' دست نوشته ها + نمک ید دار '

تب‌های اولیه

422 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سلام و درود بر برو بچه هاي ِ :Gol:
خوب هستيد:Gol: چه خبرا :Cheshmak:

بازهم اين مشغله ي لعنتي مانع شد و نتونستم مدتي از محضر شما دوستان عزيز بهرمند و محظوظ بشم:Gol:

به نوبه ي خودم براي دوستاني كه به خانه ي بخت رفتند تو مدتي كه بنده نبودم آرزوي خوشبختي مي كنم:Gol: ( سركار فرزانه و سركار ......*زيرآبي رفتند:Nishkhand:*)

همچنين براي دوستان عزيزي كه تو اين مدت تغيير رنگ دادند :Cheshmak: و به رنگ هاي صورتي ، قرمز ، آبي و سبز نائل شدند آرزو مي كنم كه هميشه رنگ و بوي خدايي داشته باشند:ok::Gol:

هركي گفت خدا چه رنگيه؟؟؟؟؟؟:Cheshmak:

بنده تو اين مدتي كه از شما دوستان عزيز كمي تا اندكي دور بودم در كنار پيچك خشك تنهاييم نشسته بودم و باهام درد دل مي كرد و از خزوون برام قصه ها مي گفت ! بوسه هاي باد خزوون دونه دونه برگ هاشو به زمين مي انداخت و دنيايي آميخته از زرد و قرمز رو براش به تصوير مي كشيد . :ok:

البته باد خزوون مي خواست بنده رو هم ببوسه ولي از پشت شيشه نتونست و نااميد و شده رفت:khaneh: :Nishkhand:

بنابراين هنوز فرصت و نعمت جووني رو دارم :Narahat az::ok:

خوب با اجازه يه سري به تاپيك بزنيم ببنيم شوره يا بي نمك :Nishkhand:

TAHOOR;118767 نوشت:
آمده ام بگویم که دیگر زمین را دوست ندارم


سايت رو چي اونم دوست نداريد ديگه :Cheshmak:

TAHOOR;121599 نوشت:
من که خاک نیستم

بنده هم خاك نيستم ولي خاكي هستم :Cheshmak:

TAHOOR;118767 نوشت:
من آمده ام بگویم که بی تابی هایم را از پدرم آدم به ارث برده ام

البته براي اينكه خانم ها معترض نشن جاداره يادي هم از مامان هوا مي كرديد:Nishkhand:

TAHOOR;121599 نوشت:
آمده ام بگویم تنها پناه بی پناهی هایم شب است راس ساعت عشق

در واقع قرارمون ساعت عشق *كنار دلشوره زدن .......:Sham:

لذت بردم از شعر هاي زيباتون :Kaf: ببخشيد اگر نمك پاشيدم روي دست نوشته هاتون :Gol:

راستي داشتم فراموش مي كردم ! جواب سئوالتون رو :Cheshmak:

TAHOOR;121599 نوشت:
آمده ام از تو بپرسم که راز دلتنگی های مکرر من چیست؟

وقتي آدم به اين جمله برسه به آرامش مي رسه:ok:

خدايا ! من هيچ نيستم **هرچه هستي تويي :Gol:

محمد;121547 نوشت:
لکنت گرفت شعرم از آغاز وصف او حیران به مدح او الفبای خسته ام

آخي الهي !! لكنت گرفتيد و اينجوري بلبل زبوني مي كنيد :Nishkhand::khaneh:

لكنتم لكنت هاي قديم كه بچه ها مي گرفتند آي مي خنديديم:khaneh:

داش محمد عزيزم هميشه با شعر هاي زيباشون بر ما منت ميزارن خسته نباشي برادر:Gol:

121;122689 نوشت:
دیگر سکوت خواهم کرد سکوتی به بلندای یک فریاد و به خاموشی یک دریای پر خروش!!!!

پارادوكس زيبايي بكار برديد سركار 121 :Kaf:

121;122689 نوشت:
رویش با اشکهایم خواهم نوشت " درّی است با لمسش خواهید سوخت"

در واقع همون جمله ي هر كسي به گل دست بزنه زنبوره نيشش مي زنه :khaneh: :Nishkhand:

ممنون و متشكر از مشاركتتون و شعر هاي زيباتون :Gol: :Gol:

اهورانی;123091 نوشت:
من اومدم

منم اومدم :khaneh:

اهورانی;123091 نوشت:
درسته دیر کردم اما شما ها بزرگوارتر از این ها هسید که قبول نکنید

بنده به نمايندگي از همه قبول مي كنم كه شما دير اومدين:Nishkhand:

اهورانی;123094 نوشت:
فضای زندگی سرده پدر جان


بخاري رو بزن دختر جان :Nishkhand:

اهورانی;123094 نوشت:
و تنهایی خودش درده پدر جان


مامان بيرونه الان مياد دختر جان :Nishkhand:

اهورانی;123094 نوشت:
بگم یا اصل مطلب رو گرفتی* دیگه فرزنده تو مرده پدر جان

ديگه بابا خسته شده دختر جان* يه ليوان اب بده دست بابا دخترجان :Nishkhand:

اهورانی;123096 نوشت:
تو سبزی دائما زردی نداری

سياسي نباشه اين بيت دختر جان :Nishkhand:

اهورانی;123097 نوشت:
درد من این جاست که آخر اصلا نفهمیدم کجایم درد می کرد

چه بيماره شيطوني ! خودش خودشو معاينه كرده تا قبل از اينكه دكتر بياد :Nishkhand:

تشخيصتون اشتباهه :khaneh:

اهورانی;123099 نوشت:
خوب بابا چرا ترش کردی ؟؟

سنم براي ترش كردن هنوز كفاف نمي كنه :Nishkhand:

اهورانی;124404 نوشت:
دلت رو تکون بده اشتباهاتت تالاپی می افتن زمین فقط یه تجربه رو بکش بیرون محکم تر از قبل بتکون

وايي از خونه تكوني خوشم نمياد !! حالا اين همه دل و تكون ميديم دل درد نگيريم :Nishkhand:

فرزانه;127568 نوشت:
عذر خواهی از تمام دوستان مخصوصا اهورانی عزیز من از شعری که گفتم منظوری نداشتم

به به عروس خانم سايت :Gol:

از قديم گفتند در شعر مناقشه نيست :Nishkhand:

