آیا عروج ملائکه با مقام ثابت آنان سازگار است؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا عروج ملائکه با مقام ثابت آنان سازگار است؟
سلام علیکم آنچه در مورد فرشتگان گفته شده بیانگر کمال و درجه ای ثابت است که قابل افزایش نیست. اما در این آیه سخن از عروج است که عروج بیانگر استمرار کمال است. (تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ). لطفا با توجه به این تفسیر دقیق این آیه به این سوال پاسخ فرمایید. متشکرم. لطفا این سوال را به کارشناسی که به مباحث عرفان و قرآن آشناست ارجاع دهید. ممنون
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد میقات
  با سلام و درود «تَعْرُجُ‏ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَة» فرشتگان و روح [فرشته مقرّب خداوند] به سوى او عروج مى ‏كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است‏.(معارج: 70/ 4)   «عَرَجَ» از نظر لغوی به معنای صعود و بالا رفتن است.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 557؛ قاموس قرآن، ج ‏4، ص 313)   بیان تفسیری مسلما منظور از «عروج فرشتگان» عروج جسمانى نيست، بلكه عروج روحانى است، يعنى آن ها به مقام قرب خدا مى ‏شتابند، و در آن روز كه روز قيامت است آماده گرفتن فرمان، و اجراى آن مى ‏باشند.(تفسير نمونه، ج ‏25، ص 16) منظور از عروج ملائكه و روح به سوى خدا در آن روز، رجوع آن ها است به سوى خداى تعالى در هنگامى كه همه عالم به سوى او بر مى ‏گردند، چون روز قيامت روزى است كه اسباب و وسائط از بين مى ‏رود و روابط بين آن ها و بين مسبباتشان مرتفع مى ‏گردد و ملائكه، كه وسائط موكل بر امور عالم و حوادث هستى‏ اند، هنگامى كه سببيت بين اسباب و مسببات قطع گردد و آن را خداوند زايل گرداند و همه به سوى او برگردند، آن ها نيز بر مى‏ گردند و به معارج خود عروج مى‏ كنند.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏20، ص 8 )   نکته: «عروج» لزوما به معنای تکامل و ارتقاء درجه نیست، بلکه می تواند صرفا ناظر باشد به بازگشت و بالا رفتن، یعنی ملائکه به جایگاهشان در نزد خداوند متعال، باز می گردند. به بیان دیگر؛ این آیه شریفه، لزوما نمی خواهد عروج همراه با تکامل را بیان فرماید، بلکه می تواند صرفا ناظر باشد به عروج و صعود ملائکه از عالم دینا به جایگاه خودشان.   بنابر این؛ این آیه می فرماید ملائکه، عامل و موکل از طرف خداوند هستند در تدبیر و امور این عالم دنیا، و وقتی قیامت شود و کار دنیا تمام شده، مأموریت آن ها نیز این جا تمام شده و به طرف خداوند متعال و جایگاه خود باز می گردند. لذا بین این آیه و بین تکامل نداشتن ملائکه، منافاتی دیده نمی شود.  
 
«عروج» لزوما به معنای تکامل و ارتقاء درجه نیست، بلکه می تواند صرفا ناظر باشد به بازگشت و بالا رفتن، یعنی ملائکه به جایگاهشان در نزد خداوند متعال، باز می گردند. به بیان دیگر؛ این آیه شریفه، لزوما نمی خواهد عروج همراه با تکامل را بیان فرماید، بلکه می تواند صرفا ناظر باشد به عروج و صعود ملائکه از عالم دینا به جایگاه خودشان.
سلام علیکم با تشکر از جنابعالی این سخن شما در واقع نوعی تجسیم گرایی است. یعنی رجوع به خدا به معنای رجوع به مکان مادی است. پناه بر خدا. سخن دوم جنابعالی نیز صحیح نمی باشد. این آیه شامل حال ملائکه است بدون وصف خاص. ملائک در آن روز رجوع به پروردگار می نمایند. این چه ربطی به عروج از عالم دنیاست؟ مگر ملائکه در عالم دنیا به سر می برند که از جلوه ملکی به ملکوتی پر کشند؟ ؟؟؟
این سخن شما در واقع نوعی تجسیم گرایی است. یعنی رجوع به خدا به معنای رجوع به مکان مادی است. پناه بر خدا.
