حضور اجتماعی حضرت زهرا (س)

تب‌های اولیه

73 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حضور اجتماعی حضرت زهرا (س)

سلام خدمت همه ی بزرگواران . من می خوام در مورد شخصیت اجتماعی حضرت زهرا (س) بدونم ؟؟؟ اینکه ایشون در چه جلسات یا مراسمی شرکت می کردند ؟؟؟ تردیدی نیست که حضرت برای پایداری اسلام تلاش کردند . تاکیدم بیشتر بر جلساتی است که با نامحرم شکل می گرفت . ممنون

بسم الله الرحمن الرحیم.
از آموزش هاى اصيل و سازنده ى اسلامى كه دخت فرزانه ى پيامبر بدان بسيار بها مى داد ، رعايت شرف و حفظ هويت و حيثيت و كرامت زن از راه پوشش شايسته و منطقى بود ، چرا كه آن بانوى ارزشمند و متفكر و اصلاح گر به شايستگى و براساس دانش اجتماعى و جامعه شناسى دريافته بود كه ميليونها رخداد رسوايى برانگيز و فاجعه ى تكان دهنده بر اثر بى بند و بارى و برهنگى و نيمه برهنگى زنان و هرزگى و اختلاط خانمانسوز آنان با مردان پديد مى آيد. كه با تاسف بسيار ، به آن ، عنوان پرفريب پيشرفت و تمدن و آزادى زن داده اند.
اگر شما خواننده ى گرامى ، در اين مورد ترديد داريد ، سرى به روزنامه ها و مجلات روزانه و هفتگى در كشورهاى اسلامى و غيراسلامى بزنيد تا با آمار قربانيان اين بلاى بزرگ اجتماعى كه جهان معاصر آن را ، زير پوشش واژه هاى زيباى تمدن ، توسعه ، پيشرفت و آزادى به بار آورده است ، بيشتر آشنا شويد ، به آمار و ارقام بنگريد تا از تجاوزات جنسى ، جنايت سقط جنين ، خيانت هاى خانوادگى ، از هم پاشيدن كانون خانواده و پراكندگى اعضاء آن ، تا ديگر تبهكاري ها و آفت ها بر خود بلرزيد. آرى بخش مهمى از اينها ، ثمره شوم برهنگى و بى بند و بارى است.
به ياد داشته باشيد آن روز كه زن مسلمان در جهان اسلام ايمان به عفاف و حجاب داشت و به ارزش ها و ضدارزش ها به راستى آگاه و معتقد بود و از اين كه چشم بيگانه اى او را بنگرد و يا سر و صورت و بدن او در برابر چشم هاى حريص و هرزه قرار گيرد ، عار داشت و آن را مايه ى خفت و نكبت خويش مى شمرد ، آرى آن روز 10/ 1 اين رسوايى ها و فجايع و رخدادهاى تكاندهنده رخ نمى داد اما آن روزى كه ارزشها جاى خود را به بى قيدى ها سپرد.
زن مسلمان نيز سقوط كرد و حيثيت و كرامت خويش را به خطر افكند و كارش به آنجا رسيد كه رسيد.

آرى بانوى نمونه ى اسلام براى حفظ حرمت و آزادگى و كرامت زن ، او را برتر و والاتر از آن شناخت و نخواست كه جسمش نمايشگاهى براى چشم هاى هرزه باشد.
به اين دو روايت ارزشمند بيانديشيد كه چگونه سخن «فاطمه» در اين مورد تحسين و شگفت پيامبر گرامى را برمى انگيزد و چگونه پيامبر با ديدگاه دختر فرزانه اش همراى و همراه مى شود :
1- «ابونعيم» يكى از دانشمندان اهل سنت در كتاب خويش به نقل از «انس ابن مالك» آورده است كه :
روزى پيامبر خدا در برابر انبوهى اين سوال را طرح كرد كه : به نظر شما بهترين و شايسته ترين چيز براى زن چيست ؟
ما همگى در اين مورد انديشيديم اما پاسخى كه مورد قبول پيامبر باشد ، نيافتيم.
امير مومنان به خانه رفت و سوال پيامبر را با دخت ارجمندش در ميان نهاد.
فاطمه عليهاالسلام فرمود : بهترين چيز براى زن شايسته و با شخصيت اين است كه مردان بيگانه را نبيند و آنان نيز او را نبينند.
امير مومنان نزد پيامبر آمد و پاسخ را ، كه از بانوى بانوان دريافته بود ، بيان كرد.
پيامبر فرمود : سخن «فاطمه» درست است. راستى كه او پاره ى وجود من مى باشد.
«... صدقت انها بضعة منى.» (حليةالاولياء ، ج 2، ص 40)
2- اين روايت به گونه ى ديگرى نيز آمده است كه :
امير مومنان از فاطمه پرسيد : بهترين چيز براى بانوان كدام است؟ ما خير للنساء ؟
دخت فرزانه ى پيامبر فرمود :
بهترين چيز اين است كه آنان با مردان بيگانه سر و كار نداشته باشند و مردان بيگانه آنان را ننگرند ...
امير مومنان اين پرسش و پاسخ را در محضر پيامبر طرح كرد و آن حضرت فرمود :
فاطمه بسيار عالى پاسخ داده است ، چرا كه او پاره ى وجود من است.
3- «ابن مغازلى» يكى از دانشمندان اهل سنت در كتاب «مناقب» خويش از چهارمين امام نور آورده است كه :
مرد نابينايى از سالار بانوان اجازه خواست تا به محضر او شرفياب شود كه فاطمه عليهاالسلام خويشتن را از او پوشانيد و آنگاه اجازه ى ورود داد.
پيامبر پرسيد : «فاطمه» جان اين مرد نابيناست و نمى تواند تو را بنگرد ، با اين وصف چرا خود را پوشاندى ؟
پاسخ داد : آرى ، درست است كه او نمى بيند ، اما من كه او را مى نگرم و افزون بر آن حس بويايى كه دارد.
پيامبر خدا فرمود : گواهى مى دهم كه تو پاره ى وجود من هستى.
منبع : کتاب زندگینامه حضرت زهرا (س)

امروزه در میان مردم می شنویم که می گویند :
حضرت زهرا (س) در هنگام جنگ ، به مداوای بیماران مجروح می پرداخت ، و از آنان پرستاری می کرد ؛ و از این داستان و موارد دیگر ، نظیر حضورت حضرت فاطمه (ص) در مسجد این طور نتیجه گیری می کنند ، که زن می تواند در جامعه حضور یابد.
البته مبحث ما حضور زن در جامعه نیست ، بلکه تحریف هایی است که در تاریخ ایجاد می شود و از آن در راستای اهدافی بهره برداری می کنند ، است.
متن زیر که از کتاب "فاطمه زهرا از تولد تا مرگ" گرفته شده است این واقعیت را روشن می کند :
فاطمه در روز «احد» :

پس از گذشت سيزده ماه از پيكار عقيدتى و پيروزمندانه ى «بدر» ، نبرد «احد» رخ داد و در اين صحنه ى خونبار بود كه بيش از هفتاد نفر از ياران شايسته و برگزيده ى پيشواى بزرگ توحيد كه جناب «حمزه» در صدر آنان قرار داشت ، در بستر شهادت آرميدند و همه را در سوك خود نشاندند.
در اين جنگ بود كه پيشانى مقدس پيامبر گرامى شكست و دندانهايش هدف سنگ اندازى هاى دشمن حق ستيز قرار گرفت. خون چهره ى مبارك و دهان و محاسن شريف او را فراگرفت بطورى كه خون بسان رنگ ، در محاسن آن حضرت لخته بست. درست در آن شرايط حساس و لحظات دشوار بود كه شيطان با رساترين صداى خويش به گونه اى كه در گوش مسلمانان مبارز و مردم مدينه طنين افكند ، نعره اى دروغين سر داد كه : «هان اى مردم ! محمد كشته شد و كار اسلام به پايان رسيد.»
اينجا بود كه دلها در ميدان نبرد مضطرب گرديد و اراده ها متزلزل شد. گروهى پا به فرار نهادند و تنها ايمان آورندگان راستين بودند كه تا پاى جان ماندند و از شرف و آزادگى اسلام دفاع كردند. امواج اين تزلزل و اضطراب از ميدان گذشت و دامنه ى آن به مدينه ، فرودگاه وحى و پايگاه عدل و آزادى رسيد و آنجا نيز دلهره و تزلزل كمتر از خط مقدم نبود.
«صفيه» دخت آزاده ى بنى هاشم و عمه ى پيامبر و خواهر «حمزه» به همراه محبوبه ى خدا و پيامبر فاطمه عليهاالسلام به سوى ميدان خونين «احد» حركت كردند.
دختر پيامبر در حالى حركت مى كرد كه دست ها را روى سر نهاده بود و از ژرفاى جان فرياد مى زد و بانوان هاشمى نيز هماهنگ با او راه ميدان «احد» را پيش گرفتند. هنگامى كه «فاطمه» و صفيه به ميدان «احد» رسيدند شعله هاى آتش جنگ فروكش كرده بود ، گروهى از ياران به خون خفته بودند و گروهى زخمى گشته و پيامبر مهر و عدالت در تلاش براى گردآورى پيكرهاى به خون خفته ى ياران و در جستجوى گمشدگان بود كه در مسير خويش ناگهان به قربانگاه «حمزه» رسيد و با پيكر به خون خفته و مثله شده و شرايط وصف ناپذير او روبرو گرديد.
سپاه شرك و استبداد ، زشت ترين و ناجوانمردانه ترين «مثله» را در مورد او مرتكب شده بود ، از سويى انگشت دستها و پاهاى آن يكه تاز ميدان نبرد را بريده بودند و از دگر سو استخوانهايش را شكسته بودند. هم بينى و گوشها و اعضاء تناسلى آن قهرمان شكست ناپذير را از پيكرش ، با قساوتى باور نكردنى جدا كرده بودند و هم شكمش را دريده و جگرش را بيرون آورده و او را در شرايطى تكان دهنده رها كرده بودند.

اين منظره ى رقت انگيز و دردآور ، قلب پرمهر پيامبر را سخت جريحه دار ساخت ، چرا كه نشانگر شدت كينه و شكنجه و انتقام كشى مشركان از عموى دلاور پيامبر بود. از همان قهرمانى كه هماره يار و پشتيبان پيامبر و اهداف بلند و عادلانه ى او بحساب مى آمد. خشم و اندوه عميق ، سراسر قلب پيامبر را پوشاند و آن حضرت را با آن همه ى شكيبايى و پايدارى و گذشت ، دگرگون ساخت. در همان شرايط سخت بود كه بناگاه عمه اش «صفيه» و دخت سرفراز و پر شهامتش فاطمه عليهاالسلام از راه رسيدند.
پيامبر به سرعت با عباى خويش پيكر غرق در خون حمزه ى شهيد را پوشانيد و كوشيد تا مواضع مثله شده ، نمايان نباشد و چشم بانوان هاشمى به آن منظره ى رقت انگيز و دردناك نيافتند.
«صفيه» و فاطمه عليهاالسلام دوان دوان خود را به پيامبر و جسد به خون خفته ى «حمزه» رساندند و به گريه و ناله پرداختند و خود پيامبر مهر نيز با آنان همكارى و هميارى نمود و در سوك حمزه گريه سر داد و اشك ها ريخت.
پس از گريه اى طولانى در كنار پيكر «حمزه» ، «فاطمه» سر بلند كرد و بر چهره ى پدر نگريست اما دريغ و درد كه پيشانى پيامبر را مجروح ديد و خونها را كه بر چهره ى نورافشان و محاسن شريف آن حضرت لخته شده بود ، نظاره كرد. گويى توجه به پيكر غرقه به خون «عموى گرانقدرش» او را فرصت نداده بود تا بر چهره ى پدر بنگرد. به همين جهت با ديدن آن منظره ى غمبار ، فريادى دردآلود سر داد و به شستشوى چهره ى پدر و پاك كردن خونها از آن سيماى نورافشان پرداخت و در حالى كه خونها را مى زدود ، مى فرمود : خشم خدا بر كسانى كه چهره ى نورافشان پيامبر خدا را خون آلود نموده اند ، هر لحظه افزون باد.
دو يار پرشور پيامبر :

آرى بانوى بانوان ، خونها را از رخسار نورافشان پدر ، پاك مى نمود و امير مومنان با سپر خويش آب مى ريخت و «فاطمه» را يارى مى كرد. آن گوهر بى همتاى جهان هستى ديد جريان آب و شستشو ، خونريزى را بيشتر مى كند به همين جهت در پى چاره انديشى خويش تكه حصيرى آورد و آن را با شرايط خاصى سوزانيد و خاكسترش را بر روى زخم ها نهاد تا خون باز ايستد و چنين شد كه خون بند آمد.
شما خواننده ى گرامى با مطالعه ى اين سطور و به ياد آوردن آن منظره ى غمبار آيا مى انديشى كه بر دخت سرفراز پيامبر چه گذشت ؟ روشن است كه اندوهى عميق و ترس و دلهره اى شديد گستره ى قلب پرمهر و آگاه او را كه از همگان نسبت به مقام والاى پيامبر آگاه، عارف ، حق شناس و پرمهرتر بود، فراگرفته بود.
جريان تكاندهنده ى «احد» به پايان رسيد و امير مومنان به خانه بازگشت و شمشير ظلم ستيز و ستم سوز خود را به «فاطمه» داد و فرمود : بانوى من! اين شمشير را بگير كه امروز مرا يارى كرد و مورد تصديقم قرار داد. و آنگاه به سرودن اين اشعار شورانگيز و حماسى و درس آموز پرداخت :
افاطم هاك السيف غير ذميم
فلست بر عديد و لا بلئيم
هان «فاطمه» جان! بيا و اين شمشير ستم سوز را كه درخور سرزنش نيست بگير و بدان كه من قهرمان متزلزل و يا كوته نظر و پستى نخواهم بود.
بانوى من! به جان خودم سوگند كه در يارى پيامبر خدا و در راه فرمانبردارى از پروردگار آگاه به امور بندگان ، وظيفه ى خويش را آنگونه كه شايسته بود ، انجام دادم. و جز پاداش پرشكوه خدا و خشنودى و نعمت بى كران او در بهشت ، در انديشه ى چيزى نيستم.
فاطمه جان! من مردى بودم كه هرگاه آتش جنگ شعله ور مى گشت و اوج مى گرفت به پا مى خاستم بى آنكه ذره اى سزاوار نكوهش باشم. من بودم كه فرزند شررات پيشه ى «عبدالدار» را هدف گرفتم و او را با شمشيرى آبديده و آخته كه مغز استخوانها را مى شكافت ، زخمى و زمين گير ساختم.
آنگاه او را بر روى شنهاى بيابان بجاى نهادم و ياران و نزديكانش كه همگى غرق در ياس و نااميدى گشته و زخم برداشته بودند ، پراكنده و تار و مار شدند.
من بودم كه شمشير آخته و ستم سوز خويش را در دستم بسان شعله ى آتش يا صاعقه اى مرگبار تكان مى دادم و گردنها و استخوانها و كمرها را بوسيله ى آن قطع مى نمودم.
من همچنان به پيكار خويش ادامه دادم تا خداى عادل گروه تجاوزكاران را پراكنده ساخت و سينه ى بردباران و قهرمانان شكيبايى را شفا بخشيد. و اينك بانوى من! خونهاى مشركان تجاوزكار را از شمشير ستم ستيز من بزداى ، چرا كه اين همان شمشيرى است كه به دودمان «عبدالدار» حرارت و سوزانندگى دوزخ را نوشاند.
در اين لحظات بود كه پيامبر از راه رسيد و فرمود : «فاطمه» جان! شمشير شوى گرانمايه ات را بگير كه راستى در ميان نبرد وظيفه ى بزرگ خويش را به عالى ترين صورت به انجام رسانيد و خداوند به دست تواناى او سردمداران شرارت پيشه ى قريش را نابود ساخت.
يك دروغ رسوا :

در سطور گذشته اين بحث از نظر شما خواننده ى گرامى گذشت كه فاطمه عليهاالسلام پس از فروكش نمودن آتش جنگ به ميدان «احد» رسيد و هنگامى كه ديدگانش به چهره ى نورافشان پدر افتاد و زخمها و خونها را نظاره كرد ، با قلبى اندوهگين اما درايت و توانمندى بسيار به شستشوى خونها از چهره ى پدر پرداخت و تكه حصيرى را سوزانيد و خاكسترش را بر روى زخمها نهاد. اين نكته حقيقتى است كه آن مورخان نوشته اند و درست هم بنظر مى رسد اما در روزگار ما برخى اين واقعيت را گرفته و بهانه اى براى اهداف شوم و سوژه اى براى نمايشنامه هاى زشت خويش ساخته و باوقاحت و اصرار بسيار نوشته اند كه :
«فاطمه در ميدان پيكار حاضر مى شد و به پانسمان و درمان مجروحان جنگ مى پرداخت.»
راستى من نمى دانم هدف اين بدانديشان يا اشتباه كاران از ترويج اين نارواها و پخش و نشر اين بهتان ها چيست؟
آيا برآنند تا شكوه معنوى و قداست و پاكى دخت سرفراز پيامبر فاطمه عليهاالسلام را لكه دار سازند ؟ يا بر اين انديشه اند كه با اين بافته ها و ساخته ها ، راهى براى اختلاط زن و مرد بيابند ؟
اگر بپذيريم كه «نسيبه» دختر «كعب» در پيكار «احد» در گوشه اى حضور يافت و زخمهاى مجروحان پيكار را پانسمان نمود. اين بدان مفهوم نخواهد بود كه ما به خود اجازه دهيم تا دخت پيامبر فاطمه عليهاالسلام را كه در عفاف و حياء و پاكى و قداست سرآمد عصرها و نسلها و سالار زنان گيتى بود ، همانند كارمندان بيمارستان و پرستاران درمانگاه ها و زنانى بشمار آوريم كه در موسسات درمانى خدمت مى كنند. به هر حال هدف از ساختن و پرداختن و پراكندن چنين دروغها چيست ؟ و دليل اين گونه نويسندگان و گويندگان كدامست ؟ من نمى دانم ! شايد آنان براى دروغ خويش توجيهى نيز تراشيده باشند كه ما از آن بى خبريم!

با سلام

موضوع دقیقی است و همان مطالب قبلی که حضرت فاطمه (س) در حضور حد اقلی زن در اجتماع بیان داشتند متواتر است اما در باره حضور ایشان در معارک و مساجد و مجامع بجز در مواقع اضطرار که دفاع از اصل اسلام واجب بود گزارشی نرسیده است مثلا بعد از وفات پیامبر (ص) و خطبه فدکیه و... اما در مورد جنگ احد دو نوع خبر وارد شده که بنظر میرسد حضرت فاطمه (س) در جنگ حضور نداشته اند :
وقد أخرج البخاري في صحيحه : (أن رسول الله صلى الله عليه وسلم لما أصيب في أحد فسال الدم على وجهه، رجع إلى المدينة ولا زال النزف في وجهه عليه الصلاة والسلام، فقام علي رضي الله عنه على رأسه، و فاطمة تأخذ من الإناء في يد علي فتغسل وجه رسول الله صلى الله عليه وسلم بالماء، ولكن الجرح لم يرق، فأخذت حصيراً فأحرقته ووضعت رماده على جرح رسول الله صلى الله عليه وسلم، فتماسك الجرح قليلاً حتى وقف الدم).

بعد از زخمی شدن پیامبر (ص) به مدینه برگشتند و خون هنوز از صورتش جاری بود
على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد، وقتى فاطمه عليهاالسلام ديد خونها را كه مى‏شويد بند نمى‏آيد، تكه حصيرى را گرفته و آتش زد و خاكستر آن را روى زخم پاشيد تا خون بند آمد.

ودر

الكتاب : نهاية الأرب في فنون الأدب ـ

المؤلف : شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب النويري هم آمده :

ولما قدم رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) المدينة كانت فاطمة - رضى الله عنها - تغسل جرحه ؛ وعلي يسكب الماء عليها بالمجن ، فلما رأت فاطمة أن الماء لا يزيد الدم إلا كثرة ، عمدت إلى قطعة من حصير فأحرقتها ، وألصقت ذلك على الجرح فاستمسك الدم ، ولم يبت رسول الله ( صلى الله عليه وسلم ) بالمدينة إلا تلك الليلة ، ثم أصبح فخرج في طلب العدو إلى حمراء الأسد ، ...
همچنین :
مرحوم شيخ مفيد (ره) در ارشادش نقل مي کند:
وقتي که پيامبر (صلي الله عليه وآله) از جنگ احد باز مي گشت حضرت فاطمه عليها السلام با ظرفي پر از آب بر در خانه به استقبال پدر آمد و سر و صورت پدرش را از گرد و خاک راه شستشو داد، به دنبال آن اميرالمؤ منين عليه السلام با دستي مجروح و پر از خون از راه رسيد و ذوالفقارش را به فاطمه عليها السلام داد و فرمود: خذي هذا السيف فقد صدقني اليوم. اين شمشير را بگيرد، که امروز وفاي خود را نسبت به من نشان داد. سپس ‍ رسول خدا (صلي الله عليه وآله) به فاطمه عليها السلام فرمود: اي فاطمه عليها السلام شمشير علي را بگير که شوهرت امروز دين خود را ادا کرد و خداوند و به وسيله شمشير او بزرگان قريش را از پاي در آورد.
واخبار معارض :
- به هنگام جنگ احد هنگامى كه فاطمه و صفيه به رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم رسيدند به آن حضرت نظر افكندند، حضرت به على عليه‏السلام فرمود عمه‏ام را از من دور نگه داريد ولى فاطمه را مانع نشويد. وقتى فاطمه عليهاالسلام به حضرت نزديك شد و چهره‏ى حضرت را زخمى و دهان حضرت را آغشته به خون ديد، فرياد زد و شروع كرد به پاك كردن خونها و مى‏گفت: خشم خداوند بر كسى كه چهره‏ى رسول خدا را خونين كرده شدت يابد. (3)
فلما دنت فاطمة عليها السلام من رسول الله صلى الله عليه وآله ورأته قد شج
في وجهه وادمي فوه إدماء صاحت وجعلت تمسح الدم، وتقول: اشتد غصب الله على من أدمى

وجه رسول الله، وكان يتناول في يده
- فاطمه عليهاالسلام فريادى زد و دستش را بر بالاى سرش گذاشت و با حالت فرياد و ناله با ديگر زنان هاشمى و قريشى از خانه بيرون آمد. (4)

وصاح إبليس من جبل احد: ألا إن محمدا قد قتل،
فصاحت فاطمة عليها السلام ووضعت يدها على رأسها وخرجت تصرخ وساير هاشمية وقرشية

- على عليه‏السلام با سپر خود آب مى‏آورد و فاطمه عليهاالسلام خونها را از چهره‏ى حضرت مى‏شست حصيرى را گرفته و سوزانده و خاكستر آن را بر روى زخمها مى‏پاشيد.

