عصر غيبت----- نایب خاص امام در زمان غيبت

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عصر غيبت----- نایب خاص امام در زمان غيبت

با سلام

دوستان اين تايپك را با اين نيت شروع مي كنيم كه از عصر غيبت بنويسيم از همه افراد در عصر غيبت از مردمانش ، اتفاقاتش ،حكومت هايش ،و.....

منتظر مطالب تان.....


رجوع به فقها در عصر غیبت

قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)(1)

امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.

شرح
این حدیث، از جمله مطالبى است كه امام زمان(عج) در جواب مسائل اسحاق بن یعقوب فرموده اند.
در این حدیث شریف، حضرت به وظیفه ى شیعیان در حوادث پیش آمده در عصر غیبت اشاره كرده اند.

حضرت، شیعیان را براى فهمیدن احكام شرعى و سایر مسائل اجتماعى، به راویان احادیث، كه همان فقهاى شیعه هستند، ارجاع مى دهد; زیرا آنان هستند كه احادیث را خوب فهمیده اند، و عام و خاص، محكم و متشابه، و صحیح و باطل را مى شناسند.

«روات حدیث» از نظر حضرت كسانى نیستند كه روایت را فقط نقل مى كنند بدون این كه آن را درست بفهمند; زیرا چنین افرادى، نمى توانند گره از مشكلات فقهى و ... بگشایند.
رجوع به فقها در عصر غیبت، نه یك امر مستحب، بلكه یك واجب شرعى است; زیرا، آنان منصوب امام براى این كار هستند و از فرمان حضرت نمى توان تخلّف كرد.

پي نوشت:

1-كمال الدین، ج2، ص484، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسى، ص291، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284 ; إعلام الورى، ج2، ص271 ; كشف الغمه، ج3، ص338 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1114 ; بحارالأنوار، ج53، ص181، ح10 ; و وسائل الشیعه، ج27، ص140، ح33424 .


[=&quot]حكم منكرین امام زمان(عج[=&quot])


[=&quot]قال مولانا الامام المهدی(عج)[=&quot]:
([=&quot]لَیْسَ بَیْنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَبَیْنَ أَحَد قِرابَهٌ، وَمَنْ أَنْكَرَنی فَلَیْسَ مِنّی، وَسَبیلُهُ سَبیلُ ابْنِ نُوح[=&quot])(1)

[=&quot]بین خداوند عزّوجلّ و هیچ كس قرابت و خویشاوندى نیست، هر كه مرا انكار كند از من نیست، و راهِ او راه فرزند نوح است[=&quot].
[=&quot]شرح [=&quot]
[=&quot]این عبارت، بخشى از جواب هاى امام زمان(عج) به پرسش هاى اسحاق ابن یعقوب است.

از جمله ى آن سؤال ها، سؤال از حكم كسانى است كه از اهل بیت و نسل پیامبرند و از فرزندان عموى آن حضرت شمرده مى شوند، ولى منكر امام زمان اند.

او مى پرسد: «آیا با وجود این كه منكران حضرت، از ذرارى پیامبرند، گمراه اند یا نه؟»

حضرت در جواب این سؤال به نكته اى اشاره مى كند و مى فرماید[=&quot]:
[=&quot]میان خدا و هیچ كس، قرابت و خویشاوندى وجود ندارد كه به جهت آن درباره اش ملاحظه ى خاصى صورت گیرد; لذا اگر فردى نافرمانى خدا را كند ـ هر كس كه باشد ـ سرنوشتش دوزخ است[=&quot].

[=&quot]یكى از موارد نافرمانى خدا، انكار امامت امام زمان یا انكار وجود اوست. آن كه این نظر را داشته باشد، راهى را كه مى پیماید، راه فرزند نوح است.

او به هر جا پناه برد، نجات نیابد; همان گونه كه كوه بلند، فرزند حضرت نوح را نجات نداد[=&quot].

