جمع بندی آیا استجابت دعا مستلزم تغییر و تاثیر در خداوند نیست؟

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا استجابت دعا مستلزم تغییر و تاثیر در خداوند نیست؟
به نام خدا میدانیم که در خداوند تغییر و تحول راه ندارد... در این صورت،دعا به آن مفهوم و کاربردی که در میان بیشتر مردم رایج است، چه نقشی در این بین دارد؟شاید اینچنین پاسخ داده شود که در ذات خدا تغییر تحول وجود ندارد... اگر باز هم چنین تعبیری را بپذیریم،همچنان این سوال مطرح است که اگر خدا به خواسته ی ما واکنش نشان دهد، به نوعی در تصمیم خداوند تاثیر گذاشته ایم و تصمیم گیری یعنی تغییر و تحول در خدا...
برچسب: 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
با سلام و عرض ادب و آرزوی سلامتی و تندرستی دوست عزیز برای پاسخ به  پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
نکته اول: هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست. به عبارت دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می خورد، در یک نظام طولی بااراده و علم الهی محقق می شود. چنانکه قرآن کریم همه چیز را تحت تدبیر خداوند می داند: « قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى كه او پروردگار همه چيز است؟!»(1)
نکته دوم: اما نکته ای که در این میان وجود دارد این است که اِعمال اراده الهی در این عالم به واسطه وسایط صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی هایی که در هر یک از ایشان قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می سازد. امام صادق (ع) در این خصوص می فرماید:  «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و اسبابش جاری می سازد».(2) درنتیجه هر کاری اگر بخواهد به ثمر برسد، باید اذن و اجازه الهی نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما این به معنای بی نیازی از واسطه ها و قوانین نیست؛ چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه).
نکته سوم: انسان بواسطه اختیار و قدرتی که خداوند برایش مقدر کرده، می تواند از اسباب و واسطه ها استفاده کند و از این طریق، رخدادهای زندگی و سرنوشت خودش را تغییر دهد. این امر برخلاف قضا و قدر الهی نیست؛ چرا که در جای خودش توضیح داده شده که خداوند مقدرات مختلفی را برای انسان در نظر گرفته و چون اراده انسان در تعیین یکی از مقدرات را موثر دانسته، به همین جهت، انسان می تواند به اذن خدا و با استفاده از قدرت انتخاب خودش، از اسباب و واسطه های مختلف استفاده کند و مسیر و سرنوشت جدیدی برای خودش خلق نماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند سرنوشت هیچ  قوم (و ملّتى) را تغییر نمى ‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند».(3) از این منظر، استفاده از دعا، شبیه به استفاده از هر سبب و وسیله دیگر است که آدمی با استفاده از آنها، می تواند رخداد خاصی را رقم بزند. همانقدر که انتخاب دوست خوب و تحصیل موفق و انتخاب رشته درست و پرهیز از تنبلی، در سرنوشت انسان موثر است، دعا نیز در سرنوشت انسان تاثیرگذار است.
نکته چهارم: اما آیا دعا سبب تغییر خواست و مشیت و اراده الهی شده است؟ نه؛ همانطور که عرض شد این مشیت خدا است که هر سببی تاثیر خودش را داشته باشد و انسان نیز با استفاده از قوانین فیزیکی و متافیزیکی به امیال و آرزوهای خودش برسد. خداوند نظامی را طراحی کرده که هر رخدادی در آن، از طریق فرآیندی خاص رخ می دهد و نمی توان بدون استفاده از ابزار و اسباب مناسب به آن مطلوب دست یافت. بنابراین، این که من از ابزاری برای رسیدن به مطلوب خودم استفاده می کنم، برخلاف مشیت خدا نیست بلکه در چارچوب خواست و مشیت خدا است و هیچ تغییری در اراده الهی انجام نمی شود. نتیجه تکوینی دعا و صدقه و نماز و کمک به دیگری، جلب امدادهای غیبی و برطرف شدن مشکلات و بلایا است؛ چنانکه نتیجه تکوینی استفاده از آتش، دستیابی به گرما است و یا نتیجه تکوینی استفاده از آب، رفع تشنگی است. این که من آب می خورم و تشنگی خودم را برطرف می کنم، اراده خدا را تغییر نداده ام؛ یا این که من از آتش استفاده می کنم تا در سرما سلامتی خودم را حفظ کنم، اراده خدا را تغییر نداده ام. خداوند از ابتدا مقدر کرده که هر یک از این اسباب تاثیری دارند و انسان نیز بواسطه اراده اش بر سرنوشت خودش و محیط اطرافش موثر است و می تواند بااستفاده از همین اسباب، تغییراتی در حوزه زندگی و محیط پیرامونی خودش ایجاد نماید.
