جمع بندی خدای کره زمین یا تمام خلقت

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدای کره زمین یا تمام خلقت
سلام ، اگر من ادعا کنم خداوندی که در ادیان مختلف معرفی شده است قدرتی است که صرفا بر سیاره زمین و مردمانش احاطه دارد شما چه استدلالی در رد آن می اورید ؟ اگر خداوند فقط بر سیاره ی ما یعنی زمین احاطه دارد آیا این امر خللی در خدایی خدا بوجود میاورد؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
با سلام و تبریک عید سعید فطر خدمت شما دوست عزیز امیدوارم سلامت و تندرست باشید. در ادامه، برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
نکته اول: در جای خودش اثبات شده که خداوند علت نهایی موجودات است و خودش بی نیاز از دیگری است و خود به خود موجود است.  خداوند خالق جهان است و آن را از طریق نظام اسباب، تدبیر می کند؛ یعنی خداوند موجودات را در یک ساختار خاصی آفریده تا هر یک از آنها اثر خاصی داشته باشند و مجموعا از نظم خاصی برخوردار گردند و حیات در جهان را ایجاد نمایند و زمینه را برای رشد و تعالی انسان فراهم کنند. همچنین اثبات شده که محال است خداوند دو یا چند عدد باشند چرا که دو تا بودن نیازمند تفاوت است یعنی این که هر یک از آنها باید چیزی را داشته باشند که دیگری نداشته باشد تا دوئیت شکل بگیرد. در حالی که محال است خداوند از جهتی ناقص باشد و کمالی را نداشته باشد.  خداوند موجودی است که مطلقا کامل است و هیچ نقصی در او راه ندارد. تنها موجودی که بی نیاز از دیگری و خالق و مدبر جهان است، خدا است. سایر موجودات حتی اگر تاثیری در نظام خلقت داشته باشند، بخشی از نظام خلقت هستند که به اراده الهی، در آن بخش وظایفی را انجام می دهند.  بنابراین، اگر هم به موجودی غیر از خدا، تدبیر یا خالقیت و فاعلیت را نسبت می دهیم، باید هوشیار باشیم که آن موجود خدا نیست چرا که تدبیر و خالقیت و یا فاعلیت او، مشمول قدرت و اراده خدا است و او استقلالا نه فقط قدرت و فاعلیت ندارد بلکه اساسا وجودی ندارد. وجود و قدرت و نقش او در نظام خلقت، همگی وامدار قدرت و عنایت و اراده تکوینی خدا است.
نکته دوم: همین مطالب که در فلسفه و الهیات به شکل عقلی اثبات شده اند، در متون دینی نیز بیان شده اند. مثلا در آیه 88 سوره قصص با تاکید بر فنای غیرخدا و بقای خدا، چنین آمده است: «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات(پاك) او فانى مى ‏شود؛ حاكميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شويد». یا در آیه 96 سوره مبارکه نحل نیز آمده است: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ یعنی: « آنچه نزد شماست فانى مى ‏شود؛ امّا آنچه نزد خداست باقى است». یا در آیه 15 سوره مبارکه فاطر به فقیر بودن ذات ما و غنی بودن ذات خدا اشاره می شود: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ؛ اى مردم شما(همگى) نيازمند به خدائيد؛ تنها خداوند است كه بى ‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است». همچنین در آیه 102 سوره مبارکه انعام آمده که خداوند خالق و ربّ هر چیزی است و جز او خدایی نیست: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيلٌ؛  (آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است؛ او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه موجودات است»       
نتیجه: بنابراین، محال است موجودی فقط خالق و مدبّر سیاره ما باشد و نسبت به سایر موجودات خالقیت و ربوبیت نداشته باشد، اما در عین حال، خدا باشد! خدا بودن خدا به این است که وجودش وامدار هیچ موجود دیگر نباشد؛ و در عین حال، تمامی موجودات دیگر (نه فقط سیاره ما) وجودشان را وامدار او باشند. بنا بر آموزه های دینی مشخص می شود که الله در اسلام همان خدایی است که عقل می فهمد و اثبات می نماید: خدای کل جهان که بی نیاز از دیگران است ولی در عین حال، همه موجودات نیازمند و مخلوق و تحت تدبیر و ربوبیت او هستند. هر موجودی در نظام خلقت، نقش و جایگاهی دارد که وجود و قدرت و نقشش، وامدار اراده و عنایت خدا است.
