جمع بندی علت هدایت بشر توسط خدا

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علت هدایت بشر توسط خدا
به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید سوال بنده به ۳ قسمت تقسیم میشود ۱_چرا خداوند دین اسلام و سایر ادیان و پیامبران را برای ما فرستاد آیا لازم بود؟ ۲_علت اینکه خداوند ما رو هدایت میکند چیست؟با توجه به این که انسان از طریق تجربه میتواند بسیاری از کار ها را انجام بدهد ۳_اثبات ساده و دقیق این که دین اسلام دین به حقی است و دین الهیست(البته من قبول دارم که دین اسلام دین الهی است فقط خواستم دیدگاهم در این باره  بیشتر بشه) با تشکر
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
سوال بنده به ۳ قسمت تقسیم میشود ۱_چرا خداوند دین اسلام و سایر ادیان و پیامبران را برای ما فرستاد آیا لازم بود؟ ۲_علت اینکه خداوند ما رو هدایت میکند چیست؟با توجه به این که انسان از طریق تجربه میتواند بسیاری از کار ها را انجام بدهد ۳_اثبات ساده و دقیق این که دین اسلام دین به حقی است و دین الهیست(البته من قبول دارم که دین اسلام دین الهی است فقط خواستم دیدگاهم در این باره  بیشتر بشه)
کاش این سوالات را در قالب سه سوال مجزا و مستقل مطرح می کردید، اما به هر حال: پاسخ به سوال اول: ببینید خداوند بی جهت انسان را خلق نکرده است وگرنه عقل و فطرت به او نمی داد. و از طرفی این عقل اگرچه بسیاری از امور را می فهمد اما بسیاری از امور را هم درک نمی کند. عقل اگر چه ضرورت معاد و جهان پس از مرگ را اثبات می کند اما جزئیات آن و اموری که برای سعادت انسان در آخرت است را به طور کامل نمی فهمد. به همین خاطر اگر انبیا نمی آمدند انسان ها می توانستند روز قیامت دلیل و حجتی بر علیه خدا داشته باشند که ما اگر درست عمل نکردیم چون نمیدانستیم، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل‏؛ پيامبرانى كه بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند(فرستادیم)، تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر علیه خدا باقى نماند».(نساء:165) علاوه بر اینکه عقل در بسیاری از اوقات مغلوب شهوت قرار می گیرد، یعنی با اینکه انسان می داند چه کاری درست است اما در مقام عمل و رفتار به خاطر منافع دنیوی خلاف آن رفتار می کند. مثلا حق مردم را می خورد، دروغ می گوید و ظلم می کند. دین باید بیاید به کمک عقل و مردم را با تشویق و تهدید به پیروی از عقل وادارد. بنابراین خدایی که انسان را هدفمند خلق کرده است باید دین و انبیاء و ائمه(ع) که حجت بیرونی هستند را به کمک عقل انسان که حجت درونی است بفرستد تا با این دو حجت انسان به سعادت برسد. امام کاظم(ع) می فرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏؛ همانا خداوند دو حجت بر مردم دارد، یک حجت ظاهری و یک حجت باطنی. پس حجت ظاهری همان پیامبران و رسولان و امامان هستند، و حجت باطنی عقل است.(الکافی، ج1، ص16)   پاسخ به سوال دوم: آنچه که بشر با تجربه به آن می رسد نهایتا پیشرفت های اجتماعی است، وگرنه فهم تعالیم دین مثل جزئیات معاد، یا احکام نماز و روزه و مانند آن هرگز با تجربه به دست نمی آید. به عبارت دیگر تعالیم دین از دو حالت خارج نیست، یا عقل آنها را درک نمی کند، یا عقل آنها را درک می کند و دین برای تأکید آنها آمده است، بنابراین تجربه بشری نمی تواند جای هیچ کدام از این دو ضرورت دین را بگیرد. علاوه بر اینکه اگر ادیان نمی آمدند قرن ها طول می کشید بشر به سطحی از تکامل برسد. شما ببینید مثلا مردم مکه با گذشت حدود چندهزار سال از عمر بشر در کره زمین باز هم دخترانشان را زنده به گور می کردند. حتی امروزه در عصر تکنولوژی باز هم برخی از رفتارهای و خرافات را در میان مردمی که با ادیان آسمانی آشنا نیستند می بیند که انسان انگشت به دهان می ماند. چه بسا مناطق پیشرفته در دنیا هم اگر با تعالیم ادیان آشنا نشده بودند الان در وضعیت بسیار بدی به سر می بردند.   