جمع بندی بهشت رفتن چه فایده ای دارد؟

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بهشت رفتن چه فایده ای دارد؟
چرا خدا انسان را به بهشت میبرد؟ فایده بهشت رفتن چیست؟ ممکنه بگید خب معلومه لذت بردن. ولی من میگم لذت بردن نقصه و چرا اصلا خدا ما را اینگونه آفرید که به لذت نیازمند باشیم که بعدش بخواهد به ما لذت بدهد؟ باز ممکنه بگید این لذت بردن ها و مبارزه با آن لازمه کمال است. خب چرا خدا ما را کامل نیافرید؟ اگر بگید ظرفیتش را نداشتیم خب ظرفیتش را هم میداد. لذت بردن بد نیست ولی چرا خدا نیاز به لذت را در ما ایجاد کرد که بعدش بخواهیم لذت ببریم و این نقص را داشته باشیم درحالیکه خودش از چیزی لذت نمیبرد.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
چرا خدا انسان را به بهشت میبرد؟ فایده بهشت رفتن چیست؟ ممکنه بگید خب معلومه لذت بردن. ولی من میگم لذت بردن نقصه و چرا اصلا خدا ما را اینگونه آفرید که به لذت نیازمند باشیم که بعدش بخواهد به ما لذت بدهد؟ باز ممکنه بگید این لذت بردن ها و مبارزه با آن لازمه کمال است. خب چرا خدا ما را کامل نیافرید؟ اگر بگید ظرفیتش را نداشتیم خب ظرفیتش را هم میداد. لذت بردن بد نیست ولی چرا خدا نیاز به لذت را در ما ایجاد کرد که بعدش بخواهیم لذت ببریم و این نقص را داشته باشیم درحالیکه خودش از چیزی لذت نمیبرد.
برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: لذت با رفع نیاز متفاوت است. لذت یعنی درک آنچه ملائم و سازگار با انسان باشد، بنابراین هر موجودی متناسب با درجه وجودی خودش دارای لذت است، که گاهی لذت مزاجی است و گاهی لذت عقلی. لذت مزاجی اگرچه با مرتبه الهی ناسازگار است، اما همانطور که برخی حکماء گفته اند لذت عقلی با مرتبه الهی سازگار است. (ر.ک: آیت الله سبحانی، الالهیات، ج2، ص124) البته بحث بر سر لذت مجال خود را می طلبد و نباید آن را لذت های احساسی و تغییرا احساسی و درونی دانست، چون چین مواردی در خدا راه ندارد. به هر حال طبق آنچه گذشت هر موجودی فارغ از محدودیت داشتن و نداشتن بالاخره در مرتبه ای است که ملائمات و سازگاری هایی دارد که درک آنها برای او لذت تلقی میشود، این اصلا ارتباطی با ناقص بودن یا نبودن ندارد. نکته دوم: لذت های بهشتی اگرچه ممکن است در نگاه مردم دنیا هدف تلقی شوند اما در نگاه خداوند هدف نیستند، بلکه وسیله ای برای تشویق و ترغیب هستند، آنچه هدف است خود خداوند است. یعنی رسیدن به لقای الاهی و استقرار در مقام رضوان الهی بزرگترین نعمت خداوند در بهشت بوده و هدف اصلی است، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن‏هاى پاكيزه‏اى در بهشتهاى جاودان (نصيب آنها ساخته) و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است‏.(توبه:72) بنابراین خود خداوند و وصال الهی بالاترین نعمت است اما از آنجا که عموم مردم دنیا کشش و درک آن را ندارند سایر نعمت ها در قرآن پررنگ تر شده، مثل پدر و مادری که برای رفتن فرزندشان به مدرسه جایزه می گذارند. در چنین شرایطی هدف فرزند رسیدن به آن جایزه است، اما هدف والدین اصل تحصیل است و البته همانطور که روزی که فرزند به تحصیلات عالیه برسد متوجه میشود که اصل همین تحصیل بوده، بهشتیان هم بعد از ورود به بهشت بزرگترین نعمتشان همین وصال معشوق خواهد بود، نه حوری و باغ و بوستان. به همین خاطر در روایات متعدد از امام علی(ع)، امام حسین(ع) و امام مصادق(ع) هم وارد شده است که خدا را برای خودش پرستش کنید نه برای طمع بهشت یا از روی ترس از جهنم(ر.ک: الکافی، ج2، ص84؛ نهج البلاغه، جملات قصار، ش237) نتیجه گیری: طبق آنچه گذشت روشن میشود خداوند انسان را برای رشد و تکامل و بازگشت انسان به خودش(خدا) خلق کرده است، یعنی همه ما از خدا هستیم و باید به سمت او بازگردیم(إنا لله و إنا الیه راجعون) و بهشت و تمام نعمت های بهشتی جلوه هایی از این رشد و تکامل است.
