علائم ظهور و مفاسد آخرالزمان

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علائم ظهور و مفاسد آخرالزمان

بسم رب الشهدا والصديقين

يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفيانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى كوبد. فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطين و اسرائيل كنونى است، مسلط مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد .
پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره، گسيل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده، دستگير نمايد. آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدينه را به منظور دستيابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترك مى كنند، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ، از مدينه به مکه رفته است.
اين سپاه تجاوزكار در راه مکه، به بيابانى مى رسند ودر آن جا، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند. اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند.
روز عيدى از اعياد اسلامى، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند.مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا كشته مى شود.
سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پرواپيشه "يمنى "، سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى، بدست مى آورند .
اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او، بدين گونه پايان مى پذيرد كه: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد. در حركت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود.لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد، فرا مى رسد، گروه هايى از سپاه سفيانى، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند. شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود.
سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع)از عراق به شام وفلسطين، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر(ع) مى گويد:
"اخرجوا الي ابن عمى
يعنى: عموزاده ام را نزد من بياوريد. (1) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى(ع) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند: چه كردى؟ پاسخ مى دهد: "من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى(ع)،اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته سياه خويش، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند:زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ سفيانى از پيمان خويش دست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0
سحرگاه يكى از روزها، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند. (2)
طبق روايت ديگرى، سفيانى از سرنوشت شوم وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد. به همين جهت بيعت مى كند، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد. (3)
به روايت ديگرى، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود.(4)

1. به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.
2. بحار الانوار ج 52 ص 388 معجم احايث الامام المهدى(ع) ج 3 ص 6 31.
3. عقد الدررص 33 1 معجم احاديث، الامام المهدى(ع) ج 1 ص 5 0 5.
4. عقد الدور ص 85 معجم احاديث الامام المهدى(ع)ج 3 ص 313.

نشانه هاى حتمى ظهور

نشانه هايى كه در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع)تحقق خواهد يافت، پنج نشانه است كه به آن ها علائم حتمى مى گويند.زيرا در مورد آن ها احتمال بداء نيست و به طور يقين و جزم واقع شدنى است. اين علائم پنج گانه حتمى در روايات و اخبار از زبان حضرات ائمه معصومين (ع)به ويژه امام على، امام صادق و امام باقر(ع) مطرح شده است.
امام صادق (ع) مى فرمايد: پنج نشانه قبل از ظهور قائم مى باشد:1. صيحه آسمانى 2. خروج يمانى 3. خسف در سرزمين بيداء4. خروج سفيانى 5. قتل نفس زكيه(1)

ا.منتخب الاثرص 452.

ابرسخت

به ابرهايى گويند كه در آن رعد وبرق و آذرخش وصاعقه باشد. امام باقر(ع) فرمود: ابر سخت، براى حضرت صاحب (ع) ذخيره شده است. هرگاه ابرى چنين بود، صاحب شما بر آن سوار است. بى شک او سوار بر ابر مى شود وبا آن به سوى آَسمان بالا مى رود و آَسمان ها و زمين هاى هفتگانه را مى پيمايد. (1)
امام صادق (ع) فرمود: خداوند ذوالقرنين را در انتخاب بين دو ابر سخت و رام مخير كرد. او ابر رام را برگزيد. و اگر ابر سخت را بر مي گزيد، اجازه استفاده از آن را نداشت، زيرا خداوند، ابر سخت را براى حضرت قائم (ع) ذخيره كرده است. (2)


ملخ سرخ

از نشانه هاى پيش از ظهور حضرت مهدى (ع) ظاهر شدن ملخ هايى سرخ فام در فصل خود و در خارج از فصل خود است كه بر زراعت و غلات هجوم مى برند و موجب كمى محصول مى گردند(1) در روايتى آمده است: يمن با هجوم ملخ و ستم زمامداران خراب مى شود. (2) و در روايت ديگرى خرابى چين، از ملخ ذكر شده است.

باران هاى فراوان

از نشانه هاى ظهور ذكر شده است. در سال ظهور، باران هاى پياپى زمين را آباد و سبز مي كند ووضع مردم بهتر مي شود. امامان (ع) در تبيين نشانه هاى ظهور و خبر دادن از رخدادهاى آن روزگار، از اين واقعه نيز ياد كرد ه اند. امام صادق (ع) مي فرمايد: در آستانه قيام مهدى (ع) سالى پرباران خواهد بود كه در اثر آن، خرما بر روى نخل مي پوسد. پس در اين ترديدى به خود راه ندهيد". (1) و نيز مي فرمايد: و چون هنگام ظهور مهدى (ع) نزديك شود، در تمام ماه جمادى الاخر و ده روز نخست ماه رجب، بارانى بر مردم ببارد كه تا آن هنگام، مانند آن را نديده باشند... . (2) اين نشانه را بزرگانى مانند شيخ مفيد، شيخ طوسى و طبرسى در رديف نشانه هاى ظهور آورده اند، ولى بايد توجه داشت كه روايت طبرسى و مفيد مرسله است وروايت شيخ طوسى نيز ضعيف است. (3)
و اما درباره عصر ظهور حضرت مهدى (ع) آورده اند كه: خداوند، براى مهدى (ع) بركت را از آسمان فرو مي فرستد. (4) آسمان، بارانى مي بارد كه زمين، محصول خود را آشكار مي سازد ومردم در حكومت آن حضرت از نعمتى برخوردار مي شوند كه هرگز مانند آن را نديده اند .(5)در دولت او، آب ها فراوان مي شود و رودخانه ها بالا مي آيد، (6)چشمه ها مي جوشد، و زمين چند برابر محصول مي دهد. (7)

سرخى آسمان

پديدار شدن سرخى در آسمان وگسترش آن در آفاق آسمان، از نشانه هاى ظهور مهدى (ع) ياد شده است. (1) اين رخداد ممكن است انعكاس پرتو خورشيد در افق يا فضا باشد و اين از آثار و نشانه هاى خشم خدا بر زمينيان است كه نظير آن در عاشورا پس از شهادت امام حسين (ع) پديدار شده است. ابوالعلاء در اين مورد مى گويد: بر افق آسمان دو شاهد از خون مقدس على (ع) و فرزندش موجود است (2) در روايتى آمده است: قائم قيام نمى كند، جز هنگامى كه چشم دنيا در آورده شود وسرخى آسمان پديد آيدكه آن ها اشك هاى خونبار حاملان عرش است كه براى مردم زمين از چشم آسمان مى بارد(3)

