جمع بندی بررسی دیدگاه اشاعره و وهابیت در مورد آیات تشبیهی خداوند

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی دیدگاه اشاعره و وهابیت در مورد آیات تشبیهی خداوند
بسم الله الرحمن الرحیم تفاوت دیدگاه اشاعره در مورد آیات «الرحمن علی العرش استوی» با دیدگاه وهابیت و شیعه چیست؟ آیا وهابیت قائل به جسمانیت و تشبیه در مورد صفات تشبیهی خداوند هستند. متشکرم.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدرا
 
تفاوت دیدگاه اشاعره در مورد آیات «الرحمن علی العرش استوی» با دیدگاه وهابیت و شیعه چیست؟ آیا وهابیت قائل به جسمانیت و تشبیه در مورد صفات تشبیهی خداوند هستند.
با سلام و عرض ادب صفات الهی از دیدگاه متکلمان بر دو قسم است: 1. صفات ذاتى كه بر نوعى كمال دلالت دارند و از راه عقل مى‏ توان آنها را براى خداوند متعال اثبات كرد، مانند علم، قدرت و حيات. 2. صفات خبرى و آنها صفاتی اند كه از راه عقل نمى‏ توان آنها را براى خدا اثبات كرد، مانند داشتن دست؛ پا؛ و چشم و صورت؛ نزول (پائین آمدن)؛ مجیء(آمدن)؛ استوی (نشستن)؛ و استناد دادن آنها به خدای متعال که عقل انسان استناد این صفات را به خدا از آنجا که موجب مادی بودن و ترکیب و نیاز و محدودیت در خداست را نفی می نماید؛ اما با این حال این اوصاف در نقل قطعی آمده است. (1) فرق اسلامی در باره ی این اوصاف در دو حد تنزیه مطلق و تشبیه و تجسیم مطلق قرار گرفته اند. اقوال تنزیهی عبارتند از: نفی صفات (دیدگاه جهمیه)؛ تاویل صفات (دیدگاه شیعه و معتزله و گروهی از اشاعره و ماتریدیه)؛ اثبات صفات بدون کیفیت (دیدگاه ابو الحسن اشعری که در واقع همان اعتقاد اهل حدیث است)؛ تفویض حقیقت صفات به باری تعالی (دیدگاه ابو منصور ماتریدی). دیدگاه مشهور اشاعره: مشهور در نقل دیدگاه اشاعره اثبات صفات به همراه نفی کیفیت است. در واقع اشاعره با بیان این دیدگاه سعی نموده اند که خود را از نسبت تشبیه و تجسیم دور سازند؛ اما اثبات صفات و نفی کیفیت در واقع پذیرش تشبیه خواهد بود. دیدگاه وهابیت: از دیدگاه وهابیت خدواند دارای این صفات به همراه کیفیّت آن است؛ اما آنان معتقدند که کیفیّت صفات پروردگار با کیفیّت این صفات در نزد مخلوقات متفاوت است که لازمه این قول پذیرش تشبیه است. دیدگاه شیعه: از نظر شیعه این صفات به معنای ظاهری آن مورد نظر نبوده و این صفات کنایه از معنایی متناسب با ذات پرورگار است. بر این اساس این صفات با توجه به حکم عقل در تنزیه مطلق پروردگار،‌ تأویل به معنای مناسب با آن صفات شده؛ چنانکه معنای استیلای بر عرش کنایه از قدرت و تدبیر و حاکمیت پروردگار بر مخلوقات است.   ادامه دارد.   1. همچون این آیات شریفه: (وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).الرحمن/27. و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند؛ (قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ).ص/75. گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)؛ (وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا)هود/37. و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز؛ (وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا).الفجر/22. و [فرمان‏] پروردگارت بيايد، و فرشتگان صف به صف بيايند؛ (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏).طه/5. خداى رحمان بر عرش- تخت فرمانروايى بر جهان هستى- بر آمده است- استيلا دارد؛ (فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).یس/83.  
