جمع بندی چرا من، من هستم؟!

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا من، من هستم؟!
اگر من را از این درد بی درمان نجات دهید یک عمر دعایتان میکنم من چرا منم؟ در اینترنت بارها گشت زدم و جواب‌های مختلفی رو مطالعه کردم تو مغزم نمیره که نمیره لطفا جواب تکراری ندین. اینکه خدا هستی را با یک اراده آفرید و .... سوال من اینه که چرا من خودمو تو این بدن احساس میکنم منظور این منی که میگم چیه؟ که هیچ وقت از بین نمیره و من هیچ وقت درکش نمیکنم؟ چرا من مادرم یا پدرم نیستم که یه پسر ۱۶ ساله دارم؟ بارها شنیدم که اگه من کس دیگه‌ای بودم اون دیگه من نبودم. مغزم از اینا پره. اینجوری نگین. خب اونوقت دیگه من اون پسر ۱۶ ساله نمیشدم ولی بازم من بودم که مادر یا پدر یک پسر ۱۶ ساله است و باز هم برام همین سوالا ایجاد میشد چرا کس دیگه‌ای نیستم چرا هیشکی به این موضوع فکر نمیکنه تو اطرافم همه مثل رباتن اگه همه چی شانسیه چرا اصلا من انسانم و موجود دیگه‌ای نیستم چرا من خدا نیستم چرا اصلا خدا منو آفرید؟ چون به من لطف داره؟ وقتی من نبودم پس لطف داشتن به من هم بی‌معنی بود چرا من فقط ۱۶ ساله که وجود دارم؟ آیا قبل از اون هم منی بوده که من یادم نمیاد؟ و اگر بوده چرا یادم نمیاد و چرا من همیشه بودم و هیچ وقت دلزده نمیشدم؟ چرا زمان رو خدا تاثیر نمیذاره و خدا همیشه بوده؟ قبل از ما چند تا هم هستی آفریده؟ بی نهایت؟ مگه میشه؟ بالاخره باید یه تعدادی داشته باشه دیگه؟ خب قبل اون خدا چیکار میکرده؟ با توجه به اینکه همیشه بوده و زمان رو خدا تاثیر نداره؟ یعنی الان تو بهشت یک عده‌ای زندگی میکنن؟ یا اونا حتی بهشت و جهنم های جدایی هم از ما دارن؟ چرا چرا چرا... آیا این حرفایی که میگم کفر هست؟ همه‌جا میگن که کفار تو جهنم همیشه میمونن تو رو خدا منو نجات بدین منو به من شش هفت ماه پیش برگردونین میخوام برم هیپنوتیزم بشم که از یادم بره بعد از مرگ به جواب قطعی همه سوالام میرسم؟ بعد از مرگ ماهیت خدا رو درک میکنم؟ چطور تو این دنیا به اینا فکر نکنم؟ واقعا همیشه دعاتون میکنم اگه منو از این افکار رها کنین
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
من چرا منم؟... چرا زمان رو خدا تاثیر نمیذاره و خدا همیشه بوده؟ قبل از ما چند تا هم هستی آفریده؟ بی نهایت؟ مگه میشه؟ بالاخره باید یه تعدادی داشته باشه دیگه؟ خب قبل اون خدا چیکار میکرده؟ با توجه به اینکه همیشه بوده و زمان رو خدا تاثیر نداره؟ یعنی الان تو بهشت یک عده‌ای زندگی میکنن؟ یا اونا حتی بهشت و جهنم های جدایی هم از ما دارن؟ چرا چرا چرا...
