ایآيا معجزه يك قانون علمي است؟
تبهای اولیه
با سلام به دوستان
سوالی داشتم وآن نکه ایآيا معجزه يك قانون علمي است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
معجزه یک خرق عادت است پس باید خارج از عقول بشری باشد.
البته ممکن است با پیشرفت علم بشری برخی معجزات تا حدودی قابل بررسی باشند
لیکن قدر مسلم با عقول مردم ان زمان غیر ممکن می نماید.
البته بسیاری از معجزات به هیچ عنوان با هیچ علمی قابل بررسی نیست.
یا حق
با سلام و عرض ادب :Gol:
سوالی داشتم وآن اینکه آيا معجزه يك قانون علمي است؟
سؤال خوبی است. خیر معجزه قانون علمی نیست. ولی حاصل معجزات که در عالم ماده ظاهر می شود، در چارچوب قوانین عالم ماده پیش می رود، چرا که خداوند آسمانها و زمین را بر اساس حکمتش آفریده است، و حکمت خداوند باطل نشدنی است (سوره 67):
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾
بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست (۱)
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ ﴿۲﴾
همانكه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد و اوست ارجمند آمرزنده (۲)
الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ﴿۳﴾
همان كه هفت آسمان را طبقه طبقه بيافريد در آفرينش آن [خداى] بخشايشگر هيچ گونه اختلاف [و تفاوتى] نمىبينى بازبنگر آيا خلل [و نقصانى] مىبينى (۳)
ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِيرٌ ﴿۴﴾
باز دوباره بنگر تا نگاهت زبون و درمانده به سويت بازگردد (۴)
وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّمَاء الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِّلشَّيَاطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ ﴿۵﴾
و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايه طرد شياطين [= قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كردهايم (۵)
از این آیات می توان اینگونه نتیجه گرفت که عالم ماده یکی از آسمانهاست، چرا که آسمانها طبقه طبقه معرفی شده اند، سپس به آسمان دنیا به صورت مجزا اشاره شده است.
همچنین اشاره شده است که در آفرینش خداوند خلل و بی نظمی وجود ندارد. آفرینش خداوند شامل همه آسمانها می شود؛ نه فقط آسمان دنیا. به همین دلیل، حاصل معجزه که در عالم ماده آشکار می شود، در چارچوب قوانین ماده حرکت می کند، چرا که اگر غیر از این باشد، نظم آسمان دنیا به هم می ریزد و خلل و بی نظمی ایجاد می شود.
به بیان دیگر، عالم ماده باید ظرفیت حاصل معجزه را داشته باشد... در غیر این صورت محال عقلی رخ داده است. مثلاً علم امروز می گوید اگر فضا - زمان شکافته شود، امکان طی الارض وجود دارد. البته این یک تئوری است، معلوم نیست حتماً اینطور باشد. پس با فرض صحت این تئوری، در معجزه طی الارض تخت بلقیس، فضا - زمان هم شکافته شد، چرا که لازمه رخ دادن این امر بود.
ولی نکته ظریفی اینجا وجود دارد... فقط حاصل معجزه است که در چارچوب عالم ماده پیش می رود. علت معجزه در عالم ملکوت ریشه دارد. به همین دلیل علم هیچگاه نمی تواند دریابد که آن بنده بزرگوار چگونه با دست به ظاهر خالی تخت را جا به جا کرد. ولی روند جا به جایی تخت (از لحظه ای که ظاهراً بی دلیل آغاز شد به بعد) با علم مادی قابل پیگیری است.
در واقع، تخت به خاطر شکافت فضا - زمان جا به جا نشد، بلکه فضا - زمان شکافت چون اراده بر این بود که تخت جا به جا شود. دقت کنید. :Sham:
البته من کارشناس نیستم. به همین دلیل از کارشناسان محترم تقاضا دارم که پاسخ حقیر را ارزیابی کرده، صحت یا عدم صحت آن را اعلام کنند.
با تشکر فراوان
یا حق
اعجاز در لغت به سه معنا آمده است:
1- فوت و از دست دادن
2- ناتوان یافتن
3- ناتوان نمودن
که در محل بحث معنای سوم مراد است و در اصطلاح طبق تعریف مرحوم طریحی صاحب مجمع البحرین« المعجز الامر الخارق للعاده المطابق للدعوی المقرون بالتحدی» یعنی معجزه امری است خارق العاده که مطابقت با ادعای نبوت داشته و همراه با تحدی است.
معجزه فعل الهى است كه به دست نبىّ جارى ميشود و ديگران از آوردن مثل آن عاجز هستند چرا که تحقق آن با اسباب عادی ممکن نیست بلکه به وسیله اسباب غیر عادی است که از تجربه بشر خارج است و نمی توان با آن علومی که بشر به دست آورده آن را توجیه کرد. اما از قانون علیت هم خارج نیست لکن علیت در معجزه علت غیر عادی است که اين نشانه خداوند است بين خدا و بندگان كه بدانند اين شخص فرستاده خدا است مانند عصاى موسى عليه السّلام که اژدها گردید و سحر سحره فرعون را بلعید، و زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام و ساير معجزات كه به انبياء عليهم السّلام اعطاء شده است.بنابراین معجزه قانون علمی نیست (اگر علم را تجربه بدانیم) چرا که تحقق آن با اسباب عادی ممکن نیست اما قانون علت و معلول بر آن حکمفرماست.(درسنامه علوم قرآنی،تفسیر اطیب)
تشکر:Gol:
با سلام به دوستان
سوالی داشتم وآن نکه ایآيا معجزه يك قانون علمي است؟
[="]با سلام و تشکر:Gol:
[="]
[="]در پاسخ به این سؤال توجه به چند نکته ضروری است:
[="]
[="]1- معجزه نه نافی قانون علیت است و نه آن را نقض و استثناء می کند، بلکه خرق ناموس طبیعت است. فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت.
[="]
[="]2- معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی (نظام علی و معلولی) پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی بوجود آمده است، معجزه نام دارد.
