جمع بندی چرا من باید باشم؟

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا من باید باشم؟
سلام وقتتون بخیر میخواستم بدونم برای مثال یه انسان توی طول عمرش نمیتونه خدا رو به چشم مادی ببینه و صداشو نمیتونه بشنوه و خب بیشتر باید سعی کنه از طریق امتحانای زندگی سردربیاره حکمتش چی بوده و خدا قراره چی بهش بگه حالا برای مثال من خودم رو میگم الان زمانی که من نمیتونم خدا رو ببینم صداشو بشنوم حضورشو حس کنم و تمام وقتا حس میکنم تنهام خب چرا باید وجود داشته باشم؟ من میدونم چقدر حضور خدا توی تک تک لحظه های زندگی انسان خیلی شیرینه چون اولیا خدا قطعا از بودن با خدا لذت میبردن خب حالا اگه یه فرد رو در نظر بگیریم که توی این دنیا به خاطر گناهاش از هدایت خدا محروم بشه اون دنیا هم خدا باهاش حرف نزنه چرا باید باشه؟ منظور من از چرایی وجود اون فرد اینه که وقتی شامل مهربونی و دوست داشتن خدا نمیشه چرا باید اینهمه رنج رو بکشه؟ مگه لیاقت یه چیز اکتسابیه؟مگه یه کار خوب میکنیم دست ما بوده؟قطعا نه پس چرا دنیا اینجوریه؟
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
میخواستم بدونم برای مثال یه انسان توی طول عمرش نمیتونه خدا رو به چشم مادی ببینه و صداشو نمیتونه بشنوه و خب بیشتر باید سعی کنه از طریق امتحانای زندگی سردربیاره حکمتش چی بوده و خدا قراره چی بهش بگه حالا برای مثال من خودم رو میگم الان زمانی که من نمیتونم خدا رو ببینم صداشو بشنوم حضورشو حس کنم و تمام وقتا حس میکنم تنهام خب چرا باید وجود داشته باشم؟ من میدونم چقدر حضور خدا توی تک تک لحظه های زندگی انسان خیلی شیرینه چون اولیا خدا قطعا از بودن با خدا لذت میبردن خب حالا اگه یه فرد رو در نظر بگیریم که توی این دنیا به خاطر گناهاش از هدایت خدا محروم بشه اون دنیا هم خدا باهاش حرف نزنه چرا باید باشه؟ منظور من از چرایی وجود اون فرد اینه که وقتی شامل مهربونی و دوست داشتن خدا نمیشه چرا باید اینهمه رنج رو بکشه؟ مگه لیاقت یه چیز اکتسابیه؟مگه یه کار خوب میکنیم دست ما بوده؟قطعا نه پس چرا دنیا اینجوریه؟
خلقت تمام انسان ها به منظور رشد و تکامل است که در گرو این است که انسان اختیار داشته باشد که مسیر خیر و شر را آزادانه بپیماید. با این حال در مورد شخص شما من برخلاف خودتان معتقد هستم خلقت شما کاملا به جا، حکیمانه و درست بوده است. اینکه خودتان را گنهکار می دانید، اینکه شوق لذت مناجات با خدا دارید، و اینکه ترس این رو داریدکه خدا در آخرت هم با شما حرف نزند... اینها همه علایم خیلی خوبی هستند. اتفاقا خدا چنین انسان های متواضعی را ولو آنکه گنهکار باشند دوست دارد، اتفاقا خدا با چنین انسان هایی در قیامت حرف خواهد زد، و اتفاقا به آنها نظر لطف خواهد داشت. امام علی(ع) می فرماید: گناهی که تو را پشیمان و ناراحت کند، پیش خدا بهتر است از آن عمل خوبی که تو را دچار عُجب و خودبزرگ بینی کند. بنابراین اتفاقا تا این روحیه متواضعانه را دارید خیالتان راحت باشد. مهمترین چیزی که شیطان دنبال آن است این است که به انسان القا کند که خدا او را دوست ندارد، و او انسانی تنهاست. چون شیطان می داند اگر انسان چنین تفکری را به خود بقبولاند آن انسان دیگر زمین گیر خواهد شد و لازم نیست دائما دنبال او بدود تا گمراهش کند. اما این فکر، فکری نیست که از جانب خدا یا نفس لوامه و خیرخواه انسان باشد، قطعا از حیله های شیطان است. آنچه در مناجات ها و دعاهای که از جانب خود خدا آمده تا به ما روش حرف زدن با خودش را یاد بدهد می خوانید همه اش امید است، هرگز ناامیدی و یأی، هرگز دوست نداشتن خدا در آن نیست. شما همین دعاهای ماه رجب را ببینید: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة» ای کسی که حتی از کسانی که از او درخواست نمی کنند، و حتی او را نمی شناسند از روی رحمتت نعمت عطا می کنی» خدا مادی نیست که با چشم او را ببینید، و یا با گوش صدای او را بشنوید، اما همین ارتباطات معنوی به توفیق خود اوست. این ها صدا کردن های خداست که ما را به درب خانه او کشانده و در این خصوص دغدغه مند ساخته است، وگرنه شما هم مثل خیلی ها بی خیال می شدید. در هر مرتبه ای که هستید، و هر گناه و نافرمانی که در گذشته شما آمده باز هم تا میتوانید از طریق دعاها با خدا انس بگیرید، او حد و مرزی برای بخشش ندارد، و هیچ حد و مرزی از گناهان مانع ارتباط با او نیست.