3 ـ بحار/ 20/ 95
4 ـ بحار/ 20/ 117

همچنین در حديثی از امام صادق عليه‏السلام نقل شد، فاطمه‏ى زهرا عليهاالسلام هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد (محل جنگ بين سپاه اسلام و مشركين) را دقيقاً نشان مى‏داد اما این نمی رساند که حضرت در جنگ حضور داشته شاید بعدا پیامبر ویا علی محل قبور شهدا را به ایشان نشان داده باشند .

ابن ابى‏الحديد از واقدى نقل مى‏كند كه:
خرجت فاطمه عليهاالسلام فى نساء، و قد رأيت الذى بوجه ابيها صلى اللَّه عليه و آله فاعتنقته، و جعلت تمسع الدم عن وجهه.
فاطمه عليهاالسلام با گروهى از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره‏ى مجروح پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مباركش پاك مى‏كرد. سپس آبى فراهم نمود و خونهاى چهره رسول خدا را شست و شمشير او را پاك كرد و آبى به دست آن حضرت داد كه بياشامد، ولى ممكن نشد.
در اين تاريخ آمده است: زنانى كه از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند، كه فاطمه عليهاالسلام يكى از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مى‏كردند و در كنار رزمندگان به آنها آب و نان مى‏دادند و جراحاتشان را پانسمان مى‏نمودند.

همچنين حافظ بيهقی در دلائل النبوه اش آورده :

أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال أخبرنا أبو جعفر البغدادي قال حدثنا محمد بن عمرو بن خالد قال حدثنا أبي قال حدثنا ابن لهيعة عن أبي الأسود عن عروة بن الزبير قال وناداهم أبو سفيان حين ارتحلوا إن موعدكم موسم بدر وكان يقوم في بدر كل عام فقال رسول الله قولوا نعم فقالوا نعم قد فعلنا ونادوا أبا سفيان بذلك قال عروة وانكفؤا يعني المشركين إلى أثقالهم ولا يدري المسلمون ما يريدون فقال رسول الله إن رأيتموهم ركبوا وجعلوا الأثقال تتبع آثار الخيل فهم يريدون أن يدنوا من البيوت والأطام التي فيها الدراري والنساء وأقسم لئن فعلوا لأواقعنهم في جوفها فلما أدبروا بعث سعد بن أبي وقاص في آثارهم وقال اعلم لنا أمرهم فانطلق سعد يسعى ثم رجع فقال رأيت خيلهم تضرب بأذنابها مجنونة مدبرة ورأيت القوم قد تحملوا على الأثقال سائرين فطابت أنفسهم لذهاب العدو وانتشروا يبتغون قتلاهم فلم يجدوا قتيلا إلا قد مثلوا به غير حنظلة بن أبي عامر كان أبوه مع المشركين فترك له ووجدوا حمزة بن عبد المطلب عم رسول الله قد بقر بطنه واحتملت كبده حملها وحشي وهو
قتله وشق بطنه فذهب بكبده إلى هند بنت عتبة في نذر نذرته حين قتل أباها يوم بدر وأقبل المسلمون على قتلاهم يدفنونهم رضي الله عنهم
قال وخرج نساء من المهاجرات والأنصار فحملن الماء والطعام على ظهورهن وخرجت فيهن فاطمة بنت رسول الله فلما أبصرت أباها والذي به من الدماء اعتنقته وجعلت تمسح الدماء عن وجهه ورسول الله يقول اشتد غضب الله على قوم دموا وجه رسول الله اشتد غضب الله على رجل قتله رسول الله وسعى علي بن أبي طالب رضي الله عنه إلى المهراس وقال لفاطمة امسكي هذا السيف غير ذميم فأتى بماء في مجنة فأراد رسول الله أن يشرب منه فوجد له ريحا فقال هذا ماء آجن فتمضمض منه وغسلت فاطمة عن أبيها الدماء فلما أبصر رسول الله سيف علي مخضبا دما قال إن كنت أحسنت القتال فقد أحسن عاصم بن ثابت والحارث بن الصمة وسهل بن حنيف وقال أخبروني عن الناس ما فعلوا أو أين ذهبوا قال كفر عامتهم قال أما إن المشركين لن يصيبوا منا مثلها أبدا نبيحهم ثم أقبلوا إلى دورهم
أخبرنا أبو عبد الله الحافظ قال أخبرنا أبو عبد الله محمد بن عبد الله الصفار قال حدثنا أبو الحسن علي بن محمد الثقفي بالكوفة قال حدثنا منجاب بن الحارث قال وزعم سفيان بن عيينة عن عمرو بن دينار عن عكرمة عن ابن عباس قال جاء علي رضي الله عنه بسيف يوم أحد قد انحنا فقال لفاطمة رضي الله عنها هاك السيف حميدا فإنها قد شفتني فقال رسول الله ( لإن كنت أجدت الضرب بسيفك لقد أجاده
فصل في هديه في علاج الجرح في الصحيحين عن أبي حازم أنه سمع سهل بن سعد يسأل عما دووي به جرح رسول الله صلى الله عليه وسلم يوم أحد فقال جرح وجهه وكسرت رباعيته وهشمت البيضة على رأسه وكانت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وسلم تغسل الدم وكان علي بن أبي طالب يسكب عليها بالمجن فلما رأت فاطمة الدم لا يزيد إلا كثرة أخذت قطعة حصير فأحرقتها حتى إذا صارت رمادا ألصقته بالجرح فاستمسك الدم برماد الحصير المعمول من البردى وله فعل قوي في حبس الدم لأن فيه تجفيفا قويا وقلة لذع فإن الأدوية القوية التجفيف إذا كان فيها لذع هيجت الدم وجلبته وهذا الرماد إذا نفح وحده أو مع الخل في أنف الراعف قطع رعافه وقال صاحب القانون البردى ينفع من النزف ويمنعه ويذر على الجراحات الطرية فيدملها والقرطاس المصري كان قديما يعمل منه ومزاجه بارد يابس ورماد نافع من آكلة الفم ويحبس نفث الدم ويمنع القروح الخبيثة أن تسعى فصل في هديه في العلاج بشرب العسل والحجامة والكي
ودر مغازی واقدی :

قَالُوا : وَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فِي نِسَاءٍ وَقَدْ رَأَتْ الّذِي بِوَجْهِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاعْتَنَقَتْهُ وَجَعَلَتْ تَمْسَحُ الدّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَرَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ اشْتَدّ غَضَبُ اللّهِ عَلَى قَوْمٍ أَدْمَوْا وَجْهَ رَسُولِهِ وَذَهَبَ عَلِيّ عَلَيْهِ السّلَامُ يَأْتِي بِمَاءٍ مِنْ الْمِهْرَاسِ ، وَقَالَ لِفَاطِمَةَ : أَمِسْكِي هَذَا السّيْفَ غَيْرَ ذَمِيمٍ . فَأَتَى بِمَاءٍ فِي مِجَنّهِ فَأَرَادَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَشْرَبَ مِنْهُ - وَكَانَ قَدْ عَطِشَ - فَلَمْ يَسْتَطِعْ وَوَجَدَ رِيحًا مِنْ الْمَاءِ كَرِهَهَا فَقَالَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ . فَمَضْمَضَ مِنْهُ فَاهُ لِلدّمِ فِي فِيهِ وَغَسَلَتْ فَاطِمَةُ الدّمَ عَنْ أَبِيهَا .
وَلَمّا أَبْصَرَ النّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَيْفَ عَلِيّ عَلَيْهِ السّلَامُ مُخْتَضِبًا قَالَ إنْ كُنْت أَحْسَنْت الْقِتَالَ فَقَدْ أَحْسَنَ عَاصِمُ بْنُ ثَابِتٍ ، وَالْحَارِثُ بْنُ الصّمّةِ ، وَسَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ ، وَسَيْفُ أَبِي دُجَانَةَ غَيْرُ مَذْمُومٍ فَلَمْ يُطِقْ أَنْ يَشْرَبَ مِنْهُ فَخَرَجَ مُحَمّدُ بْنُ مَسْلَمَة َ يَطْلُبُ مَعَ النّسَاءِ مَاءً وَكُنّ قَدْ جِئْنَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ امْرَأَةً مِنْهُنّ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَحْمِلْنَ الطّعَامَ وَالشّرَابَ عَلَى ظُهُورِهِنّ وَيَسْقِينَ الْجَرْحَى وَيُدَاوِينَهُمْ .
قَالَ كَعْبُ بْنُ مَالِكٍ : رَأَيْت أُمّ سُلَيْمٍ بِنْتَ مِلْحَانَ وَعَائِشَةَ عَلَى ظُهُورِهِمَا الْقِرَبُ يَحْمِلَانِهَا يَوْمَ أُحُدٍ ، وَكَانَتْ حَمْنَةُ بِنْتُ جَحْشٍ تَسْقِي الْعَطْشَى [ ص 250 ] وَتُدَاوِي الْجَرْحَى ، وَكَانَتْ أُمّ أَيْمَنَ تَسْقِي الْجَرْحَى . فَلَمّا لَمْ يَجِدْ مُحَمّدُ بْنُ مَسْلَمَةَ عِنْدَهُمْ مَاءً - وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ عَطِشَ يَوْمَئِذٍ عَطَشًا شَدِيدًا - ذَهَبَ مُحَمّدٌ إلَى قَنَاةٍ وَأَخَذَ سِقَاءَهُ حَتّى اسْتَقَى مِنْ حِسْيٍ - قَنَاةٍ عِنْدَ قُصُورِ التّيْمِيّينَ الْيَوْمَ - فَأَتَى بِمَاءٍ عَذْبٍ فَشَرِبَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَدَعَا لِمُحَمّدِ بْنِ مَسْلَمَةَ بِخَيْرٍ .
وَجَعَلَ الدّمُ لَا يَنْقَطِعُ وَجَعَلَ النّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ لَنْ يَنَالُوا مِنّا مِثْلَهَا حَتّى تَسْتَلِمُوا الرّكْنَ
فَلَمّا رَأَتْ فَاطِمَةُ الدّمَ لَا يَرْقَأُ - وَهِيَ تَغْسِلُ الدّمَ وَعَلِيّ عَلَيْهِ السّلَامُ يَصُبّ الْمَاءَ عَلَيْهَا بِالْمِجَنّ - أَخَذَتْ قِطْعَةَ حَصِيرٍ فَأَحْرَقَتْهُ حَتّى صَارَ رَمَادًا ، ثُمّ أَلْصَقَتْهُ بِالْجُرْحِ فَاسْتَمْسَكَ الدّمُ . وَيُقَالُ إنّهَا دَاوَتْهُ بِصُوفَةٍ مُحْتَرِقَةٍ .
وَكَانَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بَعْدُ يُدَاوِي الْجُرْحَ الّذِي فِي وَجْهِهِ بِعَظْمٍ بَالٍ حَتّى يَذْهَبَ أَثَرُهُ وَلَقَدْ مَكَثَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَجِدُ وَهَنَ ضَرْبَةِ ابْنِ قَمِيئَةَ عَلَى عَاتِقِهِ شَهْرًا أَوْ أَكْثَرَ مِنْ شَهْرٍ وَيُدَاوِي الْأَثَرَ الّذِي بِوَجْهِهِ بِعَظْمٍ بَالٍ
[ ص 794 ]

امالی: ابن
المتوكل، عن السعد آبادي، عن البرقي، عن أبيه، عن فضالة، عن زيد الشحام، عن الصادق،
عن آبائه عليهم السلام قال: دخل النبي صلى الله عليه وآله ذات ليلة بيت فاطمة
عليهما السلام ومعه الحسن والحسين عليهما السلام فقال لهما النبي صلى الله عليه
وآله: قوما فاصطرعا فقاما ليصطرعا، وقد خرجت فاطمة صلوات الله عليها في بعض خدمتها
فدخلت فسمعت النبي صلى الله عليه وآله وهو يقول: إيهن يا حسن شد على الحسين فاصرعه
فقالت له: يا أبه وا عجباه أتشجع هذا على هذا ؟ تشجع الكبير على الصغير ؟ فقال لها:
لا بنية أما ترضين أن أقول أنا: يا حسن شد على الحسين فاصرعه، وهذا حبيبي جبرئيل
عليه السلام يقول: يا حسين شد على الحسن فاصرعه...

با سلام

براي تكميل بحث اخباري أورده ميشود :


الحديث الأول : روى الامام أحمد والبيهقي والطبراني من حديث أم حميد أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : للنساء ( صلاتكن في بيوتكن أفضل من صلاتكن في حجرتكن ، وصلاتكن في حجرتكن أفضل من صلاتكن في دوركن ، وصلاتكن في دوركن أفضل من صلاتكن في مسجد الجماعة ) .

حضرت رسول (ص) فرمودند: نماز شما زنان در خانه های تان بهتر است از نمازی که در چهار دیواری (حجره) بخوانید و نمازی که در چهار دیواری منزل بخوانید بهتر است از نمازیکه در دشت و نمازیکه در دشت بخوانید بهتر از نمازیست که به جماعت بخوانید.

وكل موضع يدار به شيء يحجزه فهو دارة. والدّارَةُ : كُلُّ أَرْضٍ واسِعَة بين جِبال ، وجَمْعُها : دُورٌ ، وداراتٌ . قال أبو حنيفة : وهي تَعَدُّ من بُطُونِ الأَرْضِ المُنْبِتَةٍ . وقالَ الأَصْمَعِيُّ : هي الجَوْبَةُ الواسِعَةُ تَحُفُّها الجِبالُ . وللعَرَبِ داراتٌ قد أٌ بَنْتُ جَميعَها في الكِتابِ المُخَصِّصِ . | والدَّيِّرَةُ من الرَّمْلِ : كالدّارَةِ ، والجمع : دَيّرٌ ، وكذلك التَّدْوِرَةُ

والدارةُ: كلُّ أرضٍ واسعة بين جبالٍ، وجمعها دُورٌ.
وللعرب عشرون دارة: دارة جُلْجُل، ودارة القَلْتَيْنِ، ودارة الجُمْد، ودارة القَدَّاح، ودارةُ صُلْصُل، ودارة رُفْرُف، ودارة قُطْقُط، ودارة مَكْمِن، ودارة مِحْصَن، ودارة مأسَل، ودارة الجَأْب، ودارة الذِّئب، ودارة الكَوْر، ودارة الخَرْج، ودارة الدُّوَّر، ودارة وَشْحاء، ودارة موضوع، ودارة رَهْبَى، ودارة السَّلَم، ودارة خِنْزَر.

الحديث الثاني : روى أبو داود في سننه عن ابن مسعود أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : (( صلاة المرأة في بيتها أفضل من صلاتها في حجرتها ، وصلاتها في مخدعها أفضل من صلاتها في بيتها )) .
ودر منابع شيعه أمده :
صَلاة المَرأة فی مَخدِعِهَا افضلُ مِن صَلاتِها فی بَیتِها وَ صلاتُها فی بَیتِها افضَلُ مِن صلاتِها فی الدّارِ؛
نماز زن در اطاق عقبی (پستو) برتر از نماز او در اطاق جلویی است و نماز او در اطاق نشیمن برتر از نمازش در خانه اش است.وسايل الشيعه

الحديث الثالث : روى الديلمي في مسند الفردوس عن ابن عمر أن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال : (( صلاة المرأة وحدها تفضل على صلاتها في الجمع بخمس وعشرين درجة )) . والحديث الثاني رواه الحاكم أيضاً في مستدركه من حديث أم سلمة مرفوعاً إلى النبي صلى الله عليه وسلم . وهذه الأحاديث الأربعة كلها صحيحة حسب ما أشار إليها السيوطي بعلامة الصحة في الجامع الصغير .
از ابن عمر روایت است که پیغمبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: نمازی که زن به تنهایی بخواند بر نمازی که در جماعت بخواند بیست وپنج درجه فضیلت دارد.

568 - حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا جَرِيرٌ، وَأَبُو مُعَاوِيَةَ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مُجَاهِدٍ، قَالَ: قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عُمَرَ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِاللَّيْلِ»، فَقَالَ ابْنٌ لَهُ: وَاللَّهِ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ فَيَتَّخِذْنَهُ دَغَلًا، وَاللَّهِ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ، قَالَ: فَسَبَّهُ وَغَضِبَ، وَقَالَ: أَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْذَنُوا لَهُنَّ» وَتَقُولُ لَا نَأْذَنُ لَهُنَّ؟
__________
شب هنگام که زنانتان برای رفتن به مسجد اجازه می خواهند، رخصت دهید

[حكم الألباني] : صحيح

567 - حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا يَزِيدُ بْنُ هَارُونَ، أَخْبَرَنَا الْعَوَّامُ بْنُ حَوْشَبٍ، حَدَّثَنِي حَبِيبُ بْنُ أَبِي ثَابِتٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تَمْنَعُوا نِسَاءَكُمُ الْمَسَاجِدَ، وَبُيُوتُهُنَّ خَيْرٌ لَهُنَّ»
__________زنانتان را از رفتن به مساجد خدا منع نکنید وخانه هايشان بهتر است برايشان.

[حكم الألباني] : صحيح

: " صَلاةُ الْمَرْأَةِ فِي بَيْتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلاتِهَا فِي حُجْرَتِهَا وَصَلاتُهَا فِي مَخْدَعِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلاتِهَا فِي بَيْتِهَا " رواه أبو داود في سننه كتاب الصلاة باب ما جاء في خروج النساء إلى المسجد وهو في صحيح الجامع 3833

وعن أُمِّ حُمَيْدٍ امْرَأَةِ أَبِي حُمَيْدٍ السَّاعِدِيِّ أَنَّهَا جَاءَتْ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي أُحِبُّ الصَّلاةَ مَعَكَ قَالَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّكِ تُحِبِّينَ الصَّلاةَ مَعِي وَصَلاتُكِ فِي بَيْتِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلاتِكِ فِي حُجْرَتِكِ وَصَلاتُكِ فِي حُجْرَتِكِ خَيْرٌ مِنْ صَلاتِكِ فِي دَارِكِ وَصَلاتُكِ فِي دَارِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلاتِكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ وَصَلاتُكِ فِي مَسْجِدِ قَوْمِكِ خَيْرٌ لَكِ مِنْ صَلاتِكِ فِي مَسْجِدِي قَالَ فَأَمَرَتْ فَبُنِيَ لَهَا مَسْجِدٌ فِي أَقْصَى شَيْءٍ مِنْ بَيْتِهَا وَأَظْلَمِهِ فَكَانَتْ تُصَلِّي فِيهِ حَتَّى لَقِيَتْ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ . رواه الإمام أحمد ورجال إسناده ثقات
عیدالله بن سوید انصاری از عمه اش ابی حمید الساعدی روایت می کند که عمه اش ( ام حمید) پیش پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد و گفت : یا رسول الله من دوست دارم همراه شما نماز بخوانم آن حضرت صلی الله علیه وسلم فرمودند : من می دانم که نماز خواندن را همراه من دوست داری البته نماز تو در خانه ات بهتر است از نمازی که در حیاط منزل بخوانی و نمازت در سالن بهتر است از نمازی که در حیاط منزل بخوانی و نمازت در آنجا بهتر است از نماز در مسجد من. آنگاه آن زن قانع شد و دستور داد در خلوت ترین و تاربک ترین مکان خانه اش مسجدی بنا کردند و تا دم مرگ آنجا نماز می خواند.

