اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟(کارشناس:فرقان)

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟(کارشناس:فرقان)

اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟

براى فهم دقيق اين اشكال و جواب آن در ابتدا به معناى «عدل و ظلم» اشاره مى‏شود. 1- مفهوم عدل: معناى لغوى عدل، برابرى و برابر كردن است و در عرف به معناى رعايت حقوق ديگران در برابر ظلم (تجاوز به حقوق مردم)است. در تعريف عدل آمده است: اعطاء كل ذى حق حقه همچنين معانى ديگرى براى عدل ذكر شده است؛ ليكن معنايى از عدل كه به خداوند نسبت مى‏دهيم عبارت است از: «رعايت استحقاق‏ها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد». بنابراين عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتى كه امكان هستى يا كمال در هستى دارند؛ بدون هيچ‏گونه امساك يا تبعيضى. در اينجا ممكن است سؤال شود: چرا در جهان تبعيض وجود دارد؛ چرا يكى سفيد است و ديگرى سياه؟ يكى زشت است و ديگرى زيبا؟ يكى سالم است و ديگرى ناقص؟ در پاسخ گفتنى است: آنچه در نظام خلقت وجود دارد، تفاوت است؛ نه تبعيض و آنچه مذموم مى‏باشد، تبعيض است نه تفاوت. لازمه عدل، برابر قرار دادن همه انسان‏ها يا همه اشيا نيست؛ مثلاً معلم عادل كسى نيست كه همه شاگردان را - خواه كوشا باشند و خواه تنبل - به طور يكسان مورد تشويق و توبيخ قرار دهد و قاضى عادل كسى نيست كه مال مورد نزاع را به طور مساوى بين طرفين دعوا تقسيم كند؛ بلكه معلم عادل، كسى است كه هر كدام از شاگردان را به اندازه استحقاقشان، ستايش يا نكوهش كند و قاضى عادل كسى است كه مال مورد نزاع را به صاحبش بدهد. پس مقتضاى حكمت و عدل الهى اين نيست كه همه مخلوقات را يكسان بيافريند؛ بلكه اقتضاى حكمت اين است كه جهان را به گونه‏اى بيافريند كه موجودات مختلف متناسب با هدف نهايى باشند.
در اين رابطه اجزاى عالم اشياء نبايد گسسته و جدا از يكديگر در نظر گرفت، بلكه بايد آنها را به صورت مجموعى كه هر عضو واقعاً و تكويناً جزء و عضو يك نظامند و در اين صورت هر امر جزيى و موردى بايد با نظام سنجيده شود. در يك مجموعه، هر جزء موقعيت خاصى دارد كه برحسب آن، كيفيت خاصى را دارا مى‏شود. جهان چون چشم و خط و خال و ابروست كه هر چيزى به جاى خويش نيكوست. اساساً اگر تفاوت وجود نداشته باشد، كثرت و تنوع نيز نخواهد بود و اگر كثرت و تنوع نباشد، ديگر مجموعه و نظام، مفهومى نخواهد داشت. در اينجا ممكن است سؤال شود كه چرا خداوند موجودات عالم را متفاوت و گوناگون و با ظرفيت‏هاى مختلف آفريده است؟ جواب اين است كه تفاوت موجودات ذاتى آن‏ها لازمه نظام على و معلولى عالم است.
توضيح اين كه در حكمت الهى اين بحث تحت عنوان «كيفيت صدور موجودات از ذات بارى» مطرح است. موضوع بحث اين است كه آيا اراده خدا به طور جداگانه به آفرينش موجودات تعلق مى‏گيرد؛ مثلاً اراده مى‏كند «الف» را مى‏آفريند و اراده ديگرى مى‏كند «ب» را مى‏آفريند و... يا آن كه همه اينها را با يك اراده واحد و بسيط ايجاد مى‏نمايد؟ دلايل عقلى و براهين فلسفى و نيز شواهدى از قرآن، بر درستى نظريه دوم دلالت دارد. به موجب اين نظريه - همه جهان - از آغاز تا انجام - با يك اراده الهى به وجود آمده است - قرآن مى‏فرمايد: إِنَّا كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ * وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ{w1-10w}{I54:50-49I}/}؛ ما همه چيز را با اندازه و قدر مشخصى آفريده‏ايم و كار ما جز يكى نيست‏»، (قمر، آيه 49 و 50). به موجب اين عقيده، براى آفرينش نظام خاص و قانون و ترتيب معينى هست و اراده خدا به وجود اشياء عين اراده نظام است. از همين‏جاست كه قانون علت و معلوم و يا نظام اسباب و مسببات به وجود مى‏آيد. بدين معنا كه هر معلولى، علت خاصى و هر علتى، معلول مخصوص دارد. در حقيقت هر موجودى در نظام علت و معلول، جاى مشخص و مقام معلومى دارد؛ يعنى، آن معلول، معلول شى‏ء و معين و آن علت، علت شى‏ء معين است. نبودن نظام معين در بين موجودات، مستلزم اين است كه هر موجودى بتواند منشأ ايجاد هر چيزى بشود و نيز ممكن است هر چيزى از هر چيز ديگر به وجود آيد؛ مثلاً اثر يك شعله كبريت با اثر خورشيد برابرى كند. بنابراين ارتباط هر علت با معلول خودش و ارتباط هر معلول با علت خودش، از ذات علت و معلول برمى‏خيزد. معلول به تمام ذات، با علت مرتبط است و علت نيز با تمام ذات خود، منشأ صدور معلول است. پس مرتبه هر وجودى، عين ذات است و تخلف‏ناپذير است (مانند مراتب اعداد).
