جمع بندی مجازات متجاوز به عنف

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مجازات متجاوز به عنف
با سلام در قضیه تجاوز به عنف(زنای به عنف) میدانیم که اعدام خاطی در حیطه حق الله است نه حق الناس.یعنی اگر شخص اعلام کند که توبه کرده و یا به کار خود اقرار کند و بگوید قصد توبه دارد از اعدام رها می شود.مسئله این است چطور اعدام خاطی در حیطه حق الله قرار گرفته و حتی برای توبه نیازی به رضایت زن ندارد؟برخی می گویند که اقدام به رضایت گرفتن در این مورد مفسده دارد.خب طبیعتا مفسدهدارد ولی دلیل بر رد کامل گرفتن رضایت نمی شود یعنی مثلا یک نفر غیر از خود جانی از زن نظرش را درباره رضایت بپرسد.چطور در مسئله تجاوز به عنف حق شخصی و حق الناس تنها به مهر المثل و ارش البکاره محدود می شود که هر دو مقداری پولند و گویی که به زن به چشم روسپی نگاه شده یا فقط همین مقدار کم مادی برای او در نظر گرفته شده.طبیعتا برای مردان اطراف زن هم احتمال این می رود که با دیدن رها شدن متجاوز دست به قتل او بزنند که به شکل عجیبی در اینجا مقصر شناخته می شوند و اعدام می شوند و وعده عذاب اخروی قتل برای آنها محقق می شود.برخی با لحن خیلی عاقل اندر سفیهی می گویند خب دو سال زندان تعزیری و یا ضربات شلاق هم هست اما واقعا این حکم برای عملی مانند تجاوز به عنف قابل قبول است؟داعشی ها را در نظر بگیرید که میدانید چه کار هایی با نوامیس بقیه می کردند.حال اگر یکی از اینها اعلام توبه کند رسما اعدام از او ساقط است و راست راست کنار افرادی که به نوامیسشان تجاوز کرده یا آنها را فروخته راه ی رود. حتی در زنا با زن شوهر دار هم داریم مردی که با زن شوهر دار زنا کرده اگر خودش همسر نداشته باشد تنها شلاق می خورد.نکته مهم این است شوهر زن باید هر روز چهره مردی که با زنش خوابیده را ببیند و چیزی هم نگوید و حتی حکم نفی بلد هم در این موارد صادر نمی شود!یعنی مردی با زن شوهر داری رابطه برقرار می کند و شوهر زن این مرد را می بیند که راست راست در مقابل او راه می رود!و نکته دیگر این است که حکم سنگین در واقع برای شخصی است که با داشتن همسر زنا کرده نه کسی که با دانستن شوهر دار بودن زن با او زنا کرده. آیا این موارد غیر منطقی نیست؟
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
در قضیه تجاوز به عنف(زنای به عنف) میدانیم که اعدام خاطی در حیطه حق الله است نه حق الناس.یعنی اگر شخص اعلام کند که توبه کرده و یا به کار خود اقرار کند و بگوید قصد توبه دارد از اعدام رها می شود.مسئله این است چطور اعدام خاطی در حیطه حق الله قرار گرفته و حتی برای توبه نیازی به رضایت زن ندارد؟
حکم متجاوز به عنف اعدام است و در این خصوص اختلافی میان محصن یا غیر محصن بودن متجاوز، و یا توبه کردن یا نکردن وی نیست. یعنی مردی که به اجبار به زنی تجاوز می کند حتی اگر مجرد و بدون همسر هم باشد و حتی توبه هم بکند بدون جلب رضایت زن باز هم حکمش اعدام است، و پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل علاوه بر اعدام است، اینطور نیست که جایگزین اعدام شود. اما در مورد زنا که با رضایت زن و مرد انجام می شود و مرد زناکار اگر مجرد باشد به اعدام محکوم نمی شود، و شوهر این زن باید او را تحمل کند، باید عرض کنم که در مباحث حقوقی باید احساسات را کنترل کرده و با نگاه کاملا عقلی به مسائل ورود کرد. انسان ها همیشه در تبیین جرم و بیان مجازات از نگاه خود نگاه می کنند در حالی که باید بی طرفانه و بدون دخالت احساسات به شرایط جرم و مجرمین توجه داشت. اگر زن و مرد با رضایت این کار را انجام داده باشند اینجا اسلام علی رغم اینکه این گناه را بزرگ می شمارد اما جان انسان هم بهایش اندک نیست، به همین خاطر اسلام به شرایط انسان ها، و نیز نقش ایشان هم نگاه می کند، و در خلأ حکم صادر نمی کند. مرد مجردی که با زن شوهردار زنا کرده است مجرد بوده و زمینه برای ارضای حلال نداشته است به همین خاطر این گناه از باب غلبه شهوتش بر او بوده و به زور هم گناه نکرده است، به همین خاطر به مرگ محکوم نمی شود، اما زن زناکار زمینه ارضای حلال غریزه اش را داشته است، علاوه بر اینکه اوست که به آن پیمانی که با دیگری بسته است خیانت کرده است. بنابراین میان این دو تفاوت آشکاری است، اما به هر حال حکم تعزیری آن به دست قاضی است، و قاضی با توجه به شرایط مجرم می تواند مجازاتی را برای او تعیین کند.
مسلم said in بسم الله الرحمن الرحیم
 و شوهر این زن باید او را تحمل کند
سلام جناب مسلم اگر منظورتان این است که "شوهر باید زنی که زنا کرده را تحمل کند"، قطعا اشتباه می کنید. زیرا اولا طلاق، حرام نیست که بگویید باید تحمل کند. دوما در صورتی که زن مرتکب زنا شود، مرد مجاز است او را تحت فشار قرار دهد و تمام یا بخشی از مهریه او را پس بگیرد. این مسئله در قرآن آمده است و در تاپیک دیگری بحث شده است. لکن در آنجا بحث روی نوع فشار بود که شوهر آیا میتواند از طریق دادگاه و مثلا بلوکه کردن حسابهای زن، او را تحت فشار قرار بدهد؟ و یک اختلاف نظر دیگر این بود که ما ادعا کردیم : تا زمانی که ما نسبت به چیزی حقی نداشته باشیم، فشار وارد کردن بی معناست. زیرا ما در جایی مجاز هستیم از فشارهای قانونی استفاده کنیم که حقی نسبت به آن داشته باشیم. مثلا اگر بنده از شما ۱۰ میلیون طلبکار باشم، حق دارم از فشارهای قانونی برای پس گرفتن پولم استفاده کنم. لذا زنی که زنا میکند، مستحق مهریه نخواهد بود و به همین جهت مرد میتواند او را تحت فشار بگذارد... از اینکه بگذریم... به هر حال  طلاق نه تنها حرام نیست بلکه جایز است. حتی اگر شما بگویید مقصودتان از "باید" اخلاقی است. باز هم اشتباه است. زیرا طلاق گاهی اوقات واجب یا مستحب است. یعنی در کتب فقهی برای طلاق احکام مختلفی داریم... یا حق
amir7248 said in مجازات متجاوز به عنف
با سلام یعنی مردی با زن شوهر داری رابطه برقرار می کند و شوهر زن این مرد را می بیند که راست راست در مقابل او راه می رود!و نکته دیگر این است که حکم سنگین در واقع برای شخصی است که با داشتن همسر زنا کرده نه کسی که با دانستن شوهر دار بودن زن با او زنا کرده. آیا این موارد غیر منطقی نیست؟
سلام به صورت کلی و معروف سه مدل ( البته بیشتر) زنا داریم : اول زنای به عنف یا تجاوز که حکمش اعدام است. پس کسی نمیتواند راست راست جلوی دیگری راه برود... دوم زنای مجرد که حکمش شلاق است. سوم زنای محصنه یا کسی که همسر دارد که حکمش سنگسار است. الان سنگسار نمیکنند و اعدام می کنند. برخی از فقها معتقدند که سنگسار نوعی ضربه با سنگ است که هدفش کشتن نیست. اما نظر مشهور خلاف این است.   در کنار اینها  اگر صدمه ایجاد شود، زن یا مرد میتواند دیه بگیرد. و در کنارش اگر تجاوز باشد ، حق مهریه محفوظ است برای حداقل دوشیزگان...   اما اگر زنی زنا کند، مرد مجاز است او را تحت فشار بگذارد تا مهریه یا بخشی از آن را به شوهر پس بدهد. خصوصا اینکه باید بدانیم، زنا همیشه قابل اثبات در دادگاه نیست.  پس شوهر حق دارد او را طلاق بدهد و مهریه را هم پس بگیرد. اگر زنا با چهار شاهد عادل اثبات شود که مهریه باید پس گرفته شود. اما اگر ۴ شاهد مذکور نباشد اما شوهر ببیند یا زن اعتراف کند، شوهر حق دارد او را تحت فشار بگذارد تا مهریه را پس بگیرد و بعد طلاقش بدهد.   در باب حق الناس : یکی بحث مهریه است. یکی دیگر دیه برای صدمه جسمی است. یک مورد دیگر میتواند تقاضای ضرر روحی کند و از این باب حقش را بگیرد. اما مجازات بدنی یا زندان یا اعدام، توسط خدا تعیین شده است. مثلا شلاق یا سنگسار یا اعدام و اینها را خدا تعیین کرده است. یعنی در تجاوز اعدام چه مجرد و چه متاهل... در زنا با رضایت اگر مجرد و با رضایت بوده است شلاق.. اگر متاهل و با رضایت بوده است سنگسار ( با دو تفسیر از سنگسار که یکی آن را برای کشتن دانسته و دیگری آن را برای مجازات مثل شلاق و نه برای کشتن )   به هر حال نظرات مختلف است  
با سلام تا جایی که قرآن رو مطالعه کردم در هیج جایی در مورد مجازات زنا، نه حکم سنکسار داریم و نه اعدام.فقط یک آیه رو به من نشون بدید که در قرآن حرفی از سنکسار زده باشه فقط یک آیه! من نمیدونم توی کشور ما چقدر راحت حکم اعدام صادر میشه!
