جمع بندی علوم غریبه، شبه علم؟

تب‌های اولیه

71 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علوم غریبه، شبه علم؟
 سلام اگر به سایت های علمی مثل بینگ بنگ و هوپا و ... سر بزنید انها به علوم غریبه شبه علم می گویند و بر این نظر هستند که پایه های علمی ندارد از آن جهت که اعتقاد  به روح و جن و سحر و جادو از عقاید مسلمان هستش این موضوع رو که از طرف دانشمندان طبیعی به شبه علم معرفی می شود نقد کنید و این که ان ها چرا این موضوعات رو غیر علمی می دونند و اساس علمی بودن یک موضوا از نظر ان ها چیست ؟ و چرا با وجود جن گیر ها و جادوگر ها این موضوع که جیمز رندی گفته هر کس قدرت فرا طبیعی دارد با ارئه شواهد برنده  جایزه یک میلیون دلاری شود کسی نتوانسته یا نخواسته؟ از کجا متوجه شویم سحر یا جن وجود دارد
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد عامل
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب از دیدگاه دانشمندان غربی بین دو واژه «Knowledge» و «Science» تفاوت وجود دارد؛ به طوری که هر گونه دانشی را Knowledge دانسته و معنای Science را اخص از Knowledge می دانند. برای راحت تر شدن بحث Science را علم طبیعی(خاص) و Knowledge را دانش(عام) نامیده اند. منظور ایشان از علم طبیعی «دانشی است در مورد جهان مادی و فیزیکی که بر اساس آزمودن واقعیتی خارجی را به اثبات می رساند» همانطور که مشاهده می کنید منظور ایشان از علم طبیعی تنها علومی است که به عالم طبیعت مربوط است و طبیعتا با این تعریف ماوراء طبیعت علم نخواهد بود و از آن به شبه علم تعبیر می کنند. بر همین اساس علومی مانند ادبیات و فلسفه را علم طبیعی نمی دانند. دانش نیز به معنای «هر نوع اطلاعات و دانسته ایست که انسان از راه تعلیم یا تجربه به دست می آورد» است. بنابراین با توجه به ملاکی که برای علم طبیعی یا تجربی قرار داده شده است، طبیعتا علومی که بر اساس تجربه و آزمون و خطا شکل نگرفته اند، علم طبیعی نخواهند بود اما آیا این تعریف باعث بی اعتباری این دسته از علوم است؟ مسلما ملاکی که گروهی برای تعریف علم بعد از رنسانس گذاشته اند، باعث بی اعتباری دیگر علوم نمی شود، همانطور که همه اذعان دارند علم تاریخ، ادبیات، فلسفه و دیگر علومی که بر اساس تجربه شکل نگرفته اند، لازم اند و علم تجربی نبودن آنها سبب بی اعتباری آنها نیست. نکته دیگر اینکه اعتقاد به روح و ماوراء طبیعت مختص به مسلمان ها نیست بلکه تمام ادیان ابراهیمی(یهودیت، مسیحیت و اسلام) و بسیاری از ادیان به ماوراء طبیعت اعتقاد دارند و مبدء این عالم را چیزی غیر از این عالم می دانند. اثبات این مطلب نیز بر عهده دلایل و براهین خداشناسی است. این دلایل بر اساس مبانی بدیهی و عقلی طرح شده اند و اینکه قابل تجربه نیستند، نقدی به آنها وارد نمی کند؛ چرا که هر واقعیتی را باید با اسباب و وسائل آن پی گیری کرد. به عنوان مثال شنیدنی ها را حتما باید با گوش شنید و نمی توان یک امر شنیدنی که از سنخ صوت و موج است را با چشم مشاهده کرد. به همین دلیل امر ماوراء ماده را نمی توان با وسائل مادی درک کرد و این حرف برخی پوزیتیوست ها که می گویند: «من هر وقت زیر تیغ جراحی خدا را دیدم به آن قائل هستم» کاملا مردود است و خدایی که از ماده نیست را نمی توان با حواس پنج گانه که برای درک ماده هستند، ادراک نمود.  اما در مورد این ادعا که هیچ قدرت ماوراء طبیعی وجود ندارد، باید گفت؛ اولا اثبات ماوراء طبیعت مستلزم وجود نیروهایی مرتبط با آن عالم است. معجزه و کرامات نیز در همین فضا قابل بحث هستند. ثانیا وجود مصادیق عینی چه در بین کسانی که ریاضت های غیرشرعی کشیده اند مانند مرتاضان و چه در بین آنهایی که معتقد به خدا و ماوراء طبیعت هستند مانند عرفا، ناقض چنین ادعایی است. البته ادعای نقد این مصادیق با توجه به تواتر آنها راحت نیست، تا جایی که بسیاری از فلاسفه دین در غرب نیز وجود تجربیات دینی و کرامات را پذیرفته اند.   پی نوشت ها: 1.    دیکشنری Longman ذیل واژه: Science. 2.    همان ذیل واژه: Knowledge.  
سلام  شبه علم چیزیه که علم نیست اما سعی شده شبیه علم به نظر میاد. به طور مثال اگر یک جن گیر، دلیل یک مشکل را "آب ریختن روی بچه جن" بدونه، ادعاش می تونه بی پایه باشه ولی شبه علم نیست. اما اگر از "ارتعاشات مثبت و منفی کوانتومی" براتون بگه در حالی که حرفش پایه علمی نداشته باشه، ادعاش زیر مجموعه شبه علم میشه.   نوع دیگری از ادعاهای شبه علمی اونهایی اند که تظاهر به داشتن آزمایش برای تایید دیدگاههاشون دارند اما شیوه آزمایششون از روش علمی پیروی نمی کنه.
