جمع بندی اتمام حجت و تقدیرات حتمی و مجازات و اختیار

تب‌های اولیه

23 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اتمام حجت و تقدیرات حتمی و مجازات و اختیار
سلام. یک زنجیره ی چهارگانه مدنظرم است، با قبول اختیار ، آیا خداوند بر فردی اتمام حجت امروزی ، دقت کنید امروزی ، تمام می کند ؟ و بعد فرد مختار کار را انجام داد مجازات را انجام می دهد و جز تقدیرات حتمی قرار می دهد و باقی مسائل ؟ یا اینکه دقت کنید یا اینکه برای هر کسی دلش بخواهد اتمام حجت انجام می دهد ؟ اتمام حجت برای همه است ؟ و یک سوال مهم مجازات و بلا و ... را قبل از اتمام حجت انجام می دهد ؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
سلام و عرض ادب دوست عزیز مطمئن نیستم درک درستی از پرسش شما دارم یا نه. با این حال، نکاتی را تقدیم می کنم به این امید که در پستهای بعدی، به درک بهتری از پرسش شما برسیم.
اتمام حجت خدا بر مردم، اصل مسلم دینی است؛ یعنی تا زمانی که اتمام حجت رخ ندهد، خداوند مردم را به خاطر اعمالشان مجازات نمی کند. این اصل عام است و محدود به قوم و ملت و فرد خاصی نیست.   مثلا برای این که قومی به مجازات دنیوی مبتلا شده است، این شرط بیان شده که گناهشان بعد از اتمام حجت از طریق انبیاء باشد؛ یعنی بعد از این که انبیاء آمدند و حضورا تبلیغ کردند و معجزاتی را ارائه کردند، باز هم افراد گناهکار و منکر باقی ماندند، در این صورت، امکان مجازات دنیوی مطرح می شود؛ وگرنه قبل از آن، اساسا مجازات دنیوی منتفی است: «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ في‏ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ»(قصص: 59)؛ یعنی: « و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى‏كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند». در این آیه، نابودی شهر و دیار، مشروط به چند چیز شده است: ارسال رسول به آن شهر و دیار؛ در نظر گرفتن زمانی که رسول بتواند در آن فرصت تبلیغ کند و آیات و معجزات خودش را ارائه کند و مردم را به سوی حق فرا بخواند؛ رسول برای مردم تبلیغ کرده و معجزاتش را نشان داده و حقانیتش را اثبات کرده است؛ اما با این حال، مردم گناهکارند و از ظلم کردن دست بر نمی دارند.
یا در این آیه به گفتگوی خداوند و جهنمیان اشاره می شود که جهنمیان از خداوند فرصت می خواهند تا به دنیا بازگردند و گذشته خود را جبران کنند و از انبیاء پیروی کنند؛ اما خداوند می فرماید شما سابقا فرصت داشتید ولی پیروی نکردید و خودتان را فناناپذیر تلقی می کردید: «وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ»(ابراهیم: 44)؛ یعنی: « و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مى‏آيد، بترسان! آن روز كه ظالمان مى‏گويند: پروردگارا! مدّت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم! (امّا پاسخ مى‏شنوند كه:) مگر قبلاً سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنايى براى شما نيست؟!». بنابراین، مجازات دنیوی یا اخروی، بدون اتمام حجت نیست.
