جمع بندی ثواب های زیاد برای اعمال کم!

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ثواب های زیاد برای اعمال کم!
سلام علیکم چرا بعضی از اعمال کوچک ثوابش از کار های خیلی بزرگ که اگر انسان کل عمر خود هم بگذارد نمی تواند انجام دهد ثوابش بیشتر است یک نمونه پس از غسل، نيم ساعت به ظهر مانده دو ركعت نماز اقامه شود. در هر ركعت حمد يك مرتبه و سوره توحيد ده مرتبه و آية الكرسي ده مرتبه و سوره قدر ده مرتبه خوانده شود كه ارزش اين نماز برابر است با صد هزار حج و صد هزار عمره و باعث برآوردن شدن حوائج دنيا و آخرت مي‌شود.   یعنی یک حج ثوابش کمتر از یک صد هزارم یک نماز هستش؟
  با نام و یاد دوست سلام از اینکه سوال تان را با این مرکز درمیان گذاشتید سپاسگزاریم در خصوص سوالی که مطرح نموده اید به اطلاع می رساند پاسخ سوال شما در تاپیک زیر توسط کارشناس محترم ارائه شده است: ثواب اغراق آمیز یا واقعی؟ خواهشمندم تاپیک فوق را به دقت مطالعه نمایید، اگر سوالی داشتید اطلاع دهید. نکته: لطفا قبل از ارسال پرسش با جستجوی آن در سایت از عدم وجود آن اطمینان حاصل کنید. در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
سلام الان سوال من این هستش که چرا یه یک نماز مستحبی که سختی زیادی هم نداره صد هزار برابر یک حج هست یعنی باید صد هزار حج که شدنی هم نیست رفت تا ثواب یک نماز مستحبی را به دست آورد
با نام و یاد دوست               کارشناس بحث: استاد کافی
موسی چیذری said in سلام
سلام الان سوال من این هستش که چرا یه یک نماز مستحبی که سختی زیادی هم نداره صد هزار برابر یک حج هست یعنی باید صد هزار حج که شدنی هم نیست رفت تا ثواب یک نماز مستحبی را به دست آورد
باسمه تعالی با عرض سلام و خسته نباشید توجه شما را به بخشی از مقاله «ثواب و عقاب های شگفت انگیز» نوشته حجة الاسلام و المسلمین «محمد عالم زاده نوری» جلب می کنم: آیات و روایات مشتمل بر ثواب و عقاب در یک نگاه کلی به چند دسته تقسیم می شوند: دسته نخست: ادله ای که به پاداش بلایا و امور غیر اختیاری اشاره دارد. دسته دوم: آیات و روایاتی که یکی از نعمت های دنیوی یا اخروی پروردگار به عنوان پاداش عملی اختیاری یا صفتی اختیاری بیان شده است. دسته سوم: ایات و روایاتی که برای بیان پاداش یک عمل یا صفت اخلاقی به اعمال دیگر اشاره کرده و مقایسه و معامله ای بین آنان صورت داده است ادامه دارد...
ما در اینجا احتمالاتی را که شارحان حدیث در تبیین مفاد این روایات بیان کرده اند گرد آورده و بررسی می کنیم. 1-ضعف سندی اولین احتمال برای رهایی از این چالش خط زدن صورت مساله و ضعیف دانستن اصل این روایات است. بررسی های رجالی نشان می دهد که برخی از این روایات به شدت گرفتار ضعف سندی است یعنی سلسله اسناد آن بیان نشده یا توثیق و مدحی درباره راویان آن وجود ندارد برخی دیگر از این روایات نیز مانند احادیث فضایل سوره های قرآن بی تردید ساختگی است و راویان آن تکذیب شده اند.(ابن جوزی، الموضوعات.1/240. نیز رک:سیوطی1/227؛ مطهری 16/99) به هر حال احتال وضع و کذب یا ضعف سند در برخی از موارد بی تردید جاری است و شواهد روشنی هم دارد اما این ادعا مشکل مذکور را درباره بیانات قرآنی که قطعا از ناحیه خداست و نیز درباره روایاتی که در حد استفاضه یا تظافر هستند حل نمی کند. 2-اختصاص به مورد خاص احتمال دیگری که در حل مسئله ثواب و عقاب های شگفت انگیز ارائه شده اختصاص آن ثواب و عقاب به افراد خاص است یعنی هر چند ظاهر آیه یا روایت عام است و شامل هر کسی که مرتکب آن عمل شود می باشد اما مراد جدی از آن، تنها فرد مشخصی است که نشانه های او به لسان عموم بیان شده است. در تفسیر سوره مبارکه همزه همین احتمال را مشاهده می کنیم: «و قال آخرون: انه مختص باناس معینین، ثم قال عطاء و الکلبی: نزلت فی الاخنس بن شریق کان یلمز الناس و یغتا بهم و خاصة رسول الله ص، و قال مقاتل: نزلت فی الولید بن المغیرة کان یغتاب النبی من ورائه و یطعن علیه فی وجهه و قال محمدبن اسحاق: ما زلنا نسمع ان هذه السورة نزلت فی امیة بن خلف»(فخر رازی، 32/283) این احتمال هر چند مشکل ثواب و عقاب را در مثل این سوره حل کرده است، اما اختصاص دادن یک بیان عام به فرد خاص نیاز به قرائن روشن و قاطعی دارد که همه جا یافت نمی شود ادامه دارد...