مرد مجردی که با زن شوهردار زنا کرده است مجرد بوده و زمینه برای ارضای حلال نداشته است به همین خاطر این گناه از باب غلبه شهوتش بر او بوده و به زور هم گناه نکرده است، به همین خاطر به مرگ محکوم نمی شود، اما زن زناکار زمینه ارضای حلال غریزه اش را داشته است، علاوه بر اینکه اوست که به آن پیمانی که با دیگری بسته است خیانت کرده است.   بنابراین میان این دو تفاوت آشکاری است، اما به هر حال حکم تعزیری آن به دست قاضی است، و قاضی با توجه به شرایط مجرم می تواند مجازاتی را برای او تعیین کند.
جناب مسلم، حتی زن محصنه هم مرتکب زنا شده باشه حکمش سنکسار یا اعدام نیست،این حرف من نیست صریح قرآن: وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا از زنان شما كساني كه كار بسيار زشتي (شرم‌آوري) مي‌كنند، پس چهار نفر از خودتان بر آنها شاهد بگيريد. حال اگر شهادت دادند، آنها را در خانه‌ها(ي خود) نگه داريد تا زماني كه مرگ آنان را دريابد (مادام‌العمر)، يا خدا راهي (در جهت حل مشكل) براي آنان قرار دهد.(نسا/15) در این آیه دو مورد واضح دیده میشه : اول : باید چهار نفر شاهد باشند. دوم : من در این آیه نه حکم اعدام میبینم نه سنکسار ،شما میبینید؟ در واقع خدا داره حالتی رو میگه تقریبا غیر ممکنه! معمولا کسی که میخواد زنا کنه نمیاد توی یه جمع زنا نمیکنه! حتی  در سوره نور آمده اگر اتهام زنا زده بشه و  چهار شاهد کمتر باشه،قرآن گفته اون سه تا شاهد رو شلاق بزنید و هرگز هم ازشون شهادتی رو  نپذیرید : وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ و آنان که به زنان با عفت مؤمنه نسبت زنا دهند آن‌گاه چهار شاهد (عادل) بر دعوی خود نیاورند آنان را به هشتاد تازیانه کیفر دهید، و دیگر هرگز شهادت آنها را نپذیرید، و آنان مردمی فاسق و نادرستند.(نور/4) یعنی حتی آن سه نفر راست هم گفته باشند باز در نظام خدا شهادت شون پذیرفته نیست! البته حکم تجاوز به مراتب با حکم زنا فرق داره،حتی  با شرایطی که قرآن گذاشته که حتما باید چهار شاهد باشن و این شرایط برقرار نباشه و کیفر دنیایی براش در نظر گرفته نشه ،برای رسیدن به چنین عملی فریب،زور و اجبار و نوعی آدم ربایی بحساب میاد که میشه براش مجازاتی در نظر گرفت. خلاصه در این جور موارد باید دقت بشه وگرنه به نام خدا و دین بیایم جون افراد رو بگیریم فکر نکنم عاقبت خوشی داشته باشه...
UTD said in با سلام
با سلام وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا خلاصه در این جور موارد باید دقت بشه وگرنه به نام خدا و دین بیایم جون افراد رو بگیریم فکر نکنم عاقبت خوشی داشته باشه...
سلام من هم با شما موافقم... نباید با ادله فقهی که مورد اختلاف هستند، جان انسانها را بگیریم... یعنی نباید نظر فقهی خود را بر دیگران تحمیل کنیم. مثلا در مورد زناکار نظرات فقها متفاوت است و حداقل باید این مطلب را در نظر گرفت... یا افراد هنگام بلوغ ، نوع قوانین کیفری را انتخاب کنند که جای بحث دارد...   اما در مورد آیه  بله در قرآن سخنی از سنگسار نیامده است اما در آیه بعدی حرف از اذیت و شکنجه شده است. در روایات این اذیت و شکنجه به شلاق و سنگسار تفسیر شده است. بعلاوه مواردی که در آیه ذکر شده به نظرم درباره تجاوز نیست بلکه در جاهایی است که دو طرف ماجرا رضایت داشتند. لذا ابتدا باید ببینیم مقصود از اینکه خداوند راهی و سبیلی معرفی خواهد کرد چیست؟ یکی اذیت است که مصادیق متعددی دارد مثل شلاق و سنگسار... ( البته سنگسار به دو نوع معنا شده و برخی گفته اند نوعی شکنجه است نه برای کشتن و دلایلی آورده اند ) اما به هر حال این موارد در حالت رضایت بوده نه تجاوز..
خدای من!! برخی دوستان چنان اطلاعات پایینی دارن که تعجب میکنم.من قبل از اینکه برم و با آقای مسلم بحث کنم ابتدا برای دو تا برادر عزیزمون بیت المعمور و utd مطلبی رو عنوان کنم. ما در قرآن مسئله ای داریم به نام نسخ. آیاتی حکم داخل آنها  نسخ میشود که به آنها منسوخ می گویند و آیاتی با حکم یا احکام جدید جای آنها را می گیرند که ناسخ نامیده میشوند.برای اطلاع بیشتر از این قضیه حثما به دو لینک زیر سر بزنید.لینک اول: ناسخ و منسوخ ویکی شیعه  و لینک دوم که آیه مورد بحث شما هم داخلشه: ناسخ و منسوخ با آیه مورد بحث  بعدا بیشتر درباره مسایلی که مطرح کردید بحث خواهیم کرد.  
جناب مسلم، حتی زن محصنه هم مرتکب زنا شده باشه حکمش سنکسار یا اعدام نیست،این حرف من نیست صریح قرآن: وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا زنانی از شما که عمل ناشایسته کنند چهار شاهد مسلمان بر آنها بخواهید، چنانچه شهادت دادند آن زنان را در خانه نگه دارید تا عمرشان به پایان رسد یا خدا برای آنها راهی پدیدار گرداند.(نسا/15)
 ببینید آنچه که قرآن فرموده است فقط یک مصداق از اثبات زنای محصنه است که شوهر از گناه همسرش آگاه شود و دنبال افشای آن نباشد، اما نمیتوان این حکم را به سایر مصادیق از جمله افشای زنای محصنه یک زن از طریق محافل حقوقی و حاکم شرع سرایت داد. باید توجه داشته باشید که همه احکام در قرآن نیامده، و نمیشود روایاتی که جزئیات را بیان کرده اند را در تعارض با قرآن دانسته و روایات متعدد در این زمینه را نادیده گرفت. روایاتی که فقها و کسانی که عمرشان را در تشخیص روایات گذرانده و محاسنشان را در این راه سفید کرده اند به آنها اعتماد کرده و طبق آن فتوا داده اند.  
در واقع خدا داره حالتی رو میگه تقریبا غیر ممکنه! معمولا کسی که میخواد زنا کنه نمیاد توی یه جمع زنا نمیکنه اون هم توی خودی ها!
بله این را قبول دارم، اختلاف نظرم با شما در خصوص مجازات است نه نحوه اثبات شدن به طور کلی اثبات زنا از طریق شهادت بسیار نادر است، و فرقی نمی کند مجزات آن اعدام باشد، یا شلاق، یا حبس در خانه امروز هم کمتر کسی را می بینیم که به دلیل زنای محصنه اعدام شود، عمدتا اعدام مجرمین از باب تجاوز به عنف است، نه زنا
amir7248 said in خدای من!! برخی دوستان چنان
خدای من!! برخی دوستان چنان اطلاعات پایینی دارن که تعجب میکنم.من قبل از اینکه برم و با آقای مسلم بحث کنم ابتدا برای دو تا برادر عزیزمون بیت المعمور و utd مطلبی رو عنوان کنم. ما در قرآن مسئله ای داریم به نام نسخ. آیاتی حکم داخل آنها  نسخ میشود که به آنها منسوخ می گویند و آیاتی با حکم یا احکام جدید جای آنها را می گیرند که ناسخ نامیده میشوند.برای اطلاع بیشتر از این قضیه حثما به دو لینک زیر سر بزنید.لینک اول: ناسخ و منسوخ ویکی شیعه  و لینک دوم که آیه مورد بحث شما هم داخلشه: ناسخ و منسوخ با آیه مورد بحث  بعدا بیشتر درباره مسایلی که مطرح کردید بحث خواهیم کرد.
