جمع بندی نمی خواهم زیر سلطه هیچ کس حتی خدا باشم!

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمی خواهم زیر سلطه هیچ کس حتی خدا باشم!

سلام

من از پرستش خدا بدم میاد و هرجا درباره قیامت و نمیدونم پرستش خدا چیزی میبینم بدم میاد و اینکه نمیتونم از خدا دلخور باشم چون اصلا شناخت خاصی ازش ندارم هرکاری کردم به هیچ شناختی نرسیدم .

اصلا با خودم میگم چرا خدا منو افریده که چه دردی دوا بشه؟

چرا باید بپرستمش و پرستیدنش مساوی با خوار شمردن و ضعیف نشون دادن خودم

و چرا خدا اینقدر ادما رو ضعیف افرید؟ چون یکدفعه تو مسجد اخوندی میگفت خدا گفته انسان ضعیفه.!!!

من از ضعیف بودن بدم میاد و از اینکه زیر سلطه کسی باشم و همیشه تحت نظر کسی باشم .

لطفا کمک کنید اگه مشکلی هست برطرف کنم.

با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد دلیل
سلام مشکل این جاست که شما خدا را خوب نشناخته اید. هرگز او به دنبال ضعیف شدن و یا حتی ضعیف شمرده شدن شما نیست. او بسیار مهربان و دلسوز است و به شدت می خواهد شما بهترین مسیر سعادت و کمال را بروید. خدا می خواهد شما قوی بوده و برترین و بهترین ها باشید. زمانی که خدا انسان را آفرید اشکال گرفته شد که چرا این انسان را آفریدی که جنگ و خونریزی و کشت و کشتار کند؟ حضرتش گفت من چیزی می دانم [ از انسان و هدفی دارم] که شما نمی دانید. خدا رقیب ما نیست بلکه او رفیق ماست. اگر انسان ضعفی دارد به دلیل محدودیت های اوست نه این که خدا بخواهد با انسان و موجودی ضعیف رقابت کرده و او را شکست داده و خودش را برتر نشان دهد. لطفا برداشت ذهنی خود را تصحیح کنید و بدون پیش داوری نادرست واقعا او را بشناسید. قطعا به شما یاری خواهیم رساند.
راهی که خدا برای ما معرفی کرده، سعادت و موفقیت ما در آن است؛ نه این که با این عبادات و مسیر نفعی به خدا برسد. اگر همه مردم هم بندگی خدا را بکنند سودی برای ذات خدا ندارد و در مقابل کفر و رویگردانی مردم نیز ضرری به وی نمی زند. بلکه این راه معرفی شده و بندگی موجب خوشبختی و کمال خود انسان است. البته عبادت نیز فقط به نماز و روزه و عبادت به معنای خاص آن محدود نمی شود و انجام هر کاری با نیت خیر و با اخلاص و قصد انجام وظیفه و تقرب الهی عبادت شمرده می شود. مثلا خدمت به مردم نیز عبادتی بزرگ است که در روایات به آن تاکید شده است.
نکته باقیمانده ای اگر سوال کننده محترم یا دوستان دیگر دارند بفرمایند که این تایپک به زودی جمع بندی خواهد شد.
  سلام علیکم خب من هم چندتا مطلب میگم تا موضوع بازتر بشه که هم شما و هم خودم از راهنمایی استاد بیشتر بهره ببریم . اما بعد همونطور که میدونین ، ضعف نمونه ها یا بقولی مصداق های زیادی  زیادی داره ،  مثلا یک نوع ضعف که توی زندگی آدم خیلی مهم و تعیین کننده اس ، ندونستنه ، آگاهی نداشتن و بقول عالم نبودنه آدم از این ضعفش خیلی ضربه میخوره ، وقتی کسی ، دیگری رو فریب میده و ازش سو استفاده میکنه دلیلش اینه که اون فرد فریب خورده عالم نیست آگاهی ای از اون موضوع نداشته و بطور کل ، دلیل اینکه خود آدم اشتباهلت زیادی رو مرتکب میشه و حتی نمیدونه اشتباهه و یا ابد راهنمایی ده و اطلاعات غلط داره ، و نتیجتا آسیبهای زیادی میبینه و رنج های زیادی رو مکرر و پشت سر هم متحمل میشه ، هم این مساله اس که او آنچه باید بدونه رو نمی دونه  و ... خب نتیجه  این ضعف رو اگر کسی ه آدم بگه و گوشزد کنه و راهنمایی اش کنه تحقیرش نکرده ، بلکه او محبت میکنه 