من چندین بار سوالات شما رو خوندم، ابهامات و سوالاتی که در ذهن شماست نه تنها کفر نیست، بلکه نشان از ذهن فعال شما دارد. سنین نوجوانی سن حساسی است که ذهن انسان شروع به تکاپو برای یافتن هویت خودش می کند و بروز این سوالات مختلف علامت خوبی در این خصوص است. بنابراین اینکه احساس گناه کنید، یا اینکه بخواهید به شش، هفت ماه پیش برگردید یا اینکه دنبال نجات دهنده باشید اصلا صحیح نیست، شما نجات یافته هستید و این سوالات علامت بلوغ فکری و فعال شدن ذهن و اندیشه شما دارد، و البته مختص شما هم نیست. این سوال که «من چرا من هستم» بارها و بارها از سوی افراد مختلف خصوصا در سن نوجوانی مطرح شده است بنابراین هرگز احساس نکنید گرفتار یک سوالات عجیب و غریب شده اید که بقیه به ذهنشان هم نرسیده و مثل ربات هستند. برای پاسخ به سوالاتتان باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: پاسخ بخشی از سوالات شما در گرو نگاه فلسفی و عقلانی به جهان است که تصور آنها برای شما در این سن ممکن است کمی دشوار باشد،البته من پاسخ ها را سعی می کنم به زبان ساده عرض کنم، اما این را بدانید با بالاتر رفتن سنتان درک بخشی از این پاسخ ها بسیار راحت تر می شود. بنابراین خیلی حساسیت به روی سوالات و ابهاماتتان به خرج ندهید تا از یک سوال علمی، به یک وسواس ذهنی تبدیل نشوند. پاسخ تمامی سوالاتی که می فرمایید برای بنده روشن است، بنابراین آنها را مسائل علمی حل نشدنی ندانید، قطعا نه انها در آن دنیا، بلکه در همین دنیا مسئله برای شما هم روشن خواهد شد، پس در این خصوص دغدغه نداشته باشید. البته بنده امید دارم که به حول و قوه الهی در همین تاپیک، پاسخ های شما روشن شوند.   نکته دوم: در مورد اینکه «من چرا من هستم»، منشأ شبهه این است که ما فکر می کنیم یک روحی بوده ایم از قبل، و بعد خدا ما را در درون جسم های مختلف در خانواده های گوناگون قرار داده است، و برای همین سوال پیش می آید که خدا طبق چه قاعده ای روح من را در این زمان و در این خانواده به دنیا آورده، و روح دیگران را در خانواده های دیگر! در حالی که باید به این مسائل نگاه عقلی و فلسفی داشت. همه چیز طبق قانون علیّت اتفاق افتاده است. یک آتش که روشن میشود متناسب با آن آتش، حرارتی ایجاد میشود که کاملا به اندازه بزرگی آتش است، اینجا معنا ندارد که حرارت بگوید من چرا الان به وجود آمدم؟ من چرا در این درجه هستم و چرا حرارتم بالاتر یا پایین تر نیست؟ همه چیز به اندازه علتش است. در مورد انسانها،حیوانات و گیاهان و... هم همینطور است، هر وقت محقق میشوند به خاطر تحقق علتشان است، و به لحاظ کمّی و کیفی نیز متناسب با علتشان هستند. وقتی یک پدر و مادر بچه دار می شوند این بچه الان علت وجودش محقق شده است. بنابراین معنا ندارد که بگوید چرا قبلا به وجود نیامدم! این پدر و مادر علت او هستند به همین خاطر کیفیتش هم متناسب با آنهاست، بنابراین همانطور که به لحاظ جسمی این بچه معلول آن پدر و مادر است و آزمایش های DNA نشان میدهد که بچه آنهاست و از وجود آنها شکل گرفته و اصلا نمیشود در خانواده دیگری به دنیا آمده باشد، به لحاظ روحی هم همینطور است، یعنی این روح او هم برخاسته از همین جسم است. یعنی اگر این پدر و مادر با هم ازدواج نمی کردند  وهر کدامشان با شخص دیگری ازدواج می کردند این بچه اصلا متولد نمیشد، نه اینکه در خانواده دیگری متولد میشد. بنابراین علت هر موجودی که محقق شود، معلول آن هم محقق میشود. ان شاء الله که متوجه شده باشید، باز اگر ابهامی بود بفرمایید کجا ابهام دارد تا توضیح بیشتری عرض کنم.   نکته سوم: در مورد اینکه خدا چرا زمان ندارد و آیا همیشه خلق می کرده یا خیر، و سوالاتی که در این زمینه مطرح کردید خصوصا اشکالی که گفته اید اگر خلقت خدا معدود باشد با ازلیت خدا و فرازمانی بودن خدا ناسازگار است خیلی برای من جالب بود که در این سن اینقدر خوب مسئله را فهمیده اید. همین اشکال را حکمای بزرگ اسلامی مطرح کرده اند و بعد به همین خاطر نتیجه گرفته اند اصل خلقت ازلی است. یعنی هر چه برویم به عقب هرگز نقطه آغازی برای خلقت خداوند پیدا نمی کنیم. در مورد فرازمانی بودن خدا هم باید توجه بفرمایید که زمان متعلق به اشیای مادی است، چون زمان از مقدار حرکت گرفته میشود، بنابرین هر حرکتی زمان مختص خودش را دارد همانطور که ما از گردش زمین به دور خودش و دور خورشید زمانی استخراج کرده ایم که کارهایمان را با آن تطبیق می دهیم. بنابراین اگر موجودی حرکت نداشته باشد زمان هم نخواهد داشت و فرازمانی خواهد بود. نکته چهارم: فهم ماهیت و ذات خدا برای ما امکان ندارد، نه در دنیا و نه در آخرت.چون موجودمحدود نمی تواند موجود نامحدود را درککند. به همین خاطر از تفکر در ذات خداوند نهی  شده ایم و فرموده اند چنین تفکری یا به کفر منتهی میشود یا به جنون. پس در خصوص ذات تفکر نکنید.
