جمع بندی غیبت شناسی، انگیزه های غیبت، راهکارهای درمانی غیبت

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
غیبت شناسی، انگیزه های غیبت، راهکارهای درمانی غیبت

با سلام.اگر من كسي را از رذيلتهاي شخصي ديگر آگاه كنم و قصدم آن باشد كه آن شخص را آگاه كنم تا مراقب رفتار خودش با آن فرد بد صفت باشد آيا كار من غيبت محصوب ميشود؟

غَیِبت" به کسر غین بر وزن زینت یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن است . این تعریف با شمول و عمومی که دارا است،‌ شامل انواع غیبت، بهتان، تهمت، فحش و حتی ذکر عیوب نیزآشکار می شود، حال آن که هر یک از این ها در اصطلاح تعریف خاصی داشته و از نظر شرعی دارای احکام ویژه ای است و همة‌آن ها از مصادیق غیبت به شمار نمی روند. بنابراین مفهوم غیبت در لغت مفهومی است اعم از غیبت مصطلح و در احادیث نیز گاهی به همین معنا (مفهوم عام) اطلاق شده است.
امّا غیبت در اصطلاح به این معنا است که شخص از عیب برادر دینی اش مطلع شود و در حالی که آن فرد از بیان عیب ناراحت می شود ، آن را برای دیگری بازگو کند،خواه آن عیب و نقص در بدن شخص باشد مثل این که بگویی فلانی کور یا کوتاه یا بلند است، یا در صفات و اقوال و اخلاق شخص باشد، مثل این که بگویی بد اخلاق یا ریاکار است و ... این ها غیبت محسوب می شوند. بنابراین غیبت به معنای بدگویی کردن پشت سر دیگران و عیب را آشکار کردن است.
بزرگان، برای حرمت غیبت، شرایط و قیودی را ذکر کرده اند که عبارتند از: بازگو کردن عیب پنهان؛ مشخص کردن فرد، چه با نام وچه با اشاره و کنایه؛ کافر نبودن شخص مورد نظر؛ متجاهر به فسق نبودن شخص مورد نظر، یعنی کسی که علنی فسق و فجور انجام نمی دهد که همه بدانند؛ عیب دیگران را گفتن.
ذکر محاسن و خوبی های افراد به عنوان تعریف و تمجید آن ها غیبت نیست، هر چند از افشای خوبی های خود ناراحت شوند. البته در این صورت "آزار" حساب می شود که حکم جداگانه ای دارد.(1)
از روایات بر می آید که غیبت سه رکن دارد:



موارد جواز غیبت عبارت است از:

بنابراین اگرغیبت ظالم ، باعث رفع ظلم شود (شنونده ، قاضی یا شخصی باشد که بتواند مثلا با نصیحت ظالم رفع ظلم کند) اشکال ندارد.




اگر مفسده هتک آبروى مسلمان، بیشتر از مفسده منکرى که مشغول آن است باشد، غیبت کردنش جایز نیست، هر چند یقین داشته باشد که به واسطه غیبت کردن، آن گناه را ترک خواهد کرد.


1 –نخست این که سخنی را در پشت سر کسی بگوید . 2- باید ذکر عیوب پنهان باشد. 3- اگر غیبت شونده آن را بشنود ناراحت شود.(2) 2- غیبت کردن از کسى که فسقش آشکار باشد نه پنهانی، مثل این که ظرف شراب را آشکارا در خیابان و بازار به دست گرفته، بیاشامد،‌ همچنین کسى که پرده حیا را انداخته، در حضور مردم از گناه کردن حیا نمى کند، مثلاً کسى که ریش تراش است بگوییم ریش تراش است. قدر مسلّم جواز غیبت، گناهى است که آشکارا به جا مى آورد. امام صادق (ع)می فرماید: هرگاه فاسق به فسق خود تظاهر نماید احترامی ندارد وغیبت او جایز است. (4) 3- جرح شاهد یا راوی: هنگامى که انسان ببیند شخص فاسقى در دادگاه بر امرى شهادت مى دهد یا روایتى نقل مى کند، براى حفظ حقوق مسلمانان و احکام شرع باید هر چه درباره او مى داند، بیان کند.(5) 4- غیبت در مقام مشورت: هرگاه مسلمانى با کسى در خصوص معامله اى یا شناخت شخص دیگرى مشورت نمود، و طرف مشورت، عیبى از شخص مى داند که اگر نگوید معامله صورت مى گیرد و مسلمان به ضرر مى افتد یا این که امرى تحقق مى شود که مشورت کننده لطمه جبران ناپذیرى مى بیند، ذکر عیب مانعى ندارد.(6) 5- غیبت کردن به قصد نهى از منکر، با شرایط آن مانعى ندارد؛ به این معنا که هر گاه منکرى را از مسلمانى ببیند و بداند اگر غیبتش را بکند، آن را ترک مى کند جایز است، ولى اگر احتمال بدهد آن را ترک کرده، ذکر آن جایز نیست. 6- ذکر کردن کسى به عیب و نقصى که به آن مشهور و نشانه اش شده است مانند احول (چشم چپ) و اعرج (شل)، لیکن در صورتى که قصد عیب جویى نداشته و فقط به منظور معرفى و شناساندن شخص باشد و طرف از ذکر این القاب ناراحت نباشد. در غیر این صورت باید از این القاب استفاده نکند چون موجب رنجش و آزار برادر دینى مى شود.(7) 7- ردّ ادعاى کسى که به دروغ به خود نسبتى مى دهد: رد کردن کسى که به دروغ ادعاى نسبتى کند، زیرا مصلحت حفظ انساب و خانواده ها، مقدّم بر مفسده هتک ادعا کننده است.(8) 8- به طور کلى هر موردى که مصلحت غیبت کردن،‌ از مفسده هتک احترام مؤمن بیشتر باشد، مانند شهادت دادن در مواردى که لازم است.(9) 1- دادخواهی: اگر انسان براى دادخواهى نزد کسى که مى تواند حق او را بگیرد از دیگرى که بر او ظلم نموده،‌ تظلّم و دادخواهى کند به گونه اى که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد.قرآن مجید به کسانی که مظلوم واقع شده اند اجازه داده است که فریاد بکشند و حق خود را بگیرند.(3)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. مهدوی کنی، اخلاق عملی، ص 140.
2.مکارم شیرازی – اخلاق در قران ج3 ص108
3. نسا آیه 148
4. وسایل الشیعه ج 8ص605.
5. سید عبدالله شبّر، اخلاق، ترجمة محمد رضا جباران، ص 240.
6. آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، ص 281.
7. همان، ص 282.
8. همان.
9. همان.

چنانچه از موارد جواز غیبت نباشد اشکال دارد . .

غیبت چیست ؟
غیبت یکی از آفات زیانبار زبان که از گناهان بزرگ به شمار می رود غیبت است .
غیبت به کسر غین بر وزن زینت در لغت یعنی پشت سر دیگران بدگویی کردن و سخن ناخوشایند گفتن .

مفهوم غیبت در اصطلاح شرع :
قال النبی صلی الله علیه و آله : « هل تدرون ما الغیبة ؟ قالوا : الله و رسوله اعلم قال : ذکرک اخاک بما یکره . قیل : ارایت ان کان فی اخی ما اقول ؟ قال : ان کان فیه ما تقول فقد اغتبته ، فان لم یکن فیه فقد بهتّه » . محجة البیضاء ج5 ص 256 .

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش فرمودند : آیا می دانید که غیبت ، چه معنائی دارد ؟ گفتند که : خدا و رسولش آگاه ترند . آن حضرت فرمودند :
غیبت اینست که برادر دینی خود را به آن چه که ناپسند اوست . یاد کنی . سئوال شد : حتّی اگر آنچه را در وی دیده ایم ، نقل کرده باشیم ؟
فرمودند : اگر رفتاری را که در او وجود دارد بگوئی ، غیبت کرده ای و اگر چیزی را که در او نیست بگوئی ، به او تهمت بسته ای .

عن الصادق علیه السلام : « هو أن تقول لأخیک فی دینه ما لم یفعل و تبّث علیه امراَ قد ستره الله علیه لم یقم علیه فیه حدّ » . کافی ج 2 ص 357 .
غیبت آن است که آنچه را برادرت در دینش انجام نمی دهد بگوئی ، و امری را که خداوند بر دیگران پنهان داشته ، و برای آن حدّی قرار نداده ، آشکار نمائی .

این مبحث ادامه دارد ....
و من الله التوفیق

انگیزه های غیبت بنا بر استقراء مرحوم آیت الله شبر در کتاب الاخلاق در دوازده عامل خلاصه میشوند :
1 – دشمنی ، که فردی از راه غیبت کردن و بدگویی ، سعی در تسکین خود کند .

2 – همراهی نمودن با دیگران در استهزاء و مورد تمسخر قرار دادن و ریختن آبرو و شرف افراد ، تا دوستانش از گرد او پراکنده نشوند .

3 – شمردن خطاهای دیگران برای موجّه جلوه دادن کار غلط خود . مثلا اینکه بگوید : اگر من حرام خوردم فلانی و فلانی هم می خورند . اگر من فلان کار اشتباه را کردم فلانی نیز آن کار را انجام داده است .

4 – گاهی به خیال اینکه شاید کسی وی را مورد سرزنش قرار دهد ، پیشاپیش دیگرا را مورد هجوم و طعن قرار می دهد . تا جایی که از اثرسخن دیگران را در مورد خود بی اثر سازد .

5 – مبرّا ساختن خود از عمل اشتباهی که به وی منسوب گشته است . در اینجا برای دور کردن خود از اشتباه مورد بحث نیکی های خویش را ذکر می نماید .

6 – آن که شخصی بخواهد با کوچک کردن دیگران ، خود را برزگ سازد . مثلا بگوید : فلانی نادان است ، فهم او پائین است ، و ...و قصدش این باشد که بگوید .. من از او برترم .

7 – حسد ورزیدن نسبت به فردی که به علت خصوصیاتی ، مورد احترام و تعریف دیگران می باشد ، و غیبت کننده با آشکار نمودن عیبها و نواقص وی ، می خواهد تا جلوه ی آن صفت نیک را در ذهن اطرافیان از بین ببرد .

8 – از دیگران موجبات غیبت ، شوخی و بذله گویی است ، که فرد با یاد کردن از دیگران ، اطرافیان رامی خنداند .

9 – مسخره کردن افراد که به جهت تحقیر دیگران انجام می پذیرد . این تحقیر گاهی حضوری و زمانی در غیاب آنها واقع می شود .

10 – بیان تعجب از کار زشت دیگران ، مثلاَ فردی بگوید : عجب کاری از فلان کس دیدم .... .

