آیادین زرتشت(مجوس) از ادیان الهی است ؟

تب‌های اولیه

101 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هادي;126107 نوشت:
با سلام و احترام

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت " ''ثنوی'' " بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد.

جان ناس که کم و بیش زرتشت را موحد می داند می گوید:
اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یک آیین دوگانه پرستی (دو آلیزم) اخلاقی درآورد.... در طی زمان " انگرامئنیو " ابلیسی نیرومند گردیده است که در برابر اهورامزدا مقاومت کرده و آن هر دو به صورت دو عامل متساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد پرداختند. در قطعات و اجزای اوستا که از آثار قرون اخیر است " ''انگرامئنیو'' " را همشأن و همطراز خدای اهورامزدا می‏شناسد (تاریخ جامع ادیان، ص315).

کتاب وندیداد که جزئی از اوستای فعلی است و چاپ شده است صریحا " ''انگرامئینو'' " را آفریننده نواحی بد زمین، سرمای یخبندان زمستان، حرارت سوزان تابستان، مارها و افعیها... معرفی می‏کند.
جناب موبد مهران همه قرآن برای همه مسلمین سند خدشه ناپذیر است، اگر واقعا بین بخش های مختلف اوستا تناقض وجود دارد چرا موبدان زرتشتی به وظیفه دینی خود مبنی بر حذف آن قسمت ها از کتاب مقدسشان اقدام نمی کنند.


هادی گرامی
درود
کتاب مقدس و آسمانی ما به روشنی و بدون هیچ شک و تردیدی گاتها است. این در خود اوستا بارها تاکید شده است. نمونه هایش را هم بارها برایتان فرستاده ام.
به روشنی دین زرتشتی از دین مغان ماد جدا است. این را هم بارها برایتان نوشته ام.
تاکید بر هستی اهورامزدا و بهشت و دوزخ و نیستی اهریمن و دیوان را بارها برایتان نوشته ام.
در مقدمه وندیداد ترجمه هاشم رضی، همچنین در اوستا ترجمه ایشان که به وسیله سازمان انتشارات فروهر (تنها انتشارات زرتشتی ایران) چاپ شده به روشنی گاتها کتاب آسمانی و وحی است. اوستا را همه کس از همان دوران ساسانی تا کنون، نوشته افراد میدانند، نه وحی و نه سند دین زرتشتی.
آقای هادی
این گونه که از جان ناس نقل میکنید، به آیین خودتان از پیامبرتان تا طالبان و وهابیان و تا باورم مردمی در امامزاده ها و .... نگاه کرده اید؟
شما خودتان اومزد یشت، په نام و ستایش یکتا خداوند، 101 نام خدا و وووو در خرده اوستا که به روشنی از نیایشهای ساخته شده به دست موبدان ساسانی، بویژه آدرباد مهر اسپندان در زمان شاهپور دوم ساسانی است، خوانده اید؟ بجز وندیداد که به روشنی باور مغان ماد است، آیا در دیگر جاهای اوستا اهریمن، چیزی آفریده است؟
آیا میدانید که در اوستای ساسانی نیز وندیداد، کتابی جدا و یکی از 21 کتاب سازنده اوستا بود؟ آیا میدانید که ستوت نسک (گاتها و سخنان نخستین شاگردان و آموزگاران زمان اشو زرتشت) نیز کتابی جدا بود؟

هادي;126107 نوشت:
با سلام و احترام

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت " ''ثنوی'' " بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد. .....


هادی گرامی
درود
تا کنون چه شما چه دیگر بزرگوران همواره از دیگران چون جان ناس نقل کرده اید. یا آنکه به وندیداد اشاره داشته اید. من از شما خواهش میکنم که در گامه نخست، گاتها و در گامه دوم اوستا (بجز وندیداد) را از روی متن اصلی همین که در دست است، بررسی کنیم.

هادي;126107 نوشت:
با سلام و احترام

اگر تردیدی باشد تنها درباره خود زرتشت و آیین اصلی مزدایی زرتشتی است که آیا توحیدی است یا ثنوی، اما در اینکه دوره های بعد بالاخص دوره ساسانیان که منتهی به ورود اسلام به ایران گشت " ''ثنوی'' " بوده است جای کوچکترین تردیدی نیست. همه آنهایی که زرتشت را موحد می دانند با اظهار تأسف اظهار می دارند که توحید زرتشتی بعدها آلوده به ثنویت شد.

جان ناس که کم و بیش زرتشت را موحد می داند می گوید:
اعتقاد به مبدأ شر و عامل تبهکاری و خطا در طول زمان تحولی حاصل کرده و رفته رفته دین زرتشت را به صورت یک آیین دوگانه پرستی (دو آلیزم) اخلاقی درآورد.... در

هادی گرامی
درود
همواره شما و دیگر بزرگواران در این آسکدین، یا از کسانی چون جان ناس نقل قول کرده اید، یا از وندیداد سند آورده اید. خواهش میکنم بیایی در گامه نخست، گاتها و آنگاه اوستا (بجز وندیداد) را بررسی کنیم. اینگونه بسیاری از تهمتها و شبه ها پالوده خواهند شد.

ای دانای هستی بخش، سرم در نمازت خم است و دستهایم برافراشته. ای که در مینو (هستی نا مادی) نخستین و برترینی باشد که همه کارهای زندگی ام هماهنگ با هنجار هستی (اردیبهشت) و خردم با منش نیک همساز باشد، تا روان آفرینش را خشنود سازم (گاتها هات 28- بند 1)
ای دانای هستی بخش، با منش نیک به تو نزدیک میشوم، مرا در هر دو هستی گیتی و مینو (این دنیا و آن دنیا)، از پاداشی برخوردار ساز که به دینداران خرسندی میبخشد (گاتها هات 28 بند2).

ای راستی این منش نیک (اسما الله)، ای هستی بخش دانا
برایت سرود گویانم. سرودهایی که تا کنون کسی نسروده است. سرودهایی که در شهریاری خلل ناپذیر خدا، آرامش میبخشند.
به نیایشم گوش کنید و به یاریم بشتابید (گاتها، هات 28 بند 3).

بی گمان من روانم را با منش نیک همساز میسازم. میدانم که هر کاری که برای خدای دانا انجام گیرد، چه پاداشی دارد. تا تاب و توانایی دارم، آیین راستی را به همه خواهم آموخت (گاتها هات 28- بند 4).
کی راستی و منش نیک را خواهم دید؟ کی راه خدای بخشاینده را خواهم یافت؟ کی آوای درونی مزدای را خواهم شنید؟
من با پیام مهین اندیشه برانگیز بر زبان، گمراهان را به راه خواهم آورد (گاتها هات 28- بند 5).

ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6).
ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).

ای که بهترین هستی و با بهترین راستی هماهنگ هستی، با دلی پر از مهر (محبت)، بخششهای منش نیک و درست اندیشی را برای فرشوشتر و دیگر یارانم برای همیشه میخواهم (گاتها هات 28- بند 8).

ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد.
ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).

ای خداوند جان و خرد، نیکوکاران و نیک اندیشان را که بر راه راست میبینی، بسی کامروا ساز.
نیک میدانم که هیچ نیایشی نیست که از جان و دل برآید و بی پاسخ بماند (گاتها هات 28- بند 10).

من که با این نیایش، آیین راستی و منش نیک را همواره میپایم، ای دانای هستی بخش بر من از زبان خود و با آوای خود این را آشکار ساز که زندگانی چگونه پدید آمد؟(گاتها هات 28- بند 11).

موبدیار مهران;126242 نوشت:
ا
ای خدای دانا کاری که برابر با آیین راستی و منش نیک نباشد، هرگز از ما سر نزند و ما را از تو دور نسازد.
ما ستایندگان تو هستیم و تو بیش از هر چیز سزاوار ستایش هستی. زیرا توانایی و شهریاری سود بخش از آن تست (گاتها هات 28- بند 9).

[=Century Gothic]با سلام
باز که دست در معنی الفاظ برده اید جناب مهران تا به مقصود خود برسید!!؟؟:Khandidan!:

[=Century Gothic]در سرود اول گاتهای زرتشت(گاهان[=Century Gothic])،اهونودگاه، در یسنا هات ۲۸، در بند ۹ چنین میخوانیم:
[=Century Gothic]«ای مزدا اهوره! با این بخشش، هرگز ترا و "اشه" و "منش نیک" را نمی آزارم و خشمگین نمیکنم...»(ترجمۀ پورداود)
[=Century Gothic]«ای اهورا مزدا، همواره کوشش میکنم سروده های نیایش خود را صمیمانه نیازت کنم و هیچگاه اشا و وهومن(مظاهر راستی و نیک اندیشی) را به خشم نیاورم...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[=Century Gothic]«ای مزدا اهورا، ای راستی، و ای اندیشه نیک، با بخششی که به من دارید، هرگز شما را نمی آزارم...»(ترجمۀ وحیدی)
[=Century Gothic]«ای اهورامزدا- مبادا هرگز کار ناشایستی از من سر زند که مورد خشم تو قرار گیرم... »(ترجمۀ موبد شهزادی)
[=Century Gothic]نکتۀ جالب اختلاف آشکار بین ترجمه هاست.

[=Century Gothic]ترجمه های وحیدی و موبد شهزادی، با تمام قدرت سعی در یک ترجمۀ توجیهی کرده اند که خب البته با توجه به معتبرتر بودن ترجمۀ پورداود و نزدیکی ترجمۀ موبد آذرگشسب بدان، ترجمۀ این دو ارجحیت دارد.
[=Century Gothic]حالا جای سؤال است که آیا چیزهایی مثل اندیشه و منش نیک، به خشم میایند؟
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]

موبدیار مهران;126242 نوشت:

ای دانا، منش نیک را در من بیافروز، و از آیین راستی عمر درازی را ارزانی دار. خدایا با سخنان راستین خود من (زرتشت) و یارانم را یاری کن و نیرو بخش تا آزار بدخواهان را بر اندازیم (گاتها هات 28- بند 6).

[=Century Gothic]با سلام
جناب مهران بازهم دستکاری در معنای!!

[=Century Gothic]در سرود یکم گاهان(گاتها) یعنی اهونودگاه، در یسنا هات ۲۸، در باب ۶ میخوانیم:
[=Century Gothic] [=Century Gothic]«ای مزدا اهوره! با "منش نیک" و "اشه" [به سوی ما] آی و ...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] [=Century Gothic]«پروردگارا! چنان که در گفتار آسمانی نوید داده ای، در پرتوی اندیشه نیک و راستی، به سوی ما آی و ...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] [=Century Gothic]«ای اهورامزدا به سوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و برخوردار ساز و ...»(ترجمۀ موبد شهزادی)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic] [=Century Gothic]«[=Century Gothic]ای مزدا بنا به وعده مطمئن خویش با وهومن و اش به سوی زرتشت آمده، مرا در پایداری و پناه استوار بخش ...»(ت[=Century Gothic]رجمۀ پورداود)
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]«[=Century Gothic]با وهومن به سوی ما بیا و بخشش جاوید را بما بده ای مزدا! ...»(ت[=Century Gothic]رجمۀ پروفسور شوشتری)
[=Century Gothic] [=Century Gothic]با وجود اختلافی که در پنج ترجمۀ فوق وجود دارد هر سه تأکید به سخن زرتشت دارند که از خدا میخواهد که به سویش بیاید.:Moteajeb!:
[=Century Gothic] این سخن نشانگر محدودیت خدا در گاتهای زرتشت است، میدانیم که خدا بسیط است و در همه جا حاضر است، پس نیازی نیست که از او بخواهیم به سوی ما بیاید.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]اما جناب وحیدی در ترجمۀ خودشان این بخش را به شکل دیگری ترجمه فرموده اند که ایراد فوق را برطرف میکند، ولی ایرادی دیگر دارد:
[=Century Gothic]«ای راستی و ای اندیشه نیک، به سوی من آیید و ...»(ترجمۀ وحیدی)
[=Century Gothic]خب اینجا هم این ایراد وجود دارد که مگر راستی و اندیشۀ نیک پا دارند که به سوی کسی بروند؟
[=Century Gothic]البته ما میدانیم که ترجمۀ پورداود که با ترجمۀ دو موبد فوق الذکر تطبیق دارد از همه صحیحتر است.

موبدیار مهران;126242 نوشت:

ای راستی، آن نیکی و نعمت را ارزانی دار که نیک منشی اش مینامند. ای آرامش درونی (اسفند از اسماالله) آرزوی گشتاسب و یارانم را برآور. آری ای مزدا آن نیرو و توانایی را ببخش که پیام ترا با کامیابی به همه برسانم (گاتها هات 28- بند 7).

[=Century Gothic]جناب مهران بازهم دستکاری در معنای!!:Khandidan!:

[=century gothic]در گاتهای زرتشت، در سورد یکم(اهونودگاه)، در یسنه هات ۲۸ و بند ۷ میبینیم که زرتشت در نیایشهایش از غیر خدا برای برآوردن آرزویها، خواهش میکند:

[=century gothic]ترجمۀ جلیل دوستخواه: «ای اشه! آن بخششی را که پاداش "منش نیک" است، به ما ارزانی دار. ای آرمیتی! آرزوی "گشتاسب" و پیروان مرا برآور...»
[=century gothic]

[=century gothic]ترجمۀ موبد آذرگشسب:«ای اشه! آن بخشایشی را که ثمره ی "اندیشه نیک" است، به ما ارزانی دار. ای آرمئیتی! آرزوی "گشتاسب" و پیروان ما را برآور...»
[=century gothic]

[=century gothic]ترجمۀ موبد رستم شهزادی:«ای اشا! بهترین راستی را به ما آشکار ساز - ای آرمئیتی! آرزوی مرا نسبت به گشتاسب شاه برآورده ساز...»
[=century gothic]

[=century gothic]ترجمۀ وحیدی:«ای راستی! آن بخششی را که پاداش "اندیشۀ نیک" است، به ما ارزانی دار تو ای پارسایی! آرزوهای "گشتاسب" و پیروان او را برآور...»
[=century gothic]

[=century gothic]ترجمۀ پورداود:«[=century gothic]ای راستی!شکوه منش پاک را از آن من ساز تو ای آرمتی حاجت گشتاسب و مرا برار...[=century gothic]»
[=century gothic]

[=century gothic]ترجمۀ پروفسور شوشتری:«[=century gothic]ای اشا! سعادتی که وهومن به پاداش میدهد عطا فرما و ای ارمایتی (خواهش) وشتاسب و نیز مردم(پیروان) مرا برآور...[=century gothic]»
[=century gothic]

[=century gothic] علیرغم اختلاف آشکاری که در ترجمه ها هست، امری که آشکار است درخواست از غیر خداست.

