قصاص میتوانست مانع این جنایت شود

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قصاص میتوانست مانع این جنایت شود
سلام پیرامون قتل دختر 13 ساله بحث های زیادی انجام شده که حتی به اسلام هم رسیده. بطوریکه برخی میگن یکی از دلایل کشته شدن ایشان همین اسلام بوده.   طبق قرآن در قصاص حیات هست. اما پدر این دختر قاتل وی هست چون میدونسته با کشتن دخترش قصاص نمیشه جرئت پیدا کرد اونو بکشه.   در صورتی که اگه اسلام ولی رو نیز از قصاص شدن جدا نمیکرد این اتفاق نمیفتاد و این فاجعه بوجود نمیومد.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی مطمئن باشید پدری که به این قساوت رسیده که فرزند خود را به قتل می رساند در انجام این کار اصلا متوجه قصاص و یا عدم قصاص خود نیست و حتی اگر یک تحقیق دقیقی انجام شود غالبا این موارد حتی نمی دانند که کشتن فرزند قصاص ندارد! از طرفی یکی از اهداف قصاص، دور کردن جامعه از تکرار چنین اعمالی است، اما در فرض قتل فرزند توسط پدر، چنین جنایتی کمتر قابل تکرار است؛ زیرا پدر منشأ پیدایش فرزند و نیز مسئول و متفکل رشد و پرورش و تربیت او است و با زحمات طاقت فرسا و تحمل سختى هاى فراوان، نهال وجودى خود را که ثمر عمرش می باشد، آبیارى می کند، و این عوامل باعث می گردد که چنین حادثه ای به ندرت اتفاق بیافتد و تکرار گردد، به همین جهت و به دلیل مراعات حق پدری از قصاص او صرف نظر شده است. البته این تخفیف، چیزى از زشتى کار او نمى کاهد(مراغی ، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج‏2، ص62، داراحیاء التراث العربى،‏بیروت، بیتا.) نکته دیگر: اقدام به قتل فرزند تنها در شرایط خاص و بسیار حادی اتفاق می افتد و مصیبت بزرگی برای خانواده است و اثرات جبران ناپذیری در روحیه پدر و خانواده دارد. و دیر یا زود موجب پشیمانی پدر می گردد. در حالی که با قصاص کردن پدر، این خانواده در غم از دست دادن عزیز دیگری داغدار خواهد شد و مصیبت مضاعفی بر خانواده تحمیل خواهد شد و بر مشکلات آنان خواهد افزود. خداوند به خاطر رعایت حال خانواده قصاص را از او بر داشته است. ادامه دارد...
ادامه...   نکته دیگر این که : قصاص مجازات قتل عمد است. و چنین قتلی معمولاً در شرایط بسیار استثنایی، احساسی و غیر عادی اتفاق می افتد. اما قتل عمدی فرزند، بسیار نادر و در شرایط کاملا غیر عادی و تحت فشار های روحی و روانی شدید که بیشتر شبیه به عدم عمد و اختیار است اتفاق می افتد. زیرا پدر نزدیک ترین فرد به فرزند، و فرزند عزیزترین فرد برای پدر است و هیچ پدری هر چند دارای قساوت قلب باشد حاضر نیست پاره تن و عزیز خود را به قتل برساند مگر در یک حالت غیر عادی و تقریباً غیر اختیاری.  از طرف دیگر کسی که از این جنایت بیشترین آسیب را می بیند در درجه اول خود او و سپس خانواده او است چرا که او ضربه شدید و مهلکی به خود و خانواده خود وارد آوره است و انصاف نیست که به خاطر این عمل در چنین شرایطی قصاص شود زیرا تقاضای قصاص او نیز یک امر احساسی و غیر عقلانی است. پس اسلام قصاص او را ممنوع کرده است. اما در این شرایط، دیه بر او ثابت است و باید آنرا به سایر وارثین بپردازد(همان، ص 85)  
شعیب said in ادامه...
ادامه...   نکته دیگر این که : قصاص مجازات قتل عمد است. و چنین قتلی معمولاً در شرایط بسیار استثنایی، احساسی و غیر عادی اتفاق می افتد. اما قتل عمدی فرزند، بسیار نادر و در شرایط کاملا غیر عادی و تحت فشار های روحی و روانی شدید که بیشتر شبیه به عدم عمد و اختیار است اتفاق می افتد. زیرا پدر نزدیک ترین فرد به فرزند، و فرزند عزیزترین فرد برای پدر است و هیچ پدری هر چند دارای قساوت قلب باشد حاضر نیست پاره تن و عزیز خود را به قتل برساند مگر در یک حالت غیر عادی و تقریباً غیر اختیاری.  از طرف دیگر کسی که از این جنایت بیشترین آسیب را می بیند در درجه اول خود او و سپس خانواده او است چرا که او ضربه شدید و مهلکی به خود و خانواده خود وارد آوره است و انصاف نیست که به خاطر این عمل در چنین شرایطی قصاص شود زیرا تقاضای قصاص او نیز یک امر احساسی و غیر عقلانی است. پس اسلام قصاص او را ممنوع کرده است. اما در این شرایط، دیه بر او ثابت است و باید آنرا به سایر وارثین بپردازد(همان، ص 85)  
    عرض سلام دوتا مسله هست اولا همه مواردی ک فرمودید در مورد مادر هم صادقه پس اگر حکمت این قانون این موارد می‌بود در مورد مادر هم ما باید قانون مشابهی می‌دیدیم ک این طور نیست و قصاص برای مادر اجرا میشه   دوما اتفاقا با توجه ب اخبار منتشر شده در مورد این اتفاق دقیقا ب نظر میرسه همین حکم تبعیض آمیز باعث قتل دختربچه شده، یکی از شواهد گزارش‌هایی است ک میگه پدر قبل از ارتکاب جرم از داماد خانواده ک وکیل بود در مورد صحت حکم تحقیق کرده و میدانسته ک اگر دخترش رو بکشه قصاص نمیشه، دوما نقل شده در خبرگزاری ها ک در دادگاه از پدر پرسیدن چرا پسری ک دخترت باهاش فرار کردو نکشتی ب جای اینکه دخترت بکشی گفته اگر اونو میکشتم قصاص میشدم!!!   ب علاوه خیلی رفتارهای این چنینی اتفاقا با تصمیم قبلی و ب تصور غلط پدر برای پاک کردن لکه ننگ اتفاق میافته تا پدر ب دیگران اثبات کنه غیرت داره!!!   در مورد دلیل دیگه ای هم ک شما آوردید باید بگم شاید 90 درصد قتل‌ها در فضای استثنایی و احساسی است اما حکم قصاص میگیره 
سلام نکته اول : قصاص در قرآن بدون استثناء آمده و شامل همه میشود. پس اگر پدر استثنا شده است به دلیل روایت است. نکته دوم : ظاهرا جمهور اهل سنت و شیعه این مطلب را پذیرفته اند که والد قصاص نمیشود. اما عده ای گفته اند استثناء درست نیست و همه یکسان هستند. نکته سوم : جمهور اهل سنت و شیعه که قائل به عدم قصاص هستند با هم در یک مطلب اختلاف دارند : عده ای عدم قصاص را شامل پدر و مادر می دانند. و عده ای مثل جمهور شیعه مختص به پدر می دانند. نکته چهارم : دلیل عدم قصاص پدر چیست؟ گویا در روایت اشاره به این شده که فرزند از پدر است. یعنی منشا فرزند از پدر است. این مطلب اگر به لحاظ عقلی بررسی شود به مسئله مالکیت و ولایت و حضانت باز می گردد که در نکته بعدی خواهم گفت. نکته پنجم : اسباب مالکیت و ولایت چیست؟ یکی از آنها میتواند ولایت و مالکیت در تولید مثل باشد. مثلا اگر شما یک دانه گندم داشته باشید و بکارید. محصول گندم را مالک خواهید بود. در اینجا نیز پدر مالک اسپرم است و هزینه پرورش هم بر عهده او بوده است. در اینجا به لحاظ عقلی یک اولویت و ولایت و مالکیت استنتاج می شود. اما آیا مالکیت و ولایت به معنای داشتن خودمختاری در هر کاری روی آن است؟ خیر مثلا اگر شما مولای یک عبد و برده باشید به این معنا نیست که مجاز باشید هر کاری دوست دارید انجام دهید. زیرا ظلم و ضرر وارد کردن بر او حرام است. مثلا اگر شما مالک کتابی باشید به این معنا نیست که مجازید آن را آتش بزنید زیرا اسراف حرام است. مثلا اگر شما مالک مرغ و خروس باشید به معنای این نیست که می توانید آنها را بکشید. لذا حلال گوشت ها را خدا تعیین کرده است. لذا گرچه ممکن است شما آنچه تحت ولایت شماست را نابود کنید اما دلیل نمیشود شما را قصاص کنند. مثلا اگر مولا، برده اش را بکشد کار حرامی انجام داده و حاکم شرع میتواند او را مجازات کند اما برده حق قصاص ندارد. یا حتی سگ اصحاب کهف اگر کشته شود حق قصاص ندارد. اما به سبب کار حرام در این دنیا یا آخرت مجازات خواهد شد. پس : ((در مورد عدم قصاص پدر فعلا تنها دلیل همین نکته است)) بعلاوه همانطور که می دانید رحم و بضع در عقد ازدواج به ولایت پدر در می آید. ولایت فرزند هم به پدر می رسد.  لذا این دلیل به پدر منحصر می شود. اما دلایل دیگر برای عدم قصاص شامل همه میشود. نکته ششم : قصاص حق است نه حکم. یعنی ولی دم ، حق دارد مطالبه قصاص کند و میتواند ببخشد. در اینجا ولی دم یا پدر خودش صاحب حق است و می تواند خودش را ببخشد! گرچه گویا اینجا امر به انتخاب پدر هم نیست و حکم عدم قصاص از روایت به دست آمده طبق قول جمهور. نکته هفتم : قصاص نشدن پدر به معنای مجازات نشدن نیست. ممکن است قاضی یا حاکم شرع به خاطر فساد فی الارض یا مبنای دیگری پدر را مجازات کند به تعزیر شلاق یا زندان یا تبعید یا اعدام یا... و نیز عذاب الهی نیز در صورت لزوم در آخرت اجرا میشود.
