جمع بندی ایمان گرایی افراطی یا عقل گرایی افراطی
تبهای اولیه
ایمان گرایی افراطی یا عقل گرایی افراطی
چگونه می توان ایمان گرایی افراطی(اجازه بررسی شک را نمی دهند مانند غزالی و پاسکال) و عقل گرایی افراطی را با دلایل عقلانی رد کرد؟
چگونه می توان ایمان گرایی افراطی(اجازه بررسی شک را نمی دهند مانند غزالی و پاسکال) و عقل گرایی افراطی را با دلایل عقلانی رد کرد؟باسلام و عرض ادب برای پاسخ بدین سوال، ابتدا لازم است، دو مقوله ایمان گرایی و عقل گرایی افراطی را توضیح دهیم. مقوله نخست. ایمانگرایان افراطی: در این دیدگاه، برای تأیید اعتقادات خود به دلیل و برهان متوسل نمیشوند و اصلا کوشش برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند. در نظر آنان عقل نه تنها صلاحیت بررسی اعتقاد دینی را ندارد بلکه در تقابل با آن استو سنجش دین با معیار عقل مستلزم کنار زدن دین است.(1)
ایمان گرایانی مانند کی یر کگور برای اثبات ادعای خود به سه امر استناد میکنند که از سویی ویژگی ایمان است و از سوی دیگر، اثبات کننده ایمان گرایی مورد نظر این افراد. این امور عبارتند از:
تقریب و تخمین: ایمان، مقوله ای است که دارای قطعیت عقلی کامل و دقیق نیست. چنانکه در مسیحیت، ظهور تاریخی حضرت مسیح(علیه السلام) امری است که از نظر عقلی قابل اثبات نیست و اگر شخص بخواهد ایمان خود را معطل استدلال عقلی و اثبات از آن طریق نماید، ایمانش سامان نمییابد. بنابراین، در ایمان به امور دینی، نوعی تخمین و مسامحه نیاز است.
تعویق: به نظر ایمان گرایان افراطی، در پژوهشهای آفاقی که شامل پژوهشهای تجربی، ریاضی، فلسفی و تاریخی هستند، قطعیت وجود ندارد. نظامهای مختلف فلسفی، علوم تجربی و حتی ریاضی همه و همه از عدم قطعیت برخوردارند؛ زیرا بارها پیش آمده که آنچه را که فیلسوفی امری یقینی پنداشته در نظرگاه خود او به امری باطل و کاملا نادرست تبدیل شده است. بنابراین ایمان فراتر از پژوهشهای آفاقی است و امکان ابتنای ایمان بر نتایج پژوهشهای تاریخی وجود ندارد.(2)
شورمندی: ایمان، عالیترین شورمندی انسانی است که ماهیت آن خطرکردن و تصمیمگیری بدون تعقل است. ایمان دینی حتما باید همراه با خطر کردن باشد و این خطر کردن تنها زمانی است که انسان به اعتقاد خود یقین نداشته باشد و احتمال خلاف آن را بدهد. هر چه این احتمال خلاف بیشتر باشد خطر کردن بیشتر و ایمان قویتر است. اگر میتوانستیم خدا را با دلایل محکم ثابت کنیم نوبت به ایمان نمیرسید.(3)
نقد ایمان گرائی افراطی:
ایمان گرائی افراطی یک سری ایرادهای عقلی دارد:
نخست. استفاده از عقل در داوری بین روشها و راه های مختلف ایمان: اینکه فرض کنیم ایمان نوعی جهش است، پس چگونه انسان تصمیم بگیرد که به درون کدام ایمان فرو غلتد؟ کسی که در جست و جوی ایمان است و در این مسیر با چندین دیدگاه و طرز تلقّی مواجه است، شایسته است که راه های پیش روی خود را به دقت وارسی کرده و در نهایت، یک راه را برگزیند. پس لازم است قدری نیز خردورزی کند و از روشهای عقلانی سود جوید و ملاکهایی معقول برای رد یا قبول نظریات مختلف، نزد خود گرد آورد. از این رو، ایمان بدون تعقل و معرفت میسور نیست.(4)
دوم. ویژگی شورمندی در ایمان درست است و قابل قبول ولی شورمندانه بودن ایمان نیز مستلزم غیر عقلانی بودن و مبهم و تناقض آمیز بودن آن نیست. به بیان دیگر، آن چیزی که مایه افزایش شورمندی ایمان است، هزینه بری آن است. انسان باید در راه ایمان خویش چیزهایی را از هستی خود هزینه کند، باید برای خود محدودیتهایی را بپذیرد. در هر حال ایمان مستلزم هزینه کردن و فداکاری است و همین امر آن را شورانگیز میکند.(5)
