تکرار آیه "فبای آلاء ربکما تکذبان"

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تکرار آیه "فبای آلاء ربکما تکذبان"

[=&quot]لطفا در خصوص تکرارآیه " فبای الا ربکما تکذبا ن" در سوره الرحمن که 31 بار تکرار گردیده است توضیح دهید.[/]


[=&quot]شماره گذاری آیات یک سوره به چه معناست ؟[/]


[=&quot]مگر نه اینست که خداوند بزرگ فرموده است " اگر می توانید آیه ای مثل یک آیه از قرآن[/]


[=&quot]بیاورید " پس اینهمه جملات تکراری در قرآن به چه معناست ؟ مگر می شود خداوند بزرگ[/]


[=&quot]خودش اینهمه در قرآن از جملات تکراری استفاده کند وخطاب به بندگانش آوردن حتی یک [/]


[=&quot]آیه را کاری ناشدنی بداند ؟؟[/]


[=&quot] در خصوص تفسیروترجمه آیات اگربا دقت وتعمق بیشتر آنها را بررسی کنیم مطالبی می یابیم که نشان از عدم درک وشناخت از خداوند بزرگ بوده است.[/]


[=&quot]آیا به راستی چنین باید باشد ؟[/]

برچسب: 

با سلام خدمت دوست عزیز

من هم قبلا نظر دوستان رو به این آیه جلب کردم ولی متاسفانه کسی توجه نکرد...
حتی تاپیک بنده حذف شد...
من یه کمی بیشتر زووم کردم... اگه دقت کنی می بینی که حتی جمع 31 آیه (شماره ی آیه ها) میشه 1433 که میشه سال 2012.... نمی دونم شاید من خیلی جو گیر شدم... فقط خواستم گوشه ذهنت بمونه

یا علی :Sham:

سلام عليكم.

احتمالا براي تاكيد بيشتر كه چندين بار تكرار شده!!

البته منتظر جواب كارشناسان محترم باشيد

در پناه حق!

omidyari;158775 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز

من هم قبلا نظر دوستان رو به این آیه جلب کردم ولی متاسفانه کسی توجه نکرد...
حتی تاپیک بنده حذف شد...

شايد قبلا راجع بهش بحث شده باشه

successive;158734 نوشت:
خودش اینهمه در قرآن از جملات تکراری استفاده کند وخطاب به بندگانش آوردن حتی یک آیه را کاری ناشدنی بداند ؟؟

بسم الله تعالی

ما تحدی به یک آیه نداریم

1. تحدی به کل قرآن

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (88اسراء )

2. تحدی به ده سوره

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (13هود)

3. تحدی به یک سوره

وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (23بقره)

تکراراگر قانون مند باشد در هیچ زبانی مخل به فصاحت و بلاغت نیست


اما علت تکرار در این سوره


1.اين سوره بيانگر نعمتهاى مختلف" معنوى" و" مادى" خداوند است كه بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است، به طورى كه مى‏توان نام اين سوره را" سوره رحمت" يا" سوره نعمت" گذارد، و به همين دليل با نام مبارك" الرحمن" كه" رحمت واسعه الهى" را بازگو مى‏كند آغاز شده، و با جلال و اكرام خداوند پايان گرفته است


2.قرآن می فرماید :

ای انسان همه چیز را برای تو خلق کردم


هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (بقره29)


تو را برای عبادت آفریدم


وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56 ذاریات )


عبادت را برای تقوا و خدا ترسی واجب کردم


يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره 21)


تقوا را برای شاکر شدن تو خواستم


فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (123آل عمران )


پس هدف نهایی خلقت شاکربودن انسان در برابر خدواند است


3. از آنجا که تمام مشکلات بشر از این است که در برابر خالق خویش شاکر نیست و سر تعظیم فرود نمی آورد


از این رو در این سور نعمتهایی مادی و معنوی ، دنیوی و اخروی را بیان کرده و این آیه در خلال آن تکرار می کند تا فطرت انسان را بیدار کرده و حس شکر گذاری را در انسان زنده کند


طبرسی در مجمع البیان در این رابطه می نویسد:«و امّا جهت تكرار اين آيه در اين سوره اقرار گرفتن بآن نعمتهاى معدود و تاكيد در تذكّر بتمام آنها است، پس هر كجا كه خداى سبحان نعمتى را كه انعام بآن نموده ياد ميكند اقرار ميگيرد بر آن و توبيخ ميكند بر تكذيب به آن چنانکه مردى بديگرى ميگويد:
(اما احسنت اليك حين اطلقت لك مالا اما احسنت اليك حين ملكتك عقارا اما احسنت اليك حين بنيت لك دارا) آيا من احسان بتو نكردم وقتى كه مالى را در اختيار تو گذاردم، آيا من بتو نيكى نكردم وقتى كه بتو زمين و ملكى بخشيدم، آيا من بتو خدمت نكردم وقتى كه خانه‏اى براى تو ساختم، پس تكرار در آن خوبست براى اختلاف آنچه را كه اقرار بآن كرده، و مثل آن در كلام عرب و اشعار ايشان زياد است.