سلام بیت المعمور گرامی اینطوری که از فرمایش شما برداشت کردم، این استثناء نه حکم قرآنی است و نه به صراحت در روایات گفته شده. بلکه نتیجه‌گیری از یک روایته.   پس جا داره به نحوه این نتیجه‌گیری بپردازیم و روی نحوه استخراج این حکم بیشتر بحث کنیم.   و برام این سوال پیش اومد که آیا «عدم اجرای حکم در صورت رضایت اولیای دم» به طور صریح از آیات و روایات یا سیره معصومین آمده یا خیر؟ چون ممکنه فردی قاتل رو ببخشه اما همین فرد برای دیگران هم مشکل ایجاد کنه.
قصاص نشدن پدر به معنای مجازات نشدن نیست.
چرا قاضی یک مجازات سنگین مثل حبس ابد رو در نظر نمیگیره در این موارد؟ آیا محدودیتی داره؟ و اگر قانونی وجود داره که مانع از در نظر گرفتن مجازات سنگین میشه، آیا ریشه دینی داره یا خیر؟   از توضیحات خوبتون ممنونم
بیت المعمور said in سلام
سلام نکته اول : قصاص در قرآن بدون استثناء آمده و شامل همه میشود. پس اگر پدر استثنا شده است به دلیل روایت است. نکته دوم : ظاهرا جمهور اهل سنت و شیعه این مطلب را پذیرفته اند که والد قصاص نمیشود. اما عده ای گفته اند استثناء درست نیست و همه یکسان هستند. نکته سوم : جمهور اهل سنت و شیعه که قائل به عدم قصاص هستند با هم در یک مطلب اختلاف دارند : عده ای عدم قصاص را شامل پدر و مادر می دانند. و عده ای مثل جمهور شیعه مختص به پدر می دانند. نکته چهارم : دلیل عدم قصاص پدر چیست؟ گویا در روایت اشاره به این شده که فرزند از پدر است. یعنی منشا فرزند از پدر است. این مطلب اگر به لحاظ عقلی بررسی شود به مسئله مالکیت و ولایت و حضانت باز می گردد که در نکته بعدی خواهم گفت. نکته پنجم : اسباب مالکیت و ولایت چیست؟ یکی از آنها میتواند ولایت و مالکیت در تولید مثل باشد. مثلا اگر شما یک دانه گندم داشته باشید و بکارید. محصول گندم را مالک خواهید بود. در اینجا نیز پدر مالک اسپرم است و هزینه پرورش هم بر عهده او بوده است. در اینجا به لحاظ عقلی یک اولویت و ولایت و مالکیت استنتاج می شود. اما آیا مالکیت و ولایت به معنای داشتن خودمختاری در هر کاری روی آن است؟ خیر مثلا اگر شما مولای یک عبد و برده باشید به این معنا نیست که مجاز باشید هر کاری دوست دارید انجام دهید. زیرا ظلم و ضرر وارد کردن بر او حرام است. مثلا اگر شما مالک کتابی باشید به این معنا نیست که مجازید آن را آتش بزنید زیرا اسراف حرام است. مثلا اگر شما مالک مرغ و خروس باشید به معنای این نیست که می توانید آنها را بکشید. لذا حلال گوشت ها را خدا تعیین کرده است. لذا گرچه ممکن است شما آنچه تحت ولایت شماست را نابود کنید اما دلیل نمیشود شما را قصاص کنند. مثلا اگر مولا، برده اش را بکشد کار حرامی انجام داده و حاکم شرع میتواند او را مجازات کند اما برده حق قصاص ندارد. یا حتی سگ اصحاب کهف اگر کشته شود حق قصاص ندارد. اما به سبب کار حرام در این دنیا یا آخرت مجازات خواهد شد. پس : ((در مورد عدم قصاص پدر فعلا تنها دلیل همین نکته است)) بعلاوه همانطور که می دانید رحم و بضع در عقد ازدواج به ولایت پدر در می آید. ولایت فرزند هم به پدر می رسد.  لذا این دلیل به پدر منحصر می شود. اما دلایل دیگر برای عدم قصاص شامل همه میشود. نکته ششم : قصاص حق است نه حکم. یعنی ولی دم ، حق دارد مطالبه قصاص کند و میتواند ببخشد. در اینجا ولی دم یا پدر خودش صاحب حق است و می تواند خودش را ببخشد! گرچه گویا اینجا امر به انتخاب پدر هم نیست و حکم عدم قصاص از روایت به دست آمده طبق قول جمهور. نکته هفتم : قصاص نشدن پدر به معنای مجازات نشدن نیست. ممکن است قاضی یا حاکم شرع به خاطر فساد فی الارض یا مبنای دیگری پدر را مجازات کند به تعزیر شلاق یا زندان یا تبعید یا اعدام یا... و نیز عذاب الهی نیز در صورت لزوم در آخرت اجرا میشود.
سلام   اولا شما ببینید حکمت حکم قصاص چیه ب همون روایت رجوع کنیم از حضرت زهرا نقل است برای حرمت داشتن خون انسان است و نمونه ای ک از همین ماجرای اخیر و با توجه به شواهدی ک تو پست قبل عرض کردم در مورد این ماجرای خاص و البته مثال های بسیار دیگری ک متاسفانه در بعضی نقاط ایران هست نشان می‌دهد این استثنا باعث از بین رفتن این حرمت و کشته شدن دختر بی گناه شده و نقض قرض شده و اگر این حکم نبود شاید اون دختر و خیلی های دیگه الان زنده بودن.. وگرنه حقی نیست ک بخواهند بگذرند       دوما واقعا چیزی ک میفرمایید رو دلیل عقلی میدونید؟؟؟ پدر مالک اسپرم بوده پس مالک اون انسانه؟؟؟؟   این استدلالِ ب فرررررض عقلانی رو هم بپذیریم مادر هم مالک تخمک و سلول ایکس اولیه است و از لقاح این دو بچه ایجاد میشه!!!!نه اسپرم ب تنهایی!!!    ولی انصافا خودتون ب چیزی ک گفتید بدون تعصبات فکر کنید ببینید عقلانی و منصفانه است؟! در دین ما این نبود و در قوانین غربی یا ادیان دیگه بود قبول میپذیرفتید؟ واقعا باورم نمیشه کسی اینطور استدلال کنه ک پدر رومیا مالک اسپرم بوده پس مالک اون دختر هم هست!! پس میتونسته بکشتش!!   و نکته آخر اینکه مادر و یا پدر بزرگ(و ب طور کل وراث) هم جز اولیا دم هستند . و در حالت عادی می‌تواند تقاضای قصاص کند اما این مورد خاص استثنا شده. ب فرض قصاص حق پدر باشد و او بگذره چرا این حق از سایر اولیا دم گرفته میشه
این عوامل باعث می گردد که چنین حادثه ای به ندرت اتفاق بیافتد و تکرار گردد
به گزارش ایسنا: لینک برآورد صندوق جمعیت سازمان ملل، مرگ سالانه پنج ‌هزار نفر در دنیا بر اثر قتل ناموسی است و بر اساس برخی بررسی‌ها، در ایران هم شایع‌ترین قتل‌ها به مسائل جنسی و ناموسی مربوط است؛ حدود ۲۰ درصد از کل قتل‌ها و ۵۰ درصد از قتل‌های خانوادگی. علاوه‌براین و بر اساس گزارش پلیس ایران، فقط در سال ۱۳۸۸ و در شهر اهواز، ۱۵ زن قربانی قتل ناموسی شدند که معادل ۲۴.۵ درصد از کل قتل‌های سال ۸۸  شهر اهواز است که البته این آمار نسبت به سال ۸۴ که میزان قتل‌های ناموسی در اهواز ۳۵ درصد بوده، کاهش داشته است. مقالات دانشگاهی و پایان‌نامه‌هایی که به بررسی این موضوع پرداختند، هم از آمار بین ۳۷۵ تا ۴۵۰ مورد قتل ناموسی سالانه خبر می‌دهند که در استان‌هایی با بافت فرهنگی قبیله و عشیره‌ای بالاتر از دیگر نقاط کشور است؛ خوزستان، کردستان، ایلام و سیستان‌ و ‌بلوچستان در رده‌های بالای رتبه‌بندی قتل‌های ناموسی قرار دارند. در کنار این آمارها هم تاکنون چندین بار مقامات قضایی و انتظامی ایران، ناموس و آبرو را یکی از علت‌های اصلی قتل در ایران دانسته‌اند.
خیلی از ما آمار قتلهای ناموسی رو با اون چیزی که در اطراف خودمون می‌بینیم مقایسه می‌کنیم، غافل از این که شاید در جای دیگری از کشور یا حتی در گوشه دیگری از شهرمون اوضاع متفاوت باشه.
برای بحث بیشتر، در ادامه مواردی که قصاص در آنها ساقط می‌شود را به نقل از سایت یاسا می‌نویسم: لینک   موارد مربوط به دلیل ارتکاب قتل:
  1. قتل عمدی که در مقام دفاع مشروع ارتکاب می‌یابد
  2. قتل عمدی مرد اجنبی که با همسر فردی در حال زنا باشند
  3. قتل عمدی در اجرای امر آمر قانونی
موارد مربوط به ویژگیهای قاتل و مقتول:
  1. قاتل پدر یا جدّ پدری مقتول باشد
  2. قاتل دیوانه یا نابالغ باشد
  3. مقتول دیوانه باشد
  4. قاتل مست باشد
  5. هر گاه کسی در حال خواب یا بیهوشی شخصی را بکشد
  6. قاتل مسلمان و مقتول غیرمسلمان باشد
بعضی از این موارد ممکنه بحث برانگیز باشند، پس مناسبه در موردشون بحث بشه و البته باید توجه داشت که هر کدام از این موارد می‌توانند دارای توضیحاتی باشند و نباید سریع قضاوت نمود.
فروردین said in خیلی از ما آمار قتلهای ناموسی
خیلی از ما آمار قتلهای ناموسی رو با اون چیزی که در اطراف خودمون می‌بینیم مقایسه می‌کنیم، غافل از این که شاید در جای دیگری از کشور یا حتی در گوشه دیگری از شهرمون اوضاع متفاوت باشه.
