گفت‌و‌گوي خواندنی ابوذر با عزراييل(ع)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گفت‌و‌گوي خواندنی ابوذر با عزراييل(ع)

با سلام

حضرت عزرائيل عليه السلام جلو چشمانم مجسم شد.
او را شناختم كه عزرائيل عليه السلام است.
سلامش كردم، جواب داد و فرمود: آيا آماده هستي شما را قبض روح كنم و ببرم؟ گفتم: آماده‌ام.
بعد فرمودند: قدمها را شمردم و ديدم ده قدم شد.

اي ابوذر در دنيا چنان باش كه گويي غريبي هستي يا يك رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.

چگونه در دنيا احساس غربت كنيم ؟!

به راستي چطور ممكن است با اينكه انسان در دنيا دوست و رفيق دارد، فاميل و آشنا دارد، هم درس و هم بحث دارد و همنشين و اولاد دارد، اما احساس غربت كند، ظرافت‌هايي در كلام معصومين است، يعني آنقدر اهل آخرت و اهل الله شويد كه بودن شما با افراد عادي موجب ناراحتي تان شود و هميشه بخواهيد كه روحتان با بزرگان و اولياءالله و ارواح طيبه باشد.:Sham:

آنجا كه اميرالمومنين(ع) فرمود: «فزت و رب الكعبه» معنايش اين نيست كه من از غم و غصه هاي دنيا راحت شدم.

علي عليه السلام را با دنيا چكار؟ خود او مي فرمود: ما را چه به فدك. اگر حضرت مال دنيا مي خواست، اين همه سرمايه در دستش بود. براي چه انفاق مي كرد؟

يك جهت " فزت و رب الكعبه " همين است كه مولا اميرالمومنين مال اين عالم نبود. خداوند اين بزرگوار را مثل پيامبر صلي الله عليه و آله آورده بود گويي، در اين دنيا غريب بود و من معتقدم آن مصيبتي كه علي عليه السلام را زجر مي داد مساله آخرتي و ديني مردم بود .

گريه در احوالات خود مي كنيم!

گريه ما براي اينها از اين جهت است كه چطور خداي تبارك و تعالي شخصيتي بزرگوار مانند علي(ع) را آورد در اين دنيا براي هدايت ما، ولي ما قدرش را ندانستيم، والا اينها مال زمين نبودند و مال اين دنيا نبودند.
آن مردم بي وفا قدر علي (ع) را نشناختند و او را اذيت و آزار كردند.
آن حضرت بايد بنشيند و حسرت بخورد كه «الدهر انزلني ثم انزلني حتي قيل معاويه و علي» روزگار اينقدر مرا پائين آورد تا اينكه گفته مي شود: معاويه و علي به راستي خيلي مصيبت است، امير المومنين كجا و معاويه كثيف كجا؟ معاويه اي كه سرتا پا جسم و ماده و خبائث است در مقابل علي عليه السلام قرار دارد كه همه اش نور است.


[=Verdana]خوشا بر احوال غريبان در دنيا!:Sham:

علي عليه السلام در دنيا غريب بود و پيامبر صلي الله عليه و آله چند بار فرمودند: «طوبي للغربا» خوشا به حال غريبان، و ما بايد سعي كنيم جزء غربا باشيم. دنيا را خانه آرامش خودتان انتخاب نكنيد. بدانيد كه «الدنيا دار بالبلاء محفوفه» فكر نكنيد در دنيا در آسايش هستيد؛ بايد به خود رنج و زحمت دهيد و خود و ديگران را ارشاد و اصلاح كنيد.

ابوذر نيز در اين دنيا غريب بود!

او به دستورات پيغمبر(ص) خوب عمل كرد، زندگي و كاشانه و خانه نداشت. او رفت و در ربذه ماند و به دخترش گفت: آخر عمر من است. دختر به گريه افتاد. او گفت: گريه نكن. دختر گفت: در اين بيابان بعد از تو چكار كنم؟
اباذر گفت: وقتي از دنيا رفتم، برو كنار جاده بنشين، گروهي مي آيند به آنان بگو كه ابوذر در اينجا فوت كرده است، آنها مي آيند و بدن مرا بر مي دارند.

واقعا ابوذر در نهايت غربت زندگي كرد و در نهايت غربت جان داد. يكي از بزرگان (آيت الله خوانساري) كه مرد بسيار با تقوائي بود و نفس زكيه اي داشت ، از ايشان نقل شده كه چند ساعت قبل از فوتشان فرمودند كه حضرت عزرائيل عليه السلام جلو چشمانم مجسم شد. او را شناختم كه عزرائيل عليه السلام است.

سلامش كردم، جواب داد و فرمود: آيا آماده هستي شما را قبض روح كنم و ببرم؟ گفتم: آماده‌ام. بعد فرمودند: قدمها را شمردم و ديدم ده قدم شد. ده قدم شد فهميدم ده ساعت ديگر از عمرم بيشتر باقي نمانده است. بچه ها را خبر كردم و گفتم: رفتني هستم.

آري وقتي روح انسان پاك باشد اينگونه است. آيا از جهات دين مان آماده هستيم؟ آيا آرزوهاي دور و دراز نداريم؟
آيا از جهات دين مان آماده هستيم؟ آيا مديون ديگران نيستيم؟ آيا آن پرونده سفيدمان آلوده نكرديم؟ اگر آماده ايم خوشا به سعادت ما.:Sham:

منبع : شيعه نيوز -برگرفته از انوار اخلاقي ج 1، نوشته آيت الله علوي گرگاني

به همین جهت فرموده اند : « الدنیا سجن المومن»

موضوع قفل شده است