جمع بندی بررسی سند روایت(من برای زیرات پیامبر (ص) و نه زیارت سنگ آمدم)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی سند روایت(من برای زیرات پیامبر (ص) و نه زیارت سنگ آمدم)
با سلام و درود سندی معتبر این حدیث کدام مصدر سنی است. روزی مروان مردی را مشاهده کرد که صورت خود را روی قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نهاده است. مروان گردن آن مرد را گرفت و گفت: می‌دانی چه می‌کنی؟ آن مرد رو به مروان کرد  و گفت: آری من به زیارت سنگ نیامده‌ام، بلکه برای زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده‌ام. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود: آن‌گاه که شایستگان، دین را در دست گرفته و متولی امور دین هستند بر آن نگریید ولی هنگامی که نااهلان آن را در اختیار گرفتند بر آن گریه کنید. ممنون از پاسخگویی شما.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدرا
 
سند معتبر این حدیث کدام مصدر سنی است. روزی مروان مردی را مشاهده کرد که صورت خود را روی قبر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نهاده است. مروان گردن آن مرد را گرفت و گفت: می‌دانی چه می‌کنی؟ آن مرد رو به مروان کرد  و گفت: آری من به زیارت سنگ نیامده‌ام، بلکه برای زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده‌ام. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود: آن‌گاه که شایستگان، دین را در دست گرفته و متولی امور دین هستند بر آن نگریید ولی هنگامی که نااهلان آن را در اختیار گرفتند بر آن گریه کنید.
با سلام و عرض ادب حدیث «ابو ایوب انصاری» را «احمد بن حنبل» (متوفی: 241هـ) در کتاب: «مسند احمد»؛[1] و «طبرانی» (متوفی: 360هـ) در کتاب: «المعجم الاوسط»؛[2] و «حاکم نیشابوری» (متوفی: 405هـ) در کتاب: «المستدرک علی الصحیحین»؛[3] از طریق «داود بن ابی صالح» روایت کرده اند و در منابع واسطه ای همچون: «مجمع الزوائد»؛[4] و «جمع الجوامع»؛ [5] و «کنز العمال»؛[6] نیز به همراه بیان طریق حدیث و حکم اسناد آن روایت شده که ما به بیان برخی از مصادر آن اشاره می کنیم.  
  1. نقل حدیث در «مسند احمد»
سند و متن روایت «احمد بن حنبل» بدین صورت است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ: «أَقْبَلَ‏ مَرْوَانُ‏ يَوْمًا فَوَجَدَ رَجُلًا وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَى الْقَبْرِ، فَقَالَ: أَتَدْرِي مَا تَصْنَعُ؟ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ أَبُو أَيُّوبَ، فَقَالَ: نَعَمْ، جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آله وَسَلَّمَ) وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آله وَسَلَّمَ) يَقُولُ:" لَا تَبْكُوا عَلَى الدِّينِ إِذَا وَلِيَهُ أَهْلُهُ، وَلَكِنْ ابْكُوا عَلَيْهِ إِذَا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ"».[7] «روزى مروان مردى را ديد كه صورت خود را بر قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) گذاشته است. به او گفت: مى‏ دانى چه مى ‏كنى؟ آن مرد، متوجّه مروان شد و او «ابو ايوب» بود، گفت: آرى مى‏ دانم؛ من به سوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمده‏ ام و به سوى سنگ نيامده ‏ام. از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: وقتى افراد شايسته متصدّى دين شدند، بر حال دين گريه نكنيد؛ ولى اگر نااهلان، متصدّى آن شدند، بر دين گريه كنيد».