به طور مثال روش علمی (Scientific Method)، روشی است که توسط علم (Science) به کار گرفته می‌شود. این جمله که در نگاه اول بدیهی می‌رسد، بسیار مهم است. ریاضی، روش خود را به کار می‌برد. روشی که می‌توان به آن روش ریاضی (Mathematical Method) گفت. فلسفه، روش خود را به کار می‌گیرد. روشی که به عنوان روش فلسفی (Philosophical Method) مورد اشاره قرار می‌گیرد. آنچه در اینجا به عنوان علم (Science) مطرح می‌کنیم، نزدیکی زیادی با اصطلاح علم تجربی دارد. اجازه بدهید برای شفاف شدن موضوع، بحث را با یک قصه‌ی ساده ادامه دهیم: پاسخ چیست؟ احتمالاً به ذهن خود مراجعه می‌کنید و می‌گویید: بله. آیا این جواب شما درست است؟ بله. آیا جواب شما علمی است؟ خیر. شما برای پاسخ دادن به این سوال، از روش علمی استفاده نکرده‌اید. بلکه از روش درون نگری (Introspection) استفاده کرده‌اید. روش علمی روش اثباتی سخت و پیچیده ای هست    
روش علمی (Scientific Method)، روشی است که توسط علم (Science) به کار گرفته می‌شود. این جمله که در نگاه اول بدیهی می‌رسد، بسیار مهم است. ریاضی، روش خود را به کار می‌برد. روشی که می‌توان به آن روش ریاضی (Mathematical Method) گفت. فلسفه، روش خود را به کار می‌گیرد. روشی که به عنوان روش فلسفی (Philosophical Method) مورد اشاره قرار می‌گیرد. آنچه در اینجا به عنوان علم (Science) مطرح می‌کنیم، نزدیکی زیادی با اصطلاح علم تجربی دارد. احتمالاً این‌ توضیحات، مبهم به نظر می‌رسند. اجازه بدهید برای شفاف شدن موضوع، بحث را با یک قصه‌ی ساده ادامه دهیم: ایا نوع بسته بندی  در فروش تاثیر دارد؟ پاسخ شما چیست؟ احتمالاً به ذهن خود مراجعه می‌کنید و می‌گویید: بله. آیا این جواب شما درست است؟ بله. آیا جواب شما علمی است؟ خیر. شما برای پاسخ دادن به این سوال، از روش علمی استفاده نکرده‌اید. بلکه از روش درون نگری (Introspection) استفاده کرده‌اید. روش علمی که امروزه علم گفته میشه روشی کاملا تجربی و حسی گرا هستش و اصلا عقلی نیست مثلا یک نفر ادعا می کند حس ششم قوی دارد و به او الهام هایی می شود و پیش بینی می کند هرچند اگر ادعای او درست باشد اما نمیتوان از روش علمی اثبات کرد چون علم به این نیرو دسترسی ندارد و تا بتواند ان را ازمایش و برسی کند
سلام موسی عزیز برای تشخیص اینکه چه چیزی در قلمرو علوم تجربی قرار داره، معیارهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفته. یکی از مشهورترین این معیارها ابطال پذیری است: گزاره ای ابطال پذیر است که یک مشاهده خاص بتواند باعث بطلان آن شود. برگردیم به مثال شما: عبارت "بسته بندی در فروش تاثیر دارد" یک گزاره ابطال پذیره، چون اگر در عمل نبود این تاثیر مشاهده شود گزاره ابطال می گردد.  کسی که ادعای پیش بینی آینده با حس ششم قوی دارد اگر نتواند به درستی آینده را پیش بینی کند،  ادعایش باطل می گردد.   یک گزاره تاریخی می تواند با شواهدی رد شود، پس آن هم ابطال پذیر است.   پس همه این موارد مثال زده شده در قلمرو علوم تجربی اند. 
سوال: آیا گزاره زیر در قلمرو علوم تجربی است؟ "آب ریختن روی بچه جن باعث بیماری می شود"   بستگی داره که بشه آزمایشش کرد یا خیر. یک آزمایش اینه که دو گروه ایجاد کنیم، یک گروه برن همه جا آب بریزن ... یه گروه دیگه آب نریزن ... بعد ببینیم آیا مشکلی برای گروه اول پیش میاد یا خیر.   پس این هم شد در قلمرو علوم تجربی  
سلام شما فقط به تکرار پذیری یک قضیه اشاره کردید یعنی اگر تکرار پذیر باشد می شود علمی! در حالی که این قضیه علمی نمی شود! زیرا یک قضیه علمی باید ازمایش پذیر نیز باشد یعنی ابطال پذیر باشد می‌توان تمام اشیای رنگین و مزه‌دار را گواه اثبات این فرضیه گرفت. هیچ راه مستقلی برای تعیین رنگ و مزه اشیاء جز دیدن و چشیدن آن‌ها در اختیار نیست و از این رو چنین گزاره‌هایی به رغم غیرعلمی بودن همواره اثبات می‌شوند، ولی چون ابطال‌پذیر نیستند در نتیجه غیرعلمی‌اند یعنی وقتی عوامل دیده نمیشه نمیشه از لحاظ روش علمی اثباتش کرد     بنابراین تمام امور غیر قایل مشاهده می شوند غیر علمی! این امور ارث گرفته از مکتب حس گرایی است که در مقال مکتب عقل گرایی است   روایات داریم هر کس عقل را کنار بگذارد از راه حق باز می ماند    
پس یک مسئله مهم اینه که بدونیم قلمرو علوم تجربی فراتر از فیزیک و شیمی و زیست شناسی است و خیلی از ادعاهای ماورایی هم در قلمرو علوم تجربی اند.   جدای از اینکه یک ادعا در قلمرو علوم تجربی هست یا نیست، اثباتش می تونه به شیوه های تجربی یا منطقی صورت بگیره. حالا اگر برای چیزی نه اثبات تجربی داشتیم و نه اثبات منطقی، حداقلش اینه که باید جای شک و تردید رو براش در نظر بگیریم.   بعضی ادعاها این پشتوانه ها رو ندارند. بنابراین دلایلی میارند که منطقی یا علمی به نظر بیاد اما از اصول منطق و علم پیروی نمی کنه. نسخه جعلی منطق میشه مغلطه ... نسخه جعلی علم هم میشه شبه علم   زینت دادن ادعاها با اصطلاحات علمی، ارجاع دادن به تحقیقات جعلی یا مشکل دار، تخطی از روش علمی، جعل عنوان پروفسور و ... جزء روشهای شبه علمی اند.   در مورد این عنوان پروفسور یه توضیح براتون بدم: در اصل کسی که عضو هیئت علمی دانشگاه میشه معمولا در ابتدا دارای درجه علمی استادیار است. بعد از اینکه رزومه علمی اش رو تقویت کرد میشه دانشیار و باز بعد از کلی کار علمی بیشتر ارتقاء پیدا می کنه به درجه استاد تمام ... که در زبان انگلیسی به استاد تمام میگن پروفسور. حالا یه سری موسسات آموزشی نامعتبر توی دنیا هستند که دوره هایی تحت عنوان "پروفسورا" رو ارائه داده اند و فرد بدون اینکه اون مسیر سخت رو طی کنه، عنوان پروفسور رو از این موسسات میگیره. بعد هم یک شرکتی رو تحت عنوان "موسسه تحقیقاتی فلان" ثبت می کنند و خودشون رو به عنوان "عضو هیئت علمی موسسه تحقیقاتی فلان" معرفی می کنند.