تبیین قاعده ی بلا کیف از دیدگاه اشاعره اشاعره به تبعیت از رهبر فکری خویش «ابوالحسن اشعری» (متوفی: 324هـ) در باب صفات تشبیهی و تنزیهی خداوند معتقدند این صفات فراتر از فهم عقلی ماست؛ لذا می بایست آنها را بدون تأویل پذیرفت. اما در عین حال معتقد به عدم تشبیه و تجسیم در مورد صفات خدا هستیم تا تناقضی بین نقل و عقل به وجود نیاید. (1) چنین امری در منهج اشعری به قاعده ی «بلا کیف» تعریف شده است. بدین معنا که آنان ظاهر آیات تشبیهی را برای خدا به همان معنای ظاهری پذیرفته اند، اما چون پذیرش چنین امری به معنای پذیرفتن تشبیه و تجسیم در مورد خداست، برای فرار از پذیرش صریح تشبیه و تجسیم قایل به چنین قاعده ای شده اند که مفاد آن چنین می شود که خداوند دارای این اوصاف است؛ اما بدون کیفیّت صفات مخلوقات. لذا صفات خدا از هر گونه حد و کیفیّت و چگونگی خالی است و چنین امری وجه ممیز صفات خالق با مخلوق خواهد بود.(2) چنین دیدگاهی هر چند در اسم با دیدگاه اهل حدیث متفاوت بوده؛ اما در حقیقت و واقعیت چیزی جز همان دیدگاه اهل حدیث؛ بلکه مجسمه (3) چیز دیگری نیست و تنها تفاوت این دیدگاهها در لفافه گویی پذیرش تشبیه و تجسیم در دیدگاه «ابوالحسن اشعری» است. «اشعری» در کتاب: «الابانة» بعد از اعلام تمسک به قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و منقولات صحابه و تابعین و ائمه ی حدیث و بیان اصول پذیرفته شده، صراحتا دیدگاه «احمد بن حنبل» را می پذیرد. (4) و این در حالی است که «احمد بن حنبل» به صراحت احادیث تشبیهی را بدون تأویل پذیرفته است؛ چنانکه وی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نموده که خداوند آسمانها را با انگشتانش نگه می دارد . و پس از آن سخن راوی خبر را بیان نموده که وی هنگام نقل حدیث به انگشتان خویش در تبیین مراد خبر اشاره نموده است. (5) با توجه به عدم تفاوت دیدگاه «ابوالحسن اشعری» با اهل حدیث، بزرگان متأخر از اشاعره دیدگاهی متفاوت با «ابوالحسن اشعری» داشته و قاعده بلا کیف را نپذیرفته و در تبیین این صفات همچون معتزله رو به تأویل آورده اند. به عنوان نمونه «امام محمد غزالی» تمکّن و استقرار و حلول و انتقال و جهت داشتن را از ذات خداوند تنزیه نموده و عبارات مذکور را به دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر حمل کرده است. به عنوان نمونه وی در خبر منقول: «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن»، «قلب مؤمن بین دو انگشت از انگشتان خداوند رحمن قرار دارد». تصریح نموده که حمل آیه به معنای ظاهری آن غیر ممکن است به دلیل اینکه اگر قلوب مؤمنان مورد تفتیش قرار بگیرد اثری از انگشتان در او دیده نمی شود بنابراین اصابع در این روایت کنایه از قدرت خداوند است. (6) همچنین دیگر مفسر اشعری در برخی آیات تشبیهی از قاعده کلی اشاعره صرف نظر کرده و تأویلات دیگر فرق را پذیرفته است، مثلا وی در تفسیر «ید» در آیه ی: «بل یداه مبسوطتان» (7) معتقد است که اکثر علماء آن را به معنای «قدرت» یا «نعمت» تفسیر نموده است. (8) پی نوشت ها:
  1. آلوسي، محمود بن عبد الله (م 1270)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، تحقيق: علي عبد الباري عطية، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق، ج2، ص85.: «ومذهب السلف والأشعري رحمه الله تعالى من أعيانهم- كما أبانت عن حاله الإبانة- أنها صفات ثابتة وراء العقل ما كلفنا إلا اعتقاد ثبوتها مع اعتقاد عدم التجسيم والتشبيه لئلا يضاد النقل العقل».