الان خدا که بالاترین مرتبه وجودی را دارد، باید نهایت لذت های عقلی را درک کند. درسته؟
الان خدا که بالاترین مرتبه وجودی را دارد، باید نهایت لذت های عقلی را درک کند. درسته؟
بله عرض کردم برخی از حکما می گویند: «إنّ واجب الوجود الذي هو في غاية الجمال و الكمال و البهاء، إذا عقل ذاته فقد عقل أتم الموجودات و أكمل الأشياء، فيكون أعظم مدرك لأجلّ مدرك بأتم إدراك» یعنی واجب الوجود در نهایت جمال و کمال و بها است، و چون خودش را درک کند کامل ترین موجود را درک کرده است، پس میشود بزرگترین ادراک کننده که عظیم ترین ادراک شونده را به تمام ترین ادراک درک کرده است. (و از این جه بالاترین لذت عقلی را درک می کند)
خب چرا خدا ما را تا حدی که میشد کامل نیافرید تا بالاترین لذت را درک کنیم؟ اگر بگید ظرفیتش را نداشتیم خب ظرفیت را هم میداد‌.
خب چرا خدا ما را تا حدی که میشد کامل نیافرید تا بالاترین لذت را درک کنیم؟ اگر بگید ظرفیتش را نداشتیم خب ظرفیت را هم میداد‌.
ببینید خداوند از کامل ترین مخلوق، تا ضعیف ترین مخلوق را باید خلق کند، این کامل ترین خلقت است. چون این محدودیت های وجودی از محدودیت های فاعلی نشأت می گیرد بنابراین هر چه خلقت از خداوند دورتر میشود و محدودیت های علت ها بیشتر میشود معلول ها و موجودات هم ضعیف تر و محدود تر میشوند، مانند نور که هر چه که از منشأ و منبعش دورتر میشود ضعیف تر میشوند. این محدودیت نشأت گرفته از علت است، نه از خدا تا بفرمایید که خدا باید ظرفیت آن را هم میداد. مثلا ظرفیتی که از هسته خرما وجود دارد فقط به اندازه یک درخت خرماست، نمیشود از دانه خرما مثلا یک اسب متولد شود! این محدودیتی که هسته خرما با آن روبروست از جانب خدا نیست، از جانب علل پیشینی اوست. هر موجودی از هر دسته ای و با هر محدودیتی که امکان تحقق دارد خدا نباید ای فیض را از او دریغ کند، چه انسان کامل باشد، چه من و شما باشیم، چه درختان و سایر حیوانات باشند، چه سوسک شاخدار باشد و چه مگس بالدار!  