سلام ، ممنون از حوصله و زحمات، استاد و بزرگوار هستید و آشنا به مباحث علمی جهت یادآوری به خودم عرض میکنم طرح مطالب مغایر با باور حضرتعالی خدای ناکرده بی احترامی تلقی نشود استاد بزرگوار اگر منظور جنابعالی از " اثبات شده " براهینی است که فلاسفه اسلامی اساس استدلال خود قرار داده اند باید عرض کنم هیچکدام از استحکام برخوردار نیستند و صرفا توضیح و تفسیر برداشتی است که از مفهوم خداوند داشته اند وجود افراد آتئیست در حقیقت نشان دهنده عدم قطعیت این براهین است . در خصوص آیات شریفی که از باب تصدیق فرمایشات ذکر نمودید یادآوری میکنم شاهد آوردن از کتب ادیان ملاک تصدیق یا رد موضوعی نیست مگر برای پیروان و مومنان به آن دین مستحضرید استدلال باید بر قواعد پذیرفته شده توسط مجادلین استوار باشد نه باورهای یک طرف . آنچه در خصوص ماهیت و صفات ذات خداوند فرمودید و بر اساس آن نتیجه گیری کردید در حقیقت یک تسلسل است به این معنا که خدایی که هست باید ذاتش مجرد باشد و هر آنچه این نباشد خدا نیست از دید منطق فلسفه کاملا درست میفرمایید ولی جنبه ثبوتی ندارد . با احترام و اعتذار لطفا راهنمایی فرمایید ممنون  
سلام ، ممنون از حوصله و زحمات، استاد و بزرگوار هستید و آشنا به مباحث علمی جهت یادآوری به خودم عرض میکنم طرح مطالب مغایر با باور حضرتعالی خدای ناکرده بی احترامی تلقی نشود
سلام و تشکر از لطف و محبت شما شخصا از شنیدن نظرات مختلف استقبال میکنم. اصولا رسالت اسک دین، طرح نظرات گوناگون و گفتگو درباره آنها است.  
 استاد بزرگوار اگر منظور جنابعالی از " اثبات شده " براهینی است که فلاسفه اسلامی اساس استدلال خود قرار داده اند باید عرض کنم هیچکدام از استحکام برخوردار نیستند و صرفا توضیح و تفسیر برداشتی است که از مفهوم خداوند داشته اند
طرح همه مباحث سابق الذکر به صورت مستدل و ذکر تمامی براهین و نقد و بررسی اشکالات و  میزان اعتبار براهین، در یک تاپیک نمی گنجد. به همین جهت، عرض شد: در جای خودش اثبات شده ... اما اجمالا باید عرض شود که نقدهای وارد شده به براهین اثبات خدا از چند صورت خارج نیستند:   یا اصلا وارد نیستند و نقد نادرستی می باشند:  به باور بنده بسیاری از نقدهایی که ملحدان به براهین اثبات خدا وارد دانسته اند، نقدهای واردی نیست. شخصا بر این باورم که نقدهای خداباوران به این براهین، منطقا از قوت بیشتری برخوردار است. گاهی تصور می شود که خداباوران از تمامی براهین اثبات خدا دفاع می کنند؛ در حالی که واقعیت چنین نیست. خداباوران در دفاع از وجود خدا، به هر برهانی تمسک نمی کنند و در طرح برهان، موشکافی های دقیق و عقلانی انجام می دهند.   یا وارد هستند و نقد درستی می باشند: این نقدها یا ما را به این نتیجه سوق می دهند که کلا از این برهان دست برداریم و به سایر براهین تمسک بجوییم و یا این که ما را به این نتیجه سوق می دهند که تقریر دیگری از این براهین ارائه بدهیم که از اشکال مذکور مبرا باشد و یا این که ما را به این نتیجه سوق می دهند که انتظار فلسفی خودمان از این برهان را تصحیح کنیم و مثلا متوجه بشویم که برهان نظم درصدد اثبات صفتی از صفات خدا است نه اثبات وجود خدا. و یا این که ما را به این نتیجه سوق می دهند که انتظار معرفتی خودمان را از براهین اثبات خدا تصحیح کنیم و مثلا متوجه بشویم که گاهی نتیجه براهین، یقین منطقی و ریاضی نیست اما با این حال، احتمال خداباوری را بیش از احتمال خداناباوری تقویت می کند.      