[=&quot]بیائید با این فرض مسلم مسائل را بررسی کنیم [/]

[=&quot]" پروردگار عالم قدرت مطلق ، مهربانی مطلق ، دانش مطلق ، . . . وبطور کلی انتهای هر چیز نیک وخوب است . "[/]


[=&quot]کسانی که به جمله فوق کوچکترین شک و شبهه ای دارند ، می بایست در اعتقاد و ایمان خود به خداوند تجدید نظر کنند . [/]


[=&quot]مگر قرآن کلام خداوند نیست ، مگر خداوند دانش مطلق نیست ، مگرقرآن برای هدایت و فهم ودرک بهتر و روان تر انسانها نازل نگردیده است ، پس اولا : این کلمات راز و رمز دار در قرآن همچون " الم ، الر ، المر ، طس ، طسم عسق ، ....... " چیست ؟ مگر خدا با کسی خرده برده ای دارد که بخواد رمزورازی چیزی رو بگه ، یا اینکه از کسی می ترسیده که تو لفافه اینجوری حرفشو زده. یا به در گفته تا دیوار بشنوه تا یه عده بفهمند و یه عده نفهمند . ساده تر بگم ،مگه خدا می خواسته چیزی رو پنهان ومخفی کنه.[/]


[=&quot]تازه تو اون زمان که می بایست به ساده ترین و شیواترین بیان موارد را بیان می کرد.[/][=&quot][/]


[=&quot]خلاصه بگم ، نقیض فرض مسلم در صورت قبول این موارد.[/]


[=&quot]دوما ، در خصوص تکرر آیات که به وفور در [/][=&quot]قرآن یافت می شود و بویژه در سوره " الرحمن " [/][=&quot]که آیه " فبای الا ربکما تکذبا ن" ، 31 بار تکرار شده است کاملا توجه کنید.[/]


[=&quot]اینکه خداوند یه نعمتی مثل دانه های سبوس دار را به ما بده و بگه بازم تکذیب می کنید؟دریا بده بگه بازم تکذیب می کنید ؟ نخل خرما بده بازم بگه تکذیب می کنید؟صحیح نیست.[/][=&quot][/]


[=&quot]مگه خداوند به انسان بی احترامی میکنه که بخواد اینچنینی کلامشو تفهیم کنه .چندین بار یه چیزی راتکرار کنه. چرا که بدین شیوه بیان مطلبی یعنی بی احترامی به شان و منزلت انسانی[/][=&quot][/]


[=&quot]یا اینکه می خواسته منت سر بندش بذاره .[/]


[=&quot]یا به تعبیر دیگه : خداوند خودشو در حد و اندازه انسانی قرار داده و انسان رو رقیب خودش شناخته که اینچنین بیان کرده.[/]


[=&quot]سوما ، مگر می شود از این قرآن ،کلام خداوند ،چندتا دیتای حساب وکتابی که بتوان به آنها استناد کرد[/][=&quot] [/][=&quot]،نتوان استخراج کرد وبراساس آنها جلو رفت و به سر منشا حیات رسید و اینگونه تا "بیگ بنگ-انفجار بزرگ" به بن بست نرسیم( این فرضیه هیچ پایه و اساس منطقی نداشته وقابل قبول نمی باشد .).[/]


[=&quot]مگر خداوند می ترسیده که انسان بیاد جاشو بگیره ، یا دارای ضعف و کاستی در قدرت و دانش خود داشته ، یا اینکه خلقت کائنات تمام دانش و کاری بوده که می تونسته بکنه یا اینکه تمام زورشو زده و حداکثر کاری که می تونسته بکنه همین کائنات بوده و دیگر هیچ .[/]


[=&quot]اگه این چنین مواردی را بیان نکرده باشند، آن هم بطور واضح و روشن ، بازهم خداوند ،خودشو در حد و اندازه انسانی قرار داده و انسان رو رقیب خودش شناخته و چیزی رو پنهان کرده و می ترسیده از اینکه انسان زیادی بفهمه[/]


[=&quot]خلاصه بگم ، نقیض فرض مسلم در صورت قبول این موارد[/]


[=&quot]چهارما ، به تفسیر و ترجمه آیات خوب دقت کنید.( پیشنهاد می کنم که فقط تفسیر و ترجمه ها را بخوانید و اصلا در این مقطع به متن عربی آیات توجه نکنید.تفسیر آیات را کاملا درک کنید. حتی اگر شده، بدلیل آنکه بتوانید معنا و مفهوم آیه وارتباط آیات با یکدیگر وهمچنین ارتباط نام سوره با محتوی آن را کاملا درک کنید و بطور کلی سر رشته کلام را از دست ندهید، موارد را بصورت تصویری و فیلم وار در ذهن خود تجسم کنید .)[/][=&quot][/]


[=&quot]خلاصه بگم ، نقیض فرض مسلم در صورت قبول این موارد[/][=&quot] [/][=&quot] [/][=&quot]باز هم[/][=&quot][/]

omidyari;158775 نوشت:

بله 2012 است.

omidyari;158775 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز

من هم قبلا نظر دوستان رو به این آیه جلب کردم ولی متاسفانه کسی توجه نکرد...
حتی تاپیک بنده حذف شد...
من یه کمی بیشتر زووم کردم... اگه دقت کنی می بینی که حتی جمع 31 آیه (شماره ی آیه ها) میشه 1433 که میشه سال 2012.... نمی دونم شاید من خیلی جو گیر شدم... فقط خواستم گوشه ذهنت بمونه

یا علی :sham:


سلام دوست عزیز
بله
2012 است .

taghizadeh;158785 نوشت:
omidyari;158775 نوشت:
با سلام خدمت دوست عزیز

من هم قبلا نظر دوستان رو به این آیه جلب کردم ولی متاسفانه کسی توجه نکرد...
حتی تاپیک بنده حذف شد...

شايد قبلا راجع بهش بحث شده باشه


سلام دوست گرامی
ادامه بدید ، من هستم .