مقوله دوم. عقل گرایی افراطی: بر اساس این دیدگاه، تنها میتوان قضیهای را عقلا پذیرفت که صدق آن برای همه عاقلان در تمامی زمانها و مکانها به اثبات رسد. مطابق این نظریه هر قضیه مورد پذیرشی، یا آنچنان بداهتی دارد که تمام عاقلان آن را میپذیرند و یا به کمک مقدمات بدیهی و قواعد استنتاج که آن هم بدیهی است، برای همه عاقلان به اثبات رسیده است. بنابراین قضایایی که این شرط را ندراند شایسته تصدیق نیستند و پذیرش آنها عاقلانه نیست.(6)
نقد عقل گرایی صرف:
عقل گرایی صرف با اشکالات و ایرادهایی روبروست. برخی از این ایرادها عبارتند از:
نخست. کارآمد و عملی نبودن: این دیدگاه، قابلیت اجرا شدن و به عینیت پیوستن را ندارد، زیرا اجرای این طرح مستلزم این است که بسیاری از افراد متدین دست از کار و زندگی خود شسته و به بحث و بررسی و تحقیق در مبانی ایمانی خویش برآیند و چنین امری عملا غیر قابل تحقق است.(7)
دوم. عدم امکان تحقق: پرسش انطباق این معیار که «تنها میتوان قضیهای را عقلا پذیرفت که صدق آن برای همه عاقلان در جمیع زمانها و مکانها به اثبات رسد»، در مورد هیچ گزارهای ممکن نیست، زیرا امکان پرسش و جستجو از جمیع عقلا در جمیع زمانها و مکانها وجود ندارد.(8)
سوم. بعلاوه، این نظریه مستلزم آن است که همه گزارههای عقلانی در رشتههای مختلف دانش بشری باید برای همه عقلای عالم به اثبات رسیده باشد تا بتوان آن را پذیرفت، در حالیکه همه انسانهای عاقل دانش یکسانی ندارند، برخی در یک زمینه دانش بیشتری و در زمینههای دیگر دانش کمتری دارند و بلکه چه بسا جاهلاند. بسیاری از انسانها عقل خود را برای همهی مسائل به کار نمیگیرند. آیا به کار نگرفتن عقل توسط عدهای برای کشف و اثبات برخی گزارهها، دلیل عدم اعتبار نظر کسانی است که عقل خود را در مورد همان گزارهها به کار گرفتهاند؟(9)
موفق باشید.
پی نوشتها:
ـــــــــــــــــ
1. صادقی، هادی، در آمدی بر کلام جدید، قم، انتشارات سپهر، زمستان1383، چاپ دوم، ص32
2. اکبری، رضا، ایمان گروی، قم، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، زمستان1386، چاپ دوم، ص40-41
3. جوادی، محسن، ایمان و عقلانیت، از مجموعه جستارهایی در کلام جدید، تهران، نشر سمت، 1381، صص 138 تا 143.
4. فعالی، محمدتقی، ایمان و چالش های معاصر، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، ص 117.
5. صادقی، در آمدی بر کلام جدید، ، ص37
6. صادقی، هادی، در آمدی بر کلام جدید، ص۴۲.
7. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمدنراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص۷۴.
8. ساجدی، ابوالفضل، و مشکی، مهدی، دین در نگاهی نوین، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه ، چاپ اول، بهار۱۳۸۸، ص۹۷.
9 . ساجدی، دین در نگاهی نوین، ص۹۷.
دوم. عدم امکان تحقق: پرسش انطباق این معیار که «تنها میتوان قضیهای را عقلا پذیرفت که صدق آن برای همه عاقلان در جمیع زمانها و مکانها به اثبات رسد»، در مورد هیچ گزارهای ممکن نیست، زیرا امکان پرسش و جستجو از جمیع عقلا در جمیع زمانها و مکانها وجود ندارد.(8)نیازی نیست که یک قضیه برای همه به اثبات برسد و بهد برویم از همه درباره اش سوال کنیم ... بلکه باید اثبات مستقل از فرد باشه. یعنی نه وابستگی به پیشفرضهای فرد داشته باشه و نه مبتنی بر تجربیات شخصی باشه.
