کدام عقلی کتاب دینی زرتشتیگری را با چنین گفتارهایی می پذیرد ؟

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کدام عقلی کتاب دینی زرتشتیگری را با چنین گفتارهایی می پذیرد ؟

با سلام

برخي‌ از گناهان‌ مكافاتي‌ داشته‌ كه‌ گمان‌ را به‌ وهم‌ مي‌اندازد، امّا اين‌ حقيقتي‌ است‌ كه‌ در كتاب‌ ونديداد Vandidad آمده‌ است‌.
هرگاه‌ كسي‌ جسد مرده‌اي‌ را به‌ تنهايي‌ حمل‌ كند، مزداپرستان‌ بايستي‌ حصاري‌ در جايي‌ بنا كنند كه‌ دور از آب‌ و آباداني‌ باشد و مردي‌ كه‌ اين‌ چنين‌ گناهي‌ را مرتكب‌ شده‌ در آنجا محبوس‌ نموده‌ و از بدترين‌ خوراكها و سخت‌ترين‌ پوشاكها او را تا زماني‌ كه‌ به‌ پيري‌ مي‌رسد زنده‌ نگاه‌ دارند، يعني‌ به‌ سن‌ پنجاه‌، شست‌ و يا هفتاد سالگي‌ برسد، آن‌گاه‌ دژخيمي‌ را مي‌فرستند تا سرِ وي‌ را از بدن‌ قطع‌ كرده‌ و جسدش‌ را طعمه‌ي‌ جانوران‌ درنده‌ و گوشتخوار سازد. :Moteajeb!:
براي‌ دريافت‌ بهتر چنين‌ رسومي‌ كه‌ وصف‌ و شرح‌ و طرز عمل‌ شرعيِ آنها در ونديداد ] شرايع‌ ضدّ ديو [ جزء به‌ جزء آمده‌ است‌، از نوشته‌هاي‌ دامنه‌دار سومريان‌ و الواح‌ بازمانده‌ي‌ آنان‌ كه‌ از آسياي‌ مركزي‌ به‌ بين‌النّهرين‌ كوچ‌ كرده‌ بودند نيز مي‌توان‌ سود برد، و همچنين‌ مورد مطالعه‌اي‌ ديگر شرح‌ تازه‌ي‌ آيين‌شمني‌ Chamanisme است‌ كه‌ امروزه‌ در آن‌ سرزمينها ملاحظه‌ مي‌شود.
درباره‌ي‌ خدا و يا خدايان‌ در كهن‌ترين‌ شكل‌ آيين‌ مجوسي‌، خداياني‌ حقيقي‌ و خيرخواه‌ و نيك‌گراي‌ وجود ندارند.
تنها گروهي‌ انبوه‌ از خدايان‌ شرّ و ديوان‌ پليد وجود داشتند كه‌ زندگاني‌ روستانشينان‌ را همواره‌ به‌ تهديد و تباهي‌ مي‌كشيدند و جلوگيري‌ از اين‌ همه‌ پليدي‌ و زشت‌كرداريِ اين‌ ديوان‌ تنها با رسوم‌ و آيينها و آدابي‌ ميسّر بود.

[=Century Gothic]موطن‌ اين‌ مردمان‌ در شمال‌ بود كه‌ از آن‌ سو نيز مورد تهديد و هراس‌ بودند، و به‌ همين‌ جهت‌ پس‌ از آنكه‌ ايرانيها در سير مهاجرت‌ خود به‌ ايران‌ رسيدند، جاي‌ شگفتي‌ نيست‌ كه‌ اينْدْرَ Indra خداي‌ توفان‌ و تندر آريايي‌ را در ميان‌ اين‌ ديوان‌ ملاحظه‌ نماييم‌.
اين‌ ديوهاي‌ پليد اغلب‌ همچون‌ ديوان‌ و شياطين‌ بسيار بابلي‌ و سومري‌ بي‌نام‌ و نشان‌ بودند، و گاه‌ به‌ نكوهش‌ صفتي‌ مذموم‌ نمايانده‌ مي‌شدند.
برخي‌ اوقات‌ نيز صورتهاي‌ گوناگون‌ بيماريها و ناخوشيها را مجسّم‌ مي‌كنند و مورد نفرين‌ واقع‌ مي‌شوند: تو را اي‌ بيماران‌ نفرين‌ مي‌كنم‌، تو را اي‌ تب‌ نفرين‌ مي‌كنم‌، تو را اي‌ مرگ‌ نفرين‌ مي‌كنم‌... و به‌ همين‌ ترتيب‌ نام‌ بسياري‌ از بيماريها كه‌ نفرين‌ مي‌شوند، ياد مي‌شود.

چنان‌ كه‌ گفته‌ شد، برخي‌ از اين‌ ديوان‌ مظهر صفاتي‌ زشت‌ و اعمالي‌ نكوهيده‌ مي‌باشند كه‌ يكي‌ از بدترين‌ و خطرناك‌ترين‌شان‌ ديو « خشم‌ » يا « اَئِشْمَه‌ » Aesma مي‌باشد. همچنين‌ ديوهايي‌ هستند كه‌ سدّ نعمتها و مواهب‌ طبيعي‌ را مي‌كنند، چون‌ ديو سْپِنْ جَغْرَ Spenjayra .
در جاهايي‌ ديگر به‌ ذكر دسته‌يي‌ بسيار از اين‌ ديوان‌ به‌ سركردگي‌ اهريمن‌ يا اَنْگْرَه‌ مَئين‌ يو Angra Mainyu برمي‌خوريم‌ كه‌ در همه‌ جا، اين‌ سو و آن‌ سو به‌ بدكاري‌ و زيانكاري‌ مشغول‌اند، و اين‌ ديوها عبارت‌اند از: اينْدْرَ Indrd ، ديو سَئورْوَ Saurva ، ديو ناوَنْگْ هَئيثْيَه‌ ya Navanghai ، ديو تَئورْوي‌ Taurvi ، ديو زَئيري‌ Zairi ، ديو خشم‌ Aesma ، ديو آكَه‌ تَشَه‌ Akatasa ، ديو زمستان‌ ، ديو ويراني‌ ، ديو پيري‌ ، ديو بوئي‌ تي‌ Buiti ، ديو دْريوي‌ Driwi ، ديو كَسْوي‌ Kasvi ، ديو پَئي‌ تيشَه‌ Paitisa ، ديو ديوها ، در جايي‌ ديگر نيز به‌ همين‌ ترتيب‌ از عدّه‌ي‌ بسياري‌ ديگر از ديوان‌ نام‌ برده‌ مي‌شود.

ادامه دارد...!

[=Century Gothic]برخي‌ ديگر از اين‌ ديوان‌ نشانه‌هايي‌ دارند از آن‌ نوع‌ جادوهايي‌ كه‌ در سده‌هاي‌ ميانه‌ رواج‌ و شيوعي‌ داشت‌ بسيار.
منشأ اين‌ امر مراسمي‌ است‌ درباره‌ي‌ ناخن‌ گرفتن‌ و آرايش‌ موها و بريدن‌ آنها، هرگاه‌ موي‌ و ناخن‌ سترده‌ و گرفته‌ شده‌ را در سوراخهايي‌ نهند، آن‌ چنان‌ كه‌ در ونديداد نقل‌ شده‌ و هنوز رسمي‌ است‌ شايع‌، اين‌ موها و ناخنها و احياناً دندانها و ساير چيزهايي‌ كه‌ جدا شده‌ و وابسته‌ به‌ بدن‌ آدمي‌ هستند در سوراخها به‌ وسيله‌ي‌ ديوان‌ و دون‌ پايه‌گان‌ اهريمن‌ ربوده‌ شده‌ و بدل‌ به‌ شپش‌ و جانوراني‌ ديگر مي‌شوند كه‌ موجب‌ تباهي‌ گندم‌، خوراك‌ و پوشاك‌ مي‌شوند، باز همچنان‌ كه‌ در ونديداد تأكيدي‌ است‌ براي‌ دفن‌ نِسا «لاشه‌، ميت‌» و ساير اعضاء و چيزهايي‌ چون‌ ناخن‌ و مو و دندان‌ كه‌ بايستي‌ در زير خاك‌ و يا شكاف‌ در و ديوار پنهان‌ شوند، همچنان‌ در آيين‌ مغان‌ تأكيدي‌ بسيار است‌ درباره‌ي‌ مردگان‌ و دفن‌ ناكردن‌ آنان‌، بر همين‌ منوال‌ قانون‌ و قوانيني‌ درباره‌ي‌ مردگان‌ شامل‌ اين‌گونه‌ چيزها نيز مي‌شود كه‌ بايستي‌ در سرزميني‌ متروك‌ و دور از آب‌ و آباداني‌ ريخته‌ شوند تا طعمه‌ي‌ لاشه‌خواران‌ گردد.

چنان‌ كه‌ گفته‌ شد، جمله‌ي‌ اين‌ ديوان‌ پليد و زشتكار كه‌ آفت‌ زندگاني‌ درست‌ و پاكيزه‌ هستند، به‌ سركردگي‌ اهريمن‌ يا اَنْگْرَه‌ مَئين‌ يو كه‌ آفريننده‌ي‌ بي‌حدّ و مرزبنديها، زشتيها، نابسامانيها است‌، و همه‌ي‌ گياهان‌ زهرآگين‌ و جانوران‌ موذي‌ و گزند رساننده‌ « خَرَفَسْتَرْ » خَرَفَسْتْرَ Xrafstra كه‌ از آفريده‌هاي‌ او هستند، به‌ بدي‌ و زشتي‌ به‌ كار سرگرم‌اند، به‌ همين‌ جهت‌ است‌ كه‌ مغان‌ سعي‌ و اهتمام‌ بسيار به‌ فراواني‌ دارند در كشتن‌ جانوران‌ و حيوانات‌ موذي‌ و اهريمن‌ آفريده‌، چون‌: مورچه‌، مار، وزغ‌ و برخي‌ از پرندگان‌ و جانوراني‌ ديگر كه‌ كشتن‌ و نابود كردنشان‌ به‌ ويژه‌ براي‌ كاهنان‌ مباح‌ و مستحسن‌ شمرده‌ شده‌ است‌ و خراب‌ كردن‌ لانه‌ و سوراخ‌ اين‌ جانورهاي‌ اهريمني‌ از وظايف‌ مزداپرستان‌ مي‌باشد.

ادامه دارد...!

[=Book Antiqua]فَرْگَرْد بيستم‌ ونديداد طريقه‌ي‌ طبابت‌ و مبارزه‌ با بيماريها و دزدها است‌، و مغان‌ به‌ وسيله‌ي‌ اوراد و بوهايي‌ خوش‌ و كارها و اعمالي‌ جادوگونه‌، دردها و بيماريها را درمان‌ مي‌كردند، و مردمان‌ را از درد و بيماري‌ نجات‌ مي‌بخشيدند.
امّا پزشكي‌ « بَئِشَنْريَه‌ Baesazya » دور از افسونهاي‌ كهانت‌ نيز وجود داشته‌ است‌.
در ايران‌ نيز نخستين‌ پزشك‌ بسي‌ كار آمد و نامي‌ بوده‌، همچون‌ ايم‌ هُوتِپ‌ Imhotep در مصر و اسكله‌ پي‌ يوس‌ Asklepios در يونان‌.
اين‌ پزشك‌ ثْريتَه‌ rita  نام‌ داشته‌ و از توانايان‌ و خردمندان‌ و نيكبختان‌ و دانايان‌ پيشدادي‌ بوده‌ است‌.
وي‌ نخستين‌ كسي‌ است‌ كه‌ از لحاظ‌ پزشكي‌ و دردشناسي‌ و مرض‌شناسي‌ اقدام‌ به‌ درمان‌ و طبابت‌ نمود و از وي‌ بسيار به‌ نيكي‌ ياد شده‌ است‌ ثْريتَه‌ در موفقيّت‌ براي‌ كارش‌ و دربند نمودن‌ بيماريها و مرضها از خداوند فلزات‌ خْشَئْره‌ وَ ئيرْيَه‌ ra- Xsa Vairya كمك‌ و مدد خواست‌ و خداي‌ فلزات‌ نيز ياري‌اش‌ كرد و كارد جراحي‌ و كالبد شكافي‌ را به‌ وي‌ ارزاني‌ داشت‌ تا در كار خود توفيق‌ حاصل‌ نمايد.

امّا سرانجام‌ دوره‌اي‌ پايان‌ مي‌پذيرد، و دوراني‌ نوفرا مي‌رسد.
در اينجا نيز نشاني‌ از تلفيق‌ عقايد نو و كهنه‌ وجود دارد.
همان‌گونه‌ كه‌ پيامبران‌ بزرگ‌ و صاحب‌ كتابِ سامي‌ از براي‌ موفقيّت‌ خود صلاح‌ را در آن‌ ديده‌ بودند تا با شريعتهاي‌ گذشته‌ و آداب‌ و رسوم‌ و سنن‌ مردم‌ [=Book Antiqua]م[=Book Antiqua]خالفت‌ ننمايند و ايده‌ها و آرا و عقايد خودشان‌ را در خلال‌ آنها كم‌كم‌ جاي‌ دهند، زرتشت‌ نيز چنين‌ كرده‌ بود. به‌ هر حال‌ سرانجام‌ با تولّد پيامبر آريايي‌، اهريمن‌ و يارانش‌ و تمام‌ ديوهاي‌ پليدي‌ گريخته‌ و به‌ قعر زمين‌، در دل‌ تاريكي‌ پنهان‌ مي‌شوند، و اين‌ افسانه‌يي‌ است‌ حاوي‌ انديشه‌هايي‌ اصلاح‌طلبانه‌ كه‌ در تمامي‌ اديان‌ بزرگ‌ وجود دارد.
[=Century Gothic]امّا آنچه‌ كه‌ در «ونديداد» در درجه‌ي‌ اهميّت‌ بيشتري‌ است‌، و دلهره‌ و ترسي‌ بسيار برمي‌انگيزد، قوانيني‌ درباره‌ي‌ مردگان‌ است‌، مردگاني‌ كه‌ بي‌شك‌ به‌ زندگان‌ نيز سرايت‌ مي‌نمايد و قوانيني‌ در اين‌ باره‌ در اين‌ كتاب‌ و آيين‌ آمده‌ كه‌ از حدّ وسواسي‌ فراوان‌ درمي‌گذرد و زندگانيِ زندگان‌ را سخت‌ ترس‌ آلوده‌ و پر بيم‌ و هراس‌ مي‌كند. هرگاه‌ در ميان‌ جمعيتي‌ كه‌ در هم‌ نشسته‌اند، يك‌ نفر ناگهان‌ بميرد، عدّه‌اي‌ بسيار ناپاك‌ و تا همه‌ي‌ ذرّات‌ وجود نجس‌ مي‌شوند، و اين‌ ناپاكي‌ و آلودگي‌ گاه‌ غيرقابل‌ تطهير و پاكي‌ مي‌شود.


ادامه دارد...!

[=Book Antiqua] از همان‌ هنگامي‌ كه‌ نَفَس‌ و جنبش‌ تن‌ را ترك‌ مي‌كرد، جسد و لاشه‌ عنصري‌ مي‌شد سخت‌ نجس‌ و مورد پرهيز. موجب‌ مرگ‌ ديوي‌ بود كه‌ «نَسو / نَسوش‌»، دْروخْش‌ نَسوش‌ druxs.Nasus نام‌ داشت‌.
اين‌ ديو هنگامي‌ كه‌ در تن‌ كسي‌ حلول‌ مي‌كرد، آن‌ فرد مي‌مرد. دْروخْشْ نَسوشْ ناپاك‌ترين‌ و خطرناك‌ترين‌ ديوها بود. به‌ همين‌ جهت‌ به‌ همان‌ اندازه‌اي‌ كه‌ اين‌ ديو ناپاك‌ و نجس‌ و خطرناك‌ بود، آن‌ لاشه‌ و مرده‌ نيز نجس‌ و خطرناك‌ محسوب‌ مي‌شد و هركس‌ از سه‌ قدمي‌ به‌ مرده‌اي‌ نزديك‌تر مي‌شد، ناپاك‌ شده‌ و لازم‌ بود مراسم‌ ديوزدايي‌ و بَرِ شنوم‌ كه‌ غسل‌ مسّ ميّت‌ بود درباره‌اش‌ انجام‌ شود تا پاك‌ گردد.
:Narahat az:
حتي‌ در بسياري‌ موارد، هنگامي‌ كه‌ كسي‌ من‌ غير عمد و به‌ ويژه‌ با تعمّد مرده‌اي‌ را لمس‌ مي‌كرد، مرگ‌ ارزان‌ بوده‌ و لازم‌ مي‌شد حدّ شرعي‌ مرگ‌ درباره‌اش‌ اجرا شود. آشكار است‌ كه‌ در ميان‌ مردم‌ ونديداد ترس‌ و بيمي‌ بسيار از گزند مردگان‌ وجود داشته‌ است‌.
اين‌ مردم‌ بر آن‌ بودند كه‌ روح‌ مرده‌ در بالاي‌ جسدش‌ همواره‌ در پرواز است‌ تا به‌ هر نحوي‌ كه‌ شده‌ باشد به‌ بازماندگان‌ خود گزندي‌ وارد كند، و شايد اين‌ اعمال‌ انتقامي‌ بوده‌ باشد از جسد متوفّا و مردگان‌ و يا آنكه‌ با اين‌ عمل‌ بر آن‌ بوده‌اند كه‌ قدرت‌ گزندرساني‌ و عمل‌ مرده‌ منتفي‌ مي‌شود.