البته از آن جایی که اتمام حجت ها متنوع است، انتظار خداوند از انسانها و در نتیجه، مجازات کردن یا نکردن انسانها نیز متنوع است. مثلا کسی که در منطقه ای به سر می برد که دین تحریف شده را حق می دانند، و یا کسی که بواسطه شبهات نسبت به حقانیت دین حقیقتا مشکوک است و فقط به ندای عقل گوش می دهد، متفاوت است از کسی که در منطقه ای زندگی می کند که پیامبران و معجزاتشان را دیده است: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(بقره: 286)؛ یعنی: « خداوند هيچ كس را، جز به اندازه تواناييش، تكليف نمى‏كند». در همین راستا، خداوند از مستضعفان فکری یا عملی، انتظار متفاوتی دارد و آنها را مورد قهر خود قرار نمی دهد: «إِنَّ الَّذينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفينَ فِي الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصيراً إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلاً»(نساء: 97-98)؛ یعنی: « كسانى كه فرشتگان(قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند در حالى كه به خويشتن ستم كرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالى بوديد؟ (و چرا با اينكه مسلمان بوديد، در صفِ كفّار جاى داشتيد؟!)» گفتند: «ما در سرزمين خود، تحت فشار و مستضعف بوديم.» آنها[ فرشتگان‏] گفتند: «مگر سرزمين خدا، پهناور نبود كه مهاجرت كنيد؟!» آنها(عذرى نداشتند، و) جايگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند. مگر آن دسته از مردان و زنان و كودكانى كه براستى تحت فشار قرار گرفته‏ اند(و حقيقتاً مستضعفند)؛ نه چاره‏ اى دارند، و نه راهى(براى نجات از آن محيط آلوده) مى‏يابند».
اما یک نکته فرعی هم باقی می ماند: بلا و شرور گاهی برای مجازات است و گاهی برای امتحان و گاهی برای تنبّه بخشیدن و گاهی برای ارتقاء و ... طبیعتا بلایی که ناظر به مجازات است، مورد نظر شما بوده است(بهتر است در تاپیک مستقل به این مطلب بپردازیم)
سلام. یعنی این صد در صد است که قبل از اتمام حجت مجازاتی صورت نمی گیرد ؟؟ به عنوان مثال استدراج که مخفی است بعد از اتمام حجت اتفاق می افتد ؟؟  طینت متفاوت به این علم الهی ربطی ندارد ؟ اصلا یک سوال مهم علم الهی خودش اتمام حجت است و ممکن است خداوند فردی را راهنمایی نکند و مجازات کند ؟؟؟؟
یعنی این صد در صد است که قبل از اتمام حجت مجازاتی صورت نمی گیرد ؟؟   سلام مجدد بله، قبل از اتمام حجت، مجازات صورت نمی گیرد. افزون بر دلایل قرآنی سابق، می توان به این استدلال نیز متذکر شد که: اساسا مفهوم مجازات، متضمن آن است که ما کسی را تنبیه می کنیم که مسئول بوده کار شایسته را انجام بدهد و یا کار ناشایسته را ترک کند؛ اما با این حال، نسبت به این مسئولیتی که متوجهش بوده، بی اعتنایی می کند؛ و در نتیجه، مستحق مجازات و تنبیه می شود. بنابراین، به روشنی می توان فهمید چرا مجازات قبل از اتمام حجت انجام نمی شود.  
به عنوان مثال استدراج که مخفی است بعد از اتمام حجت اتفاق می افتد ؟؟    «استدراج»، بارها در آیات قرآن آمده است از جمله آیه 182 سوره مبارکه اعراف: «وَالَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لاَ یَعْلَمُونَ»؛ یعنی: «و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمی‌دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد». همانطور که ملاحظه می فرمایید در این آیه نیز به این مهم تذکر داده شده که استدراج شامل کسانی می شود که بعد از مشاهده آیات الهی و علم به حقانیت دین، آن را تکذیب کردند و از آن پیروی نکردند.  مستند به متون دینی مشخص می شود که استدراج نیز نوعی عذاب است که بعد از اتمام حجت، به برخی از گناهکاران می رسد. به همین جهت، امام صادق (علیه السلام) در توضیح آیه فوق می فرماید: « منظور از این آیه، بنده گنهکاری است که پس از انجام گناه، خداوند او را مشمول نعمتی قرار می‌دهد ولی او نعمت را به حساب خوبی خودش گذاشته و از استغفار در برابر گناه غافلش می‌سازد.»
