جمع بندی ابهامات و سوالاتی در زمینه دوستی و معاشرت ، چگونه دوستی خوب و یا مانند خود پیدا کنیم؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابهامات و سوالاتی در زمینه دوستی و معاشرت ، چگونه دوستی خوب و یا مانند خود پیدا کنیم؟
سلام علیکم، طبق آیات 51 و 82 مائده، دوستی یا شاید اتحاد با یهودی و مسیحی درست نباشه؟ حکم چیه؟ لطفا اگر حدیث مناسب سراغ داشتید و خواستید قرار بدهید.  معاشرت با کافر بد هست درسته؟ و اینکه آیا از کسی که نمی بخشه یا کینه ای هست (مانند خیلی از کافرین و ...) آیا ما باید اصرار کنیم برای طلب بخشش؟ کما اینکه گاهی اوقات جواب میده و می بخشند حالا یا ظاهری یا واقعا! معاشرت با کسی که میگه خدا رو قبول دارم و بقیه چیز ها رو قبول ندارم (البته موحد هست، ولی معاد و نبوت و امامت رو قبول ندارد) اسم چنین کسی چیست، بی دین؟ البته ممکن است دوستی پیش بیاد. فکر می کنم که دوستی با ملحدان و منافقان خوب نباشد بخاطر همین از کلمه معاشرت استفاده کردم. در شبکه های مجازی از لفظ لیست دوستان استفاده میشه و خارجی ها را ممکن است در اون قرار بدهیم که ممکنه است اونا هم ما رو دوست بدانند آیا کسی که ما را دوست خود می دانند او هم دوست ما محسوب می شود؟ حضرت علی علیه السلام می فرمایند ناتوان ترین فرد کسی است که نمی تواند دوست بگیرد، چگونه دوستانی در حدیث مثل وصله لباس مان بگیریم؟ حدیث: سخت ترین چیزی که پیدا میشه در آخرالزمان دوست خوب و درهم حلاله. هر کس عیب ما را گفت دوست هست آیا خوب هم هست؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مشکور
سلام علیکم،   طبق آیات 51 و 82 مائده، دوستی یا شاید اتحاد با یهودی و مسیحی درست نباشه؟ حکم چیه؟ لطفا اگر حدیث مناسب سراغ داشتید و خواستید قرار بدهید.    معاشرت با کافر بد هست درسته؟   و اینکه آیا از کسی که نمی بخشه یا کینه ای هست (مانند خیلی از کافرین و ...) آیا ما باید اصرار کنیم برای طلب بخشش؟ کما اینکه گاهی اوقات جواب میده و می بخشند حالا یا ظاهری یا واقعا! معاشرت با کسی که میگه خدا رو قبول دارم و بقیه چیز ها رو قبول ندارم (البته موحد هست، ولی معاد و نبوت و امامت رو قبول ندارد) اسم چنین کسی چیست، بی دین؟   البته ممکن است دوستی پیش بیاد. فکر می کنم که دوستی با ملحدان و منافقان خوب نباشد بخاطر همین از کلمه معاشرت استفاده کردم. در شبکه های مجازی از لفظ لیست دوستان استفاده میشه و خارجی ها را ممکن است در اون قرار بدهیم که ممکنه است اونا هم ما رو دوست بدانند آیا کسی که ما را دوست خود می دانند او هم دوست ما محسوب می شود؟ حضرت علی علیه السلام می فرمایند ناتوان ترین فرد کسی است که نمی تواند دوست بگیرد، چگونه دوستانی در حدیث مثل وصله لباس مان بگیریم؟ حدیث: سخت ترین چیزی که پیدا میشه در آخرالزمان دوست خوب و درهم حلاله. هر کس عیب ما را گفت دوست هست آیا خوب هم هست؟
سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان محور اصلی همه سؤالات و ابهامات شما به این مطلب باز می گردد که دین مبین اسلام دوستی با چه کسانی را منع کرده است؛ در ادامه نکاتی را پیرامون دوستی با یهود و نصاری؛ کفار و ملحدین و مشرکان؛ فاسقان و منافقان و ... بیان می کنیم: اولاً خداوند در آیه 51 سوره مائده می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ، (1) اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! یهود