3-مجازگویی به اهداف تربیتی تلاش دیگر در حل ابهام این متون، دست برداشتن از معنای حقیقی و حمل بر معنای مجازی است. برخی برآنند که این روایات در صدد ارائه یک گزارش واقع نما نیست و فقط به قصد انگیزش مخاطب نسبت به آن اعمال بیان شده است.(مناوی، 2/580) «من (قرأ سورة التوحید) کان کمن قرأ ثلث القرآن: و قال ابن عبدالبر من لم یتاول هذا الحدیث اخلص ممن اجاب بالرای و الیه ذهب احمد و اسحاق بن راهویه فانهما حملا الحدیث علی أن معناه أن لها فضلا فی الثواب تحریضا علی تعلمها لا أن قراءتها ثلاث مرات کقراءة القرآن فان هذا لا یستقیم و لو قرأها مائتی مرة»(قاری، 6/488) اما چنین ادعایی بسیار پرهزینه و دشوار است پذیرفته نیست که خدای متعال یا پشوایان معصوم (علیهم السلام) در جهت اهداف تربیتی و به قصد انگیزه آفریدن برای عمل خیر مرتکب خلاف واقع شوند. اگر این باب باز شود بر هیچ یک از بیانات دینی نمی توان اعتماد کرد و سنگ بر سنگ بند نمی شود. در آن صورت نظام ارزش و پاداش دین نیز هرگز کشف نخواهد شد. استعمال مجازی الفاظ به شهادت دانشمندان علم بلاغت مشروط به دو چیز است: اول اینکه معنای مجازی با معنای حقیقی رابطه ای داشته باشد، و دوم اینکه قرینه ای بر استعمال مجازی وجود داشته باشد که مخاطب را از حمل بر معنای حقیقی باز دارد اگر این دو شرط نباشد، استعمال واژه نه مجاز که غلط یا دروغ و فریب است. به علاوه اگر بپذیریم که غرض اصلی از القای این بیانات تشویق و انگیزه سازی بوده لازم است نظام انگیزشی که در جان مخاطب پدید می آید متناسب و موزون باشد یعنی مومنان باید برای کارهای خوب تر و مهم تر انگیزه بیشتری داشته باشند. چه ضرورتی است که برخی از اعمال را معادل جهاد و شهادت در راه خدا یا بسیار برتر از آن بشماریم و انگیزه ای فراتر از آن پدید آوریم؟ در این صورت اگر ضرورت جهاد پدید آید با چه نوع انگیزه سازی ای می توان مومنان را به جهاد فرست؟ 4- عدم توفیق نااهلان احتمال دیگر در تفسیر این ثواب و عقاب های غریب این که متن این احادیث را بر معنای ظاهری خود نگاه داریم و این اعمال را بسان اکسیر ارزشمندی بدانیم که در حقیقت همه آن ثواب ها وآثار را دارند، اما قائل باشیم کسی که استحقاق دریافت آن همه ثواب را ندارد، از این کیمیای شگفت انگیز محروم است، یعنی اگر خدای متعال کسی را شایسته آن همه لطف نبیند، او را از انجام آن عمل تکوینا منع کرده و از او توفیق آن عمل را می ستاند. این احتمال البته در جایی خاص که دستور نسبتا سنگین و برنامه وقت گیری دارد موجه است، اما همان گونه که در نمونه های گذشته دانستیم، بسیاری از ثواب های غریب درباره اعمال ساده ای (مانند ذکر صلوات یا کلمه توحید) بیان شده که فراوان از منافقان و ظالمان و فاسقان سرزده است. ادامه دارد...
موسی چیذری said in سلام
سلام الان سوال من این هستش که چرا یه یک نماز مستحبی که سختی زیادی هم نداره صد هزار برابر یک حج هست یعنی باید صد هزار حج که شدنی هم نیست رفت تا ثواب یک نماز مستحبی را به دست آورد
سلام نکته اول : آنچه شما نقل کردید در مورد اعمال روز غدیر گویا آمده است. نکته دوم : اینگونه اعمال مستحب، اعمال مختص به روز خاص هستند. یعنی فلان نماز در روز غدیر چنین ارزشی دارد. یعنی اگر شخصی در روز پنجم جمادی الاولی، حج برود، و شخصی در روز ۱۸ ذی الحجه و روز عید غدیر، این نماز را بخواند. ارزش این نماز در روز غدیر بنا به روایت این قدر ارزش دارد. پس این روز غدیر است که به این عمل ارزش خاص میدهد. نکته سوم همانطور که می دانید حج واجب ایام خاصی دارد و روز عید قربان ، ۱۰ ذی الحجه است. اما روز عید غدیر بعد از حج و در روز ۱۸ ذی الحجه است. و امکان ندارد روز ۱۰ یک ماه با روز ۱۸ همان ماه، همزمان باشد! نکته چهارم  پس اگر این گونه روایات مختص به روز خاصی یا چیز دیگری باشد، پاسخ شما مشخص خواهد بود. اما اگر اینگونه روایات خاص نباشد، میتوان احتمال داد که مقصود مقایسه این عمل با حج مستحب است. یعنی مثلا فردی حج واجب رفته است حالا مخیر است که این عمل را انجام بدهد یا حج مستحبی برود؟ اینجا مثلا میگویند این عمل ارزش بیشتری از حج مستحبی دارد. نکته پنجم گفتم اعمال ممکن است مختص به روز خاص باشد مثلا عید غدیر ممکن است آن عمل مختص به شخص خاصی باشد مثلا نماز جعفر طیار یا نماز مختص به هر یک از ائمه که در مفاتیح الجنان اشاره شده است.    
