جمع بندی اسفار اربعه در روایات!

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسفار اربعه در روایات!
سلام علیکم اسفار اربعه مطرح در عرفان اسلامی آیا تنها مبتنی بر ذوقیات و یا مکاشفات بوده یا خبر مبتنی بر آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است. البته از آنجا که ابن عربی چنین اسفاری را تبیین نموده قاعدتا مبنای وی روایات معصومین (علیهم السلام) نبوده اما از دیدگاه کسانی که آنرا پذیرفته اند از حکمای شیعه این سوال قابل توجه است. متشکرم
با نام و یاد دوست               کارشناس بحث: استاد کافی
گلشن said in اسفار اربعه در روایات!
سلام علیکم اسفار اربعه مطرح در عرفان اسلامی آیا تنها مبتنی بر ذوقیات و یا مکاشفات بوده یا خبر مبتنی بر آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام است. البته از آنجا که ابن عربی چنین اسفاری را تبیین نموده قاعدتا مبنای وی روایات معصومین (علیهم السلام) نبوده اما از دیدگاه کسانی که آنرا پذیرفته اند از حکمای شیعه این سوال قابل توجه است. متشکرم
باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید  يکي از تقسيمات معروف اهل معرفت، در مسیر سلوک، اسفار اربعه می باشد. صدر الدين شيرازي در معرفي اين سفرها مي‌گويد: «وَ اعْلَمْ أنَّ لِلسَّلّاكِ‏ مِنَ‏ الْعُرَفاءِ وَ الأوْلياءِ أسْفاراً أرْبَعَةً: أَحَدُها السَّفَرُ مِنَ الْخَلْقِ إلَى الْحَقِّ. وَ ثَانيها السَّفَرُ بِالْحَقِّ فى الْحَقِّ. وَ السَّفَرُ الثَالِثُ يُقابلُ الاوَّلَ لِانَّهُ مِنَ الْحَقِّ إلَى الْخَلْقِ بِالْحَقِّ. وَ الرّابِعُ يُقابلُ الثّانىَ مِنْ وَجْهٍ لِانَّهُ بِالْحَقِّ فى الْخَلْق (1) سالکان عارف و اولياي خدا، چهار سفر معنوي را مي‌پيمايند: سفر اول: سفر از خلق به سوي حق(سفر الي الحق) سفر دوم: سفر در حق[ و اسم‌ها و صفت‌هاي او و تخلق به آن‌ها] با وجود حقاني(سفر في الحق و بالحق) سفر سوم: سفر از حق به سوي خلق با وجود حقاني(سفر الي الخلق بالحق) سفر چهارم: سفر در خلق با وجود حقاني(سفر في الخلق بالحق) پی نوشت:  1.صدرالمتالهين، محمد بن ابراهيم قوام شيرازي،الحکمه المتعاليه في الاسفار العقليه، دار احياء التراث، بيروت، چاپ سوم،1981م، ص ج1،ص13.  
با توجه به این که اسفار اربعه، ناظر به سفر معنوی است، نسبت به "سفر معنوی" می توان به این کریمه اشاره نمود: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ‏ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ (انشقاق/6) اى انسان! يقيناً تو با كوشش و تلاشى سخت به سوى پروردگارت در حركتى، پس او را [در حالى كه مقام فرمانروايى مطلق و حكومت بر همه چيز ويژه اوست و هيچ حكومتى در برابرش وجود ندارد] ديدار مى‏ كنى‏» مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) ذیل آیه شریفه می فرمایند: «الكدح‏ السعي و العناء. انتهى. ففيه معنى السير، و قيل: الكدح جهد النفس في العمل حتى يؤثر فيها انتهى. و على هذا فهو مضمن معنى السير بدليل تعديه بإلى ففي الكدح معنى السير على أي حال و قوله: «فَمُلاقِيهِ‏» عطف على «كادِحٌ‏» و قد بين به أن غاية هذا السير و السعي و العناء هو الله سبحانه‏ (1) "كدح" به معناى تلاش كردن، و خسته شدن است‏. پس در اين كلمه معنى سير است. و بعضى‏ گفته ‏اند:" كدح" تلاش نفس است در انجام كارى تا اينكه آثار تلاش در نفس نمايان گردد. و بنا بر اين، در اين كلمه معناى سير هم خوابيده، به دليل اينكه با كلمه" الى" متعدى شده، پس معلوم مى‏شود كه در كلمه" كدح" در هر حال معناى سير خوابيده است، و جمله" فملاقيه" عطف است بر كلمه" كادح"، و با اين عطف بيان كرده كه هدف نهايى اين سير و سعى و تلاش، خداى سبحان است.» ادامه دارد... پی نوشت: 1.طباطبايى، محمدحسين‏، الميزان في تفسير القرآن‏، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‏، لبنان- بيروت‏،ج20،ص242.              