و نصارى را ولّى(دوست و تکیه ‏گاه) خود انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى از شما که با آنان دوستى کنند از آنها هستند، خداوند جمعیّت ستم‌کار را هدایت نمی‌کند.» با توجه به شأن نزول آیه و سایر قرائنى که وجود دارد، منظور از ولایت در این‌جا این نیست که مسلمانان هیچ‌گونه رابطه تجارى و اجتماعى با یهود و مسیحیان نداشته باشند، بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نگردند، سلطه آنان را نپذیرند، در برابر دشمنان روى دوستى آنها تکیه نکنند و صمیمیتی بیش از اندازه در روابطشان ایجاد نشود. فلذا در مورد دوستی‌های عادی اجتماعی که ولایتی ایجاد نمی‌کند، نه معاشرت با یهودیان ممنوع است و نه با مسیحیان، اما با این وجود، قرآن به یک نکته استثنائی اشاره می‌کند: «وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا إِنَّا نَصارى‏ ذلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسینَ وَ رُهْباناً وَ أَنَّهُمْ لا یَسْتَکْبِرُونَ؛(2) و نزدیک‌ترین دوستان به مؤمنان کسانى را می‌یابى که می‌گویند ما مسیحی هستیم. این برای آن است که در میان آنها، افرادى عالم و تارک دنیا هستند و این‌که آنها افرادی متکبّر نیستند.» همچنین در ادامه تاریخ - و بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تا همین امروز - نیز مسیحیان رفتاری بهتر از یهودیان داشته و دارند؛ در نقطه مقابل، خدای متعال در قرآن نسبت به عداوت یهودیان و مشرکان فرمود: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ...؛(3) هر آینه دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان را خواهی یافت.» اگر چه خطاب در این آیه متوجه شخص رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است، اما این نکته نیز بر کسى پوشیده نیست که آیه شریفه در مقام بیان قانون کلى است. با نگاهی به تاریخ صدر اسلام ملاحظه می کنیم که در رفتار یهود و مشرکان با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان همواره دشمنى شدیدى دیده مى شود، علی الخصوص دشمنی یهود، زیرا آنها به اصالت نژادى خود همیشه مغرور بوده، تصور باطلى داشته اند که هیچ کس غیر از ایشان حقى در رسالت و پیامبرى ندارد. یهود,امت اسلام را بزرگترین دشمن دانسته و همان طورکه در صدراسلام برای نابودی اسلام و مسلمین، اقدام می‌‌‌کردند در دوران بعد ازآن تا امروز نیز بر عداوت و فتنه‌انگیزی خود پایدار مانده و سعی دارند امت اسلام را به سوی هلاکت و شقاوت رهنمون سازند. (4) ثانیاً اسلام در خصوص انتخاب دوست و همنشین و معاشرت با دیگران بسیار حساس است در آیات قرآن و روایات دینی به انتخاب دوست و همنشین بسیار سفارش شده و از دوستی با برخی افراد به شدت نهی شده است که در این مجال صرفاً به عناوین کلی آن اشاره می کنیم و ان شاء الله در پست های بعدی به بیان برخی آیات و روایات مربوط به دوستی های ممنوع خواهیم پرداخت: 1- منحرفین از دین 2- فاسقین 3- خائنین 4- جاهلین 5 - ظالمین 6- ترسویان 7- تن پروران 8 - بدسابقه ها و مشكوكان 9- دروغگویان 10- بخیلان 11- چاپلوسان 12- احمقان 13- شرابخواران 14- ناسزاگویان 15- قاطعین ارحام. ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1. مائده، 51. 2. همان، آیه 82. 3. همان. 4. رجوع کنید به: ترجمه سیرة المصطفى، حسنی، هاشم معروف ، مترجم:  ترقی جاه، حمید ، ج ۱،ص:۳۴۰، با کمی تغییر و تصرف.