- ذهب الشّافعيّة وصاحبا أبي حنيفة إلى أنّ المرأة إذا أرادت حضور المسجد للصّلاة ، إن كانت شابّةً أو كبيرةً تشتهى كره لها ، وكره لزوجها ووليّها تمكينها منه ، وإن كانت عجوزًا لا تشتهى فلها الخروج بإذن الزّوج إلى الجماعات في جميع الصّلوات دون كراهة .
ومثله مذهب أبي حنيفة بالنّسبة للشّابّة ، أمّا العجوز فإنّها تخرج عنده في العيدين والعشاء والفجر فقط ، ولا تخرج في الجمعة والظّهر والعصر والمغرب .
وكره متأخّرو الحنفيّة خروجها مطلقًا لفساد الزّمن .
أمّا المالكيّة فالنّساء عندهم على أربعة أقسام : عجوز انقطعت حاجة الرّجال عنها ، فهذه تخرج للمسجد ، وللفرض ، ولمجالس العلم والذّكر ، وتخرج للصّحراء في العيد والاستسقاء، ولجنازة أهلها وأقاربها ، ولقضاء حوائجها ، ومتجالّة ( مسنّة ) لم تنقطع حاجة الرّجال منها بالجملة ، فهذه تخرج للمسجد للفرائض ، ومجالس العلم والذّكر ، ولا تكثر التّردّد في قضاء حوائجها أي يكره لها ذلك ، وشابّة غير فارهة في الشّباب والنّجابة ، تخرج للمسجد لصلاة الفرض جماعةً ، وفي جنائز أهلها وأقاربها ، ولا تخرج لعيد ولا استسقاء ولا لمجالس ذكر أو علم . وشابّة فارهة في الشّباب والنّجابة ، فهذه الاختيار لها أن لا تخرج أصلاً .
وذهب الحنابلة إلى أنّه يباح للنّساء حضور الجماعة مع الرّجال لأنّهنّ كنّ يصلّين مع رسول اللّه صلى الله عليه وسلم ، قالت عائشة رضي الله عنها : « كان النّساء يصلّين مع رسول اللّه صلى الله عليه وسلم ثمّ ينصرفن متلفّعات بمروطهنّ ما يعرفن من الغلس » .
وقال النّبيّ صلى الله عليه وسلم : « لا تمنعوا إماء اللّه مساجد اللّه وليخرجن تفلات » يعني غير متطيّبات . وتجدر الإشارة إلى أنّ جواز خروج النّساء إلى المسجد - عند من يجيزه - مقيّد بالقيود السّابقة . ولا يقضى على زوج الشّابّة ومن في حكمها بالخروج لنحو صلاة الفرض ولو شرط لها في صلب عقدها .
قال النّوويّ : يستحبّ للزّوج أن يأذن لها إذا استأذنته إلى المسجد للصّلاة إذا كانت عجوزاً لا تشتهى ، وأمن المفسدة عليها وعلى غيرها ، فإن منعها لم يحرم عليه ، هذا مذهبنا . قال البيهقيّ : وبه قال عامّة العلماء .
خروج المرأة في السّفر بغير محرم :
- قال النّوويّ نقلاً عن القاضي : اتّفق العلماء على أنّه ليس للمرأة أن تخرج في غير الحجّ والعمرة إلاّ مع ذي محرم إلاّ الهجرة من دار الحرب ، فاتّفقوا على أنّ عليها أن تهاجر منها إلى دار الإسلام وإن لم يكن معها محرم .
وللتّفصيل في أحكام خروج المرأة للحجّ والعمرة وسفر الزّيارات والتّجارة ونحو ذلك في الأسفار ينظر مصطلحات : ( حجّ ، سفر ، عمرة ، هجرة ) .
خروج المعتدّة من البيت :
- ذهب جمهور الفقهاء إلى أنّه يجب على المعتدّة ملازمة السّكن ، فلا تخرج إلاّ لحاجة أو عذر ، فإن خرجت أثمت ، وللزّوج منعها ، وكذا لوارثه عند موته .
وتعذر في الخروج في مواضع تنظر في مصطلح : ( عدّة ) .
من لا يجوز خروجه مع الجيش في الجهاد :

مصطلحي : ( الإمامة الكبرى ، وبغاة ).

حديث عَائِشَةَ، قَالَتْ: كُنَّ نِسَاءُ الْمُوْمنَاتِ يَشْهَدْنَ مَعَ رَسُولِ اللهِ صلى الله عليه وسلم صَلاَةَ الْفَجْرِ مُتَلَفِّعَاتٍ بِمُرُوطِهِنَّ، ثُمَّ يَنْقَلِبْنَ إِلَى بُيُوتِهِنَّ حِينَ يَقْضِينَ الصَّلاَةَ لاَ يَعْرِفُهُنَّ أَحَدٌ مِنَ الْغَلَسِ

أخرجه البخاري في: 9 كتاب مواقيت الصلاة: 27 باب وقت الفجر

زنان مؤمن، نماز را با پیامبر(ص) به جای می آوردند، در حالی که لباسی که تمام بدن آنها را می پوشاند به تن داشتند سپس به خانه هایشان برمیگشتندو این زنان در تاریکی بازشناخته نمی شدند

. علامه حلی در تذکره می نویسد: رفتن زنان به مسجد مکروه است
همچنين بهترين صف مردان صف اول وبهترين صف زنان صف أخر ذکر شده است .
بنابراین با توجه به اینکه خدای سبحان پایگاه وسنگر زنان را خانه ذکر کرده معلوم است که بجز در شرایط اضطراری نباید سنگر را ترک کرد و خود بانوان
گرامی بهتر میدانند که آیا نماز جماعت سبب کمال بیشتر ایشان میشود یا نماز فرادا.

ضمنا در اخبار از رفتن شب هنگام وبدون عطر وآرایش و با حجاب کامل زنان به مسجد سخن رفته است.

سلام و عرض احترام .از دوستان بابت نظراتشون ممنونم . احساس می کنم تاکید من بر روابط حضرت با نامحرم با این برداشت بوده که آیا ایشون روابطی داشتند یا نه ؟؟؟
در اینکه روابط بوده و البته بر عفاف و عصمت آن بانوی بزرگوار شکی نیست . منظورم چگونگی این روابط بوده . به عنوان مثال من در جایی خوندم که حضرت زهرا (س) با یکی از اصحاب که الان دقیقا نمی دونم کی بوده حتی جلسه خصوصی داشتند ؟؟!!!!در صحت و سقمش هم تردید دارم ؟!!!!!!

عــــلی;184538 نوشت:
از آموزش هاى اصيل و سازنده ى اسلامى كه دخت فرزانه ى پيامبر بدان بسيار بها مى داد ، رعايت شرف و حفظ هويت و حيثيت و كرامت زن از راه پوشش شايسته و منطقى بود ، چرا كه آن بانوى ارزشمند و متفكر و اصلاح گر به شايستگى و براساس دانش اجتماعى و جامعه شناسى دريافته بود كه ميليونها رخداد رسوايى برانگيز و فاجعه ى تكان دهنده بر اثر بى بند و بارى و برهنگى و نيمه برهنگى زنان و هرزگى و اختلاط خانمانسوز آنان با مردان پديد مى آيد. كه با تاسف بسيار ، به آن ، عنوان پرفريب پيشرفت و تمدن و آزادى زن داده اند. اگر شما خواننده ى گرامى ، در اين مورد ترديد داريد ، سرى به روزنامه ها و مجلات روزانه و هفتگى در كشورهاى اسلامى و غيراسلامى بزنيد تا با آمار قربانيان اين بلاى بزرگ اجتماعى كه جهان معاصر آن را ، زير پوشش واژه هاى زيباى تمدن ، توسعه ، پيشرفت و آزادى به بار آورده است ، بيشتر آشنا شويد ، به آمار و ارقام بنگريد تا از تجاوزات جنسى ، جنايت سقط جنين ، خيانت هاى خانوادگى ، از هم پاشيدن كانون خانواده و پراكندگى اعضاء آن ، تا ديگر تبهكاري ها و آفت ها بر خود بلرزيد.

راستش نیازی به این همه عتاب و ..... (می دونم نیتتون خیره برادر!!!) نبود . پر واضحه که در این دنیای امروز چه جنایتها که و.... به دلیل دوری ما از تعلیمات آسمانی صورت نمی گیره ولی منظور من از این سوال خدای ناکرده فراهم کردن توجیه برای اعمال خودمون نبود. باز هم ممنون .
راستی اگه کتتابهایی در این رابطه مد نطرتون هست بنده را هم راهنمایی بفرمایید.
:Gol::Gol::Gol:التماس دعا

[=garamond]با او
[=garamond]سلام و ادب؛

[=garamond]جايگاه اجتماعي زن از نگاه قرآن کریم در بیان آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

[=garamond]با توجّه به اینکه در حدیث ثقلین، قرآن کریم و عترت هماهنگ و مویّد هم دانسته شده است، که فرقی میان آنها نیست، اگر ما جایگاه و حضور اجتماعی خانم ها را در اسلام از قرآن هم بیاموزیم، مبنا و منش حضرت زهرا(ص) را در این زمینه آموخته ایم؛

[=garamond]«قرآن درباره عظمت حقوقي و اجتماعي زن مي‏فرمايد:يا أيّها الّذين امنوا لايحلّ لكم أن ترثوا النساء كرهاً ولا تعضلوهُنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ إلّاأن يأتين بفاحشة مبيّنة وعاشروهنّ بالمعروف فإنْ كرهتموهنّ فعسي أن تكرهوا شيئاً ويجعل الله فيه خيراً كثيراً

[=garamond]قرآن در بخش مسائل اجتماعي، در آيه گذشته مي‏فرمايد: با زنها معاشرت نيك و معروف داشته باشيد و زن را چون مرد در مجامع خود راه دهيد و اگر خوشايندتان نيست كه آنها در مجامع شما شركت كنند، اين كار ناخوشايند را تحمّل كنيد؛ زيرا ممكن است خير فراواني در اين كار باشد و شما ندانيد. معاشرت در ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ گرچه در زمينه امور خانوادگي است، امّا اختصاصي به آن ندارد؛ زيرا ملاك آن در مسائل اجتماعي نيز وجود دارد.
[=garamond]گاهي بر اثر تعصّب جاهلي يا رواج فرهنگ نادرست يا تعصّب خام و مانند آن، مردها خوش نمي‏دارند كه زنان مانند آنها در جامعه و صحنه‏هاي سياست، درمان و پزشكي، فرهنگ و تدريس و... سمت و حضور داشته باشند، ليكن بايد اين امر را تحمّل كنند؛ شايد خير فراواني در اين كار باشد كه نمي‏دانند.

[=garamond]معروف، هر چيزي است كه نزد عقل و پيش وحي و صاحب شريعت به رسميّت شناخته شده است و غير آن منكر و ناشناخته است. قرآن مي‏فرمايد: با صنف زن به گونه‏اي رفتار كنيد كه عقل و شرع آن را به رسميّت مي‏شناسد واين قشر عظيم را منزوي و با آنها بدرفتاري نكنيد.
[=garamond]سپس مي‏فرمايد: اگر نمي‏پسنديد كه زنها از حيات اجتماعي صحيح وسالمي برخوردار باشند، بدانيد كه اين كراهتتان نارواست. تعبير ﴿فعسي أن تكرهوا شيئاً ويجعل الله فيه خيراً كثيراً﴾ در آيه ياد شده از تعبير آيه جهاد: ﴿وعسي أن تكرهوا شيئاً وهو خير لكم وعسي أن تحبّوا شيئاً وهو شرٌّ لكم﴾ مهم‏تر است؛ چون جهاد و دفاع امري موقتي است، اما حضور زن در صحنه، هر روز و هميشگي است و همين حيات اجتماعي زن است كه مي‏تواند در فرهنگ و تربيت و جهاد و دفاع سهم مؤثري ايفا كند.»

[=garamond]منبع: کتاب زن در آینه ی جلال و جمال-آیت الله جوادی آملی-صص285-286

[=Garamond]در ضمن لازم به ذکر است که در بخش های دیگر این کتاب، آیت الله جوادی آملی، بزرگ شاگرد علامه طباطبایی و امام خمینی، و صاحب تفسیر بزرگ تسنیم، به تبیین دیگر حقوق و شئون خانم ها در اسلام پرداخته و از جمله ثابت کرده اند که تصدّی مقام قضاوت و مرجع تقلید شدن اگر با محذور شرعی همراه نباشد، این اشکالی ندارد. و مرد و زن هر دو از قوّه ی عقل به کمال بهره مند اند. توصیه می کنم این کتاب ارزشمند را بخوانید. این کتاب برای دانلود رایگان در سایت قرار گرفته که می تونید از لینک زیر دانلود کنید:

[=Garamond]لینک دانلود رایگان کتاب زن در آینه ی جلال و جمال آیت الله جوادی آملی(حفظه الله)

[=Garamond]الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]یاحق

سلام
بارک الله فیک جناب طارق بزرگوار (ثبت صلوات برای تایید مطلب لطیف و نغز شما کم بود.)
خداوند علمایی همچون حضرت استاد جوادی رو برای شیعه حفظ کنه، تا پویایی و جامعیت کلام وحیانی رو به دنیا معرفی کنند.
و لله الحمد و المنه که در زیر پرچمی از معارف اسلامی قرار داریم که سعادت دنیا و اخرت رو نوید داده. ای کاش تعالیم دینی به طور تمام و کمال و با معرفت به اصول دین در جامعه اجرا میشد. بدون هیچ گونه سو برداشت و البته سو استفاده!
اللهم عجل لولیک الفرج.

با او
سلام و ادب؛

در باب حضور خانم ها در اجتماع بر اساس اخبار و روایات در نگاه استاد شهید مطهری(قدس سره)؛

ایشان در بخشی از کتاب مسئله ی حجاب، به این موضوع پرداختن و بعد از آوردن طرح مسئله و بیان نظرات و روایات مختلف، مبحث را بر اساس نظر صاحب وسائل الشیعة جمع بندی می کنند و می فرمایند:

«در باب شركت زنان در اینگونه موارد (مسائل و وقاعیه و محافل اجتماعی) در كتب حديث روايات ضد و نقيضى وارد شده است. از بعضى از آنها ممنوعيت شديد استفاده مى‏شود. اما صاحب وسائل كه خود محدّث متبحّرى است با توجه به مجموع آثار و روايات اسلام مى‏گويد: «از مجموع روايات استفاده مى‏شود كه براى زنان رواست كه براى مجالس عزا يا براى انجام حقوق مردم يا تشييع جنازه بيرون روند و در اين مجامع شركت كنند، همچنانكه فاطمه عليها السلام و همچنين زنان ائمه اطهار در مثل اين موارد شركت‏ مى‏كرده‏اند. پس جمع بين روايات حكم مى‏كند كه روايات منع را حمل بر كراهت كنيم.»

اما آیا نظر خود شهید مطهری هم بر کراهت حضور خانم ها در محافل و مسائل اجتماعی است؟! خیر. وقتی کسی بر مطالب کتاب مسئله ی حجاب، انتقاد می کند، استاد در پاسخ به او تصریح می کند که اگر با امر حرامی همراه نباشد، حتّی کراهت هم ندارد. توجّه کنید:


«متن کتاب استاد: شما اگر از فقها بپرسيد آيا صِرف بيرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب مى‏دهند نه. اگر بپرسيد آيا خريد كردن زن ولو اينكه فروشنده مرد باشد حرام است يعنى نفس عمل بيع و شِراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ مى‏دهند حرام نيست.
نقدِ ناقد: حرام نيست ولى مذموم است.
پاسخ استاد به نقد: چه دليلى هست كه اگر مقارن با امر ديگرى نباشد حتى مكروه هم باشد.»


یکی از روایاتی که شهید مطهری در پایان این بحث اشاره می کنند این است؛

«پيغمبر اكرم زنان را اجازه مى‏داد كه به خاطر حاجتى كه دارند بيرون روند و كار خويش را انجام دهند. سوده، دختر زمعه، همسر رسول خدا، زنى بلندبالا بود. يك شب با اجازه رسول خدا از خانه به خاطر كارى بيرون آمد. با اينكه شب بود عمربن الخطاب سوده را به خاطر بلندبالايى‏اش شناخت. عمر در اين جهت تعصب شديدى داشت و همواره به پيغمبر توصيه مى‏كرد اجازه ندهد زنانش بيرون روند. عمر با لحن خشنى به سوده گفت: تو خيال كردى كه ما تو را نشناختيم؟! خير شناختيم. پس از اين در بيرون آمدن خود دقت بيشترى بكن. سوده از همان جا مراجعت كرد و ماجرا را به عرض رسول خدا رساند درحالى كه رسول خدا مشغول شام خوردن بود و استخوانى در دستش بود. طولى نكشيد كه حالت وحى بر آن حضرت عارض شد. پس از بازگشت به حالت عادى فرمود: انَّهُ قَدْ اذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَوائِجِكُنَّ.. اجازه داده شد به شما كه اگر حاجتى داريد بيرون رويد.

آنچنانكه مجموعاً از تواريخ و نقلهاى حديثى برمى‏آيد، درميان صحابه رسول خدا عمربن الخطاب- همچنانكه مقتضاى طبيعتهايى خشك و خشن از طراز اوست- در مورد زنان فوق العاده سختگير و طرفدار خانه نشينى كلى آنها بوده است.»

استاد مطهری در چند بخش دیگر از کتاب مسئله ی حجاب و پاسخ های استاد در این مورد می فرمایند؛


«اسلامهرگز نمى‏خواهد زن، بى كار و بى‏عار بنشيند و وجودى عاطل و باطل بار آيد. پوشانيدنبدن به استثناى وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگى يا اجتماعى يا اقتصادىنيست. آنچه موجب فلج كردن نيروى اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهاىشهوانى است.»
و همچنبن در جائی دیگر وقتی در مورد عدم وجوب پوشش وجه و کفّین توضیح می دهند، از جهت نحوه و میزان حضور خانم ها در جامعه می گویند:
«مقصود ما اينست كه اگر پوشيدن چهره و دو دست ، مخصوصا چهرهواجب‏باشد خودبخودشعاع فعاليت زن ،به اندرون خانه و اجتماعات خاص زنان‏محدود می‏شود ولی اگرپوشيدن گردی چهره واجب نباشد ، اينمحدوديت‏خودبخود لازمنمی‏آيد .اگر احيانا محدوديتیپيدا شود از جهت خاص استثنائی خواهد بود.»

و در جائی دیگر از پاسح های استاد هم می گویند:


«من خواسته‏ام با ارائه ...آينه به دست خشكه مقدسان بدهم ... و بفهمند كه از دست امثال آنها چه بر سر مسلمين آمده و مى‏آيد. آرى جامعه ما جامعه شعارهاست نه جامعه مبادى و حقايق ...اين فكر كه زن فقط و فقط بايد در كنج خانه محبوس بماند و حتى با حفظ حريم و رعايت عفاف هم از علم و از هر كمالى الزاماً بايد محروم بماند و كارى جز اطفاء شهوت مرد و خدمتكارى او ندارد ... كه علاوه بر اينكه با اسلام جور نمى‏آيد بر ضد عواطف انسانى است.»

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

نقل قول:
به عنوان مثال من در جایی خوندم که حضرت زهرا (س) با یکی از اصحاب که الان دقیقا نمی دونم کی بوده حتی جلسه خصوصی داشتند ؟؟!!!!در صحت و سقمش هم تردید دارم ؟!!!!!!



با سلام


ابن ابی الحدید در شرحش بر نهج البلاغه آورده که : قد روينا عن عائشة قالت كان لسلمان مجلس من رسول الله ص ينفرد به بالليل حتى كاد يغلبنا على رسول الله ص .


سلمان رضی الله عنه، جلسات خصوصی شبانه با رسول خدا (ص) داشت که نزدیک بود بر جلسات ما غلبه کند !



اما در مورد جلسه خصوصی حضرت فاطمه (س) با جناب سلمان رضی الله عنه من چیزی نیافتم . البته اخباری وجود دارد که از دوستی فوق العاده جناب سلمان با خانواده حضرت رسول (ص) سخن رفته است که صرفنظر از بررسی سند گویای اوج کمال این پیر مرد دیار فارس است مثلا :


سید بن طاوس رحمه الله در مهج الدعواتش آورده:
علي بن عبد الصمد، عن جده، عن الفقيه أبي الحسن عن السيد أبي البركات علي بن الحسين
الحسني الجوزي، عن محمد بن بابويه، عن الحسن بن محمد بن سعيد، عن فرات بن إبراهيم،
عن جعفر بن محمد بن بشرويه عن محمد بن إدريس الانصاري، عن داود بن رشيد والوليد بن
شجاع بن مروان ....


قالت فاطمة ثم أخرجن لي رطبا أزرق كأمثال الخشكنانج الكبار أبيض من الثلج،
وأزكى ريحا من المسك الاذفر فقالت لي: يا سلمان أفطر عشيتك [عليه] فإذا كان غدا
فجئني بنواه، أو قالت عجمه، قال سلمان: فأخذت الرطب فما مررت بجمع من أصحاب رسول
الله صلى الله عليه وآله إلا قالوا: يا سلمانأمعك مسك ؟ قلت: نعم فلما كان وقت
الافطار أفطرت عليه فلم أجد له عجما ولا نوى. فمضيت إلى بنت رسول الله صلى الله
عليه وآله في اليوم الثاني فقلت لها عليها السلام: إني أفطرت على ما أتحفتيني به
فما وجدت له عجما ولا نوى، قالت: يا سلمان ولن يكون له عجم ولا نوى، وإنما هو نخل
غرسه الله في دار السلام بكلام علمنيه أبي محمد صلى الله عليه وآله كنت أقوله غدوة
وعشية، قال سلمان: قلت: علميني الكلام يا سيدتي فقالت: إن سرك أن لا يمسك أذى الحمى
ما عشت في دار الدنيا فواظب عليه، ثم قال سلمان: علمتني هذا الحرز فقالت: بسم الله
الرحمن الرحيم، بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على نور، بسم
الله الذي هو مدبر الامور، بسم الله الذي خلق النور من النور الحمد لله الذي خلق
النور من النور، وأنزل النور على الطور، في كتاب مسطور في رق منشور، بقدر مقدور،
علي نبي محبور، الحمد لله الذي هو بالعز مذكور وبالفخر مشهور، وعلى السراء والضراء
مشكور، وصلى الله على سيدنا محمد وآله الطاهرين. قال سلمان: فتعلمتهن فو الله ولقد
علمتهن أكثر من ألف نفس من أهل المدينة، ومكة، ممن بهم علل الحمى فكل برئ من مرضه
بإذن الله




پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله، از منزل خارج شدم و در مسیر راه، امیرالمؤمنین علیّ بن ابی طالب علیه السلام مرا دید و فرمود:



ای سلمان! تو بر ما جفا و بی انصافی کردی.



عرض کردم : یا امیرالمؤمنین! کسی مثل من، بر شما جفا نخواهد کرد، ناراحتی واندوه من برای رحلت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله مانع شد که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفّق شوم.



امام علیه السلام فرمود: ای سلمان! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه سلاماللّه علیها؛ چون او علاقه دارد تو را ببیند و می‌خواهد که تحفه و هدیه‌ای را ازبهشت تقدیم تو نماید.



