جمع بندی دلخوری از مادرشوهر

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلخوری از مادرشوهر

<p>سلام.من و همسر دوساله باهم ازدواج کردیم و خداروشکر هیچ مشکلی با خانواده هامون و خودمون نداشتیم.تا اینکه یک روز من و همسرم میریم خونه شون و من یک رفتاری انجام میدم( جا گذاشتن وسایلم برای چندمین بار) که خوشایند مادرشوهر م نبوده.تقرییا دو هفته بعد مادرشوهر م رفتارمن رو در گوشی یه همسرم میگن و همسرم آنقدر ازدست من عصبانی و شاکی و ناراحت بودن که باهم قهر کردن . وقتی مادرشوهر م متوجه رفتارش میشه که باعث قهر بین منو و همسرم شده میان و آشتی مون میدن و خودشون گفتن اگر میدونستنن باعث دعوا بین من و شوهرم شدن هرگز این حرف رو نمی زد ن.اما با همه این حرفها من هنوز از دست مادرشوهرم دلخورم و بهشون گفتم هر مشکلی دارین عوض اینکه به شوهرم بگید بیاید به خودم بگید‌که اصلاحش کنم.خلاصه که من هنوز بعد دوماه در ظاهر کسی که هیچ اتفاقی براش نیافتاده دارم رفتار میکنم و به خاطر همسرم هیچ حرفی نزدم.ولی تحملش برام خیلی سخته ؟ میشه راهنماییم کنید.</p>

با نام و یاد دوست             کارشناس بحث: استاد شفیق
  جمع بندی پرسش: من و همسرم دو سال هست که با هم ازدواج کرده ایم و خدا را شکر مشکلی با همدیگر و خانواده های هم نداریم. اما یک روز من و همسرم به خانه مادرشان رفتیم و وسیله ای را آنجا برای چندمین بار جا گذاشتم؛ که خوشایند مادرهمسرم نبود. دو هفته بعد مادرهمسرم این موضوع را تلفنی به همسرم گفت و همسرم آنقدر عصبانی شد که قهر کردیم. وقتی مادرهمسرم متوجه رفتارشان شدند که باعث قهر بین من و همسرم شده اند؛ ما را آشتی دادند و گفتند که اگر میدانستند باعث دعوا می شوند هرگز این موضوع را بیان نمی کردند. با همه این حرفها من هنوز بعد از گذشت دو ماه از دست مادرهمسرم دلخور هستم و تحمل ایشان برایم سخت است؛ اگرچه به خودشان گفته ام که بعد از این هر مشکلی پیش آمد به جای اینکه به همسرم بگویند به خودم بگویند تا اصلاحش کنم. پاسخ: شرایط شما قابل درک است از اینکه برای موضوعی که شاید چندان برای شما مهم نبوده ولی از دید مادرهمسرتان بسیار بزرگ جلوه کرده و با اطلاعی که به همسرتان داده اند باعث دلخوری شما با همسرتان شده است. شاید شما توقع نداشتید که از آن کاری که انجام داده اید چنین مسأله ای پیش بیاید. ولی از جهت دیگر اگر به قضیه نگاه کنیم باز هم خوب بود که مادرهمسرتان متوجه رفتارشان شدند و اقدام به جبران کردند و به شما هم بیان داشتند که فکر نمی کردند باعث کدورت بین شما شوند و شاید فکر می کردند که پسرشان بتواند موضوع را به درستی مدیریت کند. و مطمئنا ایشان خودشان از این رفتاری که انجام داده اند پشیمان هستند و خودشان را سرزنش می کنند. اما اینکه شما به ایشان بیان کردید که هر مشکلی که هست را به شما بگویند هم خوب بود. اما احساس منفی ای که شما نسبت به ایشان پیدا کردید؛ باید ببینید چه فکری در آن پنهان است؟ آن فکری که شما در آن موقعیت پیدا کردید بیشتر دارد شما را اذیت می کند تا خود موقعیتی که ایجاد شده بود. چون مسبب آن موقعیت یعنی مادرهمسرتان؛ به گونه ای شرایط را دوباره حل و فصل کردند. اما شما هنوز درگیر آن موقعیت هستید و آن مسأله برای شما تمام نشده است و دلیلش این است که افکارتان راجع به آن موقعیت و مسأله تداوم دارد و کاهش پیدا نکرده درنتیجه هیجانات هم نسبت به آن موقعیت برافراشته است. ممکن است آن فکر، که ساخته ذهن شماست؛ خاطره یا روان بنه ای را در شما زنده کرده باشد که چنین خاطرتان را آزرده است. روی آن فکر کار کنید تا اصلاح شود. ببینید چه فکر منفی ای شما را آزار می دهد و در صدد اصلاح آن برآیید. بالاخره مادرهمسر شما نه از روی عمد بلکه از روی ناآگاهی رفتاری کردند که آن مسأله ایجاد شد ولی شما از روی عمد؛ هنوز درگیر آن موضوع هستید. هر انسانی ممکن است در زندگی اشتباهی انجام دهد. نبخشیدن دیگران یعنی؛ ماندن در کنار موضوعی و سالها برایش عزاداری کردن است. بنابراین بیشتر از همه خودتان آسیب می بینید. سعی نمایید خانواده همسرتان را بهتر بشناسید و ببینید آنها چه انتظاراتی از عروسشان دارند و به چه مسائلی حساسند. اینها همه به حسن رابطه شما و خانواده همسرتان و بالتبع خود همسرتان کمک خواهد کرد. به ویژگی های مثبت مادرهمسرتان هم فکر کنید و محبت هایی که به شما و زندگی تان داشته اند را یادآوری کنید؛ این مدل احساسی که به ایشان دارید برای ایشان که همیشه در زندگی شما فرد مهمی خواهند بود؛ آسیب های زیادی را برای شما ایجاد خواهد کرد. خودتان را در موقعیت ایشان قرار دهید و ببینید شاید شما هم اگر در موقعیت ایشان بودید فکر می کردید همین که به پسرم بگویم بهترین کار است ولی دریغ از اینکه توجه نداشت که پسرش نتوانست موضوع را مدیریت کند. اگر فکر می کنید با این راهکارها، باز هم ناراحتی تان ادامه دارد. خوب است همه دلخوری هایتان را با همه جزئیات در ورقی بنویسید و هر چه را که دوست داشتید به مادرهمسرتان یا همسرتان بگویید و نتوانستید بارها و بارها بنویسید و بعد آن را پاره کنید تا به این صورت، تخلیه هیجانی صورت بگیرد.
موضوع قفل شده است