.
مفاسد آخرالزمان

مفاسدى كه در آستانه انقلاب حضرت مهدى (ع) فراگير مى شود، بسيار است. امام صادق (ع) در روايتى، نوع مفاسدى كه در آخر الزمان رايج مى شود و بعضى از آن ها جنبه اجتماعى وسياسى، و بعضى جنبه اخلاقى دارد را پيش بينى كرده است .حضرت مى فرمايد: 1.آنگاه كه ديدى حق مرده و اهل حق از ميان رفتند.
2.ستم همه جا را فراگرفته است .
3.قرآن فرسوده شده،و بدعت هايي از روى هوا و هوس در مفاهيم آن آمده است.
4.دين بى محتوا شده، همانند ظرفى كه آن را واژگون مى سازند.
5.اهل باطل بر اهل حق بزرگى مى جويند.
6.و ديدى كه شر آشكار است و از آن نهى نمى شود، و هركه كار زشت انجام دهد، معذورش مى دارند .
7.فسق آشكارگرديده و مردان به مردان وزنان به زنان اكتفاء مى كنند.
8.شخص مؤمن، سكوت اختياركرده و سخنش را نمى پذيرند.
9.شخص فاسق دروغ مى گويد، وكسى دروغ و افترايش را بر او باز نمى گرداند.
10.بچه كوچك، مرد بزرگ را خوار مي شمارد.
11.پيوند خويشاوندى بريده مى شود.
12.هركه را به كار بد بستايند، خوشحال مى گردد.
13.پسر بچه همان مى كندكه زن مى كند.
14.زنان با زنان تزويج مى نمايند.
15.مداحى و چاپلوسى فراوان شده است .
16.مرد، مال خود را در غير راه طاعت خدا خرج مى كند وكسى از او جلوگيرى نكند.
17.چون شخص مؤمنى را ببيند ازكوشش و تلاش او به خدا پناه برد.
18.همسايه، همسايه خود را اذيت مى كند و مانعى براى او در اين كار نباشد.
19.كافر خوشحال است، از آن چه در مؤمن مى بيند و شاد است از اين كه در روى زمين فساد وتباهى بيند.
20.آشكارا شراب بنوشند، و براى نوشيدنش گرد هم آيند، كسانى كه از خداى عزوجل نمى ترسند.
21.امر به معروف كننده خوار است.
22.فاسق در آن چه خدا دوست ندارد، نيرومند و ستوده است.
23.اهل قرآن و هركه آنان را دوست دارد، خوار است.
24.راه خير بسته شده و راه شر مورد توجه قرارگرفته است.
25.خانه كعبه تعطيل شده و دستور به ترك آن داده مى شود.
26.مرد به زبان مى گويد، آن چه راكه عمل به آن نمى كند.
27.مردان خود را براى استفاده مردان فربه مى كنند و زنان براى زنان.
28.زندگى مرد از پس او اداره مى گردد و زندگى زن از فرج او.
29.زنان مانند مردان براى خود انجمن ها ترتيب مى دهند.
30.در ميان فرزندان عباس كارهاى زنانگى آشكارگشته و خود را مانند زنان زينت مى كنند، همان طوركه زن براى جلب نظر شوهرش خود را آرايش مى كند.
31.به مردها پول مى دهندكه با آن ها يا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند.
32.شخص متمول از شخص با ايمان عزيزتراست.
33.رباخوارى آشكار است و رباخوار مورد ملامت قرار نمى گيرد.
34.زنها به عمل زنا افتخار مى كنند.
35.زن براى نكاح مردان با شوهر خود همكارى مى كند.
36.بيشتر مردم و بهترين خانه ها آن باشد كه به زنان در هرزگى شان كمك مى كنند.
37.مؤمن به خاطر ايمانش غمناك و پست و خوار مى گردد.
38.بدعت و زنا آشكار مى گردد.
39.مردم به شهادت ناحق اعتماد مى كنند.
40.دستورات دينى طبق تمايلات اشخاص تفسير مى گردد.
41.حلال تحريم شود و حرام مجاز.
42.مردم چنان در ارتكاب گناه جرى شده اندكه منتظر رسيدن شب نيستند.
43.مؤمن نمى تواند كار بد را نكوهش كند، جز با قلب.
44.مال كلان در راه غضب الهى خرج مى شود.
45.زمامداران به كافران نزديك مى شوند و از نيكان دورى مى گزينند.
46.واليان در داورى رشوه مى گيرند.
47.پست هاى حساس دولتى به مزايده گذارده مى شود.
48.مردم با محارم خود نزديكى مى كنند.
49.به تهمت و سوء ظن مرد به قتل مى رسد.
50.مرد به مرد پيشنهاد عمل زشت مى كند و خود و اموالش را در اختيار او مى گذارد.
51.مرد به خاطر آميزش با زنان مورد سرزنش قرار مى گيرد که چرا با مردان آميزش نمى كند.
52.مرد ازكسب زنش از هرزگى نان مى خورد و آن را مى داند و به آن تن مى دهد.
53.زن بر مرد خود مسلط مى شود، وكارى راكه مرد نمى خواهد انجام مى دهد، و به شوهر خود خرجى مي دهد.
54.مرد، زن وكنيزش را براى زنا كرايه مى دهد و به خوراك و نوشيدنى پستى تن در مى دهد.
55.سوگندهاى به ناحق به نام خدا بسيار مى گردد.
56.قمار آشكار مى گردد.
57.شراب را بدون مانع علناً مى فروشند.
58.زنان مسلمان خود را در اختياركافران مى گذارند.
59.لهو و لعب آشكار مى گردد وكسى كه ازكنار آن عبور مى كند از آن جلوگيرى نمى كند و كسى جرأت جلوگيرى را ندارد.
60.مردم شريف را خوار مى كند، كسى كه مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند.
61.نزديك ترين مردم به فرمانروايان كسى است كه به دشنامگويى ما خانواده ستايش شود.
62.هركس ما را دوست دارد، دروغگويش مى دانند و شهادت او را نمى پذيرند.
63.برگفتن حرف زور و ناحق مردم با همديگر رقابت مى كنند.
64.شنيدن قرآن بر مردم سنگين وگران مى آيد ودر عوض، شنيدن سخنان باطل بر مردم آسان است.
65.همسايه، همسايه راگرامى مى دارد از ترس زبانش.
66.حدود خدا تعطيل شده و در آن طبق دلخواه خود عمل مى كنند.
67.مساجد طلاكارى مى شود.
68.راستگوترين مردم پيش آن ها، مفتريان دروغگو مى باشند.
69.شر و سخن چينى آشكار مى گردد.
70.ستمكارى شيوع يافته.
71.غيبت را سخن نمكين مى شمارند و مردم همديگر را بدان مژده مى دهند.
72.براى غير خدا به حج و جهاد مى روند.