گفتم : آیا بعد از وفات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ، فاطمه زهرا سلام اللّه علیها برای من تحفه بهشتی در نظر گرفته است؟!



حضرت فرمود: بلی، دیروز فراهم شده است.



پس من با سرعت روانه منزل آن بانوی جهان بشریّت گشتم، هنگامی که وارد منزل ایشانشدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه‌ای نشسته و چادر کوتاهی بر سر خود افکندهاست.



وقتی نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت : ای سلمان! پس از وفات پدرم بر من جفانمودی!



گفتم : ای حبیبه خدا! فردی چون من چگونه می‌تواند بر شخصیّتی مثل شما جفاکند؟!



حضرت زهرا سلام اللّه علیها پس از آن فرمود: آرام باش، بنشین و در آنچه برایتمی‌گویم دقّت کن و بیندیش.



روز گذشته در حالی که درب منزل بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم واندوه فرو رفته بودم .



ناگهان متوجّه شدم که درب منزل باز شد و سه حوریّه بهشتی که تاکنون فردی بهزیبائی شکل آن‌ها ندیده بودم با اندامی نمونه و بوی عطر دل انگیز عجیبی ، بالباس‌های عالی وارد شدند و من با ورود آن‌ها از جای خود برخاستم ؛ و پس از خوش آمدگوئی به آنان ، اظهار داشتم : آیا شما از اهالی شهر مکّه یا مدینه هستید؟



گفتند: ما اهل مکّه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم ، ما حورالعین می‌باشیم واز دارالسّلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده‌ایم.




پس من به یکی از ایشان که فکر می‌کردم از آن دو نفر دیگر بزرگ‌تر است گفتم : نامتو چیست ؟



در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم ؛ و چون علّت نامش را پرسیدم ، گفت : خداوندمرا برای مقداد، اسود کندی آفریده است.



سپس به دوّمی گفتم : نام تو چیست ؟



گفت : ذرّه ؛ وقتی علّت آن را سؤال کردم ، جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریدهشده‌ام .



و هنگامی که نام نفر سوّم را جویا شدم ، گفت : سلمی هستم ، و چون از علّت آنپرسیدم ، اظهار داشت : من از برای سلمان فارسی مهیّا گشته‌ام.



و پس از آن مقداری خرمای رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیهدادند.



سپس حضرت زهرا سلام اللّه علیها فرمود: ای سلمان ! این خرما را بگیر و روزه خودرا با آن افطار نما، و هسته آن را برایم بیاور.




سلمان گفت : من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون به هرکسمرور کردم ، اظهار داشت : آیا با خود مشک عطر همراه داری ؟ و من می‌گفتم : بلی .



و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته‌ای در آننیافتم ، فردای آن روز بر حضرت زهرا سلام اللّه علیها وارد شدم و عرض کردم : رطب بدون هسته بود!



فرمود: آری ، درخت آن را خداوند در دارالسّلام بهشت ، کشت نموده است با کلام ودعائی که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم.



اظهار داشتم : ای سرورم ! آیا آن را به من تعلیم می نمائی ؟



حضرت فرمود: هرگاه خواستی تب و ناراحتی تو برطرف گردد، این دعا را بخوان:


سلمان فارسی گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکّه کهمبتلا به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگی شفا یافتند
و


الدلائل للطبري: قال روى علي بن الحسن الشافعي، عن يوسف بن
يعقوب القاضي، عن محمد بن الاشعث عن محمد بن عون الطائي، عن داود بن أبي هند، عن
ابن أبان، عن سلمان رضي الله عنه قال: كنت خارجا من منزلي ذات يوم بعد وفاة رسول
الله صلى الله عليه وآله إذ لقيني أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام فقال:
مرحبا يا سلمان صر إلى منزل فاطمة بنت رسول الله فانها إليك مشتاقة وإنها قد اتحفت
بتحفة من الجنة تريد أن تتحفك منها. قال سلمان رضي الله عنه: فمضيت إليها فطرقت
الباب، واستأذنت فأذنت لي بالدخول، فدخلت فإذا هي جالسة في صحن الحجرة، عليها قطعة
عباءة، قالت: اجلس فجلست، فقالت: كنت بالامس جالسة في صحن الحجرة شديدة الغم على...


سلمان می‏گوید: روزی امیرالمومنین مرا دید و فرمود: یا سلمان! ما را پس از رحلت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله ترک کرده‏ای؟ چرا به خانه‏ی ما نمی‏آیی؟
سلمانمی‏گوید: در آن روز، ده روز از وفات پیامبر خدا می‏گذشت و من بسیار محزون بودم، بهمولایم گفتم: حبیبی یا ابالحسن! هرگز شما را فراموش نمی‏کنم. منتهی فراق همیشگی پیامبر اسلام مرا داغدار کرده و بدان جهت بسیار محزونم. علی علیه‏السلام فرمودند:


یا سلمان! هرچه زودتر به منزل فاطمهعلیهاالسلام برو، زیرا اومشتاق دیدار تو است، و می‏خواهد تحفه‏ای را که از بهشت برایش رسیده برای تو نیز مرحمت فرماید. "
در دنباله‏ی این حدیث آمده استکه سلمان می‏گوید: با عجله خود را به حضور زهرا رساندم، دیدم آن حضرت در اتاقی نشسته و از دیدن من با معجرش خود را پوشاند، " " سپس فرمود:
یا سلمان! جفوتنی بعد وفاه ابی؟
آیا مرا بعد از مرگ پدرم فراموش کرده‏ای؟
سلمان گفت: ای حبیبه‏ی من! آیا ممکن است که من شما را ترک کنم؟!
آنگاه دستور داد بنشین و سپس مشغول صحبت شد و از دیدار خویش با حوریان بهشتی سخن گفت و به من تحفه‏ای داد که ازسوی خدا برایش رسیده بود...


بنابراین چنین اخباری بفرض صحت از استثنا بودن جناب سلمان رحمه الله و کمالات بی نظیرش حکایت دارد.

واخباری که از حضور حضرت فاطمه (س) در تشیع جنازه برخی بهمراه عده ای زن خبر میدهند :

باب جواز خروج النساء للصلاة على الجنازة مع عدم المفسدة:

((3228)) 1 ـ محمد بن الحسن بإسناده عن علي بن الحسن ، عن عبد الرحمن بن أبي نجران، وسندي بن محمد، ومحمد بن الوليد جميعا، عن عاصم بن حميد، عن يزيد بن خليفة ـ في حديث ـ عن أبي عبدالله (عليه


[=Traditional Arabic]السلام) أنه سئل أتصلي النساء على الجنائز؟ فقال: إن زينب بنت النبي (صلى الله عليه وآله) توفيت وأن فاطمة (عليها السلام) خرجت[=Traditional Arabic] في نسائها فصلت على أختها.
((3229)) 2 ـ ورواه الكليني، عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، وأحمد بن محمد الكوفي، عن بعض أصحابه جميعا، عن صفوان بن يحيى، عن يزيد بن خليفة قال: سأل عيسى بن عبدالله أبا عبدالله (عليه السلام) وأنا حاضر فقال: تخرج النساء إلى الجنازة؟ فقال: إن الفاسق آوى عمه المغيرة بن أبي العاص ـ ثم ذكر حديث وفاة زوجة عثمان بطوله، إلى أن قال: ـ وخرجت فاطمة (عليها السلام) ونساء المؤمنين والمهاجرين فصلين على الجنازة.

((3230)) 3 ـ وعن علي بن الحسن، عن العباس بن عامر، عن أبي المغرا، عن سماعة، عن أبي بصير، عن أبي عبدالله (عليه السلام) قال: ليس ينبغي للمرأة الشابة تخرج إلى الجنازة تصلي عليها، إلا أن تكون امرأة قد دخلت في السن.
وسایل الشیعه

بر زن جوان سزاوار نیست به تشییع جنازه رود و بر آن نماز گذارد مگر آن که زنی پیر و مسن باشد.

http://www.rahebehesht.org/book/item.asp?id=751

بنام خدا.
سلام.

طارق;184773 نوشت:

[=garamond]«قرآن درباره عظمت حقوقي و اجتماعي زن مي‏فرمايد:يا أيّها الّذين امنوا لايحلّ لكم أن ترثوا النساء كرهاً ولا تعضلوهُنّ لتذهبوا ببعض ما اتيتموهنّ إلّاأن يأتين بفاحشة مبيّنة وعاشروهنّ بالمعروف فإنْ كرهتموهنّ فعسي أن تكرهوا شيئاً ويجعل الله فيه خيراً كثيراً

[=garamond]قرآن در بخش مسائل اجتماعي، در آيه گذشته مي‏فرمايد: با زنها معاشرت نيك و معروف داشته باشيد و زن را چون مرد در مجامع خود راه دهيد و اگر خوشايندتان نيست كه آنها در مجامع شما شركت كنند، اين كار ناخوشايند را تحمّل كنيد؛ زيرا ممكن است خير فراواني در اين كار باشد و شما ندانيد. معاشرت در ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ گرچه در زمينه امور خانوادگي است، امّا اختصاصي به آن ندارد؛ زيرا ملاك آن در مسائل اجتماعي نيز وجود دارد.


:Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!::Moteajeb!:
پناه میبرم بخدا.
استاد لطفاً منبع ترجمه رو بدید ما هم فیض ببریم.
ترجمه آیت الله مکارم شیرازی:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلّا أَنْ يَأْتينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللهُ فيهِ خَيْراً كَثيراً (004 | نساء - 19)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! براى شما حلال نيست كه از زنان، از روى اكراه (و ايجاد ناراحتى براى آنها،) ارث ببريدو آنان را تحت فشار قرار ندهيد كه قسمتى از آنچه را (به عنوان مهر) به آنها داده ايد، تملّك كنيد! مگر اين كه آنها عمل زشت آشكارى انجام دهند. و با آنان، بطور شايسته رفتار كنيد. و اگر از آنها، (بجهتى) كراهت داشتيد، (فوراً تصميم به جدايى نگيريد;) چه بسا چيزى خوشايند شما نباشد، و خداوند خير فراوانى در آن قرار مى دهد.

ترجمه انصاریان:
اى اهل ايمان ! براى شما ارث بردن از زنان در حالى كه خوشايند شما نيستند [و فقط به طمع به دست آوردن اموالشان پس از مرگشان با آنان زندگى مى‏كنيد] حلال نيست . و آنان را در تنگنا مگذاريد تا بخشى از آنچه را [به عنوان مهريه] به آنان داده‏ايد پس بگيريد ، مگر آنكه كار زشت آشكارى مرتكب شوند . و با آنان به صورتى پسنديده رفتار كنيد . و اگر [به علتى] از آنان نفرت داشتيد [باز هم با آنان به صورتى پسنديده رفتار كنيد] چه بسا چيزى خوشايند شما نيست و خدا در آن خير فراوانى قرار مى‏دهد .«19»
ترجمه الهی قمشه ای:
ای اهل ایمان، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید (مانند جاهلیّت)، و بر آنان سخت‌گیری و بهانه‌جویی مکنید که قسمتی از آنچه مهر آنها کرده‌اید به جور بگیرید، مگر آنکه عمل زشتی از آنها آشکار شود. و در زندگانی به آنها به انصاف رفتار نمایید، و چنانچه دلپسند شما نباشند (اظهار کراهت مکنید) چه بسا چیزها ناپسند شماست و حال آنکه خدا در آن خیر بسیار مقدّر فرماید.«19»
ترجمه فولادوند:
اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه ارث بريد؛ و آنان را زير فشار مگذاريد تا بخشى از آنچه را به آنان داده‌ايد [از چنگشان به در] بريد، مگر آنكه مرتكب زشتكارى آشكارى شوند، و با آنها بشايستگى رفتار كنيد؛ و اگر از آنان خوشتان نيامد، پس چه بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و خدا در آن مصلحت فراوان قرار مى‌دهد.«19»

اصلاً سوره نساء داره در مورد چیز دیگه صحبت میکنه(اگر سوره رو خونده باشید).

بنام خدا.
سلام مجدد.
استاد طارق بنده کتابی که در بخش کتب سایت آپلود کرده اید را دانلود کرده ام و مطالب شما را از آن در آورده ام.
اما من در این نسخه از کتاب آیت الله جوادی آملی
مطالب شما را نیافتم.لطفاً در این نسخه اگه میشود بفرمایید.
ممنون.
یا علی:Gol:

با سلام

در باره حضور حضرت فاطمه سلام الله علیها در جنگ احزاب (خندق) نیز اخباری آمده که در یکی از انها از بردن نان برای پدربزرگوارش هنگام گرسنگی در جنگ ودیگری از استقبال از پدرشان هنگام ورود به مدینه سخن رفته است :


وقال الطبرسي. لما رجع رسول الله صلى الله
عليه وآله من غزوة الاحزاب ودخل المدينة ضربت له ابنته فاطمة غسولا فهي تغسل رأسه
إذ أتاه جبرئيل على بغلة معتجرا بعمامة بيضاء، عليه قطيفة من إستبرق، معلق عليها
الدر والياقوت، عليه الغبار، فقام رسول الله صلى الله عليه وآله فمسح الغبار عن
وجهه، فقال له جبرئيل: " رحمك ربك، وضعت السلاح ولم يضعه أهل السماء ؟ ما زلت أتبعم
حتى بلغت الروحآء " ثم قال جبرئيل عليه السلام: " انهض إلى إخوانهم من أهل الكتاب
فوالله لادقنهم دق البيضة على الصخرة " فدعا رسول الله صلى الله عليه وآله عليا
فقال: " قدم راية المهاجرين إلى بني قريظة " وقال: " عزمت عليكم أن لا تصلوا العصر
إلا في بني قريظة " فأقبل علي عليه السلام ومعه المهاجرون وبنو عبد الاشهل وبنو
النجار كلها لم يتخلف عنه منهم أحد، وجعل النبي صلى الله عليه وآله يسرب إليه
الرجال، فما صلى بعضهم العصر إلا بعد العشاء، فأشرفوا عليه وسبوه، وقالوا: " فعل
الله بك وبابن عمك " وهو واقف لا يجيبهم، فلما أقبل رسول الله صلى الله عليه وآله
والمسلمون حوله تلقاه أمير المؤمنين عليه السلام وقال: لا تأتهم يا رسول الله صلى
الله عليه وآله جعلني الله فداك فإن الله سيجزيهم ، فعرف رسول الله صلى الله عليه وآله
...

همچنین :
عن على رضى الله عنه قال كنا مع النبي صلى الله عليه وسلم في حفر الخندق إذ جاءته فاطمة بكسرة من خبز فرفعتها إليه فقال ما هذه يا فاطمة قالت من قرص إختبزته لابنى جئتك منه بهذه الكسرة فقال يا بنية أما إنها لاول طعام دخل فم أبيك منذ ثلاث.
خرجه الامام على بن موسى الرضا. ذخائر العقبى
احمد بن عبدالله الطبري

و واقدی در مغازيش گفته :

قَالُوا : وَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ فِي نِسَاءٍ وَقَدْ رَأَتْ الّذِي بِوَجْهِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاعْتَنَقَتْهُ وَجَعَلَتْ تَمْسَحُ الدّمَ عَنْ وَجْهِهِ وَرَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ اشْتَدّ غَضَبُ اللّهِ عَلَى قَوْمٍ أَدْمَوْا وَجْهَ رَسُولِهِ وَذَهَبَ عَلِيّ عَلَيْهِ السّلَامُ يَأْتِي بِمَاءٍ مِنْ الْمِهْرَاسِ ، وَقَالَ لِفَاطِمَةَ : أَمِسْكِي هَذَا السّيْفَ غَيْرَ ذَمِيمٍ . فَأَتَى بِمَاءٍ فِي مِجَنّهِ فَأَرَادَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَشْرَبَ مِنْهُ - وَكَانَ قَدْ عَطِشَ - فَلَمْ يَسْتَطِعْ وَوَجَدَ رِيحًا مِنْ الْمَاءِ كَرِهَهَا فَقَالَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ . فَمَضْمَضَ مِنْهُ فَاهُ لِلدّمِ فِي فِيهِ وَغَسَلَتْ فَاطِمَةُ الدّمَ عَنْ أَبِيهَا .
وَلَمّا أَبْصَرَ النّبِيّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَيْفَ عَلِيّ عَلَيْهِ السّلَامُ مُخْتَضِبًا قَالَ إنْ كُنْت أَحْسَنْت الْقِتَالَ فَقَدْ أَحْسَنَ عَاصِمُ بْنُ ثَابِتٍ ، وَالْحَارِثُ بْنُ الصّمّةِ ، وَسَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ ، وَسَيْفُ أَبِي دُجَانَةَ غَيْرُ مَذْمُومٍ فَلَمْ يُطِقْ أَنْ يَشْرَبَ مِنْهُ فَخَرَجَ مُحَمّدُ بْنُ مَسْلَمَة َ يَطْلُبُ مَعَ النّسَاءِ مَاءً وَكُنّ قَدْ جِئْنَ أَرْبَعَ عَشْرَةَ امْرَأَةً مِنْهُنّ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَحْمِلْنَ الطّعَامَ وَالشّرَابَ عَلَى ظُهُورِهِنّ وَيَسْقِينَ الْجَرْحَى وَيُدَاوِينَهُمْ .


ودر روزهای صدر اسلام :


نا يونس عن يونس بن عمرو عن أبيه عن عمرو بن ميمون الأودي قال: نا عبد الله بن مسعود قال بينا رسول الله صلى الله عليه وسلم يصلي عند المقام، فقال أبو جهل لأصحابه، وهم جلوس عنده: من يذهب فيأتينا بسلي الجزور عند بني فلان، فقام غاو منهم فجاء به فقيل له: إذا رأيت محمداً ساجداً فضعه بين كتفيه، فلما سجد رسول الله صلى الله عليه وسلم وضعه بين كتفية، فلم يتحلل حتى فرغ من سجوده، وبلغ فاطمة فجاءت وهي جارية فأخذته وجعلت تمسح عن ظهر رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم أقبلت عليهم تشتمهم واستضحكوا حتى صرعوا فلما قضى رسول الله صلى الله عليه وسلم صلاته استقبل الكعبة ورفع يديه فدعا عليهم: اللهم عليك بعمرو بن هشام، وعتبة بن ربيعة، وشيبة بن ربيعة، والوليد بن عتبة وعمارة بن الوليد، وأمية بن خلف، وعقبة بن أبي معيط، قال عبد الله بن مسعود: وأنا يومئذ إلام غير ذي منعة في القوم، فو الذي أنزل الكتاب على محمد لقد رأيتهم صرعى في الطوي طوي بدر.ابن هشام

ابوجهل مشتی اراذل مكّه را تحریك كرد كه به هنگامی كه پیامبر - صلی الله علیه و آله - در مسجد الحرام به سجده رفته بود، شكمبه گوسفندی را بیاورند و بر سر حضرت بیفكنند، هنگامی كه این عمل انجام شد ابوجهل و اطرافیانش صدا به خنده بلند كردند و پیامبر - صلی الله علیه و آله - را به باد مسخره گرفتند.
بعضی از یاران، منظره را دیدند اما دشمن بیرحم چنان آماده بود كه توانائی بر دفاع نداشتند، ولی هنگامی كه این خبر به گوش دختر كوچكش فاطمه - سلام الله علیها - رسید به سرعت به مسجد الحرام آمد و آن را برداشت و با شجاعت مخصوص خودش، ابوجهل و یارانش ر با شمشیر زبان مجازات كرد، و به آن ها نفرین فرمود.
..



ودر فتح مکه :

ذكر اغتساله - صلى الله عليه وسلم - يوم الفتح وصلاته وقت الضحى شكرا لله تعالى عن أم هانئ - رضي الله عنها - قالت: لما كان عام يوم الفتح فر إلي رجلان من بني مخزوم فاجرتهما، قالت: فدخل علي علي فقال: أقتلهما، قالت: فلما سمعته يقول ذلك أتيت سول الله - صلى الله عليه وسلم - وهو بأعلى مكة، فلما راني رسول الله - صلى الله عليه وسلم - رحب وقال: " ما جاء بك يا أم هاني، قالت: قلت يا رسول الله، كنت أمنت رجلين من أحمائي، فاراد علي قتلهما، فقال رسول الله - صلى الله عليه وسلم -: " قد أجرنا من أجرت "، ثم قام رسول الله - صلى الله عليه وسلم - إلى غسله فسترته فاطمة، ثم أخذ ثوبا فالتحف به، ثم صلى رسول الله - صلى الله عليه وسلم - ثمان ركعات سبحة الضحى، رواه مسلم والبيهقي.

ودر بعضی نسخ هم آمده :

آنگاه پیامبر به فاطمه (علیهاسلام) دستور فرمود که براى او آب غسل فراهم کند و غسل فرمود و در حالى که همان یک جامه را به خود پیچیده بود ....


با او
سلام و ادب؛

جناب علی در مورد سوالتون؛

اولا مطلبی که آیت الله جوادی آملی فرمودن، ترجمه ی آیه نیست، بلکه استنباط اجتهادی ایشون از آیه است. چنان که در بخشی از همین متنی که نقل کردم، می فرمایند که: معاشرت در ﴿وعاشروهنّ بالمعروف﴾ گرچه در زمينه امور خانوادگي است، امّا اختصاصي به آن ندارد؛ زيرا ملاك آن در مسائل اجتماعي نيز وجود دارد.

********************************************************

ثانیا در مورد سند، اتّفاقا من این متن را از همان فایل الکترونیکی که برای دانلود گذاشتم، کپی کردم.وقتی فایل کتاب را باز کنید، اولین لینک را که کلیک کنید، فهرست باز می شود. پایین فهرست روی عبارت پاسخ به برخی شبهات کلیک کنید، زیر عنوان هاش که باز شد، یکیش نوشته جایگاه حقوقی، اجتماعی زن در جامعه، که شماره ی صفحه اش هم 285 هست، روش بزنید میاد ابتدای همین مطلب.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

با او
سلام و ادب؛

بنده دوباره پیام شما را خواندم و متوجه شدم منظورتون نیافتن این مطلب در کپی پیس یک سایت از کتاب ایشان است. من هم دیدم گویا این سایت مطالب کتاب رو با نظم خود کتاب نگذاشته و یا بخش هایی رو گزینشی گذاشته.