  با سلام و درود چرا جسمانی و مادی؟! مگر هر رجوع و بازگشتی، مادی و جسمانی است؟! «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون‏»؛ آن ها كسانى هستند كه مى ‏دانند ديدار كننده پروردگار خويشند، و به سوى او باز مى‏ گردند.(بقره: 2/ 46) «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون‏»؛ ما از آنِ خدائيم؛ و به سوى او باز مى ‏گرديم‏.(بقره: 2/ 156) «يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّون‏»؛ امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى ‏كند؛ سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سال هايى است كه شما مى ‏شمريد بسوى او بالا مى ‏رود (و دنيا پايان مى ‏يابد).(سجده: 32/ 5) هیچ کدام از این عروج و بازگشت ها را نمی توان مادی و جسمانی دانست.    
سخن دوم جنابعالی نیز صحیح نمی باشد. این آیه شامل حال ملائکه است بدون وصف خاص. ملائک در آن روز رجوع به پروردگار می نمایند. این چه ربطی به عروج از عالم دنیاست؟ مگر ملائکه در عالم دنیا به سر می برند که از جلوه ملکی به ملکوتی پر کشند؟
  ملائکه الهی مأموران و مجریان اوامر خداوند متعال هستند که به فرمان الهی به عالم دنیا می آیند: «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»؛ فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى (تقدير) هر كارى نازل مى ‏شوند.(قدر: 97/ 4) هیچ ملازمه ای وجود ندارد که آمدن ملائکه به عالم دنیا، مساوی و ملازم با مادی و جسمانی شدن آن ها باشد.   مگر هزاران ملائکه «منزلین» و «مسومین» که برای یاری مؤمنان و در روی زمین و عالم مُلکی نازل شده اند، مادی و جسمانی بوده یا مادی و جسمانی شدند؟! «إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنينَ أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلينَ» (آل عمران: 3/ 124) «بَلى‏ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ يَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُسَوِّمينَ» (آل عمران: 3/ 125)   مگر ملائکه ای که بر حضرت ابراهیم و لوط و مریم و... به عالم دنیا نازل شدند، تجرد خودشان را از دست داده و مادی و جسمانی شدند؟!   تدبیر الهی در عالم، از جمله عالم دنیا، توسط ملائکه انجام می شود: «فَالْمُدَبِّراتِ‏ أَمْراً»؛ [قسم به] آن ها كه امور را تدبير مى ‏كنند(نازعات: 79/ 5) هیچ کدام از این ها معنایش تبدیل شدن ملائکه به موجود مادی و جسمانی و خروج او از عالم مجردات نیست.   نکته: همه این ملائکه الهی که تدبیر و اوامر خداوند متعال در عالَم و هستی ـ از جمله عالَم دنیا ـ را اجرا  می کنند، با نابودی دنیا و برپایی قیامت، از عالَم دنیا عروج کرده و به جایگاه خود در ملکوت و قرب الهی باز می گردند.    
 
همه این ملائکه الهی که تدبیر و اوامر خداوند متعال در عالَم و هستی ـ از جمله عالَم دنیا ـ را اجرا  می کنند، با نابودی دنیا و برپایی قیامت، از عالَم دنیا عروج کرده و به جایگاه خود در ملکوت و قرب الهی باز می گردند.
سلام علیکم استاد گرامی شما می بایست سوء برداشت از کلام خود را اصلاح کنید. متنی که بیان داشتید با تفسیری که من نمودم مطابق بود. به گونه ای بیان می دارید که ملک تدبیر غرق در تدبیر جهان است و گویا منفک از ملکوت است. ملک به وجهه ی ملکوتی خویش مدبر ماذون است. وجهه ی خلقی عالم از بین رفتنی است و نه هر وجهه ای که وجه ربی باقی است و ملک دارای آن وجه است. ملائک دارای اصناف مختلف بوده به چه علت عروج ملائک را تنها مختص ملائکه مدبر دانستید؟ اما سوال اصلی من که پاسخ داده نشد عروج معنوی با کمال تدریجی که تنافی ای دارد؟ متشکرم.
