جمع بندی منطقِ ادیان

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منطقِ ادیان
هرچه دربارهء دین بنویسیم، دینداران ناراحت می‌شوند که چرا به ارزش‌های ما توهین می‌کنید!  این در حالی است که هر دینی نه فقط دین دیگر را قبول ندارد، بلکه برای از بین بردنِ آن آدم می‌کشد و غزوه راه‌اندازی می‌کند.  همدیگر را سر می‌بُرند.  اساس دین ترویجِ بدگویی، فرقه‌گرایی، دامن‌ زدن به اختلافاتِ اجتماعی و ترویج و توجیه حذف و کثر است. این مشکل در بین ادیان ابراهیمی حادتر است.  یهودیت خود را آخرین دین می‌داند. مسحیت همین طور. اسلام هر دو را قبول ندارد و می‌گوید: یهود می‌گوید مسیحی چیزی نیست، مسیحی می‌گوید یهود چیزی نیست. ما می‌گوئیم این هر دو چیزی نیست. در داخل ادیان نیز فرقه‌ها همدیگر را گمراهِ مطلق می‌دانند. فرقه‌های اسلامی در این روزها خون همدیگر را می‌ریزند. منطقِ ادیان توهم توسعهء ناچیزهاست.  ارزشِ_ناچیز.  مقدسِ_ناچیز.    لطفاً اول بر سر حقیقی بودن یک چیز توافق کنید  و با هم کنار بیائید، بعد از ما بخواهید که به آن احترام بگذاریم.  شما خودتان همديگر را باطل اعلام کرده‌اید و برای خود ارزشی باقی نگذاشته‌اید.  جمعِ جبری باورهای‌تان، بطلانِ تمام ادیان و ضربِ صفر کردنِ تمام ارزش‌هایِ دینی است.  وقتی شما هیچ‌کدام همدیگر را قبول ندارید، توقع نداشته باشید که ما به ناچیز احترام بگذاریم.  ناچیز وجود ندارد تا موضوع احترام واقع گردد!
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدیق
هرچه دربارهء دین بنویسیم، دینداران ناراحت می‌شوند که چرا به ارزش‌های ما توهین می‌کنید!  این در حالی است که هر دینی نه فقط دین دیگر را قبول ندارد، بلکه برای از بین بردنِ آن آدم می‌کشد و غزوه راه‌اندازی می‌کند.  همدیگر را سر می‌بُرند.  اساس دین ترویجِ بدگویی، فرقه‌گرایی، دامن‌ زدن به اختلافاتِ اجتماعی و ترویج و توجیه حذف و کثر است. این مشکل در بین ادیان ابراهیمی حادتر است.  یهودیت خود را آخرین دین می‌داند. مسحیت همین طور. اسلام هر دو را قبول ندارد و می‌گوید: یهود می‌گوید مسیحی چیزی نیست، مسیحی می‌گوید یهود چیزی نیست. ما می‌گوئیم این هر دو چیزی نیست.   در داخل ادیان نیز فرقه‌ها همدیگر را گمراهِ مطلق می‌دانند. فرقه‌های اسلامی در این روزها خون همدیگر را می‌ریزند. منطقِ ادیان توهم توسعهء ناچیزهاست.  ارزشِ_ناچیز.  مقدسِ_ناچیز.    لطفاً اول بر سر حقیقی بودن یک چیز توافق کنید  و با هم کنار بیائید، بعد از ما بخواهید که به آن احترام بگذاریم.  شما خودتان همديگر را باطل اعلام کرده‌اید و برای خود ارزشی باقی نگذاشته‌اید.  جمعِ جبری باورهای‌تان، بطلانِ تمام ادیان و ضربِ صفر کردنِ تمام ارزش‌هایِ دینی است.  وقتی شما هیچ‌کدام همدیگر را قبول ندارید، توقع نداشته باشید که ما به ناچیز احترام بگذاریم.  ناچیز وجود ندارد تا موضوع احترام واقع گردد!
