مرگ چگونه احساس می شود؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مرگ چگونه احساس می شود؟
عرض سلام و خدا قوت از آنجا که دیگر در مرگ و پس از آن دیگر قوای حسی و عقلی از بین میرود انسان چگونه به مفهوم مرگ آشنا میشود به عبارت دیگر مرگ که هیچ حسی در آن نیست چگونه مورد درک انسان قرار میگیرد . انسان چگونه میتواند زمانی را تصور کند که در آن زمان هیچ قوه و هیچ چیز دیگری نیست ؟ با تشکر
برچسب: 
با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی مرگ انتقال انسان از یک عالم به عالم دیگر است با مرگ، انسان از این دنیا می میرد و ابزار متناسب با این عالم را از دست می دهد و ابزار و آلات متناسب با عالم برزخ را به دست می آورد. در حقیقت علم داشتن اصلش به روح است و این گوش و چشم و... ابزرا مادی برای دریافت آن علم هستند که تا زمانی که در این دنیا است برای فرا گرفتن  و فهمیدن آموختن همین ابزار حسی مهم و معتبر است و وقتی که نشئه عالم تغییر کرد ابزار فهم و درک هم متفاوت می شود و دیگر نیازی به این ابزار حسی ندارد. مثال واضح آن که بسیار راه گشا است خواب است در خواب انسان ابزار حسی اش از کار می افتد چشم بسته است گوش نمی شنود زبان نمی چشد اما درک و فهم هست انسان خواب می بیند انگار دارد می بیند اما نه با چشم ، می شنود نه با گوش می چشد نه با زبان. خواب به تعبیر روایت برادر مرگ است و شباهت های بسیاری با آن دارد. انسان می تواند با تفکر در حقیقت خواب به حقیقت مرگ پی ببرد.   ادامه دارد....  
ادامه.... انسان موقع مرگ ابزار درک و تعقل را زا دست می دهد امام این ابزار همه کاره در فهم و درک نیستند بلکه وقتی نشئه عالم عوض شد انسان با ابزار دیگر می فهمد می شنود ی بیند و درک می کند. تازه با مرگ است که انسان هشیار می شود بیدار می شود حقایق عالم را می بیند و درک می کند : مولا علي عليه السلام در خطبه / 109 نهج البلاغه درتوصيف وضعيت انسان در لحظات آخر عمر مي فرمايد. «آنچه برايشان فرود مي آيد وصف ناپذير است بر آنان «مستي مرگ» و حسرت از دست دادن دنيا و لذات آن يا حسرت از دست دادن توبه و پشيماني و جبران گناهان جمع مي شود اعضايشان به سستي مي گرايد و رنگشان تغيير مي كند آنگاه مرگ در آنان بيشتر نفوذ مي كند و بدين سبب قدرت سخن را از ايشان مي گيرد...»(نهج البلاغه، خطبه 109.) با اين وجود از برخي آيات و روايات استفاده مي شود همه يا اکثر افراد متوجه مردن خويش هستند. از جمله آياتي كه بصورت صريح در مورد علم و فهم انسان به انتقال خويش از جهان فاني به عالم باقي (مرگ) آمده است، آيات 99 و 100 از سورة مؤمنون مي‌باشد. ادامه دارد...