73.سلطان به خاطركافر، مؤمن را خوار مى كند.
74.خرابى و ويرانى بيش از عمرانى و آبادى است.
75.زندگى مرد ازكم فروشى اداره مى شود.
76.خونريزى را آسان مى شمارند.
77.مرد براى غرض دنيايى رياست مى طلبد و خود را به بدزبانى مشهور مى سازد تا از او بترسند وكارها را به او واگذاركنند.
78.نماز را سبك مى شمارند.
79.مرد مال بسيار دارد، ولى از وقتى كه آن را پيدا كرده زكات آن را نپرداخته است.
80.قبر مرده ها را مى شكافند و آن ها را مى آزارند وكفن هاى شان را مى فروشند.
81.آشوب بسيار مى شود.
82.مرد روز خود را به نشئه شراب به شب مى برد و شب را به مستى صبح مى كند.
83.با حيوانات عمل زشت انجام مى دهند.
84.حيوانات همديگر را مى درند.
85.مرد به مصلى مى رود، ولى چون بر مى گردد جامه در تن ندارد.
86.دل مردم سخت و چشمان شان خشك شده وياد خدا بر آنان سنگين مى آيد.
87.كسب هاى حرام شيوع يافت و بر سر آن رقابت مى كنند.
88.نماز خوان براى ريا و خود نمابى نماز مى خواند.
89.فقيه براى غير دين فقه مى آموزد و دنيا و رياست طلب مى كند.
90.مردم دوركسى را گرفته اند كه قدرت دارد.
91.هركس روزى حلال مى جويد، مورد سرزنش قرار مى گيرد و جوينده حرام، مورد ستايش وتعظيم است.
92.در مكه و مدينه كارهايى مى كنندكه خداوند دوست ندارد وكسى هم نيست كه مانع شود و هيچ كسى آن ها را از اين اعمال زشت باز نمى دارد.
93.آلات لهوو لعب حتى در مكه و مدينه آشكار مى گردد.
94.مرد سخن حق مى گويد و امر به معروف و نهى از منكر مى كند ديگران او را نصيحت مى كنند و مى گويند: اين كار برتو لازم نيست.
95.مردم به همديگر نگاه مى كنند و به مردم بدكار اقتداء مى نمايند.
96.راه خير به كلى خالى است وكسى از آن راه نمى رود.
97.مرده را به مسخره مى گيرند وكسى براى مرگ او غمگين نمى شود.
98.هر سال بدعت و شرارت بيشتر مى شود.
99.مردم و انجمن هاپيروى نمى كنند مگر از توانگران.
100.به فقير چيزى مى دهند، در حالى كه به او مى خندند و براى غير خدا به او ترحم مى نمايند.
101.نشانه هاى آسمانى پديد مى آيد، ولى كسى از آن هراس ندارد.
102.مردم در حضور جمع، همانند بهائم مرتكب اعمال جنسى مى شوند و ميچكس از ترس، كار زشت را انكار نمى كند.
103.مرد در غير اطاعت خدا زياد خرج مى كند، ولى در مورد اطاعت خدا ازكم هم دريغ مى ورزد.
104.آزار به پدر و مادر آشكار مى گردد و مقام آن ها را سبك مى شمارند و حال آن ها در پيش فرزند از همه بدتر باشد، و از اينكه به آن ها افترا زده شود، خوشحال مى شوند.
105.زنها بر حكومت غالب گشته و پست هاى حساس را قبضه مى كنند، وكارى پيش نمى رود، جز آن چه طبق دلخواه آنان باشد.
106.پسر به پدر خود افتراء مى زند و به پدر و مادر خود نفرين مى كند و از مرگشان خوشحال مى شود.
107.اگر روزى بر مردى بگذرد كه در آن روزگناهى بزرگ مرتكب نشده باشد، مانند هرزگى ياكم فروشى يا انجام كار حرام يا ميخوارگى، آن روز غمگين است و خيال مى كند كه روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بى خود تلف شده است .
108.سلطان مواد غذايى را احتكار مى كند.
109.حق خويشاوندان پيامبر خمس به ناحق تقسيم مى شود و بدان قمار بازى مى كنند و ميخوارگى مى نمايند.
110.با شراب مداوا مى كنند و بدان بهبودى مى جويند.
111.مردم در مورد ترك امر به معروف و نهى از منكر و بى عقيدگى يكسان مى شوند.
112.منافقان و اهل نفاق سر و صدايى دارند و اهل حق بى سر و صدا و خاموشند.
113.براى اذان گفتن و نماز خواندن مزد مى گيرند.
114.مسجدها پر است ازكسانى كه ترس از خدا ندارند و براى غيبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد مى آيند و در مساجد، از شراب مست كننده توصيف مى كنند.
115.شخص مست كه از خرد تهى گشته بر مردم پيشنمازى مى كند و به مستى او ايراد نمى گيرند و چون مست گردد، گراميش مى دارند.
116.هركه مال يتيمان را بخورد، شايستگى او را مى ستايند.
117.قضات به خلاف دستور خدا داورى مى كنند.
118.زمامداران از روى طمع خيانتكاران را امين خود مى سازند.
119.ميراث يتيمان را فرمانروايان به دست افراد بدكار و بى باك نسبت به خدا داده اند، از آن ها حق و حساب مى گيرند و جلوى آن ها را رها مى سازند تا هر چه مى خواهند انجام دهند.
120.بر فراز منبرها مردم را به پرهيزكارى دستور مى دهند، ولى خود گوينده به آن دستور عمل نمى كند.
121.وقت نمازها را سبك مى شمارند.
122.صدقه به وساطت ديگران به اهل آن مى دهند و به خاطر رضاى خدا نمى دهند، بلكه از روى درخواست مردم و اصرار آن ها مى پردازند.
123.تمام هَم و غم مردم شكم و عورت شان است.باكى ندارندكه چه بخورند و با چه آميزش كنند.
124.دنيا به آن ها روى آورده است.
125.نشانه هاى حق مندرس گشته است.
امام صادق (ع) پس از پيش بينى اين حوادث خطاب به راوى فرمود: در چنين موقعى مواظب خود باش. نجات خود را از خداوند بخواه فرج نزديك است و بدان كه مردم با اين نافرمانى ها مستحق عذابند. اگر عذاب بر آن ها فرود آمد و تو در ميان آن ها بودى، بايد به سوى رحمت حق بشتابى تا ازكيفرى كه آن ها به واسطة سرپيچى از فرمان خدا مى بينند، بيرون بيايى. بدان كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى گرداند و اِن رحمة الله قريب من المحسنين .(1)

