دلیل عقلی بر وجود امام زمان ع چیست ؟

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل عقلی بر وجود امام زمان ع چیست ؟

سلام :Gol:
برای وجود امام زمان ادله نقلی زیادی وجود دارد که فریقین آنها را در کتب خود ذکر نموده اند اما آیا می توان بر وجود امام زمان دلیلی عقلی آورد ؟
نطرتان چیست ؟
موفق باشید

سلام
دلیل اول ما این است :
اگر برای آمدن دین حقیقی واسطه الهی (پیامبر) لازم است
پس برای ابلاغ آن به نسلهای دیگر هم واسطه الهی لازم است
پس در هر زمانی واسطه الهی برای ابلاغ دین وجود دارد که همان امام معصوم است
پس در عصر و زمان ما نیز امام وجود دارد
اگر اشکال شود که :
ولی در عصر کنونی ما کسی را به نام امام نمی بینیم که ترویج دین کند پس برهان شما باطل است
جواب می دهیم :
ما گفتیم امام برای ابلاغ دین حقیقی به هر نسلی لازم است اما نگفتیم ابلاغ بلا واسطه و بطور مستقیم لازم است لذا علمای ربانی واسطه امام زمان و مردم در ابلاغ دین هستند و علت محرومیت انسانها از ارتباط مستقیم مردم با امام خود آنها می باشند .
والحمد لله

بسم الله تعالی

خداوند انسان را بیهوده خلق نکرده


انسان برای رسیدن به کمال و سعادت خلق شده است


برای رسیدن به کمال نیاز به راهنما دارد


عقل هم همه جا نمی تواند راهنما باشد


پس علاوه بر عقل انسان نیاز به راهنمای دیگری دارد


راهنمای دیگر باید از خطا و لغزش مصون باشد وگرنه به جای هدایتگری گمراه می کند


آن راهنمای هدایتگر مصون از خطا ، همان معصوم در هر زمان است

بسم الله تعالی :Gol:

صفات خداوند در هر زمانی مظهر تام می خواهد

یکی از صفات خداوند « ولی » است

مطهر تام این صفت در هر زمان امام معصوم است

( اما نبی یکی از صفات خداوند نیست از این رو وجود نبی در هر زمان ضروری نمی باشد )

سلام
باتشکر از آوردن ادله دیگر اما اگر اجازه بفرمایید نقدی بزنیم تا پخته تر شود

مجید;128567 نوشت:
آن راهنمای هدایتگر مصون از خطا ، همان معصوم در هر زمان است

مخالفین می توانند قرآن را راهنمای مصون از خطا معرفی کنند
مجید;128570 نوشت:
صفات خداوند در هر زمانی مظهر تام می خواهد

این خود نیاز به اثبات دارد چه اینکه اولا خیلی از مخالفین مظهریت را قبول ندارند ثانیا می توانند مظهریت تامه را رد کنند
اگر این مطالب حل شود ادله محکمتر می شود
شما هم به دلیل ما نقد بزنید
والحمد لله

سلام
در وجود داشتن امام زمان که شکی نیست اما یه ابهام ،گفته می شه حضرت در بین مردم هستند وممکنه شما بارها ایشون رو ملاقات بکنید اما ندونید که ایشون امام زمان هستند،سوالم اینه که برای بودن در بین مردم باید با مردم و مثل مردم بود ومثل مردم بودن یه اولیاتی داره،داشتن خانواده و.....،مسئله اینجاست آیا امام زمان همسر وخانواده داره؟ اگه فرض بر داشتن باشه عمر اون ها هم به مانند حضرته؟ آیا خانواده از این که ایشون امام زمان هستند مطلعند؟ اگر جواب هر دو سوال خیره، سیر طبیعی اینه که همسر وفرزندان در طول زمان فوت می کنن و این روند ادامه داره وحضرت به خواست خداوند کریم همچنان زنده هستند آیا منطقی که خانواده به این عمر حضرت شک نکنن؟و اینکه حضرت برای باومثل مردم بودن نیاز به سند هویتی تو هر سرزمینی دارن مثلا شناسنامه ی ایرانی این وسط تکلیف تاریخ تولد حضرت چه طور میشه؟

حامد;128636 نوشت:
مخالفین می توانند قرآن را راهنمای مصون از خطا معرفی کنند

بسم الله تعالی

برادر گرامی

اولا خود قرآن فریاد می زند که من به تنهایی نمی توانم راهنما باشم

1.آیاتی که بیان می کند هم از خدا اطاعت کنید هم از پیامبر و اولی الامر


2.آیاتی که بیان می کند قرآن نیاز به مفسر دارد (44 نحل ) 3و....

کتابی که می خواهد راهنما و هادی باشد نباید اجمال داشته باشد ؟

آیا کسی می تواند منکر مجمل گویی های قرآن شود ؟

به عنوان مثال از شما می پرسیم :

1. مراد از اولی لامر چه کسانی است ؟
2. نمازی که واجب شده چطوری باید خواند ؟
3.و....

این همه احکام و دستورات در قرآن که به صورت مجمل بیان شده چه کسی باید روشن و واضح کند ؟

آیا می دانید اگر این مجمل گویی ها شفاف نشود خودش منشا اختلاف میشود
حال کتابی که آمده تا اختلاف و نزاع را حل نماید خودش منشا نزاع شده است

نمونه واضح این مطلب اختلاف جدی شیعه و سنی است آنها گفتند حسبنا کتاب الله ( قرآن به تنهایی کافی است )

اما شیعه بیان کردند کتاب الله و عترتی

مریم کوچولو;128806 نوشت:
در وجود داشتن امام زمان که شکی نیست اما یه ابهام ،گفته می شه حضرت در بین مردم هستند وممکنه شما بارها ایشون رو ملاقات بکنید اما ندونید که ایشون امام زمان هستند،سوالم اینه که برای بودن در بین مردم باید با مردم و مثل مردم بود ومثل مردم بودن یه اولیاتی داره،داشتن خانواده و.....،مسئله اینجاست آیا امام زمان همسر وخانواده داره؟ اگه فرض بر داشتن باشه عمر اون ها هم به مانند حضرته؟ آیا خانواده از این که ایشون امام زمان هستند مطلعند؟ اگر جواب هر دو سوال خیره، سیر طبیعی اینه که همسر وفرزندان در طول زمان فوت می کنن و این روند ادامه داره وحضرت به خواست خداوند کریم همچنان زنده هستند آیا منطقی که خانواده به این عمر حضرت شک نکنن؟و اینکه حضرت برای باومثل مردم بودن نیاز به سند هویتی تو هر سرزمینی دارن مثلا شناسنامه ی ایرانی این وسط تکلیف تاریخ تولد حضرت چه طور میشه؟

سلام
از بودن امام در بین مردم نمی شود نتیجه گرفت امام زمان ع باید خانواده داشته باشه . بسیارند کسانی که در جامعه حضور دارند اما خانواده ای ندارند . لذا باید بر اساس اصول دیگری به این مطلب پرداخت مثل سنت بودن ازدواج و عدم ترک سنت پیامبر ص از سوی امام ع . در جواب سایر سوالات هیچ جواب قطعی نداریم .
والحمد لله

مجید;128819 نوشت:
کتابی که می خواهد راهنما و هادی باشد نباید اجمال داشته باشد ؟ آیا کسی می تواند منکر مجمل گویی های قرآن شود ؟ به عنوان مثال از شما می پرسیم : 1. مراد از اولی لامر چه کسانی است ؟ 2. نمازی که واجب شده چطوری باید خواند ؟ 3.و.... این همه احکام و دستورات در قرآن که به صورت مجمل بیان شده چه کسی باید روشن و واضح کند ؟ آیا می دانید اگر این مجمل گویی ها شفاف نشود خودش منشا اختلاف میشود حال کتابی که آمده تا اختلاف و نزاع را حل نماید خودش منشا نزاع شده است نمونه واضح این مطلب اختلاف جدی شیعه و سنی است آنها گفتند حسبنا کتاب الله ( قرآن به تنهایی کافی است ) اما شیعه بیان کردند کتاب الله و عترتی

سلام
اگر به برهان خود توجه بفرمایید شما راهنما را به لحاظ شان خود راهنما می دانید نه به لحاظ میزان بهره وری دیگران از هدایت و راهنمایی آن :