شما فقط به تکرار پذیری یک قضیه اشاره کردید یعنی اگر تکرار پذیر باشد می شود علمی!   در حالی که این قضیه علمی نمی شود!   زیرا یک قضیه علمی باید ازمایش پذیر نیز باشد یعنی ابطال پذیر باشد
در پست من که بحث ابطال پذیری مطرح شده ... تکرار پذیری جای بحث خودشو داره
بنابراین تمام امور غیر قایل مشاهده می شوند غیر علمی!
نه لزوما. گاهی برای ادعاهای غیر قابل مشاهده و پدیده هایی که ساز و کارشون رو نمی دونیم هم میشه آزمایش مطرح کرد. مثلا از فردی که ادعای دیدن اجسام از راه دور رو داره، میشه خواست که اجزای پشت یک مانع رو تشخیص بده و صحت گفته هاش رو بسنجیم.   دو نفری که ادعا می کنند قادر به دیدن ارواج اند را می تونیم در یک مکان بگذاریم و ببینیم آیا ارواح یکسانی رو می بینند یا خیر ...   اما اگر صاحبان ادعا، توجیهاتی بیارند و بگویند که مشاهده نشدن صحت ادعاشون منافاتی با درستی ادعا نداره، دیگه از آزمایش پذیری خارج میشه و میشه خارج از قلمرو علم.
می‌توان تمام اشیای رنگین و مزه‌دار را گواه اثبات این فرضیه گرفت. هیچ راه مستقلی برای تعیین رنگ و مزه اشیاء جز دیدن و چشیدن آن‌ها در اختیار نیست و از این رو چنین گزاره‌هایی به رغم غیرعلمی بودن همواره اثبات می‌شوند، ولی چون ابطال‌پذیر نیستند در نتیجه غیرعلمی‌اند
اون چیزی که به عنوان رنگ یا مزه در اشیاء می بینیم، حاصل بر هم کتش اشیاء با گیرنده های حسی ماست. پس وقتی میگیم "شکر شیرین است" یعنی شکر حس شیرینی را در گیرنده چشایی ما ایجاد می کنند.  چنین مثالی رو نمیشه به گزاره های دیگر که ارتباط متفاوتی با احساسات دارند تعمیم داد.   ضمن این که همین گزاره با یک تعریف دقیقتر می تونه به یک گزاره علمی تبدیل بشه. مثلا اگر منظور ما از شیرین بودن شکر این باشه که همه مردم آن را با مزه شیرین درک می کنند، این میشه یک گزاره قابل بررسی. شاید در آزمایش به این نتیجه برسیم که همه مردم طعم شیرین شکر رو حس نمی کنند یا طعمش رو جور دیگری درک می کنند.    
بنده مکتب پوزیتویستی رو نقد کردم شما هم مهر تایید زدید که این مکتب ناقص است شما باید تاثیر همه چیز ها را  برسی کنید تا به یک نتیجه برسید که این توانایی عملا غیر ممکن است مثلا همه ما از لحاظ عقلی میدانیم که بسته بندی  در فروش تاثیر دارد ولی در این مکتب یک مورد نقص پیدا شود عقل زیر سوال میرود! چون یه چیزی دیده شده! یا عکس ان حس تایید میکند ولی عقل تایید نمی کند چون حس همیشه درست عمل نمی کند مشاهده قطعا ناقص است زیرا تعداد آزمایش‌هایی که یک دانشمند می‌تواند انجام دهد همواره محدود است در حالی‌که قانونی که ادعا می کند، جهان‌شمول است    
لطفا اگر تمایل دارید تحصیلات خودتون رو بگید بنده ریاضی محض خوانده و تازه وارد حوزه شده ام
خیلی از چیز هایی که عقل اثبات کرده ممکنه هیچ وقت مکتب حس گرایی به ان نرسد یا خیلی دیر برسد مثلا اگر : فیلسوف های ۲۵۰۰ سال پیش یا قبل تر اثبات کرده انده حیوانات یه هر چیزی نمیتواند خود به خود به خود به وجود بیاند در سال های نه خیلی دور دانشمندان علوم تجربی بر اساس نظریه های به اصطلاح علمی بر این عقیده بودند موجوداتی مثل کرم ها خود به خود به وجود می آید!!! دلیل ان این است که تعداد آزمایش‌هایی که یک دانشمند می‌تواند انجام دهد همواره محدود است در حالی‌که قانونی که ادعا می کند، جهان‌شمول است به همین علت طبق امار از هر ده نظریه مهم جهان نه عدد ان بعد از مدتی رنگ باخته است
مشاهده قطعا ناقص است زیرا تعداد آزمایش‌هایی که یک دانشمند می‌تواند انجام دهد همواره محدود است در حالی‌که قانونی که ادعا می کند، جهان‌شمول است
موسی گرامی، این مشکل زمانی پیش میاد که  نتیجه گیری ما بر اساس منطق کلاسیک دو ارزشی باشه. یعنی منطقی که به اثبات صد درصد درستی یا نادرستی نیاز داره و اگر چنین اثباتی نباشه صرفا می تونه اظهار ندانستن ساده کنه. اما منطقهای چند اززشی این مشکل رو حل کرده اند که کاملترینشون هم چارچوب منطقی بیز هست. این چارچوبها می تونند با اطلاعات ناقص و غیر قطعی کار کنند که البته باز هم مسائلی مثل دخیل شدن پیشفرضهای ذهنی رو دارند.
فیلسوف های ۲۵۰۰ سال پیش یا قبل تر اثبات کرده انده حیوانات یه هر چیزی نمیتواند خود به خود به خود به وجود بیاند در سال های نه خیلی دور دانشمندان علوم تجربی بر اساس نظریه های به اصطلاح علمی بر این عقیده بودند موجوداتی مثل کرم ها خود به خود به وجود می آید!!!