اهورانی;128291 نوشت:
جناب قضاوت اگه کمی دیرتر می اومدین باهاتون قهر میکردم از کی تا حالا صاحبخونه مهمون دعوت میکنه و نمیاد

دير اومدن بنده دليلش همونايي بود كه نوشتم :Cheshmak: تازه اينجا متعلق به خودتونه :Gol:

از سركار اهوراني هم تشكر مي كنم و اميدوارم كه از نمك هامون دلگير نشن:Gol:

آرزوي شادي و سلامتي دارم براي همه دوستان :Gol:

يا علي

سلام علیک
به به!!!
جناب قضاوت خان بعد مدتها تشریف آوردید ما پیشتر از اینها منتظر شعرهای زیبا و نمکای شورتون بودیم!!!:khaneh:
ااز باد خزون گفتین فکر نمیکنین تا باد خزون خیلی راهه هنوز که این نسیم بهاری بود که نوازشتون کرد !!!!:khandeh!:
بهر حال میتونین منتظر بمونین ببینین باد خزون چجوریه و خیلی نزدیک لمسش کنید البته اگر مایل باشید:Nishkhand:
در کل خوب بود ....موفق باشید .

سلام بر همگی

افتخاری است برای من تا بتونم تو این تاپیک خودی نشون بدم

انقدر نمک میریزید مواظب باشید مرضی یا سرطانی یا فشار خونی خدایی نکرده نگیرید:khandeh!:

اینم نمک من


:Nishkhand::khaneh::khandeh!:
تقدیم به نوعروسان و نو دامادان عزیز این سایت

در پناه حق:Gol:

و من ...
اینبار سکوتم نشانه رضا نیست!
ازسر بیچارگی حرفهایم رامیخورم و دلواپسی هایم را میگریم و فقط لحظاتی که بی یاد توام میخندم .
اصلا مرا چه به شعر !!!
وقتی نیستی قافیه ای هم نیست.

121;128764 نوشت:

[=Arial Black]منظور همون مامان حواست دیگه درسته؟!!!:Gig:
خب امشب جریمه میشید:read:و از روی این کلمه یه دفتر چهل برگ مینوسید تا دوباره اشتباه نکنید!!! :khaneh:

یه دفتر چهل برگ :Moteajeb!::Moteajeb!: امیدوارم معلم نباشی 121 عزیز :Nishkhand: وگرنه بچه ها بدبختن

امیدوارم از نمکایی که ما استفاده کردیم ناراحت نشده باشید :solh:
نمکتون یه کم زیادی نیست :Gig: آخه جناب قضاوت خان فشار خون میگیرن اونم از نوع حادش :ok:

:Rose:

سلام خدمت دوستان:Gol:
غزل عزیز نگران نباشید حذفش کردم تا مبادا کسی ناراحت باشه.
دنیای عجیبیه!!!
موفق باشید .

سلام و درود بر 121 عزیز :Gol:
عزیزم من اصلا قصد بدی نداشتم بخدا
منم مثل بقیه میخواستم در تایپیکی که جناب قضاوت دعوت کردن سهیم باشم
من که مثل شما طبع شعر ندارم :Ghamgin:
نمیدونستم ناراحت میشین
میتونین نوشته ام رو که باعث ناراحتی شده حذفش کنید

گیج به زندگی ادامه میدهم این روزا

این را بفهم برای من این جا موندن سخت شده
نمیتوانم درست راه بروم،درست حرف بزنم،درست گریه کنم
این را بفهم دیگه چیزی ازم نمی مونه
چیزهائی هست که مرا آزار میدهد
چه کسی خواهد دید مردنم را بی تو
این روزا همه چیز برای من قاطی شده
ناراحتیم انگار چیز خاصیه که بی دلیل همیشه هست
فقط یه چیز
گیج به زندگی ادامه می دهم این روزها.همین




فرزانه

یه روز یه پدر و پسر درمورد بیکاری داشتن با هم حرف درد و دل میکردن
پدر به پسر گفت:
من که وامانده ترین ره گذر این راهم
تو چرا افتادی در خطر بیکاری
گفت با طعنه پسر با پدر بیکارش
چه بگویم که بسوزد پدر بیکاری
تجربه کردم این نکته بر روی زمین
فتنه ها هست همه زیر سر سر بیکاری
تنگدستی و سر افکندگی و دربه دری میهمانند تو را پشت سر بیکاری
کاری از ضابطه بی همه کس ساخته نیست
بشکند رابطه آخر کمر بیکاری
کاریابی به یقین مرکز سر گردانی است
نیست آن جا خبری جز خبر بیکاری
در رحمت نگشاید به رویت هرگز
دست هایی که گشودند در بیکاری
شاعری گفت که بیکارم و گفتم خوش باش
شعر راخواند بزرگی هنر بیکاری

و آن گاه آفتابگردانی از گوشه ای طلوع کرد
به میان کار های ما سرک کمشید
و ما هیچ ندانستیم آمدنش از کدامین سو بود
می دیدیمش که هر روز از سحر گاهان یک جا می نشیند
و بالا آمدن خورشید را نظاره میکند
و تا شامگاهان همچنان روی بر او نگاه می دارد
و با او میگردد
آن گاه تازه دانستیم که چرا به او میگویند آفتاب گردان
و از آنجایی که آفتاب در اسطوره ها نماد حقیقت بود
آفتابگردان را نکو داشتیم
و خواستیم
تا با ما بماند
و
نشان ما باشد
نه به آن نشان که خود را حقیقت بپنداریم
و نه حتی به آن توهم که روی خود را به سوی حقیقت بدانیم
بلکه تنها به نشان آرزویی که در سودای قلبمان روییدن گرفته بود
که ای کاش می توانستیم آن گونه باشیم

سلام به همگی
من تازه وارد این سایت شدم
یه کنجکاوی به بقیه تایپیکه هم کردم
ببخشید اگه این تایپیک رو جناب قضاوت گذاشتن چرا خودشون هیچ اثری ارائه نمی دن این طوری که فهمیدم خیلی خوب از ادبیات سر در میارن اما فقط به نوشته دیگران نمک میپاشن

به نظر من باید خودشون هم یه چیزی بزارن تا ببینن بقیه دوستان دست به نمکشون چه طوره
؟؟؟
پس جناب قضاوت منتظره یه نوشته کامل بدونه نمک پاشی از دیگران
از هنر شما هستیم