مجید;128567 نوشت:
علاوه بر عقل انسان نیاز به راهنمای دیگری دارد راهنمای دیگر باید از خطا و لغزش مصون باشد وگرنه به جای هدایتگری گمراه می کند آن راهنمای هدایتگر مصون از خطا ، همان معصوم در هر زمان است

حال می توان قرآن را به لحاظ شان هدایتگری از همه اوصاف مذکور برخوردار دانست یا خیر ؟ آیا قرآن راهنمای مصون از خطا نیست . پس شما هدایتگر را به جهت فاعلی آن مطرح کرده اید که قرآن مصداق اتم آن است . اگر می خواهید جهت قابلی هدایت را هم لحاظ بفرمایید باید کمی در برهان دستکاری نمایید
والحمد لله

[=&quot]مهمترین دلیل عقلی بر وجود امام معصوم (ع) ودر نتیجه به تبع آن بر وجود امام زمان(ع) که متکلمان امامیه بر آن استدلال می کنند قاعده لطف است.برای روشن شدن مطلب لازم است قاعده لطف را بیان کنیم :[/]

[=&quot]شیخ مفید، در تعریف لطف گفته است[/][=&quot]: [/]
[=&quot]اللطف ما یقرب المکلف معه الی الطاعة و یبعد عن المعصیة، و لا حظ له فی التمکین و لم یبلغ حد الالجاء[/][=&quot]([/]النکت الاعتقادیة، ص 31)
[=&quot]لطف، آن است که به سبب آن، مکلف به طاعت نزدیک، و از معصیت دور می شود، و در قدرت مکلف بر انجام دادن تکلیف، مؤثر نیست و به مرز اجبار نیز نمی رسد[/][=&quot] . [/]

[=&quot]ابواسحاق نوبختی، در تعریف لطف گفته است[/][=&quot]: [/]
[=&quot]اللطف امر یفعله الله تعالی بالمکلف لاضرر فیه یعلم عند وقوع الطاعة منه و لولاه لم یطع[/][=&quot]([/]الیاقوت فی علم الکلام)
[=&quot]لطف، امری است که خداوند، نسبت به مکلف انجام می دهد و مستلزم ضرر نیست، و از وقوع طاعت از مکلف معلوم می شود که خداوند آن را در حق مکلف، انجام داده است، و اگر آن لطف نبود، وی، اطاعت نمی کرد[/][=&quot] . [/]

[=&quot]قاضی عبدالجبار معتزلی، در تعریف لطف چنین گفته است[/][=&quot]: [/]
[=&quot]ان اللطف هو کل ما یختار عنده المرء الواجب و یتجنب القبیح، او یکون عنده اقرب اما الی اختیار [الواجب] او الی ترک القبیح[/][=&quot]([/]شرح الاصول الخمسة، ص 351)
[=&quot]لطف، عبارت است از آن چه انسان به سبب آن، فعل واجب را برمی گزیند، و از فعل قبیح اجتناب می کند، یا به انجام واجب و ترک قبیح نزدیک تر می گردد[/][=&quot] . [/]

[=&quot]سید مرتضی، در تعریف لطف گفته است[/][=&quot]: [/]
[=&quot]ان اللطف ما دعا الی فعل الطاعة . و ینقسم الی ما یختار المکلف عنده فعل الطاعة و لولاه لم یختره، و الی ما یکون اقرب الی اختیارها[/][=&quot]([/]الذخیرة فی علم الکلام، ص 186)
[=&quot]لطف، آن است که مکلف را به انجام دادن طاعت دعوت می کند . لطف، بر دو قسم است: یکی آن که مکلف، به سبب آن، فعل طاعت را برمی گزیند، و اگر آن لطف نبود، فعل طاعت را برنمی گزید، و دیگری آن که مکلف، به سبب آن، نسبت به انجام دادن طاعت، نزدیک تر خواهد شد[/][=&quot] . [/]

[=&quot]قاعده لطف: این دلیل عقلی به صورت صغری و کبری به این صورت است که وجود امام معصوم (ع) از مصادیق لطف است و لطف بر خداوند واجب است([/][=&quot]برهان وجوب لطف برخداوند، مبتنی بر حکمت الهی است; یعنی، ترک لطف، مستلزم نقض غرض است که با حکمت الهی منافات دارد[/][=&quot])[/]
[=&quot]درنتیجه وجود امام معصوم (ع) بر خداوند واجب است.[/]

علامه حلي;129179 نوشت:
قاعده لطف: این دلیل عقلی به صورت صغری و کبری به این صورت است که وجود امام معصوم (ع) از مصادیق لطف است و لطف بر خداوند واجب است(برهان وجوب لطف برخداوند، مبتنی بر حکمت الهی است; یعنی، ترک لطف، مستلزم نقض غرض است که با حکمت الهی منافات دارد) درنتیجه وجود امام معصوم (ع) بر خداوند واجب است.

سلام
به نظر حقیر این برهان مشکل دارد
ما وقتی می توانیم وجود امام معصوم ع را بر اساس قاعده لطف ضروری بدانیم که لطف الهی منحصر در وجود امام شود اما تا وقتی وجود امام ع یک مصداق از مصادیق لطف الهی است نبود آن ضرری به قاعده نمی زند چه اینکه وجود باقی مصادیق برای اثبات لطف کافی است
پس وقتی قاعده لطف وجود امام را ضروری می سازد که لطف منوط به وجود امام ع باشد نه اینکه وجود او ع مصداقی از مصادیق لطف باشد
پس باید قاعده لطف را اینجا جور دیگری تقریر کرد
والحمد لله

سلام
دلیل دوم که مطرح می کنیم این است :
پیامبران الهی حجت خدا بر خلق بودند که با وجود آنها انسانها علیه خدا حجتی نداشتند
پس از پیامبر اسلام هم باید حجت الهی باشد وگرنه راه انسانها برای محاجه با خدا باز می شود
اما کسی راهی بسوی محاجه با خدا ندارد
پس در این زمان هم حجت الهی زنده وجود دارد که قاطع حجتها علیه خداست و او امام معصوم است
اگر اشکال شود :
پیامبران شناخته شده بودند لذا شانیت حجت بودن را داشتند اما حجت امروز شناخته شده نیست
جواب می دهیم : پیامبران در زمان خود هم برای همه شناخته شده نبودند بلکه مورد انکار افرادی بودند که با چشمان خود اعجاز آنها را مشاهده می کردند پس شان حجیت به شناخته بودن یا حتی مورد قبول بودن نیست بلکه به صرف حضور اوست
ولحمد لله

سلام
دلیل سوم ما این است :
برای اطمینان به هر مکتبی باید شخصی باشد که تمام کمالات آن مکتب را در خود داشته باشد وگرنه تعالیم آن مکتب ادعاست
اما اسلام حق است و ادعا نیست
پس باید انسان کاملی که تمام کمالات دین اسلام را دارد وجود داشته باشد تا بتوان به آن اطمینان یافت و آن انسان کامل امام معصوم است
اگر اشکال شود که دلیل حقانیت اسلام چیست ؟
می گوییم : قرآن
اگر باز اشکال شود : پس از اثبات حقانیت اسلام با قرآن دیگر نیاز به وجود انسان کامل نداریم
می گوییم: اطمینان در خصوص امکان تحقق است که تلازمی با حقانیت ندارد یعنی تحقق هر امر حقی لزوما قابل اطمینان نیست پس اطمینان منوط به وجود انسان کامل است
والحمد لله

حامد;129238 نوشت:
سلام
به نظر حقیر این برهان مشکل دارد
ما وقتی می توانیم وجود امام معصوم ع را بر اساس قاعده لطف ضروری بدانیم که لطف الهی منحصر در وجود امام شود اما تا وقتی وجود امام ع یک مصداق از مصادیق لطف الهی است نبود آن ضرری به قاعده نمی زند چه اینکه وجود باقی مصادیق برای اثبات لطف کافی است
پس وقتی قاعده لطف وجود امام را ضروری می سازد که لطف منوط به وجود امام ع باشد نه اینکه وجود او ع مصداقی از مصادیق لطف باشد
پس باید قاعده لطف را اینجا جور دیگری تقریر کرد
والحمد لله

نه دوست عزیز این قاعده هیچ مشکلی ندارد زیرا اشتباه شما در اینست که تصور می کنید مصداقی از مصادیق بودن یعنی اینکه این مصادیق هرکدام به صورتی هستند که جایگزین دارند و در نبود یکی از مصادیق دیگری میتواند جایگزین شود در حالی که فرض ما اینست که جایگزینی برای آن نمیتوان تصور کرد.