  متاسفانه تو بعضی نقاط کشور با توجه ب روابط فامیلی و رسومی ک بینشون هست حتی مخالفت با بعضی ازدواج های از پیش تعیین شده هم منجر ب برخورد سنگین با دختر میشه و مواردی ک منتهی ب قتل هم میشه طبق گفته ها گاهی تحقیق و اثباتش خیلی مشکل هست چون اصلا افراد آگاه ک اکثرا فامیل هستن همکاری نمیکنن با پلیس وو... مادر رومینا خیلی موقعیت خوبی داشته ک مصاحبه کرده و شکایت کرده خیلی جاها در همین حد هم نمیتونن انجام بدن
hoorshid said in سلام
دوما واقعا چیزی ک میفرمایید رو دلیل عقلی میدونید؟؟؟ پدر مالک اسپرم بوده پس مالک اون انسانه؟ این استدلالِ ب فرررررض عقلانی رو هم بپذیریم مادر هم مالک تخمک و سلول ایکس اولیه است و از لقاح این دو بچه ایجاد میشه!!!!نه اسپرم ب تنهایی!!!    ولی انصافا خودتون ب چیزی ک گفتید بدون تعصبات فکر کنید ببینید عقلانی و منصفانه است؟! در دین ما این نبود و در قوانین غربی یا ادیان دیگه بود قبول میپذیرفتید؟ واقعا باورم نمیشه کسی اینطور استدلال کنه ک پدر رومیا مالک اسپرم بوده پس مالک اون دختر هم هست!! پس میتونسته بکشتش!!
سلام با اینکه دقیق توضیح دادم  شما دچار چند اشتباه شده اید. اولا گفتید مادر هم مالک تخمک و اینها است... اما قبلا گفتم به شما که بضع و رحم و ولایت فرزند در عقد ازدواج به پدر می رسد. پس استدلال شما در اینجا رد خواهد شد. نکته مهمی که باید حتما توجه کنید این است که آنچه شما به عنوان مالکیت در ذهنتان دارید با آنچه من می گویم متفاوت است که بعدا توضیحاتی خواهم داد. دوما گفتید چون پدر مالک است پس میتواند دختر را بکشد. در حالی که ما عکسش را گفتیم. ما گفتیم مالکیت جواز نمیدهد هر کاری انجام بدهیم. مثلا شما مالک کتابتان هستید اما حق ندارید آن را آتش بزنید. این کار حرام و اسراف است. سوما مالکیت و ولایت دو جنبه دارد. یک جنبه شرعی و فقهی است که می گویند اسباب مالکیت و حیازت چند تا است. به گمانم هشت مورد یا شاید کمتر در کتب فقهی مطرح میشود.  و این مسئله یک جنبه عقلایی و فلسفی و حقوقی دارد. که به اسباب مالکیت و ولایت می پردازیم. این رشته سر دراز دارد. اگر تعصب را کنار بگذارید، چیزهای خوبی خواهید فهمید.      
فروردین said in سلام بیت المعمور گرامی
سلام بیت المعمور گرامی اینطوری که از فرمایش شما برداشت کردم، این استثناء نه حکم قرآنی است و نه به صراحت در روایات گفته شده. بلکه نتیجه‌گیری از یک روایته.
سلام بزرگوار بستگی دارد از چه دیدی نگاه کنیم یا طرف چه نظری را بگیریم. مثلا کسی که موافق استثناء باشد می تواند به دو روش پاسخ دهد : یک روش این است که می گوید قرآن مقصودش قصاص غریبه بوده است. و مقام و حال آیات در این رابطه است. که یک نفر ، دیگری را می کشد. یک نفر از یک قبیله فرد دیگری از قبیله دیگر را می کشد. در این آیات ، کسی تصور نمیکند مقصود خدا پدر و پسر باشد. لذا نمیتوان گفت حتما مقصود خدا همه قاتل و مقتول ها باشد. به همین جهت هم چنین جمله ای معروف شده که می گویند : هیچ عامی نیست مگر اینکه میتوان استثنائی برایش تصور کرد. گویا اصولا عقلا به صورت کلی قاعده می دهند اما با دقت فلسفی نمیتوان به این قواعد نگریست. چون ممکن است یک شرایطی وجود داشته باشد که این قاعده نقض شود. برای اینکه تصور منطقی از این مسئله داشته باشیم. اینطور می گوییم که همیشه دو قاعده یا چند قاعده وجود دارد که با هم تضاد دارند. اما یک قاعده عام تر است و مصادیق بیشتری و معمول تری دارد. و یک قاعده محدود و دارای مصادیق اندک است. ما تصور می کنیم یک قاعده داریم که استثناء خورده است در حالی که دو قاعده داشتیم. هر قاعده در شرایط خاصی صادق است. قصاص یک حق است نه حکم. و صاحب حق وقتی خودش قاتل است چه باید کرد؟ باید او را مجازات کرد یا قصاص؟ متوجه منظورم شدید؟ مثلا سعید پول پدرش را می دزدد. حالا پدر میتواند ببخشد و میتواند نبخشد. این حق است. اما آیا سعید به خاطر دزدی مستحق مجازات هست؟ این دو موضوع متفاوت هستند و نباید آن دو را خلط کرد. بگذریم... یک روش اینکه در ایه قرآندعمومیت یا اطلاق را بپذیریم اما بگوییم روایت استثناء زده است. باز هم بگذریم... عرضم صرفا روایت نبود و گفتم حتی از دید حقوقی و فلسفی قابل بحث است. مثلا شما بر ما یملک خود ولایت دارید و نسبت به آنها صاحب حق هستید. مثلا کتاب برده دست و پا گندم فرزند نسبت شما با اینها، به شما یک حق می دهد. قصاص در مورد فرزند قابل طرح نیست یا اگر باشد وابسته به نظر صاحب حق یعنی پدر خواهد بود. اینها ربطی به مجازات ندارد. مثلا شما اگر کتابی آتش بزنید و اسراف کنید. کار حرامی انجام دادید. آیا حاکم شرع میتواند شما را تعزیر کند؟ اینها بحث هایی است که در کتب فقهی نیز مطرح شده است.  
بیت المعمور said in دوما واقعا چیزی ک میفرمایید
hoorshid said in سلام
دوما واقعا چیزی ک میفرمایید رو دلیل عقلی میدونید؟؟؟ پدر مالک اسپرم بوده پس مالک اون انسانه؟ این استدلالِ ب فرررررض عقلانی رو هم بپذیریم مادر هم مالک تخمک و سلول ایکس اولیه است و از لقاح این دو بچه ایجاد میشه!!!!نه اسپرم ب تنهایی!!!    ولی انصافا خودتون ب چیزی ک گفتید بدون تعصبات فکر کنید ببینید عقلانی و منصفانه است؟! در دین ما این نبود و در قوانین غربی یا ادیان دیگه بود قبول میپذیرفتید؟ واقعا باورم نمیشه کسی اینطور استدلال کنه ک پدر رومیا مالک اسپرم بوده پس مالک اون دختر هم هست!! پس میتونسته بکشتش!!
سلام با اینکه دقیق توضیح دادم  شما دچار چند اشتباه شده اید. اولا گفتید مادر هم مالک تخمک و اینها است... اما قبلا گفتم به شما که بضع و رحم و ولایت فرزند در عقد ازدواج به پدر می رسد. پس استدلال شما در اینجا رد خواهد شد. نکته مهمی که باید حتما توجه کنید این است که آنچه شما به عنوان مالکیت در ذهنتان دارید با آنچه من می گویم متفاوت است که بعدا توضیحاتی خواهم داد. دوما گفتید چون پدر مالک است پس میتواند دختر را بکشد. در حالی که ما عکسش را گفتیم. ما گفتیم مالکیت جواز نمیدهد هر کاری انجام بدهیم. مثلا شما مالک کتابتان هستید اما حق ندارید آن را آتش بزنید. این کار حرام و اسراف است. سوما مالکیت و ولایت دو جنبه دارد. یک جنبه شرعی و فقهی است که می گویند اسباب مالکیت و حیازت چند تا است. به گمانم هشت مورد یا شاید کمتر در کتب فقهی مطرح میشود.  و این مسئله یک جنبه عقلایی و فلسفی و حقوقی دارد. که به اسباب مالکیت و ولایت می پردازیم. این رشته سر دراز دارد. اگر تعصب را کنار بگذارید، چیزهای خوبی خواهید فهمید.      
  ب نظرم مسله ب قدری واضح است ک شما دارید با تعصب نگاه میکنید اون مسله ی ولایت ناشی از ب قول شما رسیدن رحم وو... ب مرد ضمن عقد معنای دیگه دارد و برای موارد دیگری در روابط زناشویی است، ب علاوه این نوع حقوق اعتباری اند و مالکیت مطلق نیستند ک اینطور نتایج رو ازشون بگیریم.در مورد قصاص نگفتند کسی ک ولایت دارد (یا ب قول شما مالک بچه است!!! ) صاحب حق است ک شما دو چیز بی ربط رو ب هم مربوط میکنید گفتند وراث اولیا دم هستند  ضمنا این عین جمله شماست ک پدر صاحب اسپرم و پرداخت کننده هزینه پرورش است پس دارای اولویت در ولایت است ک جواب شما داده شد.و در هر دو مورد این حق می‌تواند از پدر صلب بشود،چ در مورد هزینه ک ب شدت امروز نقض میشه با شرایط جامعه چ در مورد ب قول شما اسپرم! ک با تصورات غلط گذشته آقایون خودشون برای خودشون حق و حقوق قائل میشدن...و اینکه بگید طبق فلان قانون حقِ الف به مرد داده شده و به زن داده نشده و نتیجه ی حقِ الف داشتن حقِ ب است جواب سوال بنده نیست... چون مبنای شما در مورد دادن همان حق اولیه به پدر رو هم قبول ندارم... ک حالا حق ثانویه رو برای پدر بپذیرم و مادر رو بی هیچ دلیل از این حقوق محروم شده بدونم... و باز هم میگم اگر مادر نمی‌تواند پدرِقاتل رو مجازات کنه، پدر هم نباید بتونه مادرِ قاتل رو مجازات کنه خلاصه اینکه بنده دوتا نکته داشتم ک دوباره تکرار میکنم چون توجه نکردید 
  • یک، مادر جز اولیا دم است و از وراث محسوب می‌شود و در صورتی ک فرزند ب قتل برسد رضایت پدر ب تنهایی باعث سقوط حکم قصاص نمی‌شود ولی در این مورد استثنا شده و حق مادر و یا دیگر وراث و اولیا دم مثل فرزندان احتمالی مقتول در درخواست قصاص از اون ها گرفته میشه... در حالی ک اگر یکی از اولیا دم به جز پدر  قاتل باشد دیگر اولیا دم میتونن درخواست قصاص کنن اما این مورد استثناست... چرا
 
  • دوم عرض شد همون روایتی ک منبع صدور چنين حکمی است می‌فرماید دلیل وضع احکام قصاص برای حرمت داشتن خون انسان است، تا جلو جنایت‌ها گرفته بشه اما این استثنا خودش باعث قتل یک انسان شده،( طبق شواهدی ک در مورد همین مثال اخیر اوایل بحث ذکر شد..) enlightenedدر نتیجه وقتی انسان میبینه نتیجه ی حکم ب ضد خودش تبدیل شده میفهمه این حکم مشکل داره. قوانین اجتماعی برای مصالح اجتماع وضع میشن
بیت المعمور said in سلام بیت المعمور گرامی
فروردین said in سلام بیت المعمور گرامی
سلام بیت المعمور گرامی اینطوری که از فرمایش شما برداشت کردم، این استثناء نه حکم قرآنی است و نه به صراحت در روایات گفته شده. بلکه نتیجه‌گیری از یک روایته.