ادامه... در دو آيه از سورة مذكور خداوند متعال مي‌فرمايد: «هنگامي كه مرگ بسوي يكي از آنان بيايد (يعني وقتي زمان مرگ و انتقال او فرا مي‌رسد)، مي‌گويد: «خدايا، مرا به دنيا برگردان تا شايد عمل نيكي انجام دهم و در تدارك گذشته (عمل نيکي) انجام دهم.»‌اين هرگز شدني نيست (اين راه برگشتي ندارد)، و اين تقاضاي شخص، سخني است كه او مي‌گويد و از ماوراي آنان و به دنبال اين، برزخي وجود دارد كه تا روز مبعوث شدن آنان ادامه دارد.» با دقّت در مفهوم و مفاد آيه مي‌فهميم كه هر شخصي به هنگام مرگ خويش، كاملاً‌ متوجّه است و انتقال خود را به جهان ابدي در همان لحظه درك مي‌كند و بالعيان مي‌بيند كه دنيا را ترك كرده و وارد عالم بقا و سرمدي مي‌شود، چرا كه درخواست و تقاضاي برگشت به دنيا به هنگام مرگ و انتقال به آخرت، حاكي از اين است كه او اين امر را مي‌فهمد و چون حجاب‌هاي جهل و ظلماني در آن لحظه برطرف شده است، خوب درك مي‌كند كه در دنيا چه فرصت عظيمي و چه سرماية گرانبهاي عمر را از دست داده و نتوانسته از آن استفاده بهتري كند و لذا تأسف مي‌خورد، ولي اين حسرت و تاسف از دست دادن فرصت‌ها در دنيا، قابل جبران در عالم آخرت نيست.
شعیب said in با سلام خدمت شما دوست گرامی
با سلام خدمت شما دوست گرامی مرگ انتقال انسان از یک عالم به عالم دیگر است با مرگ، انسان از این دنیا می میرد و ابزار متناسب با این عالم را از دست می دهد و ابزار و آلات متناسب با عالم برزخ را به دست می آورد. در حقیقت علم داشتن اصلش به روح است و این گوش و چشم و... ابزرا مادی برای دریافت آن علم هستند که تا زمانی که در این دنیا است برای فرا گرفتن  و فهمیدن آموختن همین ابزار حسی مهم و معتبر است و وقتی که نشئه عالم تغییر کرد ابزار فهم و درک هم متفاوت می شود و دیگر نیازی به این ابزار حسی ندارد. مثال واضح آن که بسیار راه گشا است خواب است در خواب انسان ابزار حسی اش از کار می افتد چشم بسته است گوش نمی شنود زبان نمی چشد اما درک و فهم هست انسان خواب می بیند انگار دارد می بیند اما نه با چشم ، می شنود نه با گوش می چشد نه با زبان. خواب به تعبیر روایت برادر مرگ است و شباهت های بسیاری با آن دارد. انسان می تواند با تفکر در حقیقت خواب به حقیقت مرگ پی ببرد.   ادامه دارد....  
خدا قوت من دنبال دلایل عقلی تصور مرگ و جهان پس از آن هستم و معتقدم چون انسان -چه معمولی و چه پیامبر- ابزار و قدرت درک مرگ و جهان پس از آن را ندارد پس هر اظهار نظری راجع به آن خطاست.  
خدا قوت   من دنبال دلایل عقلی تصور مرگ و جهان پس از آن هستم و معتقدم چون انسان -چه معمولی و چه پیامبر- ابزار و قدرت درک مرگ و جهان پس از آن را ندارد پس هر اظهار نظری راجع به آن خطاست.
با سلام و عرض ادب اولا ما اطلاع دقیقی از لحظه مرگ و اتفاقات بعد از آن نداریم بنا بر این نمی توانیم با عقل خودمان به جزئیات آن بپردازیم بلکه بایست به وحی به عنوان یک خبر قطعی و یقینی در این مورد اعتماد کنیم. اگر هم خواستیم از وحی استفاده نکنیم دو راه پیش رو داریم: 1- گزارش های کسانی که به نوعی مرگ را تجربه کرده اند(NDE) : افرادی به نوعی مرگ را تجربه کرده و گزارش هایی از آن لحظات بیان می کنند (به عنوان نمونه کتاب 3 دقیقه در قیامت) این افراد آن قدر زیاد هستند که گزارش های آنها قریب به یقین تلقی می شود . این افراد بعضا در حالی این وضعیت را مشاهده کرده اند که اعضا و جوارح آنها از کار افتاده بوده و تمام این گزارش ها را از وضعیتی می دهند که ابزار حسی در آن دخیل نبوده است. 2- گزاره های کلی عقلی (نه جزئیات) : بررسی کنیم ببینیم که انسان متشکل از روح و جسم است علم و درک و آگاهی مخصوص به روح است و این جسم ابزار ادراک هستند نه محل ادراک. اگر ما خواب را به عنوان یک نمونه شبیه به مرگ عنوان کردیم به خاطر شباهت آن در تعطیل بودن ابزار حسی در خواب است همچنان در مرگ هم این تعطیلی ابزار حسی وجود دارد. مخصوصا وقتی افراد رویای صادقه می بینند که هیچ سابقه و لاحقه از آ« نداشته اند و حقایقی را در خواب می بینند که شاید 10 سال دیگر در عالم ماده به وقوع می پیوندد . حال سوال اینجات آیا منشا این ادراک حس است؟ که با تعطیلی ابزار مادی این علم منتفی شود؟   ادامه دارد....
ادامه.... البته مشخص است که بحث های عقلی و فلسفی نیاز به تعمق و تفکر فوق العاده دارد که انشا الله دبه حقایق ذیل آن دست یافت: اگر ما می گوییم که انسان مرگ خود را درک می کند به چه معناست ؟ آیا با این جسم مادی می بیند که ملک الموت به سراغ او آمده است آیا با گوش خود صدای او را می شنود آیا با این جسم سختی جان دادن را درک می کند ؟ خیر بلکه انسان با روح و نفس خود این حقایق را درک می کند و با این که جسم او از کار افتاده است اما حقایق مرگ را می یابد متعلق معرفت در تقسیمى کلى به سه دسته تقسیم می‌شود. الف) عالم طبیعت: جهانى است که آن‌را با حس ادراک می‌کنیم. ب) عالم مثال: جهانى است که در وراى نشئه‏ى طبیعت مشاهده می‌‏شود. موجودات این عالم حقایقى داراى مقدار و اندازه هستند، لیکن مادى نیستند. رؤیاهاى صادقه و مشاهداتى که در حالت خواب براى انسان اتفاق می‌‏افتد، همگى نمونه‌ها و مثال‌‏هایى براى این عالم است، اگرچه این عالم جهانى است واقعى و جداى از ذهن و خیال افراد، و خواب و خیال نیست. ج) عالم عقل: موجودهاى عالم عقل و معقولات، حقایق کلیه‌‏اى هستند که بدون آن‌که مقدّر به اندازه‌‏اى خاص و یا مشخّص به ماده‌‌اى مخصوص باشند، جمیع افراد طبیعى و مثالى را شامل شده و بر همه‏ى آنها حمل می‌‏شوند. البته راه اثبات عالم مثال و عقل پس از اثبات مرحله‏ى تخیّل و تعقّل در انسان امکان‌‏پذیر است. پرداختن به این بحث، مجال دیگرى را می‌‏طلبد.
با سلام و خسته نباشید کارشناس  محترم جناب شعیب از حضورتون سوالی دارم  اینکه روایت داریم که اگر کسی سخت جون بده این سختی جون دادن براش کفاره گناهش میشه و اینطوری جزای مقداری از گناهانشو میبینه  حالا سوال من اینه بچه هایی که هنوز ممیز نشده اند اگه به طرز فجیع فوت کنند این عذاب جون دادن کجای کفاره گناه اونهاست؟در صورتی که اونها پاک و معصومند و اینطور مردن براشون سخته
  •  این موضوع با عدالت خدا منافاتی ندارد ؟ممنون میشم در این باره توضیح بفرمایید
باتشکر
شعیب said in ادامه....