[=&quot]این حدیث را روایتى كه شیعه و سنّى در كتب روایى خود آورده اند، تأیید مى كند; و آن این كه پیامبر(ص) فرمود[=&quot]:
[=&quot]مَثل اهل بیت من، مَثل كشتى نوح است، هر كس سوار بر آن شود، نجات مى یابد و كسى كه از آن تخلّف كند، غرق مى شود[=&quot].(2)

پي نوشت:


[=&quot]1- [=&quot]كمال الدین، ص484، ج3 ; الغیبه، طوسى، ص290، ج247 ; احتجاج، ج2، ص283[=&quot] ; [=&quot]كشف الغمه، ج3، ص339 ; إعلام الورى، ج2، ص270 ; الخرائج و الجرائح، ج3، ص1113 ; بحارالأنوار، ج53، ص180، ح10[=&quot] .

2- [=&quot]بصائر الدرجات، ص317، ج4 ; مستدرك حاكم، ج3، ص151[=&quot] .

طاها;12581 نوشت:
با سلام
رجوع به فقها در عصر غیبت

قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَهُ فَارْجِعوُا فیها إِلى رُواهِ حَدیثِنا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْكُمْ وَأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیْهِمْ)(1)

امّا در رویدادهاى زمانه، به راویان حدیث ما رجوع كنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.




با سلام

علاوه بر اینکه این روایت بعنوان یک سند محکم، از جهتی گواه بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت و زمانۀ بحران ها و از جهتی گواه شرایط حاکم اسلامی است.

عقل نیز بر این مطلب صحه گذاشته و تأیید می کند.

اسلام تنها برای تحقق بخشیدن به احکام فردی و عبادی تشریع نشده بلکه در واقع چنانکه می دانید احکام اجتماعی اسلام بسا گسترده تر از احکام فردی آن است و تحقق و پیاده شدن احکام اجتماعی اسلام، ضرورت وجود و تشکیل حکومت اسلامی را ثابت می کند.

چنانکه نبی مکرم اسلام پس از استحکام پایه های دین، به تشکیل حکومت اسلامی اقدام نمودند، همچنین امیرمؤمنان علی (ع) نیز، اگر چه بدلیل انحراف جامعۀ اسلامی از توصیۀ نبی اکرم (ص) به جانشینی و ولایت علی (ع) 25 سال خانه نشین بودند اما در 5 سال آخر عمر مبارکشان به امر حکومت و ادارۀ جامعۀ اسلامی اهتمام ورزیدند.

اینها همه گواه ضرورت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی از منظر دین اسلام است. و اصولاً در مکتب اسلام بین دین و سیاست و احکام فردی و اجتماعی و رهبری دینی و سیاسی جدائی و انفکاک معنائی ندارد.

اگر چه سایر امامان معصوم (ع) بدلیل وجود حاکمان ظلم و ستم اموی و عباسی و ناآگاهی مردم از حق خویش که همانا رهبری و حاکمیت دینی و سیاسی جامعه بود محروم بودند اما وعدۀ الهی مبنی بر ظهور و قیام حضرت حجت (عج) و تشکیل حکومت صالحان نیز دلیلی دیگر بر اهمیت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی از منظر دین اسلام است.

با این وجود چگونه می توان باور کرد که اولاً رسول مکرم اسلام از این مسألۀ مهم و حیاتی غفلت ورزیده و به تعیین جانشین اقدام نورزیده است؟ (چنانکه اهل سنت به آن معتقدند؟؟؟) کاری که حتی ابابکر به فهم خود انجام داد و عمر را به جانشینی خود برگزید؟؟؟

ثانیاً این تصور از اساس باطل است که گمان کنیم؛ امام عصر (عج) از این مهم غفلت ورزیده و برای دوران طولانی غیبت کبری کسانی را با مشخصات و ویژگی های بخصوصی به مردم معرفی نکرده باشد و به عبارتی مسلمانان را به حال خودشان رها کرده و امور مردم را معطل گذاشته باشد. در حالیکه می بینیم در دوران غیبت صغری، به تعیین نواب خاص (4 نفر) اقدام نموده است. آیا عقل سلیم این بی توجهی و غفلت را از سوی امام معصوم می پذیرد؟ قطعاً خیر

پس اهمیت و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و معرفی اشخاصی با ویژگیهای خاص توسط امام عصر ثابت است.