طینت متفاوت به این علم الهی ربطی ندارد ؟   در تاپیک های دیگر در باب طینت و عالم ذر، خدمت شما عرض شد که بنا بر یک نظر، اختلاف طینت ناشی از علم پیشین خدا است. اما نظرات و تفاسیر دیگر هم بود و توضیحاتش سابقا گذشت.(رضوانی، معصومه، روایات طینت و اختیار انسان، پژوهش های فلسفی و کلامی، پاییز 1395، صص47-73) اما همانطور که سابقا عرض شد، اگر این مطلب را به نحوی معنا کنیم  که عنصر اختیار منتفی گردد (مثلا مجازات ناشی از عمل بد گناهکار است و این عمل ناشی از طینت بد گناهکار است و طینت بد ناشی از علم پیشین خدا نسبت به این گناهکار است ... ) با این مطلب مخالفیم.
اصلا یک سوال مهم علم الهی خودش اتمام حجت است و ممکن است خداوند فردی را راهنمایی نکند و مجازات کند ؟؟؟؟   اگر چنین بود، خداوند کسی را خلق نمی کرد و آنها را مختار نمی آفرید و مورد امتحان قرار نمی داد و فرصت توبه و بازگشت را به آنها نمی داد و ... تمامی این اصول قرآنی به ما گوشزد می کنند که علم الهی منافاتی ندارد با اختیار و امکان تعیین سرنوشت توسط شخص مختار؛  چرا که علم پیشینی به وقوع یک فعل، مانع از اختیاری بودنش نمی شود چون علم به هر چیزی، علم به آن چیز با تمامی قیودش هست از جمله قید اختیاری بودن.
سلام شما کودکی را در نظر بگیرید که در شری افتاده حتی با اختیار خودش که مشکلی از جانب ایراد به اختیار نباشد ، آیا این امر می تواند مجازات کودک یه خاطر اعمال آینده اش باشد ؟؟؟ این منطقی نیست درست است ؟؟؟  خب حالا این مورد رو در نظر می گیریم جواب شما این است که غیر منطقی است، پس این شر تقدیر حتمی کودک بوده است ؟؟ به چه دلیل ؟؟  اما در مورد جمله ای که گفتید اصلا همچین موجودی خلق نمی کرد پس طینت که گفتید یکی از تفاسیرش علم خداست ، اینجا تناقض وجود دارد ، اگر تفاسیر را برای جبران اختیار تفسیر به رای می کنید این بحثش جداست
دوست عزیز سلام و عرض ادب شرّی که به کودک می رسد، به خاطر مجازات نیست. همانطور که عرض شد، شرور و درد و رنج، علل مختلفی دارد: گاهی به خاطر مجازات است و گاهی به خاطر ارتقاء و گاهی به خاطر نظام علّی و تاثیر پدیده ها بر هم و ... هیچ بعید نیست که بی تدبیری والدین سبب شود که کودکی معلول متولد شود. این یک شرّ اخلاقی است و مسئولش والدین هستند.  اما در مورد طینت سابقا با هم گفتگو داشتیم. در همانجا عرض شد که درصدد تفسیر به رای نیستیم بلکه درصدد بیان این نکته هستیم که از اصول قرآنی و دینی، اختیار انسان است و چون از ائمه نقل شده که روایات مخالف قرآن را به دیوار بکوبید، در مورد روایات طینت نیز یا باید تفسیر سازگار با اختیار ارائه کرد و یا سندش را مخدوش دانست و یا توقف کرد. 
