جمع بندی بررسی استنباط فقهی - کلامی ازدواج موقت از آیه 24 سوره نساء

تب‌های اولیه

58 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی استنباط فقهی - کلامی ازدواج موقت از آیه 24 سوره نساء
با سلام آنچه مسلم است،وجود حکم ازدواج دائم نیاز به اثبات ندارد و جزء بدیهیات قرآن است.در آیه 24 سوره نساء با توجه به استدلال هایی که ارائه میکنند،نشان میدهند که فقط صحبت از ازدواج دائم نیست،بلکه نوع دیگر از ازدواج هم مطرح است یعنی متعه.به همین خاطر سعی میشود با توجه به آیات دیگر قرآن و توضیحات و شواهد بیشتر از خود قرآن،تا حدی این استدلال ها را تضعیف کرد تا به همان ازدواج دائم برسیم. در چند بحش مواردی که باعث می شود گمان کنیم،علاوه بر ازدواج دائم نوع دیگری از ازدواج یعنی،متعه هم مطرح است را بررسی می کنیم.نتیجه گیری و استدلال هایی در این بین برای تامل بیشتر روی آیه،مطرح می شود تا به حقیقت نزدیک شویم. از شما خواهش میکنم فعلا پیش زمینه هایی که در ذهن داریم را کنار بگذاریم(مثل حدیث) و بدون تعصب مذهبی و شخصی برخورد کنیم و خدا را در نظر داشته باشیم.از آنجایی که مطالب به هم پیوسته است،هر بخشی به تنهایی نمی تواند حق مطلب را ادا کند پس تا آخر مطلب را مطالعه فرمایید. آیه 24 سوره نساء : وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۖ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ ۚ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ۚ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا انصاریان: و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانی که [به سبب جنگ با شوهران کافرشان از راه اسارت] مالک شده اید؛ [این احکام] مقرّر شده خدا بر شماست. و زنان دیگر غیر از این [زنانی که حرمت ازدواج با آنان بیان شد] برای شما حلال است، که آنان را با [هزینه کردن] اموالتان [به عنوان ازدواج] بخواهید در حالی که [قصد دارید با آن ازدواج] پاکدامن باشید نه زناکار. و از هر کدام از زنان بهره مند شدید، مهریه او را به عنوان واجب مالی بپردازید، و در آنچه پس از تعیین مهریه [نسبت به مدت عقد یا کم یا زیاد کردن مهریه] با یکدیگر توافق کردید بر شما گناهی نیست؛ یقیناً خدا همواره دانا و حکیم است. --------------------------------------- بخش 1 : درآیه 24 سوره نساء برای ازدواج موقت استناد به (اسْتَمْتَعْتُمْ) میکنند.قرار شد ابتدا روی خود آیه قرآن بحث شود سپس احادیث را به قرآن عرضه کنیم.بنابراین معنای (اسْتَمْتَعْتُمْ) یعنی بهره مند شدید یا بهره گرفتید. (اسْتَمْتَعْتُمْ)که ریشه آن (متع) است در آیات دیگر قرآن حتی سوره های مکی هم آمده است و مختص دوران مدینه نیست. كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَأَكْثَرَ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلَاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلَاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلَاقِهِمْ وَخُضْتُمْ كَالَّذِي خَاضُوا ۚ أُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ [همه شما منافقان و کافران در نفاق و کفر] مانند کسانی هستید که پیش از شما بودند؛ آنان از شما نیرومندتر و اموال و فرزندانشان بیشتر بود؛ آنان از سهمشان [که در دنیا از نعمت های خدا داشتند در امور باطل] بهره گرفتند؛ پس شما نیز از سهمتان همان گونه که آنان از سهمشان بهره گرفتند بهره گرفتید،و به صورتی که [آنان در شهواتشان] فرو رفتند فرو رفتید؛ اینانند که اعمالشان در دنیا و آخرت تباه و بی اثر است و در حقیقت اینانند که زیانکارند.(توبه/69) وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ ۖ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا ۚ قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ و [یاد کنید] روزی که همه جن و انس را جمع می کنیم [و به طایفه جن می گوییم:] ای گروه جن! شما [با وسوسه و اغواگریِ خود] در بسیاری از انسان ها میل و رغبت کردید [تا آنان را گمراه کنید] و دوستانشان از میان انسان ها می گویند: پروردگارا! هر یک از ما دو گروه [پیشوایان و پیروان] از دیگری بهره برداری کردیم [ما پیروان به بهره های نامشروع رسیدیم، و پیشوایان از منحرف کردن ما بهره ناروا بردند] تا به آن مدت از عمری که برای ما مقرّر کرده بودی، رسیدیم. [خدا] می گوید: آتش، جایگاه شماست، در آن جاودانه اید، مگر آنکه خدا نجات شما را بخواهد؛ یقیناً پروردگارت حکیم و داناست.(انعام/128) فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ۖ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ (اما) آنها آن (ناقه) را از پای در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانه‌هایتان بهره‌مند گردید؛ (و بعد از آن، عذاب الهی فرا خواهد رسید؛) این وعده‌ای است که دروغ نخواهد بود!» (هود/65) [/SPOILER] همین معنا را تفسیر نمونه هم به آن اشاره دارد:
اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد بايد به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى ) تفسير شود.
--------------------------------------- بخش 2  : استدلالی که نشان میدهند،مقصود آیه ازدواج موقت است: به نقل،قسمتی از تفسیر المیزان :
علاوه بر اينكه به فرضى كه نظريه اين مفسرين درست باشد، و معناى طلب بر مورد نكاح دائمى منطبق گردد، و يا برعكس كلمه (استمتعتم ) معناى طلب نداشته اصولا معنائى كه اين مفسرين براى كلمه مذكور كرده اند، با جزائى كه در آيه براى شرط آورده شده يعنى جمله (فاتوهن اجورهن ) سازگار نيست، زيرا در نكاح دائم (اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى شود مهريه و صداق است ).
پاسخ : اشاره به (أُجُورَهُنَّ) میکنند و آن را به معنای (اجر و پاداش) می گیرند و برداشت شان این است که در نکاح دائم،صحبت از مهریه و صداق است نه اجر و پاداش .در حالی که آیات دیگر قرآن،(أُجُورَهُنَّ) هم برای نکاح دائم آمده است. آیه 5 سوره مائدة الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ امروز همه پاکیزه ها [ی از رزق خدا] برای شما حلال شد، و طعام اهل کتاب [که مخلوط با مواد حرام و نجس نیست] بر شما حلال و طعام شما هم بر آنان حلال است. و زنان پاکدامن مؤمن، و زنان پاکدامن از اهل کتاب [از طریق ازدواج شرعی] در صورتی که مهریه آنان را بپردازید بر شما حلال است، در حالی که مایل باشید پاکدامن بمانید نه زناکار، و نه انتخاب کننده معشوقه نامشروع در خلوت و پنهان. و هر کس در ایمان [به خدا و پیامبران وقیامت] کفر ورزد، قطعاً عملش تباه شده و فقط او در آخرت از زیانکاران است. (۵) و همچنین آیه 50 سوره احزاب يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ اى پيامبر ما براى تو آن همسرانى را كه مهرشان را داده‏ اى حلال كرديم. نتیجه : این دو آیه برای نکاح دائم بودند.تصور اینکه (أُجُورَهُنَّ) تنها به معنای اجر و پاداش باشد،برداشت اشتباهی است و در نکاح دائم هم به جای صداق یا مهریه از (أُجُورَهُنَّ) هم استفاده میشود. --------------------------------------------- بخش 3 : استدلال دیگری که برای نشان دادن ازدواج موقت میکنند : به نقل از تفسیر المیزان:
و از اين مهم تر آنكه در جمله مورد بحث، استمتاع شرط دادن اجرت قرار گرفته فرموده : اگر از زنى استمتاع برديد واجب است اجرت وى را بدهيد، در حالى كه در عقد دائمى استمتاع شرط نيست، وقتى مردى زنى دائمى را براى خود عقد مى كند به محض ‍ تمام شدن عقد مهريه او به ذمه اش مى آيد، چنانچه دخولى صورت بگيرد، بايد همه مهر را بدهد، و اگر صورت نگيرد نصف مهر را بايد بپردازد.
پاسخ : با چند مثال برای تقریب به ذهن،نظرم را بیان میکنم. ابتدا به نقش حیاتی ویرگول در دو جمله زیر توجه کنید. جمله زیر را بدون هیچ مکثی بخوانید : بخشش لازم نیست اعدامش کنید.(اعدام می شود) حالا قبل از رسیدن به کلمه (لازم) کمی مکث کنید: بخشش،لازم نیست اعدامش کنید.( اعدام نمی شود) -------------------------------- حالا جمله پایین را بدون هیچ مکثی بخوانید و به لحن بیان تان روی کلمه (کردید) دقت کنید که معنا عوض میشود: اگر با همسرتان آمیزش کردید واجب است غسل کنید. یعنی آنکه غسل،حتما و تنها بعد از آمیزش با همسر واجب می شود و دیگر هیج.بنابراین شرط غسل کردن را تنها منحصر به آمیزش با همسر دانستیم.در حالی که میدانیم چنین چیزی درست نیست و در صورت استمناء یا احتلام هم باید غسل کرد.بخاطر همین به اشتباه می افتیم. حالا جمله ی پایین را با کمی مکث،قبل از رسیدن به کلمه غسل بخوانید. اگر با همسرتان آمیزش کردید،واجب است غسل کنید. میبینید مفهوم بکلی تغییر کرد.در اینجا شرط غسل کردن را تنها محدود به عمل آمیزش نمی دانیم.یعنی یکی از شرایط واجب شدن غسل،آمیزش است و تنها یکی از حالت های واجب شدن غسل مطرح شده است. حالا آیه 24 نساء هم همین نکته نهفته است.این ترجمه هاست که معنای حکمی را بکلی تغییر میدهند. ---------------------------------- آیه را بدون مکث بخوانید و در لحن بیان تان،روی کلمه (شدید) دقت کنید: اگر از هر کدام از زنان بهره مند شدید مهریه او را به عنوان واجب مالی بپردازید. یعنی آنکه تنها شرط دادن مهریه، بهره مند شدن از زنان است... می گویند شرط دادن مهریه در ازدواج دائم بعد از برقراری رابطه نیست در نتیجه حکم به متعه و ازدواج موقت می کنند... حالا آیه را با مکث،قبل از رسیدن به کلمه (مهریه) بخوانید: از هر کدام از زنان بهره مند شدید ، مهریه او را به عنوان واجب مالی بپردازید. این حکم،یکی از شرایط دادن مهریه را مطرح میکند نه بصورت یک شرط که مهریه دادن را فقط بعد از بهره گیری محدود کند. یعنی آیه دادن مهریه را بعد از رفتن به جلسه خواستگاری و تعیین مهر،نفی نمیکند و همان احکام هنوز برقرار هستند همانطور که مثال زدم خدمت شما. اگر با همسرتان آمیزش کردید،واجب است غسل کنید. یعنی شرط غسل کردن تنها محدود به عمل آمیزش نیست و سایر حالت های واجب شدن غسل همچنان برقرار است. --------------------------- نتیجه : بنظرم آیه هم همین را می گوید.یعنی آیه بر آن نیست که نشان دهد شرط دادن مهریه تنها بعد از بهره گیری است و احکام دیگر پرداخت یا نپرداختن مهریه که در آیه 236 و 237 سوره بقره بیان شده،همچنان برقرار هستند. بنابراین بنظرم مقصود آیه چنین است: (وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ) و هر زنی غیر آنچه ذکر شد شما را حلال است (أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ) که با اموالتان خواستار شوید[با توجه به آیه 237 بقره درصورت تعیین مهریه،پرداخت نصف آن واجب می شود در غیر اینصورت هر کسی به اندازه وسعش هدیه ای بدهد] (مُحْصِنِينَ غَيْرَمُسَافِحِينَ) به قصد نگه داری و تشکیل خانواده نه شهوت رانی (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) و چون بهره مند شدید ، (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) ، [نصف دیگریا تمام] مهرشان را به عنوان واجب مالی بپردازید. (وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ) و در آنچه پس از تعیین مهریه [نسبت به زیاد کردن مهریه] با یکدیگر توافق کردید،بر شما گناهی نیست. --------------------------- این همان ازدواج دائم است که به تفصیل بیان شده.در آیه 237 بقره بخشی از احکام پرداخت مهریه مطرح شد،آیه 24 نساء هم بخش دیگری از احکام آن،که عده ای قسمتی از آیه را برداشته و از آن ازدواج موقت را نتیجه گرفتند. به همین دلیل آیه را بگونه ای وارونه جلوه دادند و با احادیث و استدلال هایی،این برداشت را تقویت کردند.مثلا آیه را اینطور معنا میکنند که گویا نوع دیگری از ازدواج یعنی متعه مطرح است : هر موقع از وصل آنها برخوردار شدید واجب است اجرتشان را بدهید... که به دلایل قبلی این برداشت مناسب نیست و آیه در حال بیان همان ازدواج دائم با تفصیل است و دو نوع ازدواج مطرح نیست. بنایراین ترجمه صحیح آیه چنین است : و [نيز حرام است بر شما ازدواج با] زنان شوهردار، مگر از آن [اسيران جنگي] كه در اختيار شما هستند. [اين احكام] قانون مكتوب خدا بر شماست. غير از اينها [ساير زنان] بر شما حلال است كه با اموالتان [=پرداخت مهريه و تعهّد مخارج زندگي] به قصد نگهداري [=تشكيل خانواده]، نه شهوت‌راني [=تخليه غريزة جنسي] خواستار شويد. و چون از آنان كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان فريضه‌اي [واجب] بپردازيد. و[لي] گناهي بر شما نيست بعد از قراري كه [در ميزان مهريه] گذاشته‌ايد، با رضايت يكديگر عمل كنيد [و آن را كاهش دهيد]. خداوند بس داناي حكيم است. ---------------------------------------   ممنون میشوم این موارد را بررسی کنید. با تشکر از صبر و حوصله ی شما.
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث:  استاد مسلم
بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و احترام
 آیه در حال بیان همان ازدواج دائم با تفصیل است و دو نوع ازدواج مطرح نیست
برای پاسخ به سوالتان باید به چند نکته توجه بفرمایید:   نکته اول: تکیه استدلالی در این آیه شریفه همانطور که شما هم اشاره فرموده اید بر سه چیز است: «استمتاع»، «اجور»، و همچنین توقف «اجور بر استمتاع». اولین نکته ای که در این خصوص باید عرض کنیم و نکته دقیقی است که باید توجه بفرمایید این است که آنچه که شما فرموده اید هرگز به معنای رد ازدواج موقت در قرآن نیست، بلکه صرفا بیان احتمال دیگری در کنار آن است. چون این تعابیر «استمتاع»، «اجور» بالاخره با عقد موقت سازگار است، بنابراین نهایت چیزی که سخن شما بر فرض پذیرش می گوید این است که آیه شریفه مذکور هم می تواند ناظر به عقد موقت باشد و هم احتمال دارد که ناظر به عقد دائم باشد. بنابراین نباید به اشتباه اولا تحلیلتان را یک دلیل و برهان دانسته، و ثانیا آن را برای رد جواز عقد موقت کافی بدانید، بلکه صرفا بیان یک احتمال است که البته در نکات بعدی عرض خواهیم کرد که حتی به صورت احتمال هم قابل پذیرش نیست.   نکته دوم: منظور از تقدم قرآن بر روایات، و عرضه روایات به آیات این نیست که نتوان از روایات برای فهم منظور و مراد آیات بهره برد، اتفاقا یکی از اصلی ترین کاربرد روایات آن است که در زمانی که آیات دارای چند معنای متعدد احتمالی هستند این روایات معنای اصلی و حقیقی را به ما نشان دهند، به همین خاطر قرآن کریم می فرماید: «أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏»؛ ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبیین کرده و روشن سازی. (نحل:44) روایات بسیاری چه در منابع شیعه و حتی در منابع معتبر اهل سنت وارد شده است که در کنار بیان جواز ازدواج موقت، مدلول این آیه را ناظر به عقد موقت دانسته اند. بنابراین به خوبی می توانند قرینه ای برای فهم آیه تلقی شوند.   نکته سوم: عقد ازدواج موقت اگرچه نسخه ای همگانی نبوده و برای همگان توصیه نشده اما یک نسخه لازم و ضروری برای جامعه است، به لحاظ جامعه شناسی، به لحاظ انسان شناسی، به لحاظ تحلیل های عقلانی نمیشود رفتار انسان را متوقف بر ازدواج دائم و رهبانیت کرد، که بگوییم انسان ها یا باید ازدواج دائم داشته باشند و یا رهبانیت پیشه کرده و نیاز جنسی شان را سرکوب کنند. با اندک تحلیل منطقی می فهمید که فرجام چنین نسخه ای فروپاشی بنیان خانواده و به خطر افتادن اصل ازدواج دائم بوده و ده ها آفت دیگر را به دنبال خواهد داشت. باید از افراط و تفریط در این خصوص پرهیز کرد آنچنان که برخی ازدواج موقت را به صورت کلی زیر سوال برده و به خاطر آن بر اسلام خرده می گیرند، و از آن طرف برخی روابطی آزادانه تر را خواستار شده و همین محدودیت هایی که اسلام برای روابط موقت گذارده را هم بر نمی تابند و بر اسلام خرده می گیرند.   نکته چهارم: اما در مورد استدلال های شما در توجیه »استمتاع» و «اجور» باید به سه نکته توجه بفرمایید: الف) واژه «استمتاع» از ماده «متع» به معنای بهره بردن توام با لذت است، مثلا کسی که دارد داروی تلخ می خورد اگرچه دارد از فوائد آن بهره مند میگردد اما به «استمتاع» گفته نمیشود؛ تمام آیاتی هم که با این تعبیر «استمتاع» از بهره بردن مردم از زندگی دنیوی سخن گفته است تماما با هدف توبیخ است، یعنی می خواهد آنها را به خاطر این بهره وری های دنیوی در برابر چشم پوشی از آخرت شماتت کند(مفردات، ج4، ص141) بنابراین در تمام آنها هم معنای «لذت» خوابیده است، ولو آنکه به بهره بردن تعبیر شود، این بهره بردن معنای خاص است، و هرگز بهره های معنوی یا مانند آن منظور نیست، بلکه بهره وری های مادی اعم از شهوت خوردن و پوشیدن و جنسی است. ب) توقف اجر بر استمتاع باید حکیمانه باشد، ویرگول را در جمله شما هر کجا که بگذاریم تفاوتی نخواهد کرد، قرآن در آیه 24 سوره نساء چه بهره وری را تنها شرط استحقاق اجر دانسته باشد، و چه یک شرط از شرائط آن تلقی کرده باشد در هر دو صورت این نشان دهنده موقت بودن عقد است، چون در عقد دائم اصلا بحث بهره وری به عنوان شرط مطرح نیست، یعنی شما اگر زنی را در قاره آمریکا عقد کرده باشید به محض اجرای عقد مهریه بر شما واجب است ولو آنکه حتی در کلام هم از او بهره ای نبرده باشید. بنابراین این که «بهره بردن از زن» یکی از شرائط وجوب مهریه باشد یا تنها شرط وجوب مهریه چیزی را عوض نمی کند، بالاخره وقتی این موضوع شرط باشد یعنی عقد، عقد موقت است. ج) اگرچه «اجور» برای مهریه در عقد دائم هم به کار برده میشود، اما وقتی این دو قرینه فوق را لحاظ می کنیم، و در کنار این دو قرینه، به روایات گسترده که در این موضوع وارد شده است توجه می کنیم، دیگر شکی باقی نمی ماند که منظور از عقد، عقد ازدواج موقت بوده، و منظور از اجر، مهریه عقد موقت است.
با سلام خدمت استاد گرامی
بنابراین نباید به اشتباه اولا تحلیلتان را یک دلیل و برهان دانسته، و ثانیا آن را برای رد جواز عقد موقت کافی بدانید
بله حق با شماست بنده هم سعی نکردم استدلال خاصی ارائه کنم.هدف بررسی دلایلی بود که به واسطه ی آن نشان میدهند که آیه 24 سوره نساء به نوع دیگری از ازدواج هم اشاره دارد.همان ابتدا اشاره کردم :
به همین خاطر سعی میشود با توجه به آیات دیگر قرآن و توضیحات و شواهد بیشتر از خود قرآن،تا حدی این استدلال ها را تضعیف کرد تا به همان ازدواج دائم برسیم.
فعلا شواهد بیشتر از خود قرآن صرف نظر کردم تا تاپیک تایید شود.اگر اجازه دهید اول به این نتیجه برسیم که آیه میتواند ناظر بر عقد دائم هم باشد،همانطور که شما فرمودید :
بنابراین نهایت چیزی که سخن شما بر فرض پذیرش می گوید این است که آیه شریفه مذکور هم می تواند ناظر به عقد موقت باشد و هم احتمال دارد که ناظر به عقد دائم باشد.
روایات بسیاری چه در منابع شیعه و حتی در منابع معتبر اهل سنت وارد شده است که در کنار بیان جواز ازدواج موقت، مدلول این آیه را ناظر به عقد موقت دانسته اند. بنابراین به خوبی می توانند قرینه ای برای فهم آیه تلقی شوند.
بنده در تاپیک های دیگر بعضی از این روایات را دیده ام مثلا: عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول اللّه و أبي بكر حتّي ـ ثمة ـ نهي عنه عمر : ما، در زمان رسول الله و ابوبكر، زنان را عقد موقت مي كرديم در برابر يك مشت خرما و آرد، تا اين كه عمر از آن نهي كرد»صحيح مسلم، ج4، ص131، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة در این حدیث هم (نستمتع) را به معنای عقد گرفتند در حالی که میتواند به معنای بهره گیری جنسی هم باشد. در واقع بهره بردن جنسی با دادن پول یا هدیه که همان زناست. هیچ دلیلی نداریم منظور از (نستمتع) یعنی ازدواج موقت باشد و این احادیث هم کمکی به فهم ما نمی کند. شاید بپرسید اگر متعه در زمان پیامبر(ص)حرام بوده پس این احادیث چیست؟ بنظر بنده در دوره ای از زمان پیامبر(ص)، متعه رواج داشته و حرفی نیست.ولی آیا قرآن مهر تایید آن را زده است؟ مثلا خداوند در 13 سال حضور مسلمانان در مکه،هنوز شراب را حرام اعلام نکردند و و اگر اشتباه نکرده باشم حتی در یکی از سوره ها جزو نعمات خود برشمردند اما بعد ها در مدینه شراب حرام اعلام شد.یا مسئله ربا که در زمان رسول خدا این کار رواج داشت و بعد ها در دوران مدینه حرام اعلام شد. پس  میتوان گفت هر عملی که در یک برهه زمانی انجام میشد، حتما دلیل بر تایید خدا و رسولش نیست. با این حال پاسخ به این سوال که :پس چرا خداوند به صراحت در قرآن اعلام نکردند که ازدواج موقت مردود است؟  دو دلیل به نظرم میرسد: 1-قرآن در مورد ازدواج موقت مثل قضیه برده داری عمل کرده و قصد داشته تا به تدریج این سنت شکسته شود. 2-در زمان جاهلیت اصلا زنان سهمی از ارث نمی بردند و هیچ تعهدی هم وجود نداشت اما  بعد از نزول وحی و آمدن احکام ازدواج خود به خود ازدواج مرسوم در آن زمان ساقط می شود. اینها همه با فرض این است که خود قرآن ازدواج موقت را تایید نکرده باشد،چون ناسخ آن در قرآن وجود نداد. و بحث ما هم روی همین بخش اصلی است و ما ادعا داریم اصلا صحبتی از ازدواج موقت در قرآن و تایید آن نیامده تا منتظر ناسخ آن از خود قرآن باشیم و تنها یک نوع ازدواج مطرح است.
عقد ازدواج موقت اگرچه نسخه ای همگانی نبوده و برای همگان توصیه نشده اما یک نسخه لازم و ضروری برای جامعه است، به لحاظ جامعه شناسی، به لحاظ انسان شناسی، به لحاظ تحلیل های عقلانی نمیشود رفتار انسان را متوقف بر ازدواج دائم و رهبانیت کرد، که بگوییم انسان ها یا باید ازدواج دائم داشته باشند و یا رهبانیت پیشه کرده و نیاز جنسی شان را سرکوب کنند.
خب استاد ما در اینطور مواقع چیزی به عنوان امتحان الهی هم داریم....حضرت یوسف(ع) که سرشان درد نمی کرد که حاضر بشوند بروند زندان تا عفت خودشان را حفظ کنند...حتی در آیه 24 یوسف اشاره دارد که زمانی که آن زن آهنگ  یوسف کرد،یوسف هم همچنین...یعنی اینطور نبوده که حضرت یوسف(ع) در اوج جوانی اصلا در فکر این مسایل نباشد یا غریزه ای نداشته و تحت فشار نبوده بوده باشد...با این حال ما نشنیدیم ایشان دست به ازدواج موقت بزنند...
با اندک تحلیل منطقی می فهمید که فرجام چنین نسخه ای فروپاشی بنیان خانواده و به خطر افتادن اصل ازدواج دائم بوده و ده ها آفت دیگر را به دنبال خواهد داشت. باید از افراط و تفریط در این خصوص پرهیز کرد آنچنان که برخی ازدواج موقت را به صورت کلی زیر سوال برده و به خاطر آن بر اسلام خرده می گیرند، و از آن طرف برخی روابطی آزادانه تر را خواستار شده و همین محدودیت هایی که اسلام برای روابط موقت گذارده را هم بر نمی تابند و بر اسلام خرده می گیرند.
قبلا هم اشاره کردم خداوند حتی شراب را هم یکی از نعمات خودش معرفی میکند اما به این نکته هم اشاره دارد که ضرر شراب بیشتر از منفعتش است و دوری از آن را توصیه میکند. ازدواج موقت هم همینطور، منافعی دارد اما به دلایل زیادی ضررش بیشتر از منفعتش است. استاد شما بهتر میدانید انسان این قابلیت را دارد تا انجام یک قتل را هم برای خودش زیبا جلوه دهد مثل برادران حضرت یوسف(ع). در اینجا دقیقا ما  نمیدانیم حکم خدا چیست پس نمی توانیم تنها به نفسمان اعتماد کنیم.
واژه «استمتاع» از ماده «متع» به معنای بهره بردن توام با لذت است، مثلا کسی که دارد داروی تلخ می خورد اگرچه دارد از فوائد آن بهره مند میگردد اما به «استمتاع» گفته نمیشود؛ تمام آیاتی هم که با این تعبیر «استمتاع» از بهره بردن مردم از زندگی دنیوی سخن گفته است تماما با هدف توبیخ است، یعنی می خواهد آنها را به خاطر این بهره وری های دنیوی در برابر چشم پوشی از آخرت شماتت کند(مفردات، ج4، ص141) بنابراین در تمام آنها هم معنای «لذت» خوابیده است، ولو آنکه به بهره بردن تعبیر شود، این بهره بردن معنای خاص است، و هرگز بهره های معنوی یا مانند آن منظور نیست، بلکه بهره وری های مادی اعم از شهوت خوردن و پوشیدن و جنسی است.
اجازه بدید بنده هم به نکته ای در همین رابطه اشاره کنم.گرچه در قرآن تعبیر (استماع) به بهره بردن مردم از زندگی دنیوی و با هدف توبیخ  سخن گفته،اما توجه داشته باشید این بهره مندی به صورت دایم است نه موقت  بنابراین تعبیر (اسْتَمْتَعْتُمْ) در آیه 24 سوره نساء نمیتواند امری موقت باشد. و از طرفی مشتقاتی از ریشه (متع) وجود دارند که با هدف توبیخ نیست مثلا آیه 32 عبس : مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ تا وسیله‌ای برای بهره‌گیری شما و چهارپایانتان باشد! در نهایت این استدلال هم برای اینکه نشان دهد تعبیر (اسْتَمْتَعْتُمْ) عقد موقت است،کافی نیست.
چون در عقد دائم اصلا بحث بهره وری به عنوان شرط مطرح نیست
استاد ما هم که نگفتیم شرط ازدواج دایم بهره وری است.
یعنی شما اگر زنی را در قاره آمریکا عقد کرده باشید به محض اجرای عقد مهریه بر شما واجب است ولو آنکه حتی در کلام هم از او بهره ای نبرده باشید.   بنابراین این که «بهره بردن از زن» یکی از شرائط وجوب مهریه باشد یا تنها شرط وجوب مهریه چیزی را عوض نمی کند، بالاخره وقتی این موضوع شرط باشد یعنی عقد، عقد موقت است.
باز هم چنین تعبیری به دائمی بودن ازدواجی که در آیه 24 سوره نساء اشاره شده،لطمه ای نمیزند. بنده این همه جریان مکث کوتاه در آیه را در بخش سه بخاطر حل همین ایراد بیان کردم اما فکر کنم در انتقال مقصودم موفق نبودم. اجازه بدید برای روشن تر شدن موضوع از آیه ی دیگر قرآن کمک بگیریم : قسمتی از آیه 6 سوره طلاق وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ۖ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند؛ و اگر برای شما (فرزند را) شیر می‌دهند، پاداش آنها را بپردازید در این آیه اشاره شده است که در ازای شیری که مادر به بچه میدهد میتواند پاداش دریافت کند.  عبارت (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ) یعنی پاداش آنها را بپردازید. بنظر شما طبق این آیه آیا حکم پرداخت پاداش تنها و تنها (و دیگر هیچ ) بعد از شیر دادن مادر است؟مسلما خیر... حالا همین مورد را در مورد آیه 24 سوره نساء در نظر بگیرید.عبارت(فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) که در اینجا معنای مهریه گرفتیم. همانطور که شما در آیه 6 سوره طلاق پرداخت پاداش را تنها و تنها  محدود به شیر دادن ندانستید در آیه 24 سوره نساء هم نمی توانید پرداخت مهریه را محدود به بعد از بهره وری کنید. حالا این نکته چه مشکلی را حل میکند؟ این نکته این موضوع را روشن میکند مهریه ای که بعد از استمتاع در آیه 24 اشاره شده که میفرماید باید بعد از بهره وری پرداخت شود هیچ لطمه ای به نکته ای که اشاره کردید نمی کند.یعنی این حکم مهریه ای که بعد از عقد و قبل از تماس واجب میشود که مقدار آن نصف مهریه تعیید شده است وارد نمیکند. ببینید آیه 237 اشاره شده که قبل از اینکه با آنها تماس(آمیزش) داشته باشید و مهرهم  تعیین نکرده باشید باید هدیه ای بدهید... آیه بعد یعنی 238 بقره دوباره میفرماید قبل از اینکه با آنها تماس(آمیزش) داشته باشید و مهر تعیین کرده باشید،واجب است نصف مهر را بپردازید.   تا اینجا قبل از تماس جنسی بود... اگر بخشی از مهر در عقد دائم هیچ ارتباطی با تماس جنسی نداشت هیچ دلیل نداشت تا قید قبل از تماس جنسی بیاید...بنابراین شما بفرمایید کدام آبه به شرابط دیگر پرداخت مهریه بعد از تماس جنسی اشاره دارد؟ نمیدانم منظورم را رساندم یا خیر...
اگرچه «اجور» برای مهریه در عقد دائم هم به کار برده میشود، اما وقتی این دو قرینه فوق را لحاظ می کنیم، و در کنار این دو قرینه، به روایات گسترده که در این موضوع وارد شده است توجه می کنیم، دیگر شکی باقی نمی ماند که منظور از عقد، عقد ازدواج موقت بوده، و منظور از اجر، مهریه عقد موقت است.
هنوز برای رسیدن به چنین نتیجه ای زود است و شاید هم غیر ممکن !!
با سلام و احترام
اگر اجازه دهید اول به این نتیجه برسیم که آیه میتواند ناظر بر عقد دائم هم باشد
بله قطعا ما آیات متشابه که چند معنا در آنها محتمل است داریم اما طبیعتا راه تشخیص معنای حقیقی قرآن بهره گیری از سایر آیات، احادیث و قرائن ادبی و مانند آن است
عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول اللّه و أبي بكر حتّي ـ ثمة ـ نهي عنه عمر : ما، در زمان رسول الله و ابوبكر، زنان را عقد موقت مي كرديم در برابر يك مشت خرما و آرد، تا اين كه عمر از آن نهي كرد»صحيح مسلم، ج4، ص131، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة در این حدیث هم (نستمتع) را به معنای عقد گرفتند در حالی که میتواند به معنای بهره گیری جنسی هم باشد.
متعه اصطلاحی برای عقد موقت است، شما نباید آن را لغوی معنا کنید، مثل «صلاة» که اگرچه در لغت به معنای دعا است اما در اصطلاح به معنای نماز است و در عمده روایات بیان احکام هم به همین معنا آمده است قرینه ی روشن آن این است که اگر متعه و استمتاع به معنای عقد دائم بود، نهی عمر از آن معنا نداشت، عمر که از عقد دائم نهی نکرده است، بلکه عقد موقت بود که از زمان خلیفه دوم ممنوع شد.
بنظر بنده در دوره ای از زمان پیامبر(ص)، متعه رواج داشته و حرفی نیست.ولی آیا قرآن مهر تایید آن را زده است؟
اصل در حلیت یا حرمت رفتارها، حلال بودن و جواز آنهاست مگر آنکه قرآن و روایات از آن نهی کرده باشند، نه بالعکس! از اینکه چیزی در قرآن تایید نشده نمیتوان فهمید که جایز نیست! علاوه بر اینکه اصلا اختلاف ما در اصل همین مسئله است که آیا جواز آن در قرآن آمده است یا خیر؟ اگر ما قبول نداشتیم در قرآن آمده است که اینقدر بین ما اختلاف نبود! ما معتقد هستیم که در قرآن آمده است، شما هم باید روی این فرض بحث کنید، نه اینکه نیامدن ان در قرآن را پیش فرض بگیرید و بعد نتیجه بگیرید که پس جایز نیست.  
با این حال پاسخ به این سوال که :پس چرا خداوند به صراحت در قرآن اعلام نکردند که ازدواج موقت مردود است؟  دو دلیل به نظرم میرسد: 1-قرآن در مورد ازدواج موقت مثل قضیه برده داری عمل کرده و قصد داشته تا به تدریج این سنت شکسته شود. 2-در زمان جاهلیت اصلا زنان سهمی از ارث نمی بردند و هیچ تعهدی هم وجود نداشت اما  بعد از نزول وحی و آمدن احکام ازدواج خود به خود ازدواج مرسوم در آن زمان ساقط می شود. اینها همه با فرض این است که خود قرآن ازدواج موقت را تایید نکرده باشد،چون ناسخ آن در قرآن وجود نداد.
از آنجا که این سخنان مستند به هیچ منبع تاریخی و نقلی نیست، صرفا گمانه زنی است که در مبحث علمی نمیتوان آنها را معتبر دانست. همانطور که عرض کردم شما نباید نیامدنِ متعه در قرآن را پیش فرض بگیرید و بعد چراییِ آن را تحلیل کنید، بلکه بحث بر سر اصل آمدن یا نیامدن متعه در قرآن است.
اینطور نبوده که حضرت یوسف(ع) در اوج جوانی اصلا در فکر این مسایل نباشد یا غریزه ای نداشته و تحت فشار نبوده بوده باشد...با این حال ما نشنیدیم ایشان دست به ازدواج موقت بزنند...
اینکه پیامبری در عین نیاز جنسی اقدام به ازدواج موقت نکرده است دلیلی بر عدم جواز آن تلقی نمیشود! هزاران عامل دیگر را می توان فرض کردم که مانع چنین اقدامی میشده است. علاوه بر اینکه قرآن دنبال بیان زندگی یوسف نیست، بلکه بخش های عبرت آموز آن را بیان کرده است، بنابراین از عدم اشاره به ازدواج موقت از سوی یوسف، نمیتوان عدم آن را نتیجه گرفت. بنابراین استدلال شما مطلقا برهانی نبوده  و باز هم صرفا یک گمانه زنی است.
ازدواج موقت هم همینطور، منافعی دارد اما به دلایل زیادی ضررش بیشتر از منفعتش است.
میشود به چند مورد از این مفاسدی که بر مصالح آن ارجحیت دارد اشاره کنید تا بهتر بتوانیم تحلیل کنیم؟
توجه داشته باشید این بهره مندی به صورت دایم است نه موقت  بنابراین تعبیر (اسْتَمْتَعْتُمْ) در آیه 24 سوره نساء نمیتواند امری موقت باشد.
اتفاقا بهره های دنیوی هم به خاطر موقتی بودنشان و فورختن آخرت جاویدان به دنیای فانی مورد توبیخ قرار گرفته است. از این که بگذریم اصلا مهم نیست این بهره موقت باشد یا دائم؛ بحث بر سر این است که واژه متعه که با استمتاع از یک خانواده هستند اصطلاحی برای عقد موقت است، همانطور که «صلاة» اصطلاحی برای نماز شده است؛ و همچنین وجوب مهریه در برابر بهره قرار داده شده است، نه صرف عقد، بنابراین موقتی یا دائم بودن این بهره مدخلیتی در بحث ندارد.
و از طرفی مشتقاتی از ریشه (متع) وجود دارند که با هدف توبیخ نیست مثلا آیه 32 عبس : مَتَاعًا لَكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ تا وسیله‌ای برای بهره‌گیری شما و چهارپایانتان باشد!
اصلا واژه متاع برای بهره ای است که اصالت ندارد و موقتی و ناچیز است، به همین خاطر قرآن برای بهره های دنیوی این تعبیر را به کار می برد، و گاهی حتی خود دنیا را در برابر آخرت متاعی بیش نمی داند: «مَا الْحَياةُ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ مَتاعٌ » زندگی دنیوی در برابر آخرت جز متاعی بیش نیست.(رعد:26)
وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّىٰ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ ۚ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ۖ و اگر باردار باشند، نفقه آنها را بپردازید تا وضع حمل کنند؛ و اگر برای شما (فرزند را) شیر می‌دهند، پاداش آنها را بپردازید در این آیه اشاره شده است که در ازای شیری که مادر به بچه میدهد میتواند پاداش دریافت کند.  عبارت (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ ) یعنی پاداش آنها را بپردازید. بنظر شما طبق این آیه آیا حکم پرداخت پاداش تنها و تنها (و دیگر هیچ ) بعد از شیر دادن مادر است؟مسلما خیر... حالا همین مورد را در مورد آیه 24 سوره نساء در نظر بگیرید.عبارت(فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) که در اینجا معنای مهریه گرفتیم
اتفاقا وقتی اعطای اجر به شیردهی گره زده شده یعنی این اجر در برابر شیردهی است و مطلقا منظور مهریه نیست، بلکه همان حکمی است که مراجع هم فرموده اند که زن می تواند در برابر شیر دادن به فرزند از شوهرش اجر و مزد درخواست کند . وگرنه اگر اعطای اجر به شیر دادن ربطی نداشت ذکر شیر دادن قبل از اعطای اجر بی ربط بوده و لغو می بود. حالا در اینجا هم اینکه می فرماید در برابر بهره بردن از زنان اجر آنها را بدهید یعنی این اجر به صورت مطلق (نه نصف آن) در برابر بهره بردن است، این که ما بگوییم منظور قرآن نصف مهریه است دلیلی می خواهد که به آن استناد شود، وگرنه ظهور آیه در این است که اجر در برابر بهره بردن است.
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت استاد مسلم
متعه اصطلاحی برای عقد موقت است، شما نباید آن را لغوی معنا کنید، مثل «صلاة» که اگرچه در لغت به معنای دعا است اما در اصطلاح به معنای نماز است و در عمده روایات بیان احکام هم به همین معنا آمده است
اول اینکه ما دلیلی برای قائل شدن به چنین استثنایی نداریم چون تعبیر (اسْتَمْتَعْتُمْ)در آیات دیگر قرآن به صورت لغوی آن بکار برده شده است.(آیه 60 /توبه) دوم اینکه اصلا منظور ما از استماع نه ازدواج دائم است نه موقت بلکه به معنای لغوی آن یعنی (بهره گیری )گرفتیم.کمی جلوتر بیشتر در این باره توضیح میدهم.
قرینه ی روشن آن این است که اگر متعه و استمتاع به معنای عقد دائم بود، نهی عمر از آن معنا نداشت، عمر که از عقد دائم نهی نکرده است، بلکه عقد موقت بود که از زمان خلیفه دوم ممنوع شد.
اگر شما در این حدیث(نستمتع)را همان معنای لغوی آن یعنی بهره گیری جنسی بگیرید نه ازدواج موقت یا دائم،این کار  شبیه رسوم جاهلیت می شود(زنا) و احتمال دارد نهی عمر به این جهت باشد. حالا ما فعلا با احادیث کاری نداریم چون اخبار ضد و نقیض در این باره وجود دارد.
اصل در حلیت یا حرمت رفتارها، حلال بودن و جواز آنهاست مگر آنکه قرآن و روایات از آن نهی کرده باشند، نه بالعکس! از اینکه چیزی در قرآن تایید نشده نمیتوان فهمید که جایز نیست!
ما هم منظورمان این نبود،چون در قرآن نیامده پس حتما جایز نیست! بنده در جواب این سوال :شاید بپرسید اگر متعه در زمان پیامبر(ص)حرام بوده پس این احادیث چیست؟ که چنین پاسخی دادم.منظور بنده این بود که اگر احادیثی دیده شد که اشاره به متعه دارد،این مورد میتواند برای برهه ای از زمان پیامبر(ص) بوده باشد و این دلیل نقل چنین احادیث میتواند باشد.بگذریم...
ما معتقد هستیم که در قرآن آمده است، شما هم باید روی این فرض بحث کنید، نه اینکه نیامدن ان در قرآن را پیش فرض بگیرید و بعد نتیجه بگیرید که پس جایز نیست.
همانطور که عرض کردم شما نباید نیامدنِ متعه در قرآن را پیش فرض بگیرید و بعد چراییِ آن را تحلیل کنید، بلکه بحث بر سر اصل آمدن یا نیامدن متعه در قرآن است.
میشود به چند مورد از این مفاسدی که بر مصالح آن ارجحیت دارد اشاره کنید تا بهتر بتوانیم تحلیل کنیم؟
میشود به چند مورد از این مفاسدی که بر مصالح آن ارجحیت دارد اشاره کنید تا بهتر بتوانیم تحلیل کنیم؟
همچنین وجوب مهریه در برابر بهره قرار داده شده است، نه صرف عقد، بنابراین موقتی یا دائم بودن این بهره مدخلیتی در بحث ندارد.
  برای اینکه از موضوع اصلی منحرف نشیم بقول شما بهتر است تمرکزمان را روی آیات و اینکه اصلا در قرآن اشاره ای به ازدواج موقت شده است یا خیر،بگذاریم...  
اتفاقا وقتی اعطای اجر به شیردهی گره زده شده یعنی این اجر در برابر شیردهی است و مطلقا منظور مهریه نیست، بلکه همان حکمی است که مراجع هم فرموده اند که زن می تواند در برابر شیر دادن به فرزند از شوهرش اجر و مزد درخواست کند .   وگرنه اگر اعطای اجر به شیر دادن ربطی نداشت ذکر شیر دادن قبل از اعطای اجر بی ربط بوده و لغو می بود.
شما به نکته ای اشاره فرمودید که اصلا پاسخ بنده نبود و گویا باز هم نتوانستم منظورم را برسانم!! حالا با این بخش کاری نداریم چون فعلا نیاز به آن نداریم...
حالا در اینجا هم اینکه می فرماید در برابر بهره بردن از زنان اجر آنها را بدهید یعنی این اجر به صورت مطلق (نه نصف آن) در برابر بهره بردن است، این که ما بگوییم منظور قرآن نصف مهریه است دلیلی می خواهد که به آن استناد شود، وگرنه ظهور آیه در این است که اجر در برابر بهره بردن است.
خدا خیرتان بدهد.این قسمت که اشاره فرمودید حل شود،فکر میکنم به نتیجه ای برسیم.  اینکه آیا این اجر به صورت مطلق است یا خیر صحبتی دارم. ببینید چه نصف مهر باشد و چه تمام مهر اگر اشتباه نکنم قرآن از تعبیر (اجور) استفاده میکند.حالا دلیلم چیست؟شما به قسمتی از آیه 5 سوره مائده که درمورد ازدواج دائم با زنان مؤمن اهل کتاب است توجه کنید : الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ امروز هر چه پاکیزه است شما را حلال شد و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنها حلال است. و نیز حلال شد نکاح زنان پارسای مؤمنه و زنان پارسای اهل کتاب در صورتی که شما اجرت و مهر آنان را بدهید و پاکدامن باشید نه زناکار و رفیق‌باز.(مائده/5) در این آیه هم پرداخت اجر یا مهریه (أُجُورَهُنَّ) شرط ازدواج دائم بیان شده است.اگر ما طبق نظر شما تعبیر (اجور) را مطلق مهریه در نظر بگیریم با آیات دیگر به تناقض میرسیم. ما میدانیم مطابق با آیه 236 و 237 بقره صرفا با عقد دائم تمام مهریه واجب نمی شود.(حالا اینکه حتی مهر هم تعیین نشود باز هم عقد صحیح است کاری نداریم...) بنابراین بنظر میرسد چه نصف مهر باشد و چه تمام مهر از تعبیر(اجور) استفاده میشود. توضیح بیشتر در مورد (اسْتَمْتَعْتُمْ) : ما این تعبیر را نه به معنای نه ازدواج دائم و نه موقت بلکه معنای لغوی آن یعنی (بهره گیری )گرفتیم. مشکل اینجاست که به قسمت قبل آیه 24 سوره نساء توجه نمی شود.ما می گوییم عبارت (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ)ادامه ی قسمت قبل همین آیه است یعنی (أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ۚ) بخاطر همین ادعا داریم که کل بحث این آیه روی ازدواج دائم است و ما نمی توانیم قسمتی از آیه را برداریم و نتیجه گیری دلخواه خودمان را بگیریم. یکبار دیگر ترجمه مدنظرم را نقل میکنم :
(وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ) و هر زنی غیر آنچه ذکر شد شما را حلال است (أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ) که با اموالتان خواستار شوید[با توجه به آیه 237 بقره درصورت تعیین مهریه،پرداخت نصف آن واجب می شود در غیر اینصورت هر کسی به اندازه وسعش هدیه ای بدهد] (مُحْصِنِينَ غَيْرَمُسَافِحِينَ) به قصد نگه داری و تشکیل خانواده نه شهوت رانی (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) و چون بهره مند شدید ، (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) ، [نصف دیگریا تمام] مهرشان را به عنوان واجب مالی بپردازید. (وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ) و در آنچه پس از تعیین مهریه [نسبت به زیاد کردن مهریه] با یکدیگر توافق کردید،بر شما گناهی نیست.
متاسفانه سایت هنوز قابلیت ویرایش ندارد تا پست قبلی را ویرایش کنم... این قسمت از پست قبل را می خواستم اصلاح کنم :
در این آیه هم پرداخت اجر یا مهریه (أُجُورَهُنَّ) شرط ازدواج دائم بیان شده است.
اگر در این آیه شرط ازدواج دائم پرداخت مهریه هم نباشد باز هم به خللی به مقصود ما نمی رساند.به هر حال چه نصف مهر، چه تمام مهر پرداخت شود، جز مهریه است و از تعبیر (اجور) استفاده شده.   
اگر در این آیه شرط ازدواج دائم پرداخت مهریه هم نباشد
 ویرایش نهایی قسمت های قبل : ایه هم بنظر نمیرسد شرطی باشد و درستش هم همین است چون شرط عقد دائم پرداخت مهریه نیست.گویا اگر مهر هم تعیین نشود عقد صحیح است. مفهوم آیه هم بنظر  همین را می گوید.(اگر اشتباه میکنم شما اصلاح بفرمایید).  به هر حال هر تفسیری را بپذیریم باز به مقصود ما خللی وارد نمیکند. چون در این پروسه چه نصف مهر ، چه تمام مهر پرداخت شده باشد، تعبیر (اجور) را میدهد.
ابتدا می گوید ان تبتغوا باموالکم همه قبول دارند این فراز شامل عقد دائم است. بعد می فرماید  فماستمتعتم به منهن به '' به '' توجه کنید. یعنی ضمیر باز می گردد به اموال... پس کلام درباره ازدواج دائم است. اینجا توجیه می آورند که این فاء تفریع است برای بیان نوع دیگری از ازدواج... و اگر این توجیه را نپذیریم این فراز برای ازدواج دائم است. اما آیا استمتاع برای بهره دائم است یا موقت؟ این توجیه دیگری است برای متعه ... یعنی استمتاع برای چیزهای موقت استفاده میشود. مثلا بهره و متاع دنیا در قبال متاع آخرت ناچیز و موقت است. این توجیه قوی ای است. اجر برای مهریه استفاده شده و در سوره طلاق اشاره شده است. وقتی پا در دنیای احتمالات می گذاریم احتمالات تفسیری زیاد و متضادی درست میشود. مثلا اگر زن تمکین نکند و از خانه بیرون رود، از مهریه محروم میشود مثلا زن نفقه ندارد و تنها مهریه و نفقه ایام حاملگی دارد. و مثلا اجازه اشتراکی برای عقد دختر باکره نادرست است ... و خیلی مثالهای دیگر
نکته دیگر شرط و جزا است. آیا جمله شرطیه مفهوم دارد؟ اگر مفهوم داشته باشد و شرایط مفهوم گیری صدق کند پس باید به صحت و درستی متعه اعتراف کنیم. زیرا این طور میشود منطوق کلام : اگر استمتاع بردید، مهریه بدهید. مفهوم کلام : اگر استمتاع نبردید ، مهریه ندهید. لکن آیا در ازدواج موقت اگر شما در مدت متعه، بهره جنسی نبرید مهریه ساقط میشود؟ اگر قبول دارید که خیر پس این فراز نمیتواند درباره متعه باشد. اگر کلا بگوییم شرط و جزا، مفهوم ندارد پس این احتمال همچنان هست که آیه درباره هر نوع ازدواجی باشد
پس میتوان اینطور متعه را رد کرد. در متعه ، مهریه مشروط به استمتاع نیست. چه مرد استمتاع ببرد و چه نبرد، باید مهریه را بپردازد!
با سلام و احترام
اول اینکه ما دلیلی برای قائل شدن به چنین استثنایی نداریم چون تعبیر (اسْتَمْتَعْتُمْ)در آیات دیگر قرآن به صورت لغوی آن بکار برده شده است.(آیه 60 /توبه)
ببینید تعبیر «صلاة» هم در برخی از آیات به معنای دعا به کار رفته است مثلا آیه 103 سوره توبه ؛ این دلیل نمیشود در جای دیگری به معنای نماز نباشد؛ ما باید از قرائن درون خود آیه بفهمیم! وقتی مثلا یک آیه در مقام بیان احکام نماز تعبیر «صلاة» را به کار می برد این خودش بزرگترین قرینه است که معنای اصطلاحی مراد است، یعنی منظور از«صلاة» در اینجا نماز است نه دعا؛ در موضع مورد بحث ما نیز وقتی در مقام بیان احکام ازدواج از تعبیر «استمتاع» استفاده میکند بزرگترین قرینه بر این است که ازدواج موقت مراد است، نه دائم
اگر شما در این حدیث(نستمتع)را همان معنای لغوی آن یعنی بهره گیری جنسی بگیرید نه ازدواج موقت یا دائم،این کار  شبیه رسوم جاهلیت می شود(زنا) و احتمال دارد نهی عمر به این جهت باشد. حالا ما فعلا با احادیث کاری نداریم چون اخبار ضد و نقیض در این باره وجود دارد
اینجا هم همان قاعده حکمفرماست، قرائن داد می زند که منظور از استمتاع، همان ازدواج موقت است، وگرنه اگر عقد دائم، یا زنا بود معنا نداشت که بگویند ما این کار را انجام میدادیم تا اینکه عمر ما را نهی کرد، چون هیچ کدام ممکن نیست. در مورد ازدواج دائم خب ازدواج دائم که اصلا مورد نهی عمر نبوده، و زنا هم که از قبل از عمر هم از سوی پیامبر(ص) و ابوبکر مورد نهی بوده است، معنا ندارد بگوییم در زمان عمر مورد نهی واقع شد! این همه آیه در حرمت زنا وجود دارد.  
ببینید چه نصف مهر باشد و چه تمام مهر اگر اشتباه نکنم قرآن از تعبیر (اجور) استفاده میکند.حالا دلیلم چیست؟شما به قسمتی از آیه 5 سوره مائده که درمورد ازدواج دائم با زنان مؤمن اهل کتاب است توجه کنید : الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ امروز هر چه پاکیزه است شما را حلال شد و طعام اهل کتاب برای شما و طعام شما برای آنها حلال است. و نیز حلال شد نکاح زنان پارسای مؤمنه و زنان پارسای اهل کتاب در صورتی که شما اجرت و مهر آنان را بدهید و پاکدامن باشید نه زناکار و رفیق‌باز.(مائده/5) در این آیه هم پرداخت اجر یا مهریه (أُجُورَهُنَّ) شرط ازدواج دائم بیان شده است.اگر ما طبق نظر شما تعبیر (اجور) را مطلق مهریه در نظر بگیریم با آیات دیگر به تناقض میرسیم. ما میدانیم مطابق با آیه 236 و 237 بقره صرفا با عقد دائم تمام مهریه واجب نمی شود.(حالا اینکه حتی مهر هم تعیین نشود باز هم عقد صحیح است کاری نداریم...) بنابراین بنظر میرسد چه نصف مهر باشد و چه تمام مهر از تعبیر(اجور) استفاده میشود.
