انتخاب رشته‌ی فلسفه؛ آری یا نه!

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتخاب رشته‌ی فلسفه؛ آری یا نه!
سلام من همواره به فیلسوف و عالم گرامی، شهید مرتضی مطهری، غبطه خورده‌ام؛ زیرا جویبار علم ایشان، با گذشت سالها همچنان جریان دارد و حیات می‌بخشد. هربار که کسی کتاب‌های استاد را میخواند و ذهن و دلش را جلا میدهد، فقط خدا میداند که چه ثوابی به پای ایشان نوشته می‌شود! امسال کنکور تجربی داده‌ام که نتایج آن هنوز اعلام نشده. قبلاً به طور اتّفاقی با دانشگاه امام صادق (ع) آشنا شدم که ظاهراً رشته‌ی فلسفه و کلامِ آن (زیرمجموعه‌ی الهیات و معارف اسلامی) با سلایقِ من همخوانی دارد. بعضی از دوستان نیز از استعداد فلسفی‌ام تعریف می‌کنند و مرا به رشته‌ی فلسفه راهنمایی می‌کنند. با این حال وقتی خواسته‌ام را با پدرجان مطرح کردم، گفتند: «این افکار پلید (!!) رو بریز دور. تو که پزشکی دوست نداری، حدّاقل یه رشته‌ی معلّمی قبول شو تا دستت توی جیب خودت باشه.» البته پدرم فردی مذهبی است امّا من و ایشان، از دوران راهنمایی که مایل بودم رشته‌ی ریاضی را انتخاب کنم تا اکنون که دریک قدمیِ دانشگاه ایستاده‌ام، هنوز به توافق نرسیده‌ایم. بنظر ایشان من زیادی آرمان‌گرا و رؤیایی هستم! (گرچه به دلایل دیگری هم - از جمله اینکه من تک‌پسر هستم - بهتر است که قید دانشگاه‌های خارج از استانم را بزنم.) شاید ممکن باشد که در یک رشته‌ی دانشگاهی غیر مرتبط تحصیل کرد و با مطالعه‌ی آزاد به موضوع مورد علاقه پرداخت؛ امّا دل‌کندن از محیط تخصصی دانشگاه هم کار راحتی نیست. بنظر شما، من چگونه می‌توانم راه بزرگانی چون شهید مطهری را ادامه بدهم؟
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد نشاط
سلام این انگیزه پاک شما جای تحسین دارد. بزرگوار؛ علاقه و استعداد در انتخاب رشته خیلی مهم و اساسی است که بدون این دو نمی توان موفقیتهایی را کسب نمود. راه شهید مطهری خیلی باارزش می باشد. شهید مطهری اهل تلاش و عمل و فکر بود و توانست موفقیتهای بزرگی را کسب کند. انسان در هر جایی که هست اگر خوب تلاش بکند و اهل فکر و دقت باشد و طبق برنامه حساب شده پیش برود؛ حتما موفق شده و فرد مفیدی در جامعه خواهد بود. پیشنهاد ما به شما بزرگوار؛ یک راهش این است که شما طبق شناختی که از خودتان دارید؛ مسیر دانشگاه امام صادق را انتخاب بکنید و در همان رشته فلسفه و کلام ادامه تحصیل بدهید که در اینده به آرزوی دلخواهتان خواهید رسید. یک روش دیگر هم این است که سیر مطالعاتی را طبق برنامه تحت نظر یکی اساتید کلام و فلسفه( می توانید از علمای شهرتان فرد موثق و فاضلی را تحقیق کرده و با ایشان در ارتباط باشید) پیش بروید. منتها انتخاب چنین راهی زحمتهایی دارد که در کنار انگیزه شما؛ می تواند شما را به نتیجه مطلوب می رساند؛ و شمت بهتر است خوب تامل کرده و شرایط خودتان را بسنجید. معایب و سختی ها و محاسن این راه را به خوبی در نظر بگیرید. شما در شرایط کنونی؛ هنوز فرصت دارید و می توانید تصمیم مناسب حال خودتان را انتخاب بکنید. در واقع اگر هدفتان را درست انتخاب بکنید و در مسیر الهی قدم بردارید و در عین حال توشه علمی خودتان را جمع کنید؛ می توانید با عمل خالصانه و همت والا در مسیر بندگی که همان راه شهید مطهری است طی کرده و حتما موفقیتهایی را کسب بکنید.
سلام علیرضای عزیز یه تحقیق کن و ببین چقدر درسهای دانشگاهی کاربردی اند؟ شاید اگر مدرک دانشگاهی برای شما مهم نباشه، بتونید خودتون در زمان اوقات فراغت مطالعه بفرمائید. اینطوری آزادی عمل بیشتری در انتخاب منابع مطالعاتی دارید.