[="]
[="]به بیان بهتر: معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی بنحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در ان آشکار باشد.
[="]
[="]با این بیان در پیدایش معجزه، علتی بجای علت دیگر نمی نشیند بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف ناپذیر برقرار است (توسط همۀ علوم و دانشها) پذیرفته شده است ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می گردد که: علل واقعی اشیاء برای بشر که می خواهد با علم و تجربه (بعنوان قوانین علمی بشری) به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است (قوانین علم حقیقی) و بشر فقط قادر است بوسیله تجربه و آزمایش به یک سلسله تقارنات و ارتباطات (عادی علمی) دسترسی پیدا می کند و بیجا آنرا رابطه علیت می پندارد.
[="]
[="]3- روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است پدید می آید.(1)
[="]
[="]از اینرو بنا به تحقیق فوق، معجزه نیز یک قانون علمی است اما نه صرفاً از ان جمله قوانین علمی بشری که از مسیر عادی و طبیعی تجربه و ازمایش بدست امده باشد بلکه یک قانون علمی است که به اراده الهی در چارچوب نظام علی و معلولی و از غیر مسیر جریان عادی و طبیعی، با ویژگیهای زیر محقق می شود:
[="]
[="]اول) برای اثبات ادّعـاى نـبوّت و به عنوان سند نبوّت اقامه مى گردد.
[="]دوم) قابل تعلیم و تعلم نبوده، بلكه موهبتى الهى است كه خداوند آن را علامت نبوّت قرار داده است.
[="]سوم) مـغـلوب هـيـچ عـامـلى نـمـى شـود؛ نـه عـامـل طـبـيـعـى مـى تـوانـد مـعـجـزه را بـاطـل و اثـرش را زايـل نـمـايـد يـا جـلويـش را بـگـيـرد و نـه عـامـل غـيـر طـبـيـعى.
[="]
[="]موفق باشید ...:Gol:
[="]
[="]پاورقی_________________________________________
[="]1) استاد مطهری، مرتضی، آشنائی با قرآن، ج 2، ص 143 و 144.
[="]2) نرم افزار گنجینه معارف، مباحث تکمیلی عقاید، ج 2، مبحث اعجاز، انتشارات مرکز تحقیقات سپاه، با اندکی تغییر.
باسلام وتشکر از کارشناسان بابت جواب های خوبشان
براي پاسخ به پرسش فوق به دو بُعد رابطه معجزه با قانون ميپردازيم.
الف. معجزه و قانون علمي:
با صرف نظر از اينكه در فلسفه علم در جهان امروز قانون علمي داريم يا نه، قانون علمي دو ويژگي اساسي دارد:
اول آنكه قانون قاعدهاي قابل تكرار است. دوم آنكه برگرفته از تجربه است از اين رو علم تجربي به شمار ميآيد.
معجزه قانونمند است اما قانون علمي (به معناي علم تجربي) نيست. يعني معجزه با قوانين علوم تجربي يك وجه مشترك دارد كه قانونمندي است اما چند تفاوت اساسي با آنها دارد:
1. معجزه توسط انسانهاي ديگر قابل تكرار نيست و اصلاً معجزه بودن معجزه به آن است كه ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند، اما قانون علمي تجربهاي قابل تكرار است.
2. منشأ معجزه الهي است در حالي كه قانون علمي از تجربه انساني اخذ ميشود.
3. معجزه كاري بر خلاف قانون طبيعي عادي است هر چند كه خود تابع قانون عليت است و نفي علت نميكند. (همانطور كه در ادامه ميآيد) اما قانون علمي بر طبق روند عادي طبيعت است.
ب. معجزه و قانون عليت:
در اينجا لازم است نخست معجزه را مفهومشناسي كنيم سپس عناصر اصلي آن و رابطه آن با مقولات ديگر مثل عليت، كرامت و سحر روشن شود.
ماهيت معجزه و تفاوت آن با امور خارق العاده ديگر
مقدمه: (تاريخچه)
در طول تاريخ هميشه بشر با اعمال خارق العادهاي روبرو ميشده، كه از برخي انسانها هويدا شده است.
اين اعمال خارق العاده هميشه اعجاب و تحسين بشر را بر انگيخته و گاه موجب ايمان او به كسي يا چيزي و يا بي ايماني او شده است.
پيامبران الهي از اين اعمال خارق العاده به عنوان آيه و معجزه ياد ميكردند و ديگران را به مبارزه براي آوردن مثل آن (تحدّي) دعوت ميكردند و آن را شاهد صدق نبوت خويش ميشمردند. امّا در مقابل اين مردان حق طلب، كساني بودند كه اعمال خارق العادهاي انجام ميدادند كه سحر ناميده ميشد. و گاهي امر بر مردم مشتبه ميگشت كه كداميك حق است. و لذا مخالفان اديان الهي به پيامبران تهمت سحر ميزدند.
تاريخ دقيقي از اولين معجزه در دست نيست امّا ميدانيم كه پيامبران الهي معمولاً معجزه داشتهاند به طوري كه مردم از هر پيامبر جديدي معجزه ميطلبيدند.
[=Arial Narrow][=Microsoft Sans Serif]ازجواب های خوبتان ممنونم ولی باز هم برایم سوال پیش آمده وهنوز نکات مبهمی در زمینه معجزه دارم وآن این که براستي ماهيت معجزه چيست؟ و چه تفاوتي با كرامت و سحر دارد؟ممنون می شوم جواب این سوال رو هم بهم بدید.:Kaf:
ازجواب های خوبتان ممنونم ولی باز هم برایم سوال پیش آمده وهنوز نکات مبهمی در زمینه معجزه دارم وآن این که براستي ماهيت معجزه چيست؟ و چه تفاوتي با كرامت و سحر دارد؟
باسلام مجدد به سائل عزیز وتشکر برای سوالهای خوبتان.در جواب به سوال شما باید نکاتی مهم عرض کنم که انشاءالله خوب مطالعه بفرمایید.