  5- ناتواتی تجهیزات ادراکی از تصور پاداش اخروی احتمال دیگر این که این متون را ابدا مبالغه آمیز و غیر واقعی ندانیم، بلکه استبعاد اولیه خود از مواجهه با این بیانات را ناشی از محدودیت ظرفیت ادراک خود بشماریم؛ زیرا تصور عالم معنا و ابعاد فرامادی آن برای ما انسان های گرفتارمعادلات مادی امکان ناپذیر است، همان گونه که درک «غریزه» برای کودک نونهال ناممکن است، اگر برای یک کودک نوپا این غریزه را به نوعی نیرو، کشش یا جاذبه میان زن و مرد تعریف کنیم، لاجرم آن را –در قیاس با تجارب کودکانه خود- گونه ای باتری، کش یا آهن ربا تصور می کند! و اگر به شیرینی توصیف کنیم، آن را شبیه حلوا و عسل خوردنی می یابد! کودک، تجهیزات ادراکی لازم برای فهم این مفهوم را ندارد و درک او از آن تا هنگامی که به سن بلوغ نرسیده، ناقص و نارساست، به همین جهت توصیف لذت جنسی در نظر او، مجازی، مبالغه آمیز و غیر واقعی است، در حالی که برای افراد بالغ کاملا صادقانه و حقیقی است به همین ترتیب کسی که گرفتار حلقه تنگ و ظلمانی دنیاست، ظرفیت فهم قوانین و نظامات عالم غیب را ندارد و توصیف آن را بزرگ نمایی، گنده گویی و غیر واقع گرایی می پندارد؛ از آن رو که عالم دنیا با همه گستردگی در مقابل عوالم دیگر بسیار محدود و کوچک است و در تعبیر روایات به منزله «حلقه ای افتاده در بیابان» توصیف شده است. احکام عالم ماده که ما در آن قرار داشته و به آن انس گرفته ایم، با قوانین ونظامات عالم غیب بی نهایت متفاوت است، شبیه احکام عالم رحم در مقایسه با عالم دنیا. زندگی طفل در رحم زندگی نباتی است، از راه بند ناف از خون مادر مانند ریشه گیاه تغذیه می کند و در یک محفظه بسیار کوچک محدود، احساس راحت و وسعت دارد. اگر بتوانیم و بخواهمی وضعیت جهان حارج را برای جنین توصیف کنیم، ترید نداریم که او کلمات ما را با توصرات محدود خود درک می کند. مثلا اگر بگوییم جهان خارج از رحم، یک فضای بسیار وسیع با خوراکی هایی بسیار خوشمزه است، رحمی بزگ تر تصور می کند که غوطه وری در آن آسان تر باشد و خونی که بهتر و سریع تر از راه بند ناف جذب وجودش شود. در این جا هر چه مبالغه کنیم، زیاده از حد نگفته ایم، اما در نظر او بزرگ نمایی و گزافه است. تعابیر فراوانی در آیات و روایات به این حقیقت اشاره دارند که مفاهیم مرتبط با عوالم دیگر برتر از ادراک انسان است و با تجهیزات ادارکی بشر قابل فهم نیست. سیاق پر استعمال «و ما ادراک...» در قرآن کریم، در همین مقام به کار رفته است. در روایات نیز تعبیر «ما لَا عَيْنٌ‏ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى‏ قَلْبِ‏ بَشَر» همین مفاد را می رساند. از این بالاتر می توان حدس زد که حتی این تعابیر نیز به تناسب فهم کودکانه ما بیان شده و کسری از عظمت ثواب وصف ناپذیری اخروی را هم نمی تواند برساند. به همین جهت قرآن کریم در توصیف ثواب برخی اعمال، از واژه هایی مانند «اجر عظم»، «اجر کریم»، «اجر غیر ممنون» استفاده کرده و تعابیر دیگری به کار برده که برای ما قابل تصور نیست. با دانستن این موضوع، از این پس وقتی با ثواب و عقاب های انبوه و آثار سهمگین اعمال در بیانات دینی مواجه می شویم، نه تنها استبعاد و تعجبی نداشته و مفاد آن را  بر مبالغه  و زیاده گویی حمل نمی کنیم، بلکه انتظار داریم آثار واقعی آن اعمال بسیار بیش از ظرف کوچک ادراک ما و بسی فوق تصور ما باشد. تا اینجا که یک عمل را با ثواب اخروی وصف ناپذیری آن می سنجیم، مشکلی –جز در تصور ابعاد آن ثواب- پیش رو نمی بینیم، اما وقتی آثار و ثواب یک عمل را در کنار اثار و ثواب سایر اعمال قرار می دهیم، همچنان در فهم ایات و روایات احساس ناتوانی می کنیم.
6- تفکیک میان ثواب متوهم و ثواب واقعی احتمال دیگر در تفسیر این متون این که ثواب مذکور را معادل تصور خود قرار دهیم. مثلا وقتی گفته می شود این عمل پاداش شهید دارد، یعنی معادل اجری که شما برای شهید گمان می کنید، پاداش دارد؛ نه معادل اجر واقعی شهید در پیش خدا که برای شما قابل تصور نیست. 7-تفکیک میان ثواب حقیقی و اعتباری احتمال دیگر در تفسیر ثواب ها و آثار شگفت انگیز اعمال، تفکیک میان پاداش حقیقی و اعتباری است. اجر و پاداش بر دو نوع است: نوع اول اجر و پاداشی است که در حقیقت بر عمل بار می شود و رابطه تکوینی با عمل دارد. نوع دوم پاداشی است که رابطه حقیقی با عمل ندارد، ولی به نحو اعتباری و قرار دادی در مقابل عمل قرار می گیرد. به عنوان مثال پدری را در نظر بگیرید که در توصیه به فرزند خود می گوید: « پسرم! اگر خوب درس بخوانی و دانشگاه قبول شوی، امکان ادامه تحصیل برای تو فراهم می شود، در اینده شغل و منزلت اجتماعی خوبی خواهی داشت، من هم یک دشتگاه رایانه به تو هدیه می دهم» در این عبارت، دو نوع پاداش در مقابل خوب درس خواندن ذکر شده است. اول: امکان ادامه تحصیل، شغل و منزلت اجتماعی که اثار تکوینی و حقیقی این عمل هستند. دوم: رایانه که ارتباط حقیقی ای با درس خواندن ندار و پدر، تنها از سر لطف و برای تشویق بیشتر فرزند، آن را به صورت اعتباری در مقابل این عمل قرار داده است.