باعث خوشحالی که سوال خوبی است،  فقط یک چیز اینکه دوستی با احمق خوب نیست رو کاملا باهاش موافقم و معتقد آثار بسیار بدی دارد! و شاید باعث احمق شده خودمان شود! دروغگو هم شاید اینطور باشه اما من ترجیه می دم با آدمی که دروغ الکی میگه (مثلا برای اینکه مقامش بالا بره) راجع به اینکه چه حد از دروغ برای مصلحت مجاز است رو نمیدونم اما مدت طولانی است که می خوام اطلاع کسب کنم اما یادم نموند راجع به تن پروران رو فکرش هم نمی کردم!  یک سوال اگر خود ما این طور باشیم چی؟ مثلا تنبل باشیم باید با کسی دوست نشیم درسته؟ چون خودمون دوست بد محسوب می شیم! و وارد شده که دوست خوب از تنهایی بهتر و تنهایی از دوست بد بهتر! دوستی با فاسق مثلا شاید باعث بشه ما هم عادی بشه گناه واسمون، آیا ظلم هم همینطوریه؟ یعنی باعث میشه ما ظالم و یا گناهکار شویم؟ بعد این گروه های لطف کردید فرمودید و بسیار برپار به نظر می رسد! آیا اگر دوستی منع شد معاشرت چگونه است؟ منظورم این هست که حرف های غیر ضروری باید به صفر برسد درسته؟ یه سری حرف ها هم هستن علمی هستند و مثلا گفتن حکمت بیاموزید ولو از منافق حدیث هم هست در اینکه دوستی با غیر موالیه خوب نیست البته معنا دقیق کلمه موالیه را اگر حدیث را درست دیدید بی زحمت توضیحی مختصر لطفا بفرمایید. بسیار ممنونم.
باعث خوشحالی که سوال خوبی است،    فقط یک چیز اینکه دوستی با احمق خوب نیست رو کاملا باهاش موافقم و معتقد آثار بسیار بدی دارد! و شاید باعث احمق شده خودمان شود!   دروغگو هم شاید اینطور باشه اما من ترجیه می دم با آدمی که دروغ الکی میگه (مثلا برای اینکه مقامش بالا بره) راجع به اینکه چه حد از دروغ برای مصلحت مجاز است رو نمیدونم اما مدت طولانی است که می خوام اطلاع کسب کنم اما یادم نموند راجع به تن پروران رو فکرش هم نمی کردم!    یک سوال اگر خود ما این طور باشیم چی؟ مثلا تنبل باشیم باید با کسی دوست نشیم درسته؟ چون خودمون دوست بد محسوب می شیم! و وارد شده که دوست خوب از تنهایی بهتر و تنهایی از دوست بد بهتر!   دوستی با فاسق مثلا شاید باعث بشه ما هم عادی بشه گناه واسمون، آیا ظلم هم همینطوریه؟ یعنی باعث میشه ما ظالم و یا گناهکار شویم؟
سلام مجدد چنانکه وعده دادیم به بیان برخی موارد دوستی های ممنوع می پردازیم قطعاً در خلال بحث، به سؤالات شما نیز پاسخ می دهیم: 1. منحرفین از دین (کافران، منافقان و بدعتگذاران): قرآن كریم در بسیاری از آیات توصیه دارد كه با این گروه ها لاف رفاقت و دوستی نداشته باشید و از آنان اعراض و دوری كنید: «لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (1) هیچ قومی را كه ایمان به خدا و روز قیامت دارد پیدا نمی كنی كه با دشمنان خدا و رسولش دوستی كنند هرچند پدران یا فرزندان یا خویشاوندان آنها باشند.» در سوره انعام نیز در دو مورد خداوند با صراحت می فرماید: «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ‌ (2) و از مشركان روی بگردان.» همچنین فرمود: «وَ إِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ (3) هر وقت كسانی را كه آیات ما را استهزاء‌ می كنند مشاهده نمائی از آنها روی بگردان.» و نیز در روایت است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَن كانَ یُؤمِنُ باللهِ وَ الیَومِ الاخرِ،‌ فَلا یُواخِیَنَّ كافراً وَ لا یُخالِطَنَّ فاجِراً و مَن كانَ اَخی كافِراً او خالَطَ فاجِراً كانَ كافِراً فاجِراً؛ هر كس ایمان به خدا و روز قیامت دارد با كافر و فاجر دوستی ندارد و هر كس با كافر و فاجر دوست شود كافر و فاجر شود.(4) 2. فاسقین: فاسقین منكر حقیقت بوده و گناهان كبیره را به راحتی مرتكب می شوند، پرده دری می كنند،‌ بی بند و بار و بوالهوس اند فلذا رفاقت با چنین اشخاصی خطرناك و زیان آور است. امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «لا یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِم اَن یُواخِیَ الفاجِرَ فَاِنّهُ یُزَیِّنُ لَهُ فِعلَهُ وَ یُحِبُّ اَن یَكونَ مِثلَهُ؛ سزاوار و شایسته نیست كه مسلمان با افراد فاسق و بی بند و بار رفاقت كند زیرا او كارهای زشت خود را زیبا جلوه می دهد و دوست دارد كه دوستش همرنگ او باشد.»(5) از مظاهر فسق و گناهکاری، دروغگویی است که در برخی روایات از آن به عنوان مادر همه گناهان یاد شده و اگر کسی موفق شود دروغگویی را از همه ابعاد زندگی اش پاک کند، گویا از همه گناهان و فسوق پرهیز می کند. انسان اگر به دنبال کامل شدن است باید حتی از دروغ های الکی و بسیاری دروغ های به اصطلاح مصلحتی که در بین مردم به اشتباه شایع شده نیز پرهیز کند. عادت به دروغ الکی و مصلحتی زمینه ساز دروغگویی های حقیقی است. دروغ مصلحتی فقط در مواردی جایز است: الف- اصلاح ذات البین ب- نجات جان مؤمن. 3- خائنین: خائن به تعهّد خود پای بند نیست،‌ حیثیت و آبروی رفیق برایش مهم نیست، خائن بی وفاست لذا رفاقت و همنشینی با او صلاحیّت ندارد و باید از رفاقت با این گروه نیز پرهیز شود. حضرت علی (علیه السّلام) فرمود: «الخائِنُ لاوَفاء لَه؛ خائن وفا ندارد.»(6) همچنین امام جعفر صادق (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «اِحذَر مِنَ النّاسِ ثَلاثةً، الخائِنَ وَ الظَّلومَ، و النَّمامَ، لِانَّ مَن خانَ لَك،َ خانَكَ؛ از سه گروه بپرهیز: خیانتكار، ستمگر و سخن چین، زیرا كسی كه برای تو به دیگری خیانت می كند به تو هم خیانت می كند.»(7) 4- جاهلین: در قرآن كریم آمده است: «وَ اَعرِض عَنِ الجاهِلین؛ از جاهلین و نادانها روی بگردان.»(8) در روایات متعددی نیز از رفاقت با جاهلان به شدت نهی شده است.(9) 5- ظالمین: ظلم كردن از گناهان كبیره است و اقسامی دارد(ظلم به نفس؛ ظلم به خدا و ظلم به دیگران) و رفاقت با ظالم به معنی صحه گذاردن و تأیید بر اعمال اوست و موجب می شود ادامه این همنشینی، انسان را به ظلم و فساد و بدکاری متمایل کرده و در نهایت به وادی کفر و انکار بکشاند. حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) می فرماید: «اِیّاكَ و التَّطرُّقَ الی اَبوابِ الظّالِمینَ و الاِختلاطَ بِهِم والاكتِسابَ مِنهُم وَ اِیّاك اَن تُطیعَهُم اَو تَشهَدَ فی مَجالِسِهِم؛ از رفتن به خانه های ستمگران خودداری كن،‌ با آنان دوستی ننما و در كنار آنان به كار و كسب مپرداز، مبادا از آنان پیروی كنی یا در مجالسشان شركت كنی.»