[=century gothic]آیا غیر از این است که خداوند که آفرینندۀ همه چیز است، برای درخواست مناسبتر است؟
[=century gothic] آیا اگر آرمیتی و اشه، بخواهند این دو خواسته را برآورده کنند و اورمزد نخواهد، این درخواستها اجابت میشوند؟ البته که نه!
[=century gothic] پس این درخواست آنهم از غیرخدا، عملی خطا است.
[=century gothic]توضیح:
[=century gothic]۱. اشه(=اشا)،به معنی راستی است.
[=century gothic] معنی اشه را در گزارشهای مختلف گاهان در هند و اروپا و ایران، راستی، حق، حقیقت، دادگری، سامان، آفاق، قانون ابدی آفرینش، نظم و ترتیب کامل، سامان مقرر مزدایی و تعبیرهای دیگری از این دست نوشته اند، با این وجود هنوز کسی حرف آخر را نزده است.
[=century gothic]۲.آرمیتی، یکی از امشاسپندان است که هفت ایزدی یاور اهورامزدا هستند که بعدا در مورد آنها صحبت میکنیم.

رضا;133345 نوشت:
[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]باز که دست در معنی الفاظ برده اید جناب مهران تا به مقصود خود برسید!!؟؟:Khandidan!:

[=Century Gothic]در سرود اول گاتهای زرتشت(گاهان[=Century Gothic])،اهونودگاه، در یسنا هات ۲۸، در بند ۹ چنین میخوانیم:
[=Century Gothic]«ای مزدا اهوره! با این بخشش، هرگز ترا و "اشه" و "منش نیک" را نمی آزارم و خشمگین نمیکنم...»(ترجمۀ پورداود)
[=Century Gothic]«ای اهورا مزدا، همواره کوشش میکنم سروده های نیایش خود را صمیمانه نیازت کنم و هیچگاه اشا و وهومن(مظاهر راستی و نیک اندیشی) را به خشم نیاورم...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)
[=Century Gothic]«ای مزدا اهورا، ای راستی، و ای اندیشه نیک، با بخششی که به من دارید، هرگز شما را نمی آزارم...»(ترجمۀ وحیدی)
[=Century Gothic]«ای اهورامزدا- مبادا هرگز کار ناشایستی از من سر زند که مورد خشم تو قرار گیرم... »(ترجمۀ موبد شهزادی)
[=Century Gothic]نکتۀ جالب اختلاف آشکار بین ترجمه هاست.

[=Century Gothic]ترجمه های وحیدی و موبد شهزادی، با تمام قدرت سعی در یک ترجمۀ توجیهی کرده اند که خب البته با توجه به معتبرتر بودن ترجمۀ پورداود و نزدیکی ترجمۀ موبد آذرگشسب بدان، ترجمۀ این دو ارجحیت دارد.
[=Century Gothic]حالا جای سؤال است که آیا چیزهایی مثل اندیشه و منش نیک، به خشم میایند؟


آقای رضا
درود
اشا، هنجار هستی است که خداوند از خرد خود آن را آفرید و آنگاه هستی را بر پایه آن آفرید.
بهمن از دو بخش به + من ساخته شده است. معنای آن یعنی من/منشی که به باشد.
این ها ویژگی های خداوند است. خداوند به مردم این توانایی را داده تا با افزودن این ویژگی ها درون خود، به خداوند نزدیک شوند. این فرهنگ را شهاب الدین سهروردی با همین واژه ها در کتاب حکمت اشراق خود آورده است. به همین دلیل هم مرتد دانسته شد و پوستش را کندند و پر کاه کردند و دم دروازه شهر آویختند.
در زمان ساسانیان این شش صفت خداوند، به شش فرشته دگرگون شدند. برگردان پورداوود نیز از روی پازند انجام شده است. پازند یعنی برگردان تفسیری گاتها از زبان اوستایی به زبان پهلوی ساسانی. آنچه که شما اختلاف آشکار میدانید، به درستی، تفاوت دیدگاه ساسانی و ناساسانی از گاتهاست.
به هر روی اینها اسما الله هستند. بیرون از الله نیز نیستند.
به هر روی هات 28 بند 9 گاتها چنین است:
انائیش واو نوئیت اَهورَ
با ترا ای هرگز ای اهورا(هستی بخش)

مزدا اَشِم چا یانائیش زَرنَ اِما
ای مزدا{دانا} ای راستی و بخشایش {از ریشه zarهمان آزردن در فارسی امروزین. همانگونه که میبینید، در واژه اوستایی اَاِشم=خشم نیست بلکه آزردن است. ضمیر هم «تو» (مخاطب مفرد) است. پس اهورا و مزدا و اشا دو یا سه تا موجود نیستند.}

مَنَس چا هیت وَهیشتِم
منش/اندیشه ای و که بهترین


یویی وِ یوئیثما دَسِمِ ستوتام
ما که به شما کوشش میکنیم دادن/پیشکش کردن ستایشها را {این واژه در فارسی امروزین ستودن شده است}

یوژِم زِویشتَیاونگهُ
تو/شما سزاوارترین برای نیایش/دوست داشتنی ترین

ایشو خشثرم چا سرَوَنگهام
تواناترین شهریار و سزاور ستایش و نیایش

آقای رضا این برگردان واژه به واژه از موبد فیروز آذرگشسب است.
اگر با معنی واژه ها مشکل دارید، دیگر باید به استادان زبان شناس مراجعه کنید.

رضا;133347 نوشت:
با سلام
جناب مهران بازهم دستکاری در معنای!!

در سرود یکم گاهان(گاتها) یعنی اهونودگاه، در یسنا هات ۲۸، در باب ۶ میخوانیم:
«ای مزدا اهوره! با "منش نیک" و "اشه" [به سوی ما] آی و ...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)

«پروردگارا! چنان که در گفتار آسمانی نوید داده ای، در پرتوی اندیشه نیک و راستی، به سوی ما آی و ...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)

«ای اهورامزدا به سوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و برخوردار ساز و ...»(ترجمۀ موبد شهزادی)

«ای مزدا بنا به وعده مطمئن خویش با وهومن و اش به سوی زرتشت آمده، مرا در پایداری و پناه استوار بخش ...»(ترجمۀ پورداود)

«با وهومن به سوی ما بیا و بخشش جاوید را بما بده ای مزدا! ...»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
با وجود اختلافی که در پنج ترجمۀ فوق وجود دارد هر سه تأکید به سخن زرتشت دارند که از خدا میخواهد که به سویش بیاید.:moteajeb!:
این سخن نشانگر محدودیت خدا در گاتهای زرتشت است، میدانیم که خدا بسیط است و در همه جا حاضر است، پس نیازی نیست که از او بخواهیم به سوی ما بیاید.

اما جناب وحیدی در ترجمۀ خودشان این بخش را به شکل دیگری ترجمه فرموده اند که ایراد فوق را برطرف میکند، ولی ایرادی دیگر دارد:
«ای راستی و ای اندیشه نیک، به سوی من آیید و ...»(ترجمۀ وحیدی)
خب اینجا هم این ایراد وجود دارد که مگر راستی و اندیشۀ نیک پا دارند که به سوی کسی بروند؟
البته ما میدانیم که ترجمۀ پورداود که با ترجمۀ دو موبد فوق الذکر تطبیق دارد از همه صحیحتر است.


آقای رضا
درود
تعصب و عناد چشم خرد حق بین شما را نابینا کرده است. شما که اینگونه به این برگردانهای فارسی گیر میدهید، آنگونه « احسن الخالقین، ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، یک گام به سوی خدا بروید، او چهل گام به سوی شما می آید » را برای خودتان توجیه میکنید. خب این برگردانهای فارسی را هم پا روی حق نگذارید و همانگونه توجیه کنید.

به هر روی برگردان واژه به واژه هات 28 بند 6 چنین است:
وهو (نیک، دوستداشتنی، در فارسی امروزین «به») گئیدی (بیایید)
مننگها (منش/اندیشه)

دائدی (ببخشید/ارزانی دارید) اشا (راستی/هنجار هستی) دائو (بخشایش) درگایو (دیر زیوی)

ارشوایش (راستین) تو (تو) اوخذائش (گفتار) مزدا (ای مزدا)

زرتوشترایی (به زرتشت) اَاُجونگهوت (نیروی) رفنو (شادمانی)

اهمَئیبیا (به همه ما) چا (و) اهورا(ای اهورا)

یا (تا) دبیشوتو (بدخواهان/ دشمنان) دبئشاو (بدخواهی/نفرت) تئورویاما (چیره گردیم).

در اینجا نماز گزار از خداوند میخواهد تا صفتهای اردیبهشت و بهمن در او افزایش یابد. این وعده خداوند بوده است که اگر کسی با برخورداری از منش نیک (بهمن)، هنجار هستی (اشا) را بشناسد و با آن هماهنگ شود {اردیبهشت شود} زندگی دراز خواهد یافت.
داشتن منش نیک و برخورداری از دانش نیک(=اردیبهشت) سبب میشود که مردم توانمند شده بر نفرت دشمنان چیره شوند.
این کجایش ایراد دارد؟
خداوکیلی تعصب و عناد را کنار بگذار.

رضا;133347 نوشت:
با سلام
جناب مهران بازهم دستکاری در معنای!!

در سرود یکم گاهان(گاتها) یعنی اهونودگاه، در یسنا هات ۲۸، در باب ۶ میخوانیم:
«ای مزدا اهوره! با "منش نیک" و "اشه" [به سوی ما] آی و ...»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)

«پروردگارا! چنان که در گفتار آسمانی نوید داده ای، در پرتوی اندیشه نیک و راستی، به سوی ما آی و ...»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)

«ای اهورامزدا به سوی من آی و مرا از بخشش منش پاک و برخوردار ساز و ...»(ترجمۀ موبد شهزادی)

«ای مزدا بنا به وعده مطمئن خویش با وهومن و اش به سوی زرتشت آمده، مرا در پایداری و پناه استوار بخش ...»(ترجمۀ پورداود)

«با وهومن به سوی ما بیا و بخشش جاوید را بما بده ای مزدا! ...»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)
با وجود اختلافی که در پنج ترجمۀ فوق وجود دارد هر سه تأکید به سخن زرتشت دارند که از خدا میخواهد که به سویش بیاید.:moteajeb!:
این سخن نشانگر محدودیت خدا در گاتهای زرتشت است، میدانیم که خدا بسیط است و در همه جا حاضر است، پس نیازی نیست که از او بخواهیم به سوی ما بیاید.

اما جناب وحیدی در ترجمۀ خودشان این بخش را به شکل دیگری ترجمه فرموده اند که ایراد فوق را برطرف میکند، ولی ایرادی دیگر دارد:
«ای راستی و ای اندیشه نیک، به سوی من آیید و ...»(ترجمۀ وحیدی)
خب اینجا هم این ایراد وجود دارد که مگر راستی و اندیشۀ نیک پا دارند که به سوی کسی بروند؟
البته ما میدانیم که ترجمۀ پورداود که با ترجمۀ دو موبد فوق الذکر تطبیق دارد از همه صحیحتر است.


آقای رضا
درود
تعصب و عناد چشم خرد حق بین شما را نابینا کرده است. شما که اینگونه به این برگردانهای فارسی گیر میدهید، آنگونه « احسن الخالقین، ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم، یک گام به سوی خدا بروید، او چهل گام به سوی شما می آید » را برای خودتان توجیه میکنید. خب این برگردانهای فارسی را هم پا روی حق نگذارید و همانگونه توجیه کنید.

به هر روی برگردان واژه به واژه هات 28 بند 6 چنین است:
وهو (نیک، دوستداشتنی، در فارسی امروزین «به») گئیدی (بیایید)
مننگها (منش/اندیشه)

دائدی (ببخشید/ارزانی دارید) اشا (راستی/هنجار هستی) دائو (بخشایش) درگایو (دیر زیوی)

ارشوایش (راستین) تو (تو) اوخذائش (گفتار) مزدا (ای مزدا)

زرتوشترایی (به زرتشت) اَاُجونگهوت (نیروی) رفنو (شادمانی)

اهمَئیبیا (به همه ما) چا (و) اهورا(ای اهورا)

یا (تا) دبیشوتو (بدخواهان/ دشمنان) دبئشاو (بدخواهی/نفرت) تئورویاما (چیره گردیم).

در اینجا نماز گزار از خداوند میخواهد تا صفتهای اردیبهشت و بهمن در او افزایش یابد. این وعده خداوند بوده است که اگر کسی با برخورداری از منش نیک (بهمن)، هنجار هستی (اشا) را بشناسد و با آن هماهنگ شود {اردیبهشت شود} زندگی دراز خواهد یافت.
داشتن منش نیک و برخورداری از دانش نیک(=اردیبهشت) سبب میشود که مردم توانمند شده بر نفرت دشمنان چیره شوند.
این کجایش ایراد دارد؟
خداوکیلی تعصب و عناد را کنار بگذار.

[="darkgreen"]

موبدیار مهران;133435 نوشت:
این کجایش ایراد دارد؟
خداوکیلی تعصب و عناد را کنار بگذار.

جناب موبد یار سلام

واقعا چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کمی فکر کنید

شما مدام از این موضوع به آن موضوع می پرید و جواب می دهید
[/]
شما برای حقیقت آمده اید یا دفاع؟!!!!!!!!!!!

mkk1369;133556 نوشت:

جناب موبد یار سلام

واقعا چرا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

کمی فکر کنید

شما مدام از این موضوع به آن موضوع می پرید و جواب می دهید

شما برای حقیقت آمده اید یا دفاع؟!!!!!!!!!!!

آقای mkk
درود
پاسخ شما با خداوند.
من تنها در پاسخ به بازی های آقای رضا با واژه ها، بدون آن که معنای درست آنها را بدانند، معنای بندهای گاتها که ایشان بدان استناد کرده بودند، معنای واژه به واژه را آوردم. این چه از این شاخ به آن شاخ پریدنه؟ شما چون نه دلیلی از قرآن دارید، نه سندی از عین سخن محمد (ص) دارید، هی میکوشید که با سیاه نمایی و بازی با واژه ها برای خودتان سند اختراع کنید. اگر راست میگویید و دلیلی خردپسندانه دارید، بفرمایید. اگر هم سندی از قران و یا عین سخن محمد (ص) دارید بفرمایید.
اگر هم میخواهید به گاتها ایراد بگیرید، باید به خود آن با شناخت درست واژه ها و مفهوم آن ایراد بگیرید. وگرنه ترجمه که ایرادهای خودش را همیشه دارد.
برای نمونه در قرآن میفرماید: الله نور السماوات و الارض...
خب همه میدانیم که نور آسمانها و زمین یک موجود مادی است که از فوتون تشکیل شده و از تبدیل ماده به انرژی به دست می آید...... آیا درست است که من به استناد این جمله از قرآن، الله شما را یک موجود مادی بدانم؟
یا این که در قرآن الله خودش به خودش تبریک گفته و خودش را احسن الخالقین میداند، سند بگیرم و بگویم که چند خالق است که الله احسن آنهاست. آیا این درست است؟
اگر قرار است که من چنین نکنم، شما نیز نباید به واژه ها و ترجمه ها ووو ....، اینگونه که آقای رضا پای روی حق می گذارد و ستمگرانه توهین میکند، گیر بدهید.

