نبوت در کودکی و تنافی آن با اختیاری بودن

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نبوت در کودکی و تنافی آن با اختیاری بودن
سلام علیکم ، در خصوص انتخاب پیامبران از سوی خداوند سوالی داشتم موضوع را جستجو کردم در سوابق سایت موجود نبود در سرگذشت برخی از پیامبران آمده که در سنین نوجوانی و گاه کودکی برای امر رسالت برگزیده شده اند بعنوان مثال حضرت جبرییل در سن نوجوانی بر حضرت یوسف ظاهر و با ایشان گفتگو میکند اگر حضرت جبرییل در این سن با هر شخص دیگری هم ملاقات میکرد مسلما آن شخص تبدیل به حضرت یوسف دیگر میشد یا زمانیکه حضرت یوسف در معرض گناه با زلیخا قرار دارد و فرشته ای ظاهر و او را از این کار منع میکند آیا ممکن است هر انسان دیگری با دیدن یک فرشته به گناه آلوده شود خلاصه عرض بنده این است آیا انتخاب پیامبر امتیازی است که خداوند به هر انسانی که دوست دارد اعطا میکند یا برای پیامبر شدن باید از خصلت های خاصی برخوردار بود در اینصورت یک طفل یا نوجوان که هنوز به بلوغ نرسیده چه ویژگی هایی دارد که برای امر رسالت انتخاب میشود ممنون از راهنمایی
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شعیب
با سلام خدمت شما دوست گرامی این که فرمودید در سوابق سایت در مورد سوال شما پاسخی یافت نکردید باید عرض کنم دو تاپیکی که قبلا پاسخگویی شده بوده است دقیقا درباره سوال شماست که در زیر به شما ارجاع می شود اگر مطالعه فرمودید قانع نشدید باز در خدمت شما خواهم بود:امامت در کودکی http://askdin.com/node/2629   عصمت پیامبر و بهشت ؟ http://askdin.com/node/2629    
شعیب said in با سلام خدمت شما دوست گرامی
با سلام خدمت شما دوست گرامی این که فرمودید در سوابق سایت در مورد سوال شما پاسخی یافت نکردید باید عرض کنم دو تاپیکی که قبلا پاسخگویی شده بوده است دقیقا درباره سوال شماست که در زیر به شما ارجاع می شود اگر مطالعه فرمودید قانع نشدید باز در خدمت شما خواهم بود:امامت در کودکی http://askdin.com/node/2629   عصمت پیامبر و بهشت ؟ http://askdin.com/node/2629    
سلام از بنده ، از حضورتان شرمنده ام که جهلم موجب زحمت میشود اگر اجازه دهید پرسش را روشن تر مطرح میکنم اگر مطالعه ی فرمایشات سابق را کافی دانستید اطاعت امر میکنم. انتخاب پیامبران در سنین بزرگسالی ایجاد ابهام نمیکند اما ارتکاب گناه در اطفال و نوجوانان پس از بلوغ بالقوه وجود دارد و ممکن است در شرایط خاص و با وسوسه شیطان مرتکب گناه شوند سوال این است : یک طفل یا یک نوجوان در صورت مشاهده ی فرشتگان خداوند به یقین اعلا میرسد و مسلم است که رغبت و شجاعت انجام فعل گناه نخواهد داشت و این امر میتواند در زندگی هر طفل صادق باشد آیا چنین گزینشی را میتوان نوعی امتیاز دانست که خدا به آنکه خود میداند اعطا میکند ؟ ممنون از لطف و زحمات .  
با سلام خدمت شما دوست گرامی از این که پاسخگوی سوال شما هستیم بسیار خرسندیم انشا الله که بتوانیم در نیل به جواب صحیح همراه شما باشیم. مطلب اول این است که اینگونه نیست که مشاهده فرشتگان و حتی مورد لطف خاص الهی واقع شدن به تنهایی باعث شود که فرد گناه نکند نمونه بارز و پر تکرار در قرآن؛ "شیطان" است شیطان از گروه جنیان است ولی در این که مختار است و کارهای خود را از روی اختیار انجام می دهد شبیه انسان است شیطان کسی است که در تقرب الهی تا آنجا بالا رفت که شد امام جماعت ملائکه . او نه تنها ملائکه را دید بلکه در درگاه قرب الهی ساکن شد و در صف فرشتگان قرار گرفت. اما این دیدن ها و دانستن ها نتوانست او را از ارتکاب معصیت نجات دهد . و کار او در عصیان به جایی رسید که به خطاب مستقیم خدا و امر الهی را رد کرد و به آدم سجده نکرد و آنگاه گستاخانه به خدا گفت "تو مرا اغوا کردی"!!!رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي (حجر:39) پس صرف دانستن و دیدن باعث عصمت نمی شود بلکه این فرد مختار است که با علم و اراده عمل می کند و اختیار عامل بسیار مهمی است و همین اختیار است که باعث می شود معصوم نسبت به دیگران مزیت و برتری داشته باشد و الا اگر قرار بود صرف دیدن ملائکه فرد را مجبور به ترک معصیت کند که اصلا هیچ امتیازی برای معصوم نبود.   ادامه دارد...
ادامه ... موارد دیگر هم در قرآن آمده که فرد با این که حقایق را در عالم به عینه مشاهده می کرده و به مراتب بالای قرب رسیده به یک دفعه مسیر دیگری را بر می گزیند نمونه آن بلعم باعورا است . بلعم باعورا کیست او عالمی در زمان موسی است که از نوادگان حضرت لوط پیامبر الهی بوده . او بر اثر عبادت و علم وافری که داشت قادر به پیشگویی احوال مردم و اوضاع جامعه بود و مردم برای مهمات امور خود به او مراجعه می کردند و با دعای او کارها سامان می یافت تا آنجا که در تورات نام او به عنوان عالمی موحد و مستجاب الدعوه آمده است. اما این عالم مقرب درگاه الهی با اختیار و عملکرد خود کارش به جایی رسید که قرآن داستان او را اینگونه بیان می کند : «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین• ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون» او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له می‌زند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پست‌ترین موجود در پست‌ترین حال آن تشبیه شده است. پس دانستن و دیدن امور غیبی باعث عصمت نمی شود بلکه این عصمت به قدرت اراده و خواست اولیای الهی بستگی دارد. نمونه دیگر از کسانی که ملائکه را دیدند ولی سر پیچی کردند "سامری " است او باعث گمراهی بنی اسرائل شد و گوساله ای را به عنوان خدا به آنها معرفی کرد و آنها پذیرفتند این گوساله از طلا بود ولی صدای عجیبی از او بیرون می آمد که مردم ساده لوح گمان کردند که خدا در این گوساله است و شروع به پرستش آن کردند . زمانی که حضرت موسی(ع) به نقش سامری در گوساله‌پرستی یهود پی برد و علت را از او جویا شد سامری چنین جواب داد: «بَصُرْتُ بِما لَمْ یبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی؛ من چیزی دیدم که آنها ندیدند من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین نفس من این کار را در نظرم جلوه داد». این آیه با وجود ابهاماتی که دارد؛ محل روایات و نقل‌های مختلف شده و حجم بسیاری را در بر گرفته است که برخی از این نقل‌ها درباره گرفتن خاک زیر پای جبرئیل توسط سامری است. پس سامری جبرئیل را دید و باز سرپیچی کرد . بنابر این نمی توان گفت که صرف دیدن ملک الهی باعث عصمت می شود بلکه آنچه موجب عصمت می شود شناخت همراه با اراده راسخ بر فعل خیر و ترک معصیت است.  
شعیب said in ادامه ...