نخست. کارآمد و عملی نبودن: این دیدگاه، قابلیت اجرا شدن و به عینیت پیوستن را ندارد، زیرا اجرای این طرح مستلزم این است که بسیاری از افراد متدین دست از کار و زندگی خود شسته و به بحث و بررسی و تحقیق در مبانی ایمانی خویش برآیند و چنین امری عملا غیر قابل تحقق است.(7)اگر تحقیقات علما به یک استدلال محکم بر درستی عقاید منجر بشه که هیچ ایراد درست و حسابی بر آن وارد نباشد، خواندن همان یک استدلال کفایت می کند. این استدلال و بحثهای پیرامونش رو میشه در یک کتاب خلاصه و خوندنش رو به همه توصیه کرد. اما مشکل وقت نیست بلکه مشکل اینه که چنین استدلالی به نظر میرسه هنوز ارائه نشده.
سوم. بعلاوه، این نظریه مستلزم آن است که همه گزارههای عقلانی در رشتههای مختلف دانش بشری باید برای همه عقلای عالم به اثبات رسیده باشد تا بتوان آن را پذیرفتباز هم نیاز به اثبات برای تمام عقلا نیست. علمایی که به طور مستقیم روی یک موضوع کار می کنند بایستی استدلال محکم داشته باشند. دیگران هم می تونند یا اون استدلالها را مستقلا بررسی کنند، یا استدلالهای ضعیفی مثل "اعتماد کردن" داشته باشند: "یک عالم گفته که ما استدلال داریم، اگر راست گفته باشه پس این موضوع اثبات شده است" اینطوری فرد به یقین نمی رسه ولی حداقل از ندانستن خودش مطلعه. یعنی می داند که نمی داند و راه برای عالم شدنش بازه
با توجه به توضیحاتی که فرمودید، ایمانگرایان فرضشون بر اینه که ما باید حتما به ایمان برسیم و اگر ایمان از طریق دلایل عقلی ممکن نبود مجبوریم بدون استفاده از دلایل عقلی ایمان رو داشته باشیم.
مهمترین انتقادی که می تونه به ایمانگرایی وارد بشه همین پیشفرضه. در حالی که شاید آگاهی از ندانستنهامون یک بخش مهم در رشد و پیشرفت باشه و نیازی نباشه که روی شکها سرپوش بگذاریم.
به نظرم راه میانه اینه که از گفتن کلمه "نمی دانم" نترسیم. خیلی سوالها دارای جوابهایی مثل "نمی دانم" ، "هنوز به طور کامل بررسی نکردم" و ... هستند
اگر شک رو در جایی که اطلاع کافی نداریم کنار بگذاریم و تظاهر به دانستن کنیم، این یا میشه ایمان گرایی افراطی یا عقل گرایی افراطی
نیازی نیست که یک قضیه برای همه به اثبات برسد و بهد برویم از همه درباره اش سوال کنیم ... بلکه باید اثبات مستقل از فرد باشه. یعنی نه وابستگی به پیشفرضهای فرد داشته باشه و نه مبتنی بر تجربیات شخصی باشه.سلام عقل گرایی افراطی مورد نظر کلیفورد صراحت در این دارد. پس اشکال شما مبتنی بر تفسیر شما از دیدگاه آنهاست که به نوعی آنرا تعدیل کرده است.
اگر تحقیقات علما به یک استدلال محکم بر درستی عقاید منجر بشه که هیچ ایراد درست و حسابی بر آن وارد نباشد، خواندن همان یک استدلال کفایت می کند. این استدلال و بحثهای پیرامونش رو میشه در یک کتاب خلاصه و خوندنش رو به همه توصیه کرد. اما مشکل وقت نیست بلکه مشکل اینه که چنین استدلالی به نظر میرسه هنوز ارائه نشده.بر اساس دیدگاه این گروه، برای قبول یک دیدگاه، باید دید که همه عقلای عالم آنرا پذیرفته اند یا خیر و فهم این اجماع آراء، نیازمند فحص و بررسی است. به عبارت دیگه، این نظر درست مثل این است که اجماع آراء را خودمان تحصیل کنیم و بعد بگوییم اجماع وجود دارد. اینکه اجماع آراء را از دیگری بپذیریم خودش نهایتا یک دیدگاه و یک نظر میشود نه اجتماع آراء و موجب یقین نمیشود. دیدن استدلال هم ربطی به این سخن و دیدگاه ندارد. بر اساس دیدگاهی که از آنان نقل شد، آنها تابع دلیل نیستند بلکه تابع اجتماع آرای عقلای عالم هستند.