خلقت تمام انسان ها به منظور رشد و تکامل است که در گرو این است که انسان اختیار داشته باشد که مسیر خیر و شر را آزادانه بپیماید.
سلام جناب مسلم عذر میخوام ممکن است از موضوع تاپیک دور باشد اما اگر این سخن شما درست باشد،پس چرا کودکانی داریم فرصت تکامل را از دست میدهند و از دنیا می روند؟ چرا انسان های ناقصی داریم که باز هم از مسیر تکامل باز می مانند؟ چرا عده ای 100 سال عمر میکنند و سال 99 توبه میکنند و پذیرفته میشود اما دیگری 30 سال هم عمر نمیکند و در حال کفر هم میرود در حالی که اگر کمی فرصت داشت اهل ایمان میشد... اغلب،پاسخی که به این سوال میدهند این است که خدا این کمبود ها را در آخرت جبران میکند. با این جواب حالا سوال دیگری که پیش میاید.خدایی که میتواند جبران کند در اینصورت دیگر اختیار انسان هم معنایی ندارد،خب از همان ابتدا این لطف را به حال همه ی بندگان می کرد و همه بهشتی میشدند و نیازی هم به این همه درد و رنج و جهنمی شدن عده ای هم نبود و همه ی مان در همان حال کودکی از میان میبرد...مگر داستان حضرت خضر در قرآن نیامده که کودکی را کشت‌ چون قرار بود کافر از دنیا برود و پدر مادرش را منحرف سازد...  یا اینکه می گویند تا کسی کلام حق به گوشش نرسد و از هدایت محروم باشد پیش خدا عذر دارد حالا خدا چه اصراری دارد به ما آگاهی دهد وقتی خداوند میتواند از روی لطف هم شده همه را بهشتی کند؟    این تناقض ها چگونه قابل حل هستند؟
با سلام خدمت کارشناس محترم و خواهر گرامی سوال کننده  من با توجه به آنچه که شما نوشته اید و گذشته خودم و آنچه میدانم خدمت خواهر بزرگوار عرض کنم که هیچ‌گاه اینگونه افکار را ادامه دار در ذهن نگه ندارید چون این راهکار شیطان است و همانطور که استاد مطهری هم گفته اند شک گذرگاه خوبی است ولی نباید در آن ماند چون باعث شک بیشتر و افکار از همین جنس می شود و بیشتر انسان را گرفتار می کند من خودم از همین لحاظ ضربه خورده ام و دردسرهای زیاد و سختی را گذرانده ام  من کارشناس نیستم ولی فکر میکنم  راهکار شیطان برای افراد مثل شما فقط از لحاظ فکری ضربه زدن است تا خودتان دنبالش را بگیرید تا شما را به جایی که می خواهد بکشاند واز لحاظ عملی ضعیف است و کاری نمیتواند بکند من سخت گیری کردم و همه جوانب دین را ندیدم و ادامه دار شد و الان حدود 16 سال است که گرفتارم و الان به مشاور مراجعه میکنم تا درمان شوم و خیلی باعث آزار پدر و مادرم شدم ولی باز هم امیدوارم به خداوند و فرصت های بسیاری که برای جبران گذاشته است و اینکه سریع الرضا است و فکر میکنم شما اگر جنبه های منفی را از فکرتان دور کنید و مثبت فکر کنید خیلی کمک میکند اصلا قسمتهای مثبت برای ماها خیلی زیاد است حتی برای کسانی که به فکر این کارها نیستند و سعی میکنند از خوبیها و خدا و معنویات دور شوند تا جنبه های منفی - من زیاد صحبت کردم ولی چند جمله را می گویم که فکر میکنم خلاصه حرفهایم باشد : 1- توجه تان را به جنبه های مثبت معطوف کنید و نه منفی ها  هر چند منفی ها در زندگی باشند (که در زندگی همه هست کم و بیش)  2- از امام علی (ع) حدیثی به این مضمون داریم که گناه کردن با دینداری بهتر از کار خوب کردن با بی دینی است (البته من به گناه کردن دعوت نمیکنم ولی ته کار مدنظرم هست) 3- اگر از افکار نمیتوانید خلاص شوید حتما به