نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) در مورد زنان

تب‌های اولیه

40 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نامه حضرت علی (ع) به امام حسن (ع) در مورد زنان

با سلام
متن نامه امام علی به امام حسن درمورد همسرش وسند این نامه را نیازمندم . با تشکر

با سلام

فكر كنم منظور شما قسمتي از نامه 31 نهج البلاغه است كه امام بعد از پند هاي فراوان به امام حسن (ع) مي فرمايند :

وَ اِيّاكَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَاِنَّ رَأْيَهُنَّ اِلى اَفْن، وَ عَزْمَهُنَّ اِلى وَهْن.
از مشورت با زنان اجتناب كن، زيرا رأيشان ضعيف، و عزمشان سست است.

وَاكْفُفْ عَلَيْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِكَ اِيّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ
با پوششى كه بر آنان قرار مى دهى ديده آنان را از ديدن مردمان بازدار، زيرا سختى حجابْ آنان را

اَبْقى عَلَيْهِنَّ، وَ لَيْسَ خُرُوجُهُنَّ بِاَشَدَّ مِنْ اِدْخالِكَ مَنْ لايُوثَقُ بِهِ
پاك تر نگاه مى دارد، و بيرون رفتن زنان از خانه بدتر از اين نيست كه افراد غيرمطمئن را بر آنان

عَلَيْهِنَّ، وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لايَعْرِفْنَ غَيْرَكَ فَافْعَلْ. وَ لاتُمَلِّكِ الْمَرْاَةَ
درآورى، و اگر بتوانى چنان كن كه غير تو را نشناسند. امورى كه درخور

مِنْ اَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها، فَاِنَّ الْمَرْاَةَ رَيْحانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمانَة.
توان زنان نيست به دستشان مسپار، زيرا زن گلى است ظريف نه خادم و كارپرداز.

وَ لاتَعْدُ بِكَرامَتِها نَفْسَها، وَ لاتُطْمِعْها فى اَنْ تَشْفَعَ لِغَيْرِها. وَ اِيّاكَ
احترامش را در حدّ خودش مراعات كن، و او را به طمع ميانجى گرى در حق غير مينداز. آنجا كه

وَ التَّغايُرَ فى غَيْرِ مَوْضِعِ غَيْرَة، فَاِنَّ ذلِكَ يَدْعُو الصَّحيحَةَ اِلَى
جاى غيرت نيست از غيرت بپرهيز، چرا كه اين روش افراطى سالم را به

السَّقَمِ، وَ الْبَريئَةَ اِلَى الرَّيْبِ. وَاجْعَلْ لِكُلِّ اِنْسان مِنْ خَدَمِكَ
بيمارى، و پاكدامن را به آلودگى دچار مى كند. براى هريك از خدمتگزارانت كارى مربوط به او قرار ده

عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ، فَاِنَّهُ اَحْرى اَنْ لايَتَواكَلُوا فى خِدْمَتِكَ.
و او را نسبت به همان كاربازخواست نما،كه اين كارآنها رابهتر وامى دارد تا در خدمتت كار را به يكديگروانگذارند.

وَ اَكْرِمْ عَشيرَتَكَ، فَاِنَّهُمْ جَناحُكَ الَّذى بِهِ تَطيرُ، وَ اَصْلُكَ الَّذى اِلَيْهِ
اقوامت را احترام كن، زيرا آنان بال تواَند كه با آن پرواز مى كنى، و ريشه تواَند كه به آن

تَصيرُ، وَ يَدُكَ الَّتى بِها تَصُولُ. اَسْتَوْدِعُ اللّهَ دينَكَ وَ دُنياكَ،
بازمى گردى، و نيروى تواَند كه بهوسيله آنان به دشمن حمله مى برى. دين و دنيايت را به خدا مى سپارم،

وَ اَسْاَلُهُ خَيْرَ الْقَضاءِ لَكَ فِى الْعاجِلَةِ وَ الاْجِلَةِ، وَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ.
و از او بهترين سرنوشت را براى تو در امروز و فردا و دنيا و آخرت درخواست مى كنم.

وَالسَّلامُ.
والسّـــلام .

(ترجمه نامه 31 نهج البلاغه -استاد حسين انصاريان، نامه به فرزندش امام حسن عليه السّلام وقتى از جنگ صفين باز مى‏ گشت)

با سلام

متن نامه را مفصلتر ومستند تر جناب سید بن طاووس رحمه الله در كشف المحجة لثمرة المهجة آورده :

فذكر محمد بن يعقوب الكليني في كتاب الرسائل بإسناده إلى أبي جعفر بن عنبسة عن عباد بن زياد الاسدي عن عمر بن أبي المقدام عن أبي جعفر (ع) قال لما أقبل أمير المؤمنين (ع) من صفين كتب إلى ابنه الحسن عليه السلام: بسم الله الرحمن الرحيم، من الوالد الفان المقر للزمان، المدبر للعمر، المستسلم للدهر، الذام للدنيا، الساكن مساكن الموتى، الظاعن عنها غدا، إلى الولد المؤمل ما لا يدرك السالك سبيل من قد هلك بغرض الاسقام، ورهينة الايام، ورمية المصائب، وعبد الدنيا....
وإياك ومشاورة النساء فإن رأيهن إلى الافن وعزمهن إلى الوهن واكفف عليهن من أبصارهن بحجابك إياهن فإن شدة الحجاب خير لك ولهن من الارتياب وليس خروجهن بأشد من دخول من لا يوثق به عليهن وإن استطعت أن لا يعرفن غيرك من الرجال فافعل ولا تملك المرأة من الامر ما جاوز نفسها فإن ذلك أنعم لحالها وأرخى لبالها وأدوم لجمالها فإن المرأة ريحانة وليست بقهرمانة ولا تعد بكرامتها نفسها ولا تعاطيها أن يشفع لغيرها فيميل من شفعت له عليك معها ولا تطل الخلوة مع النساء فيمللنك وتمللهن واستبق من نفسك بقية فإن إمساكك عنهن وهن يرين أنك ذو اقتدار خير من أن يعثرن منك على انكسار وإياك والتغاير في غير موضع الغيرة فإن ذلك يدعو الصحيحة منهن إلى السقم ولكن احكم أمرهن فإن رأيت عيبا فعجل النكير على الكبير والصغير وإياك أن تعاتب فيعظم الذنب ويهون العتب ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله حرا وما خير تجبر لا ينال إلا بشر ويسر لا ينال إلا بعسر وإياك أن توجف بك مطايا الطمع وإن استطعت أن لا يكون بينك وبين الله ذو نعمة فافعل فإنك مدرك قسمك وآخذ سهمك وإن اليسير من

الله أكرم وأعظم من الكثير من خلقه وإن كان كل منه فإن نظرت فلله المثل الاعلى
...

سلام
سركار خير البريه ممنون از زحمات شما
اما باور كنيد خيلي از كاربرا عربي رو دست و پا شكسته بلدن
شما كه بزرگواري ميكنيد معنيش رو هم بنويسيد
ممنون:Gol:

نقل قول:
سلام
سركار خير البريه ممنون از زحمات شما
اما باور كنيد خيلي از كاربرا عربي رو دست و پا شكسته بلدن
شما كه بزرگواري ميكنيد معنيش رو هم بنويسيد



با سلام وتشکر

قبلا هم گفتم که اینجانب وقت ترجمه کردن همه این احادیث ندارم ضمن اینکه اگر دوستان کمی زحمت بکشند ممکن است برداشت درست تری از من داشته باشند که موجب غنای بیشتر موضوع وتحریک و تشویق علاقه مندان میشود .

مثلا همین نامه چندین صفحه است که میتوانند با سرچ در اینترنت به ترجمه اش دست پیدا کنید :

http://1zekr.com/forums/showthread.php?p=1094


نکته آخر اگر کسی واقعا ترجمه اینترنتی را پیدا نکرد یا به مشکلی بر خورد در بخش ترجمه حدیث عنوان کند تا اساتید و دوستان بررسی و اقدام کنند .

و علی الله توکلوا ...

[=Arial Black]با سلام وعرض احترام
از زحماتی که دوستان کشیدند واطلاعاتی که در این پست قرار دادند ، امّادر این زمینه مطالبی را خدمت شما عرض کنم که ان شا الله همه استفاده کنیم .
زن در نهج البلاغه
[=Arial Black]در هفت یا هشت جای نهج البلاغه از قول امیر المومنین (ع)سخنانی در با ره زن آمده است . در خطبه 80 یا 89 امیر المومنین درباره ایمان ،عقل و ارث زن سخن گفته و همچنین در وصیت به امام حسن (ع)ودر برخی کلمات قصار نیز به موضوعات درباره ی زنان پرداخته است .
[=Arial Black]آن دسته از گفته های امام در نهج البلاغه پیرامون زنان که به نظر میرسد بدون سند ومنبع معتبر باشد در بخش کلمات قصار نهج البلاغه آمده است :
[=Arial Black]سخنانی غیر موجود در سایر منابع
[=Arial Black]الف)در حکمت 238 آمده است:«المراةشر کلها وشر ما فیها انّه لا بد منها ؛زن به طور کلی شر است از این بدتر آن است که انسان چاره ای جز گرفتن زن و داشتن همسر ندارد .»
[=Arial Black]-کلمه «کل»که در اینجا بدون استثنا یی هم آمده است همه ی زنان تاریخ دوران بشریت را در بر می گیرد .

درستی این عبارت
[=Arial Black]با توجه به تحقیقاتی که تا کنون درباره ی منابع و اسناد نهج البلاغه انجام گرفته ،این کلمه ی قصار در هیچ منبعی دیده نشده است .
[=Arial Black]در مطالعات حدیث شناسی یکی از معیار های درستی یا نادرستی احادیث همسانی مضمون احادیث با آموزه های قرآنی است . این ملاک به روشنی در بیان پیامبر اکرم (ص) امده است،آن حضرت می فر مایند :َ«برای شناخت در ستی ونادرستی روایاتی که از من نقل می شود آن را با قرآن بسنجید .اگر باقرآن ومضمون ومفهوم آن مطابقت دارد ،آن را بگیر ید که از من است واگر مطابقت نکرد آن را به سینه دیوار بکوبید که از من نیست .»
[=Arial Black]اگر همین معیار را درباره ی این سخن امام علی (ع)به کار ببریم ،میبینیم که این عبارت با ريالرآن و سخن پیغمبر اکرم مطابقت ندارد . از این رو می توان این سخن را از جمله مطالبی دانست که در زمان سید رضی (ره)یا پیش از آن به نام امام علی معروف شده است وبا آینکه سید رضی حدیث شناس و سخن شناس است وتاریخ زندگانی امیر المومنین را خوب درک کرده است اما چون یک کلمه قصار است ونمی توان از نظر سبک شناسی آن را بررسی کرد ،دیگر پی جویی نکرده که آیا واقعا این حدیث از امام نقل شده است یا نه ؟
[=Arial Black]نکته دیگر این که در نهج البلاغه دشتی نیز در ذیل همین حکمت این جمله یک ضرب المثل است که در زبان فارسی نظیر دارد که:«زن درد سر است وبی درد سر هم نمی شود زندگی کرد »

زن در گذشته

[=Arial Black]شبهه ای که در مورد زنان مطرح شده از شبهات نو ظهور است و مربوط به دوران معاصر می باشد ،زیرا در دوران گذشته ،از صدر اسلام تا 100یا 150 سال پیش ،چنین شبهه ای مطرح نبوده است .یعنی در تاریخ همیشه زن عقب نگه داشته شده وحقوقش پایمال شده است ،بنابر این کسی تحقیق نمی کرد که آیا این گفته از پیغمبر ،امام یا از شخص دیگری است . گذشتگان ،این مطلب را همسو با فر هنگ زمان خود می دانستند . سید رضی هم از این قاعده مستثنا نبوده وبر این باور بوده که این سخن درست است ؛از این رو بدون هیچ تحقیقی آئن را از سخنان امام دانسته است .اما اکنون که پژوهشگر امروزی این مطلب را واکاوی می کند در هیچ منبعی بدان بر خورد نمی کند و افزون بر آن ،با همان معیار قرآن ،که پیش تر بیان شد فبه نظر نمی رسد این سخن از امام باشد .
[=Arial Black]مطلب ادامه دارد ......
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

مجید;179903 نوشت:
آن دسته از گفته های امام در نهج البلاغه پیرامون زنان که به نظر میرسد بدون سند ومنبع معتبر باشد در بخش کلمات قصار نهج البلاغه آمده است : سخنانی غیر موجود در سایر منابع الف)در حکمت 238 آمده است:«المراةشر کلها وشر ما فیها انّه لا بد منها ؛زن به طور کلی شر است از این بدتر آن است که انسان چاره ای جز گرفتن زن و داشتن همسر ندارد .» -کلمه «کل»که در اینجا بدون استثنا یی هم آمده است همه ی زنان تاریخ دوران بشریت را در بر می گیرد .