بنده اصل خود کتاب را هم دارم، چاپ موسّسه ی اسراء در آن هم مطلب عین همان فایلی که آپلود کرده ام و متن را این جا گذاشته ام آمده و در همان صفحه و کلا اون فایلی که از کتاب، برای دانلود گذاشته ام، توسط خود موسسه ی اسراء و طبق کتاب چاپ شده آماده شده.

اگر خیلی شک دارید، متن کتاب ایشان را اسکن کنم و اینجا بگذارم.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

بنام خدا.
سلام.

طارق;185106 نوشت:

اگر خیلی شک دارید، متن کتاب ایشان را اسکن کنم و اینجا بگذارم.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق


خیلی ممنون.نیازی نیست حرفتون سنده.فقط درکش برای بنده غیر قابل تصور هست:Gig:.
یاعلی:Gol:

ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی....

سلام

جناب طارق شما لطف کنید زیر آیه ترجمه آیه رو بذارید نه برداشت یک نفر رو..
این کلی گویی های امثال شما از افراطی گری به قول شما امثال ما خیلی بیشتر ضربه زده...
بنده تا قبل از فرمایشات امام خامنه ای به طور کلی مخالف شغل بانوان بودم،اما ایشون مرجع
و مقتدی من هستن و هر چی ایشون بفرمایند همونه....بی شک فرمایشات ایشان مطابق با سیره
حضرت زهرا خواهد بود..
امام خامنه ای در در جه اول میفرمایند:
یکی از چیزهایی که خیلی ها به آن توجه ندارند این است که خیال میکنند زنی که در خانه است
رنج او،مشکلات او،تلاش او کمتر از زنی است که در بیرون از خانه شاغل است،در حالی که اینگونه نیست.اداره خانه یکی از سخت ترین و سنگین ترین مسایل است،مگر شوخیه!اداره بچه ها،اداره شوهر که گاهی از بچه ها سخت تر است..و در ادامه میفرمایند که به مساله اجرت بانوان در منزل اعتقاد دارند...هم محیط صمیمی و عاشقانه خانه را بهم نزنیم و هم حقوق خانم ها رعایت بشه...

در جایی دیگرمیفرمایند:
مرد پوست بادام است و زن مغز بادام..مرد ظاهرتر است،ساختمان او اینگونه است،خدای متعال او را برای این کار ساخته و پرداخته است،زن را برای یک کار دیگری ساخته است..بنابراین بروز و ظهور و نمایش و نمود داشتن در مرد بیشتر است....
اما در مورد مسایل اصلی انسانی بین زن و مرد هیچ تفاوتی نیست،در قرب الهی...در تقرب الی الله زنی مثل حضرت زهرا،حضرت زینب،حضرت مریم ...رتبه ایشان فوق تصور امثال ماست...
جنسیت یک امر ثانوی است،یک امر عارضی است ، در سیر اصلی بشر هیچ تاثیری ندارد،حتی کارهایشان با هم متفاوت است " جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ؛ " اما جهاد است،یعنی ثواب مجاهدت جوانی که به میدان جنگ رفته رو به زن میدهند به خاطر حسن التبعل میدهند چون این کار زحمتش کمتر از آن نیست...خیلی سخت است....هنر بزرگی است،واقعا جهاد است و شعبه ای از جهاد اکبر است...
نباید نقش همسری را نادیده گرفت،ما اگر بخواهیم این مرد در داخل جامعه موجوی مفیدی باشد باید این زن در داخل خانه همسر خوبی باشد..


جناب طارق زنی که درخانه کار میکند بی عار نیست،از نظر بنده بی عار اون زنی هست که شوهر و فرزندش رو فراموش کنه..بی عار اون زنی هست که خودش رو بدون ضرورت وارد محفل های مختلط میکنه،و خودش رو در معرض چشمان شهوت بار قرار میدهد..مادر این همه شهید که دسته گل تحویل دین دادند اکثرا حضور در اجتماع نداشتن..

مقام معظم رهبری امام خامنه ای میفرمایند:
ما با مساله شغل بانوان موافقیم ،این ها خوب است،زن ها نصف جامعه هستند و خیلی خوبه که ما بتونیم استفاده درست بکنیم...منتها چند اصل را نباید ندیده گرفت:
--این کار نباید کار اساسی را که کار خانه و خانواده و همسری و مادری است را تحت شعاع قرار ندهند،مواردی هم داشتیم که شده..شرط اول این است که به این قضیه اصلی ضربه نزند،چون این جایگزین ندارد..شما اگر فرزندانتان را در خانه تربیت نکردید،یا اگر تارهای فوق العاده ظریف عواطف او را که از تارهای ابریشم ظریف تر است را با سر انگشت خود باز نکردید که دچار عقده نشود هیچ کسی دیگری نمیتواند اینکار را بکند،نه پدرش و نه هیچ کسی دیگر...فقط کار مادر است...اما اون شغلی که شما بیرون دارید اگر شما نکردید ده نفر دیگه وایسادن و اون را انجام میدهند،بنابراین اولولیت با این کاری است که بدیل ندارد...
--دومین مساله مساله محرم و نامحرم است،مساله محرم و نامحرم در اسلام جدی است.....
در مقالات دوستان امده همین بیرون رفتن ها و همین اشتغالات موجب میشود گاهی سو ظن های بیجا
ایجاد شود،لکن فرقی ندارد اگر سو ظن درست یا غلط باشد اثر خودش را خواد گذاشت،مثل گلوله ای که از تفنگ خارج میشود اگر به کسی خورد میکشد،چه عامد باشد چه اشتباها شلیک شده باشد...

طارق;185044 نوشت:

اولا مطلبی که آیت الله جوادی آملی فرمودن، ترجمه ی آیه نیست، بلکه استنباط اجتهادی ایشون از آیه است.

عــــلی;185116 نوشت:

خیلی ممنون.نیازی نیست حرفتون سنده.فقط درکش برای بنده غیر قابل تصور هست:gig:.


با سلام و احترام

قرار نيست استباط هر شخصيتي از آيات و روايات صحيح باشه، كه شما نتونين درك كنيد!

امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند :
ان دین الله لایعرف بالرجال بل بآیه الحق، فاعرف الحق تعرف اهله ؛

همانا دین خدا را نمی شود به وسیله ی شخصیت ها شناخت ، بلکه بلکه شناخت آن با نشانه ها و آیات حق است . پس اول حق را بشناسید سپس اهل حق را خواهید شناخت.

نشانه و آيات حق رو هم طبق فرموده امام موسي كاظم عليه السلام با عقل و سخنان اهلبيت عليهم السلام ميسنجيم و قبول يا رد مي كنيم.

امام کاظم (ع) به هشام می فرمایند .
«يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏»کافی ، ج 1 ، ص 16
اى هشام ! خداوند بر مردمان دو حجت دارد يكى حجت ظاهرى و ديگرى حجت باطنى اما حجت ظاهرى همان رسولان و پيامبران هستند و اما حجت باطنى عقلهاى مردمان است.

و السلام علي من اتبع الهدي

جناب طارق ما انسان هستیم نه دور جون همه موجودات دیگر..این اندیشه ها فمنیستی هستند که زن و مرد شونه به شونه بدون در نظر گرفتن هیچ شرایطی در کنار هم فعالیت کنند،که حاصل آن میشود 99 درصد مرد غربی و 70 درصد زن غربی بعد از ازدواج رفتار آزاد جنسی خواهند داشت(رفرنس درسی تمام دانشگاه های اروپا-کافکا و سادوک)
پس وقتی میخواهید بفرمایید حضور زن در اجتماع حتما قید کنید که تحت چه شرایطی،آیا تحت این شرایط که من دیروز اداره پست رفتم،یه خانم با چهره نسبتا زیبا ولی کاملا محجبه مسول گرفتن بسته ها بود چقدر نگاه شیطانی که پر از انرژی های منفی هستند به این خانم میشد،آیا با این شرایط؟یا شرایطی که خانم ساعت 6 صبح بزنه از خانه بیرون و 4 بعد از ظهر بیاد خونه حوصله نداشته باشه از همسرش استقبال کنه؟
شما به عنوان کسی که آی دی رنگی دارید مسولیت بیشتری نسبت به جملاتی که میفرمایید دارید..این ها مطابق با سیره حضرت زهرا نیستد،بله ما اگر قبول کنیم حضرت زهرا فعالیت اجتماعی داشتند باید این رو بررسی کنیم آیا حضرت باعث تحریک میشدند؟ایا از همسر داری کم گذاشتند؟ایا صندلی یک جوان رو میخواد زن بگیره و تشنه کار هست رو اشغال کردند فقط برای این که کار منزل خسته شون میکنه؟آیا جز به ضرورت و جز برای دفاع از دین خدا از خانه خارج شدند؟اگر اینا رو نگیم قطعا یک روز باید جواب پهلوی شکسته بی بی رو بدیم....

شما این حدیث رو برای من معنا بفرمایید:
حضرت محمد به خانه حضرت زهرا و حضرت امیر المومنین امدند....
فرمودند:فاطمه جان !کارهای توی خانه با شما....یا علی!کارهای بیرون با شما..
حضرت زهرا سلام الله علیه پاسخ دادند:
پدر جان ! از این که مرا از کار بیرون معاف کردید،چنان سروری در دلم ایجاد شد که جز خدا کسی نمیداند...
این ها الگو هستند...
خب سوال:
چرا حضرت رسول نفرمودند هر دو شونه به شونه کار بیرون رو انجام بدید +وظیفه مادری و بقیه مسولیت ها هم مشترک؟
چرا جدا کردند مسولیت ها رو؟
چرا یک نفر رو داخل خانه نگه داشتن؟
این ها همه برای ما حرف دارند...

دوستان رو به شنیدن کلیپ صوتی زیر دعوت میکنم

با او
سلام و ادب؛


بعد از عبارات دقیق و عمیق و مستدل و متعادل آیت الله جوادی آملی و استاد شهید مطهری در مورد حضور خانم ها در اجتماع، به نکاتی در مورد نوشته های بعضی دوستان اشاره می کنم؛


اشکال ما همه این است که فکر می کنیم اگر رفتیم 4 تا روایت پیدا کردیم که نظر و سلیقه ی ما را تایید کرد، پس حتما نظر ائمه اطهار همین بوده است. باید دید اساساً منابع معرفتی ما نسبت به باید ها و نبایدهای زندگی چیا هستن؟ 3 منبع در اصول و فقه شیعه معرفی میشه:

1-کتاب
2-سنّت
3-عقل

و به بیان متین آیت لله جواددی، عقل و نقل در عرض هم، هر دو حجّت شرع هستند و نقل شامل دو بخش کتاب و سنّت شده و عقل هم شامل 4 بخش: عقل تجریدی-نیمه تجریدی-تجربی و ناب می شود.

و نحوه ی تاثیر و استفاده از هر یک از اینها علمی مخصوص به خودش داره و کاملا اری تخصصی هست.

حالا بعضی دوستان اولا فکر می کنند تنها حجّت، احادیث و روایات است. در حالی که دو حجّت دیگر هم در عرض روایات هست. اما جدای از این، دوستان حتّی با نحوه ی برّرسی روایات و احادیث هم آشنا نیستند.
خود روایات، به تنهایی قابل استناد نیستند، خصوصا در مسائل اجتماعی، اوّلا باید همه ی احادث هم موضوع معصومین کنار هم بررسی شود که به اصطلاح فنّی به آن تشکیل جامعه ی روائی می گویند. به علاوه سند روایات باید بررسی شود. علاوه بر آن، محتوای روایت با قرآن و اصول مسلّم عقلی باید تطبیق داده شود. بعد تازه فرد وارد فهم الحدیث بشه، در فهم الحدیث باید عنصر مختلفی رو دانست و خصوصا و شدیدا دانستن 3 عنصر فوق العاده مهم است که باید آشنایی داشت؛

1-ادبیات عرب
2-منطق و اصول
3-تاریخ اسلام

اولا ادبیات عرب باید ملکه شده باشد برای فرد، به اصطلاح ادب عرب را شامل صرف و نحو و لغت و بلاغت و معانی الحروف و... را خورده باشد. که دقیقا متوجّه باشد اینجا استعاره بکار رفته، انجا کنایه است، اینجا این -من- که آمده بعضیه است یا تعلیلیه است و.... تا فهم عبارت حاصل شود.

ثانیا منطق لازم است، چون باید منطق را خوانده باشد تا با انواع دلالت ها آشنا باشد، درست و غلط صورت های استدلال ها و مغالطات را بشناسد و اگر در حدیثی ولو با سند صحیحه، مغالطه دید، به راحتی اعتماد نکند. و همچنین روابط قضایا را بداند تا توجه کند که این عبارت، مثلا عکس نقیضش منتج به چه می شود؟!

ثالثا اصول باید بداند، چون تا کسی مفهوم و منطوق را نداند که چیست و اساساً چطور باید نتیجه گیزی و الزام را از عبارات بیرون کشید، نمی تواند استفاده کند. اساسا مبحث الفاظ و دلالات و سرفصل های اول اصول و میزان تاثیرش در فهم یک عبارت بر اهلش پوشیده نیست.

و رابعا تاریخ بداند تا بتواند بفهمد که این روایت در چه برهه ی زمانی و مکانی و شرایط از تاریخ صادر شده، اصل است یا استثناء؟ اعتقاد است یا تقیّه؟ مطلق است یا مقیّد؟ مخاطبش کیست؟ زمان و مکان چقدر در آن دخیل بوده و...؟! و دیگر عبارات حضرات را بشناسد و مقاسیه کند.

حالا امثال آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری عمر خود را در کسب این مقدمات و کسب اجتهاد در این امور طیّ کرده اند و متخصص این رشته شده اند و همه ی این روایات را دیده اند و نظر داده اند، و حالا ما می خواهیم، با چهار تا اتفاقی که دور خودمان در جامعه می بینیم و چهار تا حدیثی که پیدا کرده ایم، به مردم راه و چاه را نشان دهیم!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد هم به دیگران می گوییم که باید فردای قیامت پاسخگو باشید. ولی منی که بدون کسب مقدمات و تخصص به ارائه ی نظر و باید و نباید و راه و چاه به مردم می پردازم، اشکالی ندارد و اینکه من مردم را در زندگی شان دچار وسواس شرعی می کنم عیبی ندارد و اینکه من ترویج بد بینی جنسیتی می کنم اشکالی ندارد. غافل از اینکه به عنوان دوست نادان، قلب امام زمان را می آزارم.

************************************************************

مثلا حدیثی را جناب تنهاترین سردار اشاره کردند، دوست عزیز من می خوام یک حالتی و برداشتی را از حدیث ذکر کنم، البته نه به این معنی که دقیقا منظور همینه که من میگم، فقط می خوام ببینید که چه وجوهی هست که بهش توجه نمی کنید و می خواهید همینطور ساده ترین چیزی که از ترجمه ی یک حدیث می شه فهمید رو بگیرید و بگید همینه.

الان از این حدیث چیزی بیش از اینکه حضرت رسول در زمان 1400 سال پیش، و در مکان شهر نسبتا محدودی با مردمانی غالبا بدوی و در فرهنگی عربی و مردسالارانه، به حضرت زهرا گفتن شما کارهای خانه را انجام بده، و حضرت هم بنا بر همین شرایط زمانی و مکانی، خداراشکر کردن.

چطور شما عامل زمان و مکان را کاملا بی توجهی کرده و طبق چه ادلّه ای معنای این حدیث را به زمان ما تعمیم و توسعه می دهید؟ مثلا شما از کجا می دانید که اگر امروز قرار بود حضرت رسول تقسیم کار کنند، طور دیگری تقسیم کار نمی کردند و حضرت زهرا هم نظرشان چه بود؟

آیا خود شما در زندگی تون، در گفتار و تصمیم ها و نظراتتون، اینکه کجا باشید و در چه زمان و شرایطی باشید فرق نمی کنه؟ مثلا اگر وسط شمال ایران در بهترین آب و هوا باشید و کسی بگه بیا بریم قدم بزنیم، و یک وقت وسط بیابان بی آب و علفی باشید که پر از گرگ است و بگوید بیا بریم قدم بزنیم، این شرایط زمانی و مکانی و شرایط بر نظر شما موثّر نیست؟!!!

چنان که آیت الله جوادی در مورد مرجعیّت خانم ها هم در این مورد توضیحی میدن که سابق منع شدند خانم ها از مرجعیت، چون مرجع بدون تعامل مستقیم با مردم نمی تواست عمل کند. ولی امروزه با توسعه ی تعاملات و با ایجاد شبکه ها و تعاملات مجازی و اساساً عدم تعامل مستقیم و... اشکالی بر مرجعیتشون نیست. زمان حضرت علی، خود ایشان بر مردم حدّ اجرا می کردن، طبیعی است که حضرت زهرا نمی شده متصدّی امری بشن که خودشون بخوان برن حدّ اجرا کنن، امروزه ساختارهای اجتماعی توسعه پیدا کر ده و قاضی حکم میده و مسئول اجرا کسی دیگر است، پس خانم در این روزگار می تونه قاضی بشه و... .

اینو به عنوان یک جنبه اشاره کردم که ببینید برخورد با روایات کار ساده ای نیست.


پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

با او
سلام و ادب؛

در مورد جمله ای از جناب تنهاترین سردار، من نکته ای رو اشاره می کنم چون تذکرش را واجب میدانم، شما در جمله ای اخیرا نوشته اید؛

«ضمنا هر چی رهبرم بگن همونه،ایشون مقتدی من هستن،ولی من هستن،چشم بسته هر چی ایشون بفرمایند همون درسته...»

دو نکته عرض می کنم؛

1-در کلیپ تصویری که در دیدار دانشجوبان با ایشون بوده، که اگر شما را دیدم بلوتوث می کنم ان شا الله، از ایشون در مورد وضعیت بد حجاب و... می پرسن، ایشون میگن اونقدر هم وضعیت بد نیست و ترویج خراب بودن جامعه و ترویج فساد در جامعه نکنید.

2-خود این نگرش شما هم درست نیست، که هر چیز ایشون بگویند چشم بسته قبوله و درسته. برای این نکته، خاطره ای با یک واسطه نقل می کنم:

رهبری چند سال گذشته تشریف برده بودند دانشگاه امام صادق، پرسش و پاسخ دانشجویی بود، یک دانشجویی سوال می کند: گاهی ما در تحقیقات خودمون در بعضی مسائل، به نتیجه ای خلاف نظر شما می رسیم، اینجا باید نظر شما را درست بدانیم یا خودمون را؟!
ایشون ناراحت می شن و میگویند: من واقعا از یک دانشجوی محقّق دانشگاه امام صادق، انتظار چنین سوالی نداشتم. معلوم است که باید نتیجه ی تحقیق خود را درست بدانید.

دقّت کنید که التزام عملی را گفتند که لازمه، نه التزام نظری، در مسائل نظری و علمی، هر کس خودش باید تحقیق کنه، و الّا همه ی محقّقین می نشستند یک گوشه، ایشان نظرشان را می گفتند و همه می گفتند همین درسته. در مسائل نظری همه باید تحقیق کنند.

البته تحقیق این مطالبی نیست که شما می نویسید، همانطور که در نوشته ی قبل عرض کردم، تحقیق باید با کسب مقدّمات و آموزش روش تحقیق انجام بشه، اگر خواستیم در باب موضوعی در روایات تحقیق کنیم، باید بریم فقه الحدیث و منطق و اصول بخوانیم و یاد بگیریم، با روایات انس داشته باشیم، ادبیات عربمون خوب باشه تا نظر بدیم.