یک مشاور متعهد و متدین مراجعه کنید 4- سعی کنید زیاد تنها نباشید و به فکر در این موردها نپردازید 5- سخت گیر نباشید چون در قرآن هم امده که خداوند برای شما سختی نمی خواهد و آسانی می خواهد و حدیثی هم داریم که خداوند از افرادی که آسانی را رد می کنند و سراغ سختی می روند خوشش نمی آید ببخشید خیلی صحبت کردم ولی از اینکه افراد دیگری مثل من به این گونه دردسرها گرفتار شوند خیلی ناراحت می شوم  و تجربه تلخم من را به نوشتن وادار کرد ان شاء الله خداوند مهربان همه ما را به سعادت دنیا و آخرت برساند - با تشکر  
عذر میخوام ممکن است از موضوع تاپیک دور باشد اما اگر این سخن شما درست باشد،پس چرا کودکانی داریم فرصت تکامل را از دست میدهند و از دنیا می روند؟ چرا انسان های ناقصی داریم که باز هم از مسیر تکامل باز می مانند؟ چرا عده ای 100 سال عمر میکنند و سال 99 توبه میکنند و پذیرفته میشود اما دیگری 30 سال هم عمر نمیکند و در حال کفر هم میرود در حالی که اگر کمی فرصت داشت اهل ایمان میشد...
سلام ببینید جهان را باید مجموعی و خوشه ای ببینید، نه حبه ای. خدا در کنار اینکه انسان ها را برای تکامل آفریده است، علل و عوامل طبیعی را هم آفریده است، بالاخره این اسباب و علل تاثیرگذار هستند، وگرنه همه علوم از جمله اقتصاد، پزشکی و... زیر سوال می رفت. نمیشود که بچه ها اصلا نمیرند! چه از بلندی بیفتند، چه تصادف کنند، و چه...! خب چنین اتفاقی همه علوم را نابود خواهد کرد! بنابراین عوامل طبیعی و اختیار خود انسانهاست که عمر انسان ها را تعیین می کند،  وگرنه خدا با قرعه کشی عمر انسان ها را تعیین نمی کند.  این به انسان هم اختصاصی ندارد، همه موجودات اینگونه هستند، یک شکوفه سیب، یک دانه گندم، یک بچه آهو، یک جوجه کلاغ، و یک بچه انسان، همگی برای رشدشان یک سری خطرها هم هست که ممکن است آنها را از ادامه حرکتشان بازدارد، این طببق قوانین طبیعی جهان است.  
مسلم said in عذر میخوام ممکن است از موضوع
عذر میخوام ممکن است از موضوع تاپیک دور باشد اما اگر این سخن شما درست باشد،پس چرا کودکانی داریم فرصت تکامل را از دست میدهند و از دنیا می روند؟ چرا انسان های ناقصی داریم که باز هم از مسیر تکامل باز می مانند؟ چرا عده ای 100 سال عمر میکنند و سال 99 توبه میکنند و پذیرفته میشود اما دیگری 30 سال هم عمر نمیکند و در حال کفر هم میرود در حالی که اگر کمی فرصت داشت اهل ایمان میشد...
سلام ببینید جهان را باید مجموعی و خوشه ای ببینید، نه حبه ای. خدا در کنار اینکه انسان ها را برای تکامل آفریده است، علل و عوامل طبیعی را هم آفریده است، بالاخره این اسباب و علل تاثیرگذار هستند، وگرنه همه علوم از جمله اقتصاد، پزشکی و... زیر سوال می رفت. نمیشود که بچه ها اصلا نمیرند! چه از بلندی بیفتند، چه تصادف کنند، و چه...! خب چنین اتفاقی همه علوم را نابود خواهد کرد! بنابراین عوامل طبیعی و اختیار خود انسانهاست که عمر انسان ها را تعیین می کند،  وگرنه خدا با قرعه کشی عمر انسان ها را تعیین نمی کند.  این به انسان هم اختصاصی ندارد، همه موجودات اینگونه هستند، یک شکوفه سیب، یک دانه گندم، یک بچه آهو، یک جوجه کلاغ، و یک بچه انسان، همگی برای رشدشان یک سری خطرها هم هست که ممکن است آنها را از ادامه حرکتشان بازدارد، این طببق قوانین طبیعی جهان است.  
