جمع بندی چرا خدا نباید مکان داشته باشد؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا نباید مکان داشته باشد؟
سلام وقتتون بخیر گفته شده است اگر خدا مکان داشته باشد بقیه جاها از او خالی می ماند.خب چه ایرادی دارد که بقیه مکان ها از او خالی بماند؟ اگر بحث آگاهی هست خب شاید خدا توانایی داشته باشد که در مکانی باشد و از بقیه چیز ها خبر داشته باشد مانند امامان و پیامبران.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد قول سدید
سلام و عرض ادب   دوست عزیز، برای پاسخ به پرسش حاضر توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
  1. حقیقت مکان فلاسفه درباره حقیقت «مکان» بحثهای زیادی دارند، و با اینکه مکان از اموری است که ما دائما با آنها سروکار داریم، شناخت حقیقت آن حتی برای فلاسفه از مشکلات است! و این از شگفیتهاست. گروهی معتقدند «مکان» همان فضا، یا بعد خاصی است که اجسام در آن قرار می گیرند، موجودی است که قبل از جسم آفریده شده، و هر جسم نیاز به آن دارد. گروه دیگری می گویند «فضای خالی از همه چیز»، تنها یک «بعد موهوم» و خیالی  است، و اصولا آنجا که جسمی وجود ندارد، مکانی هم وجود ندارد، و به تعبیر دیگر: مکان بعد از جسم به وجود می آید نه قبل از آن، و از مقایسه دو جسم با یکدیگر و طرز قرار گرفتن آنها، انتزاع می شود.  
  2. اثبات عقلی مکانمند نبودن خدا در اینجا جای آن نیست که این دو نظریه فلسفی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، بلکه باید گفت: «مکان» به هر کدام از این دو معنی باشد در مورد خداوند محال است زیرا طبق تفسیر اول مکان موجودی است که قبل از جسم باید باشد. آیا ممکن است چیزی قبل از خداوند موجود باشد؟ به علاوه اجسام طبق این نظریه نیاز به مکان دارند، آیا ممکن  است وجود بی نیاز واجب الوجود، محتاج به چیز دیگری باشد؟ بنابراین واضح است که مکان بر طبق تفسیر اول بر خداوند که از همه چیز بی نیاز و سرآغاز هستی است محال می باشد. و اما بنابر تفسیر دوم لازمه آن، وجود شبیه و مانندی برای خدا است که با او مقایسه گردد، و از مقایسه این دو به یکدیگر، مکان انتزاع شود، درحالی که در جای خود اثبات شده (مباحث توحید) او هیچ شبیه و مانندی ندارد. از سوی دیگر مکان بدون محدودیت تصور نمی شود، چرا که باید دو جسم جدای از هم در نظر گرفته شوند، تا مفهوم مکان از مقایسه آنها با یکدیگر روشن شود، و لذا این گروه از فلاسفه می گویند مجموع  جهان مکان ندارد، چرا که چیزی بیرون آن نیست که با آن مقایسه شود، تنها اجزای جهان است که دارای مکان می باشد. از سوی سوم اگر خداوند دارای مکان باشد، طبعا دارای اعضاء و اجزائی خواهد بود چرا که ذرات جسم در مقایسه با یکدیگر دارای مکانهای مختلفی هستند، مثلا یکی در بالا، و دیگری در پائین، یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ قرار دارد، و اگر خدا را مرکب از اجزاء بدانیم، مسأله نیاز او به این اجزاء مطرح می شود که با واجب الوجود  بودنش سازگار نیست.(1)
  3. اثبات نقلی مکانمند نبودن خدا در متون دینی نیز به این نکته توجه داده می شود که خداوند مکانمند نیست. مثلا امیرالمومنین ع در این راستا می فرمایند: «تحقیقاً خداى عزّ و جلّ، مکان و ظرف را براى موجودات آفرید، پس نمى‌‏تواند خودش داراى ظرف و مکان باشد، و خداوند بزرگ‌‌تر از آن است که مکانى بتواند او را در بر گیرد ... و او در هر مکانى هست بدون آن‌که با آن مکان تماسّ داشته باشد، و یا در مجاورت آن قرار گیرد».(2)
پی نوشت: 1. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 4، صص 265 تا 269. 2. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، 1413 ق‏، ج‏1، ص 201.  