  2. أبو الحسن علي بن إسماعيل الأشعري (المتوفى: 324هـ)، مقالات الإسلاميين واختلاف المصلين، عنى بتصحيحه: هلموت ريتر، الناشر: دار فرانز شتايز، بمدينة فيسبادن (ألمانيا)، الطبعة: الثالثة، 1400 هـ - 1980 م، عدد الأجزاء: 1، ص211.: « وقال أهل السنة وأصحاب الحديث: ليس بجسم ولا يشبه الأشياء وأنه على العرش كما قال عز وجل: الرحمن على العرش استوى ولا نقدم بين يدي الله في القول بل نقول استوى بلا كيف وأنه نور كما قال تعالى: الله نور السموات والأرض وأن له وجهاً كما قال الله: ويبقى وجه ربك وأن له يدين كما قال: خلقت بيدي وأن له عينين كما قال: تجري بأعيننا وأنه يجيء يوم القيامة هو وملائكته كما قال: وجاء ربك والملك صفاً صفاً وأنه ينزل إلى السماء الدنيا كما جاء في الحديث، ولم يقولوا شيئاً إلا ما وجدوه في الكتاب أو جاءت به الرواية عن رسول الله صلى الله عليه وسلم».
  3. شهرستانی که خود از اشاعره است افرادی همچون «داود جواربی» را که برای خداوند دست و پا و سر وگوشت و خون و ... قائلند را در گروه مشبهه معرفی می نماید؛ واین در حالی است که این افراد نیز از قیودی شبیه «بلا کیف» استفاده نموده اند؛ همچون: «جسم لا کالاجسام؛ لحم لا کاللحوم و...» در بیان توصیف خود از صفات خدا آورده اند. (الشهرستانی، الملل والنحل، دارالمعرفة، بیروت، ص100).
  4. الإبانة عن أصول الديانة،‌ علي بن إسماعيل بن أبي بشر الأشعري أبو الحسن، الناشر : دار الأنصار – القاهرة، الطبعة الأولى ، 1397، عدد الأجزاء : 1، ص20.: «قولنا الذي نقول به وديانتنا التي ندين بها التمسك بكتاب الله ربنا عز و جل وبسنة نبينا محمد صلى الله عليه و سلم وما روى عن السادة الصحابة والتابعين وأئمة الحديث ونحن بذلك معتصمون وبما كان يقول به أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل - نضر الله وجهه ورفع درجته وأجزل مثوبته».
  5. أبو عبد الرحمن عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل الشيبانيّ البغدادي (المتوفى: 290هـ)، السنة، الناشر: دار ابن القيم – الدمام، عدد الأجزاء:2، ج1، ص264.: «رَأَيْتُ أَبِيَ رَحِمَهُ اللَّهُ يُصَحِّحُ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ أَحَادِيثَ الرُّؤْيَةِ وَيَذْهَبُ إِلَيْهَا وَجَمَعَهَا فِي كِتَابٍ وَحَدَّثَنَا بِهَا... «سَمِعْتُ أَبِيَ رَحِمَهُ اللَّهُ، ثنا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، بِحَدِيثِ سُفْيَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ عَلَى أُصْبُعٍ» قَالَ أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ: جَعَلَ يَحْيَى يُشِيرُ بِأَصَابِعِهِ وَأَرَانِي أَبِي كَيْفَ جَعَلَ يُشِيرُ بِأُصْبُعِهِ يَضَعُ أُصْبُعًا أُصْبُعًا حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِهَا».