منظور شما ارواح است یا اجسام؟ این چیزی که میگویید مربوط به کمال اجسام مادی است نه ارواح معنوی. وگرنه پیامبر الان کامل ترین موجود بعد خدا نبود. یکی میتواند از نظر جسمی ناقص باشد و ولی کامل ترین روح را داشته باشد. اجسام ناقص هستند مهم نیست. ارواح و عقول ما چرا کامل آفریده نشده اند؟
اجسام ناقص هستند مهم نیست. ارواح و عقول ما چرا کامل آفریده نشده اند؟
ارواح هم برخاسته از همین اجسام هستند، دوگانگی محض میان آنها تصور نکنید. روح در حرکت تکاملی جنین در او حادث می شود، بنابراین قطعا جسم و تکامل آن در نحوه شکل گیری روح تاثیر دارد. همانطور که ژنتیک پدر ومادر در جسم فرزند تاثیر می گذارد، خصوصیات ایشان هم در روح فرزند تاثیر می گذارد. به همین خاطر انبیا و ائمه(ع) همواره از پدران و مادران مومن و پاکدامن متولد شده اند. یا این که فرزند حرام زاده به لحاظ روحی دچار تاریکی درون است خب نشان میدهد خصوصیات جسمی در روح انسان تاثیر می گذارد. در هر صورت باید توجه داشته باشید که روح انسان هم مستقیما مخلوق خدا نیست به گونه ای که واسطه ای در این میان نقش نداشته باشد، وگرنه مطمئنباشید میان انسان ها تفاوتی نمی بود، چون خداوند بی جهت میان کسی تفاوت نمی گذارد، به عبارت دیگر محال است اگر قابلیت یکسان باشد، فاعلیت خدا تفاوت داشته باشد. محال است دو نفر که کاملا به لحاظ عوامل پیشینی برابر هستند خداوند بخشش و افاضه متفاوت در حق ایشان داشته باشد.
پس چرا روح پیامبر کامل است ولی پدرش کامل نبوده. در حالی که معلول یا خصوصیاتش مساوی با علت است یا پایین تر و نمیشود بالاتر از آن باشد.   ارواح و عقول ما قبل از خلقت خلق شده بود و الان فقط تجسم پیدا کرده.   اگر اینجوری که شما میگید باشد حضرت آدم باید کامل ترین مخلوق خدا بعد خدا باشد و بعد همین گونه انسان هایی که از نسل او هستند تدریجا ناقص و ناقص تر شوند و آخرین انسان باید ناقص ترین موجود عالم باشد. دیگر پیامبر اسلام و ائمه کامل ترین موجودات حساب نمیشن چون علت محدود کننده داشتند.
یه سخنرانی یه چیزایی میگفت تقریبا همین یادم مونده ،خدا وقتی روح آفرید، روح وقتی قدرتاشو دید خودشو کسی دید در مقابل خدا و به قولی اعلام استقلال کرد یه حدیثم در این مورد هست امام صادق عليه السلام ـ در پاسخ به عبد اللّه بن فضل هاشمى كه از ايشان پرسيد : چرا ارواح، كه در ملكوت اعلى بودند، در پيكرها قرار گرفتند؟ ـ فرمود : إنّ اللّه َ تبارَكَ وَ تَعالى عَلِمَ أنَّ الأرواحَ في شَرَفِها و عُلُوِّها متى تُرِكَتْ على حالِها نَزَعَ أكثَرُها إلى دَعوَى الرُّبوبيَّةِ دُونَهُ عزّ و جلّ . چون خداوند تبارك و تعالى مى دانست كه اگر ارواح در همان موقعيت والا و بلند مرتبه اى كه دارند رها شوند بيشترشان در برابر خداوند عزّ و جلّ ادّعاى ربوّبيت (بى نيازى از خداوند) خواهند كرد .   میگن تو عالم ذر همه ارواح امتحان شدن و بهتریناشون پیامبر و ائمه شدن، و وقتی از ماها پرسیدن آیا این ائمه و پیامبرارو قبول داریم یا نه خیلیا چون دیدن الان نون تو قبول داشتن برگزیده های خداس گفتن ما قبول داریم خدا برای این که امتحانمون کنه مارو کرد تو جسم و همه اون اتفاقارو از یادمون برد،اگه یادمون میموند دوباره فیلم بازی میکردیم اون خالص ها شدن سلمان و علامه قاضی و آیت الله بهجت و.... اون کم تر خالصا شدن  کسایی مثل شخص خوب خیر و محل که خیلی آدم خوبی بوده ولی تو خلوت گناهانی هم داشته و ای آخر....   این که چرا خدا از اول همه رو خالص نآفریده شاید بخاطر این بوده که میخواست ما به اختیار خودمون زندگی حیوانی بزاریم کنار و کم کم حتی از ملائکه هم بالاتر بزنیم خدا فقط وقتی انسان آفرید گفت فتبارک االه احسن الخالقین ، نه موجودات دیگه. اگه قرار بود از اول همه عالی باشن ملائکه ها بودن ارزشمند اونه که خودش با اختیار و عقل خودش بره سمت خدا نه یه برنامه از قبل نوشته شده    این چیزی بود که من فهمیدم  
پس چرا روح پیامبر کامل است ولی پدرش کامل نبوده. در حالی که معلول یا خصوصیاتش مساوی با علت است یا پایین تر و نمیشود بالاتر از آن باشد. ارواح و عقول ما قبل از خلقت خلق شده بود و الان فقط تجسم پیدا کرده. اگر اینجوری که شما میگید باشد حضرت آدم باید کامل ترین مخلوق خدا بعد خدا باشد و بعد همین گونه انسان هایی که از نسل او هستند تدریجا ناقص و ناقص تر شوند و آخرین انسان باید ناقص ترین موجود عالم باشد. دیگر پیامبر اسلام و ائمه کامل ترین موجودات حساب نمیشن چون علت محدود کننده داشتند.