براهینی است که فلاسفه اسلامی اساس استدلال خود قرار داده اند باید عرض کنم هیچکدام از استحکام برخوردار نیستند و صرفا توضیح و تفسیر برداشتی است که از مفهوم خداوند داشته اند وجود افراد آتئیست در حقیقت نشان دهنده عدم قطعیت این براهین است
این که فرمودید وجود افراد آتئیست نشانگر عدم قطعیت براهین است، سخن قابل قبولی نیست. توضیح مطلب این که: معارف ما یا بدیهی هستند و یا نظری. در معارف بدیهی عمدتا این معیار پذیرفته شده که آن معرفت بدیهی باید همگانی باشد و کسی در آن اختلاف نورزد.  اگر معرفتی مورد اختلاف باشد، اصلا بدیهی نیست. البته در همین حوزه نیز برخی از محققان گوشزد کرده اند که چنین قیدی لازم نیست و چه بسا معرفتی بدیهی باشد اما بواسطه شبهه یا عدم تصور دقیق، مورد اختلاف قرار بگیرد. در معارف نظری هیچ کسی شرط نکرده که آن معرفت نظری باید همگانی و بدون اختلاف نظر باشد بلکه یکی از خصایص معارف نظری، اختلافی بودن آنها است چرا که از طریق تفکر و نظرورزیدن و تامل در مبانی و مقدمات بدست می آیند و طبیعی است که بواسطه اختلاف نظر در مقدمات و یا اختلاف نظر در شیوه صورتبندی مقدمات، دچار اختلاف شوند. بنابراین، هیچ بعید نیست که معرفت نظری یقینی باشد اما به دلایلی مورد نقد و اختلاف واقع شود و به مدت طولانی اصلا طرفداری نداشته باشد و حتی خلافش شهرت پیدا کند. مثالهای زیادی در تاریخ علم و فلسفه وجود دارد که نظریه ای رسمیت یافت که سالها بلکه قرنها مورد مخالفت دانشمندان قرار گرفته بود.    
در خصوص آیات شریفی که از باب تصدیق فرمایشات ذکر نمودید یادآوری میکنم شاهد آوردن از کتب ادیان ملاک تصدیق یا رد موضوعی نیست مگر برای پیروان و مومنان به آن دین مستحضرید استدلال باید بر قواعد پذیرفته شده توسط مجادلین استوار باشد نه باورهای یک طرف . آنچه در خصوص ماهیت و صفات ذات خداوند فرمودید و بر اساس آن نتیجه گیری کردید در حقیقت یک تسلسل است به این معنا که خدایی که هست باید ذاتش مجرد باشد و هر آنچه این نباشد خدا نیست از دید منطق فلسفه کاملا درست میفرمایید ولی جنبه ثبوتی ندارد . با احترام و اعتذار لطفا راهنمایی فرمایید ممنون  
  در مورد این بخش از فرمایشات شما باید عرض شود: سوال پرسشگر محترم ناظر به خدای ادیان بود. از آن جایی که سایت اسک دین ناظر به دین اسلام است، سعی شد نشان بدهیم که برخی از خصایصی که در فلسفه برای خداوند ذکر شده، خصایصی است که در قرآن نیز برای الله ذکر شده و به همین جهت، خدای اسلام همان خدای فلسفه است که خالقیت مطلق دارد و تمامی موجودات (نه فقط سیاره ما) مخلوق و تحت تدبیر او است. بنابراین، بنده درصدد اثبات بحث فلسفی توسط متن دینی نیستم و یا به عبارت دیگر، بحث بنده درون‌دینی نیست؛ اما چون مساله ناظر به دین می باشد، چاره ای جز این نیست که از برخی از آیات قرآن و منابع دینی استفاده کنیم.  