11 – دلسوزی به حال مردم ، به این صورت که به جهت دلسوزی به حال افراد ، مشکلات و گرفتاری های آنان را بیان می نماید .

12 – خشم بر عمل زشت ، گاهی انسان در قبال عمل زشت دیگران به خاطر خداوند ، خشم گرفته ، انجام دهنده ی آن را غیاباَ سر زنش نماید .

در سه قسمت اخیر ( غیبت به جهت ابراز تعجب – دلسوزی به حال مردم – خشم بر عمل زشت ) ، چنانچه فردی با خلوص نیت ، مطالبی را بگوید ، ولی نام انجام دهنده ی آن را بر زبان نیاورد ، اشکالی ندارد .1

1 - اقتباس از کتاب الاخلاق مرحوم آیت الله سید عبدالله شبّر ره با ترجمه حسین بهجو و علی مشتاق عسکری

این مبحث ادامه دارد ....
و من الله التوفیق

پيامدهاى زيانبار غيبت


غيبت آثار مخرّب زيادى در جامعه انسانى دارد كه اگر دست كم گرفته شود خطر آن بيشتر خواهد بود، اضافه بر اين، آثار سويى از نظر روحانى و معنوى و عقوبتهاى الهى دارد كه در روايات به آن اشاره شده است.در مورد اول امور زير را مىتوان بر شمرد:

غيبت مهمترين سرمايه جامعه يعنى «سرمايه اعتماد» را از بين مىبرد، زيرا غالب اشخاص داراى نقاط ضعفى هستند كه سعى در كتمان آن دارند اگر آنها پوشيده بمانند، اعتماد مردم نسبت به يكديگر باقى و بر قرار خواهد بود.

ولى كشف آنها بىاعتمادى عجيبى ايجاد مىكند، و مىدانيم اساس تعاون و همكارى اجتماعى، اعتماد متقابل افراد جامعه نسبت به يكديگر است، و بدون آن جامعه بشرى به جهنم سوزانى تبديل مىشود كه مشكلات زندگى اجتماعى را دارد، ولى منافع آن از بين خواهد رفت.

غيبت سرچشمه سوء ظن نسبت به همگان است، زيرا هنگامى كه عيوب مخفى جمعى از افراد از طريق غيبت آشكار گردد، انسان نسبت به همه پاكان و نيكان هم بدبين مىشود، و مىگويد: لابد آنها نيز در خلوتهاى خود چنين كارهايى دارند كه ما نمىدانيم، و «بر هر كه بنگرى به همين درد مبتلا است».

غيبت يكى از اسباب اشاعه فحشاء است چرا كه هنگامى كه گناهان مخفى افراد از طريق غيبت آشكار گردد، ديگران نيز تشويق به گناه مىشوند، و اصولا ابهّت گناه از بين مىرود، و عذر و بهانهاى براى آلودگان مىشود كه اگر ما چنين مىكنيم فلان كس كه از ما بهتر و آگاهتر است نيز مرتكب اين عمل مىشود.

در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مىخوانيم كه فرمود: «مَنْ قالَ فى مُؤْمِن مارأتْهُ عَيْناهُ وَ سَمِعَتْهُ اُذُناهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قالَ اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: اِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشيْعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَلِيْمٌ; كسى كه درباره مؤمنى آنچه را چشمش (از بدىها) مىبيند، و گوشش مىشنود و بگويد، او از كسانى است كه خداوند متعال در حق آنان فرموده: كسانى كه دوست دارند، كارهاى زشت در ميان مؤمنان شايع شود، عذاب دردناكى دارند».(1)

غيبت، گنهكاران را در گناهشان جسور مىكند، زيرا مادام كه پرده از اعمال انسان برداشته نشده است شرم و حيا مانع از گناهان بيشتر و علنىتر است اما هنگامى كه كوس رسوايى كسى را بر سر بازار زدند از ارتكاب گناه پروايى نخواهد داشت.

1. اصول كافى، جلد 2، صفحه 357.
{اخلاق در قرآن}

اگر چه غیبت از جمله گناهان کبیره است و خدای متعال در قرآن کریم و نیز از زبان حضرات معصومین به شدت از آن نهی فرموده است لکن موارد استثنائی نیز هست که بر این کلّیت بار گردیده و حرام دانسته نشده است .

موارد استثناء غیبت :

داد خواهی :
کسی که مظلوم واقع شده هنگامی که نزد قاضی برای دادخواهی و شکایت می رود ناچار است ستمهای ظالم را بازگو نماید و از حق خود دفاع و بر علیه او اقامه دعوی نماید و این غیبت محسوب نمی شود . و در واقع این یکی از حقوق مظلوم این است که فریاد دادخواهی کشیده و ظلم ظالم را بر شمرد .
خدای متعال در باره می فرماید :
« لا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَنْ ظُلِمَ وَ كانَ اللَّهُ سَميعاً عَليماً» . (نساء 148)
خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود، بديها (ى ديگران) را اظهار كند مگر آن كس كه مورد ستم واقع شده باشد .

استمداد از دیگران برای جلوگیری از منکرات :
آن هنگام که انسان به تنهایی نمی تواند جلوی یک منکر را بگیرد ناگزیر است با یاری طلبی از دیگران یا ارگانها و مقامات ذیربط امنیتی و قضایی ،سعی می کند از منکر بزرگ جلوگیری نماید . معرفی منکر در اینجا غیبت محسوب نشده و از باب امر به معروف و نهی از منکر است.

ادامه دارد ...

استفتاء :
از جمله مواردی که غیبت جایز است استفتاء ( پرسش) از حکم شرعی است ، به این معنی که انسان گاهی در مقام سئوال از حکم شرعی ناگزیر می شود مورد مسأله را بیان کند و در اینجا ممکن است نام فرد یا افرادی برده شود که در این جریان دست داشته اند و از ذکر نام خود ناراضی باشند . در این گونه موارد اگر مسأله مهم و حیاتی باشد اشکالی ندارد .

جهت هشدار :
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند :
« اترکون عن ذکر الفاجر حتی لایعرفه الناس ، اذکره بما فیه یحذره الناس »
. محجة البیضاء ج5 ص 711
آیا از گفتن آن چه درباره فاجر و گناهکار می دانید خودداری می کنید تا مردم او را نشناسند ؟ عیوب وی را برای مردم بازگو کنید تا از او کناره گیری کنند و بر حذر باشند .

نکته :مؤمنین باید بدانند مرز بین موارد جواز غیبت با موارد ممنوعه بسیار ظریف و نزدیک است ، به خصوص اینکه نظر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این حدیث اخلاقی شریف فاجر بودن افراد است . به صرف یک خطا و گناه کسی فاجر نمیشود فاجر کسی است که برنامه او محصور در دنیای دنی و عصیان پروردگار بوده و عوارض گناه او فراتر از محدوده خویش و در راستای آلوده کردن و انحراف دیگران و اجتماع است .

رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم):

اءتدرون ما الغيبة ؟ قالوا: الله و رسوله اءعلم ، قال : ذكرك اءخاك بما يكره قيل : اءراءيت ان كان فى اءخى ما اءقول ؟ قال : ان كان فيه ما تقول فقد اغتبته وان لم يكن فيه ما تقول فقد بهته

آيا مى دانيد غيبت چيست ؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مى داند فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گويم در برادرم بود چه ؟ فرمودند: اگر آنچه مى گويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مى گويى در او نباشد، به او تهمت زنده اى .

لقب مشهور :

اگر کسی به نام و یا لقبی مشهور باشد هر چند آن لقب در اصل بیان کننده ی عیب و نقص اوست ولی با مرور زمان زشتی آن از بین رفته است ، به گونه ای که اگر کسی او را با آن نام یا لقب صدا بزند ناراحت نمی شود ، ذکر او با این نام و لقب مانعی نداشته و غیبت محسوب نمی شود .

در مقام مشورت ( نصح المستشیر ) :

مورد دیگری که غیبت کردن جایز است مقام شور و مشورت است اگر کسی در امور مهم شخصی یا اجتماعی از قبیل ازدواج و معاملات و بکارگیری و عزل و نصب کارمندان و مسئولان با انسان مشورت کند در صورتی که احتیاج به ذکر نقاط ضعف و عیوب وی باشد اظهار عیب اشکالی ندارد ، بلکه گاهی لازم نیز هست .

غیبت بدعت گذار (در دین ) :
اگر کسی می بیند شخصی مردم را گمراه می کند و می خواهد به هر عنوانی از قبیل نوآوری و آسان سازی خیالی دین و یا خوش آمد دشمنان و ابرقدرتها و مستکبرین ، بدعتی در دین خدا و احکام آن ایجاد نماید ، مؤمن برای مقابله با این بدعت شخص بدعت گذار و مفسد می تواند از او بدگویی نموده و غیبت نماید .
در این گونه موارد نه تنها گناهی در نامه اعمال او ثبت نمی شود بلکه خدای متعال اجر و ثواب نیز به می دهد .

چنان که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از قول رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند :
« اذ رأیتم اهل الریب و البدع من بعدی فاظهروا البرائة منهم .... » .

امام صادق علیه السلام از قول جد گرامی خویش حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله فرمودند :
هر گاه پس از من اهل ریب ( کسانی که در دین القای شبهه می کنند ) و بدعت را دیدید ، از آنها به طور علنی برائت بجوئید و بیزاری خود را از آنان آشکار نمایید .

غیبت متجاهر به فسق :
از مواردی که غیبت کردن ( حتی بدون وجود مصلحتی ) جایز است غیبت افراد متجاهر به فسق است ، زیرا با وجود تجاهر و علنی کردن فسق و گناه ، غیبت مصداق پیدا نمی کند .

امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارشان امام محمد باقر علیه السلام نقل می فرمایند که فرمود :
« ثلاثة لیس لهم حرمة ، صاحب هوی مبتدع و الامام الجائر و الفاسق المعلن بالفسق » . وسائل الشیعة ج12ص289
فرمودند : سه نفر هستند که احترام ندارند .
1 - هوی پرست بدعتگذار .
2 - سلطان ستمگر .
3 - کسی که آشکارا معصیت می کند ( متجاهر به فسق ) .

و نیز فرمودند :
« من القی جلباب الحیاء من وجهه فلا غیبة له » . بحارالانوار ج72ص233
کسی که نقاب حیا را از چهره بر افکند غیبت ندارد .

منبع : الاخلاق مرحوم سید عبدالله شبر و سلسله مباحث درس اخلاق اسلامی - آقای محمد زمان صادقی با تلخیص و اضافات اینجانب .