در اين‌ باره‌ دستورها و آيينهايي‌ سخت‌ داشتند و گفته‌هاي‌ هرودوت‌ را كتاب‌ احكام‌ و شرايع‌ ونديداد تأييد مي‌كند.
مرد نبايستي‌ كه‌ آب‌ و يا خاك‌ مقدّس‌ را آلوده‌ نمايد، در حالي‌ كه‌ اين‌ مردمان‌ قضاي‌ حاجت‌ طبيعي‌ خود را بر روي‌ همين‌ خاكي‌ انجام‌ مي‌دادند كه‌ جسد مرده‌ نبايستي‌ آن‌ را بيالايد.
باري‌ جسد مرده‌ را با فراز كوهها، پُشته‌ها و دخمه‌ها و بلنديهايي‌ قرار مي‌دادند.
دست‌ و پا و موهايش‌ را سخت‌ بر زمين‌ مي‌بستند تا سگان‌ و گرگان‌ و كركسان‌ و ساير درندگانِ لاشه‌خوار آن‌ را بخورند و تنها هنگامي‌ كه‌ استخوان‌ از ماده‌هاي‌ گنديدني‌ و فاسد شونده‌ پاك‌ مي‌شد، خطر تا اندازه‌اي‌ مرتفع‌ و زدوده‌ مي‌گشت‌، سپس‌ استخوانها را در استودانهايي‌ «استخوان‌ دان‌» مي‌ريختند و اين‌ گورها كه‌ شكل‌ مخصوصي‌ داشت‌ بايستي‌ سوراخي‌ داشته‌ باشند و رو به‌ خورشيد، يعني‌ جانب‌ مشرق‌ باشند، تا مردگان‌ بتوانند خورشيد را نگاه‌ نمايند، كه‌ مراسم‌ خورشيد نگرشْني‌ ناميده‌ مي‌شود و اين‌ نيز نشاني‌ است‌ از روش‌ مردم‌ ماقبل‌ تاريخي‌ فلات‌ كه‌ به‌ وسيله‌ي‌ گروه‌ مغان‌ و روحانيون‌ ساساني‌ رواج‌ داشت‌ و در ايران‌ ميان‌ زرتشتيان‌ تا اوايل‌ قرن‌ اخير بدان‌ عمل‌ مي‌شد و در هند و پاكستان‌ هنوز ميان‌ پارسيان‌ اجرا مي‌شود.

[="DarkSlateGray"]هیچوقت این چیزها رو نشنیده بودم
همیشه یه جور دیگه راجع به دین زرتشت حرف میزدند.
ممنونم .
[/]

مطالب زیر رو از یکی از سایتهای شیعی نقل قول میکنم و لینکشم پایین صفحه میذارم که دیگه ایه ای در مذمت من صادر نشه
دوستان خوب توجه کنند که نوشته های زیر افکار و دین همین به قول دوستانمون کافرانی هست که عنوان تاپیک در موردشونه و فتوای کفر ایشان رو صادر کردند و احتمالا اگر الان زنده بودند مستحق بد ترین مجازات؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستانی که در مورد وقایع زمان قبل از ظهور از دید اسلام مطالعاتی داشته اند یه مطابقت بکنن بد نیست
نقل قول
[/][/B]

منجي در آيين زردشت

اشاره به اصل نجات بخشي
در يکي از کتاب هاي مقدس آن ها مي خوانيم : « زندگان و آن هايي که بوده اند و خواهند بود نجاتي خواهند جست که از سوي او مي آيد ، آن که اميد مي دهد که روان پرهيزکاران در بي مرگي نيرومند بود و آن دروندان در رنج جاودان . اين ها را مزدا اهورا به شهرياري ( =نيروي) (خويش ) آفريد » . (1)
باز مي خوانيم : کسي که در اين راه با ديوان و مردمان که به نوبه ي خود با او (= زردشت ) مخالفت مي کنند، ستيزه کرده است . يعني از آن مردمي است که به او ( = زردشت ) وفا دارند . چنين کسي يا دينش (=وجدانش ) تو را دوست ، برادر يا پدر است . اهورا مزدا سرور خانه ي ما را نجات خواهد داد » . (2)
و نيز در يکي ازکتاب هاي ديگر آنان آمده است : « ... از اين جهت سوشيانس (ناميده خواهد شد) زيرا که سراسر جهان مادي را سود خواهد داد » . (3)
و نيز در جاي ديگر مي خوانيم : « اي مزدا ! چه هنگام گاوهاي آسمان براي برقراري جهان راستي طلوع خواهند کرد؟ هدف هاي سوشيانس ها با آموزش هاي کامل تو هماهنگ است . به سوي که براي ياري دادن انديشه ي نيک بايد رفت ؟ به سوي من » . (4)
درکتاب « زند» بعد از ذکر مقابله و مبارزه ي هميشگي ايزدان و اهريمنان آمده است : « در آن هنگام فتح ، و پيروزي و نصرت ايزدان و منقرض شدن نسل اهريمنان ، عالم به سعادت اصلي خود مي رسد ، و فرزندان آدم بر صندلي سعادت و برکت خواهند نشست » . (5)
از برخي عبارات « جاماسب » در کتاب « جاماسب نامه » به نقل از زردشت استفاده مي شود که او اشاره به خروج حضرت مهدي عليه السلام در آخرالزمان کرده است . او از « زردشت » چنين نقل مي کند : « خروج مي کند مردي از سرزمين تازيان از ذريه ي هاشم ، مردي با سري بزرگ ، جسمي عظيم ، ساقي بلند ، بر دين جدش ، همراه با لشکري بسيار به ايران روي مي آورد و زمين را آباد مي کند و نيز آن را پر از عدل و داد خواهد کرد » . (6)
در همان کتاب بعد از بشارت به نبوت رسول اکرم صلي الله عليه و اله آمده است: « و از ذريه ي دختر آن پيامبر که به خورشيد عالم و شاه زمان ( شاه زنان ) معروف است ، مردي به حکم يزدان حکومت مي کند که او آخرين خليفه ي آن پيامبر است. حکومت او در وسط عالم يعني مکه است . و دولت او تا روز قيامت متصل خواهد شد ... در آن هنگام تعداد بسياري از افراد خوش نفس و انبياء رجعت خواهند کرد...» . (7)
جهان مطلوب
از خلال اشارات مبهم و کنايه آميز « اوستا» مي توان دريافت که آنان پيوسته براي رسيدن به جهاني مطلوب در کوشش اند و منتظر رسيدن روزي که در آن، همه ي آرزوهاي مشروع برآورده شود و از دشمني ها و نادرستي ها و فريب ها و نيرنگ ها اثري نباشد. « زردشت » خود براي رسيدن به چنين خواستي مي کوشد و از « هرمزد » ياري مي طلبد و از او براي نابودي بدان و ناراستان کمک مي خواهد .
« سوشيانس ها » که پيروان راستين و بر حق اويند نيز چنين هدفي را دارند و مي خواهند دنيايي بسازند که فساد و تباهي در آن نباشد .
در يکي از کتاب هاي مقدس آنان مي خوانيم : « ياران استوت ارت پيروزمند فراز آيند ... خشم خونين سلاح دژفره از پيششان بگريزد ، اشه ( = راستي ) ، دروغ بد دژچهر ( = بدذات ) در خود تاريکي را چيره خواهد شد . خرداد و مراد گرسنگي و تشنگي زشت را چيره شود . اهريمن ناتوان و بدکار بگريزد » . (8) و نيز مي خوانيم : « پس باشد که از آناني باشيم که جهان را نوراني کنيم اي مزدا ! و شما اي اهوره هاي ديگر که حمايت و راستي را بياوريم ، وقتي که انديشه ها آنجا يکي شوند. » (9)
و نيز در جاماسبنامه آمده است : « همانا ( سوشيانس ) - منجي بزرگ - دينش را در تمام سطح عالم ترويج خواهد کرد ، و فقر و تنگدستي را از بين مردم زائل خواهد نمود. و مردم را بر يک عقيده و قول و عمل متفق خواهد کرد » .(10)
اشاره به موعود
در کتاب هاي مقدس زردشتيان به موعود جهاني اشاره شده است ، آنجا که مي گويد: « در اين سه هزاره هوشيدر و هوشيدرماه و سوشيانس که جدا جدا در سر هر هزاره از ايشان يکي آيد و همه ي کارهاي جهان را بازآرايد و پيمان شکنان و بت پرستان را در کشور بزند ( = بشکند ) » .(11)
و نيز مي خوانيم : « پس هزاره ي پنجم هوشيدران بن بود ( = آغاز شد ) . هوشيدر زردشتيان نمودار ( دين ) و پيامبر راست از ( سوي ) هرمزد آيد چنان که زردشت ( دين ) آورد او نيز دين آورد و رواج دهد » . ( 12)
و نيز مي خوانيم : « به پايان هزاره ( هوشيدر ) هوشيدر ماه به سي سالگي به همپرسگي هرمزد رسد. خورشيد از آن روز بيست شبانه روز به بالست ( آسمان
) ايستد . هنگامي که آن مرد سي ساله شود همپرسي کند با امشاسپندان ( که ) فرمانروايان خوب ( و) آفريدگان نيک ( هستند ) مزدا در روز روشن آشکار شود که جهان بي مست و بي کوي و بي کرپ است ، يعني به چيز ايزدان کوروکر نيستند ... و پر جان داده شده است يعني که باران بوده است...» . (13)
و نيز مي خوانيم : « بدان هزاره ( =هزاره ي هوشيدر ماه ) ، هوشيدر ماه زردشت به پيامبري از (سوي) هرمزد آيد ، چنانکه زردشت دين آورد و اندر جهان روا کرد » . (14)
و نيز مي خوانيم : « و آن گاه سي زمستان از آن دهمين سده سپري نشده ، کنيز ( ي) به آب نشيند که ( نامش ) « گواگ پد » است که مادر آن گواگ سوشيانش است که ( او) نمودار بردن پتياره اهريمن است واز دوده ي ايست و استر است ... آن گاه اندر آن آب نشيندکه پانزده ساله است ... (آن کنيز) نه پيش از آن با مردان خوابيد و نه پس از آن گاه که آبستن شد تا زماني که آن (سوشيانس) بزاد » . (15)
و نيز مي خوانيم: «سوشيانس، آخرين آفريده ي هرمزدي در زمين است. آخرين کسي که به زمين مي آيد سوشيانس است که جهان را پاک کند».(16)
در آيين زردشت سه موعود ذکر شده که بر هر يک از آن ها اسم « سوشيانت » اطلاق شده است . هر سه نفر گر چه به عنوان موعود مطرح شده اند ولي آن چيزي که از اهميت بيشتري برخوردار است موعود سوم است که به او لقب « سوشيانت پيروز » داده اند . آنان مي گويند : « سوشيانت مزدکي به مثابه ي کريشناي براهمه و بوداي پنجم بودايي ها و مسيح يهودي ها وفارقليط عيسويان و به منزله ي مهدي نزد مسلمانان است » .
زمينه سازان
ظهور هوشيدر همزمان با آغاز هزاره ي پنجم است . اندکي پيش از اين قيام ، دو نجات بخش ديگر که هر يک نقش ويژه و رسالتي خاص بر عهده دارند ، قيام مي کنند. از متون موجود استنباط مي شود که اين دو تن زمينه را براي آمدن « هوشيدر » آماده مي کنند و نابساماني ها و آشوب هايي که آرامش مزديسنان را بر هم زده است فرو مي نشانند . بررسي موعود در دين زردشتي بدون گفت و گو پيرامون اين دو نفر کامل نخواهد بود.
الف - بهرام ورجاوند
درباره ي او و تولد و رشد و قيامش اشارات نسبتا کافي در متون زردشتي آمده است . خروج او مژده ي پايان شب سياه دين و طلوع سپيده ي اميد گروندگان راستکار و درست پيماني است که سال ها سرزنش بي دينان را تحمل کردند ... او خواهد آمد تا دين زردشت را سامان دهد و آز و نياز و خشم و کين و کفر را ريشه کن کند و اهريمن و ديوان بدنژاد را سست و زبون گرداند . با آمدن او بار ديگر زندگي بر چهره ي نيکان لبخند خواهد زد.
در يکي از کتاب هاي مقدس زردشتيان مي خوانيم : « ... آن هنگام از سوي کابلستان يکي آيد که فره بدوست ( و) از همان دوره ي بغان ( منظور از بغان ، کيانيان است ) و ( او را ) کي بهرام خوانند و همه ي مردم با او باز شوند ( = به او بگروند) و نيز به هندوستان و روم و ترکستان و همه سوي پادشاهي کند و همه وارونه گروشان ( = بد اعتقادان ) را بردارند ( = نابود کنند ) (و) دين زردشت را سامان دهد...» . (17)
ب - پشيوتن / پشوتن
پشيوتن يا چهروميان فرزند گشتاسب نجات بخش ديگري است که براي ترويج و استحکام دين مزديسني از کنگدر ظهور مي کند.
در يکي از کتاب هاي آنان آمده است : « در همان زمان ( = در زمان هوشيدر ) پشيوتن گشتاسپان از سوي کنگدژ آيد با يکصد و پنجاه مرد پرهيزکار ، آن بتکده که رازگاه ايشان ( = ديوان ) بود بکند ( = خراب کند ) و به جاي آن آتش بهرام نشاند. دين را ( به ) همه درست بگويد و سامان دهد. پس هزاره ي پنجم ، هزاره ي هوشيدر آغاز شود » . (18)
قيام پشيوتن ، آخرين قيام نيمکردانه اي است که اندکي پيش از هزاره ي هوشيدر رخ مي دهد و هدف او بازسازي دين و برپا داشتن آيين هاي ديني و گسترش آموزش هاي آن است .
در جاماسبنامه مي خوانيم : « ... تا بعد از آن خداي تعالي رحمت کند و زمان دهد تا پشيوتن از کنگدژ بيايد به ياري ايرانشهر و بدي و گمراهي از جهان برخيزد و دين راستي روا شود و در مدت کم و بيش يک سال او شيدر بامي بيايد و دين روا بکند » . (19)
جهان در پايان هر يک از هزاره ها
نزد زردشتيان ، جهاني در پايان هر يک از هزاره ها ، جهاني است آکنده از همه ي تباهي ها و پريشاني ها ، جهاني خرابي که در آن ، همه کس و همه چيز راه نابود را مي پيمايد ...
الف - در زمينه هاي فردي و اجتماعي
در زراتشت نامه مي خوانيم :
ز مردم در آن روزگاران بد
ز صد يک نبيني که دارد خرد
نبيني در آن قوم رأي و مراد
نباشد به گفتارشان اعتماد (20)
و نيز آمده است : « و چشم آز ايشان از خواسته پر نشود و خواسته جهان گرد کنند و زيرزمين نهان کنند» . (21)
ب- در زمينه هاي تاريخي و اسطوره اي
وقايع تاريخي در پايان هزاره ها نيز مانند ديگر جنبه ها ، روي هم رفته جامه ي فاسدي را نشان مي دهد که روزنه هاي اميد در آن از همه سو بسته است و افق زندگي تيره و تار همه ي کوشش ها و تلاش ها بي نتيجه به نظر مي رسد. اشاره ي متون گاه آشکارا به وقايع مشخص تاريخي است همچون تسلط ترک و روم و عرب .
در زراتشت نامه مي خوانيم :
هميدون بيايند قوم عرب
برانگيخته شر و شور و شغب
تلي کشته گردد زهر دو گروه
زکشته به هر مرز بر ، کوه کوه (22)
و نيز مي خوانيم : « چون هزاره ي تو به سر رسد ( = به پايان رسد ) اي سپيتمان زردشت ! همه ي سرزمين هاي ايران به سم اسب ايشان کنده شود ، و درفش ايشان به پدشخوارگر رسد » . (23)
ج - واژگوني اصول
در جامعه ي مورد بحث ، نه تنها شيرازه ي امور فردي و اجتماعي گسيخته است، بلکه پديده هاي مختلف نيز واژگونه شده و جريان طبيعي خود را از دست مي دهد.
در زند بهمن يسن مي خوانيم : « و ابر کامکار و باد پرهيزکار به هنگام و زمان خويش باران کردن نشايد » . ( 24)
و نيز آمده است :
برآيد بسي ابر بر آسمان
که باران نبارد به هنگام آن ( 25)
و نيز مي خوانيم : « و هوا آشفته ( شود ) و سرد باد و گرم باد وزد » . ( 26)
و نيز مي خوانيم : « .. و تخم ميوه ندهد ، و ميوه ي دانه به ده ( دانه ) هشت ( دانه ) بکاهد و دو بيفزايد و آن که بيفزايد سفيد نباشد. و گياهان و دارو درخت بکاهد چون يکي بستاند نود بکاهد و ده بيفزايد و آن را که بيفزايد شادابي و مزه نباشد » . (27)
موازين اخلاقي نيز وارونه شده است . در جاماسب نامه مي خوانيم : « پس مردماني که در آن هنگام ( پايان هزاره ) باشند همه به مهر دروجي ( = پيمان شکني ) ايستند» . (28)
د- وضع خانواده ها
خانواده و نظام ها و ضوابط حاکم بر آن نيز دگرگون است و هماهنگي لازم را ندارد. در زند بهمن يسن مي خوانيم : « مهر پدر از ( دل ) پسر ( و ) برادرر از ( دل ) برادر برود » . (29)
و نيز آمده است : « و زن و شوي خويش را به مرگ ارزان ( اعدام ) بدهد » . (30)
و نيز مي خوانيم : « و پسر و پدر و مادر رازند و ايشان را اندر زندگي از کد خدايي جدا کند » . (31)
ه - آفات
مهمترين و اساسي ترين وقايعي که رخ مي دهد وقايع آسماني و زميني گوناگوني است که زندگي آدميان و همه ي موجودات زميني را دست خوش دگرگوني و نابودي مي سازد . در جاماسب نامه آمده است : و « زمين لرزه بسيار بود و بسيار ويراني بکند » . (32)
و نيز آمده است : و « و باران بي هنگام بارد و آنچه بارد بي سود و بد باشد » . (33)
و نيز مي خوانيم : « و باران به هنگام خويش نيايد و آنچه ( بارد ) خرفستر و حشرات آورد » . (34)
و- تحريف و تغيير در دين
اساسي ترين تغييرات و دردآورترين آن ها ناهماهنگي و هرج و مرجي است که در امور ديني ، روحانيان و تشکيلات دين حاصل مي شود ، آن گاه که از مذهب تنها نامي باقي ماند و معنويت و صفايي که بايد بر آن حکمفرما باشد ، از ميان برود .
در زند بهمن يسن آمده است : « آنان که به هيربدي و هاوشتي نامورند به يکديگر خواهند و آهو ( = عيب ) ( يکديگر ) گويند ، و عيب بنگرند . ايشان را اهريمن و ديوان دشمني بيشتر برده اند و از گناه که مردمان کنند از پنج گناه سه گناه هيربدان ( و) هاوشتان کنند ... ويزشي ( = عبادت ) که پذيرند نکنند و بيم از دوزخ ندارند » . (35)

