جمع بندی دوست صمیمی ام به من توجهی ندارد

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دوست صمیمی ام به من توجهی ندارد
سلام ماه اینده ۱۸ سالم میشه  سه سال پیش با یکی از همکلاسی هام دوست صمیمی شدیم ولی رفته رفته شرایط تغییر کرد و دلسرد شد اون طرف الان خیلی کم و بسیار سرد باهم حرف میزنیم مشکل اینجاست من احساس بدی دارم چون همه ی دوستام رو بخاطر اون از دست دادم و الان کاملا تنهام ولی اون هم بهم توجهی نمیکنه تمام فکرم شده اون پسر خواهش میکنم کمکم کنید نماز نمیتونم بخونم توکل و اعتمادم ب خدا ضعیفه وضعیت روحی بدی دارم 
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد امیـد
سلام از ارتباط و اعتمادتان به این مرکز صمیمانه تشکر می کنیم. گفته اید:
رفته رفته شرایط تغییر کرد و دلسرد شد اون طرف الان خیلی کم و بسیار سرد باهم حرف میزنیم  
  آیا اتفاق خاصّی باعثِ سردشدنِ روابط تان شده است؟ دلیل سردشدنِ روابط و دلسرد شدنِ دوست تان را از او پرسیده اید؟ اگر پرسیده اید، او چه دلیلی برای این مسأله بیان کرده است؟
سلام شما نوجوانی متدین و سالم هستید که می خواهید رابطه خوبی با دوست صمیمیِ خود و دیگر هم سنّ و سال هایِ خود داشته باشید. متأسفانه شما به سؤالات من پاسخ ندادید و من مجبورم به صورت کلّی پاسخ دهم.   به نظر می رسد که شما به این دوست تان «وابسته» هستید. علاقه میان دو نفر، از اصل «مجاورت» که یک اصل روانشناختی است ناشی می شود. وقتی دو نفر برای مدتی در مجاورت یکدیگر باشند، به تناسب ویژگی های شخصیتی که دارند به یکدیگر علاقه مند می شوند. علاقه مندی اگر در حدّ بهنجاری (نُرمال) باشد، اشکالی پیش نمی آرود. اما وقتی علاقه مندی از حدود بهنجار تجاوز کند و به وابستگی تبدیل شود، باعث کاهشِ عملکردِ فرد و اختلال در کارکردهای اجتماعیِ او می شود. در افراد وابسته، نشانه های افسردگی، اضطراب و افکار وسواسی دیده می شود. فرد وابسته برای اینکه احساس ارزشمندی داشته باشد، به دوست خود و این رابطه دوستیْ نیاز شدیدی دارد. یعنی «دوست و رابطه دوستی» منبعی است که به فرد وابسته، احساس ارزشمندی می دهد. از این رو، فرد وابسته عزت نفس پایینی دارد؛ یعنی میزان ارزشی که برای خود قائل است، در حدّ پایینی در فرد وابسته می باشد. شما یک مجسّمه بی عیب و نقص از دوست تان در ذهن خود ساخته اید و عاشق آن مجسمه خیالی شده اید. اگر به درستی نگاه کنید، دوست شما در کنار ویژگی های مثبت، ویژگی های منفی نیز دارد. باید تلاش کنید منبع و کانون ارزشمندی را از دوست و رابطه دوستی که یک منبع خارجی است، به منبعی داخلی و درونی منتقل نمایید.   ادامه دارد...
یک دوست خوب، در کنار داشتن ویژگی های مهمّی مانند: ایمان، وفاداری و صداقت باید ویژگی های دیگری نیز داشته باشد: - دوست خوب از شما انتظار ندارد که اتوماتیک وار با همه عقاید و نظرات وی موافق باشید و به عقاید شما حتی اگر بر خلاف عقایدش باشد احترام می گذارد. یک دوست خوب از شما انتظار ندارد که همیشه حرف او را تایید کنید. در عوض وقتی شما عقیده متفاوتی دارید و با او موافق نیستید، به نظر شما احترام می گذارد. این کار باعث می شود روابط شما جذاب تر شود. زیرا دوستان خوب می توانند نظرات مختلف خود درباره موضوعات مختلف را با هم در میان بگذارند.   - دوست واقعی کسی است که به حرف های شما گوش می کند و سعی می کند شما را درک کند.   - یک دوست خوب، شما را به کارهای رشد دهنده و پیشرفت در تحصیل و کار تشویق می کند و از شما انتظار ندارد روابط خود را با افرادی که مشکل رفتاری ندارند قطع کنید.  شما گفته اید:«من احساس بدی دارم چون همه ی دوستام رو بخاطر اون از دست دادم و الان کاملا تنهام ولی اون هم بهم توجهی نمیکنه». با توجه به حرف های شما، به نظر می رسد دوست شما فردی انحصارطلب است که متأسفانه باعث شده روابط شما فقط به دوستی با او محدود شود و اکنون نیز شما را رهاکرده است.   ادامه دارد...