سلام بزرگوار بستگی دارد از چه دیدی نگاه کنیم یا طرف چه نظری را بگیریم. مثلا کسی که موافق استثناء باشد می تواند به دو روش پاسخ دهد : یک روش این است که می گوید قرآن مقصودش قصاص غریبه بوده است. و مقام و حال آیات در این رابطه است. که یک نفر ، دیگری را می کشد. یک نفر از یک قبیله فرد دیگری از قبیله دیگر را می کشد. در این آیات ، کسی تصور نمیکند مقصود خدا پدر و پسر باشد. لذا نمیتوان گفت حتما مقصود خدا همه قاتل و مقتول ها باشد. به همین جهت هم چنین جمله ای معروف شده که می گویند : هیچ عامی نیست مگر اینکه میتوان استثنائی برایش تصور کرد. گویا اصولا عقلا به صورت کلی قاعده می دهند اما با دقت فلسفی نمیتوان به این قواعد نگریست. چون ممکن است یک شرایطی وجود داشته باشد که این قاعده نقض شود. برای اینکه تصور منطقی از این مسئله داشته باشیم. اینطور می گوییم که همیشه دو قاعده یا چند قاعده وجود دارد که با هم تضاد دارند. اما یک قاعده عام تر است و مصادیق بیشتری و معمول تری دارد. و یک قاعده محدود و دارای مصادیق اندک است. ما تصور می کنیم یک قاعده داریم که استثناء خورده است در حالی که دو قاعده داشتیم. هر قاعده در شرایط خاصی صادق است. قصاص یک حق است نه حکم. و صاحب حق وقتی خودش قاتل است چه باید کرد؟ باید او را مجازات کرد یا قصاص؟ متوجه منظورم شدید؟ مثلا سعید پول پدرش را می دزدد. حالا پدر میتواند ببخشد و میتواند نبخشد. این حق است. اما آیا سعید به خاطر دزدی مستحق مجازات هست؟ این دو موضوع متفاوت هستند و نباید آن دو را خلط کرد. بگذریم... یک روش اینکه در ایه قرآندعمومیت یا اطلاق را بپذیریم اما بگوییم روایت استثناء زده است. باز هم بگذریم... عرضم صرفا روایت نبود و گفتم حتی از دید حقوقی و فلسفی قابل بحث است. مثلا شما بر ما یملک خود ولایت دارید و نسبت به آنها صاحب حق هستید. مثلا کتاب برده دست و پا گندم فرزند نسبت شما با اینها، به شما یک حق می دهد. قصاص در مورد فرزند قابل طرح نیست یا اگر باشد وابسته به نظر صاحب حق یعنی پدر خواهد بود. اینها ربطی به مجازات ندارد. مثلا شما اگر کتابی آتش بزنید و اسراف کنید. کار حرامی انجام دادید. آیا حاکم شرع میتواند شما را تعزیر کند؟ اینها بحث هایی است که در کتب فقهی نیز مطرح شده است.  
  مشکل اینجاست ک شما از منظر فقهی و حقوقی نگاه می‌کنید درحالی ک اینجا در مورد حکمت فلان قانون سوال میکنیم، نپرسیدی قانون چ نظری دارد.  جناب شعیب دلایلی برای حکم مطرح کردن مثل شرایط خاصی ک ب علت رابطه پدر و فرزندی وجود دارد ک ناشی از روابط عاطفی بین پدر و فرزند است ک بنده عرض کردم همه اینها در مورد مادر هم صادق است ولی مادر استثنا نشده پس این دلایل درست نیست. اما شما گویا روند بحث رو گم کردید و وارد مبحث دیگه شدید در ضمن خیلی از افراد فراموش میکنن در بسیاری موارد دارن از برداشت علما ارگز اسلام دفاع میکنن و ن الزاما خود اسلام نکته بعد اینکه همه ی مثال هایی ک زدید با مورد بحث ما متفاوت است.  فرض کنید کتاب دارای دو مالک باشد و یکی اون رو رو آتش بزنه. حکم چیه؟ شما میگید در عقد نکاح ولایت فرزند ب پدر می‌رسد اما بنده میگم اینها ربطی ب مسله مورد بحث نداره چراکه حق درخواست قصاص برای وراث مقتول است و نه اولیا مقتول
hoorshid said in دوما واقعا چیزی ک میفرمایید
در مورد مالکیت هم حرف شما و مثال‌هایی ک زدید منظورتونو واضح رساند. پدرِمالکِ فرزند اگر فرزندش را بکشد حقی از کسی ضایع نکرده ک مجازات بشه! 
گوینده مطالب پیشین خودم هستم و الان حضور دارم. آیا شما می خواهید با شخصی در ذهنتان گفتگو کنید و اشتباهش را بیان کنید؟ یا قرار است با من گفتگو کنید؟ اگر قرار است با من گفتگو کنید نه شخصیت ذهنی، پس به این جمله دقت کنید : جمله ای که از شما نقل کردم کاملا اشتباه است. مالکیت به شما حق نمیدهد ظلم کنید. بلکه به شما حق میدهد کار عاقلانه و مشروع انجام دهید. اما شما اصرار عجیبی دارید! بگویید مالکیت به ما حق میدهد بکشیم و هیچ عیبی هم ندارد..... این اولین قدم برای گفتگو است. اگر موفق شدید که گفتگو مفید خواهد بود و الا ادامه گفتگوی شما با یک شخصیت ذهنی خواهد بود و نه بنده...
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حمیدرضا گودرزی وکیل پایه یک دادگستری با اشاره به جنبه عمومی قتل رومینا اشرفی توسط پدرش اظهار کرد: در صورت قتل فرزند توسط پدر، قاتل باید مجازات جنبه عمومی جرم را طی کند. از لحاظ قانونی پدر در صورت قتل فرزندش قصاص نمی‌شود، اما جنبه عمومی جرم را که ۳ تا ۱۰ سال حبس است، باید بگذراند. وی ادامه داد: بر اساس ماده ۶۱۲ که می‌گوید هر کسی مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته، اما از قصاص گذشت کرده باشد یا به هر علت قصاص نشود، در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود، دادگاه مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰ سال محکوم می‌کند که در این پرونده هم پدر قصاص نمی‌‍‌شود، اما باید مجازات عمومی جرم را بگذراند.
تا جایی که متوجه شدم، مجازات قتل دو بخش داره: یک قسمتش حق اولیای دم هست که می‌تونند ازش بگذرند، بخش دیگه «جنبه عمومی جرم» هست که مربوط میشه به امنیت جامعه. که فکر می‌کنم بیت المعمور گرامی هم روی همین نکته تاکید دارند.   ایرادی که به این قانون میشه گرفت اینه که جنبه عمومی رو خیلی کم در نظر گرفته و اگر به فرض حبس ابد در نظر گرفته میشد مناسب بود.   سوال این که این معیار سه تا ده سال چطور بدست آمده؟ آیا جنبه دینی داره یا این که تشخیص قانون گذاره؟
بیت المعمور said in در مورد مالکیت هم حرف شما و
hoorshid said in دوما واقعا چیزی ک میفرمایید
در مورد مالکیت هم حرف شما و مثال‌هایی ک زدید منظورتونو واضح رساند. پدرِمالکِ فرزند اگر فرزندش را بکشد حقی از کسی ضایع نکرده ک مجازات بشه! 
گوینده مطالب پیشین خودم هستم و الان حضور دارم. آیا شما می خواهید با شخصی در ذهنتان گفتگو کنید و اشتباهش را بیان کنید؟ یا قرار است با من گفتگو کنید؟ اگر قرار است با من گفتگو کنید نه شخصیت ذهنی، پس به این جمله دقت کنید : جمله ای که از شما نقل کردم کاملا اشتباه است. مالکیت به شما حق نمیدهد ظلم کنید. بلکه به شما حق میدهد کار عاقلانه و مشروع انجام دهید. اما شما اصرار عجیبی دارید! بگویید مالکیت به ما حق میدهد بکشیم و هیچ عیبی هم ندارد..... این اولین قدم برای گفتگو است. اگر موفق شدید که گفتگو مفید خواهد بود و الا ادامه گفتگوی شما با یک شخصیت ذهنی خواهد بود و نه بنده...