خدايا تو خود آگاهي واين آگاه بودنت چقدر براي آرامشم خوب است

خدايا تو خود مهرباني و اين مهربانيت چقدر براي اميد داشتنم خوب است
خدايا چقدر زيبا و مغرورانه به تو مي بالم زماني كه خدايي همچون تو داشتن را برايت متذكر مي شوم
اين روز ها ديرتر از قبل نه ، زودتر از ديروزها دلم ميگيرد
چه ديروزهايي را بي تو گذراندم و چه امروزهايي را بي تو مي گذرانم...
پروردگار من، پروردگار خوبي ها
خداي عاشقان و عارفان خداي شب زنده داران...
مرا درياب مرا آن گونه كه عاشقانت را در ميابي در ياب
مي دانم كه گناهان و گستاخي ها و بي باكي هايم مرا از الطاف مخصوصت محروم مي كند
اما
اين خوبي بي كران توست كه مرا گستاخانه به سوي گلخانه ي رحمت الهي ات دعوت مي كند
يا اله العاصين
اين عصيان گر پيچيده در دنيا، تو را از ميان اين همه نا اميدي ها و گناهان صدا مي كند پس دريابش به حق خوبان درگاهت


آمين

معنای زندگی در عالم حیات

زندگی یعنی نفسهایی که از روی عطش
می زند ماهیچه های قلب مرد
می زند هر دم صدا
می زند بانگی که از روی شکایت
مرد خسته از نگاه خیس بارانش

زندگی یعنی صدای گامهای کودک گمشده ای
که به دنبال صدای ردپای مادر
اشک ریزان طعم لبخند گذشته می چشد

زندگی یعنی عبور سنگها از لای آب
سرگذشت چشمه ها و رودها
سرگذشت هر که در آب روان
می گذارد چوب ماهیگیریش
دامی برای ماهی خسته ز آب

زندگی یعنیگذشتن از میان خارها
خارهایی بر بدن اندوخته
خارهایی همچو خار خارپشت
در مقابل با ستم
می برم آن خارها را در افق

زندگی یعنی عبور عشق از لای علفهای امید
این علفهایی که در اوج چمن
بوی خاک و ریشه تر می دهد
بوی امید بشر
ازجوار عشق بی همتا دهد

زندگی یعنی عبور از جاده های خیس عشق
راه هایی که به عشق
می برد صدها هزاران عاشق گمگشته را
می چکد بارانی از سوی خدا
بر دل این جاده بی انتها

زندگی یعنی سرود مردم بی ادعا
مردمانی که به خون آمیخته
رنگ آرامش ز چشمها ریخته
زندگی را باید از آنها گرفت
رسم عاشق شدن لیلی و مجنون را گرفت

تقدیم به دوستان عزیز سایت

یک پیشنهاد:
از مدیر سایت خواهشمندم تاپیکی هم مربوط به نوشته های دینی در این سایت قرار دهید تا دوستان دست نوشته ها یا متنهای ادبی خود را در آن درج کنند.
با تشکر
در پناه حق:Gol:


خوابی دیدم، خوابی دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد.
در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم متوجه شدم که چندی بار در طول مسیر زندگی ام بوده است.

این واقعا برایم ناراحت کننده بود و درباره اش از خدا سوال کردم خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط یک جفت جای پا وجود داشت
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی.

خدا پاسخ داد: ای بنده بسیار عزیزم من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت اگر در آزمونها و رنجها فقط یک جفت جای پا دیدی

زمانی بود که تو را در آغوش حمل می کردم...

تقدیم به دوستان

:Gol:در پناه حق:Gol:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
این کپی نامه ای که جناب موبد یار مهران برای من فرستادن
من با اجازه جناب قضاوت و مدیریت سایت و دیگر دوستانی که دستی بر آتش فیلتر کردن دارند
و همیشه پاکن به دست در پی پاک کردن هستن این مطلب رو اینجا میگذارم و امید به این دارم که دیگه حذفش نکن
این تقاضای شخصی من هم هست
این مطلب اگر چیزی داره که مستحقه فیلتر شدنه
توضیحش رو همین جا بدید
از لطف بی کران شما متشکرم
امضا
اهورانی ماندگار

اهورانی گرامی
درود
برای آسکدین پیامی را چند بار فرستادم که سانسور شد.
خواهشمندم که به دیگران هم بگویید تا رعایت کنند.
واژه مرداد از ریشه مردن و به معنای مرگ و نابودی است. شاید فنا یا موات در عربی. مردار و مرداب نیز از همین ریشه اند.
«اَ» نشان نفی است از این روی اَمرداد به معنای جاودانگی و بیمرگی است. شاید در عربی حی باشد.
اَمرداد یکی از شش پرتو اهورامزدا (شاید اسام الله) است. از این روی زشت است که بی مرگی و جاودانگی را به مرگ تبدیل کنیم.
سعدیا مرد (مردنی، فانی) نکو نام (تعبیری گاتایی است) نمیرد هرگز (امرداد)
مرده(مرداد) آن است که نامش به نکویی نبرند.

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
بچه ها سلام
و یه سلام داغه عصر تابستونی به او خواهد آمد عزیزم
قصه جای پا خیلی قشنگه
من به شخصه هر جا حسابی احساس کنم خدا تنهام گذاشته اون رو برای خودم تعریف میکنم
اما حقیقتش اینه که این تایپیک برای دست نوشته های خوده شما
ما اگه مطلب قشنگی شنیده باشیم توی مطلب به یاد موندنی میگذاریم
و این جا فقط دستنوشته های بی نظیر شما رو شاهد خواهیم بود
امیدوارم دلگیر نباشی از منه حقیر
اما این قانونه این تایپیکه
باز هم از این نوشته تشکر میکنم

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
جناب قضاوت سلام
امیدوارم که حالتون خوب باشه
و به فکر خزون نباشید
بابت دو نوشته قبلی امیدوارم که راضی باشید
اما.................
همون طور که دوست جدیدمون شمیم گفت
منتظر یه اثر بدونه نمک از خودتون هستیم
همه ما بچه ها مطمئن هستیم کار شما زیباست پس ما رو محروم نکنید چون کوتاه بیا نیستیم
راستی صلوات پایین متن نشون می ده خودتون هم راضی هستین
دله کوچیک هیچکدوم از ما رو نشکنین

او خواهد آمد...;130044 نوشت:
خوابی دیدم، خوابی دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد.