در جایی مقاله ای خواندم از آقای پناهیان در رابطه با تقدیرات جالب بود برام اینجا بخشی رو کپی می کنم : ضمن اینکه خداوند متعال حتی گاهی اوقات، در فکر ما هم دخالت می‌کند و اندیشۀ ما را پایین و بالا می‌کند تا مقدرات خودش را محقق کند.   پیامبر اکرم(ص): گاهی خدا عقل انسان را می‌گیرد تا قضا و قدر الهی را توسط او محقق کند شما در این روایت می‌توانید میزان دخالت پروردگار عالم را ببینید. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إذا أرادَ اللّهُ عز و جل إنفاذَ قَضائِهِ و قَدَرِهِ، سَلَبَ ذَوِی العُقولِ عُقولَهُم حَتّى یَنفَذَ فیهِم قَضاؤُه وقَدَرُهُ، فَإِذا مَضى أمرُهُ رَدَّ إلَیهِم عُقولَهُم، ووَقَعَتِ النَّدامَةُ»(الفردوس/ح966) وقتی که خداوند متعال می‌خواهد قضاء و قدر خودش را نفوذ بدهد، عقل مردم را تعطیل می‌کند(می‌گیرد) تا اینکه قضاء و قدر خودش را محقق کند، و وقتی که کارش انجام شد، عقلشان را بر می‌گرداند، آن‌وقت طرف می‌گوید: «اصلاً من چرا این کار را انجام دادم؟! من نباید این کار را انجام می‌دادم! چه اشتباهی کردم!» یعنی گاهی اوقات مقدرات الهی این‌طوری به ما تحمیل می‌شود. (امام رضا ع: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَمْراً، سَلَبَ‏ الْعِبَادَ عُقُولَهُمْ‏ فَأَنْفَذَ أَمْرَهُ وَ تَمَّتْ إِرَادَتُهُ. فَإِذَا أَنْفَذَ أَمْرَهُ رَدَّ إِلَى کُلِّ ذِی عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقُولُ کَیْفَ ذَا وَ مِنْ أَیْنَ ذَا؟؛ تحف/442) ---------  سابقا هم شما بارها گفتید هیچ چیز تصادفی نیست. اون کودک هم منم که در کودکی به استمنا مبتلا شدم و چندسال بدون اطلاع انجام شد و نابود شدم. و من سالیان سال در مورد فرشتگان نگهبان تحقیق کردم. ولی من همه چیز را ریشه دار در عالم ذر و طینت و مجازات می بینم 
دوست عزیز قبل از این جمله مذکور، ایشان جمله دیگری هم دارند مبنی بر این که «اگر ما آزاد باشیم، آزادی ما برای انتخاب چند گزینۀ محدود است، مثل تست‌های کنکور که فقط چهار گزینه دارد، نه هزار گزینه! به عبارت دیگر، همیشه تعداد گزینه‌هایی که ما می‌توانیم انتخاب کنیم، محدود است. ضمن اینکه خداوند متعال حتی گاهی اوقات، در فکر ما هم دخالت می‌کند و اندیشۀ ما را پایین و بالا می‌کند تا مقدرات خودش را محقق کند.» در تاپیک های دیگر هم بحث کرده ایم که منظور از مختار بودن انسان، این است که در انجام یا ترک برخی از کارهایش (نه تمام کارهایش) اختیار دارد به نحوی که تعیین سرنوشتش از جهت سعادت یا عقوبت اخروی، نهایتا بر عهده خود او است.  بله، ممکن است در این دنیا شرایط به گونه ای رقم بخورد که من با این که تلاش میکنم، به هدفم نرسم؛ مثلا تلاش کردم و پول جمع کردم تا ماشین بخرم اما همین که پولم به آن میزان می رسد، قیمت ماشین سه برابر می شود و من به خواسته ام نمی رسم. اما سعادت و عقوبت اخروی چون تابع سعی و تلاش ما است (نه لزوما به نتیجه رسیدن) و خداوند به میزان سعی و تلاش هر کس و موقعیت متفاوت او آگاه است و به همان میزان انتظار دارد، پس تعیین سرنوشت هر کس از جهت سعادت یا عقوبت اخروی، تابع اختیار خودش هست. بنابراین، وقتی از اختیار و قدرت انسان سخن می گوییم، همین میزان از اختیار و قدرت را در نظر داریم نه بیشتر.   تاثیر عالم ذر و طینت نیز نباید به نحوی باشد که این میزان از اختیار و قدرت در تعیین سرنوشت روحانی (سعادت و عقوبت) را رقم بزند چون همانطور که عرض شد آیات و روایات مکررا از نقش انسان در تعیین سرنوشتش خبر می دهند و نمی شود به خاطر چند روایت، آن مجموعه عظیم را نادیده گرفت. یا باید سند این روایات را تضعیف کرد و یا تفسیر مناسب از آنها ارائه داد و یا توقف کرد و تفسیرش را به ظهور امام زمان موکول کرد.    