پس نه باید در مسائل نظری، مقلّد باشیم و نه باید بدون مقدمات، اظهار نظر کنیم. یا باید سکوت کنیم، یا باید برویم به کسب مقدّمات بپردازیم، تا مقدّمات را هم تا حدّ مطلوبی فرانگرفتیم، اظهار نظر کلّی نکنیم، به دیگران راه و چاه نشان ندهیم.
پس ما فقط نسبت به خدا و معصومین باید مطیع محض هم در عمل و هم در نظر باشیم. و در هر جامعه ای هم البته مردم باید نسبت به قانون و حاکمانشان، التزام عملی داشته باشند، برای حفظ نظم جامعه، ولی التزام نظری در جائی لازم شمرده نشده.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

طارق;185178 نوشت:
حالا امثال آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری عمر خود را در کسب این مقدمات و کسب اجتهاد در این امور طیّ کرده اند و متخصص این رشته شده اند و همه ی این روایات را دیده اند و نظر داده اند، و حالا ما می خواهیم، با چهار تا اتفاقی که دور خودمان در جامعه می بینیم و چهار تا حدیثی که پیدا کرده ایم، به مردم راه و چاه را نشان دهیم!!!!!!!!!!!!!!!!!! بعد هم به دیگران می گوییم که باید فردای قیامت پاسخگو باشید. ولی منی که بدون کسب مقدمات و تخصص به ارائه ی نظر و باید و نباید و راه و چاه به مردم می پردازم، اشکالی ندارد و اینکه من مردم را در زندگی شان دچار وسواس شرعی می کنم عیبی ندارد و اینکه من ترویج بد بینی جنسیتی می کنم اشکالی ندارد. غافل از اینکه به عنوان دوست نادان، قلب امام زمان را می آزارم. ************************************************** ********** مثلا حدیثی را جناب تنهاترین سردار اشاره کردند، دوست عزیز من می خوام یک حالتی و برداشتی را از حدیث ذکر کنم، البته نه به این معنی که دقیقا منظور همینه که من میگم، فقط می خوام ببینید که چه وجوهی هست که بهش توجه نمی کنید و می خواهید همینطور ساده ترین چیزی که از ترجمه ی یک حدیث می شه فهمید رو بگیرید و بگید همینه. الان از این حدیث چیزی بیش از اینکه حضرت رسول در زمان 1400 سال پیش، و در مکان شهر نسبتا محدودی با مردمانی غالبا بدوی و در فرهنگی عربی و مردسالارانه، به حضرت زهرا گفتن شما کارهای خانه را انجام بده، و حضرت هم بنا بر همین شرایط زمانی و مکانی، خداراشکر کردن. چطور شما عامل زمان و مکان را کاملا بی توجهی کرده و طبق چه ادلّه ای معنای این حدیث را به زمان ما تعمیم و توسعه می دهید؟ مثلا شما از کجا می دانید که اگر امروز قرار بود حضرت رسول تقسیم کار کنند، طور دیگری تقسیم کار نمی کردند و حضرت زهرا هم نظرشان چه بود؟

استاد.
به خدا قسم ما افرادی خودخواه نیستیم.بخدا قسم ما دلمان به حال جامعه مان میسوزد که دارد از دست میرود.
جامعه ای که دیگر حریمی برای محرم و نامحرم نمانده.
استاد چرا نمیگویید وظایف زن و مرد را؟
از آدم تا خاتم میدانند که خداوند زن را برای وظایفی و مرد را برای وظایف خاص خودش آفریده که اگر این وظایف به هر نحوی جابجا شوند به مرور زمان حکایت آن زن بی حیا و آن مرد بی غیرت آمریکایی میشود.
استاد پیامبر اسلام در 1400 سال پیش به زن ها جداگانه آموزش میداده به مرد ها جداگانه؟چرا ما آمده ایم دین را تحریف کرده و دانشگاه را مختلط کرده ایم که پسر نامحرم دست دختر نامحرم را بگیرد و او را از جاده رد کند؟استاد این چیزایی که من میبینم شما میبینید؟آیا میبینید دختری 20 ساله که به خانه دانشجویی پسرا رفته و بقول خودشان درس میخوانند؟
آیا میدانید هر مومنی دست جوانی گوشی موبایل ببیند میداند که طرف چندتا دوست دختر دارد؟آیا میدانید جوانان ما تا 30 سالگی نماز نمیخوانند؟آیا میدانید بعضی طلبه ها هم در این روز ها آرزوی های دور و دراز میکنند؟روز عاشورا را ندیده اید؟فته ها چه؟آن رنگ های سبز که حرمت سید ها را پایین آوردند چه؟آن دختر که نامش ندا بود چه؟آن بی بی سی که هر روز اخبار دروغ میگوید چه؟
میدانم که اینها همه را میدانید.
استاد جامعه دارد از بین میرود و من فقط بیست سال سن دارم.من چکار میتوانم برای این جامعه بکنم وقتی تمام امیدم بشماست؟به شمایی که مجبورید با سیاست رفتار کنید.
باور کنید خیلی ها بمن گفتند چرا در سخنانت سیاست بخرج نمیدهی که خانم های سایت بر ضدت نشوند.آخر سیاست را وارد وجود خودم که طرفدار داشته باشم؟جامعه ام چه میشود؟
آن پدری که معتاد میشود چه؟آن جوانی که شب روز کراک نابودش میکند؟آن قمه زنی ها و چاقو کشی ها چه استاد؟هنوز به این جامعه میگوییم اسلامی چون افرادی مثل شما هستند.پس مارا نا امید نکنید.
التماس دعا:Gol:

با سلام و احترام

بنده بارها و بارها در همين سايت اشاره كردم كه با اصل حضور و اشتغال بانوان در جامعه ي امروزي مخالفتي ندارم، منتهي در مقام ضرورت و نياز جدي.


شخصاً در بين مطالبي كه تا حالا در باب حضور زن در جامعه ي اسلامي مطالعه كردم موافق نظرات جناب مهدي نصيري هستم،
ايشون در این زمینه می نویسد :

[=b mitra]از نظر آموزه‌هاي اسلامي، مقدس‌ترين جايگاه براي زن مسلمان خانه و خانواده است و زن به ميزاني که مستور و محجوب باشد، ارزش والاتري مي‌يابد و بيشتر مرضي خداوند است.
[=b mitra]اما اکنون ما شيعيان و محبان حضرت فاطمه زهرا (س) در کار بيرون کشاندن زن از کانون خانواده و همدوشي او با مردان و حضور همه جانبه و مختلط او با مردان در دانشگاه و اداره و خيابان و ورزشگاه و مجلس و دولت هستيم و اين منکر آشکار را معروف مي‌پنداريم و با ادله‌اي واهي، آن را رسالت اسلامي و شيعي خويش مي‌پنداريم و البته چون کبک هم سر در برف مي‌کنيم و مفاسد حضور همه جانبه بانوان در همه عرصه‌هاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي را که عبارت است از بي‌بند و باري و فساد و طلاق و فرار از ازدواج و... را ناديده مي‌گيريم و از سير روزافزون اين مفاسد، لرزه بر انداممان نمي‌افتد.»
[=b mitra]منبع: نشانه هاي بحران (بشر قرن 21 بحران زده ترين بشر معاصر )

ولی در جایی دیگر همین جناب نصیری می نویسند:

(ممكن‌ است‌ كساني‌ سخن‌ از تغيير شرايط‌ و ضرورت‌ انطباق‌ احكام‌ اسلام‌ با مقتضيات‌ زمان‌ بگويند. در اينكه‌ زمانه‌ دگرگون‌ شده‌ ‌ و شرايطي‌ متفاوت‌ با گذشته‌ به‌ وجود آمده‌ است‌، هيچ‌ بحثي‌ نيست‌ امّا بايد اين‌ نكته‌ را به‌ روشني‌ دريابيم‌ كه‌ تغييرات‌ و دگرگوني‌هاي‌ زمانه‌ ما كه‌ عمدتا ظرق یک صد سال اخیر تحت‌تأثير تمدن‌ غرب‌ رخ‌ داده‌ است‌، ماهيتي‌ جز انحطاط‌ و تباهي‌ ندارد (1)
و اگر ما بر اين‌ ماهيت‌ وقوف‌ پيدا نكنيم‌ و در كار انطباق‌ دين‌ با شرايط‌ كنوني‌ برآييم‌، بدون‌ شك‌ پس‌ از مدّتي‌ از اسلام‌ جز اسمي‌ باقي‌ نخواهد ماند و پوستيني‌ كاملاً وارونه‌ بر تن‌ اسلام‌ پوشانده‌ خواهد شد که متاسفانه نشانه های نامیمون این اتفاق سهمگین را شاهدیم .

و در ادامه:
... نگارنده‌ نه‌ تنها بر صعوبت‌ و تقريباً غيرقابل‌ اجرا بودن‌ ديدگاه‌ اسلام‌ درباره زن‌ به‌ طور كامل‌، در شرايط‌ منحط‌ كنوني‌ آگاه‌ است‌ و بلكه‌ بر مخاطرات‌ صرف‌ مطرح‌ كردن‌ اين‌ ديدگاه‌ نيز كاملاً وقوف‌ دارد.)



(1): نگارنده، کارنامه ی تمدن غرب را در بُعد نظام معیشت و دستاوردهای مادی نیز در برآیند نهایی منفی می داند و بر این باور است که اگر معصوم علیه السلام در عالم حضور میداشت و مبسوط الید می بود، هرگز بشر به تمدن کنونی نمی رسید. تمدن جدید جوهری کاملاً بحرانی و تباه دارد . رجوع شود به کتاب «اسلام و تجدد»، از همین قلم .

طارق;185178 نوشت:

چطور شما عامل زمان و مکان را کاملا بی توجهی کرده و طبق چه ادلّه ای معنای این حدیث را به زمان ما تعمیم و توسعه می دهید؟ مثلا شما از کجا می دانید که اگر امروز قرار بود حضرت رسول تقسیم کار کنند، طور دیگری تقسیم کار نمی کردند و حضرت زهرا هم نظرشان چه بود؟

با سلام و احترام

شما بر اساس چه دلايلي چنين برداشتي مي فرماييد؟!!

دستورات اهلبيت عليهم السلام از 1400 سال قبل كه فرمودند تا قيامت هيچ تغييري نميكنه و همگي براي سعادت انسان‌هاست.

اين ما هستيم كه طبق تغييرات زمانه احكام و روايات دين رو تغيير ميديم و بعد كه حضرت ولي عصر عجل الله تعالي فرجه الشريف ظهور بفرمايند تمامي اين احكام، سنن و دستورات فراموش شده رو احيا مي فرمايند.

(اين المؤمل لاحياء الکتاب و حدوده)
(کجاست آنکه براي احيا و زنده کردن کتاب آسماني قرآن و حدودش مورد اميد و آرزوست).

اللهم عجل لوليك الفرج

[=Garamond]با او
[=Garamond]سلام و ادب؛

[=Garamond]بنده دو نوشته در این تاپیک گذاشتم، با عنوان ذیل که دوستان می توانند با کلیک بر روی آن، آن را مطالعه کنند؛

[=Garamond]************************************************************

[=Garamond]اما در مورد مطالب آیدی محترم آذربانو؛

[=Garamond]مطلب شما مملوّ از چندین مغالطه بود، منتها مجموعاً بنده این نکات را خدمتتان عرض می کنم؛

[=Garamond]1-هیچ جای سخن ما این نبوده که ملاک شناخت حقّ، اشخاص هستند. یعنی نمی گوییم فلان سخن صحیح است چون فلانی می گوید، می گوییم فلانی به عنوان متخصص این امر،این سخن را می گوید با این ادلّه و دلایل که منطقی تر از دیگر نظرات به نظر می رسد. امیدوارم فرق این دو برایتان روشن باشن.
[=Garamond]شخص گرایی آن جاست که نظر فردی بدون بیان ادلّه ی مستدل و مستند او ذکر و درست پنداشته شود که ما چنین نکرده ایم.


[=Garamond]********************************


[=Garamond]2-نسبت ناروای دیگری که در نوشته ی شما نسبت به عرائض ما بود اینکه گویی ما گفته ایم بیان و احادیث و روایات حضرات معصومین، برای همه ی زمان ها نیست. چرا هست، ولی با چه شرایطی؟ بدون در نظر گرفتن لوازم فهم یک حدیث، هر حدیثی دستمان افتاد بدون بررسی بگوییم برای همه ی زمان هاست؟
[=Garamond]نخیر، باید عوامل مختلفی را در فهم یک حدیث، مدّ نظر قرار داد. از جمله زمان و مکان و... .

[=Garamond]فرهنگ بیان و اندیشه معصومین، الهی و ابدی است، ولی این به این معنا نیست که تک تک احادیث هم چنین است. بسیاری از روایات مبتنی بر شرایط زمان الف یا مکان و شرایط ب بیان شده که با تغییر این شرایط زمانی و مکانی نظرات حضرات تغییر می کرده و می کند، چنان که در موضوعاتی روایاتی با مضامین مخالف هم داریم که نشان از تغییر آموزه به خاطر تغییر زمان و مکان دارد.
[=Garamond]این به این معنا نیست که نظرات معصومین عوض شده، بلکه نظر معصومین بر اساس اصول ثابتی مبتنی بر شرایط مختلف، نتایج مختلفی را بیان می کند که اساساً اجتهاد یعنی فهم همین اصول ثابت معصومین که بتوان نظر حضرات را در زمان غیبت مبتنی بر زمان حال، استخراج کرد.


[=Garamond]********************************


[=Garamond]3-اما اینکه شما می گویید شما هم خودتان معنای عبارات را متوجّه می شوید و هر نظری صحیح نیست، بسیار خوب پس شما هم نظری دارید کنار نظر آیت الله جوادی آملی و شهید مطهری، اشکالی نداره. همیشه از هر بیان دینی، قرآنی، روائی فهم ها و تفاسیر مختلفی بوده است. بنده با ذکر ادلّه ای که اشاره شد، نظر آیت الله جوادی و شهید مطهری را با ادلّه ی مخصوص خودشان که ذکر کرده اند معقول تر از فهم و تفسیر دوستان و شما از عبارات می دانم.

[=Garamond]نظر آیت الله جوادی آملی(مجتهد)
[=Garamond]نظر استاد شهید مطهری (مجتهد)

[=Garamond]نظر آقای مهدی نصیری
[=Garamond](آنقدر که من می دانم غیر مجتهد، تا به حال نشنیده ام که ایشان از کسی اجازه ی اجتهاد گرفته باشند.)
[=Garamond]نظر آیدی آذربانو (اگر نظر مستقلی از آقای نصیری داشته باشید.-آنقدر که من می دانم، غیر مجتهد)

[=Garamond]حالا ما فهم آن دو بزرگوار از منابع دینی را معقول تر و مطمئن تر از فهم آقای نصیری و شما از منابع دینی می دانیم. هر کس فهم شما از منابع دینی را معقول تر می داند، نظر شما را بپذیرد. در ضمن پذیرفتن نظر اشخاص اگر ضمن بررسی دلایل آن ها باشد، شخص گرائی نیست. اگر نظر کسی را بدون خواستن و بررسی ادلّه ی او و صمّ بکم بپذیریم، شخصیت گرائی است که چنین نکرده ایم.

[=Garamond]الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]زیاده عرضی نیست.
[=Garamond]یاحق

با سلام
با تشكر ويژه از جناب طارق كه با حوصله پاسخگو هستن و انصافا بهترين پاسخ ها رو هميشه ميدن
دوستان معترض يه سوال داشتم از خدمت شريفتون اينكه اگه قرار بود هركدوم از ما بر اساس فهم و انديشه خودمون عمل كنيم و احاديث و برداشت به راي كنيم پس فلسفه وجوري مجتهد چيه اين وسط؟ مگه نه اينكه عده اي درس دين ميخونن تا پاسخ گوي شبهات بقيه مردم باشن؟ چرا هر مسلمون بايد مجتهد داشته باشه؟ خوب اون دنيا ميريم ميگيم ما از اين حديث اينو فهميديم چه ميدونستيم منظور پيامبر شامل بعد هاي ديگه هم ميشده نه؟
به نظر ميرسه فرمايشات جناب طارق در اين مورد قابل قبوله كه گفتن :

نقل قول:
حالا ما فهم آن دو بزرگوار از منابع دینی را معقول تر و مطمئن تر از فهم شما از منابع دینی می دانیم. هر کس فهم شما از منابع دینی را معقول تر می داند، نظر شما را بپذیرد. در ضمن پذیرفتن نظر اشخاص اگر ضمن بررسی دلایل آن ها باشد، شخص گرائی نیست. اگر نظر کسی را بدون خواستن و بررسی ادلّه ی او و صمّ بکم بپذیریم، شخصیت گرائی است که چنین نکرده ایم.

چون اگه غير اين باشه فلسفه مرجعيت تقليد رو زير سوال ميبريم!

بنام خدا.
سلام.

گل مینا;185275 نوشت:
دوستان معترض يه سوال داشتم از خدمت شريفتون اينكه اگه قرار بود هركدوم از ما بر اساس فهم و انديشه خودمون عمل كنيم و احاديث و برداشت به راي كنيم پس فلسفه وجوري مجتهد چيه اين وسط؟ مگه نه اينكه عده اي درس دين ميخونن تا پاسخ گوي شبهات بقيه مردم باشن؟ چرا هر مسلمون بايد مجتهد داشته باشه؟ خوب اون دنيا ميريم ميگيم ما از اين حديث اينو فهميديم چه ميدونستيم منظور پيامبر شامل بعد هاي ديگه هم ميشده نه؟

تمامی مراجع تقلید توی بسیاری از مسائل با هم اختلاف دارند.دلیل نمی شود چون این یکی بیشتر به ملاک های ما نزدیک داره درست میگه.
مثلاً شما ملاک هایی دارید یه مرجع ملاک های شما رو تایید میکنه.من ملاک هایی دارم و مرجعم ملاک های منو تایید میکنه.
گل مینا;185275 نوشت:
چون اگه غير اين باشه فلسفه مرجعيت تقليد رو زير سوال ميبريم!

با این حسابت تمامی مراجع که با هم اخلاف نظر دارند زیر سوال میروند.
--------------------
اتفاقاً نقل احادیث و بیرون کشیدن مطالبی از آن که ربطی به حدیث ندارد نوعی تحریف محسوب میشود.چرا که احادیث به هم گره خورده اند.
اگر کسی یک حدیث بیاورد و آن را نقل کند اگر حرفش مشکل داشته باشد احادیث دیگر آنرا نقض میکنند همانطور که احادیثی داریم که حرف استاد طارق را رد میکنند.
البته استاد طارق بیشتر نقل از کتاب میگوید.
بله....
مراجع تقلید هم اشتباه میکنند.نمیگویم ما بهتر از آنها میفهمیم.به هر حال آن زمان امام جواد بچه بود هم عالمان جلویش کم میاوردند.پس هر کسی در مورد هر موضوعی نمیتواند خبره باشد.
بهترین راهنمای انسان عاقل، عقل خودش است.
:Gol:

سلام به همگی

بنظر من جناب طارق کاملا منطقی می گن حرف ایشون عاقلانه تر

شرایط الان ایران اینو می پذیره که زنان در جامعه باشن(فشار اقتصادی و...)

اما اینم خودش مشکلاتی داره که توصیه من به اقایون این میشه

تقوا پیشه کنین وایمانتون قوی کنین:Mohabbat::khandeh!::Sham::estenad:

با او
سلام و ادب؛

دوست عزیز، جناب علی؛

در مورد اختلاف علما و مراجع که مشخص است، اگر در مقام عمل بگوییم، هر کس طبق نظر و در حیطه ی فتوای مرجعش عمل می کنه. اما اگر در حیطه ی تفکر و نظر بگیم، خب هر کس بررسی می کنه و نظر معقول و منطقی و متعادل رو می پزیره. شما هم می توانید نظر علمایی را که بنظرتون تقریرشون از معارف اسلام درست تره بپذیرید، ولی به دیگران هم حق بدید که نظر علمایی که بنظرش درست تر و منطقی تر و متعادل تر هست رو که به حق نزدیک تر می دونه، بپذیره.
در ضمن اشاره کردید روایاتی نظر مورد نظر ما رو ردّ می کنه، اولا همانطور که اشاره کردید، بنده خودم را مجتهد نمی دونم و نظر معقول آیت الله جوادی آملی و استاد شهید مطهری رو نقل کرده و ازش دفاع می کنم. اما اگر بگید روایاتی هست که نظر اونها رو ردّ می کنه، خب بله، در هر موضوعی ممکنه روایات متعارض دیده بشه، این هم روش علمی داره که دو روایتی که مضمون متفاوت یا مخالف داره، چطور باید جمع کرد یا کدام را پذیرفت؟! که این بزرگانی که ازشون نقل کردم خبره ی این مسائل بوده و آن روایات معارض نظرشون را هم دیده اند و بررسی نموده اند که در آثارشون به بعضی اشاره کرده و توضیح دادند. لذا برای همین استاد مطهری می فرمایند که:

در باب شركت زنان در اینگونه موارد (مسائل و وقاعیه و محافل اجتماعی) در كتب حديث روايات ضد و نقيضى وارد شده است. از بعضى از آنها ممنوعيت شديد استفاده مى‏شود. اما صاحب وسائل كه خود محدّث متبحّرى است با توجه به مجموع آثار و روايات اسلام مى‏گويد: «از مجموع روايات استفاده مى‏شود كه براى زنان رواست كه براى مجالس عزا يا براى انجام حقوق مردم يا تشييع جنازه بيرون روند و در اين مجامع شركت كنند، همچنانكه فاطمه عليها السلام و همچنين زنان ائمه اطهار در مثل اين موارد شركت‏ مى‏كرده‏اند. پس جمع بين روايات حكم مى‏كند كه روايات منع را حمل بر كراهت كنيم.»

اما بعدا خود ایشان نظری اجتهادی خودشان رو در پاسخ انتقادات کتابشون می دهند و حتّی کراهت ذاتی رو هم نفی می کنند؛

«متن کتاب استاد: شما اگر از فقها بپرسيد آيا صِرف بيرون رفتن زن از خانه حرام است، جواب مى‏دهند نه. اگر بپرسيد آيا خريد كردن زن ولو اينكه فروشنده مرد باشد حرام است يعنى نفس عمل بيع و شِراء زن اگر طرف مرد باشد حرام است، پاسخ مى‏دهند حرام نيست.
نقدِ ناقد: حرام نيست ولى مذموم است.
پاسخ استاد به نقد: چه دليلى هست كه اگر مقارن با امر ديگرى نباشد حتى مكروه هم باشد.»

********************************************

در مورد عقل هم، بله بهترین راهنما عقل انسان است، ولی آیا می دانید عقل چه شأن دارد و از چه طرقی می تواند به نتیجه ی درست برسد؟

اوّلا عقل 4 شأن دارد:

عقل ناب (عرفان)
عقل تجریدی (فلسفه و...)
عقل نیمه تجریدی (ریاضیات و...)
عقل تجربی (همه ی علم تجربی)

و روش هر کدام از این 4 جنبه ی عقل هم متفاوت است، عقل در هر زمینه و با هر روشی، اصول و مبانی و قوانینی دارد که اگر عقل از آنها پیروی کند، به نتیجه ی درست می رسد. نه اینکه هر چه به ذهنمان رسید، همان را درست بدانیم و فکر کنیم عقل نتیجه گرفته. خیلی وقت ها ما نتایج وهم و خیال را به اشتبله، نتیجه ی عقل می دانیم.

مثلا اگر شما در عقلتان چنین نتیجه بگیری که؛

اگر الف، آنگاه ب
تحقق ب
پس: تحقق الف

مانند:

اگر باران ببارد، زمین خیس می شود.
زمین خیس شده است.
پس: باران باریده است.