با سلام دوست عزیز به نکته ای که اشاره فرمودید واقف هستیم،اما آیات قرآن تنها با قرآن نسخ میشود نه سنتی که به آن هر چه دلشان بخواهند نسبت می دهند! پیامبر خود تابع وحی است و خلاف آن عمل نمیکند این صریح قرآن است مسلما سنتش هم خلاف این نیست. قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي ۖ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ ۖ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ بگو: مرا نرسد که از پیش خود قرآن را تبدیل کنم من جز آنچه را که به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم، من اگر عصیان پروردگارم کنم از عذاب روز بزرگ قیامت سخت می‌ترسم.(یونس/15) فکر کنم همین یک آیه کافی باشد.حتی آیه 106 بقره نسخ آیات را به خدا نسبت داده نه حدیث : مَا نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْهَا أَوْ مِثْلِهَا ۗ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ هر چه از آیات قرآن را نسخ کنیم یا حکم آن را از خاطرها بریم (و متروک سازیم) بهتر از آن یا مانند آن بیاوریم. آیا نمی‌دانی که خدا بر هر چیز قادر است؟(بقره/106) بعد به نظر شما حکم سنگساری که به سنت نسبت میدهند بهتر از حکمی است که در آیه آمده ؟اصلا هیچ به اون بچه هایی که ممکنه در اثر این حکم بی مادر بشن توجه کردید؟ حتی از حضرت صادق و پیامبر هم به این مضمون نقل شده که :هرگاه حدیثى از من به شما برسد، آن‌ را  بر کتاب خدا عرضه کنید و با عقلتان بسنجید، اگر مطابق باشد قبول کرده و گرنه به پهنای دیوار بکوبید. سنت با قرآن نسخ میشود اما قرآن با سنت خیر چون پیامبر تابع وحی است و سنت هم مطابق آن.به اینجا مراجعه کنید تا نظریات مختلف را ببینید.
باید توجه داشته باشید که همه احکام در قرآن نیامده، و نمیشود روایاتی که جزئیات را بیان کرده اند را در تعارض با قرآن دانسته و روایات متعدد در این زمینه را نادیده گرفت. روایاتی که فقها و کسانی که عمرشان را در تشخیص روایات گذرانده و محاسنشان را در این راه سفید کرده اند به آنها اعتماد کرده و طبق آن فتوا داده اند.
استاد دقیقا بنده از همین میترسم!دیگر مرزی بین کلام خدا و دیگران نیست! دیگر همه چیز را میتوان در قالب دین به خدا نسبت داد هر چند اگر در کلامش مخالفش دیده نشود...اینطور باید فاتحه اسلام را خواند! استدلال مان هم این باشد که در قرآن کیفیت نماز نیامده پس باید به سراغ احادیث رفت! درصورتی که حتی این احادیث هم نبود شیوه نماز پیامبر نسل به نسل به ما میرسید کسی هم نمی توانست ان را را تغییر دهد چون هر روز پنج نوبت توسط مسلمانان انجام میشد... این احادیث هیچ اختلافی را حل نکردند هیچ ، باعث سردرگمی بندگان هم شدن.اصل را رها کردیم چسبیدیم به فرع. من نمی گویم احادیث بدرد نمیخورند،اما در جایی که حتی مخالف کلام خدا هم نیست باید دقت شود چون همه اینها به نام دین و خدا نوشته می شود. باید احادیث به قرآن عرضه شوند نه قرآن به احادیث...  ما کجای قرآن مجازاتی برای شراب خواری داریم؟ کجا مجازاتی برای بد حجابی داریم؟کجا مجازاتی برای ارتداد داریم؟کجا مجازاتی برای روزه خواری داریم؟  این ها نمونه هایی از پیشی گرفتن از خدا و رسولش نیست؟  درصورتی هر کجا کیفر دنیوی نیاز بوده در قرآن آمده حتی شدید ترین نوعش...  من نمیدانم فقها روز قیامت اگر پیامبران و ائمه بیشتر این احکام را انکار کردند و گفتند ما چنین نگفتیم و اظهار بی اطلاعی کردند ،آیا آنها می توانند به داد ما برسند؟ الان کاری که داعش دارد با نام اسلام انجام میدهد نشات گرفته از همین احکام است ....من نمیخواهم به موضوع از دید احساس نگاه کنم اما چنین احکامی رنگ و بویی از پیامبر رحمت ندارد که عزیز ترین کسانش را کشتند اما در فتح مکه به آنها گفت :من همان جمله اي را به شما مي‏گويم كه برادرم يوسف (هنگامي كه برادران او را شناختند) گفت كه «امروز ملامتي بر شما نيست‏ خدايتان بيامرزد كه او مهربانترين مهربانان است» بنده قبول دارم بین زنا و تجاوز فرق است حتی اشاره هم کردم اما خواهش میکنم مجازاتی که در این موارد وجود دارد را به نام دین و خدا نگذارید... حتی همین آیه هم که مربوط به زنای محصنه بود کاملا مشخص است،هدف از زندانی کردن زن در خانه تا ابد نیست میفرماید یا مگر خدا راهی برای انها قرار دهد! یعنی مشکل حل شود! یعنی همین که آن مرد بعد مدتی ارتباطش را با این خانم قطع کرده باشد خود به خود، احساسات و عواطف بینشان هم فروکش میکند... مگر همیشه شما نمیفرمایید ما نباید احساسی عمل کنیم؟چطور تا به یک همچین مواردی برخورد میکنیم باید حکم اعدام صادر کنیم؟ مگر ما در روابط عادی مان هم در زمینه های دیگر ممکن نیست به حقوق همدیگر تجاوز کنیم؟ یک جوانی که نتوانسته احسساتش را کنترل کند و در مکانی بود به هر دلیلی تحریک شده و ناخواسته چنین اتفاقی افتاده باید فورا اعدامش کنیم؟حالا چرا حبس ابد نه؟حالا یک نفر سابقه دار است و کارش تجاوز است خوب این شخص نباید آزاد باشد... خلاصه آیا این حکم از احساسات و شدت خشم ادما ها نشات نمی گیرد؟ بنظر شما آیا کیفر این عمل با خود آن تناسب دارد؟ 
amir7248 said in خدای من!! برخی دوستان چنان
خدای من!! برخی دوستان چنان اطلاعات پایینی دارن که تعجب میکنم.من قبل از اینکه برم و با آقای مسلم بحث کنم ابتدا برای دو تا برادر عزیزمون بیت المعمور و utd مطلبی رو عنوان کنم. ما در قرآن مسئله ای داریم به نام نسخ. آیاتی حکم داخل آنها  نسخ میشود که به آنها منسوخ می گویند و آیاتی با حکم یا احکام جدید جای آنها را می گیرند که ناسخ نامیده میشوند.برای اطلاع بیشتر از این قضیه حثما به دو لینک زیر سر بزنید.لینک اول: ناسخ و منسوخ ویکی شیعه  و لینک دوم که آیه مورد بحث شما هم داخلشه: ناسخ و منسوخ با آیه مورد بحث  بعدا بیشتر درباره مسایلی که مطرح کردید بحث خواهیم کرد.  
شما تصور کردید چون ما از ناسخ و منسوخ و اینها، آگاهی نداریم پس دچار اشتباه شدیم. خیر نه تنها من بلکه فقهای بزرگی هستند که ناسخ و منسوخ را می دانند اما سنگسار را رد کرده اند... پس لطفا بدون پیش داوری ، اگر نقدی دارید عنوان کنید، تا پاسختان داده شود. بنده نه منکر روایات هستم و نه قرآنیست... اما جایی که کارشناس اشتباه کند باید تذکر داد. مثلا کارشناس، مسئله ساده ای مثل طلاق را به صورت نادرست ترسیم میکند. در حالی که در کتب فقهی اینها مطرح شده و مطالب تخصصی نیست که ندانند. لذا نیاز است که پاسخشان را اصلاح کنند و دیگران را هم به خطا نیاندازند. یا حق
استاد دقیقا بنده از همین میترسم!دیگر مرزی بین کلام خدا و دیگران نیست! دیگر همه چیز را میتوان در قالب دین به خدا نسبت داد هر چند اگر در کلامش مخالفش دیده نشود...اینطور باید فاتحه اسلام را خواند! استدلال مان هم این باشد که در قرآن کیفیت نماز نیامده پس باید به سراغ احادیث رفت!
 قطعا اینطور که می فرمایید نیست... شما برداشت درستی از روایات ندارید و نتیجه گیری تان را هم بر این استدلال نادرست بنا می کنید... اعتماد به روایات و تکیه به آنها و صدور حکم مطابق با آنها قواعد روشن و خاص خودش را دارد، اینکه مراجع معتقد به حکم اعدام برای زنای محصنه می شوند اینطور نیست که مثلا با یکی دو روایت با سند نامعتبر به چنین نتیجه ای رسیده باشند، و هیچ گزارش تاریخی از این حکم در سیره معصومین وجود نداشته باشد...
درصورتی که حتی این احادیث هم نبود شیوه نماز پیامبر نسل به نسل به ما میرسید کسی هم نمی توانست ان را را تغییر دهد چون هر روز پنج نوبت توسط مسلمانان انجام میشد... این احادیث هیچ اختلافی را حل نکردند هیچ ، باعث سردرگمی بندگان هم شدن.اصل را رها کردیم چسبیدیم به فرع.
قطعا اینطور نیست... هر سیره تاریخی ای اگر یک پشتوانه روایی نداشته باشد قطعا به انحراف میرود، تا جایی که خانه ای که ابراهیم(ع) بر توحید بنا نهاد در زمان پیامبر اسلام(ص) به بتخانه تبدیل شده بود! الان همین نمازی که می فرمایید الان به یک صورت به دست ما رسیده است؟ تازه اگر این روایات نبود خدا می داند به چه صورتی به دست ما میرسید! نقش روایات را نباید دست کم بگیرید! من یک سوال واضح از شما دارم، خدا چرا علی رغم اینکه به حج و نماز و روزه و اینها دستور داده اما احکام آنها را در قرآن بیان نکرده است؟ طبیعتا اینکه بیان نکرده است یعنی راه دیگری برای آگاهی از آنها گذاشته است وگرنه لغو است که شما به یک چیزی امر کنید اما احکام آن ا بیان نکنید! مثلا بگویید نماز بخوانید اما نگویید چگونه!! بنابراین خداوند هم با سکوتش در خصوص احکام جزئی ، به روایات اعتبار بخشیده است. خب اگر قرار بود به خاطر وجود برخی احادیث جعلی و ضعیف السند اعتبار تمامی احادیث زیر سوال برود آیا خدا نعوذبالله این را نمیدانست که باز هم احکامش را در قرآن بیان نکرد؟ این سکوت خدا و عدم بیان جزئیات احکام در قرآن نشان میدهد که تشخیص روایات صحیح همچنان در نگاه خدا ممکن بوده است.
