ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید

ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید

نقل قول:
ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید
نه
همه ذهن دارن اما همه عقل ندارن!
همه همیشه روح دارن ولی همیشه خیال نمیکنن!
مثنکه روح ازینا جدا هست

قل الروح من امر ربی ما اوتیتم من العلم الا قلیلا

:Gig:


alisadra;116675 نوشت:
ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید

سلام
به حسب بیان آشنایان به مراتب ادراکات انسانی ، انسان دارای پنج مرتبه ادراکی است
1- مرتبه ادراک حسی
2- مرتبه ادراک خیالی یا مثالی
3- مرتبه ادراک وهمی
4-مرتبه ادراک عقلی
5- مرتبه ادراک مافوق عقل
البته بعضی مرتبه وهم را عقل ساقط می دانند که با این حساب انسان چهار مرتبه ادراکی دارد .
و ظاهرا ذهن همان مرتبه قوه خیال انسان است که کارش صورتگری مفاهیم و ادراکات حسی است
موفق باشید

alisadra;116675 نوشت:
ایا ذهن همان عقل ونفس و روح وخیال است لطفا جواب دهید



با سلام و تشکر:Gol:




اینها همه که بر شمردید هر کدام ساحت و شأنی جداگانه دارند و هر کدام با دیگری رابطه هایی مستقیم و غیر مستقیم دارند.




ذهن، نمودی از هوش و آگاهی تجربیست که بنا به تعاریف، مرکب از اندیشه، ادراک، حافظه، احساسات، امیال، تخیل و کلیه فرآیند شناخت ناخودآگاه است. واژه ذهن، بطور ضمنی اشاره به فرآیند فکری استدلال دارد.در تئوری‌های معاصر که بر پایه پژوهش‌های علمی درباره مغز است، ذهن را بُعدی ثانویه از مغز می‌داند که دارای دو نمود خودآگاه و ناخودآگاه است.




به بیانی دیگر، ذهن، نقش مرکزی استراتژیک در مغز انسان را ایفاء می کند که شئون مختلفی داشته و قوای مختلفی را اداره می کند و از انجمله است قوه حافظه انسان، که قوه گیرندگی افراد است، می توان گفت: همه این قوه و این شأن را دارا هستند. مرکز جمع آوری اطلاعات از طرق حواس پنجگانه.




یکی دیگر از شئون ذهن قوه فاهمه است و نقش این قوه فراتر از قوه حافظه و گیرندگی ذهن است. می توان گفت: قوه فاهمه، شأنی است که نقش تجزیه و تحلیل و تفهیم و تفهم را در ذهن آدمی بر عهده دارد.




عقل، پایگاه حیاتی تعقل و اندیشه است که بالقوه در همه وجود دارد اما برای رسیدن به فعلیت، نیاز به بکارگیری این قوه است، همان تعقل و اندیشیدن، درگیر کردن ذهن و قوای حافظه و فاهمه در این پایگاه با استفاده از اطلاعات موجود در ذهن و مغز صورت می گیرد.




اما نفس و روح، در لغت نفس با روح به يك معنا گرفته شده، ولي براي آن دو معناي ديگر گفته اند.




نفس به معاني: روح، چشم زخم، خون، جسم(بدن)، شخص انسان، عظمت و مردانگي آمده است. و روح به معاني: وسيلة حيات و زنده ماندن، نفس، لطيف، وحي، ملاك، حكم الله و روح القدس آمده است.




بحث های پیچیده و بسیاری در علم النفس و شناخت حقیقت روح بین دانشمندان شده که قابل تأمل اند. که مجال بسیاری را می طلبد.




قرآن اشارات ظریف و دقیقی به حقیقت روح و نفس انسانی نموده و روایات بسیاری حول این دو مطلب از معصومان (ع) بیان شده که حائز اهمیت اند. (رجوع شود به آیات مربوط به نفس و روح).




قلب آدمی نیز در وجود انسان در کنار نفس و روح و ذهن و عقل از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در روایات نیز به قلب و کاربرد آن در سعادت و شقاوت انسان توجه ویژه ای شده است.