با عرض سلام و تشكر يعني احاديثي كه در اين رابطه هست موثق نيست؟پس چرا علما تا حالا قطعي به اين موضوع اشاره نكردند؟بهر حال خوشحال شديم :Gol:

چه خوب كه اينها درست نيست هميشه حس ميكردم امام علي حس بدي به زنها داره كه اين جملات در نهج البلاغه هست چه جوري دلشون امد به امام اين حرفا را نسبت بدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به شيعه بودنم بيشتر از قبل افتخار ميكنم.البته جناب طارق قبلا اين مطلب را مطرح كرده بودند ولي فكر كردم از روي حسن ظنشون گفتند بهر حال از هر دو متشكرم :Gol:

با سلام وعرض ادب
ادامه ی بحث
نیش دار بودن زن
[=Arial Black]در حکمت 61 آمده است که :« المرأةعقرب حلو[حلوة]اللسعة[اللسبة]؛زن کژدمی است با نیشی شیرین »
[=Arial Black] یعنی زن نیش می زند ولی نیشش شیرین است .این سخن هم به نقل از امام در هیچ منبعی ،پیش وپس از سید رضی (ره)پیدا نشده است . این عبارت هم می تواند از همان سخنانی با شد که در فرهنگ زمان رایج بوده و سید رضی (ره)پذیرفته که ازامام است ودر نهج البلاغه آورده است.
[=Arial Black]افزون بر آنکه این سخن در هیچ منبعی یافت نشده ،می توان گفت که با مضامین قرآن مجید و رهنمود های پیامبر اکرم (ص)نیز مطابقت ندارد ولذا نمی توان از امام (ع)هم باشد .
[=Arial Black]شاید این سخن به صورت ضرب المثلی در میان اعراب قبل از اسلام ،یابعد از اسلام ،معمول بوده وامام (ع)آن را با شرح وبسط واحیانا برای رد کردن ومخالفت با آن نقل کرده ،لیکن به مرور زمان ،سخنان دیگر فراموش شده واصل ضرب المثل مانده وندانسته به نام آن بزرگوار ثبت شده است .
بحث ادامه دارد.....
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=B Nazanin]با سلام وعرض ادب
[=B Nazanin]ادامه ی بحث
[=B Nazanin]از جمله سخنانی که به امام نسبت داده می شود و در منابع دیگر هم موجود است خطبه 80 نهج البلاغه می باشد که در وصف زنان آمده و بدین قرا است :
[=B Nazanin]و من خطبة له ( عليه‏السلام ) بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏
[=B Nazanin]مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ َأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ [=B Nazanin]وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ
[=B Nazanin]و از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از پايان نبرد جمل، در نكوهش زنان‏
[=B Nazanin]مردم، ايمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ايشان ناتمام. نشانه ناتمامى ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است- به هنگام عادتشان- ، و نقصان بهره ايشان، نصف بودن سهم آنان از ميراث است نسبت‏به سهم مردان، و نشانه ناتمامى خرد آنان اين بود كه گواهى دو زن چون گواهى يك مرد به حساب رود. پس از زنان بد بپرهيزيد و خود را از نياكانشان واپاييد، و تا در زشت طمع نكنند، در كار نيك از آنان اطاعت ننماييد.
[=B Nazanin]زمینه صدور کلام (1)
[=B Nazanin]سید رضی (ره)در صدر این کلام نوشته است:«[=B Nazanin] و من خطبة له ( عليه‏السلام ) بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏؛[=B Nazanin] و از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از پايان نبرد جمل، در نكوهش زنان‏»
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]گویی سید رضی (ره )با این عنوان که در بالای این خطبه گذاشته است ،می خواهد بگوید که امام علی (ع)این سخن را پس از پایان جنگ جمل تحت تأثیر اقدام عایشه که جنگ جمل را به راه انداخته یا فرمانده ی آن جنگ بوده و در آن جنگ نقش بسیار مؤثری داشته ،در نکوهش زنان گفته است .بنابر این صدور این کلام را باید بیشتر کاوید .
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]به گزارش تاریخ ،پیش از اینکه امام به جنگ صفین برود ،معاویه،عمرو عاص را دعوت کرد واز او علیه امام در خواست همکاری کرد .
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص گفت:به جه مناسبت با تو همکاری کنم؟
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]گفت: هر چه بخواهی به تو می دهم. معاویه می دانست عمرو عاص در زمان خلیفه دوم مصر را فتح کرده وپس از فتح مصر والی آن جا بوده است تا این که عثمان ابن عفان اورا از ولایت مصر بر کنار کرد وبه همین دلیل عمرو عاص کینه خلیفه سوم را در دل داشت وهمیشه چشمش به دنبال مصر بود. او همیشه سودای حکومت مصر را که سرزمینی حاصل خیز و پهناور بود، در سر می پروراند. معاویه با آگاهی از این اشتیاق درونی به عمرو عاص گفت: اگر در راه رسیدن من به خلافت، با من همکاری کنی مصر را به تو می دهم.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص پس از مدتی تفکر و مشاوره با افرادگوناگون از جمله دو فرزندش، این پیشنهاد را پذیرفت. اما به راستی تردید عمرو عاص در چه بود؟
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص خود می دانست که علی بر حق وخلافت حق او است ومخالفت با او مخالفت با اسلام و قرآن است ونمی خواست با علی مخالفت کند. اما به حکومت مصر چشم دوخته بود ومی خواست آن را به دست بیاورد. عمرو عاص دو فرزند داشت که یکی از آن ها عابد و زاهد بود واهل مال و قدرت دنیا نبود. او پدر را از این کار بر حذر داشت وگفت معاویه باطل است با معاویه همکاری نکن؛ زیرا اگر دنیا را هم به دست آوری، آخرتت را از دست می دهی. اما اگر از علی ابن ابی طالب پیروی کنی ممکن است دنیا را نداشته باشی ولی آخرت را خواهی داشت. فرزند دیگر عمرو عاص که مانند خودش به قدرت، شهرت وثروت می اندیشید، گفت: در مخالفت با برادر خود سخن می گفت و این گونه اظهار نظر می کرد که از کجا معلوم که معاویه بر حق نباشد. او با این گونه سخنان آن چنان عمرو عاص را وسوسه کرد که او هم این مسئله را پذیرفت.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]با این همه، عمرو عاص در جنگ صفین با معا ویه همکاری کرد ودر اواخر جنگ که شکست معاویه قطعیت می یافت و یک پا در رکاب برای فرار داشت و یک پا در زمین برای ماندن، دست کمک به سوی عمرو عاص دراز کرد. عمرو عاص نیز با طرح نقشۀ بر سر نیزه کردن قرآن ها، جنگ را به سود معاویه پایان داد. پس از این رخداد معاویه خود را خلیفه دانست وعمرو عاص از او ولایت مصر را خواستار شد.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]محمد ابن ابی بکر پیوسته به امام پیام می فرستاد که دشمن با عده ی زیادی با من در حال جنگ است وبه نیروی کمکی نیاز دارم. امام مردم کوفه را برای یاری محمد ابن ابی بکر فرا می خواندند ولی آن ها هر بار بهانه ای ساز می کردند؛ گاهی خوارج را بهانه می کردند که از دست آن ها امنیت نداریم وگاهی بهانه های دیگر پیش می آوردند. به هر حال به یاری محمد ابن ابی بکر نرفتند تا این که امام چاره را در این دید که مالک اشتر را به مصر بفرستد.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]امام مالک اشتر را که پس از جنگ صفین والی جزیره(در شمال عراق) بود، به همکاری با محمد ابن ابی بکر فرا خواند. مالک اشتر به سوی مصر رهسپار شد اما در میان راه به دست عوامل معاویه مسموم وشهید شد. محمد ابن ابی بکر از این کار تا اندازه ای دلخور شد.امام نامه ای برای او نوشت که اگر مالک اشتر را به جای تو فرستادم به دلیل نارضایتی از تو نبود تو وظیفه خودت را به خوبی انجام داده ای اما از عهده ی این کار، جنگ با این دشمن، بر نیامده ای ومالک اشتر کسی است که از عهده ی این کار بر می آید اما او که اکنون در میان راه به شهادت رسید، تو بر سر کار خودت باش و چنین و چنان کن.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]بحث ادامه دارد.............
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=B Nazanin][=B Nazanin]




[=&quot]با سلام:Gol:
[=&quot] اگر این گفته صحت داشته باشد, یعنی حضرت علی (ع) که دریای علم و حلم بود بعد از جنگ جمل چنان خشمگین شد که عایشه را نماینده تمام زنان عالم دانسته و چنین قیاسی کرده است؟

[=&quot] ویا نعوذوبالله بعد ازعمری زندگی با بزرگترین بانوی عالم چنین برداشتی از همه زنان دارد؟! که تفاوتهایشان را به حساب معایبشان بگذارد و نکوهششان کند؟

[=&quot]دوست عزیز:Gol:طرح چنین مطالبی در این دوره چندان جالب نیست وفکرنکنم کمکی کند.

[=&quot]آ[=&quot]قا مجید عزیز[=&quot]:Gol:



با اینکه زحمت زیادی کشیدید تا این مطالب تاریخی را به اطلاع برسانید ولی با اینحال من بعید میدونم که کمکی به اصل قضیه کنه.
کلی جملات آزاردهنده و توهین آمیز (از نظر بانوان) مطرح شد تا در آخر بگویید که:

درموثق بودن تنها یک جمله[=&quot](اتقوا من شرا رالنساءو کونوا من خیارهن علی حذر)[=&quot] تردیدهست؟؟؟؟