من نمی گویم احادیث بدرد نمیخورند،اما در جایی که حتی مخالف کلام خدا هم نیست باید دقت شود چون همه اینها به نام دین و خدا نوشته می شود. باید احادیث به قرآن عرضه شوند نه قرآن به احادیث...  ما کجای قرآن مجازاتی برای شراب خواری داریم؟ کجا مجازاتی برای بد حجابی داریم؟کجا مجازاتی برای ارتداد داریم؟کجا مجازاتی برای روزه خواری داریم؟  این ها نمونه هایی از پیشی گرفتن از خدا و رسولش نیست؟  درصورتی هر کجا کیفر دنیوی نیاز بوده در قرآن آمده حتی شدید ترین نوعش... 
قطعا روایات بر قرآن عرضه می شوند، نه بالعکس، اما بعد از عرضه در صورتی که مخالف بوده و تعارض داشته باشند کنار گذاشته می شوند. مثلا این روایت که نماز صبح دو رکعت است که به صرف اینکه در قرآن نیامده کنار گذاشته نمی شود! چون تعارضی با قرآن ندارد. بنابراین همین سوالاتی که شما از بنده پرسیده اید من می توانم اینگونه دوباره از شما بپرسم؟ کجای قرآن آمده نماز صبح را دو رکعت بخوانید؟ کجای قرآن آمده از اذان صبح تا اذان مغرب روزه بگیرید؟ کجای قرآن آمده در حج هفت مرتبه طواف و سعی و صفا و مروه به جا بیاورید؟ و... بنابراین جواب این سوالات من و شما که در روایات آمده است هرگز در مقابل آیات قرآن قرار نمی گیرند، چون قرآن کریم پاسخی به آنها نداده است، و همین سکوت قرآن یعنی آنها را از روایات بخواهید.
من نمیدانم فقها روز قیامت اگر پیامبران و ائمه بیشتر این احکام را انکار کردند و گفتند ما چنین نگفتیم و اظهار بی اطلاعی کردند ،آیا آنها می توانند به داد ما برسند؟
اتفاقا با پیروی از فقها چیزی به گردن شما نیست، چون شما به متخصصین دین مراجعه کرده اید، اما اگر بدون اینکه انسان تخصص لازم را داشته باشد از تبعیت از فقها هم رویگردانی کند، آن موقع است که روز قیامت اگر مشخص شد این احکام، احکام خداوند هستند هیچ پاسخی در برابر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نخواهد داشت.
الان کاری که داعش دارد با نام اسلام انجام میدهد نشات گرفته از همین احکام است ....من نمیخواهم به موضوع از دید احساس نگاه کنم اما چنین احکامی رنگ و بویی از پیامبر رحمت ندارد که عزیز ترین کسانش را کشتند اما در فتح مکه به آنها گفت :من همان جمله اي را به شما مي‏گويم كه برادرم يوسف (هنگامي كه برادران او را شناختند) گفت كه «امروز ملامتي بر شما نيست‏ خدايتان بيامرزد كه او مهربانترين مهربانان است»
یکی از موضوعاتی که هر بار می شنوم به هم میریزم، مقایسه داعش به اسلام و پیوند زدن میان این دو است...، نسبت دادن کارهای داعش به اسلام است! این من را خیلی به هم میریزد چون اندک توجهی به اسلام نشان میدهد که داعش هیچ سنخیتی با اسلام ندارد. اصلا نوبت به روایات هم نمیرسد، تعارض داعش با اسلام به قدری است که با همان کلیات قرآن هم می توان مچ او را گرفت، فارغ از اعتقادات اشتباه و برداشت غلط از توحید و ناسازگار انگاری آن با توسل و تبرک و اینها که همگی در قرآن کریم مورد تایید قرار گرفته اند، داعش در حالی همه انسان ها را با بمب گذاری می کشد که قرآن کریم صراحتا از کشتن فرزندان کفار هم منع کرده است، آیه شریفه «بأی ذنب قتلت» که به کشتن و زنده به گور کردن کودکان اعتراض می کند مربوط به فرزندان کفار است، نه مسلمانان. بنابراین داعش هرگز زاییده روایات نیست! داعش زاییده استعمار و استکبار است، زاییده غاصبین خلافت است، زاییده جمود فکری و تحجر است، خواهش می کنم دیگر چنین حرفی نفرمایید.  
بیت المعمور said in  و شوهر این زن باید او را
مسلم said in بسم الله الرحمن الرحیم
 و شوهر این زن باید او را تحمل کند
سلام جناب مسلم اگر منظورتان این است که "شوهر باید زنی که زنا کرده را تحمل کند"، قطعا اشتباه می کنید. زیرا اولا طلاق، حرام نیست که بگویید باید تحمل کند. دوما در صورتی که زن مرتکب زنا شود، مرد مجاز است او را تحت فشار قرار دهد و تمام یا بخشی از مهریه او را پس بگیرد. این مسئله در قرآن آمده است و در تاپیک دیگری بحث شده است. لکن در آنجا بحث روی نوع فشار بود که شوهر آیا میتواند از طریق دادگاه و مثلا بلوکه کردن حسابهای زن، او را تحت فشار قرار بدهد؟ و یک اختلاف نظر دیگر این بود که ما ادعا کردیم : تا زمانی که ما نسبت به چیزی حقی نداشته باشیم، فشار وارد کردن بی معناست. زیرا ما در جایی مجاز هستیم از فشارهای قانونی استفاده کنیم که حقی نسبت به آن داشته باشیم. مثلا اگر بنده از شما ۱۰ میلیون طلبکار باشم، حق دارم از فشارهای قانونی برای پس گرفتن پولم استفاده کنم. لذا زنی که زنا میکند، مستحق مهریه نخواهد بود و به همین جهت مرد میتواند او را تحت فشار بگذارد... از اینکه بگذریم... به هر حال  طلاق نه تنها حرام نیست بلکه جایز است. حتی اگر شما بگویید مقصودتان از "باید" اخلاقی است. باز هم اشتباه است. زیرا طلاق گاهی اوقات واجب یا مستحب است. یعنی در کتب فقهی برای طلاق احکام مختلفی داریم... یا حق
  سلام علیکم   جناب بیت المعمور لطفا این جمله را کامل بخوانید:
اما در مورد زنا که با رضایت زن و مرد انجام می شود و مرد زناکار اگر مجرد باشد به اعدام محکوم نمی شود، و شوهر این زن باید او را تحمل کند
این بند را هم بخوانید
حتی در زنا با زن شوهر دار هم داریم مردی که با زن شوهر دار زنا کرده اگر خودش همسر نداشته باشد تنها شلاق می خورد.نکته مهم این است شوهر زن باید هر روز چهره مردی که با زنش خوابیده را ببیند و چیزی هم نگوید و حتی حکم نفی بلد هم در این موارد صادر نمی شود!یعنی مردی با زن شوهر داری رابطه برقرار می کند و شوهر زن این مرد را می بیند که راست راست در مقابل او راه می رود! 
صحبت درباره زن نیست که ببینیم آیا جواز طلاق هست یا نه و آیا دردی دوا می کند یا نه 
الرحیل said in  و شوهر این زن باید او را
سلام علیکم   جناب بیت المعمور صحبت درباره زن نیست که ببینیم آیا جواز طلاق هست یا نه و آیا دردی دوا می کند یا نه 
سلام من هم نگفتم صحبت درباره زن هست. اتفاقا دارم درباره مرد صحبت میکنم. و حرف کارشناس هم درباره شوهر بود نه زن... پس شما را به دقت فرامیخوانم. و البته متاسفم که چنین اشتباهات توسط کارشناس انجام میشود و اصلاح نمیشود. امیدوارم شما بعد از این توضیح جانب حق باشید. مرد یا شوهر بعد از اینکه زن مرتکب زنا بشود، نه تنها جایز است طلاق بدهد بلکه حق دارد زن را تحت فشار بگذارد تا مهریه اش را پس بدهد... یعنی بعد از زنا، مرد نه تنها میتواند طلاق بدهد بلکه میتواند مهریه را هم بگیرد. بعلاوه در فقه ، طلاق در برخی مصادیق نه تنها جایز است بلکه مستحب است و توصیه میشود.... به همین جهت اینکه کارشناس بگوید :"  شوهر باید تحمل کند " سخنی نادرست است و باید اصلاح کرد و خوانندگان را به اشتباه نیانداخت... یا حق
خب الان که بحث جانبی برخی برادران تمام شد من میرم سراغ پاسخی که توسط جناب  مسلم به سوالم داده شد اولا.شما رسما بخشی از قانون رسمی و حکم شرعی رو رد کردید.طبق قانونی که الان داره اجرا میشه و البته حکم فقها اگر شخص متجاوز به عنف اثبات کند که قبل از دستگیری توبه کرده حکم اعدام از او ساقط میشود و یا اگر خودش به گناهش اقرار کند قاضی موظف است به او فرصت توبه بدهد و هم در متن قانون مجازات اسلامی و هم در متن حکم فقها متجاوز به عنف برای توبه هیچ نیازی به گرفتن رضایت شخصی که به او تجاوز کرده ندارد(بله با عقل در تضاده ولی این حکم وجود داره).یعنی بخشی که شما فرمودید"حکم متجاوز به عنف اعدام است و در این خصوص اختلافی میان محصن یا غیر محصن بودن متجاوز، و یا توبه کردن یا نکردن وی نیست. یعنی مردی که به اجبار به زنی تجاوز می کند حتی اگر مجرد و بدون همسر هم باشد و حتی توبه هم بکند بدون جلب رضایت زن باز هم حکمش اعدام است" عملا بدون پایه و اساس و مخالف متن صریح قانون جمهوری اسلامیست. دوما.درباره زنای با زن شوهر دار من منظورم این نبود که زانی باید اعدام بشه.بلکه بحث اینه اولا حکم کسی که با زن مجرد زنا میکند با کسی که با زن شوهر دار زنا میکند هیچ تفاوتی نداره و این عجیبه حالا نه این که حکم حتما باید اعدام باشه بلکه حداقل کمی باید سخت تر باشه یا نه؟دوما وقتی مردی همسرش با مرد دیگری زنا کرد طبیعتا دیدن مردی که با زنش زنا کرده برای مرد سخت است و ممکنه که شخص دست به قتل نفر مقابل بزنه که دور از ذهن هم نیست.اما در متن قانونی هیچ بحثی راجع به دور کردن زانی از محل زندگی شوهر زن و نفی بلد او نیست بلکه نفی بلد رو هم فقط برای تجاوز به عنف استفاده میکنن یعنی شخص به کسی تجاوز کرده ولی اعدام نشده این شخص رو میشه حکم نفی بلدش رو گرفت ولی برای مردی که زنای با زن شوهر دار انجام داده عملا هیچ بحثی راجع به دور کردنش از محل نمیشه به خصوص زمانی که دو نفر در یک خانه همسایه اند.و مسئله واقعا مشکل داره.