و اما خیال، از نظر متفكران اسلامي، خيال نه تنها به معني صورت خيالي است بلكه به معني قوه خيال نيز تلقي مي‌شود. قوه خيال يكي از حواس باطني است كه مدرك صور جزئيه است، در برابر عقل كه مدرك كليات است. پس حس و خيال با صورت جزئيات سروكار دارند و عقل با معني كليات است. و هم نيز در نظر فلاسفه با معاني جزئي سروكار پيدا مي‌كند.




به بیانی دیگر، حواس در نظر فلاسفه اسلامي عبارتند از حواس ظاهري (بينايي، شنوايي، بويايي، چشايي و بساوايي) و حواس باطني (حس مشترك، خيال، وَهم، حافظه و متصرفه).




خيال در زمره‌ي حواس باطني است و مُدرك صورت محسوسه‌ي شيء غايب يا خزانه‌ي صور محسوسه است. پس خيال در اصطلاح هم به صورت باقي‌مانده در نفس بعد از غيبت شيء محسوس متعلق به آن اطلاق مي‌گردد و هم به مُدرك آن (هم صورت خيالي است و هم مدرك صورت خيالي). صورت خيالي مقابل صورت عقلي قرار مي‌گيرد.




موفق باشید ...:Gol:


اگر ساده بخواهیم ؟

با سلام
اگر سوال ارتباطی با تاپیک نداره به بزرگی خودتون ببخشید!!
هرچقدر گشتم تاپیکی مناسبتر از این تاپیک پیدا نکردم!!

در قرآن مجید در برابر واژه قلب ( دل) چه واژه ای قرار دارد؟ مثلا مغز !!
آیا قرآن برای مغز در برابر "دل" اصالتی قائل هست ؟؟
چند بار کلمه قلب ( دل ) و چند بار کلمه مغز یا هم معنی آن در قرآن تکرار شده است؟!!

با تشکر

با سلام و احترام
انسان دو جزء دارد: جسم و روح.
جسم همين بدن مادي (دست و پا و سر و...) است كه از جنس گوشت و استخوان و... ساخته شده است. مخ كه درون كاسه سر قرار دارد، از جنس ماده و جزء جسم است. هر يك از اين اعضا وظيفه و عملكرد خاصي را به عهده دارند، وظيفه مغز وظيفه تنظيم فعاليت اندام‏هاي مختلف بدن است و فعاليت‏هاي شيميايي كه در هنگام فكر كردن صورت مي گيرد، در مغز انجام مي شود.
امّا روح آدمي همانند فرمانروا و حاكمي است كه بر كشور بدن حكومت مي نمايد و تمامي امور بدن و عكس العمل‏هاي بدن با تدبير روح انساني است و جسم انساني، همانند ابزاري در دست روح مي باشد.
به همين دليل هنگامي كه روح از بدن خارج مي شود، مرگ فرا مي رسد و هر گونه تعلق روح به بدن قطع مي شود و جسم ديگر حركتي ندارد، و به صورت مرده در مي آيد.

اما عقل جزء قواي روح است، نه جسم و رابطه‏اي با مغز ندارد. بنابراين، مغز جزئي از عقل نيست، بلكه مغز و ديگر اجزاي جسماني، ابزار روح هستند.
كار عقل، درك كليّات و تفكر است و مغز از طريق عصب‏ها با ديگر اجزاي بدن ارتباط دارد.
جسم و مغز انسان قابل ديدن است، امّا روح و عقل انساني چون غير مادي و امر مجرداند، قابل ديدن نيستند.
روح در هيچ يك از اجزاي بدن مستقر نيست. بلكه روح امري مجرد است و با بدن همراهي و نسبت به آن نوعي تدبير و فرماندهي و سرپرستي دارد.

همچنان كه خداوند حاكم فرمانروا و مدبر هستي است وبا جهان هست ولي نه بهاين معنا كه در جايي مستقر باشد بل احاطه قيومي به عالم دارد. روح نيز با بدن در مرتبه نازل‏تري شبيه همين رابطه رادارد. بنابراين رابطه روح و بدن را هرگز از منظر فيزيولوژيك نمي‏توان نگريست. زيرا فيزيولوژي تنها قادر به كشف روابط اجزا و عناصر فيزيكي و بدني است.

ایاگرساده بگوییم اینها واژه های همانند برای روح است درسته؟

موضوع قفل شده است