توصیه می کنم سعی کنید «به تدریج» رابطه تان را با این فرد کمتر کنید. از هم اکنون که او رابطه اش را با شما کم رنگ کرده شروع کنید و کمتر از گذشته سراغش را بگیرید. شما باید به جای اطاعت محض از او، به فکر رشد و پیشرفت خود باشید. اگر دوستتان پیروی بی چون و چرا از نظراتش را شرط ادامه دوستی با شما قرار داد، اهمیتی به خواسته هایش ندهید و از قهرکردن او نترسید و سعی نمایید دوست مناسب تری برای خود بیابید.   برای اینکه بتوانید با این وضعیت کنار بیایید، توصیه های زیر را انجام دهید: - اهداف عالیِ مادّی یا معنوی برای خود در زندگی بیابید. اگر زندگیِ خود را با هدفی عالی گره بزنید و تلاش های تان را در جهت رسیدن به آن هدف تنظیم کنید، می توانید به تدریج از پیله وابستگی بیرون بیایید. هدفی روشن و مشخص بیابید و در قالب یک جمله مثبت روی یک کاغذ بنویسید و در جایی که جلوی چشمتان است نصب کنید و هر روز چند بار آن را با خود تکرار کنید. مثلا می توانید بنویسید«من برای قبول شدن در یک رشته خوبِ دانشگاهی تلاش می کنم و هر روز سه ساعت درس می خوانم».   - سر خود را با درس خواندن و کارهای مفیدِ دیگر شلوغ کنید. وقتی ذهن تان به معنای واقعی مشغول شود، کمتر به دوست تان فکر می کنید. به این صورت، بعد از مدتی وابستگیِ شما کمتر می شود. از آنجایی که هجده ساله هستید و احتمالا قصد دارید در کنکور دانشگاه شرکت کنید، بهترین کار این است که به صورت جدی تری درس بخوانید. با این کار، انگیزه پیشرفت تان بیشتر می شود. افزایش انگیزه یِ پیشرفت به کاهش وابستگیِ عاطفی کمک زیادی می کند. ادامه دارد...
- به تدریج روابط خود را با دوستانی که قطع رابطه کرده اید دوباره برقرار نمایید. اگر دوست تان پیروی بی چون و چرا از نظرات اشتباهش را شرط ادامه دوستی با شما قرار داد، اهمیتی به خواسته هایش ندهید و از قهرکردن او نترسید و سعی نمایید دوست مناسب تری برای خود بیابید. پيامبر اکرم(صلی الله عليه و اله و سلّم) می فرمایند:«الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء»؛ یعنی «همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد»(1). اما باز هم در دوستی های تان زیاده روی نکنید. دوست مانند پدر و مادر و همسر نیست که تا آخر عُمر همراه تان باشد.  - آهنگ های غمگین که شما را به یاد این دوست می اندازد و حال تان را خراب می کند گوش ندهید.   - هر روز بعد از ظهر، چند دقیقه ورزش کنید. منظور ورزش هایی است که تحرک زیادی می طلبد. طناب زنی کنید. ورزش های هوازی انجام دهید که سوخت و ساز بدنتان را بیشتر می کند و گردش اکسیژن را افزایش می دهد. ورزش کردن باعث افزایش فعالیت، مشغول شدن ذهن و نیز ارتقای انگیزه پیشرفت می شود.   - رهایی از وابستگی، زمان بر است. یک وابستگیِ چند ساله را نمی توان چند روزه از بین برد. اگر مسأله زمان بربودنِ کاهشِ وابستگی را قبول کنید، نباید در این راه ناامید شوید و با فکرکردنِ گاه و بیگاه به دوست تان، تصور کنید که هرگز نمی توانید وابستگی را از بین ببرید.   - درمانِ وابستگیِ عاطفی گاهی مانند اعتیاد نیاز به کمک متخصصان روانشناسی و روانپزشکی دارد. اگر با انجام توصیه های بالا نتوانستید مشکل خود را رفع کنید و به زندگی عادی برگردید، به همراه پدر یا مادرتان به یک روانشناس متعهد و خبره مراجعه نمایید و از او برای حلّ این مشکل کمک بگیرید.  موفق باشید. پی نوشت: 1: روضه بحار، ج1، ص 75 . امالی، ج2، ص 138. 