فعلا این ب قول شما مالکیت برای پدر جرمی تعریف کرده ک در مجازات دارای یک استثنا بزرگ است، اینکه در آخرت مجازات خواهد شد ربطی ب قوانین این دنیا نداره. وقتی ب کسی می‌گویی بر خلاف همه، اگر تو فلان جرم را انجام دادی از مجازاتی ک ب دیگران تعلق میگیرد معافی یعنی ب او حق انجام جرم رو دادید..اینکه در تئوری های شما اتفاق دیگری می افتد مهم نیست اما چیزی ک در عمل اتفاق می افتد همین است، . حالا هی بحث رو با فلان اصطلاحات بالا و پایین کنید فرقی در عمل نداره... در ضمن این موارد حاشیه است... اگر پاسخی هست ب دو ایراد مطرح شده بفرمایید اگر نه وقت هم رو تلف نکنیم     در ضمن شما فرمودید: کپی پیست میکنم:(در اینجا نیز پدر مالک اسپرم است و هزینه پرورش هم بر عهده او بوده است در اینجا به لحاظ عقلی یک اولویت و ولایت و مالکیت استنتاج می شود.) و نتیجه گرفتید مثل مالک کتاب ک برای سوزاندن کتاب حق دیگری رو ضایع نکرده اینجا هم صاحب حق  خود پدر است(مالک کتاب، مالک فرزند!! ) ولی مادر ملک فرزند نیست .پس قصاص می‌شود.. . این برداشت بنده بوده از همون فرد ب قول شما خیالی    
فروردین said in به گزارش همشهری آنلاین به نقل
به گزارش همشهری آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، حمیدرضا گودرزی وکیل پایه یک دادگستری با اشاره به جنبه عمومی قتل رومینا اشرفی توسط پدرش اظهار کرد: در صورت قتل فرزند توسط پدر، قاتل باید مجازات جنبه عمومی جرم را طی کند. از لحاظ قانونی پدر در صورت قتل فرزندش قصاص نمی‌شود، اما جنبه عمومی جرم را که ۳ تا ۱۰ سال حبس است، باید بگذراند. وی ادامه داد: بر اساس ماده ۶۱۲ که می‌گوید هر کسی مرتکب قتل عمد شود و شاکی نداشته یا شاکی داشته، اما از قصاص گذشت کرده باشد یا به هر علت قصاص نشود، در صورتی که اقدام وی موجب اخلال در نظم و صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران شود، دادگاه مرتکب را به حبس از ۳ تا ۱۰ سال محکوم می‌کند که در این پرونده هم پدر قصاص نمی‌‍‌شود، اما باید مجازات عمومی جرم را بگذراند.
تا جایی که متوجه شدم، مجازات قتل دو بخش داره: یک قسمتش حق اولیای دم هست که می‌تونند ازش بگذرند، بخش دیگه «جنبه عمومی جرم» هست که مربوط میشه به امنیت جامعه. که فکر می‌کنم بیت المعمور گرامی هم روی همین نکته تاکید دارند.   ایرادی که به این قانون میشه گرفت اینه که جنبه عمومی رو خیلی کم در نظر گرفته و اگر به فرض حبس ابد در نظر گرفته میشد مناسب بود.   سوال این که این معیار سه تا ده سال چطور بدست آمده؟ آیا جنبه دینی داره یا این که تشخیص قانون گذاره؟
  بنده هم همینو میگم حق اولیا دم ضایع شده... مادر هیچی...  حتی فرزندان مقتول هم نمیتونن تقاضای قصاص کنن... خب چرا؟؟ و در مورد جنبه ی عمومی جرم هم خیلی آسان گرفته شده ک ی ب اصطلاح پدر ک گاها هنرش ب قول ایشون همون تولید اسپرم و نهایتا پرداخت حداقل هزینه زندگی است بتونه با داس بزنه گلوی دختر بچه ی سیزده ساله رو ببره و مجازاتش بشه ده سال حبس!!والا هنوز خیلی از دهه اول محرم نگذشته... بفهمیم برای چی گریه کردیم تو هیئت امام حسین باید از غصه بمیریم!   از طرف دیگه استدلالها برای جرم مشابه توسط مادر و مجازاتی ک میشه هم غیر قابل قبوله
بنده متوجه نمیشم ک چرا برداشت علما از دین رو عین وحی منزل میدونیم چرا احتمال نمیدیم اشتباه کردن اون هم در چنین موردی چرا خودشون وقتی نتیجه ی حکمی ک میدن رو میبینن احتمال نمیدن اشتباه کردن و نیاز ب تغییر هست خون اون بچه گردن قانون نویس ها نیست؟! 
بنده متوجه نمیشم ک چرا برداشت علما از دین رو عین وحی منزل میدونیم چرا احتمال نمیدیم اشتباه کردن اون هم در چنین موردی چرا خودشون وقتی نتیجه ی حکمی ک میدن رو میبینن احتمال نمیدن اشتباه کردن و نیاز ب تغییر هست خون اون بچه گردن قانون نویس ها نیست؟! 
  هورشید گرامی، این چیزیه که بایستی در یک فضای آرام بررسی بشه. باید ببینیم منبع دینی برای این قانون گذاری چی بوده؟ آیا دلایل دینی کافی این حکم وجود داره؟ این سه تا ده سالی که در قانون گفته شده بر چه اساسی تعیین  شده؟ و ...
((
  • یک، مادر جز اولیا دم است و از وراث محسوب می‌شود و در صورتی ک فرزند ب قتل برسد رضایت پدر ب تنهایی باعث سقوط حکم قصاص نمی‌شود ولی در این مورد استثنا شده و حق مادر و یا دیگر وراث و اولیا دم مثل فرزندان احتمالی مقتول در درخواست قصاص از اون ها گرفته میشه... در حالی ک اگر یکی از اولیا دم به جز پدر  قاتل باشد دیگر اولیا دم میتونن درخواست قصاص کنن اما این مورد استثناست... چرا
  )) سلام سوالات شما مهم است. بنده هم مدافع نظر خاصی نیستم و طرح نظرات مختلف و طرح دفاعیات از جانب بنده برای کمک به گفتگو است. اولیای دم اختصاصی به پدر ندارد اما پدر بودن خودش موضوعیت دارد. مثلا شما می دانید که دیه زن نصف مرد است. و حتی وقتی برای زن مقتول تقاضای قصاص میشود می گویند باید نصف دیه را بپردازند.  در باب قصاص یک جمله معروفی داریم که می گوید انسان حر و آزاد در مقابل  آزاد برده در مقابل برده حالا استثنائی داریم اهل سنت عموما پدر و مادر را استثنا کردند. شیعه پدر را استثنا کرده است. شما خیلی راحت می توانید بگویید حرفشان نادرست است و بگویید آن اقلیت که استثنا را رد کردند درست می گویند. اما فعلا در مقام موشکافی و تحلیل دلایل ممکن برای دفاع از نظر مشهور هستم. یک دلیل که در روایت مطرح شده همان بود که گفتم. یعنی پدر منشا ایجاد فرزند است پس قصاص نمیشود. حالا شاید کسی بداند آن روایت کجاست و متن اصلی را بیاورد تا شما هم ببینید. این تنها دلیلی است که بنده در روایت برای حکمت این تفاوت دیده ام. اما مطلب دیگر : همانطور که در قرآن ذکر شده باید میان قاتل و مقتول برابری وجود داشته باشد. مثلا عنوان آزاد در برابر عبد، درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. میان زن و مرد تساوی حقوقی برقرار است اما تساوی دیه برقرار نیست و قصاص مشروط به پرداخت نصف دیه است. در اینجا نیز عنوان پدر در برابر فرزند درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. چرا؟ ما فعلا یک دلیل را در روایت دیده ایم که اشاره کردم. اما این به معنا نیست که روایت معتبر و درست باشد. فقط اینجا تحقیق کردیم در منابع. یک دلیل هم ریشه یابی فلسفی و حقوقی از دیدگاه عقلی بود. که چرا پدر با فرزند برابر نیست؟  بحث منشا بودن که از اسپرم آغاز میشود و با نفقه ادامه پیدا میکند. فرض کنید شما از همسایه خودتان زمینی را اجاره می کنید و در آن گندم می کارید و آبیاری می کنید. اما در حین پرورش گندم ، به دلایلی نمیتوانید آبیاری کنید. اما در این مدت، همسایه شما آبیاری میکند و مزرعه شما را نجات میدهد. آیا همسایه حق دارد بگوید محصولات از او است؟ خیر اسپرم از مرد است. رحم و بضع و ولایت بر فرزند و نفقه هم بر دوش مرد است.  مادر در این دیدگاه حقی ندارد چون در عقد ازدواج چنین حق و ولایتی به او داده نشده است. بله اگر شما بگویید از منظر عقلی نگاه کنیم یا اینکه بگویید نظر شریعت چیز دیگری است، بحث متفاوت میشود. مثلا میتوانیم بگوییم پدر و مادر متعهد به پرداخت نفقه باشند. و ولایت بر فرزند هم اشتراکی باشد. یا اینکه بگوییم مادر ولی باشد و اسپرم را بخرد و نفقه فرزند را بدهد. به لحاظ عقلی ایرادی ندارد و مادر منشا میشود و نمیتوان او را قصاص کرد. چون عنوان مادر با فرزند برابر نیست‌. یکی منشا است و دیگری محصول.... مثل اینکه بخواهیم "حر" را در برابر "عبد" قصاص کنیم. البته باز ممکن است شما اساسا با این قاعده مشکل داشته باشید و بگویید همه انسانها برابر هستند. اما در اسلام این طور به نظر نمی رسد. یک اصل ولایت و اولویت داریم که در شاخه ها و موضوعات متعددی وجود دارد. مسلمان با کافر متفاوت است. عبد با حر زن با مرد در دیه و ارث ورثه دارای طبقات هستند. اولیای دم نیز دارای طبقات هستند. والی با رعیت متفاوت است. و خیلی از این تفاوتها هست که در اسلام داریم. اینجا نیز گفته اند بین پدر و فرزند برابری در قصاص نیست. اگر پدر جرمی کرده مجازات شود اما قصاص معنا ندارد چون برابری نیست. مثلا می گویند چشم در برابر چشم گوش در برابر گوش حالا نمیتوانیم بگوییم چشم در مقابل جان.... باید برابری باشد تا قصاص معنا پیدا کند.          
من به شخصه بین پدر و فرزند برابری می بینم. حداقل به جهت مجازات نه قصاص‌... یعنی مجازات اعدام را عدالت میدانم. اما اینجا میخواهم دلایل را طرح کنم. مثلا ممکن است قانون گذار اینطور فکر میکند : اگر پدر نباید قصاص شود پس باید تعزیر شود. و هیچ تعزیری ، اعدام نیست. پس هیچ گاه شما مجازات اعدام یا حبس ابد نخواهید دید. مگر اینکه قانون گذار خودش را به این گزاره که گفتم برساند که مجازات اعدام عدالت است. فعلا تنها عنوان حقوقی و فقهی که وجود دارد این است : فساد فی الارض یعنی چون کشتن فرزند توسط پدرها، موجب فساد گسترده شده است تحت عنوان مفسد فی الارض یا مانند آن، اعدام انجام شود. توجه داشته باشید. قانون کشور ما بر اساس شریعت است. بروید تحقیق کنید که مجازات اعدام در چه عناوین و موضوعاتی مطرح شده است.... محارب مفسد مرتد    
ممنونم از توضیحات شما بیت المعمور گرامی من هم موافقم که در مرحله اول بایستی شناخت کاملی در خصوص دلایل مطرح شده برای این حکم و نظرات مختلف پیرامون آن بدست آوریم و جهتگیری پیرامون حکم را به مرحله بعد از شناخت آن موکول کنیم.