در سفر اول، سفری که از عالم کثرت «خلق» به عالم وحدت «حق» صورت می گیرد، که با یقظه شروع می شود،سالک در این سفر معنوی، به رفع حجب ظلمانی و نورانی می پردازد. آقا محمد رضا قمشه‌اي در این زمینه می فرماید: بدان‌که سفر، حرکت از موطن يا موقف است، درحالي‌که (رهنورد) با پيمودن مراحل و پشت سر نهادن منازل، روي به سوي مقصود دارد؛ و آن( بر دو قسم است:)صوري، که بي‌نياز از بيان است و معنوي، که بنا به اعتبار اهل شهود چهار قسم است: اول، سفر «من الخلق الي الحق» به واسطه برطرف شدن حجاب‌هاي ظلماني و نوراني که بين سالک  و حقيقت اوست... (1) پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیانی می فرمایند: «أَنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَبْعِينَ‏ أَلْفَ‏ حِجَابٍ‏ مِنْ نُورٍ وَ ظُلْمَة... (2) خداي متعال هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد...» منظور از حجب ظلماني، معاصی، مفاسد و به طور کلی رذائل اخلاقی است كه همواره مانع سير و سلوك و رسيدن انسان به خدا می‌گردند که روایات دوری از معاصی فراوان است و با توجه به اینکه برای رسیدن به حق‌تعالی باید منازلی را طی نمود و از گردنه های صعب العبور سلوکی گذر کرد حجب نورانی عبارت است از هر مرحله از مراحل سير و سلوك روحاني مانند منزل صبر، رضا، تسلیم، توکل،...كه توقف سالك در آن، مانع از صعود به مراحل بالاتر باشد، را حجب نورانی می‌گویند. (3) در واقع هر نوع توجه استقلالی به عوامل رشد و تکامل معنوی، حجاب نورانی نامیده می شود. امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند:«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ‏ حُجُبَ‏ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَة (4) خدایا کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن، و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن، تا دیدگان دل پرده های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد» پی نوشت: 1. قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 2.مجلسى،محمد باقر بن محمد تقى‏،بحار الأنوار(ط- بيروت)،دار إحياء التراث العربي‏،بيروت‏،1403 ق‏، ج55،ص45. 3.عابدی، احمد، دو ماهنامه آینه پژوهش، شماره 79، حجاب های نورانی و ظلمانی از دیدگاه امام خمینی،ص 48 – 59. 4.ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القديمة)، دار الكتب الإسلاميه‏،تهران، 1409ق،ج2،ص687.    
انسان سالک، با شروع در سفر دوم، به واسطه غورش در اسماء و صفات حق‌تعالي، وجود حقاني پيدا مي‌کند و به نور حق منور مي‌گردد. و در اين سفر است‌که مقام«فناء» رخ مي‌دهد به تعبیر آقا محمد رضا قمشه ای «پس هرگاه سالک با برطرف کردن حجاب‌هاي ذکر شده به مقصود رسيد، جمال حق را مشاهده کرده و در ذاتش فاني مي‌گردد.» (1) حدیث قرب نوافل را می توان به عنوان نمونه برای بحث فناء مطرح نمود: در حدیث قدسی آمده است که حق تعالی می فرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ‏ إِلَيَ‏ بِالنَّوَافِلِ‏ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ (2)  به‌درستی که بنده ام به‌وسیله نافله به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش می‌دارم و چون دوستش دارم، آنگاه گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و دستش می‌شوم که به آن می‌گیرد. اگر بخوانَدَم، اجابتش می‌کنم» پی نوشت: 1. قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 2. ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، الشريف الرضي‏،قم‏، 1412 ق‏،ج1،ص91.  