با سلام خدمت استاد سدید گرامی در معراج پیامبر که اکثر مفسران آن را یک معراج جسمی و با جابجایی فیزیکی می دانند، آن حضرت با عروج به آسمان تا جایی بالا رفتند که بین ایشان و خدا به اندازه دو کمان فاصله بود. این موضوع را چطور می توان با مکان نداشتن خدا جمع بست؟ و چرا برای نزدیکی به خدایی که همه جا هست نیاز به جابجایی فیزیکی وجود دارد؟ ممنون
در مورد پاسخ به سوال اخیرم، دو تا لینک خدمتتون ارائه می کنم: https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa23086   https://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa26199   در کل در پاسخ به این سوال اختلاف نظر وجود داره.
سلام دوست عزیز ممنونم از آدرسی که مرقوم فرمودید. همانطور که مستحضرید، عمدتا مستند به عقل و نقل، آیات معراج در زمینه «فکان قاب قوسین ...» را به نحو غیرمکانی توضیح می دهند چنانجه آیات مربوط به یدالله و جاء ربک و غیره را غیرجسمانی توضیح می دهند. این مطلب در سایت مرکز ملی نیز بارگذاری شده است و به جهت اختصار از ذکرش خودداری می کنیم: https://www.pasokhgoo.ir/node/35509
اتفاقا اکثر مفسران معراج را جسمانی می دانند و برای این موضوع دلایلی ذکر می شود: iqna.ir/fa/news/1746110/ www.hawzahnews.com/news/327726/ http://www.javabcity.ir/node/172
منظورم در خصوص فراز «فکان قاب قوسین ...» است. اساسا منظور از قرب و نزدیکی به خدا، قرب و نزدیکی مکانی نیست بلکه معنوی است. همانطور که وقتی گفته می شود رنگ آبی کاربنی به رنگ آبی فیروزه ای نزدیکتر است تا رنگ قرمز.
جمع بندی   پرسش: گفته شده اگر خدا مکان داشته باشد بقیه جاها از او خالی می ماند. خب چه ایرادی دارد که بقیه مکان ها از او خالی بماند؟ اگر بحث آگاهی هست خب شاید خدا توانایی داشته باشد که در مکانی باشد و از بقیه چیز ها خبر داشته باشد مانند امامان و پیامبران. ماجرای معراج و نزدیکی پیامبر به خدا می فهماند خدا مکان دارد وگرنه دور و نزدیک شدن به خدا بی معنا است.   پاسخ: دوست عزیز، برای پاسخ به پرسش حاضر توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:   1. حقیقت مکان فلاسفه درباره حقیقت «مکان» بحثهای زیادی دارند، و با اینکه مکان از اموری است که ما دائما با آنها سروکار داریم، شناخت حقیقت آن حتی برای فلاسفه از مشکلات است! و این از شگفیتهاست. گروهی معتقدند «مکان» همان فضا، یا بعد خاصی است که اجسام در آن قرار می گیرند، موجودی است که قبل از جسم آفریده شده، و هر جسم نیاز به آن دارد. گروه دیگری می گویند «فضای خالی از همه چیز»، تنها یک «بعد موهوم» و خیالی  است، و اصولا آنجا که جسمی وجود ندارد، مکانی هم وجود ندارد، و به تعبیر دیگر: مکان بعد از جسم به وجود می آید نه قبل از آن، و از مقایسه دو جسم با یکدیگر و طرز قرار گرفتن آنها، انتزاع می شود.   2. اثبات عقلی مکانمند نبودن خدا در اینجا جای آن نیست که این دو نظریه فلسفی را مورد نقد و بررسی قرار دهیم، بلکه باید گفت: «مکان» به هر کدام از این دو معنی باشد در مورد خداوند محال است زیرا طبق تفسیر اول مکان موجودی است که قبل از جسم باید باشد. آیا ممکن است چیزی قبل از خداوند موجود باشد؟ به علاوه اجسام طبق این نظریه نیاز به مکان دارند، آیا ممکن  است وجود بی نیاز واجب الوجود، محتاج به چیز دیگری باشد؟ بنابراین واضح است که مکان بر طبق تفسیر اول بر خداوند که از همه چیز بی نیاز و سرآغاز هستی است محال می باشد. و اما بنابر تفسیر دوم لازمه آن، وجود شبیه و مانندی برای خدا است که با او مقایسه گردد، و از مقایسه این دو به یکدیگر، مکان انتزاع شود، درحالی که در جای خود اثبات شده (مباحث توحید) او هیچ شبیه و مانندی ندارد. از سوی دیگر مکان بدون محدودیت تصور نمی شود، چرا که باید دو جسم جدای از هم در نظر گرفته شوند، تا مفهوم مکان از مقایسه آنها با یکدیگر روشن شود، و لذا این گروه از فلاسفه می گویند مجموع  جهان مکان ندارد، چرا که چیزی بیرون آن نیست که با آن مقایسه شود، تنها اجزای جهان است که دارای مکان می باشد. از سوی سوم اگر خداوند دارای مکان باشد، طبعا دارای اعضاء و اجزائی خواهد بود چرا که ذرات جسم در مقایسه با یکدیگر دارای مکانهای مختلفی هستند، مثلا یکی در بالا، و دیگری در پائین، یکی در طرف راست و دیگری در طرف چپ قرار دارد، و اگر خدا را مرکب از اجزاء بدانیم، مسأله نیاز او به این اجزاء مطرح می شود که با واجب الوجود  بودنش سازگار نیست.(1)   3. اثبات نقلی مکانمند نبودن خدا در متون دینی نیز به این نکته توجه داده می شود که خداوند مکانمند نیست. مثلا امیرالمومنین (علیه السلام) در این راستا می فرمایند: «تحقیقاً خداى عزّ و جلّ، مکان و ظرف را براى موجودات آفرید، پس نمى‌‏تواند خودش داراى ظرف و مکان باشد، و خداوند بزرگ‌‌تر از آن است که مکانى بتواند او را در بر گیرد ... و او در هر مکانى هست بدون آن‌که با آن مکان تماسّ داشته باشد، و یا در مجاورت آن قرار گیرد».(2)   4. دوری و نزدیکی به خدا و معراج پیامبر(صلی الله علیه و آله) اما درباره معراج و دور و نزدیکی به خداوند گفتنی است که اساسا دوری و نزدیکی گاهی مکانی است و گاهی مکانی نیست (همانطور که وقتی گفته می شود رنگ آبی کاربنی به رنگ آبی فیروزه ای نزدیکتر است تا رنگ قرمز). در مورد دوری و نزدیکی به خدا (قرب به خدا) و فراز «فکان قاب قوسین ...» نیز باید متذکر شد که مستند به عقل و نقل، این مطالب را به نحو غیرمکانی و غیرجسمانی تفسیر می کنند؛ چنانچه آیات مربوط به «یدالله» و «جاء ربک» و غیره را غیرجسمانی توضیح می دهند(3).   پی نوشت: 1. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، مدرسه امام امیر المومنین(علیه السلام)، ج 4، صص 265 تا 269. 2. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، 1413 ق‏، ج‏1، ص 201. 3. این مطلب در سایت مرکز ملی نیز بارگذاری شده است و به جهت اختصار از ذکرش خودداری می کنیم: https://www.pasokhgoo.ir/node/35509    
موضوع قفل شده است