منبع:
mahdi313.com

زنان آخر الزمان

در روايات، ويژگى هاى مختلفى براى زنان آخر الزمان ذكر شده است، از جمله اين كه: زنانى هستندكه در نوع پوشش، گرايش به پوشش هاى مردانه پيدا مى كنند و اين مسلما ناشى از يك حالت روانى است كه اگر زنى بخواهد اطوار و حالت هاى مردانه داشته باشد، يكى از تجلياتش در نوع پوشش و لباسى است كه استفاده مى كند. به عبارت بهتر در آخر الزمان مرزهايى كه جدا كننده زن ومرد است عمدتاً برداشته شده ونوعى اختلاط فرهنگى وديگر ابعاد از جمله در پوشش بين زن و مرد مشاهده مى گردد.
خصوصيت دومى كه براى اين زنان ترسيم شده اين است كه اين ها علاوه بر پوشش ظاهرى، در همه مسايل ودر همه حالت ها زنانى هستند كه مى خواهند ژست مردانه بگيرند لذا در روايت داريم كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند: لعن الله المترجلا من النساء خدا لعنت كند آن گروه زنانى راكه سعى مى كنند، حالت هاى مردانه به خود بگيرند.
مشخصه اى ديگرى كه براى زنان آخر الزمان ذكر شده اين است كه همانند مردان در بين آن ها نوعى خود مشغولى پيش مى آيد وعمدتاً يكى از آسيب هاى جدى زنان آخر الزمان اين است كه تلاش مى كنندكه نظر زنان ديگر را به خودشان جلب كنند. در روايات داريم كه يتسمن النساء للنساء يعنى زنان به جاى اينكه براى شوهر مشروع خود آرايش كنند و آراستگى خاص براى او داشته باشند، همت شان اين است كه هم جنسان خود را به سمت خويش جذب وجلب كنند. مطلب بعدى اين است كه نوعِ فريبايى خاصى در اين طايفه و حالت هاى آن ها ديده خواهد شد به قدرى كه قبله مردان مى شوند.اينكه قبله شدن زنان به چه معنا است، شايد معانى گوناگونى داشته باشد. يكى از احتمالات اين است كه قبله شدن زن براى مرد به اين معنا است كه مرد در برابر زن كرنش و محل فروتنى وتواضع مرد قرارگيرد. يا اينكه شايد به اين معنا باشد كه تمام همت مردان، زنان مى شود. به عبارت ديگر در اسلام داريم كه سعى كنيد اعمال تان را رو به قبله انجام دهيد، ممكن است در آخر الزمان براى مردان چنين اتفاق افتاده وتمام همت شان، زنان و رسيدن به تمنيات و خواسته هاى زنانشان باشد.
در روايت ديگرى آمده است كه گاهى زنان به مسايل سوء، گرفتار مى شوند و شرايط طورى مى شود كه اگر مردى بخواهد حفاظت وغيرتمندى براى حفظ ناموس خودش بروز بدهد،
مورد سرزنش قرار مى گيرد. معمولاً مردها دعوت به گسيختگى، بى غيرتى و بى حفاظتى در مورد ناموس خودشان مى شوند و از آن ها مى خواهند در اين جهت حساسيت هاى خودشان را تماماً از دست بدهند. (1)

معنوييت پيش از ظهور

سست شدن بنيان خانواده، خويشاوندى، دوستى و سردى عواطف انسانى و بى مهرى از ويژگى هاى بارز آخرالزمان است. رسول گرامى اسلام (ص) وضعيت آن روزگار را از نظر عاطفى چنين بيان مى دارد: در آن روزگار، بزرگتران به زيردستان وكوچكتران رحم نمى كنند و قوى بر ضعيف ترحم نمى نمايد.در آن هنگام خداوند به او اذن قيام مى دهد. (1) نيز آن حضرت مى فرمايند: قيامت برپا نمى شود تا آن كه زمانى فرا رسدكه مردى از شدت فقر به اقوام و بستگان خود مراجعه كند و آن آنرا به خويشاوندى سوگند دهد تا بلكه به اوكمك كنند، ولى چيزى به او نمى دهند. همسايه از همسايه خودكمك مى طلبد و او را به حق همسايگى سوگند مى دهد، ولى همسايه كمكش نمى كند.(2)
در آن روزگار فساد و بى بند و بارى اخلاقى به طورگسترده اى گسترش مى يابد.محمد بن مسلم مى گويد: به امام باقر(ع) عرض كردم: اى فرزند رسول خدا قائم شما چه وقت ظهور خواهد كرد؟ امام فرمود:هنگامى كه مردها خود را شبيه زنان كنند و زنان شبيه مردان شوند.آنگاه كه مردان به مردان اكتفا كنند و زنان به زنان. (3)

زمامداران آخر الزمان

در وصف زمامداران آخرالزمان،نكات قابل تأملى در روايات آمده است. رسول خدا(ص) مى فرمايد: دو صنف از امت من هستندكه اگر آن ها اصلاح شوند مردمان اصلاح مى شوند، و اگر آن ها فاسد باشند مردمان فاسد مى شوند: آن ها دانشمندان وزمامداران هستند. (1)
عباراتى كه در روايات درباره زمامداران آخرالزمان آمده، چنين است:بلاى سختى از ناحيه زمامداران بر امت من وارد مى شود(2) زمامداران شما، بدترين شما هستند (3)زمامداران شما، ستم پيشه اند (4) زمامداران براى آزمندى خويش، خائنان را برسركار مى آورند. (5)
در باب زمامدارى در آخرالزمان نيز آمده كه: زمامدارىِ چند ساله از بين مى رود و زمامدارى چند ماهه و چند روزه معمول مى گردد. (6)

عاق والدين

از جمله گرفتارى هاى مردم آخرالزمان، عاق والدين شدن است. فرزندان به سبب بى حرمتى بر پدر و مادر و سبك شمردن حق آنان، دچار نفرين پدر و مادر مى شوند (1) و روايات، عاق والدين را به سبب همكارى مردم دركارهاى ناشايست، دورى جستن از احكام مذهبى، دوست
داشتن همديگر به جهت دروغ و قهركردن از يكديگر به جهت راستگويى مى دانند(2) امام صادق (ع) در اوضاع اهل آخرالزمان مى فرمايد... عاق والدين شدن علنى شده، پدر و مادر در پيش فرزندان خوار شمرده مى شوند و از ديدگاه فرزند، پست تر از هر فرد ديگر به شمار مى آيند.....و چنين زمانى از خشم خدا بترس و از خداى تبارك و تعالى نجات بطلب. (

آتش و دود

در نشانه هاي آخر الزمان آمده است :آَتش و دودى در خاور زمين برمى خيزد كه تا چهل شب مشتعل مى شود(1) قيامت برپا نمى شود تا در يكى از وادى هاى حجاز، آَتش روان گردد.
(2)رسَيَلان و روان در مورد اَتش محل تأمل است زيرا آَتش هنگامى مى تواند روان گردد كه جسم شعله ور، يك جسم سيال و مايع باشد و آَن چيزى جز نفت نيست برخى از اين اَتش، تعبير به منفجر شدن چاه هاى نفت كرده اند.
امير مؤمنان على(ع) مى فرمايد: پيش از قيام قائم (ع) مردم با يك سلسله از نشانه هاى آسمانى بيم داده مى شوند:آتشى كه در آسمان پديد آيد...
(3) در حديث ديگرى آَمده است: عمودى از آَتش در طرف مشرق درآَسمان پديد مى آَيد كه همه مردم روى زمين آَن را مى بينند. هركس آَن زمان را درك كند، براى خانواده اش مواد گذايى يك ساله را تامين كند(4)