    سلام علیکم  تشکر از لطف و نظر شما که درست هست  اساسا ضعف همیشه مذموم نیست مثلا فردی که معلول هست یا نقصی در او وجود دارد نباید سرزنش کرد؛ بلکه ممکن است به هر دلیلی ضعف به وجود بیاید. در بسیاری از موارد ضعف به دلیل قابلیت های هر موجودی به وجود می آید و توانایی و تحمل بیشتر برای او وجود ندارد. انسان به عنوان یک موجود مادی ناخودآگاه دارای ضعف هایی می باشد که به دلیل محدودیت های ماده و هر موجود مادی می باشد. البته خداوند با خلقت روح انسانی نقطه های قوت بسیاری در انسان قرار داده که به دلیل آفرینش روح از وجود خود پروردگار انسان می تواند به درجات و مراتب فوق العاده و بسیار بلندی برسد که بر ضعف و نقصان مادی غلبه کرده و اوج عزت برسد. اما اگر از روح الهی و وجود معنوی خود استفاده نکرد به نهایت ذلت کشیده شده و ضعف های مادی بر او نمایان و چیره می گردد.  بنابراین انسان شاید از جهاتی ضعیف باشد اما خودش انتخاب می کند که با افعال و افکار و گفتار خود جانب ضعف و مادی گرایی و دنیای پست را انتخاب کند یا با غلبه بر وجود مادی و ضعف های ظاهری به روح خود و اصلاح نفس و صفات الهی رسیده و به بالاترین درجاتی برسد که ملایکه نیز نمی توانند برسند. بنابراین انسان در این راه دو جهتدارد یا با ضعف های خود زندگی می کند و از حیوانات نیز پست تر می شود و یا با تکیه بر روح و ابعاد انسانی و الهی خود به درجات و مراتب بالایی می رسد که این نیز لازمه خلقت اوست و این گونه نیست که خدا اراده کرده باشد که با ضعیف آفریدن او اوامرش را به او تحمیل کند. بلکه لازمه وجود مادی او داشتن ضعف هایی می باشد.  
باسلام به کارشناس چطور میشه که خدا هدفی از خلقت آدم نداشته باشه و السویه باشه ما نیاز مند نبودیم بلکه نیازمند آفریده شدیم ما بعضی وقتا یه جور از مهربونی و ضعف آدما صحبت میکنیم که انگار آدمو اول یه خدای نامهربون آفریده  و حالا یه خدای مهربون پیدا شده اومده کمکش کنه!! ما واقعا چرا باید بدون اینکه خودمون بخوایم این دنیا این امتحان دنیا بهمون تحمیل بشه؟ خب معلومه که خیلی ها میبازن!! این کجاش مهربونیه؟ خدا مگر عالم نیست؟ مگر نمیدونه خیلی ها جهنمی میشن؟ پس چرا آفرید این کجاش مهربونیه بعضی وقتا انگار یادمون میره اون خدای ناجی و مهربانی که میخواد مارو به بهشت ببره و از جهنم نجات بده...همون خدایی است که جهنم را آفرید   لطفا به این شبهات پاسخ منطقی بدید ممنون
باسلام به شما کاربر گرامی نکته ای که مهم و اصل در سخنان و اشکالات شماست این است که نباید فقط به خالقیت خدا نگاه کرد. بلکه باید قابلیت قابل را نیز در نظر گرفت مثلا لیوانی که گنجایش آن مشخص است نمی تواند آب دریا را در خود جای دهد هر چند در اقیانوسی از آب قرار بگیرد. دنیای مادی که در آن زندگی می کنیم ترکیبی از ماده و غیرمادی است که اختیار و اراده انسان در آن قرار داده شده است و لازمه این اختیار یک طرف خیر و طرف دیگر شر وجود