حامد;129328 نوشت:
سلام
دلیل دوم که مطرح می کنیم این است :
پیامبران الهی حجت خدا بر خلق بودند که با وجود آنها انسانها علیه خدا حجتی نداشتند
پس از پیامبر اسلام هم باید حجت الهی باشد وگرنه راه انسانها برای محاجه با خدا باز می شود
اما کسی راهی بسوی محاجه با خدا ندارد
پس در این زمان هم حجت الهی زنده وجود دارد که قاطع حجتها علیه خداست و او امام معصوم است
اگر اشکال شود :
پیامبران شناخته شده بودند لذا شانیت حجت بودن را داشتند اما حجت امروز شناخته شده نیست
جواب می دهیم : پیامبران در زمان خود هم برای همه شناخته شده نبودند بلکه مورد انکار افرادی بودند که با چشمان خود اعجاز آنها را مشاهده می کردند پس شان حجیت به شناخته بودن یا حتی مورد قبول بودن نیست بلکه به صرف حضور اوست
ولحمد لله

دوست عزیز ممکن است مستشکل بگوید همین که پیامبر اسلام بوده است و احکام را بیان کرده است کفایت میکند ونیازی به حجت نیست-در واقع ما به سبب وجود پیامبر اسلام(ص) دیگر حق اعتراض نداریم و همین احکام کفایت می کند. در واقع قبح تکلیف بلا بیان برداشته می شود.

حامد;129331 نوشت:
سلام
دلیل سوم ما این است :
برای اطمینان به هر مکتبی باید شخصی باشد که تمام کمالات آن مکتب را در خود داشته باشد وگرنه تعالیم آن مکتب ادعاست
اما اسلام حق است و ادعا نیست
پس باید انسان کاملی که تمام کمالات دین اسلام را دارد وجود داشته باشد تا بتوان به آن اطمینان یافت و آن انسان کامل امام معصوم است
اگر اشکال شود که دلیل حقانیت اسلام چیست ؟
می گوییم : قرآن
اگر باز اشکال شود : پس از اثبات حقانیت اسلام با قرآن دیگر نیاز به وجود انسان کامل نداریم
می گوییم: اطمینان در خصوص امکان تحقق است که تلازمی با حقانیت ندارد یعنی تحقق هر امر حقی لزوما قابل اطمینان نیست پس اطمینان منوط به وجود انسان کامل است
والحمد لله

استدلال شما را به صورت قیاس استثنایی بیان میکنم تا روشن تر شود
اگر شخص کاملی در هر مکتبی نباشد نمیتوان به آن مکتب اطمینان پیدا کرد
اگر شخص کاملی در مکتب اسلام نباشد نمی توان به آن مکتب اطمینان پیدا کرد
لکن ما به مکتب اسلام اطمینان داریم پس در مکتب اسلام انسان کامل وجود دارد
حال از شما دوست عزیز می خواهم مقدمه وتالی این قیاس را کاملا توضیح دهید تا اشکال این قیاس آشکار شود.

تمام دلايل منطقي درست.
اما ! اگه امام زماني نباشه(نعوذ بالله) من يكي دلخوشي و اميدي ندارم

سلام.

اثبات امام زمان به صورت عقلی در اصل از درون دین می گذرد ،به عبارتی هر چه به اسلام و دین وحجت بودن بر گردد درون دینی می گردد نه عقلانی محض و برون دینی ،بحثی عقلانی است که برون دینی باشد ،به عبارتی اصلا مخاطب دین را نداند چیست،وقتی ابتدا بحث ضرورت قبول از درون دین به میان اید ،یقیه موارد بیشتر از مسلمات هستند نه عقلیات به طور حتم...

یاحق

سلام
دست بالای دست بسیار است
ظلم هیچگاه پایدار نیست
ظلمها هر چه سنگینتر شوند شخص قدرتمند تری امده و اوضاع را به نفع مظلومان تغییر داده
امید و انتظار واقعی همراه تحمل همیشه نتیجه خودش را داشته حال اگر دنیا مظلوم ظلم شود از نظر عقلی ناجی نهایی به میدان خواهد امد چون صبر و تحمل طاق " و عامی و غیر عامی
قدرتی نخواهند داشت پس او هست و خواهد امد:Gol:

erfan_alavi;129711 نوشت:
سلام.

اثبات امام زمان به صورت عقلی در اصل از درون دین می گذرد ،به عبارتی هر چه به اسلام و دین وحجت بودن بر گردد درون دینی می گردد نه عقلانی محض و برون دینی ،بحثی عقلانی است که برون دینی باشد ،به عبارتی اصلا مخاطب دین را نداند چیست،وقتی ابتدا بحث ضرورت قبول از درون دین به میان اید ،یقیه موارد بیشتر از مسلمات هستند نه عقلیات به طور حتم...

یاحق


[=&quot]سلام دوست عزیز[/]

[=&quot]قاعده لطف قاعده کاملا عقلی است و همانطور که گفته شد بعد از وجود خدا و اینکه لطف ایجاب می کند که رسولی باشد که احکام الهی را به بندگان برساند یا شرح وتبیین کند و انسان ها را به راه راست و کمال هدایت کند.اما سخن جنابعالی هم درست ومتین است و به همین خاطر من اشاره کردم به تبع وجود حجت،زیرا دلیل آن اینست که ما تنها وقتی به سوی وجود امام معصوم(ع) در این زمان هدایت می شویم که با قراین مختلف به این نتیجه رسیده باشیم که پیامبر(ص)،تمام احکام را بیان نداشته اند و یا حجت دیگری نیست.[/]
[=&quot]پس در واقع من حرف شما رو قبول دارم اما نه به صورت کلی بلکه ما برای تبیین صغری وکبرای قیاس نیازمند قراین دیگری نیز هستیم که عقلی محض نیستند ولی این لطمه ای به عقلی بودن قیاس نمیزند.[/]

*تسنیم*;129704 نوشت:
تمام دلايل منطقي درست.
اما ! اگه امام زماني نباشه(نعوذ بالله) من يكي دلخوشي و اميدي ندارم

بله دوست عزیز هیچ زمانی دلیل عقلی جای شناخت قلبی و ارتباط عاطفی با امام زمان(ع) را نمیگیرد.در مورد شناخت خدا هم اینچنین است که شناخت عقلی هیچگاه جای شناخت فطری را نمیگیرد .
انشاء الله با ظهور آن حضرت (ع) امید همه شیعیان تحقق یابد.

علامه حلي;129645 نوشت:
نه دوست عزیز این قاعده هیچ مشکلی ندارد زیرا اشتباه شما در اینست که تصور می کنید مصداقی از مصادیق بودن یعنی اینکه این مصادیق هرکدام به صورتی هستند که جایگزین دارند و در نبود یکی از مصادیق دیگری میتواند جایگزین شود در حالی که فرض ما اینست که جایگزینی برای آن نمیتوان تصور کرد.

سلام
امکان جایگزینی یا عدم آن دخلی به مطلب ندارد چون باز مصادیق دیگر اصل لطف را محقق می سازند پس نمی توان گفت چون امام نیست خدا لطف ندارد . انحصار وحتی عدم جایگزینی را هم که اثبات نفرمودید .
موفق باشید

علامه حلي;129647 نوشت:
دوست عزیز ممکن است مستشکل بگوید همین که پیامبر اسلام بوده است و احکام را بیان کرده است کفایت میکند ونیازی به حجت نیست

سلام
همانطور که می بینید این دین هفتاد فرقه شد لذا برای افراد این احتجاج قابل طرح است که ما نمی توانستیم حق را از باطل بشناسیم اما وجود حجج الهی بعد از پیامبر و حتی در این زمان چنین محاجه ای با خدا را غیر ممکن می سازد حتی اگر کسی آشکار نبودن حجت را بهانه کند خداوند می تواند بفرماید ما که حجت داشتیم باید اورا جستجو می کردی . گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟

علامه حلي;129651 نوشت:
استدلال شما را به صورت قیاس استثنایی بیان میکنم تا روشن تر شود اگر شخص کاملی در هر مکتبی نباشد نمیتوان به آن مکتب اطمینان پیدا کرد اگر شخص کاملی در مکتب اسلام نباشد نمی توان به آن مکتب اطمینان پیدا کرد لکن ما به مکتب اسلام اطمینان داریم پس در مکتب اسلام انسان کامل وجود دارد حال از شما دوست عزیز می خواهم مقدمه وتالی این قیاس را کاملا توضیح دهید تا اشکال این قیاس آشکار شود.