به هر حال هر تفسیری را بپذیریم باز به مقصود ما خللی وارد نمیکند. چون در این پروسه چه نصف مهر ، چه تمام مهر پرداخت شده باشد، تعبیر (اجور) را میدهد.
بله بنده سابقا هم عرض کردم اجور برای مهریه هم به کار میرود، چه برای تمام آن و چه برای بخشی از آن؛ اما وقتی این اجر در برابر استمتاع قرار میگیرد قرینه برای عقد موقت میشود، اصلا کاری به خود تعبیر «اجور» نداریم، استدلال ما بر تعلق اجر بر استمتاع است. خصوصا اینکه در عقد دائم به صرف استمتاع تمام مهریه واجب نمیشود تا بگوییم آیه در صدد بیان این مسئله است، بلکه با برقراری رابطه دخولی است که تمام مهریه بر شوهر واجب میشود، نه استمتاع. بنابراین در عقد دائم مطلقا اجر و مهریه در گرو استمتاع نیست، چون به محض عقد نصفی از مهریه واجب میشود، و آن نصف دیگر هم با استمتاع واجب نمیشود، بلکه با دخول است که واجب میشود.   نکته دیگری که باز باید آن را تکرار کنم این است که حلال بودن این ازدواج موقت در زمان پیامبر(ص) مورد اتفاق جمیع امت اسلامی است و هیچ اختلافی در آن نیست، و همچنین دلالت این آیه بر ازدواج موقت مورد قبول اکثریت قاطع است، و حتی کسانی که امروزه  معتقد به عدم جواز آن هستند می گویند این حکم نسخ شده است، نه اینکه ما اصلا ازدواج موقت نداشته ایم. بنابراین حتی اگر از شواهد و قرائن موجود در آیه شریفه نمیشد فهمید که مراد آن کدام نوع ازدواج است، با این قرائن و شواهد تاریخی پررنگ شکی باقی نمی ماند که مراد ازدواج موقت است.
با سلام
خصوصا اینکه در عقد دائم به صرف استمتاع تمام مهریه واجب نمیشود تا بگوییم آیه در صدد بیان این مسئله است، بلکه با برقراری رابطه دخولی است که تمام مهریه بر شوهر واجب میشود، نه استمتاع.   بنابراین در عقد دائم مطلقا اجر و مهریه در گرو استمتاع نیست، چون به محض عقد نصفی از مهریه واجب میشود، و آن نصف دیگر هم با استمتاع واجب نمیشود، بلکه با دخول است که واجب میشود.
راستش چه بگویم...امام فخر رازی هم یک قولش در مورد استماع در این آیه بنظر دخول است : وهو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: * (أن تبتغوا بأموالكم) * المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، وقوله: * (فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن) * فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، وإن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر.
نکته دیگری که باز باید آن را تکرار کنم این است که حلال بودن این ازدواج موقت در زمان پیامبر(ص) مورد اتفاق جمیع امت اسلامی است و هیچ اختلافی در آن نیست، و همچنین دلالت این آیه بر ازدواج موقت مورد قبول اکثریت قاطع است، و حتی کسانی که امروزه  معتقد به عدم جواز آن هستند می گویند این حکم نسخ شده است، نه اینکه ما اصلا ازدواج موقت نداشته ایم.
بنده هم ادعایی ندارم که در زمان پیامبر(ص) متعه نبوده است!! من هم فکر میکنم متعه بلاخره در یک برهه زمانی بوده و بعد توسط پیامبر(ص) حرام اعلام شده یا  اگر هم نشده باشد قرآن هم مهر تاییدی بر ازدواج موقت نزده است! اما بنظر میرسد از این یک آیه نمیتوانیم به یک نتیجه ی واحد برسیم !
بنابراین حتی اگر از شواهد و قرائن موجود در آیه شریفه نمیشد فهمید که مراد آن کدام نوع ازدواج است، با این قرائن و شواهد تاریخی پررنگ شکی باقی نمی ماند که مراد ازدواج موقت است.
استاد اگر هزاران حدیث و قول تاریخی وجود داشته باشد اما احساس کنم با کلام خداوند همخوانی نداشته باشد و از آنجایی که خداوند میفرماید: فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا و بنده هم هر چه با خود کلنجار میروم میبینم ته دلم همچین حکمی (ازدواج موقت) را نمیپذیرد.به همین خاطر هیچ بیمی ندارم که آن ها را نادیده بگیرم. نمونه واضخ از بی اعتبار بودن بعضی احادیث برای بنده ادعای معجزه شق القمر توسط پیامبر(ص) است.احادیث هم معتبر و در حد تواتر.اما وقتی قرآن را مطالعه میکنید این نکته نمایان میشود که پیامبر ما همچین معجزه ای نداشتند.خداوند در سوره مائده آیه 115 در پاسخ به درخواست حواریون برای فرستادن مائده ای از آسمان،میفرماید: خدا گفت: من آن مائده را برای شما می‌فرستم، ولی هر که بعد از نزول مائده کافر شود وی را عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را چنان عذاب نکنم.(مائده/115)  در نظر بگیرید عده ای معجزه عظیم تری از مائده آسمانی یعنی شق القمر را دیده باشند و ایمان نیاورده باشند!! استاد اگر تحمل بفرمایید در پست دیگر که کمی بعدتر ارسال خواهم کرد یک یا چند آیه دیگر قرآن را هم بررسی کنیم ببینیم با فرض پذیرش ازدواج موقت،آیا با آیات دیگر قرآن تناقض پیدا میکند یا خیر. با تشکر از صبر و حوصله شما.
با سلام و احترام من الان بهتر متوجه میشوم که دیدگاه شما از چه چیزی نشأت گرفته است، شما در وهله اول حس خوبی نسبت به متعه و ازدواج موقت ندارید:
بنده هم هر چه با خود کلنجار میروم میبینم ته دلم همچین حکمی (ازدواج موقت) را نمیپذیرد.به همین خاطر هیچ بیمی ندارم که آن ها را نادیده بگیرم.
این پیش فرض شما مانع از نگاه بی طرفانه به آیات و روایات میشود، تا جایی که روایات را در این خصوص نمی پذیرید:
نمونه واضخ از بی اعتبار بودن بعضی احادیث....
و علی رغم اینکه می پذیرید قرآن در این خصوص مخالفتی ندارد بلکه نهایتا فقط تأییدی در این خصوص وجود ندارد:
قرآن هم مهر تاییدی بر ازدواج موقت نزده است! اما بنظر میرسد از این یک آیه نمیتوانیم به یک نتیجه ی واحد برسیم !
اما باز هم در مقام نتیجه گیری، این روایات را مخالف با قرآن تلقی می کنید:
 اگر هزاران حدیث و قول تاریخی وجود داشته باشد اما احساس کنم با کلام خداوند همخوانی نداشته باشد 
 این مبنا، مبنای صحیحی نیست؛ ما باید بدون هیچ پیش داوری و بدون هیچ حس پیشینی نسبت به احکام، صرفا به دنبال حرف دین باشیم، چه خوشمان بیاید و چه نیاید؛ مثل برخی از کاربران خانم که گاهی دیده میشود به دنبال این هستند که اثبات کنند تعدد زوجات و چند همسری حکم دین نیست. بی اعتبار ساختن روایات قطعا قرآن کریم را هم بی اعتبار خواهد کرد، چرا که ما بسیاری از احکام را که هیچ تأییدی در قرآن کریم ندارند را فقط از طریق روایات اثبات می کنیم. منابع اهل سنت که متعه را قبول ندارند و دائما شیعه را به خاطر پذیرش آن سرزنش می کنند هم اعتراف دارند که این امر در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) جایز بوده است! و خودشان تصریح می کنند که عمر کسی بود که آن را منع کرد، نه پیامبر! قطعا احساس منفی ای که شما در مورد این حکم دارید از یک مبانی نادرست نشأت گرفته است، هیچ توصیه ای در خصوص این نوع ازدواج وجود ندارد، بلکه گاهی برخی افراد را نهی کرده اند، این فقط سخن از یک جواز است که گاهی ضرورت می یابد. بالاخره زنان و مردانی هستند که علی رغم اینکه شهوتشان آنها را دارد به حرام سوق می دهد اما راهی برای ازدواج دائم ندارند، اینها باید چه کنند؟ دقت کنید که ما نمی خواهیم این حکم را عمومیت بخشیم، فقط سخن از جواز آن است و بس!  
سلام
 این مبنا، مبنای صحیحی نیست؛ ما باید بدون هیچ پیش داوری و بدون هیچ حس پیشینی نسبت به احکام، صرفا به دنبال حرف دین باشیم، چه خوشمان بیاید و چه نیاید؛ مثل برخی از کاربران خانم که گاهی دیده میشود به دنبال این هستند که اثبات کنند تعدد زوجات و چند همسری حکم دین نیست.
استاد بحث تعدد زوجات با ازدواج موقت فرق دارد. اول اینکه  تعدد زوجات را خداوند به صراحت بیان کرده اما در ازدواج موقت شک و تردید وجود دارد و از نظر بنده آیه 24 سوره نساء را میتوان به دو صورت معنا کرد. دوم اینکه قبول تعدد زوجات منافاتی با آیات دیگر قرآن پیدا نمی کند ولی ازدواج موقت اینطور نیست.کمی جلوتر چند نمونه را ذکر میکنم تا مسئله روشن شود.
هیچ توصیه ای در خصوص این نوع ازدواج وجود ندارد، بلکه گاهی برخی افراد را نهی کرده اند، این فقط سخن از یک جواز است که گاهی ضرورت می یابد.
 چون خداوند حکیم است وقتی جواز امری را داده باشد اگر تمام انسان ها هم به آن عمل کنند نباید شاهد مشکلی باشیم!!خداوند هیچ قیدی در این آیه قرار نداده که اگر ازدواج دائم نشد می توانید ازدواج موقت کنید.
قطعا احساس منفی ای که شما در مورد این حکم دارید از یک مبانی نادرست نشأت گرفته است،
همان خدایی که خالق ماست نازل کننده قرآن است، بنابراین نمی شود پیامبر درون یک چیز را بگوید و پیامبر برون چیز دیگر!! وگرنه برای من نوعی که مرد هستم،پذیرش ازدواج موقت خیلی بهتر و راحت تر است. برای بنده این راه آسان تری است تا از جنس مخالفم نهایت لذت را ببرم(با بدست آوردن دل طرف مقابل)ولی سختی های ازدواح دائم را نداشته باشم و وقتی ایشان برایم عادی شدند،رهایشان کنم(تعیین مدت عقد).... سری که درد نمی کند دستمال نمیبندند! بنده در ابتدا همان قول شیعه را درست می پنداشتم.بدون تدبر و بدون در نظر گرفتن آیات دیگر قرآن.در ابتدا به طور ناخواسته امیال خودم را هم با آیات قرآن دخیل میکردم  اما با شنیدن اقوال مختلف تصمیم گرفتم در این زمینه ها تقوای الهی را رعایت کنم.
قرآن در آیه 82 نساء میفرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ﭐلْقُرْءَانَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ ﭐللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ﭐخْتِلَافاً کَثِيراً آیا در قرآن تدبّر نمی کنند، اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می یافتند.(النساء / ۸۲) از آنجایی که ما به الهی بودن قرآن شکی نداریم بنابراین اگر تناقضی در آیات قرآن مشاهده کردیم مشکل از فهم نادرست ما از آیات است. و چون در هیچ جایی از قرآن(به غیر از آیه 24 سوره نساء که اختلاف است)صحبتی از احکام ازدواج موقت نیامده،بخاطر همین اغلب،نکاح مطرح شده در قرآن را شامل نکاح دائم و هم نکاح موقت میدانند.با این پیش زمینه و با قبول ازدواج موقت،چند آیه دیگر قرآن را در این مورد بررسی میکنیم :   اشکالاتی که میتوان به ازدواج موقت با توجه به سیاق آیات وارد کرد(نظر قرآن درمورد هدف ازدواج) : اشکال اول : نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُوا لِأَنْفُسِكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ مُلَاقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ زنان شما کشتزار شمایند، هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید. و [با رعایت حقوق یکدیگر، و حفظ عفت و پاکی، در سایه زناشویی و تولید نسلی پاک و شایسته و صالح، خیر و ثوابی] برای خودتان پیش فرستید، و از خدا پروا کنید، و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد، و مؤمنان را بشارت ده.(بقره/223) نتیجه : بنظر بنده مفهوم آیه 233 بقره این است که زنان وسیله ی هوسرانی و دستگاه جوجه کشی نیستند،بلکه یکی از اهداف ازدواج،تربیت فرزندان صالح است تا توشه ای باشد برای آخرت.حتی آیه میفرماید تقوای خدا را پیشه کنید یعنی حتی در مسائل زناشویی هم رعایت تقوا و مهار نفس مورد توجه است. و همچنین آیه میفرماید زنان شما کشتزار شمایند،هر زمان و هر کجا که خواستید به کشتزار خود در آیید. در حالی که در ازدواج موقت میتوان قید کرد که مرد حق آمیزش نداشته باشد و این تناقض آشکار با این آیه است. ----------------------------------------- اشکال دوم : قسمتی از آیه 24 سوره نساء هم که میفرماید،با ازدواج،زن باید وارد حصار خانواده شود و ازدواج باید به قصد تشکیل خانواده باشد نه فقط بعد جنسی آن. (مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ). نتیجه : در ازدواج موقت،وارد شدن به حصار خانواده مطرح نیست،نفقه ای هم در کار نیست.علاقه ای هم برای فرزند آوری وجود ندارد و این کار بیشتر جنبه تخلیه جنسی و عاطفی دارد و حتی میتوان قید کرد که در ازدواج موقت روابط در حد دوست دختر و دوست پسری باشد و این تناقض آشکار با این اهداف است. ----------------------------------------- اشکال سوم : آیه 25 سوره نساء : وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَات ٍوَلَا مُتَّخِذَاتِأَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ و كساني از شما كه توان مالي [كافي] براي ازدواج با زنان آزاد مؤمن ندارند، در اين صورت [مي‌توانند] با دختران مؤمن [=اسيران جنگي] كه در اختيار شما هستند ازدواج كنند. و [البته] خدا به ايمان شما آگاه‌تر است. پس با اجازه كسانشان با آنان ازدواج كنيد و مهرشان را به شايستگي [=مطابق عرف نيكوي زمانه] بپردازيد. به قصد نگهداري [=تشكيل خانواده]، نه شهوت‌راني و نه دوست دختر گرفتن. پس اگر [زنان اسير] مرتكب فحشاء شدند، برآنان نصف مجازات زنان آزاد است، اين [اجازه] براي كساني از شماست كه از مشقّت [=فشار غريزه جنسي] ناراحت و بي‌قرارند و اگر شكيبايي ورزيد [تا شرايط مالي ازدواج با زنان آزاد فراهم شود] براي شما بهتر است و خداوند آمرزگار مهربان است.(نساء/25) آیه 25 به وضوح این نکته را نشان میدهد که بحث روی ازدواج دائم است.کسانی که بخاطر فقیر بودن نمی توانند با زنان آزاد مومن ازدواج کنند. در همین آیه میفرماید پس با کنیزان با اجازه صاحبشان ازدواج کنید و مهریه شان را بدهید. نتیجه : نکته ی مهم دیگری هم میتوان از مرور این آیه دریافت.افرادی که فقیر هستند،گزینه مناسب تری برای ازدواج موقت بحساب می آیند تا ازدواج دائم،پس چرا میفرماید افراد فقیر هم باید ازدواج دائم کنند؟ آیه 25 که ادامه ی آیه 24 است درحال بیان احکام دیگر ازدواج با زنان است.در آیه 24 احکام ازدواج دائم با زنان آزاد مومن بود و در آیه 25 احکام ازدواج دائم با کنیزان یا اسیران جنگی که چون مهر آن ها به نسبت زنان مومن آزاد کمتر است به عنوان راه حلی برای کسانی مطرح شده است که فقیر هستند و هم مهیا شدن سر پناهی برای زنان. ----------------------------------------- اشکال چهارم : خداوند در آیه 72 سوره نحل میفرماید : وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً وَرَزَقَكُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ ۚ أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَتِ اللَّهِ هُمْ يَكْفُرُونَ خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد؛ و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوه‌هایی به وجود آورد؛ و از پاکیزه‌ها به شما روزی داد؛ آیا به باطل ایمان می‌آورند، و نعمت خدا را انکار می‌کنند؟! نتیجه : منظوراز نعمت خداوند، فرزند و نوه است، اما در ازدواج موقت طرفین میتوانند شرط کنند که روابط دخولی نداشته باشند در نتیجه آن نعمتی که خداوند میفرماید حاصل ازدواج است یعنی فرزندان و مخصوصا نوه، باطل خواهد شد. توجه داشته باشید گرچه زوجی به دلایل طبیعی ممکن است فرزند دار نشوند و این موضوع منافاتی با این آیه ندارد چون این آیه یکی از اهداف ازدواج را بیان می کند ولی درازدواج موقت طرفین متوانند قید کنند که رابطه جنسی نداشته باشند در نتیجه فرزند دار شدن آنها محال است و این با اصل و هدف ازدواج که در آیه اشاره دارد،مغایر است. ----------------------------------------- اشکال پنجم : خداوند در آیه 21 سوره نساء میفرماید : وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضَىٰ بَعْضُكُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا و چگونه مهر آنان را خواهید گرفت در حالی که هر کدام به حقّ خود رسیده‌اید و آن زنان (مَهر را در مقابل عقد زوجیّت و) عهد محکم از شما گرفته‌اند. نتیجه : خداوند اشاره دارد که زنان از شما عهد محکم گرفته اند.(وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثَاقًا غَلِيظًا).در حالی که میدانیم در ازدواج موقت تعیین مدت عقد یکی از شرایط صحت عقد است. و همچنین مرد هیچ تعهدی ندارد اعم از نفقه دادن،ارث بردن زن،و...کجای این عهد محکم است؟بنظر این یک عهد سست است و مخالف با این آیه... با این حال نظر کلی شما چیست با توجه به تناقضاتی که با قبول ازدواج موقت پیش می آید چیست؟
با سلام و احترام
چون خداوند حکیم است وقتی جواز امری را داده باشد اگر تمام انسان ها هم به آن عمل کنند نباید شاهد مشکلی باشیم!!خداوند هیچ قیدی در این آیه قرار نداده که اگر ازدواج دائم نشد می توانید ازدواج موقت کنید.
قطعا این حرف صحیح نیست
 همان خدایی که خالق ماست نازل کننده قرآن است، بنابراین نمی شود پیامبر درون یک چیز را بگوید و پیامبر برون چیز دیگر!! وگرنه برای من نوعی که مرد هستم،پذیرش ازدواج موقت خیلی بهتر و راحت تر است. برای بنده این راه آسان تری است تا از جنس مخالفم نهایت لذت را ببرم(با بدست آوردن دل طرف مقابل)ولی سختی های ازدواح دائم را نداشته باشم و وقتی ایشان برایم عادی شدند،رهایشان کنم(تعیین مدت عقد)....
پیامبر درونی ما عقل است که حجتی از جانب خداوند بوده و هر چه بگوید صحیح است؛ اما گاهی وهم خود را جای عقل می نشاند و حکم می کند، مثلا همین حرف شما را که با عقل ما نمی سازد برخی مردم در خصوص بسیاری از احکام می گویند، مثلا میگویند ما وقتی می رویم حمام با شستن تمیز می شویم این چپ و راست شستن غیر عقلانی است. ما باید با دقت کامل حکم عقل را تشخیص دهیم که آیا آن مسئله ی در ذهن ما عقل ستیز است یا عقل گریز؛ ملاک تشخیص عقل گریز و عقل ستیز سخت است و با دقت به دست می آید. همین ازدواج موقتی که شما نامعقول می پندارید از نظر بنده یک ضرورت قطعی است که حیات جامعه بدان وابسته است.
نِسَاؤُكُمْ حَرْثٌ لَكُمْ فَأْتُوا حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ  وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ بَنِينَ وَحَفَدَةً .... با این حال نظر کلی شما چیست با توجه به تناقضاتی که با قبول ازدواج موقت پیش می آید چیست؟
 هیچ تناقضی بین این آیات با ازدواج موقت در کار نیست! حقیقتش من از برداشت های شما تعجب می کنم و به طور کامل این احساس منفی شما نسبت به ازدواج موقت را احساس می کم که شما را وادار می کند به هر دلیلی ولو آنکه بسیار ظنی باشد چنگ بیندازید. اگر دقت بفرمایید تمام این شواهد صرفا گمانه زنی هستند و هیچ کدام دلیل برهانی و عقلی به شمار نمی رود. خواهش می کنم برای این که بحث منطقی پیش برود کاملا بر این احساستان غلبه کنید و با بی طرفی کامل به ادله نگاه کنید. اولا: قیودی که در آیات به کار می روند مراد و معنای آیه را مشخص می کنند؛ وقتی سخن از فرزند آوری و مانند آن است خب خود این مسئله قرینه است که منظور در آن آیه عقد ازدواج دائم است. اگر به این سادگی بخواهید آیات قرآن را با هم متناقض بدانید من یک موردی به شما نشان می دهم ببینم با این چه می کنید: قران یک جا از یک مشرق و یک مغرب می گوید: «رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِب‏»(شعراء:28) یک جا از دو مشرق و دو مغرب می فرماید: «رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن‏»؛ (الرحمن:17) و یک جا از مشرق ها و مغرب ها می گوید: «ِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِب‏»؛ (معارج:40) خب اگر به صرف ظاهر قضاوت کنیم قطعا این آیات با هم تعارض دارندف اما وقتی با دقت عقلی نگاه کنیم می فهمیم که خود این قیود نشان دهنده تفاوت معناست. البته مصداق برای این مسئله زیاد دارم، که در دو آیه به ظاهر حرف متعارض وجود دارد اما با دقت در رقیود خود آیه معنای سازگار با هم فهمیده میشود.   همچنین باید توجه بفرمایید اصل ازدواج، و هدف اصلی اسلام از ازدواج،ازدواج دائم است، و اسلام به دنبال این است که همه جوانان به سمت این ازدواج بروند، بحث از ازدواج موقت یک ضرورت اجتماعی در مواقع خاص است، اصلا خواهان این نیست که مثلا دختران فقیر ازدواج موقت کنند که می فرمایید چرا بدان توصیه نشده! شما برای قضاوت ابتدا باید به نظام ازدواج در اسلام توجه کنید، چه جاهایی توصیه شده، چه جاهایی که نهی شده و مانند آن، تا بعد بتوانید در خصوص آیات و روایات مطلق قضاوت کنید که منظورشان کدام ازدواج است. در روایات متعددی هست که امام مثلا اصحابشان را به خاطر اینکه همسر دائم دارند از ازدواج موقت نهی کرده است.  
با سلام
اولا: قیودی که در آیات به کار می روند مراد و معنای آیه را مشخص می کنند؛ وقتی سخن از فرزند آوری و مانند آن است خب خود این مسئله قرینه است که منظور در آن آیه عقد ازدواج دائم است.
اگر منظور آیه ازدواج دائم است نه موقت،پس فرزندان حاصل از ازدواج موقت نعمت نیستند؟ یعنی  وبال گردن هستن یا فرزند نامشروع؟
خب اگر به صرف ظاهر قضاوت کنیم قطعا این آیات با هم تعارض دارندف اما وقتی با دقت عقلی نگاه کنیم می فهمیم که خود این قیود نشان دهنده تفاوت معناست.
بسیار خب، به دو آیه دیگر اشاره میکنم،امیدوارم شما هم بی طرفانه قضاوت کنید : آیه 5 و 6 سوره مؤمنون وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ و آنها که دامان خود را (از آلوده‌شدن به بی‌عفتی) حفظ می‌کنند؛ إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ تنها آمیزش جنسی با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهره‌گیری از آنان ملامت نمی‌شوند؛ استاد،مفسران شیعه تا آنجا که بنده اطلاع دارم عبارت (أَزْوَاجِهِمْ) یعنی همسران را برای ازدواج موقت و هم ازدواج دائم دانسته اند. قسمتی از تفسیر المیزان ذیل آیه 24 سوره نساء در این باره:
علاوه بر اينكه كلمه (ازواجهم ) كه در آيه مؤمنون آمده شامل متعه نيز مى شود، و با آيه متعه هيچ تعارضى ندارد تا بگوئيد ناسخ آن است، مگر زن متعه همسر آدمى نيست ؟ و مگر عقدى كه به اين منظور خوانده مى شود نكاح نيست ؟ و چرا نباشد با اينكه در اخبار صادره از مقام نبوت، و در كلمات مسلمانان دست اول و دوم يعنى صحابه و تابعين، متعه، نكاح ناميده شده، و آن را نكاح مدت دار خوانده اند.
خب پس منظور هم ازدواج دائم است و هم موقت. اشکال اساسی : خداوند در آیه 1 سوره طلاق میفرمایند : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ۖ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ای پیغمبر گرامی برای چه آن را که خدا بر تو حلال فرمود تو بر خود حرام می‌کنی تا زنانت را از خود خشنود سازی؟ در صورتی که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. بنابراین هیچ کسی حق ندارد حلال خدا را برای خود حرام کند و برعکس طبق آیه 5 و 6 سوره مؤمنون آمیزش جنسی با همسران (ازدواج دائم و موقت) حلال است.ما میدانیم در ازدواج موقت زوجه میتوانند شرط بگذارند که هیچ آمیزش جنسی وجود نداشته باشد یعنی بهره گیری جنسی را برای خودشان حرام کنند.و این مخالف کلام خداست.هیچ قید شرطی هم نیست و کاملا واضح و روشن است. تفسیر بعدی این می تواند باشد که منظور (أَزْوَاجِهِمْ) در این آیه،فقط ازدواج دائم است.با این تفسیر با توجه به آیه قبل یعنی 5 و همین آیه یعنی 6،باید اعتراف کنیم که خداوند تنها ازدواج دائم را تایید کرده است و دیگر هیچ. اگر اهل انصاف باشیم این دو آیه را به هیچ طریقی دیگری که بتوان با ازدواج موقت تطبیق داد،وجود ندارد.ما هر دو حالت را در نظر گرفتیم چه منظور آیه ازدواج موقت باشد چه فقط ازدواج دائم.دیگر  آیه از این واضح تر وصریح تر و محکم تر؟ این آیه نشان نمیدهد که اصلا خداوند حکمی به عنوان ازدواج مدت دار را صادر نکرده است تا بخواهد ناسخ آن را در قرآن بیاورد؟آیا این آیه نشان نمی دهد احکام متعه امری بشری است؟ واقعا نمیدانیم این احادیث چیست که در حد کلام خداوند حجت است که اجازه نمیدهد حتی احتمال آن را هم دهیم که شاید حقیقت چیز دیگری باشد !!