باسلام وعرض ادب مطالبی متنوعی را مطرح کردید. اما نقطه محوری مسئله مطرح شده احترام بین ادیان و قبول داشتن یکدیگر است. این مسئله در قالب چند مسئله فرعی قابل طرح است و جدا نکردن این مسائل از هم موجب خلط و مغالطه میشود. مسئله نخست اینکه دین اسلام چه نظری نسبت به ادیان دیگر دارد. مسئله دوم اینکه پیروان دین اسلام نسبت به سایر ادیان چه نظری دارند. مسئله سوم اینکه پیروان دین اسلام چه نظری نسبت به پیروان ادیان دیگر دارد.   بر اساس تعالیم دین مبین اسلام، ادیان ابراهیمی همگی دارای احترام و حقانیت هستند. در آیه 285 سوره بقره، بدین مسئله تصریح شده است که مومنان لازم است همانطور که به خداوند ایمان دارند، به ادیان آسمانی دیگر، پیامبران و کتابهای آسمانی آنان مومن باشند. «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:  این رسول به آنچه خدا بر او نازل کرده ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم، و (همه یک زبان و یک دل) اظهار کردند که ما (فرمان خدا را) شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا، ما آمرزش تو را خواهیم و (می‌دانیم) بازگشت همه به سوی توست. بر اساس این آیه شریفه مشخص میشود اولا: تمام ادیان ابراهیمی نزد خداوند معتبر هستند و حقانیت دارند:«المومنون کل آمن بالله و .. و کتبه و رسله» بدین ترتیب، رسولان این ادیان، رسول خداوند هستند«رسوله» و کتابهایشان کتاب آسمانی از جانب خداوند«کتبه» هستند. ثانیا: برای مومنان تمام این پیامبران را پیامبر الهی و بر حق میدانند:«لانفرق بین احد من رسله» بدین ترتیب، تکلیف دو مسئله نخست روشن میشود. البته این مسئله تنها بدان معناست که آن کتاب و پیامی که از جانب خداوند بر پیامبرش نازل شده است، حقانیت دارد و نزد خداوند معتبر است. بنابراین تا زمانی که استناد کتاب فعلی ادیان به خداوند مسلم نباشد و از تحریف مصنون نباشند، اعتبار و حقانیتی که اشاره شد، به این متون و کتابهای مقدس قابل سرایت نیست.   اما مسئله سوم. نظر پیروان دین اسلام نسبت به پیروان ادیان دیگر بر اساس آیات قران کریم و روایات اهل بیت و همچنین سیره پیشوایان دینی، مسلمانان موظفند در عین اینکه حقانیت را منحصر به دین اسلام میدانند، نسبت به پیروان ادیان دیگر با مدارا برخورد داشته باشند. در آیه 8و9  سوره ممتحنه به وضوح تکلیف این مسئله روشن شده است. «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننمودند نهی نمی‌کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد. و تنها شما را از دوستی کسانی نهی می‌کند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند، زنهار آنها را دوست نگیرید و کسانی که با آنان دوستی و یاوری کنند ایشان به حقیقت ظالم و ستمکارند. در این دو آیه بیان شده است که نیکی کردن و مدارا و عدالت ورزیدن با مخالفان وکافران نه تنها اشکالی ندارد بلکه موافق با عدالت است به همین جهت مداراگر با این افراد، مقسط دانسته شده است«یحب المقسطین».  البته این حکم و دستور العمل مشروط بدان است که این کافران، با مسلمانان دشمنی و عناد نداشته باشند.   موفق باشید.      
با سلام خدمت استاد صدیق گرامی بر اساس آیات 8 و 9 سوره ممتحنه که ذکر فرمودید، در ملاک دوستی و دشمنی با دیگران، شرط اهل کتاب بودن ذکر نشده.   پس چرا اهل ذمه منحصر در اهل کتاب دانسته شده اند؟ با تشکر
با سلام خدمت استاد صدیق گرامی   بر اساس آیات 8 و 9 سوره ممتحنه که ذکر فرمودید، در ملاک دوستی و دشمنی با دیگران، شرط اهل کتاب بودن ذکر نشده.      
سلام و عرض ادب درست میفرمایید، این دو آیه اختصاصی به اهل کتاب ندارد و حتی شامل مشرکان نیز میشود. ولی نکته شایان توجه این هست که آیه 7 ناظر به آیه نخست این سوره است. در آیه نخست خداوند دستور میدهد که با عدو من دوستی نداشته باشید. عدو نیز شامل تمام کفار ومشرکان میشود. حال در آیه 7 به نوعی منظور خداوند از آیه اول را مشخص میکند. بدین صورت که مراد از "عدوی" در ایه نخست، تنها منکرانی است که بر علیه مسلمانان توطئه کرده و یا قتال با آنان داشتند یا در اخراج آنان از مکه مشارکت داشتند. به نوعی کافر حربی بودند. بنابراین آیه 7 و 8 ناظر به این مسئله است.    
