دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟

درود بر دوستان گرامی

پرسش: دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟

کدام گزاره صحیح است؟

هر دو صحیح اند؟

هیچ کدام به طورمطلق صحیح نیستند و پاسخ دیگری وجود دارد؟

لطفاً راهنمایی فرمایید

سیاوش بزرگمهر;10989 نوشت:
دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟ کدام گزاره صحیح است؟ هر دو صحیح اند؟ هیچ کدام به طورمطلق صحیح نیستند و پاسخ دیگری وجود دارد؟


سلام

جناب بزرگمهر عزيز منظورتان از در خدمت بودن چيست؟ يعني همان نياز انسان به دين و نياز دين به انسان است؟

اگرمنظورتان اين است لطفا بيشتر توضيح دهيد؟

باتشكر

ه

طاها جان درود

آیا اصل، انسان است و دین برای کمک به بهتر زندگی کردن و حفظ انسان است یا بالعکس؛ اصل، دین است و انسان باید به هر قیمتی (حتی بذل جان) برای حفظ دین بکوشد.

کدام گزاره صحیح است؟

هر دو صحیح اند؟

هیچ کدام به طورمطلق صحیح نیستند و پاسخ دیگری وجود دارد؟


سپاس از لطف شما در احساس مسؤولیت برای پاسخگویی

سیاوش بزرگمهر;11000 نوشت:

[=arial]آیا اصل، انسان است و دین برای کمک به بهتر زندگی کردن و حفظ انسان است یا بالعکس؛ اصل، دین است و انسان باید به هر قیمتی (حتی بذل جان) برای حفظ دین بکوشد.

[=arial]کدام گزاره صحیح است؟

[=arial]هر دو صحیح اند؟

[=arial]هیچ کدام به طورمطلق صحیح نیستند و پاسخ دیگری وجود دارد؟

[=arial]با عرض سلام به نظر بنده در مورد اینکه اصل با دین است یا انسان اصالت با انسان است و دین برای به سعادت رساندن انسان وضع شده و اگر در مواردی هم داریم که انسان بر حفظ دین امر شده به این جهت است که راه هدایت خودش را حفظ کند و اگر برای حفظ دین نکوشد خودش ضرر کرده که البته مراد از خود خود نوعی است نه خود فردی
[=arial]باز برای بحث بهتر اگر منظورتان را کمی بیشتر توضیح دهید بهتر است.

در صورتی که بپذيريم ، دين در خدمت انسان است تمام پايه و سيستم اجتماعی شکل خاصي می گيرد .

سئوال بعد آن است که آيا همه ی دين ها در خدمت انسان است ؟ يا آن که دين برای کمک به بشر نازل شده است ؟ خداوند در قرآن می فرماِيد همه چيز را برای انسان آفريده است امّا محدوده ی بهره برداری انسان چقدر است ؟ اگر او را مالک مطلق بدانيم .

در آن صورت اگرخواستها ، نيازها و روابط و مناسبات آدمی تغيير کرد ، در آن حال اين انسان با دين چه خواهد کرد ؟ آيا دين نيز دچار تغييراتی و تحولی همه جانبه می شود خواهد شد ؟

اگر به فرض پاسخ این سئوال هم مثبت باشد کدام حوزه و قلمروی دین دچار تغییرات خواهد شد ؟ آيا اصول و کليات دين هم تغيير می کند ؟ يا آن که در تعيين مصاديق و امور جزئی اين تحولات ايجاد خواهد شد ؟

در فرض دوم که گفته و پذيرفته شود انسان در خدمت دين می باشد ، اين خدمت چگونه است مرز آن کدام است ؟ تحولات اجتماعی و سياسی چگونه صورت می گيرد ؟

آيا جامعه ای که دچار تحولات و تغييرات اساسی شده ، می تواند در خدمت دينی باشد که اصول آن ثابت است ؟ اساساً آيا دين چيزی هست که بشر خادم آن گردد . شيوه نظارت بر خدمت چگونه و از طرف چه کسی خواهد بود ؟