ما باید با دقت کامل حکم عقل را تشخیص دهیم که آیا آن مسئله ی در ذهن ما عقل ستیز است یا عقل گریز؛ ملاک تشخیص عقل گریز و عقل ستیز سخت است و با دقت به دست می آید. همین ازدواج موقتی که شما نامعقول می پندارید از نظر بنده یک ضرورت قطعی است که حیات جامعه بدان وابسته است.
شما خودتان این خبر را که تازه منتشر شده است مطالعه بفرمایید.حالا این یک نمونه ی آن است.خدا میداند چند مورد آن به شکل های مختلف در جریان است!!
ببینید جناب Utd  عزیز شما تا دو سال دیگر هم از این ادله ظنی بیاورید باز هم کارساز و گره گشا نخواهد بود. ما برای دست برداشتن از ظهور آیه 24 سوره نساء، و همچنین حجم روایاتی که احتمالا به تواتر هم برسد نیازکند دلیل برهانی هستیم، دلیلی که مو لای درز آن نرود، وگرنه به این راحتی نمیشود حکم خدا را حرام کرد که!!
واقعا نمیدانیم این احادیث چیست که در حد کلام خداوند حجت است که اجازه نمیدهد حتی احتمال آن را هم دهیم که شاید حقیقت چیز دیگری باشد !!
احادیث همان ثقلی است که پیامبر(ص) آن را در کنار قرآن مایه هدایت مردم معرفی کرد. اگر حجیت قرآن به خاطر تواتر سند آن است، روایات متواتر هم همان اعتبار را دارند، لذا ما زمانی میتوانیم دست از چنین مسئله ای برداریم که دلیل برهانی داشته باشیم. مراجع شیعه در طول تاریخ که متخصص استنباط احکام شرعی از آیات و روایات بوده، و همه محاسناشن را در این مسیر سفید کرده اند هیچکدام در اعتبار عقد موقت تردید نکرده اند، شما هم باید کمی در برداشت خودتان در برابر این همه متخصص و فقیه تردید کنید. حتی اهل سنت هم به حلیت این مسئله در زمان پیامبر(ص) اعتراف دارند، بنابراین تا دلیل برهانی بر حرمت آن ارائه نشود آن حلال بودن سر جای خودش خواهد بود.   این که قرآن می فرماید فروج شما برای همسرانتان است و از آن طرف در عقد موقت میشود شرط کرد که ارتباط دخولی نباشد که دلیل برهانی نشد! راحت قابل جمع است، منظور قرآن در شرایط عادی است که چنین شرطی موجود نباشد، وگرنه برخی مراجع حتی در عقد دائم هم شرط عدم دخول را معتبر می دانند. شما نباید پای شروط که در حکم استثنائات هستند را وسط بکشید.  
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ ۖ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ ۚ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ای پیغمبر گرامی برای چه آن را که خدا بر تو حلال فرمود تو بر خود حرام می‌کنی تا زنانت را از خود خشنود سازی؟
این آیه هم حکم شرعی نیست، وگرنه لازمه آن این است که پیامبر(ص) حلال خدا را حرام کرده باشد!! این حرام کردن، حرام کردن شرعی نیست، بلکه محروم کردن خود از نعمت های الهی است. روشن است که لحن خدا با پیامبر(ص) در این آیه لحن همدردی و دلسوزی است، نه توبیخ!
شما خودتان این خبر را که تازه منتشر شده است مطالعه بفرمایید.حالا این یک نمونه ی آن است.خدا میداند چند مورد آن به شکل های مختلف در جریان است!!
همانطور که پیش تر عرض کردم تحلیل های  پیشینی شما نسبت به ازدواج موقت نوعی نگرش منفی در شما ایجاد کرده که برای اثبات آن به هر دلیل ظنی ای متمسک میشوید.و گرنه من در مورد این خبر از شما یک سوال دارم، آیا اگر به جای این عقد موقت، این دختر 10 ساله را به عقد دائم این جوان 22 ساله درآورده بودند باز هم به عقد دائم اشکال می گرفتید و آن را مردود می شمردید؟ روشن است که خیر، چون می گفتید عقد به خودی خود که مشکلی ندارد، اینها شرایط آن را رعایت نکرده اند. همین پاسخ خودتان را، پاسخ ما به عقد موقت تلقی کنید.   در پایان باید عرض کنم اگر دلیل برهانی دارید که هرگز احتمال خلاف داده نشود بفرمایید، وگرنه با دلیل ظنی نمیشود ظهور قوی آیه، و حجم انبوده روایات در خصوص ازدواج موقت را کنار گذاشت. یا حق
با سلام
ببینید جناب Utd  عزیز شما تا دو سال دیگر هم از این ادله ظنی بیاورید باز هم کارساز و گره گشا نخواهد بود.
با تشکر از صداقت شما.
ما برای دست برداشتن از ظهور آیه 24 سوره نساء، و همچنین حجم روایاتی که احتمالا به تواتر هم برسد نیازکند دلیل برهانی هستیم، دلیلی که مو لای درز آن نرود، وگرنه به این راحتی نمیشود حکم خدا را حرام کرد که!!
استاد مسلم ما ادعا داریم اصلا خداوند چنین حکمی صادر نکرده تا بخواهیم حرامش کنیم. این وصله ای است که به واسطه احادیث به قرآن تحمیل شده. شما خودتان ببینید قسمتی از کلام خداوند را برداشتند و تفسیر کرده اند و این برداشت ار آیه در قرآن تنها و غریب است و هیچ جای قرآن صحبت از این نوع ازدواج نشده تا بتوان فرق آن را با ازدواج دائم تشخیص داد. در صورتی که در مورد تعدد زوجات خداوند شرایط مجوز این نوع ازدواج را بیان کرده.مثلا آیه 3 نساء.اما در مورد ازدواج موقت دریغ از یک آیه دیگر که کمی شرایط و احکام آن را اشاره کرده باشد. معنای دیگری از آیه 24 سوره نساء را خدمتان عرض کردم.ایراد شما به برداشت بنده چنین بود:
در عقد دائم مطلقا اجر و مهریه در گرو استمتاع نیست، چون به محض عقد نصفی از مهریه واجب میشود، و آن نصف دیگر هم با استمتاع واجب نمیشود، بلکه با دخول است که واجب میشود.
اشاره شد مهریه چه نصف باشد و چه تمام مهر،قرآن تعبیر (اجور) بکار میبرد.که شما هم آن را قبول دارید.می ماند اختلاف رو استمتاع که شما میفرمایید منظور استمتاع،دخول نیست.
خصوصا اینکه در عقد دائم به صرف استمتاع تمام مهریه واجب نمیشود تا بگوییم آیه در صدد بیان این مسئله است، بلکه با برقراری رابطه دخولی است که تمام مهریه بر شوهر واجب میشود، نه استمتاع.
هیچ دلیلی برای این ادعا نیست به قول شما فقط یک ظن و گمان است. در معنای استمتاع نوعی بهره بردن با نهایت لذت و ارضا شدن وجود دارد و بنظرم ایرادی ندارد این نهایت لذت هم معنای دخول داشته باشد.یک قول امام فخر رازی هم برایتان آوردم که مقصود دخول است.
وهو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: * (أن تبتغوا بأموالكم) * المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، وقوله: * (فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن) * فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، وإن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر.
من واقعا متوجه نمی شوم این معنا چه ایرادی دارد؟ اجازه بدید برای آخرین بار استنباط مد نظرم را از آیه 24 سوره نساء بیان کنم،شاید گره باز شد : درآیه 24 نساء آمده هر زنی غیر از آنچه ذکر شد شما را حلال است شما می توانید با اموالتان خواستار شوید. (وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ) یعنی رفتید جلسه خواستگاری و همه ی قول و قرار ها را گذاشتید و مهر هم تعیین کردید باید نصف مهر را مطابق با آیه 236 پرداخت کنید. وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ   و اگر زنها را قبل از مباشرت با آن‌ها طلاق دهید، در صورتی که بر آنان مهر مقرّر داشته‌اید بایستی نصف مهری را که تعیین شده به آنها بدهید. (چون قبلادر سوره بقره این بخش را باز شده بود دیگر در این آیه یعنی 24 نساء تکرار نشده)و در ادامه کار اگر قصد طلاق نداشتید و یک مرحله جلو آمدید. میفرماید چون بهره بردید،واجب است تمام مهر(اجور) را بپردازید. فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً حالا اینکه چرا بجای (اجور) نفرموده نصف دیگر مهر باید بپردازید؟ قبلا هم اشاره کردیم چه نصف مهر باشد و چه تمام مهر تعبیر(اجور)بکار میرود. و اینکه تعبیر(اجور)آمده بی دلیل نیست.بنظر میرسد دلیلش این باشد با آوردن تعبیر اجور تاکید دارد چه شما مهر را تعیین کرده باشید،چه نکرده باشید در صورت استمتاع،تمام مهر بر شما واجب میشود.چون میدانیم بدون تعیین مهر هم عقد صحیح است و بدون تعیین مهر،هیچ مقداری از مهر واجب نمی شود. یعنی اینکه بعد استمتاع،شما نمی توانید موقع طلاق دادن ادعا کنید که چون من اصلا مهر را تعیین نکرده بودم پس نباید مهریه ای بپردازم.  تعبیر(فَرِيضَةً)یعنی حکمی واجب هم بنظر به همین مسئله تاکید دارد که پرداخت تمام مهر واجب می شود. و حالا بعد عقد کسی استمتاع هم نبرد و قصد طلاق داشت لازم نیست تمام مهر را بپردازد.باید طبق آیه 236 بقره و 237 بقره عمل کند.(این برداشت هیچ تضادی با ایه 24 نساء ندارد و آیه میفرماید اگر استمتاع بردید تمام مهریه واجب میشود یعنی اگر استمتاع نبردید تمام مهریه واجب نمی شود).
احادیث همان ثقلی است که پیامبر(ص) آن را در کنار قرآن مایه هدایت مردم معرفی کرد.
همین احادیثی که شما به اهمیت آن تاکید دارید،وقتی مخالف نظر مذهبی باشد یا می گویند سندش ضعیف است یا امام تقیه کردند!! درمورد منع متعه روایات هایی در کتب شیعه هم وارد شده اما پاسخشان به این احادیث چیست؟امام تقیه کردند....این که نشد یک منبع مطئمن و قابل استناد.... بنظر شما اینها شبیه به ظن و گمان نیستند؟
اگر حجیت قرآن به خاطر تواتر سند آن است، روایات متواتر هم همان اعتبار را دارند
شما مسلمانی را دیدید که ادعا کند ما چند نوع قرآن داریم؟یعنی کسی ادعا کند من قرآنی دارم 200 سوره دارد.یکی بگوید آیات قرآن من با شما فرق دارد یا.... همه اتفاق نظر داریم که قرآن 114 سوره و 6236 آیه دارد و تمام قرآن های موجود کوچکترین اختلافی با هم ندارند.خود خداوند وعده حفاظت از آن را داده است:إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ اما وضع احادیث چگونه است؟این همه احادیث ضد و نقیض از کجا آمده؟بنظر بنده این دو باهم اصلا قابل قیاس نیستند.
مراجع شیعه در طول تاریخ که متخصص استنباط احکام شرعی از آیات و روایات بوده، و همه محاسناشن را در این مسیر سفید کرده اند هیچکدام در اعتبار عقد موقت تردید نکرده اند، شما هم باید کمی در برداشت خودتان در برابر این همه متخصص و فقیه تردید کنید.
مشکل اینجاست،بنظر بنده علما به دنبال اثبات و حق بودن مذهب خودشان هستند و آیات را با این دید تفسیر میکنند و هر کدام هم دلیل خاص خودشان را دارند.اینکه هرکسی در خط ما باشد بهشتیست و بقیه بر باطل. اگر چنین نبود این همه اختلاف نداشتیم و فرقه فرقه نمی شدیم.
این آیه هم حکم شرعی نیست، وگرنه لازمه آن این است که پیامبر(ص) حلال خدا را حرام کرده باشد!! این حرام کردن، حرام کردن شرعی نیست، بلکه محروم کردن خود از نعمت های الهی است. روشن است که لحن خدا با پیامبر(ص) در این آیه لحن همدردی و دلسوزی است، نه توبیخ!
صحیح.بنده هم نگفتم حضرت مرتکب عمل حرامی شدند.بلکه مفهوم آیه چنین بنظر میرسد کسی نباید حلال خدا را حرام کند و بالعکس. اول اینکه شما در دفاع از ازدواج موقت می فرمایید نمیتوان حلال خدا را حرام اعلام کرد،حالا بنده چنین حرفی بزنم ایرادی به آن وارد می شود؟ دوم اینکه مگر لذت جنسی نعمت الهی نیست؟ این آیه را قبول دارید؟(مائده 87/مائده) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است، حرام نکنید! و از حدّ، تجاوز ننمایید! زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد.
در پایان باید عرض کنم اگر دلیل برهانی دارید که هرگز احتمال خلاف داده نشود بفرمایید، وگرنه با دلیل ظنی نمیشود ظهور قوی آیه، و حجم انبوده روایات در خصوص ازدواج موقت را کنار گذاشت.
بنده تمام بحثم روی آیات قرآن بود.فکر نمی کنم منبعی معتبرتری از قرآن وجود داشته باشد.
با سلام و احترام ببینید بحث را باید قاعده مند پیش برد، وگرنه اینطوری به نتیجه نمی رسیم. خواهش می کنم دقت بفرمایید روایات چیزی را بر قرآن تحمیل نمی کند آنچنانکه فرمودید:
استاد مسلم ما ادعا داریم اصلا خداوند چنین حکمی صادر نکرده تا بخواهیم حرامش کنیم. این وصله ای است که به واسطه احادیث به قرآن تحمیل شده.
روایات تعیین کننده معنا هستند، آیات را از ابهام بیرون می آورند. قاعده این است: جایی که قرآن بر امری تصریح داشته باشد به گونه ای که احتمال خلاف داده نشود، هر روایتی بر خلاف آن کنار گذاشته میشود، اما در جایی که آیات ظهور در مسئله ای داشته باشند یا بین دو یا چند معنا مردد باشد روایات اینجا نقش تعیین کننده دارند. با توجه به این قاعده من از شما یک سوال شفاف می پرسم:  آیا دلالت آیات بر نفی ازدواج موقت با تمام قرائن و شواهدی که به آنها تمسک می جویید به گونه ای هست که یقینی بوده و هرگز احتمال خلاف داده نشود؟ اگر چنین نیست پس باید به سراغ روایات به عنوان تعیین کننده ترین مفسرین قرآن کریم برویم.
مشکل اینجاست،بنظر بنده علما به دنبال اثبات و حق بودن مذهب خودشان هستند و آیات را با این دید تفسیر میکنند و هر کدام هم دلیل خاص خودشان را دارند.اینکه هرکسی در خط ما باشد بهشتیست و بقیه بر باطل.
قضاوت شما در مورد سیره علما مجال خود را می طلبد، اما من اصلا فارغ از سیره علما دارم قاعده را بیان می کنم، بر فرض که تمام علما به قول شما در مسائل دیگر خلاف این قاعده عمل کرده باشند، خب در این صورت مواضع آنها در خصوص آن مسائل بر خلاف قاعده است، اما در این مسئله قاعده مند پیش رفته اند.
 قرآن 114 سوره و 6236 آیه دارد و تمام قرآن های موجود کوچکترین اختلافی با هم ندارند.خود خداوند وعده حفاظت از آن را داده است:إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ اما وضع احادیث چگونه است؟این همه احادیث ضد و نقیض از کجا آمده؟بنظر بنده این دو باهم اصلا قابل قیاس نیستند.
 به سخن بنده دقت نفرمودید. همین آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» را شما از کجا اثبات می کنید؟ خب به خاطر تواتر سندی آن است دیگر. پس تواتر قطعا اعتبار دارد. علاوه بر اینکه بنده هم نگفتم اعتبار آیات و همه روایات در یک مرتبه است، بلکه باید به لحاظ سندی بررسی شوند، فلسفه وجودی علم رجال و درایه همین است. من در زمینه روایات ازدواج موقت تتبع جامعی نکرده ام، اما با همین نگاه جزئی که داشته ام با توجه به گستردگی ورود آن در منابع شیعه و حتی اهل سنت، به نظر میرسد تواتر محتوایی در این خصوص محقق شده باشد.   در هر صورت قاعده همان است که عرض کردم، یا باید قرآن در آن مسئله نص و تصریح داشته باشد که احتمال خلاف در آن داده نشود همانگونه که در آیات توحید و معاد مشاهده می کنیم، یا اینکه باید روایات را با توجه به سندشان به عنوان مهمترین تبیین کننده آیات پذیرفت. اما این که برای تشخیص معنای آیات به دیدگاه خودمان و تحلیل های خودمان مراجعه کنیم قطعا انسان در قیامت در برابر خداوند پاسخی نخواهد داشت.
فریضه به معنای مهریه واجب نیست. بلکه به معنای مهریه معین و مشخص است.
یعنی گاهی اوقات ازدواج می کردند و مهریه ای را مشخص می کردند. به این می گویند مهریه فریضه اما اگر مهریه ای مشخص نشود، تنها در زمان طلاق دادن باید یک هدیه ای به زن داد. فقیر به اندازه خودش و غنی به اندازه خودش. در واقع مهریه سنت گذشتگان بود اما صحت عقد ربطی به مهریه ندارد. شما میتوانید بدون مهریه ازدواج کنید و صحیح است. وجوب مهریه از باب وجوب عهد و میثاق است. یعنی چون شما تعهد داده اید که مهریه بدهید، خداوند می فرماید باید به میثاق و پیمان خود عمل کنید و مهریه بپردازید. البته ازدواج بدون مهریه به معنای ازدواج هبه نیست. زیرا ازدواج هبه به معنای هبه نفس است. در حالی که در ازدواج شما دارای تکالیف و حقوقی میشوید که با هبه متفاوت است. ازدواج موقت نیز به همین شکل است. اینها جزو تعهدات بشری و انسانی هستند. خداوند به اینها کاری ندارد که تعهد شما موقت است یا دائم، مهریه را متعهد میشوید یا نمی شوید. آنچه برای خداوند اهمیت دارد دوری از زنا است. یعنی فرج زن محفوظ باشد. یعنی زن در حصن و حصار یک نفر باشد.
سلام
آیا دلالت آیات بر نفی ازدواج موقت با تمام قرائن و شواهدی که به آنها تمسک می جویید به گونه ای هست که یقینی بوده و هرگز احتمال خلاف داده نشود؟
فکر نمیکنم کسی را پیدا کنید که روی تفسیرش قسم بخورد و آن را یقینی و بی عیب بداند. با این حال،در رابطه با ازدواج موقت،هم قول شیعه و هم قول سنی و هم کلام خداوند را کنار هم قرار دادم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که ازدواج موقت و احکام آن نمیتواند الهی باشد. شما وقتی اثر یک نویسنده را مطالعه میکنید با افکار و عقاید،اخلاق و رفتار ایشان آشنا می شوید. بنده هم با مطالعه قرآن در حد خودم،میبینم ازدواج موقت هیچ تناسبی با پیام ها و مقصود الهی ندارد. مثلا یک مورد از ظن های بنده: وقتی میفرماید : وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا ۗ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو (همسر) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر این دو داور، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک می‌کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیات همه، با خبر است)(35/نساء) خدایی که برای حفظ یک خانواده،آنقدر حساس است،چطور حکمی را صادر کرده که طلاق گرفتن،یکی از شروط آن باشد؟خدایی که قصدش حفظ پایه های خانواده است چطور حکمی صادر میکند تا زمان طلاق در آن معلوم باشد و خانواده از هم بپاشد و در این بین اگر فرزندی هم به دنیا آید،یتیم شود؟ بنده روی این قول قسم نمی خورم،ولی در حدی یقینی است که حداقل خودم اقدام به آن نکنم و به کسی هم پیشنهاد ندهم.فکر نمیکنم ازدواج موقت از واجبات باشد.
 به سخن بنده دقت نفرمودید. همین آیه «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» را شما از کجا اثبات می کنید؟ خب به خاطر تواتر سندی آن است دیگر. پس تواتر قطعا اعتبار دارد. علاوه بر اینکه بنده هم نگفتم اعتبار آیات و همه روایات در یک مرتبه است، بلکه باید به لحاظ سندی بررسی شوند، فلسفه وجودی علم رجال و درایه همین است. من در زمینه روایات ازدواج موقت تتبع جامعی نکرده ام، اما با همین نگاه جزئی که داشته ام با توجه به گستردگی ورود آن در منابع شیعه و حتی اهل سنت، به نظر میرسد تواتر محتوایی در این خصوص محقق شده باشد.
صحیح.بنظرم بین قولی که هزاران نفر فقط نقل کرده باشند با قولی که هزاران نفر خود آن را شنیده باشند و نقل کرده باشند(شاهد باشند)،فرق است.و اینکه چون هزاران نفر یک قول را نقل کنند،دلیل بر صحت آن قول نیست.بنابراین آنچیزی که بیشتر مهم است،صحیح بودن محتوای حدیت است.
قاعده این است: جایی که قرآن بر امری تصریح داشته باشد به گونه ای که احتمال خلاف داده نشود، هر روایتی بر خلاف آن کنار گذاشته میشود، اما در جایی که آیات ظهور در مسئله ای داشته باشند یا بین دو یا چند معنا مردد باشد روایات اینجا نقش تعیین کننده دارند.
خدا خیرتان بدهد،پس اجازه بدید یک بررسی کوتاهی روی آیه داشته باشیم ببینیم چه عواملی باعث شده تا احساس شود باید به احادیث رجوع کرد و راه حل این احساس اشتباه چیست (مراجعه به قرآن) : 1-یکی از مهم ترین عوامل اشتباه،رابطه بین شرط و جزای آن  استدلالی که مدافعان ازدواج موقت می کنند:
وقتى مردى زنى دائمى را براى خود عقد مى كند به محض ‍ تمام شدن عقد مهريه او به ذمه اش مى آيد، چنانچه دخولى صورت بگيرد، بايد همه مهر را بدهد، و اگر صورت نگيرد نصف مهر را بايد بپردازد.
پاسخ : اگر به آیه 236 بقره مراجعه کنیم متوجه می شویم بعد عقد اگر مهریه تعیین نشده باشد هیچ مهری به ذمه مردی واجب نمی شود و عقد هم صحیح است. بنابراین با این استدلال نمی توانیم به نوع دیگری از ازدواج پی ببریم و آیه با ازدواج دائم منطبق است.   2-تعبیر (اجور) استدلالی که مدافعان ازدواج موقت می کنند:
در نكاح دائم (اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى شود مهريه و صداق است ).
پاسخ : سابقا در این مورد بحث شد.با توجه به آیات دیگر قرآن اجور معنای مهریه هم میدهد.بنابراین همچنان آیه با ازدواج دائم منطبق است. 3-تعبیر (استمتعتم) پاسخ : (اسْتَمْتَعْتُمْ) بیشتر از 60 بار همراه با مشتقاتش در قرآن آمده که حتی یکبار هم به معنای اصطلاحی آن دیده نشده.بنابراین خداوند برای اینکه پیامش را واضح برساند اگر معنایی غیر از معنای لغوی آن منظور داشت،حتما به جای استفاده از (استمتعتم) تعبیر دیگری استفاده میفرمود تا بندگانش دچار گمراهی نشوند. بنابراین همچنان آیه با ازدواج دائم منطبق است.   استاد می بینید که با توجه به قاعده ای که شما مطرح کردید یعنی
قاعده این است: جایی که قرآن بر امری تصریح داشته باشد به گونه ای که احتمال خلاف داده نشود
 از خود قرآن (تفسیر قرآن به قرآن) پیش رفتیم و بخش مبهم یا اینکه با ازدواج دائم منطبق نباشد،وجود نداشت.یعنی در حالت عادی و بدون احادیث نمی شود نوع دیگری از ازدواج را از این آیه استنباط کرد.اما وقتی احادیث را وارد گود می کنیم با دگرگون کردن (اسْتَمْتَعْتُمْ) و تبدیل آن به ازدواج موقت،معنای آیه تغییر میکند. نمیدانم اسم این کار تحمیل است یا تحریف...
اما این که برای تشخیص معنای آیات به دیدگاه خودمان و تحلیل های خودمان مراجعه کنیم
بنده اقوال مختلف را گوش دادم(قول خداوند،قول شیعه و قول اهل سنت). نزدیک ترین تفسیر با رعایت امانت در رساندن پیام آیه 24 نساء همان قول فخر رازی و بنظرم به حقیقت نزدیک تر است.
قطعا انسان در قیامت در برابر خداوند پاسخی نخواهد داشت.
بنده که مرجع تقلید کسی نیستم تا نگران این باشم مبادا دیگران گمراه شوند و روز قیامت گرفتار شوم.ازدواج موقت هم اگر باشد (که بنظر نمیرسد) امری مستحب است و نه واجب مثل اصول دین. بنابراین آن کسانی باید مواظب باشند که مردم را ترغیب به این کار میکنند یا خود از این حکم بهره ای میبرند یا خودشان ازدواج موقت می کنند. اگر خداوند چنین حکمی را اراده نکرده باشد قاعدتا توبیخشان سخت تر از کسانی است که زنا کردند چون به اسم دین و دروغ بستن به خدا مرتکب چنین کاری شدند. بنده هم نگران این موضوع بودم و یکی از دلایل زدن این تاپیک هم همین بود وگرنه سرم درد نمی کرد که بیشتر از یک ماه ذهنم را درگیر این موضوع کنم.(از مشکلات تایید تاپیک گرفته تا آماده کردن پست ها) ولی در مجموع امیدوارم اشتباه کرده باشم...اگر نظری دارید بفرمایید.دیگر سوال یا حرف تازه ای ندارم. ممنون از همراهی شما و بقیه دوستان.