ایجاد خود به خود کرم و ماهی و ... از طریق آزمایش رد شده و مطرح شدنشون هم بر اساس روش علمی نبوده. اما در مورد امکان ایجاد شکل های ابتدایی حیات از مواد بی جان، نظریه abiogenesis امروزه مطرحه که البته اون هم بیشتر از طریق فلسفه و استنتاج به دست اومده نه از طریق آزمایش. 
لطفا اگر تمایل دارید تحصیلات خودتون رو بگید   بنده ریاضی محض خوانده و تازه وارد حوزه شده ام
بسیار عالی. من درس خوانده یکی از رشته های فنی ام اما فلسفه رو در دانشگاه به ما یاد نمیدن و خودم در موردش مطالعه کردم.
به همین علت طبق امار از هر ده نظریه مهم جهان نه عدد ان بعد از مدتی رنگ باخته است
و نظریه بهتری جایگزینشون شده. این پویایی علمه که باعث کاراییش میشه. در قدیم بشر برای هزاران سال تمام مواد را ترکیب چهار عنصر می دانست در حالی که در سالهای اخیر کلی نظریه برای ساختار ماده مطرح شده و با نظریات جدید جایگزین شده اند. اما به این معنا نیست که نظریات ارسطو بدون اشکال بوده اند، بلکه به این معناست که دانشمندان در بررسی نظریات ارسطو کم کاری کرده بودند.    
ببینید شما بحث هایی رو مطرح میکنید به صورت کلیشه ای مثل بیز این مشکل رو حل کرده!که میشه با یک  ازمایش غیر جهانی قانون جهانی داد ! یا نظریه abiogenesis من چون از فلسفه سر در نمیارم این موضوعات رو مطرح نکنید مگر این که به طور کامل توضیح دهید چون فلسفه نخوندم و نمیدونم چیه از مبانی عقلی فقط با شما صحبت میکنم یا مثلا نوشتی روش اثبات علمی وجود خود به خودی کرم نبود! (قطعا سفسته است چون توضیح ندادید چرا نبود)
علمی هم که پی در پی تغییر میکنه نشانه پویایی ان نیست !!!بلکه نشانه این هست که پر ایراد هستش و غیر قابل اعتماد اگر ی بار دو ضرب در دو بشه چهار یه بار بشه پنچ حتما نشانه پویایی ان هست؟!!!!! چون اگر علمی درست باشد نیازی به تغییر ان نیست شما اول منطق بخون بعد فلسفه چون همه ی نوشته هات بوی مغالطه  و غلو می دهد و  اثبات عقلی و منطقی نداره پس بهتره بحث رو تموم کنیم
سلام مجدد موسی عزیز، اگر ما راهی داشتیم که یکباره به یک نظریه کامل و بی ایراد و بی نیاز از بازنگری می رسیدیم قطعا بهتر بود. اما وقتی برخی نظریات ایراد دارند بایستی مداوما ایرادها پیدا شده و بازنگری بشن.    شما در تاریخ علم می بینید که مدل اتمی تامسون خیلی سریع رد میشه اما نظریه عناصر چهارگانه ارسطو به مدت زیادی در دنیا مورد پذیرش بوده. دلیلش این نیست که مدل ارسطو از مدل تامسون بهتر بوده باشه. بلکه دلیلش اینه که در قدیم روش علمی چندان مورد پیگیری نبود.  الآن هم اگر جی بینیم که فلان نظریه در جن شناسی مدت زیادی بدون تغییر مانده، لزوما دلیلش این نیست که نظریه خوبیه، بلکه کسی پیگیریش نکرده.
بحث در مورد نظریه abiogenesis یا "بی جان زایی" مفصله و بحث رو از اصلش دور می کنه. اما نکته اینه که نباید اون رو با نظریه خلق الساعه ارسطو اشتباه گرفت.    اما منطقهای چند ارزشی تا حد زیادی مربوط به بحثمون اند. همان طور که در مثال "تاثیر بسته بندی بر فروش" اشاره فرمودید، ذهن ما می تونه تحلیلهایی انجام بده که با منطق کلاسیک دو ارزشی قابل انجام نیستند. منطقهای چند ارزشی برای رفع همین نقص به وجود اومدند.   در منطق بیز که یکی از چارچوبهای منطقی چند ارزشی است، به جای اینکه یک مقدار "درست یا غلط" به گزاره ها نسبت داده شود، در مورد "احتمال درستی" یا "درست نمایی" گزاره ها صحبت می شود.   این روش یک احتمال اولیه برای درستی گزاره در نظر میگیره (که ناشی از تصور اولیه شماست) و با هر مشاهده مقدار این احتمال رو به روز می کنه. مهمترین چالشی که داره، نحوه تخصیص دادن احتمال اولیه است، اما منطقی که ذهن ما ازش استفاده می کنه هم با همین مسئله روبروست.   در واقع ذهن ما هم از یک منطق چند ارزشی استفاده می کنه که به دقت چارچوبهای مدون ریاضی نیست.   در چارچوب منطقی بیز، 
موسی گرامی، اگر مغلطه در بحث می بینی اشاره کن و این به نفع من هم هست که یاد بگیرم و اصلاحش کنم. یادگیری از دل همین اختلاف نظرها بیرون میاد
اقا یا خانم فروردین این که شما دو نفر رو داخل اتاق بگذاری در مورد اثبات روح تا اگر هر دو یه چیز بگن درست در بیاد روش حسی نبود !!!   اولا طرف خودش حس نکرده     دوماً همین که از یک سانی سخن دو طرف نتیجه میگیره کار عقل هست.   سوما این استدلال خودش هیچ پایه حسی ندارن علمی نبود روش علمی یعنی با یکی از حواس حواس پنجگانه قابل درک باشه و قابل اندازه گیری باشد شما نیاز به یک استاد دارید برای اموزش فلسفه           ریاضی هم علمی نیست که بتوان ان را با این روش حسی اثبات کرد فقط میشود برایش مدل ریاضی ساخت برای همین به ریاضی میگویند علم صوری ! فلسفه رو نمی شود بدون استاد مطالعه کرد همانطور که نمی شود بدون استاد ریاضی رو خواند و پیش نیاز فلسفه منطق است ادامه این بحث منطقی نیست امیدوارم عاقبت بخیر شوید  
این روش حسی نگری هم روش جدیدی نیست که بعضی از فیلسوف نما های امروز در پیش گرفته اند در قران کریم هم اقوام زیادی بودند که همه چیز رو می خواستند از حس اثبات کنند مثل قوم حضرت موسی (ع) که میخواستند خداوند را مشاهده کنند و اخر سر به گوساله پرستی روی آوردند
اولا طرف خودش حس نکرده   دوماً همین که از یک سانی سخن دو طرف نتیجه میگیره کار عقل هست.   سوما این استدلال خودش هیچ پایه حسی ندارن   علمی نبود روش علمی یعنی با یکی از حواس حواس پنجگانه قابل درک باشه و قابل اندازه گیری باشد
نکته اینجاست که روش علمی در مرحله مشاهده، لزومی به استفاده مستقیم از حواس پنجگانه نداره. در مرحله مدل سازی از از عقل استفاده میشه و تحلیلهای عقلی اجتناب ناپذیره. به همین خاطره که منطق، مادر تمام علوم در نظر گرفته میشه.   ما یک اتم منفرد یا الکترون یا ... رو مستقیما به این شکلی که در مدلسازی ها میبینیم مشاهده نکردیم، بلکه مدلسازی بر اساس رفتاری که ماده نشان داده انجام شده.   خیلی از مشاهده ها با ابزار انجام میشن و این ابزار مشاهده می تونه یک انسان هم باشه ... منتها در مورد انسانها باید شیوه هایی به کار بره که امکان اعمال سلیقه های انسانی رو تا حد امکان از بین ببره،  مثل انجام آزمایش به صورت کور که اگر خواستید توضیحاتشو می نویسم.