اما درباره تصادفی نبودن حوادث نیز باید عرض کنم، که اگرچه حوادث تصادفی و بدون علت نیستند و نهایتا در ساختار نظام علّی قرار دارند اما همانطور که سابقا در تاپیکهای دیگر خدمت شما عرض کردیم، نباید آن را به معنای رضایت خداوند به هر حادثه ای دانست. نمونه اش مصیبت کربلا است که قطعا خداوند به آن راضی نیست و یا ظلم به مردم یمن و سوریه است که قطعا خداوند به آن راضی نیست اما نهایتا این حوادث در چارچوب نظام علّی که خداوند طراحی کرده و مجموعش خیر است، رخ می دهند. در مورد استمناء در سنین کم نیز چه بسا کودک تماما مقصر نباشد چرا که در اوج هیجانات است و عوامل محیطی تاثیر چشمگیری در انتخاب او دارند ... اما خدمت شما عرض کردیم که سرنوشت ما در گروِ انتخاب خود ما است و می توانیم با توبه و انتخاب سبک زندگی دیگر آن را تغییر دهیم. می دانیم چنین چیزی شدنی است؛ چنانچه حرّ ریاحی در کربلا چنین کرد و سعادتمند شد.  
بله درسته قبل از آن احادیث آن جملات هم بیان شده و من برای پیشبرد حرفم تقطیع نکردم چون این حرف ها تکراری بوده و در تاپیک های مختلف بارها تکرار شده.   همان حرف ها که محدودیت را بیان کرده خودش جای سوال دارد ، گزینه ها را چه کسی چیده طراح با چه قصدی چیده قطعا در امتحان یک کودن که کودنیش دست خودش نیست توانایی انتخاب گزینه درست را ندارد و عقب خواهد افتاد. همان حرف من که اول اول اول اول خلقت علت اول اول اول اول چه بوده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ در ضمن شما که مقاله را دارید کامل بخوانید زور جبر بیشتر از اختیار است اصلا کل مقاله دارد جبر و تقدیرگرایی را تبلیغ می کند! بعضی عالم ذر و طینت را جبر می دانند در صورتی که اصلا من این چنین نمی بینم و به وجود عالمی به اسم ذر اعتقاد دارم و اختیاری جامع برای تعیین همه چیز از جمله طینت و ... را قبول دارم و وقتی خود آدم می خواهد و اجابت شد چه جبری ؟! من که نابود شدم و علتش را در عوالمی پیشین پیدا کردم و گرنه افرادی هم وجود دارند که در فضایی بدتر وجود دارند و به اینگونه بلاها مبتلا نشدند. من گفتم فرشتگان حفیظ را سال ها بررسی کردم و همه بیان کردند تا تقدیر حتمی نشود این فرشتگان کارایی دارند. من از کودکی اینها را حس نکردم حتی یکی دو لحظه.
منظور من از اختیار ، اختیار جامع در عالم ذر است
و سوالی مهمتر چرا خداوند با من اتمام حجت نکرده و مرا در کودکی گرفتار کرده ؟  بنده این امر را مجارات دنیوی خود می دانم در غیر اینصورت چرا باید خداوند علت های این گرفتاری را برای من فراهم کند ؟؟ واقعا چرا ؟؟
دوست عزیز سابقا خدمت شما عرض کردم: اختیارگرایی به معنای نفی محدودیت های ما نیست. مسلما بسیاری از آنچه برای ما پیش می آید، خارج از کنترل ما است. اما شما ظاهرا میفرمایید همه چیز در این دنیا خارج از کنترل ما است و توسط خود ما در عالم ذر از پیش تعیین شده است. عرض کردم چنین چیزی برخلاف متون صریح قرآن است که از اختیارگرایی دفاع می کند؛ یعنی از این که حداقل در برخی از حوزه ها مختاریم و می توانیم سرنوشت خودمان را تغییر دهیم و توبه کنیم و عمل صالح انجام دهیم و ایمان بیاوریم و به مرور زمان ایمانمان را تقویت کنیم و ... برای تک تک این موارد، آیات متعددی می توان ذکر کرد که در پست ها و تاپیک هایی که درخدمت شما بودیم، به آنها پرداخته ایم.  