جمع بندی پرسش: من پسری 18 ساله هستم. سه سال پیش من و یکی از همکلاسی هایم دوست صمیمی شدیم. اما به تدریج شرایط تغییر کرد و او دلسرد شد. الان خیلی کم و بسیار سرد با همدیگر حرف می زنیم. من احساس بدی دارم. چون به خاطر او، همه دوستانم را از دست دادم و الان کاملا تنها هستم. این روزها نمی توانم نماز بخوانم. اعتماد و توکّلم به خدا ضعیف شده است. وضعیت روحی بدی دارم. خواهش می کنم کمکم کنید.    پاسخ: شما نوجوانی متدین و سالم هستید که می خواهید رابطه خوبی با دوست صمیمیِ خود و دیگر هم سنّ و سال هایِ خود داشته باشید.  به نظر می رسد که شما به این دوست تان «وابسته» هستید. علاقه میان دو نفر، از اصل «مجاورت» که یک اصل روانشناختی است ناشی می شود. وقتی دو نفر برای مدتی در مجاورت یکدیگر باشند، به تناسب ویژگی های شخصیتی که دارند به یکدیگر علاقه مند می شوند. علاقه مندی اگر در حدّ بهنجاری (نُرمال) باشد، اشکالی پیش نمی آورد. اما وقتی علاقه مندی از حدود بهنجار تجاوز کند و به وابستگی تبدیل شود، باعث کاهشِ عملکردِ فرد و اختلال در کارکردهای اجتماعیِ او می شود. در افراد وابسته، نشانه های افسردگی، اضطراب و افکار وسواسی دیده می شود. فرد وابسته برای اینکه احساس ارزشمندی داشته باشد، به دوست خود و این رابطه دوستیْ نیاز شدیدی دارد. یعنی «دوست و رابطه دوستی» منبعی است که به فرد وابسته، احساس ارزشمندی می دهد. از این رو، فرد وابسته عزت نفس پایینی دارد؛ یعنی میزان ارزشی که برای خود قائل است، در حدّ پایینی در فرد وابسته می باشد. شما یک مجسّمه بی عیب و نقص از دوست تان در ذهن خود ساخته اید و عاشق آن مجسمه خیالی شده اید. اگر به درستی نگاه کنید، دوست شما در کنار ویژگی های مثبت، ویژگی های منفی نیز دارد. باید تلاش کنید منبع و کانون ارزشمندی را از دوست و رابطه دوستی که یک منبع خارجی است، به منبعی داخلی و درونی منتقل نمایید. یک دوست خوب، در کنار داشتن ویژگی های مهمّی مانند: ایمان، وفاداری و صداقت باید ویژگی های دیگری نیز داشته باشد: - دوست خوب از شما انتظار ندارد که اتوماتیک وار با همه عقاید و نظرات وی موافق باشید و به عقاید شما حتی اگر بر خلاف عقایدش باشد احترام می گذارد. یک دوست خوب از شما انتظار ندارد که همیشه حرف او را تایید کنید. در عوض وقتی شما عقیده متفاوتی دارید و با او موافق نیستید، به نظر شما احترام می گذارد. این کار باعث می شود روابط شما جذاب تر شود. زیرا دوستان خوب می توانند نظرات مختلف خود درباره موضوعات مختلف را با هم در میان بگذارند.  - دوست واقعی کسی است که به حرف های شما گوش می کند و سعی می نماید شما را درک کند.   - یک دوست خوب، شما را به کارهای رشد دهنده و پیشرفت در تحصیل و کار تشویق می کند و از شما انتظار ندارد روابط خود را با افرادی که مشکل رفتاری ندارند قطع کنید. شما گفته اید:«من احساس بدی دارم. چون به خاطر او، همه دوستانم را از دست دادم و الان کاملا تنها هستم». با توجه به حرف های شما، به نظر می رسد دوست شما فردی انحصارطلب است که متأسفانه باعث شده روابط شما فقط به دوستی با او محدود شود و اکنون نیز شما را رهاکرده است. توصیه می کنم سعی کنید «به تدریج» رابطه تان را با این فرد کمتر کنید. از هم اکنون که او رابطه اش را با شما کم رنگ کرده شروع کنید و کمتر از گذشته سراغش را بگیرید. شما باید به جای اطاعت محض از او، به فکر رشد و پیشرفت خود باشید.  