شکل قیاس ما و حتی الفاظی که در آن بکار برده شده به همان نحو باید مورد توجه قرار گیرد نه اینکه یک قیاس مشابه آن بیاوریم و بگوییم این قیاس اشکال دارد .اگر به اصل قیاس ایرادی دارید مطرح فرمایید
erfan_alavi;129711 نوشت:
اثبات امام زمان به صورت عقلی در اصل از درون دین می گذرد ،به عبارتی هر چه به اسلام و دین وحجت بودن بر گردد درون دینی می گردد نه عقلانی محض و برون دینی ،بحثی عقلانی است که برون دینی باشد ،به عبارتی اصلا مخاطب دین را نداند چیست،وقتی ابتدا بحث ضرورت قبول از درون دین به میان اید ،یقیه موارد بیشتر از مسلمات هستند نه عقلیات به طور حتم...

این دلایل برای هر کسی است که خدا و اصول ادیان را قبول داشته باشد . خوب مطمئنا برای فردی که خدا را قبول ندارد نمی توان وجود امام زمان را ثابت کرد
موفق باشید

حامد;131898 نوشت:
سلام همانطور که می بینید این دین هفتاد فرقه شد لذا برای افراد این احتجاج قابل طرح است که ما نمی توانستیم حق را از باطل بشناسیم اما وجود حجج الهی بعد از پیامبر و حتی در این زمان چنین محاجه ای با خدا را غیر ممکن می سازد حتی اگر کسی آشکار نبودن حجت را بهانه کند خداوند می تواند بفرماید ما که حجت داشتیم باید اورا جستجو می کردی . گر گدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست ؟

[=&quot]دوست عزیز عمل دیگران دلیل بر این نمی شود که حجتی وجود ندارد بلکه چه بسا حجتی وجود داشته باشد ولی عمل مردم بر خلاف اوامر آن حجت باشد.همین الان که ما قائل به وجود امام زمان (ع) هستیم مگر عمل ما صحیح است.مگر اختلافات فراوانی وجود ندارد؟ آیا تمام اینها دلیل می شود که حجتی نیست یا اینکه ما به حجت دیگری نیاز داریم؟[/]

حامد;131898 نوشت:
شکل قیاس ما و حتی الفاظی که در آن بکار برده شده به همان نحو باید مورد توجه قرار گیرد نه اینکه یک قیاس مشابه آن بیاوریم و بگوییم این قیاس اشکال دارد .اگر به اصل قیاس ایرادی دارید مطرح فرمایید

[=tahoma][=&quot]این سخن شما صحیح نمی باشد زیرا من قیاس شما را تغییر ندادم بلکه ادعای شما را به صورت قیاس منطقی در آوردم واین هیچ خللی به قیاس شما وارد نمی کند.[/][/]

[=tahoma][=&quot]من برای اینکه مخاطب به صورت واضح مقدمه وتالی قیاس شما را بداند و پی به اشکال قیاس شما ببرد آن را به صورت قیاس منطقی در آوردم و حال از شما می خواهم ادعاهایی که در قیاس خود ذکر کرده اید را توضیح دهید و برای آن دلیل بیاورید.[/][/]

حامد;131898 نوشت:
این دلایل برای هر کسی است که خدا و اصول ادیان را قبول داشته باشد . خوب مطمئنا برای فردی که خدا را قبول ندارد نمی توان وجود امام زمان را ثابت کرد موفق باشید

سخن از قبول یا عدم قبول خدا نیست بلکه می گوییم این دلیل عقلی نیاز به یک سری مقدمات دارد که از آن جمله است که پیامبری بعد از رسول اکرم (ص) نمی آید و دلایل دیگری که نشان دهنده این است که باید اگر شخصی در این زمان به عنوان حجت باشد آن شخص امام زمان(عج) است نه نبی و نه چیز دیگری.

علامه حلي;133045 نوشت:
دوست عزیز عمل دیگران دلیل بر این نمی شود که حجتی وجود ندارد بلکه چه بسا حجتی وجود داشته باشد ولی عمل مردم بر خلاف اوامر آن حجت باشد.همین الان که ما قائل به وجود امام زمان (ع) هستیم مگر عمل ما صحیح است.مگر اختلافات فراوانی وجود ندارد؟ آیا تمام اینها دلیل می شود که حجتی نیست یا اینکه ما به حجت دیگری نیاز داریم؟

سلام
به معنای خاص حجت یعنی کسی که خداوند به او احتجاج می کند دقت فرمایید . منظور از حجت در برهان این معناست . یعنی خداوند پس از پیامبران کسانی در کره ارض دارد که اگر بنده ای گفت خدایا ما را بدون هدایتگر رها کردی خدا می فرماید این شخص هادی از سوی ما بود . پس او حجت خداست .

علامه حلي;133046 نوشت:
من برای اینکه مخاطب به صورت واضح مقدمه وتالی قیاس شما را بداند و پی به اشکال قیاس شما ببرد آن را به صورت قیاس منطقی در آوردم و حال از شما می خواهم ادعاهایی که در قیاس خود ذکر کرده اید را توضیح دهید و برای آن دلیل بیاورید.

فکر نمی کنم لازم باشد عیب ما را بر دیگران آشکار کنید اگر اشکال کنید خود جوابگو و رفع کننده آن خواهیم بود ان شاء الله
علامه حلي;133048 نوشت:
سخن از قبول یا عدم قبول خدا نیست بلکه می گوییم این دلیل عقلی نیاز به یک سری مقدمات دارد که از آن جمله است که پیامبری بعد از رسول اکرم (ص) نمی آید و دلایل دیگری که نشان دهنده این است که باید اگر شخصی در این زمان به عنوان حجت باشد آن شخص امام زمان(عج) است نه نبی و نه چیز دیگری.

در این دلیل در پی اثبات حجتیم . این دلیل به انضمام دلیل دینی خاتمیت که صرفا نقلی است و دلیل عقلی هم ندارد معنایش همان می شود که شما میفرمایید یعنی حجتی الهی که پیامبر نیست .
موفق باشید

حامد;133083 نوشت:
سلام
به معنای خاص حجت یعنی کسی که خداوند به او احتجاج می کند دقت فرمایید . منظور از حجت در برهان این معناست . یعنی خداوند پس از پیامبران کسانی در کره ارض دارد که اگر بنده ای گفت خدایا ما را بدون هدایتگر رها کردی خدا می فرماید این شخص هادی از سوی ما بود . پس او حجت خداست .

فکر نمی کنم لازم باشد عیب ما را بر دیگران آشکار کنید اگر اشکال کنید خود جوابگو و رفع کننده آن خواهیم بود ان شاء الله

در این دلیل در پی اثبات حجتیم . این دلیل به انضمام دلیل دینی خاتمیت که صرفا نقلی است و دلیل عقلی هم ندارد معنایش همان می شود که شما میفرمایید یعنی حجتی الهی که پیامبر نیست .
موفق باشید

دوست عزیز من قصدم آشکار کردن عیب شما بر دیگران نبود ونیست و صرفا بحث علمی انجام می دهیم و مطمئنا هیچ کس بی عیب نیست و من دوست دارم شما هم اگر در بحث علمی اشکالی از بنده مشاهده کردید تذکر بدهید و این هیچ وقت آشکار کردن عیب نیست
در مورد حجت و هدایتگر هم بحث شما صحیح نیست زیرا لازم نیست حجت حتما شخص باشد .
قسمت سوم پاسخ شما هم همانی بود که من ذکر کردم

موفق باشید

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

علامه حلي;129179 نوشت:
درنتیجه وجود امام معصوم (ع) بر خداوند واجب است.

من در سلامم رحمت الهی را برای همه خواستار شدم.

ولی شما از دیگر وظایف الهی صحبت کنید.

در حقیقت این لفظ برای من که بنده خدا هستم لاغیر - ثقیل است که کسی بیاید وظایفی را برای خدای عز و جل تبئین کند بنا بر استدلالاتش .

ادامه بدید.