در نظام پاداش الهی نیز این دو نوع جزا را مشاهده می کنیم؛ گاهی خدای متعال به صورت اخباری، گزارشی از اثار واقعی عمل بیان می کند و گاهی به صورت انشایی و قرار دادی، آثاری را بر عمل مترتب می سازد. این آثار اعتباری ناشی از فضل خداست و با اهداف تربیتی، یعنی برای تشویق بیشتر بندگان به تلاش و مجاهدت معنوی بیان شده است؛ بنابراین اگر خدا تنها بر اساس عدابت عمل می کرد، جز ثواب تکوینی و حقیقی نصیب کسی نمی گشت، اما از سر لطف گسترده خود بستر عمل را برای بندگان هموار ساخته و طلب و اشتیاق را در دل های آنان پدید آورده تا نیل به کمال مطلوب بر آنان گران نیاید و صعوبت مسیر، موجب محرومیتشان نگردد. حور و قصور و میوه های بهشتی، پاداش اعتباری اعمال هستند و قرب و فلاح و رضوان الهی، پاداش حقیقی آن. این دو نوع پاداش در قرآن کریم با دو عبارت «جزاء بما کانوا یعملون» و «تجزون ما کنتم تعملون» بیان شده است. حرف «باء» مقابله در عبارت اول نشان از نوعی دوگانگی میان عمل و جزا دارد، در حالی عبارت دوم –بدون حرف اضافه باء- عینیت میان عمل و جزا را بیان می کند. با حفظ این مقدمه به پرسش اصلی بحث باز می گردی.. می توان گفت آنچه به عنوان ثواب برای این اعمال ذکر شده، همان اجر و ثواب اعتباری و انشایی است، اما آثار حقیقی و تکوینی اعمال، بی تردید متفاوت است. به این ترتیب به سهولت می توان فرض کرد که آثار اعتباری دو عمل نامساوی، مساوی در نظر گرفته شده باشد؛ زیرا اولا ثواب های اعتباری با حقیقت عمل رابطه تکوینی ندارند و از این جهت مشکلی در کار نیست. ثانیا خدای متعال به هر دو عمل- کوجک و بزرگ- عنایت داشته و هر دو را تشویق کرده است. این چنین فرضی با نظام عدالت الهی هم ناسزگار نیست؛ زیرا آنچه این میزان را به عدل و انصاف باز می گرداند، همان اثار حقیقی و تکوینی اعمال است؛ یعنی کسی که بیشتر عمل کرده، گرچه در حور و قصور بهشتی و نعمات اعتباری با دیگران مساوی است، اما به طور طبیعی حقیقی بیشتری از عمل دریافت می کند و درجات معنوی بالاتری دارد. ممکن است کسی که دو سوم شب را به عبادت پرداخته (مزمل/20)، با کسی که به حال طهارت، تمام شب را به خواب ناز رفته، در نعمت های جعاله ای بهشت مشترک باشند، اما از جهت ارتقای وجودی، بهره معنوی و بهشت رضوان الهی این کجا و آن کجا؟
  8- تشابه اجمالی اعمال احتمال دیگر در رفع استبعاد از مضمون عجیب این متون این است که معادله میان این اعمال نه از همه جهات، بلکه تنها از برخی جهات است. مثلا وقتی گفته می شود فلان کار مانند شهادت در راه خداست، منظور این نیست که از همه جهت شبیه شهادت است و همه پاداش شهید به فاعل آن هم می رسد، بلکه ممکن است شهید در قبال عمل خود ده ها نوع پاداش دریافت کند و این شخص  تنها در یکی از آنها به او شبیه و با او شریک باشد: «الموذن المحتسب» ای الذی اراد باذنه وجه الله «کالشهید المتشحط فی دمه» ای له اجر مثل اجره و لایلزم التساوی فی المقدار«اذا مات لم یدود فی قبره» قال القرطبی انه لاتاکله الارض کالشهید» (مناوی،2/873) در این عبارت، شارح، تساوی بین موذن و شهید را تنها در این موضوع می داند که پس از مرگ، بدن هر دو سالم مانده و نمی پوسد. فیض کاشانی این تشابه را در جهت دیگری بیان کرده است: «و وجه شبهه بالشهید توجهه الی الله و شغله بذکر الله و شهوده مع الله» (فیض کاشانی، 7/566)
9-پاداش تفضلی بعد از محاسبه پاداش اصلی در فهم متون دینی مشتمل بر ثواب و عقاب های شگفت انگیز، احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن این که وقتی ثواب عملی با عملی معادل شمرده می شود، منظور این است که خدا از باب تفضل خود علاوه بر محاسبه پاداش اصلی، لطف اضافه ای نصیب فاعل آن می کند. به این ترتیب برای هر عملی نزد خدای متعال دو پاداش وجود دارد:
  1. پاداشی که پایه استحقاق فاعل به شمار آمده و نوعی تناسب با حجم عمل دارد. این پاداش، «پاداش پایه» یا «پاداش استحقاقی» نام دارد.
  2. لطفی افزوده که مقتضای کرم و عنایت خاص خداست و بزرگ تر از ابعاد عمل دیده می شود و «پاداش تفضلی» نام دارد.