بیت المعمور said in ((
((
  • یک، مادر جز اولیا دم است و از وراث محسوب می‌شود و در صورتی ک فرزند ب قتل برسد رضایت پدر ب تنهایی باعث سقوط حکم قصاص نمی‌شود ولی در این مورد استثنا شده و حق مادر و یا دیگر وراث و اولیا دم مثل فرزندان احتمالی مقتول در درخواست قصاص از اون ها گرفته میشه... در حالی ک اگر یکی از اولیا دم به جز پدر  قاتل باشد دیگر اولیا دم میتونن درخواست قصاص کنن اما این مورد استثناست... چرا
  )) سلام سوالات شما مهم است. بنده هم مدافع نظر خاصی نیستم و طرح نظرات مختلف و طرح دفاعیات از جانب بنده برای کمک به گفتگو است. اولیای دم اختصاصی به پدر ندارد اما پدر بودن خودش موضوعیت دارد. مثلا شما می دانید که دیه زن نصف مرد است. و حتی وقتی برای زن مقتول تقاضای قصاص میشود می گویند باید نصف دیه را بپردازند.  در باب قصاص یک جمله معروفی داریم که می گوید انسان حر و آزاد در مقابل  آزاد برده در مقابل برده حالا استثنائی داریم اهل سنت عموما پدر و مادر را استثنا کردند. شیعه پدر را استثنا کرده است. شما خیلی راحت می توانید بگویید حرفشان نادرست است و بگویید آن اقلیت که استثنا را رد کردند درست می گویند. اما فعلا در مقام موشکافی و تحلیل دلایل ممکن برای دفاع از نظر مشهور هستم. یک دلیل که در روایت مطرح شده همان بود که گفتم. یعنی پدر منشا ایجاد فرزند است پس قصاص نمیشود. حالا شاید کسی بداند آن روایت کجاست و متن اصلی را بیاورد تا شما هم ببینید. این تنها دلیلی است که بنده در روایت برای حکمت این تفاوت دیده ام. اما مطلب دیگر : همانطور که در قرآن ذکر شده باید میان قاتل و مقتول برابری وجود داشته باشد. مثلا عنوان آزاد در برابر عبد، درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. میان زن و مرد تساوی حقوقی برقرار است اما تساوی دیه برقرار نیست و قصاص مشروط به پرداخت نصف دیه است. در اینجا نیز عنوان پدر در برابر فرزند درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. چرا؟ ما فعلا یک دلیل را در روایت دیده ایم که اشاره کردم. اما این به معنا نیست که روایت معتبر و درست باشد. فقط اینجا تحقیق کردیم در منابع. یک دلیل هم ریشه یابی فلسفی و حقوقی از دیدگاه عقلی بود. که چرا پدر با فرزند برابر نیست؟  بحث منشا بودن که از اسپرم آغاز میشود و با نفقه ادامه پیدا میکند. فرض کنید شما از همسایه خودتان زمینی را اجاره می کنید و در آن گندم می کارید و آبیاری می کنید. اما در حین پرورش گندم ، به دلایلی نمیتوانید آبیاری کنید. اما در این مدت، همسایه شما آبیاری میکند و مزرعه شما را نجات میدهد. آیا همسایه حق دارد بگوید محصولات از او است؟ خیر اسپرم از مرد است. رحم و بضع و ولایت بر فرزند و نفقه هم بر دوش مرد است.  مادر در این دیدگاه حقی ندارد چون در عقد ازدواج چنین حق و ولایتی به او داده نشده است. بله اگر شما بگویید از منظر عقلی نگاه کنیم یا اینکه بگویید نظر شریعت چیز دیگری است، بحث متفاوت میشود. مثلا میتوانیم بگوییم پدر و مادر متعهد به پرداخت نفقه باشند. و ولایت بر فرزند هم اشتراکی باشد. یا اینکه بگوییم مادر ولی باشد و اسپرم را بخرد و نفقه فرزند را بدهد. به لحاظ عقلی ایرادی ندارد و مادر منشا میشود و نمیتوان او را قصاص کرد. چون عنوان مادر با فرزند برابر نیست‌. یکی منشا است و دیگری محصول.... مثل اینکه بخواهیم "حر" را در برابر "عبد" قصاص کنیم. البته باز ممکن است شما اساسا با این قاعده مشکل داشته باشید و بگویید همه انسانها برابر هستند. اما در اسلام این طور به نظر نمی رسد. یک اصل ولایت و اولویت داریم که در شاخه ها و موضوعات متعددی وجود دارد. مسلمان با کافر متفاوت است. عبد با حر زن با مرد در دیه و ارث ورثه دارای طبقات هستند. اولیای دم نیز دارای طبقات هستند. والی با رعیت متفاوت است. و خیلی از این تفاوتها هست که در اسلام داریم. اینجا نیز گفته اند بین پدر و فرزند برابری در قصاص نیست. اگر پدر جرمی کرده مجازات شود اما قصاص معنا ندارد چون برابری نیست. مثلا می گویند چشم در برابر چشم گوش در برابر گوش حالا نمیتوانیم بگوییم چشم در مقابل جان.... باید برابری باشد تا قصاص معنا پیدا کند.          
سلام ببینید تعلق بضع و رحم ک مطرح میکنید اونطور ک برداشت بنده است اصلا موضوعیت نداره، چرا ک اونچه ب مرد می‌رسد در عقد حق انتفاع از اینهاست... یک حق مالکیت ذاتی و مطلق ک نیست ک اگر بود مرد ب عنوان شوهر می‌توانست آن را ب دیگری بفروشد!! در مورد مسله ولایت هم همینطور است تا جایی ک بنده میدانم ولایت ب فرزند در مورد امور مالی، عقد ازدواج و حضانت و تربیت بچه است. از کجای این مالکیت ب این معنا ک شما میفرمایید در میاد!؟ با برده مقایسه کردید، صاحب برده می‌تواند آن را بفروشد، پدر هم می‌تواند بچه را بفروشد؟؟! پس ولایت بر فرزند با موارد دیگه ک فرمودید قابل قیاس نیست و مسله مالکیت با ولایت متفاوته و مثال هایی ک زدید دخلی ب مضوع ما ندارد   اما مسله مهم تر از آن، سوالی برای من پیش آمده ک مبنای قانون گذاری در بعد اجتماعی در اسلام چیه؟! حقوق دان اسلامی آیا بررسی نمی‌کند ما ب ازای قانونی ک وضع کرده در جامعه چیه؟ فقط قانون رو می نویسه و رد میشه و دیگه مهم نیست تاثیر قانون بر زندگی میلیونها انسان چ طور است؟! قوانین اجتماعی اسلام با چ هدفی وضع می‌شوند؟! گاهی مواردی مثل این مورد این شبهه رو ایجاد می‌کند ک اصلا هدفی وجود ندارد!!! وقتی ب مآب ازا و نتیجه قانون توجه نمیشه! شریعتی ک برای احکام صادره اش حکمت قائل است در نظم اجتماعی و روابط انسانی مثل حدیثی ک از حضرت زهرا سلام الله در مورد همین قصاص اشاره شد وقتی می‌بیند قانون دارد ضد خودش رو تولید می‌کند نباید تغییر ایجاد کند؟!!جدا گاهی احساس میشه علمای فقه اصلا توجهی ب این مسائل ندارن و دچار رخوت شدن. نمی‌شود سر در کتاب کرد و بدون نگاه ب اونچه برای مرد دارد اتفاق می‌افتد برای جامعه قانون نوشت
بیت المعمور said in ((
((
  • یک، مادر جز اولیا دم است و از وراث محسوب می‌شود و در صورتی ک فرزند ب قتل برسد رضایت پدر ب تنهایی باعث سقوط حکم قصاص نمی‌شود ولی در این مورد استثنا شده و حق مادر و یا دیگر وراث و اولیا دم مثل فرزندان احتمالی مقتول در درخواست قصاص از اون ها گرفته میشه... در حالی ک اگر یکی از اولیا دم به جز پدر  قاتل باشد دیگر اولیا دم میتونن درخواست قصاص کنن اما این مورد استثناست... چرا
  )) سلام سوالات شما مهم است. بنده هم مدافع نظر خاصی نیستم و طرح نظرات مختلف و طرح دفاعیات از جانب بنده برای کمک به گفتگو است. اولیای دم اختصاصی به پدر ندارد اما پدر بودن خودش موضوعیت دارد. مثلا شما می دانید که دیه زن نصف مرد است. و حتی وقتی برای زن مقتول تقاضای قصاص میشود می گویند باید نصف دیه را بپردازند.  در باب قصاص یک جمله معروفی داریم که می گوید انسان حر و آزاد در مقابل  آزاد برده در مقابل برده حالا استثنائی داریم اهل سنت عموما پدر و مادر را استثنا کردند. شیعه پدر را استثنا کرده است. شما خیلی راحت می توانید بگویید حرفشان نادرست است و بگویید آن اقلیت که استثنا را رد کردند درست می گویند. اما فعلا در مقام موشکافی و تحلیل دلایل ممکن برای دفاع از نظر مشهور هستم. یک دلیل که در روایت مطرح شده همان بود که گفتم. یعنی پدر منشا ایجاد فرزند است پس قصاص نمیشود. حالا شاید کسی بداند آن روایت کجاست و متن اصلی را بیاورد تا شما هم ببینید. این تنها دلیلی است که بنده در روایت برای حکمت این تفاوت دیده ام. اما مطلب دیگر : همانطور که در قرآن ذکر شده باید میان قاتل و مقتول برابری وجود داشته باشد. مثلا عنوان آزاد در برابر عبد، درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. میان زن و مرد تساوی حقوقی برقرار است اما تساوی دیه برقرار نیست و قصاص مشروط به پرداخت نصف دیه است. در اینجا نیز عنوان پدر در برابر فرزند درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. چرا؟ ما فعلا یک دلیل را در روایت دیده ایم که اشاره کردم. اما این به معنا نیست که روایت معتبر و درست باشد. فقط اینجا تحقیق کردیم در منابع. یک دلیل هم ریشه یابی فلسفی و حقوقی از دیدگاه عقلی بود. که چرا پدر با فرزند برابر نیست؟  بحث منشا بودن که از اسپرم آغاز میشود و با نفقه ادامه پیدا میکند. فرض کنید شما از همسایه خودتان زمینی را اجاره می کنید و در آن گندم می کارید و آبیاری می کنید. اما در حین پرورش گندم ، به دلایلی نمیتوانید آبیاری کنید. اما در این مدت، همسایه شما آبیاری میکند و مزرعه شما را نجات میدهد. آیا همسایه حق دارد بگوید محصولات از او است؟ خیر اسپرم از مرد است. رحم و بضع و ولایت بر فرزند و نفقه هم بر دوش مرد است.  مادر در این دیدگاه حقی ندارد چون در عقد ازدواج چنین حق و ولایتی به او داده نشده است. بله اگر شما بگویید از منظر عقلی نگاه کنیم یا اینکه بگویید نظر شریعت چیز دیگری است، بحث متفاوت میشود. مثلا میتوانیم بگوییم پدر و مادر متعهد به پرداخت نفقه باشند. و ولایت بر فرزند هم اشتراکی باشد. یا اینکه بگوییم مادر ولی باشد و اسپرم را بخرد و نفقه فرزند را بدهد. به لحاظ عقلی ایرادی ندارد و مادر منشا میشود و نمیتوان او را قصاص کرد. چون عنوان مادر با فرزند برابر نیست‌. یکی منشا است و دیگری محصول.... مثل اینکه بخواهیم "حر" را در برابر "عبد" قصاص کنیم. البته باز ممکن است شما اساسا با این قاعده مشکل داشته باشید و بگویید همه انسانها برابر هستند. اما در اسلام این طور به نظر نمی رسد. یک اصل ولایت و اولویت داریم که در شاخه ها و موضوعات متعددی وجود دارد. مسلمان با کافر متفاوت است. عبد با حر زن با مرد در دیه و ارث ورثه دارای طبقات هستند. اولیای دم نیز دارای طبقات هستند. والی با رعیت متفاوت است. و خیلی از این تفاوتها هست که در اسلام داریم. اینجا نیز گفته اند بین پدر و فرزند برابری در قصاص نیست. اگر پدر جرمی کرده مجازات شود اما قصاص معنا ندارد چون برابری نیست. مثلا می گویند چشم در برابر چشم گوش در برابر گوش حالا نمیتوانیم بگوییم چشم در مقابل جان.... باید برابری باشد تا قصاص معنا پیدا کند.          