دارد. بهترین جهان موجود که این خصوصیات را داشته باشد همین جهان است و لازمه اختیار ناگواری ها و شرهایی است که در کنار خیرهای قابل توجهی وجود دارد. در قضاوت و تصمیم گیری نسبت به کلیت جهان هستی نباید فقط کمیت را ملاک قرار داد و ممکن است موردی باشد که به بسیاری از موارد متعدد دیگر ترجیح داده شود. از طرف دیگر سیر سرنوشت بشر و حرکت نهایی انسان نیز بسیار مهم است که عدالت و آرامش نهایی وعده و نظر مکتبهای گوناگون دنیا می باشد نکته دیگر این که الطاف خدا در همین جهان لحظه به لحظه وجود دارد و همیشه و در جایی که مناسب باشد بهترین دستگیری ها را دارد ولی باید انسان به سمت او حرکت کند و بخواهد تا بشود و امکان لطف را فراهم نماید وگرنه جهنم و بدبختی و عذاب بسیاری از آن ها نتیجه خودخواهی ها و لجاجت های انسان است و خدا بخلی ندارد که رحمت و خوبی به بندگان کند بلکه به عکس مشتاق خوبی و خیر هست در جایی که شرایط و لوازم آن مهیا باشد.
سلام ممنون از پاسخ ما وقتی نبودیم چگونه قابل بودیم که حالا بر اساسش خلق شویم؟ قابلیت هم دست خدا بوده چه ضرورتی بوده که خدا مارو بیافریند بعد امتحان کند و طبیعتا یه عده زیادی هم ببازن و جهنمی بشن؟ خدا که میفرمایید خودش نیاز و هدفی نداره آدما هم که اصلا نبودن تا ادعایی کنن برای امتحان شدن خیلی هاشون هم که از اومدن به دنیا ناراضی هستن چرا قبول نکنیم که تحمیل شده به ما زندگی !؟ حقیقت این است که محکومیم به یک زندگی غمبار و احتمالا غمبار جاودان قبول بفرمایید که مسئول اصلی تمام ظلم ها و جنایت ها خداست و‌ مسئولیت آدما در فرع ماجراست چون خودخواسته نیامدن به دنیا و از خودشون هیچی نداشتن حتی خودشونو چرا خدا هیچ جا نگفته مسئولیت همه اتفاقا با من است؟ تا حداقل از منطقش پی ببریم که باید مهربان باشد ولی نه تنها نگفته بلکه گفته جهنمو پر میکنم از آدم و بعد میگه در ضمن مهربان هم هستم خوب دقت کنید اینجا جهنم اونور هم جهنم ترس ترس ترس در علم روانشناسی شخصی که به ما رنج و ترس میده مهربان تعریف نمیشه اما در دین اینگونه نیست همه چیز وارونه میشه در دین که شخصش خداست اگه حاجتتو نده باز نباید بگی مهربان نیست اگه رنج و ترس بده همینطور اگه بگی مهربان نیست تو امتحان باختی و بعد مرگ هم در عذابی!! این چه منطقیه واقعا به نظر من دین و ایمانی که بر ترس سوار بشه عقلانی نیست انسان آزاده باید این حقو داشته باشه که دینو پیامبرانو نقد کنه اگه بترسه بگه نکنه جهنمی بشم این آدم آزاده نیست
با سلام با این که مقداری از بحث اصلی خارج می شویم ولی اجمالا نکاتی را عرض می‌کنم و می‌توانید در تایپکی جداگانه سوالاتتون رو باز هم مطرح نمایید. هر چند موارد زیاد و گوناگونی مطرح شده است که جای بحث بیشتر دارد. ۱- قابلیت یعنی ذات موجود دارای چه توانایی ها و ممکناتی می باشد. جسم مادی دارای محدودیت هایی است که بعضی کارها نسبت به آن محال است و توانایی و قدرت خداوند به کار محال تعلق نمی گیرد مانند این که بگوییم کره زمین بدون این که کوچک شود از سوراخ سوزن بدون این که بزرگ شود عبور کند!   ۲- رحمت خدا بر غضبش مقدم است‌ (یامن سبقت رحمته غضبه) و اساسا تا جایی که بشود و مانعی برای فیض و صدور خوبی از خدا وجود نداشته باشد، حتما آن را انجام می دهد. لذا خدا آماده برای لطف به بندگان است و دلیلی برای بخل و منع و ... وجود ندارد. زیرا نیاز و نقصی ندارد که با آن بخواهد رشد کند. نهایت مطلق ضرورتی نسبت به بخل و ایجاد ترس و جهل و ... ندارد.   ۳-  در دنیا باید امتحان و آزمایش باید تا افراد برای خود و دیگران سنجیده شده و در مقابل عمل خود نتیجه بگیرند. عمل هر کسی بازتابی دارد که در آخرت به طور کامل نمودش مشخص می شود. استاد و یا معلم نیز در دنیا آزمون می گذارند تا نتیجه علم هر کسی مشخص شود و هر چند با عملکرد فرد می تواند عاقبت کارش را متوجه شود.   ۴- زندگی انسان دارای نکات مثبت ویژه ای است که فقط زندگی این جهان نیست و حیات کامل در جهان دیگر است و اکثریت نمی توان گفت که همیشه در عذابند. شاید دورانی جزای اعمال خویش را در جهنم ببینند ولی همیشه آن جا نمی مانند. جهنم می گوید که «هل من مزید؛ آيا باز هم کسی هست؟» و این سخن خدا نیست.   ۵- ترس و امید انسان باید به مقدار مساوی باشد و هر قدر که خوف از عاقبت اعمال و سرنوشت خود داریم، به همان میزان و شاید هم کمی بیشتر امید و خوش بینی داشته باشیم.
جمع بندی پرسش: چرا باید خدا را بپرستیم؟ ذهنیت منفی نسبت به خدا و قیامت و ... چرا وجود دارد و چکار باید بکنیم؟ پرستش خدا چه نفعی دارد؟ آیا خوار شدن در مقابل خدا دردی را دوا می کند؟ چرا خدا ما را ضعیف آفریده و با سلطه بر این موجود ضعیف، تنفر ما از خدا زیاد نمی شود؟ پاسخ: ۱-  خدا را خوب باید شناخت و با آگاهی و معرفت هر چه بیشتر بهتر می‌توان به پاسخ این سوالات و بسیاری دیگر پی برد. لذا لازم است که برای سعادت دنیا و آخرت خود به دنبال یافتن پاسخ کامل و جامع به این سوالات بوده و با معرفت پروردگار زندگی بهتری در دنیا و خوشبختی در آخرت را به دست بیاوریم.   ۲- خدا هرگز به دنبال ضعیف شدن و یا حتی ضعیف شمرده شدن شما نیست. او بسیار مهربان و دلسوز است و به شدت می خواهد شما بهترین مسیر سعادت و کمال را بروید. خدا می خواهد شما قوی بوده و برترین و بهترین ها باشید. زمانی که خداوند انسان را آفرید، اشکال های گوناگونی گرفته شد که چرا این انسان را آفریدی؟ آیا می خواهی او جنگ و خونریزی و کشت و کشتار کند؟ حضرتش گفت من چیزی می‌دانم [از انسان و هدفی دارم] که شما نمی دانید.   ۳- اساسا ضعف همیشه مذموم نیست؛ مثلا فردی که معلول هست یا نقصی در او وجود دارد نباید سرزنش کرد؛ بلکه ممکن است به هر دلیلی ضعف به وجود بیاید. در بسیاری از موارد ضعف به دلیل قابلیت های هر موجودی به وجود می آید و توانایی و تحمل بیشتر برای او وجود ندارد. انسان به عنوان یک موجود مادی ناخودآگاه دارای ضعف هایی می‌باشد که به دلیل محدودیت های ماده و هر موجود مادی می باشد. «خلق الانسان ضعیفا؛ انسان، ناتوان آفريده شده است.» (۱)   ۴- خداوند با خلقت روح انسانی نقطه های قوت بسیاری در انسان قرار داده که آفرینش روح از وجود خود پروردگار می‌باشد؛ چنان چه در آیات متعددی در قرآن  آمده است: «نفخت فیه من روحی؛ از روح خويش در آن دميدم.» (۲) انسان می تواند به درجات و مراتب فوق العاده و بسیار بلندی برسد که بر ضعف و نقصان مادی غلبه کرده و اوج عزت برسد. اما اگر از روح الهی و وجود معنوی خود استفاده نکرد به نهایت ذلت کشیده شده و ضعف های مادی بر او نمایان و چیره می‌گردد.  