بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بی اعتباری گاتها ......!!!!!!!!!!!

با سلام

در دوره معاصر برخی از زرتشتیان مدعی شده‌اند که گاتها کتاب دینی آنان است. از آنجا که زرتشتیان هیچگاه چنین کتابی را نمی‌شناخته‌ و در متون دینی آنان نیز یادی از آن نشده است و نیز نسخه‌ای از آنرا هیچگاه در اختیار نداشته‌اند،چنین ادعایی نادرست و شگرف می‌نماید.
گاتها و محتوای آن (و نیز زرتشت که سرایندهٔ آن است) ارتباطی با بهدینی زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، ندارد و شباهتی با احکام و شرایع دینی زرتشتی در آن دیده نمی‌شود.
این ادعا در صورتی قابل اعتنا و بررسی است که
منبع و سندی تاریخی بر آن صحه بگذارد و گاتها را کتاب دینی زرتشتیان نامیده باشد.:Sham:

گاتها بخش‌های پراکنده و منفصلی در کتاب اوستا و منسوب به زرتشت است. این بخش‌ها در سده نوزدهم میلادی و با پژوهش‌های پیگیرانهٔ اوستاشناسان اروپایی شناسایی شد و از دل اوستا استخراج گردید.
واژهٔ گاتها در متون اوستایی به شکلِ گاثا (gatha) و برای نامیدن پنج سرود زرتشت بکار رفته است.

گاثا اسم مؤنثی است که معنای سرود یا سرودخوانی را می‌دهد و در متون سانسکریت نیز به همین معنا کاربرد دارد.

واژهٔ گاتها اکنون به شکل‌های گاتا/ گاثا/ گاثه‌ها/ گاهان/ گاسان نیز نوشته می‌شود.
سومین حرف اوستایی در واژه گاثا حرفی است که آوای ترکیبی و توأمان «ت» و «هـ» را دارد و در زبان فارسی معادل با «ث» و در زبان‌های اروپایی معمولاً معادل با «th» است.

حرف «ث» برخلاف اصرار برخی لغت‌دانان اساس عربی صرف ندارد و خاستگاهی در زبان‌های ایرانیِ باستان نیز دارد. تلفظ و نگارش این واژه به شکل «گاتها» («ت» و «هـ» مجزا) هر چند که متداول است، اما دقیق نیست و در صورت استفاده می‌باید توجه داشت که جزء «ها» نشانه جمع نیست و جدا نوشته نمی‌شود.

گاتها سخن منظوم و شعرگونه‌ای است که ظاهراً به هنگام مراسم دینیِ پیروان مَـزْدَیَـسْـنا/ مزداپرستان و به شکل گروهی اجرا و همسُرایی می‌شده است.

این دین با بهدینی مزدیسنا یا زرتشتی که در زمان ساسانیان به وجود آمد، تفاوت دارد.

محتوای گاتها با دیگر بخش‌های اوستا تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای دارد و نام‌های امشاسپندان در آن منحصراً به عنوان اسم معنا آمده‌اند و دلالت بر شخصیتی مینوی نمی‌کنند.

بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که سرودهای منظوم گاتها- همچون گلستان سعدی- در میان بخش‌های منثوری جای داشته‌اند که آن بخش‌ها به مرور زمان از میان رفته‌اند.
سرایش گاتها به موجب اشاره‌ای در بند هشتم یسنای ۵۷ منسوب به زرتشت است.
اما گروهی از اوستاشناسان و از جمله ژان کلنز در این انتساب تردید دارند و آنرا محصول سرایندگان و مکاتب گوناگون می‌دانند.

چرا که شانزده بار یادکرد از نام زرتشت در گاتها، نه در حالت اول شخص مفرد که در حالت سوم شخص غایب یا حاضر بوده است.
زمان سرایش گاتها به احتمال با زمان زندگی زرتشت یکسان است و به سده هفتم و ششم پیش از میلاد (همزمان با عصر مادها) باز می‌گردد. گزارش منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی از زمان زرتشت به اتفاق حاکی از آنست که زرتشت در سال ۶۶۱ پیش از میلاد متولد شده و در سال ۵۸۴ پیش از میلاد درگذشته است. با این حال، قدمت و ساخت زبانی و دستوری گاتها این گمان را پیش کشیده است که بخش‌هایی از آن تا مدتی پیش از زرتشت سروده شده باشد.
در گاتها هیچگونه اشاره و یادکردی از یک نام جغرافیایی وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد که زبان گاتها و مکان سرایش آن با سرزمین بالندگی زرتشت یکسان باشد.

این مکان به احتمال زیاد در شرق ایران و در سرزمین سیستان /زابلستان و یا در بلخ باستانی (مزار شریف امروزی) در شمال افغانستان (آریانای باستان) بوده است. شهری که به موجب شاهنامه فردوسی پایتخت گشتاسپ و دین‌پذیری او نیز بوده است.

[=Verdana]گاتها در پنج فصل با نام‌های سپسین «اَهـونَـوَد ایتی»، «اوشْـتَـوَ ایتی»، «سِـپِـنـتـامَـنْـیـو»، «وُهـوخْـشَـثْـرا» و «وَهـیـشْـتـو ایشْـتی»، و در ۱۷ بخش (هائیتی/ هات/ ها)، ۲۳۸ بند (وَچَـسْـتَـشْـتی/ وَچَـسْـت)، ۸۹۶ بیت (اَفْـسْـمَـن/ پَـتْـمـان/ گاس) و ۵۵۶۰ واژه سروده شده و از نظر زبان و نگارش، کهن‌ترین بخش اوستای موجود است.
[=Verdana]گاتها یک کتاب مستقل نیست و هویت مستقلی نیز ندارد؛ بلکه سرودهایی است که در دل هفتاد و دو هات یسنای اوستا پراکنده هستند. هفده بخش گاتها شامل هات‌های ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۴۳، ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۴۷، ۴۸، ۴۹، ۵۰، ۵۱ و ۵۳ یسنا می‌شود.

[=Verdana]دلیل پراکنش گاتها در دل یسنا دانسته نیست.[=Verdana] :Sham:

[=Verdana]اما با توجه به تحریف‌ها و دستکاری‌های موبدان زرتشتی ساسانی در یادمان‌های فرهنگی و مکتوب باستانی، می‌توان گمان داد که این کار به منظور حذف و نابودی بخش‌هایی از گاتها و جایگزین کردن آنها با محتویات جدیدتر که مطابق با خواست موبدان بوده باشد، روی داده است.

[=Verdana]غیرمرتبط بودن سرودهای گاتها و حتی بسیاری از بندهای یک سرود با یکدیگر و وجود انفصال و خلأ محتوایی در میان آنها، چنین احتمالی را قوت می‌بخشد.
[=Verdana]آشنایی با گاتها و نخستین ترجمه‌ها از آن سرگذشتی پرفراز و نشیب دارد.[=Verdana]:Sham:

[=Verdana] زبان گاتها که با زبان اوستای نو تفاوت‌هایی دارد، حتی برای مؤلفان متون پهلوی نیز به درستی فهم‌پذیر نبوده است.
[=Verdana] فردریش اشپیگل (Friedrich Spiegel) از نخستین پژوهشگرانی بود که در سال ۱۸۶۷ و در کتاب «دستور زبان باختری باستان» (Gramatik der Altbaktrischen Sprache) به تفصیل در مورد لهجه گاتها و تفاوت آن با دیگر بخش‌های اوستا روشنگری کرد.:Sham:

[=Verdana]ترجمه متن گاتها پس از کوشش‌های آغازین دانشمندانی همچون آنکتیل دوپرون (Anquetil Duperron)، توماس هید (Thomas Hyde) و اوژن بورنوف (Eugene Burnouf)، به همت ویلهلم گیگر (Wilhelm Geiger) توسعه یافت. او در سال ۱۸۷۹ ترجمه سرودهای یکم، دوم و سوم گاتها (هات‌های ۲۸، ۲۹ و ۳۰ یسنا) را در کتاب «دستنامه زبان اوستایی- گرامر، گزیده متون و واژه‌نامه» (Handbuch der Awestasprache, Gramatik, Chrestomathie und Glossar) در ارلانگِن و به زبان آلمانی منتشر کرد.

[=Verdana] سپس شارل ژوزف دو هارله (Charles Josef de Harlez) در سال ۱۸۸۱ متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه در اختیار جهان زبان‌شناسی و فرهنگ‌شناسی باستانی نهاد.:Sham:
اندکی پس از آن، کارل فریدریش گلدنر (Karl Friedrich Geldner) در سال ۱۸۸۵ متن کامل و انتقادی اوستا (که در بردارنده گاتها نیز بود) به خط اوستایی و با عنوان «اوستا- کتاب مقدس ایرانیان» (Avesta- The Sacred Books of the Parsis) در اشتوتگات به چاپ سپرد.

[=Verdana] این کتاب نخستین و واپسین متن کامل اوستای اصلی در جهان است.

[=Verdana] یازده سال پس از دوهارله، جیمز دارمستتر (James Darmesteter) در سال ۱۸۹۲ مجدداً متن کامل گاتها و دیگر بخش‌های اوستا را در کتاب «زند- اوستا» (Zend- Avesta) در پاریس و به زبان فرانسه عرضه نمود. پس از این، کریستیان بارتولومه در سال ۱۹۰۵ متن کامل گاتها و اوستا را در کتاب «اوستا» (Avesta) در استراسبورگ و به زبان آلمانی منتشر نمود که در زمان خود انقلابی در اوستاشناسی بشمار می‌رفت.

[=Verdana]هانس رایشلت (Hans Reichelt) اوستاشناس دیگری بود که در سال ۱۹۱۱ ترجمه گاتهای او در کتاب «خوانش اوستا» (Avesta Reader) در استراسبورگ به زبان انگلیسی منتشر شد (این کتاب با ترجمه عالی جلیل دوستخواه در سال ۱۳۸۳ و با عنوان «رهیافتی به گاهان زرتشت و متن‌های نواوستایی» در تهران منتشر شده است).
[=Verdana] لاورنس میلز (Lawrence Mills) نیز در سال ۱۹۲۵ متن مستقل و متمایز گاتها را در کتابی با عنوانِ «گاتها/ گاثا» (Gatha) در پاریس و به زبان فرانسه منتشر کرد. ترجمه دیگری از گاتها متعلق به هلومت هومباخ (Helmut Humbach) است که در سال ۱۹۵۹ با عنوان «گاتهای زرتشت» (Die Gathas des Zarathushtra) در هایدلبرگ و به زبان آلمانی منتشر شد.