امام باقر (عليه السلام):

من اغتيب عنده اءخوه المومن فنصره واءعانه نصره الله فى الدنيا والاخرة و من اغتيب عنده اءخوه المومن فلم ينصر (و لم يعنه ) ولم يدفع عنه وهو يقدر على نصرته وعونه الاخفضه الله فى الدنيا و الاخرة

كسى كه در حضور او از برادر مومنش غيبت شود و او به ياريش برخيزد، خداوند در دنيا و آخرت او را يارى دهد و كسى كه در حضور او از برادر مومنش غيبت شود و او - با آن كه مى تواند ياريش كند - به يارى او برنخيزد و از وى دفاع نكند، خداوند او را در دنيا و آخرت پست گرداند.

علل و اسباب غیبت !
1- حسدی که انسان نسبت به دیگری دارد - درصدد نشان دادن نقاط ضعف او برمی آید و می خواهد بدینوسیله او را در نظر مردم کوچک جلوه دهد .

2-غضب و ناراحتی گاهی موجب غیبت کردن است .
3-و گاهی با غیبت کردن نسبت به افراد می خواهد خود را مبری و خوب معرفی نماید.
4-گاهی برای لعب و گرم کردن مجلس و اینکه افراد جلسه ای را خوشحال نماید - غیبت می کند .
5-گاهی خلافی را که از افراد می بیند به عنوان تعجب و ناراحتی و به عنوان غضب نقل می کند در حالی که باید آن خلاف را به خود او بگوید نه اینکه در بین مردم نقل کند.
6- گاهی گرفتاری مخفی مردم را به عنوان رحمت و دوستی نقل می کند.
به هر حال باید توجه داشت که غیبت کردن افراد به آبروی مردم صدمه زدن و به هر اسم و داعیه ای که باشد از دیدگاه اسلام حرام است .
مضرات غیبت :
بد گوئی کردن پشت سر مردم - ضررهای فردی و اجتماعی فراوانی به همراه دارد.
از نظر فردی - بدگوئی -ستم به برادر مومن و مسلمان به شمار می رود .چه ستمی بالاتر از این است که انسان آبرو و حیثیت یک فرد را که با هیچ چیز قابل جبران نیست پایمال کند .
اما ضررهای اجتماعی بدگوئی - در یک قسمت با ضررهای دو صفت رذیله دیگر "بدبینی " و "عیبجوئی " مشترک است .
1- اجتماع آلوده به غیبت هرگز روی وحدت و یگانگی و صمیمیت و الفت را به خود نخواهد دید و یک اجتماع صحیح انسانی که سراسر عاطفه و محبت باشد -نخواهد بود.
2-تعاون و همکاری در هدفهای مقدس اجتماع بر اساس حس اعتماد به مردم استوار است - اجتماعی که عیوب مردم را فاش می سازد و پرده از روی افعال و اعمال آنها برمی دارد - حس اعتماد را که زائیده حسن ظن به مردم است نابود می سازد.
3-بدگوئی پشت سر مردم - آتش کینه و عداوت را دامن می زند زیرا شخصی که پشت سر او بدگوئی شده از اینکه راز وی فاش شده و آبروی او ریخته است سخت عصبانی می گردد و تصمیم به انتقام می گیرد.
4-پرده برداری از معاصی - گناهان پنهانی مردم - سبب می شود که آنها اعمال ننگینی را بی پروا انجام دهند زیرا ریختن آبرو و ترس از فانی شدن مانع از این است که فرد مرتکب گناه شود و اگر هم مرتکب گناهی شود بطور مخفیانه و با کمال ترس و ملاحظه به ارتکاب گناه دست می زند.- اگر ما بر اثر بد گوئی - پرده از روی اسرار برداریم و حیثیت و آبروی آنها را بریزیم دلیلی ندارد که دیگر آنها از مردم مخفی و ملاحظه کنند.
بسیاری از مردم از ترس زوال حیثیت و ریختن آبرو از یک سلسله جرائم خودداری می نمایند و اگر ما این مانع را که در حقیقت یک سرمایه معنوی برای شخص است از دست او بگیریم - دیگر مانعی برای اجتناب از معصیت و گناه نخواهد داشت .
علاوه بر این - فاش کردن راز مردم -نه تنها موجب جرات فاعل می گردد بلکه در شنوندگان ضعیف الایمان - نسبت به ارتکاب به گناه -ایجاد جرات می نماید و اینگونه غیبتها سرچشمه اشاعه فساد و فحشا خواهد بود .
امام صادق (ع ) فرمود :کسانی که در باره مسلمانی آنچه (را که ) با چشم خود دیده اند و یا با گوش خود شنیده اند -بگویند -آنان از کسانی هستند که خداوند در باره آنها می فرماید : کسانی که دوست دارند گناه در میان مسلمانان اشاعه پیدا کند - برای آنها عذاب دردناکی است . ( اصول کافی ج 2 ص 357)
---------------------------------
بر گرفته از کتاب تکامل در پرتو اخلاق - شهید غلامرضا سلطانی :salavat(10

از پیامبر گرامی(علیه السلام) در توضیح معنای غیبت آمده است.
جَاءَ عَلَى الْمَشْهُورِ قَوْلُ النَّبِيِّ (علیه السلام) هَلْ تَدْرُونَ مَا الْغِيبَةُ فَقَالُوا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ ذِكْرُكَ أَخَاكَ بِمَا يَكْرَهُ ([1]) ، قيل أ رأيت إن كان في أخي ما أقول ، قال إن كان فيه ما تقول فقد اغتبته و إن لم يكن فيه فقد بهته.
روزی حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم) در جمعی سوال فرمودند، آیا می‌دانید غیبت چیست؟ گفتند: خدا و ‌پیامبر او داناترند. فرمودند: آن است که دربارة برادرت چیزی بگویی که او را خوش نیاید. شخصی عرض کرد: اگر آنچه بگوئیم در او باشد چه؟ حضرت فرمودند: اگر آنچه در او هست غیبت کرده‌ای‌ و اگر نیست بهتان زده‌ای[2].

عالم بزرگ اخلاقی و محقق والامقام مهدی نراقی می نویسد:
غیبت آن است که چیزی دربارة کسی گفته شود که اگر به گوش وی برسد خوشش نیاید خواه آن گفته راجع ‌به نقص در بدن یا در اخلاق (خلق و خوی) یا در گفتارها و یا رفتارهای مربوط به دین یا دنیای او باشد، بلکه حتی اگر مربوط به کاستی‌هایی در لباس یا خانه یا مرکب وی باشد [3].
مرحوم فیض کاشانی در خصوص غیبت می‌فرماید:
غیبت آن است که دربارة برادرت سخنی بگویی که اگر بشنود ناخرسند گردد، خواه عیبی را که درباره‌اش می‌گوید در بدن او باشد مانند آن که بگویی فلان شخص لوچ و کج بین یا کچل است، یا کوتاه قد است یا چاق و یا سیاه و زرد است و هر وصفی که شنیدن آن را خوش نمی‌دارد و یا آن که غیبت مربوط به اصل و تبار دودمان او است، مانند آن که بگویی مادرش چنین و پدرش چنان بود، و از این قبیل سخنان که او به گفتنش ناخرسند خواهد شد، و یا آن که عیب یاد شده مربوط به ویژگی‌ها و خلق و خوی او باشد مانند آن گفته شود:
فلان شخص بسیار پول دوست یا خسیس و متکبر است یا ترسو و بزدل است و از این‌گونه وصف‌های زشت که شنیدنش را دوست نمی‌دارد، یا این که آن عیب در لباس او است مانند آن که بگویی:
کلاهش برزگ یا دامنش تنگ است و.... یا آن که عیب یاد شده مربوط به تعهدات مذهبی و تکالیف دینی او است، مانند آن که گفته شود در نمازش سستی می‌ورزد‌ و در بجا آوردن رکوع یا سجده‌ها و.... سکونت و آرامش را رعایت نمی‌کند یا به هنگام روزه زبان را پاک نگه‌نمی‌دارد یا نگاه‌هایش خائنانه و یا این که دستش کج است و یا آلودگی‌های دیگر، یا اینکه آن عیب مربوط به کارهای روزانة اوست مانند آن که بگویی پرخوری می‌کند یا پرخواب و تن‌پرور است و پرگو، و هر چه از این گونه سخنان که شنیدنش او را می‌آزارد[4].

[1] بحارالأنوار ج 72 ص 222 باب 66- الغيبة
[2] سنن‌ابی‌داود جلد 4 ص269
[3] جامع السعادت جلد 2 ص303
[4] محجة البیضاء جلد 5 ص 255

[=Times New Roman]راه علاج غيبت از نظر آيات و روايات :

1- درمان اصلی هر بیماری جسمی یا روانی و اخلاقی جز با ریشه یابی عوامل آن و قطع کردن آنها امکان پذیر نیست و از آنجا که عوامل زیادی در بروز و ظهور این صفت زشت مؤثر بود باید به سراغ آن ها رفت: حسد، کینه توزی، انحصار طلبی، انتقام جویی، کبر و خود بر تر بینی از عوامل مهمی بود که آدمی را به سراغ غیبت می فرستاد و تا اینها از وجود انسان ریشه کن نشود صفت رذیله غیبت هم ریشه کن نخواهد شد.
2- راه مهم دیگر برای درمان این رذیله اخلاقی توجه به پی آمد های سوء معنوی و مادی، فردی و اجتماعی آن است. هر گاه انسان به این نکته توجه کند که غیبت او را از چشم مردم می اندازد و به عنوان فردی خائن، حق نشناس، ضعیف و نا توان در جامعه معرفی می کند و پیوند اعتماد و اطمینان را در جامعه متزلزل می سازد و به این حقیقت توجه کند که غیبت حق الناس است زیرا آبروی خلق خدا را می برد و ارزش آبروی هر کس همچون ارزش جان و مال اوست و تا صاحب حق راضی نشود خدا او را نمی بخشد و ای بسا غیبت می کند و دسترسی برای جلب رضایت طرف پیدا نمی کند و این بار گناه برای همیشه بر دوش او می ماند اگر غیبت کننده در این امور دقت کند به یقین از کار خود پشیمان و منصرف می شود، و آنها که غیبت را وسیله تفریح و سر گرمی مجالس خودشان قرار می دهند اگر در این عواقب بیندیشند قطعاً تجدید نظر خواهند کرد.

3- غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که نیرو های انسان محدود است، اگر نیرویی را که صرف تضییع آبروی اشخاص و شکستن موقعیت اجتماعی آنها می کند، صرف رقابتهای صحیح و سازنده نماید، ای بسا در مدت کوتاهی از رقیبان خود پیشی گیرد و مقام والایی را که انتظار دارد در جامعه برای خویشتن فراهم سازد، بی آنکه ضربه ای بر فرد یا جامعه وارد کند و عقوبات دنیا و آخرت را متوجه خود سازد.
غیبت کننده باید به این حقیقت توجه کند که غیبت کردن یکی از نشانه های بارز ضعف و ناتوانی و فقدان شخصیت و عقده خود کم بینی است و او با غیبت کردن این صفات درونی خود را آشکار می سازد و پیش از آنکه شخصیت اجتماعی طرف را بشکند شخصیت خود را در هم می کوبد. این نکته نیز حائز اهمیت است که برای ترک غیبت مخصوصاً در مورد کسانی که غیبت برای آنها به صورت یک عادت در آمده قبل از هر چیز مراقبت شدید و نظارت اکید بر زبان است، پرهیز از معاشرت با دوستانی که او را به غیبت تشویق می کنند، ترک مجالسی که مهیا برای غیبت است، کلیه اموری که وسوسه غیبت در او ایجاد می کند. یکی از انگیزه های غیبت تبرئه خویشتن است مثلاً می گوید اگر من مرتکب گناه شدم فلان کس که از من بهتر است همین عمل و یا عملی بدتر از کار من را انجام داده است. در حدیثی از امام علی علیه السلام آمده است: «ما عمر مجلس بالغیبه الا خرب من الدین؛ مجلسی به وسیله غیبت آباد نشد مگر این که از نظر دین خراب گشت».
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا یَغْتَب بَّعْضكُم بَعْضاً أَ یحِب أَحَدُكمْ أَن یَأْكلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَّحِیمٌ؛ و هیچیك از شما دیگرى را غیبت نكند، آیا كسى از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ ( به یقین ) همه شما از این امر كراهت دارید، تقواى الهى پیشه كنید كه خداوند توبه پذیر و مهربان است» (حجرات/12). و از آنجا كه ممكن است افرادى آلوده به بعضى از این گناهان ظن و گمان بد و تجسس و عیبجویی و غیبت باشند و با شنیدن این آیات متنبه شوند و در صدد جبران بر آیند در پایان آیه راه را به روى آنها گشوده، مى فرماید: تقواى الهى، پیشه كنید و از خدا بترسید كه خداوند توبه پذیر و مهربان است. نخست باید روح تقوا و خدا ترسى زنده شود و به دنبال آن توبه از گناه صورت گیرد، تا لطف و رحمت الهى شامل حال آنها شود.
پیامبر خداصلى الله علیه وآله در پاسخ به این سؤال كه كفّاره غیبت چیست، فرمود: «تَستَغفِرُ اللَّهَ لِمَنِ اغتَبتَهُ كُلَّماذَكَرتَهُ؛ كفّاره اش این است كه هرگاه به یاد كسى كه از او غیبت كرده اى افتادى، از خداوند برایش آمرزش بخواهى». هم چنین می فرماید: «إذا اغتابَ أحَدُكُم أخاهُ فلْیَستَغفِرِ اللَّهَ ؛ فإنَّها كفّارَةٌ لَهُ؛ هرگاه یكى از شما غیبت برادرش را كرد، از خداوند آمرزش بطلبد؛ زیرا این كفّاره گناه اوست»، و نیز می فرماید: « مَن تَطَوَّلَ على أخِیهِ فی غِیبةٍ سَمِعَها فیهِ فی مَجلِسٍ فَرَدَّها عَنهُ ، رَدَّ اللَّهُ عَنهُ ألفَ بابٍ مِن السُّوءِ فی الدنیا والآخِرَةِ؛ هر كس در مجلسى بشنود كه از برادرش غیبت مى شود و آن را از او دفع كند، خداوند هزار باب بدى را در دنیا و آخرت از او دفع كند».

مفهوم غيبت



1.قَالَ الصَّادِقُ(ع):الْغِيبَةُ أَنْ تَقُولَ فِي أَخِيك مَا سَتَرَهُ اللَّهُ عَلَيهِ وَ أَمَّا الْأَمْرُ الظَّاهِرُ فِيهِ مِثْلُ الْحِدَّةِ وَ الْعَجَلَةِ فَلَا[كافى، ج2، ص358].
امام صادق(ع)می فرمایند:غیبت یعنی آن چیزی را که در وجود برادر توست و خداوند هم آن چیز را، مستور کرده، باز گو کنی؛ که البته اگر چیزی در او آشکار باشد و تو بگویی مثل عجله و شدت غیبت نیست.



دنیا برای حقوق بشر حرفهای زیادی داره اما اسلام عزیز میگه:اگه کسی نیست شما حق نداری پشت سرش هیچ حرفی بزنی؛
البته این هم بگم که این غیبت نکردن بعضی جاها استثناء هم شده که به موقعش میگم.حالا شما بگید حقوق بشر واقعی کدومه؟

اینها نمونه های از غیبته که گاهی خودمون هم متوجه نیستیم:

1) خدا را شكر كه ما گرفتار....نيستيم. (يعنى او گرفتار است.)

2) پناه به خدا از فلان عيب. (يعنى فلانى آن عيب رادارد.)

3) سبحان الله، عجب، لا حول ولا قوة... (يعنى بگو ببينيم و بشنويم.)

4) از خداوند میخواهيم كه همه ما را حفظ كند. (يعنى او گرفتار شد


من براى فلانى ناراحتم كه گرفتار شد)

گاهى به زبان میگويد غيبت نكنيد ولى قلبا ميل دارد بشنود. (اين نفاق است.)[بحار، ج72، ص223ـ]

یکی از دوستان بسیار فعال طی پیامی خصوصی از فعالیت در سایت خدا حافظی کردند دلیل هم آوردند که به جای این کپی پیست ها ، وقتم را برای یک دوره مطالعات تخصصی در زمینه ای که دوست دارم بگذارم . از پیام خداحافظی ایشان ناراحت شدم اما از تصمیم ایشان خرسند .

به جا هست این توصیه را خدمت سروران عزیز عرض کنم قبل از این که به نتیجه ی دوستمان برسند و آن این که کپی پیست مطالب توسط دوستان با نیت الهی منتشر می شود اما تاکنون فکر کرده اید که آیا این کپی پیست های طولانی خواننده دارد یا ندارد یا چه تعداد خواننده دارد ؟

آیا حقیقتاَ خودمان این مطالب کپی شده را از دم تا دم مطالعه نموده ایم ؟ آیا به جا نیست خود نویسنده یا محقق شویم ؟ خود تولید کننده گردیم ؟

آیا نمی توانیم مطالب ارزشمندی را که می خوانیم از چند منبع به صورت خلاصه و مفید یادداشت برداری نموده آن را برای استفاده سایر دوستان منتشر کنیم ؟
به نظرم در این صورت نفعش هم به خودمان و هم به دیگران می رسد . نفعش به خودمان ، از این جهت که استعداد تحقیق و نویسندگی پیدا می کنیم و نفعش به دیگران ، از این جهت که مطلب نو و مختصر و مفید بوده بیننده شوق خواندن پیدا می کند .

و من الله التوفیق

در دل گناه غیبت یه سری گناه دیگه هم خوابیده که من میخوام بعضی از اونها را در اینجا بیارم:

1)در غیبت اشاعه فحشاء هم هست.
«إِنَّ الَّذِينَ يحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ»[نور/19].

2) استهزاء هم وجود داره.
قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):مذيع الفاحشة كفاعلها[غررالحكم، ص326]

3)تحقير هم هست.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):أَذَلُّ النَّاسِ مَنْ أَهَانَ النَّاسَ[من‏لايحضره‏الفقيه، ج4، ص394]

4)سخن چينی هم میباشد.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):لَا يدْخُلُ الْجَنَّةَ نَمَّامٌ[كشف‏الريبة، ص41]

5)فتنه انگيزى هم دارد.
الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ[بقره/191]

6) ظلم هم درش دیده میشه.


"قَالَ أَمِيرُ الْمُومِنِينَ(ع):مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كانَ اللَّهُ خَصْمَهُ دُونَ عِبَادِهِ[نهج‏البلاغه، نامه 53].

به عنوان نکته آخر این پست اینکه غیبت کننده در کنار مدمن الخمر قرار گرفته است.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):تَحْرُمُ الْجَنَّةُ عَلَى ثَلَاثَةٍ عَلَى الْمَنَّانِ وَ عَلَى الْمُغْتَابِ وَ عَلَى مُدْمِنِ الْخَمْرِ[الزهد، ص9]

قَالَ رسول الله:Gol:- ص-: مَرَرْتُ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ عَلَى قَوْمٍ

يَخْمِشُونَ وُجُوهَهُمْ بِأَظْفَارِهِمْ فَسَأَلْتُ جَبْرَائِيلَ عَنْهُمْ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ

يَغْتَابُونَ النَّاس‏.

حضرت رسول فرمود: در شب معراج:Sham: بر گروهى گذشتم كه

رويشان را با ناخنها ميكندند از جبرئيل پرسيدم كه اينان چكاره‏اند؟

گفت:

ايشان كسانى هستند كه غيبت مردم را ميكردند.


إرشاد القلوب إلى الصواب ج‏1 116


با سلام

میخواستم بدونم حرف زدن پشت سر کسی که صفات او برای همه اشکار هست یا شخص ادم گناهکار یا بدی هست !! ؟؟؟ غیبت حساب میشود؟؟؟
لطفا راهنمایی کنید

سپاس

j.shapoor;192468 نوشت:
با سلام میخواستم بدونم حرف زدن پشت سر کسی که صفات او برای همه اشکار هست یا شخص ادم گناهکار یا بدی هست !! ؟؟؟ غیبت حساب میشود؟؟؟ لطفا راهنمایی کنید سپاس

با سلام و احترام خدمت جناب j.shapoor گرامی و تشکر از سئوال شما

غیبت شخصی که متجاهر به فسق است، یعنی به طور آشکار ، گناه می کند، مانند خانمی که بی حجاب و بد حجاب در جامعه رفت و آمد می کند ، اشکال ندارد. البته فقط در مورد همان گناهی که آشکارا انجام داده است.
بنابراین گفتن بقیه عیب های او اشکال دارد . همچنین اگر قصد انسان مسخره کردن باشد ،گفتن عیب جایز نیست.(1)

غیبت برخی از افراد جایز می باشد .برای آشنایی با احکام آن به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است، مانند کتاب (گناهان کبیره ) شهید دستغیب و استفتائات مراجع تقلید، مراجعه کنید.

لطفا هر گاه سوال شرعی می پرسید ،نام مرجع تقلید خود را ذکر کنید تا بر اساس نظر ایشان پاسخ بدهیم .

پی نوشت:
1. استفتا از دفتر آیت الله خامنه ای در قم

با سلام و تشکر از شما
راستی کتاب گناهان کبیره ایت الله دستغیب چطور کتابی هست؟؟؟؟ایا بهترین کتاب در زمینه گناهان همین کتاب هست؟؟؟؟ این کتاب ایا تمام جزئیات کامل گفته؟؟؟؟ در مورد غیبت و.............