+

پيشگويى هاى واقع شده

برخى از حوادثى كه احاديث، پيشاپيش از رخ دادن آن ها پيش از ظهور خبر داده اند
و وقوعشان دركتب تاريخى پس ازگذشت سال ها به ثبت رسيده. پيشگويى هاى مطابق واقع ايشان از اين قرار است:
پيشگويي اول و دوم : انحراف و فساد بني عباس , پيامبر(ص) و ائمه (ع) درباره ويژگى هاى حكومت بنى عباس از جهت منحرف شدن آن ها به سمت فساد وخروج شان از مسير حق خبر داده اند. به خوبى مى دانيم كه دولت بنى عباس چه بر سر ائمه (ع) و ديگر فرزندان رسول اكرم (ص) در طول تاريخ آوردند و چه آوارگى ها، تعقيب ها و دستگير شدن ها و ستم هايى را از آن ها چشيدند كه مشهورتر از آن است كه اين روزما بخواهيم آن را به نگارش درآوريم. امام باقر(ع) طى حديثى مى فرمايد: ... سپس بنى عباس به سلطنت مى رسند وهمواره در عيش و نشاط حكومت و وفور خوشى ها خواهند بود، تا اينكه در ميان آن ها اختلاف مى افتد وپس از آن كه دچار اختلاف شدند حكومت را ازكف مى دهند. (1)
لازم است به ياد داشته باشيم امام باقر (ع) پس از زوال سلسله بنى اميه به شهادت رسيدند
و 18 سال بعد حكومت عباسيان بر مسلمانان مسلط شدند. (2)
پيشگويي سوم : اختلاف اهل مشرق و مغرب (3) در ادامه حديثى كه از امام باقر(ع) نقل كرديم حضرت فرمودند: و اهل مشرق و مغرب دچار اختلاف مى شوند. (4) كه نمونه هاى بسيارى براى اين اختلاف در طول تاريخ مى توان يافت: مانند اختلاف اهل مشرق و مغرب براى تعيين مرزهاى كشورهاى اسلامى كه اين مسأله سابقه طولانى در ميان مسلمانان دارد به طورى كه بر مشرق عباسيان حكومت مى كردند. و بر مغرب يا همه اندلس اسلامى حكمرانان اموى. يا اينكه در شمال آفريقا غرب دولت فاطميون را تأسيس كردند. در هر دو حالت غرب از خلافت مشرق كه در دست عباسيان بود، جدا شده بودند 0
شايد هم منظور چيزى است كه در عصركنونى از زمان جنگ جهانى دوم تا الان- شاهدش هستيم كه دو دولت بزرگ وجود داشته اند به طورى كه يكى مدعى زعامت جمهورى ها درمشرق است و ديگرى خود را فرمانرواى غرب مى شمرد. به هر حال اختلاف را به هركدام از اين معانى يا معانى ديگر بگيريم اين اختلاف ميان شرق وغرب از جمله نشانه هاى ظهور است و همواره شاهدش بوده ايم.
اين سه پيشگويى اتفاق افتاده در تاريخ آن هم پس از بيان آن حضرت (ع) ونقل محدثين در منابع شان، خود بهترين دليل ير صدق صدور آن از معصوم (ع) است.
پيشگويي چهارم : انحراف جامعه اسلامي پيامبر اكرم (ص) بارها از انحراف در رهبرى اسلامى جامعه پس از خويش خبر داده اندكه از آن جمله اين روايت است كه ابن عباس نقل كرده كه حضرت ضمن صحبت هاى شان از معراج، اين مطالب را از جمله علايم ظهور برشمرده اند: كافران، فرمانرواى مردم مى شوند و فاجران ستمكاران سرپرست، و ظالمان هم آنان را يارى مى كنند وفاسقان هم مشاوران آن ها مى شوند.در چنين زمانى سه خسف فرو رفتن پيش مى آيد: در مشرق، مغرب و جزيرة العرب، بصره را هم يكى از نوادگان توكه زنگى ها از او پيروى مى كنند خراب مى كند. (5)
ودر حديث ديگرى چنين مى فرمايند:... وپس از من، رهبرانى خواهند آمدكه به هدايت من هدايت نگردند از طريق من كه هدايت است پيروى نمى كنند و به سنت من هم رفتار نمى كنند، از ميان آن ها مردانى قيام خواهندكردكه قلب هاى شان قلب شيطان است دركالبد انسان .
اين همان مسأله اى است كه پس از رسول اكرم اسلام (ص) رخ داد و حكومت بر اساس مصلحت ها ويا به طور موررثى دست به دست شد.
پيشگويي پنجم : شورش صاحب زنج , جريان صاحب الزنج وقومش در تاريخ از اين قرار ثبت شده است كه وى شخصى بودكه در سال 255 ق مصادف با ميلاد حضرت مهدى (ع) قيام كرد. نامش على بن محمد بود وعلى رقم اينكه از حيث عقايد وتفكرات با اهل بيت (ع)اختلاف داشت، گمان مى كردكه از علويان است .طى مدت 15 سال در جامعه چنان فسادى به راه انداخته بودكه نهايتاً در سال 270 ق دستش را به قتل عام مردم آلوده كرد .علاوه بر انتساب خويش به علويان عمده مطلبى كه در شورش خود روى آن تكيه مى كرد اين بود به طور اساسى به كارگران وطبقه زحمتكش جامعه، خصوصا بندگان وغلامان تحت سرپرستى ديگران نظرداشت واز اين جهت بود كه به وى صاحب الزنج يا سرور بندگان لقب داده بودند. فساد زيادى در جامعه به پا كرد ودولت عباسى را به شدت به زحمت انداخت وساكنان بصره و بسيارى ديگر از شهرها را با قتل وغارت و سرگردانى مردم تحت فشار قرار داد. اين واقعه تاريخى هم خود دليل بزرگى براى صدق حديث وگوينده آن مى باشد.
پيشگويي ششم : ظهور علم در شهر قم ,از جمله اين احاديث، اين مورد است كه از امام صادق (ع)روايت شده كه فرمودند: كوفه از حضور مؤمنين خالى خواهد شد وعلم از آن رخت برمى بندد، همانند مارى كه به سوراخ لانه خويش خزيده باشد. سپس در شهرى كه به آن قم مى گويند نمايان مى شود و آن جا معدن علم وفضل مى گردد، به طورى كه هيچ مستضعفى از لحاظ دينى روى زمين باقي نمى ماند حتى عروسان حجله نشين كه اين جريان نزديك ظهور قا ئم (ع) مى با شد. (6)
اين موضوع در دهه گذشته پيش آمده است وعظمت امامان (ع) را زمانى متوجه مى شويم كه بدانيم امام از ظهور علم دينى در قم در حالتى خبر مى دهندكه حتى موقعيت مكانى اين شهر در زمان ايشان هنوز ناشناخته بود وساكنان آن هم بت پرست و آتش پرست بودند وپس از گذشت قريب 1200 سال مركز مطالعات وشهر علم شيعه گشت.