با سلام وعرض ادب خدمت شما دوستان گرامی وبذل توجه شما
ادامه ی بحث
از اینکه کلام هنوز منعقد نشده وشما قضاوت کردید کمی متاسفم وخواهش می کنم کمی حوصله به خرج بدهید وتا آخر با ما باشید تا ان شا الله به نتیجه مطلوب برسیم .
[=Arial Black]....چنین وچنان کن .محمد ابن ابی بکر باز هم ایستادگی کرد .امام دیگر بار مردم را به یاری محمد بن ابی بکر فرا خواند وپس از تلاش وگفتگوی بسیار حدود دو هزار نفر برای کمک به محمد بن ابی بکر فراهم آمدند . حضرت ایشان را به سوی مصر گسیل کرد اما ایشان هنوز دو منزل بیشتر از کوفه دور نشده بودند که خبر شهادت محمد بن ابی بکر به امام رسید . امام از این حادثه به اندازهای ناراحت شدند که پاهایش یارای رفتن به مسجد و اعلام خبر شهادت محمد بن ابی بکر را نداشت .آن حضرت در میان راه خانه ومسجد نشست وقنبر را به مسجد فرستاد تا بزرگان را به محضر امام بیاورند وآن حضرت خبر شهادت را به آگاهی آنان رساند .انها به نزد امام آمدند وامام را بسیار ناراحت دیدند .پرسیدند قضیه چیست ؟امام فرمودند :اکنون به من خبر رسید ه که محمد بن ابی بکر به شهادت رسیده ومصر به دشمن افتاده است .آنها به امام تسلیت گفتند وپس از مدتی باز این پرسش همیشگی را از امام پرسیدند که یا امیر المومنین پس از رحلت پیامبر (ص)چه جریانی پیش آمد که قریش حق مسلم وروشن شما را تباه ونگذاشتند شما پس از پیغمبر به خلافت برسید ؟
[=Arial Black]امام فرمودند اکنون که محمدبن ابی بکر به شهادت رسیده است ومصر به دست دشمن افتاده است چه جای این سؤال است؟اما از آنجا که بارها از من پرسیدهاید من جریان آن روز تا امروز را می نویسم وشما آن را امضاءکنید .یازده نفر از یاران امام که در کنار آن حضرت نشسته بودند از نزدیک شاهد این رخداد تاریخی بودند .این افراد عبارتند از:اصبغ ابن نباته ،ابو طفیل عامر بن وائله کنانی ،زرّبن حبیش اسدی ،جویرةبن مسهر بن عبدی،خندف بن زهیر اسدی ،حارثةبن مضرب همدانی ،حارث بن عبد الله اعور همدانی ،مسابیح نخعی ،علقمةبن قیس ،کمیل بن زیاد وعمیر بن زراره ،امام فرمود شما این گزارش را امضاءکنید وآن رادر نماز جمعه بخوانید .اگر کسی سر وصدا واعتراض کرد او را به قرآن دعوت کنید واز او بخواهید که در این باره هیاهو به راه نیندازد . این گزارش را چندین بار در نماز جمعه بخوانید سپس جریان سقیفه ،پس از رحلت پیغمبر اکرم تا شهادت محمد بن ابی بکر را در این نامه نوشت .
منابع این نامه
[=Arial Black]این نامه در چند منبع آمده است :
[=Arial Black]1-ابن قتیبه (م276)در کتاب الامامةوالسیاسة،ج1،ص133تا137
[=Arial Black]2-ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی (م283)در کتاب الغارات ،ج1،ص302تا 322
[=Arial Black]3-محمد بن جریر بن رستم طبری شیعی (م قر ن َسوم ) در کتاب المسترشد .
[=Arial Black]4-سید بن طاوس به نقل از ثقة الاسلام کلینی در کتاب کشف المحجه لثمرةالمحجه.
این نامه در نهج البلاغه
[=Arial Black]چگونگی دسترسی به این گزارش مشخص نیست ،ولی او در نه جای نهج البلاغه نقل کرده است . ظاهرا سید رضی گزارش مذکور را از این منابع نگرفته است که هر کدام را کلامی مستقل از امام (ع)دانسته وان را در بخشهای مختلف نامه نقل کرده است.
[=Arial Black]1- خطبه 26 «ان الله بعث محمدا »تا آخر
[=Arial Black]2-خطبه 53«فتداکّوا علیّ تداکّ الابل الیهم »
[=Arial Black]3-خطبه 172«الحمد لله الذی لا تواری عنه سماع سماعا »
[=Arial Black]4-خطبه 217«اللهم انی استعدک علی قریش »
[=Arial Black]5-خطبه 229«وبسطتم یدی فکففتها »
[=Arial Black]6-خطبه 238«جفاةطغام وعبید اقزام »
[=Arial Black]7- نامه 62«اما بعد فان الله سبحانه بعث محمدا »
[=Arial Black]افزون بر این هفت مورد ،که در کتابهای پیش گفته آمد دو مودر دیگر در کتاب المسترشد طبری وکشف المحجه لثمرظ المحجه ابن طاووس به نقل از کلینی آمده است :
[=Arial Black]8- کلام 30 درباره عثمان :«لو امت به لکنت قاتلا»
[=Arial Black]9- خطبه 79در باره زنان [80]«ان النساء نواقص العقول ..»
[=Arial Black]سید رضی (ره)هر نه قطعه را به عنوان کلام مستقلی از امام در نهج البلاغه آورده نه به عنوان گزیده هایی از این گزارش که نقل کردیم .
[=Arial Black]به هر حال این قطعه که درباره یکاستی های زنان است ،در این گزارش آمده است. امام جریان رحلت پیامبر ،سقیفه ومسائلی را که پس از آن پیش آمده را تا پس از دوره خلفا وخلافت خودش و جریان جنگ جمل همه را می نویسد .این بخش را که درباره کاستی های زنان است همه ی منابع پس از جنگ جمل آورده اند،اما آن قطعه ی دیگری را که می فر ماید :«اتقوا من شرا رالنساءو کونوا من خیارهن علی حذر »در هیچ یک از منابع دیده نمی شود . وسید رضی از جای دیگر آورده وبه آن اضافه کرده است .
نتیجه
[=Arial Black]بنابر این با توجه به زمینه ی صدور وفضای بیان این قطعه به دنبال گزارش امام ونظر به سخن سید رضی در بالای این کلام ،می توانم گفت این اوصاف در باره ی زنی است که از وظائف تعیین شده برای او سر باز زند وبه کاری اقدام کند که نه از عهده بر می اید ونه سزاوار وشایسته بوده که چنین کاری انجام دهد.
بحث ادامه دارد.....
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

بنظرتون كسي كه از نظر جسمي معلوليتي داره كه نميتونه اعمالش را به خوبي بقيه انجام بده يا حتي لكنتي داره كه نميتونه كلمات نماز را بخوبي ادا كنه ايمانش از من و شما كمتره؟خداي من فكر نميكنم اينجوري باشه بنظرم تازه لطف و عنايتش به كسي كه هر نوع ضعفي داره بيشتره مني كه بنده عادي خدا هستم اين فكر را دارم حالا امام علي كه مولاي متقيانه بخاطر چند روز نماز نخوندن ايمان زنها را ضعيف تر ميدونه آن هم بخاطر ضعفي كه خدا قرار داده؟اگه كل روزهايي كه زنها نماز نميخونند را از 9 سالگي حساب كنيد حدود 9 سال ميشه كه با دوران بارداري حساب كنيد نزديك 7 يا 8 سال ميشه و دخترها 6 سال از پسرها زودتر بالغ ميشن يعني فقط حدود 1 سال در نماز نخوندن با هم تفاوت دارند كه اگه كسي بخواد ميتونه ان روزها را هم با تسبيح جبران كنه خواهش ميكنم از جواب دادن طفره نريد:Gol::Gol::Gol:البته با كمال تشكر از اينكه كمكمون كرديد

[=Arial Black]با سلام وعرض ادب
[=Arial Black]بحث در مورد زنان در دید گاه امام علی (ع)بود ،لذا خواهش می کنم کمی صبر داشته با شید وبا حوصله تر بحث را دنبال کنید ان شاالله به یاری خداوند به نتایج خوبی خواهیم رسید .
[=Arial Black]ادامه مطلب شأ ن بیان خطبه80 در نهج البلاغه درباره زنان
[=Arial Black]به دنبال گزارش جنگ جمل در این عبارت منقول، امام به کاستی های زنان اشاره کرده است. حال این نواقص وکاستی ها چیست؟ آیا این نواقص جزء طبیعت زن است واو را از هر اقدام انسانی باز می دارد؟ یا عوارضی است که در برخی از زنان ویادر همۀ آنان وجود دارد وبدون توجه به این نکات نمی توانند وظایفی را که خدا، پیغمبر، شرع و عرف بر ایشان تعیین کرده است به انجام رسانند؟
[=Arial Black]نقص درایمان
[=Arial Black]امام می فرماید: « ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول؛ بی گمان زنان ایمانشان ناقص، بهره هایشان ناقص، عقل هایشان نیز ناقص است.»
[=Arial Black]بنا بر فرموده پیامبر اکرم(ص) وسخنان دیگر پیشوایان دین، ایمان مراتبی دارد وایمان مطلق وجود ندارد. نخستین گام ایمان« الذین آمنوا» ووالاترین مرحلۀ آن «اولئک هم المؤ منون حقاً» است. این بدان معناست که هر مرتبۀ ایمان در مقایسه بامرحلۀ بالاتر خود ناقص شمرده می شود. با این توضیح آیا این نقص تنها در زنان است یا در مردان هم می تواند باشد؟ آیا ایمان مردان هم مراتبی دارد وایمان برخی از ایشان ناقص است؟
[=Arial Black]امیر المؤمنین در بیان دلیل این کاستی ها می فرماید:« فاما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة والصیام فی ایام حیضهن؛ اما (دلیل تشریعی بر) نقصان ایما ن شان آن است که در ایام قاعدگی از نماز وروزه باز نشسته می گردند.»
[=Arial Black]بنا براین منظور امام از ایمان، ایمان اعتقادی که ممکن است در پرتو هجرت، جهاد ودیگر تحقیقات و کارهای اعتقادی به دست بیاید، نیست. بلکه ایمان عملی است که براثر عبادت به دست می آید. چه مرد وچه زن در صورتی سستی درانجام عبادات، ایمان عملی را کمترکسب می کنند و گرنه ایمان اعتقادی، که ایمان به خداست، در میان زن ومرد یکسان است. هرکس که اعتقادش کامل شد وبه سوی یقین رفت ایمانش هم کامل می شود ونقصی در ایمان او نیست واین برای زن ومرد تفاوتی ندارد.
[=Arial Black]از آن چه گفتیم روشن می شود که منظور امام از نقص ایمان، نقص در ایمان عملی است. در دوران معاصر نیز کارمندان زن در ایام وضع حمل پیش وپس از وضع حمل مرخصی خاصی می گیرند تا به بچه داری بپردازند. در تمام دنیا ودرهمۀ مکتبها به صورت یک مسئله طبیعی به این موضوع توجه شده است ونقصی برای زن به شمار نمی رود. زن در این حالت نباید کاری بکند که از عهدۀ او بر نمی آید. فراتر از آن در حالت طبیعی نیز برخی کارها در زمرۀ وظایف زنان نیامده است؛ مانند امام جماعت وفرماندهی جنگ ومواردی از این دست که از زن ساقط شده است. البته باید توجه داشت که موضوع دفاع کمی تفاوت دارد. در موضوع دفاع تفاوتی میان زن ،مرد،کوچک و بزرگ وجود ندارد وهمه باید دفاع کنند چه بسا زنی هم، فرماندهی سپاهی را به عهده بگیرد این ایمان، ایمان تعبدی وعملی است که در پرتو عبادت به دست می آید.
[=Arial Black]بحث ادامه دارد ......
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سلام باشه ديگه چيزي نميگم فقط قول بديد اخرش سوالاتم را جواب بديد ممنون