نکته پنجم: شاید گفته شود همین که انسان بواسطه دوست خوب و یا تلاش بیشتر و یا دعای صحیح، سرنوشت خودش را تغییر می دهد، نوعی تغییر در علم خدا است و این محال است. برای رفع این اشکال باید به این نکته مهم توجه کرد این که من دوست خوبی انتخاب کنم یا نکنم  و یا از ابزار دعا برای جلب امدادهای غیبی استفاده کنم یا نکنم، بستگی به انتخاب خودم دارد. خداوند نیز به عنوان عالم مطلق، به این صحنه عظیم هستی اشراف دارد و هیچ چیزی از او غایب نیست و از ابتدا می داند که انسان با استفاده از انتخاب خودش (انتخاب دعا یا انتخاب دوست خوب و ...) چه سرنوشتی را برای خودش رقم می زند. بنابراین، این که تغییری که در سرنوشت ما رخ داده و چه بسا خارج از علم و آگاهی و انتظار دیگران بوده، از ابتدا برای خدا معلوم بوده است؛ شبیه به کسی که بر فراز نقطه قله نشسته و با اشرافی که بر جاده دارد، می داند که این دو راننده بواسطه سرعت غیرمجاز، سر آن پیچ تصادف سهمگینی خواهند کرد. شاید برای من و شما که انتظار این تصادف را نداریم، عجیب باشد که کسی از قبل مطلع بوده؛ اما برای کسی که بر فراز قله نشسته، چنین امری دور از انتظار و علم و آگاهی نبوده است.
نتیجه: بنابراین، استفاده از دعا، همچون استفاده از هر سبب و وسیله دیگری است که خداوند آنها را دارای تاثیر قرار داده و استفاده از آنها می تواند سبب تغییر در زندگی و سرنوشت آدمی باشد. این تغییرات، سبب تغییر در علم و اراده الهی نمی شود؛ چرا که همه این اتفاقات در چارچوب خواست مطلق خدا بوده که هر سببی نتیجه تکوینی خودش را دارد؛ و خداوند نیز از پیش می دانسته که چه کسی از این اسباب استفاده کرده و به فلان نقطه می رسد. بنابراین، تغییری در علم و اراده خدا رخ نداده است.    
پی نوشت ها:
  1. سوره انعام، آیه 164.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.
  3. رعد: 11.
 
با سلام و احترام
از این منظر، استفاده از دعا، شبیه به استفاده از هر سبب و وسیله دیگر است که آدمی با استفاده از آنها، می تواند رخداد خاصی را رقم بزند. همانقدر که انتخاب دوست خوب و تحصیل موفق و انتخاب رشته درست و پرهیز از تنبلی، در سرنوشت انسان موثر است، دعا نیز در سرنوشت انسان تاثیرگذار است.