در سفر سوم، انسان سالک به موطن کثرات باز مي‌گردد و با آن‌ها با نگاه حقاني، تعامل دارد. به تعبيري در همه آن‌ها، ذات حق، صفات وي و افعالش را مشاهده مي‌کند. و در اين سفر است که به مقام «بقاء بعد الفناء» دست پيدا مي‌کند. سالک شروع در سفر سوم مي‌کند. و آن سفر «من الحق الي الخلق بالحق» است. سالک از اين موقف، در مراتب افعال(در قوس نزول) سلوک مي‌کند. محو او زايل شده و صحو تام برايش حاصل مي‌شود. و به بقاي خداوند باقي مي‌گردد. و در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت مسافرت مي‌کند و همه اين عوالم را با اعيان و لوازمش مشاهده مي‌کند .و بهره‌‌اي از نبوت برايش حاصل شده، آن‌گاه از معارف ذات حق‌تعالي و صفات و افعال او خبر مي‌دهد اما نبوت تشريعي ندارد؛ زيرا جز از  خداي تعالي و صفات و افعال او خبر نمي‌دهد و نبي ناميده نمي‌شود و احکام  و شرايع را از نبي مطلق دريافت کرده و از او پيروي مي‌کند. (1) امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكَرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ (2) همواره براى خدا-  كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است-  در پاره از زمان بعد از پاره ديگر و در روزگارهايى كه آثار شرائع در آنها گم گشته بندگانى است كه در انديشه‏ هاشان با آنان راز مى‏ گويد، و در حقيقت عقلهاشان با آنها سخن مى‏ فرمايد (هميشه بياد خدا بوده از راه عقل و بينائى با او در گفتگو هستند) و چراغ (هدايت‏ و رستگارى) را به روشنائى بيدارى و هشيارى در ديده‏ ها و گوشها و دلها افروختند (ياد خدا چون چراغ ديده‏ ها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانيد، لذا غير او چيزى نديده، غير اوامر و نواهيش سخنى نشنيده، بغير آنچه او خواسته دل نمى‏ بندد)» پی نوشت: 1.قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 2.شريف الرضي، محمد بن حسين‏،نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، قم، 1414، ص342      
در پايان سفر سوم سالك به مشاهدة تفصيلي خلائق و آثار و لوازمشان مي‌پردازد. مضار و منافعشان را مي‌فهمد. كيفيت رجوع آنها را به الله مي‌بيند. سعادت و شقاوتِ هر كس و راه‌هاي رسيدن به آن دو را مي‌يابد و بر اين اساس مي‌تواند از سالكان طريق قرب دستگيري كند و آنان را به سوي لقاي حق تعالي رهنمون گردد. سالک در این سفر همانند طبیبی دوار است. همان تعبیری که امیر المومنین (سلام الله علیه) در مورد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان می نمایند: «طَبِيبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ؛ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، وَ يَتَتَبَّعُ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ (1) پزشکى است که براى طبابت در گردش است.مرهم خود را محکم کرده و وسیلۀ درمان خود را گرم نگاه داشته است.هر جا نیاز باشد،آن را مى گذارد:از دلهاى کور و گوشهاى کر و زبانهاى گنگ و هر جا غفلت و حیرانى یافت،آن را به کار مى برد. » پی نوشت: 1.شريف الرضي، محمد بن حسين‏،نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، قم، 1414، ص156.  
با سلام خدمت استاد کافی متشکر از پاسخ جنابعالی ولی به نظر من این پاسخ و بیان روایات و تطبیق آن با سفرهای چهار گانه استحسانی بیش نیست. اینکه انسان سالک مسیر الی الله است مبتنی بر عقل و وحی است. اما تفسیر این سیر در قالب چهار سفر به این شکل که برای هر کدام ابتدا و انتهایی فرض شود قابل انطباق بر روایاتی که ذکر نمودید نیست. و در واقع برداشت ذوقی اهل عرفان نظری بوده و هیچکدام از روایات معصومین (علیهم السلام) بر این تفسیر آنها قائم نبوده و نیست. و جالب آن است که دعای امام موحدین در مناجات شعبانیه و رفع حجابهایی نورانی و وصول به معدن عظمت را در مسیر سفر اول تفسیر نماییم.