مجید;158819 نوشت:

بسم الله تعالی



ما تحدی به یک آیه نداریم

1. تحدی به کل قرآن

قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً (88اسراء )

2. تحدی به ده سوره

أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (13هود)

3. تحدی به یک سوره

وَ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ (23بقره)


دوست گرامی سلام
لطفا نقل قول را تمام و کمال بیاورید.
شما که اینگونه فقط بخشی از جملات منو نقل قول می کنید، آیا احتمال نمی دید که دیگران
هم بتوانند بهمین نحو قرآن را نقل قول کنند ؟؟؟

مجید;158833 نوشت:
تکراراگر قانون مند باشد در هیچ زبانی مخل به فصاحت و بلاغت نیست


اما علت تکرار در این سوره


1.اين سوره بيانگر نعمتهاى مختلف" معنوى" و" مادى" خداوند است كه بر بندگان خود ارزانى داشته، و آنها را غرق در آن ساخته است، به طورى كه مى‏توان نام اين سوره را" سوره رحمت" يا" سوره نعمت" گذارد، و به همين دليل با نام مبارك" الرحمن" كه" رحمت واسعه الهى" را بازگو مى‏كند آغاز شده، و با جلال و اكرام خداوند پايان گرفته است


2.قرآن می فرماید :

ای انسان همه چیز را برای تو خلق کردم


هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (بقره29)


تو را برای عبادت آفریدم


وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56 ذاریات )


عبادت را برای تقوا و خدا ترسی واجب کردم


يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ وَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (بقره 21)


تقوا را برای شاکر شدن تو خواستم


فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (123آل عمران )


پس هدف نهایی خلقت شاکربودن انسان در برابر خدواند است


3. از آنجا که تمام مشکلات بشر از این است که در برابر خالق خویش شاکر نیست و سر تعظیم فرود نمی آورد


از این رو در این سور نعمتهایی مادی و معنوی ، دنیوی و اخروی را بیان کرده و این آیه در خلال آن تکرار می کند تا فطرت انسان را بیدار کرده و حس شکر گذاری را در انسان زنده کند



سلام دوست گرامی
تکرار قانونمند مثل صبحانه ، نهار ، شام خوردن است . آیا برایت عادی نشده؟ آیا
انجام چنین عملی برایت جذابیت و شگفتی خاصی دارد؟
سوال : فکر می کنید چرا طیف وسیعی از جوانان ما سراغ قرآن نمی روند ؟

رسا;159144 نوشت:
طبرسی در مجمع البیان در این رابطه می نویسد:«و امّا جهت تكرار اين آيه در اين سوره اقرار گرفتن بآن نعمتهاى معدود و تاكيد در تذكّر بتمام آنها است، پس هر كجا كه خداى سبحان نعمتى را كه انعام بآن نموده ياد ميكند اقرار ميگيرد بر آن و توبيخ ميكند بر تكذيب به آن چنانکه مردى بديگرى ميگويد:
(اما احسنت اليك حين اطلقت لك مالا اما احسنت اليك حين ملكتك عقارا اما احسنت اليك حين بنيت لك دارا) آيا من احسان بتو نكردم وقتى كه مالى را در اختيار تو گذاردم، آيا من بتو نيكى نكردم وقتى كه بتو زمين و ملكى بخشيدم، آيا من بتو خدمت نكردم وقتى كه خانه‏اى براى تو ساختم، پس تكرار در آن خوبست براى اختلاف آنچه را كه اقرار بآن كرده، و مثل آن در كلام عرب و اشعار ايشان زياد است.


سلام عزیز
خداوند از کسی اقرار نمی گیرد.درعین حال که با کسی هم شوخی ندارد.

بررسي فقهي و حقوقي قاعده ی اقرار

چكيده

اقرار عبارت از اخبار به حقي است براي غير بر ضرر خود، و در کتب فقهي تحت عنوان "کتاب الاقرار" يا "قاعده اقرار" آمده است. اثر اقرار آن است که اقرارکننده ملزم به اقرار خويش مي‌گردد. مثلا کسيکه اقرار کند خانه‌اي که در آن سکونت دارد به زيد تعلق دارد ملزم است آن خانه را به زيد تسليم کند. از بين احاديث، حديث "اقرار العقلا علي انفسهم جائز" که از لسان پيامبر صلي الله عليه و اله السلام صادر شده است بهترين مدرک و مستند قاعده اقرار مي‌باش. اقرارکننده بايد بالغ، عاقل، رشيد، حر، معين، داراي قصد و اختيار باشد. اقراري که از روي اجبار و شکنجه صورت گيرد فاقد ارزش است. اقرار ممکن است لفظي (شفاهي) باشد و ممکن است کتبي باشد و امکان دارد فعلي (به صورت انجام يا ترک فعل) باشد. اقرار بايد منجز باشد و بر اقرار معلق اثري مترتب نيست. اقرار مريض در صورتيکه مرض وي منجر به موت نباشد نافذ است. نسب و رابطه خويشاوندي همچون مال به وسيله اقرار ثابت مي‌گردد. ولي اقرار پيکري واحد است که مقرله نمي‌تواند آن را تجزيه کند يعني قسمتي از آن را بپذيرد و قسمت ديگر آن را بدون دليل رد کند. و اقرار به چيزي اقرار به لوازم لاينفک آن است مثلا اقرار به رد طلب ملازمه با اقرار به بدهکاري دارد و اکثر امور با يک بار اقرار ثابت مي‌گردد ولي بعضي از امور کيفري با دو بار اقرار و بعضي ديگر با چهار با اقرار ثابت مي‌شوند

1. اقرار كردن همه انسانها به ربوبيت خداوند:

«و اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنى ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّيَّتَهُم واَشهَدَهُم عَلى اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّكُم قالوا بَلى شَهِدنا.» (اعراف/7،172) قرآن به فلسفه اين اقرار گرفتن اشاره كرده، مى‌گويد: اين امر بدان جهت بود كه مبادا در قيامت بگويند ما نسبت به اين امر غافل بوديم يا بگويند: چون پدران ما مشرك بودند ما نيز مشرك شديم: «اَن تَقولوا يَومَ القِيـمَه اِنّا كُنّا عَن هـذا غـفِلِين * اَو تَقولوا اِنَّما اَشرَكَ ءاباؤُنا مِن قَبلُ وكُنّا ذُرِّيَّه مِن بَعدِهِم» (اعراف/7،172 ـ 173) درباره چگونگى اين اقرارگيرى از فرزندان آدم برخى گفته‌اند: خداوند از همه فرزندان آينده آدم در عالم ذر درباره ربوبيت خود اقرار گرفت[18]. نظر ديگر اين است كه مراد از اقرار گرفتن قرار دادن استعداد خداشناسى و توحيد در عقول و فطرت انسانها و پذيرش آن از سوى بشر است، بنابراين، اقرار گرفتن از بشر به زبان تكوين و آفرينش بوده است[19]
2. اقرار پيامبران و پيروان آنان به نبوت پيامبر بعدى:
خداوند با همه پيامبران و پيروان آنان درباره پذيرش پيامبران بعدى پيمان بسته و از آنان در اين‌باره اقرار گرفته و آنان نيز به اين امر اقرار كرده‌اند: «و اِذ اَخَذَ اللّهُ ميثـقَ النَّبِيّينَ لَما ءَاتَيتُكُم مِن كِتـب وحِكمَه ثُمَّ جاءَكُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ ولَتَنصُرُنَّهُ قالَ ءَاَقرَرتُم واَخَذتُم عَلى ذلِكُم اِصرى قالوا اَقرَرنا قالَ فَاشهَدوا و اَنَا مَعَكُم مِنَ الشّـهِدين» (آل‌عمران/3، 81) سپس تأكيد كرده كه هركس از اين اقرار روى گرداند از فاسقان خواهد بود: «فَمَن تَوَلّى بَعدَ ذلِكَ فَاُولـئِكَ هُمُ الفـسِقون» (آل عمران/3،82) برخى مفسران اين پيمان و اعتراف را عام و مربوط به همه پيامبران و پيروان آنان دانسته‌اند كه خداوند از آنان نسبت به پذيرش پيامبر بعدى و ايمان به او اقرار گرفته است[20]؛ ولى عده‌اى ديگر معتقدند اين اقرار خاص و صرفاً در مورد تصديق و ايمان پيامبران و امتهاى پيشين به پيامبر اسلام بوده است.[21]نظر ديگر اين است كه خداوند از امت هر پيامبرى درباره ايمان آوردن و تصديق او پيمان گرفت و آنان بدين امر اعتراف كردند[22]، به هرحال، مخاطبان آيه اهل كتاب هستند تا با يادآورى اين پيمانها به پيامبر اسلام ايمان آورند[23].
3. اقرار بنى‌اسرائيل به پيمان الهى:
ز ديگر موارد اقرار در امتهاى پيشين اقرار گرفتن خداوند از بنى‌اسرائيل در موارد متعدد، مانند يكتاپرستى، نيكو سخن گفتن با مردم، احسان به والدين و خويشاوندان، يتيمان و مساكين، بر پاى داشتن نماز، پرداخت زكات، پرهيز از كشتن و بيرون راندن يكديگر از وطن خود است. آنان نيز اين پيمان را پذيرفتند: «واِذ اَخَذنا ميثـقَ بَنى‌اِسرءيلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ وبِالولِدَينِ اِحسانـًا وذِى القُربى واليَتـمى والمَسـكينِ وقولوا لِلنّاسِ حُسنـًا واَقيموا الصَّلوه وءاتوا الزَّكوه... * لاتَسفِكونَ دِماءَكُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَكُم مِن دِيـرِكُم ثُمَّ اَقرَرتُم واَنتُم تَشهَدون» (بقره/2،83 ـ 84) مراد از «ميثاق» در اين آيات، پيمانهايى است كه به واسطه عقل و شرع و پيامبران الهى[24]و كتب آسمانى از جمله تورات[25]از بنى‌اسرائيل گرفته شده است و آنان به انجام دادن اين امور تعهد و اقرار كرده‌اند.
4. اقرار به بى‌گناهى يوسف(عليه السلام)
5. اقرار مشركان به توحيد و ربوبيت خداوند
6. اقرار سركشان و گناهكاران به گناه خود

به دلیل طولانی شدن موضوع ، از توضیح بقیه ی موارد طرف نظر شد و دوستانی که مایل به خواندن کا مطلب هستند به آدرس زیر مراجعه نمایند :
http://www.rafatinaeeni.com/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/14806/CaseID/89255/71243.aspx

در جواب دوستمان که گفته بودند خداوند از انسان اقرار نمیگیرد !!! باید عرض کنم که ؛
اگه به موضوعات فوق توجه روشنی داشته باشیم متوجه میشویم ما در هر دم و بازدم اقرار به بندگی و عظمت خداوند میکنیم ، نه تنها ما ، بلکه تمام کائنات ...
التماس دعا :Gol:

هرتکراری دلایل خاص خودش راداره حال به اهمیت موضوع برمیگرده ویاحساس کردن مخاطب ویا...ودراین آیه شریفه دلیل تکرار متوجه بودن ودانستن اهمیت نعمتها وهمچنین اقرار گرفتن به دانستن نعمتها وتوجه به چگونگی استفاده ازآن است

ستاره ی هشتم;159295 نوشت:
بررسي فقهي و حقوقي قاعده ی اقرار

چكيده

اقرار عبارت از اخبار به حقي است براي غير بر ضرر خود، و در کتب فقهي تحت عنوان "کتاب الاقرار" يا "قاعده اقرار" آمده است. اثر اقرار آن است که اقرارکننده ملزم به اقرار خويش مي‌گردد. مثلا کسيکه اقرار کند خانه‌اي که در آن سکونت دارد به زيد تعلق دارد ملزم است آن خانه را به زيد تسليم کند. از بين احاديث، حديث "اقرار العقلا علي انفسهم جائز" که از لسان پيامبر صلي الله عليه و اله السلام صادر شده است بهترين مدرک و مستند قاعده اقرار مي‌باش. اقرارکننده بايد بالغ، عاقل، رشيد، حر، معين، داراي قصد و اختيار باشد. اقراري که از روي اجبار و شکنجه صورت گيرد فاقد ارزش است. اقرار ممکن است لفظي (شفاهي) باشد و ممکن است کتبي باشد و امکان دارد فعلي (به صورت انجام يا ترک فعل) باشد. اقرار بايد منجز باشد و بر اقرار معلق اثري مترتب نيست. اقرار مريض در صورتيکه مرض وي منجر به موت نباشد نافذ است. نسب و رابطه خويشاوندي همچون مال به وسيله اقرار ثابت مي‌گردد. ولي اقرار پيکري واحد است که مقرله نمي‌تواند آن را تجزيه کند يعني قسمتي از آن را بپذيرد و قسمت ديگر آن را بدون دليل رد کند. و اقرار به چيزي اقرار به لوازم لاينفک آن است مثلا اقرار به رد طلب ملازمه با اقرار به بدهکاري دارد و اکثر امور با يک بار اقرار ثابت مي‌گردد ولي بعضي از امور کيفري با دو بار اقرار و بعضي ديگر با چهار با اقرار ثابت مي‌شوند