پاسخ به سوال سوم: پاسخ های متعددی می توان به این پرسش داد، از جمله این پاسخ ها: اول: ببینید ما وقتی اثبات کردیم که خدایی هست و ارسال دین ضروری است طبیعتا باید همواره دین حقی وجود داشته باشد. اما وقتی سراغ ادیان می رویم می بینیم تنها دینی که کتاب مقدس و آسمانی اش سند یقینی دارد و در تمام طبقات متواتر است اسلام است. هیچ کدام از ادیان آسمانی دیگر نمی توانند با قاطعیت اثبات کنند که کتاب آسمانی شان دقیقا همان کتابی است که بر پیامبرشان نازل شده است. حتی در مورد مسیحیت اصلا اعتقاد خودشان این است که اناجیل چهارگانه بعد از عیسی(ع) نوشته شده است. دوم: یکی از راه های تشخیص پیامبران الهی از دیگران مطالعه زندگی ایشان است. کسانی که به دروغ و برای دنیا ادعاهای دینداری و پیامبر بودن می کنند تحمل دشواری ها را ندارند، و همچنین اگر به قدرت برسند آن روی خودشان را که دنیا طلبی است نشان میدهند. اما پیامبر(ص) هم در برابر وعده های دنیوی مشرکین کوتاه نیامد، و هم در برابر تهدیدهای آنان عقب ننشست. سخت ترین مشکلات و بدرفتاری ها را تحمل کرد و وقتی با فتح مکه به قدرت رسید هرگز زندگی ایشان تغییر نکرده و به سمت دنیا متمایل نشدند. اینها نشان میدهد که ایشان در ادعای خویش راستگو بودند چون هیچ بهره و منفعت شخصی از این ماجرا نبردند و جز سختی در دنیا چیزی عایدشان نشد. سوم: یکی دیگر از راه های حقانیت اسلام معجزات پیامبر اسلام از جمله قرآن کریم است که در آثار مختلفی به این ابعاد اعجازی اشاره شده است. ادبیات قوی و نوآوری قرآن از سوی مردی که هرگز جایی شاگردی نکرده و درس نخوانده است، و هرگز دست به قلم نبرده است. چنین شخصی اثری ادبی آورده که همه بشر از آوردن مانند آن عاجز هستند. قرآنی آورده است که حتی لحن آن با لحن خطبه های خود پیامبر(ص) متفاوت است، اینها نشان میدهد که این کتاب از خود او نیست. همچنین افشای اسرار علمی جهان ، و پیشگویی های غیبی از سایر ابعاد معجزه بودن قرآن کریم به شمار می روند.  
به نام خدا با تشکر اگر خداوند ما را هدایت نمیکرد کدام یک از صفاتش نقض میشد؟
اگر خداوند ما را هدایت نمیکرد کدام یک از صفاتش نقض میشد؟
اوصافی چون «حکیم» و «هادی» و «فیّاض»
جمع بندی پرسش: لطفا به این سه سوال پاسخ دهید: ۱_چرا خداوند دین اسلام و سایر ادیان و پیامبران را برای ما فرستاد، آیا لازم بود؟ ۲_ با توجه به این که انسان از طریق تجربه میتواند بسیاری از کارها را انجام بدهد. علت اینکه خداوند ما رو هدایت میکند چیست؟ ۳_به صورت ساده و دقیق اثبات کنید دین اسلام، دین الهی و حق است؟ پاسخ: کاش این سوالات را در قالب سه سوال مجزا و مستقل مطرح می کردید، اما به هر حال: پاسخ به سوال اول: ببینید خداوند بی جهت انسان را خلق نکرده است وگرنه عقل و فطرت به او نمی داد. و از طرفی این عقل اگرچه بسیاری از امور را می فهمد اما بسیاری از امور را هم درک نمی کند. عقل اگر چه ضرورت معاد و جهان پس از مرگ را اثبات می کند اما جزئیات آن و اموری که برای سعادت انسان در آخرت است را به طور کامل نمی فهمد. به همین خاطر اگر انبیا نمی آمدند انسان ها می توانستند روز قیامت دلیل و حجتی بر علیه خدا داشته باشند که ما اگر درست عمل نکردیم چون نمیدانستیم، همانطور که قرآن کریم می فرماید: «رُسُلاً مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُل‏؛ پيامبرانى كه بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند(فرستادیم)، تا بعد از اين پيامبران، حجتى براى مردم بر علیه خدا باقى نماند».