اولا.شما رسما بخشی از قانون رسمی و حکم شرعی رو رد کردید.طبق قانونی که الان داره اجرا میشه و البته حکم فقها اگر شخص متجاوز به عنف اثبات کند که قبل از دستگیری توبه کرده حکم اعدام از او ساقط میشود و یا اگر خودش به گناهش اقرار کند قاضی موظف است به او فرصت توبه بدهد و هم در متن قانون مجازات اسلامی و هم در متن حکم فقها متجاوز به عنف برای توبه هیچ نیازی به گرفتن رضایت شخصی که به او تجاوز کرده ندارد(بله با عقل در تضاده ولی این حکم وجود داره).یعنی بخشی که شما فرمودید"حکم متجاوز به عنف اعدام است و در این خصوص اختلافی میان محصن یا غیر محصن بودن متجاوز، و یا توبه کردن یا نکردن وی نیست. یعنی مردی که به اجبار به زنی تجاوز می کند حتی اگر مجرد و بدون همسر هم باشد و حتی توبه هم بکند بدون جلب رضایت زن باز هم حکمش اعدام است" عملا بدون پایه و اساس و مخالف متن صریح قانون جمهوری اسلامیست.
لطفا عبارت دقیق فقها، یا متن دقیق قانونی که می فرمایید را بگذارید.
دوما.درباره زنای با زن شوهر دار من منظورم این نبود که زانی باید اعدام بشه.بلکه بحث اینه اولا حکم کسی که با زن مجرد زنا میکند با کسی که با زن شوهر دار زنا میکند هیچ تفاوتی نداره و این عجیبه حالا نه این که حکم حتما باید اعدام باشه بلکه حداقل کمی باید سخت تر باشه یا نه؟دوما وقتی مردی همسرش با مرد دیگری زنا کرد طبیعتا دیدن مردی که با زنش زنا کرده برای مرد سخت است و ممکنه که شخص دست به قتل نفر مقابل بزنه که دور از ذهن هم نیست.اما در متن قانونی هیچ بحثی راجع به دور کردن زانی از محل زندگی شوهر زن و نفی بلد او نیست بلکه نفی بلد رو هم فقط برای تجاوز به عنف استفاده میکنن یعنی شخص به کسی تجاوز کرده ولی اعدام نشده این شخص رو میشه حکم نفی بلدش رو گرفت ولی برای مردی که زنای با زن شوهر دار انجام داده عملا هیچ بحثی راجع به دور کردنش از محل نمیشه به خصوص زمانی که دو نفر در یک خانه همسایه اند.و مسئله واقعا مشکل داره.
 ببینید اسلام شرایط انسان های زناکار را هم در نظر می گیرد، بله اگر معلوم شود که کسی به خاطر متأهل بودن یک زن و به خاطر کج دهنی به شوهر آن خانم برای زنا زمینه سازی کرده است جرم دیگری است، اما در صرف زنا اسلام بین مجرد و متأهل بودن زناکار را ملاک قرار می دهد. در مورد نفی بلد هم این ارتباطات وقتی افشا شود به قدری مایه آبروریزی برای هر دو طرف هست که هر دو طرف از یکدیگر فرار می کنند، و امروزه هم شهرها به قدری بزرگ شده که بعید است یکدیگر را ببینند، و در این صورت هم خود به خود شاید اصلا شهر محل سکونتشان را عوض کنند. ولی به هر حال نباید ما توقع داشته باشیم که قانون برای آرامش دل این  وآن وضع شود. در اکثر مواقعی که زن مرتکب زنا میشود شوهرش هم مقصر است، وگرنه ذات زن به گونه ای است که از تعدد همسر ابا دارد مگر آنکه نیازهایش خصوصا نیازهای عاطفی اش برآورده نشود. بنابراین نباید به گونه ای مسئله را القا کرد که شوهر کاملا بی تقصیر است.
مسلم said in اولا.شما رسما بخشی از قانون
اولا.شما رسما بخشی از قانون رسمی و حکم شرعی رو رد کردید.طبق قانونی که الان داره اجرا میشه و البته حکم فقها اگر شخص متجاوز به عنف اثبات کند که قبل از دستگیری توبه کرده حکم اعدام از او ساقط میشود و یا اگر خودش به گناهش اقرار کند قاضی موظف است به او فرصت توبه بدهد و هم در متن قانون مجازات اسلامی و هم در متن حکم فقها متجاوز به عنف برای توبه هیچ نیازی به گرفتن رضایت شخصی که به او تجاوز کرده ندارد(بله با عقل در تضاده ولی این حکم وجود داره).یعنی بخشی که شما فرمودید"حکم متجاوز به عنف اعدام است و در این خصوص اختلافی میان محصن یا غیر محصن بودن متجاوز، و یا توبه کردن یا نکردن وی نیست. یعنی مردی که به اجبار به زنی تجاوز می کند حتی اگر مجرد و بدون همسر هم باشد و حتی توبه هم بکند بدون جلب رضایت زن باز هم حکمش اعدام است" عملا بدون پایه و اساس و مخالف متن صریح قانون جمهوری اسلامیست.
لطفا عبارت دقیق فقها، یا متن دقیق قانونی که می فرمایید را بگذارید.
دوما.درباره زنای با زن شوهر دار من منظورم این نبود که زانی باید اعدام بشه.بلکه بحث اینه اولا حکم کسی که با زن مجرد زنا میکند با کسی که با زن شوهر دار زنا میکند هیچ تفاوتی نداره و این عجیبه حالا نه این که حکم حتما باید اعدام باشه بلکه حداقل کمی باید سخت تر باشه یا نه؟دوما وقتی مردی همسرش با مرد دیگری زنا کرد طبیعتا دیدن مردی که با زنش زنا کرده برای مرد سخت است و ممکنه که شخص دست به قتل نفر مقابل بزنه که دور از ذهن هم نیست.اما در متن قانونی هیچ بحثی راجع به دور کردن زانی از محل زندگی شوهر زن و نفی بلد او نیست بلکه نفی بلد رو هم فقط برای تجاوز به عنف استفاده میکنن یعنی شخص به کسی تجاوز کرده ولی اعدام نشده این شخص رو میشه حکم نفی بلدش رو گرفت ولی برای مردی که زنای با زن شوهر دار انجام داده عملا هیچ بحثی راجع به دور کردنش از محل نمیشه به خصوص زمانی که دو نفر در یک خانه همسایه اند.و مسئله واقعا مشکل داره.
 ببینید اسلام شرایط انسان های زناکار را هم در نظر می گیرد، بله اگر معلوم شود که کسی به خاطر متأهل بودن یک زن و به خاطر کج دهنی به شوهر آن خانم برای زنا زمینه سازی کرده است جرم دیگری است، اما در صرف زنا اسلام بین مجرد و متأهل بودن زناکار را ملاک قرار می دهد. در مورد نفی بلد هم این ارتباطات وقتی افشا شود به قدری مایه آبروریزی برای هر دو طرف هست که هر دو طرف از یکدیگر فرار می کنند، و امروزه هم شهرها به قدری بزرگ شده که بعید است یکدیگر را ببینند، و در این صورت هم خود به خود شاید اصلا شهر محل سکونتشان را عوض کنند. ولی به هر حال نباید ما توقع داشته باشیم که قانون برای آرامش دل این  وآن وضع شود. در اکثر مواقعی که زن مرتکب زنا میشود شوهرش هم مقصر است، وگرنه ذات زن به گونه ای است که از تعدد همسر ابا دارد مگر آنکه نیازهایش خصوصا نیازهای عاطفی اش برآورده نشود. بنابراین نباید به گونه ای مسئله را القا کرد که شوهر کاملا بی تقصیر است.