  6. إحياء علوم الدين: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي (م 505)، دار المعرفة، بيروت، ج1، ص102.: «وإنما يعرف أن هذا السر على خلاف الظاهر إما بدليل عقلي أو شرعي أما العقلي فأن يكون حمله على الظاهر غير ممكن كقوله صلى الله عليه وسلم: «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن» إذ لو فتشنا عن قلوب المؤمنين لم نجد فيها أصابع فعلم أنها كناية عن القدرة التي هي سر الأصابع وروحها الخفي وكنى بالأصابع عن القدرة».
  7. المائدة/64.
  8. الرازی، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج12، ص398-397.
     
تبیین دیدگاه وهابیت دیدگاه وهابیّت همان دیدگاه «ابن تیمیه» در این مساله است. از منظر «ابن تیمیه» و اتباع او خدا دارای کیفیت است؛ اما کیفیتی مخصوص به خود که ما بدان علم نداریم و به واسطه ی چنین کیفیت خاصی از مخلوقات خویش متمایز است. ابن عثیمین در تبیین دیدگاه ابن تیمیه بیان می دارد: سلف هرگز کیفیت را به صورت مطلق نفی نکرده اند؛ زیرا نفی مطلق کیفیت، نفی وجود است و هیچ موجودی نیست مگر آنکه دارای کیفیت است. اما این کیفیت، گاهی معلوم است و گاهی مجهول؛ و کیفیت ذات خداوند و صفات او بر ما مجهول است... بنابراین برای خداوند کیفیتی ثابت می شود که ما نمی دانیم....و نفی کیفیت از استوی(نشستن) به صورت مطلق، تعطیل این صف است؛ زیرا اگر ما استوا را حقیقتا ثابت کردیم، باید دارای کیفیتی باشد و چنین است در بقیه اوصاف.[3] با توجه به دیدگاه «ابن تیمیه» می توان گفت اگر مراد «اشعری» از قاعده ی: «بلا کیف»، نفی مطلق کیفیت است، دیدگاه «ابن تیمیه» با وی متفاوت است؛ اما اگر مراد «اشعری» از «قاعده بلاکیف» نفی کیفیت محسوس است دیدگاه وی با «ابن تیمیه» یکسان خواهد بود و دیدگاه آنان یکسان خواهد بود. موفق باشید. پی نوشت: 1. مجموع الفتاوی، ج11،ص482:« فَبَيَّنَ فِي هَذِهِ الْآيَاتِ أَنَّ اللَّهَ لَا كُفُوَ لَهُ وَلَا نِدَّ لَهُ وَلَا مِثْلَ لَهُ وَلَا سَمِيَّ لَهُ . فَمَنْ قَالَ : إنَّ عِلْمَ اللَّهِ كَعِلْمِيِّ أَوْ قُدْرَتَهُ كَقُدْرَتِي أَوْ كَلَامَهُ مِثْلُ كَلَامِي أَوْ إرَادَتَهُ وَمَحَبَّتَهُ وَرِضَاهُ وَغَضَبَهُ مِثْلُ إرَادَتِي وَمَحَبَّتِي وَرِضَائِي وَغَضَبِي أَوْ اسْتِوَاءَهُ عَلَى الْعَرْشِ كَاسْتِوَائِي أَوْ نُزُولَهُ كَنُزُولِي أَوْ إتْيَانَهُ كَإِتْيَانِي وَنَحْوَ ذَلِكَ فَهَذَا قَدْ شَبَّهَ اللَّهَ وَمَثَّلَهُ بِخَلْقِهِ تَعَالَى اللَّه عَمَّا يَقُولُونَ وَهُوَ ضَالٌّ خَبِيثٌ مُبْطِلٌ بَلْ كَافِرٌ ». 2. منهاج السنة، ج2،ص193. 3. مجموع الفتاوی ابن عثیمین، ج1،ص194:«فإن السلف لا ينفون الكيف مطلقا ؛ لأن نفي الكيف مطلقا نفي للوجود ؛ إذ ما من موجود إلا وله كيفية ، لكنها قد تكون معلومة ، وقد تكون مجهولة ، وكيفية ذات الله تعالى وصفاته مجهولة ، وكيفية ذات الله تعالى وصفاته مجهولة لنا ، ولا يحل لنا أن نكيف شيئا من ذلك...».
