جمع بندی موی سفید با دعای حضرت ابراهیم(ع) در بنی آدم ظاهر گشت؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موی سفید با دعای حضرت ابراهیم(ع) در بنی آدم ظاهر گشت؟
سلام خسته نباشید ایا قبل حضرت ابراهیم مو سفید نمی شد؟ و این روایات معتبر هستند؟ از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «اوّل كسى كه موى سفيد در محاسنش ظاهر شد حضرت ابراهيم علیه السلام بود. به ريش سفيد خود نگاهى كرد وگفت: پروردگارا، اين چيست؟ وحى آمد كه اين باعث وقار انسان است. عرض كرد: پروردگارا، بر وقار من بيفزا».[۱]   ۲. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «هنگامى كه حضرت ابراهيم علیه السلام موى سفيد در محاسن خود ديد گفت: حمد وسپاس شايسته خداوندى است كه مرا به اين سن رساند، در حالى كه به اندازه يك چشم برهم زدن معصيت او را نكردم».[۲]   ۳. از حضرت على علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «پيش از زمان حضرت ابراهيم علیه السلام موى سر وصورت سفيد نمى‌شد؛ ازاين‌رو، هرگاه پدر وفرزندى در مجلسى حضور داشتند كسى متوجّه نمى‌شد كدام فرزند وكدام‌يك پدر است، پس ناچار بود بپرسد. حضرت ابراهيم علیه السلام چنين دعا كرد: «خداوندا، براى من موى سپيدى قرار ده كه از فرزندان خود ممتاز شوم» خداوند دعايش را اجابت كرد وموى سر وصورتش (تدريجاً) سفيد شد».[۳]   [۱] . كافى، ج ۶، ص ۴۹۲، ح ۴ و۵؛ مكارم الأخلاق، ص ۶۸. [۲] . مكارم الأخلاق، ص ۶۸. [۳] . علل الشرايع، ج ۱، ص ۱۰۴، باب ۹۵، ح ۳.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد میقات
  با سلام و درود در این زمینه به چند روایت اشاره می شود:   روایت اول «قَالَ [الصادق] (علیه السلام)‏ أَوَّلُ مَنْ شَابَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) فَقَالَ يَا رَبِّ مَا هَذَا فَقَالَ نُورٌ وَ تَوْقِيرٌ قَالَ رَبِّ زِدْنِي مِنْهُ» امام صادق (عليه السلام) فرمودند: نخستين كسى كه مويش سفيد شد حضرت ابراهيم (عليه السلام) بود، پس عرضه داشت: پروردگارا! اين چيست‌؟ خداوند فرمود: نور و وقار است. ابراهیم عرضه داشت: پروردگارا! از آن براى من بيفزاى.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏6، ص 492، ح 4)   نکته: علامه مجلسی(ره) در باره اعتبار سندی این روایت می گوید: «ضعیف علی المشهور»؛ این روایت بر مبنای مشهور، ضعیف است.(مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج ‏22، ص 391). در نرم افزار «درایة النور» این روایت «موثق» شمرده شده است.   روایت دوم «عَنْ‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: كَانَ النَّاسُ لَا يَشِيبُونَ فَأَبْصَرَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) شَيْباً فِي لِحْيَتِهِ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا هَذَا فَقَالَ هَذَا وَقَارٌ فَقَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي وَقَاراً» امام صادق (عليه السلام) می فرمایند: موى ريش مردم (از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت إبراهيم) سفيد نمی شد تا آن كه حضرت ابراهيم موى سفيدى در محاسن خود مشاهده نمود. عرض كرد خدايا اين موى سفيد چيست در محاسن من‌؟ خداى سبحان وحى فرمود: اين وقار است، عرض كرد پروردگارا پس بيشتر نما وقارم را.(کافی، ج 6، ص 492، ح 5)   نکته: علامه مجلسی(ره) این روایت را «حسن» می داند.(مرآة العقول، ج ‏22، ص 391). در نرم افزار «درایة النور» این روایت «صحیح» شمرده شده است.  