[=Verdana]از جدیدترین ترجمه‌های گاتها، متنی است کهژان کلنز[=Verdana] (Jean Kellens) و اریک پیرار (Eric Pirart) در کتاب «متون کهن اوستایی» (Les textes vieil-avestiques) عرضه کردند و در فاصله سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ به زبان فرانسه در ویسبادن منتشر گردید. دانشمندان دیگری نیز همچون هانس رایشلت (Hans Reichelt)، مارتین هوگ (Martin Haug)، ر. روت (R. Roth)، یوهان هنریش هوبشمان (Johann Heinrich Hübschmann)، فردریک کارل آندرآس (Friedrich Carl Andreas)، ژاکوب واکرناگل (Jacob Wackernagel) متن کامل یا گزیده‌ای از گاتها را ترجمه و منتشر کردند و بر دانسته‌ها و دانش اوستا و گاتهاشناسی رونقی افزون‌تر بخشیدند. [=Verdana]نخستین آشنایی ایرانیان با اوستا و گاتها پس از ۱۵۰ سال که از آشنایی اروپاییان با اوستا می‌گذشت، اتفاق افتاد. [=Verdana]:Sham:

[=Verdana] نخستین ترجمه فارسی از متن گاتها را ابراهیم پورداود در سال ۱۳۰۵ و بر اساس ترجمه کریستیان بارتولومه در بمبئی (بومبای) منتشر کرد که به دلیل نقصان‌های موجود در ترجمه، یکبار دیگر َآنرا ترجمه و ویرایش نموده و در سال ۱۳۳۱ در همان شهر منتشر نمود. ترجمه پورداود برای نخستین بار ایرانیان و زرتشتیان را متوجه گاتها و محتوای فراموش‌شدهٔ آن کرد.
[=Verdana] این ترجمه اساس ترجمه و ویرایش دیگری قرار گرفت که جلیل دوستخواه در سال ۱۳۶۴ منتشر کرد و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
[=Verdana] بجز این، هشت نفر دیگر نیز گاتهای زرتشت یا چکیده‌ای از آنرا بر اساس یکی از ترجمه‌های اروپایی و یا با ویرایش ترجمه‌های دیگران منتشر کردند که عبارتند از: موسی جوان، عباس شوشتری (مهرین)، هاشم رضی، علی‌اکبر جعفری، فیروز آذرگشسب، حسین وحیدی، رستم شهزادی و آبتین ساسانفر.
[=Verdana]ترجمه‌ پورداود از گاتها ترجمه‌ای کاملاً وفادار به متن نیست[=Verdana]؛:Sham:

[=Verdana]اما پیشتازی و پیشکسوتی او در ترجمه گاتها و دیگر بخش‌های اوستا در خور قدرشناسی فراوان است.
[=Verdana] این معضل در ترجمه‌ها و ویرایش‌های دیگری که در بالا از آنها یاد شد، شدت بیشتری یافته و تمامی آنها- کم یا زیاد- بنا به ذوق و سلیقه و مطابق با هنجارها و پسندهای امروزی دچار دخل و تصرف و آرایش شده است.

رضا;118129 نوشت:
[=verdana][=verdana]

[=verdana] بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که سرودهای منظوم گاتها- همچون گلستان سعدی- در میان بخش‌های منثوری جای داشته‌اند که آن بخش‌ها به مرور زمان از میان رفته‌اند.
[=verdana]سرایش گاتها به موجب اشاره‌ای در بند هشتم یسنای ۵۷ منسوب به زرتشت است.
[=verdana] اما گروهی از اوستاشناسان و از جمله ژان کلنز [=verdana] در این انتساب تردید دارند و آنرا محصول سرایندگان و مکاتب گوناگون می‌دانند.

[=verdana]

[=Verdana]با سلام
در مطالب بالا یک کلی نگری بر بی اعتباری گاتها توضیح داده شد !!
در ادامه مطالب قصد داریم این برسی را بیشتر کنیم تا مشخص شود که استنادی که زرتشتیان معاصر به گانها دارند درست نیست !!:Sham:
ژان کلنزاستاد بلژیکی زبان‌ها و دین‌های هندوایرانی در کلژ دو فرانس پاریس و یکی از نامدارترین پژوهشگران اوستا و گاتها در جهان است.
او بیش از چهل سال است که در حوزه اوستاشناسی می‌نویسد و تاکنون حدود یکصد و سی کتاب و مقاله، و از جمله ترجمه گاتها در سال ۱۹۹۴ از او منتشر شده است.
او همچنین از نویسندگان دانشنامه ایرانیکا است.
[=Verdana]ژان کلنز در کتاب «مقالاتی در باره زرتشت و دین زرتشتی»، (خلاصه و نقل به مضمون) چنین نظر دارد که:
[=Verdana] [=Verdana]1- زرتشت، خالق و نویسنده گاتها نیست (ص۸)؛ در واقعیت داشتن اصلاحات دینی او تردید وجود دارد (ص۵) و سرایش گاتها کار یک گروه دینی بوده است که از دو مکتب گوناگون برخواسته بوده‌اند (ص۱۰۹ و ۱۱۲)؛ زرتشت نه یک شخصیت تاریخی که یک افسانه است و در گاتها هم نام او همواره با صیغه سوم شخص آمده است (ص۱۱۳)؛ نام پدر زرتشت، پوروشسپ نیست و در گاتها اشاره‌ای به نام او نشده است (ص۱۱۴)؛ مطالعه مزدیسنا، هنگامی به نتایج بسیار دست می‌یابد که خود را از دست وجود بنیانگذار یا پیامبر رها کند، این شخص پیوسته اسباب دردسر بوده و مانعی در راه مطالعات است.

[=Verdana]او چیزی جز زیان ندارد و محققان را به دنبال نخود سیاه فرستاده است (ص۴۱).
[=Verdana] [=Verdana]2- اهورامزدا تنها خدای مزدیسنا نیست (ص۶۳)؛ ثنویت، پیش از توحید به وجود نیامده، بلکه محصول توحید و پس از آن پدیدار شده (ص۲۶) و نمی‌توان ثابت کرد که در گاتها، اهورامزدا بر دیگر خدایان تفوق و تقدم داشته باشد (ص۳۹).
[=Verdana] [=Verdana]3- گاتها، سرودها و راز و نیازهای یک شخص با خدا نیست، بلکه آنرا برای اجرا در مناسک مذهبی سروده بوده‌اند (ص۳۹ و ۸۱ و۹۳)، همچنین هیچ نشانی از دعوت مردمان برای گرویدن به دین در آن نیست (ص۴۱).

4- بعید است که در گاتها سخنی از اخلاقیات شده باشد (ص۳۹)؛ در گاتها هیچ شاهدی بر تضاد خیر و شر نیست (ص۱۴) و وجه معادی دین مزدایی مذکور در اوستا، تا حد انکار ناچیز است (ص۵)، چرا که هیچ کلمه‌ای بر ثواب و عقاب و داوری پس از مرگ در آن وجود ندارد (ص۲۳)؛ همچنین هیچ اشاره‌ای در گاتها در محکوم کردن خشونت و ستایش صلح طلبی وجود ندارد (ص۶۶).

5- در گاتها منظور از سوشیانت کسی است که از راه قربانی کردن به توانگری برسد (ص۲۱) و نیز همه کسانی که در کار قربانی شریکند (ص۱۰۹)؛ وهومنه/ بهمن، نیرو و عاملی آیینی است برای آوردن گاو به قربانگاه و آماده کردن آن برای ذبح (ص۸۴ تا ۸۶)؛ منیو/ مینو، فعالیتی است که مؤمنان بتوانند مناسک مذهبی را اجرا کنند (ص۹۴)؛ پیروان دروگه/ دروج، بد آیین‌هایی هستند که بجای روز در شب نیایش می‌کنند و نمونه‌ای از آنان جم/ جمشید است (ص۹۸)؛ چینود پل، نام کسی است که با چیدن سنگ‌ها بر روی هم، گذرگاهی می‌سازد (ص۲۳ و ۱۲۲)؛ اشی، به معنای سهم یا هر چیز تقسیم شدنی، و منظور از مگه/ مغ، اندام زنانگی است (ص۲۳).

6- در گاتها، گشتاسپ نام یک شاه نیست، بلکه نام پسر زرتشت بوده (ص۱۰۵) و به احتمال شاعر هم بوده است (ص۱۰۹)؛ فرشوشتر و جاماسپ نیز وزیران گشتاسپ نبوده‌اند (ص۱۰۶)، بلکه اثر خلاقیت نویسنده‌ای متفنن هستند تا نام‌هایی واقعی (ص۱۱۴)؛ پوروچیستا دختر زرتشت نیست، بلکه بندی در گاتها که به او اشاره شده و دارای رنگ ملایم شهوانی است، به معنای شخصی است که مورد توجه کسان بسیاری واقع می‌شود (ص۱۱۶).

[=verdana]7- اعمال نیایشی گاتهاخوانان، برگزاری مراسم نیایشی در روشنایی روز بوده و نیایش‌های شبانه عمل دیوان دانسته می‌شده است (ص۹۲)، در مراسم گاتهاخوانان، نه تنها آزار رساندن به گاو نهی نشده است، بلکه گاو را قربانی و ذبح می‌کرده‌اند (ص۹۲).
[=verdana]8- بحث در باره زرتشتی بودن یا نبودن هخامشیان نادرست است، چرا که در آغاز باید بدانیم دین زرتشتی چیست (ص۳۸) و آیا اصلاً چنین دینی وجود داشته است؟ (ص۴۰)، آگاهی‌های ما از دین هخامنشیان- علیرغم کمبود- بیشتر از دین زرتشتی است (ص۴۰).
[=verdana]کلنز معتقد است که مترجمان گاتها- به دلیل پی نبردن به مفهوم واژگان دشوار آن- اصطلاحات و معانی آنها را آنطور که پیش زمینه‌ای در ذهن خود داشته‌اند، نوشته‌اند تا بتوانند جمله‌ای معنادار بدست دهند (ص۴۱).
او می‌گوید: باید پذیرفت که ما قادر به شناسایی هیچیک از خصوصیات اصلی مزدیسنای گاتها نیستیم (ص۴۰).