گفتنى است كه جهان طبيعت بر پايه اسباب و مسببات استوار است و اصطكاك و تزاحم در طبيعت آن نهفته است و تصوير ماده منهاى اين ويژگى، نفى وجود آن است. آتش در هر كجا باشد، اثر ويژه آن سوزاندن است؛ خواه در كلبه و مسجد باشد خواه در خانه و مغازه. بنابراين نمى‏توان انتظار داشت كه جهان ماده - خارج از نظام عليت - كارى را صورت دهد؛ مثلاً الكل فقط در فرد الكلى اثر بگذارد نه در نسل او. يا بيمارى سل فقط خود بيمار را از پاى درآورد و در محيط اثر نگذارد. چنين انتظارى از جهان طبيعت، انتظار بى‏جايى است و معناى آن اين است كه خداوند در آفرينش تنها به جهان مجردات اكتفا ورزد و اصولاً ماده را در هم پيچيده، اثرى از آن ظاهر نشود. اين خود مفسده عظيمى دارد كه نتيجه آن، ناديده گرفتن خيرات عظيمى است كه در اين بخش از هستى وجود دارد. البته ناگوارى‏هايى كه در محيط زندگى - به خصوص در بستگان و فرزندان به وجود مى‏آيد - معلول ناآگاهى انسان از قوانين طبيعت و يا احكام الهى است. طبق تحقيقات به عمل آمده، قسمت عظيمى از معلوليت‏هاى جسمى و روانى فرزندان، معلول ناآگاهى و احياناً بى‏مبالاتى والدين است. چه بسا انسان آگاه و مقيد به اصول زندگى، از اولاد سالم‏تر برخوردار مى‏شود. ولى در برابر اين واقعيت، عدل الهى ايجاب مى‏كند كه گرفتاران بى‏گناه را از طريق پاداشهاى اخروى، (بقره، آيه 155) و يا تخفيف در احكام، (نور، آيه 61) و مكلف ساختن ديگران در اعانت و همكارى با حادثه‏ديدگان و معلولان جبران سازد. درباره علل تفاوت‏ها در بين افراد بشر بايد دانست. تفاوت در كيفيت خلقت انسان‏ها نتيجه و لازمه حتمى نظام‏مندى و قانونمندى جهان هستى است. يعنى:
1) نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى‏آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه‏اش ممكن نيست (اصل ضرورت عِلّى).
2) رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است؛ يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد.
به تعبير ديگر هر علت معيّنى معلول معيّنى دارد؛ مثلا از علف خوردن گوسفند، بوعلى سينا درست نمى‏شود و آمريكايى‏ها به خاطر خوردن قهوه، به كره ماه نرفتند (اصل سنخيت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى مؤثر بوده‏اند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل‏اند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده‏اند و... هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مى‏كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى‏تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى‏آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده‏اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض‏آميز (Self Contradictory) است. و يا معلولى بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى‏شود و آن گاه است كه از علف خوردن گوسفند بايد ابوعلى سينا پديد آيد! براى آگاهى بيشتر ر.ك: عدل الهى، شهيد مطهرى، بحث راز تفاوت‏ها. در قيامت نيز خداوند هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده، بازخواست مى‏كند. در روايت است كه در قيامت سه ديوان براى هر فرد گشوده مى‏شود: ديوان حسنات، ديوان سيئات و ديوان نعمت‏ها. نيز در بحارالانوار، ج 81 ، ص 182 آمده است: خداوند از گناه كسى كه يك چشم و يا دو چشم خود را از دست داده است، بازخواست نمى‏كند. پس اگر كسى از نعمتى محروم است، در قبال آن از مزايايى و تخفيفاتى برخوردار است و به هر نحو ممكن عدالت برقرار است.