محیط تخصصی دانشگاه
متاسفانه به خاطر کم درآمد بودن این رشته، خیلی‌ها به عنوان آخرین انتخاب دانشگاهی بهش نگاه می‌کنند. پس به نظرم روی ایجاد یک جو تخصصی توسط همکلاسیها، اون هم در دوره کارشناسی نمیشه حساب کرد. اگر هم قصد ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر رو دارید که فکر می‌کنم لزوماً نیاز به خواندن فلسفه در مقطع کارشناسی ندارید. تا اون زمان هم اطلاعات بیشتری پیدا می‌کنید و می‌تونید با دید بازتری در مقطع ارشد انتخاب رشته کنید. خیلی از فیلسوفهای معروف دنیا فلسفه خوانده نبوده‌اند، خیلی ها رو دیده‌ام که رشته‌های علوم انسانی خونده اند اما توانایی تشخیص یک مغلطه ساده رو ندارند. خلاصه این که اول اطمینان پیدا کنید که آیا دانشگاه می‌تونه انتظارات شما رو برآورده کنه یا خیر.  
ممنونم از راهنمایی شما بزرگواران. فروردین said in سلام علیرضای عزیز
یه تحقیق کن و ببین چقدر درسهای دانشگاهی کاربردی اند؟
بنظر شما چطوری؟
متاسفانه به خاطر کم درآمد بودن این رشته، خیلی‌ها به عنوان آخرین انتخاب دانشگاهی بهش نگاه می‌کنند. پس به نظرم روی ایجاد یک جو تخصصی توسط همکلاسیها، اون هم در دوره کارشناسی نمیشه حساب کرد.
چه نکته‌ی خوبی! بهش دقّت نکرده بودم. آیا در دانشگاهی مثل امام صادق (ع) هم ممکنه این وضعیت باشه؟
سلام مجدد گزارشی از همشهری درباره وضعیت رشته فلسفه رو می‌تونید در آدرس زیر بخونید: گزارشی از وضعیت آموزش فلسفه در دانشگاه‌ها این ناکارآمدی در خیلی از رشته‌های دانشگاهی وجود داره و اختصاص به ایران هم نداره. الآن یه بحثی توی دنیا هست که میگن ما در خیلی از زمینه‌ها اصلاً نیازی به دانشگاه به شکل امروزی نداریم.   شما برای پیشرفت علاوه بر علم، به تامین مسائل مادی هم نیاز دارید و مشکلات مالی می‌تونه یک جایی شما رو متوقف کنه. برای کسب علم هم اگر کتابهای دانشگاهی رو مناسب دیدی می‌تونی اونها رو بخونی، اما خارج از سیستم دانشگاهی این آزادی رو داری که اگر کتابی رو ناکارآمد دیدی نخونی و بری سراغ یک منبع بهتر. حتی ممکنه در میانه راه متوجه شوید که باید قدری جامعه شناسی هم بدونید، یا نیاز پیدا کنید بازیهای رسانه‌ای رو بشناسید. شاید در بحثی مثل برهان نظم لازم باشه قدری فیزیک نوین یا ژنتیک رو هم بشناسید. ممکنه ابزارهای ریاضی مثل منطقهای چند ارزشی هم به کارتون بیاد ... محدود نشدن به سیستم دانشگاهی به شما یک آزادی عمل خوب میده تا وازد مسائلی بشید که در دانشگاه تدریس نمیشن.
سلام در تمامی رشته ها اگر فرد تلاشی نکند و نسبت به آن علاقمند نباشد؛ روشن است که در هیچ جایی نمی تواند مفید واقع شود. در واقع چنین فردی خواهان نخواهد داشت و از لحاظ شغلی دچار مشکل خواهد شد. عرض کنم؛ رشته فلسفه؛ از علوم عقلی است و فردی که دارای قدرت تحلیل بوده و حوصله کافی داشته و اهل مطالعه و فکر باشد؛ می تواند در آینده یک شخصیت علمی متبحری باشد. منتها اگر حوصله کافی نباشد؛ و نگاه فرد از انتخاب این رشته رسیدن به پست و نانی باشد؛ یک رویکرد اشتباه بوده و توصیه نمی شود. رسیدن به قله های  بزرگ علمی در کنار استعداد و توانایی ذهنی؛ مسئله علاقه و تلاش خیلی مهم می باشد که شما باید به این نکته توجه بکنید.
فروردین said in سلام مجدد
شما برای پیشرفت علاوه بر علم، به تامین مسائل مادی هم نیاز دارید و مشکلات مالی می‌تونه یک جایی شما رو متوقف کنه. برای کسب علم هم اگر کتابهای دانشگاهی رو مناسب دیدی می‌تونی اونها رو بخونی، اما خارج از سیستم دانشگاهی این آزادی رو داری که اگر کتابی رو ناکارآمد دیدی نخونی و بری سراغ یک منبع بهتر. حتی ممکنه در میانه راه متوجه شوید که باید قدری جامعه شناسی هم بدونید، یا نیاز پیدا کنید بازیهای رسانه‌ای رو بشناسید. شاید در بحثی مثل برهان نظم لازم باشه قدری فیزیک نوین یا ژنتیک رو هم بشناسید. ممکنه ابزارهای ریاضی مثل منطقهای چند ارزشی هم به کارتون بیاد ... محدود نشدن به سیستم دانشگاهی به شما یک آزادی عمل خوب میده تا وازد مسائلی بشید که در دانشگاه تدریس نمیشن.