[=B Nazanin][=Arial Black][=B Nazanin][=Arial Black]با سلام وعرض ادب
[=B Nazanin][=Arial Black]از این که حوصله می فرمایید تشکر میکنم ،واین ایام را به شما وهمه ی دوستداران رسول اکرم(ص)وامام مجتبی (ع)وعلی ابن موسی الرضا (ع) تسلیت عرض می نمایم.
[=B Nazanin][=Arial Black]امید وارم که نتیجه ی بحث مشکلات را حل نماید ،بنده در خدمت شما هستم .
[=B Nazanin][=Arial Black]ادامه بحث
[=Arial Black][=B Nazanin] امیر المؤمنین در بخش بعدی سخن خویش، به نقص بهرۀ زنان ودلیل آن می پردازند. حضرت امیر، نقص در بهره را در کم بودن میراث می دانند و می فرمایند: «[=B Nazanin]واما نقصان حظوظهن فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال؛ [=B Nazanin]ونقصان بهره شان نیز بنا بر همین است که میراثشان نصف میراث مردان است.»
[=B Nazanin][=Arial Black] موضوع ارث یک موضوع فقهی است که در قرآن هم آمده است. اکنون فرصت پرداختن دقیق به موضوع ارث نیست، اما باید از این مسئله سخن گفت که چرا نصف میراث برای زن نقص باشد؟ امیر المؤ منین در این سخن به یک نکتۀ بسیار دقیق اشاره دارند. دلیل نصف بودن میراث زن وجود حکمت هایی است که خداوندتعیین کرده، برای نمونه نفقۀ زن به عهدۀ شوهر است ومرد در برابر نفقۀ همسر مسئول است وحتی ثروتمند بودن همسر این وظیفه را از شوهر ساقط نمی کند وهمین امر سبب شده که زن میراثی نصف میراث مرد ببرد. زن در کارهای اجتماعی نیز باید به این نکته توجه داشته باشد. البته این بدان معنا نیست که حق خود را در اجتماع نگیرد، بلکه بر عکس، حق زن در هرجا که باشد محفوظ است، اما وظایفی مانند فرماندهی نظامی که بر او واجب نیست، از نظر مالی واز نظر اجتماعی از عهدۀ زن ساقط است.
[=B Nazanin][=Arial Black]نکته دیگردر کلام امام (ع) :
[=Arial Black][=B Nazanin]«وامانقصان عقولهن فشهادة امراتین منهن کشهادة الرجل الواحد؛ [=B Nazanin]ونقصان عقلشان از آن جهت است که گواهی دو زن مانند گواهی دو مرداست.»
[=B Nazanin][=Arial Black]چرا چون زن از نظر ساختار بدنی و از نظر روحی، احساسی و عاطفی است واین احساس و عاطفه، لازمۀ شوهرداری وبچه داری است . اگر زن سرشار از احساس و عاطفه باشد وبخواهد با محاسبات خرد ورزانه به شوهر داری وبچه داری بپردازد، عقل به او حکم نمی کند که شب تا صبح برای مراقبت از بچه بیدار باشد و او را وادار نمی کند که گرفتاری های همسر را تحمل کند. بلکه بر عکس عقل خود، چنین به او دستور می دهد که تو هم مانند شوهر، بچه را به همسرت یا به پرستاری وا گذار کن تا او را تربیت کند ولازم نیست به او شیر بدهی وچه ضرورتی دارد این همه مشکلات بچه داری را به جان بخری وآن دشواری ها را با میل ورضایت بپذیری.
[=B Nazanin][=Arial Black]عقل نیرویی حسا بگر است که انسان را به سنجش منافع وزیان خودوپیگیری منافع ورها کردن ضرر وزیان وادار می کند. اما قلب، احساس، عاطفه و عشق، زیان ظاهری را در بسیاری از موارد ارزش می داند. برای نمونه کسی که به دنبال شهادت است، زندگی، خانواده، وثروت را باخته وبسیاری از چیز ها یی را که دردنیا می توانست داشته باشد با رسیدن به شهادت از دست می دهد. بنا براین عقل به او می گویدکه تو نباید شهادت را برگزینی بلکه باید دنبال زندگی باشی، دیگری برود شهید بشود. اما عشق می گوید شهادت همۀ زندگی است، همۀ ثروت است، همۀ قدرت است، همۀ ارزش است. بنا براین تو باید آن را بپذیری.
[=Arial Black][=B Nazanin]طبیعت زن چنین است. بنا براین، عقلی که نقصان دارد ودر آن جهت ناقص است، عقل تجربی است نه عقل طبیعی که خدا وند به همۀ انسانها داده است. چه بسا زنی در آن عقل طبیعی بر بسیاری از مردان برتری داشته باشد، اما عقل تجربی که بر اثر بر خورد با مسائل، مشکلات وحوادث بسیار سخت به دست می آید در زنان کم تر است، چون معمولاً مردان با این مشکلات وحوادث روبه رو می شوند وبر اثر تجربه، آن را به دست می آورند. چنان که خود امیر المؤ منین در جای دیگری از نهج البلاغه فرموده است:«[=B Nazanin]العقل حفظ التجارب؛ [=B Nazanin]عقل نگاه داشت تجربه هاست.»
[=B Nazanin][=Arial Black]اگر انسانی تجربۀ کمتری داشته باشد، عقل عملی و عقل اکتسابی اش هم کمتر است وچون زن دنبال مسائل عاطفی واحساسی است وکمتر با مشکلات روز مره سر وکار دارد،از این رو تجربه ی کم تری کسب می کند ودر نتیجه، عقل اکتسابیِ عملی را هم نیز کم تر به دست می آورد.
[=B Nazanin][=Arial Black]امام در این سخن به هیچ روی افراد را از جهت انسانیت ارزش گذاری نمی کند، بلکه مسائل اعتباری اجتماع را بیان می فرماید. بر اساس تقسیم کار اجتماعی وبر مبنای ساختار طبیعی، آن چه بر عهدۀ زن ومرد گذاشته شده، نیاز به تجربه و عقل اکتسابی دارد تا زن ومرد بتوانند وظیفۀ خود را در آن حدی که از آنان خواسته شده، انجام دهند ومسئو لیت ها و وظایفی را که پذیرفته اند به خوبی به انجام رسانند.اگر زن از جایگاه واقعی خود بیرون آید و وظیفه ای را به عهده گیرد که از او خواسته نشده است، نه وظایفۀ زنانگی درستِ انسانی خود را انجام داده و نه توانسته وظیفه ای را که تمایل به انجامش دارد واز عهدۀ آن بر می آید، به خوبی به پایان برساند. این کار را باید به کسی واگذار کند که از عهدۀ انجام آن بر می آید.
[=B Nazanin][=Arial Black]نتیجه
[=B Nazanin][=Arial Black]از آن چه گفتیم می توان نتیجه گرفت که نه موضوع نقص ایمان، نه نقص عقل ونه نقص حظ(بهره)هیچ کدام ارزش گذارانه نیست. به دیگرسخن، مرد وزن از جهت انسانیت با یکدیگر برابر ند، هردو از یک گوهر آفریده شده اند «نفسٍ واحدة» ودر طبیعت هر کدام جایگاهی خاص به دست آورده اند. با تقسیم کار طبیعی وتقسیم کار اجتماعی هر کس باید وظیفه ای را بر عهده بگیرد که آن را بهتر می تواند انجام دهد واگر کسی از این جایگاه بیرون رود وبه وظیفۀ دیگری بپردازد، در واقع نه وظیفۀ اصلی خود را انجام داده ونه از عهدۀ وظیفۀ دلخواه خود به خوبی بر آمده است.
[=B Nazanin][=Arial Black]امام در این سخن بر آن است تا وظیفه و جایگاه طبیعی زن را نشان دهد وبه زنان گوش زد کند تا از جایگاه خود بیرون نیایند. افزون بر این، امام در این سخن بیش از هر چیز به موقعیت وشرایط تاریخی زمان خود نیز نظر دارد؛ بنا بر این اگر در روزگاری شرایط اقتضا کرد که زن چنین وظیفه ای را به عهده بگیرد هیچ وقت امام منکر آن نخواهد بود ومانع آن نمی شود.
[=Arial Black][=B Nazanin] امام در ادامه می فرماید[=Times New Roman]:«[=B Nazanin]فاتقوا شرار النساء، وکونوا من خیارهن علی حذر، ولا تطیعوهن فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر؛ [=B Nazanin]پس از آن زنان شرور بپرهیزید و از نیکانشان بر حذر باشید، آنان را در معروف اطاعت نکنید،تا (به اطاعت شما از خودشان ) در منکر طمع نبندند.»
[=B Nazanin][=Arial Black] این عبارت نیز در منابع اصلی ومعتبر پیش گفته نیامده وسید رضی در جای دیگری گرفته وبه این جا اضافه کرده است.
[=B Nazanin][=Arial Black] تمام الکلام این که کاستی هایی که امام به زنان نسبت داده است باعث فروکاستن ارزش زن نیست بلکه بیشتر اشاره به تفاوت های بین زن ومرد اشاره دارد که برای اداره زندگی و شیرین تر کردن آن لازم است علوم امروزی هم به این بحث مهم پرداخته اند .
[=B Nazanin][=Arial Black]بحث ادامه دارد ....................
[=B Nazanin][=Arial Black]
[=B Nazanin][=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=&quot]با سلام :Gol:
حال که بحث به اینجا رسید ذکر یکی دو نکته را لازم میدانم و امیدوارم در ادامه بحث بدانها نیز اشاره ای داشته باشید

مجید;181457 نوشت:
[=B Nazanin][=Arial Black]
[=B Nazanin][=Arial Black]نکته دیگردر کلام امام (ع) :
[=Arial Black][=B Nazanin]«وامانقصان عقولهن فشهادة امراتین منهن کشهادة الرجل الواحد؛ [=B Nazanin]ونقصان عقلشان از آن جهت است که گواهی دو زن مانند گواهی دو مرداست.»
[=B Nazanin][=Arial Black]چرا چون زن از نظر ساختار بدنی و از نظر روحی، احساسی و عاطفی است واین احساس و عاطفه، لازمۀ شوهرداری وبچه داری است . اگر زن سرشار از احساس و عاطفه باشد وبخواهد با محاسبات خرد ورزانه به شوهر داری وبچه داری بپردازد، عقل به او حکم نمی کند که شب تا صبح برای مراقبت از بچه بیدار باشد و او را وادار نمی کند که گرفتاری های همسر را تحمل کند. بلکه بر عکس عقل خود، چنین به او دستور می دهد که تو هم مانند شوهر، بچه را به همسرت یا به پرستاری وا گذار کن تا او را تربیت کند ولازم نیست به او شیر بدهی وچه ضرورتی دارد این همه مشکلات بچه داری را به جان بخری وآن دشواری ها را با میل ورضایت بپذیری.
[=B Nazanin][=Arial Black]

[=&quot]متاسفانه من چندان متوجه ارتباط مسئله گواهی دادن یک زن با همسر داری و بچه داری او نشدم. اینکه زنان بالطبع عاطفی هستند درش شکی نیست اما در مسئله شهادت صدق دادن باید گفت ما با نوعی تکلیف مواجهیم که[=&quot] طبق آیات قرآن[=&quot] هرانسانی اعم از زن و مرد به آن مکلف است و بیش از آنکه جنبه عقلانیت صرف داشته باشد با ایمان انسان و وجدان بیدار اوسروکار دارد که اینها نیز جزء همان کمالات انسانی است که به گفته خودتان زن و مرد ندارد[=&quot] . [=&quot]آیا منطقی است درباره دو انسانی که هردو از یک سرشت آفریده شده اند و در پیشگاه خدا به یک اندازه مسئول اعمالشان هستند و باید پاسخگوی شهادت خود باشند چنین باشد که قانونگذاراسلامی گواهی یکی را هرچند راست بگوید و متقی باشد صرفا بخاطر[=&quot]زن بودنش نپذیرد و آنوقت گواهی مرد راهرچند که شخص با ایمانی نبوده و شاید بنا به ملاحظاتی دروغ هم بگوید تنها بواسطه اینکه مرد است قبول نماید؟ این بدان معنی خواهد بود که در این خصوص انسانیت افراد تحت الشعاع جنسیتشان قرارمیگیرد!