(10) 6- تنبل و تن پرور: پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السّلام) توصیه كردند كه: «یا عَلِیٌّ:‌ مَن لَم تَنتَفِع بِدینهِ و لا دُنیاهُ فَلا خَیرَ لَكَ فی مُجالَسَتهِ؛ ای علی كسی كه از دین و دنیایش سودی به تو نمی رسد، همنشینی و مجالست با او ارزشی ندارد.»(11) و حضرت علی (علیه السّلام) در وصیّت به فرزندش امام حسن (علیه السّلام) فرموده: «لا خَیرَ فی مُعینٍ مَهینٍ؛ دوستی با یارِ خوار و تنبل خیری ندارد.»(12) افراد زیادی در جامعه بوده و هستند كه با تن پروران رفیق شده و از همه ارزشها جدا شدند و سقوط كردند. دانش آموزان از تحصیل، دانشجویان از مراكز دانشگاهی، كارگران و كارمندان از محل كارشان جدا شده و از هستی ساقط شده اند در نتیجه به صورت تن پرور و بی كار و ولگرد، سرگردانند و هرچند صباحی دست به خطا و جنایت هائی از قبیل سرقت،‌ قاچاق و ... می زنند. بدون شک، ارتباط و دوستی و معاشرت با کسانیکه گرفتار خصائص زشت و ناپسند هستند مخصوصاً اگر این ارتباط و معاشرت ها به افراط و زیاده روی کشیده و از حد اعتدال خارج شود موجب تأثیرپذیری انسان می شود و بقول معروف کمال همنشین، خواه ناخواه در انسان تأثیر می گذارد. البته اگر خودمان نواقص و کاستی هایی از لحاظ اعتقادی، اخلاقی و رفتاری داریم و به دنبال اصلاح و ترمیم آنها و انقلاب در شخصیت مان هستیم یکی از راه هایی که توصیه شده، ارتباط و دوستی با انسان هایی است که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی و ابعاد شخصیتی و رفتاری کامل تر از ما هستند و می توانند بر روی ما تأثیر مثبت بگذارند. بدون شک اگر به دنبال اصلاح باشیم و نیت مان بیداری و توبه و اصلاح نفس و کامل تر شدن باشد ریختن طرح دوستی و رفاقت و همنشینی با خوبان بسیار در اصلاح ما مؤثر است. فلذا چه بسا اگر خودمان نقص و ضعفی داریم ارتباط و دوستی با خوبان، با نیت اصلاح و بهره مندی از خیر و خوبی دیگران بسیار ممدوح و پسندیده باشد. موفق باشید ... پی‌نوشت‌ها: 1- سوره مجادله، آیه 22. 2- سوره انعام، آیه 105. 3- سوره انعام،‌ آیه 68. 4- صادق احسانبخش،‌ آثار الصادقین، جلد 2، ص 260. 5- مرحوم كلینی، اصول كافی،‌ جلد 4، ص 454. 6- عبدالواحد آمدی،‌ غررالحكم، جلد1، ص 31. 7- ابن شعبة حرانی، تحف العقول، ص 329. 8- سوره اعراف، آیه 199. 9_ رجوع کنید به غررالحکم جلد 1 و 2. 10- شیخ عباس قمی،‌ سفینة البحار، ج 2، ص 108. 11- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 8، ص 431. 12- نهج البلاغه، نامه ی 31. 13- برای مطالعه بیشتر ر.ک: آئین دوستی، علی اكبر بابازاده، دفتر تحقیقات ‌و انتشارات ‌بدر، تهران؛ رفیق شناسی، خرمی مشگانی، ابراهیم، نشر مرسل، کاشان.