در چنين وضعی آيا امکان انحراف دين وجود ندارد ؟ اگر متوليان دين خود منحرف شده ، تفاسير و برداشتهايی را ارائه دادند که با هدف اوليه دين يا جامعه تطابق نداشته باشند ، در اين صورت چه وضعی در جامعه رخ خواهد داد؟

نکته مهم ديگر که در صفحات قبل هم به آن اشاره شد . چه نوع تحول و تغييراتی را بايد در حوزه دين پذيرا شد که کليت آن را به خطر نياندازد ، يا اصول و ويژگی های اصلی آن را تغيير ندهد . يعنی دين در دامان فرهنگ نيفتد .

در پاسخ به سئوالات فوق عده ای معتقدند که اساساً اديان برای خدمت به انسان نازل شده انددين وسيله ای برای رشد و ترقی و تعالی انسان ها ست ، نه آن که به عکس مردم برای خدمت به دين آمده باشند .

زيرا که هدف دين رشد آزادگی و بندگی خدا در انسان است و آن دينی که مردم را به بردگی ، يا اطاعت کورکورانه از غير خدا و انسانی ديگر فرا می خواند در واقع بر خلاف اهداف دين واقعی عمل کرده و می کند .

تاريخ اديان و مذاهب نيز نشان داده است که پيامبران و مردان حق هيچ يک برای مأموريت خود يا خدمت به مردم حق دلالی و واسطه بودن نخواسته يا چشم داشت مادی از مردم و جامعه نداشته اند .آنان همه تلاشهاي و فعاليتهاي شبانه روزي خود را بدون چشم داشت مادي از مردم و جامعه داده اند.

در حالی که پاره ای از کاهنان و مؤبدان بوده اند که دين را وسيله ای برای حاکميت و سوء استفاده مادی خود قرار داده و کوشيده اند افراد جامعه را به اين طريق به بندگی و اسارت خود وادار سازند .

امّا دين واقعی برای رشد و تعالی و ساختن انسان ، بازگرداندن او به فطرت پاک و اصيل ، برقراری سعادت وسلامت و آرامش در جامعه و خلاصه سعادت بشر بوده است در حالی که پس از مدتی که از ظهور هر دين الهی گذشته است ، فرهنگ و متوليان آن دست به کار شده اند ،

به تدريج سياستمداران و حکام دست در دست برخی روحانی نمايان به تحميق و استثمار مردم پرداخته و دين را ابزاری برای سرکوب مخالفان و توجیه عملکرد خود و وضع موجود جامعه ساخته اند .

و اين کار با هدف کلی تثبيت قدرت حکام صورت می گيرد .به عبارت ديگر روند جريانات و تغييرات فرهنگی و سياسی در جامعه سبب می شود که اصول و ارزش های اوليه و والای دين تغيير جهت و ماهيت داده و به شکلی درآيد که کاملاً مخالف با اهداف و مقاصد اوليه خود گردد .

از اين رو انسان نسبت به اين دين بی علاقه شده و انگيزه های خود را از دست داده و اين امر سبب پيدايش و رونق گرفتن دکان ايدئولوژيها و مکاتبی است که با طرح شعارهای زيبا و عوام فريب مردم ساده را به سوی خود جلب می نمايند .

پيداِيش و تعدد مسلکها و مذاهب در هر دين از همين نکته ناشی می شود


بسم الله الرحمن الرحیم
دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟
اساسا این سوال درست طرح نشده است.از دید هستی شناسی باید بررسی کرد آیا انسان ابتدا خلق شده و سپس برای بهتر زیستن او دین به وجود آمد و در اختیارش نهاده شده ؟
ویا اینکه دین به وجود آمد چون نیازمند به معتقد بود انسان آفریده شد؟
باید گفت موضوع دین چیزی جز خدا نیست و آن نیز همه چیز است بلکه بالاتر.چرا که خالق تمامی کائنات است.دین نیز همانا دستورات این موجود مطلق است در ادوار زمانی مختلف در راستای هدایت آدمی.از آنجا که ارزش هر چیزی به موضوع آن است بنابراین ارزش دین بالاتر از هر شی قابل تصور است لذا این انسان است که در خدمت دین قرار میگیردبا انجام فرائض الهی و ترک نواهی در واقع در خدمت خدا قرار می گیرد .شایان ذکر است که این انسان است که نیازمند دین است زیرا منابع معرفتی اش توان رسیدن به مطلوب را ندارد.خداوند از روی لطف و رحمتش به آدمی منت مینهد و دین را در آختیارش می گذارد.چنانچه انسان به دستورات خدا که در قالب دین مطرح می شود عمل کند دین در او متبلور می شود و یک شخصیت تمام دینی می شود.