مگر آنکه قضیه را از این جهت بررسی کنیم که فرض شود دلیل این امر مخاطراتی که ممکن است بواسطه شهادت در دادگاه برای یک زن تنها ایجاد شود, تقریبا شبیه به آنچه که درمورد قضاوت بانوان مطرح است یعنی در جایکه نیاز به قضاوت باشد به

[=&quot]جهت مخاطرات احتمالی [=&quot]بر آنان واجب نیست این مسئولیت را بر عهده بگیرند , نه اینکه چون عاطفی هستند توانایی و یا حق قضاوت ندارند. با اینکه اینجا بحث قضاوت مطرح نبوده اما چون اشاره شد به بخشی از سخنان زیر استناد مینمایم
(،
استاد جوادی عاملی
روایتی‌ را که‌ برای‌ نفی‌ قضاوت‌ زن، بدان‌ استدلال‌ می‌شود مورد بحث‌ قرار داده‌ می‌گوید: نکتة‌ اساسی‌ مربوط‌ به‌ متن‌ حدیث، این‌ است‌ که‌ برخی‌ احکام‌ مندرج‌ در آن‌غیر الزامی‌ است‌ یعنی‌ مستحب‌ یا مکروه‌است‌ پس‌ نمی‌تواند قضاوت‌ زن‌ را منع‌ یا تحریم‌ کرده‌ باشد. مطلب‌ دیگر این‌ است‌ که‌ در حدیث‌ مزبور، تکلیف‌ شاق‌ قضأ از زن‌ برداشته‌ شده‌ نه‌ آن‌ که‌ او را از قضاوت‌ محروم‌ نموده‌ باشد.پذیرفتن‌ مسئوولیت‌ سختِ‌ قضأ نیز بر مرد واجد شرائط، واجب‌ است‌ (گاهی‌ عینی‌ و گاهی‌ کفایی) لیکن‌ بر زن‌ واجب‌ نیست‌ و آنچه‌ از حدیث، استظهار می‌شود تنها سلب‌ تکلیف‌ قضاوت‌ است‌ نه‌ نفی‌ حق‌ قضاوت. زیرا در حدیث‌ مزبور آمده‌ است: «لیس‌ علی‌ المرأة‌ جمعة... ولا تولی‌ القضأ...»، معنای‌ عبارت‌ مزبور این‌ است‌ که‌ بر زن، شرکت‌ در نماز جمعه‌ و نیز پذیرش‌ سِمَت‌ قضأ، واجب‌ نیست‌ و در حدیث‌ نیامده‌ که: «لیس‌ للمرأة‌ جمعة... ولا تولی‌ القضأِ» تا از آن‌ سلب‌ حق‌ قضاوت‌ استفاده‌ شود. غرض، سلب‌ تکلیف‌ از زن‌ برای‌ سهولت‌ کار زن‌ است‌ نه‌ سلب‌ حق، و بین‌ این‌ دو فرق‌ عمیقی‌ است.)

با تشکر :Gol:

[=B Nazanin][=Arial Black]با سلام وعرض ادب
[=B Nazanin][=Arial Black]ادامه مطلب ،برای این که این بحث کامل گردد مباحثی از قر آن خدمتتان عرضه می دارم تا ان شاالله در ادامه به مبا حثی که در این زمینه از سوی شما مطرح می شود بپر دازیم .
[=B Nazanin][=Arial Black]زن درآینه ی قرآن
[=Arial Black][=B Nazanin]1) تساوی بین زن ومرد
[=B Nazanin][=Arial Black]الف) به صورت اجمالی
[=B Nazanin][=Arial Black]«انّ اکرمکم عندالله اتقاکم؛بهترین شما با تقوا ترین شماست .[حجرات/13]
[=B Nazanin][=Arial Black]ب) تصریح
[=B Nazanin][=Arial Black]1. تساوی در آفرینش
[=B Nazanin][=Arial Black]« خلقکم من نفس واحده وخلق فیها زوجها...»[ نساء/1]
[=B Nazanin][=Arial Black]ای مردم همه ی شما را خداوند از یک نفس خلق کرد. ازهمان نفس واحده همسرش را خلق کرد.
[=B Nazanin][=Arial Black]«.... ان خلق لکم من انفسکم ازواجا.....»[ روم/21]
[=B Nazanin][=Arial Black]خداوند خلق کرد از جنس خودتان همسرانی را.
[=B Nazanin][=Arial Black]2. تساوی در هدر ندادن اعمال
[=B Nazanin][=Arial Black]« انی لا اضیع عمل عامل من ذکر انثی» [ آل عمران/195]
[=B Nazanin][=Arial Black]ضایع نمی کنم عمل هر کسی از شما که عمل، مرد باشدیا زن... .
[=B Nazanin][=Arial Black]3. تساوی در بزرگی روح
[=B Nazanin][=Arial Black]« من عمل صالحا من ذکرا او انثی وهو مؤ من فلنیینه حیاة طیبة...»[ نحل/97]
[=B Nazanin][=Arial Black]هر کس که عمل صالح انجام دهد از مردیا زن واو ایمان داشته باشد، به او حیات طیبه خواهیم داد.
[=B Nazanin][=Arial Black]تساوی در پاداش وثواب
[=B Nazanin][=Arial Black]« ان المسلمین والمسلمات..... اعد الله لهم مغفرة واجرا عظیما»[ احزاب/25]
[=B Nazanin][=Arial Black]2) دفاع از زن وحقوق زنان
[=B Nazanin][=Arial Black]الف) دفاع از شخصیت زن
[=B Nazanin][=Arial Black]« واذا الموءدة سئلت بای ذنب قتلت»[ تکویر/8و9]
[=B Nazanin][=Arial Black]روز قیامت هنگامی است که از دختران زنده به گور شده سؤال می شود چرا این ها کشته شدند.
[=B Nazanin][=Arial Black]ب) ارث بردن ظالمانه از زنان ممنوع( در زمان پیامبر بعضی زن ها ظاهر زیبایی نداشتند، انسانهای نادان با این ها ازدواج می کردند ولی کاری به آن ها نداشتند وفقط به خاطر ثروتشان با آن ها ازدواج می کردندومنتظر بودند که آن هابمیرند وارثشان به این ها برسد.)
[=B Nazanin][=Arial Black]« لا یحل لکم ان ترثوا النساء کرها»[ نساء/19]
[=B Nazanin][=Arial Black]حلال نیست بر شما که این گونه با اجبار از زن هاارث ببرند.

[=B Nazanin][=Arial Black]ج) دفاع از فعالیت سیاسی زنان
[=B Nazanin][=Arial Black]«یا ایها النبی اذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی ان لا یشرکن بالله شیئا فبایعهن واستغفر لهن الله»[ ممتحنه/12]
[=B Nazanin][=Arial Black]ای پیامبر وقتی زنهای مؤمن نزد توآمدند با تو بیعت کردند که به خداشرک نورزند، دزدی نکنند، عمل زشت انجام ندهند وفرزندانشانرا نکشند...... تو هم با آن ها بیعت کن وبرای شان از درگاه خداوند استغفار کن.
[=B Nazanin][=Arial Black]3) بیان وظایف زنان(اصل وظیفه به انسان شخصیت می دهد.)
[=B Nazanin][=Arial Black]الف) «فلا تخضعن با لقول ... وقلن قولا معروفا»[ احزاب/32]
[=B Nazanin][=Arial Black]پس به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید .... وسخن شایسته بگویید.
[=B Nazanin][=Arial Black]ب)«وقرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی ...»[ احزاب/33]
[=B Nazanin][=Arial Black]ودرخانه های خود بمانید وهم چون دوران جاهلیت نخستین خودنمایی نکنید.
[=B Nazanin][=Arial Black]ج) «وید نین علیهنمن جلا بیبهن ...»[ احزاب/59]
[=B Nazanin][=Arial Black]نزدیک بیاورند بر خودشان چادر هایشان را بر روی گریبان هایشان.
[=B Nazanin][=Arial Black]د)«ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ...» [ نور/31]
[=B Nazanin][=Arial Black]بایدبیاندازند رو سری هایشان را بر روی گریبان هایشان.
[=B Nazanin][=Arial Black]4) معرفی زنان نمونه(برای مرد وزن مسلمان)
[=B Nazanin][=Arial Black]الف)«وضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأت فرعون ...»[ تحریم/11](آسیه همسر فرعون)
[=B Nazanin][=Arial Black]وخداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است.
[=B Nazanin][=Arial Black]ب)«ومریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا»[ تحریم/12](حضرت مریم علیها السلام)
[=B Nazanin][=Arial Black]و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت وما از روح خود در آن دمیدیم.
[=B Nazanin][=Arial Black]امید وارم از این مطالب به نتایج پر بار ی رسیده باشید .ان شاالله
[=B Nazanin]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

با سلام و عرض خسته نباشید :Gol:
بالاخره مقاله تمام شد . بسیاری از مطالب را قبلا شنیده بودیم اما متاسفانه سوالات افراد همچنان بی پاسخ ماند.

با سلام خوب خدا را شكر اجازه داديد سوالاتمون را بپرسيم ممنون ميشم اول سوالات پيشين را جواب بديد و بعد اين سوال كه چرا با وجود ضعف ايمان زنها(ايمان عملي)مجازات زنها در دنيا يا حتي اخرت با مردان يكسان است؟چون بالاخره اين ضعف هم بايد لحاظ شه نبايد بشه؟البته اين بحث را جاي ديگري مطرح كردم و دوستان گرامي كفتند اين احاديث جعليست پاسخ شما كه يقينا اين نيست منتظر پاسختون هستم:Gol::Gol::Gol:

مجید;180105 نوشت:
با سلام وعرض ادب
ادامه ی بحث
از جمله سخنانی که به امام نسبت داده می شود و در منابع دیگر هم موجود است خطبه 80 نهج البلاغه می باشد که در وصف زنان آمده و بدین قرا است :
و من خطبة له ( عليه‏السلام ) بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ َأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ

با درود و سلام بر جناب کارشناس محترم آقا مجید بزرگوار

در رابطه با خطبه 80 نهج البلاغه نکاتی بعنوان تکمله به نظر میرسد که طرحش خالی از لطف نیست

در بينش اسلام، زن و مرد هر دو از يك جان و يك ماده آفريده شده و در ذات و جوهر تفاوتي با يكديگر ندارند. بنابراين، هر دوي آنان را انسان ناميده‌اند و خداوند پس از خلقت آنان، « فتبارك الله احسن الخالقين» به خود گفته است. با وجود اينكه اين دو صنف تفاوتي در جوهر و ذات و توانايي رشد يابي و كمالجويي با هم ندارند، اختلافاتي در ميان آنان مشاهده مي‌شود كه پاره‌اي از آنها لازمه بقاي نوع آدمي است. تفاوتهاي ديگري نيز، مانند تفاوت در عقل ، در ميان اين دو صنف مطرح مي‌شود كه انسان را دچار حيرت مي‌كند. براستي چگونه ممكن است خداي تبارك و تعالي براي موجودي ناقص و معيوب تعبير« فتبارك الله احسن الخالقين» به كار ببرد؟ چگونه است كه در برخي تعابير ديني، واژه‌هاي ناقص‌العقل و ناقص‌الايمان به كار رفته است؟ در اين نوشتار، سعي بر آن است كه براي رفع اين شبهات، ضابطه‌هايي مطرح شود تا بتوان بر اساس آن ضوابط، درباره احاديثي اين گونه قضاوت و داوري كرد.

زن در نهج البلاغه، ترسيم طرحي يك بعدي از چهره كامل زن در قرآن است. فضاي اين طرح را به جوي آكنده از فتنه‌هاي زمانه و دسيسه‌هاي سياسي در برگرفته است. زنان در نهج البلاغه با عباراتي چون عقرب، شر، ناقص العقل، ناقص الايمان و ناقص البهره وصف شده اند و مع الاسف، اكثر شارحان نهج البلاغه نيز در جهت اثبات اين مطلب بر‌آمده‌اند كه زنان در مقام عبوديت، عروج و تكامل، دريافتهاي ذهني و انتزاعات عقلي از مردان ناقصترند.

پس در اين ميان، آيات قرآني چه مي‌شود؟ مگرنه اين است كه ملاك شناخت سخنان ائمه در احاديث و دعاها، هماهنگ بودن مفاهيم و معاني آنها با قرآن و كلام الهي است.

