جمع بندی حق طلاق : حکم اسارت!

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حق طلاق : حکم اسارت!
برابری و عدالت؟!!! اگر ازدواج حقی دو طرفه و با رضایت دو طرف است چرا طلاق حقی یک طرفه است؟! آیا با این توجیه که زن احساساتی است می توان او را اسیر کرد. چه طور زمان ازدواج نمی گفتن احساساتی است . اگر احساساتی بودن یا سن کمش را با اذن پدر توجیه می کنن چرا برای طلاق هم اذن پدر را نمی پذیرن. یک بام و دو هوا! . من زنی را می شناسم که بیست سال تمام برای طلاق دویده است و شوهرش او را طلاق نداده. در حالی که خودش طی این سالها زن و بچه دارد. حالا اگر این زن به گناه بیوفتد، ذبدکاره و زناکار می شود ولی آن مرد .... با این گفته که( گناه این زن پای آن مرد نوشته می شود ) ، زندگی این زن عوض نمی شود. این چه عدالتی است که هیچ ضمانت اجرایی ندارد. حداقل عدالتی که می توانستن بزارن این بود که زن بدون دریافت حق و حقوق و مهریه بتواند جدا شود نه آنکه برای حق و حقوق زن، هزار راه دررو حقوقی بزارن و مهریه هم زندان نداشته باشد ولی برای طلاق، قانون سفت و سخت بگوید حق با مرد است.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مغیث
اگر ازدواج حقی دو طرفه و با رضایت دو طرف است چرا طلاق حقی یک طرفه است؟! آیا با این توجیه که زن احساساتی است می توان او را اسیر کرد. چه طور زمان ازدواج نمی گفتن احساساتی است . اگر احساساتی بودن یا سن کمش را با اذن پدر توجیه می کنن چرا برای طلاق هم اذن پدر را نمی پذیرن. یک بام و دو هوا! . من زنی را می شناسم که بیست سال تمام برای طلاق دویده است و شوهرش او را طلاق نداده. در حالی که خودش طی این سالها زن و بچه دارد. حالا اگر این زن به گناه بیوفتد، ذبدکاره و زناکار می شود ولی آن مرد .... با این گفته که( گناه این زن پای آن مرد نوشته می شود ) ، زندگی این زن عوض نمی شود. این چه عدالتی است که هیچ ضمانت اجرایی ندارد. حداقل عدالتی که می توانستن بزارن این بود که زن بدون دریافت حق و حقوق و مهریه بتواند جدا شود نه آنکه برای حق و حقوق زن، هزار راه دررو حقوقی بزارن و مهریه هم زندان نداشته باشد ولی برای طلاق، قانون سفت و سخت بگوید حق با مرد است.
  به نام ایزد منان با سلام به شما همراه گرامی؛   حق طلاق به عنوان حکم اولی اختصاص به شوهر دارد اما اینگونه هم نیست که اسلام حق طلاق را به طور مطلق در اختیار شوهر قرار داده باشد و برای زن هیچ گونه حق انتخابی در نظر نگرفته باشد. بنابراین از نظر فقهی و از نظر قانون مدنی ایران، گرچه حق طلاق به صورت یک حق طبیعی برای مرد است، ولی به صورت یک حقّ قراردادی و تفویضی میتواند به زن واگذار شود. در موارد زیر زن با ارائه ادله محکمه پسند در مواردی می‎تواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق کند و میتواند حق طلاق داشته باشد: الف) در فرض عسر و حرج طبق ماده 1130قانون مدنی،(1) که موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ‌ادامه زندگی را برای زوجه با مشقّت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل‌ درصورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می‌گردد:   1. ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت 6 ماه متوالی و یا 9 ماه‌ متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه . 2. اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به‌اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی‌که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. در صورتی که زوج به تعهد خود عمل ننماید و یا پس از ترک، مجدداً به مصرف‌ موارد مذکور روی آورد، بنا به درخواست زوجه، طلاق انجام خواهد شد. 3. محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر. 4.ضرب و شتم یا هرگونه سوء‌رفتار مستمر زوج که عرفاً باتوجه به وضعیت زوجه‌قابل تحمل نباشد. 5. ابتلاء زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب‌العلاج ‌دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.   موارد مندرج در ‌این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج‌ زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نماید.     پی نوشت: 1. محمدی نژاد طولارود، حسین، قانون مدنی،ص238.          