اینم لینک سایت مورد نظر
http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=6303:%D9%85%D9%86%D8%AC%D9%8A-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D8%B2%D8%B1%D8%AF%D8%B4%D8%AA&catid=461&Itemid=1008

با سلام

جناب ناصر !!

فکر کنم به اندازه کافی در مورد مستضعف در این احادیث مطلب از بزرگان آورده شده و دیگر نیازی نمیبینیم که کسی را که خود را به خواب زده بیدار کنیم

کفر در گاتها نمایان است جناب ناصر !!نیاز نیست ما چیزی اضافه کنیم :Sham::Sham::Sham::Sham:

یک نمونه کوچک بیان میکنم.......!

[=Book Antiqua]اگر گاتها تنها بخشی است که تحریف نشده !!

پس برای این گفته موبدان چه توضیحی دارند ؟

زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.

در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند:
«ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود)
« ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی)
«ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)

پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده است و این شرک است.

[=Book Antiqua]دوباره میپرسم که آیا دست توانایی غیر از خدا در این جهان هست که حاجت وی را بدهد؟:Sham:
و آیا آرمیتی بدون اذن خدا میتواند حاجت بدهد؟ :Sham:

البته که نه.
پس ای درخواست، درخواست باطل است.

بهانه ای که زرتشتیها معمولا در اینگونه موارد دست و پا میکنند این است که متوسل به مغالطۀ "خودت هم" میشوند و میگویند
«شما هم از ائمۀ خودتان حاجت میطلبید!»
نخست اینکه اگر این ایراد به تشیع وارد بود، هم باعث نمیشد که بر این درخواست گزاف در گاتهای زرتشت وجود دارد، صحه گذاشته شود و دوم اینکه بزرگان شیعه هرگز ائمه حاجت نمیخواهند.

چنان که در دعای توسل نیز آشکار است ما ابداً از ائمه و معصومین نمیخواهیم که حاجت ما را بدهند، بلکه از آنها میخواهیم که نزد خدا برای اجابت دعایمان شفاعت کنند، همین و بس. :Sham:

پس هرگز حاجات خود را از آنها نمیخواهیم، بلکه حاجت را از خود خدا میخواهیم و از معصومین فقط درخواست میکنیم که آنها از خدا بخواهند که حاجت ما را بدهد؛ این کجا و حاجت را از خود آنها خواستن کجا.

هر چند برخی عوام شیعه ممکن است از حاجت طلبیدن از امام سخن بگویند ولی این سخن عوام است و نه بزرگان شیعه؛:Sham:
زرتشتیها اگر میخواهند ایرادی بگیرند از بزرگان ما بگیرند و نه از عوام، چنانکه ما هم ایراد را از بزرگترین فرد در نظرشان گرفتیم:Sham:


الان هم لطف کرده و بگذارید تاپیک مسیر خودش را طی کند
.

اگر تخصصی در شناخت ادیان دارید بسم الله !!!

یا علی ع

مالک اشتر;298790 نوشت:
دوست عزیز جناب منصور
شما کلا عادت دارید متون رو تحریف کنید و یا تکه هایی از متن رو که میتونید به حاشیه و چالش بکشید (بدون در نظر گرفتن بقیه متن )انتخاب کنید.
بنده هم فکر میکنم بیش از این بحث کردن با شما بی فایده هست و اگر کسی منصفانه این چند صفحه رو مطالعه کنه اون چیزی رو که باید دریافت کنه میکنه.
در مورد اون خطهای زیر متن من که مثلا برای محکوم کردن من اوردیدعرض کنم بنده به همین دلیل از منابع شیعی استفاده کردم و لینک هم گذاشتم که به من نسبت داده نشه و اگرکسی شکی داره به همون منبع رجوع کنه .
خدا هممونو به راه راست هدایت کنه

با سلام
آقای که هر روز با یک آیدی تشریف میاورید !
بنده گفتم به موضوع تاپیک عنایتی داشته باش
ید !!گویا این سنگ پراکنیها ادامه دارد!
اگر دیگران باید ببینند و درک کنند پس نیاز نیست شما تکرار کنید !سخنی دارید علمی بیان کنید !
تنها گریزی که زرتشتیگری امروز به ان چنگ میاندازد گاتهاست که میگویند تحریف نشده !
اگر تحریف نشده پس لطف کرده و به بما جواب دهند !؟
چه کسانی برای اولین بر گاتها را ترجمه کردند و آقای پورداود به فارسی ترجمه کرد؟
حالا چطور شده که همان آدمها که گاتها را ترجمه کرده اند در مورد
بی اعتبار ی این کتاب سخن گفته اند اما باز موبدان ساسانی و هخامنشی پذیرای چنین تحریفاتی نیستند !!
وقتی میگویم کدام عقل سلیم درست گفته ایم !این قدر تناقض در این کتاب وجود دارد !که بنده مانده ام جامعه زرتشتیگری چه جوابی دارد که بدهد !
الان که دروان سوفیسم نیست که با سفسطه بتوان سخنی را به کرسی نشاند !!!

:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

استنادی که زرتشتیان معاصر به گانها دارند درست نیست !!:Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham::Sham:

ژان کلنزاستاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌های هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است.
او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی می‌نویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
او همچنین از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است.

ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:

1- زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بوده‌اند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشاره‌ای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست می‌یابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است.

او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).

2- اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمی‌توان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).

3- گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بوده‌اند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).

4- بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص۵)، چرا که هیچ کلمه‌ای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص۲۳)؛ همچنین هیچ اشاره‌ای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص۶۶).


مالک اشتر;298790 نوشت:
منجي در آيين زردشت




5- در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیین‌هایی هستند که بجای روز در شب نیایش می‌کنند و نمونه‌ای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگ‌ها بر روی هم، گذرگاهی می‌سازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).


6- در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسنده‌ای متفنن هستند تا نام‌هایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود (ص۱۱۶).

7- اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایش‌های شبانه عمل دیوان دانسته می‌شده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح می‌کرده‌اند (ص۹۲).

8- بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهی‌های ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).
کلنز معتقد است که مترجمان گاتها- به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن- اصطلاحات و معانی آنها را آنطور که پیش زمینه‌ای در ذهن خود داشته‌اند، نوشته‌اند تا بتوانند جمله‌ای معنادار بدست دهند (ص۴۱).

ما مانده ایم چرا خوشایند عده ای نیست که مردم حقیقت را بدانند

رضا;298861 نوشت:
با سلام
آقای که هر روز با یک آیدی تشریف میاورید !

سلام
میشه بفرمایید هر روز با یک ایدی میام یعنی چی؟ اگر منظورتون اسم کاربری هست که مطمئن باشید بنده جز این اسم نام دیگه ای توی این فروم ندارم پس لطف کنید اول مطمئن بشید بعد تهمت بزنید.


رضا;298861 نوشت:

ب
نده گفتم به موضوع تاپیک عنایتی داشتهباش
ید !!گویا این سنگ پراکنیها ادامه دارد!
!سخنی دارید علمی بیان کنید !


دقیقا متن من علی الرغم حاشیه هایی که شما ساختید مربوط به موضوع تاپیک بود

رضا;298861 نوشت:
تنها گریزی که زرتشتیگری امروز به ان چنگ میاندازد گاتهاست که میگویند تحریف نشده !
اگر تحریف نشده پس لطف کرده و به بما جواب دهند !؟
چه کسانی برای اولین بر گاتها را ترجمه کردند و آقای پورداود به فارسی ترجمه کرد؟
حالا چطور شده که همان آدمها که گاتها را ترجمه کرده اند در مورد
بی اعتبار ی این کتاب سخن گفته اند اما باز موبدان ساسانی و هخامنشی پذیرای چنین تحریفاتی نیستند !!
وقتی میگویم کدام عقل سلیم درست گفته ایم !این قدر تناقض در این کتاب وجود دارد !که بنده مانده ام جامعه زرتشتیگری چه جوابی دارد که بدهد !

ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:

1- زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بوده‌اند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشاره‌ای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛
او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).

2- اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمی‌توان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).

3- گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بوده‌اند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).

4- بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴)


5- در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیین‌هایی هستند که بجای روز در شب نیایش می‌کنند و نمونه‌ای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگ‌ها بر روی هم، گذرگاهی می‌سازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).


6- در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسنده‌ای متفنن هستند تا نام‌هایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود (ص۱۱۶).

7- اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایش‌های شبانه عمل دیوان دانسته می‌شده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح می‌کرده‌اند (ص۹۲).

8- بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهی‌های ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).
کلنز معتقد است که مترجمان گاتها- به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن- اصطلاحات و معانی آنها را آنطور که پیش زمینه‌ای در ذهن خود داشته‌اند، نوشته‌اند تا بتوانند جمله‌ای معنادار بدست دهند (ص۴۱).

ما مانده ایم چرا خوشایند عده ای نیست که مردم حقیقت را بدانند


دوستان لطف کنند به مواردی که زیرشون خط کشیده شده توجه کنند و اگر از این ضد و نقیضها چیزی فهمیدند ما رو هم با خبر سازند تا نا اگاه از دنیا نریم
اگر گاتها رو به قول شما اونور ابی ها ترجمه کردند و بعد گفتند قلابیه (در کل خیلی اهمیت نداره برام) چرا به قولشون و ترجمشون استناد میکنید با اینکه اونور ابین و ممکنه قصد و نیت پلید داشته باشند:Cheshmak:
یعنی اگر همونا علیه افکار شما سخن میگفتند بازم موجه بودند و صهیونیست نبودند؟
در ثانی من که متوجه نشدم بالاخره شما چی میخواهید بگید؟ گاتها نا معتبرن؟ کار زرتشت نبودند؟ خوب پس چه ربطی پیدا میکنه به زرتشت؟
بیخیال

مالک اشتر;298911 نوشت:

سلام



دوستان لطف کنند به مواردی که زیرشون خط کشیده شده توجه کنند و اگر از این ضد و نقیضها چیزی فهمیدند ما رو هم با خبر سازند تا نا اگاه از دنیا نریم
اگر گاتها رو به قول شما اونور ابی ها ترجمه کردند و بعد گفتند قلابیه (در کل خیلی اهمیت نداره برام) چرا به قولشون و ترجمشون استناد میکنید با اینکه اونور ابین و ممکنه قصد و نیت پلید داشته باشند:cheshmak:
یعنی اگر همونا علیه افکار شما سخن میگفتند بازم موجه بودند و صهیونیست نبودند؟
در ثانی من که متوجه نشدم بالاخره شما چی میخواهید بگید؟ گاتها نا معتبرن؟ کار زرتشت نبودند؟ خوب پس چه ربطی پیدا میکنه به زرتشت؟
بیخیال

با سلام
مثل اینکه شما نه تنها از تاریخ که از ادیان و ..... هم بی اطلاعید؟؟
از قلم شما نمایان است که کوچکترین تحقیق در مورد ادیان و زرتشتیگری ندارید!اگر نه درک مطالب آمده چندان ن
ا مفهوم نیست ؟
شما به بنده بگو اولین بار چه کسی کتاب گاتها را ترجمه کرد ؟
تا بدست شما برسد تا از آنجا شروع کنیم !
تا بنده از بی اعتباری گاتها کاملا برای شما سخن بگویم!
از شاخه به شاخه پریدن و سخنان حاشیه ای به جای نمیرسید !
سخنان خود را سندی کنید و سندی جواب بگیرید !!

در قرآن به سه آیین دیگر بجز اسلام، اشاره شده و آنها موحد دانسته شدند از جمله:

یهود و نصارا و «صابئین».

حالا این «صابئین» اگر زرتشتی نیستند، پس آن کدام آئین برحق بوده که خداوند آنها را در قرآن موحد دانسته است؟

تحریم شده!;299075 نوشت:
در قرآن به سه آیین دیگر بجز اسلام، اشاره شده و آنها موحد دانسته شدند از جمله:

یهود و نصارا و «صابئین».

حالا این «صابئین» اگر زرتشتی نیستند، پس آن کدام آئین برحق بوده که خداوند آنها را در قرآن موحد دانسته است؟

با سلام
اینو از کجا آوردید !!!دیگه !؟؟؟؟؟؟؟؟
صابئین، زردشتی هستند ؟؟؟؟
ثابت کنید ؟

آقا اگر شناختی از ادیان ندارید قلم نزنید لطفا!!!!!!!!!!!:Nishkhand:


حداقل جناب ناصر کمی تحقیق کنید


http://www.askdin.com/thread12159.html


نقدهایی در مورد دین صائبین


عقاید و تعالیم مذهبی صابئین


پیدایش دین صابئین

........

رضا;299100 نوشت:

با سلام
اینو از کجا آوردید !!!دیگه !؟؟؟؟؟؟؟؟
صابئین، زردشتی هستند ؟؟؟؟
ثابت کنید ؟

آقا اگر شناختی از ادیان ندارید قلم نزنید لطفا!!!!!!!!!!!:nishkhand:


حداقل جناب ناصر کمی تحقیق کنید


http://www.askdin.com/thread12159.html


نقدهایی در مورد دین صائبین


عقاید و تعالیم مذهبی صابئین


پیدایش دین صابئین

........

تحریم شده!;299114 نوشت:
آقاجان !
بنده از شما نخواستم که ماهیگیری یاد من بدهید! از شما یک بله یا خیر خواستم!
شما که بلد نیستید یک بله یا خیر بگویید، آیا توان یاد دادن چیزی مثل ماهیگیری را به کسی دارید؟!

برای بار دوم می پرسم، جناب رضا آیا به نظر شما صابئین زرتشتی هستند یا نیستند. بله یا خیر؟

بعد همچنان دو تا از لینک هایتان خراب است.


با سلام
ما میگویم خیررررررررررررررررر !!
لینکها همگی در سایت وجود دارد!!و فیلتر نیست !!
بد نیست اگر بر کرسی سخن مینشینید معلومات خودتان را تاحدی بالا ببرید که مخاطب شما رغبتی به گفتگو داشته باشد !!!
الان هم لطف کرده و اجازه دهید تاپیک مسیر خودش تا طی کند جناب ناصر !!!!