صورتى در ماه

در روايت است: سالى كه صيحه آسمانى در آن شنيده مى شود، نشانه اى پيش از آن در ماه رجب ديده مى شود. گفته شد: آن نشانه چيست فرمود: سيمايى در قرص ماه ديده مى شود، دست وكف دست روشنى در فضا ظاهر مى شود و به سوى او اشاره مى كند و ندايى از آسمان بلند مى شود و همه مردم روى زمين آن را مى شنوند.(1)

ارمينيه

ارمينيه در آسياى صغير و محدود به كوه هاى آرارات، قفقاز، ايران، تركيه و رود فرات مي باشد وروزگارى حكومتى مستقل داشت وپس از انقراض امپراتورى بيزانس، اين سرزمين بين ايران، روس و عثمانى ها تقسيم شد
امير المومنين(ع) درباره گشودن ارمينيه به دست حضرت مهدى (ع) مي فرمايد: ... حضرت مهدى (ع) به حركت خود ادامه مي دهد تا به ارمينيه مي رسد. چون مردم آن سرزمين او را مي بينند، يكى از راهبان دانشمند را براى مذاكره، خدمت حضرت مي فرستند. راهب به امام مي گويد: آيا مهدى تو هستى؟ حضرت مي فرمايد: آرى، منم آنكه نامم در انجيل آمده است و بشارت داده شده كه در آخر الزمان ظهور مي كنم. او پرسش هايى را مطرح مي کند و امام پاسخ مي دهد. راهب مسيحى، اسلام مي آورد، ولى ساكنان ارمينيه، تمرد مي کنند. پس از آن، سپاهيان حضرت وارد شهر مي شوند وپانصد هزار نفر از نيروهاى مسيحى را نابود مي سازند... پادشاه ارمينيه از ترس مي كريزد وبه اطرافيانش نيز دستور مي دهد به پناهگاهى بروند. در بين راه، شيرى راه را بر آنان مي بندد و آنان هراسان، سلاح ها واموالى را كه به همراه دارند، مي اندازند... (1)

دانشمندان آخر الزمان

درهر عصرى، عالمان دينى مسؤوليت زدودن جهل و نادانى از انديشه هاى مردم را به عهده دارند و از روايات فهميده مى شودكه عالمان در آخرالزمان نيز اين نقش را به خوبى ايفا مى كنند. امام هادى (ع) مى فرمايند: اگر در دوران غيبت قائم آل محمد(ع) عالمان نبودند كه مردم را به سوى او هدايت كنند و با حجت هاى الهى از دين دفاع نمايند و شيعيان ضعيف را از دام هاى شيطان و پير وانش رهايى و از شر ناصبى ها نجات بخشند، كسى در دين خدا پا بر جا نمى ماند و همه مرتد مى شدند.ولى آنان رهبرى دل هاى شيعيان ضعيف را با قدرت در دست مى گيرند و حفظ مى كنند، چنان كه ناخداى كشتى، سکان و فرمان كشتى را نگاه مى دارد؟ پس آنان نزد خداوند والاترين انسان ها هستند. (1) رسول خدا(ص) نيز درباره زنده كننده دين در هر قرن مى فرمايند: خداوند بزرگ براى امت اسلام در آغاز هر قرن، شخصى را برمى انگيزاند تا دين را زنده نمايد. (2)
احاديث ديگرى نيز در مذمت برخى دانشمندان اهل آخرالزمان آمده است.رسول خدا(ص) فرمود: علماى آن ها خائن و فاسق هستند.آن ها و پيروان شان و آنان كه به سوى آن ها مى آيند و از آن هاكسب نور مى كنند، آنان كه آن ها را دوست دارند، بدترين مخلوقات روى زمين هستند (3) و در روايتى مى خوانيم: فقهاى آن زمان، طبق هواى نفس خود فتوا مى دهند. (4)

منبع:
mahdi313.com

به نام خدا

ابن عباس نقل مى كند:
ما با پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در آخرين حجى كه در سال آخر عمر خود بجاى آورد (حجة الوداع ) بوديم . رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) حلقه در خانه كعبه را گرفت و رو به ما كرد و فرمود:
آيا حاضريد شما را از علامتهاى آخرالزمان باخبر سازم ؟
سلمان كه در آن روز از همه به پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نزديك بود، عرض كرد:
آرى ، يا رسول الله !
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
از علامت هاى آخرالزمان ضايع كردن نماز، پيروى از شهوات ، تمايل به هواپرستى ، گرامى داشتن ثروتمندان و فروختن دين به دنياست و در آن وقت قلب مؤ من در درونش آب مى شود مثل آب نمك در آب ! از اين همه زشتيها كه مى بيند و قدرت بر جلوگيرى آن را ندارد.
سلمان پرسيد: آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود: آرى ، سوگند به خداوند! اى سلمان ! در آن وقت زمامداران ظالم ، وزيرانى فاسق ، كارشناسان ستمگر و امنايى خائن بر مردم حكومت كنند.
سلمان پرسيد: آيا چنين امرى واقع خواهد شد؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
آرى ، سوگند به خدا! اى سلمان ! در آن وقت زشتى ها زيبا و زيبايى ها زشت مى شود. امانت به خيانتكار سپرده مى شود و امانتدار خيانت مى كند، دروغگو تصديق مى شود و راستگو تكذيب !
سلمان پرسيد:
آيا اين امر واقع خواهد شد؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
آرى ، سوگند به خداوند! در آن وقت حكومت به دست زنان و مشورت با بردگان خواهد بود، كودكان بر منبر مى نشينند، دروغ خوشايند و زرنگى ، زكات ضرر و بيت المال غنيمت محسوب مى شود!
اولاد در حق پدر و مادر جفا مى كنند و به دوستانشان نيكى مى نمايند و ستاره دنباله دار طلوع مى كند!
سلمان پرسيد:
آيا چنين چيزى واقع خواهد شد، يا رسول الله ؟
پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمود:
آرى ، اى سلمان ! در آن زمان زنان در تجارت با شوهران خود شريك مى شوند، باران رحمت كم ، جوانمردان بخيل ، تهى دستان حقير مى شوند، بازارها به هم نزديك مى گردد و همه از خدا شكايت مى كنند. يكى مى گويد سودى نبردم و ديگرى مى گويد چيزى نفروختم .
سلمان پرسيد: اين امر واقع خواهد شد؟
حضرت فرمود:
آرى ، در آن وقت گروهى به حكومت مى رسند، اگر مردم حرف بزنند آنها را مى كشند و اگر سكوت كنند اموالشان را غارت ، حقشان را پايمال مى كنند و خونشان را مى ريزند و دلها را پر از كينه و وحشت مى كنند و...
در آن زمان اشياء و قوانين را از شرق و غرب مى آورند و امت من رنگارنگ مى شوند، نه ، بر كوچك رحم مى كنند و نه ، بر بزرگ احترام مى گذارند و نه ، گناه كارى را مى بخشند، هيكل هايشان مانند آدميان و قلب هايشان همچو شياطين است .
در آن زمان لواط زياد مى شود، مردان خود را شبيه زنان مى كنند و زنان خود را شبيه مردان ، لعنت خدا بر آنها باد!
در آن زمان مساجد را زينت مى كنند، قرآن ها را آرايش مى دهند و مناره هاى مساجد را بلند مى نمايند و صفهاى نمازگزاران زياد، اما دلهايشان به يكديگر كينه توز و زبانهايشان مختلف است !
مردان و پسران ، خود را با طلا زينت مى كنند و لباس حرير و ديباج مى پوشند، پوست پلنگ را براى اظهار بزرگى در بر مى كنند.
ربا در بين مردم شايع مى شود و معاملات با غيبت و رشوه انجام مى گيرد، دين را مى گذارند و دنيا را برمى دارند!
طلاق زياد مى شود، حدود اجرا نمى گردد، زنان خواننده و آلات نوازندگى آشكار مى گردد و اشرار امت به دنبال آنها مى روند، ثروتمندان براى تفريح و طبقه متوسط براى تجارت و فقرا براى ريا و خودنمايى به حج مى روند!
عده اى قرآن را براى غير خدا و عده اى براى خوانندگى ياد مى گيرند و گروهى نيز علم را براى غير خدا مى آموزند، زنازاده فراوان مى شود و براى دنيا با يكديگر عداوت مى كنند!
پرده هاى حرمت پاره مى گردد، گناه زياد مى شود، بدان بر خوبان مسلط مى شوند دروغ فراوان ، لجاجت شايع و فقر فزونى مى يابد، با انواع لباسها بر يكديگر فخر مى فروشند، قمار و آلات موسيقى را تعريف مى كنند و امر به معروف و نهى از منكر را زشت مى شمرند.
مؤ من واقعى در آن زمان خوار است ، قاريان قرآن و عبادت كنندگان پيوسته از يكديگر بدگويى مى كنند و در ملكوت آسمانها آنان را افراد پليد مى دانند.
ثروتمندان از فقر مى ترسند و بر فقرا رحم نمى كنند و آدمهاى نالايق درباره جامعه سخن مى گويند كه حقيقت ندارند، حرفهايشان فقط شعار است !
در آن زمان صداى تواءم با لرزش از زمين برمى خيزد كه همه مى شنوند، گنجهاى طلا و نقره بيرون مى ريزند ولى براى انسان ديگر سودى نخواهند داشت و دنيا به آخر مى رسد...