پس دیگه نباید بگید همه انسانها رو خدا برای تکامل افریده. وقتی نقش علل و عوامل طبیعی رو میپذیرید بگین بعضی از انسانها رو برای تکامل افریده نه همه.
سلام استاد مسلم بزرگوار خاطر شریف باشد پیش ازاین عرض شد جنابتان بگونه ای از نقش عوامل طبیعی در سرنوشت انسانها سخن می‌گویید گویی خدایی دیگر جهان و ملحقات آنرا خلق و تحویل خدای فعلی داده است تا بر اساس مقتضیات تعیین شده هستی را مدیریت نماید تعبیر شما اراده' خداوند و قوانین طبیعی را در دو خط موازی قرار میدهد که قرار نیست در امور یکدیگر دخالت نمایند با این فرض انسان مخلوقی است که در مواجه شدن با قدرت طبیعت جز توانایی خود پشتوانه ای ندارد. ضمن اینکه فرمایش شما عوامل تحقق آنچه برای انسان مقدر شده را توضیح می‌دهد و به تاثیر آن بر تعیین جایگاه آخرت اشاره ای صورت نگرفته است ممنون.   
مسلم said in عذر میخوام ممکن است از موضوع
بالاخره این اسباب و علل تاثیرگذار هستند، وگرنه همه علوم از جمله اقتصاد، پزشکی و... زیر سوال می رفت. نمیشود که بچه ها اصلا نمیرند! چه از بلندی بیفتند، چه تصادف کنند، و چه...! خب چنین اتفاقی همه علوم را نابود خواهد کرد! بنابراین عوامل طبیعی و اختیار خود انسانهاست که عمر انسان ها را تعیین می کند،  وگرنه خدا با قرعه کشی عمر انسان ها را تعیین نمی کند. 
سلام چند سال پیش انتقاد از پارتی بازی مسئولان بالا گرفته بود که یکی از دوستان محقق از لابلای روایات حدیثی را پیدا کرد که در آن توصیه شده بود ابتدا به اقوام و آشنایان سپس به غریبه ها کمک شود و بدین ترتیب پارتی بازی در جماعت مسئول رسمیت یافت و در حالیکه احادیث صحیحی از پیامبر ص متروک مانده حدیث کشف شده بخوبی در حال اجراست هرجا که لازم باشد یدالله را فوق ایدیهم و هر جا اقتضا کند عوامل طبیعی را فوق ایدیهم معرفی می‌کنیم اگر جواب ما در برابر عوامل طبیعی "نمی‌شود" است اراده' خداوند را چه کنیم؟ نقش دعا چه می‌شود؟ قضا و قدر کجای عوامل طبیعی و اختیار تعریف می‌شود؟  
پس دیگه نباید بگید همه انسانها رو خدا برای تکامل افریده. وقتی نقش علل و عوامل طبیعی رو میپذیرید بگین بعضی از انسانها رو برای تکامل افریده نه همه
آخه این چه حرفیه؟!!! یعنی کارخانه های خودروسازی دنیا، ماشین هایشان را برای تصادف می سازند؟ یا کشاورزان میوه ها را برای آفت می سازند؟  ببینید هم انعطاف بدن انسان به جای خودش خوب و قابل دفاع است، و هم سختی فلزات در جای خودش مطلوب و خوب و به جا است،  این دوتا را خدا به خاطر خودشان اینگونه آفریده است که هر کدام سر جای خودش خوب است، اما تصادف منجر به نفوذ این فلز سخت در بدن انعطاف پذیر انسان میشود. خب خدا که تصادف را خلق نکرده، خدا قوانین سرعت، قوانین جاذبه، سختی فلزات، و نرمی بدن انسان را آفریده است. اما این قوانین با هم برخورد خواهند کرد. خدا که قوانین را برای برخورد خلق نکرده است، این لازمه جدایی ناپذیر قوانین است. نمیشود توقع داشت بشر هواپیما بسازد، اما موتور آن هیچ وقت در آسمان آسیب نبیند! یا اگر آسیب دید قوه جاذبه از کار بیفتد، یا اگر قوه جاذبه از کار نیفتاد، بچه ها در سقوط هواپیما سالم بمانند! تمام اینها به نابودی قوانین و سپس نابودی علوم منتهی میشود...