[="darkgreen"]

موبدیار مهران;133795 نوشت:
آقای mkk
درود
پاسخ شما با خداوند.

سلام

موبدیار مهران;133795 نوشت:
. اگر راست میگویید و دلیلی خردپسندانه دارید، بفرمایید. اگر هم سندی از قران و یا عین سخن محمد (ص) دارید بفرمایید.

اگر چشمانتان را بینا و گوشهایتان را شنوا کنید خواهید دید که سند ارائه شده اما شما ندیدید
و نشنیدید
و به جای جواب به خدا واگذار کردید و این نشان از ضعف دارد

و همینجا از زرتشتیان گرامی تقاضی می کنم

وقت خود را با موبدان خود صرف نکرده و به دین اسلام روی بیاورید که دینی است که خداوند دران مردم را به تفکر دعوت کرده

و دوست دارد تا در ان مرد به علم بپردازند

موبدیار مهران;133795 نوشت:
برای نمونه در قرآن میفرماید: الله نور السماوات و الارض...
خب همه میدانیم که نور آسمانها و زمین یک موجود مادی است که از فوتون تشکیل شده و از تبدیل ماده به انرژی به دست می آید...... آیا درست است که من به استناد این جمله از قرآن، الله شما را یک موجود مادی بدانم؟

این تفکر شما است بلکه منظور از نور فوتون نیست و خدا ماده نیست که برای او جسم در نظر گرفته شود و یا صفات مخلوقات را به او بدهیم خدا خالق است و اگر کسی نمادی از خدای خالق قرار دهد مشرک و کافر است

موبدیار مهران;133795 نوشت:
اگر هم میخواهید به گاتها ایراد بگیرید، باید به خود آن با شناخت درست واژه ها و مفهوم آن ایراد بگیرید. وگرنه ترجمه که ایرادهای خودش را همیشه دارد.

خوب منبع اصلی را بدهید

کجا است؟

موبدیار مهران;133795 نوشت:
یا این که در قرآن الله خودش به خودش تبریک گفته و خودش را احسن الخالقین میداند، سند بگیرم و بگویم که چند خالق است که الله احسن آنهاست. آیا این درست است؟

باز این فکر شما است

خدا در این آیه برای مشرکین نیز سخن می گوید به نظر اینجانب

و قرار است همه را انها را به خدای یگانه دعوت نماید

و باید بگوید که بهترین خلق کنندگان است

موبدیار مهران;133795 نوشت:
اگر قرار است که من چنین نکنم، شما نیز نباید به واژه ها و ترجمه ها ووو ....، اینگونه که آقای رضا پای روی حق می گذارد و ستمگرانه توهین میکند، گیر بدهید.

شما مدرک بدهید ما گیر می دهیم

وقتی از شما سند می خواهند اما شما به دادگاه خدا حواله می دهید من چگونه دفاع کنم؟

به کسی که محکم سخن گفته ایراد بگیم

و لی به کسی که ضعف نشان داده و به خدا واگذار کرده گیر ندهدم

آیا من به شما خرده گرفتم؟

من به نمایاندن ضعف و سخنان شما که از روش نیکو به دور است خرده گرفتم

و شما را به اخلاق پسندیده در گفت و گو ها دعوت می کنم
[/]

mkk1369;133808 نوشت:


سلام


اگر چشمانتان را بینا و گوشهایتان را شنوا کنید خواهید دید که سند ارائه شده اما شما ندیدید
و نشنیدید
و به جای جواب به خدا واگذار کردید و این نشان از ضعف دارد

و همینجا از زرتشتیان گرامی تقاضی می کنم

وقت خود را با موبدان خود صرف نکرده و به دین اسلام روی بیاورید که دینی است که خداوند دران مردم را به تفکر دعوت کرده

و دوست دارد تا در ان مرد به علم بپردازند



این تفکر شما است بلکه منظور از نور فوتون نیست و خدا ماده نیست که برای او جسم در نظر گرفته شود و یا صفات مخلوقات را به او بدهیم خدا خالق است و اگر کسی نمادی از خدای خالق قرار دهد مشرک و کافر است




خوب منبع اصلی را بدهید

کجا است؟




باز این فکر شما است

خدا در این آیه برای مشرکین نیز سخن می گوید به نظر اینجانب

و قرار است همه را انها را به خدای یگانه دعوت نماید

و باید بگوید که بهترین خلق کنندگان است




شما مدرک بدهید ما گیر می دهیم

وقتی از شما سند می خواهند اما شما به دادگاه خدا حواله می دهید من چگونه دفاع کنم؟

به کسی که محکم سخن گفته ایراد بگیم

و لی به کسی که ضعف نشان داده و به خدا واگذار کرده گیر ندهدم

آیا من به شما خرده گرفتم؟

من به نمایاندن ضعف و سخنان شما که از روش نیکو به دور است خرده گرفتم

و شما را به اخلاق پسندیده در گفت و گو ها دعوت می کنم

آقای mkkk
درود
شما نوشته اید:
1-:" ... اگر چشمانتان را بینا و گوشهایتان را شنوا کنید خواهید دید که سند ارائه شده اما شما ندیدید و نشنیدید..."
پاسخ
ن راست نمیگویید. شما هیچ سندی از قرآن که در آن با واژه ها بازی نکرده باشید، ارایه نکردید. شما هیچ سندی از عین سخن محمد (ص) که ادعایتان را نشان دهد، ارایه نکردید.

2-:" ... و به جای جواب به خدا واگذار کردید و این نشان از ضعف دارد ..."
پاسخ
شما میگویید که ماست سیاه است. هر چه که میگویم این ماست، کجایش سیاه است، میگویید که تو کور رنگی داری و نمیبینی، خب دیگر چاره ای جز واگذار کرده به دانای داور نیست. شما از چه میترسید. خب اگر حق با شما باشد، دانای داور مرا پادافره میکند. شما از چه میترسید؟
به هر روی دروغ و تهمتها و بی ادبیتان را در اینجا هم به خداوند واگذار میکنم و دادگاه او بر سر پل چینوت. چرا که او بهترین دانای داور است و همان شود که او میخواهد (گاتها، هات 29 بند 4).

3-:" ... و همینجا از زرتشتیان گرامی تقاضی می کنم

وقت خود را با موبدان خود صرف نکرده و به دین اسلام روی بیاورید که دینی است که خداوند دران مردم را به تفکر دعوت کرده
و دوست دارد تا در ان مرد به علم بپردازند ..."
پاسخ
خب اسلام طالبان بهتر است یا اسلام وهابیان؟ شاید اسلام سنی های معمولی بهتر است؟
راستی مگر اسلام زرتشتی چه مشکلی دارد؟

4-:" ...این تفکر شما است بلکه منظور از نور فوتون نیست و خدا ماده نیست که برای او جسم در نظر گرفته شود و یا صفات مخلوقات را به او بدهیم خدا خالق است و اگر کسی نمادی از خدای خالق قرار دهد مشرک و کافر است...."
پاسخ
شما دارید با واژه ها بازی میکنید تا بتوانید ادعا نادرستان را توجیه کنید. خود آیه میفرماید، الله نور السماوات و والارض. نوری که در آسمان ها و زمین است، کدام نور است، از هر فیزیکدانی بپرسی، میگوید نوری که فوتون دارد و رفتار موجی از خود نشان میدهد. سرچشمه اش نیز بیگ بنگ است و ووووو
آقای محمد اگر این روش را نمیپسندی، برای ما نیز نپسند.
بر کس مپسند، آنچه ترا نیست پسند.

5-:" ... خوب منبع اصلی را بدهید

کجا است؟...."
پاسخ
برگردان واژه به واژه گاتهای موبد فیروز آذرگشسب، یادداشت های پنج گاتها از ابراهیم پور داوود، در کنار دیگر برگردانها برای راهنمایی.

6-:" ... باز این فکر شما است ..."
پاسخ
خود خداوند به خودش میگوید و تبارک الله احسن الخالقین...
شما با قرآن سر جنگ دارید؟ این هم با واژه ها بازی میکنید برای چه؟ خود این واژه روشن و گویاست خودتان هم نوشته اید:"...و قرار است همه را انها را به خدای یگانه دعوت نماید

و باید بگوید که بهترین خلق کنندگان است..." خلق کننده دیگری هست که الله احسن آن است.
اگر چنین روشی را نمیپسندی پس شما هم به واژه ها در برگردان فارسی گاتها و اوستا اینجوری گیر ندهید.
اگر نمیپسندید، اینکه در وندیداد اهریمن مگس و سرما و بیماری ووو را آفرید، نشانه شرک نگیرید. نمیشود که برای خودتان اینگونه توجیه کنید، به ما که میرسید، اینگونه گیر بدهید.

7-:" ... شما مدرک بدهید ما گیر می دهیم... وقتی از شما سند می خواهند اما شما به دادگاه خدا حواله می دهید من چگونه دفاع کنم؟

به کسی که محکم سخن گفته ایراد بگیم

و لی به کسی که ضعف نشان داده و به خدا واگذار کرده گیر ندهدم ..."
پاسخ
کدام قوت؟ او جز تکرار دروغهای مغرضانه و سندهایی که دشمنان دین زرتشتی نوشته اند، چه کرده است؟ کدام سند را از گاتها و اوستا، با در نظر گرفتن مفوهم واژه ها در زبان اوستایی ارایه کرد؟ استدلال آقای رضا مانند استدلالهای قدرتمند رادیو بی بی سی است.

8-:" ... آیا من به شما خرده گرفتم؟... من به نمایاندن ضعف و سخنان شما که از روش نیکو به دور است خرده گرفتم ... و شما را به اخلاق پسندیده در گفت و گو ها دعوت می کنم ..."
پاسخ
از پند شما سپاسگزارم و از اخلاق ناپسندیده خودم اواخش و پشیمان و په پتت هم (=باز میگردم و پشیمانم و توبه میکنم). امیدوارم که خداوند پتت مرا بپذیرد.
ولی خداوکیلی، دلیل برای کسی میتوان آورد که عناد نداشت باشد. تعصب چشم خردش را نابینا نکرده باشد. وگرنه کسی که برای اثبات سخنش از هر راهی بهره میبرد، چه حق باشد و چه نباشد، با او چه میشود کرد.
کسی که میگوید در دین زرتشتی شاه از تبار خداوند است، با او چه میتوان گفت. کسی که سند از اوستا برایش می آورم که خئوت ودت در اوستا به معنای ازدواج با محارم نیست، ولی او پافشاری میکند که هست، دیگر چه دلیلی میتوان برایش آورد؟ وقتی که او از یونانی و رومی و تاریخ نگاران اسلامی که همگی دشمن ایرانیان زرتشتی بودند و هستند، سند می آورد، خب من چه میتوانم بکنم؟ مگر شما نمیگویید که شاهد باید عادل و وووو باشد، این شاهدان شما عادل هستند؟ کدام سند را ارایه کردید که کسی خود به چشم خودش ازدواج خواهر و برادری و زاده شدن فرزند از ایشان را دیده و شهادت داده باشد؟ آقای رضا هرچه سند در این آسکدین نوشتند، همه اش چنین نقل شده و فلانی از فلانی نقل کرده وووو بود.

آیا میتوان پذیرفت که امام صادق(ع) با این همه دانشی که داشت و به ادعای شما از غیب آگاه بود و وووو دست کم نمیدانست که کتاب آسمانی زرتشتیان گاتها است، نمیدانست که اوستا چیست؟ نمیدانست که نه در گاتها و نه در اوستا هیچ جا ازدواج خواهر با برادر مجاز دانسته نشده؟ آیا میخواهید بگویید که امامانتان با این همه دانشی که برایش ادعا میکنید، از گاتها و اوستا بی خبر بودند؟
من با این نشانه ها میگویم که حدیث نقل شده از امام صادق (ع) که در پاسخ به کسی که زرتشتیان را حرامزاده میخواند، میگوید، آن کس که دردینش چنین حکمی است، حرامزاده نیست، یا جعلی است یا ایشان چیز دیگری گفته و به دلیل ایرادهایی که برای نقل برشماردم، چیز دیگری به ما رسیده است.
به هر روی اگر ادعاهای دروغین آقای رضا نسبت به زرتشتیان درست بود، من اطمینان قلبی دارم که پیامبر اسلام (ص) یا علی (ع) به آن اشاره میکردند و به دلیل آتش پرستی و دوگانه پرستی و فتوای دروغین موبدان که ازدواج با محارم را روا دانسته اند، زرتشتیان از زندگی آزادانه با پرداخت جزیه محروم میکردند. ایشان اهل حق بودند و مانند شما برای اثبات خودشان پا روی حق نمی گذاشتند.


بسم الله الرحمن الرحیم

هو نور السمات و الارض و هو سمیع و بصیر
و هو خالق کل شی و هو احد و هو شهید
هو علی و هو حی

ما برای اهل تقوا و تفکر سند ارائه کردیم و ترسی هم از خدای شاهدمان نداریم

خدایی که نه نوری است که مخلوق باشد

و جایگاهش آن قدر پایین که نور باشد همان نوری که مخلوق است

و باز از زرتشتیان گرامی تقاضی دارم

به جای گوش دادن به توجیهات موبدانشان

خود به اندیشه بنشینند
و از حکم اناان نترسند

و از این دین خارج شوند

دینی که خدایش را نور تلقی کرده و در حد یک مخلوق پایی می آورد آِِن الهی نیست!

خدا نور هست

اما نور به معنای فتون نیست

خداوند نور ایمان و نور قلب انسان های طالب حق است

همان نور که هنگامی که یک مادر به صورت فرزندش لبخند می زند در قلب حس می شود

خدای ما مخلوق نیست که فتون باشد

بلکه خدای ما خالق است و دور از مخلوق!!!