(1) علاوه بر اینکه عقل در بسیاری از اوقات مغلوب شهوت قرار می گیرد، یعنی با اینکه انسان می داند چه کاری درست است اما در مقام عمل و رفتار به خاطر منافع دنیوی خلاف آن رفتار می کند. مثلا حق مردم را می خورد، دروغ می گوید و ظلم می کند. دین باید بیاید به کمک عقل و مردم را با تشویق و تهدید به پیروی از عقل وادارد. بنابراین خدایی که انسان را هدفمند خلق کرده است باید دین و انبیاء و ائمه(علیهم السلام) که حجت بیرونی هستند را به کمک عقل انسان که حجت درونی است بفرستد تا با این دو حجت انسان به سعادت برسد. امام کاظم(علیه السلام) می فرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ (علیهم السلام) وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول‏؛ همانا خداوند دو حجت بر مردم دارد، یک حجت ظاهری و یک حجت باطنی. پس حجت ظاهری همان پیامبران و رسولان و امامان هستند، و حجت باطنی عقل است.(2)   پاسخ به سوال دوم: آنچه که بشر با تجربه به آن می رسد نهایتا پیشرفت های اجتماعی است، وگرنه فهم تعالیم دین مثل جزئیات معاد، یا احکام نماز و روزه و مانند آن هرگز با تجربه به دست نمی آید. به عبارت دیگر تعالیم دین از دو حالت خارج نیست، یا عقل آنها را درک نمی کند، یا عقل آنها را درک می کند و دین برای تأکید آنها آمده است، بنابراین تجربه بشری نمی تواند جای هیچ کدام از این دو ضرورت دین را بگیرد. علاوه بر اینکه اگر ادیان نمی آمدند قرن ها طول می کشید بشر به سطحی از تکامل برسد. شما ببینید مثلا مردم مکه با گذشت حدود چندهزار سال از عمر بشر در کره زمین باز هم دخترانشان را زنده به گور می کردند. حتی امروزه در عصر تکنولوژی باز هم برخی از رفتارها و خرافات را در میان مردمی که با ادیان آسمانی آشنا نیستند می بیند که انسان انگشت به دهان می ماند. چه بسا مناطق پیشرفته در دنیا هم اگر با تعالیم ادیان آشنا نشده بودند الان در وضعیت بسیار بدی به سر می بردند. پاسخ به سوال سوم: پاسخ های متعددی می توان به این پرسش داد، از جمله این پاسخ ها: اول: ببینید ما وقتی اثبات کردیم که خدایی هست و ارسال دین ضروری است طبیعتا باید همواره دین حقی وجود داشته باشد. اما وقتی سراغ ادیان می رویم می بینیم تنها دینی که کتاب مقدس و آسمانی اش سند یقینی دارد و در تمام طبقات متواتر است اسلام است. هیچ کدام از ادیان آسمانی دیگر نمی توانند با قاطعیت اثبات کنند که کتاب آسمانی شان دقیقا همان کتابی است که بر پیامبرشان نازل شده است. حتی در مورد مسیحیت اصلا اعتقاد خودشان این است که اناجیل چهارگانه بعد از عیسی(علیه السلام) نوشته شده است. دوم: یکی از راه های تشخیص پیامبران الهی از دیگران مطالعه زندگی ایشان است. کسانی که به دروغ و برای دنیا ادعاهای دینداری و پیامبر بودن می کنند تحمل دشواری ها را ندارند، و همچنین اگر به قدرت برسند آن روی خودشان را که دنیا طلبی است نشان میدهند. اما پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم در برابر وعده های دنیوی مشرکین کوتاه نیامد، و هم در برابر تهدیدهای آنان عقب ننشست. سخت ترین مشکلات و بدرفتاری ها را تحمل کرد و وقتی با فتح مکه به قدرت رسید هرگز زندگی ایشان تغییر نکرده و به سمت دنیا متمایل نشدند. اینها نشان میدهد که ایشان در ادعای خویش راستگو بودند چون هیچ بهره و منفعت شخصی از این ماجرا نبردند و جز سختی در دنیا چیزی عایدشان نشد. سوم: یکی دیگر از راه های حقانیت اسلام معجزات پیامبر اسلام از جمله قرآن کریم است که در آثار مختلفی به این ابعاد اعجازی اشاره شده است. ادبیات قوی و نوآوری قرآن از سوی مردی که هرگز جایی شاگردی نکرده و درس نخوانده است، و هرگز دست به قلم نبرده است. چنین شخصی اثری ادبی آورده که همه بشر از آوردن مانند آن عاجز هستند. قرآنی آورده است که حتی لحن آن با لحن خطبه های خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) متفاوت است، اینها نشان میدهد که این کتاب از خود او نیست. همچنین افشای اسرار علمی جهان ، و پیشگویی های غیبی از سایر ابعاد معجزه بودن قرآن کریم به شمار می روند.   پی نوشت ها:
  1. نساء:165/4.
  2. کلینی، محمد، الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407، ج1، ص16.
موضوع قفل شده است