پس با این تعریف،ما هنگام دعا ارتباط مان با خدا مثل ارتباط بین دو نفر نیست که مثلا یک طرف خدا باشد و یک طرف بنده خدا...اراده الهی در این عالم به واسطه وسایط صورت گرفته و اگر خواسته ی بنده مطابق با نظامات خدا باشد،پذیرفته میشود...برداشتم درسته؟   اگر همچین تعبیری رو بپذیریم خیلی از دعا های قرآن به این شکل بیان نشده...مثلا دعای حضرت ذکریا برای فرزند دار شدن،کاملا یک ارتباط دو طرفه بین خدا و بنده اش بوده و از ان جایی که سن حضرت ذکریا بالا و همسرش نازا بودن، پس شرایط و علت های فرزند دار شدن محیا نبوده تا معلول محقق شود پس خداوند باید تاثیری بگذارد تا شرایط لازم محیا شود و این تاثیر گذاری نیاز به تاثیر پذیری خدا از دعای بنده و واکنش خدا دارد...میشه یکم بیشتر توضیح بدید...
پس با این تعریف،ما هنگام دعا ارتباط مان با خدا مثل ارتباط بین دو نفر نیست که مثلا یک طرف خدا باشد و یک طرف بنده خدا...اراده الهی در این عالم به واسطه وسایط صورت گرفته و اگر خواسته ی بنده مطابق با نظامات خدا باشد،پذیرفته میشود...برداشتم درسته؟   اگر همچین تعبیری رو بپذیریم خیلی از دعا های قرآن به این شکل بیان نشده...مثلا دعای حضرت ذکریا برای فرزند دار شدن،کاملا یک ارتباط دو طرفه بین خدا و بنده اش بوده و از ان جایی که سن حضرت ذکریا بالا و همسرش نازا بودن، پس شرایط و علت های فرزند دار شدن محیا نبوده تا معلول محقق شود پس خداوند باید تاثیری بگذارد تا شرایط لازم محیا شود و این تاثیر گذاری نیاز به تاثیر پذیری خدا از دعای بنده و واکنش خدا دارد...میشه یکم بیشتر توضیح بدید...
سلام و عرض ادب دوست عزیز مساله اصلی اصلاح تلقی ما از رابطه جهان با خدا است. گاهی اینطور تصور می شود که خداوند اسبابی را خلق کرده و ما با تمسک به آنها و قطع نظر از خواست خداوند می توانیم به آمال و آرزوها و اهداف مطلوب خود دست یابیم.  گاهی هم اینطور تصور می شود که خداوند مستقیما تمام امور را انجام می دهد و مثلا وقتی از او طلب می کنیم روزی ما را افزایش دهد، حتما باید خودش مستقیما ورود کرده و فلان مقدار طلا را در کنج خانه ما قرار دهد. اما تصور صحیح این است که خداوند جهانی را خلق کرده که در آن، هر سببی به اذن الهی تاثیرخودش را دارد. دقت بفرمایید: هر سببی تاثیر گذار است؛ و خداوند این اثر را در او قرار داده؛ و با اذن الهی است که این تاثیرگذاری برایش باقی میماند  و هر بار که اثر می نهد به اذن اوست؛ چنانکه وجودش گره خورده به اذن و خواست اوست. همه موجودات و اسباب و تاثیرگذاری آنها، وامدار عنایت و اذن خداست؛ نه فقط در وهله ایجاد و حدوث، بلکه در بقاء و هر آنی که موجودند و اثر می نهند. از این رو، نه فقط هنگام دعا بلکه حتی همان موقعی که کارهای روزانه را انجام می دهیم و مثلا کارد چاقو را برای بریدن میوه استفاده می کنیم و یا زراعت می کنیم تا برنج درو کنیم و ... این خدا است که به اذن او این آثار در افعال و اسباب ما و دیگران بوجود می آید. وقتی نهال بواسطه مراقبتی که از او می کنیم و آب و کود به آن می دهیم رشد می کند، آیا مستقل از خواست و اذن و عنایت خداست؟! نه. خداوند چنین مقرر کرده که نهال از همین طریق رشد کند و برای کود و آب و تلاش ما اثر قرار داده و هر یک از این اسباب، از زمانی که موجودند و اثر می نهند، وامدار عنایت و اذن خدا هستند.  بنابراین، در هر لحظه، در حقیقت ارتباط دوسویه با خدا برقرار است و این خداست که به اذن او هر حادثه ای رخ می دهد. آری، هنگام دعا التفات ما به این امر بیشتر می شود.  