پس چرا اهل ذمه منحصر در اهل کتاب دانسته شده اند؟ با تشکر
اما این بخش از سوال شما را جدا جواب میدهم به جهت اینکه جدای از سوال قبل است. در مورد کافر   ذمی، دو دیدگاه عمده وجود دارد: امامیه و بیشتر اهل سنت معتقدند که تنها اهل کتاب میتوانند عقد ذمه با مسلمانان ببندند. به همین جهت، کافرانی که اهل کتاب نیستند ولی در جنگ و توطئه بر علیه مسلمانان نیز قرار ندارند، کافر حربی نیستند ولی کافر ذمی هم نیستند. بنابراین از مزایای کافر ذمی برخوردار نمیشوند. هرچند داخل عنوان عقود ديگرى همچون امان يا صلح بوده، مشمول شرايط اين عقود هستند.(1)   1. ر.ک سيد جعفر صادقى فدكى، دائرة المعارف قرآن کریم، مدخل اهل ذمه، ج5، ص133-142.  
بر اساس آیات 8 و 9 سوره ممتحنه که ذکر فرمودید، در ملاک دوستی و دشمنی با دیگران، شرط اهل کتاب بودن ذکر نشده.       پس چرا اهل ذمه منحصر در اهل کتاب دانسته شده اند؟ با تشکر
پس مشخص میشه که  آیه 7و8 ناظر به دوست گرفتن و نگرفتن است و اصولا کاری به اهل ذمه بودن و نبودن آن افراد ندارد. کافر ذمی نبودن غیر اهل کتاب(که حربی نیستند) بر اساس دیدگاه رایج است که کافر ذمی تنها شامل اهل کتاب میشود نه کافران دیگر. موفق باشید.
در آیه نخست خداوند دستور میدهد که با عدو من دوستی نداشته باشید. عدو نیز شامل تمام کفار ومشرکان میشود.
با سلام مجدد و تشکر از توضیحات خوب شما اما در آیه اول، در مورد کسانی صحبت شده که پیامبر را از مکه بیرون کردند:
بـه نـام خـداونـد رحـمـان و رحـيـم. اى كسانى ايمان آورده ايد دشمن مرا و دشمن خودتان را دوسـتـان خـود مـگـيـريـد، آيا مراتب دوستى خود را به ايشان تقديم مى كنيد با اينكه به شـريـعـتـى كـه بـراى شـمـا آمـده و حـق اسـت كـفـر مـى ورزنـد و نـيـز رسول و شما را به جرم اينكه به خدا، پروردگارتان ايمان آورده ايد بيرون مى كنند؟! اگر براى رضاى من و جهاد در راه من مهاجرت كرده ايد نبايد آنان را دوست خود بگيريد و پـنـهـانى با ايشان دوستى كنيد چون من بهتر ازدانايى مى دانم چه چيزهايى را پنهان مى داريد و چه چيزهايى را اظهار مى كنيد و هر كس از شما چنين كند راه مستقيم را گم كرده (1).
پس آیه اول هم شامل کسانی که مسلمانان را از شهرشان بیرون نرانده اند و به این شکل با مسلمانان دشمنی نکرده اند نمیشه. آیات 7 و 8 هم تاکیدی است بر این موضوع.   تا جایی که اطلاع دادم، عقد ذمه لازمه محترم دانستن جان و مال غیر مسلمانان در حکومت اسلامی است (اگر اشتباه عرض می کنم تصحیح بفرمائید). پس مستثنا نمودن افراد از عقد ذمه با این آیه در تضاد قرار میگیره.
امامیه و بیشتر اهل سنت معتقدند که تنها اهل کتاب میتوانند عقد ذمه با مسلمانان ببندند.
دلایلی که برای این دیدگاه ذکر شده چیست؟ با تشکر  
تصحیح: آیه اول در مورد کسانی است که پیامبر و مسلمانان را از مکه بیرون راندند
اما در آیه اول، در مورد کسانی صحبت شده که پیامبر را از مکه بیرون کردند: پس آیه اول هم شامل کسانی که مسلمانان را از شهرشان بیرون نرانده اند و به این شکل با مسلمانان دشمنی نکرده اند نمیشه. آیات 7 و 8 هم تاکیدی است بر این موضوع.