ب) ترک نفقه توسط مرد طبق ماده 1129 قانون مدنی:(1) در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراء حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه زن می‌ تواند برای طلاق به حاکم ‌رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مینماید ‌همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.   ج) طبق ماده 1119 قانون مدنی: (2) طرفین عقد ازدواج میتوانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند مثل اینکه شرط شود هر گاه شوهر زن دیگر بگیرد یا درمدت معینی غائب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوء قصد کند یا سوء رفتاری نماید که‌ زندگانی آن ها با یکدیگر غیر قابل تحمل شود زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهائی خود را مطلقه‌ سازد.  در واقع یکی از شروط ضمن عقد ازدواج می تواند حق طلاق را به زن بدهد. یعنی ضمن عقد نکاح زن شرط کند که در طلاق (مطلق یا مشروط)، زن وکیل باشد که خود را طلاق دهد.  
حداقل عدالتی که می توانستن بزارن این بود که زن بدون دریافت حق و حقوق و مهریه بتواند جدا شود
  و نیز هرگاه زن از بودن در کنار مردی ناراحت باشد با بخشیدن همه یا مقداری از مهرخود می‎تواند خود را طلاق دهد که در اصطلاح طلاق خُلع گفته می شود. این عدالت و حق برای زن وجود دارد که بتواند از طلاق خلع استفاده کند.     پی نوشت ها: 1. همان 2. همان،ص 235.  
عذر خواهی می کنم اما به نظر می رسد شما اصلا توی این مملکت مثلا اسلامی زندگی نمی کنید. اغلب این تبصره ها در دادگاه رد می شود و برای طلاق ناکافی اعلام می شوند. مثلا به قاضی می گویی معتاد است می گوید معتاد است که باشد تو زندگی ات را بکن. ! (این حقیقتی است که حق طلاق اسلامی برای ما زن ها به بار آورده) . اما مهم ترین بخش کلام شما آن بند آخر بود که من دنبال آن بودم ، آن اصطلاح طلاق خلع که بیان می کنید  در حقیقت برای تمام قاضی های اسلامی شوخی بیش نیست. نمی دانم انقدر خوشبخت هستید که زن بدبختی که بخواهد طلاق بگیرد دور و برتان نیست یا اینکه سعی می کنید با جواب های تخیلی (غیر اجرایی) فقط جوابی داده باشید. محض رضای خدا فقط یک قاضی معرفی کنید که طلاق خلع را بپذیرد چیزی که ما از اسلام داریم حقیقتی جا افتاده به نام حق طلاق مرد است حتی دخترهای امروزی که درخواست حق طلاق می کنند چون اسلام آن را به مرد داده است با آنها طوری برخورد می کنند که انگار حق بیجایی می خواهد واز حد خودش تجاوز می کند.(بماند که می گویند این دختر بدرد نمی خورد چون از همان اول ازدواج بفکر طلاق است!) اینکه یک زن مانند یک انسان آزاد بتواند از خانه بیرون برود، درس بخواند یا کار کند، در اسلام امکان پذیر نیست زیرا ازدواج کرده و به حکم آن، بند اسارتش را تنها با اجازه شوهر باز می کنند! وقتی در کشورهای دیگر می گوییم همکلاسی مسلمانمان نمی تواند به دانشگاه بیاید چون همسرش اجازه نمی دهد و قانون هم به او همچین اختیاری را داده است، قبل از اینکه تعجب آنها را ببینیم خودمان از احساس بردگیمان می شکنیم. نمی دانم چطور دم از عدالت و برابری و آزادی می زنید.
چیزی که ما از اسلام داریم حقیقتی جا افتاده به نام حق طلاق مرد است حتی دخترهای امروزی که درخواست حق طلاق می کنند چون اسلام آن را به مرد داده است با آنها طوری برخورد می کنند که انگار حق بیجایی می خواهد واز حد خودش تجاوز می کند.(بماند که می گویند این دختر بدرد نمی خورد چون از همان اول ازدواج بفکر طلاق است!) اینکه یک زن مانند یک انسان آزاد بتواند از خانه بیرون برود، درس بخواند یا کار کند، در اسلام امکان پذیر نیست زیرا ازدواج کرده و به حکم آن، بند اسارتش را تنها با اجازه شوهر باز می کنند! وقتی در کشورهای دیگر می گوییم همکلاسی مسلمانمان نمی تواند به دانشگاه بیاید چون همسرش اجازه نمی دهد و قانون هم به او همچین اختیاری را داده است، قبل از اینکه تعجب آنها را ببینیم خودمان از احساس بردگیمان می شکنیم.