  روایت سوم «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام) قَالَ: أَصْبَحَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) فَرَأَى فِي لِحْيَتِهِ شَعْرَةً بَيْضَاءَ فَقَالَ "الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ" الَّذِي بَلَّغَنِي هَذَا الْمَبْلَغَ لَمْ أَعْصِ اللَّهَ طَرْفَةَ عَيْنٍ» امام باقر (علیه السلام) فرمودند: ابراهيم (علیه السلام) موى سفيدى در ريش خود ديد، فرمود: سپاس خداوندى را كه پروردگار جهانيان است؛ آن كه مرا به اين سن رسانيد و يک لحظه نافرمانى اش را نكردم.(كافي، ج ‏8، ص 391، ح 588)   نکته: علامه مجلسی(ره) این روایت را «ضعیف» می داند.(مرآة العقول، ج ‏26، ص 601) در نرم افزار «درایة النور» نیز این روایت «ضعیف» شمرده شده است.   روایت چهارم «كَانَ الرَّجُلُ يَمُوتُ وَ قَدْ بَلَغَ‏ الْهَرَمَ‏ وَ لَمْ يَشِبْ فَكَانَ الرَّجُلُ يَأْتِي النَّادِيَ فِيهِ الرَّجُلُ وَ بَنُوهُ فَلَا يَعْرِفُ الْأَبَ مِنَ الِابْنِ فَيَقُولُ أَيُّكُمْ أَبُوكُمْ فَلَمَّا كَانَ زَمَانُ إِبْرَاهِيمَ فَقَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي شَيْباً أُعْرَفُ بِهِ قَالَ فَشَابَ وَ ابْيَضَّ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ» [در روزگاران گذشته] مَرد، سالخورده مى شد و مى مُرد، اما مويش سپيد نمى گشت. به اين سبب گاه كسى به محفلى كه در آن پدر و پسرانش جمع بودند مى آمد، پدر را از پسر باز نمى شناخت و مى پرسيد كدام يک پدر شماست؟ تا آن كه روزگار ابراهيم فرا رسيد. او به درگاه خدا عرض كرد: بار خدايا! مرا پير گردان تا بدان وسيله باز شناخته شوم. پس ابراهيم پير شد و موى سر و صورتش سفيد گشت. (علل الشرائع، ج ‏1، ص 104، ح 3)   نکته: این روایت در منابع روایی طراز اول شیعه (کتب اربعه) نیامده است و حتی خود جناب شیخ صدوق(ره) نیز این روایت را در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که از نظر حدیثی، از اعتبار بالاتری برخوردار است نیاورده است. این ها می تواند جایگاه این روایت را تضعیف کند.  
    بررسی و تحلیل 1. در این زمینه چندین روایت داریم و تعداد روایات، در جای خود، قابل توجه است. 2. درست است که برخی از نظر سندی ضعیف هستند، ولی روایت صحیح السند هم داریم. 3. آمدن برخی روایات در منابع طراز اول شیعی، مثل «کافی»، حائز اهمیت است. 4. سفید شدن مو و ریش در سایه ایمان و اسلام، به عنوان شرافت، بزرگی، وقار و نورانیت شمرده شده است؛ مانند این که از امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «وَقارُ الشَّيبِ نورٌ و زِينَةٌ»؛ وقارِ پيرى، روشنايى و زيور است.(عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص 503، ح 9218) «وَقارُ الشَّيبِ أحَبُّ إلَيَّ مِن نَضارَةِ الشَّبابِ»؛ وقار پيرى، نزد من دوست داشتنى تر از خرّمى جوانى است.(همان، ص 504، ح 9238) لذا تعبیر سفید شدن ریش در اسلام، می تواند به این معنا تاویل شود. 5. البته از ظاهر برخی از این روایات نمی توان دست کشید یعنی نمی توان آن را تاویل نمود، زیرا صراحت دارد در این که تا زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) مردم پیر می شدند ولی مو و ریش آن ها سفید نمی شود یعنی علائم ظاهری نداشتند. از زمان حضرت ابراهیم به بعد، چنین شد.   بنابر این: گرچه تعبیر سفید شدن ریش و مو در سایه اسلام و ایمان، به عنوان شرافت و نور و وقار است، ولی ظاهر برخی روایات را نمی توان بر این معنا تاویل کرد، لذا بر اساس این ظاهر، می توان گفت تا قبل از حضرت ابراهیم، علائم پیری در ریش و مو پیدا نمی شد ولی از زمان ایشان و حتی از خود ایشان، شروع شده است. در روند تحقیق اگر به مطلب  دیگری برخوردم، خدمتتان عرض می کنم.  