معجزه و واژههاي قرآني آن:
قرآن كريم واژه «آيه» و «بيّنه» و «برهان» و «سلطان» را در مورد امور خارق عادت و معجزات پيامبران بكار برده است. و از واژه «معجزه» در اين مورد استفاده نكرده است امّا اصطلاح رايج و مشهور در اين مورد واژه «معجزه» است.
ما در اين نوشتار ابتدا معاني لغوي و اصطلاحي اين واژهها را مورد بررسي قرار ميدهيم:
اول: معناي لغوي واژهها:
الف: «آيه»:
واژه «آيه» در لغت به معناي «علامت و نشانه» است و آن چيز ظاهري است كه ملازم با چيز غير ظاهري است.80
و برخي لغويين گفتهاند: آيه چيزي است كه مورد توجه و قصد به سوي مقصود واقع ميشود. و وسيلهاي براي رسيدن به مقصود است.81
قرآن كريم واژه «آيه» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است. مثال:
«بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلاَمٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ»82
«بلكه گفتند خوابهاي شوريده است، [نه] بلكه آن را بر بافته، بلكه او شاعري است. پس همان گونه كه براي پيشينيان هم عرضه شد، بايد براي ما نشانهاي [ معجزهاي ] بياورد.»
«وَرَسُولاً إِلَي بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِنرَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُفِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللّهِ...»83
«و [او را به عنوان] پيامبري به سوي بني اسرائيل [ميفرستد، كه او به آنان ميگويد:] در حقيقت من از جانب پروردگارتان برايتان نشانه [ معجزه ] آوردهام. من از گِل براي شما [چيزي] به شكل پرنده ميسازم آنگاه در آن ميدمم، پس به اذن خدا پرندهاي ميشود.»
ب: «بيّنه»:
واژه «بيّنه» در لغت به معناي «دليل واضح» آمده است چه عقلي يا محسوس باشد.84
برخي لغويين گفتهاند كه (از ريشه بين) معني حقيقي آن انكشاف و وضوح بوسيله جداكردن و تفريق است و «آيه» «بيّنه» بمعني امري است كه كشف شده و از بين امور عادي جدا شده است.85
قرآن كريم در مواردي از معجزات انبياء تعبير به «بيّنه» كرده است. مثال:
«وَإِلَي ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَا لَكُمْ مِن إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبَّكُمْ هذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً»86
«و به سوي [قوم] ثمود، صالح، برادرشان را [فرستاديم] گفت: اي قوم من، خدا را بپرستيد، براي شما معبودي جز او نيست، در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان دليلي آشكار آمده است. اين ماده شتر خدا براي شماست كه پديدهاي شگرف است.»
«أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَؤُا الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلَّا اللّهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»87
«آيا خبر كساني كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسي جز خدا از آنان آگاهي ندارد، به شما نرسيده است. فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند.»
ج: «برهان»:
واژه «برهان» در لغت به معناي بيان - حجت و وضوح آن ميآيد.88
و برخي لغويين بر آنند كه اصل كلمه «برهان» مصدر بَرَه به معني «ابيض» است. و به هر كلام روشني كه ابهام ندارد و امر واضحي كه خفاء ندارد، گويند. برهانان (قصص/ 32) به معني دو امر روشن و دو آيه واضح (دو معجزه) براي اثبات دعوت حضرت موسي (ع) است.89
واژه «برهان» به معناي «دليل» هم ميآيد كه يك اصطلاح منطقي است90 و خارج از معناي لغوي است.
قرآن كريم در برخي موارد واژه «برهان» را در مورد معجزات انبياء به كار برده است.
براي مثال در سوره قصص پس از آنكه عصاي موسي (ع) و يد بيضاء را مطرح ميكند ميفرمايد:
«فَذَانِكَ بُرْهَانَان مِن رَّبِّكَ إِلَي فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ»91
«اين دو [نشانه] دو برهان از جانب پررورگار تو است [كه بايد] به سوي فرعون و سران [كشور] او [ببري]»
و در سوره نساء ميفرمايد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِن رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبِيناً»92
«اي مردم در حقيقت براي شما از جانب پروردگارتان برهاني آمده است و ما به سوي شما نوري تابناك فرو فرستادهايم.»
مفسران دو احتمال در مورد كلمه «برهان» در اين آيه مطرح كردهاند، يكي قرآن و ديگري پيامبر(ص).93 و اين در حالي است كه قرآن معجزه پيامبر اسلام (ص) است.
د: «سلطان»:
سلطان از نظر لغوي به معناي تسلط قهري است و به دليل و حجت نيز سلطان گويند چون بر قلوب افراد مسلط ميشود.94 قرآن كريم در برخي آيات تعبير «سلطان» را در مورد معجزه به كار برده است. مثال:
«قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلَي مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ...»95
«پيامبرانشان به آنها گفتند درست است كه ما بشري همانند شما هستيم ولي خداوند بر هر كس از بندگانش بخواهد (و شايسته ببيند) نعمت ميبخشد (و مقام رسالت عطا ميكند) و ما هرگز نميتوانيم معجزهاي جز به فرمان خدا بياوريم.»96
هـ : «معجزه»:
اين واژه از ريشه «عجز» است. و لغويين معاني و استعمالات متعددي براي آنشمردهاند:
1. برخي ريشه اين لغت را به معناي «تأخر از چيزي» ميدانند و از اين رو در مورد آخر و پشت هر چيزي به كار ميرود.97
2. گروهي از لغويين اصل اين لغت را به معناي «ضعف» ميدانند.98 لغت «عاجز» از همين معناست و به زنان كهن سال نيز «عجوز» گويند.
3. برخي لغويين آن را به معناي فوت چيزي (از دست رفتن) ميدانند.99
4. برخي لغويين آن را به معناي «يافتن ضعف در ديگري» دانستهاند.100
5. برخي لغويين آن را به معناي «ايجاد ضعف در ديگري» دانستهاند.101
نتيجه:به نظر ميرسد كه ريشه اصلي لغت «عجز» همان «ضعف» است كه مقابل قدرت است. و اين ضعف داراي مراتبي است. و به همين لحاظ است كه به زنان كهن سال عجوز گويند چون ضعيف شده و طراوت و تحرك و زايش خود را از دست دادهاند و به مؤخّر و پشت انسان نيز «عَجُز» گويند چون كه پست و ضعيف است و اعجاز ايجاد عجز يا يافتن عجز در ديگران است.