اینکه "چرا حکومت اسلامی و چرا حکومت لائیک یا دموکراتیک و از این قبیل نه؟"

و یا اینکه "در بین این همه فقیه، اسلام شناس و آشنا به امور دین، کدام یک باید حاکم جامعۀ اسلامی و ولی فقیه باشد؟"

بحثی است که در ادامه خواهد آمد ...

اگر چه مشارکت دوستان در بحث بر غنای مطلب خواهد افزود ...

موفق باشید ...:roz:

[=&quot]امام زمان(عج)، امان اهل زمین

قال مولانا الامام المهدی(عج):

[=&quot] ([=&quot]إِنّی لاََمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ كَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ[=&quot])(1)
[=&quot]همانا، من، امان و مایه ایمنى براى اهل زمینم; همان گونه كه ستاره ها، سبب ایمنى اهل آسمان اند[=&quot].


[=&quot]قسمتى از جوابي است كه امام زمان(عج)، در پاسخ به نامه ى اسحاق بن یعقوب فرموده است. اسحاق در این نامه، از علت غیبت سؤال مى كند.

حضرت بعد از جواب و بیان علّت غیبت، به این نكته اشاره دارد كه وجود امام در غیبت، بى فایده و اثر نیست; از فواید امام این است كه وجود او سبب ایمنى براى اهل زمین است; همان گونه كه ستارگان آسمان مایه ى ایمنى براى اهل آسمان اند.

در روایات صحیح دیگرى نیز به همین مضمون اشاره شده است. در آن روایات آمده است: اگر حجت در زمین نباشد، زمین و اهل آن، دگرگون و مضطرب خواهند شد[=&quot].


[=&quot]پي نوشت:

[=&quot]1-[=&quot]كمال الدین، ج2، ص485، ح10 ; الغیبه، شیخ طوسى، ص292، ح247



آزار دهندگان امام زمان(عج)

قال مولانا الامام المهدی(عج) :

(قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَهِ وَحُمَقاؤُهُمْ، وَمَنْ دینُهُ جِناحُ الْبَعُوضَهِ أَرْجَحُ مِنْهُ)(1)

نادانان و كم خردان شیعه و كسانى كه پر و بال پشه از دین دارى آنان برتر و محكم تر است، ما را آزار مى دهند.

این عبارت، بخشى از توقیعى است كه حضرت در جواب نامه ى محمّد بن علىّ بن هلال كرخى فرستاده است.

این توقیع، در ردّ طایفه اى از غالیان است كه به شركت ائمه(علیهم السلام) با خداوند در علم و قدرت او معتقدند!

یكى از وظایف شیعه این است كه امامان را همان طور كه هستند، بشناسد، نه آنان را در سطح افراد عادى پایین آورد و نه در قدرت و ... شریك خداوند یكتا قرار دهد.

در روایات فراوانى، مقام امامان و وظیفه شان به خوبى بیان شده و لازم است با مراجعه به آن ها، تفكّر خویش را درباره ى امامان اصلاح كنیم. وبشناسيم امام را ان طور كه هست و نه ان طور كه ما مي خواهيم و توقع داريم.

اعمال و رفتار و اعتقاد غالیان، سبب شد كه مخالفان، شیعه را تكفیر كنند و گروهى از آنان نیز به نجاست و واجب القتل بودن شیعه فتوا دهند.

امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه در كلامى مى فرماید:

دو كس در مورد من هلاك مى گردد: یكى آن كس كه در دوستى با من به راه افراط مى رود، دیگرى آن كه در دشمنى با من، سخت به تفریط مى افتد.(2)

پي نوشت:

1-احتجاج، ج2، ص289

2- نهج البلاغه، حكمت 469

تأخیر در ظهور

قال مولانا الامام المهدی(عج)

(وَلَوْ أَنَّ أشْیاعَنا ـ وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ ـ عَلَى اجْتِماع مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنَ بِلِقائِنا، وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَهُ بِمُشاهَدَتِنا عَلى حَقِّ الْمَعْرِفَهِ وَصِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما یَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَكْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ)(1)

اگر شیعیان ما ـ كه خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در راه ایفاى پیمانى كه بر دوش دارند، همدل مى شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمى افتاد،
و سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان مى گشت، دیدارى بر مبناى شناختى راستین و صداقتى از آنان نسبت به ما;
علّت مخفى شدن ما از آنان چیزى نیست جز آن چه از كردار آنان به ما مى رسد و ما توقع انجام این كارها را از آنان نداریم.

این جملات، قسمتى از نامه اى است كه از ناحیه ى مقدّس امام زمان(عج) براى شیخ مفید فرستاده شده است.

حضرت در این نامه، بعد از سفارش هاى لازم به شیخ مفید ودستورهایى به شیعیان، به امر مهمّى كه سبب غیبت ایشان شده است، اشاره مى كنند.

حضرت، نبود صفا و یك دلى در بین شیعیان را سبب غیبت خود مى شمرند.

تاریخ نشان داده است كه تا مردم نخواهند و تلاش نكنند، حق بر جاى خویش قرار نمى گیرد و حكومت به دست اهلش نمى رسد.
تجربه ى حضرت على و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)، دلیل بسیار آشكارى بر این مطلب است.
اگر مردم بر خلافت حضرت على(ع)پافشارى مى كردند، الآن، تاریخ مسیر دیگرى را مى پیمود، ولى دنیاخواهى و ترس و ... مردم آن زمان سبب شد از آن زمان تا آینده اى كه معلوم نیست چه هنگام به پایان مى رسد، جهانیان و خصوصاً شیعیان، جز ظلم و آزار چیزى نبینند.

متأسفانه كوتاهى ما، بلكه عملكرد بدمان سبب شده است كه آن محرومیت تا كنون ادامه یابد.

طبق این حدیث، وظیفه ى ما براى تسریع و تعجیل در ظهور حضرت، این است كه آن حضرت را بر خویش و خویشان مقدم داریم و با اجراى دستورهاى اسلامى و گسترش و ترویج عملى اسلام، آن امام را به جهانیان بشناسانیم

و دل ها را به سوى آن حضرت معطوف كنیم، تا به خواست خداوند، هرچه زودتر، زمینه ى پذیرش مردمى و جهانى آن امام فراهم شود.

اعمال ناشایست شیعیان سبب دورى آن ها از امامشان شده است; و لذا اعمال شایسته مى تواند در تسریع ارتباط با امام زمان(عج) مؤثر باشد.

پي نوشت:
1-

احتجاج، ج2، ص315

علت تاخير ظهور امام مهدي(عج)

از مأموريت که برگشت، خوشحال بود. پرسيد: «راستي فرمانده! گمراه کردن اينها چه فايده اي دارد؟» ابليس جواب داد: «امام اينها که بيايد، روزگار ما سياه خواهد شد؛ اينها که گناه ميکنند، امامشان ديرتر مي آيد...»

قال الامام المهدي: وَ لَوْ اَنَّ اَشْياعَنا وَفَّقَهُمُ اللَّهُ لِطاعَتِهِ، عَلَي اجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمْ الْيُمْنُ بِلِقائِنا؛ بحارالانوار، ج53، ص177، ح

دعا براي فرج

قال مولانا الامام المهدی(عج):

(أَكْثِرُوا الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ، فإِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُمْ)(1)

براى شتاب در گشایش حقیقى و كامل، بسیار دعا كنید; زیرا، همانا، فَرَج شما در آن است.