  1. نقل حدیث در کتاب «المستدرک علی الصحیحین»
سند و متن روایت «حاکم نیشابوری» بدین صورت است: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ الدُّورِيُّ، ثَنَا أَبُو عَامِرٍ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عُمَرَ الْعَقَدِيُّ، ثَنَا كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ: أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْمًا فَوَجَدَ رَجُلًا وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَى الْقَبْرِ، فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ وَقَالَ: أَتَدْرِي مَا تَصْنَعُ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ) وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ)، يَقُولُ: «لَا تَبْكُوا عَلَى الدِّينِ إِذَا وَلِيَهُ أَهْلُهُ، وَلَكِنِ ابْكُوا عَلَيْهِ إِذَا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ». «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ».[8]   [1] . ابن حنبل شيباني، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق، ج38، ص558، ح23585. [2] . طبرانى، سليمان، المعجم الأوسط، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد وعبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين، قاهرة، ج1، ص94، ح284و ج9، ص144، ح9366. [3] . الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571. [4] . الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، مكتبة القدسي، القاهرة، ج4، ص2، ح5845. [5] . السيوطی، جمع الجوامع المعروف بـ «الجامع الكبير»، الأزهر الشريف، القاهرة - جمهورية مصر العربية، ج10، ص816، ح24535. [6] . متقي هندي، علي بن حسام (م 975)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، تحقيق: بكري حياني وصفوة السقا، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ه.ق، ج6، ص88، ح14967. [7] . ابن حنبل شيباني، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق، ج38، ص558، ح23585. [8] . الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571.
  3. بررسي حكم روايت: این حدیث بر اساس تصریح برخی از محدثین صحیح می باشد و اشکالات وارده بر آن پذیرفته نیست. چنانکه «حاکم نیشابوری» پس از ذکر حدیث إسناد روایت را صحیح دانسته است: ««هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ».[1]  «شمس الدین ذهبی» (متوفی: 748هـ) در تعلیقه ی بر این روایت حکم به صحت روایت نمود است: « [التعليق - من تلخيص الذهبي] 8571 – صحيح»،[2] «شعیب أرنووط» در تعلیقه ی بر روایت «احمد بن حنبل» اسناد روایت را به واسطه ی وجود «داود بن أبی صالح» ضعیف دانسته و علت آنرا عدم شناخت «داود بن أبی صالح» ذکر نموده است.[3] حکم به جهالت[4] و عدم شناخت «داود بن أبی صالح» به سخن «ذهبی» در کتاب: «میزان الاعتدال» باز می گردد که وی در رابطه ی با وی می نویسد: «داود بن أبي صالح، حجازى.لا يعرف. له عن أبي أيوب الأنصاري. روى عنه الوليد بن كثير فقط».[5] در پاسخ به جهالت نسبت به «داود بن أبی صالح» می گوئیم: «هیثمی» (متوفی: 807هـ) در کتاب: «مجمع الزوائد» پس از ذکر روایت سخن «ذهبی» را نفی نموده و بیان داشته که از وی «کثیر بن زید» نیز روایت نموده است و کسی نیز وی را تضعیف ننموده است: «رَوَاهُ أَحْمَدُ وَدَاوُدُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ الذَّهَبِيُّ: لَمْ يَرْوِ عَنْهُ غَيْرُ الْوَلِيدِ بْنِ كَثِيرٍ. وَرَوَى عَنْهُ كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ كَمَا فِي الْمُسْنَدِ وَلَمْ يُضَعِّفْهُ أَحَدٌ».[6] بر این اساس «داود بن أبی صالح» مجهول نبوده و بر این اساس «ابن حجر عسقلانی» (متوفی: 852هـ) نیز در کتاب: «تقریب التهذیب» وی را مقبول دانسته است: «داود ابن أبي صالح حجازي مقبول من الثالثة»؛[7] و «ابن أبی حاتم رازی» نیز در ترجمه ی وی سکوت نموده[8] که چنین امری به معنای تعدیل ضمنی راوی است.