باز هم نیاز به اثبات برای تمام عقلا نیست. علمایی که به طور مستقیم روی یک موضوع کار می کنند بایستی استدلال محکم داشته باشند. دیگران هم می تونند یا اون استدلالها را مستقلا بررسی کنند، یا استدلالهای ضعیفی مثل "اعتماد کردن" داشته باشند: "یک عالم گفته که ما استدلال داریم، اگر راست گفته باشه پس این موضوع اثبات شده است"لازمه کلام ایشان و دیدگاهشان این هست که باید منتظر اجتماع آراء باشیم. به جهت اینکه شاید در آینده کسی بیاید و با دلایل عقلی به ما ثابت کند که در اشتباه بودیم و حکم غیر عقلی را عقلی میدانستیم. به همین جهت، شرط " پذیرش همه عقلای عالم" تنها زمانی واقعا حاصل میشود که همه عقلای عالم بیایند و نظر خود را بگویند. در این صورت، حتی قضایایی که بدیهی شمرده میشوند مگر بدیهیات اولیه و قضایای تحلیلی، قابل پذیرش نیستند مگر پس از پایان عالم. تازه با پایان عالم نیز امکان ابطال کماکان وجود داره ولی مسامحه میکنیم.
با توجه به توضیحاتی که فرمودید، ایمانگرایان فرضشون بر اینه که ما باید حتما به ایمان برسیم و اگر ایمان از طریق دلایل عقلی ممکن نبود مجبوریم بدون استفاده از دلایل عقلی ایمان رو داشته باشیم.دقیقترش اینه پیش فرض این افراد این است که حصول ایمان با عقل و تعقل، امکان ندارد. عقل و ایمان از دو مقوله کاملا مجزا هستند و با تعقل، نمیتوان ایمان یافت.
پیش فرض این افراد این است که حصول ایمان با عقل و تعقل، امکان ندارد.با سلام صدیق گرامی ندانم گراها هم چنین عقیده ای دارند. اما تفاوتشون اینه که ایمان گراها اصرار دارند حتما به ایمان برسند.
ندانم گراها هم چنین عقیده ای دارند. اما تفاوتشون اینه که ایمان گراها اصرار دارند حتما به ایمان برسند.سلام ندانم گرا بر عنصر جهل ما نسبت به شواهد و ادله کافی اثبات کننده یا رد کننده وجود امور متافیزیکی نظیر خداوند تاکید دارند. البته ندانم گرایی که خداباور است، بدین سان که دلیلی بر بطلان وجود خدا اقامه نشده است، باید به او ایمان آورد. اما ایمان گرا بر تضاد روشی بین روش عقلی و روش مبتی بر ایمان تاکید دارد. او تاکید دارد که با تعقل نمیتوان به ایمان رسید.
با سلام صدیق گرامی
ایمان گراها و ندانم گراها، هر دو معتقدند که با تعقل نمی توانند به ایمان برسند.
اما فرقشون اینه که ایمان گرا اصرار داره به ایمان برسه، اما ندانم گرا چنین اصراری رو نداره.
ایمان گرایان ممکنه به شکل تصادفی به چیزی ایمان بیارند و بعد سعی در تقویت این اعتقاد کنند. دو فرد ایمان گرا ممکنه با همدیگه اختلاف عقیده داشته باشند اما نه به خاطر داشتن استدلالهای متفاوت، بلکه به دلیل اینکه سعی کرده اند به عقاید متفاوتی ایمان بیاوردند.
سلام وعرض ادب خدمت فروردین گرامی
این نگاهی که به ندانم گرایی دارید را بنده تا کنون ندیدم.
البته با تلاقی مصداقی ای که بر اساس "ندانم گرا" دانستن "ایمان گرایان افراطی" مانند کرکگور ایجاد میکنه، میتوان این دو را در یک راستا دانست.