باسلام و عرض ادب تشکر از دقت نظر شما بله درست می فرمایید. اشتباه ازبنده بود.هر دو آیه ناظر به یک مسئله هستند. در آیه نخست، به کفاری اشاره دارد که مسلمانان را با بدرفتاری خود مجبور به مهاجرت کردند. و در آیه 8 اشاره به کفاری دارد که چنین رفتاری با مومنان نداشتند و مراد از آن كفارى كه با مؤمنين بر سر دين قتال نكردند و مؤمنين را از ديارشان بيرون نساختند، كفار نقاط ديگر و غير مكه است. به نوعی این آیه تاکید و رفع ابهام از آیه نخست است. چرا که در آیه نخست، گویا نسبت به مصداق عدوی و عدوکم شبهه داشته باشد و فکر کند که شامل همه کافران میشود در حالیکه با این آیه مشخص میشود که مراد ازعدو، مطلق کفار نیست بلکه کافرانی است که به دشمنی با مسلمانان برخواسته اند.  
تا جایی که اطلاع دادم، عقد ذمه لازمه محترم دانستن جان و مال غیر مسلمانان در حکومت اسلامی است (اگر اشتباه عرض می کنم تصحیح بفرمائید). پس مستثنا نمودن افراد از عقد ذمه با این آیه در تضاد قرار میگیره.
اگر به شأن نزول آیه و مطالبی که مفسران بیان کرده اند توجه کنیم، متوجه میشویم که این چند آیه ناظر به بحث اهل ذمه نیست بلکه صرفا به دنبال بحث از دوستی با دشمنان دین و کافران غیر دشمن است. اینکه با غیر مسلمانی که دشمنی نکرده است، با عدالت برخورد داشته باشیم و آنها را دوست بداریم یا خیر. برخی معتقدند که این آیه ناظر به همه کافران(غیر مسلمانان، ولو مشرک باشند) میشود ولی عده ای دیگر معتقدند که این آیه صرفا ناظر به کافران غیر حربی از اهل کتاب است. بر اساس دیدگاه نخست، این آیه گرچه اطلاق دارد ولی به واسطه آیات سوره برائت، نسخ شده است. بر اساس دیدگاه دوم، این آیه از ابتدا شامل مشرکان نمیشود تا اینکه نیاز به  نسخ از این جهت داشته باشد.    
دلایلی که برای این دیدگاه ذکر شده چیست؟ با تشکر
در این مورد چند دلیل وجود دارد. نخست. آيه جزيه که مربوط به تشریع معاهده با اهل ذمه است،  تنها از اهل كتاب سخن به ميان آمده: «مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حَتّى يُعطوا الجِزيَة» (سوره توبه/9،29) دوم. برخى احادیث اهل‌ ذمّه را منحصر به اهل كتاب مى‌دانند كه شامل يهود، نصارا و مجوس مى‌شود و در كتابى بودن صابئان و سامره نيز اختلاف نظر وجود دارد. چنانکه در حدیثی به صراحت بدین مسئله اشاره شده است: ««سئل أبو عبد اللّٰه عليه السلام عن المجوس أ كان لهم نبي؟ فقال: نعم، أ ما بلغك كتاب رسول اللّٰه صلى اللّٰه عليه و آله إلى أهل مكة أسلموا و إلا نابذتكم بحرب، فكتبوا إليه أن خذ منا الجزية و دعنا على عبادة الأوثان، فكتب إليهم النبي صلى اللّٰه عليه و آله أني لست آخذ الجزية إلا من أهل الكتاب» در این حدیث به صراحت حضرت به درخواست مشرکان مبنی بر دادن جزیه به جای الزام به اسلام آوردن میفرماید جزیه تنها از اهل کتاب پذیرفته میشود.( الوسائل- الباب 49 من أبواب جهاد العدو الحديث) برای تفصیل بیشتر ر.ک: جواهر الكلام، ج‌21، ص‌46، 228‌ـ‌229.