خدای ما نادیدنی است
خدای ما واحد و صاحب حکمت است

خدای ما به اندیشه نیک و منش نیکو سفارش کرده است
و راه و رسم را آموخته

خدای ما به انبیا و اوصیا یش حکمت و علوم یاد داده و گفته که بازگشت همه امور به سوی من است

و گفته هیچ برگی بی اذن من روی زمین نمی افتد
و هیچ بیماری شفا پیدا نمی کند

حتی اگر نبی اش باشد و صاحب علم اللهی

و هر کس طعم مرگ را خواهد چشید

خدای ما حاکم مطلق است

و حاکمی است که مردم را به عقل و صلح و سازش فرا خوانده است

خدای ما جواب سوالات شما را داده است

و برگزیده ترین نژاد بشر که رهب تمامی انبیا است را

در میان اعراب برگزید و او را کتابی روشن برای اهل تقوا داد

خدای ما خدای آگاه است
وآگاهی را دوست دارد

و ای زرتشتیان بدانید

خدوند نیاری به پرستش ما ندارد و این ماییم که به او نیاز داریم

خدا قبله نماز را در ایین ما مشخص کرده است
و ان کعبه
اولین خانه برای عبادت بشر است

آری بیایید به دین ما که خدایش
عقل و منش و گفتار نیک را می پسندد

خدایی که با تماثیل زیبا روح آدمی را جلا می دهد

خدایی که به همه آزادی داده است تا راه را برگزینند
و در انتخاب دین آزاد اند
اما اگر حق را یافتند و روی گردان شدنند

مجازات خواهند شد

خدای منان درخشان ترین راه را به ما نشان داده است

ای اهل تقوا و ای زرتشتیانی که علم را به عمل موبدانتان ترجیح می دهید

بدانید و آگاه باشد که ما قران و حدیث سند آورده و باطل بودن گفتار عالم دینتان را به اثبات رساندیم

بروید و ببینید

که خدا هرکس را که طالب هدایت است هدایت می کند

و بدانید که هرجا باشید در زیر سایه او هستید همو که معجزاتی برای اهل یقین فرستاد
تا ببینند و بفکر کردن بپردازند

او همان خدایی است که به ما مسلمانان فرمان داد تا به اهل کتاب به نیکی مجادله کنیم مگر انان که ستم می کنند

او همان خدایی است که به اهل کتاب فرمان داد تا سر تسلیم به اخرین نبی و برگزیده ترین نژاد بشر

به نجات دهنده های او ایمان اورید

و بدانید که خدا شاهد است بر اعمال و افکار و او محیط است

واما در ادامه اگر زرتشتیان عزیز بخواهند جواب های داده شده به سوالات موبدتان را جواب خواهم داد تا بدانید که ما

سوالات شان را جواب گو هستیم

باشد که بدانید با ایمان به پیامبر اسلام

به دین خود عمل کرده و زرتشتی حقیقی خواهید بود

و امیدوارم در پناه خدایی باشید که نورش نور نا دیدنی است و مخلوق نیست بلکه خالق است
و امیدوارم به راستی در جست و جوی حق باشید

و امیدوارم در این ماه رحمت شما نیز بهر های از لطف خدا برده و سوالاتی که در دین شما به شما پاسخ داده نشده را از ما بخواهید
و به شما پاسخ دهیم

در پناه خداوند نا دیدینی و قادر مطلق و صاحب حکمت و نور قلب ما باشید

پروردگارا ما را از شر مردمان صاحب گوهر پلیدی در امان دار و در سایه لطف و رحمت خویش قرار ده و به راه حق فرا خوان
و کمک کن تا راه حق را بپیماییم و تو برسیم و از ایمان آورندگان حقیقی باشیم:Hedye:

mkk1369;135151 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

هو نور السمات و الارض و هو سمیع و بصیر
و هو خالق کل شی و هو احد و هو شهید
هو علی و هو حی




ما برای اهل تقوا و تفکر سند ارائه کردیم و ترسی هم از خدای شاهدمان نداریم

خدایی که نه نوری است که مخلوق باشد

و جایگاهش آن قدر پایین که نور باشد همان نوری که مخلوق است

و باز از زرتشتیان گرامی تقاضی دارم

به جای گوش دادن به توجیهات موبدانشان

خود به اندیشه بنشینند
و از حکم اناان نترسند

و از این دین خارج شوند

دینی که خدایش را نور تلقی کرده و در حد یک مخلوق پایی می آورد آِِن الهی نیست!

خدا نور هست

اما نور به معنای فتون نیست

خداوند نور ایمان و نور قلب انسان های طالب حق است

همان نور که هنگامی که یک مادر به صورت فرزندش لبخند می زند در قلب حس می شود

خدای ما مخلوق نیست که فتون باشد

بلکه خدای ما خالق است و دور از مخلوق!!!

خدای ما نادیدنی است
خدای ما واحد و صاحب حکمت است

خدای ما به اندیشه نیک و منش نیکو سفارش کرده است
و راه و رسم را آموخته

خدای ما به انبیا و اوصیا یش حکمت و علوم یاد داده و گفته که بازگشت همه امور به سوی من است

و گفته هیچ برگی بی اذن من روی زمین نمی افتد
و هیچ بیماری شفا پیدا نمی کند

حتی اگر نبی اش باشد و صاحب علم اللهی

و هر کس طعم مرگ را خواهد چشید

خدای ما حاکم مطلق است

و حاکمی است که مردم را به عقل و صلح و سازش فرا خوانده است

خدای ما جواب سوالات شما را داده است

و برگزیده ترین نژاد بشر که رهب تمامی انبیا است را

در میان اعراب برگزید و او را کتابی روشن برای اهل تقوا داد

خدای ما خدای آگاه است
وآگاهی را دوست دارد

و ای زرتشتیان بدانید

خدوند نیاری به پرستش ما ندارد و این ماییم که به او نیاز داریم

خدا قبله نماز را در ایین ما مشخص کرده است
و ان کعبه
اولین خانه برای عبادت بشر است

آری بیایید به دین ما که خدایش
عقل و منش و گفتار نیک را می پسندد

خدایی که با تماثیل زیبا روح آدمی را جلا می دهد

خدایی که به همه آزادی داده است تا راه را برگزینند
و در انتخاب دین آزاد اند
اما اگر حق را یافتند و روی گردان شدنند

مجازات خواهند شد


خدای منان درخشان ترین راه را به ما نشان داده است

ای اهل تقوا و ای زرتشتیانی که علم را به عمل موبدانتان ترجیح می دهید

بدانید و آگاه باشد که ما قران و حدیث سند آورده و باطل بودن گفتار عالم دینتان را به اثبات رساندیم

بروید و ببینید

که خدا هرکس را که طالب هدایت است هدایت می کند

و بدانید که هرجا باشید در زیر سایه او هستید همو که معجزاتی برای اهل یقین فرستاد
تا ببینند و بفکر کردن بپردازند

او همان خدایی است که به ما مسلمانان فرمان داد تا به اهل کتاب به نیکی مجادله کنیم مگر انان که ستم می کنند

او همان خدایی است که به اهل کتاب فرمان داد تا سر تسلیم به اخرین نبی و برگزیده ترین نژاد بشر

به نجات دهنده های او ایمان اورید

و بدانید که خدا شاهد است بر اعمال و افکار و او محیط است

واما در ادامه اگر زرتشتیان عزیز بخواهند جواب های داده شده به سوالات موبدتان را جواب خواهم داد تا بدانید که ما

سوالات شان را جواب گو هستیم

باشد که بدانید با ایمان به پیامبر اسلام

به دین خود عمل کرده و زرتشتی حقیقی خواهید بود

و امیدوارم در پناه خدایی باشید که نورش نور نا دیدنی است و مخلوق نیست بلکه خالق است
و امیدوارم به راستی در جست و جوی حق باشید

و امیدوارم در این ماه رحمت شما نیز بهر های از لطف خدا برده و سوالاتی که در دین شما به شما پاسخ داده نشده را از ما بخواهید
و به شما پاسخ دهیم


در پناه خداوند نا دیدینی و قادر مطلق و صاحب حکمت و نور قلب ما باشید

پروردگارا ما را از شر مردمان صاحب گوهر پلیدی در امان دار و در سایه لطف و رحمت خویش قرار ده و به راه حق فرا خوان
و کمک کن تا راه حق را بپیماییم و تو برسیم و از ایمان آورندگان حقیقی باشیم:Hedye:

آقای mkk درود
اگر شما چنین خدایی دارید، پس چرا پشت ماشینها مینویسید بیمه فلان امام، چرا هنگام بلند کردن میگویید یا .... چرا میگویید یا امام .... امامزاده .... به دادم برس؟
تو اگر بلدی چرا طالبان و وهابیان را مسلمان نمیکنی؟ تو اگر بلدی چرا پسر دخترای تو خیابانهای تهران، چرا بازار جمهوری اسلامی را اسلامی نمیکنی؟ تو اگر بلدی چرا دست به دامن کافران روس میشوید تا باران ببارانند؟ چرا دعا نمیخوانید که خدا خودش برایتان باران بباراند؟
توبه کن از این همه عجب و خودخواهی و غرور.

بسم الل الرحمن الرحیم

هو حکیم
و هو قادر
و اوست هادی و جز او کسی نمی تواند احدی را هدایت کند مگر او بخواهد

موبدیار مهران;135206 نوشت:
اگر شما چنین خدایی دارید، پس چرا پشت ماشینها مینویسید بیمه فلان امام، چرا هنگام بلند کردن میگویید یا .... چرا میگویید یا امام .... امامزاده .... به دادم برس؟

او همان خدایی ایست که وسیله و اسباب قرب را قرار داد تا با وسیله بندگان صالحش به او نزدیک شده وبا شفاعت انان به خواسته ها خود برسیم

موبدیار مهران;135206 نوشت:
تو اگر بلدی چرا طالبان و وهابیان را مسلمان نمیکنی؟

نیازی نیست
چرا که آنان مسلمانند

موبدیار مهران;135206 نوشت:
تو اگر بلدی چرا پسر دخترای تو خیابانهای تهران، چرا بازار جمهوری اسلامی را اسلامی نمیکنی؟

چون خودشان باید بخواهند و هدایت به دست خدا است

موبدیار مهران;135206 نوشت:
تو اگر بلدی چرا دست به دامن کافران روس میشوید تا باران ببارانند؟

چرا که ما ادمیان بدون تلاش چیزی بدست نمی آوریم

موبدیار مهران;135206 نوشت:
چرا دعا نمیخوانید که خدا خودش برایتان باران بباراند؟

چو ما درجا زدن را نمی پسندیم و اول تلاش می کنیم و بعد دعا که خدایمان رحمت کند

موبدیار مهران;135206 نوشت:
توبه کن از این همه عجب و خودخواهی و غرور.

توبه از گناهی می کنم که مرتکب شده باشم

و خداوند تواب و رحیم است

:Gol:

mkk1369;135210 نوشت:

نیازی نیست
چرا که آنان مسلمانند

چون خودشان باید بخواهند و هدایت به دست خدا است

چرا که ما ادمیان بدون تلاش چیزی بدست نمی آوریم

چو ما درجا زدن را نمی پسندیم و اول تلاش می کنیم و بعد دعا که خدایمان رحمت کند

توبه از گناهی می کنم که مرتکب شده باشم

و خداوند تواب و رحیم است

:gol:


آقای محمد
درود
نه دیگر کفگیرت ته دیگ خورده است. شما از یک سو معامله با کافر را حرام میدانید و از سوی دیگر با کافران روس و چین معامله میکنید. از یک سوی مردم را به دعای باران میخوانید و میگویید که فلان و چنان، از سوی دیگر میگویید که خب خدا که پاسخمان را نداد دست به دامن روسهای خدا نشناس بشویم.
از یک سوی طالبان و وهابیان را مسلمان میدانید، در حالی که ایشان شما را رد کرده و مهدور الدم میدانند، از سوی دیگر خودتان هم ایشان را رد میکنید.
دیگر ارزش پاسخ دادن ندارید.

نقل قول:

دین مجوس=زرتشتی

باسلام

واقعیت این است که هیچ دلیل قاطعی بر انطباق نام مجوس بر آیین زردشتی وجود ندارد و مترادف دانستن آیین مجوس با آیین زرتشت از سوی بعضی از تاریخ نگاران اسلامی و عده ای از مستشرقین، نتیجه ی برخی گزارش های غلط تاریخی و نبودن منابع دست اول از این دو آیین است; اما با مراجعه به منابع حدیثی شیعه و روایات ائمه ی معصومین(علیهم السلام) در می یابیم که آنان بین این دو آیین فرق گذاشته و مردم را از یکی دانستن این دو برحذر داشته اند; به عنوان مثال، در روایتی طولانی که فردی زندیق از امام صادق(علیه السلام)در مورد مطالب گوناگون سؤال می کند، وقتی از پیامبر آیین مجوس می پرسد، امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
ما من امة الا خلافیها نذیر;[14] هیچ امتی نیست مگر این که از سوی خداوند منذری برای آنهامبعوث شده است. برای مجوس نیز از سوی خداوند پیامبری با کتاب آسمانی فرستاده شد، لکن آنها او را تکذیب کرده و کتابش را انکار نمودند.
زندیق می پرسد: آن پیغمبر خالد بن سنان است؟ حضرت می فرماید: «خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده است...» زندیق می پرسد: آیا زردشت پیامبر مجوس است؟ امام می فرماید:
زردشت در میان مجوس با زمزمه آمد و ادعای نبوت کرد و عده ای از آنان به او ایمان آورده و عده ای او را انکار کرده و بیرونش کردند تا این که در بیابان طعمه ی درندگان شد.[15]
در این حدیث امام صادق(علیه السلام) بین مجوس و آیین زرتشت فرق گذاشته و می فرماید که مجوس پیامبر داشته اند; ولی ادامه ی حدیث نشان می دهد که پیامبر آنان خالد بن سنان یا زردشت نیست، بلکه شخص دیگری است.
در حدیث دیگری امام(علیه السلام) می فرماید:
مجوس پیامبری داشت که او را کشتند و کتابش را سوزاندند. او کتابی که در پوست دوازده هزار گاو نوشته شده بود را به میان آنان آورد و به او جاماسب گفته می شود.[16]
طبق مضمون دو حدیث فوق و احادیث دیگری که در کتب روایی شیعه ذکر شده،[17]زرتشت بنیان گذار آیین مجوس نبوده و این آیین توسط پیامبر دیگری تبلیغ شده است. به تعبیر دیگر، آیین مجوس، پیامبری غیر از زردشت و کتابی غیر از اوستا داشته است و دو آیین مجوس و زرتشت مترادف هم نیستند; بنابراین نمی توانیم به این دلیل که پیامبر(صلی الله علیه وآله)و ائمه ی معصومین(علیهم السلام)مجوسیان را از اهل کتاب شمرده اند، زردشت را پیامبر و اوستا را کتاب آسمانی بدانیم.
مترادف نبودن مجوس و زردشت در دیگر منابع نیز پذیرفته شده است; چنانکه مؤلف تاج العروس می نویسد:
مجوس بر وزن صبور مردی بود با گوش های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فراخواند، به طوری که بعضی ها گمان کرده اند آن «زردشت» فارسی نیست; زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده، در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است. کلمه ی مجوس معرب «منج گوش» است.[18]
از مستشرقین نیز مؤلف کتاب دین های ایران باستان می نویسد:
... تا اندازه ای قطعی است که یک دین مزدایی نه تنها پیش از زردشت وجود داشته، بلکه دیرزمانی پس از او هم بی آن که برخوردی با ساختمان دین او داشته باشد، وجود داشته است. من میان دین مزدایی و دین زردشت، که تنها پرداخت ویژه ای از دین مزدایی است، جدایی می نهم.[19]
طبق اظهارنظر مؤلف تاج العروس و دین های ایران باستان، زردشت، مصلح در میان مجوس بوده و آیین زردشت در طول آیین مجوس و از شاخه های آن است که با گذشت زمان گسترش یافته و جایگزین و تنها قرائت از دین مجوسی شده است; لذا بیش تر اعتقادات و اندیشه های اصلی آیین زرتشتی ریشه در دین مجوس دارد و برای بررسی آیین زرتشت نباید از دین مجوس غافل بود; ولی وابستگی این دو آیین موجب نخواهد شد تا زردشت را پیامبر و کتاب اوستا را کتاب آسمانی بشماریم.