جمع بندی پرسش: دیدگاه اشاعره با دیدگاه وهابیت در مساله ی صفات خبریه چگونه است؟ پاسخ: صفات الهی از دیدگاه متکلمان بر دو قسم است: الف) صفاتی که بیانگر کمال در ذات و فعل پروردگار بوده که اثبات آن با دلیل عقل و نقل، هر دو میسّر است هر چند که رتبه ی شناخت عقلی مقدم بردلیل نقلی است، مانند علم، قدرت و حيات و ... ب) صفات خبرى و آنها صفاتی اند كه از راه عقل نمى‏ توان آنها را براى خدا اثبات كرد؛ زیرا مستلزم نقص و نیاز در ذات باری تعالی است؛ اوصافی همچون: داشتن دست، پا، و چشم و صورت، نزول (پائین آمدن)، مجیء(آمدن)، استوی (نشستن)، که عقل انسان استناد این اوصاف را به خدا از آنجا که موجب مادی بودن و ترکیب و نیاز و محدودیت در خداست نفی می نماید؛ اما با این حال این اوصاف در نقل قطعی آمده است. (1) فرق اسلامی درباره ی این اوصاف در دو حد تنزیه مطلق تا تشبیه و تجسیم مطلق قرار گرفته اند كه گاه در میان یک مذهب کلامی نیز اختلافاتی در تبیین این صفات مشاهده می شود؛ هر چند که بیشتر متکلمین در این میان دیدگاهی تنزیهی را اختیار نموده اند. (2) تبيين دیدگاه اشاعره: اشاعره به تبعیت از رهبر فکری خویش «ابوالحسن اشعری» (متوفی: 324هـ) در باب صفات تشبیهی و تنزیهی خداوند معتقدند این صفات فراتر از فهم عقلی ماست؛ لذا می بایست آنها را بدون تأویل پذیرفت. اما در عین حال معتقد به عدم تشبیه و تجسیم در مورد صفات خدا هستیم تا تناقضی بین نقل و عقل به وجود نیاید. (3) چنین امری در منهج اشعری به قاعده ی «بلا کیف» تعریف شده است. بدین معنا که آنان ظاهر آیات تشبیهی را برای خدا به همان معنای ظاهری پذیرفته اند، اما چون پذیرش چنین امری به معنای پذیرفتن تشبیه و تجسیم در مورد خداست، برای فرار از پذیرش صریح تشبیه و تجسیم قایل به چنین قاعده ای شده اند که مفاد آن چنین می شود که خداوند دارای این اوصاف است؛ اما بدون کیفیّت صفات مخلوقات. لذا صفات خدا از هر گونه حد و کیفیّت و چگونگی خالی است و چنین امری وجه ممیز صفات خالق با مخلوق خواهد بود. (4) چنین دیدگاهی هر چند در اسم با دیدگاه اهل حدیث متفاوت بوده؛ اما در حقیقت و واقعیت چیزی جز همان دیدگاه اهل حدیث؛ بلکه مجسمه (5) چیز دیگری نیست و تنها تفاوت این دیدگاهها در لفافه گویی پذیرش تشبیه و تجسیم در دیدگاه «ابوالحسن اشعری» است. «اشعری» در کتاب: «الابانة» بعد از اعلام تمسک به قرآن و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و منقولات صحابه و تابعین و ائمه ی حدیث و بیان اصول پذیرفته شده، صراحتا دیدگاه «احمد بن حنبل» را می پذیرد. (6) و این در حالی است که «احمد بن حنبل» به صراحت احادیث تشبیهی را بدون تأویل پذیرفته است؛ چنانکه وی از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل نموده که خداوند آسمانها را با انگشتانش نگه می دارد . و پس از آن سخن راوی خبر را بیان نموده که وی هنگام نقل حدیث به انگشتان خویش در تبیین مراد خبر اشاره نموده است.