سلام ببینید تعلق بضع و رحم ک مطرح میکنید اونطور ک برداشت بنده است اصلا موضوعیت نداره، چرا ک اونچه ب مرد می‌رسد در عقد حق انتفاع از اینهاست... یک حق مالکیت ذاتی و مطلق ک نیست ک اگر بود مرد ب عنوان شوهر می‌توانست آن را ب دیگری بفروشد!! در مورد مسله ولایت هم همینطور است تا جایی ک بنده میدانم ولایت ب فرزند در مورد امور مالی، عقد ازدواج و حضانت و تربیت بچه است. از کجای این مالکیت ب این معنا ک شما میفرمایید در میاد!؟ با برده مقایسه کردید، صاحب برده می‌تواند آن را بفروشد، پدر هم می‌تواند بچه را بفروشد؟؟! پس ولایت بر فرزند با موارد دیگه ک فرمودید قابل قیاس نیست و مسله مالکیت با ولایت متفاوته و مثال هایی ک زدید دخلی ب مضوع ما ندارد   اما مسله مهم تر از آن، سوالی برای من پیش آمده ک مبنای قانون گذاری در بعد اجتماعی در اسلام چیه؟! حقوق دان اسلامی آیا بررسی نمی‌کند ما ب ازای قانونی ک وضع کرده در جامعه چیه؟ فقط قانون رو می نویسه و رد میشه و دیگه مهم نیست تاثیر قانون بر زندگی میلیونها انسان چ طور است؟! قوانین اجتماعی اسلام با چ هدفی وضع می‌شوند؟! گاهی مواردی مثل این مورد این شبهه رو ایجاد می‌کند ک اصلا هدفی وجود ندارد!!! وقتی ب مآب ازا و نتیجه قانون توجه نمیشه! شریعتی ک برای احکام صادره اش حکمت قائل است در نظم اجتماعی و روابط انسانی مثل حدیثی ک از حضرت زهرا سلام الله در مورد همین قصاص اشاره شد وقتی می‌بیند قانون دارد ضد خودش رو تولید می‌کند نباید تغییر ایجاد کند؟!!جدا گاهی احساس میشه علمای فقه اصلا توجهی ب این مسائل ندارن و دچار رخوت شدن. نمی‌شود سر در کتاب کرد و بدون نگاه ب اونچه برای مرد دارد اتفاق می‌افتد برای جامعه قانون نوشت
بیت المعمور said in ((
((
  • یک، مادر جز اولیا دم است و از وراث محسوب می‌شود و در صورتی ک فرزند ب قتل برسد رضایت پدر ب تنهایی باعث سقوط حکم قصاص نمی‌شود ولی در این مورد استثنا شده و حق مادر و یا دیگر وراث و اولیا دم مثل فرزندان احتمالی مقتول در درخواست قصاص از اون ها گرفته میشه... در حالی ک اگر یکی از اولیا دم به جز پدر  قاتل باشد دیگر اولیا دم میتونن درخواست قصاص کنن اما این مورد استثناست... چرا
  )) سلام سوالات شما مهم است. بنده هم مدافع نظر خاصی نیستم و طرح نظرات مختلف و طرح دفاعیات از جانب بنده برای کمک به گفتگو است. اولیای دم اختصاصی به پدر ندارد اما پدر بودن خودش موضوعیت دارد. مثلا شما می دانید که دیه زن نصف مرد است. و حتی وقتی برای زن مقتول تقاضای قصاص میشود می گویند باید نصف دیه را بپردازند.  در باب قصاص یک جمله معروفی داریم که می گوید انسان حر و آزاد در مقابل  آزاد برده در مقابل برده حالا استثنائی داریم اهل سنت عموما پدر و مادر را استثنا کردند. شیعه پدر را استثنا کرده است. شما خیلی راحت می توانید بگویید حرفشان نادرست است و بگویید آن اقلیت که استثنا را رد کردند درست می گویند. اما فعلا در مقام موشکافی و تحلیل دلایل ممکن برای دفاع از نظر مشهور هستم. یک دلیل که در روایت مطرح شده همان بود که گفتم. یعنی پدر منشا ایجاد فرزند است پس قصاص نمیشود. حالا شاید کسی بداند آن روایت کجاست و متن اصلی را بیاورد تا شما هم ببینید. این تنها دلیلی است که بنده در روایت برای حکمت این تفاوت دیده ام. اما مطلب دیگر : همانطور که در قرآن ذکر شده باید میان قاتل و مقتول برابری وجود داشته باشد. مثلا عنوان آزاد در برابر عبد، درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. میان زن و مرد تساوی حقوقی برقرار است اما تساوی دیه برقرار نیست و قصاص مشروط به پرداخت نصف دیه است. در اینجا نیز عنوان پدر در برابر فرزند درست نیست. رابطه تساوی برقرار نیست. چرا؟ ما فعلا یک دلیل را در روایت دیده ایم که اشاره کردم. اما این به معنا نیست که روایت معتبر و درست باشد. فقط اینجا تحقیق کردیم در منابع. یک دلیل هم ریشه یابی فلسفی و حقوقی از دیدگاه عقلی بود. که چرا پدر با فرزند برابر نیست؟  بحث منشا بودن که از اسپرم آغاز میشود و با نفقه ادامه پیدا میکند. فرض کنید شما از همسایه خودتان زمینی را اجاره می کنید و در آن گندم می کارید و آبیاری می کنید. اما در حین پرورش گندم ، به دلایلی نمیتوانید آبیاری کنید. اما در این مدت، همسایه شما آبیاری میکند و مزرعه شما را نجات میدهد. آیا همسایه حق دارد بگوید محصولات از او است؟ خیر اسپرم از مرد است. رحم و بضع و ولایت بر فرزند و نفقه هم بر دوش مرد است.  مادر در این دیدگاه حقی ندارد چون در عقد ازدواج چنین حق و ولایتی به او داده نشده است. بله اگر شما بگویید از منظر عقلی نگاه کنیم یا اینکه بگویید نظر شریعت چیز دیگری است، بحث متفاوت میشود. مثلا میتوانیم بگوییم پدر و مادر متعهد به پرداخت نفقه باشند. و ولایت بر فرزند هم اشتراکی باشد. یا اینکه بگوییم مادر ولی باشد و اسپرم را بخرد و نفقه فرزند را بدهد. به لحاظ عقلی ایرادی ندارد و مادر منشا میشود و نمیتوان او را قصاص کرد. چون عنوان مادر با فرزند برابر نیست‌. یکی منشا است و دیگری محصول.... مثل اینکه بخواهیم "حر" را در برابر "عبد" قصاص کنیم. البته باز ممکن است شما اساسا با این قاعده مشکل داشته باشید و بگویید همه انسانها برابر هستند. اما در اسلام این طور به نظر نمی رسد. یک اصل ولایت و اولویت داریم که در شاخه ها و موضوعات متعددی وجود دارد. مسلمان با کافر متفاوت است. عبد با حر زن با مرد در دیه و ارث ورثه دارای طبقات هستند. اولیای دم نیز دارای طبقات هستند. والی با رعیت متفاوت است. و خیلی از این تفاوتها هست که در اسلام داریم. اینجا نیز گفته اند بین پدر و فرزند برابری در قصاص نیست. اگر پدر جرمی کرده مجازات شود اما قصاص معنا ندارد چون برابری نیست. مثلا می گویند چشم در برابر چشم گوش در برابر گوش حالا نمیتوانیم بگوییم چشم در مقابل جان.... باید برابری باشد تا قصاص معنا پیدا کند.          