این روش حسی نگری ...
بایستی توجه داشت که روش علمی فقط توسط حس گرایان و تجربه گرایان پیروی نمی شود و استدلالهای عقلی هم در علم امروز دخیل اند.
متاستفانه شما هنوز فرق روش علمی که باعث ایجاد علم می شود را با نظریه ای که در حیطه همان علم است نمی دانید مثلا مهابنگ نظریه است نه علم م نه قانون علمی ... بعد بحث های دو طرفه در سایت ممنوع است              
نتیجه استفاده از روش علمی میشه قوانین و نظریه ها اما فرق قانون با نظریه چیه؟  فرقش اینه که قانون به چیستی می پردازه و نظریه به چرایی. مثلا قانون جاذبه میگه بین هر دو جرم نیروی جاذبه وجود داره اما نظریات مختلف سعی می کنند توضیح بدن که چرا این نیرو وجود داره.   قوانین و نظریات هر دو جزء علم اند و بررسی اونها هم بر اساس روش علمی است.
شما این چیز ها رو از کجا میگید؟! اصلا در توان علم نیست که به چرایی بپردازد خود انیشتین جمله معروفی دارد که که علم به این میپردازد که چطور یه پدیده و وجود میاد نه این که چرا به وجود میاد مثالی در کتابش میزند که اب در صد درجه به جوش، می اید علم هیچ گاه نمی تواند بفهمد چرا اب در این دما به جوش میاد بلکه میتواند بفهمد چطور به وجود میاید علم در چطور به وجود امدن جاذبه مونده نه چرایی ان چرایی کار فلسفه است شما هنوز توقع دارید بحث ادامه پیدا کند ...(دقت نمایید) این بحث علمی نیست و نمیشه با توهم های ذهنی بحث کرد دیگر جواب شما را نمی دهم
سلام  
گاهی برای ادعاهای غیر قابل مشاهده و پدیده هایی که ساز و کارشون رو نمی دونیم هم میشه آزمایش مطرح کرد. مثلا از فردی که ادعای دیدن اجسام از راه دور رو داره، میشه خواست که اجزای پشت یک مانع رو تشخیص بده و صحت گفته هاش رو بسنجیم. دو نفری که ادعا می کنند قادر به دیدن ارواج اند را می تونیم در یک مکان بگذاریم و ببینیم آیا ارواح یکسانی رو می بینند یا خیر ...
همیشه اینطور نیست. علوم تجربی محدودیت هایی دارند که دسترسی آنها به ماوراء طبیعت را ناممکن یا بسیار دشوار می کند. به عنوان مثال اگر همین عمل تجربی بخواهد خود روح یا جن را بررسی کند، چه پاسخی خواهد داشت؟ غیر از نمی دانم پاسخی ندارد. هرچند برخی پوزیتویست ها به جای نمی دانم، از عبارت نیست استفاده کردند! این مشکل در اموری که قابل تجربه نیستند مانند تاریخ نیز پیش می آید که دست علم تجربی کوتاه است. بسیاری از نظریات مطرح شده در علوم تجربی نیز مبانی غیر تجربی دارند؛ به عبارت دیگر مبنای برخی نظریات فلسفی اند نه تجربی. در هر حال چه ملاک اثبات پذیری باشد و چه ابطال پذیری، با اختصاص دادن علم به علوم تجربی، ما مجبوریم بسیاری از علوم را کنار بگذاریم.  
سلام استاد عامل گرامی بله، همان طور که فرمودید نمیشه انتظار داشت که علوم تجربی به همه سوالات پاسخ بدن. بعضی مسائل در قلمرو علم تجربی اند، بعضی مسائل در قلمرو فلسفه و مسائلی هم هست که نه علم تجربی می تواند به آن پاسخ دهد و نه فلسفه.   اما مسئله اینه که به کار بردن اصطلاح "شبه علم" ناشی از منحصر دانستن علم در علوم تجربی نیست. وقتی کسی از اصطلاحات علمی برای زینت دادن یک نظریه غیر علمی بهره می بره، یا وقتی عنوان "پروفسور" رو جعل می کنه یا سعی می کنه با اجرای ناقص روش علمی نتیجه ای رو علمی جلوه بده، کارش میشه شبه علم.   کسی که یک ادعای ماورایی خارج از قلمرو علوم تجربی داره، نباید اون رو با اصطلاحاتی مثل "ارتعاشات کوانتومی" استفاده کنه. کسی که مدرک دانشگاهی نداره نباید خودش رو پروفسور بنامه ... کسی که از روش علمی پیروی نکرده نباید کارش رو علمی جلوه بده ...