ادامه دارد

قرآن، ماهيت زن و مرد را يك چيز مي‌شمارد[1]و برخورداري آنان از ارزشهاي معنوي، مانند ايمان و عمل صالح[2] ، علم[3]، تقوي[4]، سبقت در ايمان[5]، جهاد[6] و هجرت [7] يكسان دانسته است و در كسب صفات عالي انساني، تفاوتي ميان آن دو قائل نيست.[8] توان رشد و كمال‌جويي براي هر دو يكسان است و هر دو مي‌توانند به مقامات بلند معنوي و انساني راه يابند. اين چنين است كه زنان مسلمان ما در پي تصويري شايسته از مقام انساني زن در نهج البلاغه مي گردند.

نقل قول:
نقل قول:
fargolحالا امام علي كه مولاي متقيانه بخاطر چند روز نماز نخوندن ايمان زنها را ضعيف تر ميدونه آن هم بخاطر ضعفي كه خدا قرار داده؟

اما متأسفانه، از يك سو، برخي تعابير موجود در نهج البلاغه، مانند نقصان عقل و نقصان ايمان، اين ديدگاه را آسيب پذير مي سازد و از سوي ديگر، تشتت و تناقض موجود در آراي شارحان نهج البلاغه، مانع درك صحيح سخنان امام علي عليه السلام مي‌شود.

اين شارحان گاه با زبان فلسفه و گاه با زبان تاريخ و يا روانشناسي در صدد توجيه عبارات نهج البلاغه بر آمده‌اند و با هر كلام، زن مسلمان را در اين ميانه متحير ساخته‌‌اند. واقع آن است كه درك مردان از روحيه زنان دركي تجربي و حصولي است و هنوز مسأله روح زن و ماهيت واقعي وي در پرده اي از ابهام و در نهايت، در پس تأويلات قرآن، مجهول مانده است و عبارات نهج البلاغه در انتظار شارحي راستين است تا باطن آنها را بنماياند. ما نيز در اين ميانه در جستجوي آنيم كه به تصوير راستين كلمات نهج البلاغه دست يازيم و بذر اطمينان را در قلب زن مسلمان متحير بيفشانيم و اعتلاي فكري‌ـ‌روحي زن مسلمان و هويت انساني‌ـ‌اسلامي او را به مقصد مقصود برسانيم و نه به شكلي سطحي و گذرا ، بلكه به شكلي اصولي، با مسائل نظري و ديدگاه هاي موجود درباره زن برخورد كنيم و گامي كوچك در مسير احياي فرهنگ راستين اسلام برداريم و به رسالت خويش در اين زمينه عمل كنيم.

براي دست‌يابي به تصوير راستين كلمات نهج البلاغه، بايد اين كلامات را از نظر سند و محتوا مورد بررسي قرار دهيم. در بررسي سند، وثاقت راويان و محدثان و وجاهت ناقلان حديث را بررسي مي‌كنيم و در بررسي محتوا، به مواردي مانند مخالف نبودن حديث با كتاب خدا و نيز عقل مي پردازيم؛ زيرا اگر حديثي مخالف كتاب خدا باشد، بايد كنار نهاده شود[9]. همچنين اگر مضمون حديث با ادراك روشن عقل و نيز با حس و وجدان مخالفت داشته باشد، پذيرفته نمي شود.

در اينجا، براي اختصار، تنها به بررسي خطبه 80 نهج البلاغه « في ذم النساء» مي‌پردازيم

[=lucida console][1] نساء،1؛ اعراف، 189؛ زمر،6.
[=lucida console][2] ـ نمل،97.
[=lucida console][3] ـ مجادله، 11.
[=lucida console][4] ـ حجرات، 13.
[=lucida console][5] ـ واقعه،10 و11.
[=lucida console][6] ـ نساء،95.
[=lucida console][7] ـ آل عمران،195.
[=lucida console][8] ـ احزاب، 35.
[=lucida console][9] ـ عاملي شيخ حر، وسايل الشيعه، ج18، ح10، ص78.

[=lucida console]ادامه دارد

در اينجا، براي اختصار، تنها به بررسي خطبه 80 نهج البلاغه « في ذم النساء» مي‌پردازيم و بررسي ساير موارد را به فرصت ديگري واگذار مي‌كنيم.

بررسي سند خطبه 80

خطبه 80 از زبان امام علي عليه‌السلام، از طريق شريف رضي به صورت مرسل در نهج البلاغه نقل شده است و كليني نيز اين خطبه را از تعدادي اصحاب، از احمدبن ابي عبد الله از پدرش از كساني كه ذكر مي‌كند از حسن بن مختار از ابي عبدالله عليه السلام، كه فرمود: قال امير المؤمنين عليه السلام في كلام له...[1]سند ضعيفي دارد و بعيد نيست كه قطعه اي از حديث مرسل شريف رضي باشد. البته همه اين حديث يا بخشهايي از آن را صاحبنظران، در ساير كتابهاي حديثي خود آورده اند كه چون اغلب به صورت مرفوع و از ناحيه ائمه ديگر ، مانند ابي عبدالله عليه السلام است،[2] از محل بحث خارج مي شود.

اما روايتهايي که از علي عليه السلام نقل شده است، چنانكه گفتيم، سندي ضعيف و مرسل دارد و بر فرض دلالت بر مطلوب، فاقد حجيت است و چنانچه سند صحيح داشته باشد، دلالت آنها بر مدعا، محل بحث است.

دلالت خطبه 80

استاد محمد تقي جعفري، درباره خطبه مزبور چنين فرموده است: بعضيها گفته‌اندكه همه خطبه‌هاي امير‌المومنين، مانند آيات قرآني، قطعي السند نيست، يعني احتمال عدم صدور بعضي از جملات خطبه‌ها از خود اميرالمؤمنين، يك احتمال منطقي است. همچنين اگر خطبه اي يا جمله اي مخالف صريح حس و عقل سليم بود، مانند ديگر روايات، حكم حس و عقل سليم، بر روايت و حديث مقدم است و اين از اصول مسلم فقه اسلامي در تعادل و تراجيح است.[ 3]

در بررسي اين خطبه در مي‌يابيم كه برخي از عبارات آن، مانند نقصان عقل زنان، مخالف قرآن است؛ زيرا در قرآن سبب نابرابري زن و مرد در شهادت، « نسيان» معرفي شده است و نه «نقص عقل».

[1] ـ كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تهران: دارالكتب الاسلامية، 363، ج5، ص517،ح5.
-[2] الكافي، ج5، ص516،ح2.
[3] ـ جعفري، محمد تقي، شرح نهج البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي،

ادامه دارذ

مناسبت تاريخي خطبه 80

كلام مزبور را به امير المؤمنين عليه السلام نسبت داده اند، آن هم بعد از جنگ جمل كه باب فتنه را در ميان مسلمان گشود و باعث ريختن خون تعداد بي‌شماري شد.

اين جنگ به سبب موضع انفعالي و احساساتي ام المؤمنين، عايشه، درباره علي عليه السلام در گرفت و تعدادي از اصحاب نيز كه با علي عليه السلام دشمني داشتند و خيال قدرت در سر مي پروراندند، او را كمك و تشويق كردند. موقعيت و منزلت عايشه به سبب آنكه همسر رسول خدا صلي الله عليه و اله و ام المؤمنين بود، در نزد عموم مردم بسيار بزرگ و والا شمرده مي‌شد و منشأ تأثير در عامه مردم بود.

علي عليه السلام مي‌خواهد از اين تأثير عمومي عايشه بكاهد، لذا در سخنان خود او را فاقد امتيازي بر ديگر زنان شمرد و در رديف ديگر زنان قرار داد تا مردم بدانند چرا پيروي بي‌مورد از او به فاجعه انجاميد و چرا او به نصيحت خيرخواهان گوش نكرد و هنگامي كه حكم خدا را درباره ماندن زنان پيامبر خدا صلي الله عليه و اله در خانه به او ياد‌آوري كردند، به آن وقعي ننهاد و از فتنه‌اي كه اقدامات او در پي داشت نهراسيد.

علي عليه السلام قصد داشت به طوري كه طعني مستقيم به عايشه نباشد، توده مردم را بينا كند، لذا شيوه‌اي را كه انتخاب كرد به بيان برخي احكام شرعي ويژه زنان مربوط مي‌شد و آن احكام، كاستي و نقصاني را در شايستگي و ويژگيهاي انساني زن كه با مرد يكسان است در پي نداشت، بلكه پرده از چشم مردم بر مي‌داشت تا دريابد كه عايشه نيز همچون ديگر زنان است و صلاحيت اينكه مردم از او پيروي كنند ندارد و تسليم تصميمات و موضع‌گيريهايي نشوند كه صرفاً از تمايلات و احساسات شخصي ناشي شده است، نه از قانون و شورا. چنانكه امام عليه السلام در جاي ديگر درباره او مي‌فرمايد: « اما فلانه فادركها رأي النساء و ضغن غلا في صدرها»[1]: اما آن زن، انديشه زنانه بر او دست يافت و در سينه‌اش كينه، چون كوره آهنگري بتافت.

[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 156.

همچنان ادامه دارد

بررسي فرازهايي از خطبه 80 «نقص ايمان زن»

اول) « فاما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلاه و الصيام في ايام حيضهن»: اما دليل نقصان ايمان زنان، باز نشستن آنان در روزهاي قاعدگي از نماز و روزه است.

خدشه‌هاي وارد بر اين محور:

1. در عبادت، كميت مطرح نيست، بلكه كيفيت و حالت دروني مؤمن مطرح است و در شرط قبولي آنها مؤثر خواهد افتاد.

2. حتي اگر كميت را در عبادات در نظر گيريم، زود فرا رسيدن سن تكليف در دختران، نقص به معناي كمي را جبران مي‌‌‌كند.

3. قرآن كريم هر جا كه مؤمنين و مؤمنات را با هم ذكر فرموده،بدون اشاره به چنين نقصي و به طور مساوي بوده است؛ مانند آي? 35 از سوره احزاب.[1]

4. ترك نماز براي كسي كه امر بدان شده، خود نوعي عبادت است، اما كساني كه از روي عمد به قصد تمرد و بي اعتنايي، نماز را ترك مي كنند، باعث ضعف آنان است.

دوم) « اما نقصان عقولهن فشاهده امراتين كشهادة الرجل الواحد»: اندكي خردشان، بدان خاطر است كه گواهي دو زن، همچون گواهي يك مرد است.

بعضي از علما با اعتقاد به صحت چنين رواياتي، برتري مردان را از حيث عقلي قطعي مي دانند،[2] اما عده اي ديگر به توجيه مسأله روي آورده و با تكيه بر مسائل عقلي و نقلي يا با تكيه بر مسائل روانشناختي، درباره آن سخن گفته و به تحليل آن پرداخته اند. در اينجا به آرايي كه در معناي اين حديث بيان شده است، به اختصار، اشاره مي كنيم.

1.زنان و مردان در عقل عملي مساوي‌اند و تفاوت آنان در عقل نظري است. عقل نظري، آنچه مي‌كند درباره ظواهر و عوارض يا مصلحت انديشي دنيوي است و درباره حقايق و ذوات و معقولات واقعي، جز حدس و گمان و احتمال، كاري از او ساخته نيست، بلكه اغلب در ذهن وسوسه مي‌كند و شك مي‌آورد. اما عقل عملي متوجه حقايق است و حسن نيت و اراده خير را به انسان مي دهد و بنياد عقايد ديني و خلاقي را استوار مي‌سازد و منشأ ايمان است، نه تشكيك. بنابراين، آنچه صنف مرد به او مي‌بالد و مغرور مي‌شود، في نفسه، داراي ارزش نيست و اعتباري بيش از شكل دادن به واحد‌ها و قضايايي كه آنها را صحيح تلقي كرده است، ندارد.[3]

2. لبيب بيضون، معتقد است: قدرت تميز خوب و بد در امور اساسي در همه انسانها هست، ولي در تشخيص خير و شر در امور فرعي، عنصر مردانه اندكي بر عنصر زنانه، ترجيح دارد.

