جمع بندی وقتی شب عروسی متوجه می شوی شوهرت معتاده!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وقتی شب عروسی متوجه می شوی شوهرت معتاده!
  سلام من یک تازه عروسم ک شب عروسیش فهمید همسرش اعتیاد ب هرویین و شیشه داره ،من در خاستگاری میدانستم ک شوهرم قبلن یک بار ترک کرده اما نمیدانستم ک بارها اینکارو کرده و حتی نمیدونستم ب چ موادی اعتیاد داره ب همسرم گفتم و خواستم تنهاش بذارم اما نذاشت و گفت که ترک میکنه،دو هفته تو خونه مراقبش بودم و زیرنطر پزشک قرص میخورد ،اما ب محض اینکه بهتر شد دوباره رفت سراغ موادمن خونه رو ترک کردم و  از خونه انداختمش بیرون و ب خونوادم اطلاع دادم،اومد و کلی اصرار کرد ک دوباره فرصت بدم بهش گفتم برو هروقت سالم شدی بیا ،الان یک ماهی میشه رفته کمپ برای ترک،میخواستم بدونم وقتی اومد من چجوری باهاش رفتار کنم؟ و اینکه صاحب کمپ از من خواسته خودم با یکی از اعصای خونوادم برای اوردن همسرم از کمپ برم ،بنطرتون کار درستیه؟ من دوس دارم خودش بیاد و از من دلجویی کنه بخاطر رفتار و اشتباهت گدشته ،من چگونه اتفاقات گذشته رو فراموش کنم ؟مثلا دروغای زیادی ک بهم گفته و حس میکنم اصلا دیگه نمیتونم اعتماد کنم بهش ،صاحب کمپ با من صحبت کردن و گفتن ک شما تنها دلیل اومدنش ب کمپی و فقط بخاطر شما اومده،میشه کمکم کنید لطفا ،ببخشید طولانی شد خاهش میکنم جوابمو بدین
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شفیق
جمع بندی پرسش:  من به تازگی عروسی کرده ام؛ شب عروسی فهمیدم که همسرم اعتیاد به هروئین و شیشه دارد. در خواستگاری میدانستم که قبلا ترک کرده اما نمی دانستم که بارها ترک کرده و اینکه به چه موادی اعتیاد دارد. به او گفتم که ترکش می کنم اما گفت که ترک می کند. دو هفته زیر نظر یک پزشک مراقبش بودم اما به محض اینکه بهتر شد دوباره به سمت مواد رفت. من خانه را ترک کردم ولی دوباره اصرار کرد که فرصت دیگری به او بدهم و من هم گفتم هر وقت سالم شدی بیا. الان یک ماهی است که برای ترک به کمپ رفته است می خواستم بدانم وقتی آمد چگونه با او برخورد کنم؟ بنظرتون کار درستی هست که برای آوردن همسرم به منزل به کمپ بروم؟ من دوست دارم خودش بیاید و از من دلجویی کند. دیگر نمی توانم به او اعتماد کنم.   پاسخ:  کاملا قابل درک است که شرایط سختی را گذرانده اید و تحت فشار روحی و روانی قرار گرفتید از اینکه همسرتان را با چنین مسأله ای؛ دریافتید.  اما آنچه در حال حاضر در واقعیت زندگی شما وجود دارد این است که شما وارد این زندگی شدید و در حال حاضر نسبت به این زندگی و همسرتان مسئول هستید؛ اگرچه طبیعی است که حق خودتان ندانید این زندگی را. ولی حالا که زندگی شما به اینگونه رقم خورده؛ خوب است تمام تلاش خود را نمایید تا هرآنچه در توان دارید؛ بگذارید تا آنجایی که در حیطه اختیار شماست؛ تغییراتی ایجاد گردد. یکی از مسئولیت های شما در حال حاضر؛ ایجاد انگیزه برای همسرتان است؛ چراکه فردی که اعتیاد داشته و در حال ترک است؛ غیر از درمان های جسمی؛ درمان های روحی و روانی هم نیاز دارد که در کمپ به آنها توجه می شود ولی ارتباط شما با همسرتان از مهمترین انگیزه های ایشان برای باقی ماندن بر ترک است.  می فهمم که شما نیاز به دلجویی دارید و به لحاظ روحی؛ نیاز ویژه به توجه دارید؛ اما بالاخره شما انرژی روحی و روانی بیشتری نسبت به همسرتان دارید؛ چرا که بیماری اعتیاد و ترک را نگذرانده اید. از طرفی ایشان به خاطر علاقه زیادی که به شما دارند؛ تن به ترک دادند و همین موضوع بسیار مهمی است؛ اما دیدار شما در زمانی که ایشان به عنوان فردی پاک؛ از کمپ بیرون می آیند و توجه و اعتماد شما به ایشان؛ به لحاظ روحی بسیار شارژ کننده برای اوست. مطمئنا دلجویی هم از شما خواهند کرد. بالاخره یک پایه مهم زندگی در حال حاضر شما هستید؛ درنتیجه هر آنچه در توان دارید را خرج کنید؛ تا زندگی را حفظ نمایید؛ باقی مسائل به عهده همسرتان است که لازم است انگیزه ترک و تداوم ترک را برای خودشان ایجاد نمایند که باز هم این انگیزه از سمت شما؛ اثربخش است. آنچه مهم است این است که به او احساس اطمینان و اعتماد دارید و به او احساس توانمندی بر ترک را بدهید که می تواند؛ ادامه دهد این پاکی را.  همچنین سعی کنید از مداخله دیگران در زندگی؛ جلوگیری نمایید و اجازه بی حرمتی از هیچ طرف را به همسرتان ندهید. مداوم این موضوع را برایش بازگو نکنید و تحقیرش نکنید. و واقعا به چشم یک بیمار به او نگاه کنید که طبیعی است دوران نقاهت بیماری؛ آثار و مسائلی دارد که لازم است نسبت به آن صبور بود. همسرتان را با خودش مقایسه کنید نه با دیگری؛ تنوع در زندگی ایجاد کنید و از یک نواختی زندگی جلوگیری نمایید. خوب است خودتان هم با یک مشاور در تماس باشید تا به لحاظ روحی شارژ شوید و تخلیه روانی و هیجانی شوید. 
موضوع قفل شده است