[=verdana]استنلی اینسلر در سی و دو سال پیش، ترجمه‌ای از گاتها را منتشر کرد که همچون ترجمه کلنز، تا اندازه زیادی با دانسته‌های زمان خود متفاوت بود.
اکنون نیز ترجمه کلنز و گفتارهای او (با وجود اینکه بسیاری از آنها با مخالفت‌های دانشمندان روبرو شده است)،
دستکم ما را با این واقعیت مواجه می‌سازد که در زمینه مطالعات اوستایی، دامنه اختلاف‌نظرها تا چه اندازه گسترده است و اینکه پس از گذشت دویست و پنجاه سال از آغاز اوستاشناسی در جهان و آشنایی زرتشتیان و دیگر ایرانیان با کتاب‌های کهنسال خود، هنوز چندان از پله نخست بالاتر نرفته‌ایم.:Sham:
کلنز نیز خود بر این باور است که برغم چهل سال تدریس و پژوهش در این رشته، حتی به ویژگی‌های اصلی مزدیسنا پی نبرده است.
:Sham:
[=verdana]در آخر انتقاداتی هرچند ناچیز از آقای[=verdana] کلنز[=verdana] کرده اند که فعلا در این خصوص سخنی نمیگویم

ادامه دارد.............!!

نقل قول:
گاتها بخش‌های پراکنده و منفصلی در کتاب اوستا و منسوب به زرتشت است
یعنی بعدا خودشون کنار هم قرار دادنشون و کتابش کردن؟؟؟
یعنی از هم جدا جدا بودن؟؟

جوابمو گرفتم:

رضا;118336 نوشت:
هیچ استنادی به این کتاب نیست !!انقدر نظریه های متفاوت وجود دارددر مورد این کتاب که هیچ زرتشتی نمیتواند مدعی اصل این کتاب شود

رضا;118129 نوشت:
[=verdana]
[=verdana]زمان سرایش گاتها به احتمال با زمان زندگی زرتشت یکسان است و به سده هفتم و ششم پیش از میلاد (همزمان با عصر مادها) باز می‌گردد. گزارش منابع و تاریخ‌نامه‌های ایرانی از [=verdana]زمان زرتشت [=verdana] به اتفاق حاکی از آنست که زرتشت در سال ۶۶۱ پیش از میلاد متولد شده و در سال ۵۸۴ پیش از میلاد درگذشته است. با این حال، قدمت و ساخت زبانی و دستوری گاتها این گمان را پیش کشیده است که بخش‌هایی از آن تا مدتی پیش از زرتشت سروده شده باشد.
[=verdana]در گاتها هیچگونه اشاره و یادکردی از یک نام جغرافیایی وجود ندارد؛ اما به نظر می‌رسد که زبان گاتها و مکان سرایش آن با سرزمین بالندگی زرتشت یکسان باشد.

[=verdana]

با سلام
خب میبینیم برای ادامه مطلب به زمان زرتشت نیاز داریم و باید برای اعتبار و یا بی اعتباری گاتها ان را برسی کنیم !!

[=Verdana]زادروز زرتشت
۳۰ یا ۲۹ اسفند (آخرین روز سال) ۱۲۸۳ــ ایرانی، ۲۷ مارس ۶۶۱ــ میلادی ژولی
پیام‌آوری زرتشت
[=Verdana] [=Verdana]
۱۵ اردیبهشت ۱۲۵۲ــ ایرانی، ۱۲ می ۶۳۱ــ میلادی ژولی
دین‌پذیری گشتاسپ
[=Verdana] [=Verdana]
۱۲۱۰ــ ایرانی، ۵۸۹ــ / ۵۸۸ــ میلادی ژولی
درگذشت زرتشت
[=Verdana] [=Verdana]
۱۱ اردیبهشت ۱۲۰۵ــ ایرانی، ۸ می ۵۸۴ــ میلادی ژولی

[=Verdana] [=Verdana]سرسخن

[=Verdana] [=Verdana]با اینکه برخی پژوهشگران زمان سنتی زرتشت را نادرست می‌انگارند و آنرا تا حدود ششصد سال به عقب می‌برند، چنین به نظر می‌رسد که نادرست انگاشتن و رد گزارش‌های ایرانی از زمان زرتشت، کار ساده‌ای نیست.
[=Verdana] تخیلی دانستن و رد این داده‌ها، به معنای رد تمامی گزارش‌های منابع ایرانی و از جمله شاهنامه فردوسی از تسلسل زمانی رویدادها، دوره‌ها و پادشاهانی است که زمان زرتشت و گشتاسپ شاه نیز یکی از حلقه‌های به هم پیوسته آن است.
[=Verdana] [=Verdana]باورمندان به نادرستی زمان زرتشت در منابع ایرانی به ناچار با زنجیره‌ گسیخته‌ای از رویدادها روبرو هستند که در کنار ادعاهای تازه برای زمان زرتشت، می‌باید به پاسخ و چاره‌ای برای پیوستگی کل زنجیره رویدادهای از هم پاشیده نیز برآیند.:Sham:
[=Verdana] راه‌حل‌هایی که می‌باید علاوه بر توجیه تاریخی و تقویمی، توجیه باستان‌شناختی و زبان‌شناختی نیز به همراه داشته باشند.
[=Verdana] [=Verdana]نادرست و مجعول دانستن منابع ایرانی برای چنین موضوع مهمی، به معنای نادرستی و بی‌اعتباری هرگونه آگاهی دیگر، و حتی بی‌اعتباری تاریخ‌نامه‌های ایرانی نیز می‌تواند باشد.:Sham:
[=Verdana] [=Verdana]بجز این، زمان زرتشت، زمان پایان هزاره نهم و آغاز هزاره دهم در باورهای ایرانی دانسته شده است و بسیاری از باورها و حتی رویدادهای تاریخی با توجه به این هزاره‌ها شکل گرفته است.

[=Verdana]باور به نادرستی زمان سنتی زرتشت، به معنای نادرستی تمامی داده‌های مبتنی بر هزاره‌ها نیز هست.
[=Verdana] [=Verdana]گزارش‌های ایرانی از این جهت نیز نمی‌توانند به کل اشتباه باشند که تغییر و دستکاری در زمان سنتی پیامبران هیچگاه کار آسانی نبوده و نیست.

[=Verdana] چنانکه می‌دانیم، زمان پیامبران را تنها منابع تاریخی حفظ نمی‌کنند، بلکه در جان و باور همه باورمندان به آنان ریشه می‌دواند و پایدار می‌ماند.

[=Verdana]مگر آنکه آن پیامبر و دین او را، دینی مرده و پیامبری فراموش شده دانسته باشیم.

[=Verdana] همچنین می‌دانیم که پیروان هیچ پیامبری، هیچگاه تاریخ سنتی پیامبر خود را تغییر نداده‌اند؛ حتی اگر آن تاریخ نادرست بوده باشد.:Sham:

کلیات

۱- برای آگاهی از زمان زرتشت و رویدادهای وابسته به او، گزارش‌های بسیاری در آثار مکتوب ایرانی و غیر ایرانی وجود دارد که دانشمندان فراوانی در حدود دویست سال اخیر و با پیدایی دانش اوستاشناسی در جهان، از آنها بهره برده‌اند. هر چند که این کوشش‌ها به دلیل تناقض میان گزارش‌های گوناگون ایرانی و غیر ایرانی، به نتیجه‌ای قطعی و روشن نرسیده، اما در دامنه‌‌ای میان سال‌های ۵۰۰ تا ۱۲۰۰ پیش از میلاد محصور شده است.

۲- در این گفتار- همانگونه که از عنوان آن بر می‌آید- کوشش شده است تا زمان‌سنجی زندگی زرتشت بر مبنای داده‌های منابع سنتی ایرانی انجام شود. هر چند که قصد دستیابی به زمان واقعی زندگی زرتشتِ تاریخی، در میان نبوده است، اما دلیلی نیز برای نادرستی این گزارش‌های دیرینه ایرانیان در دست نیست.

۳- با اینکه بسیاری از دانشمندان، تاریخ‌های سنتی ایرانی (و یا یکی از این تاریخ‌ها) را پذیرفته‌اند؛ اما برخی دیگر، داده‌های تقویمی منابع ایرانی را نادرست، مجعول و ساختگی می‌دانند و زمان زرتشت را از یک تا شش سده به عقب می‌برند.
برای نمونه، خانم مری بویس- پژوهشگر بزرگ و فقید اوستا و زرتشت‌شناسی- ضمن رد کامل تاریخ‌‌های داده شده از زمان زرتشت در منابع ایرانی و اعتقاد به تاریخ ۱۲۰۰ پیش از میلاد، بر این باور است که این نادرستی‌ها، جای هیچ شگفتی هم ندارد.
چرا که «ایرانیان باستان نه به تاریخ دلبستگی داشتند و نه برای تاریخ‌گذاری دقیق، صاحب وسیله گاهشماری بوده‌اند».
بویس، مری، تاریخ کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتی زاده، جلد یکم، چاپ دوم، ۱۳۷۶، ص ۲۶۳٫

۴- ویژگی‌های ممتاز و دقیق منابع ایرانی و شواهد پرشمار دیگر، نشان می‌دهد که «ایرانیان نه تنها به تاریخ دلبستگی داشته‌اند، بلکه برای تاریخ‌گذاری صاحب ابزارهای دقیق گاهشماری بوده‌اند».