خیلی ممنون کمی خیالم راحت شد ولی: ۱. سوال اینجاست که علت من چرا پدر و مادر دیگری نیست؟ منظورم این نیست که من با این جنسیت و قیافه و قد و هیکل و ... چرا از پدر و مادر دیگری زاده نشدم. منظورم این است که من چرا کلا کس دیگری با پدر و مادر دیگری نشدم؟ اگر بخواهیم با حکمت خدا پاسخ دهیم برای همه این سوال پیش میاد و یک چرخه‌ای نامتناهی میشه که هیچ وقت تمومی نداره. ۲. مگه میشه هیچ وقت ماهیت خدا رو درک نکنیم، پس چطور تو آخرت همیشه و بدون ملالیت و دلزدگی زندگی خواهیم کرد؟ و خدا هم گفته که از خودش درما دمیده و تو قرآن هم گفته که انسان هیچ وقت ماهیت روح رو درک نمیکنه، یعنی روح از جنس خداست؟ پس چرا ما خدا نیستیم؟ یعنی هیچ وقت خودمونو درک نمیکنیم؟ پس چرا پیامبر هم گفته اینکه فکر بکنیم خدا چگونه به وجود آمده اصل کمال و تکامل است؟ ۳. لطفا یک راه‌حلی بگین که به ماهیت خدا فکر نکنم.
چرا هیشکی به این موضوع فکر نمیکنه تو اطرافم
سلام دوست گرامی جهان پر از سوالاتیه که ممکنه برگترین فیلسوفان و دانشمندان هم نتونند با اطمینان بهش پاسخ بدن. در عین حال که میشه به دنبال پاسخ این پرسشها گشت باید بتونیم بدون فهم پاسخهاشون هم زندگی کنیم. این یه مهارته که بتونید در دنیایی زندگی کنید که نمی‌شناسیدش.
یعنی این روح او هم برخاسته از همین جسم است.
ممنونم مسلم گرامی که باعث شدید در این مورد جستجو کنم و با یکی از نظریات ملاصدرا آشنا شوم که می‌فرمایند «نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است». نفس جسمانی ایجاد می‌شود و روحانی بقا می‌یابد.  
۱. سوال اینجاست که علت من چرا پدر و مادر دیگری نیست؟ منظورم این نیست که من با این جنسیت و قیافه و قد و هیکل و ... چرا از پدر و مادر دیگری زاده نشدم. منظورم این است که من چرا کلا کس دیگری با پدر و مادر دیگری نشدم؟ اگر بخواهیم با حکمت خدا پاسخ دهیم برای همه این سوال پیش میاد و یک چرخه‌ای نامتناهی میشه که هیچ وقت تمومی نداره.
یک بار دیگر پیام بنده را مطالعه بفرمایید. ببینید هر وقت علت یک پدیده محقق شود، معلول آن هم محقق میشود. این معلول فقط و فقط به خاطر تحقق این علت است. بچه ای که به دنیا می آید فقط و فقط معلول همان پدر و مادر و همان شرایط است، من و شما اصلا قبلا وجود نداشتیم که بخواهیم کسی دیگری بشویم. علت ما محقق شده و ما به وجود آمدیم، اگر این علت محقق نشده بود اصلا به وجود نمی آمدیم، نه اینکه حتما یک کسی بودیم و در جای دیگری به وجود می آمدیم!