سلام احسنتم بله؛ نکته خوبی است؛ توجه به بعد مادی هم منطقی است. اما یک نکته مهم و اساسی؛ اگر فردی در یک رشته ای واقعا متخصص باشد؛ می تواند در حول و محور رشته خود در جایی مشغول شود و حتما مورد استفاده واقع خواهد شد.( کمترین کار در مباحث علوم انسانی در مباحث فلسفه و کلام؛ کارهای تحقیقاتی و پژوهشی است که فرد توانمند و فاضل می تواند از این طریق امرار معاش خوبی هم داشته باشد) اگر معیار مادی را در انتخاب خود قرار بدهیم؛ طبیعتا انگیزه رشد و علاقه فرد مورد غفلت واقع خواهد شد. علاقه و انگیزه و تلاش خیلی مهم است؛ این دغدغه درونی را باید جدی بگیریم که اگر خوب هدایت شود؛ نتایج خوبی را خواهیم گرفت. تجربه نشان داده که معمولا انسانهای موفق تحت تربیت اساتید واقع شده اند. استاد توانمند می تواند رسیدن به راههای بزرگ را برای فرد علاقمند هموار ساخته و راه نزدیک را نشان بدهد. مسیر دانشگاه و کلاس و بحث یک راه میانبر بوده و لازم و ضروری است. درسته چند واحد خاصی ضرورتا مکلف کرده که فرد دانشجو پاس بکند؛ منتها کدوم دانشگاهی راه تحقیق و مطالعه فرد دانشجو را بسته و مانع می شود. اتفاقا استاد وقتی یک دانشجو را علاقمند می بیند؛ خیلی هم کمک کرده و از این تلاش خوشحال می شود. آزادی مطالعه با مسیر تحصیل در دانشگاه محدود نمی شود؛ اتفاقا راه تحقیق و مطالعه راحتر و سهل تر می شود. چون مباحث مقدماتی و راهنمایی های استاد؛ زمینه رشد را فراهم می کند و فرد علاقمند متوجه خواهد شد که چگونه تلاش کرده و کدوم مباحث را بخوبی بخواند و پیشرفت بکند.
با سلام مجدد و ممنون از توضیحات شما احتراماً نظر شما در مورد گزارشی که از همشهری آورده شد چیست؟ در این گزارش به مشکلاتی مثل کمبود درآمدها، عدم پرداختن کافی به فلسفه معاصر، کاربردی نبودن دروس، مشکلات شیوه تدریس و ... پرداخته شده است. اگر قرار بر مطالعه خارج از درسی باشه، در هر رشته‌ای میشه اون رو پیگیری کرد و معمولاً دانشجویان هر رشته‌ای وقت آزاد کافی برای مطالعه دارند. ضمن اینکه فلسفه امروزه با خیلی از رشته‌ها گره خورده. به طور مثال ما نیاز به فیلسوفانی داریم که ژنتیک رو بدونند و بتونند در مورد نظریه فرگشت به طور تخصصی اظهار نظر کنند و دوستمون که رشته تجربی اند می‌تونند در کنار تحصیل در یک رشته تجربی به این مباحث هم بپردازند.   عمده درآمد کارهای پژوهشی هم مواردی مثل حق تالیف کتاب یا نوشتن برای مجلات و ... است که فکر می‌کنم تیراژ کتابها و ... به قدری نباشه که ایجاد درآمد کافی کنه. ضمن این که خود نیاز به درآمد کتاب مانع انتشار مجانی علم میشه.   دانشگاه به دو شکل کمک میکنه به دانشجو: یکی فراگیری از شنیدنه که ساده‌تره از خوندن و دیگری ایجاد نظم و ملزم شدن دانشجو به مطالعه کامل کتابها حتی اگر برایش خسته کننده باشد. خارج از نظم سیستم دانشگاهی افراد خارج از سیستم دانشگاهی ممکن است از خواندن کتابهای تخصصی رویگردان شوند و گرایش پیدا کنند به مطالب نوشته شده برای مخاطب عام.  در نتیجه کسی که بخواد خارج از سیستم دانشگاهی جلو بره باید این نظم رو برای خودش ایجاد کنه و خودش رو ملزم به مطالعه عمیق کنه که تلاش بیشتری نیاز داره.