در منطق به این نوع استدلال، قیاس استثنائی متصله می گویند و اینگونه نتیجه گیری را، وضع تالی می گویند که باطل است و الان این استدلال بالا و مثالی که زدم، طبق عقل باطل و اشتباه است، ولی شاید بنظر بسیاری درست برسد. دلیل اشتباه بودنش هم این است که ممکن است، زمین خیس شده باشد، ولی نه از طریق باران، بلکه کسی با شلنگ آب، زمین را خیس کرده باشد.

عقل همینطور پدیده ی رها و خودعاملی نیست که هرچی به ذهنمون رسید فکر کنیم، عقل می گه.
باید عقل در هر رشته و روش و حیطه ای، طبق اصول و قوانین آن حیطه به بررسی بپردازد. و اساسا! دلیل رجوع به متخصص خبره هم همین است.

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

1. داشتن مرجع تقليد بر هر مسلماني كه ادعاي مسلموني داره واجبه
2. درسته كه مراجع اختلاف نظر دارن ولي اين اختلاف در اون حدي نيست كه نظر يكديگرو نفي كنن واجب خدا در همه حال واجبه اختلاف ممكنه در صورتي باشه كه مثلا مورد خاصي رو مرجعي بگن مستحب است مرجع ديگه اي بگن احتياط مستحب است. ولي مخالفت اين قدر نيست كه مرجعي بگه فلان امر واجبه ديگري بگه حرامه!!!
3. اگر قرار بود هركس مرجعش عقلش باشه خداوند 24000 پيامبر براي هدايت انسان ها نميفرستاد و همه با توجه به اندازه عقل و فهم خودشون عمل ميكردن نه؟

طارق;185187 نوشت:
ایشون میگن اونقدر هم وضعیت بد نیست و ترویج خراب بودن جامعه و ترویج فساد در جامعه نکنید.

سلام جناب طارق
ترویج در اون جمع دانشویی که رسانه عمومی پوشش میداد با لحن اون دانشجو و جو اونجا خیلی متفاوت هست با ایشان..
ایشان ولی بنده هستند و مطمین هستم هر چه ایشون بگویند درست است،نه ار نظر درایت بالاتر از ایشون هستم و نه از نظر فقهی بیشتر میدادم
چنانچه علامه حسن زاده املی فرمودند به حرف آیت الله خامنه ای گوش بدهید که گوش این آقا به دهان امام زمان است...

طارق;185178 نوشت:
الان از این حدیث چیزی بیش از اینکه حضرت رسول در زمان 1400 سال پیش، و در مکان شهر نسبتا محدودی با مردمانی غالبا بدوی و در فرهنگی عربی و مردسالارانه، به حضرت زهرا گفتن شما کارهای خانه را انجام بده، و حضرت هم بنا بر همین شرایط زمانی و مکانی، خداراشکر کردن.

الله اکبر
اللهم عجل لولیک الفرج
جناب طارق قرآن هم توی همون عصر فرستاده شده،اگر دوست دارید آیات قران رو هم عوض کنیم
این چه فرمایشی است که میفرمایید،همین حرفا که 1400 سال پیش قدیمی شده داره ریشه دین رو میسوزونه...
جناب طارق من هنوز نمیدونم شما با کجای حرف ما مخالفید؟
بنده عرض کردم بله زن نباید محبوس باشه،باید در اجتماع باشه...اما در شرایط ضروری..
گفتم زن اگر میخواهد کار کند اول به فکر شوهرش و بچه هاش باشه... و سپس محیطی خالی از اختلاط رو انتخاب کند...گفتم منشی گری و این کارهایی که زن بره جلوی دیدگان هزاران مرد اثار بسیار بدی روی جسم و روحش خواهد گذاشت..
اگر با اینها مخالفید پیشنهاد میکنم از اول به دنبال دینی دیگر باشید..چون این ها همه حرف های دین ماست..

بنام خدا.
سلام.
استاد کلام شما صحیح است.
اما به این هم دقت کنید که بنده یک نفر نیستم که حرف تعصبانه بزنم.خیلی ها با بنده موافق هستند.خیلی ها هم با شما موافقند.
من دوست دارم در این مورد بیشتر صحبت کنیم.
همه ما خوب میدانیم که جامعه م از انقلاب اسلامی تا الان کاملاً منقلب شده بسیاری از فساد ها در اون رواج پیدا کرده.
همه ما هم خوب میدونیم که دشمن در این فساد ها دست داشته.و کاملاً هوشیارانه کار کرده.
با این حساب از نظر شما جامعه ای که در حال رفتن به سمت فساد های اخلاقی و اجتماعی است چه دلایلی میتواند داشته باشد؟
آیا یکی از دلایلش نمی تواند حضور اجتماعی زن در کنار نامحرم باشد؟خواهش میکنم اگه میخواهید انکار کنید با دلیل و منطق انکار کنید.
همین مساله دانشگاه ها را مطرح کنیم.اگر دانشگاه ها مختلط نبود به نظر شما چقدر از این فسادها جلوگیری میشد؟
الان هرکسی میره دانشگاه دوستشاش میپرسن دخترای اونجا چه خبر؟ چرا باید این چنین باشد؟
جوانان ما مشکلات ازدواج دارند.آیا کسی هست که این مشکلات را برطرف کند تا آنها به راه فساد و گناه آلوده نشوند؟چقدر مهندس بیکار داریم؟
من مدرک تحصیلی دیپلم دارم.اما شما چند نفر فوق لیسانس میتوانی پیدا کنی که در ضمینه نرم افزار از من سوالی نکند؟دقت کنید نمیخوام تعریف کنم دارم مشکلات جامعه ای که تحریف شده رو میگم.
بنظر شما منشاء این مشکلات کجاست؟آیا علمای ما هستند؟آنها که همه شان خانواده های خوب و دینی دارند.پس چرا مردم مثل آنها خانواده های پاک ندارند؟آیا علمای ما کم کاری میکنند؟
:Gol:

جناب طارق 1400 سال پیش نه ماهواره ای بود،نه این همه فساد،زن گرفتن راحت بود،اما الان چی؟
این همه تجاوز و دزدی ،این همه فساد،این همه افراد بیمار دل...
پس باید بیشتر رعایت کرد...
حضرت رسول فرمودند دین داری در آخر الزمان خیلی سخت میشه،نفرمودند احادیث رو دور بزنیم که راحت بشیم..
جناب طارق،استاد طارق،برادر عزیز...
شما که میفرمایید حضور باشه صحیح..
اما مرز بندی کنید لااقل...
اخه دوست گرامی منشی یه آموزشگاه پسرونه یه نوع حضوره و معلم مدرسه دخترانه نوع دیگر
کاری که از صبح تا 12 هست یه نوع حضوره و کاری که زن 5 میرسه خونه نوع دیگر
کاری که قاطی نامحرم هست و در مقابل دیدگاه شهوت بار هزاران مرد هست هم اسمش حضور است
دوستانی هستند که شاید مثل من بی سواد باشند،شما رو به خدا مرز بندی کنید.

با او
سلام و ادب؛

جناب تنها ترین سردار، شما همان سخن خانم آذربانو در صفحه ی پیش را تکرار کرده و به نوشته ی بنده نسبت ناروایی داده اید که گویی بنده گفته ام که قران کریم و روایات معصومین، قدیمی شده است، نخیر، عرض کردم باید در فهم آنها، عنصر زمان و مکان را دخیل کرد. جوابی که برای ایشان نوشتم را، برای شما هم نقل می کنم؛

نسبت ناروای دیگری که در نوشته ی شما نسبت به عرائض ما بود اینکه گویی ما گفته ایم بیان و احادیث و روایات حضرات معصومین، برای همه ی زمان ها نیست. چرا هست، ولی با چه شرایطی؟ بدون در نظر گرفتن لوازم فهم یک حدیث، هر حدیثی دستمان افتاد بدون بررسی بگوییم برای همه ی زمان هاست؟
نخیر، باید عوامل مختلفی را در فهم یک حدیث، مدّ نظر قرار داد. از جمله زمان و مکان و... .

فرهنگ بیان و اندیشه معصومین، الهی و ابدی است، ولی این به این معنا نیست که تک تک احادیث هم چنین است. بسیاری از روایات مبتنی بر شرایط زمان الف یا مکان و شرایط ب بیان شده که با تغییر این شرایط زمانی و مکانی نظرات حضرات تغییر می کرده و می کند، چنان که در موضوعاتی روایاتی با مضامین مخالف هم داریم که نشان از تغییر آموزه به خاطر تغییر زمان و مکان دارد.
این به این معنا نیست که نظرات معصومین عوض شده، بلکه نظر معصومین بر اساس اصول ثابتی مبتنی بر شرایط مختلف، نتایج مختلفی را بیان می کند که اساساً اجتهاد یعنی فهم همین اصول ثابت معصومین که بتوان نظر حضرات را در زمان غیبت مبتنی بر زمان حال، استخراج کرد.


******************************************************

دلائل اشتباه بودن و خطر فکری تفکرات شما؛

اما در مورد باقی نکاتتان، بنده عرض می کنم که ما نباید سلائق شخصی مان را به عنوان حرف دین معرفی کنیم. حدود شرعی مشخص است، طبق حدود شرعی هم در تاپیک دیگری که در باب مثلا اختلاط در دانشگاه بود، نشان شما دادم که ابتدا به ساکن نه حرام است و نه ابتدا به ساکن علما منع کرده اند، مراجع هم همه با ذکر قیدهایی نهی کردن، که قیود هم فردی است، یعنی برای هر فرد اگر اطمینان از افتادن در فساد باشد، نباید برود.

حالا شما سلیقه ی دینی تان طوری است که دوست دارید در همه جا تفکیک جنسیتی باشد، این یک سلیقه ی فرا فقهی است، نباید این را به عنوان نظر دین بگویید. اگر شما ده تا محیط دیده اید که فساد داشته، بنده هم ده جا را دیدم که مختلط بوده و در عین حال کاملا حدود الهی رعایت می شده و هیچ مشکلی نبوده. نمی شود با استقراء ناقص و مشاهدات محدود خودمان صحبت کنیم.

به علاوه بنده و شما نباید برای مردم راه و چاه تعیین کنیم، شما کار را به جایی رسانده اید که می خواهید تا رنگ جوراب خانم ها را شما تعیین کنید. برای اینکه پسرها در به فساد افتادن از دیدن جوراب سفید، مجبور می دانید. این یعنی اگر تفکر شما روزی بر جامعه حاکم شود، احتمالا تا مدل روسری و رنگ روسری و رنگ جوراب و مدل کفش خانم ها را هم می خواهد تعیین کند و او را در سلیقه ی لباس هم محدود کند.

اینها نه دین است و نه اسلام، نوعی افراط خطرناک است که جز دین گریزی نسل جدید خانم ها از دین و دین داری، چیزی به ارمغان نمی آورد.

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

گل مینا;185313 نوشت:
1. داشتن مرجع تقليد بر هر مسلماني كه ادعاي مسلموني داره واجبه

با سلام و احترام

بله بنده هم مرجع تقليد دارم، اما تقليد محدوده‌ي خاصي داره. و آقاي جوادي آملي هم نه مرجع تقليدند و نه حرف‌شون مورد تاييد اكثريت علماء بزرگ، استباطي هست كه خودشون از آيه داشتند! و بنده هم اين استنباط رو قبول ندارم.
ضمن اينكه بنده نگفتم حضور زن در جامعه حرامه! مسلما در برخي موارد حضور زن در جامعه ضرورت جدي داره.

و همچنان‌كه از اول در بيوگرافي پروفايلم اشاره كردم، غير معصوم رو به هيچ عنوان صد‌ددر‌صد قبول ندارم، ولو بزرگترين شخصيت عالم باشه. همه‌مون انسانيم و جايز الخطا، و تا زماني كه حرف كسي با روايات مستند و عقل ناقصم جور درنياد به هيچ عنوان قبول نمي كنم.

نظراتم رو هم خيلي واضح و روشن نوشتم، حالا هر كسي به ميزان دقت و توجهش متوجه ميشه.

والسلام علي من اتبع الهدي.

عــــلی;185317 نوشت:
آیا یکی از دلایلش نمی تواند حضور اجتماعی زن در کنار نامحرم باشد

خير ميدونين چرا؟ چون اون وقت حضرت امام حضور خانم ها رو در عرصه ها تشويق نميكردن توي همه پرسي جمهوري اسلامي فقط از آقايون سوال ميكردن و اصلا حق راي به خانم ها نميدادن حتي به امام گفتن خانم ها نيان نماز جمعه كه ايشون شديدا مخالفت كردن
اولا به قول فرمايشات مقام معظم رهبري جامعه به اون فسادي هم كه شما ميگين نيست!! نماز جمعه همين هفته به امامت ايشون و ديدين؟ جمعيت و ديدين؟ راهپيمايي 22 بهمن هم دقيق نگاه كنين لطفا
دوما با فرمايشات شما در زمينه ازدواج شديدا موافقم چون اگه زمينه ازدواج آسون فراهم بشه قطعا مشكلات كمتر ميشه
فقط هم دختر ها جامعه رو به فساد نكشوندن كه حضور صرقا اونا باعث ايني كه شما ميگي شده باشه متاسفانه آقايون شرايط بدتري دارن

طارق;185325 نوشت:

[=garamond] گویی بنده گفته ام که قران کریم و روایات معصومین، قدیمی شده است، نخیر، عرض کردم باید در فهم آنها، عنصر زمان و مکان را دخیل کرد. جوابی که برای ایشان نوشتم را، برای شما هم نقل می کنم؛



با سلام و احترام

بنده هم از قول جناب نصيري در پست 27 عرض كردم:

«(ممكن‌ است‌ كساني‌ سخن‌ از تغيير شرايط‌ و ضرورت‌ انطباق‌ احكام‌ اسلام‌ با مقتضيات‌ زمان‌ بگويند. در اينكه‌ زمانه‌ دگرگون‌ شده‌ ‌ و شرايطي‌ متفاوت‌ با گذشته‌ به‌ وجود آمده‌ است‌، هيچ‌ بحثي‌ نيست‌

امّا بايد اين‌ نكته‌ را به‌ روشني‌ دريابيم‌ كه‌ تغييرات‌ و دگرگوني‌هاي‌ زمانه‌ ما كه‌ عمدتا ظرق یک صد سال اخیر تحت‌تأثير تمدن‌ غرب‌ رخ‌ داده‌ است‌، ماهيتي‌ جز انحطاط‌ و تباهي‌ ندارد (1)
و اگر ما بر اين‌ ماهيت‌ وقوف‌ پيدا نكنيم‌ و در كار انطباق‌ دين‌ با شرايط‌ كنوني‌ برآييم‌، بدون‌ شك‌ پس‌ از مدّتي‌ از اسلام‌ جز اسمي‌ باقي‌ نخواهد ماند و پوستيني‌ كاملاً وارونه‌ بر تن‌ اسلام‌ پوشانده‌ خواهد شد که متاسفانه نشانه های نامیمون این اتفاق سهمگین را شاهدیم .»

(1): نگارنده، کارنامه ی تمدن غرب را در بُعد نظام معیشت و دستاوردهای مادی نیز در برآیند نهایی منفی می داند و بر این باور است که اگر معصوم علیه السلام در عالم حضور میداشت و مبسوط الید می بود، هرگز بشر به تمدن کنونی نمی رسید. تمدن جدید جوهری کاملاً بحرانی و تباه دارد . رجوع شود به کتاب «اسلام و تجدد»، از همین قلم .

تنهاترین سردار;185322 نوشت:
[=arial]اخه دوست گرامی منشی یه آموزشگاه پسرونه یه نوع حضوره و معلم مدرسه دخترانه نوع دیگر
[=arial]کاری که از صبح تا 12 هست یه نوع حضوره و کاری که زن 5 میرسه خونه نوع دیگر
[=arial]کاری که قاطی نامحرم هست و در مقابل دیدگاه شهوت بار هزاران مرد هست هم اسمش حضور است
[=arial]دوستانی هستند که شاید مثل من بی سواد باشند،شما رو به خدا مرز بندی کنید.

جناب تنهاترين سردار من يكي با اين فرمايشات شما 100 درصد موافقم اصلا معني نداره حضور خانم ها در همه جا!! خصوصا اون جاهايي كه شما فرمودين
از اول هم هميشه گفتم حضور خانم ها در جامعه لازمه ولي نه همه جا
خانم ها ميتونن كار كنن ولي يادشون باشه اول همسر هستن و مادر بعد يك خانم شاغل يعني وظيفه اصليشون نبايد تحت شعاع قرار بگيره
خودتونو و عصباني نكين كسي با اين بخش فرمايشات شما مخالف نيست:ok:

[=Garamond]با او
[=Garamond]سلام و ادب؛
[=Garamond]
[=Garamond]جناب علی، باید حیطه ی مباحث را رعایت کرد، این مطلبی که اشاره می کنید، جدای از این بحث است که داریم انجام می دیم. یک وقت می گیم نظر درست و متعادل و منطقی اسلام در باب حیطه و میزان و نحوه ی حضور خانم ها در اسلام چیه؟! اینجا این رو داریم بحث می کنیم.
[=Garamond]
[=Garamond]حالا یک بحث دیگری هم ممکنه پیش بیاد که، حالا با اینکه حدود و نظر متعادل و معقول اسلام اینه، پس چرا جامعه ی ما که به نام جامعه ی اسلامی هست، اینطور شده؟! بله این بحث دیگری است که باید انجام دهیم. که بنده در دو پُست مفصّل به این موضوع پرداختم که می تونید از لینک زیر بخونید؛
[=Garamond]
[=Garamond]دلایل بعضی مشکلات و انحرافات جامعه ی امروز ما 1
[=Garamond]
[=Garamond]دلایل بعضی مشکلات و انحرافات جامعه ی امروز ما 2
[=Garamond]
[=Garamond]الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمومنین
[=Garamond]پیوسته متعادل و متعالی
[=Garamond]یاحق

سلام:Gol:

با سپاس فراوان از جناب طارق که با حوصله منطق پاسخگو هستند:Gol:

تنهاترین سردار;185316 نوشت:
جناب طارق قرآن هم توی همون عصر فرستاده شده،اگر دوست دارید آیات قران رو هم عوض کنیم

من یک سوالی برام پیش اومده اگر ممکنه دوستانی که میخوان طبق همه ی احادیث و آیات جلو برند پاسخ بنده رو بدهند

من میخوام بر فرض مثال برم چین با هواپیما حدود 7 یا 8 ساعت راه ست

ممکنه طبق احادیث به من بگید چطور نماز بخونم؟

میخوام برم کره ی ماه اونجا چطور نماز بخونم؟

سود بانکی طبق احادیث چگونه است؟

تعیین جنسیت قبل از حاملگی چطور؟

حالا اینراو جواب بدید تا بعد!

اصلا شرایط قبل اون زمان با الان قابل مقایست؟

هنوز چند سال از زنده به گور کردن دختر ها و زن ها نگذشته!

پس چطوری جلسات خصوصی حضرت فاطمه (س) با سلمان فارسی رو توجیح میکنید؟؟؟

در پست بعد اگر عمری باقی بود درباره خانم هایی که یه مدت رابط بین امامان و مردم بودن سخن خواهم گفت

علی یارتان:Gol:

بنام خدا.

گل مینا;185328 نوشت:
خير ميدونين چرا؟ چون اون وقت حضرت امام حضور خانم ها رو در عرصه ها تشويق نميكردن توي همه پرسي جمهوري اسلامي فقط از آقايون سوال ميكردن و اصلا حق راي به خانم ها نميدادن حتي به امام گفتن خانم ها نيان نماز جمعه كه ايشون شديدا مخالفت كردن اولا به قول فرمايشات مقام معظم رهبري جامعه به اون فسادي هم كه شما ميگين نيست!! نماز جمعه همين هفته به امامت ايشون و ديدين؟ جمعيت و ديدين؟ راهپيمايي 22 بهمن هم دقيق نگاه كنين لطفا

من با حضور خانم ها در کنار نامحرم مشکل دارم.اون موقع ما جلوی دشمن تازه پیروز شده بودیم و جامعه ما پاک پاک بود منم بودم همه رو از یک خانواده میدونستم چون مردم اون موقع واقعاً مهمون نواز و چشم پاک بودن.الان به در و دیوار نگاه کنیم انگار داره چپ چپ نگامون میکنه.
اگر جامعه به همون شکل قبلی پیش میرفت و اینهمه فساد درش رخ نمیداد.مشکلی با حضور زن در اجتماع نامحرم نداشتم.بارها هم گفتم زن ها عامل فساد نیستن بلکه دو جنس اهنربا وقتی کنار هم باشن به خودی خود جذب یکدیگر میشن.
یادتونه اون موقع توی تلوزیون خانم ها همه چادری بودن؟الان تلوزیون فیلم هارو اگه دقت کرده باشید بعضی جاها رو با کامپیوتر میپوشونن!!!
--------------------
دوستان بزرگوار...
جامعه عوض شده...خیلی عوض شده...طوری که اگه جلوشو نگیریم اولین کسانی که وارد همین جامعه میشن نسل های آینده ما و فرزندانمان هستند.

با او
سلام و ادب؛

آیدی محترم آذر بانو؛

اولا در مورد این جمله تون:

«و آقاي جوادي آملي هم نه مرجع تقليدند و نه حرف‌شون مورد تاييد اكثريت علماء بزرگ، استباطي هست كه خودشون از آيه داشتند! »

اولا که آیت الله جوادی آملی مرجع تقلید هم اکنون بسیاری از مومنین و مومنات هستند و کتاب استفتائات ایشان هم که مدتی است منتشر شده و می تونید تهیه کنید و بخونید.