[9] بر این اساس «ذهبی» خود در تعلیقه ی بر حکم «حاکم نیشابوری» که حکم به صحت إسناد این خبر نمود، حکم به صحت خبر داده است.[10] بر این اساس این خبر صحیح بوده و اشکال قابل قبولی متوجه آن نیست. موفق باشید. [1] . الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571. [2] . همان. [3] . مسند أحمد بن حنبل: أبو عبد الله أحمد بن محمّد بن حنبل الشيباني، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد وغيره، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1421هـ، ج38، ص558.: «إسناده ضعيف لجهالة داود بن أبي صالح». [4] . مراد از جهالت در این مورد به معنای عدم شناخت راوی است که از آن به «جهالت عین» یاد می شود. صورت این نوع از جهالت آن است که تنها از این راوی یک نفر حدیث نقل نموده که بواسطه ی نقل یک نفر جهالت شخص برطرف نمی گردد. اما در صورتی که دو راوی از شخصی روایت کنند چنین جهالتی برطرف می گردد. (ر.ک: محمود الطحان، تیسیر مصطلح الحدیث،  مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ص149.: مجهول العين: تعريفه: هو من ذكر اسمه، ولكن لم يروِ عنه إلا راوٍ واحد).  [5] . الذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، ج2، ص9، ترجمه ی: 2617. [6] . الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، مكتبة القدسي، القاهرة، ج4، ص2، ح5845. [7] . ابن حجرالعسقلانی، تقريب التهذيب، دار الرشيد – سوريا، ص192، ترجمه ی: 1792. [8] . «داود بن أبي صالح روى عن [أبي] أيوب روى عنه كثير بن [زيد] سمعت أبي يقول ذلك. (الرازی، الجرح والتعديل، طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية - بحيدر آباد الدكن – الهند، دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص416، ترجمه: 1901). [9] . عبدالفتاح ابوقدة، پاورقی کتاب: «الرفع و التکمیل للکنوی»، مکتب المطبوعات الاسلامیة، ص230.: «اذا لم یذکر فی الراوی جرحا و لا ذکر فیه غیره جرحا، فالبرائة من الجرح هی الاصل... فلذا یعتبر سکوته عنه من باب التعدیل الضمنی له». [10] . الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571.
جمع بندي پرسش: روایت «ابوایوب انصاری» در زیارت قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در کدام یک از منابع معتبر اهل سنت آمده و اعتبار آن چگونه است؟ پاسخ: حدیث «ابو ایوب انصاری» را «احمد بن حنبل» (متوفی: 241هـ) در کتاب: «مسند احمد»؛[1] و «طبرانی» (متوفی: 360هـ) در کتاب: «المعجم الاوسط»؛[2] و «حاکم نیشابوری» (متوفی: 405هـ) در کتاب: «المستدرک علی الصحیحین»؛[3] از طریق «داود بن ابی صالح» روایت کرده اند و در منابع واسطه ای همچون: «مجمع الزوائد»؛[4] و «جمع الجوامع»؛ [5] و «کنز العمال»؛[6] نیز به همراه بیان طریق حدیث و حکم اسناد آن روایت شده که ما به بیان برخی از مصادر آن اشاره می کنیم: 1) نقل حدیث در کتاب: «مسند احمد بن حنبل» (متوفی: 241هـ) سند و متن روایت «احمد بن حنبل» بدین صورت است: «حَدَّثَنَا عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عَمْرٍو، حَدَّثَنَا كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ: «أَقْبَلَ‏ مَرْوَانُ‏ يَوْمًا فَوَجَدَ رَجُلًا وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَى الْقَبْرِ، فَقَالَ: أَتَدْرِي مَا تَصْنَعُ؟ فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ أَبُو أَيُّوبَ، فَقَالَ: نَعَمْ، جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آله وَسَلَّمَ) وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ، سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ و آله وَسَلَّمَ) يَقُولُ: لَا تَبْكُوا عَلَى الدِّينِ إِذَا وَلِيَهُ أَهْلُهُ، وَلَكِنْ ابْكُوا عَلَيْهِ إِذَا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ».[7] «روزى مروان مردى را ديد كه صورت خود را بر قبر پيامبر (صلى الله عليه و آله) گذاشته است. به او گفت: مى‏ دانى چه مى ‏كنى؟ آن مرد، متوجّه مروان شد و او «ابو ايوب» بود، گفت: آرى مى‏ دانم. من به سوى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) آمده‏ ام و به سوى سنگ نيامده ‏ام. از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) شنيدم كه فرمود: وقتى افراد شايسته متصدّى دين شدند، بر حال دين گريه نكنيد؛ ولى اگر نااهلان، متصدّى آن شدند، بر دين گريه كنيد». 2) نقل حدیث در کتاب «المستدرک علی الصحیحین»، تألیف: «حاکم نیشابوری» (متوفی405هـ) سند و متن روایت «حاکم نیشابوری» بدین صورت است: «حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَاتِمٍ الدُّورِيُّ، ثَنَا أَبُو عَامِرٍ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ عُمَرَ الْعَقَدِيُّ، ثَنَا كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ: أَقْبَلَ مَرْوَانُ يَوْمًا فَوَجَدَ رَجُلًا وَاضِعًا وَجْهَهُ عَلَى الْقَبْرِ، فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ وَقَالَ: أَتَدْرِي مَا تَصْنَعُ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَأَقْبَلَ عَلَيْهِ فَإِذَا هُوَ أَبُو أَيُّوبَ الْأَنْصَارِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقَالَ: جِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ) وَلَمْ آتِ الْحَجَرَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وآله وَسَلَّمَ)، يَقُولُ: «لَا تَبْكُوا عَلَى الدِّينِ إِذَا وَلِيَهُ أَهْلُهُ، وَلَكِنِ ابْكُوا عَلَيْهِ إِذَا وَلِيَهُ غَيْرُ أَهْلِهِ». «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ». [8]  3) بررسي حكم روايت این حدیث بر اساس تصریح برخی از محدثین صحیح بوده و اشکالات طرح شده برآن وارد نیست. چنانکه «حاکم نیشابوری» پس از ذکر حدیث إسناد روایت را صحیح دانسته است: «هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخْرِجَاهُ».[9]  «شمس الدین ذهبی» (متوفی: 748هـ) در تعلیقه ی بر این روایت حکم به صحت روایت نمود است: « [التعليق - من تلخيص الذهبي] 8571 – صحيح». [10] «شعیب أرنووط» در تعلیقه ی بر روایت «احمد بن حنبل» اسناد روایت را به واسطه ی وجود «داود بن أبی صالح» ضعیف دانسته و علت آنرا عدم شناخت «داود بن أبی صالح» ذکر نموده است.[11] حکم به جهالت[12] و عدم شناخت «داود بن أبی صالح» به سخن «ذهبی» در کتاب: «میزان الاعتدال» باز می گردد که وی در رابطه ی با وی می نویسد: «داود بن أبي صالح، حجازى.لا يعرف. له عن أبي أيوب الأنصاري. روى عنه الوليد بن كثير فقط». [13] در پاسخ به جهالت نسبت به «داود بن أبی صالح» می گوئیم: «هیثمی» (متوفی: 807هـ) در کتاب: «مجمع الزوائد» پس از ذکر روایت سخن «ذهبی» را نفی نموده و بیان داشته که از وی «کثیر بن زید» نیز روایت نموده است و کسی نیز وی را تضعیف ننموده است: «رَوَاهُ أَحْمَدُ وَدَاوُدُ بْنُ أَبِي صَالِحٍ، قَالَ الذَّهَبِيُّ: لَمْ يَرْوِ عَنْهُ غَيْرُ الْوَلِيدِ بْنِ كَثِيرٍ. وَرَوَى عَنْهُ كَثِيرُ بْنُ زَيْدٍ كَمَا فِي الْمُسْنَدِ وَلَمْ يُضَعِّفْهُ أَحَدٌ».[14] بر این اساس «داود بن أبی صالح» مجهول نبوده و بر این اساس «ابن حجر عسقلانی» (متوفی: 852هـ) نیز در کتاب: «تقریب التهذیب» وی را مقبول دانسته است: «داود ابن أبي صالح حجازي مقبول من الثالثة»؛[15] و «ابن أبی حاتم رازی» نیز در ترجمه ی وی سکوت نموده[16] که چنین امری به معنای تعدیل ضمنی راوی است. [17] بر این اساس «ذهبی» خود در تعلیقه ی بر حکم «حاکم نیشابوری» که حکم به صحت إسناد این خبر نمود، حکم به صحت خبر داده است. [18] بر این اساس این خبر صحیح بوده و اشکال قابل قبولی متوجه آن نیست.   پی نوشت ها:
  1. ابن حنبل شيباني، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق، ج38، ص558، ح23585.