  در رابطه با بخشش متجاوز به عنف به آدرس های زیر سر بزنید تا هم از نظر حقوقی و هم از نظر فقهی متوجه قضیه بشید: http://www.islamquest.net/fa/archive/fa96992  https://www.yasa.co/faq/question/59802c48d3648  https://s16.picofile.com/file/8417032942/Capturecvb.PNG  دیدن این دو تا هم میتونه کمک کنه: آزار جنسی  تجاوز به کودک  اما درباره زنای با زن شوهر دار که فرمودید پس از اثبات قضیه مرد زانی خودش به دلیل بی ابرویی دور می شود باید بگم شما چون پرونده های حقوقی ندیدین اطلاعاتتون خیلی کمه.گرچه نیازی هم به پرونده های حقوقی نیست فقط داخل جامعه کمی بگردین میبینید چه خبره.طرف با زن شوهر دار رابطه داشته و موجب طلاق زن از شوهرش میشه و با زن طرف ازدواج میکنه و زن خودش رو که نمیخواسته طلاق میده.بعد از مدتی میبینه مردی که زنش رو از چنگش در آورده رفته پیش زن قبلی این مرد و میخواد باهاش ازدواج کنه میره طرف رو به باد کتک میگیره!اگر بخواید می تونم توی تویتر این مطلب رو که توسط زن سابق مردی که سراغ زن شوهر دار رفته بود نوشته شده بود رو براتون بزارم.
در رابطه با بخشش متجاوز به عنف به آدرس های زیر سر بزنید تا هم از نظر حقوقی و هم از نظر فقهی متوجه قضیه بشید:
بله من خودم هم این حکم فقهی را نمیدانستم، و از این جهت تشکر می کنم از شما، من در یک مقاله حقوقی خوانده بودم که مصداق حق الناس هست و رفع نمی شود اما الان بعد از صحبت شما بیشتر تحقیق کردم و دیدم بله رفع میشود. ظاهرا اگر قبل از اثبات جرم تجاوز به عنف، شخص مجرم توبه کند و این توبه مسجّل باشد حکم حد که اعدام است برداشته می شود، البته شلاق یا حبس به عنوان مجازات تعزیری جایگزین آن میشود. اما در هر حال حکم اسلام خلاف عقل نیست، اسلام دو بُعد برای این گناه تبیین کرده است، یکی حق الناس که همان پرداخت تمام مهریه این خانم که برای یک ازدواج دائم پرداخت میشد برای ییک رابطه؛ و دوم حکم اعدام به جهت حق اللهی بودن آن. اولا: این در صورت اثبات توبه، قبل از اثبات جرم است و یک فرض نادر است، چون کمتر متجاوزی است که خودش را معرفی کند، چون می داند علاوه بر حبس و شلاق، پرداخت مهریه کامل یک زن بر عهده اوست و موقع دستگیری هم که دیگر توبه فایده ای ندارد. ثانیا: اینکه در بُعد حق الناس، واقعا آیا باید برای ارتباط جنسی جان یک انسان گرفته شود چیزی نیست که عقل بتواند با قاطعیت در خصوص آن ابراز نظر کند تا بتوانیم حکم اسلام را زیر سوال ببریم. به همین خاطر در قوانین جزایی دنیا هم در خصوص آن اتفاق نظری وجود ندارد.
سلام در نظر داشته باشید که  علما گویا تفاوتی میان توبه از زنا با تجاوز نگذاشته اند. در واقع آیه قرآن درباره زنا بوده نه تجاوز. و توبه هم از زنا بوده و نه تجاوز. و در نظر داشته باشید اینها، جزو ضروریات دین نیست. و نباید گفت حتما درست است.... اینها فقه عملی است نه علمی...  
​​​​​​سلام علیکم جناب آقای مسلم در فرمایشات خود به کشف و راز مهمی اشاره فرمودند ایشان با یادآوری احکامی که در قرآن تبیین نشده اند علت را علم خداوند به وجود راه‌هایی دانسته اند که مسلمانان از آن طریق حقیقت احکام را خواهند یافت بعبارت دیگر ضرورتی برای ذکر آنچه در آینده معلوم می‌گردد وجود نداشته است اگر این مطلب باور شخصی است محل اشکال نیست در غیر اینصورت لازم است برای چنین استنتاجی دلیل اقامه نمود و توصیح داد با کدام استدلال اراده' خداوند برای ایشان آشکار شده است. در ضمن این موضوع مطرح می‌شود که همین احکام موجب اختلاف مسلمانان شده است پس هنوز نمی‌توان بصورت قطعی بر فهم صحیح احکام اعتراف نمود.   
جناب آقای مسلم در فرمایشات خود به کشف و راز مهمی اشاره فرمودند ایشان با یادآوری احکامی که در قرآن تبیین نشده اند علت را علم خداوند به وجود راه‌هایی دانسته اند که مسلمانان از آن طریق حقیقت احکام را خواهند یافت بعبارت دیگر ضرورتی برای ذکر آنچه در آینده معلوم می‌گردد وجود نداشته است اگر این مطلب باور شخصی است محل اشکال نیست در غیر اینصورت لازم است برای چنین استنتاجی دلیل اقامه نمود و توصیح داد با کدام استدلال اراده' خداوند برای ایشان آشکار شده است. در ضمن این موضوع مطرح می‌شود که همین احکام موجب اختلاف مسلمانان شده است پس هنوز نمی‌توان بصورت قطعی بر فهم صحیح احکام اعتراف نمود. 
سلام علیکم من منظور شما ا خیلی شفاف و روشن متوجه نشدم. ببینید برادر شکسته دل من، اینکه خدا امر کرده به نماز و حج، آیا احکامش را فراموش کرده که بیان کند یا فراموش نکرده؟ اگر فراموش کرده که واویلا، اما اگر فراموش نکرده پس جزئیات احکام را باید در روایات جُست. بنابراین محال است این روایات معتبر نباشند وتی خدا راه دیگری برای جزئیات احکام قرار نداده است.
مسلم said in جناب آقای مسلم در فرمایشات
 بنابراین محال است این روایات معتبر نباشند وتی خدا راه دیگری برای جزئیات احکام قرار نداده است.
مسئله انکار روایات نیست. مسئله این است که فقها در همین روایات دچار اختلاف هستند و برداشت های متعدد دارند. اصولا باید بدانید تقلید در ضروریات دین نیست. یعنی مردم عادی نیازی ندارند در ضروریات دین بروند دنبال کارشناس و فقیه و مجتهد... لذا این موارد جزو امور اجتهادی هستند و اختلاف در آن وجود دارد.    
مسلم said in استاد دقیقا بنده از همین
   من یک سوال واضح از شما دارم، خدا چرا علی رغم اینکه به حج و نماز و روزه و اینها دستور داده اما احکام آنها را در قرآن بیان نکرده است؟ طبیعتا اینکه بیان نکرده است یعنی راه دیگری برای آگاهی از آنها گذاشته است وگرنه لغو است که شما به یک چیزی امر کنید اما احکام آن ا بیان نکنید! مثلا بگویید نماز بخوانید اما نگویید چگونه!! بنابراین خداوند هم با سکوتش در خصوص احکام جزئی ، به روایات اعتبار بخشیده است.
جناب آقای مسلم سلام علیکم در خصوص این فرمایش شما عرض شد بر اساس کدام ادله نتیجه گیری کردید که عدم تبیین احکام در قرآن بمعنای اعتبار روایات و احادیث و رجوع به آنهاست این صرفا یک احتمال است که صحت آن قطعی نیست اگر حکمت سکوت خداوند در بازگو نکردن احکام را رجوع به روایات و احادیث بدانیم این چه حکمتی است که خود عامل بسیاری از اختلافات بین مسلمانان شده است. چنین توجیهی بیشتر از بیان حقیقت مصادره' مطلوب است برای عدم اشاره به احکام در قرآن دلیل روشن و عقلانی تری وجود دارد که جایی برای احتمالات دیگر باقی نمی‌ماند متشکرم.  
اگر حکمت سکوت خداوند در بازگو نکردن احکام را رجوع به روایات و احادیث بدانیم این چه حکمتی است که خود عامل بسیاری از اختلافات بین مسلمانان شده است. چنین توجیهی بیشتر از بیان حقیقت مصادره' مطلوب است برای عدم اشاره به احکام در قرآن دلیل روشن و عقلانی تری وجود دارد که جایی برای احتمالات دیگر باقی نمی‌ماند
سلام شکسته دل عزیز ببینید اگر منظورتان از اختلاف، اختلاف میان شیعه و سنی است، خب اتفاقا این اختلاف به خاطر رویگردانی ایشان از روایات ائمه(ع) است، یعنی چون آنها روایات ائمه(ع) را قبول نکرده اند با کمبود روایت برای تبیین احکام روبرو شدند و مجبور شدند مسیرهای غیر معتبر مثل قیاس و استحسان و مانند آن را جایگزین روایات کنند. اما اگر منظورتان اختلاف میان علمای شیعه است که این اختلافی نیست، در عمده احکام، خصوصا احکام مهم اختلافی میان فقها نیست، در حالی که قطعا اگر این روایات نبود اختلافات عمیقی پدید می آمد. مثلا همین تعداد رکعات، اگر روایات معتبر نبودند ما یا باید نماز را کنار می گذاشتیم، یا اینکه اینقدر اختلاف پیش می آمد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشد!! الان همین که شیعه  وسنی در تعداد رکعات نماز توافق دارند به خاطر همین روایات است. بنابراین هرگز این حرف درست نیست که روایات منشأ اختلاف هستند، بلکه قثطعا مسئله برعکس است، هر کجا اختلاف هست، به خاطر نبودِ روایت یا نادیده گرفتن آن است.   همچنین در نکته ای که در پست پیشین خودم عرض کردم تأمل بیشتری بفرمایید...  اینکه خداوند دعوت به نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ده ها احکام دیگر بکند، و روش انجام آن را هم در قرآن بیان نکند، لغو و بیهود و خلاف عقل و حکمت است اگر راه دیگری چون روایات برای فهم آن قرار نداده باشد. این خیلی دلیل محکمی است، خواهش می کنم بیشتر روی آن دقت کنید.  