یاحق

حامد;128517 نوشت:
سلام :gol:
برای وجود امام زمان ادله نقلی زیادی وجود دارد که فریقین آنها را در کتب خود ذکر نموده اند اما آیا می توان بر وجود امام زمان دلیلی عقلی آورد ؟
نطرتان چیست ؟
موفق باشید

با سلام خدمت همه دوستان ، در بحث ضرورت امام از دیدگاه عقل می توان گفت با نگاهی گذرا به تاریخ اسلام بعد از پیامبر گرامی (ص) عقل به روشنی به وجود امامی معصوم در میان مردم حکم می کند چرا که قرآن مجید با تمام گویایش وقاطعیتی که در طرح مطالب از خود نشان داد ، پیوسته بعد از پیامبر اسلام (ص)مستمسک 72 فرقه بوده است و هر ملتی کوشیده است با ظواهر قرآن بر اندیشه های خود استدلال کند ،معتزله ،اشاعره ، خوارج ، حدرویه ، مرحئه ، کرامیه وتمام گروهای اسلامی که در کتابهای ملل ونحل ذکر شده اند.
این اختلافات حتی در فروعات نیز وجود دارد ،مسامانان حتی در مسئله وضوکه کار روزمره آنان است اختلاف دارند ،ودر این میان قطعا استدلال یک گروه صحیح بوده و استدلال های دیگر گروه ها باطل است.
همچنین یکی از بلاهای بزرگی که جامعه اسلانی با آن روبرو شد موضوع داغ جعل حدیث بود ، برخی از یهودیان ومسیحیان مسلمان نما مانند "کعب الاحبار "و"وهب ابن منبه "یک رشته اسرائیلیات ومسیحیات را وارد تاریخ اسلام کردند. همچنین گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان به تحریک خلفا و امرای وقت ویا به خاطر شهرت طلبی و مقام طلبی دست به جعل حدیث زدند.
آیا وجود امامی معصوم از خطا و اشتباه در میان امت ،که جلو متجاوزان ودروغ پردازان و غرض ورزان را بگیرد در میان امت لازم نیست؟ آیا نباید به پاس حفظ ناموس اسلام و جلوگیری از ناپسند نشان دادن سیمای زیبا و نورانی اسلام در هر عصری پاسدارانی باشند که به چنین امری مهمی قیام کند ؟
آیا برای حفظ اصول شریعت و جلوگیری از هر نوع تاویل ناروا در آیات قرآن و بازداشتن غرض ورزان از تحریف معانی واهداف قرآن ،لازم نیست که امامی ناطق در میان مردم باشد و رای او از جناب خدا به صورت نظری قاطع اعلام گردد و این نظر میزان شناسای حق و باطل شمرده شود تا در پرتو آگاهی وسیع و نظر و اندیشه متبع او و واقع نما یی او ، مغرضان و فتنه انگیزان موفق به اغراض فاسد خود نگرددند.

فرضی;133643 نوشت:
همچنین یکی از بلاهای بزرگی که جامعه اسلانی با آن روبرو شد موضوع داغ جعل حدیث بود ، برخی از یهودیان ومسیحیان مسلمان نما مانند "کعب الاحبار "و"وهب ابن منبه "یک رشته اسرائیلیات ومسیحیات را وارد تاریخ اسلام کردند. همچنین گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان به تحریک خلفا و امرای وقت ویا به خاطر شهرت طلبی و مقام طلبی دست به جعل حدیث زدند.

یعنی الان فکر میکنید امتهای اسلامی که هیچ - همین شیعه هدایت شده است ؟

یاحق

فرضی;133643 نوشت:
همچنین یکی از بلاهای بزرگی که جامعه اسلانی با آن روبرو شد موضوع داغ جعل حدیث بود ، برخی از یهودیان ومسیحیان مسلمان نما مانند "کعب الاحبار "و"وهب ابن منبه "یک رشته اسرائیلیات ومسیحیات را وارد تاریخ اسلام کردند. همچنین گروهی از مسلمانان ضعیف الایمان به تحریک خلفا و امرای وقت ویا به خاطر شهرت طلبی و مقام طلبی دست به جعل حدیث زدند. آیا وجود امامی معصوم از خطا و اشتباه در میان امت ،که جلو متجاوزان ودروغ پردازان و غرض ورزان را بگیرد در میان امت لازم نیست؟ آیا نباید به پاس حفظ ناموس اسلام و جلوگیری از ناپسند نشان دادن سیمای زیبا و نورانی اسلام در هر عصری پاسدارانی باشند که به چنین امری مهمی قیام کند ؟ آیا برای حفظ اصول شریعت و جلوگیری از هر نوع تاویل ناروا در آیات قرآن و بازداشتن غرض ورزان از تحریف معانی واهداف قرآن ،لازم نیست که امامی ناطق در میان مردم باشد و رای او از جناب خدا به صورت نظری قاطع اعلام گردد و این نظر میزان شناسای حق و باطل شمرده شود تا در پرتو آگاهی وسیع و نظر و اندیشه متبع او و واقع نما یی او ، مغرضان و فتنه انگیزان موفق به اغراض فاسد خود نگرددند.

سلام
اگر این مطلب را بصورت یک برهان ارائه کنید خیلی خوب است
موفق باشید

یا ستار..

با سلام..

اثبات امامت با نقل قطعی همراه با عقل میسر است وگرنه اصل امامت چون ادامه نبوت است ابتدا باید فلسفه ارسال پیامبران به صورت عقلی وبرون دینی بیان گردد ،انوقت می توانیم بحث امامت را که دنباله رو نبوت می باشد را بیان نماییم...

در هر حال اثبات امامت از طریق نقل قطعی همراه با عقل امکان پذیر است.......

همانطور که مشخص است امامت به معنای مقتدا و پیشوا می باشد ؛و مقتدا کسی است ؛که خود پیشتر و جلوتر از دیگران به چونین امری نائل شده باشد؛تا دیگران را در ان امور مقتدایی و پیشوایی کند؛نتیجتا چه ائمه کفر و چه ائمه حق مبتدا در امر هدایت هستند ؛نتیجتا امام قبل از همه متبلس به امر هدایت است؛حال این هدایت می خواهد به کفر و ضلالت باشد ؛چه به حق و امر خدا..و منشا هدایت دیگران از امام می رسد..

حال می اییم سراغ این ایه:
[="red"]یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا[/]

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود!

اولا که بر حسب سیاق ایه امام مورد نظر باید شخص باشد ....چون هر امامی جز شخص باعث اشکال می گردد....

در ثانی همانطور که مشاهده می کنید ؛امام مورد نظر را مطلق بیان نموده است یعنی قیدی در جمله نیست تا امام را به ان تقیید کرده باشد؛نتیجتا امام مورد نظر در ایه فوق ؛هم مربوط به مقتدای کفار است و هم مقتدای بر حق...از طرفی امام مورد نظر را نیز مقید به گروه خاصی نکرده است ؛نتیجتا هر گروهی از مردم چه با مقتدای ضلالت چه با مقتدای حق به این ایه تعلق می گیرد...از طرفی زمان نیز در این ایه مطلق است نتیجتا از اولین تا اخرین فرد تا روز قیامت را در بر می گیرد ؛نتیجتا زمین تا انسان دارد از امام خالی نیست...

موفق

bina88;133625 نوشت:
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

من در سلامم رحمت الهی را برای همه خواستار شدم.

ولی شما از دیگر وظایف الهی صحبت کنید.

در حقیقت این لفظ برای من که بنده خدا هستم لاغیر - ثقیل است که کسی بیاید وظایفی را برای خدای عز و جل تبئین کند بنا بر استدلالاتش .

ادامه بدید.

یاحق


با سلام

دوست عزیز سوال خوبی کردید و من مایلم در این زمینه به نکاتی را عرض کنم:

اشاعره برای نفی حسن وقبح عقلی به این استدلال کرده اند که لازمه قول وجوب علی الله نفی مالکیت مطلقه خداوند است.

یعنی وقتی ما می گوییم بر خدا لازم است فلان کار را انجام دهد آن موقع مالکیت خدا بر افعالش نفی می شود در حالی که خداوند مالک همه چیز است و قادر مطلق و اگر مالکیت مطلق خداوند را نفی کنیم آن موقع در ذات باری تعالی نقص پدید می آید.

اسفرائنی از علمای اشائره در این مورد می گوی

د:

هرکس گمان کند عقل دلالت می کند بر وجوب چیزی این امر نتیجه اش اثبات وجوب بر خداوند سبحان می شود زیرا آنها(معتزله) می گویند اگر بنده شکر پروردگارش را انجام دهد بر خداوند ثواب واجب می شود و کدام عقل است که قبول کند وجوب برای خداوند را و هیچ واجبی نیست مگر به موجب(واجب کننده)و بالاتر از خداوند هیچ موجبی نیست(التبصیر فی الدین ص171)

رازی هم در این مورد می گوید:

در نزد ما بر خلاف معتزله هیچ چیزی بر خدای سبحان واجب نیست در حالی که معتزله واجب می دانند لطف و عوض وثواب را.(تلخیص المحصل ص 341)

گاهی برای ابطال نظریه وجوب علی الله استدلال کرده اند به آیه (لا یسئل عما یفعل وهم یسئلون )(انبیاء-23)

در واقع مسئله طرح شده در مورد وجوب علی الله زیر مجموعه مسئله حسن وقبح عقلی است.