منظورم از نزدیک تر بودن آفرینش به خدا، نزدیک تر بودن زمانی نیست تا بگویید حضرت آدم(ع) چون مقدم بر  همه بوده باید بالاترین درجه را داشته باشد، در تقسیم بندی ای که عرض کردم اصلا نوع آدمی همه در یک مرتبه محسوب میشوند، اگرچه هر انسانی میتواند برتر از سایر انسان ها باشد یا بشود. منظور بنده از نزدیک بودن به خدا نزدیک بودن رتبی است، موجودات از مجردات تام، مجرد برزخی، انسان و حیوان و گیاه و جماد همینطور محدودیت های آنها بیشترمی شود.
خداوند از کامل ترین مخلوق، تا ضعیف ترین مخلوق را باید خلق کند
خب چرا خدا مخلوقی را ضعیف خلق میکند؟ مگر فیاض مطلق نیست؟ پس باید همه را کامل خلق کند.
محدودیت های وجودی از محدودیت های فاعلی نشأت می گیرد این محدودیت نشأت گرفته از علت است، نه از خدا تا بفرمایید که خدا باید ظرفیت آن را هم میداد.
پس پیامبر هم چون علت دارد، ناقص است.
خب چرا خدا مخلوقی را ضعیف خلق میکند؟ مگر فیاض مطلق نیست؟ پس باید همه را کامل خلق کند.
عرض کردم این محدودیت از جهت قابل است، نه از جهت فاعل 
پس پیامبر هم چون علت دارد، ناقص است.
قطعا اینچنین است  اینکه میگوییم انسان کامل نسبی است، وگرنه هیچ انسانی کامل مطلق نیست. کامل مطلق فقط خود خداوند است
جسم و روح بر هم تاثیر دارند ولی به هرحال مستقل هستند و قرار نیست همیشه با هم باشند. روح کاملی میتواند در جسمی ناقص باشد و همچنین روح ناقصی در جسمی کامل. خدا از همان اول میتوانست بی واسطه روح ما را کامل خلق کند و بعد در این اجسام قرار دهد. ناقص بودن اجسام ضرری به کمال روح نمیزند.
جسم و روح بر هم تاثیر دارند ولی به هرحال مستقل هستند و قرار نیست همیشه با هم باشند. روح کاملی میتواند در جسمی ناقص باشد و همچنین روح ناقصی در جسمی کامل. خدا از همان اول میتوانست بی واسطه روح ما را کامل خلق کند و بعد در این اجسام قرار دهد. ناقص بودن اجسام ضرری به کمال روح نمیزند.