ادامه ... موارد دیگر هم در قرآن آمده که فرد با این که حقایق را در عالم به عینه مشاهده می کرده و به مراتب بالای قرب رسیده به یک دفعه مسیر دیگری را بر می گزیند نمونه آن بلعم باعورا است . بلعم باعورا کیست او عالمی در زمان موسی است که از نوادگان حضرت لوط پیامبر الهی بوده . او بر اثر عبادت و علم وافری که داشت قادر به پیشگویی احوال مردم و اوضاع جامعه بود و مردم برای مهمات امور خود به او مراجعه می کردند و با دعای او کارها سامان می یافت تا آنجا که در تورات نام او به عنوان عالمی موحد و مستجاب الدعوه آمده است. اما این عالم مقرب درگاه الهی با اختیار و عملکرد خود کارش به جایی رسید که قرآن داستان او را اینگونه بیان می کند : «واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین• ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون» او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له می‌زند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پست‌ترین موجود در پست‌ترین حال آن تشبیه شده است. پس دانستن و دیدن امور غیبی باعث عصمت نمی شود بلکه این عصمت به قدرت اراده و خواست اولیای الهی بستگی دارد. نمونه دیگر از کسانی که ملائکه را دیدند ولی سر پیچی کردند "سامری " است او باعث گمراهی بنی اسرائل شد و گوساله ای را به عنوان خدا به آنها معرفی کرد و آنها پذیرفتند این گوساله از طلا بود ولی صدای عجیبی از او بیرون می آمد که مردم ساده لوح گمان کردند که خدا در این گوساله است و شروع به پرستش آن کردند . زمانی که حضرت موسی(ع) به نقش سامری در گوساله‌پرستی یهود پی برد و علت را از او جویا شد سامری چنین جواب داد: «بَصُرْتُ بِما لَمْ یبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُها وَ كَذلِكَ سَوَّلَتْ لی نَفْسی؛ من چیزی دیدم که آنها ندیدند من قسمتی از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین نفس من این کار را در نظرم جلوه داد». این آیه با وجود ابهاماتی که دارد؛ محل روایات و نقل‌های مختلف شده و حجم بسیاری را در بر گرفته است که برخی از این نقل‌ها درباره گرفتن خاک زیر پای جبرئیل توسط سامری است. پس سامری جبرئیل را دید و باز سرپیچی کرد . بنابر این نمی توان گفت که صرف دیدن ملک الهی باعث عصمت می شود بلکه آنچه موجب عصمت می شود شناخت همراه با اراده راسخ بر فعل خیر و ترک معصیت است.  
با سلام و ارادت ، ممنون از وقتی که صرف راهنمایی میفرمایید ، البته در مورد مقایسه شیطان و انسان از آنجا که شیطان از آتش و انسان از خاک آفریده شده اند و شیطان از زمان خلقت در محضر الهی بوده و او را درک کرده است دارای هیچ وجه تشابهی نیستند که بتوان آنها را با یک میزان سنجید ضمن اینکه احساسات حاکم بر انسانها که اسباب گناه هستند شاید در شیطان وجود نداشته باشد اجازه بفرمایید این قیاس را نپذیرم در مورد مثال هایی که فرمودید فرق است بین انسانی که به دلایلی اجازه کشف برخی حقایق را کسب میکند با ابلاغ خبر برگزیده شدن به مقام رسالت به یک طفل . لطفا اشتباه مرا تصحیح کنید که عرض میکنم انتخاب مثلا حضرت عیسی در طفولیت برای امر رسالت حامل این معناست که تمام اطفال هم عصر ایشان اگر عهده دار امر رسالت میشدند قطعا در مقطعی مرتکب گناه میشدند آیا این معنا صحیح است اگر پاسخ مثبت است چنین امری ممکن است ؟ ممنون  
با سلام و ارادت ، ممنون از وقتی که صرف راهنمایی میفرمایید ، البته در مورد مقایسه شیطان و انسان از آنجا که شیطان از آتش و انسان از خاک آفریده شده اند و شیطان از زمان خلقت در محضر الهی بوده و او را درک کرده است دارای هیچ وجه تشابهی نیستند که بتوان آنها را با یک میزان سنجیدضمن اینکه احساسات حاکم بر انسانها که اسباب گناه هستند شاید در شیطان وجود نداشته باشد
با سلام و تشکر از ابراز لطف شما چند نکته درباره شیطان و مقایسه ای که انجام شد: اولا اینگونه نبود که شیطان از همان ابتدا در محضر قرب الهی باشد بلکه مانند همه اجنه دیگر آفریده شد و و سپس با تلاش و کوشش مراتب قرب را طی کرد تا به آنجایگاه رسید به تعبیر امام على(ع): ابلیس شش هزار سال عبادت کرد که معلوم نیست به شمار سال‌هاى دنیایى است یا اخروى (که هر روز آن خود هزار سال است). ثانیا: مقایسه انسان و شیطان(جن) از وجه اختیار داری و تکلیف مندی شان است و خلقت از خاک و یا آتش  خللی به تشبیه ما وارد نمی کند. «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» پس چه انس و چه جن بر اساس این اختیار عمل می کند و اگر قرار بود علم و تعین علمی یک مطلب موجب جبر در آن شود برای شیطان می شد. ثالثا: این که قرآن می فرماید جن و انس دارای تکلیف هستند و در قبال همین انجام تکلیف به بهشت می روند و یا به جهت عدم عبادت و گناه به جهنم می روند نشان می دهد تمام ابزاری که در انسان جهت تکلیف هست در اجنه هم هست کشش های متضاد ، عقل و هوی، وسوسه گران بیرونی و پیامبران و ائمه بیرونی «و لقد ذرءنا لجهنم کثیراً من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها» یعنی بسیاری از جن و انس را برای جهنم آفریده ایم زیرا که دل هایی دارند که با آن نمی فهمند و چشم هایی دارند که نمی بینند  گوش هایی دارند که نمی شنوند و در آیه دیگر فرمود: «و تمت کلمة ربک لاملاَن جهنم من الجنّة و الناس اجمعین» «و لکن حق القول منی لاملاَن جهنم من الجنة و الناس اجمعین»    
در مورد مثال هایی که فرمودید فرق است بین انسانی که به دلایلی اجازه کشف برخی حقایق را کسب میکند با ابلاغ خبر برگزیده شدن به مقام رسالت به یک طفل . لطفا اشتباه مرا تصحیح کنید که عرض میکنم انتخاب مثلا حضرت عیسی در طفولیت برای امر رسالت حامل این معناست که تمام اطفال هم عصر ایشان اگر عهده دار امر رسالت میشدند قطعا در مقطعی مرتکب گناه میشدند آیا این معنا صحیح است اگر پاسخ مثبت است چنین امری ممکن است ؟ ممنون
آنچه در پست اولیه عرض شد جهت این مطلب بود که هر علمی منشا عمل نیست بسیاری از علم ها هستند که منجر به عمل نمی شوند این که انسان علم پیدا کند(حتی یقین) که فلان کار ضرر دارد موجب نمی شود که فرد حتما آن کار را انجام دهد یک بحث مهم در بین علما هست رابطه علم و عمل.  که در بالا عرض شد که خیلی از افرادی بوده اند که علم داشته اند ولی این علم آنها منجر به عمل نشده است. اما این که در کودکی به برخی از پیامبران و ائمه خبر رسالت و امامت می دهند از باب علم الهی به عملکرد آنها است و این نیز باعث جبر در عمل و یا ملزم بودن فرد مذکور به اعمالی نیست . بلکه از باب نشانه است . مثالی می زنم: منجمی با علم به احوال و اوضاع فلکی پیشبینی می کند در سال فلان ، روز فلان ساعت و دقیقه فلان خسوف رخ می دهد . و این قضیه رخ می دهد . این از علم منجم به اوضاع فلکی! آیا علم خدا به اوضاع بندگانش کمتر از این است ! هرگز. شاید این اشکال به نظرتان بیاید فرق است بین اوضاع فلکی و انسان مختار! جواب این است که خدا با علم نافذ خود عملکرد انسان را با جنبه اختیار داری او می بیند و می داند که این فرد در طول عمر خود در مواقع و مواضع مختلف چه عملکردی خواهد داشت! از همین رهگذر ، افرادی را که می داند در یک حد خاصی معصومانه عمل می کنند و از حدود خدا تجاوز نمی کنند را انتخاب می کند و موید به تاییداتی می نماید مثلا به آنها خبر می دهد که تو پیامبر می شودی! یا او را در خانواده پاکی قرار می دهد  و ... این تاییدات و تسدیدات عامل اصلی پاک زیستن آن ولی خدا نیست بلکه کمک کننده به اوست و هر کسی دیگر هم این عملکرد را می داشت خدا این تاییدات و تسدیدات را برای محقق می ساخت. مثالی می زنم: معلم با تجربه ای ، در ماه ابتدایی سال تحصیلی می بیند که یکی از دانش آموزانش با بقیه متفاوت است استعداد فوق العاده و تلاش عالی دارد . این معلم این دانش آموز را مورد توجه بیشتر قرار می دهد کلاس فرق برنامه برای او می گذارد تکالیف سطح بالا تری می دهد توقعش هم از او بیشتر می شود تا جایی که او را معلم برخی از بچه های ضعیف تر قرار می دهد و ... .  کسی نمی تواد بگوید من هم اگر این قدر مورد توجه معلم بودم فلان و چنان !!
شعیب said in در مورد مثال هایی که فرمودید
مثالی می زنم: معلم با تجربه ای ، در ماه ابتدایی سال تحصیلی می بیند که یکی از دانش آموزانش با بقیه متفاوت است استعداد فوق العاده و تلاش عالی دارد . این معلم این دانش آموز را مورد توجه بیشتر قرار می دهد کلاس فرق برنامه برای او می گذارد تکالیف سطح بالا تری می دهد توقعش هم از او بیشتر می شود تا جایی که او را معلم برخی از بچه های ضعیف تر قرار می دهد و ... .  کسی نمی تواد بگوید من هم اگر این قدر مورد توجه معلم بودم فلان و چنان !!