سخن ما در مورد صابئین نیست !!!!!!!
.

مالک اشتر;299079 نوشت:
دوست عزیز بنده عرض کردم به اینکه کی گاتها رو نوشته و یا ترجمه کرده علاقه ای ندارم چون به دین زرتشت نیستم و مطمئنا کارم گیر مسایل شرعیش نمیوفته که شک کنم کارم درسته یا غلط ولی این دلیل نمیشه که نسبت به دین و اقوام گذشته کشورم بیخیالی طی کنم و اجازه بدم هر کسی از راه رسید توهین کنه؟؟؟؟؟
نمیدونم شما ایرانی هستید یا خیر؟ فارس هستید یا خیر؟ (فکر میکنم که به فارسی سلیس مینویسم ) ولی یا متوجه گفته های من نمیشید و یا عمدا خودتون رو به اون راه میزنید و عرایض بنده رو به نحوی که دلتون میخواد برداشت میکنید؟
ضمنا یک بار تاپیکهایی رو که دوست عزیزتون احداث کردند رو بخونید بد نیست ایشون اگر منکر وجود زرتشته پس اینهمه داد و قال برای چیه؟ ضمنا بنده به هیچ عنوان قصد تبلیغ دین زرتشت رو ندارم چرا که به تکامل ادیان عقیده دارم و به نظر حقیر اخرین دین اکمل ادیان هست پس لزومی نمیبینم که از دین دیگری پیروی کنم و یا تبلیغش کنم ولی دلیل هم نمیبینم که ادیان گذشته رو منکر بشم و محکوم کنم هر دینی در زمان خودش کامل بوده . مثل این میمونه که حضرت ادم رو جزو انبیا حساب نکنیم و بگیم دینی که خواهر و برادر در اون ازدواج کنند دین نبوده و عین کفر و خلاف احکام اسلامیست؟؟؟؟؟؟
اون یک صفحه ای هم که از دین زرتشت در باره علایم ظهور اقا اوردم دلیل بر ادعای حقانیت دین زرتشته که دوست عزیزتون بدون مدرک کافی و با گریز زدن به کتاب گاتها و غیره سعی کردند اصل موضوع رو نادیده بگیرند.همونطور که غرض کردم اونها اخته تراوشات ذهنی بنده نبود بلکه لینک سایت منبع رو گذاشتم تا جنابعالی و دوستتون نتونید به من نسبت بدید و کل موضوع رو کله پا کنید.

وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ«الأنفال/35»
و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس به سزای آنکه کفر می‏ورزیدید این عذاب را بچشید

بله کسانی هم که در زمان جاهلیت در مکه نماز میخواندند یک زمانی موحد بودند !

و اما کسانی که اهریمن را معادل اهورامزدا دانسته مردگانشان را در کوها مینداختند تا طعمه درندگان و پرندگان شوند و ادرار گاو را مینوشیدند نیز به زعم شما موحد اند

امروز خطر از جانب کفار نیست خطر اصلی از درونست یعنی یک بهائی به مراتب از یک لائیک خطر ناکتر است چون شما لائیک را تشخیص میدهید و از او دوری میکنید اما یک بهائی تظاهر به یکتا پرستی میکند .

مالک اشتر;299079 نوشت:
دوست عزیز توصیه میکنم کمتر به دیگران وابسته باشید و سعی کنید از منطق خودتون پیروی کنید چرا که ظاهرا افکار و عادات اق منصور روی شما هم داره تاثیر میگذاره.
بنده عرض کردم عادت دارند و نه عادت دارم. بله عادت به مرور ایجاد میشه و بنده هم تازه ایشون رو دارم میشناسم ولی نگفتم که طی این چند روز عادت کردند و در واقع خودتون جواب خودتون رو دادید.
برای روشن شدن مساله یه مثال میزنم
شما وقتی به یک شخص مغتاد بر میخورید لازم نیست یک عمر با اون زندگی کنید تا عادت اعتیاد رو در اون تشخیص بدید در حالی که اون خیلی وقته که اعتیاد داره خیلی قبل از اونی که شما بشناسیدش.
در مورد پست بعدیتون که تشکر هم کردم باید عرض کنم جملات بسیار زیبایی هستند و شکی در حقانیتشون نیست اما این که چه کسی به چه کسی نسبت بده مهمه .
بنده میتونم از قران صد ها ایه بیارم و علیه شما به کار ببرم (چه در موضع درست و چه غلط) اما اینکار رو نمیکنم و دین و قران رو دستمایه افکار خودم قرار نمیدم زمانی که علم به تفسیر ایات و یا ضمیر شما ندارم و سعی نمیکنم با قران و احادیث قضاوتم رو اثبات کنم تا اگر قضاوتم غلط بود حد اقل پیش خدای خودم شرمنده نباشم.
منظور کلی این که این احادیث میتونند علیه خودتون هم به کار گرفته بشن.
کمی تامل و تعقل برای هر مسلمان لازمه

این هم از پیش داوری شماست شما خودتان را نگه دارید نگران دیگران نباشید

این عادت را نیز برای توجیه مطالبتان اینقدر نه پیچانید چون با توجه به تاپیکهای دیگر ظاهراً مشکل خود را حل کردید ولی محض اطلاع شما باید بگویم معتاد را از قیافه نمیشود شناخت بسیاری از انسانها شبیه معتاداند در حالی که پاکند و بسیاری معتادند ولی قیافه عادی دارند اگر اینچنین بود که شما میفرمایید کار دایره مبارزه با مواد مخدر اینقدر مشکل نبود .

در مورد پست بعدی نیز یا مشمول ان هستید که خود را اصلاح کنید و یا نیستید پس چرا به خودتان میگیرید مگر بنده به شما نسبت دادم .

حالا جناب رضا
آیا «مجوس» که خداوند در قرآن از آنان یاد کرده، همان زرتشتیان هستند یا خیر؟
و آیا خداوند در قرآن آنان را برحق دانسته یا خیر؟

رضا;299134 نوشت:

با سلام
وقتی آب سربالا رود قورباغه ابو عطا میخواند !!
اگر سخنی دارید علمی بیان کنید و جواب بگیرید در غیر این صورت وقت کسی را نگیرد !!

کاملا حق با شماست
نیست که شما جواب تمام پستها رو درست دادید؟ بسه تا همینجا هر چی جواب دادید کافیه.

بهلول;299158 نوشت:
وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِیةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ«الأنفال/35»
و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت کشیدن و کف زدن نبود پس به سزای آنکه کفر می‏ورزیدید این عذاب را بچشید

بنده که ربط این ایه رو با مطلب متوجه نشدم اگر دوستان کسی متوجه شد ما رو هم روشن کنه

بهلول;299158 نوشت:
بله کسانی هم که در زمان جاهلیت در مکه نماز میخواندند یک زمانی موحد بودند !

بالاخره زمان جاهلیت منظورتون هست یا بعد از اسلام؟

بهلول;299158 نوشت:
و اما کسانی که اهریمن را معادل اهورامزدا دانسته مردگانشان را در کوها مینداختند تا طعمه درندگان و پرندگان شوند و ادرار گاو را مینوشیدند نیز به زعم شما موحد اند

دوست عزیز مطمئنید اقوام اریایی رو با قوم مایا اشتباه نگرفتی؟ تا جایی که ما دیدیم و شنیدیم و مفبره ها نشون میده ایرانیان باستان اموات رو درون دخمه میگذاشتند؟؟؟؟؟

بهلول;299158 نوشت:
امروز خطر از جانب کفار نیست خطر اصلی از درونست یعنی یک بهائی به مراتب از یک لائیک خطر ناکتر است چون شما لائیک را تشخیص میدهید و از او دوری میکنید اما یک بهائی تظاهر به یکتا پرستی میکند .

دوست عزیز بنده از بهایی نمیترسم چون به قول خودتون بهاییه و ادم عاقل ازش درس نمیگیره ترس بنده بیش از هر چیز از مسلمان نمایانی هست که خطرشون از هر کافر و بهایی بد تره

بهلول;299158 نوشت:
این هم از پیش داوری شماست شما خودتان را نگه دارید نگران دیگران نباشید

این عادت را نیز برای توجیه مطالبتان اینقدر نه پیچانید چون با توجه به تاپیکهای دیگر ظاهراً مشکل خود را حل کردید ولی محض اطلاع شما باید بگویم معتاد را از قیافه نمیشود شناخت بسیاری از انسانها شبیه معتاداند در حالی که پاکند و بسیاری معتادند ولی قیافه عادی دارند اگر اینچنین بود که شما میفرمایید کار دایره مبارزه با مواد مخدر اینقدر مشکل نبود .

در مورد پست بعدی نیز یا مشمول ان هستید که خود را اصلاح کنید و یا نیستید پس چرا به خودتان میگیرید مگر بنده به شما نسبت دادم .


دوست عزیز زمانی که من برای هر مسیله کوچک و جا انداختن و تفهیمش مجبورم ادله و مثال بیارم مقصر من نیستم شما سعی کنید مطلب رو بگیرید تا بنده مجبور نشم کلی توضیح بدم.اینم مقصر منم؟ ضمنا شما موضوع عادت روپیش کشیدید.
در پاراگراف اخرتون دقت کنید متوجه عرایضم میشید البته انشاء الله.
من مثال میارم شما گیر به قیافه معتاد میدید؟ در ضمن برادران مبارزه با مواد مخدر به طرفشون نگاه کنند میفهمند چکارست.:Cheshmak:

با سلام

تحریم شده!;299176 نوشت:


در قرآن به سه آیین دیگر بجز اسلام، اشاره شده و آنها موحد دانسته شدند از جمله:

یهود و نصارا و «صابئین».


یک سؤال ساده از جناب رضا پرسیدم که جوابش فقط این 3 کلمه بود
:

خیر. پیروان یحیی (ع)

البته حق دارید جواب را نبینید !چون چیزی نمیدانید!

حتی قران هم به درستی نخوانده اید

کسی که دین صابئینرا با زرتشتی یکی میداند !میل و رغبتی برای گفتگو نمیگذرد !!آقای تحریم شده

[=arial]إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
همانا خداوند در قیامت ، میان مؤمنان (مسلمان ) و یهودیان و صابئین و نصاری و مجوس و مشركان ، داوری كرده و حق ّ را از باطل جدا خواهد نمود، همانا خداوند بر هر چیزی گواه (و از همه چیز آگاه ) است
[=arial].(حج-17)

خوب است نگاهی عمیق به این آیه کنیم !تا گفتار خداوند بیشتر مشخص شود که در مورد چکسانی این آیه نازل شده !!:Sham:
امیدوارم دقت لازم شود تا هدایت شویم!!
بعضى از مفسران در شاءن نزول نخستين آيه از آيات فوق چنين نقل كرده اند:
گروهى از قبيله ((بنى اسد)) و ((بنى غطفان )) كه با پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيمان بسته بودند گفتند ما مى ترسيم خدا سرانجام محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را يارى نكند و در نتيجه رابطه ما با هم پيمانهايمان از يهود قطع شود و آنها به ما مواد غذائى ندهند، آيه فوق نازل شد و به آنها اخطار كرد و آنها را سخت مذمت نمود.
بعضى ديگر گفته اند گروهى از مسلمانان به خاطر شدت غضب بر كفار، براى پيروى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيقرارى و بيتابى مى كردند و مى گفتند: چرا وعده خدا در اين زمينه تحقق نمى يابد؟
آيه نازل شد و آنها را بر اين بى صبرى ملامت كرد.
رستاخيز پايان همه اختلافات از آنجا كه در آيات گذشته سخن از گروه ضعيف الايمان بود در آيات مورد بحث نيز چهره ديگرى از آنها را ترسيم كرده مى گويد: ((كسى كه گمان مى كند خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، و در خشم و غيظ فرو رفته هر كارى از دستش ساخته است انجام دهد، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند، و نفس خود را قطع نمايد و تا سر حد مرگ پيش رود ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى نشاند)):Sham:
(من كان يظن ان لن ينصره الله فى الدنيا و الاخرة فليمدد بسبب الى السماء ثم ليقطع فلينظر هل يذهبن كيده ما يغيظ).
اين تفسير را گروه كثيرى از مفسران برگزيده ، يا به عنوان يك احتمال قابل ملاحظه ذكر كرده اند.
طبق اين تفسير ضمير ((لن ينصره الله )) به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باز مى گردد، و ((سماء)) به معنى سقف خانه است (چون ((سماء)) به هر چيزى كه در جهت فوق قرار داشته باشد اطلاق مى گردد) و جمله ((ليقطع )) به معنى خفقان و قطع نفس و پيش رفتن تا سر حد مرگ است . احتمالات مختلف ديگرى نيز در تفسير اين آيه داده شده است كه ذكر همه آنها لزومى ندارد ولى از ميان آنها دو تفسير قابل ملاحظه است :
1 - منظور از ((سماء)) همان ((آسمان )) است ، يعنى : ((اينگونه اشخاصى كه تصور مى كنند خدا پيامبرش را يارى نخواهد كرد به آسمان بروند، و طنابى به آن آويزان كنند، و خود را در ميان زمين و آسمان به دار كشند تا نفسشان بريده شود (يا طنابى را كه به آن آويزان شده اند قطع كنند تا از همانجا سقوط نمايند) ببينند آيا اين كار خشمشان را فرو مى نشاند))؟!

2 - ضمير مذكور، به خود اين اشخاص باز گردد (نه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يعنى : ((كسانى كه فكر مى كنند خدا آنها را يارى نمى كند، و روزيشان بر اثر ايمان آوردن قطع مى گردد، هر كارى از دستشان ساخته است انجام دهند، به آسمان بروند خود را با ريسمانى آويزان نمايند سپس اين ريسمان را قطع كرده تا سقوط كنند، آيا اين كارها خشمشان را فرو مى نشاند))؟.
مطلب قابل توجه اينكه تمام اين تفسيرها به يك نكته روانى در ارتباط با افراد كم حوصله و عصبانى و ضعيف الايمان اشاره مى كند كه آنها وقتى كارشان ظاهرا به بن بست مى رسد فورا دستپاچه مى شوند و تصميمهاى جنون آميز مى گيرند: گاه مشت بر در و ديوار مى كوبند. گاه مى خواهند زمين را بشكافند و زير آن پنهان شوند.
داشتن دلائل روشن به تنهائى كافى نيست بلكه آمادگى پذيرش ‍ حق نيز لازم است ،:Sham:
به همين دليل در پايان آيه مى گويد: ((و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند)):Sham:
(و ان الله يهدى من يريد).
بارها گفته ايم كه خواست خدا بى حساب نيست ، او حكيم است و همه كارهايش ‍ داراى حساب ، هر كس كه در راه او به مجاهده بر خيزد، و از اعماق جان خواستار هدايت باشد، خدا او را به وسيله آيات بيناتش راهنمائى مى كند.:Sham:
آخرين آيه مورد بحث به شش گروه از پيروان مذاهب مختلف كه يك گروه مسلم و مؤ منند، و پنج گپروه غير مسلمان اشاره كرده مى فرمايد: ((كسانى كه ايمان آورده اند، و يهود، و صابئان ، و نصارا، و مجوس ، و مشركان ، خداوند در ميان آنها روز قيامت داورى مى كند، و حق را از باطل جدا مى سازد)):Sham:
(ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ).
مگر نه اين است كه يكى از نامهاى قيامت يوم الفصل ، روز جدائى حق از باطل است ، يوم البروز روز آشكار شدن مكتومها، و روز پايان گرفتن اختلافات است .
آرى خدا در آن روز به همه اين اختلافات پايان مى دهد چرا كه ((او از همه چيز آگاه و با خبر است )) (ان الله على كل شى ء شهيد).:Sham:
1 - پيوند آيات پيوند اين آيه با آيات قبل از اين نظر است كه در آيه قبل سخن از هدايت الهى در دلهاى آماده بود، ولى از آنجا كه همه دلها آماده نيست و تعصبها و لجاجتها و تقليدهاى كوركورانه سد محكمى در برابر پذيرش هدايت است لذا مى گويد اين گروه بنديها و اختلافات در ميان عده اى همچنان تا دامنه قيامت باقى خواهد ماند و تنها در آن روز همه خفايا آشكار مى گردد و اختلافات بر چيده خواهد شد.

تحریم شده!;299188 نوشت:
حالا جناب رضا
آیا «مجوس» که خداوند در قرآن از آنان یاد کرده، همان زرتشتیان هستند یا خیر؟
و آیا خداوند در قرآن آنان را برحق دانسته یا خیر؟




ای بابا !!از صابئین پریدید به مجوس ؟؟:khaneh:

اگر در تاپیکهای که در ارتباط با زرتشتیان در سایت گذ

ا شته شده دقت کنید جواب شما کامل داده شده !!

