جمع بندی تبعیض در میان من و برادرانم

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تبعیض در میان من و برادرانم
  سلام من یه دختر ۱۷ ساله ام که دو تا برادر دارم. مشکل من اینه که از بچگی همیشه شاهد تبعیض بین خودمو برادرام بودم، من همیشه به مادرم کمک میکنم خیلی به پدر مادرم احترام میذارم اما اونا همیشه برادرامو میبینن. مادرم همیشه از بچگی تا الان سر کوچکترین کار اشتباهی خیلی کتکم میزنن اما اگه همون کارو برادرام کنن کارشون ندارن. من حتی اگه نمره ۱۹ و نیم میگرفتم از همون کلاس اول کلی مادرم کتکم میزد ولی برادرام ۱۵ هم اگه میشدن هیچی نمیگفتن بهشون. من اگه کوچکترین مخالفتی با مادرم میکردم که ناراحت میشد به بابام میگفت تا کتکم بزنه یکی از دلایل دیگه هم که همیشه مشکل دارم باهاشون اینه که اجبارم میکنن چادر سر کنم و اگه بدون چادر بخوام برم کلی کتک میخورم مخصوصا الان بیشترم شده این گیرا از وقتی که یه عروس خیلی با حجاب و چادری گرفتیم.  نمیدونم از دست مادر پدرم چی کار کنم کوچکترین حرفو بی احترامی میدونن همشم برادرامو میزنن تو سرم که اونا فقط چشم میگن و حرف گوش میکنن اما من نه با اینکه من همیشه از صبح کلی کمک مادرم میکنم و دست و پاهاشونو میبوسم اما مادرم اینقد مغروره که اصلا انگار نه انگار ولی برادرم اگه دستشو ببوسه کلی ذوق میکنه و دست به سرش میکشه اما من کف پاهاشو میبوسم و ماساژ میدمم انگار نه انگار و وظیفه میدونه حتی من تصمیم گرفتم دیگه دست و پاهای پدرمو نبوسم که یه بار این کارو نکردم وقتی پدرم خونه اومدن مامانم سریع چایی دستم داد گفت زود برو دست بوس پدرت خب وقتی اونا اهمیت نمیدن به احترامی که من میذارم چرا باید انجام بدم. میشه راهنماییم کنید چی کار کنم که منو ببینن و اینکه پدر من بزرگ فامیله همیشه همه بهش احترام گذاشتن اصلا تو نمیتونه هضم کنه من با حرفش مخالفت کنم مادرمم چون سید هستن همیشه فامیل بهش احترام ویژه ای گذاشته و واسع همین مغروره خیلی 
با نام و یاد دوست           کارشناس بحث: استاد شفیق
جمع بندی پرسش: من یک دختر 17 ساله هستم که دو برادر دارم. مشکل من این است که از بچگی ام شاهد تبعیض خودم و برادرهایم بودم. همیشه به مادرم کمک می کنم و به پدر و مادرم احترام می گذارم. مادرم بخاطر اشتباهات کوچک من را کتک می زد؛ ولی اگر همان کار را برادرهایم می کردند کاری به آنها نداشتند. اگر کوچکترین مخالفتی با مادرم می کردم ناراحت می شد و به پدرم می گفت که کتکم بزند. آنها اجبار می کنند که چادر بپوشم. بخصوص الان که عروس باحجاب و چادری گرفته ایم ؛ بیشتر اجبارم می کنند. من دست و پاهای پدر و مادرم را می بوسم و مادرم اصلا به روی خودش نمی آورد ولی اگر برادرم دست هایش را ببوسد بسیار خوشحال می شود و روی سرش دست می کشد. من تصمیم گرفتم دیگر دست و پاهایشان را نبوسم و مادرم چون سیده هستند همه به او احترام می گذارند و خیلی مغرور است. پاسخ: شرایطی که از خودتان برای ما گفته اید؛ نشان از آن دارد که اوضاع و احوال خوبی را سپری نمی کنید و آزرده خاطر هستید و با توجه به اینکه در سن حساسی به سر می برید این مسائل فشار زیادی در روح و روان شما ایجاد کرده است. بسیار زیبا و ستوده است که شما چنین رفتارهایی با پدر و مادرتان دارید و به آنها احترام می گذارید و دست و پابوس آنها هستید این رفتارها نزد خداوند بسیار باارزش و ستودنی است. ممکن است کارهای شما چون همیشه انجام می شود در دیدگاه پدر و مادرتان عادی شده است؛ اگرچه این کارها هیچگاه در پیشگاه خداوند بزرگ عادی نخواهد شد. اما برادرهایتان چون به ندرت این کار را انجام می دهند برای آنها جذاب و خوشایند است. شما اجر و پاداشتان را از خدا خواهید گرفت و کارهایتان را با نیت خشنودی خداوند نه خشنودی و دریافت توجه پدر و مادرتان انجام دهید؛ چراکه با این نیت انجام دادن این کارها؛ کم کم شما را مجبور می کند که به کارتان ادامه ندهید. پدر و مادر جزء اتفاقاتی در زندگی هستند که نه قابل تغییر هستند و نه قابل رها کردن. آنچه که در مورد آنان صدق می کنند پذیرش خصوصیات و ویژگی های آنان است به همین شکلی که هستند و این جزء آزمون های زندگی شماست. اما برای اینکه احساس بهتری را تجربه کنید به نظر می رسد لازم است به یک روانشناس بالینی مراجعه نمایید تا احساسات و هیجانات منفی خود را تقلیل دهید تا به یک آرامش نسبی برسید. در پایان چند راهکار بیان می شود:    - روی رفتارهای پدر و مادرتان با برادرهایتان تمرکز نکنید و آن ها را زیر ذره بین نگذارید.   -  رابطه تان را برادرانتان تقویت کرده و احساس صمیمیت بیشتری با آنها نمایید تا از حمایت آنان بهره مند شوید   -  با همسر برادرتان رابطه نزدیکی برقرار کنید تا مقداری جبران خواهری که ندارید بشود.   -    واقعیت حاضر را بپذیرید.   -  از کمک های مشاوره ای شخصی در زندگی به صورت مداوم بهره بگیرید.
موضوع قفل شده است