سلام دوست گرامی
شما دقیقا در ابتدای سخن خود به نکته جالبی اشاره کردید :" اقرار عبارت از اخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود ، "
آیا خداوند ضرر پذیر است .آیا خداوند فکر خودشو می کرده تا بهش ضرر و آسیبی نرسد؟؟؟

ستاره ی هشتم;159302 نوشت:
1. اقرار كردن همه انسانها به ربوبيت خداوند:

«و اِذ اَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنى ءادَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرِّيَّتَهُم واَشهَدَهُم عَلى اَنفُسِهِم اَلَستُ بِرَبِّكُم قالوا بَلى شَهِدنا.» (اعراف/7،172) قرآن به فلسفه اين اقرار گرفتن اشاره كرده، مى‌گويد: اين امر بدان جهت بود كه مبادا در قيامت بگويند ما نسبت به اين امر غافل بوديم يا بگويند: چون پدران ما مشرك بودند ما نيز مشرك شديم: «اَن تَقولوا يَومَ القِيـمَه اِنّا كُنّا عَن هـذا غـفِلِين * اَو تَقولوا اِنَّما اَشرَكَ ءاباؤُنا مِن قَبلُ وكُنّا ذُرِّيَّه مِن بَعدِهِم» (اعراف/7،172 ـ 173) درباره چگونگى اين اقرارگيرى از فرزندان آدم برخى گفته‌اند: خداوند از همه فرزندان آينده آدم در عالم ذر درباره ربوبيت خود اقرار گرفت[18]. نظر ديگر اين است كه مراد از اقرار گرفتن قرار دادن استعداد خداشناسى و توحيد در عقول و فطرت انسانها و پذيرش آن از سوى بشر است، بنابراين، اقرار گرفتن از بشر به زبان تكوين و آفرينش بوده است[19]
2. اقرار پيامبران و پيروان آنان به نبوت پيامبر بعدى:
خداوند با همه پيامبران و پيروان آنان درباره پذيرش پيامبران بعدى پيمان بسته و از آنان در اين‌باره اقرار گرفته و آنان نيز به اين امر اقرار كرده‌اند: «و اِذ اَخَذَ اللّهُ ميثـقَ النَّبِيّينَ لَما ءَاتَيتُكُم مِن كِتـب وحِكمَه ثُمَّ جاءَكُم رَسولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُم لَتُؤمِنُنَّ بِهِ ولَتَنصُرُنَّهُ قالَ ءَاَقرَرتُم واَخَذتُم عَلى ذلِكُم اِصرى قالوا اَقرَرنا قالَ فَاشهَدوا و اَنَا مَعَكُم مِنَ الشّـهِدين» (آل‌عمران/3، 81) سپس تأكيد كرده كه هركس از اين اقرار روى گرداند از فاسقان خواهد بود: «فَمَن تَوَلّى بَعدَ ذلِكَ فَاُولـئِكَ هُمُ الفـسِقون» (آل عمران/3،82) برخى مفسران اين پيمان و اعتراف را عام و مربوط به همه پيامبران و پيروان آنان دانسته‌اند كه خداوند از آنان نسبت به پذيرش پيامبر بعدى و ايمان به او اقرار گرفته است[20]؛ ولى عده‌اى ديگر معتقدند اين اقرار خاص و صرفاً در مورد تصديق و ايمان پيامبران و امتهاى پيشين به پيامبر اسلام بوده است.[21]نظر ديگر اين است كه خداوند از امت هر پيامبرى درباره ايمان آوردن و تصديق او پيمان گرفت و آنان بدين امر اعتراف كردند[22]، به هرحال، مخاطبان آيه اهل كتاب هستند تا با يادآورى اين پيمانها به پيامبر اسلام ايمان آورند[23].
3. اقرار بنى‌اسرائيل به پيمان الهى:
ز ديگر موارد اقرار در امتهاى پيشين اقرار گرفتن خداوند از بنى‌اسرائيل در موارد متعدد، مانند يكتاپرستى، نيكو سخن گفتن با مردم، احسان به والدين و خويشاوندان، يتيمان و مساكين، بر پاى داشتن نماز، پرداخت زكات، پرهيز از كشتن و بيرون راندن يكديگر از وطن خود است. آنان نيز اين پيمان را پذيرفتند: «واِذ اَخَذنا ميثـقَ بَنى‌اِسرءيلَ لا تَعبُدونَ اِلاَّاللّهَ وبِالولِدَينِ اِحسانـًا وذِى القُربى واليَتـمى والمَسـكينِ وقولوا لِلنّاسِ حُسنـًا واَقيموا الصَّلوه وءاتوا الزَّكوه... * لاتَسفِكونَ دِماءَكُم ولا تُخرِجونَ اَنفُسَكُم مِن دِيـرِكُم ثُمَّ اَقرَرتُم واَنتُم تَشهَدون» (بقره/2،83 ـ 84) مراد از «ميثاق» در اين آيات، پيمانهايى است كه به واسطه عقل و شرع و پيامبران الهى[24]و كتب آسمانى از جمله تورات[25]از بنى‌اسرائيل گرفته شده است و آنان به انجام دادن اين امور تعهد و اقرار كرده‌اند.
4. اقرار به بى‌گناهى يوسف(عليه السلام)
5. اقرار مشركان به توحيد و ربوبيت خداوند
6. اقرار سركشان و گناهكاران به گناه خود

