جمع بندی مبانی کلامی افکار منصور هاشمی خراسانی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مبانی کلامی افکار منصور هاشمی خراسانی
سلام علیکم خدمت همه اساتید و اعضا‌ی محترم در میان جریان های نو ظهور دهه اخیر، نهضت مسمی به علامه منصور هاشمی خراسانی، از آنجا که بر پایه معرفت شناسی و عقل گرایی و نیز با تکیه بر شعار زمینه سازی ظهور  شکل گرفته، تا حدود زیادی از جریانهای مشابه خرافی یا افرادی که به خود دعوت می کنند، فاصله گرفته است. بخصوص که این انقلاب ، مشابه انقلاب امام با متد و روش نفی حکومت های دیگه غیر از حکومت اسلامی، پیش رفته، و تنها راه زمینه سازی حکومت الاهی با خلافت حضرت ولی عصر عجدالله تعالی فرجه الشریف ، را  همین نفی ایدئولوژی و عملی حکومت های جهان می داند. با این تفاوت که این نهضت حتی حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه را نیز از مصادیق حکومت های مانع در زمینه سازی ظهور می داند، و تبعیت و تقلید از عالمان را یکی از موانع شناخت حقیقت دانسته، و سعی در رفع آن دارند. در این گفتمان به مبانی کلامی این نهضت پرداخته خواهد شد. اولین سوال و مساله این است که آیا ولایت عالمان به لحاظ ثبوتی و اثباتی ادامه ولایت ائمه و خدا هست؟ به عبارت دیگر آیا عالمان بهره ای از این قضیه که ( زمین نمی تواند خالی از حجت باشد) می برند.  با این تقریب که چون حضرت ولی عصر غائب هستند، منبع فیض تشریعی بر امت قطع شده و این منبع با عالمان تکمیل میپشود. اساتید محترم مستدعی است که نسبت به این سوال فقط جنبه کلامی بحث رو بیان کنند، استناد به روایات و آیات بعد امکان ثبوتی مساله اندشالله بحث بشود. متشکرم
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
در میان جریان های نو ظهور دهه اخیر، نهضت مسمی به علامه منصور هاشمی خراسانی، از آنجا که بر پایه معرفت شناسی و عقل گرایی و نیز با تکیه بر شعار زمینه سازی ظهور  شکل گرفته، تا حدود زیادی از جریانهای مشابه خرافی یا افرادی که به خود دعوت می کنند، فاصله گرفته است. بخصوص که این انقلاب ، مشابه انقلاب امام با متد و روش نفی حکومت های دیگه غیر از حکومت اسلامی، پیش رفته، و تنها راه زمینه سازی حکومت الاهی با خلافت حضرت ولی عصر عجدالله تعالی فرجه الشریف ، را  همین نفی ایدئولوژی و عملی حکومت های جهان می داند. با این تفاوت که این نهضت حتی حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه را نیز از مصادیق حکومت های مانع در زمینه سازی ظهور می داند، و تبعیت و تقلید از عالمان را یکی از موانع شناخت حقیقت دانسته، و سعی در رفع آن دارند. در این گفتمان به مبانی کلامی این نهضت پرداخته خواهد شد. اولین سوال و مساله این است که آیا ولایت عالمان به لحاظ ثبوتی و اثباتی ادامه ولایت ائمه و خدا هست؟ به عبارت دیگر آیا عالمان بهره ای از این قضیه که ( زمین نمی تواند خالی از حجت باشد) می برند.  با این تقریب که چون حضرت ولی عصر غائب هستند، منبع فیض تشریعی بر امت قطع شده و این منبع با عالمان تکمیل میپشود. اساتید محترم مستدعی است که نسبت به این سوال فقط جنبه کلامی بحث رو بیان کنند، استناد به روایات و آیات بعد امکان ثبوتی مساله اندشالله بحث بشود.