بنابراین، اگر هم روایات عالم ذر را بپذیریم، نمی توانیم با تفسیر شما موافق باشیم و همه اتفاقات را معلول انتخاب ما در عالم ذر بدانیم. بله قبول دارم بسیاری از اتفاقاتی که برای ما رخ می دهد در حوزه کنترل و اختیار ما نیست چرا که جهان بر اساس نظام علّی است و بواسطه تاثیر و تاثری که علل بر هم دارند، مسیر حوادث را تغییر می دهند و ما را در موقعیتی خاص قرار می دهند. عرض ما این است که حتی اگر در موقعیت خاص قرار گرفتیم باز هم می توانیم در همان موقعیت، بازیگر موفقی باشیم. شبیه به فوتبالیستی که مجبور است در پست دفاع بازی کند و در محدوده خاصی توپ بزند و به نحو خاصی عقب و جلو برود، اما بالاخره او در همان محدوده خودش مختار است و می تواند موفق باشد. موفقیت او به گلزنی نیست بلکه به این است که از گلزنی رقیب جلوگیری کند. این تفاوت اننظار به خاطر تفاوت موقعیت مدافع و مهاجم است و تمامی تماشاگران به آن واقفند و در همین چارچوب از مهاجم و مدافع انتظار دارند. در همین راستا، خداوند که به موقعیت های متفاوت ما اشراف دارد نیز همین تفاوت ها را در نظر گرفته و از هر کسی انتظار خاصی دارد. بله من در موقعیت خاص هستم که اتفاقات و تصمیمات اشتباهی را به دوش می کشم اما به هر حال، در ادامه زندگی می توانم مسیر زندگی را در همان موقعیتی که قرار دارم در کنترل بگیرم. چه اهمیتی دارد بدانم این موقعیت من ناشی از چه علتی است. همین قدر می دانم که موقعیت فعلی من بستری است برای اقدام های بعدی من. هم خودم می توانم درک کنم و هم دین درک مرا تایید می کند که من مختارم و می توانم تا حدودی در تعیین سرنوشت خودم موثر باشم؛ خصوصا در تعیین سرنوشت اخروی که بر اساس تلاش و کوشش آدمی شکل میگیرد و متوقف بر حصول نتیجه نیست؛ یعنی مثلا لازم نیست که در دفاع مقدس حتما دفاع ما به نتیجه برسد و دشمن عقب بنشیند و شکست بخورد تا ماجور و سعادتمند باشم؛ بلکه حتی اگر در دفاع ناکام بمانیم، خداوند بر اساس سعی ما در دفاع کردن، اجر ما را حفظ می کند و ما را سعادتمند می سازد.   
سلام بنده دیگه به دیگر مطلبی برای این مورد ندارم و بعد سالیانی طولانی دیگه می خواهم ول کنم این موضوعات رو. فقط برای سوالات پایانی مواردی می پرسم خوشحال می شم پاسخ بدید: ۱- اعتقاد به وجود عالم ذر مشکل کفر و شرک دارد ؟؟ ۲- اعتقاد به عالم و اختیار در عالم ذر و نمایان شدن آن انتخاب ها در دنیا مشکل مذهبی دارد دارد یا منطقی ؟ ۳- این سوال از کارشناس دیگه ای هم پرسیدم و می خواهم  نظر شما هم بدونم البته بنده به جبر معتقد نیستم ولی آیا اعتقاد به جبر و جبرگرایی مشکل کفر و شرک دارد ؟
سلام دوست عزیز در پاسخ به سوالات شما باید عرض شود: 1. اعتقاد به عالم ذر، نه مشکل کفر دارد و نه مشکل شرک. 2. اعتقاد به عالم ذر و اختیار در آن و ... نیز نه مشکل مذهبی دارد و نه منطقی. تنها مساله ای که در میان هست، تفسیر و بررسی سندی این روایات است. آیا این روایات صحیحند؟ و اگر صحیحند، مفادشان چیست؟ و اگر مفادشان ظاهرا نقش اختیار در دنیا را منتفی می دانند آیا می توانند محکمات قرآنی و دینی از جمله اختیار و تسلط انسان در سرنوشت خودش را نادیده بگیرند؟ 3. اصولا اعتقادی به کفر می انجامد که یا نفی توحید و نبوت باشد و یا نفی چیزی باشد که به نفی توحید و نبوت می انجامد و شخص نیز از این امر آگاه است و همچنان بر انکارش اصرار دارد. در این صورت، اگر کسی با مراجعه به قرآن و روایات، بواسطه روش نادرست تفسیری، به جبر معتقد گردد، او کافر نیست اگرچه اعتقادش باطل و نادرست است. اما اگر کسی بداند که قرآن و روایات مکررا از اختیار دفاع می کنند و بر همین اساس،مساله امتحان و مجازات و ... را مطرح کرده اند، اما با این حال، او منکر اختیار باشد، در این صورت او کافر است چرا که او از دینی بودن اختیار مطلع است اما همچنان منکرش هست. چون انکار او به انکار توحید یا انکار نبوت بر می گردد پس او کافر می شود.