ادامه دارد...
در قرآن كريم لغت «معجزه» به معناي اصطلاحي (عمل خارق العاده كه گواه نبوت باشد) يافت نشد امّا در موارد متعددي اين لغت به شكلهاي گوناگون به كار رفته است.
مثال: «عجوز» (هود/ 72 و صافات/ 135) كه مقصود همان ضعف و عجز در توليد فرزند است.
«أعجزت» (مائده/ 31) كه مقصود همان ضعف و نفي اقتدار است.
«معاجزين» (سبأ/ 38) كه استمرار حالت عجز است.
«معجزي اللّه» (توبه/ 2) كه مقصود آن است كه خدا ضعيف نميشود.
«معجزين» (انعام/ 134 - فصلت/ 31 - نور/ 57 - عنكبوت/ 22)
«ليعجزه» (فاطر/ 44) كه مقصود ايجاد عجز است.
«اَعجاز» (قمر/ 20 - حاقه/ 7) كه مقصود ريشههاي درخت خرماست كه بعد از كنده شدن از زمين حالت محروميت از مواد غذايي پيدا ميكند.
نكته اول: «اعجاز» به هر صورت كه باشد ملازم با تأثير و تسلط و تفوق و حكومت است.102
نكته دوم: جالب اين است كه لغت «معجزه» در روايات اهل بيت(ع) به معناي اصطلاحي به كار رفته است و لذا معلوم ميشود كه اين لغت از زمان ائمه(ع) كاربرد داشته و به جاي «آيه» به كار ميرفته است.
براي مثال به اين روايت توجه كنيد:
عن الصادق(ع): «المعجزة علامة للّه لا يعطيها الاّ انبياءه و رسله و حججه ليعرف به صدق الصادق من كذب الكاذب»103
«معجزه علامتي الهي است كه آن را به غير از انبياء و رسولان و حجتهاي خويش عطا نميكند تا بوسيله آن راستگوئي راستگويان از دروغگوئي دروغگويان باز شناخته شود.»
دوم: معناي اصطلاحي معجزه:
بحث معجزه حد اقل در چهار علم تفسير، علوم قرآن، اصول و كلام مطرح شده است.
به برخي از قدماء نسبت داده شده كه آن را جزئي از علم اصول ميدانستند. (مثل شيخ طوسي و طبرسي)104
برخي ديگر آن را در علم كلام (عقايد) مطرح ميكنند. (مثل خواجه طوسي و علامه حلي در تجريد الاعتقاد، صاحب نثر طوبي و ملا فتح اللّه كاشاني)105
و بعضي مفسران آن را در لابلاي تفسير قرآن و به مناسبت معجزات انبياء مطرح كردهاند (مثل علامه طباطبائي در الميزان و آية الله طيب در اطيب البيان و...)106
امّا گروهي نيز آن را در علوم قرآن مطرح كردهاند (مثل سيوطي در الاتقان و آيت اللّه معرفت در التمهيد)107
ما در اين نوشتار بر آن نيستيم كه جايگاه حقيقي اين بحث را مطرح كنيم امّا شايد طرح مبحث اعجاز در علوم مختلف به جهت ابعاد گوناگون اين بحث باشد. كه هر گروهي از زاويهاي خاص بدان نظر كردهاند.
و از آنجا كه اين بحث در علوم مختلف طرح شده، تعريفهاي متفاوتي نيز از آن ارائه شده كه در اينجا به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
1. خواجه طوسي (ره) معجزه را اينگونه تعريف كردهاست:
«راهشناخت راستگوئي پيامبر اين است كه بدست او معجزهاي ظاهر شود و آن عبارت است از ثبوت چيزي كه معتاد نباشد و يا نفي چيزي كه معتاد باشد در صورتي كه خرق عادت بوده و مطابق ادعا واقع شود.»108
و سپس علامه حلي در شرح اين كلام چندين شرط را مقرر ميكند:
الف: امت شخص معجزهگر از آوردن مثل آن عاجز باشند.
ب: معجزه از طرف خدا يا با امر او باشد.
ج: معجزه در زمان تكليف باشد.
د: معجزه بعد از ادعاي نبوت ظاهر شود و در زمان معجزهگر، مدعي نبوت ديگري نباشد.109
و: آن عمل خارق عادت باشد.
2. سيوطي در الاتقان معجزه را اينگونه تعريف كرده است: «امر خارق عادتي كه همراه با تحّدي و سالم از معارضه باشد.»110
3. آيت اللّه خوئي (ره) در تعريف معجزه مينويسد:
«معجزه چيزي است كه مدعي منصب الهي ميآورد به طوري كه خرق عادت (خرق نواميس طبيعت) باشد و ديگران از آوردن مثل آن عاجز بوده تا شاهد صدق ادعاي آن منصب الهي باشد.»
و سپس ايشان چند شرط را براي صدق ادعا مشخص ميسازد:
الف: امكان صادق بودن ادعا باشد (محال عقلي نباشد، مثلا ادعاي خدائي نكند).
ب: آنچه ميگويد بر طبق آن انجام دهد.
ج: عمل او از مقوله سحر و علوم دقيقه (غريبه) نباشد.
د: تحّدي (مبارزه طلبي) كند.111
4. علامه طباطبائي (ره) در تعريف معجزه ميفرمايد:
«معجزه عبارت است از امري خارج عادت كه دلالت كند ما وراء طبيعت در طبيعت و امور مادي تصرف كرده است. و اين به آن معنا نيست كه معجزه مبطل امر عقلي و ضروري است.112
ايشان در جاي ديگر مينويسد:
«معجزه» يا آيه معجزه (بر حسب اصل تسميه) چنانكه از لفظش پيداست امر خارق العادهاي است كه براي اثبات حق و مقارن با تحّدي (دعوت به مقابله) تحقق پيدا ميكند... معجزه هر چه بوده باشد و به هر شكل و صورتي اتفاق بيفتد بالاخره امري است خارق العاده، و بيرون از نظام علل و معلولات و اسباب و مسبباتي كه عادتاً ما با آنها اُنس گرفتهايم و آنها را ميشناسيم.»113
ادامه دارد...
