جمع بندی خواندن فلسفه برای خداشناسی

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواندن فلسفه برای خداشناسی
سلام وقتتون بخیر آِیا خوندن فلسفه برای مباحث ابتدایی بد است؟ چرا انقدر اختلاف بین مسلمانان در این باره وجود داره . هر کس یه چیزی میگه آدم گیج میشه چیکار کنه. چند تا حدیث هم از معصومین(ع) درباره فلسفه هست که انگار معصومین (ع) نظر خوبی در این باره ندارند. در بین علما هم حتی در این باره اختلاف هست.خیلی ها با فلسفه مشکل دارند و خیلی ها هم مشکلی ندارند. آدم گیج میشه که چیکار کنه؟ بالاخره برای خداشناسی باید کمی فلسفه خواند دیگ. الان چکار کنیم؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد صدیق
آِیا خوندن فلسفه برای مباحث ابتدایی بد است؟ چرا انقدر اختلاف بین مسلمانان در این باره وجود داره . هر کس یه چیزی میگه آدم گیج میشه چیکار کنه. چند تا حدیث هم از معصومین(ع) درباره فلسفه هست که انگار معصومین (ع) نظر خوبی در این باره ندارند. در بین علما هم حتی در این باره اختلاف هست.خیلی ها با فلسفه مشکل دارند و خیلی ها هم مشکلی ندارند. آدم گیج میشه که چیکار کنه؟ بالاخره برای خداشناسی باید کمی فلسفه خواند دیگ.
باسلام وعرض ادب   پیش از پاسخ بدین سوال خوب است به چند نکته توجه داشته باشیم: نخست. راه شناخت مباحث اعتقادی شناخت مباحث اعتقادی یا از طریق نقل امکان دارد و یا از طریق عقل.  راه های دیگر در این مورد اعتبار ندارد. راه هایی از قبیل تجربه و شهود.  
دوم. گونه های مباحث اعتقادی مباحث اعتقادی و خداشناسی، بر دو گونه هستند. دسته اول، مباحثی است که جنبه بنیادی داشته و اثبات آنها به طریق غیر عقلی امکان ندارد. دسته دوم، مباحث غیر بنیادی است که عقل از درک آنها ناتوان است و تنها راه فهم و تصدیق آنها، نقل است.
سوم. گونه های مباحث فلسفی مباحث فلسفی در ارتباط با مباحث الاهیاتی و خداشناسی بر سه گونه است: برخی از مباحث، مستقیما ناظر به مباحث خداشناسی است. این بخش به عنوان الاهیات بالمعنی الاخص معروف است. برخی از مباحث، به صورت غیر مستقیم و به عنوان مبادی مورد استفاده یک فیلسوف یا فلاسفه در مباحث خداشناسی قابل استفاده است. مانند مبحث اصالت وجود یا تشکیک در وجود و حرکت جوهری و ... برخی از مباحث، تقریبا استفاده ای در مباحث خداشناسی ندارد یا به سختی میتوان آنها را دخیل در این مقوله دانست.
چهارم. مراد از فلسفه در این بحث، مباحث الاهیاتی فلسفی است نه لزوما هر مبحث فلسفی. فایده فلسفه، تنها در مباحث خداشناسی نیست بلکه فوایدی دیگری  در طرح آنها وجوددارد. بنابراین، اولا: این انتظار که در فلسفه تنها مباحثی بحث شود که ناظر به خداشناسی است انتظار نابجائی است. ثانیا: وقتی گفته میشود که در مباحث خداشناسی، نیازمند مباحث فلسفی هستیم، مرادمان تنها آن دسته از مباحث فلسفی است که مستقیما یا غیر مستقیم در آن نقش دارد نه مباحث دیگر.
بر اساس نکاتی که گفته شد، پاسخ سوال شما مشخص میشود. در مورد دسته نخست مباحث اعتقادی یعنی مباحث بنیادین ادیان، فلسفه خواندن و یادگیری روش برهانی و عقلی، مورد نیاز است. توضیح اینکه مباحث بنادین دین، مانند اصل وجود خدا، صفات او مانند صداقت، حکمت، عدالت و ... جز از طریق عقل قابل اثبات نیست. در این گونه مباحث نمیتوان به بیاناتی که در متون اصیل دینی ارائه شده است، اکتفا و اعتنا کرد. دلیل نیز آن است که اتکا و استناد به ادله نقلی و بیاناتی که در متون اصیل بیان شده است، تنها زمانی امکان دارد که یک سری مبادی قبل از آن اثبات شده باشد.