سلام علیکم
  با سلام و درود اگر کلام بنده در رساندن منظورم قاصر بوده، عذرخواهی می کنم. منظورم همان است که ملائکه الهی که همگی فرستاده و مأموران خداوند در عالم ماده هستند، هیچگاه تجرد خود را از دست نداده و از مقام و رتبه خود، تخطی یا تنزلی ندارند. ملائکه در هر مقام و رتبه ای هستند، در آن به فعلیت و کمال رسیده اند و رشد و تکامل ندارند. قرآن کریم در باره ملائکه می فرماید: «وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ‏»؛ و هيچ يک از ما نيست جز آن كه مقام معلومى دارد.(صافات: 37/ 164)   امام علی (علیه السلام) در باره خلقت و انواع فرشتگان می فرمایند: سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود؛ گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند؛ و گروهى در ركوعند و ياراى ايستادن ندارند؛ و گروهى در صف هايى ايستاده اند كه پراكنده نمى شوند؛ و گروهى همواره تسبيح گويند و خسته نمى شوند و هيچ گاه خواب به چشمشان راه نمى يابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند. برخى از فرشتگان، امينان وحى الهى، و زبان گوياى وحى براى پيامبران مى باشند، كه پيوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعى از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعى ديگر دربانان بهشت خداوندند. بعضى از آن ها پاهايشان در طبقات پايين زمين قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهى بر دوش هايشان استوار است، برابر عرش خدا ديدگان به زير افكنده، و در زير آن، بال ها را به خود پيچيده اند. ميان اين دسته از فرشتگان با آن ها كه در مراتب پايين ترى قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خيال، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پديده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جايى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره مى كنند.(نهج البلاغه، خطبه اول، ترجمه دشتی)   «علامه طباطبایی» می گوید: ملائكه موجوداتى هستند كه در وجودشان منزه از ماده‏ جسمانى‏ اند، چون ماده جسمانى در معرض زوال و فساد و تغيير است، و نيز كمال در ماده، تدريجى است، از مبدأ، سير و حركت مى ‏كند تا به تدريج به غايت كمال برسد، و چه بسا در بين راه به موانع و آفاتى برخورد كند و قبل از رسيدن به حد كمالش از بين برود، ولى ملائكه اين طور نيستند.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏17، ص 14)   بنابر این؛ با استناد به آیات، روایات و کلام مفسران می توان گفت ملائکه از هر نوع و صنفی، به کمال و فعلیت خود رسیده اند و تکامل ندارند. این با توجه به آیات و روایات است. اگر هم منظورتان قوس صعود و نزول و ... است، می توانید موضوع را با کارشناس اخلاق و عرفان پیگیری فرمایید.    
 
«وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ‏»؛ و هيچ يک از ما نيست جز آن كه مقام معلومى دارد.(صافات: 37/ 164)
سلام بر استاد گرامی این آیه بر خلاف برداشت شما ارتباطی با معین بودن مقام معنوی فرشتگان ندارد؛ بلکه با توجه به آیات قبل آیه مربوط به پست و کار مشخصی است که خداوند متعال بدانها امر فرمود است. کلام علامه طباطبایی را ملاحظه بفرماید: (پس اينكه فرمود:" وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ" معنايش اين است كه: هر يك از ما مقامى معين و پستى مشخص داريم، كه ما را بدان گمارده‏اند و با گمارده شدن ديگر استقلال معنى ندارد، چون شخص گمارده شده نمى‏تواند از خط مشى كه برايش تعيين كرده‏اند تجاوز كند، ملائكه نيز مجعول (آفريده شده) بر اين هستند كه خدا را در آنچه امر مى‏كند اطاعت نموده و او را بپرستند). در مورد روایت نیز این روایت چگونه مقام ثابت فرشتگان را بیان می نماید؟ در مورد کلام علامه هم تمام کلام ایشان آورده نشد؛ اما در فرض تمام چه ایرادی دارد که موجود مجرد خود در مسیر کمال به سوی بی نهایت باشد؟ علاوه بر آنکه ملائک خود یک سنخ نیستند و در بین آنها تمایزاتی وجود دارد و با این وجود سخن آن است این تمایز در موجودی که فاقد ماده است چه معنا و مفهومی دارد؟  در هر حال متشکر از لطف جنابعالی
این آیه بر خلاف برداشت شما ارتباطی با معین بودن مقام معنوی فرشتگان ندارد؛ بلکه با توجه به آیات قبل آیه مربوط به پست و کار مشخصی است که خداوند متعال بدانها امر فرمود است.