فرض کنید دو نفر قصد داشته باشند در مورد فرگشت (نظریه تکامل) اظهار نظر کنند: - اولی فلسفه خوانده است و آراء فلاسفه را به خوبی میداند اما ژنتیک را در حد سطحی می‌شناسد. - دومی به مباحث ژنتیک تسلط خوبی دارد اما از فلسفه فقط منطق را مطالعه کرده و می‌تواند از استدلالهای مغلطه آمیز دوری کند.   به نظر شما کدامیک از این دو اظهار نظر پخته تری در خصوص فرگشت ارائه میدهند؟ دیده میشه که امروزه در دنیا بیشتر مباحث مربوط به برهان نظم توسط متخصصان ژنتیک یا فیزیک پیگیری میشه نه متخصصان رشته فلسفه.   می‌خوام بگم که در رشته‌های تجربی یا ریاضی هم میشه مباحثی رو یافت که در راستای این اهداف باشند چون فلسفه با خیلی از علوم دیگه گره خورده
فروردین said in با سلام مجدد و ممنون از
با سلام مجدد و ممنون از توضیحات شما احتراماً نظر شما در مورد گزارشی که از همشهری آورده شد چیست؟ در این گزارش به مشکلاتی مثل کمبود درآمدها، عدم پرداختن کافی به فلسفه معاصر، کاربردی نبودن دروس، مشکلات شیوه تدریس و ... پرداخته شده است.  
سلام ما کاری با گزارش همشهری نداریم؛ منتها آنچه ما در حوزه علمیه و دانشگاه سراغ داریم؛ کسانی که واقعا فلسفه را فهمیده اند؛ وضع علمی و شغلی خوبی را دارن و هیچ کدام وقتی ندارند و کاملا پر کار و فعال هستند.
فروردین said in فرض کنید دو نفر قصد داشته
  - اولی فلسفه خوانده است و آراء فلاسفه را به خوبی میداند اما ژنتیک را در حد سطحی می‌شناسد. - دومی به مباحث ژنتیک تسلط خوبی دارد اما از فلسفه فقط منطق را مطالعه کرده و می‌تواند از استدلالهای مغلطه آمیز دوری کند.
سلام ببخشید چند تا سوال؛ آیا هر علمی موضوع خاصی دارد یا نه؟ موضوع علم فلسفه چیست؟ بعدا؛ خود شما در چه مقطع سنی و تحصیلانی هستید؟ باتشکر
فروردین said in فرض کنید دو نفر قصد داشته
امروزه در دنیا بیشتر مباحث مربوط به برهان نظم توسط متخصصان ژنتیک یا فیزیک پیگیری میشه نه متخصصان رشته فلسفه.
جالبه! خودتان می گویید برهان نظم. ببخشید برهان یعنی چه؟ ایا خود مفهوم برهان در موضوع علم ژنتیک هست؟  
من خودم درس خونده فلسفه نیستم و در یک رشته فنی درس خوندم، اما کلیت دانشگاه رو یک سیستم ناکارآمد میبینم. البته خوشحال میشم اگر رشته فلسفه یک استثناء در این میانه باشه.   موضوع فلسفه چیه؟ همه چیز. مهم اینه که هدف ما از فلسفه چیه؟ این که ببینیم فلسفه چه کمکی به جامعه می‌تونه کنه؟ به نظرم مهمترین نیازی که جامعه ما به فلسفه داره، ارائه استدلالهای محکم در زمینه اعتقاداته. حالا اگر هدف شما این باشه، دیگه خوندن خیلی از کتابهای فلسفی شاید وقت تلف کردن باشه براتون و در عوض به مباحثی نیاز داشته باشید که در دانشگاه تدریس نمیشن. یعنی بر اساس نیازتون می‌تونید شخصی سازی کنید مسیر مطالعه رو.
جالبه! خودتان می گویید برهان نظم. ببخشید برهان یعنی چه؟ ایا خود مفهوم برهان در موضوع علم ژنتیک هست؟
برهان شیوه‌ای است که از مقدمات و استدلالهای محکم و یقینی قراره به نتیجه یقینی برسه. حالا برهان نظم تقریرهای مختلف داره: یک تقریرش اینه که از نظم موجودات زنده، وجود ناظم را نتیجه بگیرید، پس باید ثابت کنید که حداقل بخشی از این نظم نمی‌تونه در فرآیندی مثل فرگشت ایجاد بشه. اگر ژنتیک رو ندونیم نمی‌توانیم در این بحث ورود کنیم. و علاوه بر فرگشت، درگیر نظریه چند جهانی میشید که در قلمرو فیزیک جدید. اگر چند جهانی صحیح باشه، بیشمار حیات هوشمند را باید انتظار داشته باشید حتی اگر احتمال ایجاد چنین حیاتی نزدیک به صفر باشه. پس در اینجا نیاز به دانستن فیزیک کوانتوم و نظریه ریسمان هم دارید.   تقسیم بندی علوم قراردادی است اما واقعاً علوم از هم جدا نیستند و مرزهای مشترکی دارند. 