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسی‌اش (science) به کار می‌رود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیده‌ها، روابط و غیره‌است، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد یا مربوط به علوم معنا و ماوراءالطبیعه. در این تعریف قواعد  برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعه‌ای از آگاهی‌ها، دانش‌ها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روش‌های گوناگون تا به امروز به آن‌ها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند. منبع:   عبدالکریم سروش (۱۳۷۵)، علم چیست، فلسفه چیست.، حکمت، ص. ۳ ↑ [      
علم در زبان فارسی به معنایی متفاوت و عام تر از معادل انگلیسی‌اش (science) به کار می‌رود. در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (knowledge) است. واژه علم در این مفهوم کلی شامل هر نوع آگاهی نسبت به اشیاء، پدیده‌ها، روابط و غیره‌است، اعم از اینکه مربوط به حوزه مادی و طبیعی باشد یا مربوط به علوم معنا و ماوراءالطبیعه. در این تعریف قواعد روش علمی برای دستیابی به آن دانش الزامی نیست و علم شامل مجموعه‌ای از آگاهی‌ها، دانش‌ها و معلوماتی است که انسان توانسته از طریق روش‌های گوناگون تا به امروز به آن‌ها آگاهی پیدا کند. اصطلاحاتی چون علم اخلاق، علم حدیث و علم ریاضیات نشان دهنده کاربرد این معنا از علم هستند. عبدالکریم سروش (۱۳۷۵)، علم چیست، فلسفه چیست.، حکمت، ص. ۳ ↑ [    
در این مفهوم علم معادل هر نوعی از دانش (knowledge) است
در قدیم علم و دانش معنای یکسانی داشتند و فقط فرقشون این بود که یکی دارای ریشه عربیه و دیگری با ریشه فارسیه. همین رابطه بین knowledge و science هم بوده که اولی انگلیسیه و دومی لاتین. یه زمانی دانشمندان متوجه شدند که باید کلمات متفاوتی برای این دو مفهوم داشته باشند و اینجا بود که کاربرد متفاوتی به این کلمات دادند، اما در ادبیات می بینید که واژه علم به جای دانش و معرفت هم به کار میره. این مسایل باعث سردرگمی در کاربرد واژه ها میشه.   اما مسئله ما اینجا واژه شناسی نیست. کسی که از روشهایی مثل استفاده نا به جا از واژه های علمی، جعل عناوین دانشگاهی، اجرای ناقص روش علمی و ... استفاده می کنه داره مخاطبش رو فریب میده. واژه شناسی نهایتا می تونه کلمه ای که برای توصیف این حالت به کار میره رو تغییر بده.
تا زمانی که شما معنای واژه های علمی رو نشناسی میتوانی با واژه ها بازی کرده و سفسته کنید مثلا امثال شما که میگن علمی نیست و ... خودش سفسته است چون معنای علمی رو مردم نمیدونن روش علمی یا به عبارت دقیقتر روش اثبات تجربی یک پدیده به گستره‌ای از روش‌ها اشاره دارد که برای بررسی پدیده‌ها، دست یافتن به دانش نوین، یا بازسازی و درهم آمیزی دانش‌های پیشین به‌کار می‌رود. یک روش پژوهشی برای این‌که علمی به‌شمار آید باید بر پایه داده‌های مشاهده‌پذیر (حواس پنجگانه) تجربی(یعنی هر فردی متوجه ان شود و اندازه‌گیری شونده (ابزار اندازه گیری مثل ترازو فشار سنج و ...)ساخته شده‌باشد و از یک رشته بنیادهای روشن استدلالی پیروی کند. به دیگرسخن، در روش دانشورانه، داده‌ها از راه مشاهده و آزمایش گردآوری می‌شوند، و پس از آن تدوین (فرمول‌بندی) شده و با فرضیه‌های موجود سنجیده می‌شوند. با این‌که رویه‌ها در شاخه‌های گوناگون بررسی دانشوارانه ناهمسانی‌هایی دارند ولی شناسه‌های ویژه‌ای وجود دارند که روش دانشوارانه را از روش‌های دیگر دانش جدا می‌کنند. پژوهشگران علمی، برای آشکارنمایی یک پدیده انگاره‌هایی را پیش کشیده و سپس پژوهش‌های تجربی را برای آزمودن این انگاره‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند. منبع ↑ Gauch 2003, p. 3 ↑ Schuster and Powers (2005), Translational and Experimental Clinical Research, Ch. 1. Link. This chapter also discusses the different types of research questions and how they are produced این را مینویسم مردم بدونن نه شما چون شما به نظر میخوای علوم غریبه را نفی کنی  
شناخت نمونه های شبه علم، راه خوبی برای شناخت مفهوم شبه علمه. یکی از نمونه های معروف شبه علم که سر و صدای زیادی در دنیا به پا کرد، آزمایش شعور آب از ماسارو ایموتو بود.   در آزمایش ایشان، دو نمونه آب منجمد میشد که به یکی از نمونه های آب کلمات مثبت گفته شده بود و به دیگری کلمات منفی. سپس از یکی از بلورهای حاصل از انجماد هر نمونه آب عکس گرفته میشد، به طوری که تصاویر منتشره نشان دهنده زیباتر بودن بلور یخی است که کلمات مثبت به آن القا شده. اما این آزمایش دارای یک مشکل بزرگ بود: نحوه انجام آزمایش امکان اعمال سلیقه را فراهم میکرد. در یک ظرف یخ بلورهای متعددی تشکیل می شود و بنابراین عکاس این امکان را دارد که یک بلور زشت یا یک باور زیبا را برای عکاسی انتخاب کند ... برای رفع امکان اعمال سلیقه، آزمایش باید به صورت کور انجام شود. یعنی فردی که آب را منجمد می کند، فردی که عکس می گیرد و فردی که در مورد زیبایی یا زشتی بلورها نظر می دهد، نباید بدانند به هر نمونه آب چه کلماتی گفته شده. این آزمایش به صورت کور هم انجام شد اما این نتایج به دست نیامد. موسسه رندی هم به آقای ایموتو پیشنهاد کرد که در صورت اثبات ادعا در یک آزمایش کور، یک میلیون دلار دریافت کند که ایشان قبول نکردند ... آقای ایموتو هم جزء کسانی است که با همان روش ذکر شده، خود را پروفسور نامیده اند.
چون شما به نظر میخوای علوم غریبه را نفی کنی
باید موردی بررسی کرد تا ببینیم هر ادعایی آیا دلیل درست و حسابی داره یا خیر. به هر حال در علوم غریبه شیادی زیاده.