  2. الطبراني، سليمان، المعجم الأوسط، تحقيق: طارق بن عوض الله بن محمد وعبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين، قاهرة، ج1، ص94، ح284و ج9، ص144، ح9366.
  3. الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571.
  4. الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، مكتبة القدسي، القاهرة، ج4، ص2، ح5845.
  5. السيوطی، جمع الجوامع المعروف بـ «الجامع الكبير»، الأزهر الشريف، القاهرة - جمهورية مصر العربية، ج10، ص816، ح24535.
  6. متقي هندي، علي بن حسام (م 975)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، تحقيق: بكري حياني وصفوة السقا، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ه.ق، ج6، ص88، ح14967.
  7. ابن حنبل شيباني، أحمد، مسند أحمد بن حنبل، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد و ديگران، مؤسسة الرسالة، چاپ اوّل، 1421ق، ج38، ص558، ح23585.
  8. الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571.
  9. همان.
  10. همان.
  11. مسند أحمد بن حنبل: أبو عبد الله أحمد بن محمّد بن حنبل الشيباني، تحقيق: شعيب الأرنؤوط وعادل مرشد وغيره، مؤسسة الرسالة، الطبعة الأولى، 1421هـ، ج38، ص558.: «إسناده ضعيف لجهالة داود بن أبي صالح».
  12. مراد از جهالت در این مورد به معنای عدم شناخت راوی است که از آن به «جهالت عین» یاد می شود. صورت این نوع از جهالت آن است که تنها از این راوی یک نفر حدیث نقل نموده که بواسطه ی نقل یک نفر جهالت شخص برطرف نمی گردد. اما در صورتی که دو راوی از شخصی روایت کنند چنین جهالتی برطرف می گردد. (ر.ک: محمود الطحان، تیسیر مصطلح الحدیث،  مكتبة المعارف للنشر والتوزيع، ص149.: مجهول العين: تعريفه: هو من ذكر اسمه، ولكن لم يروِ عنه إلا راوٍ واحد).
  13. الذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، دار المعرفة للطباعة والنشر، بيروت – لبنان، ج2، ص9، ترجمه ی: 2617.
  14. الهیثمی، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، مكتبة القدسي، القاهرة، ج4، ص2، ح5845.
  15. ابن حجرالعسقلانی، تقريب التهذيب، دار الرشيد – سوريا، ص192، ترجمه ی: 1792.
  16. داود بن أبي صالح روى عن [أبي] أيوب روى عنه كثير بن [زيد] سمعت أبي يقول ذلك. (الرازی، الجرح والتعديل، طبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية - بحيدر آباد الدكن – الهند، دار إحياء التراث العربي – بيروت، ج3، ص416، ترجمه: 1901).
  17. عبدالفتاح ابوقدة، پاورقی کتاب: «الرفع و التکمیل للکنوی»، مکتب المطبوعات الاسلامیة، ص230.: «اذا لم یذکر فی الراوی جرحا و لا ذکر فیه غیره جرحا، فالبرائة من الجرح هی الاصل... فلذا یعتبر سکوته عنه من باب التعدیل الضمنی له».
  18. الحاکم النیسابوری، المستدرك على الصحيحين، الناشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج4، ص560، ح8571.
موضوع قفل شده است