روح انسان در یک حرکت تکاملی جنین در شکم مادر حادث شده و پدید می آید، به همین خاطر بین روح و جسم تناسب وجود دارد. اینطور نیست که خدا ارواح ما را خلق کرده باشد و با قرعه کشی آن ارواح را میان خانواده ها تقسیم کند. نطفه انسان که شکل می گیرد کم کم رشد می کند ابتدا دارای روح نباتی است، سپس با ارتقای وجودش دارای روح حیوانی میشود و در نهایت روح انسانی در او حادث شده و پدید می آید. به همین خاطر می گویند انسان حرام زاده نورانیت درونی اش کمتر از انسان حلال زاده است، چون روح از یک بستر جسمانی آلوده برخاسته است.  
پس یعنی پیامبر از اول روحش کامل نبوده و وقتی به دنیا اومده، روحش تدریجا کامل شده؟ یعنی پیامبر هم وقتی به دنیا اومد از نظر کمال فرقی با انسان های دیگری که تازه به دنیا آمده اند نداشت؟
پس یعنی پیامبر از اول روحش کامل نبوده و وقتی به دنیا اومده، روحش تدریجا کامل شده؟ یعنی پیامبر هم وقتی به دنیا اومد از نظر کمال فرقی با انسان های دیگری که تازه به دنیا آمده اند نداشت؟
وضعیت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) فرق می کند، طبق روایات متعدد که بیش از 30 عدد از آنها در بحار آمده ایشان یک حقیقت نوری دارند که قبل از خلقت تمام هستی وجود داشته است، و بلکه واسطه خلق کردن جهان هستی است. ورود ایشان به جهان هم در نگاه برخی از اندیشمندان نه برای رشد و کمال، بلکه برای دستگیری از دیگران بوده است. یعنی امام، قطب عالم امکان بوده و وزنه ای برای حفظ جهان هستی است. بنابراین نباید ایشان را با سایرین قیاس کرد.
پس اعتراف کردید میتواند یک روح کامل در یک جسم قرار گیرد. بر میگردیم به سوال اول. چرا خدا روح ما را کامل نیافرید؟ چرا ما نباید قطب عالم امکان باشیم؟
پس اعتراف کردید میتواند یک روح کامل در یک جسم قرار گیرد. بر میگردیم به سوال اول. چرا خدا روح ما را کامل نیافرید؟ چرا ما نباید قطب عالم امکان باشیم؟
عرض کردم بین جریان جسم و روح در دنیا و حقیقت ائمه(ع) باید فرق بگذارید. وجود نوری آنها حقیقتی است که  واسطه خلقت است اما وجود جسمانی آنها در دنیا اتفاقا محدودیت هایی را برای ایشان حتی پدید می آورد. جبرئیل که خودش هر چه دارد به واسطه حقیقت حضرت محمد(ص) است، اما در این دنیا واسطه وحی بر حضرت محمد(ص) است. اولین موجود به لحاظ رتبی که خداوند آفریده است کامل ترین مخلوق و کامل ترین تجلی خداست، حالا شما را هر چه می خواهید بگذارید. ما اسمش را حقیقت محمدیه میدانیم. اگر آن حقیقت من و شما هم بودیم باز سوال پیش می آمد که چرا دیگران نه؟ بنابرین مهم اسم او نیست، خلاصه اولین مخلوقی است که خداوند آفریده است، این که بقیه خودشان را با او مقایسه کنند صحیح نیست.
خب چرا خدا جسم ما را کامل تر نیافرید؟
چرا خدا از اول ما را به بهشت نبرد؟
مسلم said in پس اعتراف کردید میتواند یک
پس اعتراف کردید میتواند یک روح کامل در یک جسم قرار گیرد. بر میگردیم به سوال اول. چرا خدا روح ما را کامل نیافرید؟ چرا ما نباید قطب عالم امکان باشیم؟
عرض کردم بین جریان جسم و روح در دنیا و حقیقت ائمه(ع) باید فرق بگذارید. وجود نوری آنها حقیقتی است که  واسطه خلقت است اما وجود جسمانی آنها در دنیا اتفاقا محدودیت هایی را برای ایشان حتی پدید می آورد. جبرئیل که خودش هر چه دارد به واسطه حقیقت حضرت محمد(ص) است، اما در این دنیا واسطه وحی بر حضرت محمد(ص) است. اولین موجود به لحاظ رتبی که خداوند آفریده است کامل ترین مخلوق و کامل ترین تجلی خداست، حالا شما را هر چه می خواهید بگذارید. ما اسمش را حقیقت محمدیه میدانیم. اگر آن حقیقت من و شما هم بودیم باز سوال پیش می آمد که چرا دیگران نه؟ بنابرین مهم اسم او نیست، خلاصه اولین مخلوقی است که خداوند آفریده است، این که بقیه خودشان را با او مقایسه کنند صحیح نیست.