به عنوان مثال، تنها زمانی میتوان به آیات قران کریم استناد کرد که اصل وجود خدا، حکمت او، صداقت او، لزوم فرستادن نبی، صدق منطقی و اخلاقی نبی، عصمت نبی و اموری از این دست، قبل از آن اثبات شده باشد. بنابراین تا زمانی که این امور از طریق عقلی اثبات نشده باشد، نمیتوان به آیات قران کریم استناد کرد. استناد به روایات معصومین(علیهم السلام) که قدری مشکلش بیشتر است و پیچیده تر است؛ چرا که علاوه بر مراحل قبل، لازم است عصمت و صداقت شخص معصوم مورد نظر و لزوم وجود امام(در صورتی که آن معصوم، امام است) و اموری که در فهم حدیث لازم است، نیز قبلش اثبات شده باشد. بنابراین مشخص میشود که در فهم و تصدیق مباحث بنیادین ادیان نیاز به مباحث عقلی داریم. تا زمانی که این مباحث حل نشده باشد، نمیتوان به ادله نقلی استناد کرد.
سوال: اگر خواندن فلسفه نه تنها خوب است، بلکه لازم است، پس چرا علما در این مورد اختلاف نظر دارند و برخی از علما از خواندن فلسفه منع میکنند. پاسخ این است که خواندن فلسفه، دو مشکل دارد. مشکل نخست، مباحث پیچیده و سنگین آن است که فهم آن برای معمول انسانها مشکل است. بدین جهت، خواندن آنها برای این افراد، موجب تضییع عمر و گاه موجب سوء فهم میشود. مشکل دوم نیز آن است که نفس انسان حریص است و کسانی که فلسفه میخوانندعلاقمند به مطالعه مباحثی هستند که از جانب فلاسفه غرب و برخی دگراندیشان و مخالفان دین و مذهب رایج و مرسوم ارائه میشود. مطالعه این مباحث، برای کسانی که توانایی فهم و هضم آنرا دارند، هیچ مشکلی ندارد ولی کسانی که تازه کار هستند و یا توانایی زیادی در فلسفه ندارند، با مواجه شدن با این مباحث و شبهات، در اعتقادشان سست میشوند و گمراه میشوند. شاید بتوان وضعیت این افراد را با کسانی مقایسه کرد که تخصصی در طب سنتی ندارند و یا تنها اندکی از مباحث آن آگاهی دارند. چنین افرادی به محض روبرو شدن با یک عارضه و نشانه، آنرا بر یک بیماری تطبیق داده و داروی متناسب با آنرا تجویز میکنند درحالیکه کاملا امکان دارد یک طبیب حاذق با بررسی بیشتر، آن عارضه را نشانه بیماری دیگری بداند و تجویز دیگری برای آن داشته باشد. به همین جهت بوده است که فلاسفه و عرفای قدیم، مباحث خود را با ادبیات عربی و با اصطلاحات خاص خود مینوشتند که جز کسانی که آن مباحث را پیش استادی درس نمی‌گرفتند، نتوانند از آن استفاده کنند.
سوال: پس روایاتی که در مذمت فلسفه و تصوف وارد شده چیست؟ این روایات نیز می‌تواند ناظر به یک دسته از فلاسفه و متصوفه یا ناظر به یک دسته از مباحث ایشان باشد نه اصل فلسفه ورزی و مباحث فلسفی مفید در اثبات دین و اصول ادیان. شاهدش نیز روایات متعددی است که در آنها با شیوه عقلی، به اثبات مباحث خداشناسی و اصول بنیادین دین پرداخته شده است.   موفق باشید.
جمع بندی پرسش: آِیا خوندن فلسفه برای مباحث ابتدایی بد است؟ پاسخ: پیش از پاسخ بدین سوال خوب است به چند نکته توجه داشته باشیم: نخست. راه شناخت مباحث اعتقادی: شناخت مباحث اعتقادی یا از طریق نقل امکان دارد و یا از طریق عقل. راه های دیگر در این مورد اعتبار ندارد، راه هایی از قبیل تجربه و شهود. دوم. گونه های مباحث اعتقادی: مباحث اعتقادی و خداشناسی، بر دو گونه هستند. دسته اول، مباحثی است که جنبه بنیادی داشته و اثبات آنها به طریق غیر عقلی امکان ندارد. دسته دوم، مباحث غیر بنیادی است که عقل از درک آنها ناتوان است و تنها راه فهم و تصدیق آنها، نقل است. سوم. گونه های مباحث فلسفی: مباحث فلسفی در ارتباط با مباحث الاهیاتی و خداشناسی بر سه گونه است: برخی از مباحث، مستقیما ناظر به مباحث خداشناسی است. این بخش به عنوان الاهیات بالمعنی الاخص معروف است. برخی از مباحث، به صورت غیر مستقیم و به عنوان مبادی مورد استفاده یک فیلسوف یا فلاسفه در مباحث خداشناسی قابل استفاده است. مانند مبحث اصالت وجود یا تشکیک در وجود و حرکت جوهری و ... برخی از مباحث، تقریبا استفاده ای در مباحث خداشناسی ندارد یا به سختی میتوان آنها را دخیل در این مقوله دانست. چهارم. مراد از فلسفه در این بحث، مباحث الاهیاتی فلسفی است نه لزوما هر مبحث فلسفی: فایده فلسفه، تنها در مباحث خداشناسی نیست بلکه فوایدی دیگری  در طرح آنها وجوددارد.  