با ارادت ، اقتضای شاگردی پذیرش کلام استاد است اما اجازه دهید از باب آموختن بیشتر عرض کنم مثال آخری که فرمودید اسباب تمرکز بر آنچه مورد سوال است فراهم آورد به درستی فرمودید معلم در میان شاگردان یکی را متفاوت تر و کوشاتر از سایرین می بیند و به او توجه خاص نشان میدهد اما یک طفل نوزاد که علی القاعده هنوز درک درستی از دنیایی که به آن پای گذاشته است ندارد چه تفاوت محسوس و شاخصی نسبت به سایر اطفال دارد که مورد لطف قرار بگیرد آیا در شرایط برابر و بدون اعطای امتیاز ویژه میتوان تفاوتی بین دو نوزاد از حیث غلبه بر نفس قایل شد مگر آنکه بپذیریم دلیل این رجحان و انتخاب اعمالی است که نوزاد در طول عمر خود مرتکب میشود و چون خداوند به آن آگاه است به یک نوزاد قدرت تکلم در طفولیت را میدهد و او را برمیگزیند و سایر اطفال هم عصر را بدلیل ارتکاب گناه در آینده ای که هنوز نیامده از فهرست منتخبین خارج میکند بنظر میاید یا باید چنین معنایی را بپذیریم که آنگاه با یک پازل از قبل چیده شده مواجه میشویم یا حضرتعالی لطف کنید و راهنمایی بفرمایید بسیار ممنونم .  
با سلام
اما یک طفل نوزاد که علی القاعده هنوز درک درستی از دنیایی که به آن پای گذاشته است ندارد چه تفاوت محسوس و شاخصی نسبت به سایر اطفال دارد که مورد لطف قرار بگیرد آیا در شرایط برابر و بدون اعطای امتیاز ویژه میتوان تفاوتی بین دو نوزاد از حیث غلبه بر نفس قایل شد مگر آنکه بپذیریم دلیل این رجحان و انتخاب اعمالی است که نوزاد در طول عمر خود مرتکب میشود و چون خداوند به آن آگاه است به یک نوزاد قدرت تکلم در طفولیت را میدهد و او را برمیگزیند و سایر اطفال هم عصر را بدلیل ارتکاب گناه در آینده ای که هنوز نیامده از فهرست منتخبین خارج میکند بنظر میاید یا باید چنین معنایی را بپذیریم که آنگاه با یک پازل از قبل چیده شده مواجه میشویم یا حضرتعالی لطف کنید و راهنمایی بفرمایید بسیار ممنونم .
تفاوت علم خدا و علم معلم در این است که معلم با علم ناقص خود باید چند نشانه از پدیده ببیند تا آینده اش را حدث بزند اما خدا علمش علی الاطلاق و تام است و آنچه را واقع نشده می داند «هم قصه نانموده دانی, هم نامه نانوشته خوانی»  به این علم الهی علم قبل از ایجاد می گویند البته باید توجه داشت که این علم خدا موجب جبر بر آن عمل نمی شود بلکه سنخ علم و عمل جداست همان طور که علم معلم سبب جبر دانش آموز نمیشود . خدای تعالی می داند که کدام یک از بندگانش در زندگی دنیوی بهترین عمل کرد را دارد او را قبل از آفرینش بر می گزیند شرایط هدایتش را هموار و موانعش را بر طرف می کند تا این عمل کرد اختیاری او تام و تمام شود و به عنوان مربی بقیه بشر مطرح گردد این مطلبی است که در ابتدای دعای ندبه آمده است: «اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت‏] لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم‏] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك» (1) خدایا از آن چه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است كسانی كه برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی كه برای ایشان نعمت های فراوان و پایدار كه نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینكه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط كردی(مجبور كردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق كردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشكار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی.   امام صادق (عليه السلام) فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ اختار من ولد آدم اناساً طهر ميلادهم و طيب ابدانهم و حفظهم فى اصلاب الرّجال و ارحام النّساء؛ اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكى فروع آدم. فعل ذلك لا لامر استحقوه من اللّه عزّ و جلّ و لكن علم اللّه منهم حين ذرأهم انهم يطيعونه و يعبدونه و لايشركون به شيئاً. فهم بالطاعة نالوا من اللّه الكرامة و المنزلة الرّفيعة عنده و هولاء الّذين لهم الشّرف و الفضل و الحب» ؛ «خداوند عزّوجلّ از فرزندان آدم كسانى را برگزيد، ولادت آن‌ها را پاک گردانيد، بدن‌هاى آنها را خوش‌بو ـ بهترين بدن‌ها ـ قرار داد و آن‌ها را در پشت‌هاى مردان و رحم‌هاى زنان نگاه داشت. از ميان اين گروه (برگزيده و معصوم) انبيا و پيامبران را خارج كرد. آن‌ها پاک‌ترين فرزندان آدم هستند. اين امر نه به واسطه اين بود كه خدا آن‌ها را ـ بدون دليل و گزافى ـ استحقاق داده بود؛ بلكه خدا از آغاز آفرينش مى‌دانست آن‌ها فرمان‌بردار اويند و او را پرستش مى‌كنند و به خدا شريك نمى‌ورزند. پس آن‌ها با فرمان‌بردارى به كرامت الهى رسيده‌اند و اين جايگاه والا را نزد او كسب كرده‌اند. آنان به حق داراى شرافت و فضيلت و دوستى هستند»   پس اینگونه نیست که خدا گتره و بر اساس صدفه یکی را ولی خود و دیگری را دشمن خود قرار دهد بلکه این انسان ها هستند که در دنیا عملکرد های متفاوت دارند و خدا به آنها علم دارد و برای هدایت عموم انسان ها برخی که بهتر عمل می کنند را بر می گزیند
شعیب said in با سلام
تفاوت علم خدا و علم معلم در این است که معلم با علم ناقص خود باید چند نشانه از پدیده ببیند تا آینده اش را حدث بزند اما خدا علمش علی الاطلاق و تام است و آنچه را واقع نشده می داند «هم قصه نانموده دانی, هم نامه نانوشته خوانی»  به این علم الهی علم قبل از ایجاد می گویند البته باید توجه داشت که این علم خدا موجب جبر بر آن عمل نمی شود بلکه سنخ علم و عمل جداست همان طور که علم معلم سبب جبر دانش آموز نمیشود . خدای تعالی می داند که کدام یک از بندگانش در زندگی دنیوی بهترین عمل کرد را دارد او را قبل از آفرینش بر می گزیند شرایط هدایتش را هموار و موانعش را بر طرف می کند تا این عمل کرد اختیاری او تام و تمام شود و به عنوان مربی بقیه بشر مطرح گردد این مطلبی است که در ابتدای دعای ندبه آمده است: «اللهم لك الحمد على ما جرى به قضاؤك فی أوليائك الذين استخلصتهم لنفسك و دينك إذا اخترت لهم جزيل ما عندك من النعيم المقيم الذی لا زوال له و لا اضمحلال بعد أن شرطت عليهم الزهد فی درجات هذه الدنيا الدنية و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك ذلك و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قربتهم و قدمت [و قدرت‏] لهم الذكر العلی و الثناء الجلی و أهبطت عليهم ملائكتك و أكرمتهم [كرمتهم‏] بوحيك و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذرائع [الذريعة] إليك و الوسيلة إلى رضوانك» (1) خدایا از آن چه تدبیر تو در مورد دوستانت جاری است كسانی كه برای خود و دین خود برگزیدی سپاس از آن توست زمانی كه برای ایشان نعمت های فراوان و پایدار كه نابودی برایشان نیست برگزیدی بعد از اینكه بی میلی به دنیا را در مقامات این دنیای پست و به طلا و زیور آن برایشان شرط كردی(مجبور كردی) و آنان نیز به آن متعهد شدند و به پیمان داری ایشان آگاه گشتی و آنان را تصدیق كردی و برایشان یاد و نامی بلند و ستایش آشكار و والا قرار دادی و فرشتگانت را بر ایشان فرود آوردی و با وحی خود گرامیشان داشتی و با علم خود یاریشان نمودی و ایشان را وسیله به سوی خود و خشنودیت قرار دادی.   