سلام به نظر می رسه قوانین فیزیکی حاکم بر زمین، همان قوانین حاکم بر سایر اجرام آسمانی باشه. پس قاعدتا علتشون هم بایستی یکسان باشه
بنام خدا.باسلام.   Shabani said in خدای کره زمین یا تمام خلقت
سلام ، اگر من ادعا کنم خداوندی که در ادیان مختلف معرفی شده است قدرتی است که صرفا بر سیاره زمین و مردمانش احاطه دارد شما چه استدلالی در رد آن می اورید ؟ اگر خداوند فقط بر سیاره ی ما یعنی زمین احاطه دارد آیا این امر خللی در خدایی خدا بوجود میاورد؟      
  بنظر حقیر،اگر ما  خدای زمین و متعلقاتش را قبول کنیم پس باید یا میتوانیم خدای همه کهکشانها را هم قبول کنیم چرا که اگر نگاهی دقیق داشته باشیم میبینیم که همه اینها بنوعی برگرفته از یکدیگر یا دیگری هستند و وقتیکه ما مخلوقات و اکوسیستمی به این بزرگی و پیچیدگی را قبول میکنیم چرا نباید قبول کنیم که همه اینها در یک سلسله مراتب در نهایت بهم مربوط میشوند یا بهم مربوط هستند و یا در نهایت میرسند به مراحل بالاتر و بزرگتر؟{با کمی جابجایی مانند انسان و حیوان و درخت یا کوه و زمین و منظومه خورشیدی و ...} در مورد بخش دوم سوالتان بنظر حقیر خیر چه خللی ایجاد میکند؟وقتی ما خدا و خالق زمین را قبول کنیم خود بخود خدا یا خالق همه جهان را قبول خواهیم کرد{دیر یا زود چرا که همانگونه که عرض شد فرق چندانی بین سیاره زمین و موجوداتش با سایر سیارات و موجوداتشان نخواهدبود فقط الان شاید ما چیزهایی در این سیاره میبینیم که قادر به دیدن چیزهای دیگر درسیارات دیگرنمیباشیم و علت دیگر شاید کوچک بودن زمین و بزرگی جهان باشد که اجازه نمیدهد خالق خود را بزرگتر از آنچه که الان هست ببینیم} {البته برخی هم خدای ادیان و پیروانشان را با خالق جهان یا زمین یکی نمیدانند که این فعلا درسوال شما نبود} {خدمت قول سدید بزرگوار سلام و عرض ادب.ضمن قبولی طاعات،لطفا راهنمایی بفرمایید چگونه میتوان برای شما استادگرامی پیغام خصوصی ارسال نمود؟باسپاس}      
سلام ، ابتدا وظیفه میدونم از واقع بینی و تواضع شما تشکر کنم این فرمایش شما که اگر ضعفی در مباحث نظری باورهای ما وجود دارد قدم اول پذیرش ضعف و سپس تلاش برای رفع آن است نشان دهنده شان والای علمی شماست استاد بزرگوار همانطور که دو دوست عزیز بدرستی سوال را تحلیل و ریشه یابی کرده اند شک ندارم شما هم از قصد اینجانب برای محدود کردن اراده ی خداوند به زمین آگاه هستید فقط از باب آموختن خودم عرض میکنم در مباحث نظری همیشه اختلاف نظر بوده و گرایش های مختلف سعی کرده اند با ادله های گوناگون حقانیت باورهای خود را اثبات نمایند در این مباحث ممکن است ادعای هر طرف مبین بخشی از حقیقت کل باشد و تضارب آرا منتج به رسیدن به مطلوب گردد اما در خصوص مباحث مرتبط با اثبات اصل وجود یک امر بنظر میاید استدلال قویتر یا ضعیفتر نمیتواند به صدور حکم قطعی در اثبات یا رد منتج شود شاید بهمین دلیل هنوز خداناباوران در برابر براهین موجود مقاومت کرده بر اعتقاد خود پافشاری میکنند بنظر میاد یکی از مهمترین دلایلی که پایه های این براهین را لرزان میکند تلاش برای اثبات مفاهیم ماهیتی است شما بهتر میدانید که اثبات ذات و ماهیت خداوند در مواردی اصلا ممکن نیست و در طبقه بندی موضوعاتی قرار میگیرد که نه قابل اثبات است نه قابل انکار در حالیکه اگر برهان صرفا در مسیر اثبات بودن باشد و استدلالهای متقن آن چاره ای جز تایید باقی نگذارد ابهامات و شبهات مرتبط با ماهیت و ذات زیر سایه ی اصل وجود موضوعیت خود را از دست میدهند همانطور که در آیات شریف هم اشاره ای به چیستی و ماهیت خداوند ( امور غیر قابل درک برای انسان ) نشده است و صرفا اوصافی که برای انسان قابل فهم است (و شاید عینا در ماهیت خداوند نمود نداشته باشند ) نسبت داده شده است در حالیکه در بحث اثبات اصل وجود خداوند در آیات شریف ادله ی غیر قابل نقض دیده میشود ممنون از حوصله و پوزش بابت طولانی شدن عرایض .