مسلم said in اگر حکمت سکوت خداوند در بازگو
اگر حکمت سکوت خداوند در بازگو نکردن احکام را رجوع به روایات و احادیث بدانیم این چه حکمتی است که خود عامل بسیاری از اختلافات بین مسلمانان شده است. چنین توجیهی بیشتر از بیان حقیقت مصادره' مطلوب است برای عدم اشاره به احکام در قرآن دلیل روشن و عقلانی تری وجود دارد که جایی برای احتمالات دیگر باقی نمی‌ماند
سلام شکسته دل عزیز ببینید اگر منظورتان از اختلاف، اختلاف میان شیعه و سنی است، خب اتفاقا این اختلاف به خاطر رویگردانی ایشان از روایات ائمه(ع) است، یعنی چون آنها روایات ائمه(ع) را قبول نکرده اند با کمبود روایت برای تبیین احکام روبرو شدند و مجبور شدند مسیرهای غیر معتبر مثل قیاس و استحسان و مانند آن را جایگزین روایات کنند. اما اگر منظورتان اختلاف میان علمای شیعه است که این اختلافی نیست، در عمده احکام، خصوصا احکام مهم اختلافی میان فقها نیست، در حالی که قطعا اگر این روایات نبود اختلافات عمیقی پدید می آمد. مثلا همین تعداد رکعات، اگر روایات معتبر نبودند ما یا باید نماز را کنار می گذاشتیم، یا اینکه اینقدر اختلاف پیش می آمد که دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشد!! الان همین که شیعه  وسنی در تعداد رکعات نماز توافق دارند به خاطر همین روایات است. بنابراین هرگز این حرف درست نیست که روایات منشأ اختلاف هستند، بلکه قثطعا مسئله برعکس است، هر کجا اختلاف هست، به خاطر نبودِ روایت یا نادیده گرفتن آن است.   همچنین در نکته ای که در پست پیشین خودم عرض کردم تأمل بیشتری بفرمایید...  اینکه خداوند دعوت به نماز و روزه و حج و خمس و زکات و ده ها احکام دیگر بکند، و روش انجام آن را هم در قرآن بیان نکند، لغو و بیهود و خلاف عقل و حکمت است اگر راه دیگری چون روایات برای فهم آن قرار نداده باشد. این خیلی دلیل محکمی است، خواهش می کنم بیشتر روی آن دقت کنید.  
جناب استاد سلام باور کنید مطالب شما را چند بار به دقت مطالعه میکنم با اینحال اگر خلاف باور شما نظری داده می‌شود بحساب ناتوانی در استنتاج بگذارید. جناب مسلم اینکه مطلب را بر اساس سلیقه' شخصی معنا و تعریف کنیم و پاسخ را بر آن استوار کنیم لااقل از شما توقع نمی‌رود اگر به ریشه' اختلاف اشاره نکردم موضوعیت نداشت همینکه قبول کنیم بین مسلمانان اختلاف وجود دارد کفایت می‌کند تا دلیل شما برای عدم اشاره به برخی احکام در قرآن متقن نباشد زیرا چگونه است عدم وجود راههای دیگر برای یافتن احکام را لغو میدانید ولی بروز اختلاف در میان مسلمانان را امری عادی و لغو نمی‌دانید اگر ادعا میکنیم خداوند رجوع به روایات را پیش بینی و مقرر کرده اند چرا برای جلوگیری از بروز اختلاف راهی در نظر نگرفته اند. در ادامه مطلبی را به بنده نسبت داده اید که صحیح نیست بنده هرگز ادعا نکردم روایات منشا بروز اختلاف هستند فقط در استدلال شما برای رجوع به آنها تشکیک دارم در مقام کارشناس احترام شما بر من واجب است لطفا به این احتمال هم فکر کنید شاید خداوند با نپرداختن به برخی احکام در قرآن پیام دیگری غیر از آنچه فرمودید برای انسان‌ها داشته است مثلا اهم و مهم با ارادت.   
جناب استاد سلام باور کنید مطالب شما را چند بار به دقت مطالعه میکنم با اینحال اگر خلاف باور شما نظری داده می‌شود بحساب ناتوانی در استنتاج بگذارید. جناب مسلم اینکه مطلب را بر اساس سلیقه' شخصی معنا و تعریف کنیم و پاسخ را بر آن استوار کنیم لااقل از شما توقع نمی‌رود اگر به ریشه' اختلاف اشاره نکردم موضوعیت نداشت همینکه قبول کنیم بین مسلمانان اختلاف وجود دارد کفایت می‌کند تا دلیل شما برای عدم اشاره به برخی احکام در قرآن متقن نباشد زیرا چگونه است عدم وجود راههای دیگر برای یافتن احکام را لغو میدانید ولی بروز اختلاف در میان مسلمانان را امری عادی و لغو نمی‌دانید اگر ادعا میکنیم خداوند رجوع به روایات را پیش بینی و مقرر کرده اند چرا برای جلوگیری از بروز اختلاف راهی در نظر نگرفته اند. در ادامه مطلبی را به بنده نسبت داده اید که صحیح نیست بنده هرگز ادعا نکردم روایات منشا بروز اختلاف هستند فقط در استدلال شما برای رجوع به آنها تشکیک دارم در مقام کارشناس احترام شما بر من واجب است لطفا به این احتمال هم فکر کنید شاید خداوند با نپرداختن به برخی احکام در قرآن پیام دیگری غیر از آنچه فرمودید برای انسان‌ها داشته است مثلا اهم و مهم با ارادت. 
سلام و عرض ادب من متوجه فرمایش شما نشدم، نمی دانم چطور وجود اختلاف را دلیل بی اعتباری روایات می دانید! همچنین اینکه منظورتان از اهم و مهم به عنوان یک دلیل بر نپرداخت قران به برخی احکام چیست. و نمیتوانم در این تاپیک که موضوعش چیز دیگری هم هست از شما درخواست توضیح بیشتری کنم تا پاسخ بدهید، به همین خاطر درخواست دارم یک تاپیک جدید تأسیس کنید و این دلیلتان را هم در آن شرح دهید. به نظرم موضوع مهمی است و جای بحث دارد. بنده که استقبال می کنم اگر شما تمایل داشته باشید با هم گفتگو کنیم تا به یک نتیجه مشترک برسیم.
مسلم said in جناب استاد سلام
جناب استاد سلام باور کنید مطالب شما را چند بار به دقت مطالعه میکنم با اینحال اگر خلاف باور شما نظری داده می‌شود بحساب ناتوانی در استنتاج بگذارید. جناب مسلم اینکه مطلب را بر اساس سلیقه' شخصی معنا و تعریف کنیم و پاسخ را بر آن استوار کنیم لااقل از شما توقع نمی‌رود اگر به ریشه' اختلاف اشاره نکردم موضوعیت نداشت همینکه قبول کنیم بین مسلمانان اختلاف وجود دارد کفایت می‌کند تا دلیل شما برای عدم اشاره به برخی احکام در قرآن متقن نباشد زیرا چگونه است عدم وجود راههای دیگر برای یافتن احکام را لغو میدانید ولی بروز اختلاف در میان مسلمانان را امری عادی و لغو نمی‌دانید اگر ادعا میکنیم خداوند رجوع به روایات را پیش بینی و مقرر کرده اند چرا برای جلوگیری از بروز اختلاف راهی در نظر نگرفته اند. در ادامه مطلبی را به بنده نسبت داده اید که صحیح نیست بنده هرگز ادعا نکردم روایات منشا بروز اختلاف هستند فقط در استدلال شما برای رجوع به آنها تشکیک دارم در مقام کارشناس احترام شما بر من واجب است لطفا به این احتمال هم فکر کنید شاید خداوند با نپرداختن به برخی احکام در قرآن پیام دیگری غیر از آنچه فرمودید برای انسان‌ها داشته است مثلا اهم و مهم با ارادت. 
سلام و عرض ادب من متوجه فرمایش شما نشدم، نمی دانم چطور وجود اختلاف را دلیل بی اعتباری روایات می دانید! همچنین اینکه منظورتان از اهم و مهم به عنوان یک دلیل بر نپرداخت قران به برخی احکام چیست. و نمیتوانم در این تاپیک که موضوعش چیز دیگری هم هست از شما درخواست توضیح بیشتری کنم تا پاسخ بدهید، به همین خاطر درخواست دارم یک تاپیک جدید تأسیس کنید و این دلیلتان را هم در آن شرح دهید. به نظرم موضوع مهمی است و جای بحث دارد. بنده که استقبال می کنم اگر شما تمایل داشته باشید با هم گفتگو کنیم تا به یک نتیجه مشترک برسیم.
با ارادت و احترام حتما امرتون اطاعت میشه استاد اینجا هستم تا از محضرتون روش‌های انتقال مفهوم و مباحثه رو یاد بگیرم خواهش میکنم مثل همیشه با صبوری و سعه' صدر خطاهای مرا نادیده بگیرید.  