جمع بندی پرسش: روایاتی داریم که می گویند حضرت ابراهیم اولین کسی بود که موی سفید در سر و صورتش پدید آمد! آیا قبل حضرت ابراهیم (علیه السلام) مو سفید نمی شد؟ آیا این روایات معتبر هستند؟ پاسخ: در این زمینه به چند روایت اشاره می شود: ـ روایت اول «قَالَ [الصادق] (علیه السلام)‏ أَوَّلُ مَنْ شَابَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام)...»؛ امام صادق (عليه السلام) فرمودند: نخستين كسى كه مويش سفيد شد حضرت ابراهيم (عليه السلام) بود.(1) نکته: علامه مجلسی(ره) در باره اعتبار سندی این روایت می گوید: «ضعیف علی المشهور»؛ این روایت بر مبنای مشهور، ضعیف است.(2) در نرم افزار «درایة النور» این روایت «موثق» شمرده شده است. ـ روایت دوم «عَنْ‏ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: كَانَ النَّاسُ لَا يَشِيبُونَ فَأَبْصَرَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) شَيْباً فِي لِحْيَتِهِ فَقَالَ يَا رَبِّ مَا هَذَا فَقَالَ هَذَا وَقَارٌ فَقَالَ يَا رَبِّ زِدْنِي وَقَاراً»؛ امام صادق (عليه السلام) می فرمایند: موى ريش مردم (از زمان حضرت آدم تا زمان حضرت إبراهيم) سفيد نمی شد تا آن كه حضرت ابراهيم موى سفيدى در محاسن خود مشاهده نمود. عرض كرد خدايا اين موى سفيد چيست در محاسن من‌؟ خداى سبحان وحى فرمود: اين وقار است، عرض كرد پروردگارا پس بيشتر نما وقارم را.(3) نکته: علامه مجلسی(ره) این روایت را «حسن» می داند.(4). در نرم افزار «درایة النور» این روایت «صحیح» شمرده شده است. ـ روایت سوم «كَانَ الرَّجُلُ يَمُوتُ وَ قَدْ بَلَغَ‏ الْهَرَمَ‏ وَ لَمْ يَشِبْ فَكَانَ الرَّجُلُ يَأْتِي النَّادِيَ فِيهِ الرَّجُلُ وَ بَنُوهُ فَلَا يَعْرِفُ الْأَبَ مِنَ الِابْنِ فَيَقُولُ أَيُّكُمْ أَبُوكُمْ فَلَمَّا كَانَ زَمَانُ إِبْرَاهِيمَ فَقَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي شَيْباً أُعْرَفُ بِهِ قَالَ فَشَابَ وَ ابْيَضَّ رَأْسُهُ وَ لِحْيَتُهُ»؛ [در روزگاران گذشته] مَرد، سالخورده مى شد و مى مُرد، اما مويش سپيد نمى گشت. به اين سبب گاه كسى به محفلى كه در آن پدر و پسرانش جمع بودند مى آمد، پدر را از پسر باز نمى شناخت و مى پرسيد كدام يک پدر شماست؟ تا آن كه روزگار ابراهيم فرا رسيد. او به درگاه خدا عرض كرد: بار خدايا! مرا پير گردان تا بدان وسيله باز شناخته شوم. پس ابراهيم پير شد و موى سر و صورتش سفيد گشت.(5) نکته: این روایت در منابع روایی طراز اول شیعه (کتب اربعه) نیامده است و حتی خود جناب شیخ صدوق(ره) نیز این روایت را در کتاب «من لا یحضره الفقیه» که از نظر حدیثی، از اعتبار بالاتری برخوردار است نیاورده است. این ها می تواند جایگاه این روایت را تضعیف کند.   بررسی و تحلیل 1. در این زمینه چندین روایت داریم و تعداد روایات، در جای خود، قابل توجه است. 2. درست است که برخی از نظر سندی ضعیف هستند، ولی روایت صحیح السند هم داریم. 3. آمدن برخی روایات در منابع طراز اول شیعی، مثل «کافی»، حائز اهمیت است. 4. سفید شدن مو و ریش در سایه ایمان و اسلام، به عنوان شرافت، بزرگی، وقار و نورانیت شمرده شده است؛ مانند این که امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «وَقارُ الشَّيبِ نورٌ و زِينَةٌ»؛ وقارِ پيرى، روشنايى و زيور است.(6) «وَقارُ الشَّيبِ أحَبُّ إلَيَّ مِن نَضارَةِ الشَّبابِ»؛ وقار پيرى، نزد من دوست داشتنى تر از خرّمى جوانى است.(7) لذا تعبیر سفید شدن ریش در اسلام، می تواند به این معنا تاویل شود. 5. البته از ظاهر برخی از این روایات نمی توان دست کشید یعنی نمی توان آن را تاویل نمود، زیرا صراحت دارد در این که تا زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) مردم پیر می شدند ولی مو و ریش آن ها سفید نمی شود یعنی علائم ظاهری نداشتند. از زمان حضرت ابراهیم به بعد، چنین شد. بنابر این: گرچه تعبیر سفید شدن ریش و مو در سایه اسلام و ایمان، به عنوان شرافت و نور و وقار است، ولی ظاهر برخی روایات را نمی توان بر این معنا تاویل کرد، لذا بر اساس این ظاهر، می توان گفت تا قبل از حضرت ابراهیم، علائم پیری در ریش و مو پیدا نمی شد ولی از زمان ایشان و حتی از خود ایشان، شروع شده است.   پی نوشت ها: 1. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏6، ص 492، ح 4. 2. مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول‏، محقق/مصحح: رسولى محلاتى، ناشر: دار الكتب الإسلامية ـ تهران‏، 1404ق‏، چاپ دوم‏، ج ‏22، ص 391. 3. کافی، پیشین، ج 6، ص 492، ح 5. 4. مرآة العقول، پیشین، ج ‏22، ص 391. 5. ابن بابويه، علل الشرائع‏، ناشر: كتاب فروشى داورى‏ ـ قم‏، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م‏، ج ‏1، ص 104، ح 3. 6. ليثى واسطى، على بن محمد، عيون الحكم و المواعظ، محقق/مصحح: حسنى بيرجندى، ناشر: دار الحديث‏ ـ قم‏، 1376ش، چاپ اول، ص 503، ح 9218. 7. همان، ص 504، ح 9238.
موضوع قفل شده است