این نکته آنگاه بهتر درک می‌شود که می‌بینیم گزارشی تاریخی از زمان متوکل عباسی در سال ۲۴۷ هجری قمری (۲۴۰ خورشیدی) و به هنگام فرمان متوکل برای قطع درخت سرو کاشمر که به دست زرتشت و گشتاسپ کاشته شده بود، سن کاشت درخت و زمان زرتشت و گشتاسپ را بدون حتی یک سال اشتباه ثبت می‌کند. تاریخ داده شده، یعنی ۱۴۵۰ سال پیش از آن زمان، دقیقاً با زمان دین‌پذیری گشتاسپ برابر است.در باره قطع سرو کاشمر و زمان‌های داده شده برای آن بنگرید به: تقی‌زاده، سید حسن، بیست مقاله تقی‌زاده، ترجمه احمد آرام و کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص نُه.
دبستان المذاهب، مؤلف ناشناس، چاپ عکسی، به کوشش علی اصغر مصطفوی، ۱۳۶۱؛
ابن فندق، تاریخ بیهق، تصحیح احمد بهمنیار، چاپ دوم، بی‌تا؛
فردوسی، شاهنامه، بیت‌های دقیقی در داستان پادشاهی گشتاسپ؛
شاهنامه فردوسی، تحریر عربی از فتح بن علی بنداری اصفهانی، ترجمه عبدالحمید آیتی، ۱۳۸۰٫
در باره اهمیتی که والتر هینتس برای این داده تاریخی قائل شده است، بنگرید به: رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد یکم، ۱۳۸۰، ص ۳۵٫

۵- ابراز تردید و یا رد گزارش‌های ایرانی و نادرست خواندن آنها کار آسانی نیست و تاکنون نیز منکران آن، دلایل و شواهد قاطعی عرضه نکرده‌اند؛ همانگونه که دوشن گیمن نیز در پیشگفتار خود بر ترجمه‌ای از گاتها، گفته است که «هیچ دلیل جدی برای تردید در زمان سنتی وجود ندارد».برای نظر دوشن گیمن و همچنین انتقاد او بر شیوه ترجمه بنگرید به: ساسان‌فر، آبتین، گاتاها- برگردان هفت هات نخستین، ۱۳۸۳، ص۱۱٫
از همین روی است که بجز دانشمندان نامدار سده‌ها و دهه‌های گذشته که معتقد به تاریخ سنتی بوده‌اند، همچون فردیناند یوستی، واسیلی آبایف، ارنست هرتسفلد، ایگور دیاکونوف، فرانتس آلتهایم، واسیلی استرووه، ویلیام جکسن، باباجان غفوروف، تئودور نولدکه، جیمز دارمستتر، سید حسن تقی زاده، کنستانتین ایناسترانتسیف، والتر هینتس، داندامایف، وایتلی، زنر، گرانتووسکی، هنینگ، وست، لومل و تا اندازه‌ای نیبرگ، گرایش به باورمندی و اصالت این تاریخ‌ها در میان پژوهشگران معاصر همچون دوشن گیمن و گراردو نیولی نیز رو به فزونی گذاشته است.برای نمونه بنگرید به تازه‌ترین اثر گراردو نیولی که در رد نظریه پیشین خود نوشته و در آن زمان زرتشت را میان آخرین دو دهه سده هفتم تا میانه سده ششم (۶۲۰ تا ۵۵۰) پیش از میلاد می‌داند:

ادامه دارد.........!!

6- فراوانی منابع موجود ایرانی که در آنها به زمان زرتشت پرداخته شده و در اینجا تنها به برخی از آنها اشاره می‌شود، نشان می‌دهد که این موضوع و جزئیات آن همواره برای ایرانیان اهمیتی بسیار داشته است.

۷- اختلاف‌نظرها در این زمینه بین نویسندگان گوناگون ایرانی بسیار کمتر از نویسندگان یونانی و رومی بوده است که تفاوت‌نظرهایی هزاران ساله با یکدیگر دارند. در بخش بزرگی از منابع ایرانی حتی یک سال اختلاف با یکدیگر دیده نمی‌شود.

۸- با اینکه در آثار ایرانی، رویدادهای زمان زرتشت به صورت پراکنده و گاه غیر مستقیم ثبت و روایت شده و هیچیک از منابع به نقل زمان تمامی رویدادها نپرداخته‌ است، اما تنظیم و طبقه‌بندی تمامی این داده‌ها نشان می‌دهد که می‌توان آنها را به مانند حلقه‌های یک زنجیر در پیوستگی با یکدیگر دید. بسیاری از اطلاعات پراکنده در کتاب‌های گوناگون، یکدیگر را تکمیل می‌کنند و در قیاس با یکدیگر، دچار تضاد و تناقض نمی‌شوند.
۹- پیگیری زمان زرتشت بر پایه گزارش‌های ایرانی، بیشتر متکی است بر متن‌های پهلوی: «ویـچـیـتَـکی‌‌های زاد سْـپَـرَم/ زات سْـپَـرَم/ گزیده‌های زادسپرم» (مهم‌ترین اثر)، «دینکرد» (کتاب هفتم)، «ارداویراف نامه» و «بندهش»؛ همچنین متن‌های فارسی و عربی «آثارالباقیه» و «قانون مسعودی» از ابوریحان بیرونی، «تاریخ پیامبران و شاهان» («سنی ملوک الارض و الانبیا») از حمزه اصفهانی، «مروج‌الذهب» و «التنبیه ‌و الاشراف» از ابوالحسن مسعودی، «الملل و النحل» از شهرستانی، «العبر» از ابن خلدون به نقل از مسعودی و «مجمل‌التواریخ و القصص» از نویسنده‌ای ناشناس.

۱۰- جای شگفتی دارد که در سراسر اوستا کوچکترین اشاره‌ای به زمان‌های در پیوند با زرتشت نشده است، همانگونه که کمترین اشاره‌ای به هخامنشیان و خاندان زال و رستم در آن وجود ندارد. در متون و کتیبه‌های هخامنشی نیز هیچ یادکردی از زرتشت و اوستا به دیده نمی‌آید.

۱۱- بررسی منابع موجود نشان می‌دهد که آنچه برای ایرانیان و تاریخ‌نگاران اهمیت بیشتر داشته است، همانا زمان پیام‌آوری زرتشت می‌بوده و نه زمان زایش او.
بیشتر منابع در زمینه زادروز پیامبر سکوت کرده‌، اما زمان آغاز پیامبری او را مشخص ساخته‌اند.
البته این یکی از ویژگی‌های ایرانیان بوده که زمان زادروز کسی بخودی خود در نزدشان اهمیت زیادی نداشته و ثبت نمی‌شده است.
سکوت تاریخ‌نامه‌های ایرانی در این زمینه نیز از همین نکته سرچشمه گرفته و علاقه‌مندی امروزی ما برای پی‌جویی زمان زایش بزرگان و نام‌آوران، گویا در دوران معاصر به وجود آمده است.
آنچه برای ایرانیان اهمیت ثبت و نگهداری داشته، همانا زمان انجام کاری مهم و بزرگ بوده که به فراوانی در منابع گوناگون منعکس شده است.
رویدادهای تاریخ‌دار در شاهنامه فردوسی نیز دارای همین ویژگی هستند.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به: دوانلو، فرانک، رویدادهای تاریخ‌دار شاهنامه فردوسی، چاپ دوم، ۱۳۸۳٫

۱۲- برخی پژوهشگران، داده‌های تاریخ سنتی را بگونه‌ای نیز تحلیل و محاسبه کرده‌اند که پیرو آن، زمان زرتشت برابر با عصر هخامنشی و داریوش بزرگ شده است.
وجود شواهدی که نشان‌دهنده نادرستی این برداشت است، موجب شده که منتقدان گزارش‌های ایرانی، همین نکته را دلیلی بر بی‌اعتباری تاریخ سنتی بدانند.
در حالیکه طبق داده‌هایی که در پایین خواهد آمد، زرتشت بیست و پنج سال پیش از بنیاد شاهنشاهی هخامنشی درگذشته است.

۱۳- دامنه امکان استنباط‌های دیگر از زمان‌های داده شده برای زندگی زرتشت، ۱+ سال و ۴۹ــ سال است.
یعنی می‌توان با روش‌های استنباطی دیگر (مثلاً با بکارگیری مبدأ گاهشماری سلوکی بجای سال غلبه اسکندر) در تطبیق زمان‌های داده شده، حداکثر تا یک سال به همه زمان‌های داده شده افزود و تا ۴۹ سال از زمان زایش و پیام‌آوری و درگذشت او، و یا ۱۹ سال از زمان دین‌پذیری گشتاسپ کاست.
در مجموع می‌توان نزدیکترین زمان حیات زرتشت را تا ۵۳۵ پیش از میلاد و دورترین زمان حیات او را تا ۶۶۲ پیش از میلاد به عقب برد.
با هر گونه محاسبه و استنباط از متون ایرانی، پیش و پس از این بازه ۱۲۸ ساله‌ نمی‌تواند در محدوده حیات زرتشت باشد.

۱۴- سال غلبه اسکندر به عنوان نقطه شاخص تمامی اندازه‌گیری‌ها، برابر است با سال ۱۲۵۳ــ ایرانی که با سال ۳۳۱ــ میلادی آغاز و با سال ۳۳۰ــ میلادی پایان می‌یابد. مبدأ گاهشماری اسکندری یا سلوکی در سکه‌ها و اسناد اشکانی و دیگر منابع ایرانی برابر است با یکم اکتبر سال ۳۱۲ــ میلادی و در میان منابع نجومی بابلی برابر است با سوم آوریل سال ۳۱۱ــ میلادی.

۱۵- هر چند که داده‌های تاریخی برای زمان‌های منتسب به تاریخ اسکندری یا سلوکی می‌باید بر بنیان مبدأ تأسیس این گاهشماری انجام شود و نه بر بنیان سال غلبه اسکندر بر ایران، اما برای تعیین زمان زرتشت، ملاک سال غلبه است.
چرا که در آثار ایرانی بارها به صراحت از سال تباهی پادشاهی به دست اسکندر یاد شده و روش نگارنده نیز مبتنی بر داده‌های سنتی است.
ابوریحان بیرونی نیز که در آثارالباقیه، مبدأ گاهشماری اسکندری را ملاک گرفته بوده، بعدها و در کتاب قانون مسعودی آنرا اصلاح و به عبارت «بعد از غلبه اسکندر» تصحیح می‌کند.
تقی‌زاده (منبع زیر) نقل می‌کند که گویا بیرونی رساله‌ای نیز به نام «فی اعتذار عماسبق لی فی تاریخ الاسکندر» نوشته بوده است.
سید حسن تقی‌زاده، لزوم رعایت تطبیق داده‌های تقویمی برای زمان زرتشت بر اساس سال غلبه اسکندر بجای مبدأ گاهشماری اسکندری/ سلوکی را یادآور شده است. بنگرید به: تقی‌زاده، سید حسن، بیست مقاله تقی‌زاده، ترجمه احمد آرام و کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص نُه.
جلیل اخوان زنجانی در گفتاری نوآورانه بر این باور است که گاهشماری اسکندری ارتباطی با شخص اسکندر و یا کس دیگری ندارد و نام اسکندر محصول تلطیف آوایی نام اصلی آن یعنی «سَـگ کَـنـدَر» بوده است. برای این گفتار خواندنی بنگرید به: اخوان زنجانی، جلیل، رصد و تاریخ‌گذاری در ایران، ۱۳۸۴، ص ۹۷ تا 102

ادامه دارد.........!!