در این خصوص باید چند نکته عرض کنم: نکته اول: خود این نکته که نهضت مسمّی به منصور هاشمی بر پایه معرفت شناسی و عقل گرایی و تکیه بر زمینه سازی ظهور بنا شده و از این جهت از جریان های مشابه فاصله گرفته حرف دقیقی نیست، هیچ کدام از جریان های مشابه نیز نمی گویند ما بر بی معرفتی و بی عقلی و مانع تراشی برای ظهور بنا شده ایم. بنابراین چنین وجه تمایزی صحیح نیست، چون اصل مدعاست، باید دید جریان ها در عمل چقدر بدان پایبند هستند، وگرنه همه جریان ها خود را مدعی عقلانیت و معرفت و زمینه سازی برای ظهور میدانند. نکته دوم: این که می فرمایید سوال رو فقط از جنبه کلامی و بدون استناد به آیات و روایات پیش ببریم صحیح نیست، «کلام» هرگز در عرض آیات و روایات نیست، بلکه بسیاری از اعتقادات کلامی بر آیات و روایات بنا شده اند. پس ما می توانیم و بلکه اتفاقا باید در تبیین جایگاه علما خصوصا در زمان غیبت به کلام خود اهل بیت(ع) مراجعه کنیم تا ببینیم ایشان چه جایگاهی برای علما قائل شده اند. نکته سوم: نفی حکومت در هر زمانی چه غیبت، و چه در زمان حضور منطقی نیست، همان طور که امیرالمومنین(ع) فرموده اند: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛ برای مردم چاره ای از امیر و حاکم نیست، چه نیکوکار باشد و چه بدکار(نهج البلاغه، خطبه 40) نکته چهارم: اینکه زمین خالی از حجت نمی ماند ربطی به حاکمیت و ولایت علما ندارد، آن حجتی که زمین از آن خالی نمی ماند انسان کامل است، و مصداق آن در این زمان فقط حضرت ولی عصر(عج) هستند، بنابراین این موضوع از اساس خارج از بحث است؛ هرگز پیروان حکومت دینی در زمان غیبت، علما را مصداق روایات «لولا الحجه لساخت الارض باهلها» نمی دانند. نکته پنجم: فارغ از نکاتی که گذشت تبیین جایگاه علمای دین به لحاظ عقلی بدین صورت قابل طرح است: ما معتقد هستیم که حکومت در زمان امام معصوم حق معصوم است، اما در زمان نبود معصوم عقل چه حکم میکند؟ یک قاعده عقلی وجود دارد به نام اصل تنزّل تدریجی به این معنا که انسان پله پله از آرمان و اهدافش کوتاه می آید؛ مثلا اگر انسان نیازکند یک پزشک متخصص باشد ما پزشک متخصصی در کار نباشد عقل می گوید حالا که دستت به پزشک متخصص نمی رسد برو سراغ پزشک عمومی، اگر نبود دانشجوی پزشکی، یعنی پله پله کوتاه بیا؛ عقل هرگز نمی پذیرد که اگر انسان برای درمانش به پزشک متخصص دسترسی نداشت دیگر تفاوتی ندارد برای درمانش پیش چه کسی برود!! در حکومت هم عقل از همین قاعده پیروی می کند، فرض کنید در جامعه به هر دلیلی شرایط برای حاکمیت مثلا امام حسین(ع) فراهم نشد، حکم عقل چیست؟ آیا می گوید حالا که امام حسین(ع) نشد دیگر فرقی نمی کند چه کسی حاکم شود؟ فرقی نمی کند حضرت عباس(ع) حاکم شود یا یزید؟! روشن است که عقل چنین حکمی ندارد؛ بلکه یک پله تنزّل می کند و می گوید اگر امام حسین(ع) نشد برو سراغ حضرت عباس(ع). بنابراین طبق این اصل در زمان غیبت که دسترسی به امام معصوم نیست، عقل حکم میکند به اینکه یک پله تنزّل کن و پایین بیا، نه اینکه عرصه را برای هر کسی مثل رضا خان هایی که حجاب از سر زنان می کشند و عزاداری را ممنوع می کنند باز کن!! علاوه بر اینکه اصلا منطقی نیست ما این همه احکام اجتماعی اسلام را فقط برای چند سال ابتدایی اسلام بدانیم، و معتقد بشویم این احکام باید برای قرن ها تعطیل شوند تا دوباره امام زمان(عج) بیاید و آنها را راه اندازی کند!! تعطیل کردن بخش عظیمی از اسلام بدون پشتوانه محکم کاملا غیر منطقی و غیر عقلانی است، و نسبت دادن چنین هدفی به خداوند به شدت دور از حکمت الهی است.    