 حق با شماست که در اسلام طبق آیات وروایات و حتی قانون حق طلاق با مرد است و این فلسفه خاص خود را دارد که چرا حق طلاق را به مرد داده اند که از نظر روانشناسان و فقها و محققان در این زمینه نظریه های مختلفی صادر شده. اما با این قسمت از سخن شما که فرمودید از نظر اسلام یک زن آزادی ندارد که از خانه بیرون برود یا درس بخواند یا کار کند چون به حکم ازدواج در اسارت شوهر است، مخالفم. چرا که چند نکته وجود دارد؛ نکته اول اینکه: اسلام برای فعالیت اجتماعی زنان محدودیتی قائل نشده و به شرط رعایت و حفظ حریم و حرمت ها و اجتناب از برخورد مفسده آمیز با نامحرم هر گونه اشتغال به تحصیل و کار و... برای زن آزاد است و مانعی ندارد. مشاهده می کنید در کشور خودمان کم نیستند زنانی که متاهل هستند و منصب های اجتماعی و شغل های مهمی در دست دارند و در بیرون آمدن از خانه و شغل و تحصیل و ...ممانعتی از جانب اسلام برایشان به وجود نیامده است. مشکل این است که هر مساله ناخوشایندی که برای ما پیش می آید آن را به اسلام نسبت می دهیم. اگر اسلام مانع بود در حال حاضر ما نباید هیچ زن شاغل و تحصیلکرده داشته باشیم و عملا همه زنان باید «اسیر» می بودند.  نکته دوم: تا وقتی زن به مرد «بله» نگوید آن مرد بند اسارتی( به بیان شما) در گردن زن نمی افکند. پس زنی که تمایل به اشتغال و تحصیل و... دارد پیش از دادن پاسخ بله به همسر آینده خود این ملاک ها را بیان کند  و قانونا هم میتواند از شروط ضمن عقد ازدواج استفاده نماید.  نکته سوم: مطالبه حق طلاق پیش از ازدواج و یا حتی جعل آن در شروط ضمن عقد به یک مساله عرفی- فرهنگی تبدیل شده. بله شما میفرمایید اگر دختری در خواست حق طلاق نماید می گویند این دختر بدرد نمیخورد که از ابتدای ازدواج به فکر طلاق است. نه اتفاقا این نشان دهنده آینده نگری آن دختر است اما متاسفانه این موضوع فرهنگ سازی نشده.  ببینید در برخی از مناطق کشور مساله نامزدی پیش از عقد دائم کاملا پذیرفته شده و از نظر عرفی هیچ واکنش بدی نسبت به آن دیده نمی شود اما همین موضوع نامزدی در برخی دیگر از مناطق کشور یک امر کاملا منفی و مطرود به شمار می رود، چرا؟ چون در آن مناطق عرف حاکم اینگونه است که لزومی ندارد دختر و پسر پیش از عقد دائم چیزی به نام نامزدی را تجربه کنند و درواقع همان عقد دائم را نامزدی می دانند. درحالی که نامزدی عقد دائم نیست. بنابراین فرهنگ سازی این مساله کار نشده. حق طلاق نیز همینگونه است باید بستر فرهنگ سازی آن توسط خود خانمها و خانواده ها ایجاد شده و پذیرفته شود.   در مورد طلاق خلع نیز اینطور نیست که این طلاق توسط قاضی اجرا نشود بله قبول دارم که ممکن است کمی از نظر اجرایی به طول بیانجامد چرا که دادگاه خواستار اثبات ادله است و بطور معمول کارهای اداری و دادگاهی باید پروسه زمانی خود را طی کنند تا به نتیجه برسند. اما اینگونه هم نیست که طلاق خلع را رد نمایند. بسیاری از طلاقهای ثبت شده از نوع خلع یا مبارات است.   