با سلام و تشکر این موارد رو استادعزیز اشاره کردند ، یک چیزی هم که به نظر میاد اینه که وقتی ما در یک نگاه کل بخوایم به قضایا نگاه کنیم و به نوعی بخوایم بهشون از دیدگاه خودمون اشکال بگیریم ، اگه برترین چیدمان و چینش و بدون ظلم و خلل و عیب بودن و نبود ظلم و ناعدالتی در این چیدمان و خلقت خداوند برامون اثبات شده باشه ، پاسخ سوال هامون هم مشخص میشه که بله  پاسخ اگرچه در حال حاضر علم اش رو پیدا نکردم یا نمیدونم ، بهترین حالت و بدون ظلم و نبود ناعدالتی و مبرا از اشکال است چون قبلش برامون ثابت شده در نگاه کل ، بهترین حالت و نبود ظلم و نبود ناعدالتی در بهترین شکل اش وجود داره و حالا توی نگاه جزء ، در این مورد جزء هم باید بهترین حالت و نبود ظلم و نبود ناعدالتی در بهترین وجه اش وجود داشته باشه چون کل ، مجوعه اجزا است . و اگر اون کلِ بهترین حالت و بدون ظلم و نبود ناعدالتی و مبرا از اشکال و در بهترین حالت ممکن ، قرار باشه که ، وجود داشته باشه ، در هر کدوم از جزء ها هم باید بهترین حالت و بدون ظلم و نبود ناعدالتی و مبرا از اشکال و در بهترین حالت ممکن هم وجود داشته باشه تا اون کل ،  با اون مشخصاتی که گفتیم ، تشکیل بشه .   در برسی و سوال هایی که از جزء ها برامون ایجاد میشه مواردی به نظر میاد که در نظر گرفتن اش میتونه مفید باشه : برای بررسی یک جزء ، باید تاثیر اجزاء دیگر هم لحاظ بشه ، یعنی یک پاسخ درست و کامل پاسخیه که با توجه به وجود همه اجزاء سیستم داده میشه ، چرا ؟ ، چون در یک سیستم و کل ، رفتار هر جز بر کل مجموعه اثر می گذارد و هم چنین رفتار اجزا و اثر آنها بر هم موثر است پس یعنی باید تاثیر اجزاء دیگه هم در پاسخ لحاظ بشه ...  
خب چرا خدا جسم ما را کامل تر نیافرید؟
پاسخ این را که عرض کردم
  چرا خدا از اول ما را به بهشت نبرد؟
بهشتی نبود که خدا ما را به آنجا ببرد! بهشت حاصل رفتار ماست، نجسم رفتار ما می شود بهشت و جهنم. علاوه بر اینکه اگر ما به دنیا نیامده بودیم رشد و تکاملی نداشتیم و مقام ما هم ثابت می بود. 
پاسخ این را که عرض کردم
چرا خدا جسم حضرت آدم که اولین انسان بود را کامل نیافرید؟
بهشتی نبود که خدا ما را به آنجا ببرد! بهشت حاصل رفتار ماست، نجسم رفتار ما می شود بهشت و جهنم. علاوه بر اینکه اگر ما به دنیا نیامده بودیم رشد و تکاملی نداشتیم و مقام ما هم ثابت می بود. 
خب ارواح ما را کامل خلق میکرد و از همان اول میفرستاد بهشت. بدون تکامل، ما را ببرد بهشت. 
چرا خدا جسم حضرت آدم که اولین انسان بود را کامل نیافرید؟
به عرایض بنده توجهی نمی فرمایید. بحث اول و آخر زمانی مطرح نیست، اول و آخر مقامی مطرح است.  