به دلیل طولانی شدن موضوع ، از توضیح بقیه ی موارد طرف نظر شد و دوستانی که مایل به خواندن کا مطلب هستند به آدرس زیر مراجعه نمایند :
http://www.rafatinaeeni.com/portal/cultcure/persian/categoryid/14806/caseid/89255/71243.aspx

در جواب دوستمان که گفته بودند خداوند از انسان اقرار نمیگیرد !!! باید عرض کنم که ؛
اگه به موضوعات فوق توجه روشنی داشته باشیم متوجه میشویم ما در هر دم و بازدم اقرار به بندگی و عظمت خداوند میکنیم ، نه تنها ما ، بلکه تمام کائنات ...
التماس دعا :gol:

سلام مجدد به دوست عزیز
اولا این نوع اقراری که شما می فرمائید از شان و منزلت خداوندی به دور است .مثلا در خصوص قوم بنی اسرائیل ، با این تفاسیری که شما عنوان می کنید و با توجه به کارهای غیر انسانی که این قوم انجام دادند ،باید خداوند آنقدر خوار و ضعیف شده باشد که دیگر حرفش خریداری نداشته باشد .تکرر کلامی تا حد زیادی علاوه بر آنکه موجب یاد آوری است ، باعث کم ارزش شدن آن کلام یا فعل آن کلام می شود .آیا شما می فرمائید که خداوند دانا این را نمی دانسته؟
علاوه بر همه اینها مگر این آیه [=&quot]" فبای الا ربکما تکذبا ن"[/] دارای علامت سوال ( ؟ ) است که اینگونه برداشتی می کنید ؟ سوالی بودن و نحوه خواندن آیات چگونه مشخص می شود ؟ آیا خودمان باید هر جور خواستیم برداشت کنیم ؟

سوما بحث تکرر و اقرار گرفتن دو مقوله جدا هستند . در مورد ذیل چه می گوئید ؟( پست قبلی بنده )

[=&quot]لطفا در خصوص تکرار آیه " ولا انتم عابدون ما اعبد " در دومین سوره چهار قل که خطاب به کافرین می باشد.توضیح دهید. آیا مگر امکان پذیر است که در این سوره 6 آیه ای جمله فوق دوبار تکرار گردد[/]


[=&quot]درحالیکه از لحاظ فتحه کسره ضمه و..... دقیقا یکسان باشد وبا این حال معنی وتفسیر دیگری از آن داشت ؟ آیا دو جمله یکسان از هر لحاظ می تواند دو معنی متفاوت داشته باشد ؟ لطفا توضیح دهید ؟[/]



[=&quot][/]

پیام;159314 نوشت:
هرتکراری دلایل خاص خودش راداره حال به اهمیت موضوع برمیگرده ویاحساس کردن مخاطب ویا...ودراین آیه شریفه دلیل تکرار متوجه بودن ودانستن اهمیت نعمتها وهمچنین اقرار گرفتن به دانستن نعمتها وتوجه به چگونگی استفاده ازآن است

دوست خوب سلام

در این خصوص توجه جنابعالی را به پست قبلی ارجاع می دهم .
ممنون

successive;159236 نوشت:
taghizadeh;158785 نوشت:

سلام دوست گرامی
ادامه بدید ، من هستم .

‌ " فبایّ الا، ربّکما تکذّبان" یعنی کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟این استفهام تقریری است که در مقام اقرار گرفتن است.
به بیان دیگر:خداوند نعمت های دوازده گانه(قرآن،‌ خلقت انسان، تعلیم بیان، حساب منظم زمان، آفرینش گیاهان و انواع درختان، آفرینش آسمان،‌حاکمیت قوانین، آفرینش زمین با ویژگی هایش،‌ خلقت میوه ها و نخل و حبوبات و گل ها و گیاهان معطر) را با برخی جزئیات و ریزه کاری ها و اسراری که در هر یک نهفته است، بیان فرموده و سپس می خواهد جن و انس دربارة‌نعمت هایی که یکی از دیگری
گران بهاتر و پر ارزش تر است،‌ بیندیشند. بعد وجدان درونی و عقل انسانی را مخاطب قرار می دهد و سؤال می کند که "آیا هیچ یک از این نعمت های الهی قابل انکار است" و اگر نیست،‌ چرا ولیّ نعمت خود را نمی شناسید؟
چرا شکر منعم را به جا نمی آورید؟چرا در آستان مقدسش سر تعظیم فرود نمی آورید؟
تکرار آیة (31 بار) به این دلیل است که می خواهد حس شکر گذاری را در انسان برانگیزد و او را به دنبال عرفان و شناخت مبدأ نعمت ها بفرستد.
این تکرار به آن می ماند که پدری فرزند فراموش کارش را مخاطب ساخته و می گوید:آیا فراموش کردی کودکی ناتوان بودی؟چه خون جگرها برای پرورش تو خوردم!آیا فراموش کردی بیمار شدی و بهترین دکترها را برای تو حاضر ساخته و برای دارو و درمانت چه زحمت ها که نکشیدم؟آیا فراموش کردی هنگامی که به سن جوانی رسیدی و نیاز به همسر داشتی، همسر برای تو انتخاب کردم؟آیا فراموش کردی آن زمان که نیاز به خانه و زندگی و وسایل داشتی، همه چیز را برای تو فراهم ساختم و آیا ... . پس این همه سرکشی و طغیان و بی مهری و ناشکری برای چیست؟[13]
خداوند منّان نیز نعمت های گوناگونش را به بشر فراموشکار یاد آور می شود و به دنبال ذکر هر نعمتی از او سؤال می کند تا به این وسیله فطرت خفته و وجدان غبار گرفتة او را بیدار سازد، تا با شکر گزاری و اطاعت فرمان خدا، بنده تکامل و پیشرفت کند و رحمت خویش را بیشتر از پیش نصیب او سازد.
[13] تفسیر نمونه،‌ج 23،‌ص 113 - 114.