 ۲. مگه میشه هیچ وقت ماهیت خدا رو درک نکنیم، پس چطور تو آخرت همیشه و بدون ملالیت و دلزدگی زندگی خواهیم کرد؟ و خدا هم گفته که از خودش درما دمیده و تو قرآن هم گفته که انسان هیچ وقت ماهیت روح رو درک نمیکنه، یعنی روح از جنس خداست؟ پس چرا ما خدا نیستیم؟ یعنی هیچ وقت خودمونو درک نمیکنیم؟ پس چرا پیامبر هم گفته اینکه فکر بکنیم خدا چگونه به وجود آمده اصل کمال و تکامل است؟
بله قطعا، اصلا نمیشود که ماهیت خدا رو درک کنیم. اما اینکه آخرت بدون ملالت و دلزدگی نیست که ارتباطی با درک کامل خدا ندارد، ما امام علی(ع) را هم نمی توانیم بشناسیم چون وجود او وسیع تر از وجود ماست، اما این مانع انس گرفتن ما با ایشان نمیشود. شناخت خدا خوب است، اینکه مهربانی و رأفتش بی انتهاست، اما این به معنای درک کامل خدا نیست، ذات خدا برای ما قابل شناخت نیست. اما در مورد اینکه روح ما از جنس خداست، این مطلب درست نیست، روح مخلوق خداست، نه اینکه خدا از خودش در ما دمیده باشد! یعنی اینکه میفرماید از روح خودم در انسان دمیدم، مثل این است که ما می گوییم کتاب من، دفتر من، خودکار من و...؛ همانطور که کتاب و دفتر جزئی از ما نیست، روح هم جزئی از خدا نیست، اصلا خدا اجزا ندارد.
 ۳. لطفا یک راه‌حلی بگین که به ماهیت خدا فکر نکنم.
آچه بنده می توانم عرض کنم این است که در ذات خدا نباید فکر کرد، اما اگر نمیتوانید جلوی خودتون رو بگیرید،  در این خصوص باید با کارشناسان مشاوره صحبت کنید
ممنونم مسلم گرامی که باعث شدید در این مورد جستجو کنم و با یکی از نظریات ملاصدرا آشنا شوم که می‌فرمایند «نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است». نفس جسمانی ایجاد می‌شود و روحانی بقا می‌یابد.
خواهش می کنم فروردین عزیز خدا رحمت کند ملاصدرا را، من وقتی با این ددیگاه آشنا شدم خیلی برایم جالب بود، چون بسیاری از سوالات را حل کرد 
جمع بندی پرسش: من پسری 16 ساله هستم که سوالات زیادی در ذهن من است. اصلا من چرا منم؟ چرا پدر و مادرم نیستم؟ چرا زمان رو خدا تاثیر نمیذاره و خدا همیشه بوده؟ و همیشه خلق می کرده؟ اگر جهان های آفرینش معدود است، قبل از آن خدا چکار میکرده؟ با توجه به اینکه همیشه بوده و زمان رو خدا تاثیر نداره؟ آیا این افکار کفر هستند و گناه دارند؟ پاسخ: ابهامات و سوالاتی که در ذهن شماست نه تنها کفر نیست، بلکه نشان از ذهن فعال شما دارد. سنین نوجوانی سن حساسی است که ذهن انسان شروع به تکاپو برای یافتن هویت خودش می کند و بروز این سوالات مختلف علامت خوبی در این خصوص است. بنابراین اینکه احساس گناه کنید، اصلا صحیح نیست، این سوالات علامت بلوغ فکری و فعال شدن ذهن و اندیشه شما دارد، و البته مختص شما هم نیست. اما به هر حال برای پاسخ به سوالاتتان باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: پاسخ بخشی از سوالات شما در گرو نگاه فلسفی و عقلانی به جهان است که تصور آنها برای شما در این سن ممکن است کمی دشوار باشد، البته من پاسخ ها را سعی می کنم به زبان ساده عرض کنم، اما این را بدانید با بالاتر رفتن سنتان درک بخشی از این پاسخ ها بسیار راحت تر می شود. بنابراین خیلی حساسیت به روی سوالات و ابهاماتتان به خرج ندهید تا از یک سوال علمی، به یک وسواس ذهنی تبدیل نشوند. پاسخ تمامی سوالاتی که می فرمایید برای بنده روشن