اصل این موضوع از مسلمات قرآنی است و شواهد بسیاری دارد: «فیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله» (نساء/173) «ان الله لایظلم مثقال ذرة و ان تک حسنة یضاعفها و یوت من لدنه اجرا عظیما» (نساء/40) «لیجزیهم الله احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله والله یرزق من یشاء بغیر حساب» (نور/38) این پاداش تفضلی ممکن است معادل پاداش پایه یک عمل دیگر باشد. آنچه در این روایات ذکر شده، پاداش استحقاقی و پایه عمل «ب» است که به عنوان پاداش تفضلی عمل «الف» در نظر گرفته شده است. مثلا وقتی گفته می شود: «من ابتلی من المومنین ببلاء فصبر علیه کان مثل اجر الف شهید» (کلینی، 2/92) منظور این است که پاداش تفضلی صبر بر بلا، معادل پاداش استحقاقی هزار شهید است. بی شک شهادت نیز علاوه بر پاداش استحقاقی، پاداش تفضلی مضاعفی دارد که در این روایت به آن اشاره نشده است. بنابراین اولا مضمون روایت اصلا شگفت انگیز و غیر منتظره نیست. ثانیا از این روایت نمی توان نتیجه گرفت «پاداش صبر بیش از پاداش شهادت است» یا «صبر بر بلا ارزشمند تر از شهادت در راه خداست» علامه مجلسی در شرح این روایت همین احتمال را ترجیح داده است. (مجلسی، بحار الانوار،68/78 و نیز ر.ک: «مراة العقول، 12/507 و 4/101)
10- بیان اقتضای ثواب بدون اشاره به شروط و قیود احتمال دیگر در فهم این متون و رفع استبعاد از کثرت این ثواب ها و آثار این است که عمل را - به خودی خود – مقتضی این گونه ثواب ها و آثار بدانیم، ولی دستیابی به آن را مشروط به شرایطی بشناسیم که در لسان دلیل بدان تصریح نشده است؛ یعنی بگوییم این اعمال می توانند این مقدار ثواب داشته باشند؛ نه این که همواره این مقدار ثواب دارند. به این ترتیب این ثواب های فراوان نصیب هر کسی نخواهد شد و برای رسیدن به آن علاوه بر انجام عمل، شرایط سنگین دیگری نیز وجود دارد که دایره شمول آن را بسیار کوچک می گرداند. دسته اول از این قیود، شرایط عامی مانند ایمان، تقوا و ولایت است که ارزشمندی هر عملی بدان وابسته است و بدون آن، برای صاحب عمل، اجر و پاداشی نیست؛ «انما یتقبل الله من المتقین (مائده/27)، « و ان تومنوا و تتقوا فلکم اجر عظیم (آل عمران/179)، «و من یعمل من الصالحات من ذکر او انثی و هو مومن فاولئک یدخلون الجنة (نساء/124) بر اساس این ادله، قبولی عمل و استحقاق پاداش مشروط به وجود ایمان و تقوا و ولایت است. این بیانات قراین منفصلی هستند که قید همه اعمال و ارزش ها قرار می گیرند و نگاه جمعی به آموزه های دینی اقتضا می کند آنها را در کنار ادله دیگر در نظر گرفته و مفادشان را بر آن ادله مقدم داریم. طبیعتا نظر به شرطیت دائم این قیود، نیازی به بیان مکرر آن در همه موارد وجود ندارد؛ مثل عقل و اختیار که قید دائمی همه تکالیف است و لازم نیست در همه موارد بدان تصریح شود. دسته دوم از این قیود، ادله حبط و بطلان عمل است. بر اساس این ادله، آن اثار و ثواب ها تنها نصیب کسی می گردد که عمل او دچار حبط نشود؛ یعنی استحقاق پاداش، مشروط به این است که عمل کنونی خود را در آینده نیز با کفر و شرک یا با انجام برخی گناهان باطل نکند. بنابراین همان گونه که اصل وجود ایمان شرط قبولی عمل است، بقای ایمان نیز شرط قبولی عمل است؛ همان گونه که اگر ایمان نباشد، آن همه ثواب و آثار بر عمل بار نمی شود، اگر ایمان از بین برود نیز استحقاق آن ثواب و آثار از بین می رود. این دسته از قیود نیز قراین منفصلی هستند که برای فهم روایات حاوی پاداش باید آنها را در نظر گرفت. به این ترتیب در تفسیر این متون، هرگز نباید ایات و روایت دیگر را فراموش کنیم، بلکه لازم است همه را با هم و در کنار هم در نظر بگیریم. بلی، اگر کسی در آغاز اشنایی با دین و پیش از آنکه آن همه آیه و روایت را ببیند، این بیانات را بشنود، گرفتار شبهه و شگفتی می شود؛ اما اگر این گزاره ها در پرتو سایر آموزه های دین قرار گیرد، مشکلی در آن دیده نخواهد شد.
  11- ملاحظه تناسب حکم و موضوع و تخصیص دلیل به استناد قرائن لبّی دسته ای از شرایط و قیود، از تناسب حکم و موضوع و با تحلیل عقلانی قابل تشخیص اند. مثلا در آیه شریفه «لیلة القدر خیر من الف شهر» (قدر/3) برای آن که یک شب قدر از هزار ماه برتر باشد، عقلا لازم است که آن هزار ماه مشتمل بر شب قدر نباشد؛ زیرا اگر فرض کینم در آن هزار ماه، شب قدری وجود دارد و آن شب قدر هم از هزار ماه برتر است، تسلسل پیش می اید. علاوه بر این که هزار ماه مشتمل بر شب قدر، بی تردید از خود شب قدر ارزنده تر است. به این موضوع در روایات  نیز تصریح شده است؛ «لیلة القدر خیر من الف شهر لیس فیها لیلة القدر» (کلینی،1/248) به این ترتیب وقتی برای کاری، پاداشی معادل اجر شهید در نظر گرفته می شود، می توان از سیاق جمله و به قرائن لبی حدس زد که آن کار مقید به قیود و شرایط دشواری است که به جهت انصراف عرفی و تبادر آشکار بیان نشده است. پرسش بسیار مهم دیگر این است که اگر اراده جدی متکلم به ظاهر این کلمات تعلق نگرفته، اساسا چه غرضی از این ظواهر در نظر بوده و چه لطفی در بیان آن نهفه است؟ بالاخره چرا این همه ثواب و عقاب برای برخی از اعمال طرح شده است؟ چرا متکلم این ظاهر را برای بیان آن معنای باطنی در نظر گرفته و از این قالب برای ارائه آن معنا استفاده کرده است؟ مخاطب چه استفاده ای از این بیانات خواهد داشت؟ آیا انتشار و اشاعه این قبیا احادیث برای توده مردم مفید است و نظام عقلانیت دینی را در نظر آنان برهم نخواهد زد؟ گویا غرض اصلی از طرح این ثواب و عقاب ها- به خصوص در موارد مقایسه ای- توجه دادن به یک ملاک بسیار مهم در محاسبه ارزش عمل و شکستن تصورات ظاهر بینانه و سطحی است. برای بیان کامل این موضوع ناگزیر باید مقدمه ای در باب «ارزش عمل» بیان کنیم.