بسم الله الرحمن الرحیم
جهان دارای یک نظام علت ومعلول است وبا توجه به اینکه انسان مختار آفریده شده است ودارای استعدادهای خاصی است و همه انسانها نیز به دلیل اختلاف در نوع جهان بینی و سلایق واندیشه و...عمللکرد متفاوت دارند که در نوع زیستن آنها رفتارهای آدمی تأثیر فراوان دارد و در تمامی ابعاد زندگی کاملا نمایان است .یکی فکر خوبی دارد دیگری اخلاق خوبی دارد و آن دیگری نیز خصوصیت دیگری دارد که دیگران از آن محروم هستند لذا یکی فقیر و دیگری غنی می شود و از آنجا که تأثیر عمل را خدا می دهد و اثربخشی از ان اوست به خدا نسبت داده می شود.
از سوی دیگر حکمت الهی اقتضاء دارد که هیچ کار بیهوده انجام ندهد فقر و غنی افراد نیز حکمت و مصلحت به دنبال دارد که به دلیل علم محدود آدمی ان را درک نمیکند.مثل امتحان ،ترفیع درجه،کفاره گناه،برگشت به سوی خدا و...
اگر هیچکدام اینها نبود خداوند در آخرت جبران خواهد کرد وبالاخره هیچ احدی از درگاه الهی دست خالی بر نمی گردد.

جز حكم حقی كه حكم را شايد ، نيست
حكمی كه زحكم حق فزون آيد نيست
هر چيز كه هست ، آن چنان می‏بايد
آن چيز كه آن چنان نمی‏بايد نيست

سلام :Gol:
عدل به معنای تساوی نیست به معنای تعادل است . عدل تعادل معادل ....
تعادل جامعه به چیست ؟
به اینکه همه فقیر باشند یا همه غنی ؟
نه به اینکه متعادل باشند
تا هریک در مقابل دیگری وظیف ی بیابد و با انجام وظیفه به کمال برسد
تا فقیر به صبر و غنی به شکر به مقصد برسند
اتفاقا قرآن فرمود: و قلیل من عبادی الشکور اما نفرمود و قلیل من عبادی الصبور
معلوم می شود امتحان شکر سخت تر از امتحان صبر است
آقا جان قربانتان گردم خدا خیلی حکیم است
حیران می شوی گر تو بدانی یک نکته از آن حکمت
موفق در پناه حق
:Gol:

محمد;3082 نوشت:
اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟

با سلام وتشکر از جواب خوب دوستان.
عدل خداوند عبارت است از فيض عام و بخشش گسترده در مورد همه موجوداتي كه امكان هستي يا كمال در هستي دارند، بدون هيچ‌گونه امساك يا تبعيضي.
دوست عزیز آنچه در نظام خلقت وجود دارد تفاوت است، نه تبعيض و آنچه مذموم است تبعيض است نه تفاوت. لازمه عدل الهي اين نيست كه همه انسانها مساوي و برابر باشند، مثلاً لازمه عدالت يك معلم اين نيست كه به همه دانشجويان نمره بيست بدهد، چه كوشا و چه تنبل را بطور يكسان تشويق يا تنبيه كند. معلم عادل آن است كه به هر دانشجويي به اندازه كوشش، لياقت و استحقاقش نمره بدهد. پس وجود تفاوت و نه تبعيض در عالم، جلوه‌اي از كمال عالم است، چنانكه زيبايي يك تابلوي نقاشي به اين است كه نقاش به بهترين شكل ممكن در آن رنگها را بكار ببرد.

عمار;73716 نوشت:
لازمه عدل الهي اين نيست كه همه انسانها مساوي و برابر باشند

سلام استاد عمار:Gol:
عدم تساوی در مقام ذات و استعداد انسانها چطور اگر خدای متعال را مفیض ذوات و استعداها بدانیم . که می دانیم .
آنوقت باید از کدام افق نگاه کرد تا کار درست شود ؟
موفق در پناه حق
:Gol:

:khaneh:باسلام وتشکر: فقر بر دو نوع است 1- انتخابی :این فقر نه تنها مذموم نیست بلکه شایسته نیز است 2-تحمیلی :مثل اینکه شخص دنبال تلاش وکوشش نرود ویا بی تدبیری و بی نظم در زندگی اش دچار چنین مشکلی شود چون عالم تابع علت ومعلول است وباید این شخص فقیر شودوشانس هم معناندارداین فقر ناپسند است وخداوند مارا در تمام افعال مختار آفریدهاست وگاهی اوقات فقر مجب رشد ما در امور معنوی و...که ماعلم به آن هانداریم می شود وباید توجه داشت که عالم دانشگاه است نه آسایشگاه وعدالت چیزی جزءقراردادن هرچیز در جای مناسب خودنیست

[باسلام وتشکر: فقر بر دو نوع است 1- انتخابی :این فقر نه تنها مذموم نیست بلکه شایسته نیز است 2-تحمیلی :مثل اینکه شخص دنبال تلاش وکوشش نرود ویا بی تدبیری و بی نظم در زندگی اش دچار چنین مشکلی شود چون عالم تابع علت ومعلول است وباید این شخص فقیر شودوشانس هم معناندارداین فقر ناپسند است وخداوند مارا در تمام افعال مختار آفریدهاست وگاهی اوقات فقر موجب رشد ما در امور معنوی و...که ماعلم به آن هانداریم می شود وباید توجه داشت که عالم دانشگاه است نه آسایشگاه وعدالت چیزی جزءقراردادن هرچیز در جای مناسب خودنیست
موفق باشید

سلام
در جامعه بعضي ادمها استعداد كسب درامد هاي كلان دارند و برخي اينطور نيستند به نظر شما اگر هر دو يه درامد مساوي داشته باشند عدالته ؟
يا مثلا كسي كه تو يه اداره مدرك دكتري داره با يكي كه سيكل هم نداره بايد يه جور حقوق بگيرن ؟
بنابراين مفهوم عدالت با مساوات فرق داره ...
عدالت به اينه كه به هر كس به ميزان سوادش حقوق بدن و هر كس به ميزان مهارتش درامد داشته باشه...
البته خداوند با تكاليفي مثل انفاق، زكات، خمس،‌صدقه و ... جلوي اختلاف طبقاتي رو گرفته و فرموده : وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُوم‏ (ذاريات 19 ) يعني متمولين بايد حق كساني كه استعداد كسب درامد رو ندارن را بپردازن
با تمام اين حرفها گاهي اوقات فقر مايه امتحان بندگان و خير انهاست : عسي ان تكرهوا شيئا و هو خير لكم ...