  با سلام و درود این که مراد از «مقام» را پست و کار بدانیم، یکی از احتمال هاست و نمی توان به یقین ادعا کرد که غیر از این نیست. غالب مفسران از «شیخ طوسی» و «طبرسی» و... در تفسیر «مقام معلوم» به مقام معنوی، عبادی و درجه و رتبه اشاره کرده اند یعنی ملائکه در عبادت، از مقام و اندازه معینی که خداوند برای آن ها قرار داده، تجاوز نمی کنند.(ر.ک: التبيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 535؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏8، ص 720؛ تفسير جوامع الجامع، ج ‏3، ص 423؛ روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن، ج ‏16، ص 244؛ و...) در «ارشاد الاذهان» می گوید: «ذلك على قدر مراتبنا و درجاتنا علما و معرفة و عملا»(ارشاد الاذهان الى تفسير القرآن، ص 457) «براى هر نوعى از ما يا فردى از ما مقام و رتبه معينى است كه از آن تجاوز نخواهيم نمود.»(تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن، ج ‏11، ص 125) «أي: و ما منّا أحد إلّا له مقام معلوم في المعرفة و العبادة، و الانتهاء إلى أمر اللّه في تدبير العالم، مقصور عليه، لا يتجاوز ما أمر به و رتّب له، كما لا يتجاوز صاحب المقام مقامه الّذي حدّ له»(زبدة التفاسير، ج ‏5، ص 584)   ملاحظه می فرمایید که هیچ کدام از این مفسران، «مقام معلوم» را به وظیفه و کار و پست، منحصر نکرده اند و آن را ناظر به مقام معنوی و عبادی و رتبه نیز می دانند.      
کلام علامه طباطبایی را ملاحظه بفرماید: (پس اينكه فرمود:" وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ" معنايش اين است كه: هر يك از ما مقامى معين و پستى مشخص داريم، كه ما را بدان گمارده‏اند و با گمارده شدن ديگر استقلال معنى ندارد، چون شخص گمارده شده نمى‏تواند از خط مشى كه برايش تعيين كرده‏اند تجاوز كند، ملائكه نيز مجعول (آفريده شده) بر اين هستند كه خدا را در آنچه امر مى‏كند اطاعت نموده و او را بپرستند).
  کلام «علامه» نیز با تفاسیر فوق، منافاتی ندارد زیرا تکیه ایشان روی «گمارده شدن» و «استقلال نداشتن» است که با مقام معنوی و عبادی و... نیز سازگار است. کلام دیگری از علامه را خدمتتان عرض کردم؛ ایشان می گوید تکامل و رشد تدریجی، در ماده است و چون ملائکه مجرد از ماده هستند لذا تکامل و رشد تدریجی در آن ها منتفی است. بله ممکن است حضرتعالی بفرمایید ملائکه ای داریم که کاملا مجرد از ماده نیستند و دارای ماده هستند؛ که آن بحث دیگری است و علاوه بر نیازمندی به اثبات، از حیطه پاسخگویی بنده هم خارج است.    
در مورد روایت نیز این روایت چگونه مقام ثابت فرشتگان را بیان می نماید؟
  از این روایت استدلال می شود بر این که هر یک از ملائکه دارای مقام عبادی معین و مشخصی است که هیچ کدام از آن حالت به حالت دیگر منتقل نمی شوند. یعنی هیچ کدام از ملائکه از آن مقام و رتبه عبادی ای که برایشان معین شده است (مثلا رتبه رکوع کنندگان، رتبه سجود کنندگان، و...) به رتبه و مقام عبادی دیگری منتقل نمی شوند. البته ممکن است حضرتعالی بفرمایید «مقام» در این جا هم همان پست و کار است؛ ولی این یکی از احتمال هاست. در مراجعه به تفاسیر نیز ملاحظه می فرمایید که مفسران پس از تفسیر «مقام معلوم» به رتبه و درجه معنوی و عبادی، به همین روایات استناد کرده اند.
در مورد کلام علامه هم تمام کلام ایشان آورده نشد؛ اما در فرض تمام چه ایرادی دارد که موجود مجرد خود در مسیر کمال به سوی بی نهایت باشد؟ علاوه بر آنکه ملائک خود یک سنخ نیستند و در بین آنها تمایزاتی وجود دارد و با این وجود سخن آن است این تمایز در موجودی که فاقد ماده است چه معنا و مفهومی دارد؟ 
این ایراد را باید «علامه» و سایر فلاسفه و کلامی ها جواب بگویند. قرآن در این زمینه ایراد نگرفته است؛ البته نسبت به نظر مقابل هم، تصریحی ندارد. از طرفی می توان بین ملائکه سماوی و ملائکه ارضی، تفاوت قائل شد؛ ولی این تفاوت ها و میزان مجرد بودن آن ها و جزئیات دیگر را باید در جای خود پیگیری نمود.   نکته: متوجه دغدغه حضرتعالی هستم ولی این موضوعی نیست که بطور قطع و یقین بتوان در باره اش نظر داد و آن را نیز به قرآن نسبت داد. لذا راهی نیست که به دنبال قرینه بود و با ظن و احتمال پیش رفت.    
در هر حال متشکر از لطف جنابعالی
  بنده هم از حضرتعالی بسیار سپاس گزارم. همراهی و هم صحبتی با حضرتعالی باعث خرسندی و افتخار است.
موضوع قفل شده است