5. ايجي كه از متكلمان اهل سنت است در تعريف معجزه مينويسد:
«معجزه بر حسب اصطلاح در نزد ما عبارت است از آنچه بوسيله آن قصد شود كه راستگوئي مدعي نبوت را ظاهر كند.»
و سپس هفت شرط براي معجزه قرار ميدهد: كار خداباشد - خارق عادت باشد - كسينتواند با آن معارضه كند - بدست مدعي نبوت انجام شود - موافق ادعاي او باشد - معجزه او را تكذيب نكند (بر خلاف ادعاي او سخن نراند) - معجزه قبل از ادعاي نبوت نباشد.114
6. استاد مصباح يزدي مينويسد:
«معجزه عبارت است از: امر خارق العادهاي كه با اراده خداي متعال از شخص مدعي نبوت ظاهر شود و نشانه صدق ادعاي وي باشد.115
7. برخي از نويسندگان در مورد معجزه نوشتهاند:
«دليلي كه براي صدق پيامبر در ادعايش آورده ميشود، معجزه نام دارد و آن عبارت است از تغيير در وجود - كوچك يا بزرگ - كه قوانين طبيعي را كه از طريق حس و تجربه بدست ميآيد به مبارزه ميطلبد.116
نقد و بررسي:
بررسي همه تعاريف و نقد آنها از حوصله اين نوشتار خارج است امّا ميتوان گفت كه برخي از تعاريف ناقص و برخي ديگر قابل نقض بود. (جامع و مانع نبود) در اينجا به پارهاي از اشكالات آنها اشاره ميكنيم:
1. يكي از شرايطي كه علامه حلّي در كشف المراد بيان كرده بود اين بود كه:
مدعي نبوت ديگري در زمان او نباشد. تا معلوم شود كه معجزه از او صادر شده است. در حالي كه برخي پيامبران همزمان بودهاند مثل حضرت ابراهيم و لوط، پس ممكن است كه هر دو معجزاتي داشتهاند.
2. در تعريفهاي علامه طباطبائي (ره) از معجزه قيدهاي ديگري هم لازم بود مثل اينكه «معجزه مغلوب واقع نميشود - ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند و...»
3. در تعريف ايجي آمده بود كه «معجزه كار خدا باشد.»
در حالي كه اين عين ادعائي است كه معجزه ميخواهد آن را اثبات كند كه لازمه آن صدق نبوت است. پس نميتواند خود اين مطلب شرط معجزه باشد.
و از طرف ديگر گفته بود كه معجزه راستگوئي (صدق) نبوت را ظاهر ميكند در حالي كه معجزه منحصر به اثبات ادعاي نبوت نيست بلكه هر منصب الهي (مثل امامت) را نيز اثبات ميكند.
جمع بندي و نتيجهگيري:
معجزه (آيه، بيّنه، برهان) عبارت است از چيزي (كار - سخن - شيء) كه اين ويژگيها و عناصر را داشته باشد:
الف: خارق عادت باشد. يعني قوانين عادي طبيعت را نقض كند.
البته معجزه به معني انجام محال عقلي نيست بلكه ارتكاب محال عادي است و نيز معجزه به معني شكستن قانون عليت نيست چرا كه تحت قانون عليت عام است و فقط علت آن امري غير مادي است.
ب: از مدعي منصب الهي و پس از ادعاي آن واقع شود.
پس اگر چيز خارق عادت قبل از ادعاي نبوت واقع شده باشد نميتواند دليل ادعاي نبوت باشد. و نيز اگر كار خارق عادت بدون ادعاي منصبي از مناصب الهي واقع شود كرامت خوانده ميشود و معجزه اصطلاحي نيست.
پ: همراه با تحّدي و مبارزه طلبي باشد؛ يعني ديگران را دعوت كند كه مثل آن را بياورند.
ت: مغلوب واقع نشود و ديگران نيز از آوردن مثل آن عاجز باشند.
يعني مثل سحر و اعمال مرتاضان و... نباشد كه تحت تأثير اراده قويتر نقض ميشود. و يا از بين ميرود.
ث: براي اثبات اموري باشد كه غير ممكن نباشد.
پس معجزه نميتواند براي اثبات محال عقلي (مثل ادعاي خدائي) يا محال نقلي (مثل ادعاي نبوت بعد پيامبر اسلام(ص)) باشد.
ج: از امور شر نباشد كه موجب ضرر به ديگران شود چون با هدف معجزه (هدايت) سازگار نيست.
چ: معجزه گواه صدق مدعي باشد.
يعني آنچه كه ادعا شده همان واقع شود. براي مثال اگر ادعا كرده، كور را شفا ميدهد به جاي آن كر شفا پيدا نكند و نيز آن معجزه، آورنده خود را تكذيب نكند. مثلا به سخن آيد و بگويد اين مدعي دروغگو است.
به عبارت ديگر در معجزه سه حيثيت و جهت وجود دارد:
اول: جهت معجزهگر است (كه بايد مدعي منصب الهي و تحدّي كننده و... باشد و هدف او هم اثبات امر محالي نباشد.)
دوم: جهت خود معجزه است. (كه بايد خارق عادت بوده و گواه صدق ادعا باشد و از امور شرّ هم نباشد.)
سوم: جهت مردمي كه براي آنها معجزه صورت ميگيرد (كه بايد از آوردن مثل آن معجزه ناتوان باشند.)
ادامه دارد...