در هر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا
وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم متوجه شدم که چندی بار در طول مسیر زندگی ام بوده است.

این واقعا برایم ناراحت کننده بود و درباره اش از خدا سوال کردم خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط یک جفت جای پا وجود داشت
نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر وقت دیگر به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی.

خدا پاسخ داد: ای بنده بسیار عزیزم من در کنارت هستم و هرگز تنهایت نخواهم گذاشت اگر در آزمونها و رنجها فقط یک جفت جای پا دیدی

زمانی بود که تو را در آغوش حمل می کردم...

تقدیم به دوستان

:Gol:در پناه حق:Gol:



قراره در این تاپیک دل نوشته،:ok: انچه اثر خود شماست اینجا ثبت شه.:ok:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
نامه ات را گشودم
زیر پاییز
زنی به دنبال قلبی پاک می خشکید
نامه را خواندم
صحبت از انتظار بود
هر روز نوشته هایش را
به یاد خزان
که از افتان و خیزان ها سخن میگفت
خواندم
نامه
افکار
نوشته هارا
باد طغیانگر پاییز
در خانه دلم پیچاند
و من به یاد تو لرزید

سلام

رفتیم در کنار نمک زار عشق تا نگندیم

ولی گندیدم و گندیدن را حس کردیم

برفتیم تا شکر باشیم و شدیم نی شکر

وای به روزی که بگندد شکر:Nishkhand:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
سلام جناب mkk1369چی شده خدا نکنه چیزی بگنده
اون چیز چه نمک باشه چه شکر
آخه جفتشون نعمت و نیاز بشر دو پا
تازه این کم لطفی رو همه می زاریم پای کار طنز چون عشق اگه معنای ایرانیش باشه هیچ وقت طعم نمک رو نداره
اگر چه ما آدم ها گه گاه قسم یاد میکنیم که به نان و نمک دوستت دارم
به هر حال به جای نمک دار بودن یه کم طعم نا امیدی می داد
این طوری اصلا قبول نیست
مگه میشه منتظر ناامید هم باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Moteajeb!:

mkk1369;130472 نوشت:
رفتیم در کنار نمک زار عشق تا نگندیم

ولی گندیدم و گندیدن را حس کردیم

برفتیم تا شکر باشیم و شدیم نی شکر

وای به روزی که بگندد شکر

:Nishkhand::Kaf:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
بله جالبه
دادشمون دلش گرفته داره از گندیدن شکر میگه
آبجیمون
اوه ببخشید برادر زاده ی من براش دست میزنه ببین دنیا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:Gig:

مداد توی دستش محکم نبود
هی می انداخت روی صفحه و اتاق را دور می زد
آخر سر مداد را محکم در دستش گرفت
مردمی را نوشت که با سند قرمز بالا می رفتن
و با سند سفید پایین می آمدند
و با عبور از در خروجی یکی از این طرف می رفت و و یکی از آن طرف
بی سند قرمز
توی پاراگراف دوم و سوم باید آدم های قصه اش را یکی
یکی دنبال میکرد
یکی توی خیابان می زد زیر گریه
و آن یکی توی شلوغی پیاده رو گم میشد
همین جا های قصه بود که مدادش از صفحه کاغذ دور و دورتر میشد
این بار واقعا قلمش نمی نوشت
هی از صفحه دور میشد
این دفعه تصمیم گرفت آدم های قصه اش را دو تا دو تا دنبال کند
با سند سفید
بی سند قرمز

اهورانی;130677 نوشت:
آبجیمون اوه ببخشید برادر زاده ی من براش دست میزنه ببین دنیا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام

دیگه وقتی کوچیک ترین عضو خانواده شعر می گه نمی زنند دو گوشش

می گند

گوری مگوری
شکر نه قوری
ابنبات بخوری
دنونت می گنده
مامان بزرگ می خنده:Nishkhand:

یکی بود یکی نبود
جویی بود پر از سراب
توی آب پر از شراب!!!(منکراتی شد الان حد می خوریم:Gig:)

شراب اش ناب نبود
شیرین نبود
تلخ بودش

کگویا توش زهر بودش

نوشیدیم از ان شراب
مست شدیم

میون یک گله اسب اسب شدیم

توی کوچه باغ تازیدیم دوباره مثل یه ادم شدیم!!!

شکر شدیم
مست شدیم!!:khandeh!:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
قسم به صفا
که از کوچه های پر پیچ آن میگذرم
وفا را می پذیرم
بیا!
این قلب شکسته ی من
ببین!
تا شیشه را به سنگ نیازاری
قسم به قلب
که شکسته آن را به هم وصله میزنم
و عکس خود را چروکیده میبینم
بیا!
این ترک ها را بنام عشق
صاف و بی آلایش کن
قسم به عهد
که مرگ مرد است
اگر بشکند
اما.................
همیشه دلهای دیگران
با قسم ها من
نا آشنایی به لب داشت

تابلو هلال احمر رو به یارو نشون میدن ،میگن این چیه؟

میگه: خطر ماه رمضان نزدیک است

ضیافت ا... بر همه مبارک

جدیدترین فتوی صادره:

چون انسان تو این دنیا مسافری بیش نیست و روزه بر مسافر واجب نیست

برو خوش باش

پیشاپیش فرارسیدن ماه
زلوبیا و بامیه
بیخوابی شبانه
گرسنگی روزانه
روز شماری ماهانه
پرخوری سحرانه
افطاری شاهانه
و توقع آمورزش سالانه
را تبریک میگم

سلام و درود بر برو بچه هایِ :Gol:
خوب هستید:Gol:چه خبرا؟؟

شمیم;129562 نوشت:
ببخشید اگه این تایپیک رو جناب قضاوت گذاشتن چرا خودشون هیچ اثری ارائه نمی دن

حقیر که توی هر پستم یه دست نوشته می زارم !! نکنه مثل لباس جدید پاشاه باشه دست نوشته هام و...:Nishkhand:

شمیم;129562 نوشت:
این طوری که فهمیدم خیلی خوب از ادبیات سر در میارن

اشتباه متوجه شدید حقیر انگشت کوچیکه ی دوستان هم نمیشم شاگردی می کنم در محضر دوستان از ادبیاتم سر در نمیارم:Gol:


***


اینم یه دست نوشته تقدیم به برو بچه های ِ :Gol:

ای عشق من ، طلوع صادق رویای من باش :Gol:

ای حرمت و فلسفه ی هستی ام .ای میلاد شکوفه ی زندگیم . ای عشق من:Gol:

سکوت نگاه های ملتمسانه ام در ژرفای شب های تاریک تو را می خواند ای عشق من.:Gol:

سکوتم نعره می زند مرا دریاب در لحظه ها ی بی قراری دل. در سکوت وهم انگیز ظلمتها .طلوع صادق رویای من باش ای عشق من.:Gol:

نگذار رازقی های باغچه ی دلم پرپر شوند . نگاه اطلسی هایم هم به کوی توست تو را می خوانند ای عشق من .:Gol:

خشکسالی سرنوشت و دست شوم تقدیر کمر به کشتن عاطفه بسته اند.