حال باید دید معنای وجوب علی الله که در کلام متکلمین عدلیه مطرح شده چیست:

الف)معنای وجوب علی الله در اصطلاح متکلمین با معنای وجوب در کلام فقهاء که منظورشان طلب فعل به همراه منع از ترک یا معانی دیگر است ، هم معنا نیست که معنای جمیع آنها به ولایت آمر به نسبت بر مامور است بر می گردد و هیچ عاقلی همچین معنایی را در مورد ذات باری تعالی قبول نمی کند بلکه وجوب در اصطلاح متکلمین همان حسن فعل و ملائمت با کمال فاعل فعل در اوصاف کمالیه است و به عبارت دیگر ملازمه قطعیه بین کمال در مرتبه ذات و صفات ذاتیه و بین کمال در مرتبه فعل است.

محقق طوسی در این زمینه در نقد کلام رازی می فرماید:

این وجوب در این جا به معنای حکم شرعی در اصطلاح فقهاء نیست بلکه این وجوب به این معناست که فعل به گونه ای است که ترک کننده آن ذم می شود همچنانکه معنای قبیح اینست که فعل به گونه ای است که فاعلش استحقاق ذم پیدا می کند و کلام در وجوب علی الله همان کلام در حسن وقبح عقلی است بعینه، و عالم قادر غنی واجب(حسن) را قطعا ترک نمی کند.(تلخیص المحصل ص 342)

ب)در قرآن کریم هم خداوند از تعبیر (علی) در مورد خود استفاده کرده که دلالت بر لزوم و وجوب می کند که نمونه هایی از آن را اشاره می کنیم:


قال تعالی: ان علینا للهدی (لیل-12)

(به يقين هدايت کردن بر ماست،)

علامه طبرسی در مورد این آیه می فرماید:خداوند سبحان خبر داده است که هدایت بر او واجب است و اگر گمراه کردن بر او جایز بود آن موقع هدایت بر او واجب نمی شد(مجمع البیان-ج10-ص502)

قال سبحانه:وعلی الله قصد السبیل(نحل-9)

(و بر خداست که راه راست را (به بندگان) نشان دهد)

بر خداست که راهی محکم برای بندگانش برای رسیدن به سعادت و نجات قرار دهد.


قال تعالی:کتب ربکم علی نفسه الرحمه(انعام -12)

(رحمت (و بخشش) را بر خود، حتم کرده)

قال تعالی : وما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها(هود-61)

(هيچ جنبنده‏اى در زمين نيست مگر اينکه روزى او بر خداست)

bina88;133650 نوشت:
یعنی الان فکر میکنید امتهای اسلامی که هیچ - همین شیعه هدایت شده است ؟

یاحق

دوست عزیز یک مسئله وسیله هدایت است و یک مسئله عمل مسلمانان یا شیعیان است و ما نباید بین این دو مبحث خلط کنیم .

خداوند برای اینکه بندگان خود را به سعادت هدایت کند و راه کمال را به آنها نشان دهد بر بندگان خود حجت فرستاده است و این حجت می تواند پیامبر (ص) باشد یا امام معصوم (ع) یا قرآن .

اما اینکه حوادث روزگار و علت و سبب های عالم باعث می شود امام معصوم از دیده ها پنهان شود و یا عمل مسلمین مانع شود که هدایت کامل صورت پزیرد این خود مسئله ای دیگر است.

عمل به گفتار معصومین (ع) مبحثی است که عمل ما شیعیان باید مطابق آن باشد وگرنه سرپیچی از دستورات آنها ما را از مسیر سعادت دور می کند.

هدایت شیعیان هم اگر چه به قول شما کامل نیست(نقص آن هم فقط از طرف ماست) ولی خود می دانید که شیعیانی که راهنمایی چون امامان معصوم (ع) دارند وسخنانی سرشار از معرفت و دانش از معصومین (ع) دارند در شناخت معارف دینی قابل مقایسه با دیگران نیستند.

erfan_alavi;133871 نوشت:
اولا که بر حسب سیاق ایه امام مورد نظر باید شخص باشد ....چون هر امامی جز شخص باعث اشکال می گردد....

با سلام

به دو مطلب اشاره کردید که یکی سیاق آیه بود که اشاره به شخص دارد و یکی اینکه اگر شخص نباشد دچار اشکال می شود.

من به شخصه نتونستم این دو مطلب شمارو از این آیه برداشت کنم .

ممنون میشم اگر بیشتر توضیح دهید و علت خود را ذکر کنید.

با تشکر

erfan_alavi;133871 نوشت:
از طرفی زمان نیز در این ایه مطلق است نتیجتا از اولین تا اخرین فرد تا روز قیامت را در بر می گیرد ؛نتیجتا زمین تا انسان دارد از امام خالی نیست...

این استدلال شما اشتباه می باشد زیرا آیه دلالت دارد هرکس با امام خود در هر زمانی بوده خوانده می شود نه اینکه در کل زمان ها امام بوده است و بر فرض بپذیریم که در همه زمان ها بوده است آیه دلالت می کند در همه زمان ها امامی بوده است چه این امام عادل باشد چه ظالم.

علامه حلي;134024 نوشت:
این استدلال شما اشتباه می باشد زیرا آیه دلالت دارد هرکس با امام خود در هر زمانی بوده خوانده می شود نه اینکه در کل زمان ها امام بوده است و بر فرض بپذیریم که در همه زمان ها بوده است آیه دلالت می کند در همه زمان ها امامی بوده است چه این امام عادل باشد چه ظالم.

سلام بر شما..

ایه می فرماید:

[="Red"]يوم ندعوا كل اناس بامامهم ..[/]

روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان مى خوانيم ....

جمله مربوطه منتج بحث می باشد،...... ظاهر ایه مطلق است نتیجتا به کل مردم تعمیم داده می شود چه اولین وچه اخرین و امام را به جمعیتها نسبت داده است و ان نیز جمعیتهایی مغایر با جمعیت دیگر.....در ثانی از ايه شريفه استفاده مى شود كه فمن اوتى كتابه بيمينه(پس هر كسى كه نامه عمل او به دست راست او ( امام عليه السلام ) در قوم امام غیر حق نيست ....نتیجتا هر زمانی باید امامی بر حق داشته باشد ....

اما در مورد پست بالاییتان می توانید به تاپیک زیر مراجعه نمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6805&page=23

پست 223
و همچنین تاپیک قبلش...

یاحق

erfan_alavi;134096 نوشت:
سلام بر شما..

ایه می فرماید:

يوم ندعوا كل اناس بامامهم ..

روزى كه هر گروه از مردم را با امامشان مى خوانيم ....

جمله مربوطه منتج بحث می باشد،...... ظاهر ایه مطلق است نتیجتا به کل مردم تعمیم داده می شود چه اولین وچه اخرین و امام را به جمعیتها نسبت داده است و ان نیز جمعیتهایی مغایر با جمعیت دیگر.....در ثانی از ايه شريفه استفاده مى شود كه فمن اوتى كتابه بيمينه(پس هر كسى كه نامه عمل او به دست راست او ( امام عليه السلام ) در قوم امام غیر حق نيست ....نتیجتا هر زمانی باید امامی بر حق داشته باشد ....

اما در مورد پست بالاییتان می توانید به تاپیک زیر مراجعه نمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=6805&page=23

پست 223
و همچنین تاپیک قبلش...

یاحق

اگر آیه می گفت تمام مردم را با امامشان می خوانیم آن موقع می شد این نتیجه را گرفت که تمام مردم دارای امام هستند اما آیه اشاره به دسته هایی دارد که دارای امام هستند و طبیعتا گروهی که دارای امام نباشند سالبه به انتفاع موضوع می شود.
می توانید استدلال را بیشتر توضیح دهید تا برای مخاطب جا بیفتد؟ممنون

در مورد امام حق هم منظور در تمام زمان ها را نمی رساند زیرا ممکن است از تمام این گروه ها عده اندکی امامشان حق باشد و گروه های دیگر در زمان دیگر دارای امام غیر حق باشند.
این مطلب را هم بیشتر توضیح دهید ممنون میشم.