موسی جان، یه نمونه از ادعاهای علوم غریبه رو ذکر کن تا در موردش به صورت موردی ص
موسی جان، یه نمونه از ادعاهای علوم غریبه که اون رو صحیح می دونی رو ذکر کن تا در موردش به صورت موردی صحبت بشه
اولا اصلا   وقت ندارم بحث کنم و به انصاف کار دارم شما این موضوعات رو در تاپیک مطرح کنید . دوما شما وقتی با علوم غریبه اشنایی نداری (انگشت شمار هستند افرادی که علوم خفیه را خوب بلد باشند و اکثرا دروغ گو هستند یا ناقص اشنایی دارند) نمی توان پیرامون ان بحث کرد مثلا من با علم جراحی مغز و جراحی قلب اشنایی ندارم در موردش بحث کنم !! (به راحتی میتوانم انکارش کنم) شاید بپرسید چطوری؟ به اون جراح میگم دو بیمار بودند با یک بیماری قلبی و شما او رو عمل کردید و فردای عمل مریض مرد (که نمونش هم هست ) یک بود همین همین بیماری رو داره و چند سال هست زنده است پس شما جراح نیستی و علم جراحی دروغ است میدونی جراح به من چی میگه؟ جراح جواب میده: برو بچه پی کارت تا حالا قلب از نزدیک ندیدی مزخرف نگو     وقت برای بحث ندارم تا این جا هم که بحث کردم از خیلی از کار ها عقب افتادم موفق باشی        
دوما شما وقتی با علوم غریبه اشنایی نداری (انگشت شمار هستند افرادی که علوم خفیه را خوب بلد باشند و اکثرا دروغ گو هستند یا ناقص اشنایی دارند) نمی توان پیرامون ان بحث کرد
یک علم رو میشه از روی خروجی اش سنجید. مثلا کسی که ادعای علم جفر رو داره، باید بتونه جواب سوالاتی رو پیدا کنه که دو ویژگی زیر رو داشته باشند: 1. خودش جواب رو ندونه 2. صحت جوابش قابل بررسی باشه منتها اکثر مدعیان جفر، یا جواب سوالاتی رو بدست میارند که خودشون از قبل می دونند، یا سوالاتی که صحت جوابشون قابل بررسی برای ما نیست مثل خبر دادن از احوالات امام زمان.
جراح جواب میده: برو بچه پی کارت تا حالا قلب از نزدیک ندیدی مزخرف نگو
اگر آمار بهبودی بیماران یک جراح مناسب نباشه، باید پاسخگو باشه و حق گفتن چنین حرفی رو نداره. اما اصحاب شبه علم به همین صورت جواب میدن چون راه دیگری ندارند.
وقت برای بحث ندارم تا این جا هم که بحث کردم از خیلی از کار ها عقب افتادم
بسیار خوب. موفق باشی
سلام  
اما مسئله اینه که به کار بردن اصطلاح "شبه علم" ناشی از منحصر دانستن علم در علوم تجربی نیست. وقتی کسی از اصطلاحات علمی برای زینت دادن یک نظریه غیر علمی بهره می بره، یا وقتی عنوان "پروفسور" رو جعل می کنه یا سعی می کنه با اجرای ناقص روش علمی نتیجه ای رو علمی جلوه بده، کارش میشه شبه علم.
اگر توجه کرده باشید غالب فیلسوفان علم برای تمایز علم از شبه علم ملاک هایی مانند ابطال پذیری یا تجربه پذیر بودن را مطرح می کنند. روشن است که ابطال پذیری با تجربه پذیری از نشانه های علم تجربی است و اگر با این ملاک وارد دیگر علوم مانند تاریخ یا فلسفه شویم، نتیجه ای جز شبه علم بودن آنها نمی توان گرفت. در حالی که ملاک شما برای شبه علم استفاده از اصطلاحات شکیل برای زینت دادن یک نظریه غیر علمی است. البته این موردی که شما فرمودید مورد توجه بوده و برخی موارد مانند فال گیری و کف بینی(اگر با رنگ و لعاب علمی مطرح شوند) را شامل می شود. ولی در هر حال عینک تجربه گرایی بسیاری از علوم را از حیطه علم خارج کرده است و این دلیلی غیر از تعریف آنها از علم ندارد. بالاخره ملاک باید روشن شود که با چه ملاکی ما یک شاخه را علمی و دیگری را غیر علمی یا شبه علم می دانیم. این مطلب هم باید روشن شود که آیا شبه علم در مقابل علم است؟ یا باید از عبارت غیر علمی استفاده کرد. به عبارت دیگر از علومی که ملاک علم را ندارند از تعبیر غیر علمی استفاده شود و مواردی که با استفاده از روش های علمی برای اثبات یک امر خرافی و ... را شبه علم بنامیم. این مشکل در ریشه یابی برخی علوم هم وجود دارد مثلا کیمیاگری را شبه علم می دانند ولی همین شبه علم سبب پیدایش علم شیمی شده است که علم محسوب می شود و یا برخی پایه های علوم مانند فیزیک یا ستاره شناسی را پیش فرضهای فلسفی تشکیل می دهند که تجربه پذیر نیستند. به عنوان مثال بیگ بنگ یک پایه برای اختر شناسی و فیزیک فضا است در حالی که تجربه پذیر نیست و با ملاک علم تجربی نمی توان آن را آزمایش کرد.  
سلام استاد عامل گرامی ابطال پذیری معیار علمی بودن یک نظریه نیست، بلکه معیاری برای "در قلمرو علوم تجربی بودن" است. حالا اگر این گزاره ی ابطال پذیر، به طریق علمی بررسی بشه و تایید بشه میشه نظریه علمی.  ابطال پذیری ملاک تشخیص شبه علم نیست. یک گزاره شبه علمی می تونه ابطال پذیر باشه یا نباشه و از هر دو دسته میشه نمونه هایی رو مثال زد. نکته مهم در شناخت شبه علم، اینه که وقتی یک نظریه غیر علمی شبیه به یک نظریه علمی معرفی میشه، وارد قلمرو شبه علم میشیم.  کیمیاگری "شبه شیمی" است، چون شبیه به علم شیمی به نظر میاد اما از اصول علمی تبعیت نمی کنه. مثلا کیمیاگران معتقد بوده اند که تمام فلزات از ترکیب گوگرد و جیوه ساخته شده اند اما این عقیده از روش علمی بدست نیومده. شبه علم مختص علوم تجربی هم نیست، مثلا شاهنامه یک متن شبه تاریخی است. شبیه تاریخه اما از روشهای مدون بررسی صحت رویدادهای تاریخی بدست نیومده.