پاداش یک عمل نه فقط بر اساس ارزش ذاتی، که بعد از ملاحظه همه این شرایط و ویژگی های موقعیتی محاسبه می گردد. وقتی حسن فعلی یک عمل را با همه عوامل تاثیر گذار دیگر جمع جبری می کنیم، پاداش عادلانه عمل به دست می آید. حتی یک عمل از یک فرد، در دو موقعیت، دو گونه ارزش پدید می آورد. بنابراین ارزش شخصی عمل با ارزش نوعی آن فرق دارد. ممکن است نوع عمل بسیار ارزشمند و صالح باشد، اما شخص همان عمل برای کسی ارزش نداشته باشد؛ یعنی هیچ کمکی به تعالی معنوی و فلاح او نکند. حتی ممکن است یک عمل در شرایط خاصی برای کسی بسیار ارزشمند باشد، اما در شرایط دیگری برای همان فرد، بی ارزش یا کم ارزش باشد. ما معمولا در کشف دستگاه ارزشی دین ناخودآگاه به دنبال آن هستیم که میزان قرب آفرینی و بُعد آفرینی اعمال را به صورت کلی کشف کنیم؛ یعنی یک نوع عمل مانند عبادت، علم آموزی، صله رحم، احسان و... را بدون در نظر گرفتن تاریخ و جغرافیای خاص و مختصات وقوعش قیمت گذاری می کنیم، اما باید بدانیم که میزان صلاحیت نوعی عمل، معمولا مشکلی را حل نمی کند؛ زیرا یک عمل صالح کوچک با داشتن سایر مولفه های ارزشمندی می تواند ضریب ارزش بسیار بالایی پیدا کند و بر عکس، یک عمل بزرگ در صورت فقدان این عوامل، بسیار کم ارزش و بی مایه خواهد بود. مثل این که طلا به اقتضای ماهیتش از خاک برتر است؛ اما ممکن است- در شرایط خاصی و بر اثر عواملی- خاک از طلا ارزشمند تر شود؛ مثل این که متبرک به حرم ائمه اطهار (علیهم السلام) شود یا ارزش باستانی ویژه ای پیدا کند که بر ارزش ماهوی طلا فائق آید. بنابراین در نظام ارزشی دین، برای اعمال و صفات نباید و نمی توان یک ارزش استاندارد تغییر ناپذیر به صورت کلیشه ثابت ارائه کرد. برخلاف بسیاری از مواد طبیعی یا کالاهای صنعتی، مولفه های تعیین کننده قیمت در اعمال و صفات انسانی بسیار متعدد و متغیر است و معمولا نمی توان ارزش یک عمل یا صفت اخلاقی را به صورت پیشین ثبت و تضمین نمود. به جای این کار ضروری است ارزش گذاری اعمال و صفات به صورت کاملا جزئی و فردی- یعنی با در نظر گرفتن همه عوامل تاثیر گذار خاص – صورت گیرد. این حقیقت مهم همان چیزی است که در روایات ثواب و عقاب به آن تاکید می شود. امامان معصوم (علیهم السلام) با استفاده از این بیانات، ما را از چنگال ظاهر نگری در ارزشیابی عمل رها ساخته و به سوی ارزشگذاری واقعی هدایت می کنند.
این روایات در صدد القای این حقیقت هستند که مبادا گمان کنید اعمال صالح درشت و دشوار مانند ختم قرآن و انفاق انبوهی از مال، همواره از اعمال ساده و کوچکی مانند انفاق مختصر و خواندن سوره توحید ارزشمندتر است. فریب حجم عمل و ظاهر متراکم آن را نخورید. پیچیدگی های محاسبات الهی در نظام ارزش و پاداش را نیز دریابید؛ زیرا داستان ارزش عمل در میزان الهی آن چنان ساده نیست که با چند برچسب استاندارد پیش ساخته بتوان هر عملی را قیمت گذاری کرد. به این ترتیب و با توجه به این که ثواب و عقاب همواره بر اساس ارزش موقعیتی رقم می خورد، این روایات نه در مقام بیان ارزش کلی و ذاتی اعمال، بلکه در مقام بیان ارزش جزئی و موقعیتی آن است؛ یعنی می خواهد بگوید که این اعمال قابلیت این را دارند که در شرایط و موقیعت های خاص تا به این پایه نیز ارزش بیافرینند. این روایات نه تنها نظام فکری مخاطب را در فهم ارزش های دینی بر هم نمی زند، بلکه اگر به خوبی و در پرتو سایر ادله تبیین شود، عقلانیت پیشرفته و عمیقی برای او پدید می آورد که نه در مسیر هدایت ناامید گردد، و نه به عمل خود مغرور شود، و نه درباره رفتار دیگران به سرعت قضاوت کند. یکی از مهم ترین تفاوت های نظام اخلاق اسلام با نظامات اخلاقی دیگر در همین تفکیک (میان ارزش کلی عمل و ارزش جزئی آن) است. در بسیاری از نظام های اخلاقی به ویژگی های موقعیتی عمل خصوصا ایمان، نیت و معرفت توجه نمی شود. در فرهنگ اسلامی به جای آنکه نسبت به یک «کار خوب»، قضاوت کلی و نوعی شود، قضاوت جزئی و شخصی می شود؛ یعنی به جای آنکه بگوییم: «فلان کار خوب است»، می گوییم: «این کار از چه کسی در چه شرایطی و با چه قیودی خوب است با قطع نظر از موضوع ایمان و نیت و معرفت، امروزه در اخلاق کاربردی برای داوری نسبت به یک تصمیم بر اساس نظریه «موازنه متفکرانه»، ویژگی های کلی و جزئی عمل هر دو لحاظ می شود. این بیانات را نباید رخوت زا و سستی آفرین تلقی کرد. مسلمانان صدر اسلام هرگز از سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه برداشت نمی کردند که با عبادت مختصر و تلاش اندکی، شایسته دریافت مقامات عالی و مستحق اجر بی حساب هستند. مجاهدت بی امان و جانبازی بی نظیر آنان در رکاب آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)، بهترین شاهد بر این مدعاست. عالمان دین نیز در تفسیر این روایات، بی قید و شرط، ثواب تضمین شده وعده نداده اند.