راستی بهترین مرجع تقلید به نظر شما کی هستند؟؟؟؟ بهترین کتاب احکام چی هست؟؟؟؟

somaloli;1520 نوشت:
با سلام.اگر من كسي را از رذيلتهاي شخصي ديگر آگاه كنم و قصدم آن باشد كه آن شخص را آگاه كنم تا مراقب رفتار خودش با آن فرد بد صفت باشد آيا كار من غيبت محصوب ميشود؟ [/quote][quote=somaloli;1520]

اینهمه صحبت شد به نظر بنده که جواب ایشان داده نشد!
هدف ایشان از ذکر صفات بد یک نفر دیگر نه به قصد تعجب است نه دلسوزی نه خشم نه استمداد نه مشورت ونه شخص متجاهر به فسق.
بلکه هشدار است به فردی که با او معاشرت دارد.مثلا من می بینم دوستم دارد با یک فردی که درمعامله چندان روراست نیست (کلاهبردار هم نیست)معامله می کند.اینجا وظیفه ما در مورد دوستمان چیست؟
یکی از آقایان فرمودند که باید به طور کلی بگوییم که مثلا معامله با این فرد به صلاح شما نیست.ولی در این صورت یا ممکن است قانع نشود وبه خطر بیفتد یا در مورد جزییات سوال کند که در نهایت بالاخره منجر به غیبت میشود!

j.shapoor;192479 نوشت:
با سلام و تشکر از شما
راستی کتاب گناهان کبیره ایت الله دستغیب چطور کتابی هست؟؟؟؟ایا بهترین کتاب در زمینه گناهان همین کتاب هست؟؟؟؟ این کتاب ایا تمام جزئیات کامل گفته؟؟؟؟ در مورد غیبت و............. سپاس

با عرض سلام مجدد خدمت شما و تشکر از سئوال تان

کتاب گناهان کبیره آیت الله دستغیب از بهترین کتب اخلاقی است که در زمینه گناهان بزرگ با جزئیات فراوان به بحث پرداخته است که مطالعه این کتاب را به شما بزرگوران توصیه می کنم .

j.shapoor;192480 نوشت:
راستی بهترین مرجع تقلید به نظر شما کی هستند؟؟؟؟ سپاس

از معرفی مرجع خاص معذوریم اما می توانید در مورد سئوالتان پست زیر را مطالعه فرمایید :

http://www.askdin.com/post61592-2.html

جوادی;192483 نوشت:
اینهمه صحبت شد به نظر بنده که جواب ایشان داده نشد! هدف ایشان از ذکر صفات بد یک نفر دیگر نه به قصد تعجب است نه دلسوزی نه خشم نه استمداد نه مشورت ونه شخص متجاهر به فسق. بلکه هشدار است به فردی که با او معاشرت دارد.مثلا من می بینم دوستم دارد با یک فردی که درمعامله چندان روراست نیست (کلاهبردار هم نیست)معامله می کند.اینجا وظیفه ما در مورد دوستمان چیست؟ یکی از آقایان فرمودند که باید به طور کلی بگوییم که مثلا معامله با این فرد به صلاح شما نیست.ولی در این صورت یا ممکن است قانع نشود وبه خطر بیفتد یا در مورد جزییات سوال کند که در نهایت بالاخره منجر به غیبت میشود!

با تشکر از اظهار نظرتان کاربر محترم جوادی بزرگوار

در فرض سئوال اگر دوست تان شروع به سئوال در مورد جزئیات کند چون دارد با شما در مورد آن شخص مشورت می کند ، پاسخ شما به ایشان غیبت حرام تلقی نمی شود و در مقام مشورت می توانید در محدوده مورد نیاز ، عیوب طرف مشورت را بر ملا کنید .

j.shapoor;192619 نوشت:
راستی بهترین کتاب احکام چی هست؟؟؟؟

بهترین کتاب احکام همان توضیح المسائل یا رساله مرجع تقلید یک مکلف است اما برخی از کتاب ها هم با بیان امروزی تر و روان تر و با شیوه های جدید تر توانسته اند همان احکام را بهتر به مخاطب برسانند که از میان آنها کتاب های حجة الاسلام و المسلمین فلاح زاده را می توان توصیه نمود .

همیشه سالم و پایدار باشید

آیا تهمت و غیبت کردن حق الناس محسوب می شود؟

سید عادل;192534 نوشت:
آیا تهمت و غیبت کردن حق الناس محصوب می شود؟

باسلام خدمت شما کاربر محترم
نام مرجع را ذکر نفرمودید
هیچیک از موارد نامبرده حق الناس نیست لذا کسی که این عمل رامرتکب شده، گناه کرده وباید توبه کند
استفائا ت امام /ج=2/گناهان کبیره وامور اخلاقی /م=16

با تشکر از عنایات کارشناسان احکام به همه سوالات.می خواستم دو سوال دیگر مطرح کنم.
1-اگر با شخصی که مرا می شناسد اما با خا نواده من از نزدیک آشنایی ندارد صحبت کنم ومثلا بگویم:
خواهرم فلان کار بد را در حق من کرده (اسم کوچک خواهر مرا نمی داندو او را هم ندیده)غیبت محسوب می شود؟
2-اصولا ذکر مظالم یک نفر برای کس دیگری که با هر دو طرف آشناست ولی کاری از دستش بر نمی آید غیبت است؟

اسراء;197300 نوشت:
برای پاسخ این سوال لازم است نام مرجع را ذکر بفرمایید

حضرت آیت الله بهجت

جوادی;197201 نوشت:
-اگر با شخصی که مرا می شناسد اما با خا نواده من از نزدیک آشنایی ندارد صحبت کنم ومثلا بگویم: خواهرم فلان کار بد را در حق من کرده (اسم کوچک خواهر مرا نمی داندو او را هم ندیده)غیبت محسوب می شود؟

عرض سلام خدمت کاربر محترم جناب جوادی
اگر کسی را که درمورد ان صحبت می کنید یکی از شمایا هر دوی شما انرا نمی شناسید غیبت نیست.

جوادی;197201 نوشت:
2-اصولا ذکر مظالم یک نفر برای کس دیگری که با هر دو طرف آشناست ولی کاری از دستش بر نمی آید غیبت است؟


برای پاسخ این سوال لازم است نام مرجع را ذکر بفرمایید

استفتائات امام /ج=2/گناهان کبیره و امور اخلاقی/س=10

جوادی;197201 نوشت:
2-اصولا ذکر مظالم یک نفر برای کس دیگری که با هر دو طرف آشناست ولی کاری از دستش بر نمی آید غیبت است؟

جوادی;197527 نوشت:
حضرت آیت الله بهجت

ذکر ظلم ظالم تنها نزد کسی که امید دفع ظلم از او می رود جائز است.
جامع المسایل اقای بهجت/ موضوع =غیبت

با سلام .
می خواستم بپرسم فرق بین غیبت و انتقاد چیست ؟

آیا مرز مشخصی بین این دو وجود دارد ؟

(برای توضیح بیشتر : مثلا وقتی که از شخصی که مسئولیتی (دولتی یا غیر دولتی) دارد انتقاد می شود آیا این غیبت است ؟ چه موقع این انتقاد تبدیل به غیبت می شود ؟ )

مرجع : مقام معظم رهبری

[="Tahoma"][="Black"]

follower;275548 نوشت:
با سلام . می خواستم بپرسم فرق بین غیبت و انتقاد چیست ؟ آیا مرز مشخصی بین این دو وجود دارد ؟ (برای توضیح بیشتر : مثلا وقتی که از شخصی که مسئولیتی (دولتی یا غیر دولتی) دارد انتقاد می شود آیا این غیبت است ؟ چه موقع این انتقاد تبدیل به غیبت می شود ؟ ) مرجع : مقام معظم رهبری

با عرض سلام و احترام خدمت حضرت عالی و تشکر از سئوال شما

فرق اصلی بین غیبت و انتقاد این است که غیبت گفتن عیوب به صورت پنهانی است و اگر نقد و انتقادی به این صورت باشد همان غیبت است و از نظر شرعی حرام است .

اما اگر نقد و انتقادی به صورت پنهانی نباشد و در مقابل انتقاد شونده انجام گیرد ، غیبت محسوب نشده و از این حیث حرام نخواهد بود.

همیشه موفق و سربلند باشید[/]

غیبت بر سه گونه است:
۱) غیبت حرام;
۲) غیبت جایز;
۳) غیبت واجب.
حقیقت و معنای غیبت آن است که انسان درباره ی شخصی، چیزی بگوید که اگر به گوش او برسد، ناراحت می شود. غیبت به حکم قرآن و احادیث و عقل و اجماع، حرام است و تنها در مواردی که غیبت جایز یا واجب است، معصیت نخواهد بود. اینک از جنبه های گوناگون به این مسأله می پردازیم:
الف) معنای غیبت
حقیقت و معنای غیبت بر اساس آن چه از روایات استفاده می شود، این است که چیزی درباره ی برادر مسلمان و مؤمن خود نزد مردم بگویی که اگر به گوش او برسد، دل تنگ شود و به آن راضی نباشد. فرق نمی کند که آن بدی در بدن او باشد، مانند این که بگویی: فلان کس کوتاه قد یا بلند قد یا سیاه چهره است; یا در نسب او باشد، مانند این که بگویی: او پسر فلان حمّال یا فلان فاسق است; یا در صفات و افعال او باشد، مانند این که بگویی: فلانی بداخلاق است یا بخیل و متکبّر است و مسایل دیگر که منسوب به او باشد و اگر به بدی یاد شود، ناراحت می شود. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرماید: «آیا می دانید غیبت چیست؟» اصحاب عرض کردند: «خدای متعال و رسول او داناترند.» حضرت فرمود: «غیبت آن است که برادر مؤمن خود را به چیزی یاد کنی که مایه ی کراهت و ملال خاطر او باشد.» شخصی عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر آن چه درباره ی او می گوییم، در او باشد، باز هم غیبت است؟ حضرت فرمود: «اگر آن چه در او موجود است، بگویی، او را غیبت کرده ای و اگر در او نباشد، به او تهمت زده ای

ب) دلایل حرام بودن غیبت
غیبت کردن به استناد قرآن، روایات، اجماع و عقل، حرام است. خداوند متعال می فرماید: ای کسانی که ایمان آورده اید! غیبت همدیگر را نکنید. آیا دوست دارید گوشت برادر خودتان را بخورید، در حالی که مردار است؟! پس تقوا پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و رحیم است
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز فرموده است:
از بدگویی و غیبت مؤمنان دوری کنید; زیرا گناه غیبت و بدگویی از گناه زنا کردن بزرگ تر است. اگر کسی زنا کند و واقعاً پشیمان شود و توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد، ولی غیبت کننده آمرزیده نمی شود، مگر این که غیبت شونده از او راضی شود . هم چنین در روایتی دیگر می فرماید: همانا بدگویی و غیبت بر هر مسلمانی حرام است و بدگویی کردن، کردار شایسته ی انسان را نابود می کند، همان گونه که آتش، هیزم را نابود می کند

ج) جایز یا واجب بودن غیبت
۱) اگر به شخصی ستم شده باشد، جایز است پیش حاکم و قاضی، برای دفاع از خود، ستم ستم کار را آشکار کند.
۲) اگر شخصی در مسأله ای با شما مشورت کند یا درباره ی کسی بپرسد، می توانید و باید عیبی را که در شخص موردنظر وجود دارد، بیان کنید.
۳) اگر مؤمنی با فاسقی دوست شده است و احتمال دارد فاسد شود، باید مؤمن را از احوال فاسق آگاه کنیم.
۴) شهادت دادن به سود مظلوم علیه ظالم در پیش قاضی (واجب است).
۵) بیان احوال کسانی که اهل بدعت و فساد در دین هستند و... .