تفاوتهاي معجزه با خوارق عادات ديگر:
معجزه يك عمل خارق عادت است و مثل بقيه اعمال خارق عادت علتي برتر از علل طبيعي دارد. كه علامه طباطبائي از آن تعبير به «اراده» ميكرد. حال بر ماست كه تفاوت معجزه را با خوارق عادات ديگر مثل سحر، كرامت و... بيان كنيم:
الف: تفاوت معجزه با سحر و اعمال مرتاضان:
قرآن كريم به سحر و جادو اشاره كرده است. (بقره/ 102 و طه/ 66). و اين عمل خارق العاده كه در شريعت اسلام حرام شمرده شده است117 و در قوانين اسلامي، ساحر محكوم به اعدام ميشود. تفاوتهاي اساسي سحر با معجزه عبارتند از:
1. معجزه قابل تعليم و تعلّم نيست بلكه عنايتي الهي و باذن خداست. امّا سحر قابل تعليم و تعلّم است. يعني انسان ميتواند نزد استاد فرا گيرد و به ديگران بياموزد. در قرآن كريم نيز اشارهاي به قابل تعليم بودن سحر شده است «يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ».118
2. معجزه سببي غير مغلوب دارد چون متكي به قدرت نامحدود خداست يعني امري نامحدود و حق است كه كسي بر آن مسلط نميشود و باطل نميگردد.
امّا سحر و ساحر مراتبي دارند و هر جادوئي با جادوي برتر مغلوب ميشود و باطل ميگردد. يعني امري محدود و باطل است. چون متكي بر قدرت محدود انسان است. علامه طباطبائي (ره) تفاوت اصلي سحر و معجزه را همين مطلب ميداند.119
3. معجزه همراه با تحّدي (مبارزه طلبي) است يعني معجزهگر ديگران را دعوت ميكند كه مثل آن معجزه را بياورند. و همينكه نتوانند مثل آن معجزه را بياورند و عاجز شوند دليل حقانيت آن معجزه و معجزهگر است.
قرآن كريم نيز به عنوان يك معجزه اين مبارزهطلبي را در موارد متعددي اعلام ميكند.120
4. معجزه ميتواند ماهيت چيزي را عوض كند امّا سحر ماهيت چيزي را عوض نميكند (قلب ماهيت نميكند) يعني جادوگر، شعبدهباز و... با مهارت در قوه بينائي يا خيال افراد تصرف ميكنند و چيزي را بر خلاف واقعيت آن نمايش ميدهند. براي مثال كاغذي را تبديل به اسكناس درشت ميكنند. و پس از ساعاتي همان كاغذ اصلي در دست شماست. قرآن كريم نيز به خيالي بودن سحر اشاره كرده است.121 امّا در معجزه اينگونه نيست مثلاً اگر انساني مسخ شد واقعاً تغيير ماهيت ميدهد و كاذب نيست.
5. سحر ممكن است به ديگران ضرر بزند و اختلاف بين زن و شوهر بيندازد همانطور كه قرآن كريم نيز به اين مطلب اشارهاي دارد.122 و لذا علامه طباطبائي(ره) در مورد سحر و كهانت و... تعبير «شرور» را بكار ميبرد.123 امّا معجزه خير است و براي هدايت بشر است و اگر ضرر براي ديگران داشته باشد، نقض غرض ميشود و خلاف حكمت الهي است و لذا معجزه موجب ضرر به ديگران نيست.
6. معجزه قابل تكرار نيست چون اختيار آوردن آن بدست انسان نيست بلكه باذن خدا است. امّا سحر قابل تكرار است چون اين ساحر است كه تصميم ميگيرد آن عمل انجام شود يا نشود.
7. تفاوت در هدف: معجزه هدفي عالي و تربيتي دارد يعني هدف آن اصلاح جامعه و عقايد مردم است.
امّا سحر و ساحران معمولاً اهداف بي ارزش و دنيائي دارند. و گاهي بي هدف هستند.124
8. تفاوت در پديده آورنده: حالات و صفات پديد آورندگان معجزه و سحر متفاوت است.
معجزهگران انبياء الهي هستند كه داراي صفات عالي انساني مثل پاكدامني، حق طلبي و پارسائي هستند و براي پول و ثروت و مقام و منافع شخصي كار نميكنند. بلكه هدف آنها هدايت مردم و اصلاح جامعه است.
امّا ساحران افرادي منحرف و اغفالگر و سودجو هستند. كه هرگز روي رستگاري نميبينند (وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ).125 - 126
تذكر: همين تفاوتها غالباً در مورد تفاوت معجزه با اعمال مرتاضان نيز صادق است.
مرتاضان با نوعي ورزش جسمي - روحي توانايي انجام كارهاي خارق عادت را پيدا ميكنند كه در آن موارد نيز اراده شخص مرتاض همراه با اسباب غير عادي در كار است.127
ب: تفاوت معجزه و كرامت:
معجزه و كرامت هر دو عمل خارق العاده است كه متكي بر نيروي ماوراء طبيعي است. امّا چند تفاوت دارند:
1. معجزه همراه با تحدّي (مبارزه طلبي) است امّا كرامت اينگونه نيست. از اين رو كراماتي كه از اولياء الهي صادر ميشود. مثل شفا دادن بيماران توسط امام رضا (ع) همراه با تحدّي نيست.
2. معجزه همراه با ادعاي نبوت يا منصبي الهي است امّا كرامات اينگونه نيست و صاحب كرامت ممكن است هيچ گونه ادعائي نداشته باشد.
3. كرامات از اولياء الهي صادر ميشود چه پيامبر يا امام باشند يا نباشند. امّا معجزه از كسي صادر ميشود كه منصبي الهي (نبوت يا امامت) داشته باشد.
تذكر: البته معجزه و كرامت هر دو از امور خارق العاده الهي شمرده ميشود كه قابل تعليم و تعلّم نيست و تحت تأثير نيروي قويتري واقع نميشود و مخصوص بندگان خاص خداست.128 پس انسانهايي كه پيامبر يا امام نيستند هم ميتوانند اعمال خارق عادت داشته باشند كه به آنها كرامت ميگوييم.