۱۵- هر چند که داده‌های تاریخی برای زمان‌های منتسب به تاریخ اسکندری یا سلوکی می‌باید بر بنیان مبدأ تأسیس این گاهشماری انجام شود و نه بر بنیان سال غلبه اسکندر بر ایران، اما برای تعیین زمان زرتشت، ملاک سال غلبه است.
چرا که در آثار ایرانی بارها به صراحت از سال تباهی پادشاهی به دست اسکندر یاد شده و روش نگارنده نیز مبتنی بر داده‌های سنتی است.
ابوریحان بیرونی نیز که در آثارالباقیه، مبدأ گاهشماری اسکندری را ملاک گرفته بوده، بعدها و در کتاب قانون مسعودی آنرا اصلاح و به عبارت «بعد از غلبه اسکندر» تصحیح می‌کند.
تقی‌زاده (منبع زیر) نقل می‌کند که گویا بیرونی رساله‌ای نیز به نام «فی اعتذار عماسبق لی فی تاریخ الاسکندر» نوشته بوده است.
سید حسن تقی‌زاده، لزوم رعایت تطبیق داده‌های تقویمی برای زمان زرتشت بر اساس سال غلبه اسکندر بجای مبدأ گاهشماری اسکندری/ سلوکی را یادآور شده است. بنگرید به: تقی‌زاده، سید حسن، بیست مقاله تقی‌زاده، ترجمه احمد آرام و کیکاووس جهانداری، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص نُه.
جلیل اخوان زنجانی در گفتاری نوآورانه بر این باور است که گاهشماری اسکندری ارتباطی با شخص اسکندر و یا کس دیگری ندارد و نام اسکندر محصول تلطیف آوایی نام اصلی آن یعنی «سَـگ کَـنـدَر» بوده است. برای این گفتار خواندنی بنگرید به: اخوان زنجانی، جلیل، رصد و تاریخ‌گذاری در ایران، ۱۳۸۴، ص ۹۷ تا ۱۰۲٫

۱۶- شماره‌های داده شده برای روز و ماه به روش معمول حفظ شماره‌های روز و ماه در گاهشماری‌های پیشین که جزئیات زمان‌سنجی و کبیسه‌گیری آنها ناشناخته است، در گاهشماری ایرانی و تطبیق آن با گاهشماری میلادی انجام شده است. به همین دلیل نمی‌توان روزهای هفته را برای آنها بکار برد.

تطبیق زمان زرتشت بر پایه گزارش‌های ایرانی

زادروز زرتشت: ۳۰ یا ۲۹ اسفند (آخرین روز سال) ۱۲۸۳ــ ایرانی (از مبدأ هجری خورشیدی)، ۲۷ مارس ۶۶۱ــ میلادی ژولی، ۳۳۱ــ غلبه اسکندر.
روز و ماه زایش زرتشت بر پایه متن پهلوی «گزیده‌های زادسپرم» فصل بیستم، بند یکم، و مقایسه آن با فصل بیست و یکم، بند یکم، و نیز فصل بیست و پنجم، بند پنجم داده شده است.
انتساب زادروز زرتشت به آخرین روز سال و هنگام اعتدال بهاری و روز پیش از نوروز، قابل مقایسه نمادین است با داده‌های آثار نجومی ایرانی که زرتشت را موضع گاهشماری مبتنی بر مبدأ اعتدال بهاری و کبیسه‌گیری اصلاحی آن می‌دانند.
بنگرید به: گزیده‌های زادسپرم، ترجمه محمد تقی راشد محصل، ۱۳۶۶، ص ۳۱٫
گزیده‌های زاد اسپرم، ترجمه مهرداد بهار، در: پژوهشی در اساطیر ایران، چاپ ششم، ۱۳۸۶، ص ۲۴۱ تا ۲۶۲٫
برای پیوندهای میان زرتشت با نجوم و تقویم‌نگاری بنگرید به: بیرونی، ابوریحان، آثارالباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، چاپ چهارم، ۱۳۷۷، ص ۲۰ و ۷۲؛
همو، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه (متن اصلی)، تحقیق و تعلیق پرویز اذکایی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۲۰ و ۵۴؛
همو، القانون المسعودی (متن اصلی)، تصحیح عبدالکریم سامی الجندی، سه جلد، بیروت، ۲۰۰۲ (متن اصلی و یا ترجمه کتاب اخیر تاکنون در ایران منتشر نشده است).
نویسنده ناشناس مجمل‌التواریخ و القصص، زمان زرتشت را ۱۷۷۲ سال پیش از سال ۵۱۰ هجری قمری می‌داند که برابر می‌شود با سال ۶۵۶ پیش از میلاد و ۵ سال با زادروز زرتشت فاصله دارد. بنگرید به: مجمل التواریخ و القصص، نسخه عکسی کتابخانه برلین، به کوشش ایرج افشار و محمود امید سالار، ۱۳۷۹، ص ۶ب.

[=verdana]سال زایش زرتشت بر پایه متن‌های پهلوی «گزیده‌های زادسپرم» فصل بیستم، بند یکم؛ کتاب هفتم «دینکرد»، بخش سوم، فصل «همپرسگی با بهمن»، بند یکم؛ «الملل و النحل» بخش یکم، جزء سوم، باب یکم، فصل سوم؛ و دیگر روایت‌های مشهوری که زمان آغاز پیامبری زرتشت را در سن سی سالگی دانسته‌اند و با افزودن سی سال به سال دین‌آوری پیامبر استخراج شده است.
هیچیک از منابع موجود به صراحت به سال زایش پیامبر اشاره نکرده‌اند و تنها از طریق محاسبه داده‌های ثانوی قابل استخراج است.:Sham:
[=verdana]بنگرید به ترجمه فارسی بخش‌هایی از کتاب هفتم دینکرد در: رضی، هاشم، دانشنامه ایران باستان، ۱۳۸۰، جلد دوم، ص ۱۰۸۰ تا ۱۱۰۱، بر اساس ترجمه‌ای از وست؛
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، توضیح‌الملل- ترجمه الملل و النحل، ترجمه محمد رضا جلالی نائینی، جلد یکم، چاپ پنجم، ۱۳۸۴، ص ۳۹۵٫
کتاب پنجم دینکرد به رغم گزارش‌های منحصربفرد از زندگی زرتشت، بدون داده‌های تاریخ‌دار است. بنگرید به: آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، کتاب پنجم دینکرد، ۱۳۸۶، ص ۲۸ به بعد.

[=verdana]فاصله سی و یک ساله‌ای که برای زمان زایش تا آغاز پیامبری داده شده، تنها در شمار است و در عمل به سی و یک سال نمی‌رسد. :Sham:
این بدین سبب بوده که زادروز زرتشت درست در آخرین روز سال پیشین بوده و بنابر داده‌های مرتبط با درگذشت پیامبر، او به هنگام دین‌آوری سی سال و چهل و پنج روز سن داشته است.
این فاصله در شماره سال‌های میلادی سی سال است، چرا که مرز آغاز سال میلادی در میان روزهای زادروز و دین‌آوری قرار نگرفته است.

[=verdana]پیام‌آوری زرتشت: ۱۵ اردیبهشت ۱۲۵۲ــ ایرانی، ۱۲ می ۶۳۱ــ میلادی ژولی، ۳۰۰ــ غلبه اسکندر، آغاز هزاره دهم.
[=verdana]روز و ماه پیام‌آوری زرتشت بر مبنای تنها سند موجود یعنی متن پهلوی «گزیده‌های زادسپرم» فصل بیست و یکم، بند یکم به بعد، داده شده است. متن به صراحت به روز دی‌به‌مهر (پانزدهم) از اردیبهشت‌ماه اشاره دارد.
[=verdana]سال پیام‌آوری زرتشت بر پایه «گزیده‌های زادسپرم» فصل بیست و پنجم، بند دوازدهم؛ «ارداویراف نامه»، فصل یکم، بندهای یکم تا سوم؛ «التنبیه و الاشراف»، فصل‌های یازدهم و شانزدهم؛ و دیگر روایت‌های مشهوری که زمان دین‌آوری زرتشت را به ۳۰۰ سال پیش از غلبه اسکندر منسوب می‌دارد، برگرفته شده است.[=verdana]بنگرید به: ژینو، فیلیپ، ارداویراف نامه (ارداویراز نامه)، ترجمه ژاله آموزگار، چاپ دوم، ۱۳۸۲، ص ۴۱؛
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ص ۹۱ و ۱۷۷ تا ۱۹۴؛

[=verdana]

[=verdana]دین‌پذیری گشتاسپ: ۱۲۱۰ــ ایرانی، ۵۸۹ــ / ۵۸۸ــ میلادی ژولی، ۲۵۸ــ غلبه اسکندر.
[=verdana]زمان دین‌پذیری گشتاسپ، رویدادی مهم برای تاریخ‌نگاران گذشته و نیز نویسندگان دینی بوده و به فراوانی از آن در متن‌های گوناگون یاد شده است. احتمالاً به این دلیل که پادشاه و در نتیجه تمامی نظام سیاسی به دین و پیام زرتشت پس از سال‌ها گمنامی رسمیت و شهرت می‌بخشند و می‌توان گفت که این سال، زمان پیدایی عملی و رسمیت دین زرتشتی است (با بهدینی ساخته موبد کرتیر و دستگاه دینی و سیاسی عصر ساسانی که در سده اخیر به نام دین زرتشتی معروف شده، اشتباه نشود).:Sham:
[=verdana]از روز و ماه این رویداد آگاهی در دست نیست، :Sham:
اما سال دین‌پذیری گشتاسپ بر پایه متن‌ پهلوی «بندهش»، بخش بیست و دوم؛ «آثارالباقیه»، فصل سوم، ششم و هشتم؛ «تاریخ پیامبران و شاهان»، باب یکم، فصل یکم و سوم؛ «مروج‌الذهب»؛ «العبر»، بخش یکم، فصل سوم؛ و گزارش‌های بسیار دیگری که زمان زرتشت را به ۲۵۸ سال پیش از غلبه اسکندر منسوب می‌دارند، برگرفته شده است.
در برخی از این منابع (مانند آثارالباقیه و تاریخ پیامبران و شاهان) به صراحت به زمان دین‌پذیری گشتاسپ اشاره شده و در برخی بدون اشاره به گشتاسپ یا رویداد خاص دیگری، آنرا زمان زرتشت دانسته‌اند.
[=verdana]بنگرید به: بندهش، ترجمه مهرداد بهار، چاپ دوم، ۱۳۸۰، ص ۱۵۶، (عجیب است که این منبع مهم، در باره زمان و زندگی زرتشت به شکل غیرمنتظره‌ای سکوت کرده و عدد ۲۵۸ سال نیز تنها با محاسبه داده‌های دیگری از طول زمان پادشاهی پادشاهان به دست می‌آید)؛
اصفهانی، حمزه، تاریخ پیامبران و شاهان، ترجمه جعفر شعار، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۱۰ و ۲۲؛
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج‌الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد یکم، ۱۳۶۵، ص۲۷۶٫
ابن خلدون، العبر- تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالمحمد آیتی، جلد یکم، چاپ دوم، ۱۳۷۵، ص ۱۷۶ و ۱۷۷، به نقل از مسعودی.