سلام  به دنبال رشته و فنی برو که درآمد داشته باشد. اصلا حتی لازم نیست دانشگاه بروید برو شاگردی کن برو مدرک فنی حرفه ای بگیر... اول از همه شغل مهم است نه تحصیل! وقتی شاغل شدی باز هم به فکر ایمان و عمل صالح باش! ( زن بگیر، نماز و دعا کن، انفاق کن، بچه بیار ، نیک باش و نیکی کن ، پاک باش و خدمتگزار) حالا این وسطا دوست داری به فکر فلسفه و آرزوهایت باش! به هر حال سرمایه گذاری عمر برای فلسفه شبیه به قماری است که میتواند نتایج جبران ناپذیری داشته باشد.
ما کاری با گزارش همشهری نداریم؛ منتها آنچه ما در حوزه علمیه و دانشگاه سراغ داریم؛ کسانی که واقعا فلسفه را فهمیده اند؛ وضع علمی و شغلی خوبی را دارن و هیچ کدام وقتی ندارند و کاملا پر کار و فعال هستند.
با سلام در حالت ایده‌آل، دانشگاه باید با استعداد ترین محققان را به عنوان هیأت علمی جذب کند. اما سنجش این که چه کسی فلسفه را فهمیده به چه صورت انجام می‌شود؟ (این چیزی که میگم بر اساس تجربه ام در رشته‌های فنی است و اگر اوضاع فلسفه متفاوت است لطفاً بفرمایید) در قدیم حداقل در رشته‌های فنی، اساتید دانشگاه اختیار بالایی در انتخاب اعضای جدید هیئت علمی داشتند. می‌توانستند افراد دارای استعداد بالا را بر اساس تشخیص خودشان جذب کنند اما دستشان برای اعمال روابط هم باز بود. از حدود سال ۹۲ تصمیم گرفته شد که اختیارات اساتید در این ارزیابی کاهش پیدا کنه و ضابطه مند بشه. در نتیجه یک سیستم امتیازدهی ایجاد شد: هر مقاله پنج امتیار، هر ترم سابقه تدریس یک امتیاز و ... این سیستم باعث یک ارزیابی «فله‌ای» میشه یعنی تعداد مقالات بسیار مهمتر از میزان کاربرد اونها برای جامعه است. همین سیستم بعدها ملاک ارتقاء اعضای هیئت علمی هم قرار میگیره. سیستم امتیازدهی افراد رو ترغیب می‌کنه که به پژوهشهای «مقاله خور» روی بیارن یعنی پژوهشی که بشه به سادگی تعداد زیادی مقاله ازش استخراج کرد حتی اگر کارایی زیادی برای جامعه نداشته باشه.  و ثانیاً تعداد افرادی که هر سال جذب هیأت علمی میشن به نسبت تعداد متقاضیان خیلی کم اند. به نظرم لازمه یه ارزیابی داشته باشیم از بازار کارش.
فروردین said in ما کاری با گزارش همشهری
ما کاری با گزارش همشهری نداریم؛ منتها آنچه ما در حوزه علمیه و دانشگاه سراغ داریم؛ کسانی که واقعا فلسفه را فهمیده اند؛ وضع علمی و شغلی خوبی را دارن و هیچ کدام وقتی ندارند و کاملا پر کار و فعال هستند.
با سلام در حالت ایده‌آل، دانشگاه باید با استعداد ترین محققان را به عنوان هیأت علمی جذب کند. اما سنجش این که چه کسی فلسفه را فهمیده به چه صورت انجام می‌شود؟ (این چیزی که میگم بر اساس تجربه ام در رشته‌های فنی است و اگر اوضاع فلسفه متفاوت است لطفاً بفرمایید) در قدیم حداقل در رشته‌های فنی، اساتید دانشگاه اختیار بالایی در انتخاب اعضای جدید هیئت علمی داشتند. می‌توانستند افراد دارای استعداد بالا را بر اساس تشخیص خودشان جذب کنند اما دستشان برای اعمال روابط هم باز بود. از حدود سال ۹۲ تصمیم گرفته شد که اختیارات اساتید در این ارزیابی کاهش پیدا کنه و ضابطه مند بشه. در نتیجه یک سیستم امتیازدهی ایجاد شد: هر مقاله پنج امتیار، هر ترم سابقه تدریس یک امتیاز و ... این سیستم باعث یک ارزیابی «فله‌ای» میشه یعنی تعداد مقالات بسیار مهمتر از میزان کاربرد اونها برای جامعه است. همین سیستم بعدها ملاک ارتقاء اعضای هیئت علمی هم قرار میگیره. سیستم امتیازدهی افراد رو ترغیب می‌کنه که به پژوهشهای «مقاله خور» روی بیارن یعنی پژوهشی که بشه به سادگی تعداد زیادی مقاله ازش استخراج کرد حتی اگر کارایی زیادی برای جامعه نداشته باشه.  و ثانیاً تعداد افرادی که هر سال جذب هیأت علمی میشن به نسبت تعداد متقاضیان خیلی کم اند. به نظرم لازمه یه ارزیابی داشته باشیم از بازار کارش.