د) درمان غیبت
برای درمان غیبت، دو راه وجود دارد; درمان اجمالی و درمان تفصیلی. در این جا تنها به راه کار اجمالی می پردازیم و برای آگاهی از روش تفصیلی، شما را به مطالعه ی کتاب های معرفی شده فرا می خوانیم.
درمان اجمالی غیبت آن است که با دیده ی بصیرت، ساعتی در آیات قرآن و احادیث اهل بیت(علیهم السلام)ـ که در موضوع غیبت است ـ بیاندیش و غضب خدای متعال و عذاب روز جزا را به یادآور. آن گاه مفاسد دنیوی غیبت را در نظر بگیر و بیاندیش که ممکن است غیبت به گوش آن شخص برسد و به بغض و کینه و دشمنی بیانجامد و در مقام انتقام گرفتن و اهانت و غیبت تو برآید. پس بیاندیش که اگر کسی از تو نزد دیگری غیبت کند، چگونه آزرده و خشمناک می شوی. بنابراین، مقتضای انسانیّت آن است که آبروی دیگران را نبری و در کردار و گفتار، خود را کنترل کنی و با اندیشه در آن چه می گویی، آرام آرام از غیبت، دست برداری.
امام کاظم علیه السلام : هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می دانند غیبتش نکرده است ، اما اگر کسی پشت سرش چیزی را بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند ، غیبتش کرده است .
پیامبر خدا صلی الله علیه وآله : چهار کسند که غیبت کردن از آنها غیبت نیست : فاسقی که فسق خودرا آشکارمی سازد ، پیشوای دروغگویی که اگر خوبی کنی ، سپاسگزاری نمی کند و اگر بدی کنی ، نمی بخشد ، کسانی که از سر خنده و شوخی فحش مادر می دهند و کسی که از جماعت مسلمانان کناره گیرد و بر امّت من عیب گیرد و به روی آنها شمشیر کشد . پیامبر خدا صلی الله علیه وآله : تا کی از بردن نام فاجر خودداری می کنید ؟ رسوایش سازید ، تا مردم از اوبر حذر باشند پیامبر خداصلی الله علیه وآله - در پاسخ به این سؤال که کفّاره غیبت چیست - : کفّاره اش این است که هرگاه به یاد کسی که از او غیبت کرده ای افتادی ، از خداوند برایش آمرزش بخواهی .

امام علی علیه السلام : هر کس برای فخرفروشی کاری کند ، خداوند در روز قیامت او را سیاه محشور گرداند .
در حدیثی از امام صادق علیه السلام در باره ی تعریف غیبت می خوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده می شود که غیبت در مورد همه ی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کرده اند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیه السلام نیز استناد جسته اند که فرمود: کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که می گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده هایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.
امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی
و در حدیث دیگری از امام رضا (علیه السلام) می خوانیم : کسی که چادر حیا را از سر بر گیرد غیبت ندارد
احادیث متعدد به خوبی نشان می دهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن می کند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.
از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب می شود و بی شک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست. یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشت سر دیگران بد گویی کردن و سخن نا خوشایند گفتن.
در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمی شود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطه ی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیله ی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق می شود و به همین خاطر است که گفته اند: قلم،زبان دوم انسان است.

عذر هائی که موجب تجویز غیبت می شوند به شرح ذیل است:
۱) داد خواهی : اگر کسی برای داد خواهی در نزد کسی که می تواند حق او را بگیرد از دیگری که بر او ظلم نموده بگونه ای تظلم و داد خواهی کند که مستلزم ذکر نام او باشد اشکال ندارد .
۲) استفتاء : «یعنی سؤال از مجتهد برای به دست آوردن فتوای او»
۳) برحذر داشتن مؤمنین از خطر و نصیحت مشورت کننده
مثلاً اگر کسی برای ازدواج با زنی با انسان مشورت کند و انسان در آن زن عیبی سراغ دارد باید تذکر دهد.
۴) اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد گفتن آن اسم یا لقب اشکال ندارد.
و اما روایتی که از امام صادق علیه السلام رسیده است که فرمود: «غیبت آنست که درباره کسی چیزی بگویی که در نزد خداوند عیب نباشد و به چیزی او را مذمت کنی که دانشمندان آن را می ستایند.ولی سخن گفتن درباره غایب به چیزی که در نزد خدا مذموم و صاحب آن مورد سرزنش است، این غیبت نیست، هر چند صاحب آن اگر بشنود ناراحت شود و تو از آن عیب بری و خالی باشی، و در این سخنت حق را از باطل به وسیله بیان خدا و رسول او جدا و روشن کنی، و لیکن به این شرط که گوینده غیر از بیان حق و باطل در دین خدای عز و جل مقصود دیگری نداشته باشد، و اما هر گاه مرادش ذکر نقص مذکور بدون این معنی (بیان حق و باطل) باشد، این شخص اگر چه کارش صواب باشد به سبب فساد مراد و مقصد باز خواست خواهد شد (.این روایت مخصوص موردی است که صاحبش قبح آن را نداند، یا آن را پوشیده دارد و آشکار شدن آن او را ناخوش آید.دلیل این مطلب روایت دیگری است از آن حضرت، که وقتی از غیبت پرسیدند، فرمود:
«این است که درباره برادرت در دین او چیزی بگوئی که نکرده است، و به زبان چیزی را منتشر کنی که خدا بر او پوشانده و حدی درباره آن اقامه نکرده است » .

«غیبت آنست که درباره برادرت چیزی بگوئی که خدا بر او پوشانده است و اما چیزی که در او آشکار است، مانند تندخوئی و شتابزدگی [گفتن آن] غیبت نیست » .

و امام کاظم علیه السلام فرمود: «هر که در پشت سر مردی چیزی بگوید که در او هست و مردم می دانند او را غیبت نکرده، و هر که پشت سر کسی چیزی بگوید که در او هست ولی مردم نمی دانند غیبتش کرده، و هر که پشت سر کسی چیزی بگوید که در او نیست به او بهتان زده است » .و خواهد آمد که هر کس تجاهر به گناه کند و آن را پوشیده ندارد غیبت ندارد.
«هر که مؤمنی را در نزد او خوار و رسوا کنند و او بتواند یاریش کند و نکند خدا او را در روز قیامت در حضور همه خلائق خوار و رسوا خواهد ساخت » .
«هر که در غیاب برادر خویش از آبروی او دفاع کند، بر خداست که در قیامت آبروی او را نگاهدارد» .
«هر که در غیاب برادرش از آبروی او دفاع کند بر خدا حق است که او را از جهنم نجات بخشد» .
و فرمود: «هیچ مردی نیست که برادر مسلمانش پیش او [به بدی] یاد شود، و او بتواند - و لو به کلمه ای - او را یاری کند و نکند، مگر اینکه خدای عز و جل در دنیا و آخرت او را خوار سازد.و هر که پیش او از برادر مسلمانش [به بدی] یاد شود و او را یاری کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری می کند» .
و فرمود: «هر که در دنیا از آبروی برادر مسلمانش حمایت و دفاع کند، خداوند در قیامت فرشته ای را بر خواهد انگیخت تا او را از آتش حمایت کند» .
و فرمود: «هر که بر برادر خویش منت گذارد درباره غیبتی که از او در مجلسی بشنود و آن را رد کند خداوند هزار هزار شر را در دنیا و آخرت از او بگرداند، و اگر تواند و غیبت او را رد نکند، گناه او هفتاد برابر آن کسی است که او را غیبت کرده است » .
و امام باقر علیه السلام فرمود: «هر که در نزد او غیبت برادر مؤمنش بشود و او را یاری و کمک کند، خداوند در دنیا و آخرت او را یاری کند، و کسی که با داشتن قدرت او را یاری نکند و از او دفاع ننماید، خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و پست گرداند» .
● مواردی که غیبت در آنها جایز است
چون دانستی که غیبت عبارت است از یاد کردن دیگری به آنچه اگر بشنود خوشش نیاید، اکنون بدان که غیبت در صورتی حرام است که به قصد آبروریزی یا تفریح و سرگرمی، یا خنداندن مردم به وسیله آن باشد.و اما اگر برای مقصود صحیحی باشد که جز غیبت راهی به رسیدن آن وجود ندارد حرام نیست.و مقاصد و اغراض صحیحی که غیبت را جایز و روا می سازد چند چیز است:


۱) دادخواهی و تظلم در نزد کسی که حکم و حکومت به دست اوست و می تواند احقاق حق کند، مانند قاضیان و مفتیان و حاکمان، که در نزد اینها نسبت ظلم و بدی به کسی دادن برای گرفتن حق جایز است، به دلیل قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ان لصاحب الحق مقالا» «برای صاحب حق سخنی است [که باید سخن خود را بگوید]» و نیز گفتار او صلی الله علیه و آله و سلم: «لی الواجد یحل عرضه و عقوبته » «سرپیچانیدن و مسامحه آدم دارا [در ادای قرض خود] شرافت و مجازات وی را مباح و روا می سازد [یعنی به طلبکار حق می دهد که آبروی کسی را که می تواند دین خود را بپردازد و مسامحه می کند بریزد و درخواست بازداشت وی را بکند]» .و وقتی هند در محضر آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «ابوسفیان مردی بخیل است و به قدر کفایت به من و فرزندانم خرجی نمی دهد، آیا می توانم بی آگاهی او از مالش برگیرم؟ حضرت سخن او را بد و منکر نشمرد، و فرمود: به اندازه ای که تو و فرزندانت را کفایت کند به نحو نیکو برداشت کن ».
۲) کمک کردن در رفع منکر و جلوگیری از گناهان و برگرداندن گناهکار به صلاح، در این صورت ذکر بدی و غیبت تنها به قصد درست و صحیح جایز است وگرنه جایز نیست.
۳) برای خیرخواهی و راهنمائی کسی که در امر ازدواج و سپردن امانت و امثال اینها مشورت می کند.همچنین جرح کردن (یعنی شهادت به عدم عدالت) شاهد و مفتی و قاضی هر گاه درباره آنها سؤال شود.در این صورت ذکر آنچه از عدم عدالت و اهلیت آنها برای فتوا دادن و قضاء می داند جایز است به شرط آنکه به قصد صحیح و به نیت ارشاد و راهنمائی باشد و انگیزه حسد یا تلبیس و تزویر شیطانی در میان نباشد، و همچنین برای حفظ مسلمانان از شر و زیان یا سرایت فسق و بدعت.بنابراین کسی که عالمی یا غیر عالمی از مؤمنان را ببیند که با بدکار یا فاسق یا بدعتگذاری رفت و آمد دارد، و بترسد که به وی زیانی برسد و فسق و بدعت او در اثر مصاحبت به وی سرایت کند، جایز است که او را از شر و فسق و بدعت وی آگاه سازد به شرطی که انگیزه او صرفا ترس از رسیدن شر و فساد یا سرایت فسق و بدعت به وی باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا از ذکر فاجر خودداری می کنید تا مردم او را نشناسند؟ وی را به آنچه در اوست یاد کنید تا مردم از وی بر حذر باشند» .
و از جمله چیزهایی که در بر حذر داشتن مسلمانان و حفظ آنها از شر و ضرر داخل است اظهار عیبی است که می داند در کالای مورد خرید و فروش هست، هر چند فروشنده را خوش نیاید زیرا اظهار وی خریدار را از ضرر حفظ می کند. مثلا شخصی را می بیند که می خواهد مرکبی بخرد و می داند که این مال دزدی است یا عیب دیگری دارد، باید آن را بر خریدار آشکار کند، زیرا سکوت وی موجب زیان خریدار خواهد شد.
۴) رد کسی که خود را به دیگری منسوب نماید و نسبتی با او نداشته باشد.
۵) رد اقوال اهل ضلالت یا رد دعوی باطل در دین.
۶) شهادت دادن علیه کسی که فعل حرامی را مرتکب شده باشد، در جائی که باید شهادت داد.
۷) ضرورت شناسانیدن، که هر گاه کسی به لقبی معروف باشد که دلالت بر عیبی کند، و شناسانیدن او فقط به وسیله این لقب باشد و در ذکر آن گناهی نهفته نیست، به شرط آنکه از راه دیگر معرفی وی ممکن نباشد شناسانیدن او به آن لقب اشکالی ندارد. دلیل این، فعل راویان و عالمان در اعصار و در بلاد اسلامی است، که مثلا می گویند: اعمش (آن که از چشمش به علت سستی و بیماری آب می ریزد) و اعرج (لنگ) و مانند اینها چنین روایت کرده اند، زیرا غالبا به صورتی است که صاحب آن را از شنیدنش ناخوش نمی آید.
۸) هر گاه کسی که از او سخن گفته می شود سزاوار خوار داشتن و سبک شمردن باشد، از آنرو که تظاهر به گناه و فسق می کند، مثل ظلم و زنا و شرابخواری و مانند اینها، به شرط آنکه به غیر از گناهی که آشکار ساخته به امر دیگری تعدی نشود، زیرا گفتن آنچه غیر علنی است غیبت و گناه شمرده می شود.و اما ذکر گناهی که علانیه مرتکب شده گناه نیست، زیرا خود صاحبش از ذکر آن باکی ندارد و بلکه به آن تفاخر می کند و علنی شدن آن را می خواهد.و علاوه بر این، اخبار بر جواز غیبت چنین کسی دلالت دارد، چنانکه بعضی از آنها ذکر شد.


رسول خدا فرمود: «هر که پرده حیا از رخسار بیندازد غیبتش رواست » و فرمود: «غیبت فاسق ناروا نیست » .
و ظاهر آن است که ذکر عیوبی که به آن تظاهر و تجاهر می شود غیبت نیست، نه شرعا و نه لغهٔ، نه اینکه غیبت است و چون شرعا از مستثنیات غیبت شمرده شده جایز است.جوهری گفته است: «غیبت آن است که پشت سر انسان چیزی گفته شود که اگر بشنود غمگین گردد، که اگر راست باشد غیبت نامیده می شود و اگر دروغ باشد بهتان نام می گیرد» .
و جماعتی از علما در دو موضع دیگر غیبت را جایز دانسته اند: یکی آنکه دو یا چند نفر بر عیب کسی مطلع باشند و بین خود باز گویند بی آنکه برای دیگری که از آن آگاه نیست اظهار کنند.و در بعضی از اخباری که گذشت دلالتی بر جواز آن هست.و دیگر غیبت کسانی که محصور نباشند، چنانکه گفته می شود: «فلان طایفه چنین می گویند، یا اهل فلان شهر چنین اند» .و مثل اینکه گفته شود: «بعضی از مردم چنین می گویند یا چنین می کنند، یا کسی که امروز با او ملاقات داشتیم چنین بود» ، در صورتی که آن بعض یا آن شخص بر شنونده معلوم نباشد، ولی اگر به واسطه قرینه ای به شخص معینی دلالت کند غیبت حرام است، و همین طور اگر گفته شود: «یکی از مدعیان علم » ، اگر قرینه ای با آن باشد که شخص خاصی از آن فهمیده شود غیبت است وگرنه، نه.و همچنین اگر مصنفی در کتاب خود از فاضل معینی نام ببرد و گفتار او را بدون اینکه عذر ضروری او را ذکر کند زشت و عیبناک گرداند غیبت است، و اما اگر مطلب را بدون تعیین آن شخص ذکر کند، مثل اینکه بگوید: «یکی از فضلا خطا و لغزشی کرده » ، غیبت نیست.
سر اینکه در غیبت شرط است که تعریض (کنایه و گوشه زدن) به شخص معینی باشد، و اعتراض و تعرض نسبت به مبهم و غیر محصور غیبت نیست این است که با ابهام و منحصر نبودن [اشخاص مورد غیبت]، کسی را ناخوش نمی آید، چنانکه این حال معلوم است.و بعضی از اخبار به این معنی دلالت دارد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وقتی از کسی چیز ناخوشایندی سر می زد می فرمود: «چرا مردمی چنین و چنان می کنند» بدون اینکه کننده آن را تعیین کند.

کفاره غیبت
کفاره غیبت - بعد از توبه و پشیمانی برای آنکه ذمه اش از حق خداوند بیرون رود - این است که از عهده حق شخصی که غیبت او را کرده برآید.و راهش این است که اگر از دنیا رفته و یا در دسترس او نیست، برای او بسیار استغفار و دعا کند، تا این دعا و طلب آمرزش در قیامت از حسنات وی به شمار رود و جبران سیئه غیبت را بنماید.و اگر زنده و در دسترس او باشد و از غیبت با خبر نشده، و در شنیدش احتمال دشمنی و فتنه رود، برایش بسیار دعا و طلب آمرزش نماید و وی را با خبر نکند، و اگر خبر آن به او رسیده و یا نشنیده ولی در اظهار آن احتمال فتنه و عداوت نمی رود، از او حلیت بطلبد و عذرخواهی کند و اظهار تاسف نماید و در ستایش و دوستی وی مبالغه کند و به این شیوه چندان ادامه دهد تا دلش خوش شود و حلالش کند، و اگر قلبا راضی نشد و حلال ننمود همین عذرخواهی و اظهار دوستی حسنه ای است که در قیامت برابر سیئه غیبت قرار می گیرد. و دلیل این بیان قول امام صادق علیه السلام است: «اگر غیبت کردی و به گوش آن غیبت شده رسید، از او حلیت بخواه، و اگر نشنیده به او مرسان و استغفار کن>
و این برای آنست که در حلیت خواستن در صورتی که به گوش او نرسیده فتنه انگیزی و کینه توزی است، و کسی که با خبر نشده در حکم کسی است که به او دسترسی نیست یا در گذشته یا غایب است، و بنابراین قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «کفاره غیبت کسی این است که برای او استغفار کنی » ، بر صورتی حمل می شود که به وی دسترسی نباشد، و یا اگر در دسترس باشد آگاهانیدن و حلیت خواستن موجب فتنه انگیزی و عداوت گردد.و نیز این قول آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که از برادرش مظلمه ای در آبرو یا مال به گردن دارد، از او حلیت بخواهد پیش از آنکه روزی بیاید که درم و دیناری نیست، از حسنات او برگیرند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات آن شخص بردارند و بر سیئات او افزایند» ، بر این صورت حمل می شود که به گوشش رسیده یا اگر نرسیده اعلام و استحلال موجب فتنه و عداوت نخواهد شد.

قضاوت و صحبت و نظر در مورد بازیگران و مجریان ایرانی و خارجی غیبت و تهمت حساب میشود؟

[="Tahoma"][="Navy"]

حمیده هادی;303122 نوشت:
قضاوت و صحبت و نظر در مورد بازیگران و مجریان ایرانی و خارجی غیبت و تهمت حساب میشود؟

باسلام و احترام
تهمت که کلا کارِپسندیده ای نیست و صفت انسانهای ضعیف است، چون ابزاری برای دفاع از خود ندارند و دارای حقارت باطنی هستند، دروغی به دیگران افعال و صفاتی را نسبت می دهند.
اما غیبت اشخاص شناخته شده ای مثل مجریان و بازیگران: اگر مسلمان باشند و لو خطایی کرده باشند، ما اجازه نداریم، گناهِ پنهان او را که فقط خود ما یا عده ی قلیلی می دانند، فاش کرده و به همه بگوئیم، چون همین که عملِ او پنهانی انجام گرفته، احتمال این هست که از بر مَلا شدنش، شرم داشته و ان شاء الله توبه خواهد کرد. اما در مورد عیوب آشکار و ظاهری که از آنها خجالت زده نیست، اشکالی ندارد.
اما مجریان و بازیگران خارجی، اگر مسلمان نیستند، آشکار کردن خطاهای غیابی آنها اشکالی ندارد، چون برای خود در این جنبه، احترامی قائل نیستند چه بسا به طور علنی هم انجام بدهند.[/]