اما چون سوال کردید بنده اشاره ای به این مطلب میکنم!


مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:Sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:Sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:Sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:Sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .


بر اساس نظریة جدید دین عمومی ایرانیان کهن و به تعبیر دیگر دین مادر در فلات ایران، «آیین مجوس»‌ بوده است که در طول تاریخ تغییر و تحولات و شاخه‌های متعددی پیدا کرده است.
یکی از این شاخه‌ها «آیین زرتشت» بوده که توسط زرتشت تبلیغ می‌شده، ولی همین شاخه هم بعدها تغییر و تحولات فراوانی به خود دیده[1] و با به قدرت رسیدن دولت ساسانی تنها قرائتی خاص از آیین زرتشت رسمیت یافته و مورد حمایت این دولت قرار گرفته است و زرتشتیان امروزی با کمی تغییر و تحول ادامه‌دهندگان سنت زرتشتی‌ همان قرائت خاص هستند و نمی‌توان آنها را نماینده آیین زرتشت که از سوی زرتشت تبلیغ می‌شده یا آیین مجوس که دین عمومی و اصلی ساکنین فلات ایران بوده است به حساب آورد.

ادله این نظریه را می‌توان در موارد ذیل، چنین خلاصه کرد:

1ـ‌ روایات اسلامی بین آیین مجوس و آیین زرتشت فرق می‌گذارند.:Sham::Sham::Sham:

به عنوان مثال امام صادق(ع) در پاسخ فردی که سئوال می‌کند آیا «زرتشت»‌پیامبر مجوس بوده، می‌فرماید: «زرتشت در میان مجوس با زمزمه آمد و ادعای نبوت کرد و عده‌ای از آنان به او ایمان آورده و عده‌ای او را انکار کرده و بیرونش کردند تا اینکه در بیابان طعمة درندگان شد.»[2] :Sham:

در حالی که در روایتی دیگر امام(ع) کشته شدن پیامبر مجوس و سوخته شدن کتابش را توسط مردم دانسته و نام او را جاماسب معرفی می‌کند و می‌فرماید: «مجوس پیامبری داشت که او را کشتند و کتابش را سوزاندند.
او کتابی که در پوست دوازده هزار گاو نوشته بود را به میان آنان آورد و به او جاماسب گفته می‌شد.[3]»
بنابر مفاد این حدیث، می‌توان گفت که نام مجوس از جاماست اخذ شده و این کتاب ربطی به اوستای فعلی نداشته و تطبیق این روایت و احادیث همگون بر کتاب اوستایی که ادعا شده در دوره هخامنشی، بوده و در حمله اسکندر سوخته ادعایی بی‌دلیل است.
3ـ از میان نویسندگان اسلامی مؤلف «تاج العروس» به خوبی بین آیین مجوس و آیین زرتشت فرق گذاشته و می‌نویسد: «مجوس بر وزن صبور مردی بود که گوش‌های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فرا خواند، به طوری که بعضی‌ها گمان کرده‌اند آن «زردشت» فارسی نیست؛ زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است کلمه مجوس معرب «منج گوش» است»[4]
[1] ـ‌ برخی از نویسندگان، ملل و نحل مانویه، مزدکیه، دیصانیه، مرقونیه و کینوبه را از شاخه‌های آیین زرتشت شمرده‌اند. همچنین ر.ک: عبدالله رازی، تاریخ کامل ایران، ص 108-112.
[2] ـ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10 ، ص 179 چاپ بیروت.
[3] ـ شیخ محمدبن حسن طوسی، التهذیب، ج6، ص 175؛‌ شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص222 در برخی از احادیت نام کتاب جاماسب ذکر شده در برخی نام پیامبر مجوس «اماست» آمده است؛ ر.ک: وسایل الشیعه ، کتاب جهاد، باب 49، ح 3 و 5.
[4] ـ سید مرتضی حسینی، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، ج 16، ص495. مؤلف مستدرک سفینه البحار هم زرتشت را مدعی نبوت معرفی می‌کند که در اواخر هخامنشیان ظهور کرده است. (ر.ک: علی نمازی، مستدرک سفینة البحار، ص 198.)


ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 503
[سوره الحج
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ (17).
كسانى كه ايمان آوردند و آنان كه يهودى شدند و صابئى‏ها و نصارى و مجوس و كسانى كه شرك آوردند خدا در روز رستاخيز ميانشان امتياز مى‏نهد، و از هم جدايشان مى‏كند كه خدا به همه چيز گواه است
بيان آيه
بعد از آنكه در آيات سابق اختلاف مردم و خصومت آنان را در باره خداى سبحان نقل كرد كه يكى تابع پيشوايى گمراه كننده است و ديگرى پيشوايى است گمراه كننده كه بدون علم در باره خدا جدال مى‏كند، و يكى ديگر مذبذب و سرگردانى است كه خدا را در يك صورت مى‏پرستد و در ساير صور به شرك قبلى خود بر مى‏گردد و ديگرى به خداى سبحان ايمان دارد و عمل صالح مى‏كند، اينك در اين آيات مى‏فرمايد كه خدا عليه ايشان شهادت مى‏دهد و به زودى در روز قيامت ميان آنان داورى مى‏كند در حالى كه همه خاضع و مقهور او هستند و در برابر عظمت و كبرياى او به سجده در مى‏آيند، سجده حقيقى- و لو اينكه بعضى از اينان يعنى آنهايى كه عذاب بر آنان حتمى شده بر حسب ظاهر از سجده امتناع كنند- آن گاه اجر مؤمنين و كيفر غير مؤمنين را بعد از فصل قضاء در قيامت بيان مى‏كند.
[مراد از" الَّذِينَ آمَنُوا"،" الَّذِينَ هادُوا"،" نصارى"،" صابئين"،" مجوس" و" الَّذِينَ أَشْرَكُوا" كه فرمود:" خدا در قيامت بين آنان حكم به حق مى‏كند"]
" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ..."
مراد از" الَّذِينَ آمَنُوا" به قرينه مقابله كسانى است كه به محمد بن عبد اللَّه (ص) و كتاب و قرآن ايمان آوردند. و مراد از" وَ الَّذِينَ هادُوا" گروندگان به موسى و ترجمه الميزان، ج‏14، ص: 505
پيامبران قبل از موسى است كه در موسى توقف كردند و كتابشان تورات است. كه بخت نصر پادشاه بابل وقتى در اواسط قرن هفتم بر آنان مستولى شد قبل از مسيح آن را سوزانيد و مدتها به كلى نابود شد تا آنكه عزراى كاهن در اوايل قرن ششم قبل از مسيح در روزگارى كه كورش پادشاه ايران بابل را فتح نموده و بنى اسرائيل را از اسارت نجات داده به سرزمين مقدس برگردانيد آن را به رشته تحرير در آورد.
و مراد از" صابئين" پرستندگان كواكب نيست به دليل خود آيه كه ميان صابئين و مشركين مقابله انداخته بلكه- به طورى كه بعضى گفته‏اند- صابئين عبارتند از معتقدين به كيشى كه حد وسط ميان يهوديت و مجوسيت است و كتابى دارند كه آن را به حضرت يحيى بن زكرياى پيغمبر نسبت داده‏اند، و امروز عامه مردم ايشان را (صابئى) مى‏گويند، و ما در ذيل آيه شريفه" إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ النَّصارى‏ وَ الصَّابِئِينَ" «1» بحثى در باره صابئين گذرانديم.
و مراد از" نصارى" گروندگان به مسيح، عيسى بن مريم (ع) و پيامبران قبل از وى، و كتب مقدسه انجيل‏هاى چهارگانه (لوقا، مرقس، متى و يوحنا) و كتب عهد قديم است، البته آن مقدار از كتب عهد قديم كه كليسا آن را مقدس بداند، ليكن قرآن كريم مى‏فرمايد: كتاب مسيحيان تنها آن انجيلى است كه به عيسى نازل شد.
[="red"]و منظور از" مجوس" قوم معروفى هستند كه به زرتشت گرويده، كتاب مقدسشان" اوستا" نام دارد. چيزى كه هست تاريخ حيات زرتشت و زمان ظهور او بسيار مبهم است، به طورى كه مى‏توان گفت به كلى منقطع است. اين قوم كتاب مقدس خود را در داستان استيلاى اسكندر بر ايران به كلى از دست دادند، و حتى يك نسخه از آن نماند، تا آنكه در زمان ملوك ساسانى مجددا به رشته تحرير در آمد، و به همين جهت ممكن نيست بر واقعيت مذهب ايشان وقوف يافت. آنچه مسلم است، مجوسيان معتقد هستند كه براى تدبير عالم دو مبدأ است، يكى مبدأ خير، و ديگرى مبدأ شر. اولى نامش" يزدان" و دومى" اهريمن" و يا اولى" نور"، و دومى" ظلمت" است. و نيز مسلم است كه ايشان ملائكه را مقدس دانسته، بدون اينكه مانند بت‏پرستان براى آنها بتى درست كنند، به آنها توسل و تقرب مى‏جويند. و نيز مسلم است كه عناصر بسيطه- و مخصوصا آتش را- مقدس مى‏دارند. و در قديم الايام مجوسيان در ايران و چين و هند و غير آنها آتشكده‏هايى داشتند كه وجود همه عالم را مستند به‏
" اهورامزدا" دانسته، او را ايجاد كننده همه مى‏دانستند.[/]
و اما مراد از" مشركين" در" وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا" همان وثنى‏ها هستند كه بت مى‏پرستيدند، و اصول مذاهب آنها سه است: يكى مذهب وثنيت صابئه، و يكى وثنيت برهمائيه، و يكى بودايى. البته اين سه مذهب اصول مذاهب مشركين است، و گر نه اقوام ديگرى هستند كه از اصنام هر چه بخواهند و به هر نحوى بخواهند مى‏پرستند، بدون اينكه پرستش خود را بر اصل منظمى استوار سازند، مانند بت‏پرستان حجاز، و طوائفى در اطراف معموره جهان، كه گفتار مفصل و شرح عقايدشان در جلد دهم اين كتاب گذشت.
" إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ"- مقصود از اين" فصل" فصل قضاء و حكم به حق در مسائلى است كه صاحبان اين مذاهب در آن اختلاف داشته‏اند، تا محق آنان از مبطل جدا شود، آن چنان كه هيچ ساترى در ميان نماند، و هيچ حاجبى جلو آن حكم به حق را نگيرد.


با سلام
متاسفانه خوشایند افرادی نیست که تاپیک مسیر خود را طی کند !!
ما به کار خودمان ادامه میدهم !
از دوستان عزیز هم تقاضا داریم جواب کسانی که قصد انحراف تاپیک را دارند ندهند
اما یکی دیگر از مطالبی که برای دوستان شاید جالب باشد نژاد پرستی در زرتشتیگری است !!

نباید از داستان مرداویج زیاری در شگفت شد؛ زیرا عادت نژادپرستی و خوی خودپرستی و خیال خود برتر بینی و عقدۀ غرور ملی و نخوت زرتشتیان و تفاخر زرتشتی مَآبان، از امور مسلّم نزد اغلب مورّخان است.

از اسناد و شواهد ما بر نژاد پرستانه بودن آئین زرتشت، آن همه مدیحه گویی درباره سرزمین ایران و بزرگ نمایی نژاد ایرانی و اغراق و مبالغه در این گونه خیالات و موهومات است، که هیچ واقعیتی در خارج و در عالَم واقع ندارند! از باب نمونه، در ابتدای "کرده" یا فصل 140 از کتاب سوم "دینکرد" - که نزد زرتشتیان، کتاب فقهی و دینی می باشد - تحت عنوان "یگانگی و جدایی"، چنین دستوری آمده است:

((باید یگانه شد با ایرانیان تا خوی ایرانی ایشان را طلب کرد!! و باید بیگانه و جدا شد از اَنیرانیان [= ملل غیر ایرانی] تا از خوی اَنیرانی [=غیر ایرانی] ایشان در امان بود!!))(1).

- نیز در کتاب پنجم "دینکرد"، عنوان صریح "کرده" یا فصل 4، چنین است:
((در برگزیدگی و برتری نژاد [= تخمۀ] ایرانیان!!))، که در این فصل، تصریح شده به اینکه این "برتری نژادی" از ایرانیان جداشدنی نیست و پیوسته با آنها خواهد بود!!(2).
شگفتا! آن وقت، زرتشتیان و زرتشتی مَآبان به ما مسلمانان خُرده می گیرند که چرا آن دین موهوم و غرورآمیز و نژادپرستانه را رها کرده ایم و با آغوش باز، اسلام را که ارمغان حضرت سلمان فارسی است پذیرفته ایم!

- اکنون بنگریم و ببینیم "قرآن" ما چه گفته است:


((اى مردم، ما همۀ شما را نخست از مرد و زنى آفریدیم و آنگاه شما را شعبه ها و ملّت ها و قبیله های مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، و بدانید که همانا بزرگوارترین و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شما هستند))

[سوره ی حُجُرات/ آیه ی13].

- نیز، پیامبر گرامی ما حضرت محمّد(ص) خود فرموده است:


((ای مردم، همگی شما فرزندان آدم هستید؛ و آدم(ع) از خاک آفریده شد! پس هیچ برتری نیست برای عرب بر عجم و نه برای عجم بر عرب و نه برای سیاه بر سرخ و نه برای سرخ بر سیاه، مگر به سبب تقوا و پرهیزگاری!))(3).

------------------------------------------------------------------------------
1) "کتاب سوم دینکرد"، ترجمه و پژوهش: فریدون فضیلت، انتشارات مهر آیین – تهران 1384ش، ص103و104[آشموغ].
2) "کتاب پنجم دینکرد"، ترجمه و پژوهش: احمد تفضلی – ژاله آموزگار، انتشارات معین، تهران 1385ش، ص36 و37؛ به ویژه: بندهای 6 و 7، که تاکید دارند بر جداناشدنی بودن این فـَرَّه و شکوه برتری نژادی از ایرانیان!! [آشموغ].
3) "معدن الجواهر"، ابوالفتح کراجَکی، نخستین حدیث کتاب از باب نخست آن، ص 21؛ "عیون اخبار رضا (ع)"، شیخ صدوق، ترجمه: حمید رضا مُستفید - على اکبر غفارى، نشر صدوق، باب 57،‏2/563 (توضیح مترجم)؛ تُحَف العقول، ابن شُعبه حَرّانی، ترجمه: محمد باقر کمره‏اى‏، انتشارات کتابچى، ص33 (سخنرانى پیامبر در حَجّة الوداع‏).

مالک اشتر;299200 نوشت:
بنده که ربط این ایه رو با مطلب متوجه نشدم اگر دوستان کسی متوجه شد ما رو هم روشن کنه
مالک اشتر;299200 نوشت:
بالاخره زمان جاهلیت منظورتون هست یا بعد از اسلام؟

ربطش در اینست که ادیان از جمله دین ابراهیم و اسماعیل وقتی به زمان پیامبر رسیده نمازشان تبدیل به سوت کشیدن شده یعنی وقتی دینی تحریف شد دیگر نمیشود به ان یکتا پرست گفت .

مالک اشتر;299200 نوشت:
دوست عزیز مطمئنید اقوام اریایی رو با قوم مایا اشتباه نگرفتی؟ تا جایی که ما دیدیم و شنیدیم و مفبره ها نشون میده ایرانیان باستان اموات رو درون دخمه میگذاشتند؟؟؟؟؟

اگر نمیدانید بهتر است در مورد زردشتیان یزد که تا قبل از انقلاب اسلامی مردگانشان را در محوطه باز میگذاشتند تا به پوسند تحقیق کنید و انان را هم که دردخمه قرار میدادند درب ان باز و قابل دسترسی پرندگان بوده چون انان معتقدند روی مرده را نباید پوشاند چون روحش معذب میشود

[="darkgreen"]یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ«المائدة/51»
ای کسانی که ایمان آورده‏اید یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه نمی‏نماید
[/]

بهلول;299368 نوشت:
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ«المائدة/51»
ای کسانی که ایمان آورده‏اید یهود و نصاری را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد از آنان خواهد بود آری خدا گروه ستمگران را راه نمی‏نماید

سؤال بنده این بود:

کسانی که همه ی «انبیا» و همه ی «کتب الهی» را قبول دارند، یا ندارند.
نه کسانی که با یهود و نصارا دوستی می کنند.

یعنی این آیه به نظر شما شامل خود موسی (ع) و عیسی (ع) و ... هم میشه؟!!!!!!!!!!
با تعبیر شما، باید با موسی (ع) دوست نباشیم چون یهود است!
و با عیسی (ع) دوست نباشیم چون نصاری است!

بعد آنوقت این کار با نص صریح یک آیه ی دیگر تناقض پیدا می کند!
آنجا که می گوید مؤمنین کسانی هستند که همه ی پیامبران و همه ی کتب آسمانی را قبول دارند.