بنابراین، اولا: این انتظار که در فلسفه تنها مباحثی بحث شود که ناظر به خداشناسی است انتظار نابجائی است. ثانیا: وقتی گفته میشود که در مباحث خداشناسی، نیازمند مباحث فلسفی هستیم، مرادمان تنها آن دسته از مباحث فلسفی است که مستقیما یا غیر مستقیم در آن نقش دارد نه مباحث دیگر. بر اساس نکاتی که گفته شد، پاسخ سوال شما مشخص میشود. در مورد دسته نخست مباحث اعتقادی یعنی مباحث بنیادین ادیان، فلسفه خواندن و یادگیری روش برهانی و عقلی، مورد نیاز است. توضیح اینکه: مباحث بنادین دین، مانند اصل وجود خدا، صفات او مانند صداقت، حکمت، عدالت و ... جز از طریق عقل قابل اثبات نیست. در این گونه مباحث نمیتوان به بیاناتی که در متون اصیل دینی ارائه شده است، اکتفا و اعتنا کرد. دلیل نیز آن است که اتکا و استناد به ادله نقلی و بیاناتی که در متون اصیل بیان شده است، تنها زمانی امکان دارد که یک سری مبادی قبل از آن اثبات شده باشد. به عنوان مثال، تنها زمانی میتوان به آیات قران کریم استناد کرد که اصل وجود خدا، حکمت او، صداقت او، لزوم فرستادن نبی، صدق منطقی و اخلاقی نبی، عصمت نبی و اموری از این دست، قبل از آن اثبات شده باشد. بنابراین تا زمانی که این امور از طریق عقلی اثبات نشده باشد، نمیتوان به آیات قران کریم استناد کرد.  استناد به روایات معصومین(علیهم السلام) که قدری مشکلش بیشتر است و پیچیده تر است؛ چرا که علاوه بر مراحل قبل، لازم است عصمت و صداقت شخص معصوم مورد نظر و لزوم وجود امام(در صورتی که آن معصوم، امام است) و اموری که در فهم حدیث لازم است، نیز قبلش اثبات شده باشد. بنابراین مشخص میشود که در فهم و تصدیق مباحث بنیادین ادیان نیاز به مباحث عقلی داریم. تا زمانی که این مباحث حل نشده باشد، نمیتوان به ادله نقلی استناد کرد.  
جمع بندی 2 پرسش: اگر خواندن فلسفه نه تنها خوب است، بلکه لازم است، پس چرا علما در این مورد اختلاف نظر دارند و برخی از علما از خواندن فلسفه منع میکنند. پاسخ: برای پاسخ بدین سوال لازم است توجه داشته باشیم که با وجود اهمیت و جایگاهی که تعقل و فلسفه ورزی در مباحث اساسی ادیان و فهم مباحث بنیادین آن دارد، دو مشکل اساسی پیش روی کسانی است که قصد فلسفه آموزی را دارند: مشکل نخست، مباحث پیچیده و سنگین آن است که فهم آن برای معمول انسانها مشکل است. بدین جهت، خواندن آنها برای این افراد، موجب تضییع عمر و گاه موجب سوء فهم میشود. مشکل دوم نیز آن است که نفس انسان حریص است و کسانی که فلسفه میخوانند علاقمند به مطالعه مباحثی هستند که از جانب فلاسفه غرب و برخی دگراندیشان و مخالفان دین و مذهب رایج و مرسوم ارائه میشود. مطالعه این مباحث، برای کسانی که توانایی فهم و هضم آنرا دارند، هیچ مشکلی ندارد ولی کسانی که تازه کار هستند و یا توانایی زیادی در فلسفه ندارند، با مواجه شدن با این مباحث و شبهات، در اعتقادشان سست میشوند و گمراه میشوند. شاید بتوان وضعیت این افراد را با کسانی مقایسه کرد که تخصصی در طب سنتی ندارند و یا تنها اندکی از مباحث آن آگاهی دارند. چنین افرادی به محض روبرو شدن با یک عارضه و نشانه، آنرا بر یک بیماری تطبیق داده و داروی متناسب با آنرا تجویز میکنند درحالیکه کاملا امکان دارد یک طبیب حاذق با بررسی بیشتر، آن عارضه را نشانه بیماری دیگری بداند و تجویز دیگری برای آن داشته باشد. به همین جهت بوده است که فلاسفه و عرفای قدیم، مباحث خود را با ادبیات عربی و با اصطلاحات خاص خود مینوشتند که جز کسانی که آن مباحث را پیش استادی درس نمی‌گرفتند، نتوانند از آن استفاده کنند.
موضوع قفل شده است