سلام عليكم اما نكته اول بنده کتابی از ایشان به نام بازگشت به اسلام را خواندم, در آن کتاب یکی از اصول فکری خود را عقل گرایی و قرار دادن عقل به عنوان تنها معیار شناخت و معرفت شناسی ؛ معرفی کردند... و در ادامه موانع شناخت را نام برده که یکی از آن موانع مطلق تقلید که از موارد آن تقلید از علماء هست. اشاره کردند که علماء که معصوم نبوده تبعیت از آنها ما را به یقین نمی رساند, لذا چیزی جز ظن و گمان عائد ما نیست,  حالا که شناخت ضرورت دارد, از طرفی اسلوبهای موجود غالبا ما را اگر از معرفت و شناخت دور نسازند, نزدیک نمی کنند, لذا باید در قدم اول این موانع را از زندگی خود دور کنیم و بعد به عقل خود رجوع کنیم. لازمه این دور ساختن موانع شناخت در وهله اول به لحاظ تئوریک شناخت آنها و در قدم دوم و میدانی, نفی آنها هست. یعنی هر گونه حکومتی جز حکومت الله که بر با امامت امام زمان علیهالسلام محقق خواهد شد, مصداق حکومت طاغوت بوده نفی آن و کمک در براندازی آن مقدمه و زمینه سازی اظهار{ رو این لفظ خیلی تاکید دارند} و ظهور حکومت الاهی خواهد بود. حتی بر پایه این استدلال حکومت شخص فقیه با عنوان ولایت فقیه چون نوعی تقلید محسوب شده که خود مانع شناخت هست, از مصادیق طاغوت بوده باید سقوط کند. استاد عزیز چون استدلال آنها صرفا بر پایه منابع شناخت بود, بنده گفتم که با صرف نظر از آیات و روایات در وهله ی اول باید جواب نقضی یا حلی به این مقدمات آنها داد. پیشنهاد می کنم این کتاب رو مطالعه کنید. اما نکته سوم حقیقتش من می خواستم به نحوی با یک قضییه عقلی و حداقل عقلائی بحث ادامه تفویض تشریعی (حداقل) رو به علما ثابت کنم... تا به نوعی اینکه علماء مانع شناخت هستند چون تبعیت از آنها به علت عدم عصمت بر پایه ظن بوده و الظن لایغنی من الحق شیئا ؛ نقض بشه... شما در نکته پنجم به یک قضییه عقلائی اشاره کردید اما آنها به این نوع رجوع به متخصص رو جواب دادند{ در همان کتاب} فضلا از غیر متخصص که قطعا القاء به هلاکت و حیرانی هست... اما کبری قضیه عقلائی که شما گفتید شبیه دفع افسد به فاسد هست, یعنی وقتی جلب تام و کامل منفعت دین که حضور امام و بهره وری از آن به هر دلیل میسر نشد, انتفاع از بعض آن عقلائیا بلا مانع هست و بلکه ضرورت دارد. البته آنها در همان کتاب به همین هم اشکال گرفتند و این را نوعی با حکمت خدا در تضاد می بینند.. چون آنها نفی حکومت ها را زمینه ساز حکومت تام الاهی می بینند, هر گونه تایید حداقلی و بهره وری از دین را خلاف حکمت الاهی می دانند. و از همین طریق می گویند خدا هم تمایلی به حکومت های حداقلی مثل ولایت فقیه ندارد, و نمی تواند داشته باشد. علی ای حال مراجعه کنید به کتاب بنده نقل به مضمون کردم.  