ادامه.... البته مشخص است که بحث های عقلی و فلسفی نیاز به تعمق و تفکر فوق العاده دارد که انشا الله دبه حقایق ذیل آن دست یافت: اگر ما می گوییم که انسان مرگ خود را درک می کند به چه معناست ؟ آیا با این جسم مادی می بیند که ملک الموت به سراغ او آمده است آیا با گوش خود صدای او را می شنود آیا با این جسم سختی جان دادن را درک می کند ؟ خیر بلکه انسان با روح و نفس خود این حقایق را درک می کند و با این که جسم او از کار افتاده است اما حقایق مرگ را می یابد متعلق معرفت در تقسیمى کلى به سه دسته تقسیم می‌شود. الف) عالم طبیعت: جهانى است که آن‌را با حس ادراک می‌کنیم. ب) عالم مثال: جهانى است که در وراى نشئه‏ى طبیعت مشاهده می‌‏شود. موجودات این عالم حقایقى داراى مقدار و اندازه هستند، لیکن مادى نیستند. رؤیاهاى صادقه و مشاهداتى که در حالت خواب براى انسان اتفاق می‌‏افتد، همگى نمونه‌ها و مثال‌‏هایى براى این عالم است، اگرچه این عالم جهانى است واقعى و جداى از ذهن و خیال افراد، و خواب و خیال نیست. ج) عالم عقل: موجودهاى عالم عقل و معقولات، حقایق کلیه‌‏اى هستند که بدون آن‌که مقدّر به اندازه‌‏اى خاص و یا مشخّص به ماده‌‌اى مخصوص باشند، جمیع افراد طبیعى و مثالى را شامل شده و بر همه‏ى آنها حمل می‌‏شوند. البته راه اثبات عالم مثال و عقل پس از اثبات مرحله‏ى تخیّل و تعقّل در انسان امکان‌‏پذیر است. پرداختن به این بحث، مجال دیگرى را می‌‏طلبد.
سلام بر همه من قصدم اینه که انسان از کجا میفهمه که مرده . شاید ما اکنون مرده باشیم و داریم بحث میکنیم !! آیا نشانه هایی هست که انسان بفهمد مرده؟چون در خواب که شبیه مرگ است انسان نمیفهمد که دارد خواب میبیند. موید باشید
من قصدم اینه که انسان از کجا میفهمه که مرده . شاید ما اکنون مرده باشیم و داریم بحث میکنیم !! آیا نشانه هایی هست که انسان بفهمد مرده؟چون در خواب که شبیه مرگ است انسان نمیفهمد که دارد خواب میبیند. موید باشید
به تعبیر روایات مرگ بیدار شدن از یک خواب است در واقع ما در دنیا در خواب غفلت هستیم و وقتی که می میریم تازه بیدار می شویم کسی که از خواب بیدار می شود دیگر شک ندارد که بیدار شده چون نشئه او عوض شده خود را در وضعیتی می بیند که با تمام وجود آن را درک می کند مرگ هم همین طور است انسان از آن نشئه جدا شده و وارد نشئه دیگری می شود و این تغییر نشئه را با تمام وجود به علم حضوری درک می کند و هیچ شکی نسبت به آن روا نمی دارد.
شعیب said in من قصدم اینه که انسان از کجا
من قصدم اینه که انسان از کجا میفهمه که مرده . شاید ما اکنون مرده باشیم و داریم بحث میکنیم !! آیا نشانه هایی هست که انسان بفهمد مرده؟چون در خواب که شبیه مرگ است انسان نمیفهمد که دارد خواب میبیند. موید باشید
به تعبیر روایات مرگ بیدار شدن از یک خواب است در واقع ما در دنیا در خواب غفلت هستیم و وقتی که می میریم تازه بیدار می شویم کسی که از خواب بیدار می شود دیگر شک ندارد که بیدار شده چون نشئه او عوض شده خود را در وضعیتی می بیند که با تمام وجود آن را درک می کند مرگ هم همین طور است انسان از آن نشئه جدا شده و وارد نشئه دیگری می شود و این تغییر نشئه را با تمام وجود به علم حضوری درک می کند و هیچ شکی نسبت به آن روا نمی دارد.
درود وسلام تغییر نشئه براحتی فهمیده نمیشود آیا انسان تغییر نشئه را در موقع تولد به یاد دارد و یا احساس کرده است ؟!! در ضمن شما از راه نقل دلیل میاورید درحالیکه مسائل مربوط به معاد و مرگ باید از راه دلیل و برهان روشن گردد          موفق و موید باشید