(7) «اشعری» هر چند در «اللمع» که ظاهرا پس از کتاب «الابانة» تألیف شده است مسأله ی «بلاکیف» را مطرح نموده است؛ اما در باور برخی محققین سخن وی در کتاب: «اللمع» با کتاب: «الابانه» تفاوت ماهوی نداشته و دیدگاه وی در کتاب: «الابانة» نیز بر پایه نفی تشبیه و تجسیم استوار بوده است. (8) با توجه به عدم تفاوت دیدگاه «ابوالحسن اشعری» با اهل حدیث، بزرگان متأخر از اشاعره دیدگاهی متفاوت با «ابوالحسن اشعری» داشته و قاعده بلا کیف را نپذیرفته و در تبیین این صفات همچون معتزله رو به تأویل آورده اند. به عنوان نمونه «امام محمد غزالی» تمکّن و استقرار و حلول و انتقال و جهت داشتن را از ذات خداوند تنزیه نموده و عبارات مذکور را به دلیل عقلی یا نقلی بر خلاف ظاهر حمل کرده است. به عنوان نمونه وی در خبر منقول: «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن»، «قلب مؤمن بین دو انگشت از انگشتان خداوند رحمن قرار دارد». تصریح نموده که حمل روایت به معنای ظاهری آن غیر ممکن است به دلیل اینکه اگر قلوب مؤمنان مورد تفتیش قرار بگیرد اثری از انگشتان در او دیده نمی شود بنابراین اصابع در این روایت کنایه از قدرت خداوند است. (9) همچنین دیگر مفسر اشعری در برخی آیات تشبیهی از قاعده کلی اشاعره صرف نظر کرده و تأویلات دیگر فرق را پذیرفته است، مثلا وی در تفسیر «ید» در آیه ی: «بل یداه مبسوطتان» (10) معتقد است که اکثر علماء آن را به معنای «قدرت» یا «نعمت» تفسیر نموده است. (11) تبیین دیدگاه وهابیت دیدگاه وهابیّت همان دیدگاه «ابن تیمیه» در این مساله است. از منظر «ابن تیمیه» و اتباع او خدا دارای کیفیت است؛ اما کیفیتی مخصوص به خود که ما بدان علم نداریم و به واسطه ی چنین کیفیت خاصی از مخلوقات خویش متمایز است.(12) «ابن عثیمین» در تبیین دیدگاه «ابن تیمیه» بیان می دارد: سلف هرگز کیفیت را به صورت مطلق نفی نکرده اند؛ زیرا نفی مطلق کیفیت، نفی وجود است و هیچ موجودی نیست مگر آنکه دارای کیفیت است. اما این کیفیت، گاهی معلوم است و گاهی مجهول؛ و کیفیت ذات خداوند و صفات او بر ما مجهول است... بنابراین برای خداوند کیفیتی ثابت می شود که ما نمی دانیم....و نفی کیفیت از استوی(نشستن) به صورت مطلق، تعطیل این صف است؛ زیرا اگر ما استوا را حقیقتا ثابت کردیم، باید دارای کیفیتی باشد و چنین است در بقیه اوصاف. (13) با توجه به دیدگاه «ابن تیمیه» می توان گفت اگر مراد «اشعری» از قاعده ی: «بلا کیف»، نفی مطلق کیفیت است، دیدگاه «ابن تیمیه» با وی متفاوت است؛ اما اگر مراد «اشعری» از «قاعده بلاکیف» نفی کیفیت محسوس است دیدگاه وی با «ابن تیمیه» یکسان خواهد بود و دیدگاه آنان یکسان خواهد بود. پی نوشت ها: 1. همچون این آیات شریفه: (وَ يَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ).الرحمن/27. و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند؛ (قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ).ص/75. گفت: «اى ابليس! چه چيز مانع تو شد كه بر مخلوقى كه با قدرت خود او را آفريدم سجده كنى؟! آيا تكبّر كردى يا از برترينها بودى؟! (برتر از اينكه فرمان سجود به تو داده شود!)