«امام باقر علیه السلام» بالاترین شخصیت تاریخ

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
«امام باقر علیه السلام» بالاترین شخصیت تاریخ

:Sham:

:Gol:طلوع بالاترين شخصيت تاريخ:Gol:

[=Tahoma]حضرت امام محمّدباقر عليه‏السلام، پنجمين پيشواى شيعيان درروز جمعه، اول ماه رجب سال پنجاه و هفت هجرى [=&amp][1][/] در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او اولين فرزندى بود كه از پدر و مادري فاطمى، علوى وهاشمى متولد مى‏شد زيرا پدرش على بن الحسين عليه‏السلام و مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبى عليه‏السلام بود و به‏همين جهت او را «هاشمّى من هاشميين» و «فاطمى من فاطميين» و «علوّى من علويين» مى‏ خواندند[=&amp][2][/].[/]

[=Tahoma]امام پنجم، نامش محمد و كنيه ‏اش ابوجعفر و به چند لقب معروف بود كه مشهورترين آنها لقب «باقر» و «باقرالعلوم» مى‏باشد پيامبراسلام صلى‏الله عليه‏وآله آن بزرگوار را بدين لقب خواند يا به تعبير دقيق تر خداوند او را در تورات با اين لقب معرفى فرمود[=&amp][3][/]واو را بدين لقب خواندند چون علم را شكافت و در گستره پهناور آن وارد شد. آن امام بزرگوار را به خاطر شباهت بسيار به رسول خدا، «شبيه» هم مى‏خواندند.[=&amp][4][/][/]

ديگر القاب امام باقر (ع) عبارت بوداز: امين، شاكر، هادى، صابر و شاهد

سلام خاص پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) به امام باقر(عليه السلام).

از ويژگيهاى امام باقر عليه‏السلام، اين است كه رسول خدا صلى‏ الله‏ عليه‏ وآله وسلم، توسط جابربن عبدالله انصارى به وى سلام رساند.

امام صادق عليه‏السلام مى‏ فرمايد:

[=Tahoma]«انَّ لِأَبى مَناقِبَ ماهِىَ لِابائى انَّ رَسُولَ اللَّهِ قالَ لِجابِرٍ انَّكَ تُدْرِكُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِىّ فَاقْرَأْهُ مِنِّى السَّلامُ»[=&amp][5][/].[/]

پدرم مناقبى دارد كه براى اجدادم، آن مناقب نبوده است، (ازجمله اين كه) رسول خدا صلى الله‏ عليه‏وآله وسلم به جابر فرمود: همانا تو محمدبن على را درك مى‏كنى، پس سلام مرا به او برسان.

جابر عمرى دراز يافت وخدمت امام باقر(عليه السلام) رسيد و سلام پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله) را به وى ابلاغ كرد و از محضر پر فيضش استفاده‏ها برد.

:Gol::Gol::Gol:

امام عظيم الشأن و بنيانگذار جمهورى اسلامى (قدس سره)در مورد آن حضرت مى ‏فرمايد:

[=Tahoma]«ما مفتخريم كه باقرالعلوم (كه) بالاترين شخصيت تاريخ است و كسى جز خداى تعالى و رسول صلى الله عليه وآله وائمه معصومين عليهم السلام، مقام او را درك نكرده ونتوانند درك كرد، از ماست». [=&amp][6][/][/]

1.بحار الانوار،ج46ص213،ارشاد،ص279.
2.بحارالانوارج46ص215.اعیان الشیعه،ج8ص390
3.اصول کافی ج1ص390،بحار الانوارج46ص223.
4.سیرة الامام الباقر،حسین الشاکری،ج1ص20.
5.تنقیح المقال،المامقانی،ج1ص199.
6.صحیفه نور ،ج21ص171.

عنوان را که نگاه کردم فکر کردم که حتما منظور حضرت محمد یاحضرت علی یا

حضرت فاطمه یا سید الشهداء علیهم السلام هستند

میخواهم لطف کنین وبگویید چه بعدی از ابعاد وجودی امام محمد باقر را در نظر گرفته اید که بشود بتوان گفت

که او بزرگترین شخصیت تاریخ است ؟

تاریخ اسلام ؟
تاریخ جهان ؟
تاریخ شیعه؟
تاریخ علم ؟

[="red"]از نظر بعد دینی [/]