سلام ممنون از توجه و دقت شما دوست عزیزم! بزرگوار این رویکرد شما معمولا به اکثر رشته های تحصیلی هم سرایت دارد؛ با مبنای حضرتعالی باید فرد علاقه و انگیزه و استعداد خود را با بازار و مادیات بسنجد. این یعنی تعطیلی علم و خاموش کردن انگیزه ها و علاقه های فردی. بنابراین ما موظفیم تلاش خودمان را بنحو احسن انجام بدهیم و از هدف خود مایوس نشویم و تجربه نشان داده که افراد موفق؛ هدفمند بوده اند و هیچ وقت از اهداف خود خسته نمی شوند و حتما به موفقیت های بزرگ علمی هم می رسند. وقتی پای راهنمایی کسی میاد ما ملزم هستیم بر اساس واقعیتها و توجه به علاقه فردی و استعداد فرد گزینه ای را توصیه کنیم که فرد یک عمر می خواهد با آن زندگی بکند. بنابراین توجه تک بعدی به مسئله اشتغال و بعد مادی؛ منطق صحیحی به نظر نمی رسد؛ قبول داریم که این موضوع هم مهم می باشد؛ اما وقتی پای علاقه و استعداد فرد در میان است باید اولویت بندی را هم در نظر بگیریم و این یک امر مسلمی است که افراد متخصص در هر زمینه مشتری خاصی دارد و قطعا مورد استفاده قرار خواهد گرفت. من دوستان زیادی دارم و از نزدیک چنین مسئله را بعینه دیده ایم و با باوری محکم بیان می کنم.
سلام نشاط گرامی علم می‌تونه با مطالعه آزاد هم به‌دست بیاد با این تفاوت که مطالعه آزاد به کسب مدرک دانشگاهی منجر نمیشه و این یعنی عدم امکان اشتغال در زمینه فلسفه. حالا خود فرد با توجه به شرایطش می‌تونه انتخاب کنه: ۱- ممکنه یک نفر از نظر مالی تامین باشه و دغدغه بازار کار رو نداشته باشه. ۲- ممکنه اطمینان نسبی داشته باشه که مسیرش در تحصیل در فلسفه به کسب یک درآمد خوب منجر میشه. ۳- یا این که مسیر دیگری برای کسب درآمد پیدا کنه و فلسفه رو به صورت مطالعه آزاد پی بگیره. حتی کار روی دو زمینه مختلف می‌تونه دید رو بازتر کنه. ۴- رشته مقطع کارشناسی و رشته مقطع ارشد می‌تونند متفاوت باشند. در این زمینه میشه قوانین رو چک کرد. اینطوری با تلاش بیشتر، فرد هم امکان اشتغال در دو رشته را پیدا می‌کنه و هم شاید دیدش با تحصیل در دو رشته بازتر بشه. چهار سال هم فرصت داره تا در مورد انتخاب رشته ارشد تصمیم بگیره.   اینجا چهار نکته بایستی بررسی شود: ۱- بازار کار و این که چند درصد از افراد موفق به اشتغال میشن. ۲- ملاک اشتغال در هر موقعیت شغلی چیست؟ آیا معیارهای کمی مثل تعداد مقالات مطرحه یا درک فرد رو می‌سنجند یا ... ۳- کیفیت آموزش دانشگاه‌ها ۴- این که ورود به مقطع ارشد فلسفه از چه رشته‌هایی امکان‌پذیر است  
سلام نشاط گرامی
موضوع علم فلسفه چیست؟
خوشحال میشم اگر بحث دوطرفه در مورد این سوالات شکل بگیره. به نظر شما، رشته فلسفه قرار است چه چیزهایی به ما بیاموزد؟ و کاربرد این آموزه‌ها برای ما چیست؟ و آیا زمینه‌ای وجود دارد که بتوان در آن فلسفه را مستقل از سایر علوم پیش برد؟ 
نشاط گرامی، خوشحال میشم که بحث ادامه پیدا کنه. اجازه دهید یک تصور شخصی از این موضوع (که می‌تونه اشتباه هم باشه) رو مطرح کنم تا طبق نظر شما تکمیل شود.   به نظرم هدف از فلسفه باید یادگیری شیوه تفکر فلسفی باشد: بررسی موضوعات به شکل عمیق‌تر، از زوایای مختلف، بر اساس یک چارچوب منطقی و رها از تعصب.   آشنایی با تفکرات اندیشمندان مختلف به ما ایده‌هایی میده تا بتونیم مسائل را از زوایای مختلف ببینیم، اما در نهایت خود ما بایستی فکر کنیم.   سیستم آموزش کلاسیک ابزار کارآمدی برای ارزیابی نحوه تفکر یک فرد نداره. نمیشه میزان تفکر انتقادی یک فرد با رها بودنش از تعصب را در کنکور یا امتحانات دانشگاهی سنجید و در نتیجه دانشگاه متمرکز میشه روی چیزی که بتونه ارزیابیش کنه: یادگیری اندیشه‌ها و نه چگونه اندیشیدن.   مسئله دیگه اینه که فلسفه شدیداً با سایر علوم گره خورده و ضمن این که در علوم مختلف نیازمند تفکر فلسفی هستیم، در خیلی از استدلالهای فلسفی هم نیازمند اطلاع از علوم دیگریم. نمونه‌اش رو خدمتتون عرض کردم که برخی برهانهای خداشناسی با علوم طبیعی گره خورده‌اند.   رشته فلسفه به این زمینه به صورت عام می‌پردازه در حالی که ممکنه هدف ما تمرکز بر بخش خاصی از اون باشه. مثلا ممکنه قصد داشته باشیم فقط برهانهای خداشناسی را بررسی کنیم که این تمرکز بر موضوع با مطالعه شخصی ممکن‌تر است.   فکر می‌کنم تنها چیزی که دنبال کردن رشته فلسفه در دانشگاه را توجیه پذیر می‌کند، این است که مدرکش به درد بخورد و بتوان با آن جایی استخدام شد و کسب درآمد کرد. پس بازار کارش را باید سنجید.