جمع بندی پرسش: اگر ازدواج حقی دو طرفه و با رضایت دو طرف است چرا طلاق حقی یک طرفه و مختص مرد است؟!  چیزی که ما از اسلام داریم حقیقتی جا افتاده به نام حق طلاق مرد است حتی دخترهای امروزی که درخواست حق طلاق می کنند چون اسلام آن را به مرد داده است با آنها طوری برخورد می کنند که انگار حق بیجایی می خواهد واز حد خودش تجاوز می کند.(بماند که می گویند این دختر بدرد نمی خورد چون از همان اول ازدواج بفکر طلاق است!) اینکه یک زن مانند یک انسان آزاد بتواند از خانه بیرون برود، درس بخواند یا کار کند، در اسلام امکان پذیر نیست زیرا ازدواج کرده و به حکم آن، بند اسارتش را تنها با اجازه شوهر باز می کنند! چرا اینگونه است؟ پاسخ: در اسلام طبق آیات وروایات و حتی قانون حق طلاق با مرد است و این فلسفه خاص خود را دارد که چرا حق طلاق را به مرد داده اند که از نظر فقها و روانشناسان و محققان در این زمینه نظریه های مختلفی صادر شده است. بنابراین حق طلاق به عنوان حکم اولی اختصاص به شوهر دارد اما اینگونه هم نیست که اسلام حق طلاق را به طور مطلق در اختیار شوهر قرار داده باشد و برای زن هیچ گونه حق انتخابی در نظر نگرفته باشد. لذا از نظر فقهی و از نظر قانون مدنی ایران، گرچه حق طلاق به صورت یک حق طبیعی برای مرد است، ولی به صورت یک حقّ قراردادی و تفویضی میتواند به زن واگذار شود. در موارد زیر زن با ارائه ادله محکمه پسند در مواردی می‎تواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق کند و میتواند حق طلاق داشته باشد: الف) در فرض عسر و حرج طبق ماده 1130قانون مدنی،(1) که موضوع این ماده عبارت است از به وجود آمدن وضعیتی که ‌ادامه زندگی را برای زوجه با مشقّت همراه ساخته و تحمل آن مشکل باشد و موارد ذیل‌ درصورت احراز توسط دادگاه صالح از مصادیق عسر و حرج محسوب می‌گردد:   1. ترک زندگی خانوادگی توسط زوج حداقل به مدت 6 ماه متوالی و یا 9 ماه‌ متناوب در مدت یک سال بدون عذر موجه . 2. اعتیاد زوج به یکی از انواع مواد مخدر و یا ابتلاء وی به مشروبات الکلی که به‌اساس زندگی خانوادگی خلل وارد آورد و امتناع یا عدم امکان الزام وی به ترک آن در مدتی‌که به تشخیص پزشک برای ترک اعتیاد لازم بوده است. در صورتی که زوج به تعهد خود عمل ننماید و یا پس از ترک، مجدداً به مصرف‌ موارد مذکور روی آورد، بنا به درخواست زوجه، طلاق انجام خواهد شد. 3. محکومیت قطعی زوج به حبس پنج سال یا بیشتر. 4.ضرب و شتم یا هرگونه سوء‌رفتار مستمر زوج که عرفاً باتوجه به وضعیت زوجه‌قابل تحمل نباشد. 5. ابتلاء زوج به بیماری‌های صعب‌العلاج روانی یا ساری یا هر عارضه صعب‌العلاج ‌دیگری که زندگی مشترک را مختل نماید.   موارد مندرج در ‌این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج‌ زن در دادگاه احراز شود، حکم طلاق صادر نماید.   ب) ترک نفقه توسط مرد طبق ماده 1129 قانون مدنی:(2) در صورت استنکاف شوهر از دادن نفقه و عدم امکان اجراء حکم محکمه و الزام او به دادن نفقه زن می‌ تواند برای طلاق به حاکم ‌رجوع کند و حاکم شوهر او را اجبار به طلاق مینماید ‌همچنین است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.   ج) طبق ماده 1119 قانون مدنی: (3) طرفین عقد ازدواج میتوانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند مثل اینکه شرط شود هر گاه شوهر زن دیگر بگیرد یا درمدت معینی غائب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوء قصد کند یا سوء رفتاری نماید که‌ زندگانی آن ها با یکدیگر غیر قابل تحمل شود زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهائی خود را مطلقه‌ سازد.    