گمنام;287105 نوشت:
کفاره غیبت
کفاره غیبت - بعد از توبه و پشیمانی برای آنکه ذمه اش از حق خداوند بیرون رود - این است که از عهده حق شخصی که غیبت او را کرده برآید.و راهش این است که اگر از دنیا رفته و یا در دسترس او نیست، برای او بسیار استغفار و دعا کند، تا این دعا و طلب آمرزش در قیامت از حسنات وی به شمار رود و جبران سیئه غیبت را بنماید.و اگر زنده و در دسترس او باشد و از غیبت با خبر نشده، و در شنیدش احتمال دشمنی و فتنه رود، برایش بسیار دعا و طلب آمرزش نماید و وی را با خبر نکند، و اگر خبر آن به او رسیده و یا نشنیده ولی در اظهار آن احتمال فتنه و عداوت نمی رود، از او حلیت بطلبد و عذرخواهی کند و اظهار تاسف نماید و در ستایش و دوستی وی مبالغه کند و به این شیوه چندان ادامه دهد تا دلش خوش شود و حلالش کند، و اگر قلبا راضی نشد و حلال ننمود همین عذرخواهی و اظهار دوستی حسنه ای است که در قیامت برابر سیئه غیبت قرار می گیرد. و دلیل این بیان قول امام صادق علیه السلام است: «اگر غیبت کردی و به گوش آن غیبت شده رسید، از او حلیت بخواه، و اگر نشنیده به او مرسان و استغفار کن>
و این برای آنست که در حلیت خواستن در صورتی که به گوش او نرسیده فتنه انگیزی و کینه توزی است، و کسی که با خبر نشده در حکم کسی است که به او دسترسی نیست یا در گذشته یا غایب است، و بنابراین قول پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: «کفاره غیبت کسی این است که برای او استغفار کنی » ، بر صورتی حمل می شود که به وی دسترسی نباشد، و یا اگر در دسترس باشد آگاهانیدن و حلیت خواستن موجب فتنه انگیزی و عداوت گردد.و نیز این قول آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم: «هر که از برادرش مظلمه ای در آبرو یا مال به گردن دارد، از او حلیت بخواهد پیش از آنکه روزی بیاید که درم و دیناری نیست، از حسنات او برگیرند، و اگر حسناتی نداشته باشد از سیئات آن شخص بردارند و بر سیئات او افزایند» ، بر این صورت حمل می شود که به گوشش رسیده یا اگر نرسیده اعلام و استحلال موجب فتنه و عداوت نخواهد شد.

باسلام و عرض احترام
برای جبران خسارتی که به آبروی فرد زده شده است آیا بهتر نیست که شخص غیبت کننده پیش کسانیکه غیبت کرده و (نه خود فرد) اعتراف کند که اشتبباه کرده است و از فرد مذکور به نیکی یاد کند تا تاثیر منفی که از او در دل سایرین ایجاد کرده است از بین ببرد ؟ این راهکار در صورت امکان راه موثرتری برای جبران خواهد بود ولی چندان به آن اشاره نمیشود!

تارک دنیا;303321 نوشت:
برای جبران خسارتی که به آبروی فرد زده شده است آیا بهتر نیست که شخص غیبت کننده پیش کسانیکه غیبت کرده و (نه خود فرد) اعتراف کند که اشتبباه کرده است و از فرد مذکور به نیکی یاد کند تا تاثیر منفی که از او در دل سایرین ایجاد کرده است از بین ببرد ؟ این راهکار در صورت امکان راه موثرتری برای جبران خواهد بود ولی چندان به آن اشاره نمیشود!

باسلام و احترام خدمت شما
غیبت، یعنی عیبی واقعی اما مخفی، که در شخص وجود داد، آن را بر ملا کنیم. وقتی ما عیبت شخصی را بر ملا کردیم، آبروی او را پیش جمعی بردیم و اطرافیان او از عیبت نهان او مطلع شدن،حالا ما هر چه هم از خوبی های او بگوئیم، به نظر شما آیا دیگر ذهنیت افراد نسبت به او برمی گردد؟! بله، اگر حرفی ناروا پشت سرِ او زدیم می توانیم به مخاطبین بگوییم که دروغ گفته ایم و تهمت بوده است،اما اگر حرف راستی درباره شخص غیبت شده زده باشیم، دیگر نمی توانیم بگوییم که دروغ گفتیم، بلکه باید سعی در جبران آن بکنیم، هر چند که ممکن است ذکر محاسن وخوبی های فرد غیبت شده، برای شنوندگان غیبت، تا حدی در بدست آوردنِ آبروی غیبت شده مفید باشد ولی فکر نمی کنم آبروی رفته شده او را بازگرداند مگر با حلالیت و طلب استغفار.

سلام استاد بزرگوار
ممنونم از پاسخ گویی و اطلاع رسانی به بنده. خدا خیرتان بدهد.
یک نکته : اینکه فردی را در تی وی ببینیم و بگوییم که اه ازین بدم میاد یا چقدر بد اجرا میکنه یا اخلاقش بده، با توجه به اینکه دیگران هم این چیز ها را میبینند و میدانند و فقط تایید میکنند حرف منو که آره مثلا اجرای بدی داره و ... غیبت محسوب میشود؟

حدود غیبت: آیا آگاه کردن دیگران از شخصیت و عملکرد فردی دیگر ،غیبت محسوب میشود؟
آیا این درست است که بگوییم ما پشت آنها و آنها هم پشت ما غیبت میکنند، پس سر به سر؟

بصیر;303302 نوشت:
اما مجریان و بازیگران خارجی، اگر مسلمان نیستند، آشکار کردن خطاهای غیابی آنها اشکالی ندارد، چون برای خود در این جنبه، احترامی قائل نیستند چه بسا به طور علنی هم انجام بدهند.

اگر این مورد هم ترویج فسق و فحشا محسوب شود نه از باب حرمت غیبت بلکه از باب توسعه زشتی ها اشکال دارد.

اما اگر عیوب آنها به قدری شخصی است که کمتر کسی می داند و به نحوی با تجسس عده ای فاش شده است باید احتمال قوی بدهیم که خود آنها نیز به انتشار بیشتر آن راضی نیستند و نمی توان به صرف مسلمان نبودن آنها جواز غیبت داد. شاید خداترش باشند. به نظرم بهتر است من و شما دین خود را با توجیه نامسلمانی آنها خراب نکنیم. البته این مطلب نظر شخصی است و نظر کارشناس مذهبی نیست. :Gol:

حمیده هادی;303612 نوشت:
حدود غیبت: آیا آگاه کردن دیگران از شخصیت و عملکرد فردی دیگر ،غیبت محپسوب میشود؟

باسلام
اگر آگاه کردن از مسائل خصوصی و شخصی افراد، جزء موارد جواز غیبت که ذکر شده باشد مانند امر ازدواج و مسائلی از این قبیل، اشکالی ندارد البته تا اندازه ای که مربوط به همان امر باشد نه بیشتر.
حمیده هادی;303612 نوشت:
آیا این درست است که بگوییم ما پشت آنها و آنها هم پشت ما غیبت میکنند، پس سر به سر؟

نه خیر این که مقابله مثل است و جواب بدی را با بدی دادن. اگر کسی بدی کرد، ما هم پشت سرِ او بدی کنیم، چه فرقی بین ما و اوست؟!
nima 91;303777 نوشت:
اگر این مورد هم ترویج فسق و فحشا محسوب شود نه از باب حرمت غیبت بلکه از باب توسعه زشتی ها اشکال دارد. اما اگر عیوب آنها به قدری شخصی است که کمتر کسی می داند و به نحوی با تجسس عده ای فاش شده است باید احتمال قوی بدهیم که خود آنها نیز به انتشار بیشتر آن راضی نیستند و نمی توان به صرف مسلمان نبودن آنها جواز غیبت داد. شاید خداترش باشند. به نظرم بهتر است من و شما دین خود را با توجیه نامسلمانی آنها خراب نکنیم. البته این مطلب نظر شخصی است و نظر کارشناس مذهبی نیست.

درست است، بر ملا کردنِ عیوب افراد بی پروا، از باب اشاعه فحشاء درست نیست، هر چند خودشان از ذکر این عیوبشان باکی نداشته باشند یا اصلا عیب و نقص حساب نمی کنند و بلکه ممکن است به آن افتخار هم بکنند.
اما غیر مسلمانی که بدون دلیل اسلام را نپذیرفته و با اسلام مخالفت دارد، و برای مسلمانها حرمتی قائل نیست، غیبش اشکالی ندارد. مواردی که برای حرمت غیبت ذکر شده، برای مومنین است، حرمت مومن است که از کعبه بالاتر است، اما کسی که برای خود حرمتی قائل نیست، کسی به برای خدا و دین خدا حرمتی قائل نیست، در حدّ یک مومن حرمت ندارد تا غیبت او حرام باشد، روایات باب غیبت، برای غیبت مومنین است.
اما غیبت غیر مسلمانان، مانند مسیحیان یا غیره که آگاهی ای از اسلام ندارد، اگر از باب آزار و ایذاءِ یک انسان باشد و از جوانمردی به دور، ممکن است از این باب، صحیح نباشد. به طور کلی، زبان به بدگوئی و گلایه، زبان خوبی نیست و از یک مسلمان به دور است.

استاد گرامی ، جناب بصیر
منظور بنده از آگاه کردن دیگران این نبود که فرضا کسی نزد ما بیاید و در مورد دیگری از ما بپرسد و ما او را در جریان قرار دهیم، منظور بنده این است که فرضا در جمع خانواده از خصوصیات فردی از اقوام برای آنها بگوییم و آنها را در جریان قرار دهیم که فرضا فلانی این اخلاق را دارد حواستون باشه که ...
امیدوارم که منظورم را رسانده باشم. باز هم ممنونم

حمیده هادی;303863 نوشت:
منظور بنده از آگاه کردن دیگران این نبود که فرضا کسی نزد ما بیاید و در مورد دیگری از ما بپرسد و ما او را در جریان قرار دهیم، منظور بنده این است که فرضا در جمع خانواده از خصوصیات فردی از اقوام برای آنها بگوییم و آنها را در جریان قرار دهیم که فرضا فلانی این اخلاق را دارد حواستون باشه که ... امیدوارم که منظورم را رسانده باشم.

سلام علیکم
اگر به قصد جلوگیری از خطری که ممکن است از او به ما یا دیگران برسد، باشد اشکالی ندارد مثل این که به اطرافیانمان که ممکن است با او برخورد داشته باشند بگوییم، فلانی آدم هتاکی است،حواستان باشد جلوی او چیزی نگویید که ناراحت بشود، ممکن است شروع به هتاکی کردن بکند، خلاصه اموری که باعث بشود گوشی را دست اطرافیان بدهیم تا از او ضربه ای نخورند و مسائلی از این قبیل اشکالی ندارد به شرط این که عیوب دیگر او را که مردم با آن عیوبش سر و کار ندارند بر ملا نکنیم.

موضوع قفل شده است