میگن 14 میلیارد سال پیش بیگ بنگ رخ داده، ولی زمین 4 میلیارد سال پیش به وجود اومده. چه دلیلی داره که خدایی خدا، بعد از شکل گیری زمین شروع بشه؟
فروردین said in میگن 14 میلیارد سال پیش بیگ
میگن 14 میلیارد سال پیش بیگ بنگ رخ داده، ولی زمین 4 میلیارد سال پیش به وجود اومده. چه دلیلی داره که خدایی خدا، بعد از شکل گیری زمین شروع بشه؟
سلام ، خدایی که شروع و پایان نداره ولی اگر خداوند اراده کند که فقط امور مربوط به زمین و ساکنانش را مدیریت کند باید برای ما دلیل بیاورد ؟ عموما اساتید ترجیح میدهند به این سوال پاسخ ندهند با این توجیح که اساس پرسش بر مبنای غیر ممکن و در تضاد با ذات الهی است در حالیکه آن ذاتی که برای خداوند با ذهن و فکر محدود خود متصور شده و معیار قیاس قرار میدهند از اساس محل اشکال است ما در انجام آنچه خداوند در رابطه با خود فرموده همیشه چند قدم جلوتر از خدا حرکت میکنیم و هرچا به بن بست خوردیم میگوییم با ذات الهی در تضاد است . ممنون
فروردین said in سلام
سلام به نظر می رسه قوانین فیزیکی حاکم بر زمین، همان قوانین حاکم بر سایر اجرام آسمانی باشه. پس قاعدتا علتشون هم بایستی یکسان باشه
سلام ، درود بر شما اما عموما اساتیدی که وظیفه خداشناسی و تبیین آن برای مردم را دارند با علوم تجربی میانه ی خوبی ندارند و ترجیح میدهند با عقل و ابزارهای محدودی که خداوند در اختیار انسان قرار داده بجای حل مسایل ممکن به توضیح اموری بپردازند که اساسا از توان عقل خارج است ممنون از دقت نظر شما .
با سلام و عرض ادب و تشکر از مشارکت دوستان عزیز امیدوارم سلامت و تندرست باشید. به جهت فعالیت همزمان در تاپیکهای موازی فعال، فراموش کردم به پستهای اخیر پاسخگویی کنم. البته پیش‌تر گمانم این بود نسبت به برخی از این پستها، پاسخگویی کرده ام.  به هر حال، بابت تاخیر، متاسف و عذرخواهم.  
 خدایی که شروع و پایان نداره ولی اگر خداوند اراده کند که فقط امور مربوط به زمین و ساکنانش را مدیریت کند باید برای ما دلیل بیاورد ؟ عموما اساتید ترجیح میدهند به این سوال پاسخ ندهند با این توجیح که اساس پرسش بر مبنای غیر ممکن و در تضاد با ذات الهی است در حالیکه آن ذاتی که برای خداوند با ذهن و فکر محدود خود متصور شده و معیار قیاس قرار میدهند از اساس محل اشکال است ما در انجام آنچه خداوند در رابطه با خود فرموده همیشه چند قدم جلوتر از خدا حرکت میکنیم و هرچا به بن بست خوردیم میگوییم با ذات الهی در تضاد است . ممنون
  دوست عزیز هنوز مطمئن نیستم به درک درستی از پرسش شما رسیده باشم. در ابتدای تاپیک فرمودید خدای ادیان، «قدرتی است که صرفا بر سیاره زمین و مردمانش احاطه دارد» در قسمت بعدی نیز فرمودید که درصدد «محدود کردن اراده ی خداوند به زمین» هستید. در این قسمت هم میفرمایید  «اگر خداوند اراده کند که فقط امور مربوط به زمین و ساکنانش را مدیریت کند» برای درک بهتر منظور شما، چند سوال از شما می پرسم: آیا سایر موجوداتی که شما به آنها نظر ندارید، نیازمند علت هستند یا نه؟ اگر نیازی به علت ندارند، آیا آنها را خدا می دانید؟ اگر نیاز به علت دارند، علتشان چیست؟ آیا  نباید زنجیره علل آنها به خداوند ختم شود؟ شاید هم ناظر به ایجاد آنها نیستید بلکه ناظر به تدبیر آنها هستید یعنی درست است که خداوند «خالق کل شیء» است اما فقط سیاره زمین را تدبیر می کند و سایر سیارات را مورد تدبیر قرار نمی دهد. در این صورت، این سوال پیش می آید که مدبر آن موجودات چیست یا کیست؟ آیا نیازمند تدبیر نیستند؟ آیا نظم و قوانین حاکم بر آنها بی علت و خودبخودی است؟ اگر علت دارد و موجودی آنها را تدبیر می کند، آن موجود چه نسبتی با خدا دارد؟ مخلوق و تحت تدبیر و مدیریت خدا است یا خدایی مستقل است؟ چرا قوانین حاکم بر آنها با قوانین حاکم بر زمین مشترک است؟ سوال دیگر این که پرسش شما ناظر به توصیف قرآنی از خدا است یا به صورت مطلق این سوال را مطرح می کنید؟ در ابتدای پرسش از خدای ادیان سخن گفتید و گویا منظور شما این بود که ادیان خدا را چنین توصیف می کنند.در همین راستا، آیاتی را ذکر کردیم که برخلاف تلقی شما بود. نقد شما به آیاتی که ذکر شد چه چیزی است؟
جمع بندی پرسش اگر من ادعا کنم خداوندی که در ادیان مختلف معرفی شده، قدرتی است که صرفا بر سیاره زمین و مردمانش احاطه دارد شما چه استدلالی در رد آن می آورید؟ اگر خداوند فقط بر سیاره ی ما یعنی زمین احاطه دارد آیا این امر خللی در خدایی خدا بوجود می آورد؟ در واقع، قصد اینجانب، محدود کردن اراده ی خداوند به زمین است؛ خدایی که شروع و پایان نداره ولی اراده کرده که فقط امور مربوط به زمین و ساکنانش را مدیریت کند و نسبت به سایر موجودات اراده ای ندارد. پاسخ مقدمتا بهتر است با طرح چند سوال، به ابهامی که در پرسش وجود دارد اشاره کنیم: آیا سایر موجوداتی که  در پرسش به آنها اشاره فرمودید، نیازمند علت هستند یا نه؟ اگر نیازی به علت ندارند، آیا آنها را خدا می دانید؟ اگر نیاز به علت دارند، علتشان چیست؟ آیا  نباید زنجیره علل آنها به خداوند ختم شود؟ شاید هم ناظر به ایجاد آنها نیستید بلکه ناظر به تدبیر آنها هستید یعنی درست است که خداوند «خالق کل شیء» است اما فقط سیاره زمین را تدبیر می کند و سایر موجودات در سیارات دیگر را مورد تدبیر قرار نمی دهد. در این صورت، این سوال پیش می آید که مدبر آن موجودات چیست یا کیست؟ آیا نیازمند تدبیر نیستند؟ آیا نظم و قوانین حاکم بر آنها بی علت و خودبخودی است؟ اگر علت دارد و موجودی آنها را تدبیر می کند، آن موجود چه نسبتی با خدا دارد؟ مخلوق و تحت تدبیر و مدیریت خدا است یا خدایی مستقل است؟ چرا قوانین حاکم بر آنها با قوانین حاکم بر زمین مشترک است؟ اما فارغ از پرسشهای مذکور، نکاتی را تقدیم می کنیم به این امید که راهگشا باشد و شما را در مسیر تفکر در این حوزه، یاری نماید: نکته اول: در جای خودش اثبات شده که خداوند علت نهایی موجودات است و خودش بی نیاز از دیگری است و خود به خود موجود است.  خداوند خالق جهان است و آن را از طریق نظام اسباب، تدبیر می کند؛ یعنی خداوند موجودات را در یک ساختار خاصی آفریده تا هر یک از آنها اثر خاصی داشته باشند و مجموعا از نظم خاصی برخوردار گردند و حیات در جهان را ایجاد نمایند و زمینه را برای رشد و تعالی انسان فراهم کنند. همچنین اثبات شده که محال است خداوند دو یا چند عدد باشند چرا که دو تا بودن نیازمند تفاوت است یعنی این که هر یک از آنها باید چیزی را داشته باشند که دیگری نداشته باشد تا دوئیت شکل بگیرد. در حالی که محال است خداوند از جهتی ناقص باشد و کمالی را نداشته باشد.  خداوند موجودی است که مطلقا کامل است و هیچ نقصی در او راه ندارد. تنها موجودی که بی نیاز از دیگری و خالق و مدبر جهان است، خدا است. سایر موجودات حتی اگر تاثیری در نظام خلقت داشته باشند، بخشی از نظام خلقت هستند که به اراده الهی، در آن بخش وظایفی را انجام می دهند.  