روایات زیر به زوایایی از این پیچیدگی در نظام ارزش گذاری دینی تصریح می کند و ما را از قضاوت های کلیشه ای  و قالب های پیش ساخته پرهیز می دهد: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ‏ اسْتَوْحَشَ‏ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ )کلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط- الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية،تهران، 1407 ق،ج2،ص104) به نماز خواندن و روزه گرفتن مردم فريب نخوريد، زيرا بسا انسان شيفته نماز و روزه مى‌شود تا آنجا كه اگر آن‌را ترك كند به وحشت مى‌افتد ولى آنها را به راستى و اداء امانت بيازمائيد(زيرا گاهى اوقات انسان بخاطر ترس از مردم يا مسائل ديگر مادى انسان به نماز و روزه مى‌پردازد نه به خاطر ترس از خداوند و اصلاح كردن خود» امام کاظم (علیه السلام)نیز در روایت زیر به این نکته توجه می دهند که اعمال صالح- هر چند بزرگ و انبوه- ممکن است پذیرفته نشوند و بی ارزش و بی فایده بمانند، این صورت یک عمل صالح کوچک برتر از آن خواهد بود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِي عَلِيٍّ كَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ كَسَبْعِينَ حَجَّةً مَبْرُورَةً قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ حَجَّةً قَالَ نَعَمْ وَ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ رُبَ‏ حَجَّةٍ لَا تُقْبَل‏ ) كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط- الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية، تهران‏،1407 ق‏،ج4،ص585)
جمع بندی پرسش: چرا بعضی از اعمال کوچک ثوابش از کار های خیلی بزرگ که اگر انسان کل عمر خود هم بگذارد نمی تواند انجام دهد ثوابش بیشتر است مثلا در روایت آمده: پس از غسل، نيم ساعت به ظهر مانده دو ركعت نماز اقامه شود. در هر ركعت حمد يك مرتبه و سوره توحيد ده مرتبه و آية الكرسي ده مرتبه و سوره قدر ده مرتبه خوانده شود كه ارزش اين نماز برابر است با صد هزار حج و صد هزار عمره و باعث برآوردن شدن حوائج دنيا و آخرت مي‌شود. یعنی یک حج ثوابش کمتر از یک صد هزارم یک نماز هست؟ پاسخ: غرض اصلی از طرح این ثواب و عقاب ها- به خصوص در موارد مقایسه ای- توجه دادن به یک ملاک بسیار مهم در محاسبه ارزش عمل و شکستن تصورات ظاهر بینانه و سطحی است. برای بیان کامل این موضوع ناگزیر باید مقدمه ای در باب «ارزش عمل» بیان کنیم. پاداش یک عمل نه فقط بر اساس ارزش ذاتی، که بعد از ملاحظه همه این شرایط و ویژگی های موقعیتی محاسبه می گردد. وقتی حسن فعلی یک عمل را با همه عوامل تاثیر گذار دیگر جمع جبری می کنیم، پاداش عادلانه عمل به دست می آید. حتی یک عمل از یک فرد، در دو موقعیت، دو گونه ارزش پدید می آورد. بنابراین ارزش شخصی عمل با ارزش نوعی آن فرق دارد. ممکن است نوع عمل بسیار ارزشمند و صالح باشد، اما شخص همان عمل برای کسی ارزش نداشته باشد؛ یعنی هیچ کمکی به تعالی معنوی و فلاح او نکند. حتی ممکن است یک عمل در شرایط خاصی برای کسی بسیار ارزشمند باشد، اما در شرایط دیگری برای همان فرد، بی ارزش یا کم ارزش باشد. ما معمولا در کشف دستگاه ارزشی دین ناخودآگاه به دنبال آن هستیم که میزان قرب آفرینی و بُعد آفرینی اعمال را به صورت کلی کشف کنیم؛ یعنی یک نوع عمل مانند عبادت، علم آموزی، صله رحم، احسان و... را بدون در نظر گرفتن تاریخ و جغرافیای خاص و مختصات وقوعش قیمت گذاری می کنیم، اما باید بدانیم که میزان صلاحیت نوعی عمل، معمولا مشکلی را حل نمی کند؛ زیرا یک عمل صالح کوچک با داشتن سایر مولفه های ارزشمندی می تواند ضریب ارزش بسیار بالایی پیدا کند و بر عکس، یک عمل بزرگ در صورت فقدان این عوامل، بسیار کم ارزش و بی مایه خواهد بود. مثل این که طلا به اقتضای ماهیتش از خاک برتر است؛ اما ممکن است- در شرایط خاصی و بر اثر عواملی- خاک از طلا ارزشمند تر شود؛ مثل این که متبرک به حرم ائمه اطهار (علیهم السلام) شود یا ارزش باستانی ویژه ای پیدا کند که بر ارزش ماهوی طلا فائق آید. بنابراین در نظام ارزشی دین، برای اعمال و صفات نباید و نمی توان یک ارزش استاندارد تغییر ناپذیر به صورت کلیشه ثابت ارائه کرد. برخلاف بسیاری از مواد طبیعی یا کالاهای صنعتی، مولفه های تعیین کننده قیمت در اعمال و صفات انسانی بسیار متعدد و متغیر است و معمولا نمی توان ارزش یک عمل یا صفت اخلاقی را به صورت پیشین ثبت و تضمین نمود. به جای این کار ضروری است ارزش گذاری اعمال و صفات به صورت کاملا جزئی و فردی- یعنی با در نظر گرفتن همه عوامل تاثیر گذار خاص – صورت گیرد. این حقیقت مهم همان چیزی است که در روایات ثواب و عقاب به آن تاکید می شود. امامان معصوم (علیهم السلام) با