سلام ببینید تعلق بضع و رحم ک مطرح میکنید اونطور ک برداشت بنده است اصلا موضوعیت نداره، چرا ک اونچه ب مرد می‌رسد در عقد حق انتفاع از اینهاست... یک حق مالکیت ذاتی و مطلق ک نیست ک اگر بود مرد ب عنوان شوهر می‌توانست آن را ب دیگری بفروشد!! در مورد مسله ولایت هم همینطور است تا جایی ک بنده میدانم ولایت ب فرزند در مورد امور مالی، عقد ازدواج و حضانت و تربیت بچه است. از کجای این مالکیت ب این معنا ک شما میفرمایید در میاد!؟ با برده مقایسه کردید، صاحب برده می‌تواند آن را بفروشد، پدر هم می‌تواند بچه را بفروشد؟؟! پس ولایت بر فرزند با موارد دیگه ک فرمودید قابل قیاس نیست و مسله مالکیت با ولایت متفاوته و مثال هایی ک زدید دخلی ب مضوع ما ندارد   اما مسله مهم تر از آن، سوالی برای من پیش آمده ک مبنای قانون گذاری در بعد اجتماعی در اسلام چیه؟! حقوق دان اسلامی آیا بررسی نمی‌کند ما ب ازای قانونی ک وضع کرده در جامعه چیه؟ فقط قانون رو می نویسه و رد میشه و دیگه مهم نیست تاثیر قانون بر زندگی میلیونها انسان چ طور است؟! قوانین اجتماعی اسلام با چ هدفی وضع می‌شوند؟! گاهی مواردی مثل این مورد این شبهه رو ایجاد می‌کند ک اصلا هدفی وجود ندارد!!! وقتی ب مآب ازا و نتیجه قانون توجه نمیشه! شریعتی ک برای احکام صادره اش حکمت قائل است در نظم اجتماعی و روابط انسانی مثل حدیثی ک از حضرت زهرا سلام الله در مورد همین قصاص اشاره شد وقتی می‌بیند قانون دارد ضد خودش رو تولید می‌کند نباید تغییر ایجاد کند؟!!جدا گاهی احساس میشه علمای فقه اصلا توجهی ب این مسائل ندارن و دچار رخوت شدن. نمی‌شود سر در کتاب کرد و بدون نگاه ب اونچه برای مرد دارد اتفاق می‌افتد برای جامعه قانون نوشت
    [/quote]نقل قول (البته باز ممکن است شما اساسا با این قاعده مشکل داشته باشید و بگویید همه انسانها برابر هستند. اما در اسلام این طور به نظر نمی رسد. یک اصل ولایت و اولویت داریم که در شاخه ها و موضوعات متعددی وجود دارد. مسلمان با کافر متفاوت است. عبد با حر زن با مرد در دیه و ارث ورثه دارای طبقات هستند. اولیای دم نیز دارای طبقات هستند. والی با رعیت متفاوت است. و خیلی از این تفاوتها هست که در اسلام داریم. اینجا نیز گفته اند بین پدر و فرزند برابری در قصاص نیست. اگر پدر جرمی کرده مجازات شود اما قصاص معنا ندارد چون برابری نیست. مثلا می گویند چشم در برابر چشم گوش در برابر گوش حالا نمیتوانیم بگوییم چشم در مقابل جان.... باید برابری باشد تا قصاص معنا پیدا کن)    [/quote] سلام ببینید تعلق بضع و رحم ک مطرح میکنید اونطور ک برداشت بنده است اصلا موضوعیت نداره، چرا ک اونچه ب مرد می‌رسد در عقد حق انتفاع از اینهاست... یک حق مالکیت ذاتی و مطلق ک نیست ک اگر بود مرد ب عنوان شوهر می‌توانست آن را ب دیگری بفروشد!! در مورد مسله ولایت هم همینطور است تا جایی ک بنده میدانم ولایت ب فرزند در مورد امور مالی، عقد ازدواج و حضانت و تربیت بچه است. از کجای این مالکیت ب این معنا ک شما میفرمایید در میاد!؟ با برده مقایسه کردید، صاحب برده می‌تواند آن را بفروشد، پدر هم می‌تواند بچه را بفروشد؟؟! پس ولایت بر فرزند با موارد دیگه ک فرمودید قابل قیاس نیست و مسله مالکیت با ولایت متفاوته و مثال هایی ک زدید دخلی ب مضوع ما ندارد.  الان مثلا ولی ب عنوان حاکم کسی رو ب قتل برساند قصاص نمی‌شود؟! پس مسله ی ولایت نیست... میفرمایید منشا ایجاد بچه است و مادر ب دلیل رسیدن رحم و بضع ب مرد دارای چنین وضعی نیست ک عرض شد حق انتفاع از اینها ب مرد می‌رسد ن مالکیت اینها ک شاهد دیگرش طبق نظر مشهور این است ک مرد نمی‌تواند زن رو وادار کند ب بارداری    اما مسله مهم تر از آن، سوالی برای من پیش آمده ک مبنای قانون گذاری در بعد اجتماعی در اسلام چیه؟! حقوق دان اسلامی آیا بررسی نمی‌کند ما ب ازای قانونی ک وضع کرده در جامعه چیه؟ فقط قانون رو می نویسه و رد میشه و دیگه مهم نیست تاثیر قانون بر زندگی میلیونها انسان چ طور است؟! قوانین اجتماعی اسلام با چ هدفی وضع می‌شوند؟! گاهی مواردی مثل این مورد این شبهه رو ایجاد می‌کند ک اصلا هدفی وجود ندارد!!! وقتی ب مآب ازا و نتیجه قانون توجه نمیشه! شریعتی ک برای احکام صادره اش حکمت قائل است در نظم اجتماعی و روابط انسانی مثل حدیثی ک از حضرت زهرا سلام الله در مورد همین قصاص اشاره شد وقتی می‌بیند قانون دارد ضد خودش رو تولید می‌کند نباید تغییر ایجاد کند؟!!جدا گاهی احساس میشه علمای فقه اصلا توجهی ب این مسائل ندارن و دچار رخوت شدن. نمی‌شود سر در کتاب کرد و بدون نگاه ب اونچه برای مردم دارد اتفاق می‌افتد برای جامعه قانون نوشت از این منظر بنده بیشتر برام سوال پیش آمده ک علما اسلام با اینطور دلایل انتزاعی ک الان شما دارید بحث میکنید قانون گذاری می‌کنند و مبنای مصلحت عامه در قوانینی ک میذارند دخلی ندارد؟! 
hoorshid said in  
از این منظر بنده بیشتر برام سوال پیش آمده ک علما اسلام با اینطور دلایل انتزاعی ک الان شما دارید بحث میکنید قانون گذاری می‌کنند و مبنای مصلحت عامه در قوانینی ک میذارند دخلی ندارد؟! 
سلام علمای اسلام به مسئله منشا بودن کاری نداشته اند. آنها به دلایل روایت و مشهور بودن حکم، به آن رای و فتوا داده اند. به همین جهت می گویند جمهور علمای اهل سنت و شیعه پذیرفته اند قصاص برای پدر و مادر یا پدر به تنهایی صحیح نیست. دلایل شرعی، متن محور است نه حکمت محور... چون این مسائل را عقل گریز و خارج از حیطه فهم قطعی می دانند. لذا به حکم شرعی منقول توجه می کنند تا فهمیدن حکمت آن. مثلا خود قصاص مخالف دارد. مثلا نصف بودن دیه مخالف دادد مثلا حجاب مخالف دارد مثلا طبقات ارث مخالف دارد.... تقریبا بسیاری از احکام اسلام مخالف دارد. چون میگویند بسیاری از احکام در دایره مسائل عقل گریز است نه عقل ستیز... و اینها معتقدند اینجا شریعت اعلم است و خداوند آگاه تر است و مانند آن..... به هر حال در مقابل قول جمهور علمای اهل سنت و شیعه، قول غیر مشهور قرار دارد. _ یعنی اینکه بگوییم : قصاص هیچ استثنائی ندارد. آیه قرآن مطلق و عام است و شامل همه میشود. بعلاوه قرآن فرموده : و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الباب حکمت صدور قصاص چیست؟ حفظ حیات  اما استثنا کردن پدر یا مادر، مخالف این اصل است. پس بنا به چند دلیل می توان گفت قصاص برای پدر جاری خواهد شد : یک اطلاق و عموم آیات دوم حکمت صدور حکم قصاص در قران و روایات ( لکم فی القصاص حیاه یا اولی الباب) سوم مخالفت عقلای عالم با این حکم. ( یعنی عقلای عالم چنین استثنائی را تقبیح می کنند ) و این نظریه بدون وجه نیست و علمایی بوده اند که همین نظر را داشتند. بعلاوه عده ای از علما شهرت را قبول ندارند. پس طبق این نظر تنها دلیل علمای موافق استثنا همین روایاتی است که باقی مانده و باید دید چند تاست و چه قدر معتبر است.    
در مورد بضع و ولایت، سخت و طولانی است که بخواهم مقصود را منتقل کنم و شما با پیش فرض های خودتان نمیتوانید به درستی مطلب را درک کنید. لذا این بحث مالکیت را ادامه نمیدهم. اما بدانید این موضوع در مبحث برده داری نیز مطرح میشود. لکن چون موضوع ولایت و مالکیت نیاز به توضیح طولانی و ریشه ای دارد، بحث به درازا خواهد کشید و به خارج از موضوع اصلی تاپیک می رویم. فقط در همین حد بدانید این موضوع به لحاظ عقلی در قصاص نشدن پدر دخیل است و یک نمونه از روایت هم داریم که به آن اشاره کرده است. ( دخیل بودن به معنای درست بودن نیست. مقصودم این است که این مبحث داخل در بحث است اما چون ظرفیت باز کردن موضوع وجود ندارد به همین حد اکتفا می کنم) اینکه رابطه پدر و فرزندی را با برده و عدم فروش قیاس کردید نادرست است. چون همان ابتدا گفتم مقصود بنده از مالکیت، مالکیت عرفی نیست تا بگویید چون مالک هستید پس حق فروش دارید.. به هر حال دلایل موافق و مخالف را بیان کردم. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید کدام نظر را می پذیرید؟ نظر مشهور علمای اسلام؟ یا نظر غیر مشهور؟ به شخصه نظر و دلایل غیر مشهور را می پسندم. یا حق      
ممنون از ارائه خوبتون