جمع بندی   پرسش: با قبول اختیار ، آیا خداوند در حال حاضر نیز برای افراد، اتمام حجت می کند و بعد آنها را مجازات می کند؛ یا این که می شود قبل از اتمام حجت نیز آنها را مجازات کند و به بلا گرفتار سازد؟ آیا ممکن نیست علم الهی به عاقبت فرد، خودش کافی باشد برای مجازات؟ آیا ممکن نیست طینتی که ما در عالم ذر برای خودمان ساخته ایم، خودش کافی باشد برای مجازات؟   پاسخ: دوست عزیز اتمام حجت خدا بر مردم، اصل مسلم دینی است؛ یعنی تا زمانی که اتمام حجت رخ ندهد، خداوند مردم را به خاطر اعمالشان مجازات نمی کند. این اصل عام است و محدود به قوم و ملت و فرد خاصی نیست. مثلا برای این که قومی به مجازات دنیوی مبتلا شده است، این شرط بیان شده که گناهشان بعد از اتمام حجت از طریق انبیاء باشد؛ یعنی بعد از این که انبیاء آمدند و حضورا تبلیغ کردند و معجزاتی را ارائه کردند، باز هم افراد گناهکار و منکر باقی ماندند، در این صورت، امکان مجازات دنیوی مطرح می شود؛ وگرنه قبل از آن، اساسا مجازات دنیوی منتفی است: «وَ ما كانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ حَتَّى يَبْعَثَ في‏ أُمِّها رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِنا وَ ما كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرى‏ إِلاَّ وَ أَهْلُها ظالِمُونَ»(1)؛ یعنی: « و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى‏كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند». در این آیه، نابودی شهر و دیار، مشروط به چند چیز شده است: ارسال رسول به آن شهر و دیار؛ در نظر گرفتن زمانی که رسول بتواند در آن فرصت تبلیغ کند و آیات و معجزات خودش را ارائه کند و مردم را به سوی حق فرا بخواند؛ رسول برای مردم تبلیغ کرده و معجزاتش را نشان داده و حقانیتش را اثبات کرده است؛ اما با این حال، مردم گناهکارند و از ظلم کردن دست بر نمی دارند. یا در این آیه به گفتگوی خداوند و جهنمیان اشاره می شود که جهنمیان از خداوند فرصت می خواهند تا به دنیا بازگردند و گذشته خود را جبران کنند و از انبیاء پیروی کنند؛ اما خداوند می فرماید شما سابقا فرصت داشتید ولی پیروی نکردید و خودتان را فناناپذیر تلقی می کردید: «وَ أَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتيهِمُ الْعَذابُ فَيَقُولُ الَّذينَ ظَلَمُوا رَبَّنا أَخِّرْنا إِلى‏ أَجَلٍ قَريبٍ نُجِبْ دَعْوَتَكَ وَ نَتَّبِعِ الرُّسُلَ أَ وَ لَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ ما لَكُمْ مِنْ زَوالٍ»(2)؛ یعنی: « و مردم را از روزى كه عذاب الهى به سراغشان مى‏آيد، بترسان! آن روز كه ظالمان مى‏گويند: پروردگارا! مدّت كوتاهى ما را مهلت ده، تا دعوت تو را بپذيريم و از پيامبران پيروى كنيم! (امّا پاسخ مى‏شنوند كه:) مگر قبلاً سوگند ياد