مجددا خوشحال میشم اگر نظر کارشناس گرامی در خصوص دیدگاهی در پست قبل پیرامون فلسفه مطرح شد را بدانیم. ممنون
فروردین said in سلام نشاط گرامی
سلام نشاط گرامی
موضوع علم فلسفه چیست؟
به نظر شما، رشته فلسفه قرار است چه چیزهایی به ما بیاموزد؟ و کاربرد این آموزه‌ها برای ما چیست؟ و آیا زمینه‌ای وجود دارد که بتوان در آن فلسفه را مستقل از سایر علوم پیش برد؟ 
 موضوع فلسفه عبارت است از: حقیقت وجود و احکام آن. فلسفه، دانشی است که در آن، از ویژگی های حقیقت وجود بحث می شود و علمی است که در آن، خواص بودن را بررسی می کنند نه خواص این گونه بودن را. فلاسفه می خواهند آنچه را که در عالم هستی حقیقت دارد، به همان نحوی که تحقق دارد و هست، بفهمند. به همین خاطر نباید تصور کرد که فلسفه منحصرا از خدا یا موجودات خاصی بحث می کند؛ بلکه موضوع آن، همانطور که گفته شد، اصل وجود است که اعم از وجود خدا و یا وجود موجودات است. فلسفه یک علوم پایه ای مستقل است. کاربرد اصلی در شناخت حقیقت وجود و هستی است. رویکرد فلسفی باعث دقت عقلی بیشتر و تحلیل عمیق واقعیتها می شود و همین نگاه مبانی عقلی فرد را تقویت کرده و موجب می شود که انسان با چراغ عقل رویدادهای هستی را بخوبی بررسی و تحلیل بکند.  
سلام نشاط گرامی تعاریف مختلفی در مورد فلسفه بیان شده، چنانکه ایجاد چندمعنایی در خصوص این واژه کرده. در نتیجه تمام آنچه فیلسوفان در مورد آن صحبت کرده‌اند در این تعریف نمی‌گنجه. فیلسوفان در قدیم در مورد همه چیز بحث می‌کردند، از فلسفه طبیعی و ماهیت ماده تا سیاست و شیوه‌های حکومتداری. به مرور و با گسترده‌تر شدن علم، خیلی از این زمینه‌ها به عنوان رشته‌های مختلف علمی مطرح شدند مثل فیزیک، شیمی، جامعه‌شناسی و ...    بعضی دقیق شدن در هر یک از این علوم را وارد شدن به حوزه فلسفه می‌دانند. اما بحث عمیق در یک زمینه علمی نیازمند اطلاع از آن زمینه است. یک فیلسوف اگر بخواهد در مورد ماهیت ماده صحبت کند باید فیزیک جدید را بداند. تعاریف قدیمی مثل «ماده چیزی است که فضا اشغال می‌کند» تعاریفی غلط و منسوخ اند که امروزه دیگر نباید به کار روند.   از یکی از اساتید نقل شده بود که «فلسفه مادر همه علوم است، اما انگار یادش رفته به فرزندانش سر بزند». همون طور که مثال زده شد، کسی که در مورد برهانهای خداشناسی بحث می‌کنه گاهی نیاز داره فیزیک جدید و ژنتیک را هم بداند. این مسئله در سایر زمینه‌های فلسفه هم خودشو نشون میده. به طور مثال بحث در مورد معنای زندگی خیلی مستقل از روانشناسی نیست. اما آیا امکان داره یک کاربرد از فلسفه در زندگی مثال زده بشه که نیازمند دانستن سایر علوم نباشه؟
سلام علیکم مرحوم ملاصدرا هم پیش ازین فرمودند کسی بفکر تمتع مالی بدنبال فلسفه نیاید . بزعم بنده این مساله بدین معنی نیست که از فلسفه نشه پولی درآورد ، بلکه مساله اینه که کسی که بدنبال کسب سود وارد فلسفه بشه نه به فلسفه میرسه و نه به پول و ثروت . برای این کار بهتره در شرایط موجود بره اقتصاد و بورس و علوم فنی مهندسی بخونه . یا وارد بازار کار بشه که این هم از قبلی بهتره چرا که مهارت های بازار کار از اموخته های علوم فنی مهندسی یا بورس کاربردی تر در کسب سرمایه است .   