آیا اگر دوستی منع شد معاشرت چگونه است؟ منظورم این هست که حرف های غیر ضروری باید به صفر برسد درسته؟ یه سری حرف ها هم هستن علمی هستند و مثلا گفتن حکمت بیاموزید ولو از منافق
سلام مجدد اگر منظورتان از معاشرت، نشست و برخاست و ارتباطات خارج از مدار ضرورت باشد طبق روایات حتی الامکان باید از معاشرت و همنشینی با آنها پرهیز کرد چنانکه در نقل آمده؛ شخصی به نام « جعفری » گوید: حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) به من فرمود: چرا تو نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟ من گفتم: او دائی من است. امام (علیه السّلام) فرمود: او درباره خدا سخن ناهمواری می گوید، خدا را به اجسام و اوصاف وصف می كند ای جعفری،‌ یا با او همنشین شو و ما را رها كن، یا با ما همنشین باش و او را رها كن. جعفری می گوید: من گفتم: او هرچه می خواهد بگوید وقتی كه من آنچه را كه می گوید،‌ من نگویم برای من چه زیانی دارد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آیا نمی ترسی از اینكه به او عذابی نازل گردد و هر دوی شما را بگیرد. (1) اما تحصیل علم از نظر اسلام یک ضرورت مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد. «نه قید زمانی نه قید مکانی وفردی ونه هیچ قید ومحدودیت دیگری» از این رو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «الحکمة ضالة المؤمن یاخذها حیث وجدها» (2) حکمت و دانش حکیمانه گمشده مؤمن است هر جا که آن را یافت، دریافت می کند. علی (علیه السلام) نیز فرمود: «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله؛ حکمت گمشده مؤمن است پس او را بجوئید و بیابید هر چند در نزدیک نفر مشرک باشد . شما که مؤمن هستید ، به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته‌ آن می‌باشید .» همچنین آن حضرت فرمود: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة ولو من اهل النفاق» (3) حکمت گمشده مؤمن است پس حکمت را فراگیرید گرچه از اهل نفاق باشد، زیرا ملاک ارزیابی گفته حق و یا باطل بودن آن است که انسان باید حق را اقتباس و از باطل پرهیز کند. (4) پی نوشت ها: 1. مرحوم كلینی،‌ اصول كافی،‌ جلد 4، ص 82. 2. بحار الانوار ، ج 2 ص 99. 3. نهج‌البلاغه ، حکمت 80. 4. بنقل از ده گفتار، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم. ص 161.
حدیث هم هست در اینکه دوستی با غیر موالیه خوب نیست البته معنا دقیق کلمه موالیه را اگر حدیث را درست دیدید بی زحمت توضیحی مختصر لطفا بفرمایید. بسیار ممنونم.
سلام مجدد در پاسخ گفتنی است: یکی دیگر از نشانه های عشق حقیقی، دوری جستن از مخالفین و دشمنان عترت پیامبر صلی الله علیه و آله است. دوستدار حقیقی اهل بیت (علیهم السلام) باید از دشمنان آنان تبری جوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) خالص و بی آلایش سازد. در سخنان معصومین (علیهم السلام) فراوان دیده می شود که فرموده اند: «دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید.»(1) بر همین اساس، روزی شخصی به حضور علی (علیه السلام) آمده و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا.»(2) ولایت و محبت ائمه معصومین (علیهم السلام) را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود; یعنی هم دل در گرو عشق اولیاء خدا نهاد و هم دلبسته مخالفان آن ها شد، و به عبارتی دیگر با یک دل نمی توان دو دلبر داشت. در زیارت جامعه کبیره نیز می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم...; [ای اهل بیت پیامبر!] من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما ... .»(3) پی نوشت ها: 1. ابن ادریس الحلی، مستطرفات السرائر، ص 640. 2. همان، ص 639. 3. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613.