در این روایت، امام به زیاد دعا كردن براى تعجیل فَرَج فرمان مى دهند. این فرمان حضرت، اهمیّت مطلب را مى رساند;

زیرا فَرَجْ و گشایش شیعیان از تمام گرفتارى ها و فتنه ها، در سایه ى ظهور حضرت محقق مى گردد
و تا زمانى كه حضرت در غیبت به سر مى برد، شیعه نیز تحت فشار و ظلم و تعدّى حاكمانِ ظالم و جائر است.

براى شیعیان فَرَجى است و آنان از شكنجه و اذیّت و آزار و تهمت رهایى خواهند یافت. آن روز طلایى خواهد رسید و آنان در سایه ى حكومت آقا و مولایشان در آرامش و رفاه و معنویت زندگى خواهند كرد.

یكى از عوامل تعجیل در فرج آن حضرت، دعا است.

مى دانیم كه دعا بدون درخواست قلبى و زمینه سازى براى تحقّق آن، مؤثر نخواهد بود. انسان باید با زبان و قلب بطلبد، و در عمل نیز زمینه ساز خواسته ى خود باشد.

پي نوشت:

1- كمال الدین، ج2، ص485، ح4 ; الغیبه، طوسى، ص293، ح247 ; احتجاج، ج2، ص284

به ياد شيعيان

قال مولانا الامام المهدی(عج) :

(إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِكُمْ، وَلا ناسینَ لِذَكْرِكُمْ، وَلَوْلا ذلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ الَّلأْواءُ وَاصْطَلَمَكُمُ الاَْعْداءُ)(1)



ما در رسیدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم كه اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه كن مى نمودند.

حضرت دو توقیع براى شیخ مفید صادر فرموده است. در توقیع اول، حضرت به شیعیان خود این بشارت را مى دهد كه شما، دائماً، تحت نظر و مراعات ما هستید و هرگز فراموش نمى شوید
از این رو، از خطر دشمنان در امانید.

شیعه به سبب ظلم ستیزى و پیروى از حق و حقیقت، دائماً، مورد تعرّض حكّام جور و معاندان و مخالفان بوده است

لذا، به كسى نیاز دارد كه در سختى ها و گرفتارى ها او را یارى كند و از نابودى نجاتش دهد.

در این توقیع، حضرت این بشارت را به شیعه مى دهد كه با وجود غایب بودنم، شما را حمایت مى كنم و هرگز نمى گذارم نقشه ى دشمنان حق و حقیقت به ثمر نشیند و مذهب شیعه و شیعیان نابود شوند.
گره گشایى هایى كه حضرت در طول دوران امامت خویش انجام داده، نمونه هایى رسا براى صحت وعده ى حضرت است.

پي نوشت:
1- احتجاج، ج2، ص323

دفع بلا از شیعه

قال مولانا الامام المهدی(عج):

(أَنَا خاتَمُ الاَْوْصِیاءِ، وَبی یَدْفَعُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلی وَشیعَتی)(1)
من، خاتم اوصیایم. خداوند، به سبب من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع مى كند.

این حدیث شریف را شیخ صدوق و شیخ طوسى از ابونصر خادم نقل كرده اند. ابونصر مى گوید:

بعد از آن كه به خدمت آن حضرت رسیدم، فرمود: «آیا مرا مى شناسى؟» عرض كردم: «بلى.» فرمود: «من كیستم؟» عرض كردم: «تو آقاى من و فرزند آقاى منى.»

حضرت فرمود: «من از تو این سؤال را نپرسیدم!» عرض كردم: «خدا مرا فداى تو گرداند! حال خود را، براى من شرح كن.»

حضرت فرمود: «من، خاتم اوصیا هستم. خداوند، به سبب من، بلا را از اهل و شیعیانم دفع مى كند.