در واقع یکی از شروط ضمن عقد ازدواج می تواند حق طلاق را به زن بدهد. یعنی ضمن عقد نکاح زن شرط کند که در طلاق (مطلق یا مشروط)، زن وکیل باشد که خود را طلاق دهد.  و نیز هرگاه زن از بودن در کنار مردی ناراحت باشد با بخشیدن همه یا مقداری از مهرخود می‎تواند خود را طلاق دهد که در اصطلاح طلاق خُلع گفته می شود. این عدالت و حق برای زن وجود دارد که بتواند از طلاق خلع استفاده کند. در پاسخ قسمت دوم سوال باید گفت چند نکته حائز اهمیت بوده و قابل توجه است: نکته اول اینکه: اسلام برای فعالیت اجتماعی زنان محدودیتی قائل نشده و به شرط رعایت و حفظ حریم و حرمت ها و اجتناب از برخورد مفسده آمیز با نامحرم هر گونه اشتغال به تحصیل و کار و... برای زن آزاد است و مانعی ندارد. مشاهده می کنید در کشور خودمان کم نیستند زنانی که متاهل هستند و منصب های اجتماعی و شغل های مهمی در دست دارند و در بیرون آمدن از خانه و شغل و تحصیل و ...ممانعتی از جانب اسلام برایشان به وجود نیامده است. مشکل این است که هر مساله ناخوشایندی که برای ما پیش می آید آن را به اسلام نسبت می دهیم. اگر اسلام مانع بود در حال حاضر ما نباید هیچ زن شاغل و تحصیلکرده داشته باشیم و عملا همه زنان باید «اسیر» می بودند.  نکته دوم: تا وقتی زن به مرد «بله» نگوید آن مرد بند اسارتی( به بیان شما) در گردن زن نمی افکند. پس زنی که تمایل به اشتغال و تحصیل و... دارد پیش از دادن پاسخ بله به همسر آینده خود این ملاک ها را بیان کند  و قانونا هم میتواند از شروط ضمن عقد ازدواج استفاده نماید.  نکته سوم: مطالبه حق طلاق پیش از ازدواج و یا حتی جعل آن در شروط ضمن عقد به یک مساله عرفی- فرهنگی تبدیل شده. بله شما میفرمایید اگر دختری در خواست حق طلاق نماید می گویند این دختر بدرد نمیخورد که از ابتدای ازدواج به فکر طلاق است. نه اتفاقا این نشان دهنده آینده نگری آن دختر است اما متاسفانه این موضوع فرهنگ سازی نشده.  ملاحظه می شود که در برخی از مناطق کشور مساله نامزدی پیش از عقد دائم کاملا پذیرفته شده و از نظر عرفی هیچ واکنش بدی نسبت به آن دیده نمی شود اما همین موضوع نامزدی در برخی دیگر از مناطق کشور یک امر کاملا منفی و مطرود به شمار می رود، چرا؟ چون در آن مناطق عرف حاکم اینگونه است که لزومی ندارد دختر و پسر پیش از عقد دائم چیزی به نام نامزدی را تجربه کنند و درواقع همان عقد دائم را نامزدی می دانند. درحالی که نامزدی عقد دائم نیست. بنابراین فرهنگ سازی این مساله کار نشده. حق طلاق نیز همینگونه است باید بستر فرهنگ سازی آن توسط خود خانمها و خانواده ها ایجاد شده و پذیرفته شود.   در مورد طلاق خلع نیز اینطور نیست که این طلاق توسط قاضی اجرا نشود بله قبول دارم که ممکن است کمی از نظر اجرایی به طول بیانجامد چرا که دادگاه خواستار اثبات ادله است و بطور معمول کارهای اداری و دادگاهی باید پروسه زمانی خود را طی کنند تا به نتیجه برسند. اما اینگونه هم نیست که طلاق خلع را رد نمایند. بسیاری از طلاقهای ثبت شده از نوع خلع یا مبارات است.    پی نوشت ها: 1. محمدی نژاد طولارود، حسین، قانون مدنی، چاپ دوم، نگاره مینیاتور، تهران،1395، ص238. 2. همان. 3. همان،ص 235.  
موضوع قفل شده است