امام صادق (عليه السلام) فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ اختار من ولد آدم اناساً طهر ميلادهم و طيب ابدانهم و حفظهم فى اصلاب الرّجال و ارحام النّساء؛ اخرج منهم الانبياء و الرسل، فهم ازكى فروع آدم. فعل ذلك لا لامر استحقوه من اللّه عزّ و جلّ و لكن علم اللّه منهم حين ذرأهم انهم يطيعونه و يعبدونه و لايشركون به شيئاً. فهم بالطاعة نالوا من اللّه الكرامة و المنزلة الرّفيعة عنده و هولاء الّذين لهم الشّرف و الفضل و الحب» ؛ «خداوند عزّوجلّ از فرزندان آدم كسانى را برگزيد، ولادت آن‌ها را پاک گردانيد، بدن‌هاى آنها را خوش‌بو ـ بهترين بدن‌ها ـ قرار داد و آن‌ها را در پشت‌هاى مردان و رحم‌هاى زنان نگاه داشت. از ميان اين گروه (برگزيده و معصوم) انبيا و پيامبران را خارج كرد. آن‌ها پاک‌ترين فرزندان آدم هستند. اين امر نه به واسطه اين بود كه خدا آن‌ها را ـ بدون دليل و گزافى ـ استحقاق داده بود؛ بلكه خدا از آغاز آفرينش مى‌دانست آن‌ها فرمان‌بردار اويند و او را پرستش مى‌كنند و به خدا شريك نمى‌ورزند. پس آن‌ها با فرمان‌بردارى به كرامت الهى رسيده‌اند و اين جايگاه والا را نزد او كسب كرده‌اند. آنان به حق داراى شرافت و فضيلت و دوستى هستند»   پس اینگونه نیست که خدا گتره و بر اساس صدفه یکی را ولی خود و دیگری را دشمن خود قرار دهد بلکه این انسان ها هستند که در دنیا عملکرد های متفاوت دارند و خدا به آنها علم دارد و برای هدایت عموم انسان ها برخی که بهتر عمل می کنند را بر می گزیند
ارادت ، آنچه فرمودید موید علت انتخاب است و تردیدی در آن راه ندارد در موضوع جبر و اختیار هم مختار بودن انسان در انجام فعل روشن است ابهام اینجاست که بر اساس آنچه فرمودید باید قبول کنیم در مقطعی که پیامبری برای امر رسالت انتخاب شده است تمام انسانهای هم عصر حتما تاکید میکنم قطعا حتی پس از انتخاب توسط خداوند مرتکب فعل گناه میشدند بهمین دلیل از فهرست خارج شده اند در حالیکه مطابق فرموده شما خداوند پیامبران را در انجام ماموریت که مسلما بخشی از آن پرهیز از گناه میباشد یاری میکند ساده تر بگویم چگونه میتوان به یک انسان اثبات کرد که حتما اگر در شرایطی که پیش نیامده و بر اساس اختیار تجربه نکرده قرار میگرفت مرتکب گناه میشد شما علم خداوند را مطرح میکنید من جنبه اثباتی این علم را میخواهم مگر اینکه بگوییم چون خداوند میگوید باید پذیرفت آیا انسانی که این استدلال را بپذیرد ممکن است با خطاب قرار گرفتن از سوی خداوند باز هم مرتکب گناه شود ؟ امیدوارم منظورم را رسانده باشم ممنون  
شعیب said in با سلام
پس اینگونه نیست که خدا گتره و بر اساس صدفه یکی را ولی خود و دیگری را دشمن خود قرار دهد بلکه این انسان ها هستند که در دنیا عملکرد های متفاوت دارند و خدا به آنها علم دارد و برای هدایت عموم انسان ها برخی که بهتر عمل می کنند را بر می گزیند
ارادت ، کلام شما حامل این معناست که پیامبران امکان دو بار زندگی در دنیا را تجربه میکنند و چون در زندگی اول حایز ملاک های مورد نظر میشوند به پیامبری برگزیده میشوند تا در زندگی دوم مردم را هدایت نمایند استناد به علم الهی و حجت قرار دادن آن جنبه ثبوتی ندارد و صرفا از این بعد که خداوند قادر است و عالم است و خطا در او راه ندارد قابل پذیرش میگردد اگر انسانی به چنان درجه ای از ایمان برسد که این صفات خدا را بپذیرد بعید میدانم اگر مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گیرد باز هم مرتکب فعل حرام شود مقایسه انسان و شیطان هم گرچه علی الحده است ولی نمیتوان عمل یک وجود را به اعمال کل موجودات بسط داد شیطان شیطان است یک انسان یک انسان است با اختیار به انجام فعل بر اساس کدام دلیل میتوان عمل یکی را به مثابه کل دانست ضمن اینکه در شرح زندگی برخی پیامبران انجام معصیت دیده میشود که با فرمایش شما در تضاد است ممنون .    
شعیب said in با سلام
تا این عمل کرد اختیاری او تام و تمام شود
ارادت ، استاد بنظر میرسد اعمال انسان تابع شرایط حاکم بر زمان و مکان است و نمیتوان آنرا مانند اعداد ریاضیات تعریف نمود و مثلا سیئات را اعداد منفی و حسنات را اعداد مثبت خواند و سپس اعمال همه ی انسانها را یا این دانست یا آن و بر همین اساس کلیه عوامل موثر بر انجام یا ترک فعل را نادیده گرفت . اهمیت مجموعه عوامل تاثیرگذار بر انتخاب های انسان بحدی است که انجام یک فعل مشابه توسط چند نفر را نمیتوان قطعا مشمول پاداش یا عتاب علی السویه دانست . با این توضیح تا دو انسان از هر حیث در شرایط کاملا برابر قرار نگیرند سنجش اعمال آنها با یک میزان عادلانه نیست البته این شرایط باید از بدو تولد یکسان و متعادل باشد . حال اگر کسی ادعا کند چنانچه تمام شرایط و امکانات و کسورات حاکم بر زندگی مثلا امیرکبیر از کودکی برای من فراهم میشد تبدیل به امیرکبیر ثانی میشدم آیا هیچ مبنای عقلانی برای رد این ادعا وجود دارد ؟ ظاهرا تنها راه (بر فرض امکان) فراهم نمودن شرایط برابر است تا صحت یا بطلان چنین ادعایی روشن شود ممنونم .  
شعیب said in با سلام
خدای تعالی می داند که کدام یک از بندگانش در زندگی دنیوی بهترین عمل کرد را دارد او را قبل از آفرینش بر می گزیند شرایط هدایتش را هموار و موانعش را بر طرف می کند
ارادت ، از کلام شما میتوان نتیجه گرفت که علم بی انتهای خداوند بر هر مکان و زمانی احاطه دارد و از اعمالی که قرار است انسانهای متولد نشده بر اساس اختیار در زندگی آینده خود مرتکب شوند کاملا آگاه است و با همین معیار بندگانی که بهترین عملکرد را در زندگی آینده خود خواهند داشت برای هدایت مردم انتخاب میکند و وظیفه ما بعنوان انسانهای مومن ایمان و اعتقاد و اعتماد به علم بیکران الهی و تسلیم در برابر اراده و خواست پروردگار است . با پذیرش بی قید و شرط این معنا سوالی مطرح میگردد اگر انسانها موظفند چنین معادله ای را که برخاسته از علم و دانایی بلا نظیر خداوند است بپذیرند دیگر چه نیازی به حضور انسان در زمین و طی شدن سالهای عمر و انجام فعل صواب و خطا برای محاسبه اعمال است خداوند به انسانها بر اساس آنچه که در صورت حضور در زمین مرتکب میشدند پاداش اعطا مینمود و ما موظف به قبول نتیجه این داوری بر اساس علم و آگاهی خداوند بودیم همانطور که مطابق با استدلال جنابعالی هم اکنون چنین وظیفه ای داریم ممنونم .    