جمع بندی پرسش: اسفار اربعه مطرح در عرفان اسلامی آیا تنها مبتنی بر ذوقیات و یا مکاشفات بوده یا خبر مبتنی بر آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیهم السلام) است.؟ پاسخ: بله اسفار اربعه با پشتوانه شریعت می باشد. در سفر اول، سفری که از عالم کثرت «خلق» به عالم وحدت «حق» صورت می گیرد، که با یقظه شروع می شود،سالک در این سفر معنوی، به رفع حجب ظلمانی و نورانی می پردازد. آقا محمد رضا قمشه‌اي در این زمینه می فرماید: «بدان‌که سفر، حرکت از موطن يا موقف است، درحالي‌که (رهنورد) با پيمودن مراحل و پشت سر نهادن منازل، روي به سوي مقصود دارد؛ و آن( بر دو قسم است:)صوري، که بي‌نياز از بيان است و معنوي، که بنا به اعتبار اهل شهود چهار قسم است: اول، سفر «من الخلق الي الحق» به واسطه برطرف شدن حجاب‌هاي ظلماني و نوراني که بين سالک  و حقيقت اوست... (1) پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیانی می فرمایند: «أَنَّ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَبْعِينَ‏ أَلْفَ‏ حِجَابٍ‏ مِنْ نُورٍ وَ ظُلْمَة... (2) خداي متعال هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد...» منظور از حجب ظلماني، معاصی، مفاسد و به طور کلی رذائل اخلاقی است كه همواره مانع سير و سلوك و رسيدن انسان به خدا می‌گردند که روایات دوری از معاصی فراوان است و با توجه به اینکه برای رسیدن به حق‌تعالی باید منازلی را طی نمود و از گردنه های صعب العبور سلوکی گذر کرد حجب نورانی عبارت است از هر مرحله از مراحل سير و سلوك روحاني مانند منزل صبر، رضا، تسلیم، توکل،...كه توقف سالك در آن، مانع از صعود به مراحل بالاتر باشد، را حجب نورانی می‌گویند. (3) در واقع هر نوع توجه استقلالی به عوامل رشد و تکامل معنوی، حجاب نورانی نامیده می شود. امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند:«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ‏ حُجُبَ‏ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَة (4) خدایا کمال جدایى از مخلوقات را، براى رسیدن کامل به خودت به من ارزانى کن، و دیدگان دلهایمان را به پرتو نگاه به سوى خویش روشن کن، تا دیدگان دل پرده های نور را دریده و به سرچشمه عظمت دست یابد» انسان سالک، با شروع در سفر دوم، به واسطه غورش در اسماء و صفات حق‌تعالي، وجود حقاني پيدا مي‌کند و به نور حق منور مي‌گردد. و در اين سفر است‌که مقام«فناء» رخ مي‌دهد به تعبیر آقا محمد رضا قمشه ای «پس هرگاه سالک با برطرف کردن حجاب‌هاي ذکر شده به مقصود رسيد، جمال حق را مشاهده کرده و در ذاتش فاني مي‌گردد.» (5) حدیث قرب نوافل را می توان به عنوان نمونه برای بحث فناء مطرح نمود: در حدیث قدسی آمده است که حق تعالی می فرماید: «لَا يَزَالُ عَبْدِي يَتَقَرَّبُ‏ إِلَيَ‏ بِالنَّوَافِلِ‏ مُخْلِصاً لِي حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ (6)  به‌درستی که بنده ام به‌وسیله نافله به من تقرب می‌جوید تا آنجا که من دوستش می‌دارم و چون دوستش دارم، آنگاه گوش او می‌شوم که با آن می‌شنود و چشمش می‌شوم که با آن می‌بیند و دستش می‌شوم که به آن می‌گیرد. اگر بخوانَدَم، اجابتش می‌کنم» در سفر سوم، انسان سالک به موطن کثرات باز مي‌گردد و با آن‌ها با نگاه حقاني، تعامل دارد. به تعبيري در همه آن‌ها، ذات حق، صفات وي و افعالش را مشاهده مي‌کند. و در اين سفر است که به مقام «بقاء بعد الفناء» دست پيدا مي‌کند. سالک شروع در سفر سوم مي‌کند. و آن سفر «من الحق الي الخلق بالحق» است. سالک از اين موقف، در مراتب افعال(در قوس نزول) سلوک مي‌کند. محو او زايل شده و صحو تام برايش حاصل مي‌شود. و به بقاي خداوند باقي مي‌گردد. و در عوالم جبروت، ملکوت و ناسوت مسافرت مي‌کند و همه اين عوالم را با اعيان و لوازمش مشاهده مي‌کند .