است، بنابراین آنها را مسائل علمی حل نشدنی ندانید، قطعا نه آنها در آن دنیا، بلکه در همین دنیا مسئله برای شما هم روشن خواهد شد، پس در این خصوص دغدغه نداشته باشید. البته بنده امید دارم که به حول و قوه الهی در همین تاپیک، پاسخ های شما روشن شوند. نکته دوم: در مورد اینکه «من چرا من هستم»، منشأ شبهه این است که ما فکر می کنیم یک روحی بوده ایم از قبل، و بعد خدا ما را در درون جسم های مختلف در خانواده های گوناگون قرار داده است، و برای همین سوال پیش می آید که خدا طبق چه قاعده ای روح من را در این زمان و در این خانواده به دنیا آورده، و روح دیگران را در خانواده های دیگر! در حالی که باید به این مسائل نگاه عقلی و فلسفی داشت. همه چیز طبق قانون علیّت اتفاق افتاده است. یک آتش که روشن میشود متناسب با آن آتش، حرارتی ایجاد میشود که کاملا به اندازه بزرگی آتش است، اینجا معنا ندارد که حرارت بگوید من چرا الان به وجود آمدم؟ من چرا در این درجه هستم و چرا حرارتم بالاتر یا پایین تر نیست؟ همه چیز به اندازه علتش است. در مورد انسانها، حیوانات و گیاهان و... هم همینطور است، هر وقت محقق میشوند به خاطر تحقق علتشان است، و به لحاظ کمّی و کیفی نیز متناسب با علتشان هستند. وقتی یک پدر و مادر بچه دار می شوند این بچه الان علت وجودش محقق شده است. بنابراین معنا ندارد که بگوید چرا قبلا به وجود نیامدم! این پدر و مادر علت او هستند به همین خاطر کیفیتش هم متناسب با آنهاست، بنابراین همانطور که به لحاظ جسمی این بچه معلول آن پدر و مادر است و آزمایش های DNA نشان میدهد که بچه آنهاست و از وجود آنها شکل گرفته و اصلا نمیشود در خانواده دیگری به دنیا آمده باشد، به لحاظ روحی هم همینطور است، یعنی این روح او هم برخاسته از همین جسم است. یعنی اگر این پدر و مادر با هم ازدواج نمی کردند و هر کدامشان با شخص دیگری ازدواج می کردند این بچه اصلا متولد نمیشد، نه اینکه در خانواده دیگری متولد میشد. بنابراین علت هر موجودی که محقق شود، معلول آن هم محقق میشود. نکته سوم: در مورد اینکه خدا چرا زمان ندارد و آیا همیشه خلق می کرده یا خیر، و سوالاتی که در این زمینه مطرح کردید خصوصا اشکالی که گفته اید اگر خلقت خدا معدود باشد با ازلیت خدا و فرازمانی بودن خدا ناسازگار است خیلی برای من جالب بود که در این سن اینقدر خوب مسئله را فهمیده اید. همین اشکال را حکمای بزرگ اسلامی مطرح کرده اند و بعد به همین خاطر نتیجه گرفته اند اصل خلقت ازلی است. یعنی هر چه برویم به عقب هرگز نقطه آغازی برای خلقت خداوند پیدا نمی کنیم. در مورد فرازمانی بودن خدا هم باید توجه بفرمایید که زمان متعلق به اشیای مادی است، چون زمان از مقدار حرکت گرفته میشود، بنابرین هر حرکتی زمان مختص خودش را دارد. همانطور که ما از گردش زمین به دور خودش و دور خورشید زمانی استخراج کرده ایم که کارهایمان را با آن تطبیق می دهیم. بنابراین اگر موجودی حرکت نداشته باشد زمان هم نخواهد داشت و فرازمانی خواهد بود. نکته چهارم: فهم ماهیت و ذات خدا برای ما امکان ندارد، نه در دنیا و نه در آخرت. چون موجود محدود نمی تواند موجود نامحدود را درک کند. به همین خاطر از تفکر در ذات خداوند نهی  شده ایم و فرموده اند چنین تفکری یا به کفر منتهی میشود یا به جنون. پس در خصوص ذات تفکر نکنید.    
موضوع قفل شده است