3. منظور از نقصان عقل، كاستي تعقيل (عقل تجربي و اكتسابي) است، نه كمبود قوه عقل ( عقل موهبتي).

4. در مردان، كفه عقل و سنجش و در زنان، كفه عشق و احساس سنگين تر است و سنگيني اين كفه در زنان، لازمه همسر بودن مادر بودن آنان در نظام هستي است.

5.ظرف هويت ذاتي زن با مرد برابر است ، ولي خصوصيات طبيعي زن، مانع از ظهور و بروز كامل آثار اين قوه خدادادي است.

6. عقل به دو نوع انساني و اجتماعي منقسم مي شود كه زنان و مردان در عقل انساني ( ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان ) مساوي‌اند، ولي در عقل اجتماعي، مردان برتري دارند.

[1] ـ ان المسلمين و المسلمات و المؤمنين و المؤمنات و القانتين و القانتات و الصادقين و الصادقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات و المتصدقين و المتصدقات و الصابرين و الصابرات و الخاشعين و الخاشعات والمتصدقين و المتصدقات و الصائمين و الصائمات و الحافظين و الي خطين فروجهم و الحافظات و الذاكرين الله كثيراً والذاكرات و عدالله لهم مغفره و اجراً عظيماً.

[2] ـ حسيني تهراني، سيد محمد حسين، رساله بديعيه، حكمت، 1404، ص205ـ215.

[3] ـ محمد تقي جعفري، شرح نهج البلاغه، ج11، ص298و 299.

ادامه دارد

نقد نظريه « نقصان عقل زنان»

تفاوتهايي كه از جنبه تعقلي ميان زن و مرد ادعا شده است، بيشتر منشأ اجتماعي ـ فرهنگي دارد و عارضه‌اي زوال‌پذير است؛ براي مثال، زني كه در جامعه بسته، خانه نشين شده باشد، بسياري از مسائل اجتماعي را درك نمي‌كند و عقل اجتماعي‌اش را درك نمي‌كند و عقل اجتماعي‌اش شكل نمي‌گيرد، ولي اگر همان زن از شرايط مساعدي برخوردار شود، متهم به نقصان عقل نخواهد شد؛ زنان از آن جهت كه در تاريخ هميشه مورد ظلم بوده و ميدان فعاليت و حضور پيدا نكرده‌اند، عقلشان پرورش پيدا نكرده است و از اين جهت عقب‌تر از مردان نگهداشته شده‌اند و اين به معناي ناتواني ذاتي زنان نيست، طبيعي است اگر زني را در خانه حبس و شرايط فضل و دانش را از او دريغ كنند ، نمي‌تواند مانند كسي كه در جامعه حضور دارد و از رويدادها با خبر است ، فهم اجتماعي داشته باشد. در اين جهت ميان زن و مرد تفاوتي نيست. اگر مردان را نيز در خانه حبس كنند، چنين خواهند شد.[1]

اما تفسير نقصان عقل با برابر نهادن گواهي دو زن با گواهي يك مرد، نميتواند موجه باشد؛ چون گواهي‌دادن چندان ربطي به عقل ندارد. درست است كه گاه عاطفه در پديد آمدن انحراف مؤثر است، اما نيرومندي عواطف به معني كم خردي نيست. عقل با انديشه و خردورزي سر و كار دارد و گواهي‌دادن با رؤيت صحيح حوادث و امانتداري و راستگويي و استواري در گزارش صادقانه آنها مرتبط است.[2]

باب شهادت به معقولات ارتباط ندارد و مربوط به عالم محسوسات است. لذا شهادت به معقول، نه جايز است و نه معتبر.[3]

بر اساس اين ملاحظات است كه آيت الله جوادي آملي، مي گويد: اينكه شهادت دو زن، در حكم شهادت يك مرد است، نه براي آن است كه زن، عقل و دركي ناقص دارد و در تشخيص اشتباه مي‌كند، بلكه« ان تفضل احداهما فتذكر احداهما الاخري»: اگر يکي از دو فراموش نمود، ديگري به او تذكر دهد. پس قرآن علت نابرابري زن و مرد را در شهادت، فراموشي دانسته و هرگز از نقص عقل در اين زمينه، مايه نگذاشته است؛ زيرا زن مشغول كارهاي خانه، تربيت بچه و مشكلات مادري بوده و ممكن است صحنه‌اي را كه ديده فراموش كند، بنابراين، دو نفر باشند تا اگر يكي يادش رفته ديگري او را متذكر كند.[4]

[1] ـ مهريزي، مهدي، زن، قم: خرم، 1377،ص44و 45.
[2] ـ فضل الله، محمد حسين، قراءة جديدة لفقه المرأة الحقوقي، ترجمه فقهي زاده، ص 55.
[3] ـ مطهري، مرتضي، زن وگواهي، پيام زن، سال اول ، ش7، مهر1371،ص11.
[4] ـ جوادي آملي، عبدالله ، زن در آينه جمال و جلال، تهران : مركز نشر فرهنگي رجاء، 1369 ، ص373.

ادامه ........

نقل قول:
براستي چگونه ممكن است خداي تبارك و تعالي براي موجودي ناقص و معيوب تعبير« فتبارك الله احسن الخالقين» به كار ببرد؟ چگونه است كه در برخي تعابير ديني، واژه‌هاي ناقص‌العقل و ناقص‌الايمان به كار رفته است؟


با سلام

دوست گرامی تعالیم شرع سلیقه ای نیست ، همان خدای احسن الخالقین نیز فرمود : ان کیدکن عظیم : همچنین فرمود :
و استشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخرى ..شهادت دوزن برابر شهادت یک مرد جعل شده بعلت غلبه عواطف بر منطق زنان.

نقل قول:

بر اساس اين ملاحظات است كه آيت الله جوادي آملي، مي گويد: اينكه شهادت دو زن، در حكم شهادت يك مرد است، نه براي آن است كه زن، عقل و دركي ناقص دارد و در تشخيص اشتباه مي‌كند، بلكه« ان تفضل احداهما فتذكر احداهما الاخري»: اگر يکي از دو فراموش نمود، ديگري به او تذكر دهد. پس قرآن علت نابرابري زن و مرد را در شهادت، فراموشي دانسته و هرگز از نقص عقل در اين زمينه، مايه نگذاشته است؛ زيرا زن مشغول كارهاي خانه، تربيت بچه و مشكلات مادري بوده و ممكن است صحنه‌اي را كه ديده فراموش كند، بنابراين، دو نفر باشند تا اگر يكي يادش رفته ديگري او را متذكر كند.



اتفاقا استاد آیت الله جوادی آملی ادام الله ظله در تفسیر المیزان همین تذکر دومی زنان به اولی را نشانه غلیه عواطف بر عقل ایشان دانسته وفرمود:
از اين رو زنان را هم در اقامه شهادت با مردان سهيم نموده و حق اداى شهادات را هم به آنان داده ، الا اينكه چون مجتمعى را كه اسلام بوجود آورده مجتمعى است كه ساختمانش بر پايه عقل نهاده شده نه بر عواطف ، و زنان جنبه عواطفشان بر تعقلشان غلبه دارد، از اين رو از اين حق به زنان نصف مردان داده .
بنابراين شهادت دو نفر از زنان معادل يك نفر از مردان خواهد بود، چنانكه آيه شريفه گذشته نيز به اين حكمت اشاره كرده و فرموده : (ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخرى - تا اگر يكى از آن دو گمراه و دستخوش عواطف شد ديگرى متذكرش سازد)انتهی تفسیر المیزان


سخن آخر اینکه همچنانکه بارها گفته ایم نقص عقل در زنان وابسته به وظایفی است که خالق حکیم بعهده هریک از مرد وزن نهاده هنگامیکه فرمود : وقرن فی بیوتکن : یعنی وظیفه زن خانه داری و شوهر داری وتربیت فرزندان و تسکین شوهر است وکمال زن نیز در همین خانه داری و عبادت واطاعت از خدای متعال است که در خروج از خانه دستخوش انحراف میشود و این امر عواطفی قوی و احساساتی غالب میطلبد که در مردان ظهور کمتری دارد اما در رسیدن به کمال تفاوتی بین زن ومرد نیست و برعایت تقوا که در زنان همان ماندن در خانه وانجام وظایف شرعی ودر مردان هم کسب حلال و دفاع و جهاد و سایر وظایفی است که شارع مقدس بر دوش هریک گذاشته است وعقلشان را بر مبنای آن وظیفه تقسیم نمود .

خیر البریه;183054 نوشت:

با سلام

دوست گرامی تعالیم شرع سلیقه ای نیست ، همان خدای احسن الخالقین نیز فرمود : ان کیدکن عظیم :

با درود و سلام بر شما :Gol:

از مداقه نظر حضرتعالی ممنونم ولی بزرگوار بحث ما در رابطه با خلقت زن هست نه از امور نفسانی انسانها ، کید و حیله از صفات نفسانی می باشد و هر انسانی اعم از زن و مرد میتوانند کید داشته باشن ولی بحث ما در رابطه نسبی بودن عقل و احساس در بین دو جنس مذکر و مونث هست که در حقیقت توازنی هست در عالم خلقت

سپاسگزارم

با سلام وعرض ادب خدمت همه ی بزرگوارانی که در بحث وارد شدند
[=Arial Black]به یک نکته اشاره کنیم که در احادیث و در نهج البلاغه وحتی در آیات قرآن توجه به زمان صدور ونزول بسیار حائز اهمیت است ،واین که قضایای شخصی و روی کرد های ویژه وخاص در احادیث و روایات غیر قابل انکار است .
[=Arial Black]نکته ی دیگری که امام علی (ع)به عنوان تشبیه به آن توجه داده اند این که درختی که کنار جوی آب میروید با درختی که در بیابان و هوای خشن استقامت می کند ،چوب این دو درخت از نظر استقامت یکسان نیست واین جزء مسلمات است که زن ومرد باید با یک دیگر تفاوت داشته باشند زیرا نظام خلقت بر همین اساس پایه ریزی شده است .
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

سلام مگه ما ميگيم تفاوت ندارند ؟؟طرز بيان مهمه نه اينكه توهين اميز گفته شه

با عرض سلام و تشكر از جناب رحيق واقعا مطالب زيبايي بود استفاده كرديم متاسفانه حرف خانمها را به هما دليل زن بودن كسي قبول نداره شايد فكر كنيد يه مطلب ساده است ولي براي من يه دنيا بود اجرتون با خدا :Gol: در ايه اي كه شهادت 2زن معادل يه مرده در ادامه بيان شده به علت اينكه اگه يكي فراموش كرد ديگري تذكر بده و بخاطر اينكه زنها در اجتماع حضور زيادي ندارند من نميتونم بپذيرم يه امام معصوم بخاطر يك زن كه عمل ناشايست داشته همه را زير سوال ببره

fargol;183149 نوشت:
در ايه اي كه شهادت 2زن معادل يه مرده در ادامه بيان شده به علت اينكه اگه يكي فراموش كرد ديگري تذكر بده و بخاطر اينكه زنها در اجتماع حضور زيادي ندارند من نميتونم بپذيرم يه امام معصوم بخاطر يك زن كه عمل ناشايست داشته همه را زير سوال ببره

سلام علیکم و رحمه الله

[=Arial Black]خانم fargol به فرمایش کارشناس محترم مجید می بایست حتما در سلسه سند حدیث دقت شود و اینکه باید ببینیم امام در چه شرائطی بودند که اون فرمایش را کردند چه بسا امام گاهی متوسل به توریه یا تقیه و یا مسائلی از این دست شود باید شرائط زمان و مکان و همچنین شرائط مخاطبی که امام معصوم حدیث را برای آن شخص بیان میکند در نظر بگیریم در این حدیث امام خطابش در لفافه به عایشه هست نه به کل زنان عالم در حالیکه همه میدانیم در میان زنان عالم کسانی هم بودند که حتی به درجه ایی از مقامات عرفانی رسیدند که محدثه بودند و مصداق آیه شریفه ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه شدند که نمونه بارزش وجود ذی جود بی بی دو عالم فاطمه زهرا سلام الله علیها هست