نكرده بوديد كه زوال و فنايى براى شما نيست؟!». بنابراین، مجازات دنیوی یا اخروی، بدون اتمام حجت نیست. افزون بر آیات سابق، می توان به این نکته مهم نیز اشاره کرد که اساسا مفهوم مجازات، متضمن آن است که ما کسی را تنبیه می کنیم که مسئول بوده کار شایسته را انجام بدهد و یا کار ناشایسته را ترک کند؛ و او نیز از مسئولیتش آگاه است؛ اما با این حال، نسبت به این مسئولیتی که متوجهش بوده، بی اعتنایی می کند؛ و در نتیجه، مستحق مجازات و تنبیه می شود. بنابراین، به روشنی می توان فهمید چرا مجازات قبل از اتمام حجت انجام نمی شود. اما درباره علم پیشینی خدا به سرنوشت افراد و تاثیر آن در مجازات بدون اتمام حجت در دنیا نیز گفتنی است: اگر چنین بود که علم پیشینی خدا برای مجازات کافی بود، خداوند اساسا کسی را در دنیا خلق نمی کرد و مختار نمی کرد و مورد امتحان قرار نمی داد و فرصت توبه و بازگشت را به او نمی داد و ... تمامی این امور نشانگر آن است که خداوند بدون اتمام حجت در این دنیا کسی را مجازات نمی کند؛ خصوصا این که خودش در قرآن مکررا به این اصل گوشزد کرده است. اما در مورد طینت و عالم ذر و تاثیر آن در مجازات بدون اتمام حجت در دنیا نیز گفتنی است که تاثیر عالم ذر و طینت نیز نباید به نحوی باشد که این میزان از اختیار و قدرت در تعیین سرنوشت روحانی (سعادت و عقوبت) را نفی کند چون همانطور که عرض شد آیات و روایات مکررا از نقش انسان در تعیین سرنوشتش خبر می دهند و نمی شود به خاطر چند روایت، آن مجموعه عظیم را نادیده گرفت. یا باید سند این روایات را تضعیف کرد و یا تفسیر مناسب از آنها ارائه داد و یا توقف کرد و تفسیرش را به ظهور امام زمان موکول کرد.(3) اما یک نکته فرعی هم باقی می ماند: بلا و شرور گاهی برای مجازات است و گاهی برای امتحان و گاهی برای تنبّه بخشیدن و گاهی برای ارتقاء و غیره. بنابراین، نباید چنین تلقی کرد که هر وقت بلایی دیدیم، حتما از رویِ مجازات است.   کوتاه سخن این که مستند به عقل و نقل، هر بلایی مجازات نیست و هر مجازاتی همراه اتمام حجت در دنیا است. علم الهی و عالم ذر، برای اتمام حجت در این دنیا کافی نیستند چرا که مستند به متون دینی مشخص می شود که ما در این دنیا خلق شده ایم و از میزانی اختیار و قدرت برخورداریم که بتوانیم سرنوشت اخروی خودمان را در همین دنیا تعیین کنیم و به همین جهت، خداوند به گونه ای شرایط را رقم می زند که حجت بر ما تمام شود و سخن حق به ما برسد. البته خداوند از هر کسی متناسب با آنچه می داند و می تواند، انتظار دارد و مجازات و پاداش و عذاب را در همان چارچوب إعمال می کند.(4)   پی نوشت ها: 1. قصص: 59 2. ابراهیم: 44 3. رضوانی، معصومه، روایات طینت و اختیار انسان، پژوهش های فلسفی و کلامی، پاییز 1395، صص47-73 4. بقره: 286
موضوع قفل شده است