ثانیا، تا منظورتون از علمای بزرگ کی باشه؟! بهتر بود بنویسید علمای مورد قبول من. در ضمن بنده مکرّر این را عرض کردم که به هیچ وجه نظر اکثریت، ملاک صحّت یک کلام نیست. حالا به فرض اگر رفتیم دونه دونه علما را شمردیم و مصاحبه کردیم که نظر آقای جوادی را قبول دارید یا خیر و معلوم شد اکثرا قبول ندارند، از این به هیچ وجه نمی توان اشتباه بودن نظر ایشون را استنباط کرد. چنان که بسیاری از نظرات امام خمینی در فقه بسیار جدید بود و تقریبا اکثریت مراجع آن زمان قبول نداشتند، ولی امروزه که ما بررسی می کنیم، نظر ایشون صحیح تر بنظر می رسه. کثرت که نماد حق بودن نیست.

اما برای اینکه کمی با جایگاه علمی و فقهی آیت الله جوادی آملی بیشتر آشنا بشید، چند خطی نقل می کنم؛

استاد جوادی‌ آملی‌، دروس‌ رسائل‌ و مکاسب‌ را در محضر آیة‌ الله سید عباس‌ فشارکی‌، آقای‌ شیخ‌ اسماعیل‌ جاپلقی‌ و آقا شیخ‌ محمد رضا محقق‌ خواند. در بخش‌ فلسفه‌ نیز، شرح‌ منظومه‌، طبیعیات‌، اشارات‌ و بخشی‌ از اسفار را نزد حاج‌ شیخ‌ ابوالحسن‌ شعرانی‌ و مقداری‌ از شرح‌ منظومه‌ و شرح‌ اشارات‌ و بخشی‌ از اسفار را خدمت‌ آیة‌ الله حاج‌ میرزا مهدی‌ محی‌ الدّین‌ الهی‌ قمشه‌ای‌ که‌ عارفی‌ بی‌ نظیر و صاحبدلی‌ بی‌ بدیل‌ بود فراگرفت‌. برای‌ آموختن‌ شرح‌ فصوص‌ ابی‌ عربی‌ (شرح‌ قیصری‌ بر فصوص‌) به‌ محضر آیة‌ الله محمد حسین‌ فاضل‌ تونی‌ رفت‌ و دروس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول‌ را نزد مرحوم‌ شیخ‌ محمد تقی‌ آملی‌ آموخت‌، ضمن‌ اینکه‌ در علوم‌ معقول‌ نیز از ایشان‌ بهره‌های‌ فراوان‌ می‌برد.

با هجرت‌ به‌ قم‌، در سال‌ تحصیلی‌ 35 ـ 1334 در درس‌ بزرگان‌ قم‌، از جمله‌ آیة‌ الله العظمی‌ بروجردی‌(ره‌) حضرت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌)، علامه‌ سید محمد حسین‌ طباطبایی‌(ره‌)، آیة‌ الله محقق‌ داماد (ره‌) و آیة‌الله میرزا هاشم‌ آملی‌ (ره‌) حاضر شد. وی‌، ویژگی‌ بارز درس‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) را پرورش‌ روح‌ دقت‌ و آزادگی‌ علمی‌ می‌داند و بر حکیمانه‌ بودن‌ دیدگاههای‌ امام‌ در دروس‌ حوزوی‌ تأکید می‌نماید.

*********************************

اما در مورد تاثیر زمان و مکان و... گویا دچار یک خلطی شده اید؟!!!

یک وقت می گوییم باید زمان و مکان و شرایط صدور روایت را برای فهم آن، بررسی کنیم.
یک وقت می گوییم که باید مجتهد، در بیان فتوا، اقتضائات زمان و مکان و شرایط را در نظر بگیرد.

چیزی که شما از آقای نصیری نقل کردید، مربوط به دومی است ولی آنچه که مورد بحث ما در اینجاست، مورد اول است. پیش از اینکه با عجله مطالب کتاب آقای نصیری را کپی-پیست کنید، به موضوع بحث دقت بفرمائید.

الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولاة امیرالمومنین
پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

سلام
با تشکر از دوستان
بنده هر چه بود رو گفتم چون احساس وظیفه میکردم...فقط به عنوان کلام آخر از دوستان خواهش میکنم همه مطالب و متن زیر را با دقت بخوانند و انتخابی آگانه و نه از روی احساسات و جبهه گیری داشته باشند..
ضمنا هر کدوم از ما اگر با نوشته هامون باعث انحراف کسی بشیم باید ه روزی جواب پس بدهیم...
قضاوت بر عهده وجدان و منطق دوستان..
در آخر متنی از
کتاب: خانواده از نظرگاه قرآن
نوشته :آیت الله بهشتی
این کتاب برگزیده جشنواره کتاب خانواده درسال 1386 است

یکی از موضوعات بسیار مهم در قرآن مجید، خانواده است. در حقیقت خانواده، خشت بنای اجتماع است و اگر خانواده ها سالم و متعالی و استوار باشند، می توان به داشتن جامعه ای سالم و متعالی و استوار، امیدوار بود؛ همچنان که اگر خشت یا آجر سالم و محکم داشته باشیم، می توانیم امیدوار باشیم که ساختمانی محکم و مستحکم به وجود آوریم.

خانواده در ساختمان جامعه همچون «اتم» در ساختمان اجسام طبیعی است، در ساختمان «اتم» دو جزء اصلی به نام «الکترون» و «پروتون» وجود دارند و این دو جزء، در جذب و انجذاب یکدیگر قرار دارند با این تفاوت که «پروتون» هسته مرکزی است و «الکترون»، ضمن تکاپوی شبانه روزی، همواره بر گرد مرکز خود می چرخد و از حوزه جاذبه محور مرکزی خود خارج نمی شود و فاصله نمی گیرد و اگر به نیروی شکننده اتم که نیروی قهری و غیر طبیعی است، این دو جزء مکمل، از حوزه جذب و انجذاب یکدیگر خارج شوند، نیروی مهارشده عظیمی رها می شود که می تواند ویرانی هایی نیز به بار آورد!

زن و مرد، دو جز مکمل یکدیگر و سازنده «اتم خانواده» اند. مرد «الکترون وار» بر محور وجود زن -که در حکم پروتون است- می چرخد و نباید از حوزه جذب و انجذاب همسر خویش خارج شود و زن نیز باید جاذبه وجودی خود را در کشش شوهر تقویت کند تا این «اتم» متلاشی نشود که اگر متلاشی شود و پیوند خانواده -به وسیله طلاق!- از هم بگسلد، نیرویی رها می شود که می تواند «عرش عظیم» الهی را به لرزه درآورد!

«مشکل امروز این است که زن و مرد را به جای این که در نظام خانواده، همکار و همفکر و متعاون قرار دهند، رقیب یکدیگر کرده اند. کجا و کی در نظام آفرینش میان زن و مرد برای جذب شدن در بازار کار رقابت بوده است؟ اینها را برای رقابت نیافریده اند، بلکه برای سکون و آرامش یکدیگر آفریده اند. هنگامی اینها می توانند وسیله سکون و آرامش یکدیگر باشند که یکی از آنها مسوولیت بیرون خانه و دیگری مسوولیت درون خانه را بر عهده گیرد. در روایتی از امام باقر(ع) چنین می خوانیم: "تقاضی علی و فاطمه الی رسول الله فی الخدمة، فقضی علی فاطمة بخدمة مادون الباب، و قضی علی علی بما خلفه. قال: فقالت فاطمة: فلا یعلم ما داخلنی من السرور الا الله باکفائی رسول الله تحمل رقاب الرجال؛ علی و فاطمه در مورد خدمات خانواده از پیامبر اکرم تقاضای راهنمایی کردند. او بر فاطمه خدمت درون خانه و بر علی خدمت بیرون خانه را مقرر داشت. امام باقر فرمود: فاطمه چنین گفت: تنها خدا می داند که بازداشتن من از وظایف مردان چقدر مرا خوشحال کرد".»

نتیجه همین رهنمود است که امام صادق(ع) فرمود: «کان امیرالمومنین(ع) یحتطب و یستقی ویکنس، و کانت فاطمة(س) تطحن و تعجن و تخبز؛ امیرالمومنین(ع) هیزم کشی می کرد وآب می آورد و جارو می کرد و فاطمه(س) آرد می کرد و خمیر می کرد و نان می پخت.

این تقسیم کار به مذاق بزرگترین زوج متکامل عالم، که پس از زفاف و آغاز زندگی نوین، از پیشوای بزرگ اسلام تقاضای تقسیم کار می کنند، بسیار گواراست. فاطمه(س)، از آن پس، با آرامش خاطر در پناه تلاش های اقتصادی و معیشتی همسر بزرگوار و مهربانی چون علی(ع) به خانه داری و تربیت اولاد پرداخت و به عنوان الگویی تام و کامل، برای زن مسلمان تا ابد، خط سیر زندگی را ترسیم نمود و صد البته که آن جا که احساس وظیفه و مسوولیت کرد، در برابر حاکمان زمان به امر به معروف و نهی از منکر پرداخت و اشکالات و انحرافات را بازگو کرد و در این جا نیز عنوان بازوی توانای امامت و ولایت، وظایف و مسوولیت های خود را انجام داد تا زنان خانه دار بدانند که خانه داری مانع شرکت در سرنوشت سیاسی جامعه و تلاش و مبارزه در راه بر انداختن کژی ها و انحرافات نیست، و چه بسا زن با تضمین اقتصادی و وجود پناهگاهی چون شوهر، بهتر می تواند برای جامعه و فرزندانش مظهری از مظاهر مبارزه و امر به معروف و تقویت سنگر جهاد باشد.»

اسلام از این گونه الگوها به ویژه در خاندان پیامبر اکرم(ص) و در میان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) کم ندارد. در نهضت کربلا، خواهران و دختران و برخی از همسران امام حسین(ع) -به ویژه زینب و رباب و سکینه- حضور جدی و نقش بسیار حساسی بر عهده داشتند و اصولا باید حافظان کیان تشیع را بعد از پیامبر(ص)، نیمی از زنان و نیمی از مردان بشناسیم. در کنار علی(ع) زهرا(س) و در کنار عمار و ابوذر و سلمان نیز همسران آنهایند و در حالی که پدر و مادر عمار در سال های اول بعثت به دست مشرکان کشته شده اند. از آن پس نیز زنانی از اهل بیت و شیعیان، عهده دار پاسداری از مذهب تشیع بودند و در این راه از هیچ گونه فداکاری اغماض نکردند.

«در نظام خانوادگی اسلام، جهاد زن، حسن تبعل و شوهرداری نیکوست. امام کاظم(ع) فرموده است: "جهادالمراة حسن التبعل". زنی که با حسن تبعل، سنگر خانواده را تقویت کند و مرکز و محوری باشد که شوهر و اولاد از هر سو بدو روی آورند و خود در به در بدین سو و آن سو برای تامین معاش نچرخد، نه تنها خود کامیاب و سعادتمند است که با حسن تبعل، همسر و فرزندان را هم کامیاب می کند. اسماء بنت یزید به نمایندگی از زنان به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب می شود و سوال می کند: آیا زنانی که به کار و تلاش در محیط خانواده می پردازند با مردانی که در راه خدا جهاد می کنند و در بیرون خانه به تشییع جنازه ها و عیادت بیماران و جمعه و جماعت می پردازند، در اجر و ثواب شریکند یا نه؟ پیامبر اکرم(ص) برایش توضیح می دهد: اگر زنان وظایف همسری را به خوبی انجام دهند و در راه جلب خشنودی و موافقت شوهران بکوشند، با همه اینها برابری می کند.

از این گونه مطالبی که از پیشوایان معصوم دین، به یادگار مانده، استنباط می شود که زن نیز باید همانند مرد، اهل جهاد و مبارزه و تلاش باشد و از این حیث میان آنها، مشابهت و مماثلت است و با یکدیگر تفاوتی ندارند. تفاوت در نحوه و کیفیت جهاد است. سلاح جهاد مرد، شمشیر و نیزه و تفنگ است و سلاح جهاد زن، عواطف همسری و مادری و به کارگیری صحیح آنهاست. سرمایه مرد، نیروی کار و تولید مواد غذایی و صنعتی و خوراک فکری و روحی است و سرمایه زن، خیرات و برکات عاطفی است. او ماشین محرک نیروی کار است، نه نیروی کار. اگر او در محیط خانواده، آرامش بخش روح و روان همسر و فرزندان نباشد، نیروی کار و تلاش اقتصادی به رکود و خمودی کشیده می شود و این، همان فاجعه ای است که در زیر سایه شوم "کنوانسیون"ها و شعارهای دروغین رفع تبعیض که هدفی جز افزایش نیروی متقاضی کار و استثمار و دادن پول کمتر در برابر کار بیشتر ندارند، به بار می آید.»

با او
سلام و ادب؛

جناب تنهاترین سردار، این نقل قول شما از آیت الله دکتر شهید بهشتی بسیار نیکو و به جا بود، چون اتّفاقاً بحث اینجاست که موضوع صحبت ما بر سر حقّ است، اقتضائات آدم ها هم متفاوت است.

اینکه خانمی مثلا در امر مادری و تربیت فرزندش کم بگذارد مطلوب نیست، ولی از این نکات نمی توانید یک فرمول کلّی برای همه بیرون بکشید و کار را به جایی برسانید که در نوشته ای که اخیراً نوشته بودید، تا رنگ جوراب، رنگ و مدل روسری خانم ها را هم تعیین کنید.

شاید اصلا خانمی فرزند نداشت تا بحث مسئولیت مادری پیش بیاید، شاید خانمی هیچ وقت ازدواج نکرد یا نخواست یا نتوانست ازدواج کند و.... شما که نمی توانید برای همه یک فرمول بدهید.

هر کس وظیفه و رضای خدا برای او، در شرایطی که او در زندگی اش دارد و استعداداتی که او دارد، متفاوت است.

بحث این است که ما نباید برای رشته ی تحصیلی، دانشگاه رفتن یا نرفتن، رنگ جوراب و روسری خانم ها اظهار نظر کرده و آنها را از آنچه که شرع حرام نشمرده منع کنیم. اینهاست که افراط است و خطرناک، و الّا با سخنان شهید بهشتی کسی مخالف نیست.

پیوسته متعادل و متعالی
یاحق

طارق;185340 نوشت:
در نوشته ای که اخیراً نوشته بودید، تا رنگ جوراب، رنگ و مدل روسری خانم ها را هم تعیین کنید.

طارق گرامی و بزرگوار
بنده تعیین نکردم،بنده به عنوان یک پسر که اهل تحقیق هست گفتم خانم بدون این موارد جلب توجه میکنه،اگر اگر اگر دوست داشتی و صلاح دیدی رعایت کنید و اگر نه انتخاب با شماست ..فقط بدونید.همین!

طارق;185340 نوشت:
شاید اصلا خانمی فرزند نداشت تا بحث مسئولیت مادری پیش بیاید، شاید خانمی هیچ وقت ازدواج نکرد یا نخواست یا نتوانست ازدواج کند و.... شما که نمی توانید برای همه یک فرمول بدهید.

خدا رفتگان شما رو بیامرزد،ما هم همینو گفتم..گفتیم شما به طور کلی نگید در بازه و همه برن توی اجتماع،بنده فریاد زدم که تو رو خدا مرز بندی کنید،نه یکبار و چندین بار...

طارق;185340 نوشت:
اینهاست که افراط است و خطرناک، و الّا با سخنان شهید بخشتی کسی مخالف نیست.

خطرناک وضع فعلی جامعه و وضع و آمار طلاق است و این همه فسادی و تجاوز که روز به روز هم بیشتر میشه هست
خطرناک کم میلی جوانان به ازدواج هست؛که وقتی میبینن زن کسی نیست که ارامش رو مهیا کنه نمیرن دنبال ازدواج ..

خطرناک اینه که تفکر مادر بودن و همسر بودن داره میمیره...
افراط یعنی نه مطلق
تفریط یعنی بله مطلق
بنده کجای حرفام گفتم نه مطلق؟که اسمشو افراط میذارید...
باز هم میگم قضاوت با خود دوستان ما حرفا رو زدیم..

po0neh;185334 نوشت:
در پست بعد اگر عمری باقی بود درباره خانم هایی که یه مدت رابط بین امامان و مردم بودن سخن خواهم گفت

خدمت استارتر عزیز عرض کنم

حضرت زهرا (س) کلاس درس داشتن برا خیلی از اصحاب به طور مثال سلمان پارسی

مادر امام حسن عسگری(ع) به نام سوسن یا سلیل یا ... معروف بودن به دره مغربیه (به خاطر نورانیت زیادشون) یا سیده ی شب زنده دار یا...

آفریقایی بودن ایشون , مدتی وظیفه ی امامت رو دوش ایشون بود

حضرت زینب (س) هم که معلومه

ببینید مثال زیاده از این باب بانو امین اصفهانی هم در عصر معاصر بودن

و خیلی های دیگه

اینا دلیل نمیشه بگیم اگه حضرت زهرا یا ... بودی شما هم این کار رو بکن

هر کس طبق توان خودش جلو میره

مثل این میمونه که بگیم باغچه ی ما گل رز داره پس باغچه ی شما نمیتونه داشته باشه

موفق باشیــــم:Gol:

علی یارتان:Gol:

بنام خدا.
سلام.

po0neh;185334 نوشت:
من یک سوالی برام پیش اومده اگر ممکنه دوستانی که میخوان طبق همه ی احادیث و آیات جلو برند پاسخ بنده رو بدهند من میخوام بر فرض مثال برم چین با هواپیما حدود 7 یا 8 ساعت راه ست ممکنه طبق احادیث به من بگید چطور نماز بخونم؟ میخوام برم کره ی ماه اونجا چطور نماز بخونم؟ سود بانکی طبق احادیث چگونه است؟ تعیین جنسیت قبل از حاملگی چطور؟ حالا اینراو جواب بدید تا بعد! اصلا شرایط قبل اون زمان با الان قابل مقایست؟

po0neh;185334 نوشت:
پس چطوری جلسات خصوصی حضرت فاطمه (س) با سلمان فارسی رو توجیح میکنید؟؟؟

po0neh;185353 نوشت:
حضرت زهرا (س) کلاس درس داشتن برا خیلی از اصحاب به طور مثال سلمان پارسی

لطفاً سند بیاورید.من هیچ موضوعی با این مضمون پیدا نکردم.
ضمن اینکه اگر هم صحت داشته باشد.خود پیامبر گفته که سلمان از اهل بیت من است.یعنی اینکه سلمان فارسی استثنا وجود دارد که از اهل خانه پیامبر است و دیگران نیستند.
در مورد حضرت زینب و ... دقت کنید بعضی جاها ضرورت پیدا میکند و بحث دین و اسلام در میان است.حضرت زهرا هم برای دفاع از دین میان مردم خطبه خواندن اما پرده ای جلویش افکندند که در میان مردم پیدا نباشد.
حضرت زینب هم برای دفاع از اسلام رفتند کربلا....
اگر زینب در کربلا نبود شاید نامی از کربلا باقی نمی ماند.بعضی جاها ضرورت میکند که زن در جامعه حضور پیدا کند.اما در جوامع امروزی زن چه ضرورت باشد چه بدون ضرورت در جامع هست.حتی بسیاری از زنان و مردان در حال فساد هم هستند!!!!
التماس دعا:Gol:

تنهاترین سردار;185154 نوشت:
بله ما اگر قبول کنیم حضرت زهرا فعالیت اجتماعی داشتند باید این رو بررسی کنیم آیا حضرت باعث تحریک میشدند؟ایا از همسر داری کم گذاشتند؟ایا صندلی یک جوان رو میخواد زن بگیره و تشنه کار هست رو اشغال کردند فقط برای این که کار منزل خسته شون میکنه؟آیا جز به ضرورت و جز برای دفاع از دین خدا از خانه خارج شدند؟اگر اینا رو نگیم قطعا یک روز باید جواب پهلوی شکسته بی بی رو بدیم....

با سلام وعرض احترام .از همه ی دوستان ممنونم .
از بیانات دوستان می شه استفاده کرد که رابطه اجتماعی یک رابطه ی دو طرفه است . امکان نداره که قبول کنیم که صرف حضور حضرت زهرا باعث تحریک دیگران می شه . اون هم شخصیتی نظیر حضرت زهرا. که در اون صورت جنس مرد کلا ً زیر سوال می ره ؟؟!!!! تازه از این قراینی که از داستان سلمان فارسی و خاندان حضرت رسول (ص ) به دست آمده ، جفاست اگر بگوییم حضرت زهرا ....
من با بخشی از کلام شما موافقم اما با برخی اش هم مخالفم . اینطور که شما می فرمایید ما رقیب سر سخت برادرهامون هستیم و حاضریم به هر قیمتی شده کار کنیم . متاسفانه این نگاه بسیاری از ما خانمها را ناراحت و حتی مکدر می کنه .تازه یه چیز دیگه جواب پهلوی شکسته ی حضرت باید با خیلی چیزهایی دیگه هم داده بشه نه صرفا با این موضوع اگرچه که این موضوع شاید یکی از مهمترین موارد باشه .:Gol::Gol::Gol:

عــــلی;185413 نوشت:
بعضی جاها ضرورت میکند که زن در جامعه حضور پیدا کند.اما در جوامع امروزی زن چه ضرورت باشد چه بدون ضرورت در جامع هست.حتی بسیاری از زنان و مردان در حال فساد هم هستند!!!!

سلام .این بیان شما یعنی اینکه در جوامع زمان حضرات معصومین علیهم اسلام فسادی رخ نمی داده ؟؟!!!! زنایی صورت نمی گرفته ؟؟؟!!!! یا حتی در حال حاضر در برخی جوامع که کلا حضور زنان که اصلا هویت زن جایگاهی نداره فسادی وجود نداره ؟؟!!!با اینکه شاید ظاهرا زنان کلا در صحنه اجتماع حضور ندارند ؟؟!! خودتان هم فرمودید که برخی جاها ضرورت پیدا می کنه که زن حضور داشته باشه ؟؟!!!!کجا رو کی باید مشخص کنه ؟؟!!!! حد و مرزشو کی تعیین می کنه ؟؟!!! آیا این همون اقتضا نیست ؟؟!!!!!
موضوع قفل شده است