علامه حلي;134023 نوشت:
با سلام

به دو مطلب اشاره کردید که یکی سیاق آیه بود که اشاره به شخص دارد و یکی اینکه اگر شخص نباشد دچار اشکال می شود.

من به شخصه نتونستم این دو مطلب شمارو از این آیه برداشت کنم .

ممنون میشم اگر بیشتر توضیح دهید و علت خود را ذکر کنید.

با تشکر

ممنون میشم اگر جواب این سوال من را هم بدهید.

علامه حلي;134175 نوشت:

اگر آیه می گفت تمام مردم را با امامشان می خوانیم آن موقع می شد این نتیجه را گرفت که تمام مردم دارای امام هستند اما آیه اشاره به دسته هایی دارد که دارای امام هستند و طبیعتا گروهی که دارای امام نباشند سالبه به انتفاع موضوع می شود.

می توانید استدلال را بیشتر توضیح دهید تا برای مخاطب جا بیفتد؟ممنون

یا ستار.

با سلام..

اولا اینکه جمله مربوطه مطلق است و مقید به هیچ قیدی نیست ؛نتیجتا دعوت در جمله مربوطه افاده به عموم دارد نه هر دسته که دارای امام هست ،بله اگر جمله قید اینکه فقط اشخاصی حاضر می شوند که درای امام باشند را داشت حرف حضرت عالی صحیح بود ،ولی جمله مطلق است و کل امم و گروه ها و جمعیتها را مد نظر دارد نه گروه خاصی که مقید به داشتن امام باشند....

نتیجتا موضوع امام به همه امم و طایفه ها تعمیم داده شده نتیجتا گروهی نیست که امام نداشته باشد تا انتفاع از موضوع نیز بر ان صدق کند.......

علامه حلي;134175 نوشت:

در مورد امام حق هم منظور در تمام زمان ها را نمی رساند زیرا ممکن است از تمام این گروه ها عده اندکی امامشان حق باشد و گروه های دیگر در زمان دیگر دارای امام غیر حق باشند.
این مطلب را هم بیشتر توضیح دهید ممنون میشم.

طبق دو جمله :

(فمن اوتى كتابه بيمينه ) و جمله (و من كان فى هذه اعمى...) که در ایه بعد می باشد ،در هر دوره ای هم امام حق است و هم امام غیر حق.....

یاحق

علامه حلي;134176 نوشت:
ممنون میشم اگر جواب این سوال من را هم بدهید.

در ارجاعاتی که داده شد مطالب گویا بود...

اول خود سیاق ایه و ایه بعدش بر اساس دو جمله (فمن اوتى كتابه بيمينه ) و جمله (و من كان فى هذه اعمى...) مراد شخص را می رساند یعنی هدایت مصداقش شخص است نه چیز دیگری...

در ثانی امام در قران مصادیق مختلفی دارد که بر اساس منطوق و مفهوم ان رقم می خورد ،در ایه مورد نظر امام شخص را می رساند نه موارد دیگر را...

حامد;129238 نوشت:
سلام
به نظر حقیر این برهان مشکل دارد
ما وقتی می توانیم وجود امام معصوم ع را بر اساس قاعده لطف ضروری بدانیم که لطف الهی منحصر در وجود امام شود اما تا وقتی وجود امام ع یک مصداق از مصادیق لطف الهی است نبود آن ضرری به قاعده نمی زند چه اینکه وجود باقی مصادیق برای اثبات لطف کافی است
پس وقتی قاعده لطف وجود امام را ضروری می سازد که لطف منوط به وجود امام ع باشد نه اینکه وجود او ع مصداقی از مصادیق لطف باشد
پس باید قاعده لطف را اینجا جور دیگری تقریر کرد
والحمد لله

با سلام و تشکر:Gol:

جناب حامد عزیز:Gol: چگونه برهان لطف، در این خصوص و در این مجال با مشکل مواجه می شود؟ (بیشتر توضیح دهید)

اتفاقاً باید گفت: در حالیکه در روایات آمده، وجود حجت الهی (که یکی از مصادیق روشن آن امام ناطق و برحق است) در زمین و زمان، و در همه اعصار، ثابت است و هیچگاه زمین و زمان خالی از حجت خدا نیست. چگونه اثبات عقلی وجود امام از طریق برهان لطف، با مشکل روبرو می شود؟ مگر می شود اراده خدا بر خالی نبودن زمین و زمان را از حجت الهی و انسان کامل، خارج از قاعدۀ لطف دانست؟

مضافاً اینکه وجود مابقی مصادیق لطف الهی در جای خود ثابت، اما این بدان معنا نیست که ما لطف الهی در قرار دادن وجود امام و حجت الهی بعنوان انسان کامل را در همۀ اعصار، از گردونۀ مصادیق لطف، خارج کنیم.


چنانکه امام علی (ع) در روایتی می فرماید: ای کمیل زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن قیام کند چه آشکار و یا بیمناک و پنهان.[1] به این مضمون از دیگر معصومین نیز روایاتی رسیده است که تاکید دارد زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نیست.

شيخ اشراق، شهاب الدين سهروردي نیز مي گويد: هيچ گاه عالَم از حكمت و از وجود كسي كه قائم به حكمت است و حجّت هاي روشن خدا در نزد او مي باشد، خالي نخواهد بود. و اين كس، همان خليفه خدا در زمين است. پس، در هر زماني چنين شخصي بهم رسد كه نمونه كامل علم و عمل بوده و رهبري امت به او بوده و خلافت الهي در زمين نيز به عهده او مي باشد. و زمين هرگز از چنين انساني تهي نخواهد ماند.(2)

از اینرو اثبات عقلی وجود امام عصر (عج) با استفاده از برهان لطف، در کنار دیگر براهین عقلی نیز ثابت است و اشکال وارده، قابل اعتنا نیست.

موفق باشید ...:Gol:

پاورقی______________________________________________________
1. نهج البلاغه، دشتی، حکمت 147، ص 661؛ کافی ج 1 ص 179.
2. شيخ اشراق، شهاب الدين سهروردي، حكمة الاشراق، ج 2، ص 11، انتشارات بيدار، قم.


bina88;133650 نوشت:
یعنی الان فکر میکنید امتهای اسلامی که هیچ - همین شیعه هدایت شده است ؟
یاحق

با سلام و تشکر:Gol:

آنچه مسلم است باید بین اندیشه شیعی و عمل شیعیان، در اینگونه مباحث، تمییز قائل شد.

اگر مقصودتان از اصطلاح "شیعه" اندیشۀ شیعی است، باید اذعان کنیم که بطور قطع، بنا به حکم قرآن و روایات و به حکم عقل که در جای خود بسیار بحث شده است، مذهب شیعۀ اثنی عشری و طریق امامان معصوم (ع) تنها مذهب و طریق "حق و هدایت" و "صراط مستقیم" الهی بوده و به عبارتی همان اسلام حقیقی و عاری از انحراف است.

اما اگر مقصودتان از اصطلاح "شیعه" شیعیان است، جای تأمل دارد، و بی شک باید در بیان پیروی و هدایت شیعیان، آنها را به دو دسته و یا چند دسته تقسیم نمود، که گمان کنم تفصیل آن، از حوصلۀ این بحث و تایپیک خارج باشد. (والله العالم)

اما اشارتاً در یک تقسیم می توان گفت:

1. شیعیان رسمی(قلبی) 2. شیعیان اسمی(زبانی) 3. شیعیان اسمی و رسمی(قلبی و زبانی)

موفق باشید ...:Gol:

صدیق;134443 نوشت:
با سلام و تشکر جناب حامد عزیز چگونه برهان لطف، در این خصوص و در این مجال با مشکل مواجه می شود؟ (بیشتر توضیح دهید) اتفاقاً باید گفت: در حالیکه در روایات آمده، وجود حجت الهی (که یکی از مصادیق روشن آن امام ناطق و برحق است) در زمین و زمان، و در همه اعصار، ثابت است و هیچگاه زمین و زمان خالی از حجت خدا نیست. چگونه اثبات عقلی وجود امام از طریق برهان لطف، با مشکل روبرو می شود؟ مگر می شود اراده خدا بر خالی نبودن زمین و زمان را از حجت الهی و انسان کامل، خارج از قاعدۀ لطف دانست؟