  خب ارواح ما را کامل خلق میکرد و از همان اول میفرستاد بهشت. بدون تکامل، ما را ببرد بهشت. 
بهشت حاصل رفتار ماست، حتی ملائکه هم بهشت ندارند چون بهشت را ما می سازیم با اعمالمان، بنابراین اینطور نیست که اگر ما را به دنیا نمی آورد بهشتی بود که در ن سکنی گزینیم. اگر حضرت آدم(ع) هبوط نمی کرد اصلا ما به دنیا نمی آمدیم که در بهشت باشیم یا در جای دیگر!
چون این محدودیت های وجودی از محدودیت های فاعلی نشأت می گیرد بنابراین هر چه خلقت از خداوند دورتر میشود و محدودیت های علت ها بیشتر میشود معلول ها و موجودات هم ضعیف تر و محدود تر میشوند، مانند نور که هر چه که از منشأ و منبعش دورتر میشود ضعیف تر میشوند.
این محدودیت نشأت گرفته از علت است، نه از خدا
با این چیزی که گفتید چرا اجسام ما کامل تر آفریده نشدند و اینقدر انسان ضعیف است؟
با این چیزی که گفتید چرا اجسام ما کامل تر آفریده نشدند و اینقدر انسان ضعیف است؟
کیفیت آفرینش هر موجودی متناسب با آن هدفی بوده که از او انتظار می رفته است، انسان قرار نبوده به لحاظ جسمی برتر باشد، اصلا هدف از انسان و اشرفیت انسان به روح اوست نه جسم او، به همین خاطر اتفاقا جسم انسان در میان جسم حیوانات، بسیار ضعیف آفریده شده است. مثلا خرس قطبی بوی طعمه اش را از فاصله 35 کیلومتری احساس می کند، حالا قدرت بویایی ما چقدر است؟ یا چشم عقاب که گفته میشود بیش از 70 برابر چشم انسان قدرت بینایی دارد... یا قدرت چشایی نوعی پروانه که 1200 برابر انسان است... یا قدرت جسمی حیوانات عظیم الجثه در دریا و خشکی... یا قدرت پرواز پرندگان... اتفاقا اینها نشان میدهد که هدف از آفرینش انسان، و همچنین ملاک اشرفیت انسان چیز دیگری غیر از این جسم است...   نکته دیگر اینکه اگر در این موضوع دچار ابهام هستید باید در تاپیک مستقلی مطرح بفرمایید، الان موضوع «فایده بهشت رفتن» با شیب ملایم به موضوع «کیفیت خلقت انسان» در حالت تغییر است.
ممنون از پاسخ ها
جمع بندی پرسش: چرا خدا انسان را به بهشت میبرد؟ فایده بهشت رفتن چیست؟ اگر بگویید «لذت» است، خب این نقص است، چرا خدا باید ما را نیازمند به لذت بیافریند که بعدش بخواهد به ما لذت بدهد درحالیکه خودش از چیزی لذت نمیبرد؟ اگر این لذت ها لازمه کمال است، خب چرا خدا ما را کامل نیافرید؟ اگر ظرفیتش را نداشتیم خب ظرفیتش را هم میداد. پاسخ: برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید: نکته اول: لذت با رفع نیاز متفاوت است. لذت یعنی درک آنچه ملائم و سازگار با انسان باشد، بنابراین هر موجودی متناسب با درجه وجودی خودش دارای لذت است، که گاهی لذت مزاجی است و گاهی لذت عقلی. لذت مزاجی اگرچه با مرتبه الهی ناسازگار است، اما همانطور که برخی حکماء گفته اند لذت عقلی با مرتبه الهی سازگار است. (1) البته بحث بر سر لذت، مجال خود را می طلبد و نباید آن را لذت های احساسی و تغییرات احساسی و درونی دانست، چون چنین مواردی در خدا راه ندارد. به هر حال طبق آنچه گذشت هر موجودی فارغ از محدودیت داشتن و نداشتن بالاخره در مرتبه ای است که ملائمات و سازگاری هایی دارد که درک آنها برای او لذت تلقی میشود، این اصلا ارتباطی با ناقص بودن یا نبودن ندارد. بهشت هم در نگاه دقیق باطن و ملکوت انسان و رفتارهای او