ببین جناب، یک توصیه. لااقل یک بار تمام قرآن را بخوان. بعد هرچه خواستی بنویسی،جوری بنویس که با آیات قرآن تضاد نداشته باشد. فقط به این شکل می توانی در مباحثه غالب شوی.
نه اینکه یک آیه به گوشتان خورده باشد و سریع و بدون تفکر هرچیزی شنیدید، فوری به آن آیه متوسل شده و جواب نابجا بدهید.
این روش شما، دقیقا روشی بود که عمر انجام می داد و با این کارش باعث شد وضعیت امروز اسلام در جهان اینگونه باشد.

تحریم شده!;299075 نوشت:
در قرآن به سه آیین دیگر بجز اسلام، اشاره شده و آنها موحد دانسته شدند از جمله:

یهود و نصارا و «صابئین».

حالا این «صابئین» اگر زرتشتی نیستند، پس آن کدام آئین برحق بوده که خداوند آنها را در قرآن موحد دانسته است؟

با سلام

البته حق دارید جواب را نبینید !چون چیزی نمیدانید!

حتی قران هم به درستی نخوانده اید

کسی که دین صابئینرا با زرتشتی یکی میداند !میل و رغبتی برای گفتگو نمیگذرد !!آقای تحریم شده

[=arial]إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَى وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ
همانا خداوند در قیامت ، میان مؤمنان (مسلمان ) و یهودیان و صابئین و نصاری و مجوس و مشركان ، داوری كرده و حق ّ را از باطل جدا خواهد نمود، همانا خداوند بر هر چیزی گواه (و از همه چیز آگاه ) است
[=arial].(حج-17)

خوب است نگاهی عمیق به این آیه کنیم !تا گفتار خداوند بیشتر مشخص شود که در مورد چکسانی این آیه نازل شده !!:Sham:
امیدوارم دقت لازم شود تا هدایت شویم!!
بعضى از مفسران در شاءن نزول نخستين آيه از آيات فوق چنين نقل كرده اند:
گروهى از قبيله ((بنى اسد)) و ((بنى غطفان )) كه با پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيمان بسته بودند گفتند ما مى ترسيم خدا سرانجام محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را يارى نكند و در نتيجه رابطه ما با هم پيمانهايمان از يهود قطع شود و آنها به ما مواد غذائى ندهند، آيه فوق نازل شد و به آنها اخطار كرد و آنها را سخت مذمت نمود.
بعضى ديگر گفته اند گروهى از مسلمانان به خاطر شدت غضب بر كفار، براى پيروى پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيقرارى و بيتابى مى كردند و مى گفتند: چرا وعده خدا در اين زمينه تحقق نمى يابد؟
آيه نازل شد و آنها را بر اين بى صبرى ملامت كرد.
رستاخيز پايان همه اختلافات از آنجا كه در آيات گذشته سخن از گروه ضعيف الايمان بود در آيات مورد بحث نيز چهره ديگرى از آنها را ترسيم كرده مى گويد: ((كسى كه گمان مى كند خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد، و در خشم و غيظ فرو رفته هر كارى از دستش ساخته است انجام دهد، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد و خود را از آن آويزان كند، و نفس خود را قطع نمايد و تا سر حد مرگ پيش رود ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى نشاند)):Sham:
(من كان يظن ان لن ينصره الله فى الدنيا و الاخرة فليمدد بسبب الى السماء ثم ليقطع فلينظر هل يذهبن كيده ما يغيظ).
اين تفسير را گروه كثيرى از مفسران برگزيده ، يا به عنوان يك احتمال قابل ملاحظه ذكر كرده اند.
طبق اين تفسير ضمير ((لن ينصره الله )) به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باز مى گردد، و ((سماء)) به معنى سقف خانه است (چون ((سماء)) به هر چيزى كه در جهت فوق قرار داشته باشد اطلاق مى گردد) و جمله ((ليقطع )) به معنى خفقان و قطع نفس و پيش رفتن تا سر حد مرگ است . احتمالات مختلف ديگرى نيز در تفسير اين آيه داده شده است كه ذكر همه آنها لزومى ندارد ولى از ميان آنها دو تفسير قابل ملاحظه است :
1 - منظور از ((سماء)) همان ((آسمان )) است ، يعنى : ((اينگونه اشخاصى كه تصور مى كنند خدا پيامبرش را يارى نخواهد كرد به آسمان بروند، و طنابى به آن آويزان كنند، و خود را در ميان زمين و آسمان به دار كشند تا نفسشان بريده شود (يا طنابى را كه به آن آويزان شده اند قطع كنند تا از همانجا سقوط نمايند) ببينند آيا اين كار خشمشان را فرو مى نشاند))؟!

2 - ضمير مذكور، به خود اين اشخاص باز گردد (نه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) يعنى : ((كسانى كه فكر مى كنند خدا آنها را يارى نمى كند، و روزيشان بر اثر ايمان آوردن قطع مى گردد، هر كارى از دستشان ساخته است انجام دهند، به آسمان بروند خود را با ريسمانى آويزان نمايند سپس اين ريسمان را قطع كرده تا سقوط كنند، آيا اين كارها خشمشان را فرو مى نشاند))؟.
مطلب قابل توجه اينكه تمام اين تفسيرها به يك نكته روانى در ارتباط با افراد كم حوصله و عصبانى و ضعيف الايمان اشاره مى كند كه آنها وقتى كارشان ظاهرا به بن بست مى رسد فورا دستپاچه مى شوند و تصميمهاى جنون آميز مى گيرند: گاه مشت بر در و ديوار مى كوبند. گاه مى خواهند زمين را بشكافند و زير آن پنهان شوند.
داشتن دلائل روشن به تنهائى كافى نيست بلكه آمادگى پذيرش ‍ حق نيز لازم است ،:Sham:
به همين دليل در پايان آيه مى گويد: ((و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند)):Sham:
(و ان الله يهدى من يريد).
بارها گفته ايم كه خواست خدا بى حساب نيست ، او حكيم است و همه كارهايش ‍ داراى حساب ، هر كس كه در راه او به مجاهده بر خيزد، و از اعماق جان خواستار هدايت باشد، خدا او را به وسيله آيات بيناتش راهنمائى مى كند.:Sham:
آخرين آيه مورد بحث به شش گروه از پيروان مذاهب مختلف كه يك گروه مسلم و مؤ منند، و پنج گپروه غير مسلمان اشاره كرده مى فرمايد: ((كسانى كه ايمان آورده اند، و يهود، و صابئان ، و نصارا، و مجوس ، و مشركان ، خداوند در ميان آنها روز قيامت داورى مى كند، و حق را از باطل جدا مى سازد)):Sham:
(ان الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصارى و المجوس و الذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة ).
مگر نه اين است كه يكى از نامهاى قيامت يوم الفصل ، روز جدائى حق از باطل است ، يوم البروز روز آشكار شدن مكتومها، و روز پايان گرفتن اختلافات است .
آرى خدا در آن روز به همه اين اختلافات پايان مى دهد چرا كه ((او از همه چيز آگاه و با خبر است )) (ان الله على كل شى ء شهيد).:Sham:
1 - پيوند آيات پيوند اين آيه با آيات قبل از اين نظر است كه در آيه قبل سخن از هدايت الهى در دلهاى آماده بود، ولى از آنجا كه همه دلها آماده نيست و تعصبها و لجاجتها و تقليدهاى كوركورانه سد محكمى در برابر پذيرش هدايت است لذا مى گويد اين گروه بنديها و اختلافات در ميان عده اى همچنان تا دامنه قيامت باقى خواهد ماند و تنها در آن روز همه خفايا آشكار مى گردد و اختلافات بر چيده خواهد شد.


تحریم شده!;299188 نوشت:
حالا جناب رضا
آیا «مجوس» که خداوند در قرآن از آنان یاد کرده، همان زرتشتیان هستند یا خیر؟
و آیا خداوند در قرآن آنان را برحق دانسته یا خیر؟



ای بابا !!از صابئین پریدید به مجوس ؟؟:khaneh:

اگر در تاپیکهای که در ارتباط با زرتشتیان در سایت گذ ا شته شده دقت کنید جواب شما کامل داده شده !!

اما چون سوال کردید بنده اشاره ای به این مطلب میکنم!

مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:Sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:Sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:Sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:Sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .


بر اساس نظریة جدید دین عمومی ایرانیان کهن و به تعبیر دیگر دین مادر در فلات ایران، «آیین مجوس»‌ بوده است که در طول تاریخ تغییر و تحولات و شاخه‌های متعددی پیدا کرده است.
یکی از این شاخه‌ها «آیین زرتشت» بوده که توسط زرتشت تبلیغ می‌شده، ولی همین شاخه هم بعدها تغییر و تحولات فراوانی به خود دیده[1] و با به قدرت رسیدن دولت ساسانی تنها قرائتی خاص از آیین زرتشت رسمیت یافته و مورد حمایت این دولت قرار گرفته است و زرتشتیان امروزی با کمی تغییر و تحول ادامه‌دهندگان سنت زرتشتی‌ همان قرائت خاص هستند و نمی‌توان آنها را نماینده آیین زرتشت که از سوی زرتشت تبلیغ می‌شده یا آیین مجوس که دین عمومی و اصلی ساکنین فلات ایران بوده است به حساب آورد.

ادله این نظریه را می‌توان در موارد ذیل، چنین خلاصه کرد:

1ـ‌ روایات اسلامی بین آیین مجوس و آیین زرتشت فرق می‌گذارند.:Sham::Sham::Sham:

به عنوان مثال امام صادق(ع) در پاسخ فردی که سئوال می‌کند آیا «زرتشت»‌پیامبر مجوس بوده، می‌فرماید: «زرتشت در میان مجوس با زمزمه آمد و ادعای نبوت کرد و عده‌ای از آنان به او ایمان آورده و عده‌ای او را انکار کرده و بیرونش کردند تا اینکه در بیابان طعمة درندگان شد.»[2] :Sham:

در حالی که در روایتی دیگر امام(ع) کشته شدن پیامبر مجوس و سوخته شدن کتابش را توسط مردم دانسته و نام او را جاماسب معرفی می‌کند و می‌فرماید: «مجوس پیامبری داشت که او را کشتند و کتابش را سوزاندند.
او کتابی که در پوست دوازده هزار گاو نوشته بود را به میان آنان آورد و به او جاماسب گفته می‌شد.[3]»
بنابر مفاد این حدیث، می‌توان گفت که نام مجوس از جاماست اخذ شده و این کتاب ربطی به اوستای فعلی نداشته و تطبیق این روایت و احادیث همگون بر کتاب اوستایی که ادعا شده در دوره هخامنشی، بوده و در حمله اسکندر سوخته ادعایی بی‌دلیل است.
3ـ از میان نویسندگان اسلامی مؤلف «تاج العروس» به خوبی بین آیین مجوس و آیین زرتشت فرق گذاشته و می‌نویسد: «مجوس بر وزن صبور مردی بود که گوش‌های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فرا خواند، به طوری که بعضی‌ها گمان کرده‌اند آن «زردشت» فارسی نیست؛ زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است کلمه مجوس معرب «منج گوش» است»[4]
[1] ـ‌ برخی از نویسندگان، ملل و نحل مانویه، مزدکیه، دیصانیه، مرقونیه و کینوبه را از شاخه‌های آیین زرتشت شمرده‌اند. همچنین ر.ک: عبدالله رازی، تاریخ کامل ایران، ص 108-112.
[2] ـ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10 ، ص 179 چاپ بیروت.
[3] ـ شیخ محمدبن حسن طوسی، التهذیب، ج6، ص 175؛‌ شیخ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج29، ص222 در برخی از احادیت نام کتاب جاماسب ذکر شده در برخی نام پیامبر مجوس «اماست» آمده است؛ ر.ک: وسایل الشیعه ، کتاب جهاد، باب 49، ح 3 و 5.
[4] ـ سید مرتضی حسینی، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، ج 16، ص495. مؤلف مستدرک سفینه البحار هم زرتشت را مدعی نبوت معرفی می‌کند که در اواخر هخامنشیان ظهور کرده است. (ر.ک: علی نمازی، مستدرک سفینة البحار، ص 198.)

تحریم شده!;299323 نوشت:
جناب رضا خان!
پس شما با خود زرتشت مشکل ندارید، بلکه با انحرافات بوجود آمده در آئین او «بعد از خودش» مشکل دارید.
پس کتاب دینی زرتشتیگری عنوان مناسبی برای تاپیک شما نیست. بلکه باید می نوشتید کتاب منتسب به دین زرتشت.
بعد هم برادر من، خیلی با اطمینان حرف می زنی. یک جور در باره ی پیامبران خدا صحبت می کنی که انگار از تو کمترند. خدا به تو رحم کند. به من می گویی قرآن را خوب نمی خوانم!
تو که خوب می خوانی، چرا خوب عمل نمی کنی؟! آیا در قرآن ندیدی که خداوند چگونه از متکبران با تنفر یاد می کند؟! بعد این رفتار متفرعنانه و متکبرانه ات حاصل تعالیم کدام آیین است؟! هرچه هست، از اسلام که نیست.
در نهایت خداوند چه زیبا در قرآن مثال زده کسانی را که کلام خدا را می خوانند و به آن عمل نمی کنند، و فقط مثل ... بارکش آنند!
به خدا می سپارمت!
یا حق

متاسفانه معلومات شما در حدی نیست که بشود با شما سخن گفت !!شما صابیبن را زرتشتی میدانستید و حتی نمیدانید خداوند در قرآن چه گفته !؟ کمی که از لحاظ معلوماتی قوی تر شده اید بنده در خدمتم!!!

سخنی از امیر المومنین علی ع شاه مردان برایت میگذارم که در مورد شما مصداقی دارد که قابل وصف نیست:Sham::Sham:

در بحبوحة جنگ "جمل"و در آن موقعيت حسّاس، يکي از ياران امام علي(ع) به نام «حارث»، به آن حضرت(ع) مراجعه کرد و عرضه داشت: من در امر حيرت آوري گرفتار آمده ام؟ مي بينم شما با کساني از قبيل طلحه، زبير و عايشه مي جنگيد که از صحابة بزرگ پيامبر(ص) بوده اند، و از طرفي خود شما نيز از نزديکان پيامبر(ص) هستيد، هر دو طرف در حمايت از اسلام سابقة درخشاني داريد.
در اين امر متحيّر مانده ام که کدام يک از شما را بر حق بدانم؟
حضرت علي(ع) با ارائة ملاکی اساسي، توصية روشن گرِ مهمي به او فرمودند: «يَا حَارِثُ! اِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ! اِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ اَتَاهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ اَتَاهُ؛( نهج البلاغه، خطبه 50 - حکمت 262) اي حارث! تو به پيش پاي خود چشم دوخته اي و از بلندا به مسائل نمي نگري، در نتيجه به سرگرداني دچار شده اي. تو حق را نشناخته اي تا اهلش را بازشناسي، باطل را نيز نمي شناسي تا هر که بدان سو رفت، بشناسي».

تحریم شده!;299336 نوشت:
حالا جناب رضا خان، شما که قرآن زیاد می خوانید!
بفرمایید بگویید ببینم خداوند از کسانی که می گویند فقط یک پیامبر و یک دین را قبول داریم چگونه یاد کرده ؟
در مقابل از کسانیکه می گویند همه ی پیامبران و همه ی کتب را قبول داریم چگونه یاد کرده؟
این دو سؤال را جواب بدهید تا ببینیم شما جزو کدام گروه هستید!

برای فرار از سخنان نامربوط استفاده نکنید !!این شما هستید که باید جواب دهید !!؟نه بنده ؟
این تاپیک با موضوع دیگری ایجاد شده جناب ناصر

در مورد کتاب زرتشتیگری باید جواب دهید ؟در غیر این صورت مطلبی ننویسید:Narahat az:

.

تحریم شده!;299421 نوشت:
سؤال بنده این بود:

کسانی که همه ی «انبیا» و همه ی «کتب الهی» را قبول دارند، یا ندارند.
نه کسانی که با یهود و نصارا دوستی می کنند.

یعنی این آیه به نظر شما شامل خود موسی (ع) و عیسی (ع) و ... هم میشه؟!!!!!!!!!!
با تعبیر شما، باید با موسی (ع) دوست نباشیم چون یهود است!
و با عیسی (ع) دوست نباشیم چون نصاری است!

بعد آنوقت این کار با نص صریح یک آیه ی دیگر تناقض پیدا می کند!
آنجا که می گوید مؤمنین کسانی هستند که همه ی پیامبران و همه ی کتب آسمانی را قبول دارند.