بنابراین، اگر هم به موجودی غیر از خدا، تدبیر یا خالقیت و فاعلیت را نسبت می دهیم، باید هوشیار باشیم که آن موجود خدا نیست چرا که تدبیر و خالقیت و یا فاعلیت او، مشمول قدرت و اراده خدا است و او استقلالا نه فقط قدرت و فاعلیت ندارد بلکه اساسا وجودی ندارد. وجود و قدرت و نقش او در نظام خلقت، همگی وامدار قدرت و عنایت و اراده تکوینی خدا است. نکته دوم: همین مطالب که در فلسفه و الهیات به شکل عقلی اثبات شده اند، در متون دینی نیز بیان شده اند. مثلا در آیاتی از قرآن با تاکید بر فنای غیرخدا و بقای خدا، چنین آمده است: «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات(پاك) او فانى مى ‏شود؛ حاكميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شويد.(1) یا در آیه دیگر آمده است: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»؛ یعنی: « آنچه نزد شماست فانى مى ‏شود»؛ امّا آنچه نزد خداست باقى است.(2) یا در فراز دیگری از قرآن، به فقیر بودن ذات ما و غنی بودن ذات خدا اشاره می شود: «يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»؛ اى مردم شما(همگى) نيازمند به خدائيد؛ تنها خداوند است كه بى ‏نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است.(3) همچنین در این آیه، خداوند خالق و ربّ هر چیزی معرفی شده که جز او خدایی نیست: «ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَكيلٌ»؛  (آرى،) اين است پروردگار شما! هيچ معبودى جز او نيست؛ آفريدگار همه چيز است؛ او را بپرستيد و او نگهبان و مدبّر همه موجودات است.(4) بنابراین، «الله» در اسلام همان خدایی است که عقل می فهمد و اثبات می نماید: خدای کل جهان که بی نیاز از دیگران است ولی در عین حال، همه موجودات نیازمند و مخلوق و تحت تدبیر و ربوبیت او هستند. هر موجودی در نظام خلقت، نقش و جایگاهی دارد که وجود و قدرت و نقشش، وامدار اراده و عنایت خدا است. نتیجه: بنابراین، محال است موجودی فقط خالق و مدبّر سیاره ما باشد و نسبت به سایر موجودات خالقیت و ربوبیت نداشته باشد، اما در عین حال، خدا باشد! خدا بودن خدا به این است که وجودش وامدار هیچ موجود دیگر نباشد؛ و در عین حال، تمامی موجودات دیگر (نه فقط سیاره زمین) وجودشان را وامدار او باشند و تحت تدبیر او قرار بگیرند؛ خواه بی واسطه، خواه باواسطه. این مطلب هم توسط عقل فهمیده می شود و هم در دین اسلام به ثبت رسیده است. همسانی قوانین حاکم بر زمین و سایر سیارات نیز شاهد مناسبی بر این مطلب است که اختلافی میان زمین و سایر سیارات نیست و قدرت و تدبیر مطلق خداوند شامل آنها نیز می شود. این که خداوند عنایت ویژه به زمین و انسانهای موجود در آن دارد و زمین را متناسب با زیست انسانی تنظیم کرده است، دلیل مناسبی نیست بر این که گفته شود خداوند اراده اش را به زمین محدود کرده است. اراده الهی در هر جایی به شکل خاصی بروز می یابد و نباید انتظار داشت اراده و تدبیر خدا نسبت به سایر سیارات به همان شکلی باشد که خداوند نسبت به زمین اراده و تدبیر کرده است. همانطور که سابقا عرض شد، هر موجودی، از آن جهت که موجود است و در ساختار خاصی بوجود آمده و آثار و تبعات دارد، مشمول قدرت و تدبیر مطلق خدا است؛ خواه بی واسطه، خواه باواسطه. یا چیزی موجود نیست؛ و یا اگر موجود است، مشمول قدرت و تدبیر و اراده الهی است.  بنابراین، صحیح نیست گفته شود غیر از سیاره زمین موجوداتی هستند که مشمول قدرت و اراده خدا نیستند.   پی نوشت ها: 1. قصص: 88 2. نحل: 96 3. فاطر: 15 4. انعام: 102
موضوع قفل شده است