[=verdana]برخی دانشمندان و از جمله سید حسن تقی‌زاده (همان) و گراردو نیولی (که بعدها از این نظر خود برگشت)، تاریخ ۲۵۸ پیش از اسکندر را ساخته دستگاه جعل و تاریخ‌سازی دینی عصر ساسانی می‌دانند و تنها تاریخ ۳۰۰ پیش از اسکندر را مستند می‌دانند، اما با توجه به اینکه عدد ۲۵۸ در زنجیره اعداد و ارقام داده شده از زمان پیامبر، نه تنها اختلالی ایجاد نمی‌کند، بلکه تکمیل‌کننده و روشنگر رویدادها و تاریخ‌های دیگر است، و از سوی دیگر به فراوانی در متون گوناگون از آن یاد شده، دلیلی برای ساختگی بودن آن در دست نیست.
درست است که دستگاه دینی عصر ساسانی دست به تحریف‌های بی‌شماری در تاریخ و فرهنگ ایران زمین زده بوده، اما دستکاری آنها برای تغییر فاصله زمان زرتشت تا عصر ساسانی، تنها با کوتاه کردن طول زمان اسکندر تا پایان پادشاهی اشکانیان انجام پذیرفته است و نه با تغییر فاصله زرتشت تا اسکندر.
[=verdana]نظر پیشین نیولی را در اینجا ببینید: نیولی، گراردو، زمان و زادگاه زرتشت، ترجمه سید منصور سید سجادی، ۱۳۸۱، ص ۲۱۷ تا ۲۲۶٫
در باره کاستن از شمار سال‌های پادشاهی اشکانی بنگرید به: مسعودی، التنبیه و الاشراف، همان، ص ۹۲؛
بیرونی، آثارالباقیه، همان، ص ۲۰ و ۲۱٫

[=verdana]

[=verdana]آنچه موجب این تردیدها شده است، استنباط‌های گوناگونی است که از فاصله پیام‌آوری زرتشت تا دین‌پذیری گشتاسپ می‌شود.:Sham:
منابع موجود این فاصله را از صفر تا سی و پنج سال می‌دانند؛ اما اختلاف فراوان روایت‌ها، نشانه سستی آنها، و تسلسل منطقی تاریخ‌های داده شده در متون کهن، نشان می‌دهد که به احتمال، عدد ۳۰۰ پیش از اسکندر، اشاره به پیام‌آوری زرتشت و عدد ۲۵۸ پیش از اسکندر، اشاره به زمان دین‌پذیری گشتاسپ در چهل و دومین سال پیامبری زرتشت دارد.
:Sham:
[=verdana]از همین روی است که متن‌هایی مانند گزیده‌های زادسپرم و ارداویرف‌نامه که زمان پیام‌آوری زرتشت را ۳۰۰ سال پیش از اسکندر می‌دانند، اشاره‌ای به زمان دین‌پذیری گشتاسپ نکرده‌اند. در واقع متونی که از سال ۳۰۰ پیش از اسکندر یاد کرده‌اند، زمان پیام‌آوری زرتشت؛ و متونی که از سال ۲۵۸ پیش از اسکندر یاد کرده‌اند، زمان دین‌پذیری گشتاسپ و رسمیت دین را در نظر داشته‌اند.
ممکن است استنباطی که فاصله پیام‌آوری زرتشت تا دین‌پذیری گشتاسپ را دوازده سال می‌داند، بر اثر جابجایی فاصله ۴۲ ساله پیام‌آوری زرتشت تا دین‌پذیری گشتاسپ، با فاصله زادروز زرتشت تا دین‌پذیری گشتاسپ (یعنی سن زرتشت در آن هنگام) رخ داده باشد.
[=verdana]برای گزارش بیرونی در این زمینه بنگرید به: بیرونی، آثارالباقیه، همان، ص ۳۰۰٫
[=verdana]نگارنده بر این باور است که کلید حل دقیق معمای زمان زرتشت در همین عدد ۴۲ نهفته است.:Sham:
چرا که بسیاری از اشتباه‌ها و اختلاف‌نظرهای ناشی از آن، از استنباط‌های گوناگون در انتساب بازه زمانی ۴۲ ساله به فاصله‌های گوناگون در زمان زندگی زرتشت بوده است. همچنین عدد ۴۲ نتیجه تفریق ۲۵۸ از ۳۰۰ نیز هست.

[=verdana]درگذشت زرتشت: ۱۱ اردیبهشت ۱۲۰۵ــ ایرانی، ۸ می ۵۸۴ــ میلادی ژولی، ۲۲۳ــ غلبه اسکندر.
[=verdana]سن درگذشت زرتشت بر پایه «دینکرد» (کتاب هفتم، بخش پنجم)؛ و روز و ماه و سن زرتشت به هنگام درگذشت به گزارش «گزیده‌های زادسپرم» فصل بیست و پنجم، بند پنجم داده شده است.
گزارش زادسپرم، بسیار دقیق، واضح و بدون نیاز به استنباط‌های ثانوی است.

ادامه دارد....!!

در گاتها چيزي‌ درباره‌ كالبدشناسي‌ يا زيست‌شناسي‌ آدمي‌ گفته‌ نشده‌ است‌.

خلقت‌ انسان‌ در اديان‌ ابراهيمي‌ با آدم‌ و حوا ارتباط‌ پيدا مي‌كند و آدم‌ و حوا بخش‌ مهمي‌ از آن‌ اديان‌ را تشكيل‌ مي‌دهد.
در تورات‌ آمده‌ است‌ كه‌: «خداوندِ خدا آدم‌ را از خاك‌ زمين‌ به‌ سرشت‌ و در بيني‌ وي‌، روح‌ حيات‌ دميد و آدم‌ نفس‌ زنده‌ شد.»

در قرآن‌ آمده‌ است‌ كه‌: «همانا آدمي‌ را از گل‌ خالص‌ آفريدم‌، پس‌ آن‌گاه‌ او را نطفه‌ كرده‌، در جايي‌ استوار قرار داديم‌... آن‌گاه‌ نطفه‌ را عَلقَه‌، و عَلقِه‌ را گوشت‌ پاره‌، و باز آن‌ گوشت‌ را استخوان‌ و سپس‌ بر استخوآنهاگوشت‌ پوشانديم‌، پس‌ از آن‌ خلقي‌ ديگر انشاء نموديم‌.

راجع‌ به‌ ترتيت‌ پيدايش‌ زن‌ و مرد تورات‌ مي‌گويد كه‌: «پس‌ خداوند آدم‌ را به‌ صورت‌ خود آفريد ايشان‌ را نر و ماده‌ آفريد.
خداوند خدا خوابي‌گران‌ بر آدم‌ مستولي‌ گردانيد تا به‌ خفت‌ و يكي‌ از دندهايش‌ را گرفت‌ و كوشش‌ در جايش‌ پر كرد و خداوند خدا آن‌ دنده‌ را كه‌ از آدم‌ گرفته‌ بود، زني‌ بنا كرد و وي‌ را به‌ نزد آدم‌ آورد... و آدم‌ گفت‌ همان‌ اين‌ است‌ استخواني‌ از استخوانهايم‌ و گوشتي‌ از گوشتم‌.
از اين‌ سبب‌ نساء ناميده‌ شود زيرا كه‌ از انسان‌ گرفته‌ شده‌...

در گاتها چيزي‌ درباره‌ چگونگي‌ پيدايش‌ آدم‌ نيست‌.
گاتها تنها مي‌گويد كه‌ آدمي‌ داراي‌ تن‌ (تنو) و روان‌ (اوروان‌) است‌.
براي‌ عناصر مادي‌ بدن‌ واژه‌ گئتا و براي‌ استخوان‌ آزادي‌، و براي‌ كالبد، كرپا، به‌ كار رفته‌ است‌.
درباره‌ روان‌ در گاتها، منش‌ (مَنَ)، وجدان‌ و اخلاق‌ (دَاِنا)، بينش‌ (بَ اُدا)و فرشته‌ اهورايي‌ و راهنماي‌ روح‌ (فروهر) سخن‌ گفته‌ است‌.
همچنين‌ گاتها از خوارنه‌ (توانايي‌ اهورايي‌ رهبري‌)، و از خرد (خْرَتو) نام‌ برده‌ است‌.
بيشتر سخن‌ گاتها درباره‌ انديشه‌هاي‌ توأمان‌ است‌ كه‌ از هنگام‌ كودكي‌ در انديشه‌ و گفتار و كردار آدمي‌ پديدار شده‌، و رفتار آدمي‌ را شكل‌ مي‌دهند.
يكي‌ از اين‌ دو انديشه‌ سازنده‌ و خوب‌ (سپنتامينيو) و ديگري‌ انديشه‌ ويرانگر و اهريمني‌ (انگره‌مينيو) است‌.
از برخورد اين‌ دو انديشه‌ (ياوران‌)، زندگي‌ و نازندگي‌، روشنايي‌ و ناروشنايي‌... و به‌ طور كلي‌ هر پديده‌ با نبودن‌ آن‌ پديده‌ (به‌ صورتِ تَزْ و آنتي‌ تز) خودنمايي‌ مي‌كنند در اين‌ باره‌ پس‌ از اين‌ به‌ درازا گفتگو خواهم‌ كرد.


[=verdana]درباره‌ آدم‌، گاتها بيش‌ از اين‌ چيزي‌ نمي‌گويد.
ولي‌ در اوستايي‌ كه‌ سده‌ها پس‌ از گاتها نوشته‌ شده‌، سخن‌ بيشتري‌ درباره‌ پيدايش‌ جهان‌ و آدميان‌ آمده‌ است‌.