با اشک هایم ! با اشک هایم آبیاری اش می کنم و با سوی چشمانم گرمی و امید بدان می بخشم به این امید که روزی مرا دریابی و در آغوش کشی ای عشق من.:Gol:

دیگر دست هایم رمقی ندارد چشمانم خشک شده و سویی ندارد.دیگر در سیل اشک هایم غرق نمیشوم چون اشکی نمانده!:Sham:

دریای دلم مواج ! آسمان دلم طوفانی ! شب هایش بی ستاره و روز هایش سوزان . موج ها را از دریای دلم بگیر . آسمان دلم را با نسیمی از کوی خویش بیارای و در شب هایم ستاره ای درخشان باش ای عشق من:Gol:

:Gol:ای عشق من ، طلوع صادق رویای من باش :Gol:

***

خب بریم یه سری به تاپیک بزنیم ببینیم دوستان هنرمندمون برای بعد لطیف دلمون و صفای روحمون با دست پخت ادبی خوشمزشون چه چیزایی آماده کردند.:Gol:

او خواهد آمد...;128602 نوشت:
افتخاری است برای من تا بتونم تو این تاپیک خودی نشون بدم

نشون بدید !! پستاتون متهم به کپی پیست شدند پس دقت کنید !!!!!!

او خواهد آمد...;128602 نوشت:
انقدر نمک میریزید مواظب باشید مرضی یا سرطانی یا فشار خونی خدایی نکرده نگیرید

ریختنش مشکلی ایجاد نمی کنه !! خوردن بیش از اندازه اش مشکل ایجاد می کنه:Nishkhand:

پرنده بهشتی;128738 نوشت:
اینبار سکوتم نشانه رضا نیست!

پس چیه!!:Cheshmak:

پرنده بهشتی;128738 نوشت:
ازسر بیچارگی حرفهایم رامیخورم

اینم اثرات هدف مند کردن یارانه!! کم کم همه ی ما هم حرف خوار باید بشیم با اتمام آذوقه ها :Nishkhand:

پرنده بهشتی;128738 نوشت:
اصلا مرا چه به شعر !!! وقتی نیستی قافیه ای هم نیست.

ممنون از مشارکتتون . :Gol:تو دست نوشت ها نیازی به قافیه و قالب نیست هرچه می خواهد دل تنگت بنویس این قانون حاکمه:Gol:

راستی داشت یادم می رفت ! ممنون و متشکر از دقتتون و تذکر به کابری که کپی پاست کرده :Gol:

امیدوارم بقیه دوستان هم مواظب تاپیک خودشون باشند. که مبتلا به بیماری کپی پاست نشه و سریع به کاربر خاطی تذکر بدهند!!!!:ok:

121;128906 نوشت:
خب امشب جریمه میشیدو از روی این کلمه یه دفتر چهل برگ مینوسید تا دوباره اشتباه نکنید!!!

انسان ممکن الخطاست خانم معلم سخت گیر :Nishkhand:

121;128906 نوشت:
امیدوارم از نمکایی که ما استفاده کردیم ناراحت نشده باشید

ما ناراحت نشدیم خوشحالم شدیم ولی ظاهرا خودتون از نمکتون ناراحت شدید و... :Nishkhand:

دوستان از نمک ها ومزاح ها دلگیر شدند اطلاع بدن در اسرع وقت حذف و اصلاح میشن نیازی به این دلخوری ها نیست به خدا:Gol:

غزل;128788 نوشت:
نمکتون یه کم زیادی نیست آخه جناب قضاوت خان فشار خون میگیرن اونم از نوع حادش

ما تو خانوادمون فشار خون و سایر امراض مرتبت با نمک رو نداریم پس با خیال راحت استفاده کنید . :Nishkhand:

غزل;129149 نوشت:
عزیزم من اصلا قصد بدی نداشتم بخدا منم مثل بقیه میخواستم در تایپیکی که جناب قضاوت دعوت کردن سهیم باشم من که مثل شما طبع شعر ندارم

بله همش تقصیر این پسره قضاوته خدا به راه راست هدایتش کنه :Nishkhand:

فرزانه;129254 نوشت:
گیج به زندگی ادامه میدهم این روزا

همه ی نو عروس ها این مشکلو دارند!! حتما چون گیج بودید راه خونه رو گم کردید اومدین اینجا !!:Nishkhand:

فرزانه;129254 نوشت:
این روزا همه چیز برای من قاطی شده

نکنه خدایی نکرده غذاتون ته گرفته :Nishkhand:

فرزانه;129254 نوشت:
نمیتوانم درست راه بروم،درست حرف بزنم،درست گریه کنم

آقایون همین مطلب رو بخوان بنویسند اینجوری میشه:
نمی توانم درست بخوابم ، درست بخورم ، و درست بخورم و بخورم...... :Nishkhand:

ممنون از مشارکتتون :Gol:

اهورانی;129557 نوشت:
شاعری گفت که بیکارم و گفتم خوش باش

بنده شاعره رو می شناسم :Nishkhand:

شما هم به کاربران خاطی تذکر می دید و حواستون به تاپیک هست که اسیر کپی پیست نشه ممنون و متشکر:Gol:

اهورانی;130088 نوشت:
جناب قضاوت سلام امیدوارم که حالتون خوب باشه و به فکر خزون نباشید

علیک سلام . نمی خواد به فکرش باشیم خودش میاد سراغ ما :Nishkhand:

اهورانی;130088 نوشت:
همون طور که دوست جدیدمون شمیم گفت منتظر یه اثر بدونه نمک از خودتون هستیم