با سلام مجدد
 
تقلید در اصطلاح فقهی یعنی مراجعه غیر متخصص به متخصص! این امر کاملا منطقی و موافق عقل است. بله اگر کسی به تمام مقدمات برداشت از آیات و روایات مثل ادبیات عرب، منطق، رجال، اصول فقه و مانند آن مسلّط بود اصراری بر تقلید و مراجعه به متخصص وجود ندارد، اما اگر کسی از این مقدمات خالی بود و علاقه ای به دنبال کردن آنها نداشت باید چه کند؟ آیا باید به ترجمه ها مراجعه کند خب این خودش تقلید است، آیا باید دین را رها کند؟ یا باید با عقل متخصص را تشخیص دهد و سپس به او مراجعه کند؟ این مسئله فقط در دین نیست، شما در پزشکی آیا پزشکان را معصوم می دانید؟ روشن است که خیر، پس چرا جانتان را به آنها می سپارید؟ چون خودتان تخصص پزشکی ندارید. این تقلید عین عقلانیت است نه مخالف آن   نکته دیگر اینکه استناد به آیات و روایات که تقلید محسوب نمیشود! بلکه استناد و استدلال است، براستی اگر استناد به آیات و روایات تقلید محسوب می شود، پس شما چرا برای ابطال تبعیت از ظن، به قرآن استناد کردید:
تبعیت از آنها به علت عدم عصمت بر پایه ظن بوده و الظن لایغنی من الحق شیئا
بنابراین چنین تعبیری صحیح نیست  
وقتی جلب تام و کامل منفعت دین که حضور امام و بهره وری از آن به هر دلیل میسر نشد, انتفاع از بعض آن عقلائیا بلا مانع هست و بلکه ضرورت دارد. البته آنها در همان کتاب به همین هم اشکال گرفتند و این را نوعی با حکمت خدا در تضاد می بینند.. چون آنها نفی حکومت ها را زمینه ساز حکومت تام الاهی می بینند
خب خود این ادعاست... به چه دلیل نفی حکومت ها زمینه ساز حکومت تام الهی است، طبق کدامین دلیل؟ جناب منصور خراسانی که از ما توقع تقلید که ندارند؟ بنابراین باید این به صورت مستدل و منطقی تبیین شود.  وقتی ظهور در گروی تأمین امنیت امام زمان(عج) است یعنی هر گونه گسترش اسلام گامی در جهت تعجیل در ظهور است، اما آیا بدون حکومت می شود؟ امروز به برکت این انقلاب 50 میلیون نفر در دنیا شیعه شده اند، شیعیان نیجریه چرا شیعه شده اند؟ این ازبرکات همین حکومت است. امروز در قم بیش از 100 کشور دنیا طلبه داریم که آمده اند علوم اهل بیت(ع) را بیاموزند و به منطقه خویش برگردند، و امام زمان(عج) را به مردم معرفی کنند، آیا اینها مانع آمدن امام زمان(ع) است؟ آیا اینها عوامل تعجیل در ظهور نیست؟ اینکه این حکومت با این همه ظرفیت تبلیغی در راه گسترش فرهنگ مهدوی را بدهیم به امثال رضا خان تا چادر از سر زنان بکشد و مردان را غرب زده و بی دین کند، ظهور امام زمان(عج) جلو می افتد؟!  متاسفانه گاهی برخی با نقاب عقل گرایی ، غیر منطقی و عقل ستیزانه ترین حرف ها را به خورد مخاطب می دهند، طبیعتا چنین جریان هایی برای این که تیرشان به هدف بنشیند باید ابتدا مردم را از علما جدا کنند. اما شنونده باید عاقل باشد...  