جمع بندی 1 پرسش: آیا در آیات قرآن و روایات در باره دوستی و معاشرت با یهود و نصاری و مشرکین و کفار چیزی گفته شده است؟ پاسخ: محور اصلی همه پرسش ها به این مطلب باز می گردد که دین مبین اسلام دوستی با چه کسانی را منع کرده و ارتباط با آنها در چه شرایطی جایز است؛ در ادامه نکاتی را پیرامون دوستی با یهود و نصاری؛ کفار و ملحدین و مشرکان؛ فاسقان و منافقان و ... بیان می کنیم: اولاً خداوند در آیه 51 سوره مائده می فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! یهود و نصارى را ولّى(دوست و تکیه ‏گاه) خود انتخاب نکنید! آنها اولیاى یکدیگرند و کسانى از شما که با آنان دوستى کنند از آنها هستند، خداوند جمعیّت ستم‌کار را هدایت نمی‌کند.»(1) با توجه به شأن نزول آیه، منظور از ولایت، در این‌جا این نیست که مسلمانان هیچ‌گونه رابطه تجارى و اجتماعى با یهود و مسیحیان نداشته باشند، بلکه منظور این است که با آنها هم پیمان نگردند، سلطه آنان را نپذیرند، روى دوستى آنها تکیه نکنند و صمیمیتی بیش از اندازه در روابطشان ایجاد نشود. فلذا در مورد دوستی‌های عادی اجتماعی که ولایتی ایجاد نمی‌کند، نه معاشرت با یهودیان ممنوع است و نه با مسیحیان، اما با این وجود، خدای متعال در قرآن نسبت به عداوت یهودیان و مشرکان فرموده است: «هر آینه دشمن‌ترین مردم نسبت به مسلمانان، یهود و مشرکان را خواهی یافت...»(2) با نگاهی به تاریخ صدر اسلام ملاحظه می کنیم که در رفتار یهود و مشرکان با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و مسلمانان همواره دشمنى شدیدى دیده مى شود، علی الخصوص دشمنی یهود، که تا به امروز نیز بر عداوت و فتنه‌انگیزی خود پایدار مانده و سعی دارند امت اسلام را به سوی هلاکت و شقاوت رهنمون سازند. (3) ثانیاً اسلام در خصوص انتخاب دوست و همنشین و معاشرت با دیگران بسیار حساس است در آیات قرآن و روایات دینی به انتخاب دوست و همنشین بسیار سفارش شده و از دوستی با برخی افراد به شدت نهی شده است که در این مجال صرفاً به ذکر عناوین کلی آن اشاره می کنیم: 1- منحرفین از دین 2- فاسقین 3- خائنین 4- جاهلین 5 - ظالمین 6- ترسویان 7- تن پروران 8 - بدسابقه ها و مشكوكان 9- دروغگویان 10- بخیلان 11- چاپلوسان 12- احمقان 13- شرابخواران 14- ناسزاگویان 15- قاطعین ارحام.(4) بدون شک، ارتباط و دوستی و معاشرت با کسانیکه گرفتار خصائص زشت و ناپسندی هستند مخصوصاً اگر این ارتباط و معاشرت ها به افراط و زیاده روی کشیده و از حد اعتدال خارج شود موجب تأثیرپذیری انسان می شود و بقول معروف کمال همنشین، خواه ناخواه در انسان تأثیر می گذارد. البته اگر خودمان نواقص و کاستی هایی از لحاظ اعتقادی، اخلاقی و رفتاری داریم و به دنبال اصلاح و ترمیم آنها و انقلاب در شخصیت مان هستیم، ارتباط و دوستی با انسان هایی که از لحاظ اعتقادی و اخلاقی و ابعاد شخصیتی و رفتاری کامل تر از ما هستند توصیه شده است. پی نوشت ها: 1. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»، مائده، 51. 2. «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا ...»؛ همان، آیه 82. 3. رجوع کنید به: ترجمه سیرة المصطفى، حسنی، هاشم معروف ، مترجم:  ترقی جاه، حمید ، ج ۱،ص:۳۴۰، با کمی تغییر و تصرف. 4. برای مطالعه بیشتر ر.ک: آئین دوستی، علی اكبر بابازاده، دفتر تحقیقات ‌و انتشارات ‌بدر، تهران؛ رفیق شناسی، خرمی مشگانی، ابراهیم، بخش دوم کتاب، نشر مرسل، کاشان.