ازدواج موقت مثل نوعی معامله و تجارت است. یعنی زن پولی می گیرد و در ازای پول، خدمات جنسی به مرد می دهد. به آیه قرآن هم که نگاه کنید فرموده : احل لکم ....ان ابتغوا باموالکم یعنی این زنها حلال هستند به این صورت که مالی بپردازید. یعنی مال در مقابل خدمات جنسی. فقط نکته اینجاست که در ادامه می فرماید : محصنین یعنی این تجارت خدمات جنسی در مقابل اموال و پول را در مسیر زنا خرج نکنید بلکه در مسیر ازدواج باشد. تفاوت ازدواج با زنا چیست؟ آیه می فرماید خدمات جنسی در ازای گرفتن پول ، رابطه را تبدیل به زنا نمی کند. لذا می فرماید احل لکم ان تبتغوا باموالکم یعنی حلال است با پول خدمات جنسی دریافت کنید به شرطی که زنا نباشد.
با سلام
ازدواج موقت مثل نوعی معامله و تجارت است. یعنی زن پولی می گیرد و در ازای پول، خدمات جنسی به مرد می دهد.
خداوند مهریه را با تعبیر صداق بکار میبرد:وَآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ این آیه،این شبهه که ازدواج با پرداخت مهریه شکل یک معامله یا تجارت را دارد را از بین میبرد.یعنی مهریه صداق است.اسمش رویش است یعنی صداقت مرد را نشان دهد که میخواهد مسئولیت یک خانواده را برعهده بگیرد و عشقش به معشوقش حقیقی است و در ادعای خودش صادق است.اما ازدواج موقت اغلب برای رفع نیاز جنسی و عاطفی است در نتیجه اصلا مهریه که باید صداقت مرد را نشان دهد بی معنی میشود و جایگاه خودش را از دست میدهد و شکل معامله و تجارت پیدا می کند.
احل لکم ....ان ابتغوا باموالکم یعنی این زنها حلال هستند به این صورت که مالی بپردازید. یعنی مال در مقابل خدمات جنسی.
بنظرم آیه چنین مفهومی را نمی رساند که مال در مقابل خدمات جنسی باشد. آیه میفرماید: غیر از زنانی که که گفته شد حلال است که بجویید با اموالتان یا خواستار شوید با اموالتان (أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ) (تبتغوا) در آیات دیگر قرآن هم آمده که معنای جوییدن،جستن، خواستار شدن ،طلب کردن میدهد.مثلا لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلًا مِنْ رَبِّكُمْ بر شما گناهى نيست كه [در سفر حجّ‌] از فضل پروردگارتان [روزىِ خويش‌] بجوييد؛ (بقره/198) بنابراین بنطر نمیرسد که آیه به پرداختن مال در قبال خدمات جنسی اشاره داشته باشد.
محصنین یعنی این تجارت خدمات جنسی در مقابل اموال و پول را در مسیر زنا خرج نکنید بلکه در مسیر ازدواج باشد.
محصنین از ریشه (حصن) در آیات دیگر قرآن آمده تا آنجا که بنده دیدم معنای حصار،حفاظت چیزی، نگه داری چیزی میدهد.مثلا ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذَٰلِكَ سَبْعٌ شِدَادٌ يَأْكُلْنَ مَا قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ که چون این هفت سال بگذرد هفت سال قحطی پیش آید که ذخیره شما را بخورند جز اندکی که (برای تخم کاشتن) در انبار نگه دارید. (یوسف/48)  لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بر جنگ با شما جمع نمی‌شوند مگر در قریه‌های محکم حصار یا از پس دیوار (حشر/14)  پس محصنین باید به این موارد دلالت داشته باشد.یعنی به قصد نگه داری و وارد کردن زن به حصار خانواده، یعنی به قصد تشکیل خانواده باشد.
تفاوت ازدواج با زنا چیست؟ آیه می فرماید خدمات جنسی در ازای گرفتن پول ، رابطه را تبدیل به زنا نمی کند. لذا می فرماید احل لکم ان تبتغوا باموالکم یعنی حلال است با پول خدمات جنسی دریافت کنید به شرطی که زنا نباشد.
غیر مسافحین مسافحین از ریشه (سفح) یک بار دیگر در قرآن آمده. قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ بگو: «در آنچه به من وحى شده است، بر خورنده‌اى كه آن را مى‌خورد هيچ حرامى نمى‌يابم، مگر آنكه مردار يا خون ريخته يا گوشت خوك باشد. به خون ریخته شده گفته می شود.یعنی خونی که برای لحظاتی ریخته میشود نه آن خونی که در حیوان مانده باشد. در اینجا هم مسافحین نه به معنای اینکه زنا نباشد.زنا نبودن که فقط یک لفظ نیست.یعنی به قصد تخلیه جنسی و رابطه چند ساعته و لحظه ای نباشد. وگرنه کسی که قصد دارد زن را به حصن و حصانت درآورد،مشخص است که دنبال زنا نیست.(غیر مسافحین) یعنی تنها با قصد تخلیه جنسی نباشد. این برداشت ها شخصی است و میتواند درست هم نباشد.
با سلام و احترام
اجازه بدید یک بررسی کوتاهی روی آیه داشته باشیم ببینیم چه عواملی باعث شده تا احساس شود باید به احادیث رجوع کرد و راه حل این احساس اشتباه چیست (مراجعه به قرآن) 
جناب utd عزیز احساس می کنم حث دارد دور می زند. اختلاف من و شما به یک مبنا برمی گردد، و آن این است که بنده به تبعیت از علما و فقها و متخصصین اسلام شناس معتقد هستم تنها در زمانی میتوان دست از روایات آن هم با تعداد زیاد و با سند معتبر که هم شیعه و هم اهل سنت نقل کرده اند دست برداریم که مخالف قطعی قرآن کریم باشد، در غیر این صورت روایات به تصریح خود قرآن کریم نقش مفسر و تعیین کننده ی معنا برای قرآن را دارند. اما شما می خواهید با حدس و گمان پیشینی آیات را تفسیر کرده و روایات با این حجم گسترده را بدون هیچ دلیل قطعی و معتبری کنار بگذارید. منشأ اختلاف ما و شما این مبناست و تا این اختلاف هست استناد شما به شواهد قرآنی و استناد بنده به شواهد روایی فایده ای ندارد و هیچ کدام قانع نخواهیم شد. شما باید روی مبنا بحث کنید که مجال خود را می طلبد و باید در تاپیک مستقلی بحث شود، وگرنه همانطور که عرض کردم با وجود اختلاف در مبنا، بحث روی مباحث روبنایی تا دو سال دیگر هم ثمره ای نخواهد داشت. مشکل نوع تفکر شما بی توجهی بیش از حد به روایات است تا حدی که با ظن و گمان می خواهید روایات را آن هم با این حجم عظیم کنار بگذارید و این از نظر اندیشمندان دینی پذیرفتنی نیست، چون این بی اعتباری به خاطر حدس و گمان نه تنها مستند به هیچ دلیلی نبوده و قابل دفاع نیست، بلکه مخالف خود قرآن است، و همچنین ما را در عرصه احکام با مشکل جدی روبرو می سازد.
با سلام  
منشأ اختلاف ما و شما این مبناست و تا این اختلاف هست استناد شما به شواهد قرآنی و استناد بنده به شواهد روایی فایده ای ندارد و هیچ کدام قانع نخواهیم شد.
هدف از این بحث قانع کردن همدیگر نبوده و نیست، بنده هم درصدد چنین کاری نیستم و مطمئنم شما هم نیستید. یکی دیگر از اهداف زدنم از این تاپیک تبادل نظر بود.انسان وقتی نظرات موافق و مخالف را می شنود می تواند دید وسیعتری پیدا کند.
اختلاف من و شما به یک مبنا برمی گردد، و آن این است که بنده به تبعیت از علما و فقها و متخصصین اسلام شناس معتقد هستم تنها در زمانی میتوان دست از روایات آن هم با تعداد زیاد و با سند معتبر که هم شیعه و هم اهل سنت نقل کرده اند دست برداریم که مخالف قطعی قرآن کریم باشد، در غیر این صورت روایات به تصریح خود قرآن کریم نقش مفسر و تعیین کننده ی معنا برای قرآن را دارند.
من شما رو درک میکنم که نمی تواندید نسبت به این حجم از احادیث که در این باره وارد شده،بی تفاوت باشید.بنده همه ی احادیث را انکار نمیکنم و خط بطلان رویشان نمی کشم.در بین احادیث حقایقی گفته میشود. در این مورد هم بعضی احادیث دروغ نگفته اند ولی بنظر میرسد همه ی حقایق را هم بیان نکردند.و گاها احادیث گمراه کننده هم بین شان دیده میشود. مثلا همین حدیثی که از عمر در مورد منع متعه نقل میکنند و خیلی روی صحتش تاکید دارند، مشکوک است و با عقل در تعارض. مگر میشود کسی با این وقاحت با عملش اعتراف کند که در زمان رسول خدا متعه حلال بوده است و حالا آن را حرام کرده؟سپس همه ی اصحاب مثل امیر المؤمنین نسبت به این تصمیم عمر سکوت کرده باشند. اصلا با عقل جور در نمیاید کسی خود را جانشین پیامبر بداند ولو به ظاهر و منافق گونه بعد این گونه خودش اعتراف کند که مخالف سنت پیامبر عمل میکند. من نمیدانم این احادیث از کجا آمده،ولی در صحت انها در شک هستم. انسان ها در طول تاریخ کلام خدا را تحریف یا حقایقش را بیان نمیکردند و از این موضوع بیمی نداشتند،احادیث که جای خود دارد. حقیقتا بنده نمیدانم پیامبرم و امامانم چه گفته اند و این احادیثی که نقل میکنند چقدر به سخنان آن بزرگواران نزدیک است. بحث یک سال،دوسال،ده سال،صد سال نیست،صحبت بیش از هزار سال پیش است. بنابراین در درجه اول قرآن برایم مهم و حجت است نه احادیث و مذهبم  و علمای زمانم.
اما شما می خواهید با حدس و گمان پیشینی آیات را تفسیر کرده و روایات با این حجم گسترده را بدون هیچ دلیل قطعی و معتبری کنار بگذارید.
استاد مسلم، دو سوال دیگر دارم و دیگر هیچ. سوال 1 : این مواردی که بیان کردید(حج، ربا، صلاة و...)همه یک قرینه ای در قرآن دارند که مشخص میکند تنها معنای لغوی آنها مطرح نیست بلکه یک اصطلاح هم هست. برای پذیرش این احادیث ما باید دلیلی داشته باشیم.خود احادیث که تنها ظن خودشان را بیان میکنند و دلیلی برای برداشت شان از آیه ارائه نمی دهند. بنده به چه دلیل باید تعبیر (استمتعتم) را یک اصطلاح در نظر بگیریم در حالی که نزدیک 60 بار مشتقاتش در قرآن آمده و هیچ قرینه ای با چنین برداشتی در قرآن دیده نشده و حتی این تعبیر عینا دو بار دیگر هم در قرآن تکرار شده(احقاف/20 و  توبه 69) ولی معنای ازدواج موقت نمیدهد...با این وجود به طور خلاصه بفرمایید دلیل شما برای پذیرش این احادیث چیست؟
 سوال 2 : استاد مسلم، شما یک نگاهی به آیه بعد نساء یعنی 25 بیاندازید. نساء:25 و هر که را توانایی آن نباشد که زنان پارسای با ایمان (و آزاد) گیرد پس، از کنیزان مؤمنه که مالک آن شدید به زنی اختیار کند. خدا آگاه‌تر است به (مراتب) ایمان شما که شما اهل ایمان بعضی از جنس بعضی دیگرید (و همه مؤمن و در رتبه یکسانید)، پس با کنیزان مؤمنه با اذن مالکشان ازدواج کنید و مهر آنها را به طرز پسندیده بدهید، کنیزانی که عفیف باشند نه زناکار و رفیق و دوست‌باز، پس چون شوهر کردند چنانچه عمل زشتی از آنها سر زند بر آنها نصف عذاب (یعنی حدّ) زنان پارسای آزاد است. این حکم درباره کسی است که بترسد مبادا به رنج افتد، و صبر کردن برای شما بهتر است، و خدا بخشنده و مهربان است. در این آیه راه حلی برای کسانی که با با دو مشکل زیر مواجه هستند،توصیه شده است : مشکل : 1-نداشتن توان مالی 2-فشار جنسی و ترس از افتادن به گناه راه حل : ازدواج دائم با کنیزان یا اسیران جنگی.حتی آخر آیه میفرماید این راه حل برای کسانی است که در مشقت هستند و در اخر هم میفرماید اگر صبر پیشه کنند تا فرصت ازدواج شان با زنان آزاد فراهم شود،برایشان بهتر است. آیه خیلی واضح صحبت کرده است. حتی تصریح دارد صبر پیشه کنند،برایشان بهتر است.در این آیه ما نمی بینیم خداوند راه حل دیگری چون ازدواج موقت را مطرح سازد. میتوانست بگوید مدتی ازدواج موقت کنند تا از این فشار جنسی خلاص شوند و بعد ازدواج دائم کند. توجیه المیزان در این باره شنیدم،اصلا قابل قبول نبود.
در اينجا ممكن است سوالى به ذهن خواننده برسد، و آن اين است : حال كه آيه شريفه در مقام تنزل دادن تكليف است، چرا با اينكه مى تواند دو راه فرار از فحشا (ازدواج با كنيزان، و ازدواج موقت با آزادگان ) را پيشنهاد كند، به يكى از اين دو اكتفا نمود؟. جوابش اين است كه بلى نكاح متعه هم علاج تجرد را مى كند ليكن از آنجائيكه ازدواج متعارف در نظر كسانى كه مى خواهند تشكيل خانواده داده، نسل نوى پديد آورند، و از خود جانشين به جاى بگذارند طبعا همان ازدواج دائمى است، لذا سخنى از متعه به ميان نياورد، و آن را به عنوان راه چاره پيشنهاد نكرد، زيرا تشريع متعه در حقيقت تسهيلى است براى مسلمانان كه اگر در سفرى يا در خانه اى، يا در روزگارى ناگزير شدند با زنى تماس داشته باشند، و در عين حال مسؤ ول نفقه و مهريه او هم نشوند، و اين تماس احيانا به صورت زنا واقع نشود، بلكه همين عمل را به صورت ازدواج موقت انجام دهند، آرى تشريع متعه براى اين بود كه در هيچ شرايطى بهانه اى براى فحشا به دست بندگان خدا نباشد و ريشه فساد از بيخ قطع گردد. در حقيقت، كلام در اين آيه طبق زمينه غالب و معروف و آشناى به ذهن شنونده جريان يافته، نه اينكه متعه راه چاره نباشد، بلكه اصولا در قرآن كريم عادت بر اين است كه در مقام تشريع احكام و قوانين جهت غالب و معروف را در نظر بگيرد. همه اين حرفها بنابر نظريه مفسرين است كه آيه را حمل بر نكاح دائم كرده اند، خواستيم بگوئيم به فرضى كه نظريه شما درست باشد ذكر عقد دائم دليل بر انحصار نيست، و اما بنابه نظريه خود، كه جمله (ان ينكح المحصنات المؤمنات ) هر دو نوع نكاح را شامل مى شود، و ليكن منظور از آن، نكاح دائم است كه دشوارتر و خرجش بيشتر است ديگر جائى براى اين توجيه ها باقى نمى ماند، و نبايد به خاطر همين كه آيه شريفه خواسته است راهى آسانتر از نكاح دائم ارائه دهد كسى توهم كند كه پس آيه شريفه تنها شامل نكاح دائم مى شود، چون اگر متعه هم مشروع بود بايد آن را جزء نكاح هاى آسان تر بشمارد پس معلوم مى شود (فما استمتعتم به منهن ) در مقام بيان حكم متعه نيست، همچنانكه بعضى اين توهم را كرده اند _ براى خاطر اينكه توسعه و راه آسان تر نشان دادن هر دو طرفش يعنى (منزل عنه و منزل اليه ) (و يا بگو نكاح دشوار و نكاح آسان ) در خود آيه مورد بحث آمده مى فرمايد: هر كس نمى تواند چنان كند، چنين كند (و من لم يستطع...) بله اگر منزل اليه _ همان راه آسان تر _ را نام ببرد، ولى در مورد بحث اينطور نيست، حكم متعه در آيه قبلى بيان شده، و در آيه مورد بحث در مقابل راه دشوار نكاح دائم و راه آسانتر ازدواج با كنيز ديگران مقابله شده فرمود اگر قادر بر آن نيستيد به اين اكتفا نمائيد، و اين چه ارتباطى به آيه قبلى دارد؟!!. علاوه بر اينكه گفتيم جمله (ان ينكح المحصنات المؤمنات ) هيچ امتناعى ندارد از اينكه شامل هر دو نوع نكاح يعنى دائم و متعه بشود، همچنانكه اگر در بقيه فقرات آيه دقت كنيم اين معنا كاملا روشن مى شود.
  اول اینکه در ازدواج موقت هم میتوان صاحب فرزند شد و نسل نو پدید آورد. دوم اینکه مشکل،نداشتن توان مالی و ترس از افتادن به گناه بود.اگر ازدواج موقت مشروع بود اصلا نیازی نبود که این پیشنهاد داده شود و اشاره کند این برای کسانی است که ترس این دارند که به مشقت بیفتند و همچنین اشاره کند که صبر کنند برایشان بهتر است.خب مشخصه یکی از دلایل مجوز ازدواج موقت،همان نداشتن توان مالی و فشار جنسی است،وقتی ازدواج موقت مشروع بوده باشد، دیگر چه لزومی دارد راه سخت تر یعنی ازدواج دائم پیشنهاد شود؟ سوم اینکه جمله (ان ينكح المحصنات المؤمنات ) اگر شامل هر دو نکاح میشود یعنی اینکه ازدواج دائم و ازدواج موقت با زنان پارسای مومنه وجود ندارد یعنی راحترین راه که ازدواج موقت است امکان پذیر نیست آنگاه چگونه راه حل سختری بعد از آن یعنی ازدواج دائم با کنیزان مطرح میشود؟ نظر شما چیست ؟
قصد ندارم شما رو اذیت کنم. اگر سوال دومم جوابش طولانیست و جایش اینجا نیست،صرف نظر کنید.
با سلام و احترام ببینید همانطور که عرض کردم اختلاف من و شما به اختلاف در مبانی برداشت از آیات و روایات برمی گردد، به عنوان مثال در خصوص سوال اولتان:
سوال 1 : این مواردی که بیان کردید(حج، ربا، صلاة و...)همه یک قرینه ای در قرآن دارند که مشخص میکند تنها معنای لغوی آنها مطرح نیست بلکه یک اصطلاح هم هست. برای پذیرش این احادیث ما باید دلیلی داشته باشیم.خود احادیث که تنها ظن خودشان را بیان میکنند و دلیلی برای برداشت شان از آیه ارائه نمی دهند. بنده به چه دلیل باید تعبیر (استمتعتم) را یک اصطلاح در نظر بگیریم در حالی که نزدیک 60 بار مشتقاتش در قرآن آمده و هیچ قرینه ای با چنین برداشتی در قرآن دیده نشده و حتی این تعبیر عینا دو بار دیگر هم در قرآن تکرار شده(احقاف/20 و  توبه 69) ولی معنای ازدواج موقت نمیدهد...با این وجود به طور خلاصه بفرمایید دلیل شما برای پذیرش این احادیث چیست؟
خب پشت این سوال مبنای شما نهفته است و آن این است که روایات به تنهایی قدرت اصطلاح سازی ندارند، و حتما هر اصطلاحی باید در قرآن مورد تأیید قرار گرفته باشد، یعنی علی رغم وجود ده ها روایات معتبر و مسلّمات تاریخی در خصوص وجود عقد موقت و اطلاق نام «متعه» بر آن شما همچنان به دنبال یک آیه برای تأیید چنین اصطلاحی هستید اما ما تاریخ را در این خصوص معتبر دانسته، و خصوصا روایات را که مفسر واقعی  قرآن هستند، و از این اصطلاح به صورت فراوان سخن گفته اند کافی می دانیم. این که هر اصطلاحی باید در قرآن مورد تأیید قرار گرفته باشد و در غیر این صورت می توان این همه روایت را کنار گذاشت خودش یک مبناست که بی نیاز از اثبات نیست و شما باید برای توجیه آن دلیل منطقی بیاورید. در هر صورت خلاصه خواستم عرض کنم اختلاف ما و شما در خصوص متعه به یک مبنای پیشینی عمیق برمی گردد که باید به صورت مستقل مورد بحث قرار بگیرد و بدون مبنای مشترگ به نتیجه مشترک نخواهیم رسید.
 سوال 2 : استاد مسلم، شما یک نگاهی به آیه بعد نساء یعنی 25 بیاندازید.
پاسخ سوال دومتان هم مشابه پاسخ سوال اول است. ببینید فارغ از شواهدی که بر هر دو طرف احتمال در آیه وجود دارد قاعده این است که ما فقط در صورتی  میتوانیم از روایات آن هم با این حجم زیاد و شواهد و مویدات گسترده تاریخی دست برداریم که قرآن به صورت قطعی و تصریح(نص) از مطلبی سخنی گفته باشد و روایات خلاف آن سخن گفته اند؛ وگرنه در جایی که  آیات ابهام داشته باشد اتفاقا اینجا محل کاربرد روایات است، و بلکه مطمئن ترین راه، برترین راه مراجعه به روایات است. من از شما یک سوال ساده می پرسم: آیا احتمال دارد منظور از «استمتاع در برابر اجر» در این آیه ازواج موقت باشد یا خیر؟ اگر پاسخ شما «نه» است و چنین احتمالی نمی دهید، که خب پس شما این آیه را نص و تصریح می دانید که ما نمیدانیم. و اگر پاسخ شما «آری» است و این احتمال را می پذیرید پس مجال برای مراجعه به روایات به عنوان شاهد برای کشف معنای حقیقی آیه باز میشود. چون قطعا یکی از راه های کشف معنای حقیقی آیات مبهم مراجعه به روایات است.  این تمام آن چیزی است که میتوانم عرض کنم
با سلام
اختلاف ما و شما در خصوص متعه به یک مبنای پیشینی عمیق برمی گردد که باید به صورت مستقل مورد بحث قرار بگیرد و بدون مبنای مشترگ به نتیجه مشترک نخواهیم رسید.
فکر میکنم مبنای مشترک بین ما قرآن باشد. به دو نکته در آیه اشاره میکنیم که نشان میدهد اولا قسمتی از آیه که به ازدواج موقت تفسیر میشود با قسمت قبل آیه مرتبط است و نه جدا از آن. ثانیه آیه با ازدواج موقت مطابقت ندارد. یعنی اجر در برابر استمتاع معنای دیگری پیدا میکند.  
من از شما یک سوال ساده می پرسم:   آیا احتمال دارد منظور از «استمتاع در برابر اجر» در این آیه ازواج موقت باشد یا خیر؟
نکته 1 : به دو دلیل دو قسمت از آیه با هم در ارتباط است نه جدا از هم.در آیه به ضمیر (هُنَّ) دقت کنید.(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ) (هن) یعنی آنها.منظور قرآن کدام آنها است که مترجمین معنا میکنند زنان دیگر؟ این ضمیر که از هوا نیامده باید مشخص باشد منظور کدام زنان است. اگر به قسمت قبل آیه توجه کنیم،این ضمیر به همان زنانی بر می گردد که اول آیه میفرماید غیر از اینان بر شما حلال است.(أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ) و این یعنی قسمت دوم آیه که به به ازدواج موقت تفسیر می شود بخش جدا و مستفلی از قسمت اول آیه نیست و در ارتباط با همان زنانی است که آیه میفرماید حلال و در مورد نکاح دائم است،می باشد. شاهد دیگری بر این مدعا حرف (ف) در (فَمَا) است.حرف (ف) معنای (و) نمیدهد. بلکه معنای سپس میدهد. یعنی حاصل سخن از جمله قبل چنین و چنان است. شما اگر مراجعه کنید به قرآن (فَمَا) تنها معنا و مفهوم (و) نمیدهد و آن بخش از آیه با قسمت قبل (فَمَا) بیگانه و مستقل نیست و در همان راستاست. نکته 2 : مترجمین ضمیر (بِهِ) را در آیه ترجمه نمی کنند. خوب توجه کنید به آیه: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ) اسْتَمْتَعْتُمْ (یعنی بهره بردید) ، بِهِ (یعنی به وسیله ی مال) ، مِنْهُنَّ (یعنی از زنان). ولی مترجمین ضمیر (بِهِ) را ترجمه نمی کنند و میگویند،بهره بردید از زنان یا می گویند : و زنانی را که متعه میکنید،واجب است مهر آنها را بپردازید. در صورتی که با در نظر گرفتن ضمیر (بِهِ) معنای آیه چنین می شود :و چون بهره بردید به وسیله مال از زنان،واجب است مهر آن ها را بدهید. یعنی ابتدا بهره بردن از مال مطرح است و بعد به وسیله مال از زنان. این یعنی (استمتعتم) نمیتواند مستقیما با زنان در ارتباط باشد که معنای ازدواج موقت با زنان را بدهد و قبل از مِنْهُنَّ (از زنان) ضمیر (بِهِ) آمده یعنی بهره بردن از مال وسپس بوسیله مال از زنان. حتی اگر (استمتعتم) را هم معنای اصطلاحی اش بگیریم ضمیر (بِهِ) کار را خراب میکند.یعنی گویا آیه چنین بنطر میرسد که ازدواج موقت کردید با مال و سپس بوسیله مال از زنان. نه اینکه آیه را معنا کنند که : و زنانی که ازدواج موقت میکنید،واجب است اجرتشان را بدهید. خلاصه اینکه اگر منظور (استمتعتم) اصطلاح ازدواج موقت باشد باید مستقیما بعد (استمتعتم) ضمیر (هن) میامد.یعنی استمتعتم هن.یعنی ازدواج موقت کردید با زنان دیگر ضمیر (بِهِ) معنا نداشت و باید حذف میشد کما اینکه در ترجمه ها بنطر میرسد نادیده گرفته شده.اما با امدن ضمیر (بِهِ) مشخص میشود که (استمتعتم) نمیتواند یک اصطلاح باشد و باید معنای بهره گیری یا تمتع بدهد و گرنه معنا ندارد ازدواج موقت کردید با مال و سپس با مال از زنان؟ حالا شما به احادیث رجوع می کنید.بنده هم احادیثی دیدم به منع متعه اشاره دارد،همان ها برای بنده کفایت میکند.اگر تواسنتم در پست بعدی به بعضی از آنها اشاره میکنم. در مجموع؛با توجه به خود آیه و شواهد و قرائن بیشتر از خود قرآن،ولو اینکه در حد ظن باشند،ظن هایی که تعدادشان یکی دوتا نیست بلکه ده ها ظن از خود قرآن که منبع معتبری است،دیده میشون، میتوانم به ضرس قاطع بگویم که حداقل این آیه ربطی به ازدواج موقت ندارد.