در تاریخ اسلام که حضرت محمد است

در تاریخ جهان که باز به نظرم حضرت محمد است

در تاریخ شیعه هم که امام علی و امام حسین به ذهن می آیند

از نظر مادی و علمی

مثالهای زیادی می توان گفت که بزرگترین شخصیت تاریخ چه کسانی بوده اند

که در دنیای دانش و علم بسیار تاثیر گذار تر از ایشان خود را نشان داده اند

پس اگر می توانید در مورد عنوان وربطش به امام محمد باقر تو ضیح دهید متشکرم

غلامعلی نوری *;28669 نوشت:
عنوان را که نگاه کردم فکر کردم که حتما منظور حضرت محمد یاحضرت علی یا

حضرت فاطمه یا سید الشهداء علیهم السلام هستند

میخواهم لطف کنین وبگویید چه بعدی از ابعاد وجودی امام محمد باقر را در نظر گرفته اید که بشود بتوان گفت

که او بزرگترین شخصیت تاریخ است ؟

تاریخ اسلام ؟
تاریخ جهان ؟
تاریخ شیعه؟
تاریخ علم ؟

از نظر بعد دینی

در تاریخ اسلام که حضرت محمد است

در تاریخ جهان که باز به نظرم حضرت محمد است

در تاریخ شیعه هم که امام علی و امام حسین به ذهن می آیند

از نظر مادی و علمی

مثالهای زیادی می توان گفت که بزرگترین شخصیت تاریخ چه کسانی بوده اند

که در دنیای دانش و علم بسیار تاثیر گذار تر از ایشان خود را نشان داده اند

پس اگر می توانید در مورد عنوان وربطش به امام محمد باقر تو ضیح دهید متشکرم


1-اگر مطلب را تا انتهاء ملاحظه می فرمودید :می دیدید که این عنوان را امام خمینی (ره)در وصیت نامه خویش آورده اند و نگارنده از امام اقتباس نموده است.
2- اهل البیت (ع)را از سه جهت میتوان نگاه نمود :1- مقام نورانیت که همان ولایت کامله الهی است ،که از این جهت هیچ فرقی بین آنها نیست.2-از جهت ابوّت وبنوّت که از این جهت پدر برتر از فرزند است لذا امیرالمؤمنین برتر از بقیه ائمه است و پیامبر(ص) برتر از همه(سخن شما از این جهت درست است) 3- از جهت خصائص که از این جهت هر امامی خصائصی دارد که از آن جهت از بقیه برتر است لذا می بینیم با اینکه همه امامان (ع)شهید شده اند اما امام حسین (ع) سید شهدا است . وسخن امام (ره) ناظر به جهت سوم است که امام باقر (ع) از جهت نشر حقائق محمدی (ص) و معارف غنی توحیدی پیشتازند
.

صدرا;28683 نوشت:
1-اگر مطلب را تا انتهاء ملاحظه می فرمودید :می دیدید که این عنوان را امام خمینی (ره)در وصیت نامه خویش آورده اند و نگارنده از امام اقتباس نموده است.
2- اهل البیت (ع)را از سه جهت میتوان نگاه نمود :1- مقام نورانیت که همان ولایت کامله الهی است ،که از این جهت هیچ فرقی بین آنها نیست.2-از جهت ابوّت وبنوّت که از این جهت پدر برتر از فرزند است لذا امیرالمؤمنین برتر از بقیه ائمه است و پیامبر(ص) برتر از همه(سخن شما از این جهت درست است) 3- از جهت خصائص که از این جهت هر امامی خصائصی دارد که از آن جهت از بقیه برتر است لذا می بینیم با اینکه همه امامان (ع)شهید شده اند اما امام حسین (ع) سید شهدا است . وسخن امام (ره) ناظر به جهت سوم است که امام باقر (ع) از جهت نشر حقائق محمدی (ص) و معارف غنی توحیدی پیشتازند
.

سرم به دیوار بلندی خورد متشکرم

گوشه ای ازمکارم اخلاق امام باقر«علیه السلام»

امام باقر«عليه السلام»از نظر رفتار و ويژگيهاى اخلاقى چون ديگر امامان (عليهم‏السلام )آيينۀ تمام نماى پيامبر «صلي الله عليه وآله» والگو و اسوه ره پويان حق بود که به مواردی مختصرا اشاره می شود:

الف- عبادت و بندگى:
امام باقر«عليه‏السلام»درعبادت، راز و نياز و ياد حق همچون‏پدران بزرگوارش پيشتاز بود. هيچ گاه ازياد حق غافل نشد و خوف از قهر و غضب خدا و شوق لقاى حق او را بى تاب نموده بود. امام صادق«عليه‏السلام »دراين رابطه مى‏فرمايد:
«پدرم همواره به ياد خدا بود. در حال راه رفتن و غذا خوردن و حتّى هنگام سخن گفتن نيز از ياد خدا مشغول نمى‏شد. مى‏ديدم كه زبانش به ذكر «لااله الاالله» در حركت است.
صبحگاهان ما را جمع مى‏كرد و تا طلوع خورشيد به ذكر خدا وا مى‏داشت، آن را كه مى‏توانست قرآن بخواند، به قرائت قرآن و ديگران را به ذكر گفتن امر مى‏كرد»[1]

خادم امام باقر«عليه‏السلام» نقل مى‏كند:
«به همراه امام باقر«عليه السلام»به قصد حج هم سفر شديم. هنگامى كه امام داخل مسجد الحرام شدند و چشمانشان به خانه كعبه افتاد، صدايشان را به گريه بلند نمودند. عرض كردم: پدرومادرم فدايتان باد، مردم متوجه شما هستند، كاش صدايتان را بلند نكنيد (آهسته تضرع كنيد، زيرا به گمان او اگر مردم امام را در اين حال مى‏ديدند، براى امام كسر شأن بود.) امام در جوابش فرمودند:
«وَيْحَكَ ياافْلَحُ وَلِمَ لا ارْفَعُ صَوْتى بِالْبُكاءِ لَعَلَّ اللَّهَ تَعالى يَنْظُرُ الَىَّ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ فَافُوزَ بِهاغَداً»

واى بر تو اى افلح، چرا صدايم را به گريه بلند نكنم، شايد (به خاطر اين تضرع وزارى من) خداى تعالى نظر رحمتى برمن كند و بدان سبب در فرداى قيامت رستگار شوم.
بعد امام طواف خانه كرد و پشت مقام به ركوع (نماز) ايستاد وهنگامى كه از نمازفارغ شد موضع سجده امام«علیه السلام»از اشك چشمهايش خيس شده بود».[2]

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] [=Times New Roman]. بحار الانوار،ج46ص297.
[=Times New Roman]

[=Times New Roman][2][=Times New Roman] [=Times New Roman]. بحارالانوار،ج46ص289.
[=Times New Roman]

امام صادق«عليه‏السلام» مى‏فرمايد:
«شبها براى پدرم بسترش را آماده مى‏كردم و وقتى او به بستر مى‏رفت، من نيز به بستر خويش مى‏رفتم. شبى پدرم دير آمد به سراغ ايشان به مسجد آمدم؛ ديدم درتنهايى وسكوت مسجد به سجده رفته و زمزمه ناله‏اش را شنيدم كه مى‏فرمود:
«سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ انْتَ رَبّى‏ حَقَّا حَقّاً سَجَدْتُ لَكَ يارَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً اللَّهُمَّ انَّ عَمَلى‏ ضَعيفٌ فَضاعِفْهُ لى‏ اللَّهُمَّ قِنى‏ عَذابَكَ يَوْمَ تَبْعَثُ عِبادَكَ وَ تُبْ عَلَىَّ انَّكَ انْتَ التَّوابُّ الَّرحيمُ» [1]
خداوندا تو پاك و منزّهى و به حق پروردگار منى و من از سرطاعت و بندگى و به پيشگاه تو سجده كرده‏ام. خدا يا عمل من، كم وبي مقداراست. آن رابرايم چند برابر گردان.
خدايا مرا در روز برانگيختن بندگانت، از عذابت درامان بدار و بر من توبه و رحمت آور كه تو بسيار باز گشت كننده (بر بندگان و پذيرنده عذر آنان) و مهربان هستى».

8. بحار الانوار،ج46ص301.