اما بعد درباره فلسفه . فلسفه نه برای اثبات وجود خدا فلسفه شده و نه برای رد آن . فلسفه چه در قالب دانش چه در جلد یک علم ،  مجموعه معرفت و شناختهایی رو شامل میشه که فرد از خود ، دیگران و پیرامون خود و رابطه بین اینها رو برای درک چیستی و کیستی و جایگاهش می آموزه . بخشی از اینها در علم روانشناسی ، بخشی در فیزیک و ریاضی ، بخشی در علوم دیگه نهفته است ولی هیچکدام اینها فلسفه نیستند .  روانشناسی برای اینکه روانشناسی باشد باید فلسفه روانشناسی ای داشته باشد تا روشمند عمل کند . فلسفه وانشناسی یک فلسفه مضاف است . همچنین شعوب دیگر علوم انسانی ، مثل فلسفه اقتصاد ، فلسفه علوم اجتماعی ، فلسفه حقوق و .. در علوم پایه منطق و فلسفه  ریاضی و فیزیک و .. در علوم زیباشناسی ، فلسفه هنر ، فلسفه طراحی و معماری و .. در علوم پزشکلی فلسفه درمان و زیرشاخته های مستقل و مشترک آن  در علوم فنی مهندسی هم به بنا بر رویکردی عقل محور روش و عایت تعریف میشود .     
با سلام احتراماً طبق پیشنهاد کارشناس محترم،  قرار شد که سوال در خصوص تعریف فلسفه و مسائل زیربنایی مربوط به آن در تاپیک دیگری مطرح شود (چون تاپیک فعلی در بخش مشاوره تحصیلی ایجاد شده و بحثهای خارج از این حوزه نیازمند تاپیک مجزایی است)   لذا تاپیک جدید را ایجاد می‌کنم و بعد از تایید لینک را در اینجا قرار می‌دهم.
خب درخواست شد که سوال جدید در سامانه مطرح شود و نه در تالار گفتگو. اما ظاهراً سامانه حالت «یک پرسش از سوی کاربر و یک پاسخ از سوی کارشناس» دارد که امکان داشتن یک رشته سوال و جواب را فراهم نمی‌کند. در حالی که رفع بعضی ابهامات نیازمند پرسش و پاسخهای مکرر اند. ​​ ​​​
نشاط محترم توضیحی در مورد میزان کاربردی بودن رشته فلسفه در پیام خصوصی فرمودند که از ایشان درخواست می‌کنم در اینجا به صورت عمومی نیز بیانش کنند. ممنون
نشاط گرامی فرمودند که در جمع‌بندی بحث به کارکردهای اجتماعی این رشته اشاره خواهند نمود.   متشکرم از کارشناس گرامی و همه دوستانی که مشارکت فرمودند. تا همینجا هم بحث آموزنده و تفکر برانگیزی بود.   موفق و پیروز و سربلند باشید
فلسفه اگر خودش رو به روز نکنه، در مقابل انتقادات و سوالات چاره‌ای جز سکوت و دنبال نخود سیاه فرستادن و ... نداره.  خدمت این دوست سوال کننده محترممون بگم که بگذار فلسفه ابزار نگرش بهتر به زندگی باشه نه وسیله امرار معاش که به قول دوستمون کسی که فلسفه رو ابزار امرار معاش بگذاره، نه به پول می‌رسه و نه به فلسفه. در مسیر دانشگاهی هم برای موضوع مطالعه محدودیت خواهید داشت و هم برای موضوع تحقیق؛ در حالی که مطالعه فارغ از سرفصلهای دانشگاهی و تحقیق فارغ از دغدغه تایید مجلات می‌تونه آزادی عمل بیشتری به شما بده و دستتون رو در مطالعه باز بگذاره. سیستم دانشگاهی فقط یک مدرک به شما میده که اگر راه دیگری برای کسب درآمد داشته باشید، نیازی به این مدرک نخواهید داشت. قصد شما اینه که برای جامعه مفید باشید اما کارشناس محترم در پیام خصوصی فرمودند که رشته فلسفه صرفاً به یک سری مسائل نظری می‌پردازه و کاربرد چندانی نداره. البته قول داده‌بودند که این مسئله رو در تاپیک هم مطرح کنند که منتظر عمل ایشان به وعده‌شان هستیم.