ارادت ، آنچه فرمودید موید علت انتخاب است و تردیدی در آن راه ندارد در موضوع جبر و اختیار هم مختار بودن انسان در انجام فعل روشن است ابهام اینجاست که بر اساس آنچه فرمودید باید قبول کنیم در مقطعی که پیامبری برای امر رسالت انتخاب شده است تمام انسانهای هم عصر حتما تاکید میکنم قطعا حتی پس از انتخاب توسط خداوند مرتکب فعل گناه میشدند بهمین دلیل از فهرست خارج شده اند در حالیکه مطابق فرموده شما خداوند پیامبران را در انجام ماموریت که مسلما بخشی از آن پرهیز از گناه میباشد یاری میکند ساده تر بگویم چگونه میتوان به یک انسان اثبات کرد که حتما اگر در شرایطی که پیش نیامده و بر اساس اختیار تجربه نکرده قرار میگرفت مرتکب گناه میشد شما علم خداوند را مطرح میکنید من جنبه اثباتی این علم را میخواهم مگر اینکه بگوییم چون خداوند میگوید باید پذیرفت آیا انسانی که این استدلال را بپذیرد ممکن است با خطاب قرار گرفتن از سوی خداوند باز هم مرتکب گناه شود ؟ امیدوارم منظورم را رسانده باشم ممنون
با سلام  خدا همه انسان ها را در ترک کناه یاری می کند و این مخصوص پیامبران نیست وعده و وعید های الهی ، تاییدات عقلی و ... همه و همه یاری های خدا به انسان ها برای ترک گناه است و در این میان برخی از این تاییدات و و کمک ها استفاده کرده و گناه را ترک می کنند پی اینگونه نیست که این تاییدات و تسدیدات آنها را به جبر بکشاند و کاملا اختیاری گناه را ترک می کنند و همان طور که برای دیگران زمینه گناه پیدا می شود برای آنها هم پیدا می شود قرآن یک نمونه از بین پیامبران را مثال می زند حضرت یوسف!! به راستی هر کس در این موقعیت قرار می گرفت گناه می کرد ولی یوسف عفت ورزید و از تاییدات و تسدیدات الهی استفاده کرد و گناه نکرد. و این گونه نبوده که همه افراد در زمان پیامبران به گناه آلوده شوند بلکه برخی از افراد تا درجه های بالای تقوا رفته و تقوا ورزیده اند. پس صحنه امتحان برای همه انسان ها هم معصوم و هم غیر معصوم باز است و حتی امتحان معصومین سخت تر و بیشتر بوده و به نسبت عمل بزرگ تری هم داشته اند و این خداست که می داند در این صحنه دنیا چه کسانی بهترین عملکرد را دارند تا آنها را برای هدایت بندگان خود برگزیند.
ارادت ، کلام شما حامل این معناست که پیامبران امکان دو بار زندگی در دنیا را تجربه میکنند
خیر این معنا صحیح نیست بلکه خدا علم دارد که افراد در یک صحنه مساوی چه عملکردی خواهند داشت 
استناد به علم الهی و حجت قرار دادن آن جنبه ثبوتی ندارد و صرفا از این بعد که خداوند قادر است و عالم است و خطا در او راه ندارد قابل پذیرش میگردد
ما نیز به دنبال مقام اثبات هستیم نه ثبوت . مقام واقع چیزی نیست که با بحث های علمی به دست آید فقط ما می توانیم گزارشی از واقع را ارائه دهیم .
اگر انسانی به چنان درجه ای از ایمان برسد که این صفات خدا را بپذیرد بعید میدانم اگر مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گیرد باز هم مرتکب فعل حرام شود  
ربط این کلام شما را نفهمیدم ، انسان باید ایمان خود را تقویت کند تا صفات کمال الهی را درک کند و در زندگی خود به منصه ظهور برساند
مقایسه انسان و شیطان هم گرچه علی الحده است ولی نمیتوان عمل یک وجود را به اعمال کل موجودات بسط داد شیطان شیطان است یک انسان یک انسان است با اختیار به انجام فعل بر اساس کدام دلیل میتوان عمل یکی را به مثابه کل دانست
قبلا هم توضیح داده شد که شیطان از آن جهت مثال زده شد  که از بعد اختیار داری با انسان اشتراک دارد و شیطان به عنوان یک نمونه نقض قاعده کلی شما آورده شد و برای نفی کلیت یک کل ، یک مورد نقض هم کافی است.
ضمن اینکه در شرح زندگی برخی پیامبران انجام معصیت دیده میشود که با فرمایش شما در تضاد است ممنون .
درمورد معصیت پیامبران ، بحث مفصل است و در جای خود ثابت شده است که پیامبران گناه و معصیت نمی کردند بلکه آنچه به آنها نسبت داده شده ترک اولی است .(در تاپیک جداگانه باید بحث کرد)
ارادت ، استاد بنظر میرسد اعمال انسان تابع شرایط حاکم بر زمان و مکان است و نمیتوان آنرا مانند اعداد ریاضیات تعریف نمود و مثلا سیئات را اعداد منفی و حسنات را اعداد مثبت خواند و سپس اعمال همه ی انسانها را یا این دانست یا آن و بر همین اساس کلیه عوامل موثر بر انجام یا ترک فعل را نادیده گرفت . اهمیت مجموعه عوامل تاثیرگذار بر انتخاب های انسان بحدی است که انجام یک فعل مشابه توسط چند نفر را نمیتوان قطعا مشمول پاداش یا عتاب علی السویه دانست . با این توضیح تا دو انسان از هر حیث در شرایط کاملا برابر قرار نگیرند سنجش اعمال آنها با یک میزان عادلانه نیست البته این شرایط باید از بدو تولد یکسان و متعادل باشد . حال اگر کسی ادعا کند چنانچه تمام شرایط و امکانات و کسورات حاکم بر زندگی مثلا امیرکبیر از کودکی برای من فراهم میشد تبدیل به امیرکبیر ثانی میشدم آیا هیچ مبنای عقلانی برای رد این ادعا وجود دارد ؟ ظاهرا تنها راه (بر فرض امکان) فراهم نمودن شرایط برابر است تا صحت یا بطلان چنین ادعایی روشن شود ممنونم .
بله حرف شما را در این که عمل تابع شرایط است فی الجمله قبول دارم اما این سخن بالجمله نیست یعنی شرایط و محیط و وراثت و ... تاثیر در عمل دارند اما این تاثیر علت تامه نیست و به نحو اقتضا است و خدا در نهایت همه این عوامل تاثیر گذار در عمل را برا ینتیجه سنجی لحاظ می کند قرآن می فرماید «ان لیس للانسان الا ما سعی» مهم سعی و تلاش در بستر داشته هاست.   و این خداست که همه این عوامل را در عدل جزایی خود به حساب می آورد  
شعیب said in ارادت ، آنچه فرمودید موید علت
با سلام  خدا همه انسان ها را در ترک کناه یاری می کند و این مخصوص پیامبران نیست وعده و وعید های الهی ، تاییدات عقلی و ... همه و همه یاری های خدا به انسان ها برای ترک گناه است و در این میان برخی از این تاییدات و و کمک ها استفاده کرده و گناه را ترک می کنند پی اینگونه نیست که این تاییدات و تسدیدات آنها را به جبر بکشاند و کاملا اختیاری گناه را ترک می کنند و همان طور که برای دیگران زمینه گناه پیدا می شود برای آنها هم پیدا می شود قرآن یک نمونه از بین پیامبران را مثال می زند حضرت یوسف!! به راستی هر کس در این موقعیت قرار می گرفت گناه می کرد ولی یوسف عفت ورزید و از تاییدات و تسدیدات الهی استفاده کرد و گناه نکرد. و این گونه نبوده که همه افراد در زمان پیامبران به گناه آلوده شوند بلکه برخی از افراد تا درجه های بالای تقوا رفته و تقوا ورزیده اند. پس صحنه امتحان برای همه انسان ها هم معصوم و هم غیر معصوم باز است و حتی امتحان معصومین سخت تر و بیشتر بوده و به نسبت عمل بزرگ تری هم داشته اند و این خداست که می داند در این صحنه دنیا چه کسانی بهترین عملکرد را دارند تا آنها را برای هدایت بندگان خود برگزیند.
سلام استاد ، استدلال شما را درک نمیکنم حتما از جهل من است اگر به شاگردی بگوییم تو با هر شرایط در امتحان حتما و بلاشک و قطعا نمره بیست خواهی گرفت آیا در ادامه میتوانیم به این شاگرد توصیه کنیم برو و درس بخوان و خودت را برای امتحان آماده کن این دو گزاره ناقض هم هستند امتحان زمانی معنا دارد که نتیجه آزمون از قبل مشخص نشده باشد چطور ممکن است انسانی را که انجام گناه از جانب او ممکن نیست آزمود اگر شما بفرمایید این امتیاز یا امکان یا توفیق که انسانی از انجام یا ترک فعل گناه مصونیت پیدا میکند با چه معیار و میزانی از دید اسلام به بندگان اعطا میشود بزرگواری کرده اید دو انسان که هنوز متولد نشده اند چه انجام داده اند و چه ویژگی هایی داشته اند که یکی مصون و دیگری محتمل بدنیا می آیند ممنونم .  
شعیب said in ارادت ، کلام شما حامل این
ارادت ، کلام شما حامل این معناست که پیامبران امکان دو بار زندگی در دنیا را تجربه میکنند
خیر این معنا صحیح نیست بلکه خدا علم دارد که افراد در یک صحنه مساوی چه عملکردی خواهند داشت 
ارادت ، جان کلام همین صحنه مساوی است تا دو انسان در شرایط زمانی و مکانی برابر با تمام الزامات آن قرار نگیرند سنجش اعمال آنها در یک کفه بنظر عادلانه نیست حتی در قوانین دنیوی هم در بررسی ارتکاب جرم شرایط زمانی و مکانی و حالت جسمانی مجرم در صدور حکم لحاظ میشود هر بنده ای پلاک مختص بخود دارد که حامل تمام مقتضیات و شرایط و الزامات موثر در فعل اوست با دو پلاک متفاوت نمیتوان انسانی را همان انسانی دانست که قبلا متولد شده یا متولد خواهد شد مگر هر دو یک نفر باشند در دو زمان ممنونم .  