جمع بندی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پرسش: ادیانی که همدیگر را قبول ندارند و پیروان آنان نیز که همدیگر را تخریب می‌کنند. پس چطور انتظار دارید که غیر دینداران به طرفداران ادیان و خود این ادیان احترام بگذارند.   پاسخ: مسئله احترام بین ادیان و پیروان ایشان، در قالب چند مسئله فرعی قابل طرح است و جدا نکردن این مسائل از هم موجب خلط و مغالطه میشود. مسئله نخست اینکه دین اسلام چه نظری نسبت به ادیان دیگر دارد. مسئله دوم اینکه پیروان دین اسلام نسبت به سایر ادیان چه نظری دارند. مسئله سوم اینکه پیروان دین اسلام چه نظری نسبت به پیروان ادیان دیگر دارد.   بر اساس تعالیم دین مبین اسلام، ادیان ابراهیمی همگی دارای احترام و حقانیت هستند. در آیه 285 سوره بقره، بدین مسئله تصریح شده است که مومنان لازم است همانطور که به خداوند ایمان دارند، به ادیان آسمانی دیگر، پیامبران و کتابهای آسمانی آنان مومن باشند. «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ ۚ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۖ غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ»:  این رسول به آنچه خدا بر او نازل کرده ایمان آورده و مؤمنان نیز همه به خدا و فرشتگان خدا و کتب و پیغمبران خدا ایمان آوردند (و گفتند) ما میان هیچ یک از پیغمبران خدا فرق نگذاریم، و (همه یک زبان و یک دل) اظهار کردند که ما (فرمان خدا را) شنیده و اطاعت کردیم، پروردگارا، ما آمرزش تو را خواهیم و (می‌دانیم) بازگشت همه به سوی توست.   بر اساس این آیه شریفه مشخص میشود: اولا: تمام ادیان ابراهیمی نزد خداوند معتبر هستند و حقانیت دارند:«...المومنون کل آمن بالله و .. و کتبه و رسله» بدین ترتیب، رسولان این ادیان، رسول خداوند هستند«رسوله» و کتابهایشان کتاب آسمانی از جانب خداوند«کتبه» هستند. ثانیا: برای مومنان تمام این پیامبران را پیامبر الهی و بر حق میدانند:«لانفرق بین احد من رسله» بدین ترتیب، تکلیف دو مسئله نخست روشن میشود. البته این مسئله تنها بدان معناست که آن کتاب و پیامی که از جانب خداوند بر پیامبرش نازل شده است، حقانیت دارد و نزد خداوند معتبر است. بنابراین تا زمانی که استناد کتاب فعلی ادیان به خداوند مسلم نباشد و از تحریف مصنون نباشند، اعتبار و حقانیتی که اشاره شد، به این متون و کتابهای مقدس قابل سرایت نیست.   اما مسئله سوم. نظر پیروان دین اسلام نسبت به پیروان ادیان دیگر بر اساس آیات قران کریم و روایات اهل بیت و همچنین سیره پیشوایان دینی، مسلمانان موظفند در عین اینکه حقانیت را منحصر به دین اسلام میدانند، نسبت به پیروان ادیان دیگر با مدارا برخورد داشته باشند. در آیه 8و9  سوره ممتحنه به وضوح تکلیف این مسئله روشن شده است. «لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ * إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَىٰ إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» خدا شما را از آنان که با شما در دین قتال و دشمنی نکرده و شما را از دیارتان بیرون ننمودند نهی نمی‌کند که با آنان نیکی کنید و به عدالت و انصاف رفتار نمایید، که خدا مردم با عدل و داد را بسیار دوست می‌دارد. و تنها شما را از دوستی کسانی نهی می‌کند که در دین با شما قتال کرده و از وطنتان بیرون کردند و بر بیرون کردن شما همدست شدند، زنهار آنها را دوست نگیرید و کسانی که با آنان دوستی و یاوری کنند ایشان به حقیقت ظالم و ستمکارند. در این دو آیه بیان شده است که نیکی کردن و مدارا و عدالت ورزیدن با مخالفان وکافران نه تنها اشکالی ندارد بلکه موافق با عدالت است به همین جهت مداراگر با این افراد، مقسط دانسته شده است«یحب المقسطین».  البته این حکم و دستور العمل مشروط بدان است که این کافران، با مسلمانان دشمنی و عناد نداشته باشند.        
موضوع قفل شده است