آن حضرت خاتم اوصیاست و وصایت و امامت، به وجود ایشان ختم شده است. ممكن است منظور از وصایت در این جا، وصایتى باشد كه از فرزند حضرت آدم(ص)، هابیل یا شیث شروع و به امام زمان(عج)ختم شده است

و نیز ممكن است مراد از «خاتمیت در وصایت» در قبال وصایتى باشد كه از على ابن ابى طالب(ع) شروع شده است.

در هر صورت، پس از ایشان، هیچ امامى نخواهد بود و هركس ادعاى امامت كند، باطل، و مدعى آن دروغ گو است.

شیعیان حضرت، در طول تاریخ، گرفتار انواع بلاها و مصایب خواهند شد. امام زمان(عج) در این حدیث شریف مى فرماید:

تنها به سبب من است كه خداوند اهل بیت و شیعیانم را از گرفتارى و بلاها نجات خواهد داد.

این كلام دو احتمال دارد:

مراد حضرت، عصر غیبت باشد; در این صورت، منظور این است كه شیعیان، در دوران غیبت، تنها با توسّل به حضرت مى توانند گرفتارى ها را از خود دفع كنند.

حضرت در توقیع خود به شیخ مفید فرمود:
ما در سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم كه اگر جز این بود، دشوارى ها و مصیبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان، شما را ریشه كن مى نمودند.(2)

مراد حضرت، عصر ظهور باشد; در این صورت، مقصود این است كه خداوند متعال با ظهور حضرت و غلبه اش بر تمام ظالمان، بلاها و مصایب را از اهل و شیعیانش دور مى كند.

جمع بین این دو احتمال نیز ممكن است; به این معنا كه حضرت هم در غیبت و هم هنگام ظهور خویش گرفتارى را از شیعیان دور مى سازد.

پي نوشت:

1- كمال الدین، ج2، ص441، ح12 ; الغیبه، طوسى، ص246، ح215

2- احتجاج، ج2، ص323

محبت به اهلبیت(ع)

قال مولانا الامام المهدی(عج)

فَلْیَعْمَلْ كُلُّ امْرِء مِنْكُمْ بِما یَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَیَتَجَنَّبُ ما یُدْنیهِ مِنْ كَراهَتِنا وَسَخَطِنا(1)

پس هر یك از شما باید كارى كند كه وى را به محبت و دوستى ما نزدیك سازد، و از آن چه خوشایند ما نیست و باعث كراهت و خشم ماست دورى گزیند.

حضرت به شیعیان، مى فرماید:

هر فرد از شیعیان باید كارى را انجام دهد كه به محبت ما اهل بیت نزدیك شود، و از كارهایى كه موجب كراهت و ناخرسندى ما مى شود، اجتناب و دورى كند.

روشن است محبّت و كراهت اهل بیت(علیهم السلام) جنبه ى فردى و شخصى ندارد، بلكه به ملاك خدایى است;
زیرا هر گاه اهل بیت(علیهم السلام) مشاهده كنند كه شیعیان و منتسبان به آنان، كارهایى را انجام مى دهند كه مورد رضایت الهى است، و نیز از كارهایى كه مورد سخط و غضب خداوند است اجتناب مى كنند، خوش حال مى شوند و به آنان مى بالند.

بر ماست كه اگر به دنبال جلب محبّت آقا امام زمان(عج) و دورى از سخط و غضب آن حضرت هستیم، كارى نكنیم كه از ایشان دور شده، از عنایاتش محروم گردیم

و از طرف دیگر، سعى ما بر این باشد كه اعمال و رفتارى را انجام دهیم كه هر چه بیش تر ما را به ایشان نزدیك مى گرداند.

پي نوشت:
1-

احتجاج، ج2، ص323و324

با سلام

وظايف نائبان خاص در عصر غيبت

نیابت خاص و عام بعد از آغاز غیبت صغری، امام مهدى (عج) افرادى امین و مورد اعتماد را با نام و نشانى خاص كه بین شیعیان شناخته شده بودند، به عنوان نایب خویش در بین مردم، انتخاب كردند.