منبع:بحار: ج 6، ص 306.

به نام خدا

جوانان

در روايات مهدوى، از جوانان بسيار سخن رفته است.
در حديثى از حضرت على (ع) آمده است كه ياران اصلى قائم (ع) همگى جوان هستند وسالخورده در ميان آنان اندك است به سان سرمه در چشم يا نمك در طعام، باز هم كمتر .
در حديث آمده است: سيد هاشمى كه از فرزندان امام حسن(ع) است وبا دوازده هزار سوار به حضرت مهدى (ع) مي پيوندد جوان است.
در احوال اهل آخر الزمان آمده است كه جوانان، غنا و مشروبات را حلال مى شمارند ، به فسق و فجورگرايش پيدا مى كنند و در بى عفتى غوطه ورند.
در روايتى آمده است: دشمنى سخت براى مردم شام صف آرايى مى كند كه همه ملت اسلامى براى مقابله با آن هاگرد مى آيند , گفته شد: مراد شما روميان يهود است، فرمود: آرى، سپس فرمود: در آن هنگام جنگى در مى گيرد و بيشتر جوانان، از اسلام برمى گرد ند.

در حديثى امام صادق(ع) مى فرمايد: در حالى كه جوانان شيعه، بر پشت بام ها خوابيده اند، ناگهان آن ها را گروه گروه در يك شب و بدون وعده قبلى نزد حضرت مى آورند. آن گاه همگى صبحگاه نزد حضرت گرد مى آيند.
****

وظایف منتظران
در باره وظايف و تكاليف شيعيان در دوران غيبت، سخن هاى بسيارى گفته شده است و حتى در بعضى كتاب ها از جمله كتاب مكیال المكارم فى فوائد الدعاءِ للقائم تا هشتاد وظيفه براى منتظران حضرت مهدى )ع( برشمرده شده است.ما در اين جا به تعدادى از مهم ترين اين وظايف اشاره مى كنيم
: 1- شناخت حجت خدا وامام عصر (ع) نخستين وظيفه منتظران، كسب معرفت نسبت به وجود مقدس امام و حجَت زمان خويش است
. اين موضوع تا بدان درجه ازاهميت است كه در روآيات بسيارى كه به طريق شيعه و اهل سنت از پیامبرگرامى اسلام (ص) و ائمه معصومين (ع) نقل شده آمده است: هركس بميرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلى مرده است .
توجه به مفاد دعاهايى كه خواندن آن ها در عصر غيبت تاكيد شده است، نيز ما را به اهميت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون مى سازد:
خدايا خودت را به من بشناسان، كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيغمبرت را نخواهم شناخت، بار الها پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را به من نشناسانى، حجت تو را نخواهم شناخت. خدايا حجت خود را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناسانى، از دينم گمراه مى گردم.
2- پیراستگی از بدیها وآراستگی به خوبی ها : امام صادق (ع) مى فرمايد: هركس دوست دارد از ياران قائم (ع) باشد، بايدكه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد.
امام زمان (ع) نيز مى فرمايد، هر يك از شما بايد آن چه راكه موجب دوستى ما مى شود ، پيشه خود سازد و از هر آن چه موجب خشم ما مى گردد، دورى گزيند در توقيعى كه از ناحيه مقدسه به مرحوم شيخ مفيد صادرگرديده اعمال ناشايست وگناهانى كه از شيعيان حضرت سر مى زند، يكى از اسباب و يا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از ديدار آن حضرت شمرده شده است.
3- پیوند با مقام ولایت : حفظ و تقويت پیوند قلبى با حضرت وتجديد دائمى عهد و پيمان با آن حضرت در روايتى از امام باقر(ع) مى خوانيم. 1-. بر انجام واجبات صبركنيد و با دشمنانان پايدارى كنيد و-پیوند خود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد اگر شيعه منتظر، در آغاز هر روز با حضور و توجه، عهد و پيمانى را با مقتداى خود تجديد نمايد، هرگز به ركود، ذلت، ظلم و بى عدالتى تن نخواهد داد. در همان توقيع حضرت به شيخ مفيد آمده است، اگر شيعيان ما... در وفاى پيمانى كه از ايشان گرفته شد، يك دل و مصمم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخير نمى افتد .
4- کسب آمادگی برای ظهور : از امام صادق (ع) روايت است كه فرمودند: هر يك از شما بايد براى خروج حضرت قائم(ع) سلاحى مهياكند؟ هر چند يك تير باشد.
خداى تعالى هرگاه بداندكسى چنين نيتى دارد، اميد آن است كه عمرش را طولانى كند تا آن حضرت را درك نمايد...
در روايت ديگرى از امام موسى كاظم)ع (نقل شده كه: هركس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگين سازد، در حالى كه او منسوب به ماست، خداوند روزى اش را فراخ مى گرداند.... رمز اين كه شيعه بايد هر لحظه آماده يارى امام خود باشد، اين است كه زمان ظهور براى ما مشخص نيست .
البته نحوه آمادگى بستگى به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى روايات سخن آماده كردن اسب تير و شمشير به ميان آمده، ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آماد گى براى يارى آن حضرت است
. 5- ارتباط با فقها و مراجع تقلید : ائمه (ع) تكليف ما را در زمان غيبت امام و عدم دسترسى به امام معصوم (ع)مشخص كرده و به ما امر فرمود ه اندكه به فقهاى جامع الشرايط مراجعه كنيم. امام عصر(ع) نيز در يكى از توقيعات خود در پاسخ اسحاق بن يعقوب مى فرمايد: و اما رويدادهاى كه پيش مى آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد، زيرا آن ها حجت بر شما هستند و من حجَت خدا بر ايشان.
6- دعا برای تعجیل فرج : امام عصر(ع)فرمود: براى تعجيل فرج، بسيار دعاكنيدكه فرج شما همان است.