2- در اوستا از مَشْيَ و مشيانَه‌ به‌ عنوان‌ دو گياهي‌ كه‌ توأمان‌ از زمين‌ روئيدند و بعداً تبديل‌ به‌ انسان‌ - يكي‌ زن‌ و ديگري‌ مرد - شدند، سخن‌ رفته‌ است‌.:Sham:
(نگاه‌ كنيد به‌ persian mytholigy نوشته‌ j. R. Hinnels چاپ‌ 1973 صفحه‌ 73 اين‌ تحول‌ آدمي‌ را به‌ ياد مولوي‌ مي‌اندازد كه‌ گفت‌:
از جمادي‌ مردم‌ و نامي‌ شدم‌ از نما مردم‌ به‌ حيوان‌ سرزدم‌)

در اوستا همچنين‌ از آفرينش‌ « كيومرث‌ » به‌ عنوان‌ نخستين‌ انسان‌ فاني‌ يا الگوي‌ انسان‌ فاني‌ و گاو به‌ عنوان‌ نخستين‌ حيوان‌ يا الگوي‌ حيوان‌ و همچنين‌ از گياه‌ سخن‌ رفته‌ است‌.
اهريمن‌ بر عليه‌ كيومرث‌ توطئه‌ كرد تا او را به‌ نيستي‌ بكشاند.
سروش‌ اَهورايي‌ را از خطر آگاهاند ولي‌ اهريمن‌ كار خود را كرد و كيومرث‌ كشته‌ شد. نطفه‌هاي‌ كيومرث‌ توسط‌ خورشيد، پاك‌ و نگاهداري‌ و سپس‌ به‌ زمين‌ برگردانده‌ شد.
از تخم‌ كيومرث‌ دو گياه‌ (يك‌ كرفس‌ دو شاخه‌) چسبيده‌ از زمين‌ روييده‌ و به‌ زودي‌ درختي‌ تنومند شد.
دو. شاخه‌ درخت‌ تبديل‌ به‌ دو انسان‌، يكي‌ زن‌ و يكي‌ مرد، شد كه‌ به‌ نام‌ مَشيَ و مَشيانه‌ خوانده‌ شده‌اند. از تنه‌ تنومند درخت‌، نژادهاي‌ گوناگون‌ پديد آمد. در بندهشن‌ از كيومرث‌ با عنوان‌ پدر نژاد انسان‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌.
همچنين‌ در آن‌ كتاب‌ از زني‌ بدكاره‌ « جِه‌ » ( jeh ) اسم‌ برده‌ شده‌ كه‌ كيومرث‌ را فريب‌ مي‌دهد.
معلوم‌ نيست‌ كه‌ «جِه‌» از چه‌ نژادي‌ است‌ و از كجا پديد مي‌آيد!
برخي‌ نويسندگان‌ كوشش‌ كرده‌اند كه‌ اين‌ مشي‌ و مشيانه‌ را معادل‌ آدم‌ و حوا معرفي‌ كنند؟ مسالمت‌آميز بين‌ خوبي‌ و بدي‌ مردود است‌.
در نتيجه‌ گاتها دروغ‌ مصلحت‌آميز را ناپسند مي‌داند.
همچنين‌، دين‌ زرتشت‌ مخالف‌ تقيه‌ است‌.
دروغ‌ گفتن‌ يا راست‌ نگفتن‌ به‌ خاطر حفظ‌ جان‌ يا مال‌ و يا هر دليل‌ ديگري‌، مردود است‌.

از آنجا كه‌ قانون‌ طبيعي‌ و قانون‌ مينوي‌ در دين‌ زرتشت‌ يكي‌ است‌، و همه‌ انديشه‌ها، گفتارها و كردارهاي‌ مخالف‌ اَشا، براي‌ عامل‌ آن‌ كارها و براي‌ اجتماع‌ هر دو زيان‌آور است‌؛ و از آنجا كه‌ اصول‌ اخلاقي‌ مطلق‌ است‌؛ در سنت‌ زرتشتي‌ تضاد بين‌ مصلحت‌ اجتماعي‌ و مصلحت‌ فردي‌ مطرح‌ نيست‌.
عمل‌ طبق‌ اَشا، منافع‌ واقعي‌ و هميشگي‌ فرد و جامعه‌ را تأمين‌ مي‌كند. ريشه‌ اصول‌ اخلاقي‌ اَشا، در فروزه‌هاي‌ اهورايي‌ است‌.
بنابراين‌ فلسفه‌ اخلاقي‌ زرتشتي‌، ريشه‌هاي‌ مينويي‌ دارد و چون‌ سپنتامينيو در بردارنده‌ اين‌ فروزه‌هاست‌، درخشش‌ آنها در خلقت‌ به‌ طور كلي‌ - و در آفرينش‌ انسان‌ به‌ طور اخصّ - جلوه‌گر است‌.
آدميان‌ مي‌توانند با تقويت‌ مباني‌ اخلاقي‌ كه‌ در وجود آنان‌ به‌ وديعه‌ گذاشته‌ شده‌ است‌، به‌ پايه‌ اشويي‌ برسند و با سپنتامينيو و اهورامزدا همراه‌ شوند. آنان‌ كه‌ درخششهاي‌ اخلاقي‌ در وجود خود را خاموش‌ مي‌كنند، به‌ انگره‌مينيو مي‌پيوندند.

ادامه دارد....!!

اگه انتقاد پذیر باشید میخوام نقدی داشته باشم:
نقل قول:
[=verdana]در اوستا از مَشْيَ و مشيانَه‌ به‌ عنوان‌ دو گياهي‌ كه‌ توأمان‌ از زمين‌ روئيدند و بعداً تبديل‌ به‌ انسان‌ - يكي‌ زن‌ و ديگري‌ مرد - شدند، سخن‌ رفته‌ است‌.:Sham:
(نگاه‌ كنيد به‌ persian mytholigy نوشته‌ j. R. Hinnels چاپ‌ 1973 صفحه‌ 73 اين‌ تحول‌ آدمي‌ را به‌ ياد مولوي‌ مي‌اندازد كه‌ گفت‌:
از جمادي‌ مردم‌ و نامي‌ شدم‌ از نما مردم‌ به‌ حيوان‌ سرزدم‌)
قرانم همینطور میگه
نظر اکثر دانشمندای قدیم اسلامی اینطور بوده،تئوری تکامل با اسم خلقت محمدی تو اروپا شناخته شد
مولوی،ابن خلدون،فارابی و غیره به خلقت تدریجی قران اعتقاد داشتند
تو قرآنم انسانها به شیوه گیاه رویانده شدن:
و هُوَ الَّذى اَنشَاَكُم مِن نَفس واحِدَة ....(انعام/6،98)، «هُوَ اَنشَاَكُم ...» (هود/11، 61)، «... كَما اَنشَاَكُم ...» (انعام/6 ،133) و «... اِذ اَنشَاَكُم ...» (نجم/53 ،32)(انعام/6 ،98 و نيز ملك/67 ،23؛ هود/11،61 ؛ نجم/53 ،32؛ يس/36،79)(ما شما را مانند گیاه رویاندیم)(قرآن)
http://www.askdin.com/showpost.php?p=54123&postcount=44
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=4212&page=17

منتقد;123705 نوشت:

تو قرآنم انسانها به شیوه گیاه رویانده شدن:
و هُوَ الَّذى اَنشَاَكُم مِن نَفس واحِدَة ....(انعام/6،98)، «هُوَ اَنشَاَكُم ...» (هود/11، 61)، «... كَما اَنشَاَكُم ...» (انعام/6 ،133) و «... اِذ اَنشَاَكُم ...» (نجم/53 ،32)(انعام/6 ،98 و نيز ملك/67 ،23؛ هود/11،61 ؛ نجم/53 ،32؛ يس/36،79)(ما شما را مانند گیاه رویاندیم)(قرآن)


[=Verdana]با سلام
قرآن برای آگاهی
[=Verdana]انسان [=Verdana]و [=Verdana]قدرت خداوند مثالهای زیادی زده!![=Verdana]
اما اینکه در گاتها خلقت را از گیاهان بدانیم
[=Verdana]با مثالهای قرانی [=Verdana]متفاوت است !!:Sham:
دقت داشته باشید!

رضا;123702 نوشت:
[=verdana]
2-در اوستا از مَشْيَ و مشيانَه‌ به‌ عنوان‌ دو گياهي‌ كه‌ توأمان‌ از زمين‌ روئيدند و بعداً تبديل‌ به‌ انسان‌ - يكي‌ زن‌ و ديگري‌ مرد - شدند، سخن‌ رفته‌ است‌.:Sham:
(نگاه‌ كنيد به‌ persian mytholigy نوشته‌ j. R. Hinnels چاپ‌ 1973 صفحه‌ 73
دو. شاخه‌ درخت‌ تبديل‌ به‌ دو انسان‌، يكي‌ زن‌ و يكي‌ مرد، شد كه‌ به‌ نام‌ مَشيَ و مَشيانه‌ خوانده‌ شده‌اند.
از تنه‌ تنومند درخت‌، نژادهاي‌ گوناگون‌ پديد آمد. در بندهشن‌ از كيومرث‌ با عنوان‌ پدر نژاد انسان‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌.
همچنين‌ در آن‌ كتاب‌ از زني‌ بدكاره‌ « جِه‌ » ( jeh ) اسم‌ برده‌ شده‌ كه‌ كيومرث‌ را فريب‌ مي‌دهد.
معلوم‌ نيست‌ كه‌ «جِه‌» از چه‌ نژادي‌ است‌ و از كجا پديد مي‌آيد!

[=Verdana]
[=Verdana]وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ

[=Verdana]

  • ترجمه فولادوند و او همان كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد. پس [براى شما] قرارگاه و محل امانتى [مقرر كرد]. بى‏ترديد، ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏فهمند به روشنى بيان كرده‏ايم.

  • ترجمه مجتبوی و اوست كه شما را از يك تن آفريد پس [شما را] قرارگاهى- زمين- و سپردن جايى- شكم مادر و پشت پدر- است. ما نشانه‏ها را براى گروهى كه در مى‏يابند به تفصيل بيان كرده‏ايم.