[15]. علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10، ص 179، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 هـ. ق); و احمد بن علی طبرسی، احتجاج، (انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1416)، ج 2، ص 236.
[16]. شیخ محمد بن حسن طوسی، التهذیب، (بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1412)، ج 6، ص 175.
[17]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، (مؤسسه آل البیت، چاپ دوم، 1414)، ج 29، ص 222.
[18]. سید محمد مرتضی حسینی، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، (دارالهدایه، 139 ق)، ج 16، ص 495.
[19]. هنریک ساموئل نیبرگ، دین های ایران باستان، ترجمه ی سیف الدین نجم آبادی، (تهران: مرکز ایرانی مطالعه ی فرهنگ ها، تهران، 1359)، ص 25.
منبع کلی:مقاله ی آیازرتشت جزو ادیان الهی است؟،نویسنده آقای رسول رضوی

مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:Sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:Sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:Sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:Sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .

رضا;135319 نوشت:
مجوس كيانند؟
واژه ((مجوس )) فقط يك بار در قرآن مجيد در همين آيات مطرح شده و با توجه به اينكه در برابر مشركان و در صف اديان آسمانى قرار گرفته اند چنين بر مى آيد كه آنها داراى دين و كتاب و پيامبرى بوده اند.:Sham:
ترديدى نيست كه امروز مجوس به پيروان زردشت گفته مى شود، و يا لااقل پيروان زردشت بخش مهمى از آنان را تشكيل مى دهند، ولى تاريخ خود زردشت نيز به هيچوجه روشن نمى باشد، تا آنجا كه بعضى ظهور او را در قرن يازدهم قبل از ميلاد دانسته اند و بعضى در قرن ششم يا هفتم !.:Sham:
اين تفاوت و اختلاف عجيب يعنى پنج قرن ! نشان مى دهد كه تا چه اندازه تاريخ زردشت تاريك و مبهم است .
معروف اين است او كتابى به نام اوستا داشته كه در سلطه اسكندر بر ايران از بين رفته است ، و بعدا در زمان بعضى از پادشاهان ساسانى بازنويسى شده .
از عقائد آنها مطالب زيادى در دست نداريم ، ولى چيزى كه امروز بيش از همه شهرت دارد مساءله اعتقاد به دو مبداء خير و شر يا نور و ظلمت است ، به اين ترتيب كه خداى نيكيها و نور را ((اهورامزدا)) و خداى شر و ظلمت را ((اهريمن )) مى دانند، و به عناصر چهار گانه مخصوصا ((آتش )) احترام بسيار مى گذارند تا آنجا كه آنها را آتش پرست مى خوانند و هر جا آنها هستند آتشكده اى كوچك يا بزرگ نيز وجود دارد.:Sham:
بعضى واژه مجوس را از ماده ((مغ )) كه به پيشوايان و روحانيين اين مذهب مى گفتند مشتق مى دانند، و ((مؤ بد)) كه اكنون به روحانيين آنها گفته مى شود در اصل از ريشه ((مغود)) بوده .
در روايات اسلامى آنها از پيروان يكى از انبياى بر حق شمرده شده اند (كه بعدا از اصل توحيد منحرف گشته و به افكار و عقائد شرك آلود روى آورده اند).:Sham::Sham:
در بعضى از روايات مى خوانيم مشركان مكه از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند از آنها جزيه بگيرد، و اجازه بت پرستى به آنها بدهد!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: من جز از اهل كتاب جزيه نمى گيرم ، آنها در پاسخ نوشتند تو چگونه چنين ميگوئى در حالى كه از مجوس منطقه ((هجر)) جزيه گرفته اى ؟!
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: ان المجوس كان لهم نبى فقتلوه و كتاب احرقوه : ((مجوس پيامبرى داشتند و كتاب آسمانى ، پيامبرشان را به قتل رساندند، و كتاب او را آتش زدند))!.:Sham:
در حديث ديگرى از ((اصبغ بن نباته )) مى خوانيم كه على (عليه السلام ) بر فراز منبر فرمود: سلونى قبل ان تفقدونى ((از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه مرا نيابيد)). ((اشعث بن قيس )) (منافق معروف ) برخاست و گفت : اى امير مؤ منان چگونه از مجوس جزيه گرفته مى شود در حالى كه كتاب آسمانى بر آنها نازل نشده و پيامبرى نداشته اند؟
على (عليه السلام ) فرمود: آرى اى اشعث قد انزل الله اليهم كتابا و بعث اليهم نبيا: ((خداوند كتابى بر آنها نازل كرده و پيامبرى مبعوث نموده است )). و در حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليه السلام ) مى خوانيم كه پيامبر فرمود: سنوا بهم سنة اهل الكتاب ، يعنى المجوس : ((با آنها طبق سنت اهل كتاب رفتار كنيد، منظور پيامبر اسلام مجوس بود)).
ضمنا بايد توجه داشت كه واژه ((مجوس )) جمع است و مفرد آن ((مجوسى )) است .

آقای رضا
درود
اگر زرتشتیان آتش پرست بودند یا دوگانه پرست و مشرک بودند، یا با محارم خود ازدواج میکردند، دست کم در این حدیثهایی که نقل کردید، به آن اشاره میشد.
دوم:
دگرگونی واکه «گ» به «و»، «غ»، «ج»، «ک»، «ق» در زبان فارسی امروزین بسیار روی داده است: دموگ=دماغ
کندوگ=خندق، انگوروگ= آنغوره= آنکارا، وناه= گناه، ویشتاسب=گشتاسب، وهرک=گرگ، وراز= گراز=براز(ایدن)،
واژه «مگَ/مَزَ مَگَ» در گاتها به کسانی گفته میشود که دین زرتشتی را درست دریافته و در اندیشه، گفتار و کردار بکار میبندند.
هنگامی که این مگ ها به فرهنگ اروپایی راه یافتند، چون همه مرد بودند، یونانی رومی ها به نام آنها پسوند نرینه ساز (مذکر) اوس و اُس دادند. همانگونه که واکه «جی» در انگلیسی هم «گ» و هم «ج» گفته میشود، از اینروی ماگوس/مگوس/مجوس یک واژه هستند.
با دگرگونی «گ» به«و» و «غ»، میشود «مو» و «مغ». با افزودن پسوند «پت=بد» به معنای نگهبانی و پاسداری است. از این روی موپت=موبد، مغ، مجوس همگی یک واژه هستند.
maga+us/os=magos/magus
maga+ic=magic
almighty

آقای رضا
یکبار دیگر برای چند دهمین بار میگویم.
پرستیدن به معنای پرستاری کردن است. کاری که پرستار در بیمارستان برای بیمار یا سرپرست جایی برای آن جا انجام میدهد.
از این روی آتش پرستی یعنی نگهبانی و پاسداری از آتش. این نیز به یک سنت باستانی از دوره پارینه سنگی باز میگردد، که اگر آتش خاموش میشد، دیگر نمی توانستند روشنش کنند.
در زندگی نامه ابن سینا است که آتش خانه اش خاموش شد، برای گرفتن آتش به نانوایی رفت ولی ظرف نداشت. همه حیران ماندند. تا اینکه کودکی گفت خاکستر در کف دست ابن سینا بریزید و روی آن آتش بگذارید....
فلسفه روشن نگه داشتن و پاسداری از آتش اینست.

مریم کوچولو;135313 نوشت:
باسلام

واقعیت این است که هیچ دلیل قاطعی بر انطباق نام مجوس بر آیین زردشتی وجود ندارد و مترادف دانستن آیین مجوس با آیین زرتشت از سوی بعضی از تاریخ نگاران اسلامی و عده ای از مستشرقین، نتیجه ی برخی گزارش های غلط تاریخی و نبودن منابع دست اول از این دو آیین است; اما با مراجعه به منابع حدیثی شیعه و روایات ائمه ی معصومین(علیهم السلام) در می یابیم که آنان بین این دو آیین فرق گذاشته و مردم را از یکی دانستن این دو برحذر داشته اند; به عنوان مثال، در روایتی طولانی که فردی زندیق از امام صادق(علیه السلام)در مورد مطالب گوناگون سؤال می کند، وقتی از پیامبر آیین مجوس می پرسد، امام صادق(علیه السلام)می فرماید:
ما من امة الا خلافیها نذیر;[14] هیچ امتی نیست مگر این که از سوی خداوند منذری برای آنهامبعوث شده است. برای مجوس نیز از سوی خداوند پیامبری با کتاب آسمانی فرستاده شد، لکن آنها او را تکذیب کرده و کتابش را انکار نمودند.
زندیق می پرسد: آن پیغمبر خالد بن سنان است؟ حضرت می فرماید: «خالد یک نفر عرب بدوی بوده و پیغمبر نبوده است...» زندیق می پرسد: آیا زردشت پیامبر مجوس است؟ امام می فرماید:
زردشت در میان مجوس با زمزمه آمد و ادعای نبوت کرد و عده ای از آنان به او ایمان آورده و عده ای او را انکار کرده و بیرونش کردند تا این که در بیابان طعمه ی درندگان شد.[15]
در این حدیث امام صادق(علیه السلام) بین مجوس و آیین زرتشت فرق گذاشته و می فرماید که مجوس پیامبر داشته اند; ولی ادامه ی حدیث نشان می دهد که پیامبر آنان خالد بن سنان یا زردشت نیست، بلکه شخص دیگری است.
در حدیث دیگری امام(علیه السلام) می فرماید:
مجوس پیامبری داشت که او را کشتند و کتابش را سوزاندند. او کتابی که در پوست دوازده هزار گاو نوشته شده بود را به میان آنان آورد و به او جاماسب گفته می شود.[16]
طبق مضمون دو حدیث فوق و احادیث دیگری که در کتب روایی شیعه ذکر شده،[17]زرتشت بنیان گذار آیین مجوس نبوده و این آیین توسط پیامبر دیگری تبلیغ شده است. به تعبیر دیگر، آیین مجوس، پیامبری غیر از زردشت و کتابی غیر از اوستا داشته است و دو آیین مجوس و زرتشت مترادف هم نیستند; بنابراین نمی توانیم به این دلیل که پیامبر(صلی الله علیه وآله)و ائمه ی معصومین(علیهم السلام)مجوسیان را از اهل کتاب شمرده اند، زردشت را پیامبر و اوستا را کتاب آسمانی بدانیم.
مترادف نبودن مجوس و زردشت در دیگر منابع نیز پذیرفته شده است; چنانکه مؤلف تاج العروس می نویسد:
مجوس بر وزن صبور مردی بود با گوش های کوچک که برای ملت مجوس دینی وضع کرد و مردم را به آن فراخواند، به طوری که بعضی ها گمان کرده اند آن «زردشت» فارسی نیست; زیرا زردشت بعد از ابراهیم بوده، در صورتی که مجوس دین قدیم است و زردشت بعدها آن را تجدید کرده و تغییراتی داده است. کلمه ی مجوس معرب «منج گوش» است.[18]
از مستشرقین نیز مؤلف کتاب دین های ایران باستان می نویسد:
... تا اندازه ای قطعی است که یک دین مزدایی نه تنها پیش از زردشت وجود داشته، بلکه دیرزمانی پس از او هم بی آن که برخوردی با ساختمان دین او داشته باشد، وجود داشته است. من میان دین مزدایی و دین زردشت، که تنها پرداخت ویژه ای از دین مزدایی است، جدایی می نهم.[19]
طبق اظهارنظر مؤلف تاج العروس و دین های ایران باستان، زردشت، مصلح در میان مجوس بوده و آیین زردشت در طول آیین مجوس و از شاخه های آن است که با گذشت زمان گسترش یافته و جایگزین و تنها قرائت از دین مجوسی شده است; لذا بیش تر اعتقادات و اندیشه های اصلی آیین زرتشتی ریشه در دین مجوس دارد و برای بررسی آیین زرتشت نباید از دین مجوس غافل بود; ولی وابستگی این دو آیین موجب نخواهد شد تا زردشت را پیامبر و کتاب اوستا را کتاب آسمانی بشماریم.

[15]. علامه محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 10، ص 179، (بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403 هـ. ق); و احمد بن علی طبرسی، احتجاج، (انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1416)، ج 2، ص 236.
[16]. شیخ محمد بن حسن طوسی، التهذیب، (بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1412)، ج 6، ص 175.
[17]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، (مؤسسه آل البیت، چاپ دوم، 1414)، ج 29، ص 222.
[18]. سید محمد مرتضی حسینی، تاج العروس، تحقیق محمد الطناحی، (دارالهدایه، 139 ق)، ج 16، ص 495.
[19]. هنریک ساموئل نیبرگ، دین های ایران باستان، ترجمه ی سیف الدین نجم آبادی، (تهران: مرکز ایرانی مطالعه ی فرهنگ ها، تهران، 1359)، ص 25.