سلام
بعضی فقرها بر اثر گناه خود افراد به وجود میاد. حالا یا مستقیم یا غیر مستقیم. مثلا با گناه چشم و هم چشمی می شه مستقیم، اما گاهی آدم گناهانی می کنه که خداوند اون رو به فقر می اندازه. برای تنبیه
گاهی آدم فقیر به دنیا می آد. این می تونه برای آزمایش افراد باشه. خداوند انسان رو با بهترین توشه و وسیله به دنیا می فرسته. قیافه، اندام، پول و .. وسایل بندگی انسان هستند. اگر کسی زشته، پس بهترین چهره برای بندگی عالی اش همین زشتی بوده. اگر خوشگل می بود بیشتر گناه می کرد. یا کسی که قشنگه، اگر زشت می بود شاید به کفر می رسید یا بیشتر گناه می کرد.
یا ثروت، بعضی ها اگر پولدار باشن طغیان می کنن یا اگر فقیر باشن گناهکار میشن. خداوند بهترین صورت رو می دونه و ما رو همونطوری خلق می کنه. (حدیثی در این باره خوندم ولی یادم رفته)
در ضمن یاران پیامبر هم گفتن ما توی فقر آزمایش خودمون رو خوب پس دادیم، اما آزمایشات الهی توی ثروت برامون خیلی سخت بود!
فقر من فخر من است.(رسول اکرم (ص)):Gol:

محمد;3082 نوشت:
اگر خدا عادل است چرا بعضی فقیرند بعضی غنی؟

در پاسخ این سوال می توان گفت : اولا : عدل الهی هرگز به معنای این نیست که خداوند می بایست همه انسانها را در شرایط مساوی قرار دهد و به همه توانایی های یکسان دهد ، بلکه یه این معناست که از هر کسی به اندازه توانایی های او بازخواست کند و شرایط و زمان و مکان و نوع توانایی آنها را در هنگام سنجش اعمال و داوری در اعمال آنها لحاظ کند و از هر کسی به اندازه توانایی های او تکلیف بخواهد ؛ قرآن نیز به این اصل اشاره کرده و می فرماید : "لا تکلف نفس الا وسعها "(بقره 233) . پس اگر خداوند حکیم شخصی را غنی و شخص دیگر را فقیر قرار دهد هیچ مانعی ندارد البته در صورتی که تکلیف این دو در هنگام باز خواست یکی نباشد .
ثانیا : می توان گفت این فقر می تواند امتحانی از جانب خداوند متعال باشد و اینکه او در آن شرایط چگونه عمل می کند ، آیا گناهی مرتکب می شود یا خیر ؛ کما اینکه همین فقر می تواند جلوه ای از رحمت الهی باشد چرا که خداوند ظرفقیت انسان ها را خوب می داند و چه بسا غنی شدن آدمی سبب طغیان او گردیده و او را نسبت به پروردگار عاصی وطغیان گر کند و به گناه و معصبت بکشاند ؛ در این صورت هم این فقر با عدالت الهی منافاتی ندارد .
ثالثا : ریشه بسیاری از فقرها اعمال انسانها و گناهان آنها است چراکه در روایاتی که از معصومین (علیهم السلام ) وارد شده است به این موضوع اشاره شده است وبیان کرده اند بعضی از گناهان روزی آدمی را کم می کند و باعث فقر می شود ؛ از طرفی در بعضی از موارد دیده شده آدمی بر اثر ندانم کاری و اشتباه خود فقیر می شود ، لذا در این دو مورد هم این فقر اصلا با عدالت الهی منافات ندارد ، چرا که مسبب آنها خود انسان است.