مثلا کیمیاگری را شبه علم می دانند ولی همین شبه علم سبب پیدایش علم شیمی شده است که علم محسوب می شود
اگر این دو را در امتداد هم بدانیم، کیمیاگری مجموعه ای از نظریات قدیمی و اکثرا منسوخ در زمینه شیمیه. پس اگر کسی بخواد امروزه به دنبال علم شیمی بره، بهتره از نظریات جدید شروع کنه و دلیلی نداره که به نظریات منسوخ بپردازه.   اما کیمیاگری دارای یک تفاوت اساسی با علم شیمی است: هدف کیمیاگری تولید کیمیا جهت تبدیل مس به طلاست. وقتی ماده کیمیا وجود نداره، چطور کیمیاگری می تونه علم باشه؟
برخی پایه های علوم مانند فیزیک یا ستاره شناسی را پیش فرضهای فلسفی تشکیل می دهند که تجربه پذیر نیستند.
بله. خیلی از نظریات مربوط به علوم طبیعی دارای بنیان فلسفی اند. بعضی از این نظریات اساسا آزمایش پذیر نیستند و آزمایش برخی نظریات هم اونقدر سخت و هزینه بره که عملا غیر ممکنه. در این خصوص باید توجه داشت که ابطال پذیری صرفا یکی از معیارهاییه که در این خصوص پیشنهاد شده و موافقان و منتقدانی در بین فلاسفه علم داره. بحثهایی وجود داره در مورد اینکه آیا تعریف علم باید "فلسفه" را در بر بگیرد یا خیر ...   از یک دیدگاه، علم مثل یک طیفه. فلسفه ای که صرفا مبتنی بر مبادی عقلی است در یک سر این طیف قرار داده و علوم کاربردی و مهندسی در سر دیگر اون. هر علمی می تونه تا حدی منطبق بر شواهد باشه و تا حدی بر اساس نتیجه گیری های منطقی.   اما کیمیاگری کجای این طیفه؟ ما برای وجود ماده کیمیا نه دلیل عقلی داریم و نه دلیل تجربی. مشکل کیمیاگری نحوه تعریف علم نیست، بلکه بی پایه بودنشه. ما با هیچ استانداردی نمی تونیم دیدگاهی که نه پایه عقلی داره و نه پایه تجربی را علم بدانیم.    
در حالی که ملاک شما برای شبه علم استفاده از اصطلاحات شکیل برای زینت دادن یک نظریه غیر علمی است.
اصطلاحات شکیل تنها ابزار شبه علم نیستند. شبه علم گاهی وانمود به اجرای روش علمی می کنه در حالی که روشش علمی نیست.    گاهی اوقات تبصره هایی برای توجیه مشاهدات مخالف می گذاره، مثل انرژی درمانهایی که شک کردن در صحت کارشون رو باعث رفع تاثیر درمان می دونند، در نتیجه فرد مجبور میشه به خودش بقبولانه که درمان شده تا اثر درمان از بین نره، یا اگر شک کرد و متوجه درمان نشدنش شد، خودش مقصر تلقی میشه.   این روشهای شبه علمی انواع مختلفی دارند و در مورد هر کدومش میشه کلی صحبت کرد.
وقت برای بحث ندارم تا این جا هم که بحث کردم از خیلی از کار ها عقب افتادم
یه توصیه هم دارم برای دوست عزیزمون: همون قدر که وقت برای یادگیری این ادعاها صرف می کنید، برای بررسی صحتشون هم وقت بگذارید.   اگر قصد دارید مدتی  از عمرتون رو صرف یادگیری یک روش فالگیری، یک روش درمان ادعایی یا ... کنید، حتما بخشی از این زمان رو صرف تحقیق در مورد صحت روش و تقویت تفکر انتقادی کنید.   اینجوری می تونید با چشم بازتر راهتون رو انتخاب کنید.    
سلام
  ابطال پذیری معیار علمی بودن یک نظریه نیست، بلکه معیاری برای "در قلمرو علوم تجربی بودن" است.
  زمانی که برخی مانند پوزیتیوست ها علم را منحصر در علم تجربی دانستند، با ملاک ابطال پذیری حکم به علمی نبودن امری می کنند که در حیطه علم تجربی نبوده است! ظاهرا کسانی که این ملاک ها را برای تفکیک علم از شبه علم داده اند با شما هم نظر نیستند. همین پوپر که ملاک ابطال پذیری را مطرح کرد، این ملاک را برای تفکیک مطلب علمی از غیر علمی بیان کرد نه علم تجربی و غیر تجربی. این عدم تفکیک به دلیل دیدگاه پوزیتیوستی این دانشمندان است. اشکال ما هم به همین مطلب است که چرا از تجربی نبودن یک امر این نتیجه را بگیریم که علمی نیست؟
کیمیاگری "شبه شیمی" است، چون شبیه به علم شیمی به نظر میاد اما از اصول علمی تبعیت نمی کنه.
هدف کیمیاگری اگر غلط بوده، دلیل بر غلط بودن روش آن نیست، همین کیمیا گران قدیم برخی از ترکیبات مانند الکل را کشف کردند. روش آنها هم ترکیب مواد برای رسیدن به مواد جدید بود. البته منظور من علم دانستن یا نداستن کیمیاگری نبود، این صرفا یک مثال بود که شبه علمی پایه برای علم دیگر شده است.    
با سلام مجدد
اشکال ما هم به همین مطلب است که چرا از تجربی نبودن یک امر این نتیجه را بگیریم که علمی نیست؟
انتقاد به این معیار در جای خودش وارده، اما مخالفت با شبه علم صرفا ناشی از دیدگاه پوزیتیویستی نیست.   خیلی از روشهای شبه علمی، از شیوه هایی برای اقناع مخاطب استفاده می کنند که با هیچ معیاری نمیشه به عنوان علم ازشون دفاع کرد.    توی یه بحث موردی راحت تر میشه در موردش صحبت کرد. اگر موافق بودید یک نمونه از علونی که شبه علم تلقی می شوند را بفرمائید تا در موردش بحث شود.
موضوع قفل شده است