سیاوش بزرگمهر;10989 نوشت:
[=arial]درود بر دوستان گرامی


[=arial]پرسش: دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟


[=arial]کدام گزاره صحیح است؟ هر دو صحیح اند؟ هیچ کدام به طورمطلق صحیح نیستند و پاسخ دیگری وجود دارد؟


[=arial]لطفاً راهنمایی فرمایید

با سلام

دین و انسان، یک رابطه و تعامل دو سویه دارند:

انسان حق دارد که بر اساس فلسفه و هدف آفرینش به سرمنزل مقصود و کمال برسد.

دین آمده تا انسان را در مسیر هدایت و کمال قرار داده و به سر منزل مقصود برساند.

از این جهت هم انسان در نسبت با دین حق دارد و هم دین بر انسان حق پیدا می کند.

حق انسان بر دین آنست که راه کمال و سعادت را به وی بنمایاند و حق دین بر انسان، اطاعت و حفظ دین از خطر تحریف و دشمنی معاندان، با آن است تا جائیکه حتی جانش را برای حفظ آن تقدیم دارد.

مگر نه آنست که انسان حق آزادی و امنیت دارد، امنیت و آزادی ای که زمینه و مقدمۀ داشتن آرامش "من جمیع جهات" و حق انتخاب و اختیار برای حرکت در مسیر کمال و سعادت مورد نظر دین اند.

حال، در عالَمِ واقع، بوضوح می بینیم که اگر این حقوق مقدماتی یعنی امنیت و آزادی انسان مورد تهدید قرار گیرند انسان با همۀ وجود و دارائی اش و حتی با جانش از این حقوق الهی و خدادادی محافظت می کند.

یک گام پایین تر؛ در حفاظت از حریم خانواده و ناموس و حتی تمامیت ارضی و استقلال میهن اش، (که از شقوق امنیت و آزادی اند) از همه چیزش و از جانش می گذرد.

چگونه است که دین که بالاترین، متعالی ترین و حقیقی ترین حق را نسبت به انسان دارد، شایستۀ دفاع، از خودگذشتگی و جانفشانی برای آن نباشد.

به عبارتی می توان گفت این سؤال، انحرافی متعمدانه در یک بدیهی فطری- عقلانی است.

موفق باشید ...:Gol:

:Gig:

سیاوش بزرگمهر;10989 نوشت:
دین در خدمت انسان است یا انسان در خدمت دین؟

سلام
پاسخ به این سوال در گرو شناخت : انسان و دین است
اگرما انسان را در تمام شوونش بشناسیم خواهیم دانست دین از او جدا نیست
بلکه دین بیان حقایق و آداب شانی از شوون والای انسانی است که به همراه مظهر خو در متن جامعه بشری حضور دارد.
حال اگر بخواهیم بین شوون انسانی تفکیک و جدایی قائل شویم مرتبه نازله او با دستگیری دین و عمل بدان به شوون عالیه خود خواهد رسید
پس خود عالیه انسان که در قالب دین ظهور کرد در خدمت تعالی خود نازله اوست تا ترقی یابد و خود نازله هم در خدمت خود عالیه است تا گسترش یابد چه اینکه همه افراد انسانی مخاطب بلکه فردی از او هستند .
پیامبر و امام هم مظهر و تجلی این خود عالیه است .
موفق در پناه حق
موضوع قفل شده است