***

دست بر سر گذاشتن

از جا برخاستن ودست بر سرگذاشتن، هنگام شنيدن نام حضرت مهدى (ع) مخصوصاً لقب قائم ، براى احترام به امام زمان (ع) است .
چنان كه امام رضا(ع) وقتى كه در مجلسى در محضر او نام حضرت قائم (ع) بردند، حضرت به احترام امام مهدى (ع) دست بر سرگذاشته واز جا برخاست .
اين امر ريشه مذهبى دارد وفعلِ امام معصوم سندى است بر اين وظيفه.
البته اين كار واجب نيست وصرفاَ اظهار ادب به پيشگاه حضرت است

****

شیعه در عصر ظهور
شيعيان در عصر ظهور حضرت مهدى (ع)در طليعه ياران او هستند ودر عصر ظهور به اوج اقتدار و شكوه خواهند رسيد.
امام صادق (ع) فرمود: شيعيان ما در حكومت قائم (ع) سروران و زمامداران زمين، وفرمانروايان آن هستند و به هركدام، قدرت و نيروى چهل قهرمان داده مى شود
ونيز فرمود: خداوند خوف وترس را از قلب شيعيان ما بركنده و آن را در قلب دشمنان ما جاى مى دهد . از اين رو هركدام از آنان برنده تر از نيزه وپرشهامت تر از شيرند. دشمنان را با سرنيزه خويش زخمِ كارى مى زنند و به وسيله شمشير از پاى درمى آورند وپايمال مى سازند.
در روايات است: هنگامى كه قائم (ع) قيام كند، خداوند در دستگاه شنوايى وبينايى شيعيان ما، گستردگى وكشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان ومهدى ما، واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد
يا اين كه فرموده اند: مؤمن درعصرقائم (ع) در حالى كه در مشرق است، برادر خويش را كه در مغرب است مى بيند وهمان گونه كه در مغرب است، برادر مؤمن خويش را در مشرق مى بيند.
امام باقر(ع) فرمود: مردم، ماليات اموال و امكانات خويش را خود به دلخواه وافتخار به سوى دولت مهدى مى برند و خداوند بر شيعيان، چنان وسعت و بركت و رفاه و امكاناتى ارزانى مى دارد كه اگر حقيقت سعادت ونيكبختى را نمى فهميدند وبه ارزش هاى اخلاقى آراسته نبودند، مست امكانات مى شدند وبه طغيان وتجاوز سربرمى داشتند، اما آنان به دليل رشد فكرى وتكامل عقلى، خداى را سپاس مى گذارند وبه وظايف خويش در نهايت جديت عمل مى كنند.
اين روايت نشانگر اوج رشد فكرى وتكامل عقلى شيعيان در عصر ظهور است.

***

جنیان
از يارى كنندگان حضرت مهدى(ع)هنگام ظهور،ملائكه وجنيان هستند.امام صادق (ع) فرمود:چهل وشش هزار ملائكه وشش هزار جن، حضرت مهدى (ع) را يارى مي كنند.

****

شهادت در رکاب حضرت

چون هدف از جنگها در زمان حضرت مهدى (ع) نابودى ستمگران وتشكيل حكومت اسلامى است، شركت در جنگ در ركاب حضرت نيز از پاداشى چند برابر برخوردار است.
امام باقر(ع) به شيعيان مى فرمايند: اگر شما چنان باشيد كه ما سفارش كرده ايم وازامرما سرپيچى نكنيد، اگر در آن حال كسى از شما پيش از ظهور قائم ما بميرد، شهيد خواهد بود واگر حضرت را درك كند ودر ركاب او به شهادت برسد، پاداش دو شهيد را دارد واگر يكى از دشمنان ما را بكشد، پاداش بيست شهيد را خواهد داشت. در روايت ديگرى مى خوانيم: رزمنده امام، اگر دشمن ما را بكشد، پاداش بيست شهيد را دارد وكسى كه همراه قائم ما به شهادت برسد، پاداش بيست وپنج شهيد براى اوست. اميرالمؤمنين (ع) درباره شيوه رفتار امام زمان (ع) با شهيدان و خانواده آنان مى فرمايد: حضرت قائم (ع) پس از عمليات روانه كوفه مى شود و در آن جا اقامت مى گزيند ... و هيچ شهيدى نمى ماند مگر آن كه حضرت بدهى او را مى پردازد وبراى خانواده اش حقوق و مستمرى قرار مى دهد.
و امَا دو آرزو در روايات ما مطلوب است: يكى، بودن دركربلا وشهادت در ركاب حسين (ع) يا ليتنى كنت معكم فافوز فوزا عظيما وديگرى، فيض جهاد و شهادت در ركاب حضرت مهدى (ع) اللهم اِنى اُجددُ له فى صبيحة يومى هذا.... واجعلنى من انصاره..... والمستشهدين بين يديه... فَاَخرجنى من قبرى مؤتزرا كفنى، شاهرا سيفى .....

سلام
داداش واقعا دستت درد نکنه عالی بود ازش استفاده کردم انشاء الله خیر از جونیت ببینی

راوی سیره شهدا;119120 نوشت:
در روايت است: سالى كه صيحه آسمانى در آن شنيده مى شود، نشانه اى پيش از آن در ماه رجب ديده مى شود. گفته شد: آن نشانه چيست فرمود: سيمايى در قرص ماه ديده مى شود، دست وكف دست روشنى در فضا ظاهر مى شود و به سوى او اشاره مى كند و ندايى از آسمان بلند مى شود و همه مردم روى زمين آن را مى شنوند.(1)

سلام

لینک اصلی این مطلب را قرار دهید تا منبعش را بدونم

باتشکر

ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺩﯾﻦ ﻣﺎﺭﻭ ﺩﺭﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻓﺘﻨﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺷﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﺣﻔﻆ ﮐﻦ


موضوع قفل شده است