منبع کلی:مقاله ی آیازرتشت جزو ادیان الهی است؟،نویسنده آقای رسول رضوی



مریم کوچولوی گرامی
درود
این سندها که همگی رو نویسی از روی دست همدیگر هستند.
اگر این حدیث و روایتها اندکی درست بود، با دانشی که از امام نقل میکنید، باید میدانستند که کتاب آسمانی زرتشتیان گاتها است و اوستا را موبدان نوشته اند. اوستای هخامنشی بر روی دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود. سندش هم یونانی هایی که به ایران آمده و درس خوانده اند.
میدانید موبدان زرتشتی آنچنان دانشمند بودند که اروپاییان فکر میکردند ایشان جادو میکنند.
maga+ic=magic
همانگونه که میبینید، مگ که یک عنوان گاتهایی است، با پسوند نسبت ایک شده مجیک یعنی جادوی سفید یا جادوی خوب در برابر سورسری و فتچ به معنای جادوی سیاه و بد......
مریم خانم، سند باید بی طرف باشد. سند باید دست اول باشد. سند باید از خود سخن طرف روبرو یا نوشته هایش باشد. سند باید دادگاه پسند و خرد پسند و بهترینش خداپسند باشد. اینکه فلانی چنین نقل کرد و چنان که سند نمیشود.

ببینید، اگر کسی حتی یک دور اوستا را مرور کند، در همه آن گاتها کتاب آسمانی اشو زرتشت است. بنابراین اگر حدیث و روایتهایی که نقل کرده اید، درست است، دست کم میبایست به این نکته اشاره کنند. نه آنکه جاماسب و غیره و غیره را نام برند.

موبدیار مهران;135400 نوشت:
آقای رضا
درود
اگر زرتشتیان آتش پرست بودند یا دوگانه پرست و مشرک بودند، یا با محارم خود ازدواج میکردند، دست کم در این حدیثهایی که نقل کردید، به آن اشاره میشد.

[=Century Gothic]با سلام
جناب مهران برای آخربن بار به شما تذکر میدهم که دست از دروغ پردازی بردارید!!مثل اینکه این خصلت هنوز
[=Century Gothic] از زمان ساسانیان [=Century Gothic] ادامه دارد!!؟
مگر بنده برای شما علاوه بر منابع و سندهای به جا مانده در تاریخ ثابت نکردم ازدواج با محارم را!!
در این تاپیک :Sham:

ازدواج با محارم در دین زرتشتی

یکی دیگر از مواردی که این قضیه را ثابت میکند قضیه[=Century Gothic] ارث بردن مجوسیان بوده که فقها به ان پاسخ داده اند :Sham:
[=Century Gothic]در فقه شیعه فقهاء در بحث ارث مجوس درباره این دو قاعده اظهار نظر کرده اند بنابراین روش بحث بدین صورت است که اگر فقیهی از فقهاء شیعه ارث بردن مجوسی را با نسب و سبب باطل از دید اسلام بپذیرد در این صورت قاعده الزام یعنی الزام آنها را به معتقداتشان و ابرام نکاح و ارث آنها را پذیرفته است و تخصیص این دو قاعده از اصل اولیه ثابت خواهد شد و گرنه رسیدگی قضایی فقط بنحو « ماأَنزَلَ اللهُ» واحکام اسلام خواهد بود توضیح مطلب به این شرح می باشد :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]مجوسی گاهی با محارم خود ازدواج می کند با این اعتقاد که این ازدواج در دین خودشان صحیح است و گاهی با حلال های اسلامی ازدواج مي کند بنابراین بواسطه ازدواج صحیح نسب و سبب صحیح و بواسطه ازدواج فاسد نسب و سبب فاسد بوجود می آید و منظور از فاسد آن چیزی است که از نکاح فاسد و حرام از نظر ما مسلمانان بوجود می آید نه از دید خودشان زیرا از دیدگاه خود آنها ازدواج با سبب فاسد مثل ازدواج با مادر یا خواهر یا دختر و ... و نسب و سبب حاصل از این ازدواج صحیح است مانند اینکه مجوسی ازدواج کند با مادرش و از این ازدواج فرزندی متولد شود در این صورت از نظر دین اسلام نسب فرزند و سبب زوجه فاسد می باشد و از دید خودشان این نسب و سبب صحیح است .[=Century Gothic]
[=2 Lotus]

فقهاي شیعه دراین باره سه نظر دارند :
گروهی معتقدند که : مجوسی ها با نسب و سبب چه آن دو از نظر اسلام جایز باشند یا نه ارث می برند .
گروه دوم می گویند :مجوسی هافقط باانساب صحیح واسباب صحیح از نظراسلام ارث می برندو با انساب واسباب فاسد درهیچ حالی ارث نمی برند .

گروه سوم براین عقیده اند که :مجوس با نسب فاسد می تواند ارث ببرد اما با نکاح و سبب فاسد ارث نمی برد بنابراین بنا به نظر این گروه مجوسی ها و کفار با نسب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند اما با سبب فاسد ارث نمی برند و فقط با سبب صحیح ارث می برند .

گفتار دوم : نظر و ادله معتقدین به قول اول
الف) نظر و ادله شیخ طوسی
ابتدا به بررسی نظرات و دلیل های شیخ طوسی که معتقد است مجوسی ها با نسب و سبب چه فاسد و چه صحیح ارث می برند می پردازیم :
ایشان در کتاب تهذیب الاحکام حدیث 1299باب ارث مجوس آورده اند :
سکونی از امام جعفر صادق(ع) نقل مي كند كه: حضرت علی (ع) به مجوسی ها وقتی که با مادرشان یا خواهرشان یا دخترشان ازدواج می کردند از دو جهت ارث می دادند یک جهت اینکه آن زن مادر یا خواهر یا دختر آن مجوسی است و جهت دیگر اینکه زوجه اوست.
(صدوق،من لا يحضره الفقيه،ج4،ص303)


ب) همچنین از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : همانا هر قوم و گروهی که به چیزی معتقد باشند آنها را به حکم همان چیز الزام می کنیم .
پس اگر مجوسی ها طبق دین و آیین خودشان اعتقاد به صحت این نوع ازدواج دارند شایسته است با توجه به این احادیث و دلایل ، ما نیز نکاح آنها را صحیح و جایز بدانیم.


ب) نظر و ادله علامه حلی
صاحب مختلف الشیعه می فرماید : قول قوی این است که مجوسی ها از هر دو جهت یعنی هم نسب و هم سبب ارث می برند خواه در شرع اسلام جایز باشند یا نباشند زیرا انساب و اسباب آنها حتی اگر دردین اسلام جایزنباشد در نزد خودشان که جایز است و ازدواجشان با محارم بر طبق نظر و مذهب خود آنها نکاح محسوب می شود و ما مأموریم که آنها را در مورد آن چیزهایی که درمذهب خودشان صحیح می دانند تأیید کنیم و نهی شده ایم از قذف آنها زیرا طبق روایت نهی از قذف ازدواج آنها با مادر یا خواهر یا دختر و ... نکاح محسوب می شود به اضافه اینکه روایتی که در تهذیب الاحکام آمده بر این معنا دلالت دارد و آنها از هر دو جهت ارث می برند اگر چه در شریعت اسلام باطل باشد.
(حلي،مختلف،ج9،ص105)

ج) نظر و ادله صاحب جواهر الکلام
صاحب جواهر نظری همانند شیخ طوسی دارد و می فرماید :
ارث مجوسی به نسب و سبب چه صحیح باشد و چه فاسد، صحیح است به دلیل روایتی که سکونی از امام علی (ع) نقل کرده و همانا امام علی (ع) قائل به ارث مجوس بودند ولو اين كه با مادرش ازدواج کرده باشد ،از هر دو جهت یعنی هم از جهت مادر بودن و هم زوجیت و این روش همان روش قسطی است که خداوند در آیه به آن اشاره کرده و پیامبر راامر به حکم کردن بر طبق آن کرده است .
(نجفي،جواهر،ج39،ص320)


گفتار سوم : نظر و ادله معتقدین به قول دوم
الف)نظر و ادله ابن ادریس
ابن ادریس قائل است که مجوس فقط با انساب صحیح و اسباب صحیح از نظر اسلام ارث می برند و با سبب ها و نسب های فاسد در هیچ حالی ارث نمی برند ایشان می فرمایند : من به قول دوم فتوا می دهم و بر همین قول اعتماد می کنم زیرا خداوند متعال می فرماید :
« وَ أََنِِ احْکُمْ بَینَهُمْ بِِما أََْنزَلَ اللهُ» (مائده/49) و « وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِِّکُمْ فََمَنْ شاءَ فََلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فََلْیَکْفُرْ» (كهف/29)و «وَ إِنْ حَکَمْتَ فََاحْکُمْ بَینَهُمْ بِِالْقِسْطِ ».(مائده/42)


گفتار چهارم : نظر و ادله معتقدین به قول سوم الف) نظر و ادله ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)
ایشان در کتاب ارزشمند فقهي من لا یحضره الفقیه می فرماید:مجوسی ها با نسب چه صحیح و چه فاسد ارث می برند اما فقط با نکاح صحیح ارث می برند . بنابراین اگر مجوسی بمیرد و مادری داشته باشد که خواهرش باشد و همچنین زوجه اش باشد فقط این زن از جانب مادر بودن از میت مجوسی ارث می برد و از جهت خواهر بودن یا زوجه بودن ارثی نخواهد برد.
سپس ایشان همان روایت سکونی راازحضرت علی(ع) نقل می کندو می فرماید :من به روایتی که سکونی آن را منفرداً نقل کرده فتوا نمی دهم .
(صدوق،من لايحضره الفقيه،ج4،ص303)




ب) نظر و ادله شهیدین (شهید اول و شهید ثانی)
شهید اول در لمعه و به تبع ایشان شهید ثانی درشرح آن می فرمایند:
اصحاب امامیه درباره نحوه ارث بردن مجوسی ها اگر به حکام اسلامی مراجعه کنند اختلاف دارند .
گروهی قائل به ارث بردن آنها با نسب و سبب چه فاسد و چه صحیح هستند مثل شیخ طوسی و گروهی قائلند مجوسی ها فقط با نسب و سبب صحیح ارث می برند نظیر یونس بن عبدالرحمن و ابن ادریس و گروهی مانند شهید اول و فضل بن شاذان می گویند با نسب درهر حال چه صحیح و چه فاسد ارث می برند اما فقط با سبب صحیح ارث می برند و با سبب فاسد در هیچ حالی ارث نمی برند.

گفتار پنجم :‌ نظر صحیح و ادله آن درباره ارث مجوس صاحب مفتاح الکرامه همانند شیخ طوسی و صاحب جواهرالکلام قائل به قول اول در باب ارث مجوس می باشند و یعنی قائلند که مجوسی ها اهل کتاب با نسب و سبب چه صحیح و چه فاسد می توانند ارث ببرند و این نسب و سبب از نظر اسلام (همانطور که در نظر و دین خود آنها صحیح است) در مورد آنها تأیید وامضاء می شود و محکوم به صحت است ایشان دلایل خود را اینچنین بیان می دارد :
روایتی که سکونی از حضرت علی(ع) نقل کرده مبنی بر اینکه ایشان از دو جهت قائل به ارث مجوسی ها(وقتی آن مجوسی با مادر یا خواهر یا دخترش ازدواج می کرد) بودند یکی از جهت نسب یعنی مادر یا دختر یا خواهر بودن و دیگر از جهت سبب یعنی زوجه بودن این روایت در میان اصحاب امامیه مشهور است و شهرت آن بزرگترین امتیاز آن محسوب می شود از این روایت ومطالبی که می آوریم ضعف گفته های دیگر بخصوص گفته های صاحب سرائر معلوم می شود زیرا که ایشان قائلند مجوسی ها فقط با نسب و سبب صحیح ارث می برند .

یا علی ع

آقای رضا
درود
یا آگاهی از روش ارایه سند ندارید، یا صرفتان نمیکند.
سندهایی که ارایه کردید، همگی خودتان شاهد خودتان است. چه کسی میگوید شما درست میگوید، پدرم. چه کسی میگوید که پدرتان درست میگود، من. این که روش ارایه سند نیست. شما باید سند از دیگری بیاورید یا از خود ما سند بیاورید. آن دیگری هم نباید مهر و کین (حب و بغض) داشته باشد. باید راستگویی اش ثابت شده باشد.
در قرآن آمده که اگر اختلافی میان شما بود به خدا و رسولش مراجعه کنید. بنابراین اگر سندی از قران یا از عین سخن محمد (ص) هم هست میپذیرم.
امام صادق (ع) میگویند اگر حدیثی از امامان و پیامبر نقل شده که مستند به قرآن نبود، بکوبید به دیوار.
از این مجبورم همه سندهای شما را به دیوار بکوبم.

درود
با این همه شکی که همه شما به دین زرتشتی دارید، چرا خود پیامبر محمد (ص) یا امامان (ع) این دین را رد یا نقد نکرده اند؟ خواهشمندم عین قول را بنویسید، نقل قول را نمیپذیرم.

موبدیار مهران;137824 نوشت:
آقای رضا
درود
یا آگاهی از روش ارایه سند ندارید، یا صرفتان نمیکند.
سندهایی که ارایه کردید، همگی خودتان شاهد خودتان است. چه کسی میگوید شما درست میگوید، پدرم. چه کسی میگوید که پدرتان درست میگود، من. این که روش ارایه سند نیست. شما باید سند از دیگری بیاورید یا از خود ما سند بیاورید. آن دیگری هم نباید مهر و کین (حب و بغض) داشته باشد. باید راستگویی اش ثابت شده باشد.
در قرآن آمده که اگر اختلافی میان شما بود به خدا و رسولش مراجعه کنید. بنابراین اگر سندی از قران یا از عین سخن محمد (ص) هم هست میپذیرم.
امام صادق (ع) میگویند اگر حدیثی از امامان و پیامبر نقل شده که مستند به قرآن نبود، بکوبید به دیوار.
از این مجبورم همه سندهای شما را به دیوار بکوبم.

با سلام
جناب مهران در پستهای بالا و در تاپیک ازدواج با محارم ثابت کرده ایم !اگرقلب شما تاب و تحمل احادیث اهل بیت ع را ندارد که نباید ان را به دیوار کوبید !!؟

و فى (( بصائر الدرجات )) عن جابر قال : قال ابو جعفر عليه السلام : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان حديث آل محمد صلى الله عليه و آله صعب مستصعب ، لا يومن به الا ملك مقرب او نبى مرسل او عبد امتحن الله قلبه للايمان ، فما ورد عليكم من حديث آل محمد صلى الله عليه و آله فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه ، و ما اشمازت (منه ) قلوبكم و انكرتموه فردوه الى الله و الى الرسول و الى العالم من آل محمد صلى الله عليه و آله ، و انما الهالك اذا حدث احدكم بشى ء (منه ) لا يحتمله فيقول : و الله ما كان هذا، و الانكار هو الكفر.1

و در (( بصائر الدرجات )) از جابر، از امام باقر عليه السلام روايت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا حديث آل محمد ناآرام و سركش است ، به آن ايمان نمى آورد مگر فرشته مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمنى كه خداوند دل او را براى ايمان آزموده باشد.