جمع بندی __________________________________________ پرسش: در میان جریان های نو ظهور، نهضت منصور هاشمی خراسانی که بر پایه معرفت شناسی و عقل گرایی و نیز با تکیه بر شعار زمینه سازی ظهور  شکل گرفته، تا حدود زیادی از جریانهای مشابه فاصله گرفته است. وی تنها راه زمینه سازی حکومت الاهی با خلافت حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)، را  نفی ایدئولوژی و عملی تمام حکومت های جهان، حتی ولایت فقیه می داند. از نظر ایشان تبعیت و تقلید از عالمان یکی از موانع شناخت حقیقت است؛ اولین سوال و مساله این است که آیا ولایت عالمان به لحاظ ثبوتی و اثباتی ادامه ولایت ائمه و خدا هست؟آیا عالمان بهره ای از این قضیه که ( زمین نمی تواند خالی از حجت باشد) می برند؟ لطفا بدون استناد به آیات و روایات فقط از جنبه کلامی پاسخ دهید. پاسخ: در این خصوص باید چند نکته عرض کنم: نکته اول: خود این نکته که نهضت مسمّی به منصور هاشمی بر پایه معرفت شناسی و عقل گرایی و تکیه بر زمینه سازی ظهور بنا شده و از این جهت از جریان های مشابه فاصله گرفته حرف دقیقی نیست، هیچ کدام از جریان های مشابه نیز نمی گویند ما بر بی معرفتی و بی عقلی و مانع تراشی برای ظهور بنا شده ایم. بنابراین چنین وجه تمایزی صحیح نیست، چون این وجهی که بیان شده اصل مدعاست، باید دید جریان ها در عمل چقدر بدان پایبند هستند، وگرنه همه جریان ها خود را مدعی عقلانیت و معرفت و زمینه سازی برای ظهور میدانند.   نکته دوم: نکته دوم در مورد تقلید و تبعیت از علما است که از سوی ابومنصور نفی شده است. تقلید در اصطلاح فقهی یعنی مراجعه غیر متخصص به متخصص! این امر کاملا منطقی و موافق عقل است. بله اگر کسی به تمام مقدمات برداشت از آیات و روایات مثل ادبیات عرب، منطق، رجال، اصول فقه و مانند آن مسلّط بود اصراری بر تقلید و مراجعه به متخصص وجود ندارد، اما اگر کسی از این مقدمات خالی بود و علاقه ای به دنبال کردن آنها نداشت باید چه کند؟ اگر می فرمایید باید به ترجمه های احادیث مراجعه کند خب این خودش تقلید است. اینکه دین را رها کند، خب این را هم که طبیعتا نمی پذیرید. پس تنها راهی که باقی می ماند این است که با عقل متخصص را تشخیص دهد و سپس به او مراجعه کند. این مسئله فقط در دین نیست، شما در پزشکی آیا پزشکان را معصوم می دانید؟ روشن است که خیر، پس چرا جانتان را به آنها می سپارید؟ چون خودتان تخصص پزشکی ندارید. این تقلید عین عقلانیت است نه مخالف آن.   نکته سوم: این که می فرمایید سوال رو فقط از جنبه کلامی و بدون استناد به آیات و روایات پیش ببریم صحیح نیست، علم «کلام» هرگز در عرض آیات و روایات نیست، بلکه بسیاری از اعتقادات کلامی بر آیات و روایات بنا شده اند. همچنین باید توجه بفرمایید که استناد به آیات و روایات خودش استدلال است، نه تقلید!! بنابراین اتفاقا باید در تبیین جایگاه علما خصوصا در زمان غیبت به کلام خود اهل بیت(علیهم السلام) مراجعه کنیم تا ببینیم ایشان چه جایگاهی برای علما قائل شده اند.   نکته چهارم: اساسا نفی حکومت در هر زمانی چه غیبت، و چه در زمان حضور منطقی نیست، همان طور که امیرالمومنین(علیه السلام) فرموده اند: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر»؛ برای مردم چاره ای از امیر و حاکم نیست، چه نیکوکار باشد و چه بدکار(1) این یک ضرورت عقلی است، و انسان برای تأیید آن فقط نیازمند اندکی تأمل است، استدلال چندانی نمی خواهد.   نکته پنجم: اینکه زمین خالی از حجت نمی ماند ربطی به حاکمیت و ولایت علما ندارد، آن حجتی که زمین از آن خالی نمی ماند انسان کامل است، و مصداق آن در این زمان فقط حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) هستند، بنابراین این موضوع از اساس خارج از بحث است؛ هرگز پیروان حکومت دینی در زمان غیبت، علما را مصداق روایات «لولا الحجه لساخت الارض باهلها» نمی دانند.   