به نام او که اگر ذره ای آفرینش خود را ناعادلانه می دید هرگز دست به ساختنش نمی زد ....
عدل الهی ...
این پست رو نه به خاطر این که بخوام نظر شما رو راجع به آفرینش یا عدل الهی زیر سوال ببرم ؛ نه به خاطر این که سعی در ایجاد تغییر در روشی کنم که شما از اون برای استدلال کردن استفاده می کنید ...
به خاطر خالی شدن از رنجی می نویسم که مدتیه از درون در حال خالی کردنمه ...
من مدتها قبل مکبر مسجد بودم ؛ نماز اول وقت لازم بود ؛ نماز شبم هم محکم و با اعتقاد و ایمان به جا می آوردم...
احساس می کردم خیلی به خدا نزدیکم ...
همون احساسی که شما در حال حاضر دارید رو سال ها پیش تجربه کردم...
تو خانواده ی مذهبیی هم به دنیا اومدم...
از اوناییش که فقط به دلیل مسلمان به دنیا اومدنشون مسلمان شدن ؛ نه به هیچ ؛ تکرار می کنم نه به هیچ دلیل و منطق قابل بحث دیگه ای ...
خلاصه ما هم خیلی مسلمان بودیم ؛ نمی دونم چرا ولی خیلی مسلمان بودم ...
ی مسلمان واقعی که هر 4 رکعت نمازش حداقل نیم ساعت طول می کشید...
چشم هاش پاک بودن ...
دلش پاک بود...
و داشت از زندگیش نهایت لذت رو می برد...
می دونی چرا ...
تو رو نمی دونم ولی من زمانی که حس کنم ی پشتیبان بزرگ و قابل اعتماد دارم ...
نه از اون پشتیبانای تو خالی که آخوندا ازشون برامون می گن ...
از اون پشتیبانای واقعی که هر وقت به کمکشون نیاز داشته باشی می تونی روی کمکش حساب ویژه باز کنی ؛ نه اینکه احتمال شکست به دلیل حکمت خدا و از این جور مزخرفات توش وجود داشته باشه...
آره ....
می خوای باور کن...
می خوای باور نکن ولی من 4 تا معجزه کامل و بدون برو برگرد از اون موجودی که شما اسمش رو خدا می ذارید دیدم...
ببین الان که در حال نوشتن این پستم حالم خیلی بده ؛ از زمین و زمان و آینده و گذشته ...
از همش کاملا ناامید شدم...
وقتی بهترین وکامل ترین وخارق العاده ترینش این جوریه... وای به حال ...
کسی هست که بفهمه وقتی تنها کور سوی امیدت رو هم از دست می دی و حس می کنی ی عده دیگه که من اسمشون رو نژاد برتر می ذارم در حال اربابی بر ما هستن و بزرگ ترین انرژی آفرینش هم بدون اینکه ....
ولش کن اصلا...
آره ...
به خاطر معجزا های که درست در مقابل چشم هام بهم نشون داده شده نمی تونم وجود خدا رو انکار کنم ...
من وجود خدا و قدرت بی حد و حصرش رو قبول دارم ...
قبول دارم نه به دلیل برهان های مسخره ای که برای اثبات چیزایی که نمی شه حس کرد ...
نمی شه درست دید د رست کردن ...
من وجود ی انرژی بزرگ رو به نام خدا قبول دارم چون دیدم چقدر راحت ،شد اون چیزی که ازش خواستم...
اما...
نمی تونم ظلم هایی که به نام عدالت به زور و اجبار بهم درست جلوی چشم هام به طرز بی رحمانه ای تحمیل می شه رو به کار همون خدایی نسبت بدم که زمانی زیباترین رفتار رو باهام داشت ، همونی که زمانی می پرستیدمش ؛ می پرستیدمش نه به دلیل حوری های بهشتیش با سینه های برآمده یا ترس از اتیش سوزان جهنم...
من خدا رو در نمازم با تملق صدا نمی زدم که من چاکرتم همش تو راس می گی خیلی مخلصیم...
از ترس خدا هم تا به حال گریه نکردم چون معتقدم ی موجود ترسناک و تملق پسند هیچ شایستگی برای پرستش نداره و به پادشاهای دیکتاتور قدیمی که باید باید در مقابلشون به زانو می نشستی و ...شباهت بیشتری داره تا اون خدای مهربون خودم...
اینم ول کن ...