قرآن كريم به دو نمونه از اين كرامات اشاره كرده كه مورد استدلال متكلمان و مفسران نيز واقع شده است. يكي كرامات حضرت مريم(س) (مريم/ 16 به بعد) و دوم داستان آصف و آوردن تخت بلقيس براي سليمان (نمل/ 38 - 40).129
تناسب معجزه با زمان:
پيامبران الهي وقتي به سوي ملتي مبعوث ميشدند شرايط زماني و مكاني و سطح علمي مردم را در نظر ميگرفتند و مطالبي در خور فهم آنان ميآورند و بيان ميكردند. حتي معجزات انبياء متناسب با علوم پيشرفته زمان خودشان بود. تا فرزانگان مردم زودتر و بهتر معجزات آنان را درك كنند و ايمان آورند.
يعني هر پيامبري با خارق عادتي، از نوع پيشرفتهترين علوم زمان خويش مجهز بوده است تا ارتباط او با عالم ماوراء طبيعت روشنتر گردد. و دانشمندان عصر در برابر آن خضوع كرده و به حقانيت آن اعتراف كنند.
در حديثي آمده كه از امام رضا(ع) پرسيدند: كه چرا هر پيامبري نوعي از معجزات داشته است. حضرت فرمودند:
«در عصر موسي سحر غالب بود و موسي (ع) عملي انجام داد كه همه ساحران در برابر آن عاجز ماندند در زمان مسيح و محيط دعوت او پزشكان مهارت فوق العادهاي در معالجه بيماران داشتند، عيسي با درمان بيماران غير قابل علاج، بدون استفاده از وسايل مادي، حقانيت خود را به ثبوت رساند.
و در عصر پيامبر اسلام (ص) غالب بر اهل زمان ادبيات (خطبهها، كلام و شعر) بود. و پيامبر(ص) از طرف خدا مواعظ و حكمتهائي آورد كه سخنان آنان را باطل كرد و حجت بر آنها تمام شد.»130
البته معناي اين حديث اين نيست كه قرآن كريم فقط از جهت فصاحت و بلاغت معجزه است بلكه از آنجا كه معجزهاي جاويدان و براي همه زمان و مكانها و مردم تا قيامت است. ابعاد اعجاز قرآن متنوع است و براي هر مردمي جنبهاي از اعجاز آن تبلور مييابد و درخشش دارد.
پاورقی ها در ادامه...
پاورقي:
80 . مفردات راغب اصفهاني، واژه آي.
81 . ر.ك: مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، واژه «آيه».
82 . انبياء / 5.
83 . آل عمران / 49.
84 . مفردات راغب اصفهاني، واژه بين.
85 . مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 366 - 367، واژه بين.
86 . اعراف / 73.
87 . ابراهيم / 9.
88 . مفردات راغب اصفهاني، ماده برهن و نيز زمخشري، اساس البلاغه و فيّومي، مصباح المنير.
89 . التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 1، ص 262 - 263 ماده برهن.
90 . ر.ك: مظفر، المنطق.
91 . قصص / 32.
92 . نساء / 174.
93 . الميزان، ج 5، ص 160.
94 مفردات راغب، ماده سلط.
95 . ابراهيم / 11.
96 . تفسير نمونه نيز كلمه سلطان را در اين آيه به معناي معجزه دانستهاند (نمونه، ج 10، ص 293).
97 . ر.ك: مفردات راغب اصفهاني و نيز ابن فارس، مقاييس اللغة، اين معنا را در يكي از دو معناي اصلي بيان ميكند.
98 . مفردات راغب اين را به معناي ثانوي لغت عجز ميداند ولي مقاييس آن را يكي از دو معناي اصلي ميداند.
99 . ر.ك: فيومي، مصباح اللغة و اقرب الموارد، ج 2، ماده عجز، (اين معنا در هنگامي است كه در مورد - اشياء بكار رود - اعجزه شيء).
100 . همان (اين معنا هنگامي است كه در باب افعال به كار رود - أعجزت زيداً).
101 . همان (اين معنا هنگامي است كه باب تفعيل به كار رود - عجّزته تعجيزاً).
102 . حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج 8، ص 39.
103 . بحار الانوار، ج 11، ص 71، و نيز ميزان الحكمة، ج 6، ص 66.
104 . ر.ك: تفسير تبيان، ص 3 و شيخ طوسي، زندگي نامه، ص 110 و علامه طباطبائي (ره) اعجاز قرآن، مقدمه عليرضا ميرزا محمد، ص 9. (شايد مقصود آنان همان علم اصول اعتقادات يعني كلام باشد. نه اصول الفقه).
105 . ر.ك: منهج الصادقين، ج 1، ص 14 و نثر طوبي، ج 2، ص 119.
106 . ر.ك: اطيب البيان، ج 1، ص 40 - 59 و الميزان، ج 1، ص 73 به بعد.
107 . ر.ك: التمهيد في علوم القرآن، ج 4 و سيوطي، الاتقان، ج 3، ص 3.
108 . خواجه طوسي و علامه حلي، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 350 نشر اسلامي جامعه مدرسين، 1407 ق.
109 . كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، ص 350، دفتر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، 1407 ق.
110 . سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 3، ص 3.
111 . البيان، ص 103.
112 . الميزان، ج 1، ص 72.
113 . علامه طباطبائي (ره)، اعجازقرآن، ص 115 و 116.
114 . ايجي، شرح مواقف، ص 547.
115 . آموزش عقايد، ص 263 (دوجلدي).
116 . سيد محمد باقر حكيم، علوم القرآن، ص 127 كه اين مطلب را از شهيد صدر (ره) نقل كرده است.
117 . ر.ك: امام خميني(ره)، تحرير الوسيله، ج 2، ص 477 مسأله ثالث و تفسير نمونه، ج 1، ص 379.
118 . بقره / 102.
119 . الميزان، ج 1، ص 82 و نيز ر.ك: استاد مصباح، آموزش عقايد، ص 265 (دو جلدي).
120 . «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَي عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ وَ...» (بقره / 23)
121 . «فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهاتَسْعَي» (طه / 66)
122 . «فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ» (بقره / 102)
123 . الميزان، ج 1، ص 82.
124 . براي اطلاع بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 8، ص 358 - 359.