با سلام و احترام قرائنی که ذکر می کنید هیچ کدام انسان را به آن ضرس قاطعی که می فرمایید نمی رسانند، همانطور که عرض کردم شما پیش از آیات مبنای خود در رد ازدواج موقت را اتخاذ فرموده اید و با این نگاه به ساغ آیه می آیید، طبیعتا صرفا به دنبال قرینه ای برای اثبات دیدگاه خودتان می گردید که از قبل آن را اتخاذ کرده اید در حالی که چنین رویکردی صحیح نیست:
به دو دلیل دو قسمت از آیه با هم در ارتباط است نه جدا از هم.در آیه به ضمیر (هُنَّ) دقت کنید.(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ) (هن) یعنی آنها.منظور قرآن کدام آنها است که مترجمین معنا میکنند زنان دیگر؟ این ضمیر که از هوا نیامده باید مشخص باشد منظور کدام زنان است. اگر به قسمت قبل آیه توجه کنیم،این ضمیر به همان زنانی بر می گردد که اول آیه میفرماید غیر از اینان بر شما حلال است.(أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَٰلِكُمْ) و این یعنی قسمت دوم آیه که به به ازدواج موقت تفسیر می شود بخش جدا و مستفلی از قسمت اول آیه نیست و در ارتباط با همان زنانی است که آیه میفرماید حلال و در مورد نکاح دائم است،می باشد.
شما دارید بی جهت ضمیر را قید می زنید، در حالی که صحبت آیه در این است که کدام زنان برای ازدواج بر انسان حرام هستند و کدام حلال. بنابراین ضمیر «هنّ» به همین زنان بر می گردد که هر کدام که ازدواج با آنها حلال است را اگر صیغه موقت کردید مهر آنها را بپردازید.
(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ) اسْتَمْتَعْتُمْ (یعنی بهره بردید) ، بِهِ (یعنی به وسیله ی مال) ، مِنْهُنَّ (یعنی از زنان). ولی مترجمین ضمیر (بِهِ) را ترجمه نمی کنند و میگویند،بهره بردید از زنان یا می گویند : و زنانی را که متعه میکنید،واجب است مهر آنها را بپردازید.
خب اینجا هم بر فرض که «به» به مال برگردد خب چه مشکلی دارد؟ همانطور که ما در عقد دائم به واسطه مال از زنان برخوردار می شویم در عقد موقت هم همینطور است، شما باز بی جهت قید می زنید. عقد موقت هم بار مالی بر عهده مرد دارد، گاهی اتفاقا خرج عقد موقت بیشتر از دائم است. و اتفافا در عقد دائم معمولا بین زن و شوهر کمتر مسائل مالی مطرح است اما در عقد موقت اصلا زن به نیت گرفتن پول است که به عقد مرد در می آید.
بنده هم احادیثی دیدم به منع متعه اشاره دارد
عمده این روایت نهی های مصداقی است، و آن روایاتی هم که اصل عقد موقت ا طرد می کنند اولا در برابر گستردگی روایات جواز آن به لحاظ کیفی و کمّی یارای برابری ندارند،  و ثانیا به شدت در معرض این هستند که از روی تقیه صادر شده باشند با توجه به موضع سخت اهل سنت و حکما در این خصوص. خواهش می کنم این نگاه منفی به عقد موقت را کنار بگذارید تا بی طرفانه بتوانید به آیه، و روایات متواتر تأیید کننده ی آن بنگرید. قاعده هرگز این نیست که ما با برداشت های شکاکانه از آیات، این حجم روایات را کنار بگذاریم. ما در کمتر موضوعی در احکام این حجم از روایات را داریم. حتی اگر در قرآن آیه ای در این خصوص وجود نمیداشت باز هم این حجم از تاریخ و روایات که شیعه و سنی آن را مسلّم دانسته اند برای جواز چنین حکمی و وجود آن در اسلام کفایت می کرد.     
با سلام
همانطور که عرض کردم شما پیش از آیات مبنای خود در رد ازدواج موقت را اتخاذ فرموده اید و با این نگاه به ساغ آیه می آیید، طبیعتا صرفا به دنبال قرینه ای برای اثبات دیدگاه خودتان می گردید که از قبل آن را اتخاذ کرده اید در حالی که چنین رویکردی صحیح نیست.
شاید چنین باشد که فرمودید...ولی بنده تمرکزم را روی آیه گذاشتم.وقتی ادعا میکنند آیه با ازدواج موقت سازگار است پس نباید مغایرتی با خود آیه داشته باشد. وقتی یک ضمیر را معنا نمی کنند (بِهِ) یک کلمه را دگرگون میکنند و می گویند اصطلاح است(استمتعتم) یک قید را هم که معنای دیگری میکنند (فَمَا) چند کلمه هم که به آیات اضافه میکنند (إلی أجل مسمی) این که نشد!! اتفاقا بنظرم کسانی که از قبل موافق با ازدواج موقت بودند دست به چنین تغییر و تفسیری از آیه زدند.
اتفافا در عقد دائم معمولا بین زن و شوهر کمتر مسائل مالی مطرح است اما در عقد موقت اصلا زن به نیت گرفتن پول است که به عقد مرد در می آید.
استاد،بنظرم شما با این صحبت تایید کردید که ازدواج موقت،همان روسپیگریست!!مرد دنبال ارضای خود و زن هم تن فروشی میکند برای بدست آوردن پول. یعنی ازدواج موقت یک کلاه شرعی ای بیش نیست.
ثانیا به شدت در معرض این هستند که از روی تقیه صادر شده باشند با توجه به موضع سخت اهل سنت و حکما در این خصوص.
کسی که حفظ سنت پیامبر(ص) و راهنمایی مردم را وظیفه خود میداند،بیاید از روی ترس تقیه کند،امام نیست.
خواهش می کنم این نگاه منفی به عقد موقت را کنار بگذارید تا بی طرفانه بتوانید به آیه، و روایات متواتر تأیید کننده ی آن بنگرید. قاعده هرگز این نیست که ما با برداشت های شکاکانه از آیات، این حجم روایات را کنار بگذاریم.
اخه برادر من وقتی سر و ته آیه را زدند،چند کلمه هم به آن اضافه کردند تا با ازدواج موقت سازگاری بیشتری داشته باشد،از بنده چه انتظاری دارید؟ پذیرفتن و عمل به چنین حکمی ریسک بالایی دارد.آن کسی که زنا می کند حداقل میداند حریم خدا را شکسته و به احتمال زیاد توبه میکند...اما با مشروعیت بخشیدن چنین حکمی،عده ای گمان ازدواج موقت در ردیف عبادات قرار می گیرد در نتیجه توبه ای هم درکار نخواهد بود آن هم با احادیث جعلی زیادی که در مورد متعه نقل می کنند که واقعا جای تاسف دارد!! برای نمونه : امام صادق علیه السلام می فرمایند:«هر کس به این سنت الهی عمل کند و آنگاه غسل نماید، خداوند از هر قطره آب غسلش هفتاد ملائکه می آفریند تا برای وی استغفار نمایند تا روز رستاخیز و لعنت بر کسانی که منکر متعه هستند تا روز قیامت» (سفینه البحار، محدّث قمی، ۲ /۵۲۱) . امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله به معراج رفت، فرمود: جبرئیل نزد من آمده و گفت: ای محمد(ص) خداوند تبارک و تعالی می فرماید: من گناهان زنانی را که از امت تو متعه شوند، بخشیدم. رسائل ج 14/ لئالی ج 3 / من لا یحضر ج در روایت است که : ان المؤمن لا یکملُ حتی یتمتع، مؤمن کامل نمی شود تا این که متعه انجام دهد.من لا یحضر ج 3 / وسائل ج 14. پیامبر اعظم (ص)فرمودند:هر که یک بار متعه کند ،ایمن شود از خشم خدای تعالی و هر که دو بار متعه کند ،با نیکوکاران محشور شود وهر که سه بار متعه کند،در درجه روضه جنان، با من خواهد بود.
شما دارید بی جهت ضمیر را قید می زنید، در حالی که صحبت آیه در این است که کدام زنان برای ازدواج بر انسان حرام هستند و کدام حلال. بنابراین ضمیر «هنّ» به همین زنان بر می گردد که هر کدام که ازدواج با آنها حلال است را اگر صیغه موقت کردید مهر آنها را بپردازید.
بله،هم میتواند به زنانی اشاره داشته باشد که ازدواج با آنها حلال است و هم میتواند اشاره به زنانی داشته باشد که ازدواج دائم می کنید.به شرطی میتوانیم بپذیریم که ضمیر(هُنَّ) به زنان دیگری که حلال است،اشاره دارد که قیدی وجود داشته باشد تا نشان دهد منظور آن زنانی نیست که ازدواج دائم میکنید.آیه می توانست صریحا اشاره کند غیر این زنان(یعنی زنانی که ازدواج دائم میکنید).   و مشکل دیگر روی (فَمَا) می باشد که (و) ترجمه میکنند و باعث می شود دو قسمت از آیه جدا تفسیر شود. اگر به قرآن مراجعه کنیم قبل (فَمَا) و بعد آن با همدیگر در ارتباط هستند نه دو موضوع متفاوت.یعنی بعد (فَمَا) نتیجه و حاصل سخن قبل،بیان میشود و معنای (چونکه،آنگاه،پس)میدهد. حالا فعلا کاری با این قسمت نداریم...
خب اینجا هم بر فرض که «به» به مال برگردد خب چه مشکلی دارد؟ همانطور که ما در عقد دائم به واسطه مال از زنان برخوردار می شویم در عقد موقت هم همینطور است، شما باز بی جهت قید می زنید. عقد موقت هم بار مالی بر عهده مرد دارد، گاهی اتفاقا خرج عقد موقت بیشتر از دائم است.
فکر میکنم منظورم را بد رساندم...در اینجا دو نکته وجود دارد : نکته 1 : اگر معنای آیه ازدواج موقت با زنان به وسیله مال بود،ضمیر (بِهِ) باید بعد از (هُنَّ) میامد. معنایی که شما میفرمایید : ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال یا با مال با زنان ازدواج موقت کردید،قاعدتا آیه باید به این شکل میامد : (اسْتَمْتَعْتُمْ بهُنَّ بِهِ) ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال. اما آیه میفرماید : (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) بهره بردید با مال از زنان.یعنی بهره بردن هم از مال مطرح است و هم  بهره بردن از زنان. اگر (استمتعتم) را به معنای ازدواج موقت بگیریم،یعنی ازدواج موقت کردید،هم با خود مال و هم با زنان.مشکل اصلی اینجا پیش میاید... نکته 2 : به فرض اینکه نکته 1 نادرست باشد و بنده اشتباه کرده باشم و معنای (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) چنین باشد : ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال، مشکل دیگری که پیش میاید این است که عبارت (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) لغو و بیهوده می شود.یعنی مالی که با ازدواج موقت همراه شد،همان مهریه است.یعنی در ابتدا مهریه ای پرداخت شده است و سپس بهره گیری از زنان مطرح میشود. در نتیجه با آمدن (اجر) در ادامه،آیه با ازدواج موقت سازگار نمی شود بلکه با ازدواج دائم منظبق خواهد شد که نصف مهریه با عقد و تعیین آن واجب میشود و تمام مهریه بعد از آن.طبق جستجویی دیگری که داشتم،آیات سوره نساء تا آیه 46 در سال 8 هجرت نازل شده.و آیه 236 و 237 بقره در سال 9 هجرت نازل شده. یعنی ترجمه صحیح آیه بنظر بنده چنین است :و چون بهره بردید با مال از زنان [یعنی پرداخت قسمتی از مهر و سپس با بهره بردن از زنان] ، [تمام] مهرشان را به عنوان را بعنوان فریضه ای واجب بپردازید.
با سلام و احترام ببینید من دوست دارم قاعده مند صحبت کنم، قاعده ای که بیان کردم شفف و روشن است، از شما هم همین خواهش را دارم. به حواشی ورود نکنید:
وقتی یک ضمیر را معنا نمی کنند (بِهِ) یک کلمه را دگرگون میکنند و می گویند اصطلاح است(استمتعتم) یک قید را هم که معنای دیگری میکنند (فَمَا) چند کلمه هم که به آیات اضافه میکنند (إلی أجل مسمی) این که نشد!!
 اگر با من صحبت می کنید به سخنان خودم استناد کنید. این که در بحث بین من و شما گفته های دیگران آورده و نقد شود چه ارتباطی با تبیین ها و تحلیل های بنده دارد؟!
استاد،بنظرم شما با این صحبت تایید کردید که ازدواج موقت،همان روسپیگریست!!مرد دنبال ارضای خود و زن هم تن فروشی میکند برای بدست آوردن پول. یعنی ازدواج موقت یک کلاه شرعی ای بیش نیست.
این که هدف از ازدواج موقت چیست هم ارتباطی با این تاپیک ندارد، من می توانم به بیان تفاوت های عقد موقت و روسپیگری ورود کنم اما این یک حاشیه بی ارتباط با موضوع تاپیک است که می توانید در همین سایت یا منابع دیگری که در این خصوص ورود کرده اند مراجعه بفرمایید. فعلا باید ببینیم دین چه میگوید و حکم خدا چیست، سخن از فلسفه ی ازدواج موقت نیازمند تاسیس تاپیک دیگری است.
کسی که حفظ سنت پیامبر(ص) و راهنمایی مردم را وظیفه خود میداند،بیاید از روی ترس تقیه کند،امام نیست.
این موضوع هم اگرچه به راحتی قابل پاسخ دادن است اما ورود به آن ارتباطی با تاپیک ندارد و یک حاشیه است. ائمه(ع) در خلوت خویش با یاران خود حق را برای آنها می گفته اند مصداق برای این مسئله فراوان است.   بقیه قرائنی هم که در خصوص آیه بیان فرموده اید هرگز برداشت ازدواج دائم از این آیه را از 50، 60 درصد بالاتر نمی برد(تازه اگر قرائن مخالف را نادیده بگیریم) مثلا فرموده اید:
اخه برادر من وقتی سر و ته آیه را زدند،چند کلمه هم به آن اضافه کردند تا با ازدواج موقت سازگاری بیشتری داشته باشد،از بنده چه انتظاری دارید؟
خب این که سر و ته آیه به هم ارتباط دارد هم یک اصل نیست، وگرنه آیه ولایت امیرالمومنین(ع) هم در بین آیات بی ربط آمده است، اما این اشکالی را متوجه دلالت آیه نمی کند. می بینید که دلیل شما باز هم صرفا یک گمنه زنی است، نه دلیل و مدرک.
اگر معنای آیه ازدواج موقت با زنان به وسیله مال بود،ضمیر (بِهِ) باید بعد از (هُنَّ) میامد. معنایی که شما میفرمایید : ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال یا با مال با زنان ازدواج موقت کردید،قاعدتا آیه باید به این شکل میامد : (اسْتَمْتَعْتُمْ بهُنَّ بِهِ) ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال. اما آیه میفرماید : (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) بهره بردید با مال از زنان.یعنی بهره بردن هم از مال مطرح است و هم  بهره بردن از زنان.
این هم از آن برداشت های عجیب است!! باور کنید من هم با ادبیات عرب آشنا هستم!! «به» گر باء سببیت باشد یعنی به واسطه مال از زنان بهره مند شدید، و این برداشت کاملا منطفقی است. این که بفرمایید منظور قرآن بهره مندی از مال زنان است نه با ظاهر قرآن جور در می آید، و نه منطقی است! این هم یک شاهد دیگر شما که روشن است چقدر غیر قابل اعتنا است
به فرض اینکه نکته 1 نادرست باشد و بنده اشتباه کرده باشم و معنای (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) چنین باشد : ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال، مشکل دیگری که پیش میاید این است که عبارت (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ) لغو و بیهوده می شود.یعنی مالی که با ازدواج موقت همراه شد،همان مهریه است.یعنی در ابتدا مهریه ای پرداخت شده است و سپس بهره گیری از زنان مطرح میشود.
لغو نیست برادر من؛ می فرماید شما که با تکیه به مالتان از زنان بهره مند می شوید مهریه آنها را کامل بپردازید، این جمله لغو است؟ برداشت شما از آیه است که نه با منطق سازگار است نه با ظاهر آیه که مردان از مال زنان بهره مند شوند!!
پذیرفتن و عمل به چنین حکمی ریسک بالایی دارد.آن کسی که زنا می کند حداقل میداند حریم خدا را شکسته و به احتمال زیاد توبه میکند...اما با مشروعیت بخشیدن چنین حکمی،عده ای گمان ازدواج موقت در ردیف عبادات قرار می گیرد در نتیجه توبه ای هم درکار نخواهد بود آن هم با احادیث جعلی زیادی که در مورد متعه نقل می کنند که واقعا جای تاسف دارد!!
در رفتارها اصل بر حلال بودن است مگر آنکه خلاف آن اثبات شود، بنابراین تا زمانی که حرام بودن ازدواج موقت به صورت قطعی اثبات نشود اصلا کار حرامی اتفاق نیفتاده و عقوبتی در کار نیست که نیاز به توبه باشد، اما کسی که یک چیزی که حرمتش اثبات نشده را حرام بداند قطعا مرتکب حرام شده و باید توبه کند.   باز هم قاعده را یادآوری می کنم: اولا: هیچ کدام از شواهد شما، شواهدی قابل اعتنا و برهانی نیستند، بلکه صرفا گمانه زنی هایی هستند که با آنها نمیشود آیه را تفسیر کرد. ثانیا: روایات از مهمترین مفسرین آیات قرآن هسند و نمیشود با چشم بستن به روی روایات آیات را تفسیر کرد. ثانیا: حتی اگر بر روی تمامی کاستی هایی که در شواهد شما وجود دارد چشم ببندیم و با چشمانی بسته برداشت شما از آیات را بپذیریم نهایتا نتیجه این خواهد شد که در آیات چیزی از ازدواج موقت نیامده، اما نفی آن هم نیامده، و با توجه به اینکه روایات گسترده و معتبر از جواز آن سخن می گویند جواز آن پذیرفته میشود. چون هرگز این مبنا قابل دفاع نیست که هرچه در قرآن نیامده جایز نیست! این قاعده ای است که شما تا دو سال دیگر هم به بحث ادامه بدهید با توجه به منطقی بودن آن بنده از آن دست بر نخواهم داشت.
با سلام
 اگر با من صحبت می کنید به سخنان خودم استناد کنید. این که در بحث بین من و شما گفته های دیگران آورده و نقد شود چه ارتباطی با تبیین ها و تحلیل های بنده دارد؟!
به روی چشم.اما به طور غیر مستقیم با شما هم صحبت میکنم.به هر حال این مواردی است که مدافعین ازدواج موقت به آن توجه ندارند و فکر میکنند آیه صریحا به ازدواج موقت اشاره دارد!!!
این که بفرمایید منظور قرآن بهره مندی از مال زنان است نه با ظاهر قرآن جور در می آید، و نه منطقی است! این هم یک شاهد دیگر شما که روشن است چقدر غیر قابل اعتنا است
استاد مسلم فکر میکنم اشتباه برداشت کردید.بنده کجا گفتم منظور قرآن : بهره مندی از مال زنان است؟ بنده گفتم قرآن فرموده : (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) بهره بردید با مال از زنان. این به چه معناست؟ این یعنی هم بهره بردن از مال خودتان مطرح است و هم بهره بردن از خود زنان.بنده اصلا هیچ جایی نگفتم قرآن گفته بهره بردید از مال زنان!!! و این یعنی آنکه،اگر مقصود آیه اینچنین باشد : ازدواج موقت کرید با زنان به وسیله ی مال. قاعدتا باید ضمیر (بِهِ یعنی با مال) بعد (هُنَ یعنی زنان) بیاید وگرنه آیه معنای دیگری پیدا میکند و چنین می شود : شما هم با خود مالتان ازدواج موقت کردید و هم از خود زنان. اگر مقصود شما این است که به وسیله ی مال ازدواج موقت کردید، قاعدتا باید آیه به این شکل می بود : (اسْتَمْتَعْتُمْ بهُنَّ بِهِ) ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال. اشتباه میکنم ؟شما این قسمت را گرفتید و فرمودید که بنده گفتنم  بهره مندی از مال زنان؟ ولی آیه میگوید (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) شما این دو را یکجور معنا میکنید؟ اگر اشتباه میکنم شما اصلاح بفرمایید. (اینکه کسی در بحث اشتباهی می کند،دلیل آن نمی شود که تمام صحبت هایش،نادرست و باطل باشد.)
لغو نیست برادر من؛ می فرماید شما که با تکیه به مالتان از زنان بهره مند می شوید مهریه آنها را کامل بپردازید، این جمله لغو است؟
 بله ،در صورتی که آیه را با ازدواج موقت تطبیق دهیم لغو خواهد بود.ولی با ازدواج دائم خیر، کاملا مطابق آن است.میفرماید : (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) بهره مند شدید با مال از زنان. این به چه معناست؟ یعنی ابتدا با بهره گیری از مال(مهریه) رفتید از زنان بهره مند شدید.بین تکیه و بهره بردن از مال و استفاده از آن فرق است،نیست؟ هیچ کسی را دیدید با بهره گیری از سیب و گلابی اقدام به ازدواج کند که حالا آیه میفرماید با مال رفتید ازدواج موقت کردید؟بنظرم تعبیر تکیه بودن مال دور از ذهن است. این مال،همان مهر است.همین قسمت قبل آیه بود که فرمود :(تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ) اینجا اموالتان،یعنی همان مهر.فکر میکنم شما هم قبول دارید اینجا مال همان مهر است.و در ادامه آیه هم فرموده : (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) وقتی با این مال از زنان بهره بردید(یعنی زندگی استارت خورد و نصف مهر پرداخت شد)، (فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً) (حالا باید تمام) مهرشان را به عنوان فریضه ای واجب بپردازید. آیه خیلی واضح صحبت کرده است.من واقعا تعجب میکنم این تفاسیر از کجا آمده!! خواهش میکنم گوشه ای از کلام خدا را نگیرید و برای خودتان تفسیر نکنید. شما خوشتان میاد یک قسمت از صحبت هایتان را بردارند و تفسیر کنند؟
اما کسی که یک چیزی که حرمتش اثبات نشده را حرام بداند قطعا مرتکب حرام شده و باید توبه کند.
 تا اینجا که بنده نگفتم متعه حرام است.اگر هم حرفی از منع متعه زدم آن را به احادیث نسبت دادم.بنده می گویم صحبتی از ازدواج موقت در قرآن نیامده و صرفا با یک نصف آیه و دستکاری آن،چیزی ثابت نمیشود!!
اولا: هیچ کدام از شواهد شما، شواهدی قابل اعتنا و برهانی نیستند، بلکه صرفا گمانه زنی هایی هستند که با آنها نمیشود آیه را تفسیر کرد.
شما میفرمایید آیه با ازدواج موقت مطابقت دارد.بنده هم ایراد وارد میکنم که آیه با تفسیری که میکنند همخوانی ندارد مگر با اجبار.همین که مشخص شود آیه ارتباطی به ازدواج موقت ندارد،خود به خود آیه با نکاح دائم منطبق خواهد شد.فکر نمیکنم بررسی آیه،گمانه زنی باشد!!
ثانیا: روایات از مهمترین مفسرین آیات قرآن هسند و نمیشود با چشم بستن به روی روایات آیات را تفسیر کرد.
این قاعده ای است که شما تا دو سال دیگر هم به بحث ادامه بدهید با توجه به منطقی بودن آن بنده از آن دست بر نخواهم داشت.
 بنده هم با چند حدیث که در آن قال امام صادق(ع) آمده باشد یا در آن قسم خورده باشد که فلان آیه برای متعه نازل شده است،تا زمانی که برایم مسجل نشود قرآن نیز چنین نظری دارد هرگز زیر بار آن نخواهم رفت!!شیطان هم حضرت آدم (ع) را قسم داد که خیرش را میخواهد!!
نهایتا نتیجه این خواهد شد که در آیات چیزی از ازدواج موقت نیامده، اما نفی آن هم نیامده، و با توجه به اینکه روایات گسترده و معتبر از جواز آن سخن می گویند جواز آن پذیرفته میشود.
اشتباه همین جاست که فکر میکنیم،حتما خداوند باید در قرآن ذکر میکردند که متعه حرام است!! استاد مسلم،جستجویی که داشتم،زمان قبل از اسلام ازدواج های متعددی بین اعراب رسم بوده.مثلا:  نكاح ضيزن،نكاح متعه،نكاح شغار،نكاح بدل،جمع بين الاختين،استبضاع،مضامده،مخادنه،رهط. هر کدام از این ازدواج ها شرایطی داشته است.آیا خداوند تک تک این ازدواج ها را نام برد و حرام کرد؟خیر. با آیاتی که به تدریج نازل شد،تک تک این ازدواج ها از مدار خارج می شدند.مثلا همین که خداوند میفرماید زنان شوهردار بر شما حرام است،خود به خود ازدواج هایی که بر این پایه بود،ساقط می شدند.مثل نکاح بدل و نکاح استبضاع.تنها نکاحی که بسیار شبیه نکاح دائم بود،متعه است. بنده روایتی دیدم که از حضرت علی (ع) نقل کردند : در الدر المنثور است که بيهقي از علي روايت کرده که فرمود : رسول خدا (ص) از متعه نهي کرد، آن روزي هم که جايز بود تنها براي کساني جايز بود که دسترسي به ازدواج نداشتند،ولي همين که آيات نکاح و طلاق و عده و ميراث بين زن و شوهر نازل شد حکم متعه نسخ گرديد.(الدر المنثور ج 2 ص140) یا روایت دیگر و در همان کتاب است که ابن ابي شيبه و احمد و مسلم از سيره روايت کرده اند که گفت : من رسول خدا (ص) را ديدم که در بين رکن کعبه و در آن ايستاده بود و مي فرمود : " يا ايها الناس"اين من بودم که به شما اجازه دادم زنان را متعه کنيد، آگاه باشيد که خداي تعالي آن را تا روز قيامت حرام کرده، هر کس زني متعه دارد مدتش را ببخشد و رهايش کند، و از آنچه به آنان داده ايد چيزي پس نگيريد.(الدر المنثور ج 2 ص140) یا روایت دیگر رسول خدا (ص) متعه را در جنگ تبوک جمع کرد. (شرح ابن العربي ج 5 ص 50) طبق جسنجویی که داشتم آیات عده،طلاق،میراث همه بعد از سال 8 هجرت نازل شدند.یعنی ممکن است در این 18 سال متعه انجام شده باشد.مثل شراب که در سال 13 حرام شد.