ببین جناب، یک توصیه. لااقل یک بار تمام قرآن را بخوان. بعد هرچه خواستی بنویسی،جوری بنویس که با آیات قرآن تضاد نداشته باشد. فقط به این شکل می توانی در مباحثه غالب شوی.
نه اینکه یک آیه به گوشتان خورده باشد و سریع و بدون تفکر هرچیزی شنیدید، فوری به آن آیه متوسل شده و جواب نابجا بدهید.
این روش شما، دقیقا روشی بود که عمر انجام می داد و با این کارش باعث شد وضعیت امروز اسلام در جهان اینگونه باشد.

]

واقعاً جای تاسف است ؟آیه به این صریحی را تفسیر به رای میکنید کدام عیسی کدام موسی مگر پیروان بی انصافشان چیزی از انها گذاشته اند تا بماند شما به کدام کتاب الهی به استثنای قران میتوانی اعتماد کنی از دین موسی چه مانده این اراذل صحیونیست پیروان موسی کلیمند یا این امریکائیهای جنایتکار پیروان عیسی هستند تا کی میخواهیم خود و دیگران را فریب دهیم

قرانکریم اصل دین انها را قبول دارد نه انچیزی که اینها به نام دین به خورد پیروانشان میدهند .

ایه به صراحت میفرماید با یهود و نصارا دوستی نکنید و الا جزء ستمگران خواهید بود چون انان در خفا بر علیه شما در حال توطئه اند (گوئی امروز است)

با سلام


شاید این سخنرانی برای عده ای افاقه کند

به دوستان توصیه میکنم این سخنرانیها را گوش دهید

دکتر حسین فریدونی

روی عنوان سخنرانی کلیک راست نموده و گزینه ...Save Target As را جهت دانلود انتخاب نمایید.

کـدعنوان

37-038 سوشیانت پیروزگر و یا سرانجام جهان در زرتشتیگری

37-037 نظر آیین مقدس اسلام درباره ی زرتشتیگری

37-036 مسئله معاد در آیین زرتشت

37-035 ثنویت یا توحید زرتشتیگری

37-034 اسامی تعالیم منسوب به زرتشت و بررسی آنها

37-033 بحثی پیرامون قسمت های مختلف اوستا

37-032 اوستا یعنی چه و حاوی چند قسم است؟

37-031 زرتشت کیست و زندگی او ...

روی عنوان سخنرانی کلیک راست نموده و گزینه ...Save Target As را جهت دانلود انتخاب نمایید.

.

با سلام

یکی دیگر از حقوقی که فقه زرتشتی به موجب متن پهلوی «ماتیگان هزار دادستان» برای مردان قائل شده و به رسمیت شناخته، اجازه و اختیار اجاره دادن زن است. مرد می‌تواند زن خود را به دفعات برای مدتی معین و در ازای دریافت وجه یا بدون آن به مرد دیگری واگذار کند.

در چنین مواقعی رضایت داشتن یا نداشتن زن شرط نیست و فقط رضایت شوهر و مرد دوم کفایت می‌کند.
برخی دیگر از شرایط اجاره دادن زن چنین بوده که فرزندان احتمالی که به وجود می‌آمده‌اند، به شوهر زن تعلق داشته‌اند؛ اما تا زمانی که زن در خانه مرد دوم بوده، نگهداری و مخارج زن و فرزندان او به عهده همان مرد بوده است.
چنانچه آن زن، کنیز (برده) اربابش بوده باشد، در اینصورت نیز صاحب کنیز می‌توانسته زن را به دفعات به مردان دیگر کرایه دهد.

فرزندان حاصل از این اجاره دادن‌ها به ارباب تعلق داشتند و به عنوان برده به فروش می‌رسیدند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به:بارتلمه، کریستین، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۴؛ و نیز بخش‌های گوناگون متن پهلوی «ماتیگان هزار دادستان»،

با سلام


بسیاری از افراد متجدد و به حساب خود برخی احکام اسلام را مخالف حقوق انسانی زن می داند و همواره به برابری حقوق زن و مرد در آیین زرتشت اشاره می کنند اما ما امروز به برخی از احکامی اشاره می کنیم که نه تنها حقوق برابر زن و مرد را نشان نمی دهد بلکه این احکام با عقل هر انسان روشن ضمیری مخالف است.


تکلیف زنی که کودکی مرده بزاید:
"ای آفرینندة جهان جسمانی و ای مقدس، بگو بدانم، نخستین خوراک و غذای این زن چه خواهد بود؟ اهورامزدا پاسخ داد و گفت: این زن باید یک مقدار خاکستر آمیخته باشاش گاو به اندازة سه لقمه، شش لقمه یا نه لقمه میل کند"(1):Narahat az:

ازدواج با محارم "خواهر و برادر یا والدین و فرزندان"
از ديگر آدابي كه در ميان زردشتيان مرسوم بود ازدواج با محارم بود .ازدواج با محارم یا «خْـویدودَه» بدون در نظر داشتن رضایت یا نارضایتی زن، به گستردگی تبلیغ می‌شد.
بطوریکه گناه مرد لواط‌کار تنها در صورتی پاک می‌شد که با مادر یا خواهر و یا دختر خود وصلت می‌کرد .(2)
پسران نوجوان 17 سالۀ زرتشتی ، وقتی بی پدر می شدنـد، به زور و جبر دین زرتشت، با مادران خودشـان، بجـای آن پدر، همبستر می شدند و پسر نگون بخت را با این کار زشت - ازدواج با مادر- از زندگی سـیـر می کرد، که بسیاری ازآنها دست به خود کـشی می زدند تا مرتکب این عمل شنیع نشوند!!(3)

اختیار اجاره زنان توسط شوهر

یکی دیگر از حقوقی که فقه زرتشتی به موجب متن پهلوی «ماتیگان هزار دادستان» برای مردان قائل شده و به رسمیت شناخته، اجازه و اختیار اجاره دادن زن است. مرد می‌تواند زن خود را به دفعات برای مدتی معین و در ازای دریافت وجه یا بدون آن به مرد دیگری واگذار کند. در چنین مواقعی رضایت داشتن یا نداشتن زن شرط نیست و فقط رضایت شوهر و مرد دوم کفایت می‌کند.(4)

مجازات زنان بخاطر گناه دیگری
در دین زرتشتی عصر ساسانی مجازات زنان نه تنها بخاطر گناه خودشان، که حتی بخاطر جرم و گناهی که مردان مرتکب شده بودند، امری متداول بود و به سخت‌ترین و باورنکردنی‌ترین شکل ممکن اجرا می‌شد.
در نمونه‌ای از این مجازات‌ها که در اوستا آمده است، چنین مقرر شده که چنانچه مردی سگ‌آبی را چنان بزند تا بمیرد، می‌باید برای مجازات و کفاره گناهش، یکی از خواهران یا دخترانش را به خزانه موبدان و یا به خود موبد واگذار کند (احتمالاً برای مدتی موقت و نه دائمی). این خواهر یا دختر می‌بایست باکره و پانزده‌ساله باشد تا موبد او را به خود بپذیرد.(5)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
1.وندیداد، ترجمة دکتر موسی جوان، ص 128 [برای اطلاع بیشتر به جلد دوم وندیداد، با پژوهش آقای هاشم رضی، ص 652 نیز بنگرید]
2.خرده مقالات، بیژن غیبی، چاپ آلمان، ص350
3. درباره ی این حکم غیر انسانی و ضد اخلاقی که از احکام بدیهی دین زرتشت است و امـروزه موبدها آن را به نوجوانان زرتشتی نمی گوینـد تا آبروریزی نشود، مراجعه کـنید به دو مدرک زیر که هـر دو از کـتاب های خود زرتشتیان هستــند: الف) کتاب سوم دینکَرد(=دینکرت)، ترجمه ی آقای فریدون فضیلت، بخش نخست، ص ص 143 تـا 152،پیرامون خویدُودَه (ازدواج خودی ها باهم) ب) کتاب پنجم دینکرد، ترجـمه ی ژالـه آموزگار و احمد تفضلی، فصل 18، ص ص 60 تا 62
4.برای آگاهی بیشتر بنگرید به: بارتلمه، کریستین، زن در حقوق ساسانی، ترجمه ناصرالدین صاحب‌الزمانی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۴۴؛ و نیز بخش‌های گوناگون متن پهلوی «ماتیگان هزار دادستان»
5.رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، جلد چهارم، صفحه ۲۴۴۷ و ۲۴۴۸؛ همو، ترجمه و شرح وندیداد، جلد سوم، صفحه ۱۴۳۴ و ۱۴۶۳

[="red"]به نام خدا[/]
[="purple"]به استحضار کلیه دوستان شرکت کننده در بحث میرساند که کلیه پستهای خارج از موضوع حذف خواهد شد ، لطفا تحت عنوان موضوع پست بزنید !
با تشکر از همگی[/]

با سلام

در کتاب پهلوی «بندهش» چنین گزارش می‌شود که اورمزد از یافتن موجودی دیگر برای انجام زایمان ناتوان بود و از روی ناچاری زن را برای اینکار انتخاب کرد.
زنی که حتی خداوند را نیز می‌رنجاند و از تبار «جِـهی» (روسپی/ دختر اهریمن) است.

به این ترتیب زنان نمی‌توانسته‌اند همچو مردان راهی به سرای اهورامزدا داشته باشند. بندهش، مهرداد بهار، بخش نهم، در باره چگونگی زنان.
همانگونه که در این کتاب زنان از تبار دیوان شرور دانسته شده‌اند، در «اندرزهای آذرباد مهرسپندان» موبد بزرگ عصر شاپور دوم (که هنوز هم در نیایش‌خوانی‌ها به فروهرش درود فرستاده می‌شود) از بی‌خردی و رازگشایی و اعتماد‌ناپذیر بودن زنان سخن رفته است.
آذرباد مهرسپندان، رهام اشه، بخش‌های گوناگون.
متون فقهی زرتشتی، مقررات و دستورهای سختگیرانه فراوانی در باره اعمال و حرکات زنان دارند، بطوریکه زنان حتی در کوچکترین و شخصی‌ترین کارهای روزمره خود حق تصمیم‌گیری نداشته‌اند.
آنان به هنگام دشتان ماهانه موظف بوده‌اند تا در جایی زندان‌مانند و دور از همگان به نام «دشتانستان» اقامت کنند و از آن خارج نشوند و نگاهشان به آتش نیفتد.
از آنجا که زنان در این مدت سخت آلوده و خطرناک دانسته می‌شده‌اند، موظف بوده‌اند از ظرف‌های مخصوصی استفاده کنند و هیچ ارتباطی با دنیای خارج از دشتانستان نداشته باشند.
زنان همچنین موظف بوده‌اند تا پس از پایان دشتان، دویست مور دانه‌کش را بکشند و خود را با پیشاب (ادرار) گاو نر شستشو دهند (گاه در برابر یک موبد مرد، چون زنان حق موبد شدن نداشته‌اند). چنانچه زنی در این مدت آهنگ شوهر خود را می‌کرد، سزایش «مرگ ارزانی/ اعدام» بود.

ماتیگان هزار دادستان، آناهیتا پریخانیان، چاپ ایروان، به زبان‌های ارمنی، انگلیسی و روسی؛ همچنین بنگرید به بخش‌های گوناگون از متن اوستایی «ودیوداد/ وندیداد».
زندانی کردن زنان به هنگام زائیدن طفل مرده نیز رایج بود. در این هنگام مزداپرستانِ زرتشتی می‌باید در جایی بی‌آب و علف، اتاقکی بسازند و زن را به آنجا ببرند. زن موظف بود در آن اتاقک چند جام از آمیخته پیشاب گاو نر با خاکستر را بنوشد در حالیکه تا سه روز حق نوشیدن آب را نداشته است.
وندیداد، در مجموعه اوستا، گزارش جلیل دوستخواه، جلد دوم، ص ۷۱۳ تا ۷۱۶٫

با سلام

در دین زرتشتی دختر موظف بود حداکثر تا سن ۹ سالگی (و ترجیحاً قبل از آن) با شوهری که برایش انتخاب می‌شد، ازدواج کند و اگر به مدتی طولانی از اینکار سرباز می‌زد و زندگی بدون شوهر را ترجیح می‌داد، باید کشته می‌شد.:Ghamgin:
به موجب فتوای سیزدهم و فتوای چهاردهم از مجموعه فتاوی موبد آذرفرنبغ فرخزدان، چنانچه دختری قبل از سن ۹ سالگی شوهر می‌کرد، پس از رسیدن به این سن می‌توانست از پیمان ازدواج پشیمان گردد و با رضایت شوهر به شخص دیگری شوهر کند؛ اما چنانچه در سن ۹ سالگی شوهر می‌کرد و از ازدواج خود پشیمان می‌شد، مجازات سختی در انتظار او بود و می‌بایست به قتل برسد.

برای آگاهی بیشتر بنگرید به «حقوق زنان در دین زرتشتی»؛ و متن پهلوی روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغ‌بیدی، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۹ تا ۱۱؛ و دریایی، تورج، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات ققنوس، تهران، ۱۳۸۳، ص ۱۷۳ تا ۱۷۵٫

با سلام


شوهر دادن دختر در سن سه سالگی عملی مجاز و مباح در فقه زرتشتی بوده است. به موجب فتوای دوازدهم از مجموعه فتاوی موبد آذرفرنبغ فرخزادان، دختری که او را در سن سه سالگی به همسری مردی در آورده‌اند و زندگی مشترک تشکیل داده است، می‌تواند و این حق را دارد که پس از رسیدن به سن بلوغ ۹ سالگی از شوهری که برایش انتخاب شده، پشیمان شود و با رضایت شوهر فعلی به همسری مرد دیگری در آید.
این نیز ستم دیگری بر آن زنان مظلوم سه ساله است که امروزه عده‌ای سعی می‌کنند چنین واقعیت‌هایی پوشیده و پنهان بماند و نگذارند صدای رنج آن دختران ستم‌کشیده پس از گذشت قرن‌ها شنیده شود.
متن پهلوی: روایت آذرفرنبغ فرخزادان، ترجمه حسن رضائی باغ‌بیدی، انتشارات دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، تهران، ۱۳۸۴، صفحه ۸ و ۹٫

تحریم شده!;300367 نوشت:

پس بعد از اینکه این کذب را برملا کردم، آیا دیگر پس از آن روایات دیگری که آن راوی کذاب آورده، قابل قبول است از نظر شما؟؟؟؟!

هر شبهه ای دارید در تاپیک جدا مطرح کنید .[="red"] این مطالب مربوط به این تاپیک نیست[/].

رضا;298742 نوشت:

کفر در گاتها نمایان است !!نیاز نیست ما چیزی اضافه کنیم :sham::sham::sham::sham:
یک نمونه کوچک بیان میکنم.......!
اگر گاتها تنها بخشی است که تحریف نشده !!
پس برای این گفته موبدان چه توضیحی دارند ؟
زرتشت از غیرخدا درخواست , دادن حاجت میکند.
در سرود دوم گاتها(اشتودگاه) در یسناهات ۴۳، در بند۱، زرتشت بار دیگر از آرمیتی درخواست دادن حاجتش را میکند: «ای آرَمیتی! برای نگاهبانی از «اشه»، فرّ و شکوهی را که پاداش زندگی در پرتو «منش نیک» است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ پورداود)
« ای آرمئیتی(نشان ایمان و مهرورزی)، آن پرتو ایزدی که پاداش زندگانی سراسر نیک منشی است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«ای آرمئیتی، ای مهر خدایی ما را در زندگی از بخشش بینایی کامل و منش پاک برخوردار ساز.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای پارسایی، آن پرتوی راکه پاداش زندگی نیک منشانه است، به من ارزانی دار.»(ترجمۀ وحیدی)
«ای آرمایتی! میخواهم سعادت پرتو ایزدی و زیست وهومنی-بخشش کن»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
پس طبق این بخش از گاتاهای زرتشت، وی از غیرخدا درخواست حاجت کرده است و این شرک است.


درود
شوربختانه مد شده است كساني دربارهء متون ايران باستان سخن مي‌گويند كه نمي‌توانند حتي يك صفحه به زبان اوستائي يا پهلوي را شخصا ترجمه كنند! متن كه هيچ، يك جمله را هم نمي‌توانند. آنگاه نوشته‌هاي ديگران را مي‌آوردند و تفسير به راي هم مي‌كنند!

به هر روي، تك تك پيامهايي كه در اين جستار از سوي جناب رضا كپي شده است قابل نقد مي‌باشد و اگر زمان يافتم همه را خواهم گفت تا دوستان بهتر بتوانند داوري كنند. براي نمونه همين ادعاي بالا نشان از عدم شناخت كپي‌كننده از متون باستاني دارد زيرا كه:
«امشاسپندان صفات اهورامزدا هستند». امشاسپند آرمئيتي، صفت فروتني خداوند است نه آنكه يك خداي جداگانه باشد.
در اسلام نيز در كنار نام الله صفات ديگر داريم كه بر زبان مسلمانان جاري است: يا الله... يا رحيم، يا جبار، يا رحمان...