استفاده از این بیانات، ما را از چنگال ظاهر نگری در ارزشیابی عمل رها ساخته و به سوی ارزشگذاری واقعی هدایت می کنند. این روایات در صدد القای این حقیقت هستند که مبادا گمان کنید اعمال صالح درشت و دشوار مانند ختم قرآن و انفاق انبوهی از مال، همواره از اعمال ساده و کوچکی مانند انفاق مختصر و خواندن سوره توحید ارزشمندتر است. فریب حجم عمل و ظاهر متراکم آن را نخورید. پیچیدگی های محاسبات الهی در نظام ارزش و پاداش را نیز دریابید؛ زیرا داستان ارزش عمل در میزان الهی آن چنان ساده نیست که با چند برچسب استاندارد پیش ساخته بتوان هر عملی را قیمت گذاری کرد. به این ترتیب و با توجه به این که ثواب و عقاب همواره بر اساس ارزش موقعیتی رقم می خورد، این روایات نه در مقام بیان ارزش کلی و ذاتی اعمال، بلکه در مقام بیان ارزش جزئی و موقعیتی آن است؛ یعنی می خواهد بگوید که این اعمال قابلیت این را دارند که در شرایط و موقیعت های خاص تا به این پایه نیز ارزش بیافرینند. این روایات نه تنها نظام فکری مخاطب را در فهم ارزش های دینی بر هم نمی زند، بلکه اگر به خوبی و در پرتو سایر ادله تبیین شود، عقلانیت پیشرفته و عمیقی برای او پدید می آورد که نه در مسیر هدایت ناامید گردد، و نه به عمل خود مغرور شود، و نه درباره رفتار دیگران به سرعت قضاوت کند. یکی از مهم ترین تفاوت های نظام اخلاق اسلام با نظامات اخلاقی دیگر در همین تفکیک (میان ارزش کلی عمل و ارزش جزئی آن) است. در بسیاری از نظام های اخلاقی به ویژگی های موقعیتی عمل خصوصا ایمان، نیت و معرفت توجه نمی شود. در فرهنگ اسلامی به جای آنکه نسبت به یک «کار خوب»، قضاوت کلی و نوعی شود، قضاوت جزئی و شخصی می شود؛ یعنی به جای آنکه بگوییم: «فلان کار خوب است»، می گوییم: «این کار از چه کسی در چه شرایطی و با چه قیودی خوب است با قطع نظر از موضوع ایمان و نیت و معرفت، امروزه در اخلاق کاربردی برای داوری نسبت به یک تصمیم بر اساس نظریه «موازنه متفکرانه»، ویژگی های کلی و جزئی عمل هر دو لحاظ می شود. این بیانات را نباید رخوت زا و سستی آفرین تلقی کرد. مسلمانان صدر اسلام هرگز از سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه برداشت نمی کردند که با عبادت مختصر و تلاش اندکی، شایسته دریافت مقامات عالی و مستحق اجر بی حساب هستند. مجاهدت بی امان و جانبازی بی نظیر آنان در رکاب آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)، بهترین شاهد بر این مدعاست. عالمان دین نیز در تفسیر این روایات، بی قید و شرط، ثواب تضمین شده وعده نداده اند. روایات زیر به زوایایی از این پیچیدگی در نظام ارزش گذاری دینی تصریح می کند و ما را از قضاوت های کلیشه ای  و قالب های پیش ساخته پرهیز می دهد: امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «لَا تَغْتَرُّوا بِصَلَاتِهِمْ وَ لَا بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ‏ اسْتَوْحَشَ‏ وَ لَكِنِ اخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ (1) به نماز خواندن و روزه گرفتن مردم فريب نخوريد، زيرا بسا انسان شيفته نماز و روزه مى‌شود تا آنجا كه اگر آن‌را ترك كند به وحشت مى‌افتد ولى آنها را به راستى و اداء امانت بيازمائيد(زيرا گاهى اوقات انسان بخاطر ترس از مردم يا مسائل ديگر مادى انسان به نماز و روزه مى‌پردازد نه به خاطر ترس از خداوند و اصلاح كردن خود» امام کاظم (علیه السلام)نیز در روایت زیر به این نکته توجه می دهند که اعمال صالح- هر چند بزرگ و انبوه- ممکن است پذیرفته نشوند و بی ارزش و بی فایده بمانند، این صورت یک عمل صالح کوچک برتر از آن خواهد بود: «مَنْ زَارَ قَبْرَ وَلَدِي عَلِيٍّ كَانَ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ كَسَبْعِينَ حَجَّةً مَبْرُورَةً قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ حَجَّةً قَالَ نَعَمْ وَ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ قُلْتُ سَبْعِينَ أَلْفَ حَجَّةٍ قَالَ رُبَ‏ حَجَّةٍ لَا تُقْبَل‏ (2) کسى که قبر فرزندم را زیارت کند براى او نزد خدا ثواب هفتاد حجّ مقبول است،  راوى مى‏‌گوید: محضرش عرضه داشتم: ثواب هفتاد حج؟! حضرت فرمودند: بلى، بلکه ثواب هفتصد حج؟! عرض کردم: هفتصد حج؟! فرمودند: بلى، بلکه ثواب هفتاد هزار حج. عرض کردم: هفتاد هزار حج؟! فرمودند: بلى، از این گذشته بسا حج مقبول واقع نمى‏‌شود.» (3) پی نوشتها: 1.کلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط- الإسلامية)، دار الكتب الإسلامية،تهران، 1407 ق،ج2،ص104. 2.همان‏،ج4،ص585. 3.برگرفته از مقاله عالم زاده نوری، محمد، ثواب و عقاب های شگفت انگیز، پژوهش های قرآنی، سال هجدهم،1391، شماره 3،ص22-55.
موضوع قفل شده است