؛ (وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا)هود/37. و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز؛ (وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا).الفجر/22. و [فرمان‏] پروردگارت بيايد، و فرشتگان صف به صف بيايند؛ (الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏).طه/5. خداى رحمان بر عرش- تخت فرمانروايى بر جهان هستى- بر آمده است- استيلا دارد؛ (فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ).یس/83. 2. ر.ک: علی ربانی گلپایگانی، درآمدی بر علم کلام، انتشارات دارالفکر، ص275.  3.   آلوسي، محمود بن عبد الله (م 1270)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، تحقيق: علي عبد الباري عطية، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اوّل، 1415 هـ.ق، ج2، ص85.: «ومذهب السلف والأشعري رحمه الله تعالى من أعيانهم- كما أبانت عن حاله الإبانة- أنها صفات ثابتة وراء العقل ما كلفنا إلا اعتقاد ثبوتها مع اعتقاد عدم التجسيم والتشبيه لئلا يضاد النقل العقل».  4.   أبو الحسن علي بن إسماعيل الأشعري (المتوفى: 324هـ)، مقالات الإسلاميين واختلاف المصلين، عنى بتصحيحه: هلموت ريتر، الناشر: دار فرانز شتايز، بمدينة فيسبادن (ألمانيا)، الطبعة: الثالثة، 1400 هـ - 1980 م، عدد الأجزاء: 1، ص211.: «وقال أهل السنة وأصحاب الحديث: ليس بجسم ولا يشبه الأشياء وأنه على العرش كما قال عز وجل: الرحمن على العرش استوى ولا نقدم بين يدي الله في القول بل نقول استوى بلا كيف وأنه نور كما قال تعالى: الله نور السموات والأرض وأن له وجهاً كما قال الله: ويبقى وجه ربك وأن له يدين كما قال: خلقت بيدي وأن له عينين كما قال: تجري بأعيننا وأنه يجيء يوم القيامة هو وملائكته كما قال: وجاء ربك والملك صفاً صفاً وأنه ينزل إلى السماء الدنيا كما جاء في الحديث، ولم يقولوا شيئاً إلا ما وجدوه في الكتاب أو جاءت به الرواية عن رسول الله صلى الله عليه وسلم».  5.   شهرستانی که خود از اشاعره است افرادی همچون «داود جواربی» را که برای خداوند دست و پا و سر وگوشت و خون و ... قائلند را در گروه مشبهه معرفی می نماید؛ واین در حالی است که این افراد نیز از قیودی شبیه «بلا کیف» استفاده نموده اند؛ همچون: «جسم لا کالاجسام؛ لحم لا کاللحوم و...» در بیان توصیف خود از صفات خدا آورده اند. (الشهرستانی، الملل والنحل، دارالمعرفة، بیروت، ص100).   6.  الإبانة عن أصول الديانة،‌ علي بن إسماعيل بن أبي بشر الأشعري أبو الحسن، الناشر : دار الأنصار – القاهرة، الطبعة الأولى ، 1397، عدد الأجزاء : 1، ص20.: «قولنا الذي نقول به وديانتنا التي ندين بها التمسك بكتاب الله ربنا عز و جل وبسنة نبينا محمد صلى الله عليه و سلم وما روى عن السادة الصحابة والتابعين وأئمة الحديث ونحن بذلك معتصمون وبما كان يقول به أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل - نضر الله وجهه ورفع درجته وأجزل مثوبته». 7.    