لذا انسان شاید از جهاتی ضعیف باشد اما خودش انتخاب می‌کند که با افعال و افکار و گفتار خود جانب ضعف و مادی گرایی و دنیای پست را انتخاب کند یا با غلبه بر وجود مادی و ضعف‌های ظاهری به روح خود و اصلاح نفس و صفات الهی رسیده و به بالاترین درجاتی برسد که ملایکه نیز نمی‌توانند برسند. بنابراین انسان در این راه دو جهت دارد یا با ضعف های خود زندگی می کند و از حیوانات نیز پست تر می شود و یا با تکیه بر روح و ابعاد انسانی و الهی خود به درجات و مراتب بالایی می رسد که این نیز لازمه خلقت اوست و این گونه نیست که خدا اراده کرده باشد که با ضعیف آفریدن او اوامرش را به او تحمیل کند. بلکه لازمه وجود مادی او داشتن ضعف هایی می باشد. چنان چه در احادیث آمده است: عبدالله بن سنان از اصحاب امام صادق(علیه السلام) می ‌گويد: از حضرت پرسيدم: «فرشتگان برترند يا آدميزاد؟» فرمودند اميرالمؤمنين علي(علیه السلام) فرمود خداوند در وجود فرشتگان عقل را آميخت، بدون آنکه شهوت برايشان قرار دهد و در وجود حيوانات شهوت را درآميخت، بدون آنکه عقل برايشان قراردهد؛ ولي در ­‌آدميزاد هر دو آنها را درهم آميخت. «فمن غلب عقلُهُ شهوته، فهُو خيرٌ من الملائکه؛ و من غلب شهوتُهُ عقله، فهو شرٌّ من البهائم: هر که عقلش بر شهوتش غلبه کند، او بهتر از فرشتگان است. و هر که شهوتش بر عقلش غلبه نمايد، از حيوان پست­‌تر و شرّتر است.» (۳)   ۵- خدا رقیب ما نیست بلکه او رفیق و دوست ماست. «یارفیق من لارفیق له: ای رفیق کسی که رفیقی ندارد.» (۴) اگر انسان ضعفی دارد به دلیل محدودیت های اوست نه این که خدا بخواهد با انسان و موجودی ضعیف رقابت کرده و او را شکست داده و خودش را برتر نشان دهد.   ۶- راهی که خدا برای ما معرفی کرده، سعادت و موفقیت ما در آن است؛ نه این که با این عبادات و مسیر نفعی به خدا برسد. اگر همه مردم هم بندگی خدا را بکنند سودی برای ذات خدا ندارد و در مقابل کفر و رویگردانی مردم نیز ضرری به وی نمی زند. بلکه این راه معرفی شده و بندگی موجب خوشبختی و کمال خود انسان است. گر جمله کائنات کافر گردند                      بر دامن کبریاش ننشیند گردی ۷- عبادت نیز فقط به نماز و روزه و عبادت به معنای خاص آن محدود نمی شود و انجام هر کاری با نیت خیر و با اخلاص و قصد انجام وظیفه و تقرب الهی عبادت شمرده می شود. مثلا خدمت به مردم نیز عبادتی بزرگ است که در روایات به آن تاکید شده است. به عنوان نمونه روایتی را می‌آوریم: پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) فرمود: «انْسکُ النّاس نُسکاً انْصَحُهُمْ جَیْباً وَ‌اسْلَمُهُم قلباً لِجَمیعِ الْمسلمین؛ عابدترین مردم آن کسی است که نسبت به مردم خیرخواه‌تر از دیگران و نسبت به تمام مسلمین سلیم القلب تر و باصفاتر باشد.» (۵)   پی نوشت‌ها: ۱. آیه ۲۸ سوره نساء. ۲. آیه ۷۲ سوره ص. ۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، ۱۴۰۴ ق، بیروت، ج۶۰، ص۲۹۹. ۴. دعای جوشن کبیر. ۵.  کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش،  ج ۲، ص ۱۶۳.
موضوع قفل شده است