این که بفرمایید منظور قرآن بهره مندی از مال زنان است نه با ظاهر قرآن جور در می آید، و نه منطقی است!
برای روشن تر شدن این بخش کمی بیشتر توضیح میدهم. هدف بنده از بیان این قسمت این بود که اگر ما (استمتعتم) را به معنای اصطلاحی اش یعنی ازدواج موقت بگیریم قاعدتا باید ضمیر (بِهِ) بعد (هُنَ)میامد.وگرنه اگر (استمتعتم) را به معنای لغوی اش بگیریم،هیچ اشکالی ندارد و این شکل از آیه کاملا درست است.شما هم (استمتعتم) را به معنای بهره بردن معنا کردید نه ازدواج موقت. بنده می گویم اگر (استمتعتم) اصطلاح ازدواج موقت باشد،قاعدتا باید آیه این شکل میشد : (اسْتَمْتَعْتُمْ) ازدواج موقت کردید (بِ) با (هُنَ) زنان (بِهِ) به وسیله ی مال شما این را ترجمه میکنید ازدواج موقت کردید با مال زنان؟بنظرم اگر (استمتعتم) را به معنای لغوی اش بگیریم،میشود بهره بردید با مال زنان.ولی اگر به معنای ازدواج موقت بگیریم چطور؟ اگر این نکته درست باشد،بنده میخواستم از این راه نشان دهم که (استمتعتم) نمیتواند یک اصطلاح باشد بلکه همان معنای لغوی اش درست است.اگر هم که استدلال بنده درست نیست،اشکالی ندارد.خودم هم احتمال آن را دادم که اشتباه کرده باشم و دلیل دیگری هم در چند پست اخیر بیان کردم و در دو پست قبلی هم دوباره بیشتر به آن پرداختم.
مثل شراب که در سال 13 حرام شد.
یه نکته هم به این بخش اضافه کنم.در قرآن، دو آیه حرمت شراب آمده.یکی آیه 219 بقره و دومی آیه 90 مائده.این آیات هر دو در سال 9 هجرت نازل شدند.یعنی در سال 19،قرآن صریحا حرمت شراب را اعلام کرد. (سال های نزول آیات هم بنده از خودم نمی گویم.از روی کتاب سیر تحول قرآن از آقای مهدی بازرگان نقل کردم.ایشان در دو جلد  500، 400 صفحه ای به این نتایج رسیده اند.) کتاب مفیدی است.فایل pdf آن هم در اینترنت موجود است. قسمتی از کتاب ص 339 ، قسمتی از کتاب ص 340
با سلام و احترام جناب UTD عزیز من قاعده را خدمت شما عرض کردم، تا زمانی که به این قاعده منطقی که با تکیه به اعتبار آیات و روایت پایبند باشیم به این تأویل ها و تفسیرهایی که در حد گمانه زنی هستند نمی توانیم اعتنا کنیم. باور کنید هیچ کدام از قرائنی که می فرمایید حتی در حد ظنّ غالب هم نیستند، چه برسد به اثبات... گره زدن اجور به استمتاع بزرگترین قرینه بر دلالت آیه بر متعه است، اما شما روی این شاهد پررنگ چشم می بندید و به شواهدی بسیار ضعیف مثل این مطلب استناد می کنید:
اگر مقصود شما این است که به وسیله ی مال ازدواج موقت کردید، قاعدتا باید آیه به این شکل می بود : (اسْتَمْتَعْتُمْ بهُنَّ بِهِ) ازدواج موقت کردید با زنان به وسیله ی مال. اشتباه میکنم ؟شما این قسمت را گرفتید و فرمودید که بنده گفتنم  بهره مندی از مال زنان؟ ولی آیه میگوید (اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) شما این دو را یکجور معنا میکنید؟ اگر اشتباه میکنم شما اصلاح بفرمایید.
در حالی که اصلا جایگاه «باء» در اینجا نقشی ندارد، معنای «باء» مهم است، باء در اینجا «با» سببیت است، در این صورت ترجمه «به منهن» و «منهن به» هیچ تفاوتی نخواهد داشت. بلکه تفاوت در تعبیر است مانند این دو جمله: به واسطه مال از زنان بهره ببرید از آنها بهره ببرید به واسطه مال  
بنده هم با چند حدیث که در آن قال امام صادق(ع) آمده باشد یا در آن قسم خورده باشد که فلان آیه برای متعه نازل شده است،تا زمانی که برایم مسجل نشود قرآن نیز چنین نظری دارد هرگز زیر بار آن نخواهم رفت!!شیطان هم حضرت آدم (ع) را قسم داد که خیرش را میخواهد!!
چنان می گویید چند روایت که انگار از حجم آن مطلع نیستید! تعداد روایات متعه به قدری زیاد است که قطعا و یقینا روایات متعه به تواتر مفهومی میرسد! فقط حدود 200 روایت در وسائل الشیعه در خصوص متعه جواز و استحباب و شرایط آن آمده است! 200 روایت!! آیه ای که اینقدر روی آن پافشاری می کنید و سعی دارید دلالت آن را توجیه و تفسیر کنید هم حقانیت و اعتبار آن در گرو تواتر است، آیا این تواتر در حق روایات اعتبارآفرین نیستند؟ که به راحتی به روی 200 روایت فقط از شیعه چشم ببندیم؟
اشتباه همین جاست که فکر میکنیم،حتما خداوند باید در قرآن ذکر میکردند که متعه حرام است!! استاد مسلم،جستجویی که داشتم،زمان قبل از اسلام ازدواج های متعددی بین اعراب رسم بوده.مثلا:  نكاح ضيزن،نكاح متعه،نكاح شغار،نكاح بدل،جمع بين الاختين،استبضاع،مضامده،مخادنه،رهط. هر کدام از این ازدواج ها شرایطی داشته است.آیا خداوند تک تک این ازدواج ها را نام برد و حرام کرد؟خیر.
اتفاقا پاسخ مثبت است؛ شما بفرمایید حکم حرمت کدام یک از این ازدواج ها را می خواهید تا بنده مستند آن را بیاورم. اما در مورد ازدواج موقت نه تنها نهی ای وجود ندارد، بلکه 200 روایت در مورد جواز و کیفیت احکام آن وجود دارد!! قیاس این ازدواج ها با متعه انصافا قیاس نابه جایی است. در یک کلام: دلالت آیه 24 سوره نساء بر ازدواج موقت+ عدم نهی آن در قرآن کریم + روایات متواتر قطعا جواز و استحباب ازدواج موقت را نتیجه خواهد داد.
سلام
تا زمانی که به این قاعده منطقی که با تکیه به اعتبار آیات و روایت پایبند باشیم به این تأویل ها و تفسیرهایی که در حد گمانه زنی هستند نمی توانیم اعتنا کنیم. باور کنید هیچ کدام از قرائنی که می فرمایید حتی در حد ظنّ غالب هم نیستند، چه برسد به اثبات...
خوب است شواهد و قرائن ما از نظر شما ضعیف هستند ولی حداقل کذب نیستند. اما شواهدی که برای تطبیق دادن این آیه با ازدواج موقت برای ما ارائه میکنند را مرور میکنیم: به ما گفتند :
 اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد بايد به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى ) تفسير شود در نتيجه معنى آيه چنين خواهد شد: (اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد). در حالى كه مى دانيم پرداختن مهر مشروط به بهره گيرى از زنان نيست بلكه تمام مهر بنا بر مشهور يا حداقل نيمى از مهر به مجرد عقد ازدواج دائم ، واجب مى شود.
با مراجعه به آیه 236 و 237 بقره متوجه شدیم،اگر مهر تعیین نشود،هیچ مقدار از مهر واجب نمی شود و عقد دائم هم صحیح است. و این یک نتیجه گیری اشتباه بود که تحویل ما دادند. به ما گفتند :
در نكاح دائم (اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى شود مهريه و صداق است ).
با مراجعه به آیات دیگر متوجه شدیم (اجور) هم همان مهریه است. اینجا هم به ما دروغ گفتند. گفتند :
كلمه (متعه ) كه (استمتعتم ) از آن گرفته شده است در اسلام به معنى ازدواج موقت است ، و به اصطلاح در اين باره حقيقت شرعيه مى باشد.
با مراجعه به قرآن متوجه شدیم 3 بار عینا همین کلمه تکرار شده و نزدیک 57 بار دیگر مشتقاتش آمده که یکبار هم معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج موقت نمیدادند بلکه به معنای لغوی آن یعنی (بهره گیری) معنا شدند.حتی خودشان هم اعتراف دارند:
گواه بر آن اين است كه اين كلمه (متعه ) با همين معنى در روايات پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و كلمات صحابه مكرر به كار برده شده است
چون در احادیث چنین آمده پس باید به قرآن این اصطلاح را تحمیل کنیم!در ثانی این استنباط عالمان از این احادیث هست که گمان کردن تمتعی که در این احادیث آمده باید همانی باشد که این آیه اشاه دارد.اصلا توجه ندارند که ما حج تمتع هم داریم. هر گردی که گردو نیست،هست؟ این هم یک نمونه تفسیر شخصی و تحمیل آن به قرآن( شما که بنده را متهم به تاویل و گمانه زنی می کنید). به بنده گفتید:
گره زدن اجور به استمتاع بزرگترین قرینه بر دلالت آیه بر متعه است.
به لطف ضمیر (بِهِ) که اکثر مترجمین آن را معنا نکردند،باعث میشود بین استمتاع و اجور فاصله ای بیفتد و احتمال دلالت آیه بر متعه به شدت کاهش یابد.چون این ضمیر به همان مال اشاره دارد که در قسمت قبل آیه،مهریه بود. یعنی آیه میفرماید: وقتی با مال(مهریه) از زنان بهره بردید،مهرشان را به عنوان فریضه ای بپردازید. این قرینه ی شما هم برای دلالت آیه بر متعه،ضعیف و قابل اعتناء نیست. --------------------------------------------------------- حالا تفسیر ما گمانه زنی است یا استدلال های مدافعان ازدواج موقت که بعضا کذب و نظرات شخصی شان از احادیث است و تحمیل اجباری آنها به قرآن؟ حداقل ما آیه را دستکاری نکردیم یا قسمتی از آن را نگرفتیم و تفسیر نکردیم تا دچار اشتباه شویم.مثل آیه 43 نساء که اگر قسمتی از آن را بخوانیم چنین می شود : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ ای کسانی که ایمان آوردید،به نماز نزدیک نشوید. چرا بقیه آیه را نخوانده باید دست به تفسیر بزنیم؟ --------------------------------------------------------- با این وضعیت،شما هزاران روایت هم از شیعه و سنی بیاورید اما با آیه ی قرآن مطابق نباشد،یا قصد تحمیل به آن را داشته باشید،هرگز قابل اعتناء و پذیرش نخواهد بود. اینکه در قرآن صحبتی از جواز متعه به میان نیامده تنها نظر بنده نیست بلکه بعضی از اهل سنت هم بر این باور هستند.در کل،روی این آیه سکوت میکنم و نه متعه را حلال میدانم نه حرام.نه جرئت آن را دارم که دست به چنین ازدواجی بزنم و نه به کسی پیشنهاد آن را دهم.(احتیاط شرط عقل است) هر حکمی که خدا در این آیه اراده کرده(حالا هرچه که میخواهد باشد)،بنده همان را قبول دارم. از شما هم خواهشی دارم،اگر خود شما یا همکارانتان در دفاتر ثبت ازدواج مشغول بکار هستید،در مورد ازدواج موقت کمی بیشتر دقت کنید.این موضوع اصلا شوخی نیست.لااقل به زوجی که میایند هشدار دهند که این نوع ازدواج ممکن است شرعی نباشد!! شاید بندگان خدا بعد از تحقیق،از این کار منصرف شدند و عقد دائم کردند...
استاد مسلم بنده صحبت جدید دیگری ندارم و فکر می کنم به اندازه کافی در این باره بحث کردیم. ممنونم از همکاری،همراهی و راهنمایی شما. اگر صحبتی ندارید،هر زمان صلاح دانستید تاپیک را جمع بندی بفرمایید. با تشکر.
با سلام و احترام من اگرچه حقیقتا از سخنان شما و نادیده گرفتن قرائن پررنگ در آیه، و اینکه برای بیش از 200 روایت فقط در یک منبع از منابع شیعه پشیزی ارزش قائل نیستید تعجب میکنم، ما آنچه بر این تعجب بنده می افزاید ردیه های بسیار ضعیفتر است که بر علیه برداشت ازدواج موقت از آیه ارائه نموده اید!! به عنوان مثال همین سه ردیه نهایی شما:
به ما گفتند :
 اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد بايد به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى ) تفسير شود در نتيجه معنى آيه چنين خواهد شد: (اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد). در حالى كه مى دانيم پرداختن مهر مشروط به بهره گيرى از زنان نيست بلكه تمام مهر بنا بر مشهور يا حداقل نيمى از مهر به مجرد عقد ازدواج دائم ، واجب مى شود.
با مراجعه به آیه 236 و 237 بقره متوجه شدیم،اگر مهر تعیین نشود،هیچ مقدار از مهر واجب نمی شود و عقد دائم هم صحیح است. و این یک نتیجه گیری اشتباه بود که تحویل ما دادند.
درست است که عقد صحیح است، اما این عقد بدون مهر که نیست!!! مهرالمثل تعیین میشود!!
به ما گفتند :
در نكاح دائم (اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى شود مهريه و صداق است ).
با مراجعه به آیات دیگر متوجه شدیم (اجور) هم همان مهریه است. اینجا هم به ما دروغ گفتند.
«اجور» که دیگر یک معنای اصطلاحی نیست که با ما بر سر آن چانه می زنید!! «اجور» از ماده «اجر» به معنای پاداش در برابر یک چیز است، بنابراین حتی بر طبق معنای لغوی بیشتر به ازدواج موقت نزدیک است! اینکه برای ازدواج دائم هم به کار رفته که به کار رفتن آن برای ازدواج موقت که تناسب بیشتری هم دارد را که نفی نمی کند!!
  گفتند :
كلمه (متعه ) كه (استمتعتم ) از آن گرفته شده است در اسلام به معنى ازدواج موقت است ، و به اصطلاح در اين باره حقيقت شرعيه مى باشد.
با مراجعه به قرآن متوجه شدیم 3 بار عینا همین کلمه تکرار شده و نزدیک 57 بار دیگر مشتقاتش آمده که یکبار هم معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج موقت نمیدادند بلکه به معنای لغوی آن یعنی (بهره گیری) معنا شدند.حتی خودشان هم اعتراف دارند:
گواه بر آن اين است كه اين كلمه (متعه ) با همين معنى در روايات پيامبر (صلى الله عليه وآله ) و كلمات صحابه مكرر به كار برده شده است
چون در احادیث چنین آمده پس باید به قرآن این اصطلاح را تحمیل کنیم!در ثانی این استنباط عالمان از این احادیث هست که گمان کردن تمتعی که در این احادیث آمده باید همانی باشد که این آیه اشاه دارد.اصلا توجه ندارند که ما حج تمتع هم داریم. هر گردی که گردو نیست،هست؟ این هم یک نمونه تفسیر شخصی و تحمیل آن به قرآن( شما که بنده را متهم به تاویل و گمانه زنی می کنید)
باز هم اینجا یک تحلیل عجیب از شما می بینیم!! کلمه «صلاة» در قرآن بارها هم به معنای دعا (معنای لغوی)، و بارها هم به معنای نماز(معنای اصطلاحی) آمده است، خب حالا چون به معنای لغوی یعنی دعا در قرآن آمده، هر کجا ادعا شود که به معنای اصطلاحی یعنی نماز آمده دروغ است؟ 
به بنده گفتید:
گره زدن اجور به استمتاع بزرگترین قرینه بر دلالت آیه بر متعه است.
به لطف ضمیر (بِهِ) که اکثر مترجمین آن را معنا نکردند،باعث میشود بین استمتاع و اجور فاصله ای بیفتد و احتمال دلالت آیه بر متعه به شدت کاهش یابد.چون این ضمیر به همان مال اشاره دارد که در قسمت قبل آیه،مهریه بود. یعنی آیه میفرماید: وقتی با مال(مهریه) از زنان بهره بردید،مهرشان را به عنوان فریضه ای بپردازید. این قرینه ی شما هم برای دلالت آیه بر متعه،ضعیف و قابل اعتناء نیست.
باز هم تکرار می کنم به لحاظ قاعد ادبی آمدن یا نیامدن واژه «به»؛ و همچنین این که «به» قبل از «منهن» بیاید یا بعد از «منهن» هیچ تفاوتی دراین مسئله ندارد!! برادر من تعبیر «فما استمتعتم» که در اینجا لغو نیست؟ لغو است؟ اینکه اعطای اجر پس از تعبیر «فما استمتعتم» آمده و به واسطه «ما» به آن گره خورده کار را تمام می کند حالا چه در این بین قید «به» در مقام بیان سبب آمده باشد و نیامده باشد. به عبارت دیگر قرآن می فرماید در برابر استمتاع اجر و مهر آنها را بدهید؛ حالا فرقی نمی کند قید به واسطه مال در این میان باشد یا نباشد، و مثلا بگوید «چون به واسطه مالتان از آنها بهره مند شدید اجر و مهر آنها را بپردازید...» اصلا ااین مسائل میانی در اینجا مورد بحث نیست، مهم این است که اعطای اجر و مهر به استمتاع گره خورده است، شما دوباره حالا باز بچسبید به «به» و «منهن» و مانند آن!!!   و اما دلیل شما: آنچه شما در رد ازدواج موقت بدان استناد می کنید این است که:
شما هزاران روایت هم از شیعه و سنی بیاورید اما با آیه ی قرآن مطابق نباشد،یا قصد تحمیل به آن را داشته باشید،هرگز قابل اعتناء و پذیرش نخواهد بود اینکه در قرآن صحبتی از جواز متعه به میان نیامده تنها نظر بنده نیست بلکه بعضی از اهل سنت هم بر این باور هستند
 اول این مبنای شماست که گمان می کنید اگر یک موضوع 200 روایت هم بر آن وجود داشته باشد، تاریخ بر آن گواهی بدهد؛ اتفاق شیعیان و اکثریت اهل سنت حلال بودن آن در زمان پیامبر(ص) را گواهی دهند اما هیچ دلیلی بر نفی آن وجود نداشته باشد، باز هم معتقدید تا در قرآن بر آن تصریح نشده باشد پذیرفتنی نیست!! ان مبنا نه به لحاظ شرعی، و نه به لحاظ عقلی و منطقی و نه به لحاظ عرفی، و نه به هیچ لحاظ دیگری قابل پذیرش و دفاع نیست. به نظرم علت اصلی انکار ازدواج موقت از سوی شما بدبینی های احساسی پیشنی است که در پشت این تحلیل های ظاهری پنهان شده است و البته در چند موضع از کلامتان خودش را بروز داد. شما به گونه ای به اشتباه ازدواج موقت را با روابط نامشروع یکسان دانسته و از پذیرش آن به عنوان حکم خداوند ابا دارید به همین خاطر سعی بر تأویل آیه، و ناددیه گرفتن احادیث متواتر، و تاریخ قطعی دارید!! در حالی که اتفاقا یکی از امتحانات بزرگ الهی همین است که انسان بی طرفانه تابع حکم خدا باشد حتی اگر به چیزی امر کند که به مذاق ما خوش نمی آید.  
بنده صحبت جدید دیگری ندارم و فکر می کنم به اندازه کافی در این باره بحث کردیم. ممنونم از همکاری،همراهی و راهنمایی شما.
بله، بنده هم چنین نظری دارم آنچه باید گفته میشد گفته شده، و تا شما این مبنای احساسی خودتان را کنترل نکنید، و مبنای تفسیری خودتان را اصلاح نکنیدف وجایگاه روایات را به درستی نشناسید، مباحث علمی  میان ما به نتیجه نخواهد رسید. بنده هم از شما کمال تشکر و قدردانی را دارم
با سلام برای شفاف سازی بیشتر،لازم دانستم با جزئیات بیشتری پاسخ دهم .
درست است که عقد صحیح است، اما این عقد بدون مهر که نیست!!! مهرالمثل تعیین میشود!!
اولا : تا آنجا که بنده اطلاع دارم مهرالمثل نمی گویند بلکه مهرالمتعه است. ثانیا : آیه چنین چیزی نمی گوید که باید مهر دهید.آیه 236 بقره لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً ۚ وَمَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَعَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ ۖ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ اگر زنان را پیش از آمیزش جنسی یا تعیین مهریه طلاق دادید [در این طلاق] بر شما گناهی نیست؛ و [در چنین موقعیتی بر شما واجب است] آنان را [از مال خود] بهره ای شایسته و متعارف دهید؛ توانگر به اندازه خویش، و تنگدست به اندازه خویش که این حقّی لازم بر عهده نیکوکاران است. اینجا آیه به وضوح اشاره دارد که اگر تماسی (آمیزش) نداشتید و مهری هم تعیین نکردید و قصد طلاق داشتید،گناهی بر شما نیست.یعنی مهری بر شما واجب نشده. بجایش هرکسی به اندازه توانایی اش باید هدیه ای بدهد. آیا این آیه هدیه را همان مهر معرفی میکند؟ ثالتا : اگر مهر تعیین نشود و در این زمان بین زوجه نزدیکی صورت گیرد،زن مستحق مهرالمثل خواهد بود که شما اشاره کردید.و اجری که در آیه 24 آمده که بعد استمتاع باید پرداخت شود میتواند به همین مهر المثل هم اشاره داشته باشد.(البته این احتمال کم است). رابعا : فرض میکنیم سه نکته قبلی بنده را به هر دلیلی نمی پذیرید. باید اشاره کنم که ما (استمتعتم) را به معنای لغوی آن گرفتیم نه به معنای اصلاحی آن یعنی ازدواج موقت یا ازدواج دائم. در نتیجه سوال و جواب و نتیجه گرفتن و به تناقض رسیدن در آیه کاملا نابجا و گمراه کننده است. این سوال و جواب در صورتی قابل پذیرش است که ما (استمتعتم) را یک اصطلاح از نوع ازدواج دائم بدانیم که چنین نیست بلکه ما آن را به معنای کامجویی از زنان میدانیم یا همان بهره گیری از زنان نه ازدواج دائم و نه ازدواج موقت. در استمتاع دو معنا نهفته است. 1-نهایت لذت و ارضا شدن 2-کوتاهی مدت و قلیل بودن که هر دوی اینها در کام جویی از زنان و دخول وجود دارد. لطفا سرنتیجه گیری اشتباهی که تحویلمان دادند سرپوش نگذارید.
نابراین حتی بر طبق معنای لغوی بیشتر به ازدواج موقت نزدیک است! اینکه برای ازدواج دائم هم به کار رفته که به کار رفتن آن برای ازدواج موقت که تناسب بیشتری هم دارد را که نفی نمی کند!!
استاد مسلم طوری پاسخ دادید گویا اصلابحث های گذشته را فراموش کردید!! اولا : چه کسی گفته (اجور) بیشتر به ازدواج موقت نزدیک تر است؟ خوب است برای شما آیه آورده بودم که خداوند به پیامبر می گوید زنانی که اجورشان را دادی بر تو حلال کردیم.پیامبر ما ازدواج موقت داشتند ؟ در همه ی آیات زیر (اجور) یعنی مهریه برای ازدواج دائم آمده است نه موقت.اینکه اجور بیشتر باازدواج موقت تناسب دارد نظر شماست اما قرآن گویا بیشتر برای ازدواج دائم بکار برده. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَيْكَ (احزاب/50) وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلًا أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ ۚ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ ۚ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ (نساء/25) الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حِلٌّ لَكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ (مائده/5) ثانیا : واقعا متعجم چه برداشت های دوری از صحبت های بنده میکنید.عین نقل قول علامه طباطبایی را براتان گذاشتم.
در نكاح دائم (اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى شود مهريه و صداق است ).
خود علامه میفرماید:در نکاح دائم اجرتی نیست.این به چه معناست؟ واضح است ایشان گمان کردند که چون آیه فرموده(اجور) حتما آیه دلالت بر ازدواج موقت دارد چون در ازدواج دائم صحبت از صداق و مهر است نه اجر.(البته بنده ایشان را مقصر نمیدانم بلکه این تفاسیر در کتب قدیم آمده و درآن زمان هم هنوز تکنولوژِی پیشرفت نکرده بود تا بتوانند با یک کلیک کل کلمات قرآن را جستجو کنند). حتی این تفسیر باعث شده بود؛عده ای (اجور) را به معنای اجرت گرفتند. ما هم هیچ کجا ادعا نکردیم (اجور) برای ازدواج دائم به کار رفته پس نمی تواند برای ازدواج موقت بکار نرود!! دوستان مدافعان ازدواج موقت معتقد بودند چون آیه تعبیر(اجور) بکار برده پس حتما آیه به ازدواج موقت اشاره دارد نه دائم.دقیقا عکس آن چیزی که علیه ما نتیجه گرفتید را تحویل ما میدادند. خواهش میکنم دروغی که به خورد ما دادند را به گونه ای دیگر جلوه ندهید تا روی اشتباه آنها سرپوش بگذارید!
باز هم اینجا یک تحلیل عجیب از شما می بینیم!! کلمه «صلاة» در قرآن بارها هم به معنای دعا (معنای لغوی)، و بارها هم به معنای نماز(معنای اصطلاحی) آمده است، خب حالا چون به معنای لغوی یعنی دعا در قرآن آمده، هر کجا ادعا شود که به معنای اصطلاحی یعنی نماز آمده دروغ است؟ 
باز هم یک نتیجه گیری و برداشت اشتباه.پاسخی دادید که اصلا ارتباطی با پست بنده نداشت!! قبلا هم خدمت شما اشاره کردم،(صلاة) یک قرینه ای در قرآن دارد که مشخص میکند تنها معنای لغوی آنها مقصود الهی نیست بلکه یک اصطلاح هم هست. یعنی هم معنای لغوی و هم معنای اصطلاحی آن در قرآن موجود است و میتوان به آنها استناد کرد. اما (اسْتَمْتَعْتُمْ) عینا 3 بار با حساب این آیه و مشتقاتش هم نزدیک 57 بار تکرار شده است ولی حتی یکبار هم به معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج موقت در قرآن دیده نشده.توجه کنید در قرآن دیده نشده ولی (صلاة) هر دو معنا ی لغوی و اصطلاحی اش در قرآن آمده.  آیه ای که عینا (استمتعتم) بکار برده شده : وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنْتُمْ تَفْسُقُونَ آن روز که کافران را بر آتش عرضه می‌کنند (به آنها گفته می‌شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّت‌بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می‌دادید؛ جزای شما خواهد بود! حالا علمای ما سراغ احادیث رفتند و با این تعبیر برخورد کردند که به قول خودشان معنای ازدواج موقت میدهد. حالا آنها با چه مجوزی تعبیری را که خودشان از احادیث استنباط کردند را به این آیه نسبت میدهند؟ وقتی هیچ قرینه ای با این معنا یعنی ازدواج موقت در قرآن دیده نشده  از 6236 آیه قرآن حتی بکبار هم صحبتی از این نوع ازدواج و احکامش نشده ایشان از کجا فهمیدند مقصود الهی در این آیه از (استمتعتم) همان است که آنها استنباط کرده اند؟ خواهش میکنم این تاویل و تفسیر شخصی فقها و علما را از آیه توجیه نکنید.