پس هر حديثى از آل محمد كه به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آن را آشنا ديديد، بپذيريد، و هر حديثى كه دلتان از آن رميد و ناآشنايش ديديد، آن را به خدا و پيامبر و عالم آل محمد صلى الله عليه و آله رد كنيد، همانا هلاك شونده كسى است كه چون حديثى را كه تحمل آن را ندارد برايش بازگو كنند، گويد: به خدا سوگند چنين نيست . و انكار همان كفر است .

1-
(( بصائر الدرجات )) ص 21. (( كافى )) ج 1، ص 401.

رضا;169836 نوشت:
با سلام
جناب مهران در پستهای بالا و در تاپیک ازدواج با محارم ثابت کرده ایم !اگرقلب شما تاب و تحمل احادیث اهل بیت ع را ندارد که نباید ان را به دیوار کوبید !!؟

و فى (( بصائر الدرجات )) عن جابر قال : قال ابو جعفر عليه السلام : قال رسول الله صلى الله عليه و آله : ان حديث آل محمد صلى الله عليه و آله صعب مستصعب ، لا يومن به الا ملك مقرب او نبى مرسل او عبد امتحن الله قلبه للايمان ، فما ورد عليكم من حديث آل محمد صلى الله عليه و آله فلانت له قلوبكم و عرفتموه فاقبلوه ، و ما اشمازت (منه ) قلوبكم و انكرتموه فردوه الى الله و الى الرسول و الى العالم من آل محمد صلى الله عليه و آله ، و انما الهالك اذا حدث احدكم بشى ء (منه ) لا يحتمله فيقول : و الله ما كان هذا، و الانكار هو الكفر.1

و در (( بصائر الدرجات )) از جابر، از امام باقر عليه السلام روايت است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: همانا حديث آل محمد ناآرام و سركش است ، به آن ايمان نمى آورد مگر فرشته مقرب يا پيامبر مرسل يا مؤمنى كه خداوند دل او را براى ايمان آزموده باشد.

پس هر حديثى از آل محمد كه به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آن را آشنا ديديد، بپذيريد، و هر حديثى كه دلتان از آن رميد و ناآشنايش ديديد، آن را به خدا و پيامبر و عالم آل محمد صلى الله عليه و آله رد كنيد، همانا هلاك شونده كسى است كه چون حديثى را كه تحمل آن را ندارد برايش بازگو كنند، گويد: به خدا سوگند چنين نيست . و انكار همان كفر است .


1-(( بصائر الدرجات )) ص 21. (( كافى )) ج 1، ص 401.

آقای رضا
شما یک نکته بسیار مهم را نادیده گرفته اید و آن اینست که امامان (ع) تنها حدیث و روایتی را درست میدانستند که مستند به قرآن باشد. وگرنه کدام قلب راستکاری است که تاب دروغ را داشته باشد؟
اینهایی که نوشته اید، کدامشان سند تایید دروغهایتان است؟
کدامشان نوشته که دین زرتشتی مشرک است و با محارم ازداوج میکنند؟ شما در آن بحث نیز جز تکرار ادعاهایی دروغین کاری نکردید.

موبدیار مهران;170035 نوشت:
آقای رضا
شما یک نکته بسیار مهم را نادیده گرفته اید و آن اینست که امامان (ع) تنها حدیث و روایتی را درست میدانستند که مستند به قرآن باشد. وگرنه کدام قلب راستکاری است که تاب دروغ را داشته باشد؟
اینهایی که نوشته اید، کدامشان سند تایید دروغهایتان است؟
کدامشان نوشته که دین زرتشتی مشرک است و با محارم ازداوج میکنند؟ شما در آن بحث نیز جز تکرار ادعاهایی دروغین کاری نکردید.

[=century gothic]با سلام

[=Century Gothic]مگر بنده برای شما علاوه بر منابع و سندهای به جا مانده در تاریخ ثابت نکردم ازدواج با محارم را!!
در این تاپیک :Sham:

ازدواج با محارم در دین زرتشتی

یکی دیگر از مواردی که این قضیه را ثابت میکند قضیه[=Century Gothic] ارث بردن مجوسیان بوده که فقها به ان پاسخ داده اند :Sham:
[=Century Gothic]در فقه شیعه فقهاء در بحث ارث مجوس درباره این دو قاعده اظهار نظر کرده اند بنابراین روش بحث بدین صورت است که اگر فقیهی از فقهاء شیعه ارث بردن مجوسی را با نسب و سبب باطل از دید اسلام بپذیرد در این صورت قاعده الزام یعنی الزام آنها را به معتقداتشان و ابرام نکاح و ارث آنها را پذیرفته است و تخصیص این دو قاعده از اصل اولیه ثابت خواهد شد و گرنه رسیدگی قضایی فقط بنحو « ماأَنزَلَ اللهُ» واحکام اسلام خواهد بود توضیح مطلب به این شرح می باشد :[=Century Gothic]
[=Century Gothic]مجوسی گاهی با محارم خود ازدواج می کند با این اعتقاد که این ازدواج در دین خودشان صحیح است و گاهی با حلال های اسلامی ازدواج مي کند بنابراین بواسطه ازدواج صحیح نسب و سبب صحیح و بواسطه ازدواج فاسد نسب و سبب فاسد بوجود می آید و منظور از فاسد آن چیزی است که از نکاح فاسد و حرام از نظر ما مسلمانان بوجود می آید نه از دید خودشان زیرا از دیدگاه خود آنها ازدواج با سبب فاسد مثل ازدواج با مادر یا خواهر یا دختر و ... و نسب و سبب حاصل از این ازدواج صحیح است مانند اینکه مجوسی ازدواج کند با مادرش و از این ازدواج فرزندی متولد شود در این صورت از نظر دین اسلام نسب فرزند و سبب زوجه فاسد می باشد و از دید خودشان این نسب و سبب صحیح است .

رضا;170153 نوشت:
با سلام

مگر بنده برای شما علاوه بر منابع و سندهای به جا مانده در تاریخ ثابت نکردم ازدواج با محارم را!!
در این تاپیک :sham:

ازدواج با محارم در دین زرتشتی

یکی دیگر از مواردی که این قضیه را ثابت میکند قضیه ارث بردن مجوسیان بوده که فقها به ان پاسخ داده اند :sham:
در فقه شیعه فقهاء در بحث ارث مجوس درباره این دو قاعده اظهار نظر کرده اند بنابراین روش بحث بدین صورت است که اگر فقیهی از فقهاء شیعه ارث بردن مجوسی را با نسب و سبب باطل از دید اسلام بپذیرد در این صورت قاعده الزام یعنی الزام آنها را به معتقداتشان و ابرام نکاح و ارث آنها را پذیرفته است و تخصیص این دو قاعده از اصل اولیه ثابت خواهد شد و گرنه رسیدگی قضایی فقط بنحو « ماأَنزَلَ اللهُ» واحکام اسلام خواهد بود توضیح مطلب به این شرح می باشد :
مجوسی گاهی با محارم خود ازدواج می کند با این اعتقاد که این ازدواج در دین خودشان صحیح است و گاهی با حلال های اسلامی ازدواج مي کند بنابراین بواسطه ازدواج صحیح نسب و سبب صحیح و بواسطه ازدواج فاسد نسب و سبب فاسد بوجود می آید و منظور از فاسد آن چیزی است که از نکاح فاسد و حرام از نظر ما مسلمانان بوجود می آید نه از دید خودشان زیرا از دیدگاه خود آنها ازدواج با سبب فاسد مثل ازدواج با مادر یا خواهر یا دختر و ... و نسب و سبب حاصل از این ازدواج صحیح است مانند اینکه مجوسی ازدواج کند با مادرش و از این ازدواج فرزندی متولد شود در این صورت از نظر دین اسلام نسب فرزند و سبب زوجه فاسد می باشد و از دید خودشان این نسب و سبب صحیح است .


آقای رضا
چرا از زیر حقیقت فرار میکنی؟
حدیث و روایتی که به قرآن مستند نباشد، باید به دیوار کوبید. شما هنوز چنین سندی را ارایه نکردید. شما هنوز عین قول محمد (ص) یا امامان (ع) را که زرتشتیان مشرکند، با محارم ازدواج میکنند وووو را ارایه نکرده اید. شما هنوز سندی که دین زرتشت کامل نیست، ارایه نکرده اید. شما جز تکرار مشتی دروغ تاریخی که هیچ سندی هم ندارد کاری نکرده اید.
قرار بود شما از قانون مدنی ساسانی، قانون شرعی ساسانی، نوشته های ساسانی ووووو سندی ارایه کنید که خئوت ودث یک رابطه جنسی است که منجر به زایش بچه میگردد. چنین نکردید. این در حالی است که در قانون مدنی ساسانی هست که پدر ناتوان از بچه دار شدن که تنها دختر دارد یا پسری که بدون ازدواج مرده است، در سند و به گونه صوری با یکی از محارمش عقد بسته شود ولی زن با مرد دیگری ازدواج کرده و نخستین پسرشان به نام آن مرد ناتوان یا آن پسر مرده ثبت گردد تا بازمانده داشته باشد........

موبدیار مهران;170356 نوشت:
این در حالی است که در قانون مدنی ساسانی هست که پدر ناتوان از بچه دار شدن که تنها دختر دارد یا پسری که بدون ازدواج مرده است، در سند و به گونه صوری با یکی از محارمش عقد بسته شود ولی زن با مرد دیگری ازدواج کرده و نخستین پسرشان به نام آن مرد ناتوان یا آن پسر مرده ثبت گردد تا بازمانده داشته باشد........

می شه این قانون را باز اش کنید؟

شما این را قبول دارید؟

یا خیر؟

mkk1369;170378 نوشت:
می شه این قانون را باز اش کنید؟

شما این را قبول دارید؟

یا خیر؟


آقای mkk
درود
نمیدانم که مرا شایسته سلام ندانستید، یا آن اندازه مسلمان نیستید که به سلام باور داشته باشید.

به هر روی، در زمان ساسانیان یک قانون کشوری بود برای ازدواج هیچ ربطی هم به دین ندارد که بخواهیم بگوییم در دین زرتشتی چه گاتایی و چه حتی اوستایی چنین دستوری داده شده است.
در زمان ساسانیان پنج گونه پیمان زناشویی بود که هر کدام قانون های ویژه خود را داشت.
1- پادشاه زنی: دختر و پسری که برای نخستین بار و با پذیرش خانوادگی پیمان زناشیویی میبستند. این دو همسر پس از رستاخیز با هم محشور میشوند. از خانواده پدری ارث میبرند، فرزندان هم از پدر ارث میبرند. ولایت فرزندان با پدر است. نیمی از دارایی مرد به زن تعلق میگرفت و زن بر نیم دیگر هم نظارت داشت و بدون پذیرش زن خرید و فروش و بخشش انجام نمیشد. ووووووو
2- خودسر زن: بدون پذیرش (رضایت) پدر و مادر پیمان همسری بسته میشد. این دو همسر از خانواده پدری خود ارث نمیبردند. ولی پس از رستاخیز با هم محشور میشوند و فرزندان از پدر خود ارث میبرند.
3-چاکر زن: کسی که برای دومین بار پیمان همسری بندد، یا مردی که به دلیل ناتوانی زن نخستش زن دوم بگیرد، با این روش پیمان همسری میبستند. زن و فرزندانش از شوهر ارث نمیبرند. در رستاخیز نیز با هم محشور نمیشوند.
4-ایوک زنی: مردی تنها دختر دارد و دیگر به هیچ روی امید بچه دار نشدن ندارد. به گونه صوری با دخترش عقد بسته میشد ولی دختر با مرد دیگری عقد میبست. در هر دو سند قید میشد به روش ایوک زنی. در اینجا نخستین پسر این دو همسر به نام پدر بزرگ شناسنامه میگرفت و فرزند پدر بزرگ به شمار میرفت. دیگر قانونهای این ازدواج مانند پادشاه زنی بود.
5- ستر زنی: پسری بدون گرفتن زن و یا بچه دار شدن میمرد. او را به گونه صوری به ازدواج خواهرش در می آوردند. نخستین پسر به نام دایی شناسنامه میگرفت و دیگر فرزندان به نام پدر خودشان شناسنام میگرفتند......
مردی که به روش ایوک زنی یا ستر زنی، با زنی پیمان زناشویی می بست، اگر به تعهد خود مبنی بر دادن نخستین پسر به پدر بزرگ یا دایی خودداری میکرد، گناه کار بود و زندانی شده وووووو کفار میداد وووووو
پاسخ بخش دوم نامه شما:
در قانون مدنی که در دو دهه 40 و 80 برای خودمان نوشتیم چنین چیزی نیست، بجای آن فرزند خواندگی را قانونی کرده ایم.

سلام

چرا در دو قانون شرط عدم بچه دار شدن بود؟(4و5)

موبدیار مهران;170416 نوشت:
فرزند خواندگی

قوانین ان چیست؟

mkk1369;170624 نوشت:
سلام

چرا در دو قانون شرط عدم بچه دار شدن بود؟(4و5)

قوانین ان چیست؟


آقای mkk
درود
زیرا ساسانیان معتقد به خون بودند. این باور به سعدی هم رسیده است. اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بدست*** تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.
از این روی میکوشیدند تا آنجا که امکان دارد، از خود یک کس فرزندی باشد، وگرنه از نزدیکترین خون فرزندی باشد. همچنین حرمتها نیز پاسداری شده باشد.

قوانین فرزندخواندگی را چندان نمیدانم. قانون تازه را ندارم. به هر روی با پشت سر گذاشتن گامه هایی (مراحلی) کسی به فرزندخواندگی کسی در آمده و همه حقهای فرزند راستین را دارا خواهد شد.

موبدیار مهران;170638 نوشت:
زیرا ساسانیان معتقد به خون بودند. این باور به سعدی هم رسیده است. اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بدست*** تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است.

سلام

چه ربطی داره پای سعدی را وسط می کشید؟

این مفهوم تربیت را می رساند

موبدیار مهران;170638 نوشت:
قوانین فرزندخواندگی را چندان نمیدانم. قانون تازه را ندارم. به هر روی با پشت سر گذاشتن گامه هایی (مراحلی) کسی به فرزندخواندگی کسی در آمده و همه حقهای فرزند راستین را دارا خواهد شد.