حال، خداوند مقرر کرده که برای پیدایش امور، گاهی علل مادی موثر باشند و به همین جهت ما را به سوی آنها فراخوانده است؛ چنانکه در روایات آمده که هنگام مریضی از دارو استفاده کنید؛(نراقی، مهدی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، بیتا، ج3، ص229-230. ) و گاهی خداوند برای پیدایش امور علل معنوی و متافیزیکی همچون دعا را بخشی از نظام قضا و قدر خودش قرار داده تا جایی که در روایات آمده که دعا قضای الهی را تغییر می دهد(علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج93، ص296). تاثیرگذاری دعا گاهی به این شکل است که خداوند مقرر کرده دعای بندگان توسط ملائکه شنیده و در صورت وجود شرایط و فقدان موانع، اجابت گردد. فرشتگان بندگان مطیع خدا هستند و جز به خواست و اذن او کاری نمی کنند(تحریم: 6)؛ چنانکه اسباب طبیعی چنین هستند و به اذن الهی دارای اثر مخصوص هستند. بنابراین، دعای ما سبب انفعال خداوند نمی شود بلکه سبب انفعال اسباب میانی و موجودات آسمانی می شود که به اذن الهی وظیفه شان اجابت دعا و پیگیری و تحقق آنها است.(صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاءالتراث، 1981م، ج6، ص396؛ صدرالمتالهین، شرح اصول الکافی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش، ج4، ص189) تمامی این اسباب در محضر خدا هستند و به اذن او اثر گذار هستند و خداوند نیز با علم و اشراف مطلقی که دارد به همه این امور علم وآگاهی دارد و چیزی از او پوشیده نیست و حتی می داند که روزی فرا می رسد که شخصی بواسطه دعا تقدیرش را تغییر می دهد اما دیگری دعا نمی کند و همان تقدیر اولیه ای که برایش مقدر شده، محقق می شود. آنچه به عنوان بداء و تغییر در امور است، مربوط به علم و انتظار ما است وگرنه تغییری در خداوند رخ نمی دهد. بنابراین، دعای ما تغییری در علم و اراده خدا ایجاد نمی کند اما با این حال، دعا و تاثیرش و عملکرد ملائکه همگی در محضر علم خدا است و هر اتفاقی که رخ می دهد به اذن و خواست او است.
با سلام و تشکر از توضیحات خوب شما. فکر میکنم ابهام کار من روی اراده و خواست خدا باشه. فرض کنید خداوند برای بنده ای یک میزان روزی رو اراده کرده،حالا من میام در حق این بنده درخواست فزونی نعمت از درگاه خدا رو میکنم.الان چرا باید دعای من تاثیر داشته باشد وقتی اراده خدا همان میزان روزی است که خودش مقدر کرده؟ یا مثلا ببینید،من الان دعا کنم که خدایا خورشید همیشه از مشرق طلوع میکنه،حالا فردا بیاد از مغرب طلوع کنه ...خوب مسلما من تا قیامت هم دعا کنم چنین اتفاقی نمی افته... چطور در مثال اول خواست من مخالف اراده الهی نیست اما در مثال دوم مخالف خواست خداست؟ اصلا مفهوم خواست خدا یعنی چه؟آیا خداوند تصمیم میگیرد؟مثلا بعد از میلیون ها سال که از عمر زمین گذشته،خدا  تصمیم میگیرد نسل انسان ها در زمین بوجود آیند؟ مثلا یک آیه در قرآن دیدم در سوره مجادله. قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ خدا سخن زنى را كه در باره شوهرش با تو به مجادله آمده است و به خدا شِكوه مى‌كند، شنيد. و خدا گفت و گوى شما را مى‌شنود، زيرا شنوا و بيناست. بعد این ایه خداوند به درخواست این زن پاسخ میدهد و مجازاتی رو برای این مشکل در نظر میگیرد...خوب اینجا چطور خداوند تحت تاثیر نظر بنده اش نبوده است؟