شعیب said in ارادت ، کلام شما حامل این
استناد به علم الهی و حجت قرار دادن آن جنبه ثبوتی ندارد و صرفا از این بعد که خداوند قادر است و عالم است و خطا در او راه ندارد قابل پذیرش میگردد
ما نیز به دنبال مقام اثبات هستیم نه ثبوت . مقام واقع چیزی نیست که با بحث های علمی به دست آید فقط ما می توانیم گزارشی از واقع را ارائه دهیم .
ارادت ، البته انگیزه شما بسیار با ارزش و محترم است و مشمول پاداش انشااله اما در اصل موضوع تغییر ایجاد نمیکند گزارش ماوقع یا باید توجیه علمی داشته باشد یا توجیه عقلی یا سند معتبر  بیان گرارش بدون امکان دفاع منطقی از مشروح بر عهده تاریخ نگاران است از جمله الزامات اعتقاد به گزارش دفاع از حقانیت آن است ممنونم .  
شعیب said in ارادت ، کلام شما حامل این
اگر انسانی به چنان درجه ای از ایمان برسد که این صفات خدا را بپذیرد بعید میدانم اگر مورد خطاب مستقیم خداوند قرار گیرد باز هم مرتکب فعل حرام شود  
ربط این کلام شما را نفهمیدم ، انسان باید ایمان خود را تقویت کند تا صفات کمال الهی را درک کند و در زندگی خود به منصه ظهور برساند
سرچشمه گناه عدم باور به صفات خداوند است اگر بنده ای به آن درجه از ایمان برسد که این علم خداوند را بی قید و شرط بپذیرد چرا باید وقتی مورد خطاب مستقیم خداوند قرار میگیرد مرتکب گناه شود .
مقایسه انسان و شیطان هم گرچه علی الحده است ولی نمیتوان عمل یک وجود را به اعمال کل موجودات بسط داد شیطان شیطان است یک انسان یک انسان است با اختیار به انجام فعل بر اساس کدام دلیل میتوان عمل یکی را به مثابه کل دانست
قبلا هم توضیح داده شد که شیطان از آن جهت مثال زده شد  که از بعد اختیار داری با انسان اشتراک دارد و شیطان به عنوان یک نمونه نقض قاعده کلی شما آورده شد و برای نفی کلیت یک کل ، یک مورد نقض هم کافی است. [/quote] ارادت ، این قاعده که فرمودید شاید برای نفی کافی باشد ولی اثبات کننده هم نیست چون موجودی مرتکب گناه شده پس بقیه موجودات مشابه هم مرتکب گناه میشوند اثبات نمیشود بلکه فرض محتملی است که وقوع آن قطعا قابل اثبات نیست .ممنونم  
ضمن اینکه در شرح زندگی برخی پیامبران انجام معصیت دیده میشود که با فرمایش شما در تضاد است ممنون .
درمورد معصیت پیامبران ، بحث مفصل است و در جای خود ثابت شده است که پیامبران گناه و معصیت نمی کردند بلکه آنچه به آنها نسبت داده شده ترک اولی است .(در تاپیک جداگانه باید بحث کرد) [/quote] ارادت ، با تغییر نام ماهیت فعل تغییر نمیکند ممنونم .    
سلام استاد ، استدلال شما را درک نمیکنم حتما از جهل من است اگر به شاگردی بگوییم تو با هر شرایط در امتحان حتما و بلاشک و قطعا نمره بیست خواهی گرفت آیا در ادامه میتوانیم به این شاگرد توصیه کنیم برو و درس بخوان و خودت را برای امتحان آماده کن این دو گزاره ناقض هم هستند امتحان زمانی معنا دارد که نتیجه آزمون از قبل مشخص نشده باشد چطور ممکن است انسانی را که انجام گناه از جانب او ممکن نیست آزمود اگر شما بفرمایید این امتیاز یا امکان یا توفیق که انسانی از انجام یا ترک فعل گناه مصونیت پیدا میکند با چه معیار و میزانی از دید اسلام به بندگان اعطا میشود بزرگواری کرده اید دو انسان که هنوز متولد نشده اند چه انجام داده اند و چه ویژگی هایی داشته اند که یکی مصون و دیگری محتمل بدنیا می آیند ممنونم .
با سلام بارها عرض کردم اینگونه نیست که عصمت امکان گناه را در فرد منتفی سازد . اگر اینگونه باشد دیگر چه ارزشی برای اعمال معصوم وجود دادر!!؟ حضرت یوسف را ببنید . آیا امکان گناه نداشت؟ چرا داشت. تلاش کرد گناه نکرد. نفسش او را به سوی گناه می کشاند اما او نرفت حضرت یوسف در مواجهه با صحنه گناه فرمود «ان النفس لامارة بالسوء» پس نه تنها امکان گناه در معصومین منتفی نیست بلکه هر درجه ای که به دست آوردند بر اساس تلاش و تقوای درونی شان است و از آن بالا تر این که امتحانات و ابتلائات اولیای الهی به مراتب سخت تر از افراد عادی است . مثال می زنم : آن دانش آموزی که معلم او را می داند که دانش آمرو خوبی است و شرایط ویژه برای او تعریف کرده امتحان سخت تری هم برای او می گذارد ولی می داند که این دانش آموز آنقدر خوب است که در این شرایط ویژه و سخت هم نمره عالی می گیرد. و او را برای معین خود در امر آموزش دانش آموزان انتخاب می کند و حتی امور آموزش برخی از دانش آموزان را به دست او می سپارد و او را نماینده افکار کلاس  و رابطه بین خود و دانش آموزان دیگر می کند. حال خدا بر اساس چه عملکردی از این اولیای خود در این دنیا آنها را از کودکی بر می گزیند ؟ بر اساس علم خود به عملکرد آینده آنها. خدا علمی دارد به نام علم پیشین . یعنی قبل از عمل. دقیق می داند که افراد در شرایط مختلف چه می کنند حال که می داند این فرد در سخت ترین امتحانات سر بلند بیرون می آید او را بر می گزیند نه این که عمل و امتحان را از او بر دارد خیر . حتی شرایط را برای او سخت تر هم قرار می دهد. و حتی به او هشدار می دهد که مواظب باشد که اشتباه نکند که اگر اشتباه کند رگ گردن او را قطع می کند : «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتین»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما می‌‏بست، ما او را با قدرت می‌‏گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می‌‏کردیم.
ارادت ، جان کلام همین صحنه مساوی است تا دو انسان در شرایط زمانی و مکانی برابر با تمام الزامات آن قرار نگیرند سنجش اعمال آنها در یک کفه بنظر عادلانه نیست حتی در قوانین دنیوی هم در بررسی ارتکاب جرم شرایط زمانی و مکانی و حالت جسمانی مجرم در صدور حکم لحاظ میشود هر بنده ای پلاک مختص بخود دارد که حامل تمام مقتضیات و شرایط و الزامات موثر در فعل اوست با دو پلاک متفاوت نمیتوان انسانی را همان انسانی دانست که قبلا متولد شده یا متولد خواهد شد مگر هر دو یک نفر باشند در دو زمان ممنونم .
عرض کردم خدا علم دارد که افراد در یک شرایط مساوی چه رفتاری دارند و همین باعث انتخاب یکی برای اعمال ولایت اوست. از این گذشته ما روایات متعددی داریم که صحنه ای را ترسیم کرده به نام عالم ذر که در همه انسانها در یک شرایط مساوی امتحان قرار گرقته اند و بعد از اقرار به ربوبیت الهی آنها را به آتشی فرا خواند (امتحان) که برخی به سرعت رفتند (السابقون) و برخی با نگاه به نتیجه عمل سابقون به درون آتش رفتند (اصحاب یمین) و برخی اصلا امر الهی را اطاعت نکردند (اصحاب شمال) البته ما نمی خواهیم به بحث عالم ذر وارد شویم فقط از این باب عرض کردم که خدا یک عالمی با شرایط مساوی ایجاد کرد که همه در آن به صورت مساوی امتحان شوند  
شعیب said in سلام استاد ، استدلال شما را
سلام استاد ، استدلال شما را درک نمیکنم حتما از جهل من است اگر به شاگردی بگوییم تو با هر شرایط در امتحان حتما و بلاشک و قطعا نمره بیست خواهی گرفت آیا در ادامه میتوانیم به این شاگرد توصیه کنیم برو و درس بخوان و خودت را برای امتحان آماده کن این دو گزاره ناقض هم هستند امتحان زمانی معنا دارد که نتیجه آزمون از قبل مشخص نشده باشد چطور ممکن است انسانی را که انجام گناه از جانب او ممکن نیست آزمود اگر شما بفرمایید این امتیاز یا امکان یا توفیق که انسانی از انجام یا ترک فعل گناه مصونیت پیدا میکند با چه معیار و میزانی از دید اسلام به بندگان اعطا میشود بزرگواری کرده اید دو انسان که هنوز متولد نشده اند چه انجام داده اند و چه ویژگی هایی داشته اند که یکی مصون و دیگری محتمل بدنیا می آیند ممنونم .