فريدون;300586 نوشت:
درود
شوربختانه مد شده است كساني دربارهء متون ايران باستان سخن مي‌گويند كه نمي‌توانند حتي يك صفحه به زبان اوستائي يا پهلوي را شخصا ترجمه كنند! متن كه هيچ، يك جمله را هم نمي‌توانند. آنگاه نوشته‌هاي ديگران را مي‌آوردند و تفسير به راي هم مي‌كنند!

به هر روي، تك تك پيامهايي كه در اين جستار از سوي جناب رضا كپي شده است قابل نقد مي‌باشد و اگر زمان يافتم همه را خواهم گفت تا دوستان بهتر بتوانند داوري كنند. براي نمونه همين ادعاي بالا نشان از عدم شناخت كپي‌كننده از متون باستاني دارد زيرا كه:
«امشاسپندان صفات اهورامزدا هستند». امشاسپند آرمئيتي، صفت فروتني خداوند است نه آنكه يك خداي جداگانه باشد.
در اسلام نيز در كنار نام الله صفات ديگر داريم كه بر زبان مسلمانان جاري است: يا الله... يا رحيم، يا جبار، يا رحمان...

با سلام
جناب موبد مهران که جز علمای زرتشتی ایران هستند و به قول خود ایشان ٣٠ سال در این زمینه کار کرده اند نتوانستند جواب ما را در این مورد
بدهند!! شماکه جای خود دارید
دوستان میتوانند در این تاپیک مشاهده کنند


ایشان خیلی سعی کردند که اینها را صفات خداوند جلوه دهند اما موفق نشدند

http://www.askdin.com/thread10335.html

.

[=verdana]کسانى که زردشت را یگانه پرست مى دانند مى کوشند اهورا مزدا را با الله تطبیق کنند ولى از این نکته غافلند که به هیچ وجه نمى توان اهورا مزدا را مساوى با الله دانست؛
زیرا خدایى که اسلام معرفى مى کند و مردم را به سوى او فرا مى خواند «رب العالمین» یعنى پروردگار و آفریننده و صاحب اختیار همه جهانیان است خداى اسلام، واحد، ابدى و براى همه ملتها و جهانیان است و تنها خداى آسمانى و یا زمینى متعلق به ملت سامى، یا مردم آریایى و یا نژادهاى دیگر نیست در صورتى که زردشتیان غیر از اهورا مزدا به خدایان متعدد معتقدند و براى هر کارى خدایى و براى هر مقامى ربى قایلند و اهورا مزدا و خدایان دیگر اوستایى که سمت یاورى آن را دارند، مخصوص مردم آریاست و لذا وقتى ایران با یونان مى جنگید «زئوس» خداى خدایان یونان با اهورا مزدا با هم در آسمان جنگ مى کردند و علاوه بر این، ثنویت و دوگانه پرستى زردشتیان از همه معروفتر است.
اهورا مزدا را خداى خیر و اهریمن را خداى شر مى دانند در صورتى که از نظر اسلام خدا یکى است و شریکى ندارد یعنى چیزى یا کسى درکارها با او همکارى ندارد. از نظر اسلام خدا به همه چیز تسلط و حاکمیت و احاطه دارد و فوق همه است و محکوم و محدود موجودات عالم نیست.
ولى به عقیده زردشتیان اهورا مزدا سالها با دشمن خود اهریمن زد وخورد داشت و بالاخره اهورا مزدا نتوانست دشمن را از خود دفع کند و جنگ همچنان شعله ور بود و چون جنگ طولانى شد فرشتگان میانجیگرى کردند و اعلان آتش دادند و پیمان متارکه جنگ بستند به این ترتیب که اهورامزدا، عالم را مدت هفت هزار سال به شیطان واگذار کند و به او حکومت مطلقه بدهد تا بر حسب میل و اراده خود آنچه مى خواهد بکند وپس از این مدت اهریمن را بکشد و چون این قرارداد به امضا رسید و طرفین تعهد کردند که نسبت به عهد خود وفادار باشند، فرشتگان شمشیرهاى هر دو را گرفتند و در ذیل عهدنامه اضافه کردند که هر کدام از طرفین خلاف عهد عمل کند با شمشیر خودش کشته خواهد شد؛ بدین ترتیب اهورا مزدا محکوم موجودات دیگر است. خدایى که اسلام معرفى مى کند مادى نیست و جسم ندارد و هیچ گاه نه در این جهان و نه در آخرت به صورت انسان یا موجود دیگرى در نمى آید و نیز نمى توان خدا را با چشم دید و نه او را مجسم ساخت.
ولى اهورا مزدا مادى است و شکل و شمایل دارد و لذا مجسمه اش همه جا دیده مى شود.
در نقشهایى که از دوره ساسانى در نقش رجب و نقش رستم و طاق بستان مانده، اهورا مزدا تاج سلطنت را به اردشیر یا شاهپور یا خسرو عطا مى کند و این نشان مى دهد که مؤبدان زردشتى از اهورامزدا بتى ساخته اند.

در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۶، چنین میخوانیم: «(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«وهومن هر یک را بحسب کردار از پاداش نیک بنوازد.»(ترجمۀ پورداود)
«پروردگارا، به کسانی که در پرتو منش پاک و خرد، کاری انجام میدهند، پاداش بخش.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«آرمئیتی و وهومن ما را به حسب کردار نیکمان پاداش و مزد بخشد.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ارمایتی از وهومن ملهم شده به اعمال ما برکت بخشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«و اندیشه نیک کارهای ما را به پاداش نیکو برساند.»(ترجمۀ وحیدی)
به غیر از ترجمۀ جناب موبد آذرگشسب، که به کل متن را دگرگون فرموده اند، سایر ترجمه ها تقریباً چیز واحد میگویند، طبق ترجمۀ آنها از وهومن یا آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، خواسته شده است که پاداش و مزد عمل را بدهند.:ok:
ایراد اساسی که به این جمله از گاتهای زرتشت وارد است، این میباشد که غیر خدا را به پاداش دهی و برکت دادن به عمل انسان، داخل میکند و این شرک است.

ایراد دیگر هم این است، که اساساً وهومن و آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، موجودات زنده ای نیستند که بخواهند به کسی پاداش دهند یا عملش را برکت بخشند.

شما اصلا ببینید آیا منش نیک میتواند چیزی به کسی آموزش دهد که بعد(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.
این چه ربطی به اسماء الله دارد ؟

در سرود دوم گاتها، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۵، چنین آمده است:
«ای مزدا! ترا پاک شناختم؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که اندیشیدن در آرامش بهترین راه دانش اندوزی است.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«و ترا پاک شناختم، ای مزدا، آنگاه که بهمن بسوی من آمد (و) از برای آگاه ساختن بیاموخت.»(ترجمۀ پورداود)
«ای خداوند جان و خرد، آنگاه ترا پاک شناختم که بمن روی آورد و نور راستی و شناخت به قلبم راه یافت، آنگاه دریافتم که اندیشۀ آرام و ژرف (سکوت و اندیشیدن)، بهترین راه بدست آوردن دانش و بینش مینوی است.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«هنگامی تو را مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن به سوی من آمد و مرا واداشت تا دریابم که برای نیرومندی روان بهترین چیز اندیشه و یاد تو در گوشه خاموشی است.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای مزدا اهورا! تو را به پاکی میشناسم چون وهومن مرا فراگرفت(در آمد). من آموزد که برای بالیدگی(روانی) بهترین (وسیله) مراقبه و سکوت میباشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«ای مزدااهورا، آنگاه ترا پاک شناختم که، اندیشۀ نیک بر من فراز آمد و مرا آموخت که، بهترین راه بالندگی مینوی اندیشیدن در آرامش است.»(ترجمۀ وحیدی)
آنچه بسیار جالب است اختلافات شگفت انگیز ترجمه است!
بلأخره معلوم نشد که منش نیک یا بهمن یا وهومن، چه چیزی را به زرتشت یاد داده است!
:Sham:
هر چند ترجمه های دو موبد زرتشتی، آقایان آذرگشسب و شهزادی، سعی در پوشاندن اشتباه صورت گرفته با ترجمه های تفسیرگونه داشته است ولی آنها نیز به شکلی سخن ۴ ترجمۀ دیگر را تأیید کرده اند و آن اینکه "منش نیک، زرتشت را آموزش داده است!!!" خب آشکار است که ادعای اینکه منش نیک، چیزی را به ما یاد بدهد سخنی باطل و ضد عقل و خرد است.

این سخنان را چگونه توجیح میکنید؟؟؟؟
سرود دوم گاتها، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، باب ۹، چنین می خوانیم: «ای مزدا اهوره! براستی ترا پاک شناختم؛ آنگاه که منش نیک نزد من آمد و پرسید: -«چگونه خود را باز می شناسانی» [و من بدو پاسخ دادم:] -«با دهش آن نماز که نزد آذر تو می گزارم. تا بدان هنگام که مرا توش و توان هست، به «اشه» خواهم اندیشید...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«آنگاه ترا مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن به سوی من شتافت و پرسید بچه چیز خودت را تشخیص توانی داد؟ (زرتشت گوید) تا مدتیکه آتش تو زبانه کشد و من در مقابل آن ستایشکنان فدیه آورم پیرو راستی خواهم بود.»(ترجمۀ پورداود)
«ای خداوند جان و خرد، آنگاه ترا پاک شناختم که منش پاک بمن روی آورد و نور پاکی و شناخت به قلبم راه یافت، پرسیدم: چه کسی را خواستاری پیش از همه مورد پرستش و ستایش قرار دهم؟ خود پاسخ دادم: تا زمانی که مرا نیرو و توان است فروغ تابناک تو را ای مزدا می ستایم و به آیین راستی دل خواهم بست.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)

«یقینا تو را ایزدمیشناسم ای مزدااهورا چون بوسیله وهومن نیکی به من در آمد از او پرسیدم به که میخواهی که نماز برم(و نیایش کنم) از آنگاه به آتش پاک تو من نماز می برم و از همه برتر تا میتوانم اشا(راستی و درستی) را گرامی خواهم داشت.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«ای خدای دانا آنگاه تو را مقدس شناختم که وهومن(منش پاک) به من روی آورد و پرسید: چه راهی را با صمیم قلب، پیروی خواهی کرد؟ و من پاسخ دادم، من راستی را که بهترین و والاترین راه است پیروی می کنم و تا آن زمان که نیرو دارم دل به فروغ مینوی خواهم بست.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ای مزدااهورا، آنگاه ترا پاک شناختم که اندیشۀ نیک بر من فراز آمد و پرسید: به که نماز می آوری؟ گفتم: به فروغ مزدا نماز می آورم، و تا مرا تاب و توان هست دل به راستی می بندم.»(ترجمۀ وحیدی)
خب میبینیم که ترجمه های دوستخواه، وحیدی، شهزادی و پورداود، اشاره دارند که وهومن(منش نیک) با زرتشت پرسش و پاسخی داشته است! ایراد این امر هم همانطور که عرض شد اینستکه منش نیک، موجودی جاندار نیست که بخواهد با کسی پرسش و پاسخی داشته باشد.
در ترجمۀ موبد آذرگشسب و پروفسور شوشتری میبینیم که منش نیک زرتشت را وامیدارد تا خودش این را از خود بپرسد که به نظر من تلاشی است برای پوشش اشتباه.

به هر روی در این دو ترجمه هم ایراد دیگری که هست وجود دارد و آنهم نماز خواندن بر آتش یا فروغ اهورا مزدا است که در این باب دیده میشود و این دو ترجمه نیز بدان اشاره دارند.

رضا;300602 نوشت:
با سلام
جناب موبد مهران که جز علمای زرتشتی ایران هستند و به قول خود ایشان ٣٠ سال در این زمینه کار کرده اند نتوانستند جواب ما را در این مورد بدهند!! شماکه جای خود دارید
ایشان خیلی سعی کردند که اینها را صفات خداوند جلوه دهند اما موفق نشدند

با درود
كسی كه حتي يك جمله از متون باستاني را هم نمي‌تواند بخواند چگونه مي‌خواهد معني جمله‌هاي باستاني را دريابد و از آن مهمتر چگونه مي‌خواهد بدون كوچكترين دانشي آن متنها را تفسير كند؟

جناب رضا در هر كاري اگر قرار است نظر داده شود، بايد استاد آن كار شد يا آنكه از استادش پرسيد. متخصص دارد ميگويد اينها صفات خداوند هستند. اگر قبول نداريد خودتان بايد پس از يادگيري زبانهاي باستاني، پرسش خويش را پاسخ دهيد وگرنه ادعا و گفتارتان ارزشي نخواهد داشت و مانند گفتار كمونيستهای تواب شده بنظر خواهد آمد.

نقل قول:

این سخنان را چگونه توجیح میکنید؟؟؟؟
سرود دوم گاتها، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، باب ۹، چنین می خوانیم: «ای مزدا اهوره! براستی ترا پاک شناختم؛ آنگاه که منش نیک نزد من آمد و پرسید: -«چگونه خود را باز می شناسانی» [و من بدو پاسخ دادم:] -«با دهش آن نماز که نزد آذر تو می گزارم. تا بدان هنگام که مرا توش و توان هست، به «اشه» خواهم اندیشید...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«آنگاه ترا مقدس شناختم ای مزدا اهورا که وهومن به سوی من شتافت و پرسید بچه چیز خودت را تشخیص توانی داد؟ (زرتشت گوید) تا مدتیکه آتش تو زبانه کشد و من در مقابل آن ستایشکنان فدیه آورم پیرو راستی خواهم بود.»(ترجمۀ پورداود)
«ای خداوند جان و خرد، آنگاه ترا پاک شناختم که منش پاک بمن روی آورد و نور پاکی و شناخت به قلبم راه یافت، پرسیدم: چه کسی را خواستاری پیش از همه مورد پرستش و ستایش قرار دهم؟ خود پاسخ دادم: تا زمانی که مرا نیرو و توان است فروغ تابناک تو را ای مزدا می ستایم و به آیین راستی دل خواهم بست.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
ایراد این امر هم همانطور که عرض شد اینستکه منش نیک، موجودی جاندار نیست که بخواهد با کسی پرسش و پاسخی داشته باشد.

در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۶، چنین میخوانیم: «(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
«وهومن هر یک را بحسب کردار از پاداش نیک بنوازد.»(ترجمۀ پورداود)
«پروردگارا، به کسانی که در پرتو منش پاک و خرد، کاری انجام میدهند، پاداش بخش.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
«آرمئیتی و وهومن ما را به حسب کردار نیکمان پاداش و مزد بخشد.»(ترجمۀ موبد شهزادی)
«ارمایتی از وهومن ملهم شده به اعمال ما برکت بخشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
«و اندیشه نیک کارهای ما را به پاداش نیکو برساند.»(ترجمۀ وحیدی)
به غیر از ترجمۀ جناب موبد آذرگشسب، که به کل متن را دگرگون فرموده اند، سایر ترجمه ها تقریباً چیز واحد میگویند، طبق ترجمۀ آنها از وهومن یا آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، خواسته شده است که پاداش و مزد عمل را بدهند.:ok:
ایراد اساسی که به این جمله از گاتهای زرتشت وارد است، این میباشد که غیر خدا را به پاداش دهی و برکت دادن به عمل انسان، داخل میکند و این شرک است.
ایراد دیگر هم این است، که اساساً وهومن و آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، موجودات زنده ای نیستند که بخواهند به کسی پاداش دهند یا عملش را برکت بخشند.

شما اصلا ببینید آیا منش نیک میتواند چیزی به کسی آموزش دهد که بعد(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.


به آساني ديده مي‌شود كه اشوزرتشت از «ايهام» بهره گرفته است. چيزي كه تقريبا همهء انسانها بكار مي‌برند. از يكسو معناي نزديك و عوامانه داشته است كه مثلا وهومن(انديشهء نيك) توانايي فيزكي دارد و از سوي ديگر معناي دور دارد كه همان نيك انديشي در كارهاست كه نتيجه را به سوي راستي و درستي مي‌كشاند نه آنكه خودش(وهومن) مستقيما آستين بالا بزند.

ياري گرفتن از انديشهء نيك(يكي از صفات خداوندي) يك روش بسيار مهم و خوب بشردوستانه است كه در قالب ايهام در اينجا بيان شده است. حضرت زرتشت مي‌خواهد توان انتزاعي چنين موهبتي را به بشر نشان دهد و دقيقا نوع صفت را نمايان سازد وگرنه مي‌توانست نام كلي اهورامزدا را به تنهايي بياورد. مثلا در قرآن كريم هم خداوند در برابر مكر ديگران، صفت مكر خود را نام مي‌برد كه برترين مكاران است نه آنكه صفات ديگر يا تنها نام الله را بياورد. درحقيقت به بشر مي‌آموزد كه كدام صفت مي‌تواند چه كاري انجام دهد.

موضوع قفل شده است