به عبارت دیگر قرآن می فرماید در برابر استمتاع اجر و مهر آنها را بدهید؛ حالا فرقی نمی کند قید به واسطه مال در این میان باشد یا نباشد، و مثلا بگوید «چون به واسطه مالتان از آنها بهره مند شدید اجر و مهر آنها را بپردازید...» اصلا ااین مسائل میانی در اینجا مورد بحث نیست، مهم این است که اعطای اجر و مهر به استمتاع گره خورده است، شما دوباره حالا باز بچسبید به «به» و «منهن» و مانند آن!!!
اولا : ما (استمتعتم) را به معنای لغوی آن یعنی بهره گیری یا آمیزش با زنان دانستیم. ثانیا : بنظر بنده استمتاع با دو چیز گره خورده است. 1-مال 2-اجور در ابتدا استمتاع با مال گره خورده و سپس با (اجور). یعنی استمتاعی که با بهره بردن و استفاده از مال همراه بوده و سپس به وسیله ی مال،بهره بردن از زنان مطرح شده. یعنی آیه در حال بیان زمانی است که شما با استفاده از مالتان از زنان بهره بردید نه مستقیم و بدون هیچ واسطه ای با زنان.این یعنی مهر دادید.این آیه سال 8 هجرت نازل شده. سال 9 هجرت هم آیات 236 و 237 بقره نازل شده که قبل تماس یا آمیزش را با جزییات باز کرده و شرح داده.اینجا هم بعد بهره بردن یا آمیزش. حالا شما دوست دارید،نپذیرید.
 اول این مبنای شماست که گمان می کنید اگر یک موضوع 200 روایت هم بر آن وجود داشته باشد، تاریخ بر آن گواهی بدهد؛ اتفاق شیعیان و اکثریت اهل سنت حلال بودن آن در زمان پیامبر(ص) را گواهی دهند اما هیچ دلیلی بر نفی آن وجود نداشته باشد، باز هم معتقدید تا در قرآن بر آن تصریح نشده باشد پذیرفتنی نیست!!
ببینید حجم روایات برای بنده هیچ چیزی را ثابت نمیکند.آن چیزی که برای بنده مهم است مطابقت داشتن آن با حقیقت است ولو چند حدیث باشد. بنده چند حدیث را نقل کردم که رسول خدا از متعه نهی کردند.گویا این نهی هم در اواخر رسالت ایشان صورت گرفته. حالا چرا همه ی صحابه متوجه این نهی نشدند باید تحقیق کرد.حالا شما دوست دارید نپذیرید.
به نظرم علت اصلی انکار ازدواج موقت از سوی شما بدبینی های احساسی پیشنی است که در پشت این تحلیل های ظاهری پنهان شده است و البته در چند موضع از کلامتان خودش را بروز داد.
نخیر.بنده در ابتدا نسبت به ازدواج موقت بدبین نبودم.حتی آن را حق مسلم خود میدانستم و در همین سایت تا کسی به صیغه اعتراض میکرد مثل یک طوطی همین استدلال هایی که به ما گفته بودند را نقل میکردم.بعد ها که بیشتر با آیات دیگر قرآن آشنا شدم،نظرات مختلف را گوش دادم،وجدانم را قاضی کردم دیدم یک جای کار میلنگد! در هر حال بنده قصد ندارم شما را قانع کنم.استدلال های مدافعان ازدواج موقت هم بنده را قانع نکرد.از نظر بنده در اینجا احتیاط بهترین انتخاب است.
درست است که عقد صحیح است، اما این عقد بدون مهر که نیست!!! مهرالمثل تعیین میشود!!
جهت کامل کردن پست قبلی عرض کنم که،در اینجا هم دو نکته ی دیگری به چشم میخورد : 1-در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته،مهر المتعه (هدیه) هم واجب نمیشود. 2-در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته و آمیزشی هم صورت نگرفته باشد،مهر المثل هم واجب نمی شود. نتیجه : پس در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته،نزدیکی هم صورت نگرفته،نه مهر المتعه واجب میشود و نه مهر المثل که همه ی این حالت ها به مجرد عقد دائم میتواند برقرار باشد. بنابراین همچنان بدون تعیین نکردن مهر صرفا به مجرد عقد دائم،هیچ مهری واجب نمی شود. هنگام طلاق و هنگام نزدیکی هم که از موضوع بحث ما خارج است.مهم به مجرد عقد دائم بود که بدون تعیین کردن مهر،مهری واجب نخواهد شد. این اشاره شما هم نمیتواند روی افتضاح بودن و گمراه کننده بودن این استدلال مدافعان ازدواج موقت سرپوش بگذارد!
با سلام و احترام
برای شفاف سازی بیشتر،لازم دانستم با جزئیات بیشتری پاسخ دهم .
پاسخ تمام آنچه که فرموده اید را در پست های پیشین بیان کرده ام. اگر کسی با دقت پست های پیشین را بخواند می بیند که ابهاماتی که طرح کرده اید باز هم از عدم دقت در پاسخ ها نشأت گرفته است، لذا دیگر مباحث را تکرار نمی کنم. اما در مورد این کلامی که جدیدا آن را طرح فرمودید:
1-در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته،مهر المتعه (هدیه) هم واجب نمیشود. 2-در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته و آمیزشی هم صورت نگرفته باشد،مهر المثل هم واجب نمی شود. نتیجه : پس در صورت تعیین نکردن مهر،تا زمانی که طلاقی صورت نگرفته،نزدیکی هم صورت نگرفته،نه مهر المتعه واجب میشود و نه مهر المثل که همه ی این حالت ها به مجرد عقد دائم میتواند برقرار باشد.
شما بحث را از ازدواج دائم به ازدواج موقت کشیدید!! این که اگر مهر تعین نشود عقد صحیح است و مهرالمثل تعیین میشود مربوط به ازدواج دائم است، و شما هم بحث را در همین فضا مطرح کردید:
 به ما گفتند: اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد بايد به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى ) تفسير شود در نتيجه معنى آيه چنين خواهد شد: (اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد). در حالى كه مى دانيم پرداختن مهر مشروط به بهره گيرى از زنان نيست بلكه تمام مهر بنا بر مشهور يا حداقل نيمى از مهر به مجرد عقد ازدواج دائم ، واجب مى شود. با مراجعه به آیه 236 و 237 بقره متوجه شدیم،اگر مهر تعیین نشود،هیچ مقدار از مهر واجب نمی شود و عقد دائم هم صحیح است.
و بنده هم در همین فضای عقد دائم پاسخ دادم که مهرالمثل تعیین میشود.  اینجا سخن از عقد دائم است، وگرنه اگر در عقد موقت مهریه تعیین نشود اصلا عقد باطل است. 
با سلام و احترام
و بنده هم در همین فضای عقد دائم پاسخ دادم که مهرالمثل تعیین میشود.  اینجا سخن از عقد دائم است، وگرنه اگر در عقد موقت مهریه تعیین نشود اصلا عقد باطل است. 
اجازه بدید بیشتر توضیح دهم تا در متن ماجرا قرار بگیرید. مدافعان ازدواج موقت برای اینکه نشان دهند،آیه مربوط به ازدواج دائم نیست،آمدند اینطور فرض کردند که (استمتعتم) را اگر به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى) تفسير کنیم آیه چگونه خواهد شد: نقل قول از تفسیر نمونه :
اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد بايد به معنى لغوى آن يعنى (بهره گيرى ) تفسير شود در نتيجه معنى آيه چنين خواهد شد: (اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد).
نتیجه چه شد؟نتیجه این شد اگر (استمتعتم) را به معنای ازدواج دائم بگیریم ازدواج دائم با پیام آیه به تضاد میرسد.چرا ؟ چون طبق گفته ی شان در صورت پذیرش ازدواج دائم آیه چنین میشود:
(اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد).
و در ادامه پاسخ دادند که این معنا و مفهوم نمیتواند در ازدواج دائم صدق کند.چرا ؟چون:
پرداختن مهر مشروط به بهره گيرى از زنان نيست بلكه تمام مهر بنا بر مشهور يا حداقل نيمى از مهر به مجرد عقد ازدواج دائم ، واجب مى شود
پس نتیجه این شد که (استمتعتم) نمی تواند به معنای ازدواج دائم باشد بلکه حتما نوع دیگری از ازدواج مطرح است یعنی موقت.یعنی اینطور خواستند احتمال اینکه آیه به ازدواج دائم اشاره داشته باشد را رد کنند. ---------------------------------- ما هم اینجا اعتراض کردیم که این سناریو شما برای رد ازدواج دائم اشکال دارد.چرا؟ چون اگر مهر تعیین نشود،عقد دائم صحیح است.تا زمانی هم که طلاقی صورت نگرفته،مهر المتعه (هدیه) هم واجب نمی شود.تا زمانی هم که نزدیکی صورت نگرفته،مهر المثل هم واجب نمی شود. نتیجه : اگر مهر تعیین نشود،تنها به صرف عقد دائم هیچ مقدار مهری واجب نمیشود.بنابر این اگر (استمتعتم)به معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج دائم باشد مخالف آیه نیست تا این احتمال کنار گذاشته شود. بین تعیین شدن یا واجب شدن مهر فرق است.اصلا مهرالمثل تعیین شود یا نه،هیچ ارتباطی با واجب شدنش و پرداخت آن توسط مرد به مجرد عقد ندارد. ---------------------------------- حالا همه ی این بحث ها به کنار،اصلا ما (استمتعتم) را حقیقت شرعیه نمیدانیم.چه از نوع موقت و چه از نوع دائم. بهره گیری از زنان یعنی آمیزش با آنها.یا کام دل گرفتن از آنها. قبلا هم گفتم : در استمتاع دو معنا نهفته است. 1-نهایت لذت و ارضا شدن 2-کوتاهی مدت و قلیل بودن همه ی این موارد در آمیزش با زنان و دخول وجود دارد. تنها تشابه ای که میتواند با ازدواج موقت داشته باشد،کوتاه مدت بودن آن است.ولی نهایت لذت و ارضا شدن در آن نیست.یعنی کسی به صرف فقط عقد موقت یا عقد دائم به نهایت لذت نمی رسد. تنها معنایی که تمام این موارد را پوشش میدهد،همان بهره بردن از زنان یعنی آمیزش با آنهاست.نه معنای اصطلاحی آن یعنی  ازدواج دائم یا ازدواج موقت. همانطور که یکی از اقوال فخر رازی چنین بود:
وهو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: * (أن تبتغوا بأموالكم) * المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، وقوله: * (فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن) * فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، وإن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر.
اما ایشان چون پایند به مذهب خود نیز هستند.نمی توانستند احادیث وارده در کتب خودشان را توجیه کنند.بنابراین برای اینکه همچنان به سنت وفادار بمانند فرمودند که :
ما بحث نداريم كه از آيه فوق حكم جواز متعه استفاده مى شود بلكه ما مى گوييم حكم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است.
می بینید که تعصبات مذهبی باعث می شود چوگونه روی یک رای تاثیر بگذارد. اما اگر کسی توجه ای به این تعصبات مذهبی نداشته باشد و فقط دنبال حقیقت باشد و با این دید قرآن را مطالعه کند،هرگز متوجه نخواهد نشد که ازدواج موقت،اصلا وجود خارجی داشته باشد!چون ما آیاتی زیادی درباره احکام ازدواج دائم و روابط زناشویی داریم.حتی در مورد تعدد زوجات هم آیه ای به صراحت این موضوع را تایید میکند و شرایط مجوز چنین ازدواجی هم بیان شده.اما ازدواج موقت حتی روی خود آیه هم شک و تردید وجود دارد.
پاسخ تمام آنچه که فرموده اید را در پست های پیشین بیان کرده ام. اگر کسی با دقت پست های پیشین را بخواند می بیند که ابهاماتی که طرح کرده اید باز هم از عدم دقت در پاسخ ها نشأت گرفته است، لذا دیگر مباحث را تکرار نمی کنم.
 ممنونم از صبر و حوصله ی شما استاد عزیز.heart
با سلام و احترام 
چون اگر مهر تعیین نشود،عقد دائم صحیح است.تا زمانی هم که طلاقی صورت نگرفته،مهر المتعه (هدیه) هم واجب نمی شود.تا زمانی هم که نزدیکی صورت نگرفته،مهر المثل هم واجب نمی شود. نتیجه : اگر مهر تعیین نشود،تنها به صرف عقد دائم هیچ مقدار مهری واجب نمیشود.بنابر این اگر (استمتعتم)به معنای اصطلاحی آن یعنی ازدواج دائم باشد مخالف آیه نیست تا این احتمال کنار گذاشته شود. بین تعیین شدن یا واجب شدن مهر فرق است.اصلا مهرالمثل تعیین شود یا نه،هیچ ارتباطی با واجب شدنش و پرداخت آن توسط مرد به مجرد عقد ندارد.
ببینید سخن از اعطای مهریه در برابر  استمتاع است! اما شما بحث را می برید روی جایی که مهریه تعیین نشده است! من این را متوجه نمی شوم!! آیه دارد می گویید در برابر استمتاع مهریه آنها را بپردازید! خب این چه ربطی به مصداقی دارد که مهریه تعیین نشده که شما بحث آن را وسط می کشید؟!
 ما (استمتعتم) را حقیقت شرعیه نمیدانیم.چه از نوع موقت و چه از نوع دائم. بهره گیری از زنان یعنی آمیزش با آنها.یا کام دل گرفتن از آنها. قبلا هم گفتم : در استمتاع دو معنا نهفته است. 1-نهایت لذت و ارضا شدن 2-کوتاهی مدت و قلیل بودن
بحث که سلیقگی نیست که بگویید ما نمیدانیم ومیدانیم!! حقیقت شرعیه بودن آن را باید از آیات، تاریخ و روایات فهمید، نه از روی ذوق و سلیقه! بیش از 200 روایت در این خصوص آیا کافی نیست؟!
اما ایشان چون پایند به مذهب خود نیز هستند.نمی توانستند احادیث وارده در کتب خودشان را توجیه کنند.بنابراین برای اینکه همچنان به سنت وفادار بمانند فرمودند که :
ما بحث نداريم كه از آيه فوق حكم جواز متعه استفاده مى شود بلكه ما مى گوييم حكم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است.
می بینید که تعصبات مذهبی باعث می شود چوگونه روی یک رای تاثیر بگذارد.
متاسفانه شما سنت روشن، و تاریخ قطعی را که حتی اهل سنت را وادار به پذیرش متعه در صدر اسلام کرده است، تعصبات مذهبی معنا می کنید!! اتفاقا امثال فخر رازی از خداشون هست که این روایات و این تاریخ وجود نمیداشت، اما کسی که ذره ای در علوم اسلامی کار کرده باشد و از متقن بودن این تاریخ و روایات آگاه باشد می تواند نمیشود اصل آن را زیر سوال برد، و به همین خاطر چاره ای جز این ندارد که بگوید نسخ شده است. فخر رازی هم چون شما دل خوشی از ازدواج موقت ندارد، اما تفاوت شما و فخر رازی این است که او یک دانشمند دینی است و میداند انکار این حجم از تاریخ و رویات نشدنی است، اما شما بدین مسئله توجه ندارید
   ممنونم از صبر و حوصله ی شما استاد عزیز.heart
خواهش می کنم، وظیفه است 
سلام استاد مسلم باز هم اشاره میکنم بنده قصد اذیت ندارم ولی دوست دارم همیشه با جزئیات توضیح دهم.اگر حوصله تان سر میرود بحث را تمام کنید.
آیه دارد می گویید در برابر استمتاع مهریه آنها را بپردازید! خب این چه ربطی به مصداقی دارد که مهریه تعیین نشده که شما بحث آن را وسط می کشید؟!
ببینید استاد برای استمتاع چند احتمال مطرح شده است : 1-معنای لغوی آن مقصود آیه است. 2-یک اصطلاح است به معنای عقد دائم یا موقت. در اینجا برای اینکه مفسرین نشان دهند (استمتعتم) نمی تواند به معنای لغوی آن یعنی بهره گیری یا آمیزش با زنان دائم باشد آمدند،استمتاع را به معنای لغوی اش گرفتند. که تفسیر نمونه چنین آیه را معنا کرد : نقل از تفسیر نمونه :
(اگر از زنان دايم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد).
مشکل از جایی شروع می شود که مفسرین می گویند که آیه،استمتاع یا آمیزش جنسی را شرط پرداخت مهریه بیان کرده و در ادامه تصریح دارند که در ازدواج دائم آمیزش جنسی شرط پرداخت مهریه نیست بلکه همین که عقد دائم صورت گرفت،حداقل نصف مهر واجب می شود. مفسرین با این سناریو میخواستند احتمال اینکه (استمتاع) معنای لغوی آن باشد،رد کنند. ------------------------------------- ما هم اعتراض کردیم که شما به طور کامل حق مطلب را ادا نکردید.چرا؟ تفسیر 1 : در عقد دائم هم حالتی وجود دارد که تنها به مجرد عقد هیچ مهری واجب نشود. شرط چنین حالتی،تعیین نکردن مهر در عقد دائم است.همین دلیل باعث میشود،احتمال اینکه (استمتاع) معنای لغوی آن مقصود الهی باشد،به قوت خودش باقی بماند. این یعنی چه؟ این یعنی آیه میتواند به حالتی در عقد دائم اشاره داشته باشد که مهر تعیین نشده باشد و در این بین آمیزش جنسی بین زوجین رخ داده باشد. که این یعنی (اجوری) که در آیه،مقابل استمتاع قرار گرفته،میتواندمهرالمثل باشد که بدون تعیین مهر و بعد آمیزش واجب میشود. تفسیر 2 : اصلا به فرض اینکه مشخص شد مقصود آیه،مهرالمثل در عقد دائم نیست.اگر منظور آیه مهر المثل در عقد دائم نیست پس دیگر چه احتمالی می توان داد که آیه با ازدواج دائم منطبق باشد در حالی که در عقد دائم،استمتاع شرط پرداخت مهریه نیست؟ در پاسخ باید بگوییم در اینجا دو نکته وجود دارد : نکته 1 : قبلا هم اشاره شد که ضمیر (بِهِ) وقتی همراه استمتاع یا آمیزش با زنان همراه می شود،معنا و مفهوم آیه به کلی تغییر میکند. یعنی آیه می گوید : پس زمانی که با مال از زنان کام دل بردید،اجورشان را به عنوان فریضه ای واجب بپردازید. در اینجا شرط چیست؟ آمیزش جنسی با زنان در صورتی که به واسطه ی مال به سراغ آنها رفته باشید نه بدون استفاده از مال. جزای شرط : اجور=اجرها=دادن پاداش به تمام و کمال=تمام مهریه همین قید (بِهِ) که اشاره به مال دارد این اشکال که چگونه این آیه در برابر استمتاع یا آمیزش با زنان،مهریه را قرار داده(حداقل نصف مهر به مجرد عقد و قبل آمیزش واجب میشود) حل میکند.یعنی اینکه این آمیزش جنسی بدون پرداخت مال نبوده. همان پرداخت نصف مهر به مجرد عقد دائم و قبل آمیزش و پرداخت تمام مهر بعد آمیزش با در نظر گرفتن ضمیر (بِهِ) با آیه کاملا منطبق است. نکته 2 : حالا کسی به هر دلیلی نپذیرفت که ضمیر (بِهِ) به به مال اشاره دارد. یا اگر هم پذیرفت نظرش این است که آیه می گوید با تکیه به مال از زنان بهره بردید نه استفاده از مال و پرداخت مهریه. در پاسخ باید بگوییم که هیچ اشکالی ندارد. شما حتی به ضمیر (بِهِ) اعتنایی نکنید یا آن را به گونه ای دیگر تفسیر کنید،باز هم اگر استمتاع را به معنای لغوی آن بگیریم با توجه به استدلالی که مفسرین برای رد معنای لغوی آیه تلاش کردند،باز هم اشکالی پیش نمیاد.حالا چرا؟ چون : معنای آیه بدون در نطر گرفتن ضمیر (بِهِ) چنین میشود : پس زمانی که از زنان بهره بردید،اجرهایشان را به عنوان فریضه ای واجب بپردازید. قضیه خیلی سادست. آیه در حال بیان حالتی در عقد دائم است.یعنی بعد آمیزش جنسی با زنان.آیه میفرماید زمانی که از زنان بهره بردید،باید تمام مهر را بدهید. این یعنی چه؟این یعنی اگر آمیزش جنسی نداشتید،لازم نیست تمام مهر را بدهید.پس اگر آمیزش نداشتیم،چه باید کنیم؟مطابق با آیه 236 و 237 بقره عمل کنید. در صورت تعیین مهر نصف مهر واجب می شود.اگر مهر تعیین نشده بود بایدهر کسی به اندازه وسعش هدیه ای بدهد. به همین راحتی. این درست است که در برابر استمتاع،آیه میفرماید باید مهر بدید.ولی این در حال بیان یکی از حالت های پرداخت مهریه است. حالا چرا در آیه (ما) را چنین معنا کردیم : پس زمانی که فلان و بهمان شد؟ تفسیر المیزان قسمتی از تفسیر این آیه بیان کردند که :
گويا ضمير در كلمه (به ) به چيزى برمى گردد كه از جمله (و احل لكم ماوراء ذلكم ) استفاده مى شود، و آن عبارت است از رسيدن به كام شهوت، و يا هر تعبيرى كه اين معنا را برساند، در نتيجه كلمه (ما) براى توقيف _ و به معناى هر زمانى كه _ خواهد بود، و جار و مجرور (منهن ) متعلق است به جمله (استمتعتم )، و معناى جمله اين است كه هر زمانى كه از زنان با گرفتن كام تمتع برديد فريضة و وجوبا بايد اجرت ايشان را به خود ايشان بدهيد.
جان کلام در این قسمت : از روی خود آیه هیچ دلیل محکم و قانع کننده ای نداریم که مقصود از استمتاع معنای لغوی آن نباشد.در هر صورت آیه متیواند با شرایط عقد دائم که نصف مهریه قبل آمیزش و تمام مهریه بعد آن واجب می شود،منطبق باشد. حالا دلیل ما برای اینکه استمتاع نمی تواند حقیقت شرعیه باشد :
بحث که سلیقگی نیست که بگویید ما نمیدانیم ومیدانیم!! حقیقت شرعیه بودن آن را باید از آیات، تاریخ و روایات فهمید، نه از روی ذوق و سلیقه!
استاد اصلا بحث سلیقه نیست که چرا استمتاع نمی تواند حقیقت شرعیه باشد.شما خودتان در ابتدا فرمودید. بهره بردنی که در آن لذت نباشد،دیگر استمتاع نیست.
الف) واژه «استمتاع» از ماده «متع» به معنای بهره بردن توام با لذت است، مثلا کسی که دارد داروی تلخ می خورد اگرچه دارد از فوائد آن بهره مند میگردد اما به «استمتاع» گفته نمیشود؛
(استمتعتم) به شکل فعل آمده.درست می گویم؟وقتی به شکل فعل آمده یعنی دلالت به انجام عملی دارد.یعنی عملی که توام با لذت و کوتاه مدت است. اگر مشخصا مقصود حق تعالی عقد دائم یا عقد موقت بود،دیگر استمتاع نمی شود.قاعدتا باید تعبیر دیگری بکار برده میشد مثلا : عقدتکم ،عقد نکاحکم یا مستقیما میفرمود:متعه . کما اینکه در آیات دیگری صحبت از عقد نکاح هم شده مثلا : وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّسَاءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ فِي أَنْفُسِكُمْ ۚ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَلَٰكِنْ لَا تُوَاعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلَّا أَنْ تَقُولُوا قَوْلًا مَعْرُوفًا ۚ وَلَا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكَاحِ حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْكِتَابُ أَجَلَهُ ۚ و باکی بر شما نیست که به فکر خواستگاری آن زنان برآیید یا نیّت ازدواج را در دل داشته بدون اظهار، تنها خدا داند که از این پس از دل به زبان خواهید آورد، ولیکن (در عدّه) با آنها پنهانی قرار و پیمانی نگذارید مگر آنکه سخنی به میزان شرع گویید، ولی عزم عقد و ازدواج مکنید تا زمان عدّه آنها منقضی شود.(بقره/235) این یعنی،حق تعالی کلمه کم نداشتند.در ثانی (متع) به شکل فعل آمده.در صورتی که اصطلاح هایی چون (صلاة،ربا،حج و...) اگر اشتباه نکنم،همه اسم هستند. من نمیدانم کلمه استمتاع از ماده (متع) چه ربطی به (متعه) دارد؟این دو تشابه ظاهری دارند ولی یکی نیستند.همین تشابه ظاهری باعث این اشتباه شده.بنده انکار نمی کنم در طول 23 سال رسالت پیامبر(ص) متعه انجام میشده.بنده ادعا دارم قرآن هیچ حرفی از این نوع ازدواج نزده است و حتی لابه لای آیات میتوان فهمید که این نوع ازدواج یعنی متعه هم مورد تایید قرآن نیست.همین که قرآن میفرماید :(مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ) در داخل تک تک این کلمات معانی و مفهومی نهفته است که متعه را رد میکند.همین (لَا مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ) یعنی دوستی پنهانی نباشد.این خودش شراطی که میتواند در ازدواج موقت پیش بیاید را رد میکند. ازدواج موقت میتواند به شکل مخفیانه صورت پذیرد.روابط در حد دوست پسری و دوست دختری باشد.طلاقی در این نوع ازدواج وجود ندارد. و دلایل دیگر...همه ی این ها در قالب (مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ) وجود دارد.ازدواج موقت مرا یاد کلاه شرعی یهودیان در برابر حکم خدا می اندازد که قرار بود روز شنبه،صید ماهی ممنوع باشد. ما گمان میکنیم همین که یک خطبه عقدی به عربی خوانده شد روابط از حالت زنا خارج میشود.اصلا توجه نداریم ما با خدایی سرکار داریم(علیم،بصیر،خبیر،لطیف،علیم بذات صدور).
موضوع قفل شده است