جمع بندی پرسش: اگر فردی در دنیا به خاطر گناهانش از هدایت الهی و احساس خدا در زندگی محروم بشود، اصلا چرا باید باشد؟ چرا باید این قدر رنج رو بکشد؟ و نیز چرا برخی در کودکی از دنیا می روند و از رشد و تکامل باز می مانند؟ پاسخ: خلقت تمام انسان ها به منظور رشد و تکامل است که در گرو این است که انسان اختیار داشته باشد که مسیر خیر و شر را آزادانه بپیماید. با این حال در مورد شخص شما من برخلاف خودتان معتقد هستیم خلقت شما کاملا به جا، حکیمانه و درست بوده است. اینکه خودتان را گنهکار می دانید، اینکه شوق لذت مناجات با خدا دارید، و اینکه ترس این رو داریدکه خدا در آخرت هم با شما حرف نزند... اینها همه علایم خیلی خوبی هستند. اتفاقا خدا چنین انسان های متواضعی را ولو آنکه گنهکار باشند دوست دارد، اتفاقا خدا با چنین انسان هایی در قیامت حرف خواهد زد، و اتفاقا به آنها نظر لطف خواهد داشت. امام علی(علیه السلام) می فرماید: « سَيِّئَةٌ تَسُوءُكَ خَيْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُك‏؛ گناهی که تو را پشیمان و ناراحت کند، پیش خدا بهتر است از آن عمل خوبی که تو را دچار عُجب و خودبزرگ بینی کند. بنابراین اتفاقا تا این روحیه متواضعانه را دارید خیالتان راحت باشد.(1) مهمترین چیزی که شیطان دنبال آن است این است که به انسان القا کند که خدا او را دوست ندارد، و او انسانی تنهاست. چون شیطان می داند اگر انسان چنین تفکری را به خود بقبولاند آن انسان دیگر زمین گیر خواهد شد و لازم نیست دائما دنبال او بدود تا گمراهش کند. اما این فکر، فکری نیست که از جانب خدا یا نفس لوامه و خیرخواه انسان باشد، قطعا از حیله های شیطان است. آنچه در مناجات ها و دعاهای که از جانب خود خدا آمده تا به ما روش حرف زدن با خودش را یاد بدهد می خوانید همه اش امید است، هرگز ناامیدی و یأس، هرگز دوست نداشتن خدا در آن نیست. شما همین دعاهای ماه رجب را ببینید: «یا من یعطی من لم یسئله و من لم یعرفه تحننا منه و رحمة» ای کسی که حتی از کسانی که از او درخواست نمی کنند، و حتی او را نمی شناسند از روی رحمتت نعمت عطا می کنی» خدا مادی نیست که با چشم او را ببینید، و یا با گوش صدای او را بشنوید، اما همین ارتباطات معنوی به توفیق خود اوست. این ها صدا کردن های خداست که ما را به درب خانه او کشانده و در این خصوص دغدغه مند ساخته است، وگرنه شما هم مثل خیلی ها بی خیال می شدید. در هر مرتبه ای که هستید، و هر گناه و نافرمانی که در گذشته شما آمده باز هم تا میتوانید از طریق دعاها با خدا انس بگیرید، او حد و مرزی برای بخشش ندارد، و هیچ حد و مرزی از گناهان مانع ارتباط با او نیست. ببینید جهان را باید مجموعی و خوشه ای ببینید، نه حبه ای. خدا در کنار اینکه انسان ها را برای تکامل آفریده است، علل و عوامل طبیعی را هم آفریده است، بالاخره این اسباب و علل تاثیرگذار هستند، وگرنه همه علوم از جمله اقتصاد، پزشکی و... زیر سوال می رفت. نمیشود که بچه ها اصلا نمیرند! چه از بلندی بیفتند، چه تصادف کنند، و چه...! خب چنین اتفاقی همه علوم را نابود خواهد کرد! بنابراین عوامل طبیعی و اختیار خود انسانهاست که عمر انسان ها را تعیین می کند،  وگرنه خدا با قرعه کشی عمر انسان ها را تعیین نمی کند.  این به انسان هم اختصاصی ندارد، همه موجودات اینگونه هستند، یک شکوفه سیب، یک دانه گندم، یک بچه آهو، یک جوجه کلاغ، و یک بچه انسان، همگی برای رشدشان یک سری خطرها هم هست که ممکن است آنها را از ادامه حرکتشان بازدارد، این طببق قوانین طبیعی جهان است.   پی نوشت: 1. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج69، ص316.  
موضوع قفل شده است