این افراد، واسطه ى آن حضرت و شیعیان بودند و یكى بعد از دیگرى، عهده دار منصب نیابت شدند.

عمده ترین وظایف این افراد عبارت بود از:

1- انتقال سؤال ها و مشكلات مردم به محضر امام زمان(عج) و رساندن جواب آن حضرت به مردم.

2- بر طرف كردن مشكلات علمى یا اقتصادى و اجتماعى شیعیان.(1)

3- سازمانْ دهى و كلا و اخذ و توزیع اموال متعلّق به امام-علیه السلام- در میان مردم.(2)

4- مبارزه با مدّعیان دروغین نیابت و وكالت امام مهدى (عج).(3)

5- مسئولیت هاى دیگرى كه از سوى امام زمان (عج) بر عهده ى آنان گذاشته مى شد.

نایبان خاصّ امام زمان (عج) در زمان غیبت صغری چهار نفر بودند:
عثمان بن سعید; محمد بن عثمان; حسین بن روح; على بن محمد سمرى. هر یك از اینان در شهرهاى مختلف، براى خود، نمایندگانى داشتند.(4)

فرمانى كه حضرت صاحب الامر (عج) چند روز قبل از وفات آخرین نائبش در غیبت صغری (على بن محمد سمرى) به وی فرمود این بود:
بسم الله الرحمن الرحیم. اى على بن محمّد سمرى! خدا عظیم گرداند اجر برادران تو را در مصیبت تو. تا شش روز دیگر از دنیا مفارقت خواهى كرد. پس كارهاى خود را جمع كن و وصى و قائم مقام از براى خود قرار مده كه غیبت تامه، واقع شده است.(5)

پي نوشت:
1- منتخب الاثر، ص 484 و 495.
2- نواب اربعه، عباس راسخى نجفى، ص 44
3- سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 689
4- گفتارهایى پیرامون امام زمان (عج)، سید حسن افتخارزاده، ص 63
5- نواب اربعه، ص 134.

[=arial][=&quot] نایب خاص امام در زمان غيبت[/][=&quot]

چرا در زمان غيبت كبري امام زمان (عج) نائب خاصي ندارد؟

باید گفت اوّلا غیبت صغری مقدمه اى براى آغاز غیبت كبری بود و در این دوره، نائبان خاص، وظیفه داشتند تا شیعیان را آماده غیبت امام كنند.
در همین مدّت غیبت صغری، شیعیان توانستند خود را براى ورود به مرحله ى جدید آماده كنند بنابراین، هدف اصلى از تعیین نواب خاص، تحقق یافته بود و دیگر نیازى به تعیین نایب خاص نبود;

چون، با آغاز غیبت كبری ـ كه هدف از آن، حفظ جان امام، آزمایش مردم، آماده سازى مردم جهان براى قیام امام (عج) در آخرالزمان و... بود ـ تعیین نایب خاص، با اهداف و فلسفه ى غیبت تعارض پیدا مى كرد.

ثانیاً، در صورت استمرار تعیین نایب خاص، امكان داشت فرصت مناسبى ایجاد شود تا هر كس ادعاى نیابت امام زمان (عج) را بكند و صادق و كاذب مشتبه شود

و البته این هم امكان نداشت كه خود حضرت هر بار ظاهر شود و اوّلا، معجزه اى بیاورد كه خود امام است و ثانیاً، براى هر عصرى، كسى را معرّفى كند.(1)

ثالثاً، شاید دلیل عدم تعیین نائب خاص، این بوده كه اگر نائب خاص تعیین مى شدند، دشمنان، آنان را آزاد نمى گذاشتند، بلكه آنان را شكنجه و زجر مى دادند یا......

پي نوشت:
1-
[/][/][=arial][=&quot]دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص 153.

[/][/]

موضوع قفل شده است