  با سلام و عرض ادب دوست عزیز همانطور که سابقا عرض شد خداوند دعا و صدقه و ... را به عنوان اسبابی برای ایجاد تغییرات مقدر کرده است. از این رو، دعا می تواند روزی آدمی را افزایش دهد و یا صدقه می تواند بلا را از آدمی دور کند و ... اما تاثیر دعا به صورت مطلق نیست بلکه خداوند برای تاثیرگذاری دعا نیز شرایطی در نظر گرفته است. مثلا ذکر شده گاهی گناه مانع از اجابت دعا می شود. همچنین ذکر شده گاهی ممکن نبودن اجابت درخواست ما، سبب برآورده نشدن دعا است؛ مثلا فرض کنید دو نفر همزمان خواستار ازدواج با یک دختر هستند. معلوم است که دعای هر دو با هم اجابت نمی شود.   همچنین آنچه از خدا می خواهیم، لزوما به همان شکلی که می خواهیم برآورده نمی شود بلکه گاهی به همان شکلی است که ما می خواهیم اما گاهی هم به شکل دیگری است که خداوند مصلحت می داند. درباره تاثیر دعا پیشنهاد می شود به این تاپیک مراجعه بفرمایید: اثر دعا و ارتباط آن با مسائل کلان اقتصادی و سیاسی جامعه بنابراین، مشخص می شود چرا خداوند تاثیر دعا را به شکل مطلق بیان نکرده است بلکه برایش شرایط و موانعی در نظر گرفته و اجابتش را به شکلهای مختلف می داند.  
اصلا مفهوم خواست خدا یعنی چه؟آیا خداوند تصمیم میگیرد؟مثلا بعد از میلیون ها سال که از عمر زمین گذشته،خدا  تصمیم میگیرد نسل انسان ها در زمین بوجود آیند؟ مثلا یک آیه در قرآن دیدم در سوره مجادله. قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ خدا سخن زنى را كه در باره شوهرش با تو به مجادله آمده است و به خدا شِكوه مى‌كند، شنيد. و خدا گفت و گوى شما را مى‌شنود، زيرا شنوا و بيناست. بعد این ایه خداوند به درخواست این زن پاسخ میدهد و مجازاتی رو برای این مشکل در نظر میگیرد...خوب اینجا چطور خداوند تحت تاثیر نظر بنده اش نبوده است؟
  دوست عزیز این فراز از پرسش با بداء مرتبط است. بداء در مورد خدا به معنای ظهور یک مطلب از جانب خدا است بعد از آن که ظاهرا نباید این مطلب رخ می داد.  بداء به معنای محو اول و اثبات ثانی است یعنی خدا چیزی را مطابق با شرایطی مقدر کرده اما به سبب تغییر شرایط آن را تغییر می دهد. چون شرایط تغییر کرده، اراده الهی نیز به شکل متفاوتی ظهور می یابد؛ اگر اراده را صفت فعل بدانیم، تغییری در ذات الهی رخ نمی دهد بلکه تغییر در صفت فعل الهی است به تبعِ تغییر شرایط.  اما اگر اراده را همان علم پیشین الهی بدانیم، اساسا تغییری در آن رخ نداده و فقط در پی تغییر شرایط، تغییر در حکم و فعل الهی رخ می دهد که این امر، از قبل مشخص و مقدر بوده است و تغییری در ذات الهی رخ نمی دهد. اما در مورد علم الهی نیز گفتنی است: چون خداوند از ابتدا و قبل از تغییر شرایط، به این تغییر شرایط و تغییر واقع، علم داشت، تغییری در علم پیشینی او رخ نمی دهد و نقصی در صفات ذاتی او پیش نمی آید. اما تغییر در علم پسینی خدا (علم خدا پس از ایجاد) به تبعِ تغییر در معلوم رخ می دهد اما چون این علم در مقام فعل است، نقصی در ذات خداوند نیست.  