در دنیاست که انسان به خاطر سازگاری آن با نفس از آن لذت میبرد نکته دوم: لذت های بهشتی اگرچه ممکن است در نگاه مردم دنیا هدف تلقی شوند اما در نگاه خداوند هدف نیستند، بلکه وسیله ای برای تشویق و ترغیب هستند، آنچه هدف است خود خداوند است. یعنی رسیدن به لقای الهی و استقرار در مقام رضوان الهی بزرگترین نعمت خداوند در بهشت بوده و هدف اصلی است، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً في‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيم‏؛ خداوند به مردان و زنان باايمان، باغهايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است جاودانه در آن خواهند ماند و مسكن‏هاى پاكيزه ‏اى در بهشتهاى جاودان (نصيب آنها ساخته) و (خشنودى و) رضاى خدا، (از همه اينها) برتر است و پيروزى بزرگ، همين است‏.(2) بنابراین خود خداوند و وصال الهی بالاترین نعمت است اما از آنجا که عموم مردم دنیا کشش و درک آن را ندارند، سایر نعمت ها در قرآن پررنگ تر شده، مثل پدر و مادری که برای رفتن فرزندشان به مدرسه جایزه می گذارند. در چنین شرایطی هدف فرزند رسیدن به آن جایزه است، اما هدف والدین اصل تحصیل است و البته روزی که فرزند به تحصیلات عالیه برسد متوجه میشود که اصل همین تحصیل بوده، بهشتیان هم بعد از ورود به بهشت بزرگترین نعمتشان همین وصال معشوق خواهد بود، نه حوری و باغ و بوستان. به همین خاطر در روایات متعدد از امام علی، امام حسین و امام صادق(علیهم السلام) وارد شده است که خدا را برای خودش پرستش کنید نه برای طمع بهشت یا از روی ترس از جهنم(3) نکته سوم: در رابطه با اینکه خداوند چرا همه را کامل نیافرید باید توجه بفرمایید که لازمه کامل ترین خلقت این است که خداوند از کامل ترین مخلوق، تا ضعیف ترین مخلوق را خلق کند. چون این محدودیت های وجودی از محدودیت های فاعلی نشأت می گیرد. بنابراین هر چه خلقت از خداوند دورتر میشود و محدودیت های علت ها بیشتر میشود معلول ها و موجودات هم ضعیف تر و محدود تر میشوند، مانند نور که هر چه که از منشأ و منبعش دورتر میشود ضعیف تر میشوند. این محدودیت نشأت گرفته از علت است، نه از خدا تا بفرمایید که خدا باید ظرفیت آن را هم میداد. مثلا ظرفیتی که در هسته خرما وجود دارد فقط به اندازه یک درخت خرماست، نمیشود از دانه خرما مثلا یک اسب متولد شود! این محدودیتی که هسته خرما با آن روبروست از جانب خدا نیست، از جانب علل پیشینی اوست. هر موجودی از هر دسته ای و با هر محدودیتی که امکان تحقق دارد خدا نباید این فیض را از او دریغ کند، چه انسان کامل باشد، چه من و شما باشیم، چه درختان و سایر حیوانات باشند.   نتیجه گیری: طبق آنچه گذشت روشن میشود خداوند انسان را برای رشد و تکامل و بازگشت انسان به خودش(خدا) خلق کرده است، یعنی همه ما از خدا هستیم و باید به سمت او بازگردیم(إنا لله و إنا الیه راجعون) و بهشت و تمام نعمت های بهشتی جلوه هایی از این رشد و تکامل است.   پی نوشت ها:
  1. ر.ک: سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق، ج2، ص124.
  2. توبه:72/9.
  3. ر.ک: کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج2، ص84. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق، کلمات قصار، ش237.
 
موضوع قفل شده است