ب- تسليم و رضا:
رضا و تسليم درمقابل خواست الهى ومقدرات آسمانى از مقامات عالى بندگان صالح است. امامان«عليهم‏السلام»به عنوان انسانهاى نمونه، درمقابل مقدرات الهى به طور كامل تسليم و راضى بودند.
گروهى از اصحاب امام خدمت ايشان رسيدند. درآن هنگام يكى از فرزندان امام مريض بود وامام نسبت به آن فرزند توجه خاص نشان مى‏داد و به خاطر كسالت وى غمگين و بي قرار بود.
ياران امام با مشاهده اين حالت امام ترسيدند كه اگر آن فرزند از دنيا برود. از امام حركتى ببينند كه خوش نداشته باشند. (امام در نظر آنان از جلالتى خاص برخوردار بود و ترسيدند شايد امام اظهار جزع و فزعى كند كه خلاف انتظار آنان باشد).
چيزى نگذشت كه ضجّه و زارى اهل خانه (بر مصيبت آن فرزند) برخاست ولى امام باچهره‏اى گشاده، برخلاف حالت قبلى، برآنان‏ وارد شد. آنان به امام عرض كردند: فدايت شويم، حالت غم واندوه شما ما را به هراس انداخته بود كه مبادا در صورت وقوع مصيبت حالتى براى شما پيش آيد كه ما را اندوهناك گرداند.
امام درجواب فرمود:
«انَّا نُحِبُّ انْ نُعافِىَ فيمَنْ نُحِبُّ فَاذا جاءَ امْرُاللَّهِ سَلَّمْنا فيما احَبَّ.»[1]ما دوست داريم از جهت عزيزانمان در عافيت و سلامت باشيم ولى هرگاه امر خدا بيايد درمقابل آنچه او خواسته، تسليم هستيم.

[=Times New Roman][1][=Times New Roman] . .كافي،ج3ص226.
[=Times New Roman]

صدرا;28683 نوشت:
سخن امام (ره) ناظر به جهت سوم است که امام باقر (ع) از جهت نشر حقائق محمدی (ص) و معارف غنی توحیدی پیشتازند .

سلام
با اینکه امام باقر ع و امام صادق ع را در نشر معارف دین مبین اسلام با هم ذکر می کنند اما ظاهرا به لحاظ کمی ( روایات و اصحاب ) امام صادق ع بر پدر گرامیشان سبقت دارد اما با توجه به لقب خاص حضرت باقر ع ( باقر العلوم ) و اینکه امام صادق ع نیز اغلب روایات را از پدر گرامیشان نقل می فرمایند مشخص می شود که امام باقر ع بعنوان آغازگر طرح مباحث متکثر معرفتی و دینی بر سایر ائمه ع سبقت دارد نه از لحاظ نشر آنها هرچند از لحاظ نشر نیز در رتبه دوم یا حد اقل سوم قرار می گیرند
موفق باشید

حامد;117535 نوشت:
سلام
با اینکه امام باقر ع و امام صادق ع را در نشر معارف دین مبین اسلام با هم ذکر می کنند اما ظاهرا به لحاظ کمی ( روایات و اصحاب ) امام صادق ع بر پدر گرامیشان سبقت دارد اما با توجه به لقب خاص حضرت باقر ع ( باقر العلوم ) و اینکه امام صادق ع نیز اغلب روایات را از پدر گرامیشان نقل می فرمایند مشخص می شود که امام باقر ع بعنوان آغازگر طرح مباحث متکثر معرفتی و دینی بر سایر ائمه ع سبقت دارد نه از لحاظ نشر آنها هرچند از لحاظ نشر نیز در رتبه دوم یا حد اقل سوم قرار می گیرند
موفق باشید

با سلام و تشکر:Gol:

در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب می خواندند زیرا علوم را می شکافت و باز می کرد. در صحاح آمده است: «تبقر، یعنی توسع در علم ». و در قاموس گفته شده است: محمد بن علی بن حسین را باقر می خواندند چون در علم تبحر داشت. در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر می خواندند چرا که علم را می شکافت و به اصل آن پی می برد و فروع علم را از آن استنباط می کرد و دامنه علوم را می شکافت و وسعت می داد. ابن حجر در صواعق می نویسد: «او را باقر می خواندند و این کلمه از«بقر الارض »اخذ شده است، یعنی آنکه زمین را می شکافد و مکنونات آن را آشکار می کند. زیرا او نیز گنجینه های نهانی معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار می کرد. »از این رو درباره وی گفته می شد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است.

بی شک منظور نظر امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در تخصیص عنوان بزرگترین شخصیت تاریخ، به امام باقر (ع) معطوف به این خصوصیت است که نبی اکرم (ص) اختصاصاً به ایشان داده است.

پر واضح است که در حقیقت، اساس و بنیان آغاز نشر معارف، از شکافندگی و اشکار ساختن اسرار معارف الهی شکل می گیرد و این خصوصیت تنها در خصوص امام باقر (ع) ذکر شده و چنانکه شما نیز اشاره فرمودید امام صادق (ع) اغلب روایاتشان را از قول پدر بزرگوارشان نقل می نمودند و این یعنی نشر نشر، یعنی امام باقر (ع) این معارف را در یک طیف محدودتری انتشار داده بودند و سپس توسط امام صادق (ع) در طیفی وسیع تر منتشر شده است.