125 . يونس / 77.
126 . براي اطلاع بيشتر ر.ك: تفسير نمونه، ج 8، ص 358 - 359.
127 . ر.ك: علامه طباطبائي(ره)، اعجاز قرآن، ص 122.
128 . براي اطلاعات بيشتر ر.ك: استاد مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص 265 و نيز تفسير نمونه، ج 13، ص 45 و كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، علامه حلي و خواجه طوسي، ص 351.
129 . همانها.
130 . كافي، ج 1، ص 4 - 5 و علامه مجلسي (ره)، بحار الانوار، ج 5، ص 19 و ج 17، ص 210 و نيز استاد مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 2، ص 418 - 419.
[=tahoma][="]با سلام و تشکر:gol:[/][/][=tahoma][="]ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می گردد که: علل واقعی اشیاء برای بشر که می خواهد با علم و تجربه (بعنوان قوانین علمی بشری) به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علتهای واقعی اشیاء است (قوانین علم حقیقی) و بشر فقط قادر است بوسیله تجربه و آزمایش به یک سلسله تقارنات و ارتباطات (عادی علمی) دسترسی پیدا می کند و بیجا آنرا رابطه علیت می پندارد.[/][/]
[=tahoma][="]3[/][/]
باتشکر از این دوست عزیز
آیت الله جوادی آملی حفظه الله می فرمود :
علیت علل را خداوند معلوم می کند
یعنی اگر آتش می سوزاند از کجا فهمیده باید بسوزاند ؟! و سوزانندگی را از کجا گرفته ؟
خوب علم ماده می گوید چون بعضی تاثیرات را در ملوکولهای شیء مقابل می گذارد
میگوئیم خوب چه کسی به ملوکولها گفت این واکنش را نشان دهید و به هر حال این علت و معلول ها باید به جائی ختم شود که همان علت العلل هست( برهان علیت)
لذا خداوند است که به آتش گفته بسوزان یا به عبارت علمی گفته در ماده ها این تاثیر را بگذار
حال برای معجزه کافی است این علیت را برای لحظه ای تغییر دهد
لذا در معجزه حضرت ابراهیم در قآن آمده
قُلْنا يا نارُ كُوني بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهيمَ (69)گفتيم: اى آتش، بر ابراهيم خنك و سلامت باش. (69)
آیت الله جوادی می فرمود این طور نیست که آتش زبانه هایش از بین رفت و گل و بلبل به میان آمد
بلکه آتش زبانه می کشید و لی حضرت ابراهیم نمی سوخت
لذا خداوند در یک مقطع زمانی گفت آتش نسوزان و سرد باش
(ودر بعضی تفاسیر هست که اگر سلاما در آیه نمی آمد شاید حضرت ابراهیم از سرما می مرد )
این را یادم نیست که ذیل کدام آیه می فرمود ولی فکر کنم در دفترم نوشته ام اگر اسرار دارید پیدایش می کنم
خوب وقتی عقلا ثابت شد که علیت اشیا به دست خداوند است و اثبات شد که قرآن کلام خدا است و این آیه شاهد آورده شد معلوم می شود معجزه یک قضیه علمی است اما نه از نوع بشری که پس از تحقیقاتی با چوب آتشی درست کنند که زبانه بکشد و نسوزاند
بلکه علت العلل علوم آثار و خواص را تغییر می دهد
و همینطور که چاقو گلوی اسماعیل را نبرید و ...
و معجزات دیگر
یا ستار..
با سلام..
منشا معجزه خارج از نظام عادی می باشد ،نتیجتا با تعالیم علمی نمی توان به ان منشا دست یافت فقط می توان شبیه سازی کرد همین...
مثلا منشا علت اینکه تخت سلیمان چگونه با یک چشم به هم زدن کنار سلیمان حاضر شد بدون اینکه برگی تکان بخورد برای علم قابل شناخت نیست ،ولی توجیه ان برای علم قابل بیان است....
خلاصه علم اگر معجزه را در زیر همه میکروسکوپهای جهان قرار دهد نمی تواند به منشا علت برسد یعنی ان علت ابتدایی از کجا ناشی شده،هر چند خود همین علت نیز خلاف نظام طبیعی نیست ،پس اصل معجزه یک قانون علمی طبیعی و تجربی نیست بلکه قانون علمی ملکوتی است...
یاحق
با سلام به دوستان
سوالی داشتم وآن نکه ایآيا معجزه يك قانون علمي است؟
با سلام و احترام
[="] از دو دیدگاه می باید به این سئوال جواب داد:
الف. معجزه و قانون علمي:
با صرف نظر از اينكه در فلسفه علم در جهان امروز قانون علمي داريم يا نه، قانون علمي دو ويژگي اساسي دارد:اول آنكه «Low» قانون قاعدهاي قابل تكرار است. دوم آنكه برگرفته از تجربه است از اين رو علم تجربي به شمار ميآيد.معجزه قانونمند است اما قانون علمي (به معناي علم تجربي) نيست. يعني معجزه با قوانين علوم تجربي يك وجه مشترك دارد كه قانونمندي است اما چند تفاوت اساسي با آنها دارد:
1. معجزه توسط انسانهاي ديگر قابل تكرار نيست و اصلاً معجزه بودن معجزه به آن است كه ديگران از آوردن مثل آن عاجز باشند، اما قانون علمي تجربهاي قابل تكرار است.
2. منشأ معجزه الهي است در حالي كه قانون علمي از تجربه انساني اخذ ميشود.
3. معجزه كاري بر خلاف قانون طبيعي عادي است هر چند كه خود تابع قانون عليت است و نفي علت نميكند. (همانطور كه در ادامه ميآيد) اما قانون علمي بر طبق روند عادي طبيعت است.
سوالی داشتم وآن نکه ایآيا معجزه يك قانون علمي است؟
سلام
هرچند سبب اعجاز خارج از عالم مادی است اما وقوع آن در عالم ماده خارج از قوانین نمی باشد بلکه اعجاز در مقام وقوع نمی تواند خارج از قوانین عالم ماده باشد
موفق باشید