عیسی معلم;159508 نوشت:
successive;159236 نوشت:

‌ " فبایّ الا، ربّکما تکذّبان" یعنی کدام یک از نعمت های پروردگارتان را تکذیب می کنید؟این استفهام تقریری است که در مقام اقرار گرفتن است.
به بیان دیگر:خداوند نعمت های دوازده گانه(قرآن،‌ خلقت انسان، تعلیم بیان، حساب منظم زمان، آفرینش گیاهان و انواع درختان، آفرینش آسمان،‌حاکمیت قوانین، آفرینش زمین با ویژگی هایش،‌ خلقت میوه ها و نخل و حبوبات و گل ها و گیاهان معطر) را با برخی جزئیات و ریزه کاری ها و اسراری که در هر یک نهفته است، بیان فرموده و سپس می خواهد جن و انس دربارة‌نعمت هایی که یکی از دیگری
گران بهاتر و پر ارزش تر است،‌ بیندیشند. بعد وجدان درونی و عقل انسانی را مخاطب قرار می دهد و سؤال می کند که "آیا هیچ یک از این نعمت های الهی قابل انکار است" و اگر نیست،‌ چرا ولیّ نعمت خود را نمی شناسید؟
چرا شکر منعم را به جا نمی آورید؟چرا در آستان مقدسش سر تعظیم فرود نمی آورید؟
تکرار آیة (31 بار) به این دلیل است که می خواهد حس شکر گذاری را در انسان برانگیزد و او را به دنبال عرفان و شناخت مبدأ نعمت ها بفرستد.
این تکرار به آن می ماند که پدری فرزند فراموش کارش را مخاطب ساخته و می گوید:آیا فراموش کردی کودکی ناتوان بودی؟چه خون جگرها برای پرورش تو خوردم!آیا فراموش کردی بیمار شدی و بهترین دکترها را برای تو حاضر ساخته و برای دارو و درمانت چه زحمت ها که نکشیدم؟آیا فراموش کردی هنگامی که به سن جوانی رسیدی و نیاز به همسر داشتی، همسر برای تو انتخاب کردم؟آیا فراموش کردی آن زمان که نیاز به خانه و زندگی و وسایل داشتی، همه چیز را برای تو فراهم ساختم و آیا ... . پس این همه سرکشی و طغیان و بی مهری و ناشکری برای چیست؟[13]
خداوند منّان نیز نعمت های گوناگونش را به بشر فراموشکار یاد آور می شود و به دنبال ذکر هر نعمتی از او سؤال می کند تا به این وسیله فطرت خفته و وجدان غبار گرفتة او را بیدار سازد، تا با شکر گزاری و اطاعت فرمان خدا، بنده تکامل و پیشرفت کند و رحمت خویش را بیشتر از پیش نصیب او سازد.
[13] تفسیر نمونه،‌ج 23،‌ص 113 - 114.

سلام عیسی جان
در وهله اول توجه جنابعالی را به پستهای قبلی خودم جلب می کنم .
در خصوص ریزه کاریها و جزئیات و همچنین اسراری که می گوئید کجا می توان آن را یافت ؟
بیان اینکه نخل خرما ، انگور، ..... وجود دارد ( بیان واضحات ) چه ریزه کاری و جزئیاتی از آن می توان دریافت ؟

ممنون از توجهتان

successive;159448 نوشت:
سلام دوست گرامی
شما دقیقا در ابتدای سخن خود به نکته جالبی اشاره کردید :" اقرار عبارت از اخبار به حقی است برای غیر بر ضرر خود ، "
آیا خداوند ضرر پذیر است .آیا خداوند فکر خودشو می کرده تا بهش ضرر و آسیبی نرسد؟؟؟


علیکم السلام دوست من ...
من به شما حق میدم ، اخه یکم تعریفش سنگینه ...
اما اگه مجدد بخونی و رو این موضوع فکر کنی که خداوند از انسان اقرار میگیرن ، یعنی انسان اقرار میکنه که داره ضرر میکنه ، بعد متوجه میشی درسته ... :Gol:

successive;159451 نوشت:
سلام مجدد به دوست عزیز
اولا این نوع اقراری که شما می فرمائید از شان و منزلت خداوندی به دور است .مثلا در خصوص قوم بنی اسرائیل ، با این تفاسیری که شما عنوان می کنید و با توجه به کارهای غیر انسانی که این قوم انجام دادند ،باید خداوند آنقدر خوار و ضعیف شده باشد که دیگر حرفش خریداری نداشته باشد .تکرر کلامی تا حد زیادی علاوه بر آنکه موجب یاد آوری است ، باعث کم ارزش شدن آن کلام یا فعل آن کلام می شود .آیا شما می فرمائید که خداوند دانا این را نمی دانسته؟
علاوه بر همه اینها مگر این آیه [=&quot]" فبای الا ربکما تکذبا ن" دارای علامت سوال ( ؟ ) است که اینگونه برداشتی می کنید ؟ سوالی بودن و نحوه خواندن آیات چگونه مشخص می شود ؟ آیا خودمان باید هر جور خواستیم برداشت کنیم ؟

سوما بحث تکرر و اقرار گرفتن دو مقوله جدا هستند . در مورد ذیل چه می گوئید ؟( پست قبلی بنده )

[=&quot]لطفا در خصوص تکرار آیه " ولا انتم عابدون ما اعبد " در دومین سوره چهار قل که خطاب به کافرین می باشد.توضیح دهید. آیا مگر امکان پذیر است که در این سوره 6 آیه ای جمله فوق دوبار تکرار گردد



[=&quot]درحالیکه از لحاظ فتحه کسره ضمه و..... دقیقا یکسان باشد وبا این حال معنی وتفسیر دیگری از آن داشت ؟ آیا دو جمله یکسان از هر لحاظ می تواند دو معنی متفاوت داشته باشد ؟ لطفا توضیح دهید ؟