و بهره‌‌اي از نبوت برايش حاصل شده، آن‌گاه از معارف ذات حق‌تعالي و صفات و افعال او خبر مي‌دهد اما نبوت تشريعي ندارد؛ زيرا جز از  خداي تعالي و صفات و افعال او خبر نمي‌دهد و نبي ناميده نمي‌شود و احکام  و شرايع را از نبي مطلق دريافت کرده و از او پيروي مي‌کند. (7) امیر المومنین (علیه السلام) می فرمایند: «مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكَرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ (8) همواره براى خدا-  كه نعمتها و بخششهايش ارجمند است-  در پاره از زمان بعد از پاره ديگر و در روزگارهايى كه آثار شرائع در آنها گم گشته بندگانى است كه در انديشه‏ هاشان با آنان راز مى‏ گويد، و در حقيقت عقلهاشان با آنها سخن مى‏ فرمايد (هميشه بياد خدا بوده از راه عقل و بينائى با او در گفتگو هستند) و چراغ (هدايت‏ و رستگارى) را به روشنائى بيدارى و هشيارى در ديده‏ ها و گوشها و دلها افروختند (ياد خدا چون چراغ ديده‏ ها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانيد، لذا غير او چيزى نديده، غير اوامر و نواهيش سخنى نشنيده، بغير آنچه او خواسته دل نمى‏ بندد)» در پايان سفر سوم سالك به مشاهدة تفصيلي خلائق و آثار و لوازمشان مي‌پردازد. مضار و منافعشان را مي‌فهمد. كيفيت رجوع آنها را به الله مي‌بيند. سعادت و شقاوتِ هر كس و راه‌هاي رسيدن به آن دو را مي‌يابد و بر اين اساس مي‌تواند از سالكان طريق قرب دستگيري كند و آنان را به سوي لقاي حق تعالي رهنمون گردد. سالک در این سفر همانند طبیبی دوار است. همان تعبیری که امیر المومنین (سلام الله علیه) در مورد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان می نمایند: «طَبِيبٌ‏ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ، يَضَعُ ذَلِكَ حَيْثُ الْحَاجَةُ إِلَيْهِ؛ مِنْ قُلُوبٍ عُمْيٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، وَ يَتَتَبَّعُ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ وَ مَوَاطِنَ الْحَيْرَةِ (9) پزشکى است که براى طبابت در گردش است.مرهم خود را محکم کرده و وسیلۀ درمان خود را گرم نگاه داشته است.هر جا نیاز باشد،آن را مى گذارد:از دلهاى کور و گوشهاى کر و زبانهاى گنگ و هر جا غفلت و حیرانى یافت،آن را به کار مى برد.»   پی نوشت ‌ها: 1.قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 2.مجلسى،محمد باقر بن محمد تقى‏،بحار الأنوار(ط- بيروت)،دار إحياء التراث العربي‏،بيروت‏،1403 ق‏، ج55،ص45. 3.عابدی، احمد، دو ماهنامه آینه پژوهش، شماره 79، حجاب های نورانی و ظلمانی از دیدگاه امام خمینی،ص 48 – 59. 4.ابن طاووس، على بن موسى‏، إقبال الأعمال (ط- القديمة)، دار الكتب الإسلاميه‏،تهران، 1409ق،ج2،ص687. 5. قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 6. ديلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، الشريف الرضي‏،قم‏، 1412 ق‏،ج1،ص91. 7.قمشه‌اي، آقا محمد رضا؛ مجموعه آثار حکيم صهبا؛ کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، ص212-209. 8.شريف الرضي، محمد بن حسين‏،نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، قم، 1414، ص342 9.همان، ص156.            
موضوع قفل شده است