مسلم said in جناب استاد سلام
جناب استاد سلام باور کنید مطالب شما را چند بار به دقت مطالعه میکنم با اینحال اگر خلاف باور شما نظری داده می‌شود بحساب ناتوانی در استنتاج بگذارید. جناب مسلم اینکه مطلب را بر اساس سلیقه' شخصی معنا و تعریف کنیم و پاسخ را بر آن استوار کنیم لااقل از شما توقع نمی‌رود اگر به ریشه' اختلاف اشاره نکردم موضوعیت نداشت همینکه قبول کنیم بین مسلمانان اختلاف وجود دارد کفایت می‌کند تا دلیل شما برای عدم اشاره به برخی احکام در قرآن متقن نباشد زیرا چگونه است عدم وجود راههای دیگر برای یافتن احکام را لغو میدانید ولی بروز اختلاف در میان مسلمانان را امری عادی و لغو نمی‌دانید اگر ادعا میکنیم خداوند رجوع به روایات را پیش بینی و مقرر کرده اند چرا برای جلوگیری از بروز اختلاف راهی در نظر نگرفته اند. در ادامه مطلبی را به بنده نسبت داده اید که صحیح نیست بنده هرگز ادعا نکردم روایات منشا بروز اختلاف هستند فقط در استدلال شما برای رجوع به آنها تشکیک دارم در مقام کارشناس احترام شما بر من واجب است لطفا به این احتمال هم فکر کنید شاید خداوند با نپرداختن به برخی احکام در قرآن پیام دیگری غیر از آنچه فرمودید برای انسان‌ها داشته است مثلا اهم و مهم با ارادت. 
سلام و عرض ادب من متوجه فرمایش شما نشدم، نمی دانم چطور وجود اختلاف را دلیل بی اعتباری روایات می دانید! همچنین اینکه منظورتان از اهم و مهم به عنوان یک دلیل بر نپرداخت قران به برخی احکام چیست. و نمیتوانم در این تاپیک که موضوعش چیز دیگری هم هست از شما درخواست توضیح بیشتری کنم تا پاسخ بدهید، به همین خاطر درخواست دارم یک تاپیک جدید تأسیس کنید و این دلیلتان را هم در آن شرح دهید. به نظرم موضوع مهمی است و جای بحث دارد. بنده که استقبال می کنم اگر شما تمایل داشته باشید با هم گفتگو کنیم تا به یک نتیجه مشترک برسیم.
سلام جناب استاد امرتون اطاعت شد اما واقعا نمیدونم از کدام بخش صحبت من بی اعتبار بودن روایات را استخراج کردید عرض بنده این است اگر جلوی درب خانه ای زنگ وجود نداشت نمی‌توان قاطعانه گفت باید با سنگ به در کوبید شاید دلیل دیگری هم محتمل باشد در رابطه با احکامی که در قرآن ذکر نشده دلیل عقلانی تر از رجوع به روایات وجود دارد که انشاالله در تاپیک مرتبط عرض میکنم.   
جمع بندی پرسش: در تجاوز به عنف اگر شخص اعلام کند که توبه کرده و یا به کار خود اقرار کند و بگوید قصد توبه دارد از اعدام رها می شود. آیا این عادلانه است؟ یا در مورد زنا با زن شوهر دار هم داریم مردی که با زن شوهر دار زنا کرده اگر خودش همسر نداشته باشد تنها شلاق می خورد و حتی حکم نفی بلد هم در این موارد صادر نمی شود! آیا این موارد غیر منطقی نیست؟ و سوال سوم اینکه آیا می شود گفت طبق آیه 15 سوره نساء اصلا حکم زنا اعدام یا سنگسار نیست؟ پاسخ: سوال شما دو بخش دارد، یکی حکم تجاوز به عنف و یکی در مورد زنا با زن شوهر دار که به هر کدام به صورت مستقل پاسخ میدهیم: مسئله اول: تجاوز به عنف ببینید تمامی «حدود» که در شرع مقدس اسلام تعیین شده اند از حقوق الهی هستند. در تجاوز به عنف نیز این جرم دو جنبه دارد، یکی جنبه آن از حدود است و حق اللهی و یکی جنبه حق الناسی. اعدام متجاوز به عنف، یعنی گرفتن جان او در برابر تجاوزش از حدود است که خداوند به خاطر بزرگی این گناه تعیین کرده است، به همین خاطر اگر قبل از اثبات جرم، شخص مجرم توبه کند و این توبه مسجّل باشد، حکم «حد» که اعدام است برداشته می شود، البته شلاق یا حبس به عنوان مجازات تعزیری جایگزین آن میشود، و همچنین شخص متجاوز به پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل محکوم میشود. یعنی برای یک رابطه باید تمام مهریه ازدواج با یک خانم را به او بدهد، بنابراین اسلام از جنبه حق الناسی هم بی تفاوت عبور نکرده است. در مورد جنبه حق اللهیِ آن هم باید به چند نکته توجه کنید: اول: سخن از یک انسان توبه کننده است، یعنی جان انسان از نظر خدا زمانی حرمت پیدا می کند که واقعا از رفتارش پشیمان شده باشد، وگرنه خداوند به غیر از کشتن او راضی نمی شود. دوم: این که شخص قبل از اثبات جرم، خودش به ارتکاب آن اقرار کند، نشان میدهد واقعا پشیمان است، وگرنه کمتر متجاوزی است که خودش را معرفی کند، چون می داند علاوه بر حبس و شلاق، پرداخت مهریه کامل یک زن بر عهده اوست و موقع دستگیری هم که دیگر توبه فایده ای ندارد. سوم: اینکه در بُعد حق الناس، واقعا آیا باید برای ارتباط جنسی جان یک انسان گرفته شود؟! این چیزی نیست که عقل بتواند با قاطعیت در خصوص آن اظهار نظر کند تا بتوانیم حکم اسلام را زیر سوال ببریم. به همین خاطر در قوانین جزایی دنیا هم در خصوص آن اتفاق نظری وجود ندارد.   مسئله دوم: زنا اما در مورد زنا که با رضایت زن و مرد انجام می شود و مرد زناکار اگر مجرد باشد به اعدام محکوم نمی شود و شوهر این زن باید او را تحمل کند، باید عرض کنم که در مباحث حقوقی باید احساسات را کنترل کرده و با نگاه کاملا عقلی به مسائل ورود کرد. انسان ها همیشه در تبیین جرم و بیان مجازات از نگاه خود نگاه می کنند در حالی که باید بی طرفانه و بدون دخالت احساسات به شرایط جرم و مجرمین توجه داشت. جان انسان هم بهایش اندک نیست، به همین خاطر اسلام به شرایط انسان ها و نیز نقش ایشان هم نگاه می کند و در خلأ حکم صادر نمی کند. مرد مجردی که با زن شوهردار زنا کرده است، مجرد بوده و زمینه برای ارضای حلال نداشته است به همین خاطر این گناه از باب غلبه شهوتش بر او بوده و به زور هم گناه نکرده است، به همین خاطر به مرگ محکوم نمی شود، اما زن زناکار زمینه ارضای حلال غریزه اش را داشته است، علاوه بر اینکه اوست که به آن پیمانی که با دیگری بسته است خیانت کرده است. در مورد نفی بلد هم اولا نباید ما توقع داشته باشیم که قانون برای آرامش دل این و آن وضع شود. ثانیا در اکثر مواقعی که زن مرتکب زنا میشود شوهرش هم مقصر است، وگرنه ذات زن به گونه ای است که از تعدد همسر ابا دارد مگر آنکه نیازهایش خصوصا نیازهای عاطفی اش برآورده نشود. بنابراین نباید به گونه ای مسئله را القا کرد که شوهر کاملا بی تقصیر است. و ثالثا این ارتباطات وقتی افشا شود به قدری مایه آبروریزی برای هر دو طرف هست که هر دو طرف از یکدیگر فرار می کنند، و شاید اصلا خودشان شهر محل سکونتشان را عوض کنند. اینطور نیست که متجاوز انگیزه داشته باشد که جلوی شوهر آن خانم مرتب مانور بدهد. مسئله سوم: حکم زنا در قرآن ببینید آنچه که قرآن در آیه 15 سوره نساء فرموده است: «وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِنْ نِسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا؛ از زنان شما كساني كه كار بسيار زشتي (شرم‌آوري) مي‌كنند، پس چهار نفر از خودتان بر آنها شاهد بگيريد. حال اگر شهادت دادند، آنها را در خانه‌ها(ي خود) نگه داريد تا زماني كه مرگ آنان را دريابد (مادام‌العمر)، يا خدا راهي (در جهت حل مشكل) براي آنان قرار دهد.(1)  فقط یک مصداق از اثبات زنای محصنه است که شوهر از گناه همسرش آگاه شود و دنبال افشای آن نباشد، اما نمیتوان این حکم را به سایر مصادیق از جمله افشای زنای محصنه یک زن از طریق شهود در محافل حقوقی و حاکم شرع سرایت داد. باید توجه داشته باشید که همه احکام در قرآن نیامده، و نمیشود روایاتی که جزئیات را بیان کرده اند را در تعارض با قرآن دانسته و روایات متعدد در این زمینه را نادیده گرفت. روایاتی که فقها و کسانی که عمرشان را در تشخیص روایات گذرانده و محاسنشان را در این راه سفید کرده اند به آنها اعتماد کرده و طبق آن فتوا داده اند. نکته دیگر اینکه به طور کلی اثبات زنا از طریق شهادت بسیار نادر است، اصلا فرقی نمی کند مجازات آن اعدام باشد، یا شلاق، یا حبس در خانه. امروز هم کمتر کسی را می بینیم که به دلیل زنای محصنه اعدام شود، عمدتا اعدام مجرمین از باب تجاوز به عنف است، نه زنا.   پی نوشت: 1. نسا: 15/4.  
موضوع قفل شده است