أبو عبد الرحمن عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل الشيبانيّ البغدادي (المتوفى: 290هـ)، السنة، الناشر: دار ابن القيم – الدمام، عدد الأجزاء:2، ج1، ص264.: «رَأَيْتُ أَبِيَ رَحِمَهُ اللَّهُ يُصَحِّحُ هَذِهِ الْأَحَادِيثَ أَحَادِيثَ الرُّؤْيَةِ وَيَذْهَبُ إِلَيْهَا وَجَمَعَهَا فِي كِتَابٍ وَحَدَّثَنَا بِهَا... «سَمِعْتُ أَبِيَ رَحِمَهُ اللَّهُ، ثنا يَحْيَى بْنُ سَعِيدٍ، بِحَدِيثِ سُفْيَانَ عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنْ مَنْصُورٍ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ، عَنْ عُبَيْدَةَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّمَاوَاتِ عَلَى أُصْبُعٍ» قَالَ أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ: جَعَلَ يَحْيَى يُشِيرُ بِأَصَابِعِهِ وَأَرَانِي أَبِي كَيْفَ جَعَلَ يُشِيرُ بِأُصْبُعِهِ يَضَعُ أُصْبُعًا أُصْبُعًا حَتَّى أَتَى عَلَى آخِرِهَا». 8. ر.ک: الاشعری، کتاب اللمع فی الرد علی اهل الزیغ والبدع، صححه و قدم له و علق علیه: الدکتور حمودة غرابة، المکتبة الازهریة للتراث، ص9. 9.   إحياء علوم الدين: أبو حامد محمد بن محمد الغزالي (م 505)، دار المعرفة، بيروت، ج1، ص102.: «وإنما يعرف أن هذا السر على خلاف الظاهر إما بدليل عقلي أو شرعي أما العقلي فأن يكون حمله على الظاهر غير ممكن كقوله صلى الله عليه وسلم: «قلب المؤمن بين إصبعين من أصابع الرحمن» إذ لو فتشنا عن قلوب المؤمنين لم نجد فيها أصابع فعلم أنها كناية عن القدرة التي هي سر الأصابع وروحها الخفي وكنى بالأصابع عن القدرة». 10.    المائدة/64. 11.    الرازی، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربی، بیروت، ج12، ص398-397. 12. از دیدگاه ابن تیمیه خدا دارای کیفیت مخلوقات نبوده ولی در عین حال بدون کیفیت نیز نبوده؛ بلکه کیفیتی متناسب با ذات خویش داشته که به واسطه ی دارا بودن چنین کیفیتی در آخرت قابل مشاهده خواهد بود. (ر.ک: ابن تیمیة، منهاج السنة النبویة، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامية، ج2، ص332.: «فَكُلُّ مَا كَانَ وَجُودُهُ أَكْمَلَ كَانَ أَحَقَّ بِأَنْ يُرَى، وَكُلُّ مَا لَمْ يُمْكِنْ أَنْ يُرَى فَهُوَ أَضْعَفُ وُجُودًا [مِمَّا يُمْكِنُ أَنْ يُرَى]، فَالْأَجْسَامُ الْغَلِيظَةُ أَحَقُّ بِالرُّؤْيَةِ [مِنَ الْهَوَاءِ، وَالضِّيَاءُ أَحَقُّ بِالرُّؤْيَةِ] مِنَ الظَّلَامِ; لِأَنَّ النُّورَ أَوْلَى بِالْوُجُودِ، وَالظُّلْمَةَ أَوْلَى بِالْعَدَمِ، وَالْمَوْجُودُ الْوَاجِبُ الْوُجُودِ أَكْمَلُ الْمَوْجُودَاتِ وُجُودًا وَأَبْعَدُ الْأَشْيَاءِ عَنِ الْعَدَمِ فَهُوَ أَحَقُّ بِأَنْ يُرَى، وَإِنَّمَا لَمْ نَرَهُ لِعَجْزِ أَبْصَارِنَا عَنْ رُؤْيَتِهِ لَا لِأَجْلِ امْتِنَاعِ رُؤْيَتِهِ». 13. مجموع الفتاوی ابن عثیمین، دار الوطن - دار الثريا، ج1،ص194: «فإن السلف لا ينفون الكيف مطلقا ؛ لأن نفي الكيف مطلقا نفي للوجود ؛ إذ ما من موجود إلا وله كيفية ، لكنها قد تكون معلومة ، وقد تكون مجهولة ، وكيفية ذات الله تعالى وصفاته مجهولة ، وكيفية ذات الله تعالى وصفاته مجهولة لنا ، ولا يحل لنا أن نكيف شيئا من ذلك...».
موضوع قفل شده است