ولی
این فرق میکنه با اینکه بگوییم ندانم گرا نیز ازتعقل فرار میکند.
بلکه به صورت عام(بدون توجه به شمول ندانم گرایی نسبت به ایمان گرایی) ندانم گرا منکر وجود دلیل عقلی و شواهد کافی هست نه اینکه دلیل و تعقل را قبول نداشته باشد.
خود راسل که یک ندانم گراست، اصرار دارد که این شواهد وجود ندارد نه اینکه وجود دارد ولی با ایمان منافات دارد و نباید سمتش رفت.
جمع بندی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرسش: چگونه می توان ایمان گرایی افراطی(اجازه بررسی شک را نمی دهند مانند غزالی و پاسکال) و عقل گرایی افراطی را با دلایل عقلانی رد کرد؟
پاسخ:
برای پاسخ بدین سوال، ابتدا لازم است، دو مقوله ایمان گرایی و عقل گرایی افراطی را توضیح دهیم.
مقوله نخست. ایمانگرایان افراطی: در این دیدگاه، برای تأیید اعتقادات خود به دلیل و برهان متوسل نمیشوند و اصلا کوشش برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند. در نظر آنان عقل نه تنها صلاحیت بررسی اعتقاد دینی را ندارد بلکه در تقابل با آن استو سنجش دین با معیار عقل مستلزم کنار زدن دین است.(1) ایمان گرایانی مانند کی یر کگور برای اثبات ادعای خود به سه امر استناد میکنند که از سویی ویژگی ایمان است و از سوی دیگر، اثبات کننده ایمان گرایی مورد نظر این افراد. این امور عبارتند از:
تقریب و تخمین: ایمان، مقوله ای است که دارای قطعیت عقلی کامل و دقیق نیست. چنانکه در مسیحیت، ظهور تاریخی حضرت مسیح(علیه السلام) امری است که از نظر عقلی قابل اثبات نیست و اگر شخص بخواهد ایمان خود را معطل استدلال عقلی و اثبات از آن طریق نماید، ایمانش سامان نمییابد. بنابراین، در ایمان به امور دینی، نوعی تخمین و مسامحه نیاز است.
تعویق: به نظر ایمان گرایان افراطی، در پژوهشهای آفاقی که شامل پژوهشهای تجربی، ریاضی، فلسفی و تاریخی هستند، قطعیت وجود ندارد. نظامهای مختلف فلسفی، علوم تجربی و حتی ریاضی همه و همه از عدم قطعیت برخوردارند؛ زیرا بارها پیش آمده که آنچه را که فیلسوفی امری یقینی پنداشته در نظرگاه خود او به امری باطل و کاملا نادرست تبدیل شده است. بنابراین ایمان فراتر از پژوهشهای آفاقی است و امکان ابتنای ایمان بر نتایج پژوهشهای تاریخی وجود ندارد.(2)
شورمندی: ایمان، عالیترین شورمندی انسانی است که ماهیت آن خطرکردن و تصمیمگیری بدون تعقل است. ایمان دینی حتما باید همراه با خطر کردن باشد و این خطر کردن تنها زمانی است که انسان به اعتقاد خود یقین نداشته باشد و احتمال خلاف آن را بدهد. هر چه این احتمال خلاف بیشتر باشد خطر کردن بیشتر و ایمان قویتر است. اگر میتوانستیم خدا را با دلایل محکم ثابت کنیم نوبت به ایمان نمیرسید.(3)
نقد ایمان گرائی افراطی: ایمان گرائی افراطی یک سری ایرادهای عقلی دارد:
نخست. استفاده از عقل در داوری بین روشها و راه های مختلف ایمان: اینکه فرض کنیم ایمان نوعی جهش است، پس چگونه انسان تصمیم بگیرد که به درون کدام ایمان فرو غلتد؟ کسی که در جست و جوی ایمان است و در این مسیر با چندین دیدگاه و طرز تلقّی مواجه است، شایسته است که راه های پیش روی خود را به دقت وارسی کرده و در نهایت، یک راه را برگزیند. پس لازم است قدری نیز خردورزی کند و از روشهای عقلانی سود جوید و ملاکهایی معقول برای رد یا قبول نظریات مختلف، نزد خود گرد آورد. از این رو، ایمان بدون تعقل و معرفت میسور نیست.(4)