در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجده های فراوان، پیشانی اش شکاف برداشته بود. برخی هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر می خواندند. آنگاه به نقل سخن جوهری در صحاح می پردازد.

شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفی پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر می گفتند؟گفت: «چون علم را می شکافت و اسرار آن را آشکار می کرد». در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفته اند برای هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که برای امام باقر (ع) . محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سی هزار حدیث پرسش کردم.

موفق باشید ...:Gol:

عبادت امام باقر علیه السلام
1 - ذهبي مي‏گويد: «آن حضرت شبانه روز «150» رکعت نماز به جا مي‏آورد».[1]
2 - ابن صباغ مالکي از يکي از اهل علم و خير نقل مي‏کند که گفت: من بين مکه و مدينه بودم که ناگهان شبحي را در بيابان مشاهده کردم که گاهي ظاهر و در وقتي غايب مي‏شد، تا اين‏که به من نزديک شد، دقت کردم ديدم نوجواني هفت يا هشت ساله است. بر من سلام نمود و من نيز جواب سلام او را دادم. گفتم: از کجا مي‏آيي اي نوجوان؟! فرمود: از جانب خداوند. عرض کردم: به کجا مي‏روي؟ فرمود: به سوي خداوند. عرض کردم: زاد و توشه تو چيست؟ فرمود: تقوي. عرض کردم: تو کيستي؟ فرمود: مردي از عرب. عرض کردم: از کدامين عرب؟ فرمود: از قريش. عرض کردم: توضيح بده که پسر چه کسي هستي؟ خداوند تو را عافيت دهد. فرمود: من مردي هاشمي هستم. گفتم: براي من معيّن کن. فرمود: من مردي علوي هستم. آن‏گاه بعد از قرائت اشعاري فرمود: «من ابوجعفر محمّد بن عليّ بن الحسين بن علي بن ابي طالبم». سپس نگاه کردم و کسي را نديدم، و ندانستم که به زمين فرو رفت و يا به آسمان پر کشيد.[2]
3 - افلح از مواليان امام باقرعليه السلام مي‏گويد: با محمّد بن علي به حجّ مي‏رفتيم. چون حضرت وارد مسجدالحرام شد، به خانه خدا نظر کرد و با صداي بلند گريست. به او عرض کردم: پدر و مادرم به فدايت! مردم شما را نظاره مي‏کنند، اگر کمي آهسته‏تر گريه کنيد بهتر است. حضرت فرمود: واي بر تو اي افلح! چرا گريه نکنم، شايد خداوند از اين گريه بر من نظر رحمت نمايد تا بتوانم به توسط آن فرداي قيامت به فوز نايل شوم. آن‏گاه دور خانه خدا طواف کرد و آمد و در کنار مقام، رکوع به جاي آورد. و سر از سجود خود برداشت، ناگهان مشاهده کردم که محلّ سجده‏اش از اشکان چشمش مرطوب است.[3]
ابن عساکر از مدائني نقل کرده که گفت: در حالي که محمّد بن علي بن الحسين در آستانه کعبه ايستاده بود، شخصي اعرابي بر او وارد شد و به حضرت عرض کرد: آيا هنگامي که خدا را عبادت مي‏کني مشاهده نموده‏اي؟ حضرت و کساني که دور او بودند، سرها را به زير افکندند. آن‏گاه حضرت سر خود را بلند کرده و به او فرمود: من خدايي را که نبينم عبادت نخواهم کرد. او عرض کرد: چگونه او را ديده‏اي؟ حضرت فرمود: «ديده‏ها با مشاهده چشمان او را نديده است، بلکه قلب‏ها به حقايق ايمان او را ديده است. خداوند به حواس درک نمي‏شود، و به مردم قياس نمي‏گردد. به نشانه‏ها معروف و به علامات توصيف شده است. در قضاوتش ظلم نمي‏کند. از اشياء جدا و اشياء نيز از او جدا است. هيچ چيز همانند او نيست. اين است آن خدايي که به جز او خدايي نيست».
اعرابي گفت: خداوند داناتر است که کجا رسالتش را قرار دهد.[4]

[1] . تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 125.

[2] . الفصول المهمّة، ص 220.

[3] . صفة الصفوة، ج 2، ص 110.

[4] . ترجمه امام باقرعليه السلام از تاريخ ابن عساکر، ص 147و148.

موضوع قفل شده است