سلام
قاعده لطف می گوید اقتضای لطف الهی وجود امام است چون اگر امام نباشد هدایت بشر محقق نمی شود لذا اقتضای لطف وجود اوست
خوب این برهان مشکل دارد :
1- رابطه امام و هدایت بشر را مشخص و قطعی نکرده است یا به عبارت دیگر ثابت نیست که هدایت منحصر در وجود امام است پس برهان چیزی کم دارد . چون این برهان قرار است برهان عقلی باشد و حداقل هر مسلمانی آنرا بپذیرد در حالیکه نتوانسته جایگاه انحصاری امام را در هدایت ثابت کند .
2- اگر بحث از شانیت امام در هدایت است که قرآن کریم هم این شانیت را دارد
3- وجود قرآن و علماء می تواند از مصادیق لطف الهی در هدایت بوده و تحقق آنرا ثابت کنند پس باید آن جایگاه انحصاری امام ثابت شود
4- وقتی ائمه ع بودند اکثر امت گمراه از ولایت بودند لذا باز رابطه قطعی بین تحقق هدایت و وجود امام قابل اثبات نیست
5- قاعده لطف بی ضابطه است لذا هر کسی می تواند به قاعده لطف ایراد و اشکال کند مثلا می توان به آن اشکال کرد : چرا با وجود لطف خدا اینهمه انسان فقیرند یا کشته می شوند یا موارد متعدد دیگر . پس اصل لطف را نمی توان دلیلی بر اثبات موضوع خاص گرفت مگر اینکه تحقق لطف منحصر در تحقق آن شی باشد . مثلا با قاعده لطف می توان وجود پیامبر را ثابت کرد چون بدون او اصلا هدایتی نیست اما پس از آمدن پیامبر دیگر نمی توان لطف را مقتضی وجود چیز دیگر گرفت مگر اینکه آن انحصار ابتدا ثابت شود مثلا ثابت شود که دین را فقط امام می تواند حفظ کند . خوب جای این مقدمه و اثباتش کجاست ؟ قاعده لطف از آن سخنی دارد ؟ البته با وجود آن برهان دیگر نیاز به قاعده هم لطف نیست .
6- قاعده لطف وقتی می تواند وجود امام را ثابت کند که بتواند تحقق لطف هدایت را منحصرا به وجود امام ربط دهد .
والحمد لله

حامد;134477 نوشت:
سلام
قاعده لطف می گوید اقتضای لطف الهی وجود امام است چون اگر امام نباشد هدایت بشر محقق نمی شود لذا اقتضای لطف وجود اوست
خوب این برهان مشکل دارد :
1- رابطه امام و هدایت بشر را مشخص و قطعی نکرده است یا به عبارت دیگر ثابت نیست که هدایت منحصر در وجود امام است پس برهان چیزی کم دارد . چون این برهان قرار است برهان عقلی باشد و حداقل هر مسلمانی آنرا بپذیرد در حالیکه نتوانسته جایگاه انحصاری امام را در هدایت ثابت کند .
2- اگر بحث از شانیت امام در هدایت است که قرآن کریم هم این شانیت را دارد
3- وجود قرآن و علماء می تواند از مصادیق لطف الهی در هدایت بوده و تحقق آنرا ثابت کنند پس باید آن جایگاه انحصاری امام ثابت شود
4- وقتی ائمه ع بودند اکثر امت گمراه از ولایت بودند لذا باز رابطه قطعی بین تحقق هدایت و وجود امام قابل اثبات نیست
5- قاعده لطف بی ضابطه است لذا هر کسی می تواند به قاعده لطف ایراد و اشکال کند مثلا می توان به آن اشکال کرد : چرا با وجود لطف خدا اینهمه انسان فقیرند یا کشته می شوند یا موارد متعدد دیگر . پس اصل لطف را نمی توان دلیلی بر اثبات موضوع خاص گرفت مگر اینکه تحقق لطف منحصر در تحقق آن شی باشد . مثلا با قاعده لطف می توان وجود پیامبر را ثابت کرد چون بدون او اصلا هدایتی نیست اما پس از آمدن پیامبر دیگر نمی توان لطف را مقتضی وجود چیز دیگر گرفت مگر اینکه آن انحصار ابتدا ثابت شود مثلا ثابت شود که دین را فقط امام می تواند حفظ کند . خوب جای این مقدمه و اثباتش کجاست ؟ قاعده لطف از آن سخنی دارد ؟ البته با وجود آن برهان دیگر نیاز به قاعده هم لطف نیست .
6- قاعده لطف وقتی می تواند وجود امام را ثابت کند که بتواند تحقق لطف هدایت را منحصرا به وجود امام ربط دهد .
والحمد لله

با سلام مجدد:Gol:

چند سؤال و نتیجه گیری:

آیا هر امری از اسباب و مسببات هدایت و هر عنایتی که از سوی خداوند برای هدایت بشر مقرر شده، بعنوان لطف الهی محسوب می شود یا خیر؟

آیا ارسال رسل، انزال کتب و قرار دادن حجت های الهی (که حقیقی ترین مصادیق آن امام معصوم و انسان کامل است) لطف الهی محسوب می شوند یا خیر؟

اگر مصداق واقعی حجت الهی در زمین و زمان، علاوه بر امر خدا، قرآن و پیامبر، وجود امام معصوم (ع) نیست پس مقصود واقعی خداوند در آیۀ "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولواالامر منکم" چه می تواند باشد؟

اگر از نظر شما امام معصوم (ع) مصداق حجت الهی نیست که بحثی نیست. و اگر امام معصوم مصداق حجت الهی است پس خارج از دامنۀ لطف الهی نیست؟

حال اگر پذیرفتیم که امام معصوم (ع) مصداق لطف الهی است پس، در دامنۀ قاعده و برهان لطف الهی قرار می گیرد لذا از طریق مصداق: بعنوان معلول، می توان به قاعدۀ لطف یعنی (به علت) پی برد. باصطلاح می توان گفت در این قاعده، برهان انی ساری و جاری است.

اگر چنین است پس این قاعده یک برهان لمی هم دارد اینکه می توان از طریق خود قاعده و برهان لطف(علت) نیز به مصداق ان(معلول) یعنی وجود امام معصوم (ع) بعنوان حجت الهی در همه اعصار پی برد.

ضمن آنکه عدم هدایت مردم و گمراهی ایشان، در زمان حضور ائمه (ع) لطمه و خدشه ای به این مطلب نمی زند که بنا به اعتقاد مکتب اهل بیت (ع) بی شک حجت های واقعی و انسان های کامل عصر و زمان، کسانی جز امامان معصوم و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) نبوده اند.

موفق باشید ...:Gol:

erfan_alavi;134305 نوشت:
طبق دو جمله : (فمن اوتى كتابه بيمينه ) و جمله (و من كان فى هذه اعمى...) که در ایه بعد می باشد ،در هر دوره ای هم امام حق است و هم امام غیر حق..... یاحق

از این مقدمات نتیجه ای که به دست می آید اینست که گروهی هستند که نامه اعمالشان به دست راستشان داده می شود و گروهی هستند که مردود می شوند.خب مستشکل می گوید ممکن است در یک زمان تمام گروه ها امامشان عادل نباشد و در زمانی هر دو باشد و ...یعنی به نظر من هنوز این برداشت شما به دست نمی آید
اگر بتوانید کامل
توضیح دهید و به صورت قیاس منطقی مطرح کنید بسیار عالی می شود

موفق باشید

erfan_alavi;134310 نوشت:

در ارجاعاتی که داده شد مطالب گویا بود...

اول خود سیاق ایه و ایه بعدش بر اساس دو جمله (فمن اوتى كتابه بيمينه ) و جمله (و من كان فى هذه اعمى...) مراد شخص را می رساند یعنی هدایت مصداقش شخص است نه چیز دیگری...

در ثانی امام در قران مصادیق مختلفی دارد که بر اساس منطوق و مفهوم ان رقم می خورد ،در ایه مورد نظر امام شخص را می رساند نه موارد دیگر را...

در مورد قسمت اول باید بگم که صحبت از شخص ماموم است نه امام.در واقع اگر ماموم شخص باشد دلیل نمی شود که امام هم شخص باشد بلکه ممکن است چیز دیگری باشد.

در مورد قسمت دوم با عرض پوزش همان مدعاست که تکرار شده و جوابی به سوال من نمی دهد.

موفق باشید

موضوع قفل شده است