جمع بندی   پرسش می دانیم که در خداوند تغییر و تحول راه ندارد. در این صورت، دعا به آن مفهوم و کاربردی که در میان بیشتر مردم رایج است، چه نقشی در این بین دارد؟ اگر خدا به خواسته ی ما واکنش نشان دهد، به نوعی در تصمیم خداوند تاثیر گذاشته ایم و تصمیم گیری یعنی تغییر و تحول در خدا. پاسخ برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم: نکته اول: هیچ تردیدی نیست که همه رخدادها در جهان خلقت به مشیت و اراده الهی صورت می‏گیرد و هیچ امری خارج از دایره قدرت الهی نیست. به عبارت دیگر مؤثر اصلی در ساحت هستی درنهایت خداست و هر آنچه در این ساحت رقم می خورد، در یک نظام طولی بااراده و علم الهی محقق می شود. چنانکه قرآن کریم همه چیز را تحت تدبیر خداوند می داند: « قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَبْغي‏ رَبًّا وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْ‏ءٍ؛ بگو آيا غير خدا، پروردگارى را بطلبم، در حالى كه او پروردگار همه چيز است؟!»(1) نکته دوم: اما نکته ای که در این میان وجود دارد این است که اِعمال اراده الهی در این عالم به واسطه وسایط صورت گرفته و خداوند به جهت خصوصیات و ویژگی هایی که در هر یک از ایشان قرار داده، اراده خود را در عالم محقق می سازد. امام صادق (علیه السلام) در این خصوص می فرماید:  «ابی الله أن یجری الاشیاء الا بالأسباب؛ خداوند امور و اشیا را تنها از طریق علل و اسبابش جاری می سازد».(2) درنتیجه هر کاری اگر بخواهد به ثمر برسد، باید اذن و اجازه الهی نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما این به معنای بی نیازی از واسطه ها و قوانین نیست؛ چه این قوانین فیزیکی باشند (مانند قانون جاذبه زمین) و چه متافیزیکی (مانند قانون تأثیر دعا و صدقه). گاهی اینطور تصور می شود که خداوند اسبابی را خلق کرده و ما با تمسک به آنها و قطع نظر از خواست خداوند می توانیم به آمال و آرزوها و اهداف مطلوب خود دست یابیم. گاهی هم اینطور تصور می شود که خداوند مستقیما تمام امور را انجام می دهد و مثلا وقتی از او طلب می کنیم روزی ما را افزایش دهد، حتما باید خودش مستقیما ورود کرده و فلان مقدار طلا را در کنج خانه ما قرار دهد. اما تصور صحیح این است که خداوند جهانی را خلق کرده که در آن، هر سببی به اذن الهی تاثیرخودش را دارد. دقت بفرمایید: هر سببی تاثیر گذار است؛ و خداوند این اثر را در او قرار داده؛ و با اذن الهی است که این تاثیرگذاری برایش باقی میماند  و هر بار که اثر می نهد به اذن اوست؛ چنانکه وجودش گره خورده به اذن و خواست اوست. همه موجودات و اسباب و تاثیرگذاری آنها، وامدار عنایت و اذن خداست؛ نه فقط در وهله ایجاد و حدوث، بلکه در بقاء و هر آنی که موجودند و اثر می نهند. از این رو، نه فقط هنگام دعا بلکه حتی همان موقعی که کارهای روزانه را انجام می دهیم و مثلا کارد چاقو را برای بریدن میوه استفاده می کنیم و یا زراعت می کنیم تا برنج درو کنیم و ... این خدا است که به اذن او این آثار در افعال و اسباب ما و دیگران بوجود می آید. وقتی نهال بواسطه مراقبتی که از او می کنیم و آب و کود به آن می دهیم رشد می کند، آیا مستقل از خواست و اذن و عنایت خداست؟! نه. خداوند چنین مقرر کرده که نهال از همین طریق رشد کند و برای کود و آب و تلاش ما اثر قرار داده و هر یک از این اسباب، از زمانی که موجودند و اثر می نهند، وامدار عنایت و اذن خدا هستند.  