جمع بندی مشکل با همسر بعد از ازدواج (عدم تفاهم در معیارهای زندگی)

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشکل با همسر بعد از ازدواج (عدم تفاهم در معیارهای زندگی)
سلام دوستان مشکلات من با خانمم از بعد ازدواج هر روز بیشتر و بدتر میشه مشکل از تفریحات شروع شد و داره اوج میگیره از این ناراحته که چرا من سیگار و قلیون نمیکشم چرا رفیق باز نیستم چرا با دوستا و اینا بیرون نمیریم  من واقعا انقدر کار و مشغله دارم که حتی وقتی واسه دوست و رفیق ندارم فقط ماهی ۴ میلیون دارم قسط مراسم های گرفته شده و وامهاشونو میدم حالا بماند درک نکردن اوضاع مالی هفته ای چند بار کافه و رستوران رفتن با دوستاش... میگه تو منو درک نمیکنی من چقدر از کارهایی که با من کردی رفتم توی دستشویی گریه کردم...پرسیدم میشه بگی من چیکار کردم که میری گریه میکنی؟جوابش شاید برای شما هم جالب باشه ۱_با موهات ور میری شوره معلوم میشه ۲_ناخن هاتو دیر میگیری ۳_با من شوخی میکنی  من با این سه مورد دلشو خون کردم... ما شش سال همو میخواستیم..بهش میگم تو مگه این شش سال منو ندیدی همینم؟میگه خودمو سانسور کردم دیگه نمیتونم میخوام با تو قلیون و سیگار میخوام بکشم وگرنه با دوستام که میکشم واسم کاری نداره موضوع از وقتی حادتر شد که یه شب گفت خواهرم مارو دعوت کرده رستوران ما هم رفتیم...توی راه گفت خواهرم  با دوست پسرش میاد... رفتم دیدم خواهرش با دوست پسرشه و چند تا دختر پسر دیگه حالا باز هم بماند که جلوی درب رستوران پیاده شد خودش رفت و من ده دقیقه ای طول کشید پارک کنم و خودم رفتم دیدم نشسته با اونا هر هر و کرکر اول که اونجا نشستم با یارو همچین با خنده و عشوه حرف میزد میگفت هه هه ببخشید تیپم تینیجریه الان میرم درستش میکنم پاشد رفت دستشویی شالشو عوض کرد اومد یه شال توی کیفش داشت..حالا من نمیدونم رو چه حساب اصلا به خاطر اون رفت شالشو عوض کرد اصلا به اون چه چرا به اون گفت؟ در طول دو ساعت در اونجا این دوتا فقط باهم گفتنو خندیدن من که اصلا حرفی نزدم اخرش از من شاکی شده بود که تو چرا حرف نزدی با اون؟ اخر شب هم گفت با تو نمیام با خواهرم اینا میرم قلیون بکشیم .ساعت ده شب با اونا رفت.... واقعا از اون به بعد از چشمم افتاد...به نظرتون چیکار باید کرد؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد شفیق
جمع بندی پرسش: سلام، مشکلات من و خانمم از بعد ازدواج هر روز بیشتر و بدتر می شود. مشکل از تفریحات شروع شد مثل اینکه چرا من سیگار و قلیون نمی کشم چرا رفیق باز نیستم. من مشغله هام خیلی زیاد هست ماهی چهار میلیون قسط مراسم های گرفته شده را دارم. ایشان با این اوضاع مالی هفته ای چندبار کافه و رستوران و رفتن با دوستانش را ادامه می دهد. ما شش سال به همدیگر علاقه مند بودیم به او می گویم در این شش سال من را دیدی من همین هستم. می گوید که من خودم را سانسور می کردم و دیگر نمی توانم حالا می خواهم با تو قلیون و سیگار بکشم چون با دوستانم که می کشم و کاری برایم ندارد. موضوع ما از وقتی حادتر شد ؛ که خواهرش ما را به رستوران دعوت کرد و ایشان در راه به من گفت که خواهرم با دوست پسرش به رستوران می آید. وقتی رفتم دیدم خواهرش با دوست پسرش و چند دختر و پسر دیگر با هم در رستوران هستند و ایشان با خنده و عشوه و ناز حرف میزد با پسرهای دیگر. یکبار هم به سرویس بهداشتی رفت و شالش را عوض کرد و در آخر شب هم به من گفت که با تو نمی آیم با بقیه می روم تا قلیون بکشیم. واقعا از آن به بعد از چشمم افتاد. به نظرشما چکار باید کرد؟ پاسخ:با سلام و احترام به شما همراه گرامی در این دوران آغازین زندگی به نظر می رسه، شرایط خوبی و نمی گذرانید  و از لذتهای کمتری بهره مند هستید. برای مسائلی که از اوضاع و احوالتون مطرح کرده اید؛ بهتر است که به یک زوج درمانگر مراجعه نمایید و با همسرتان برای حل مسأله تان اقدام نمایید؛ چرا که خوب است تحت نظارت یک زوج درمانگر مسائلتان مطرح گردد، و از زوایای مختلف صفات شخصیتی شما و دیدگاه تان به زندگی، واضح گردد؛ تا به تفاهماتی در زندگی برسید. اگر با همین اوضاع و احوال ادامه دهید و به مشاوره مراجعه ننمایید، درگیریها و اختلافاتتان، گسترش یافته و شرایط زندگی سخت تر خواهد شد. اگرچه خوب بود که برای قبل از ازدواج، مشاوره پیش از ازدواج انجام می دادید ولی خوب است در حال حاضر با نیت آرامش و صلح، نزد یک مشاور بروید. موفق باشید.  
موضوع قفل شده است