خانم fargol امام علی علیه السلام ضمن بیان مقصود خویش به تبیین توانائیها و استعدادهای خدادادی زنان اشاره فرمودند و این هیچ توهینی به زنان نیست بلکه ارزش گذاری برای آنان است در ضمن اکثر خطابات قرانی شامل هم مونث و هم مذکر جامعه میشود من باب نمونه الذین جاهدوا فنیا لنهدینهم سبلنا یا ان اکرمکم عند الله اتقاکم و یا من عمل منکم من ذکر و انثی فلنحیینه حیاة طیبه و آیات فراوانی از این موارد

[=Lucida Console]اتفاقا به نظر این حقیر ارزشی که خدا در قرآن و لسان ائمه معصومین برای زنان قائل هست برای هیچ مردی قائل نیست البته نه اینکه مردها ارزشی نداشته باشند ولی منظورم اینه که اینقدری که خدا در تحسین و ارزش گذاری و تعریف و تمجید برای زنان سنگ تمام گذاشته برای مردان نگذاشته چه در عرصه حقیقی و چه در عرصه حقوقی شما در قرآن که مطالعه میکنید همش خدا طرف زنان را گرفته که زنان اینطور هستند زنان اونطور هستند حتی در جایی که برای احترام به والدین آیه دارد باز یه آیه اختصاصی به مادران دارد و َوَصَّیْنا الاْنْسانَ بِو الِدَیْهِ حَمَلَتْهُ اءُمُّهُ وَهْناً عَلی وَهْنٍ)) (لقمان 14) البته این را باید بپذیریم که اولا ضعف جسمی در تمام موجودات مونث جهان هست در تمام حیوانات پرندگان چرندگان و ..... وجود دارد

[=Georgia]دوما ضعف جسمی هیچ وقت دلیل بر ضعف فکری نیست چه بسا انسانهایی که از نظر جسمی ضعیفند اما از قدرت تعقل بسیار بالایی برخوردارند زنان اگر از قوه تفکر کمتری برخوردارند اولا مصداق جنس زن است مثل اینکه خدا در قران فرموده ان الانسان لفی خسر " جنس انسان در زیانکاری هستند " ولی بلافاصله الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات ..... را آورده و استثنائات را ذکر کرده همین الان هم هستند زنانی که بسیار از قدرت تفکر بالایی نسبت به مردان هم سن و سالشون دارند

[=Verdana]و ثانیا اگر مردان از سلاح تفکر برخورداند زنان از سلاح احساسات وعواطف برخوردارندکه لازمه صد در صد هر زندگی سالم هست سلاحی که مردان حاضرند برای آن میلیونها تومن خرج کنن تا بتوانند برای ساعتی اندک آنرا در کنار خودشان داشته باشند

[=Verdana]موید من عند الله باشید انشاالله

fargol;183118 نوشت:
سلام مگه ما ميگيم تفاوت ندارند ؟؟طرز بيان مهمه نه اينكه توهين اميز گفته شه

fargol;183118 نوشت:
سلام مگه ما ميگيم تفاوت ندارند ؟؟طرز بيان مهمه نه اينكه توهين اميز گفته شه

با سلام خدمت شما fargol
[=Arial Black]دوست گرامی اگر دقت کرده باشید در نوشته های قبل به این نکته اساسی اشاره کردیم که معنای « نواقص» در این خطبه« تفاوت » است نه ناقص به معنای کم بود که در زبان فارسی مرسوم است و احتمالا شما بزرگوار آن را این گونه بر داشت کرده اید وآن را توهین قلم داد کرده اید . خواهشا توجه بفرمایید!!

با عرض سلام و ادب ببخشيد واقعا معناي نقص يعني تفاوت؟؟؟؟؟؟در زبان عربي اينطور هست؟اخه همه جا نقص به معناي كمبود و كاستي است.اگه اينطور باشه چرا در نهج البلاغه مينويسن خطبه نكوهش زنان؟ببخشيد صبر بقيه را ندارم شما تحمل كنيد:Cheshmak:

[=Arial Black]با عرض سلام واحترام وصلوات بر محمد وآل محمد
[=Arial Black]در مورد سؤالتان در مورد «نقص»اگر به ذیل خطبه80 در نهج البلاغه مر حوم دشتی مراجعه کنید جواب کامل را به شما خواهد داد .ان شاالله قانع کننده با شد.
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

ببخشد برخي كه ميگن جعليه اين خطبه برخي نيز به معناي تفاوت تفسير كردند ولي عده كثيري هم به همان معناي نقص يعني همان كمبود و كاستي ترجمه كردند ببخشيد اگه با صراحت جواب بديد بهتره ناراحت نميشم شما تقريبا هيچ كدوم از سوالاتم را جواب نداديد اين اخري را هم كه به كتب ارجاع داديد بالاخره منتظر پاسختون هستم حتي اگه طولاني شه

fargol;186168 نوشت:
ببخشد برخي كه ميگن جعليه اين خطبه برخي نيز به معناي تفاوت تفسير كردند ولي عده كثيري هم به همان معناي نقص يعني همان كمبود و كاستي ترجمه كردند ببخشيد اگه با صراحت جواب بديد بهتره ناراحت نميشم شما تقريبا هيچ كدوم از سوالاتم را جواب نداديد اين اخري را هم كه به كتب ارجاع داديد بالاخره منتظر پاسختون هستم حتي اگه طولاني شه

در كتاب مصادر نهج البلاغه جلد دوم صفحه 86 درباره سند خطبه 79 چنين آمده

تقدم في الخطبه 26: ان هذا الكلام من جملة كتاب له عليه السلام كتبه بعد احتلال عمرو بن العاص لمصر و قتل محمد بن ابي بكر استعرض فيه الاحداث من ايام رسول الله الي اليوم الذي حرر فيه ذلك الكتاب و امر ان يقرا علي الناس و ذكرت هناك : انه ليس من البعيد انه عليه السلام قال هذا الكلام بالخصوص اكثر من مره منها في ذلك الكتاب و منها بعد الحرب الجمل كما ذكر السيد الشريف في هذا الموضع و انما قلت ذلك اعتماد علي نص الشريف هنا ، و ما ذكذه سبط بن الجوزي في التذكره ص 85 حيث قال ذكر علماء السير : ان عليا عليه السلام لما فرغ من حرب الجمل صعد منبر البصره فخطب الناس و قال :« ان النساء نواقص الايمان .... الخ بادني تفاوت عما ذكر الرضي

و يظهر ايضا من روايه السبط : ان الخطبه 13 التي اول ما ذكر في النهج منها (كتم جند المراه) و الخطبه 14 و التي اول ما ذكر منها : (ارضكم قريبه من الماء) خطبه واحده لانه ساقها بمساق واحد
و علي كل حال لقد اثبتنا مصادر هذا الكلام قبل الشريف الرضي هناك و نزيد عليه ههنا :
ان اباطالب المكي المتوفي سنه 382 نقل عباره (ان النساء نواقص العقول ) في قوت القلوب ج 1 ص 282 و ذكر تعليقا لبعض العلماء عليها . و ان الشيخ الكليني ذكر من هذا الكلام آخره في الجزء الخامس من فروع الكافي بسنده عن ابي عبدالله عليه السلام قال قال امير المومنين عليه السلام في كلام له : اتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر الي آخر ما ذكره الشريف

و ارجو الانتباه لقوله : في كلام له لتعلم ان الكلام اكثر مما رواه الكليني
و للشيخ محمد عبده تعليق لطيف علي قوله عليه السلام نواقص العقول و لعل المطالع يستلطفه ايضا فلا باس بنقله ، قال خلق الله النساء و حملهن علي ثقل الولاده و تربيه الاطفال الي سن معين لايكاد ينتهي حتي تستعد لحمل و ولاده و هكذا فلايكدن يفرغن من الولاده و التربيه فكانهن قد خصصن لتدبير امر المنزل و ملازمته و هو دائره محدوده يقوم عليهن فيها ازواجهن فخلق لهن من العقول بقدر ما يحتجن اليه في هذا و جاء الشرع مطابقا للفطره فكن في احكامه غير لاحقات للرجال لا في العباده و لا الشهاده و الا الميراث انتهي

ببخشيد كه بصورت عربي آوردم علتش هم بخاطر حفظ كلام بود نخواستم دخل و تصرفي انجام بشه عين مطالب رو براتون نوشتم

نقل قول:
ببخشد برخي كه ميگن جعليه اين خطبه برخي نيز به معناي تفاوت تفسير كردند ولي عده كثيري هم به همان معناي نقص يعني همان كمبود و كاستي ترجمه كردند ببخشيد اگه با صراحت جواب بديد بهتره ناراحت نميشم شما تقريبا هيچ كدوم از سوالاتم را جواب نداديد اين اخري را هم كه به كتب ارجاع داديد بالاخره منتظر پاسختون هستم حتي اگه طولاني شه


سركار گرامي fargolاين خطبه با توجه به مطالب پست قبلي ، جعلي نيست ولي متاسفانه اعوجاجات فكري باعث شده فرمايش آقا امير المومنين در هاله ايي از ابهام و تهمت و توهين به مقام والا و شخصيت ارزشمند بانوان تعبير و توجيه شود

انشاالله بزودي و با اجازه اساتيد بزرگوار شرح مبسوطي گفتار علماء نور الله مضاجعهم درباره اين قضيه براي شما و كاربران محترم خواهم آورد تا همگان متوجه شوند آقا امير المومنين عليه السلام بهيچوجه من الوجوه نخواست مقام زن را بما هو النساء پائين بياورد و يا خداي نكرده دچار خدشه كند

اعاذنا الله و اياكم و جميع المومنين و المومنات من شبائك الشياطين و مصائدهم

موفق باشيد

سلام واقعيت تلخه اصولا ولي واقعا باورم نميشه امام علي همچين حرفي زده باشه اخه اينهمه حرف قشنگ چرا نگفتن زنها مظهر جمال خداوندند؟چرا نگفتن زنها مهربونن؟در همه احاديث به خصلت هاي بد زنها اشاره شده درصورتي كه مردها هم همانند زنها خصلتهاي بدي مثل شهوت و خشم دارند كه زنها به گرد پاشون نميرسن :Cheshmak:جالبه دينهاي ديگه اينجوري نبوده امام علي هم تعصب اعراب را داشتند؟چرا 1 جا نگفتند مردها شهوت رانند تا دلتون بخواد يكي درميان زنها بي عقل زنها بي ايمان زنها حسود چرخشي هم هست ببخشيد مطالبي كه گفتم ناراحتتون نكنه بالاخره همه مردها هم مثل هم نيستند و اين سوال من كماكان بي پاسخه كه چرا مجازات زن و مرد در صورت كم عقلي زنها يكسانه؟؟

ببخشيد اين ميگم ولي احاديث ما بايد ما را در ايمان پيش ببرند نه اينكه مانع پيشرفت ما شوند من خودم تا وقتي اين احاديث نديده بودم ارامش بيشتري داشتم و خيلي حس خوبي به دينداري داشتم ولي از وقتي اينها را خواندم نه تنها به ايمانم اضافه نكرد كمتر هم شد...شايد بگيد كه من بي دينم و دلم ميل به باطل داره ولي به خدا خيلي تلاش كردم اينجور احاديث هم بپذيرم ولي واقعا نميتونم جناب رحيق از وقتي دوباره نوشتيد اين خطبه مستند فكرم مشغول شده من شبها از ناراحتي خوابم نميبره
رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
ترك من خراب شبگرد مبتلا كن
ماييم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهي بيا ببخشاي خواهي برو جفا كن

موضوع قفل شده است