مجدد علیکم السلام ...
دوست گرامی این حرفهای من نیست ...
حرفهای علمای دینی است که تایید شده است و بیربط چیزی گفته نشده ...
بنده آدرس منبع رو گذاشتم ...
میتونین مراجعه کرده و ازشون سوالاتتون رو بپرسین ...
التماس دعا :Gol:

ستاره ی هشتم;159593 نوشت:

علیکم السلام دوست من ...
من به شما حق میدم ، اخه یکم تعریفش سنگینه ...
اما اگه مجدد بخونی و رو این موضوع فکر کنی که خداوند از انسان اقرار میگیرن ، یعنی انسان اقرار میکنه که داره ضرر میکنه ، بعد متوجه میشی درسته ... :gol:

مجدد علیکم السلام ...
دوست گرامی این حرفهای من نیست ...
حرفهای علمای دینی است که تایید شده است و بیربط چیزی گفته نشده ...
بنده آدرس منبع رو گذاشتم ...
میتونین مراجعه کرده و ازشون سوالاتتون رو بپرسین ...
التماس دعا :gol:

سلام
اینکه حرف علمای دین است ، دلیل نمی شود که شما چشم و گوش بسته چیزی را قبول کنی. خداوند به انسانها عقل و هوش داده که تعقل کنند.
ا گر نمی توانستیم تعقل کنیم ، حق با شما بود .آن وقت هم دیگر خداوند نمی توانست ما را در این خصوص باز خواست کند .

بسم الله الرحمان الرحیم

successive;159747 نوشت:
سلام اینکه حرف علمای دین است ، دلیل نمی شود که شما چشم و گوش بسته چیزی را قبول کنی. خداوند به انسانها عقل و هوش داده که تعقل کنند. ا گر نمی توانستیم تعقل کنیم ، حق با شما بود .آن وقت هم دیگر خداوند نمی توانست ما را در این خصوص باز خواست کند .

از امام صادق عليه السّلام در تفسير قول خداى تعالى « فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏» روایت شده که خدا این آیه را تكرار كرد، تا نزد اقرار كنندگان تقرير و نزد تكذيب كنندگان توبيخ و سرزنش باشد.
لذا از نبىّ صلّى الله عليه و آله وارد شده:« آنگاه كه اين سوره بر مردم خوانده شد و ساكت شدند و چيزى نگفتند فرمود: جواب جنّ بهتر از شماست، چون وقتى اين آيه را به آنان خواندم گفتند: پروردگارا ما هيچ يك از نعمت‏هاى پروردگارمان را تكذيب نمى ‏كنيم.»
علاوه بر اینکه تکرار این آیه مفید تاکید و توبیخ است؛ هر بار که این آیه تکرار می شود با توجه به نعمت های ذکر شده در قبل آن، آیه معنا پیدا می کند.
تکرار کلام به جهت تاکید و تقریر و توبیخ، نزد عقلا قابل قبول است و از جهت فصاحت و بلاغت ستودنی است. اگر قرار باشد بدون توجه به این اصول عقلایی محاوره کسی قضاوت کند و بگوید تکرار آیه بی فایده است این قضاوت او تحمیل نظر خود بر قرآن و تفسیر به رای است و شایسته نکوهش.
موفق باشید

پرسش:
تکرارآیه " فبای الا ربکما تکذبا ن" در سوره الرحمن که 31 بار تکرار گردیده است توضیح دهید.مگر نه اینست که خداوند بزرگ فرموده است " اگر می توانید آیه ای مثل یک آیه از قرآن بیاورید " پس اینهمه جملات تکراری در قرآن به چه معناست ؟

پاسخ:
طبرسی در مجمع البیان در این رابطه می نویسد:«و امّا جهت تكرار اين آيه در اين سوره اقرار گرفتن به آن نعمتهاى معدود و تاكيد در تذكّر به تمام آنها است، پس هر كجا كه خداى سبحان نعمتى را كه انعام به آن نموده ياد ميكند اقرار مي گيرد بر آن و توبيخ ميكند بر تكذيب به آن چنانکه مردى به ديگرى مي گويد:
(اما احسنت اليك حين اطلقت لك مالا اما احسنت اليك حين ملكتك عقارا اما احسنت اليك حين بنيت لك دارا) آيا من احسان بتو نكردم وقتى كه مالى را در اختيار تو گذاردم، آيا من بتو نيكى نكردم وقتى كه بتو زمين و ملكى بخشيدم، آيا من به تو خدمت نكردم وقتى كه خانه ‏اى براى تو ساختم، پس تكرار در آن خوبست براى اختلاف آنچه را كه اقرار به آن كرده، و مثل آن در كلام عرب و اشعار ايشان زياد است.
از امام صادق عليه السّلام در تفسير قول خداى تعالى « فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ‏» روایت شده که خدا این آیه را تكرار كرد، تا نزد اقرار كنندگان تقرير و نزد تكذيب كنندگان توبيخ و سرزنش باشد.
لذا از نبىّ صلّى الله عليه و آله وارد شده:« آنگاه كه اين سوره بر مردم خوانده شد و ساكت شدند و چيزى نگفتند فرمود: جواب جنّ بهتر از شماست، چون وقتى اين آيه را به آنان خواندم گفتند: پروردگارا ما هيچ يك از نعمت‏هاى پروردگارمان را تكذيب نمى ‏كنيم.»
علاوه بر اینکه تکرار این آیه مفید تاکید و توبیخ است؛ هر بار که این آیه تکرار می شود با توجه به نعمت های ذکر شده در قبل آن، آیه معنا پیدا می کند.
تکرار کلام به جهت تاکید و تقریر و توبیخ، نزد عقلا قابل قبول است و از جهت فصاحت و بلاغت ستودنی است. اگر قرار باشد بدون توجه به این اصول عقلایی محاوره کسی قضاوت کند و بگوید تکرار آیه بی فایده است این قضاوت او تحمیل نظر خود بر قرآن و تفسیر به رای است و شایسته نکوهش.

موضوع قفل شده است