من خدای خودم رو دوست داشتم به دلیل این که دیدم پدر و مادر آدم که قاعدتا باید نزدیک ترین موجودات هستی به تو باشن با من معامله ای رفتار می کنن...
اگه پزشکی قبول شم باهام خوبن ...
اگه معتاد شم باهام بدن...
منو پسر خودشون نمی دونن...
با خودم گفتم اگه فقط ی نفر پیدا شه که منو به خاطر خودم دوس داشته باشه و تو سختی های زندگی به جای سوال کردن به فکر گرفتن دستم باشه اون هومن کسیه که با بقیه متفاوته و لایق پرستیدن...
قبلا تصور می کردم من این موجود دوست داشتنیم رو پیدا کردم ...
تازه متوجه شدم که...
اشتباه کردم...
از عدالتی که در گذشه در اطرافم می دیدم الان هیچ خبری نیست...
من عدالتی نمی بینم...
در حقیقت هر روز کسایی رو می بینم که دچار شایستگی های تصادفی شدن و هم زمان هم پول دارن ؛ هم قیافه دارن؛ هم خانواده خوب دارن ؛ و هم با در دست داشتن پول لزومی نداره به دختر رویا شون که هر روز از کنارشون رد می شه به خاطر نداشتن امکانات مالی ترس از بدبخت کردنش چشم بپوشن...
خلاصه سوال اینه که این افراد اساسا دلیلی برای کفر گفتن و ایراد گرفتن از خدا نمی بینن و من هزار تا دلیلی برای انتقاد از بزرگ ترین انرژی آفرینش دور و بر خودم می بینم...
آیا کفر گفتن من اون دنیا برام مشکل سازه...
مثل کسی هست که ازم بپرسه چرا کفر کردی ....
چرا از راه راست منحرف شدی ....
هست کسی ندونه دست خودم نبود که بتونم در مقابل ستم و ظلم آشکاری که با نوشتن مقدمه در مورد علت و معلول و ی سری از جملات نامفهمی که هیچ ربطی به صورت مسئله ندارن و فقط برای مغالته و گول زدن خودمون درست کردیم طاقت بیارم

دکتراز کنار تحت ها که میگذره میگه :

به این بیمار سوپ بدید به اون بیمار آب جو بدیدن
به این بیمار میوه بدید به اون بیمار گوشت و برنج بدید
به این بیمار آمپول بدید
به اون بیمار هیچی ندید!!!

بنظر شما آیا دکتر با این گوشت و برنجه پارتی داره و به اون آقا دشمنی

و یا اصلا مریضا میگن این چه دکتریه باون گوشت و برنج میده به من هیچی نمیده

یا همه دکترو دوست دارن چون صلاح مارو در این دیده و به ما اینارو داده

بلا تشبیه خدا پزشک پرشکان است اگه به اون آقا گوشت و برنج داده چون صلاحش در این بوده اگه بتو نداده چون مضر بوده برات

آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را هرچه لایق بود داد

آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی آدمی را نزد خود نگذاشتی



گربه ی مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از زمین برداشتی

خدای عزوجل را زیر سوال نبرید


عدالت خدایی اینو تقاضا میکنه عدل خدایی اینو تقاضا میکنه که از این بیشتر بهت نده




بزن باران;169844 نوشت:
دکتراز کنار تحت ها که میگذره میگه :

به این بیمار سوپ بدید به اون بیمار آب جو بدیدن
به این بیمار میوه بدید به اون بیمار گوشت و برنج بدید
به این بیمار آمپول بدید
به اون بیمار هیچی ندید!!!

بنظر شما آیا دکتر با این گوشت و برنجه پارتی داره و به اون آقا دشمنی

و یا اصلا مریضا میگن این چه دکتریه باون گوشت و برنج میده به من هیچی نمیده

یا همه دکترو دوست دارن چون صلاح مارو در این دیده و به ما اینارو داده

بلا تشبیه خدا پزشک پرشکان است اگه به اون آقا گوشت و برنج داده چون صلاحش در این بوده اگه بتو نداده چون مضر بوده برات

آنکه هفت اقلیم عالم را نهاد هر کسی را هرچه لایق بود داد

آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی آدمی را نزد خود نگذاشتی

گربه ی مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از زمین برداشتی

خدای عزوجل را زیر سوال نبرید

عدالت خدایی اینو تقاضا میکنه عدل خدایی اینو تقاضا میکنه که از این بیشتر بهت نده

با سلام خدمت شما دوست عزیز واقعا مثالتون قشنگ بود ممنون، باشد که آنهایی را که در این رایطه شبهه دارند درس گیرند.
موضوع قفل شده است