حال، خداوند مقرر کرده که برای پیدایش امور، گاهی علل مادی موثر باشند و به همین جهت ما را به سوی آنها فراخوانده است؛ چنانکه در روایات آمده که هنگام مریضی از دارو استفاده کنید؛(3) و گاهی خداوند برای پیدایش امور علل معنوی و متافیزیکی همچون دعا را بخشی از نظام قضا و قدر خودش قرار داده تا جایی که در روایات آمده که دعا قضای الهی را تغییر می دهد(4). تاثیرگذاری دعا گاهی به این شکل است که خداوند مقرر کرده دعای بندگان توسط ملائکه شنیده و در صورت وجود شرایط و فقدان موانع، اجابت گردد. فرشتگان بندگان مطیع خدا هستند و جز به خواست و اذن او کاری نمی کنند(5)؛ چنانکه اسباب طبیعی چنین هستند و به اذن الهی دارای اثر مخصوص هستند. نکته سوم: اما آیا دعا سبب تغییر خواست و مشیت و اراده الهی شده است؟ نه؛ همانطور که عرض شد این مشیت خدا است که هر سببی تاثیر خودش را داشته باشد و انسان نیز با استفاده از قوانین فیزیکی و متافیزیکی به امیال و آرزوهای خودش برسد. خداوند نظامی را طراحی کرده که هر رخدادی در آن، از طریق فرآیندی خاص رخ می دهد و نمی توان بدون استفاده از ابزار و اسباب مناسب به آن مطلوب دست یافت. بنابراین، این که من از ابزاری برای رسیدن به مطلوب خودم استفاده می کنم، برخلاف مشیت خدا نیست بلکه در چارچوب خواست و مشیت خدا است و هیچ تغییری در اراده الهی انجام نمی شود. نتیجه تکوینی دعا و صدقه و نماز و کمک به دیگری، جلب امدادهای غیبی و برطرف شدن مشکلات و بلایا است؛ چنانکه نتیجه تکوینی استفاده از آتش، دستیابی به گرما است و یا نتیجه تکوینی استفاده از آب، رفع تشنگی است. این که من آب می خورم و تشنگی خودم را برطرف می کنم، اراده خدا را تغییر نداده ام؛ یا این که من از آتش استفاده می کنم تا در سرما سلامتی خودم را حفظ کنم، اراده خدا را تغییر نداده ام. خداوند از ابتدا مقدر کرده که هر یک از این اسباب تاثیری دارند و انسان نیز بواسطه اراده اش بر سرنوشت خودش و محیط اطرافش موثر است و می تواند بااستفاده از همین اسباب، تغییراتی در حوزه زندگی و محیط پیرامونی خودش ایجاد نماید. بنابراین، دعای ما سبب انفعال خداوند نمی شود بلکه سبب انفعال اسباب میانی و موجودات آسمانی می شود که به اذن الهی وظیفه شان اجابت دعا و پیگیری و تحقق آنها است.(6) نکته چهارم: شاید گفته شود همین که انسان بواسطه دوست خوب و یا تلاش بیشتر و یا دعای صحیح، سرنوشت خودش را تغییر می دهد، نوعی تغییر در علم خدا است و این محال است. برای رفع این اشکال باید به این نکته مهم توجه کرد این که من دوست خوبی انتخاب کنم یا نکنم  و یا از ابزار دعا برای جلب امدادهای غیبی استفاده کنم یا نکنم، بستگی به انتخاب خودم دارد. خداوند نیز به عنوان عالم مطلق، به این صحنه عظیم هستی اشراف دارد و هیچ چیزی از او