اطاعت امر شد :ok:

اهورانی;130088 نوشت:
همه ما بچه ها مطمئن هستیم کار شما زیباست پس ما رو محروم نکنید چون کوتاه بیا نیستیم

زیاد مطمئن نباشید :Nishkhand: دست نوشته های دوستان واقعا زیبا و دل انگیز هستند البته نمک بیشتر بشه و مفرح تر پیش بریم بیشتر خوش می گذره :Gol:

mkk1369;130472 نوشت:
رفتیم در کنار نمک زار عشق تا نگندیم *** ولی گندیدم و گندیدن را حس کردیم

اگر بخواییم به نثر روان اونچیزی رو که به تصویر کشیدید بیان کنیم این میشه :

برای دوری از فرسودگی و زوال و مدفون شدن در پستی ها و نکبت ها به ریسمانی چنگ زدم به نام عشق !!!
بعد اشاره کردید که این ریسمان گسیخته و سقوط کردید و فرو رفتید در باتلاقی از جنس همون چیز هایی که عرض کردم!!

ببینید بزرگوار با توجه به تعاریفی که معصومین (ع) و همچنین عرفای خودمون از عشق داشتند آیا اونچیزی که عشق نامیده میشه زوال پذیره !! اگر روح خدایی انسان زوال و فنا پذیره پس عشق هم که جز لاینفک آن است زوال و فنا پذیره.

در مورد عشق زمینی هم که آن را پلی برای رسیدن به عشق ازلی و ابدی نسبت به صاحب واقعیش پرورگار متعال می خوانند و می دانند ، نیز این زوال ناپذیری و ابدیت صدق می کند .:ok:

حال ما با این تعاریف و تفاسیر چگونه آنچه را که شما زوال پذیر و یا با تعبیری نامناسب ، قابل گندیدن می خوانید عشق بنامیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پس حتما چیزی جز عشق است یا مراتبی پایین از این عشق است !!!:ok:

mkk1369;130472 نوشت:
برفتیم تا شکر باشیم و شدیم نی شکر** وای به روزی که بگندد شکر

با توجه به بخش اول بیاناتتون این تعبیری که شما به کار بردید باید به این معنی باشه که از عشق دوری کردید و بارور شدید !!!!!!!!

شکر به عنوان متضاد نمک باید معنی دوری از اون رو داشته باشه و نی شکر نقطه بارور شدنش باشه با دوری از عشق و رفتن به دامن .... است !!

حال با این تفاسیر «وای به روزی که بگندد شکر» به این معنی میشه که وای به روزی که بدی ها بد بشن!! یا وای به روزی که فساد ها فاسد بشن و ...:Nishkhand: :khaneh:

این برداشت حقیر بود قضاوت با دوستان.:Gol:


اینم تشویق گندیده شدن آنچه عشق خوانده شده!!!

فرزانه;130519 نوشت:
:Nishkhand::Kaf:

بدون شرح !!!

:Cheshmak:

خب به پایان امد این پست :Cheshmak: حکایت همچنان باقی است :ok:

شاد و سلامت باشید :Gol:

التماس دعا

یا علی

سلامممممممم

بخند و خنده بازار راه انداز

که باز آید زمان گریه بانی!!!

چرا عاشق کند یاد هوا را
که عشق بود یاد خدایی

چو مجنون گشت حیران

لی لی کجابودش پدر جان
لی لی در تخت خوابش خواب بودش
بفکر فر مژه در خواب بودش

می رفت ارایش و مو فر می کرد
دل مجنون و تو شیشه می کرد

امان از دست لی لی زمونه

وفاش تا توی کوچه هم نمونه

چه حیف است که تمام شد این حکایت
ولکن در قلب مجنون باز است

بپایید تا نمک گیرم نباشید

مبادا فردا از خنده رو به موت شید!!!

خیال خال عزیز
لطفا این جا فقط دست نوشته زیبای خودتون ر و بگذارید
از لطیفه های قشنگتون تشکر اما این جا قانون خودش رو داره
اگر نه دچاره حذف شدن می شید
با تشکر از طرف تمام دوستان

روزی که فهمیدم کجام و در چه کارم دیدم هیچه هیچم در حالیکه چاره ای جز قبول پوچی نداشتم.
روزی که فهمیدم حقیقت کجاست و من کجا، درد شدیدی توی وجودم احساس کردم.
اما درد همیشه هم بد نیست. اگر درمانش الله باشه.

از حذف کلامم ملال ای دوست
که هر جنگ و گریزی یکی حذف خواهد شد

بپایم تا دل مجنون بیابم

تا لی لی ام نشود هر گز فراموش

توی مجنون عاشق بدان که عشق نباشد جز زحمت

برو عاشق بشو که به زحمت اش می ارزد

که عشق باشد دو راهی

یکی الله یکی هم گمراهی

که عشق به خدا 100 تا بیارزد

و عشق به گمراهی به اب بینی بز هم نیارزد

برو رخت خدایی بر تنت کن

که الله به همه چیزت بیارزد

چرا دنبال چشم و ابرو باشی

برو فکر خدا باش تا زنده باشی

دگر بسس قضاوت جان کجایی؟

بیا بشکن شکر پاش ام را

که اینجا جز نمکت کار نیاید!!!

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
جناب ام کا خواستم از تون تشکر کنم
بسیار زیبا هستند
فکر کنم سفر حسابی بهتون ساخته هاااااااااااااااااااااا

اهورانی;132159 نوشت:
جناب ام کا خواستم از تون تشکر کنم بسیار زیبا هستند

سلام

بابا من که کردید قطره ایی شمع

عجب شمعی که نوری هم ندارم

در این دنیای پر از درد و غصه

دگر شمع ها ندارند نور درسته

باید آید یک شمع ساز قوی دست

که با در دل شمع ها ی ناقص

بود آشنای کامل

که دنیا شده یک لیوان پر از آب

که شمع را کند خاموش در اینجا

خلاصه من به تو یک گل

که خود زیبا می بینی ای گل:Gol:

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
یادم هست من و تو همسایه بودیم
همسایه دیوار به دیوار
من و تو با هم همسایه خدا بودیم
یادم هست گاهی وقت ها می رفتی زیر بال فرشته ها قایم می شدی
و من همه ی آسمان را به دنبال تو می گشتم
تو می خندیدی و من پشت خنده ها پیدایت می کردم
خوب یادم هست که آن روز ها عاشق آفتاب بودی
توی دستت همیشه قاچی از خورشید بود
نور از لای انگشت های نازکت می چکید
راه که می رفتی ردی از روشنی روی کهکشان می ماند
یادت می آید
گاهی شیطنت می کردیم و می رفتیم سراغ شیطان
تو گلی بهشتی به سمتش پرتاب می کردی و او کفرش در می آمد
اما زورش به ما نمی رسید
فقط میگفت
همین که پایتان به زمین برسد می دانم چطور از ر اه به درتان کنم
تو شلوغ بودی و آرام و قرار نداشتی
آسمان رو روی سرت میگذاشتی
شب تا صبح از این ستاره به آن ستاره می پریدی
و صبح که می شد در آغوش نور به خواب می رفتی
اما همیشه خواب زمین را می دیدی
آرزو و رویای زمین تو را قل قلک می داد
دلت می خواست به دنیا بیایی
و همیشه این را به خدا میگفتی
و آن قدر گفتی و گفتی
تا خدا به دنیایت آورد
منم همین کار را کردم
بچه های دیگر هم
ما به دنیا آمدیم و..........................
همه چیز تمام شد
تو اسم مرا از یاد بردی و من اسم تو را
ما دیگر نه همسایه هم بودیم و نه همسایه خدا
گم شدیم
خدا رو گم کردیم
دوست من همبازی بهشتی من
نمی دونی دلم چقدر برات تنگ شده
هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ می زند
از قلب کوچک تو تا من یه راه مستقیمه
اگه گم شدی از این راه بیا
بلند شو
از دلت شروع کن
شاید دوباره
هم دیگرو پیدا کنیم
پاشو
راهرو گر صد هنر باشد توکل بایدش بلکه توسل بایدش
خوب اینم کار امساله ماه رمضون البته اولیش بود
خدا کنه خوشتون بیاد

تو نگات حرفه ....... اما کسی نمی خونه
تو صدات غمه ........ اما کسی نمی فهمه
تو تنهایی اما کی باورش میشه؟؟
تویی که بودی ، همیشه بودی ، واسه همه بودی
تویی که همیشه خندیدی
همیشه یه گوش بودی واسه حرفای همه
اما حالا که پر از حرفی ، حرفات از جنس نگفتنی هاست
حقیقت اینه تو تنهایی اما کسی باورش نمیشه ...

[=comic sans ms][=&quot]تو هم سکوت میکنی [/][/]
[=comic sans ms][=&quot]به احترام این شکست[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]دلم به شور دیدنت[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]بازم به انتظار نشست[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]فدات بشم دروغ بود[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]خونه چه بی فروغ بود[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]وقتی که رفتی تنها[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]مارو گذاشتی با ما[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]دلم به عشق برگشت [/][/]
[=comic sans ms][=&quot]هیچ یو باور نداشت[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]بهم میگفت دروغ نیست[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]جز تو کسی رو نداشت!![/][/]
[=comic sans ms][=&quot]یهو یه باد شبگرد[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]تو عشقمون دویدو[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]بدون هیچ واهمه [/][/]
[=comic sans ms][=&quot]شکست عهدمونو[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]بهم پیچید هر چه بود[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]گذاشت و رفت زود زود[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]سقفی که در کار نبود[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]خونه که نیست! شده دود!! [/][/]
حالا شده غریبه
[=comic sans ms][=&quot]این دل چه بی نسیبه[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]از اون همه محبت[/][/]
[=comic sans ms][=&quot]مونده فقط اه سرد
دیگه هرگز برنمیگردم...........
[/]
[/]

به نام خدا

کبوتر دلم باز هم عاشق شده است!
او همیشه کارش عاشقی است.
همیشه خدا که رهایش میکنم تا به اوج برسد ، میرود و عاشق برمیگردد.
یکبار عاشق آب ، بار دیگر عاشق آفتاب می شود.
گاهی نیز عاشق آدم های اطرافش.
اما هربار که برای دیدن عشقش پر میگیرد و میرود ، دل شکسته برمیگردد و ناامید!
مدتی طول میکشد تا راضی اش کنم که آنها لیاقت عشقش را نداشته اند و او باز با دنیایی امید میپرد و اوج میگیرد!
چندی پیش ، خیس و خسته به خانه آمد.
پرهای بالش آسیب دیده بودند و خونی!
چند روز پیشتر در حوالی بساط شیطان عاشق شده بود به گمانش آنجا امن ترین جای دنیا بود.
هرروز که می پرید نصیحتش میکردم که نازدانه من آنجا کجاست که میروی، لختی درنگ کن تا معشوق واقعی را بیابی!
اما او گوشش بدهکار این حرف ها نبود.
می پرید و باز میپرید!
وقتی خسته و خون آلود به خانه برگشت، گرفتم و در قفس سینه ام زندانی اش کردم که دیگر حق نداری به اوج پرواز کنی!
من تو را با هزار زحمت پرورانده ام و دلم نمیخواهد به این آسانی از دستم بروی.
اما او خسته تر و رنجورتر از این بود که سخنانم را بشنود و به خواب رفته بود.
فردا که از خواب بیدارش کردم ، بی قراری میکرد و باز میخواست بپرد.
گفتم :نمیشود، دیگر اجازه پرواز نداری .من معشوق نمی خواهم در این عصر بی عاطفگی!
من نمیخواهم که همین سرمایه اندکم را بر باد دهم.
اما او همچنان بی قرار بود و سر و سینه را به میله های قفسش میزد و میگریست.
تحمل اشکهایش را نداشتم.
گفتم: جان من ، لختی درنگ کن تا بالهایت را درمان کنم و قدرتت را باز یابی!
او همچنان میگریست و به حرفهایم گوش نمیداد.
پارچه ای سیاه بر قفسش انداختم تا جادوی آبی آسمان ، بیش ازین آزارش ندهد.
دیگر صدایش را نمیشنیدم.
دیگر نمیگریست.
دیگر آرام شده بود!
امروز که پارچه را از روی قفس کنار زدم دیدم قفس پراز پرهای سیاه هفت رنگش است.
وای خدای من!
او باز عاشق شده است، اما اینبار!
گفتم نازنینم ، چرا اینگونه؟مگر معشوق تو کیست که اینگونه بال و پر می زنی از فراقش ؟
گفت : مگر تو نمی شناسیش؟همان که آمد درون قفس و قلب مرا با خود برد! خودت آورده بودیش، خودش گفت!
گفتم : چه گفت به تو که اینگونه شدی؟
گفت: شیطان اینگونه تو را رنجاند ومن می خواهم جبران کنم.من هیچ بنده ای را تنها نمیگذارم. عشق من ، من تو را دوست دارم و تو هم تنهای تنها مرا دوست بدار که هیچ گاه تنها رهایت نمیکنم.هرگاه بخوانی مرا ، اجابت خواهم کرد تورا!
پرهای سیاه زیبای کبوتر دلم را، اینک در گاوصندوق خانه بانک به امانت گذاشته ام؛ تنها سرمایه عاشقی ام را!