جمع بندی 2 پرسش: الف- اگر دوستی با کفار و مشرکین و منافقان، منع شده، آیا می توان با انها معاشرت کرد؟ ب- آیا ارتباطات علمی با کفار و منافقین هم باید قطع شود؟ ج- آیا احادیثی هست که دوستی با غیر موالیان اهل بیت (علیهم السلام) را منع کرده باشند؟ پاسخ: در پاسخ به این سؤالات چند نکته را تقدیم می کنیم: الف- اگر منظورتان از معاشرت، نشست و برخاست و ارتباطات خارج از مدار ضرورت باشد طبق روایات حتی الامکان باید از معاشرت و همنشینی با آنها پرهیز کرد چنانکه در نقل آمده؛ شخصی به نام «جعفری» گوید: حضرت ابوالحسن (علیه السّلام) به من فرمود: چرا تو نزد عبدالرحمن بن یعقوب می روی؟ من گفتم: او دائی من است. امام (علیه السّلام) فرمود: او درباره خدا سخن ناهمواری می گوید، خدا را به اجسام و اوصاف وصف می كند ای جعفری،‌ یا با او همنشین شو و ما را رها كن، یا با ما همنشین باش و او را رها كن. جعفری می گوید: من گفتم: او هرچه می خواهد بگوید وقتی كه من آنچه را كه می گوید،‌ من نگویم برای من چه زیانی دارد؟ امام (علیه السّلام) فرمود: آیا نمی ترسی از اینكه به او عذابی نازل گردد و هر دوی شما را بگیرد. (1) ب- اما تحصیل علم از نظر اسلام یک ضرورت مطلق است و هیچ قید و شرطی ندارد. از این رو پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: « حکمت و دانش حکیمانه گمشده مؤمن است هر جا که آن را یافت، دریافت می کند.»(2) علی (علیه السلام) نیز فرمود: «حکمت گمشده مؤمن است پس او را بجوئید و بیابید هر چند در نزدیک نفر مشرک باشد . شما که مؤمن هستید ، به آن علم و حکمت سزاوارترید و شایسته‌ آن می‌باشید.» همچنین فرمود: «حکمت گمشده مؤمن است پس حکمت را فراگیرید گرچه از اهل نفاق باشد.»(3) زیرا ملاک ارزیابی سخن، حق و یا باطل بودن آن است که انسان باید حق را اقتباس و از باطل پرهیز کند. (4) ج- یکی دیگر از نشانه های ایمان و عشق حقیقی به خدا، دوری جستن از مخالفان و دشمنان عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. دوستدار حقیقی اهل بیت (علیهم السلام) باید از دشمنان آنان تبری جوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) خالص و بی آلایش سازد. در سخنان معصومین (علیهم السلام) فراوان دیده می شود که فرموده اند: «دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید.»(5) بر همین اساس، روزی شخصی به حضور علی (علیه السلام) آمده و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا.»(6) ولایت و محبت ائمه معصومین (علیهم السلام) را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود; یعنی هم دل در گرو عشق اولیاء خدا نهاد و هم دلبسته مخالفان آن ها شد. چنانکه در زیارت جامعه کبیره می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم...; [ای اهل بیت پیامبر!] من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما ... .»(7) پی نوشت ها: 1. مرحوم كلینی،‌ اصول كافی،‌ جلد 4، ص 82،نشر جهان آرا، تهران، 1387. 2. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الحکمة ضالة المؤمن یاخذها حیث وجدها»، بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 2 ص 99، دار احیاء التراث العربی، بیروت-لبنان، بی تا. 3. قال علی (علیه السلام): «الحکمة ضالة المؤمن فاطلبوها و لو عند المشرک تکونوا احق بها و اهله» و نیز فرمود: «الحکمة ضالة المؤمن فخذ الحکمة ولو من اهل النفاق». نهج‌البلاغه، ترجمه دشتی، محمد، حکمت 80، نشر مشهور، قم، 1379. 4. بنقل از ده گفتار، استاد شهید مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، قم، بی تا، ص 161. 5. ابن ادریس الحلی، مستطرفات السرائر، ص 640، نشر مکتبة الروضة الحیدریه، نجف- عراق، بی تا. 6. همان، ص 639. 7. ابن بابویه، محمد بن علی(شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613، نشر صدوق، تهران، 1369.
موضوع قفل شده است