غایب نیست و از ابتدا می داند که انسان با استفاده از انتخاب خودش (انتخاب دعا یا انتخاب دوست خوب و ...) چه سرنوشتی را برای خودش رقم می زند. بنابراین، این که تغییری که در سرنوشت ما رخ داده و چه بسا خارج از علم و آگاهی و انتظار دیگران بوده، از ابتدا برای خدا معلوم بوده است؛ شبیه به کسی که بر فراز نقطه قله نشسته و با اشرافی که بر جاده دارد، می داند که این دو راننده بواسطه سرعت غیرمجاز، سر آن پیچ تصادف سهمگینی خواهند کرد. شاید برای من و شما که انتظار این تصادف را نداریم، عجیب باشد که کسی از قبل مطلع بوده؛ اما برای کسی که بر فراز قله نشسته، چنین امری دور از انتظار و علم و آگاهی نبوده است. نکته پنجم: در پایان، اشاره به مساله «بداء» خالی از لطف نیست. بداء در مورد خدا به معنای ظهور یک مطلب از جانب خدا است بعد از آن که ظاهرا نباید این مطلب رخ می داد.  بداء به معنای محو اول و اثبات ثانی است یعنی خدا چیزی را مطابق با شرایطی مقدر کرده اما به سبب تغییر شرایط آن را تغییر می دهد.چون شرایط تغییر کرده، اراده الهی نیز به شکل متفاوتی ظهور می یابد. حال، اگر اراده را صفت فعل بدانیم، تغییری در ذات الهی رخ نمی دهد بلکه تغییر در صفت فعل الهی است به تبعِ تغییر شرایط.  اما اگر اراده را همان علم پیشین الهی بدانیم، اساسا تغییری در آن رخ نداده و فقط در پی تغییر شرایط، تغییر در حکم و فعل الهی رخ می دهد که این امر، از قبل مشخص و مقدر بوده است و تغییری در ذات الهی رخ نمی دهد. اما در مورد علم الهی نیز گفتنی است: چون خداوند از ابتدا و قبل از تغییر شرایط، به این تغییر شرایط و تغییر واقع، علم داشت، تغییری در علم پیشینی او رخ نمی دهد و نقصی در صفات ذاتی او پیش نمی آید. اما تغییر در علم پسینی خدا (علم خدا پس از ایجاد) به تبعِ تغییر در معلوم رخ می دهد اما چون این علم در مقام فعل است، نقصی در ذات خداوند نیست. نتیجه: بنابراین، استفاده از دعا، همچون استفاده از هر سبب و وسیله دیگری است که خداوند آنها را دارای تاثیر قرار داده و استفاده از آنها می تواند سبب تغییر در زندگی و سرنوشت آدمی باشد. این تغییرات، سبب تغییر در علم و اراده الهی نمی شود؛ چرا که همه این اتفاقات در چارچوب خواست مطلق خدا بوده که هر سببی نتیجه تکوینی خودش را دارد؛ و خداوند نیز از پیش می دانسته که چه کسی از این اسباب استفاده کرده و به فلان نقطه می رسد. بنابراین، تغییری در علم و اراده خدا رخ نداده است. پی نوشت ها:
  1. سوره انعام، آیه 164.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، انتشارات موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403، ج 2، ص 90.
  3. نراقی، مهدی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، بیتا، ج3، ص229-230.
  4. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج93، ص296
  5. تحریم: 6
  6. صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاءالتراث، 1981م، ج6، ص396؛ صدرالمتالهین، شرح اصول الکافی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش، ج4، ص189
موضوع قفل شده است