با سلام بارها عرض کردم اینگونه نیست که عصمت امکان گناه را در فرد منتفی سازد . اگر اینگونه باشد دیگر چه ارزشی برای اعمال معصوم وجود دادر!!؟ حضرت یوسف را ببنید . آیا امکان گناه نداشت؟ چرا داشت. تلاش کرد گناه نکرد. نفسش او را به سوی گناه می کشاند اما او نرفت حضرت یوسف در مواجهه با صحنه گناه فرمود «ان النفس لامارة بالسوء» پس نه تنها امکان گناه در معصومین منتفی نیست بلکه هر درجه ای که به دست آوردند بر اساس تلاش و تقوای درونی شان است و از آن بالا تر این که امتحانات و ابتلائات اولیای الهی به مراتب سخت تر از افراد عادی است . مثال می زنم : آن دانش آموزی که معلم او را می داند که دانش آمرو خوبی است و شرایط ویژه برای او تعریف کرده امتحان سخت تری هم برای او می گذارد ولی می داند که این دانش آموز آنقدر خوب است که در این شرایط ویژه و سخت هم نمره عالی می گیرد. و او را برای معین خود در امر آموزش دانش آموزان انتخاب می کند و حتی امور آموزش برخی از دانش آموزان را به دست او می سپارد و او را نماینده افکار کلاس  و رابطه بین خود و دانش آموزان دیگر می کند. حال خدا بر اساس چه عملکردی از این اولیای خود در این دنیا آنها را از کودکی بر می گزیند ؟ بر اساس علم خود به عملکرد آینده آنها. خدا علمی دارد به نام علم پیشین . یعنی قبل از عمل. دقیق می داند که افراد در شرایط مختلف چه می کنند حال که می داند این فرد در سخت ترین امتحانات سر بلند بیرون می آید او را بر می گزیند نه این که عمل و امتحان را از او بر دارد خیر . حتی شرایط را برای او سخت تر هم قرار می دهد. و حتی به او هشدار می دهد که مواظب باشد که اشتباه نکند که اگر اشتباه کند رگ گردن او را قطع می کند : «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الْأَقاویلِ، لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْیَمینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتین»؛ اگر او سخنى دروغ بر ما می‌‏بست، ما او را با قدرت می‌‏گرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع می‌‏کردیم.
سلام ، شما استاد بنده هستید و اشراف دارید تکثر کلام لزوما به معنای صحت آن نیست میفرمایید همه انسانها از جمله معصومین در معرض امتحان و ابتلا الهی قرار میگیرند و آنکه با تقوی تر باشد کمتر فعل گتاه مرتکب میشود در میان این انسانها افرادی هستند که از حد کمال تقوی که برخاسته از اراده و اختیار است برخوردارند و هرگز مرتکب فعل گناه نمیشوند و چون خداوند عین علم است این بندگان معصوم را برای هدایت مردم انتخاب میکند این معنا را من و احتمالا شما قبول داریم تفاوت اینجاست که شما از دید خداوند به موضوع نگاه میکنید و من موضوع را از جایگاه انسان می بینم طبق فرمایش خودتان احتمال ارتکاب گناه از جانب معصوم وجود دارد و من انسان علم به آینده ندارم پس تا زمانیکه شخص در قید حیات است من احتمال انجام فعل گناه را میدهم ضمن اینکه من بر تمام حالات و رفتارهای شخص اشراف ندارم که بتوانم بصورت قطعی بر گناه کردن یا نکردن وی شهادت دهم اگر راهی برای پی بردن به این معنی در دنیا توسط انسانها سراغ دارید راهنمایی بفرمایید . ممنونم    
شعیب said in ارادت ، جان کلام همین صحنه
ارادت ، جان کلام همین صحنه مساوی است تا دو انسان در شرایط زمانی و مکانی برابر با تمام الزامات آن قرار نگیرند سنجش اعمال آنها در یک کفه بنظر عادلانه نیست حتی در قوانین دنیوی هم در بررسی ارتکاب جرم شرایط زمانی و مکانی و حالت جسمانی مجرم در صدور حکم لحاظ میشود هر بنده ای پلاک مختص بخود دارد که حامل تمام مقتضیات و شرایط و الزامات موثر در فعل اوست با دو پلاک متفاوت نمیتوان انسانی را همان انسانی دانست که قبلا متولد شده یا متولد خواهد شد مگر هر دو یک نفر باشند در دو زمان ممنونم .
عرض کردم خدا علم دارد که افراد در یک شرایط مساوی چه رفتاری دارند و همین باعث انتخاب یکی برای اعمال ولایت اوست. از این گذشته ما روایات متعددی داریم که صحنه ای را ترسیم کرده به نام عالم ذر که در همه انسانها در یک شرایط مساوی امتحان قرار گرقته اند و بعد از اقرار به ربوبیت الهی آنها را به آتشی فرا خواند (امتحان) که برخی به سرعت رفتند (السابقون) و برخی با نگاه به نتیجه عمل سابقون به درون آتش رفتند (اصحاب یمین) و برخی اصلا امر الهی را اطاعت نکردند (اصحاب شمال) البته ما نمی خواهیم به بحث عالم ذر وارد شویم فقط از این باب عرض کردم که خدا یک عالمی با شرایط مساوی ایجاد کرد که همه در آن به صورت مساوی امتحان شوند  
ارادت ، البته اشاره به موضوع روز الست و میثاق با ابنا حضرت آدم(ع) رابطه ی چندانی با مورد بحث ندارد ولی از یادآوری آن ممنونم بنظر میاید دلالت آیه شریف لا یکلف الله نفسا الا وسعها در این معنا بیشتر باشد بهر حال این فرمایش که انتخاب رسولان هدایتگر حتی پیش از خلقت بشر صورت گرفته است قاعده ایست که لازم است برای آن دلیل اقامه کرد البته حسن  استدلال  مشروح در این است که مهربانی و الرحمن و الرحیم بودن خداوند بیش از پیش روشن میشود که هرجا لازم بود علم بی نهایت الهی را به کمک میگیریم هرچند از تعریف آن عذر داریم و توان درک آن به انسان داده نشده است ممنونم از راهنمایی .  
سلام ، شما استاد بنده هستید و اشراف دارید تکثر کلام لزوما به معنای صحت آن نیست
با سلام اتفاقا اگر تکثر کلام هر بار با دلیل متقن همراه باشد علاوه بر صحت یک کلام تاکید بر صحت را نیز به دنبال دارد.