  • ترجمه مشکینی و اوست كه شما را از يك نفس (از يك انسان نخستين مخلوق از گل به طور اعجاز به نام آدم و ازدواج او با فردى ديگر مشابه او در خلقت به نام حوا و تناسل آن دو) آفريد، پس برخى از شما (در قرارگاه زندگى دنيا) مستقر است و برخى (هنوز در وديعتگاه اصلاب و ارحام) به وديعت نهاده است. ما نشانه‏ها (ى قدرت و حكمت خود) را براى گروهى كه عميقا مى‏فهمند تفصيل داديم

  • ترجمه بهرام پور و او كسى است كه شما را از يك تن پديد آورد، پس [برخى از شما در دنيا] مستقرند و [برخى‏] در وديعتگاه قرار دارند [كه هنوز از صلب يا رحم خارج نشده‏اند]. به راستى ما آيات [خود] را براى مردمى كه مى‏فهمند به تفصيل بيان كرده‏ايم
[=Verdana]
در اين آيات نيز دلائل توحيد و خداشناسى تعقيب شده است ، زيرا قرآن براى اين هدف گاهى انسان را در آفاق و جهانهاى دور دست سير، و گاهى او را به سير در درون وجود خويش دعوت مى نمايد و آيات و نشانه هاى پروردگار را در جسم و جان خودش براى او شرح مى دهد، تا خدا را در همه جا و در همه چيز ببيند.
نخست مى گويد: او كسى است كه شما را از يك انسان آفريد. (و هو الذى انشاكم من نفس واحدة ). :Sham:
يعنى شما با اين همه چهره هاى گوناگون ، ذوقها و افكار متفاوت ، و تنوع وسيع در تمام جنبه هاى وجودى ، همه از يك فرد آفريده شده ايد، و اين نهايت عظمت خالق و آفريدگار را مى رساند كه چگونه از يك مبدء اينهمه چهره هاى متفاوت آفريده است ؟. قابل توجه اينكه در اين جمله از خلقت انسان تعبير به انشاء شده است ، و اين كلمه چنانكه از متون لغت استفاده مى شود به معنى ايجاد و ابداع آميخته با تربيت و پرورش است ، يعنى نه تنها خداوند شما را بدون هيچ سابقه آفريد، بلكه تربيت و پرورش شما را نيز بر عهده گرفت ، و مسلم است كه اگر آفريننده ، چيزى را بيافريند، سپس او را رها سازد زياد قدرت نمائى نكرده ، اما اگر همواره او را تحت حمايت خويش قرار دهد و لحظه اى از پرورش و تربيت او غافل نگردد، عظمت و رحمت خود را كاملا نشان داده است .
سپس به اثر بارز نزول باران اشاره كرده ، مى گويد: بواسطه آن روئيدنيها را از همه نوع از زمين خارج ساختيم (فاخرجنا به نبات كل شى ء) مفسران در تفسير نبات كل شى ء (گياهان هر چيز) دو احتمال ذكر كرده اند نخست اينكه منظور از آن انواع و اصناف گياهانى است كه همه با يك آب آبيارى و از يك زمين و يكنوع خاك پرورش مى يابند، و اين از عجائب آفرينش است كه چگونه اينهمه انواع گياهان با آن خواص كاملا متفاوت و گاهى متضاد و اشكال گوناگون و مختلف همه در يك زمين و با يك آب پرورش مى يابند .
ديگر اينكه منظور، گياهان مورد نياز هر چيزى است ، يعنى هر يك از پرندگان و چهارپايان و حشرات و حيوانات دريا و صحرا بهره اى از اين گياهان دارند و جالب اينكه خداوند از يك زمين و يك آب ، غذاى مورد نياز همه را تامين كرده است و اين يك شاهكار بزرگ است كه فى المثل از يك ماده معين در آشپزخانه هزاران نوع غذا براى انواع سليقه ها و مزاجها تهيه كنند.
تفسیر نمونه

با سلام
یکی دیگر از مطالبی که در کتب الهی خداوند وجود دارد ذکر نام پیامبران پیشین و نوید و بشارت به پیامبر آینده است !!

که با نگاهی به گاتها میبینیم چنین مطلبی در گاتها عنوان نشده و آیا این دلیل دیگری بر بی اعتباری این کتاب نیست؟
چطور خداوند در تمامی کتاب الهی سخن از پیامبران گفته اما در گاتها سخنی نیست !!؟
گاتها، نام‌ هيچ‌ پيامبري‌ را نياورده‌ است‌.
ولي‌، اوستا از كيومرث‌ و جمشيد به‌ عنوان‌ « نيم‌ پيامبران‌ي‌ » كه‌ پيش‌ از زرتشت‌ بوده‌اند، ، نام‌ مي‌برد.
بنا به‌ اساطير كيومرث‌ كه‌ نخستين‌ انسان‌ بود، از سوي‌ خدا قانوني‌ دريافت‌ داشت‌ و جمشيد به‌ پيامبري‌ خوانده‌ شد ولي‌ چون‌ او از ناتوانيهاي‌ خودش‌ آگاه‌ بود و مي‌دانست‌ كه‌ به‌ انجام‌ اين‌ كار بزرگ‌ موفق‌ نخواهد شد، دعوت‌ را نپذيرفت‌.
همچنين‌ گاتها درعين‌ اينكه‌ نمي‌گويند كه‌ زرتشت‌ آخرين‌ پيامبر است‌، ظهور پيامبري‌ ديگري‌ را هم‌ پيش‌بيني‌ نمي‌كند.
گاتها مي‌گويد كه‌ دين‌ زرتشت‌ بهترين‌ دين‌ و پسنديده‌ترين‌ راه‌ زندگي‌ است‌.

در گاتها از نجات‌دهنده‌ سخن‌ رفته‌ است‌.
سوشيانت‌ در گاتها يك‌ نام‌ عام‌ است‌ و براي‌ نجات‌ دهندگان‌ بشريت‌ به‌ كار برده‌ شده‌ است‌ اوستاهاي‌ بعدي‌، از سه‌ سوشيانت‌ ويژه‌ نام‌ برده‌ شده‌ است‌.
آنچه‌ كه‌ بايد در اينجا ذكر شود اين‌ است‌ كه‌ اين‌ سه‌ سوشيانت‌ همه‌ از تخمه‌ي‌ زرتشت‌ بايد باشند.

ادامه دارد......!!

[=Verdana]
[=Verdana]
با سلام
[=Verdana]
درتمام ادیان الهی خداوند است که پاداش میدهد اما میبینیم که در گاتها چنین نمیباشد و[=Verdana]«منش نیک» کردارهای ما را پاداش میدهد [=Verdana]
[=Verdana]
[=Verdana]در سرود دوّم گاتاهای زرتشت، اشتودگاه، یسناهات ۴۳، بند ۱۶، چنین میخوانیم:[=Verdana]«(بشود که) «منش نیک» کردارهای ما را پاداش دهد.»(ترجمۀ جلیل دوستخواه)[=Verdana]
[=Verdana]«وهومن هر یک را بحسب کردار از پاداش نیک بنوازد.»(ترجمۀ پورداود)[=Verdana]
[=Verdana]«پروردگارا، به کسانی که در پرتو منش پاک و خرد، کاری انجام میدهند، پاداش بخش.»(ترجمۀ موبد آذرگشسب)[=Verdana]
[=Verdana]«آرمئیتی و وهومن ما را به حسب کردار نیکمان پاداش و مزد بخشد.»(ترجمۀ موبد شهزادی)[=Verdana]
[=Verdana]«ارمایتی از وهومن ملهم شده به اعمال ما برکت بخشد.»(ترجمۀ پروفسور شوشتری)[=Verdana]
[=Verdana]«و اندیشه نیک کارهای ما را به پاداش نیکو برساند.»(ترجمۀ وحیدی)[=Verdana]
[=Verdana]به غیر از ترجمۀ جناب موبد آذرگشسب، که به کل متن را دگرگون فرموده اند، سایر ترجمه ها تقریباً چیز واحد میگویند،طبق ترجمۀ آنها از وهومن یا آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، خواسته شده است که پاداش و مزد عمل را بدهند.:ok:[=Verdana]
ایراد اساسی که به این جمله از گاتهای زرتشت وارد است، این میباشد که غیر خدا را به پاداش دهی و برکت دادن به عمل انسان، داخل میکند و این شرک است. [=Verdana]:Sham:
[=Verdana] ایراد دیگر هم این است، که اساساً وهومن و آرمیتی، منش یا اندیشه نیک، موجودات زنده ای نیستند که بخواهند به کسی پاداش دهند یا عملش را برکت بخشند.

بد نیست یه نگاهی به این دو بیان بیاندازیم و خود دوستان قضاوت کنند!!
پاداش در آئین زرتشتیان و پاداش در اسلام !!!


« و اعملا للاجر » پاداش خود را از خدا بخواهيد.

پيامبران، در برابر ارشاد و هدايت مردم، هيچ مزد و پاداشى از آنان نمى خواستند و اجر خويش را فقط از خدا طلب مى كردند.:Gol:
همه آنان مى گفتند: ما اسئلكم عليه من اجر ان اجرى الا على رب العالمين [ سوره ى شعراء، آيه ى 109. ] من پاداشى در برابر هدايت شما نمى خواهم، پاداش من بر عهده خداست. :Sham:

صالحان و نيكوكاران هم در برابر نيكويى هاى خويش از خلق خدا پاداش نمى خواهند .
چشم داشت آنان فقط به خداوند است و خداوند به بهترين نحو پاداش آنان را مى دهد:بلى من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه [ سوره ى بقره، آيه ى 112. ] آرى چنين است كه اگر كسى سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد و نيكوكار باشد البته پاداش او نزد خدايش محفوظ است.

پاداش آنان همان است كه قرآن مى فرمايد: و الذين آمنوا و عملوا الصالحات لنبوئنهم من الجنه غرفا تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها نعم اجر العاملين [ سوره ى عنكبوت، آيه ى 58. ] آنان كه ايمان آوردند و كارهاى نيك انجام دادند، ايشان را حتما در كاخهاى بهشتى جاى مى دهيم كه از زير آنها نهرها جارى است. جاودانه در آن مى مانند. چه پاداش شايسته اى نصيب اين نيكوكاران مى گردد! :Sham::Sham:
بى جهت نيست كه خداوند از اين پاداش به عنوان پاداشى بس بزرگ ياد مى كند: وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات لهم مغفره و اجر عظيم [ سوره ى مائده، آيه ى 9. ] خداوند به مومنانى كه عمل شايسته انجام مى دهند، وعده داده است كه آمرزش و پاداشى بس بزرگ كه در انتظار آنان است.

آرى، اميرالمومنين فرزندان گرامى اش را سفارش مى كند كه هرچه مى كنند، جز از خدا پاداش نخواهند و فقط چشم به لطف و عنايت او داشته باشند. همانگونه كه جدشان پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و خود وى در تمام دوران عمرشان چنان بودند. :Sham:
ادامه دارد......!!

موضوع قفل شده است