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و نگم که این بی نظیر بود اگه هزار تا دکمه صلوات هم داشت مطمئن باش فشار می ددم و صلوات می دادم
یک عالمه تشکر دوست خوب من
دلم گرفته بود
گاهی یه نوشته دله آدم رو باز میکنه

tahoor;132488 نوشت:
همیشه خدا

سلام.
ترکیب فوق در زبان فارسی کاربرد ندارد.
به احتمال قوی، در لهجه تهرانی و شهرهای دیگر اطراف آن هم وجود ندارد.
تا آنجا که می دانم این ترکیب فقط در یک منطقه به کار می رود.
احیاناً شما ساکن منطقه جنوب (جنوب غربی ) کشور نیستید؟

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
یاقوت احمر عزیز گاهی ما با زبان عامیانه سخن می گوییم که در همه جا رایج است
پس این واژه وجود خارجی دارد
در ضمن ما این جا هرگز اشکالات ادبی بچه ها را نمیگیریم
این جا هر چه دل تنگت می خواهد بگو
اما فقط نوشته خوده شما باشد و نه کپی
با تشکر از طرف تمام دوستان

"کمر به کشتن عاطفه بسته اند"
خيلي خوشبينانه:احيانا قبل اومدن به اسك دين تو تاكسي نبودين؟......
خواهش ميكنم، وظيفه بود.

دوستان من، به شما امید می دهم که ما جوانان اگر دست دردست هم دهیم می توانیم کشور امام زمان را که سکاندارش امام خامنه ای است با توکل به خدا از این سمومات پاکسازی کنیم .

اهورانی;132499 نوشت:
یک عالمه تشکر دوست خوب من دلم گرفته بود گاهی یه نوشته دله آدم رو باز میکنه

سلام اهورانی عزیزم
دل خودمم گرفته بود که منو اینجا کشوند.
کاش یه دل نوشته هم دل من رو باز کنه.
یاقوت احمر;132517 نوشت:
سلام. ترکیب فوق در زبان فارسی کاربرد ندارد. به احتمال قوی، در لهجه تهرانی و شهرهای دیگر اطراف آن هم وجود ندارد. تا آنجا که می دانم این ترکیب فقط در یک منطقه به کار می رود. احیاناً شما ساکن منطقه جنوب (جنوب غربی ) کشور نیستید؟

سلام دوست عزیز
من فرزند جریان جاودانه کارونم.
اما از قضای روزگار ساکن اون منطقه ها هستم که فرمودین.و تقریبا هر روز این ترکیب رو توی محاوره به کار می بریم.
همیشه ها همیشه مال خداست.

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
بهشت در بست
همه جاده ها به به بهشت ختم می شوند
بعضی از اون ها ابتدا شون آسونه و آدم بی خیال
پاش رو می زاره توی جاده اما آخرش ترسناک و سخته
بعضی ها هم اولش سربالایی و دره و پرتگاه وگردنه
آخرش میشه مثل آینه
اما به هر حال همه در یک جا به هم می رسن
اون هم بهشت
میگم اگه کنار جاده بیای و بگی بهشت در بست و کسی نباشه که تو رو ببره
بعد یکی بیاد و بگه جهنم یک نفر
چیکار میکنی؟
سوار میشی؟یا میگی برو بابا
یا سوار میشی و با خودت میگی تا یه جایی منو ببره ببینم بعدش چی میشه!!!!!!!!!!
اگه سوار شدی و دیدی تابلو زدن لطفا گمراه شوید
اگه دیدی این از اون راه ههای آسونه چیکار می کنی؟میگی ببخشید آقا بزنید کنار
می خوام پیاد بشم؟؟؟؟!
اگه راننده پیادت نکرد
اگه دیدی راه به راه تابلو زدن گردش به راست ممنوع
فکر می کنی کار از کار گذشته
یا این که با یه ترمز می تونی برگردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هیچکس مسیرش به تو نمی خوره
هیچ آژانسی هم به بهشت نمی ره
برای رسیدن به بهشت تنها باید با پای پیاده مسیر و طی کنی!!!!!!!!!!!!!!!!
باید تنها و پیاده سفر بکنی
ببینم به نظرت تو می تونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا یه جایی راه بهت حقه می زنه و تو توی مرداب میری
توی باطلاق!!!!!!!!!!!!!!
می تونی از سر بالایی بالا بری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از پرتگاه عبور بکنی
یا دوباره سوار ماشین جهنم میشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خودت رو از این سختی ها رها میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میشه یه کم فکر بکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستی یه تبصره یه تلنگر
دلشکستن با زبون فقط مربوط به تهمت و غیبت و دروغ نمی شه!!!!!
یه جایی فکر میکنی که حق با توئه حق با راهی که تو میری
اون وقت فقط می خوای اثبات بکنی واسه اثبات کردن حرفت از هیچ موضوعی هم نمی گذری
می خوام بگم عزیز دل
گاهی آدم ها به راهشون اعتقاد دارن
بابا این طوری هوار نشو روی اعتقادات کسی که راه من درسته بی نقصه
بقیه راه ها نتیجه نداره
به خدا این طوری رسمش نیست
این رو اول به خودم میگم بعد به دوستم
بعد به تو اگه لیاقت دوستی با تو رو دارم

تقلید کردم که عاشق شوم نتوانستم
آن را به قلبم تلقین نما
با این که فقر ایمانم را مندرس و موریانه ی شک استخوان های اعتقادم را خرد کرده
اما هنوز قلبم دست نخورده است
و فقط برای تو می تپد
عطر نامت را برای این جمع می کنم که تمام ستارگان
برای سرکشیدنش طلوع کنند

موضوع قفل شده است