میفرمایید همه انسانها از جمله معصومین در معرض امتحان و ابتلا الهی قرار میگیرند و آنکه با تقوی تر باشد کمتر فعل گتاه مرتکب میشود در میان این انسانها افرادی هستند که از حد کمال تقوی که برخاسته از اراده و اختیار است برخوردارند و هرگز مرتکب فعل گناه نمیشوند و چون خداوند عین علم است این بندگان معصوم را برای هدایت مردم انتخاب میکند این معنا را من و احتمالا شما قبول داریم تفاوت اینجاست که شما از دید خداوند به موضوع نگاه میکنید و من موضوع را از جایگاه انسان می بینم طبق فرمایش خودتان احتمال ارتکاب گناه از جانب معصوم وجود دارد و من انسان علم به آینده ندارم پس تا زمانیکه شخص در قید حیات است من احتمال انجام فعل گناه را میدهم ضمن اینکه من بر تمام حالات و رفتارهای شخص اشراف ندارم که بتوانم بصورت قطعی بر گناه کردن یا نکردن وی شهادت دهم اگر راهی برای پی بردن به این معنی در دنیا توسط انسانها سراغ دارید راهنمایی بفرمایید . ممنونم
آری راهی هست که خواجه نصیر طوسی در تجرید و علامه حلی در شرح آن کشف المراد به آن اشاره کرده است :  این که به خاطر حصول غرض رسالت و حصول وثوق ، پیامبران و راهنمایان الهی باید معصوم باشند و الا این دو حاصل نخواهد شد. مردم به ملازمه معجزه می فهمند کسی که از سوی خدا می آید باید در دریافت و انتقال و اجرای احکام دینی معصوم از گناه و خطا و نسیان باشد و الا نقض غرض در ارسال رسل پیش می آید و وثوق و اطمینان مردم به گفتار و عملکرد رهبران دینی خود رخ نخواهد داد. ذیل این عنوان می توانید این بحث را پیگیری کنید: "لیحصل الغرض لیحصل الوثوق"
ارادت ، البته اشاره به موضوع روز الست و میثاق با ابنا حضرت آدم(ع) رابطه ی چندانی با مورد بحث ندارد ولی از یادآوری آن ممنونم بنظر میاید دلالت آیه شریف لا یکلف الله نفسا الا وسعها در این معنا بیشتر باشد بهر حال این فرمایش که انتخاب رسولان هدایتگر حتی پیش از خلقت بشر صورت گرفته است قاعده ایست که لازم است برای آن دلیل اقامه کرد البته حسن  استدلال  مشروح در این است که مهربانی و الرحمن و الرحیم بودن خداوند بیش از پیش روشن میشود که هرجا لازم بود علم بی نهایت الهی را به کمک میگیریم هرچند از تعریف آن عذر داریم و توان درک آن به انسان داده نشده است ممنونم از راهنمایی .
روایات متعددی در این مورد داریم: امام صادق (ع)در همین زمینه می فرمایند: به درستی که خداوند متعال انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، ‌بلکه از آنجا که خداوند در هنگام خلقت می دانست که از او فرمانبرداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچگونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمی دارند. پس اینان بواسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نایل شده اند. امام صادق (ع) این گونه فرموده اند: «هنگامی که خداوند خلق را آفرید ایشان را در پیشگاه خویش حاضر نمود و از آنان پرسید که رب شما کیست؟ اولین کسی که پاسخ داد و گفت تو رب ما هستی، رسول الله (ص) و امیر المؤمنین و ائمه (ع) بودند پس خداوند ایشان را حاملان علم و دین قرار داد.   یا در روایت دیگری پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «خداوند من علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال قبل از خلقت دنیا آفرید.
شعیب said in سلام ، شما استاد بنده هستید و
سلام ، شما استاد بنده هستید و اشراف دارید تکثر کلام لزوما به معنای صحت آن نیست
با سلام اتفاقا اگر تکثر کلام هر بار با دلیل متقن همراه باشد علاوه بر صحت یک کلام تاکید بر صحت را نیز به دنبال دارد.
میفرمایید همه انسانها از جمله معصومین در معرض امتحان و ابتلا الهی قرار میگیرند و آنکه با تقوی تر باشد کمتر فعل گتاه مرتکب میشود در میان این انسانها افرادی هستند که از حد کمال تقوی که برخاسته از اراده و اختیار است برخوردارند و هرگز مرتکب فعل گناه نمیشوند و چون خداوند عین علم است این بندگان معصوم را برای هدایت مردم انتخاب میکند این معنا را من و احتمالا شما قبول داریم تفاوت اینجاست که شما از دید خداوند به موضوع نگاه میکنید و من موضوع را از جایگاه انسان می بینم طبق فرمایش خودتان احتمال ارتکاب گناه از جانب معصوم وجود دارد و من انسان علم به آینده ندارم پس تا زمانیکه شخص در قید حیات است من احتمال انجام فعل گناه را میدهم ضمن اینکه من بر تمام حالات و رفتارهای شخص اشراف ندارم که بتوانم بصورت قطعی بر گناه کردن یا نکردن وی شهادت دهم اگر راهی برای پی بردن به این معنی در دنیا توسط انسانها سراغ دارید راهنمایی بفرمایید . ممنونم
آری راهی هست که خواجه نصیر طوسی در تجرید و علامه حلی در شرح آن کشف المراد به آن اشاره کرده است :  این که به خاطر حصول غرض رسالت و حصول وثوق ، پیامبران و راهنمایان الهی باید معصوم باشند و الا این دو حاصل نخواهد شد. مردم به ملازمه معجزه می فهمند کسی که از سوی خدا می آید باید در دریافت و انتقال و اجرای احکام دینی معصوم از گناه و خطا و نسیان باشد و الا نقض غرض در ارسال رسل پیش می آید و وثوق و اطمینان مردم به گفتار و عملکرد رهبران دینی خود رخ نخواهد داد. ذیل این عنوان می توانید این بحث را پیگیری کنید: "لیحصل الغرض لیحصل الوثوق"
استاد شعیب سلام ، از وقتی که بابت راهنمایی میگذارید ممنونم ، بنده عرض کردم تکثر کلام لزوما بمعنای صحت آن نیست وگرنه صداقت در کلام صادق به نقل واحد یا مکرر آن وابسته نیست . آنچه در پاسخ به پرسش حقیر فرمودید بر مورد سوال دلالت ندارد در اینکه حضرات انبیا و اوصیا (ص) باید معصوم باشند تا قول و فعل آنها مورد وثوق مردم قرار گرفته و نتیجه' مبعوث شدن به امر رسالت و هدایت بشر حاصل شود امری معقول و در وجوب آن شکی نیست سوال مشخص این است : بنده ای مامور ابلاغ پیام خداوند به بشر میشود و برای انتقال صحیح و بدون بیش و کم فرامین خداوند و پذیرش آن از سوی مردم پیامبر از میان معصومین انتخاب میگردد به فرمایش جنابعالی از بنده انسان معصوم نمیسازد بلکه معصوم را چون معصوم است انتخاب میکند با این مقدمه بفرمایید ملاک تشخیص معصومیت انسانی که هنوز متولد نشده است چیست؟ و آیا انتخاب یک شخص معصوم برای انجام امور رسالت بمعنای معصوم نبودن سایر انسانهای هم عصر هست یا نیست؟ لطفا راهنمایی فرمایید ممنونم .  
شعیب said in ارادت ، البته اشاره به موضوع
ارادت ، البته اشاره به موضوع روز الست و میثاق با ابنا حضرت آدم(ع) رابطه ی چندانی با مورد بحث ندارد ولی از یادآوری آن ممنونم بنظر میاید دلالت آیه شریف لا یکلف الله نفسا الا وسعها در این معنا بیشتر باشد بهر حال این فرمایش که انتخاب رسولان هدایتگر حتی پیش از خلقت بشر صورت گرفته است قاعده ایست که لازم است برای آن دلیل اقامه کرد البته حسن  استدلال  مشروح در این است که مهربانی و الرحمن و الرحیم بودن خداوند بیش از پیش روشن میشود که هرجا لازم بود علم بی نهایت الهی را به کمک میگیریم هرچند از تعریف آن عذر داریم و توان درک آن به انسان داده نشده است ممنونم از راهنمایی .
روایات متعددی در این مورد داریم: امام صادق (ع)در همین زمینه می فرمایند: به درستی که خداوند متعال انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد و تولد آنها را پاک و بدنهای آنان را پاکیزه گردانید و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار دارد نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند، ‌بلکه از آنجا که خداوند در هنگام خلقت می دانست که از او فرمانبرداری می کنند و او را عبادت می نمایند و هیچگونه شرکی [حتی شرک خفی] نسبت به او روا نمی دارند. پس اینان بواسطه ی فرمانبرداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند نایل شده اند. امام صادق (ع) این گونه فرموده اند: «هنگامی که خداوند خلق را آفرید ایشان را در پیشگاه خویش حاضر نمود و از آنان پرسید که رب شما کیست؟ اولین کسی که پاسخ داد و گفت تو رب ما هستی، رسول الله (ص) و امیر المؤمنین و ائمه (ع) بودند پس خداوند ایشان را حاملان علم و دین قرار داد.   یا در روایت دیگری پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «خداوند من علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال قبل از خلقت دنیا آفرید.
سلام بر استاد شعیب گرامی ، حضرت استاد آنچه از روایات و احادیث نقل فرمودید بر اثبات یا انکار امری دلیل اقامه نمیکند جملاتی خبری است که از وقوع امری در گذشته یا آینده خبر میدهد و اشاره دارد به بندگان صالح و معصوم که برگزیده شده اند در حقیقت بر چیستی دلالت دارد نه بر چرایی موضوع استاد گرامی بنظر شما آیا جمله' زیر از حیث علم منطق و کلام قابل قبول است؟ و چرا ؟  جمله این است : " فردا ممکن است باران ببارد ولی قطعا ابری نیست " آیا در این جمله تضاد وجود دارد؟ و کدام بخش ناقض بخش دیگر است؟ ممنونم از راهنمایی .