نکته ششم: فارغ از نکاتی که گذشت تبیین جایگاه علمای دین به لحاظ عقلی بدین صورت قابل طرح است: ما معتقد هستیم که حکومت در زمان امام معصوم حق معصوم است، اما در زمان نبود معصوم عقل چه حکم میکند؟ یک قاعده عقلی وجود دارد به نام اصل تنزّل تدریجی به این معنا که انسان پله پله از آرمان و اهدافش کوتاه می آید؛ مثلا اگر انسان نیازکند یک پزشک متخصص باشد ما پزشک متخصصی در کار نباشد عقل می گوید حالا که دستت به پزشک متخصص نمی رسد برو سراغ پزشک عمومی، اگر نبود دانشجوی پزشکی، یعنی پله پله کوتاه بیا؛ عقل هرگز نمی پذیرد که اگر انسان برای درمانش به پزشک متخصص دسترسی نداشت دیگر تفاوتی ندارد برای درمانش پیش چه کسی برود!! در حکومت هم عقل از همین قاعده پیروی می کند، فرض کنید در جامعه به هر دلیلی شرایط برای حاکمیت مثلا امام حسین(علیه السلام) فراهم نشد، حکم عقل چیست؟ آیا می گوید حالا که امام حسین(علیه السلام) نشد دیگر فرقی نمی کند چه کسی حاکم شود؟ فرقی نمی کند حضرت عباس(علیه السلام) حاکم شود یا یزید؟! روشن است که عقل چنین حکمی ندارد؛ بلکه یک پله تنزّل می کند و می گوید اگر امام حسین(علیه السلام) نشد برو سراغ حضرت عباس(علیه السلام). بنابراین طبق این اصل در زمان غیبت که دسترسی به امام معصوم نیست، عقل حکم میکند به اینکه یک پله تنزّل کن و پایین بیا، نه اینکه عرصه را برای هر کسی مثل رضا خان هایی که حجاب از سر زنان می کشند و عزاداری را ممنوع می کنند باز کن!! علاوه بر اینکه اصلا منطقی نیست ما این همه احکام اجتماعی اسلام را فقط برای چند سال ابتدایی اسلام بدانیم، و معتقد بشویم این احکام باید برای قرن ها تعطیل شوند تا دوباره امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بیاید و آنها را راه اندازی کند!! تعطیل کردن بخش عظیمی از اسلام بدون پشتوانه محکم کاملا غیر منطقی و غیر عقلانی است، و نسبت دادن چنین هدفی به خداوند به شدت دور از حکمت الهی است.   نکته هفتم: براستی طبق کدامین دلیل نفی حکومت ها زمینه ساز حکومت تام الهی است؟ وقتی ظهور در گروی تأمین امنیت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است یعنی هر گونه گسترش اسلام گامی در جهت تعجیل در ظهور است، اما آیا این امر بدون حکومت شدنی است؟ امروز به برکت این انقلاب 50 میلیون نفر در دنیا شیعه شده اند، شیعیان نیجریه از برکات همین حکومت است. امروز در قم بیش از 100 کشور دنیا طلبه داریم که آمده اند علوم اهل بیت(علیهم السلام) را بیاموزند و به منطقه خویش برگردند، و امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به مردم معرفی کنند، طبق چه تحلیلی اینها مانع آمدن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) تلقی میشوند؟  اینکه این حکومت با این همه ظرفیت تبلیغی در راه گسترش فرهنگ مهدوی را بدهیم به امثال رضا خان تا چادر از سر زنان بکشد و مردان را غرب زده و بی دین کند، ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) جلو می افتد؟!  متاسفانه گاهی برخی با نقاب عقل گرایی ، غیر منطقی ترین و عقل ستیزانه ترین حرف ها را به خورد مخاطب می دهند، طبیعتا چنین جریان هایی برای این که تیرشان به هدف بنشیند باید ابتدا مردم را از علما جدا کنند. حقیقت این است که دشمنان شیعه و حکومت شیعی به هر دستاویزی برای جدا ساختن مردم از این حکومت چنگ می اندازد، از جمله با مغالطاتی که موجب تحریک احساسات ایشان نسبت به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) شود برای جدا کردن قشر متدین از ای حکومت اسلامی که قرار است زمینه ساز آمدن آن حضرت(عجل الله تعالی فرجه) باشد. پی نوشت ها:
  1. شریف رضی، نهج البلاغه(صبحی صالح)، نشر هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق خطبه 40، ص82.
 
موضوع قفل شده است