لطفا بگویید مراحل چیست

منتظرم

بپرسید و جواب دهید:Gol:

mkk1369;170642 نوشت:

سلام

چه ربطی داره پای سعدی را وسط می کشید؟

این مفهوم تربیت را می رساند

لطفا بگویید مراحل چیست

منتظرم

بپرسید و جواب دهید:Gol:


آقای mkk درود
ربطش اینه که باور به خون، اصل، نژادوووو هم در باور سعدی یک باور نهادینه است. ایشان نیز به دلیل باور به خون=اصل تربیت کردن کسی را که خون = اصل ناپاک دارد را درست نمیداند. این همان باوری است که ساسانیان داشتند. از این روی میخواستند که فرزندشان حتما از خون=اصل خودشان باشد. اگر هم نشد، از نزدیکترین خون=اصل باشد.

دوم- من که خدمت شما عرض کردم قانون نو را ندارم. یکبار روخوانی کرده ام و چندان به یاد ندارم.
به هر روی کسی فرزندی را فرزندخوانده خود میکند و او میشود عین فرزند راستین او. مراحلش به چه درد شما میخورد؟
این که یک قانون امروزین است. ربطی به دین زرتشتی ندارد که بخواهید با آن دین زرتشتی را تجزیه و تحلیل کنید. به هر روی تهمت ازدواج با محارم را تایید نمیکند.

آقای mkk1369 گرامی
درود
راستی دقت کرده اید که امضای شما در پای نامهایتان سند ستمکاری شما به ایرانیان زرتشتی است؟
شما سخن گاتهایی ما را بکار میبرید، بدون آنکه بگویید این سخن از گاتهاست. تازه آن را به کسی از خودتان نسبت میدهید، انگار که به راستی کسی از خودتان این سخن را گفته است.
این را سند بگیرید، که بسیاری از باورهایتان از ماست، که بدون گفتن منبع اصلی، آن را به کسانی از خودتان نسبت میدهید. آنگاه ما را به شرک و کفر و آتش پرستی و دوگانه پرستی و ازدواج با محارم وووو متهم میسازید.
هومت= نهادپاک= منش نیک
هوخت= گفتار نیک
هوورشت= کردار نیک= عمل صالح
خرتو= خرد=عقل
نمونه از گاتها: هات 47 بند 2 (برگردان فارسی از علی اکبر جعفری)
آن کسی بهترین بهره را از افزایندهترین خرد (عقل برتر) میبرد که با زبان خود سخنانی میگوید که از نهاد پاک (منش نیک=بهمن) بر می آید و با دستهای خود کارهایی میکند که درآرامش (اسفند) انجام میشوند.
زیرا او در اندیشه خود، تنها خدای دانا را آفریننده هنجار هستی(=راستی= اردیبهشت) میداند.

سلام

موبدیار مهران;170692 نوشت:
راستی دقت کرده اید که امضای شما در پای نامهایتان سند ستمکاری شما به ایرانیان زرتشتی است؟
شما سخن گاتهایی ما را بکار میبرید، بدون آنکه بگویید این سخن از گاتهاست. تازه آن را به کسی از خودتان نسبت میدهید، انگار که به راستی کسی از خودتان این سخن را گفته است.

جناب موبدیار مهران، سخن درست ممکن است ناقلان بسیاری داشته باشد!
ما در دینمان آموخته ایم که سخن صحیح را باید گرفت، از هر فردی که باشد!

mkk1369;170642 نوشت:
عقل آدمی را به گفتار نیک و نهاد پاکیزه و کردار نیکو دلیل آورند

و این سخنی است که هر عقل سلیمی آنرا خواهد پذیرفت!

rahiil;170839 نوشت:
سلام

جناب موبدیار مهران، سخن درست ممکن است ناقلان بسیاری داشته باشد!
ما در دینمان آموخته ایم که سخن صحیح را باید گرفت، از هر فردی که باشد!

و این سخنی است که هر عقل سلیمی آنرا خواهد پذیرفت!


rahiil گرامی
درود
ولی در دینتان نگفته اند که باید رعایت امانت و صداقت را بکنید و آن سخنی که از دیگران میگویید، منبع اش را هم بگویید؟ به شما آموزش داده اند که به دروغ بگویید که خودم آن را گفته ام؟ از همه بدتر به شما آموزش داده اند که از دیگران (در اینجا ما زرتشیان) بگیرید و سپس بگویید که آنها مشرک و کافر و ناقصیم و شما مسلمان و کامل هستید؟

rahiil;170839 نوشت:
سلام

جناب موبدیار مهران، سخن درست ممکن است ناقلان بسیاری داشته باشد!
ما در دینمان آموخته ایم که سخن صحیح را باید گرفت، از هر فردی که باشد!

و این سخنی است که هر عقل سلیمی آنرا خواهد پذیرفت!


rahiil گرامی
درود
اگر سخنی در چهارهزار سال پیش در گاتها گفته شده که امروزه، هر عقل سلیمی آن را میپذیرد، این نشان وحی بودن آن نیست؟

موبدیار مهران;171078 نوشت:
rahiil گرامی
درود
اگر سخنی در چهارهزار سال پیش در گاتها گفته شده که امروزه، هر عقل سلیمی آن را میپذیرد، این نشان وحی بودن آن نیست؟

با سلام
لطفا جناب مهران اسنادی که ثابت میکند گا
تها وحی از طرف خدا بوده را بیاورید !!
ما که نشان شما دادیم از خود گاتها که زرتشت از غیر از خدا
در خواست حاجت میکند و .......!!و..........!! !!!!و نشان دادیم که عقل سلیم زمانی پذیرای سخنی میشود که بتوانیم نشان بدیهم که سخنان آمده در ان از طرف خداوند یگانه بوده که در گاتها چنین نمییابیم !!
ما ثابت کردیم هیچ استنادی به این کتاب نیست !!!!
و بارها این را به شما عنوان کرده ایم که از این کتاب دفاع کنید !که متاسفانه الان نزدیک به یک سالی است که از طرف شما که به گفته خودتان ۳۵ سال تخصص در آشنایی با گاتها دارید و جز موبدان زرتشتی کشور هستید اما تاکنون نتوانستید خد شهای که به گاتها وارد کرده ایم را پاسخ دهید !!

:Sham:

4- مگر در اسلام تحریف نشده است؟ از تفاوت میان 72 دو ملت بگیر تا وهابیون.
نکته این نیست که چیزی تحریف شده یا نشده، مهم این است که به کدام یک باور داشته باشید.
باعرض سلام خدمت محترم مهراورمهران : اینکه فرمودید که دراسلام مگرتحریف نشده است ؛ جواب این است که خیر اسلام تحریف نشده است بخاطر ادله محکم ثابت شده است که قران تحریف نشده است یکی از ادله به مبارزه طلبیدن خودقرآن است که اگرمی توانید مثل قرآ ن رابیاورید ویاخودقران می فرماید که انانزلناالذکر وانالحافظون وهمچنین روایات متواتر دلالت می کندکه قران که کتاب آسمانی مسلمانان است مصون ازتحریف است ودست نخورده باقی مانده است . گرچه درتاویل وتفسیر بعضی از آیات وروایات سلیقه ای وتحریف معناشده است ولی اصل ایات دست نخورده باقی مانده است وگروههائی از مسلمانان حتی مثل وهابیت دراصول اسلام یعنی وحدانیت خداوندمتعال که پایه واساس هرمکتبی است وقیامت ونبوت پیامبراکرم (ص ) اتفاق نظر دارندودراین موارد انحرافی صورت نگرفته است یعنی اصول درست است گرچه دربعضی از فروع انحراف صورت گرفته است ولی چارچوب اسلام و اساس ان بدون تحریف می باشد درصورتی که هیچ دینی ومکتبی ادعای مصونیت از تحریف راندارد مثل دین زرتشت
نکته دیگری که باید متذکرشد این است که مهراور مهران گفته بودندکه نکته این نیست که چیزی تحریف شده یانشده است مهم این است که به کدام باورداشته باشی واین درست نیست بخاطراینکه اگرچیزی که تحریف شده باشد و باطل باشد وخرافه باشد من چگونه به او ایمان بیاورم وبه ان عمل کنم مثلا زنده به گور کرد ن دختران درعرب جاهلی یک سنت غلط وخرافه بود ویابت می پرستیدند ویا دربعضی از اقوام بومی آدم خواری رسم است وبه آن باور داردندبا اینکه خرافه است آیا مانیز به آ ن باید ایمان داشته باشیم وعمل کنیم ؟پس انسان به هرچیزی نمی تواند باورداشته باشد ولوخرافه وبه این باور غلط عمل کند

رضا;227405 نوشت:
با سلام
لطفا جناب مهران اسنادی که ثابت میکند گاتها وحی از طرف خدا بوده را بیاورید !!
ما که نشان شما دادیم از خود گاتها که زرتشت از غیر از خدا در خواست حاجت میکند و .......!!و..........!! !!!!و نشان دادیم که عقل سلیم زمانی پذیرای سخنی میشود که بتوانیم نشان بدیهم که سخنان آمده در ان از طرف خداوند یگانه بوده که در گاتها چنین نمییابیم !!
ما ثابت کردیم هیچ استنادی به این کتاب نیست !!!!
و بارها این را به شما عنوان کرده ایم که از این کتاب دفاع کنید !که متاسفانه الان نزدیک به یک سالی است که از طرف شما که به گفته خودتان ۳۵ سال تخصص در آشنایی با گاتها دارید و جز موبدان زرتشتی کشور هستید اما تاکنون نتوانستید خد شهای که به گاتها وارد کرده ایم را پاسخ دهید !!
:sham:

آقای رضا
شما با کدام ابزار ثابت کرده اید که قرآن همه اش وحی است؟
با همان ابزار وحی بودن گاتها را بررسی کنید.
روشی که شما برای نقد گاتها بکار میبرید همان روش سلمان رشدی است.

آقای احمدی علی
درود
شما نوشته اید:

احمدی علی;227519 نوشت:
عرض سلام خدمت محترم مهراورمهران : اینکه فرمودید که دراسلام مگرتحریف نشده است ؛ جواب این است که خیر اسلام تحریف نشده است بخاطر ادله محکم ثابت شده است که قران تحریف نشده است یکی از ادله به مبارزه طلبیدن خودقرآن است که اگرمی توانید مثل قرآ ن رابیاورید ویاخودقران می فرماید که انانزلناالذکر وانالحافظون وهمچنین روایات متواتر دلالت می کندکه قران که کتاب آسمانی مسلمانان است مصون ازتحریف است ودست نخورده باقی مانده است .

در این روش که شما بکار بردید، از خودتان سند برای تایید خودتان داده اید. اگر این روش را درست میدانید، گاتها نیز خودش خودش را وحی میداند و تحریف نیافته ووووو
گاتها خودش خرد و عقل را به مبارزه می خواند.
هات 30 بند 2: پس این بهترین گفته را بشنوید و با اندیشه روشن بنگرید، آنگاه ازین دو راه یکی را برای خود برگزینید.

احمدی علی;227519 نوشت:
گرچه درتاویل وتفسیر بعضی از آیات وروایات سلیقه ای وتحریف معناشده است ولی اصل ایات دست نخورده باقی مانده است وگروههائی از مسلمانان حتی مثل وهابیت دراصول اسلام یعنی وحدانیت خداوندمتعال که پایه واساس هرمکتبی است وقیامت ونبوت پیامبراکرم (ص ) اتفاق نظر دارندودراین موارد انحرافی صورت نگرفته است یعنی اصول درست است گرچه دربعضی از فروع انحراف صورت گرفته است ولی چارچوب اسلام و اساس ان بدون تحریف می باشد درصورتی که هیچ دینی ومکتبی ادعای مصونیت از تحریف راندارد مثل دین زرتشت

ببینید چه سر به کلاه، چه کلاه به سر. مردم که با اصل قرآن سروکار ندارند. مردم با ترجمه و تفسیر زندگی میکنند.
کی گفته دین زرتشت تحریف شده، جز کسانی که عناد و غرض چشم خردبینشان را کور کرده است؟
گاتها و حتی اوستا دست نخورده به ما رسیده است. اگر موبدان ساسانی در تفسیر و ترجمه بیراهه رفته اند چه ربطی به دین دارد؟


احمدی علی;227519 نوشت:
نکته دیگری که باید متذکرشد این است که مهراور مهران گفته بودندکه نکته این نیست که چیزی تحریف شده یانشده است مهم این است که به کدام باورداشته باشی واین درست نیست بخاطراینکه اگرچیزی که تحریف شده باشد و باطل باشد وخرافه باشد من چگونه به او ایمان بیاورم وبه ان عمل کنم مثلا زنده به گور کرد ن دختران درعرب جاهلی یک سنت غلط وخرافه بود ویابت می پرستیدند ویا دربعضی از اقوام بومی آدم خواری رسم است وبه آن باور داردندبا اینکه خرافه است آیا مانیز به آ ن باید ایمان داشته باشیم وعمل کنیم ؟پس انسان به هرچیزی نمی تواند باورداشته باشد ولوخرافه وبه این باور غلط عمل کند

منظور من این نبود که شما نوشته اید. منظورم این بود که مردم به قرآن تحریف نشده عمل میکنند، یا به تفسیر به رای و تحریف و بدعتی که به نام دین اسلام شده و میشود و به عنوان احکام به خورد مردم داده میشود. کدام مردم مسلمان خودشان از روی قرآن مستقیم کار میکنند؟
شما میگویید که مردم نمیفهمند و باید از فلان کس که نشان خداست تقلید کند.

سلام،میخوام نظرکارشناسان مربوطه رودرمورد( کتاب دوهزارسال دروغ آقای منوچهراقبال) که درمورددین زرتشت هست روبدونم، تا چه اندازه مطالب این کتاب درستن ؟؟؟؟ممنون میشم راهنماییم کنبد

موبدیار مهران;228311 نوشت:
آقای رضا
شما با کدام ابزار ثابت کرده اید که قرآن همه اش وحی است؟
با همان ابزار وحی بودن گاتها را بررسی کنید.
روشی که شما برای نقد گاتها بکار میبرید همان روش سلمان رشدی است.

با سلام
جناب مهران فرار کردن و به در و دیوار زدن که مشکل بی اعتباری گاتها را حل نمیکند !!؟
در این تاپیکها ثابت کردیم که هیچ اعتباری به گاتها نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بی اعتباری گاتها

http://www.askdin.com/thread12395.html

آیا استناد به اوستا (و گاتها) امكان پذير است؟ ؟

دستکاری در گاتهای زرتشت و گمراهی در مطالعات ثانوی

من یه سوالی پرسیدم(کتب دوهزارسال دروغ؟؟) کسی جوابشونمیدونه؟؟؟
اگه میدونیدلطفاراهنمایی کنید

موضوع قفل شده است