دوم. ویژگی شورمندی در ایمان درست است و قابل قبول ولی شورمندانه بودن ایمان نیز مستلزم غیر عقلانی بودن و مبهم و تناقض آمیز بودن آن نیست. به بیان دیگر، آن چیزی که مایه افزایش شورمندی ایمان است، هزینه بری آن است. انسان باید در راه ایمان خویش چیزهایی را از هستی خود هزینه کند، باید برای خود محدودیتهایی را بپذیرد. در هر حال ایمان مستلزم هزینه کردن و فداکاری است و همین امر آن را شورانگیز میکند.(5)
مقوله دوم. عقل گرایی افراطی: بر اساس این دیدگاه، تنها میتوان قضیهای را عقلا پذیرفت که صدق آن برای همه عاقلان در تمامی زمانها و مکانها به اثبات رسد. مطابق این نظریه هر قضیه مورد پذیرشی، یا آنچنان بداهتی دارد که تمام عاقلان آن را میپذیرند و یا به کمک مقدمات بدیهی و قواعد استنتاج که آن هم بدیهی است، برای همه عاقلان به اثبات رسیده است. بنابراین قضایایی که این شرط را ندراند شایسته تصدیق نیستند و پذیرش آنها عاقلانه نیست.(6)
نقد عقل گرایی صرف: عقل گرایی صرف با اشکالات و ایرادهایی روبروست. برخی از این ایرادها عبارتند از:
نخست. کارآمد و عملی نبودن: این دیدگاه، قابلیت اجرا شدن و به عینیت پیوستن را ندارد، زیرا اجرای این طرح مستلزم این است که بسیاری از افراد متدین دست از کار و زندگی خود شسته و به بحث و بررسی و تحقیق در مبانی ایمانی خویش برآیند و چنین امری عملا غیر قابل تحقق است.(7)
دوم. عدم امکان تحقق: پرسش انطباق این معیار که «تنها میتوان قضیهای را عقلا پذیرفت که صدق آن برای همه عاقلان در جمیع زمانها و مکانها به اثبات رسد»، در مورد هیچ گزارهای ممکن نیست، زیرا امکان پرسش و جستجو از جمیع عقلا در جمیع زمانها و مکانها وجود ندارد.(8)
سوم. بعلاوه، این نظریه مستلزم آن است که همه گزارههای عقلانی در رشتههای مختلف دانش بشری باید برای همه عقلای عالم به اثبات رسیده باشد تا بتوان آن را پذیرفت، در حالیکه همه انسانهای عاقل دانش یکسانی ندارند، برخی در یک زمینه دانش بیشتری و در زمینههای دیگر دانش کمتری دارند و بلکه چه بسا جاهلاند. بسیاری از انسانها عقل خود را برای همهی مسائل به کار نمیگیرند. آیا به کار نگرفتن عقل توسط عدهای برای کشف و اثبات برخی گزارهها، دلیل عدم اعتبار نظر کسانی است که عقل خود را در مورد همان گزارهها به کار گرفتهاند؟(9)
پی نوشتها:
1. صادقی، هادی، در آمدی بر کلام جدید، قم، انتشارات سپهر، زمستان1383، چاپ دوم، ص32
2. اکبری، رضا، ایمان گروی، قم، پژوهشگاه علوم و معارف اسلامی، زمستان1386، چاپ دوم، ص40-41
3. جوادی، محسن، ایمان و عقلانیت، از مجموعه جستارهایی در کلام جدید، تهران، نشر سمت، 1381، صص 138 تا 143.
4. فعالی، محمدتقی، ایمان و چالش های معاصر، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، ص 117.
5. صادقی، در آمدی بر کلام جدید، ، ص37
6. صادقی، هادی، در آمدی بر کلام جدید، ص۴۲.
7. پترسون، مایکل و دیگران، عقل و اعتقادات دینی، ترجمه احمدنراقی و ابراهیم سلطانی، تهران، طرح نو، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص۷۴.
8. ساجدی، ابوالفضل، و مشکی، مهدی، دین در نگاهی نوین، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللهعلیه ، چاپ اول، بهار۱۳۸۸، ص۹۷.
9 . ساجدی، دین در نگاهی نوین، ص۹۷.