برای اینکه بتوانید با این وضعیت کنار بیایید، توصیه های زیر را انجام دهید: - اهداف عالیِ مادّی یا معنوی برای خود در زندگی بیابید. اگر زندگیِ خود را با هدفی عالی گره بزنید و تلاش های تان را در جهت رسیدن به آن هدف تنظیم کنید، می توانید به تدریج از پیله وابستگی بیرون بیایید. هدفی روشن و مشخص بیابید و در قالب یک جمله مثبت روی یک کاغذ بنویسید و در جایی که جلوی چشمتان است نصب کنید و هر روز چند بار آن را با خود تکرار کنید. مثلا می توانید بنویسید«من برای قبول شدن در یک رشته خوبِ دانشگاهی تلاش می کنم و هر روز سه ساعت درس می خوانم». - سر خود را با درس خواندن و کارهای مفیدِ دیگر شلوغ کنید. وقتی ذهن تان به معنای واقعی مشغول شود، کمتر به دوست تان فکر می کنید. به این صورت، بعد از مدتی وابستگیِ شما کمتر می شود. از آنجایی که هجده ساله هستید و احتمالا قصد دارید در کنکور دانشگاه شرکت کنید، بهترین کار این است که به صورت جدی تری درس بخوانید. با این کار، انگیزه پیشرفت تان بیشتر می شود. افزایش انگیزه یِ پیشرفت به کاهش وابستگیِ عاطفی کمک زیادی می کند. - به تدریج روابط خود را با دوستانی که قطع رابطه کرده اید دوباره برقرار نمایید. اگر دوست تان پیروی بی چون و چرا از نظرات اشتباهش را شرط ادامه دوستی با شما قرار داد، اهمیتی به خواسته هایش ندهید و از قهرکردن او نترسید و سعی نمایید دوست مناسب تری برای خود بیابید. پيامبر اکرم(صلی الله عليه و اله و سلّم) می فرمایند:«الجَلیسُ الصالِحُ خَیرٌ مِن الوَحدَةِ وَ الوَحدَةُ خَیرٌ مِن جَلِیسِ السُّوء»؛ یعنی «همنشین خوب بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد»(1). اما باز هم در دوستی های تان زیاده روی نکنید. دوست مانند پدر و مادر و همسر نیست که تا آخر عُمر همراه تان باشد.  - آهنگ های غمگین که شما را به یاد این دوست می اندازد و حال تان را خراب می کند گوش ندهید. - هر روز بعد از ظهر، چند دقیقه ورزش کنید. منظور ورزش هایی است که تحرک زیادی می طلبد. طناب زنی کنید. ورزش های هوازی انجام دهید که سوخت و ساز بدنتان را بیشتر می کند و گردش اکسیژن را افزایش می دهد. ورزش کردن باعث افزایش فعالیت، مشغول شدن ذهن و نیز ارتقای انگیزه پیشرفت می شود. - رهایی از وابستگی، زمان بر است. یک وابستگیِ چند ساله را نمی توان چند روزه از بین برد. اگر مسأله زمان بربودنِ کاهشِ وابستگی را قبول کنید، نباید در این راه ناامید شوید و با فکرکردنِ گاه و بیگاه به دوست تان، تصور کنید که هرگز نمی توانید وابستگی را از بین ببرید. - درمانِ وابستگیِ عاطفی گاهی مانند اعتیاد نیاز به کمک متخصصان روانشناسی و روانپزشکی دارد. اگر با انجام توصیه های بالا نتوانستید مشکل خود را رفع کنید و به زندگی عادی برگردید، به همراه پدر یا مادرتان به یک روانشناس متعهد و خبره مراجعه نمایید و از او برای حلّ این مشکل کمک بگیرید.  موفق باشید.   پی نوشت: 1: مجلسیّ، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسّسة الوفاء، بیروت، 1403 ه.ق، ج74، ص84.
موضوع قفل شده است